فتح ( جنبش - )

از دانشنامه فلسطین


بزرگترین سازمان چریکی فلسطینی تا پیش از انتفاضه فلسطین به شمار می رود . نام آن از برگرداندن کلمه " حتف " مشتق شده است که مختصر جمله " حرکة التحریر الوطنی الفلسطینی " ( جنبش آزادی بخش ملی فلسطین ) است .

مؤسسات اولیه آن عبارتند از :

یاسرعرفات ، خلیل وزیر ( ابوجهاد ) که در سال

1988 به شهادت رسید ، صلاح خلف ( ابوایاذ ) که در سال 1991 به شهادت رسید ، فاروق قدومی ، خالد حسن ، یوسف النجار که در سال 1973 به شهادت رسید ، محمود عباس ( ابو مازن ) ، هانی الحسن و سلیم زعنون که ریاست مجلس ملی فلسطین را از سال 1994 تا زمان پیروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین برعهده داشت .

الف - تاریخچه :

پیدایش جنبش فتح در واقع پاسخی به جنگ 1948 و حوادثی بود که در قلبها احساس تلخی ناشی از عدم توانائی رهبران فلسطینی بر تحرک در آن شرایط و احساس خطر از ناحیه الحاق طلایه داران فلسطین در تشکیلات منطقه ای عربی که بیشتر به مسائل منطقه ای توجه می کرد تا قضیه فلسطین ، به وجود آورد .

این امر به جلوگیری نخستین مبارزه مسلحانه در نوار غزه ( 1953 - - 1955 ) و مقاومت گروههای المدینه در برابر تجاوز صهیونیسم ( 1955 ) انجامید . اطمینان گروههایی که جنبش فتح را در اوایل انقلاب الجزایر تشکیل دادند ، با شکست تجاوز سه جانبه علیه مصر در جنگ 1956 و تشکیل وحدت سوریه و مصر ، عراق ( 1958 ) و بالأخره گسترش فعالیت قومی تقویت شد .

در مقابل شکستهایی که مبارزه ملی با آن مواجه گردید و شدت اختلاف بین رژیم های عربی در اوایل دهه شصت تأثیر ناخوشایندی در روحیه گروههای تشکیل دهنده جنبش فتح برجای گذاشت .

بدین لحاظ آنها ضرورت یک تحرک فلسطینی را بدون انتظار توافق رژیم های عربی با هرگونه طرحی برای آزادی فلسطین مورد تأکید قرار دادند . این در شرایطی بود که شعاری بر افکار عمومی جهان عرب مسلط شده بود . در این شعار آمده است : " وحدت و همبستگی آنها راه آزادی فلسطین است " به همین دلیل مبارزه را به منظور برقراری وحدت و به تعویق انداختن اقدام مستقیم برای آزادی فلسطین آغاز نمود .

در سال 1959 عده ای از جوانان فلسطینی که برخی از آنها در عملیات چریکی در " غزه " در سال 1956 نیز شرکت کرده بودند دور هم جمع شده و خواستار ایجاد تشکیلاتی به منظور تبلیغات و فعالیتهای سیاسی گردیدند ،

ولی آنها در آن هنگام به نام فتح فعالیت نداشتند .

این مبارزان ، یک تغییر جهت انقلابی را از حاکمیت سنت گرایان و خانواده های سرشناس فلسطینی برای حاکمیت نیروهای جوان انجام دادند . این افراد در سال 1959 در کویت میزگرد فلسطین تشکیل دادند که براساس آن مبارزه مردمی و مسلحانه به عنوان تنها راه حل برای نجات فلسطین مطرح شد .

از این رو از اوایل دهه 1960 م ، ایده نبرد مسلحانه از طرف عده معدودی از چریکهای فتح که بسیاری از آنان تحصیلکرده و سخنران بودند ، مورد پسند قرار گرفت . به همین لحاظ ، تماس ها با دولت سوریه گرفته شد . این تماس ها پیشرفت و توسعه ایده نبرد مسلحانه مردمی را تشدید کرد ، که هر دو ، وسیله ای برای بسیج فلسطینیان و راهی برای واداشتن رژیم های عرب به پیروی از فلسطینیان در به دست آوردن وطن اشغال شده بود . چون از ابتدا فتح هسته مرکزی مبارزه با اسرائیل را تشکیل داده بود و هیچ گونه وابستگی ایدئولوژیکی در آن وجود نداشت ، بسیاری از جوانان در آن دوران با تفکرات مختلف به آن پیوستند .

خالد حسن یکی از مؤسسان جنبش فتح درباره چگونگی تشکیل جنبش فتح می گوید :

" تا آن زمان یعنی در سالهای 1959 تا 1962 پی بردیم که هر جا تجمعی از فلسطینیان وجود دارد ، جنبش فتح نیز حضور دارد ، برای مثال هانی الحسن ( برادر کوچکتر خالدالحسن ) به همراه دوستانش یک گروه را در آلمان تشکیل داد و به همین ترتیب حمدان در اتریش ، کوکبان در اسپانیا ، عبدالفتاح در عربستان سعودی ، ابومازن و ابویوسف در قطر و خالدالحسن و دوستانش نیز در کویت گروهی را تشکیل داده بودند " .

ویژگی بارز گروهی که در کویت تشکیل شد و بعدها هسته اصلی فتح لقب گرفت ، آن بود که این گروه توانسته بود مجله ای به نام خود و با یک صندوق پستی مشخص انتشار دهد . این مجله " فلسطیننا " نام داشت و به همین سبب این گروه بیش از دیگران معروف شد . ابوجهاد آغازگر فعالیت در فتح بود .

این گروه ، سپس به منظور بیان ایدئولوژی و نظریات سیاسی خود نشریه ای به نام " فلسطیننا " ( فلسطین ما ) منتشر کردند . خلاصه نظریات آنان عبارت بود از :

  1. بازگردانیدن فلسطین تنها از راه عملیات نظامی امکانپذیر است و دیدار واقعی میان نیروهای فلسطینی تنها در میدان جنگ خواهد بود .
  2. یک جنگ سرنوشت ساز ایجاب می کند که ایدئولوژیها و اصول خشک و جامد کنار نهاده شود تا بتواند کلیه نیروهای انقلابی فلسطینی را به خود جذب کند . به این معنا که فلسطینیان هرگز نباید وقت خود را به بحث درباره مسائل بیهوده و شکل ساختار سیاسی کشور پس از آزادی تلف کند .
  3. حکومتهای عرب ، منافع منطقه ای خود را بر رویاروئی با دشمن اسرائیلی ترجیح می دهند . از این رو آنچه از کشورهای عربی مورد درخواست است اینکه بتوانند از مرزهای خود حمایت کرده و به فلسطینیان اجازه دهند که عملیات خود را در اراضی اشغال شده از کشورهای آنها هدایت کرده و از آن پشتیبانی کنند .
  4. باید به جای شعار " اتحاد تنها راه آزاد ساختن فلسطین است " شعار " آزاد ساختن فلسطین تنها راه رسیدن به وحدت است " را مطرح ساخت .

این اصول فتح را در پایگاهی مخصوص به خود قرار داد زیرا دیگر سازمانهای مبارزاتی که در آن زمان فعالیت داشتند هرکدام به طریقی با یکی از کشورهای عربی و ( مصر ، سوریه و عراق ) در ارتباط بودند .

اتحاد بین رژیم های مترقی عرب شرط مقدم برای آزاد ساختن فلسطین به حساب می آمد و توافق شده بود که رهبری عملیات فلسطین تابع استراتژی کلی اعراب باشد . ولی فتح موضع مخالف اتخاذ کرد و از هیچ رژیم عربی پیروی نکرد زیرا بر این اعتقاد بود که ضرورتا به هیچ یک از رژیم های عربی نباید اجازه داد که عملیات فلسطینی را زیر کنترل خود بگیرد .

فتح همچنین اصول سوسیالیسم را که در اوایل دهه 60 به دست عبدالناصر و حزب بعث به سرعت در جهان گسترش می یافت نپذیرفت . استقلال و خودکفائی فتح برخی از کشورهای عربی را به پشتیبانی از آن واداشت . در آن زمان جهان عرب به دو بلوک تقسیم شده بود و ملک فیصل کوشش می کرد تا از طریق ایجاد یک پیمان اسلامی جلوی موج سوسیالیستی ناصری را بگیرد .

تلاشهای فتح در اتخاذ یک موضع بی طرف در برابر این دوبلوک به جایی نرسید و خودش را آماج حملات

رژیم های مترقی دید . تا سال 1965 به طور رسمی وجود فتح اعلام نشد . در ژانویه 1965 عاصفه ( توفان ) جناح نظامی این سازمان ، عملیاتی را در داخل سرزمینهای اشغالی انجام داد و با انتشار بیانیه ای ، مواضع خود را مبنی بر اعتقاد به اصل مبارزه مسلحانه به عنوان وسیله آزادسازی فلسطین در اول ژانویه 1965 ، اعلام نمود که ذیلاً به آن اشاره می گردد . در این بیانیه چنین آمده است .

" با اتکاء به نیروی خداوند و ایمان به حقانیت ملت ما در مبارزه به منظور بازگردانیدن میهن از دست رفته و با ایمان به رسالت مقدس جهاد و بینش انقلابی اعراب از اقیانوس هند تا خلیج ( فارس ) و پشتیبانی مردم شرافتمند جهان ، یک گروه از نیروهای ضربتی ما در شامگاه جمعه 31 دسامبر 1964 به حرکت درآمده و عملیات موفقیت آمیزی را به طور کامل در " سرزمین اشغال شده " اجرا کردند و همگی آنها سالم به پایگاههای خود بازگشتند .

ما به دشمن هشدار می دهیم که از هرگونه اقدامی بر ضدمردم غیر نظامی و بی دفاع عرب احتراز جوید زیرا نیروهای ما به همه تجاوزات با حملاتی همانند پاسخ خواهند داد و ما این گونه اقدامات را در شمار جنایات جنگی به حساب خواهیم آورد . ما همچنین به کلیه کشورها اخطار می کنیم که از هرگونه دخالت به هرشکل ممکن به نفع دشمن خودداری کنند زیرا نیروهای ما منافع این کشورها را در هر کجا که باشد در معرض ویرانی قرار داده و این گونه دخالتها را بی پاسخ نخواهند گذاشت . "

در پی آن بیانیه نظامی ، اولین اطلاعیه رسمی فتح نیز در تاریخ 28 همان ماه صادر گردید . در ابتدای امر فتح با برخورد مثبتی مواجه شد و غیر از سازمانهای فلسطینی موجود در حزب سوسیالیست بعث عربی ، سازمانهای دیگر از همکاری با فتح سرباز زدند .

در روز اول مارس 1965 ، لوی اشکول نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل کلیه کشورهای عرب و به ویژه اردن را هشدار داد که دولت اسرائیل این کشورها را مسئول فعالیتهای " خرابکاران " می داند . در همان هنگام اسرائیل شکایتی به شورای امنیت سازمان ملل متحد تسلیم کرد و این شکایتها در طول چهار ماه متوالی ادامه یافت همچنان که عملیات عاصفه توفان نیز ادامه یافت .

پس از تهدیدهای لوی اشکول ، رهبری متحد عربی

در مارس 1965 کلیه عملیات اعضای فتح را متوقف ساخت و وسایل ارتباط جمعی و دستگاههای تبلیغاتی عربی حملاتی را بر ضد فتح آغاز کردند و آن را متهم می ساختند که در خدمت پیمان مرکزی ( سنتو ) عمل کند تا بهانه ای به دست اسرائیل برای حمله به کشورهای عربی بدهد : نقطه اصلی این حملات رهبری فتح بود که آنها را گروهی از اعضای اخوان المسلمین توصیف می کردند .

دستگیری های پی درپی در اردن ، لبنان و سوریه آغاز گشت و یاسرعرفات 51 روز در زندان " نره " سوریه بسر برد و بسیاری از بازداشت شدگان تحت شکنجه قرار گرفته و در زندانهای کشوهای عربی جان سپردند .

شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967 توسط اسرائیل به مثابه تولد مجدد فتح بود و این جنبش را واداشت تا به یک جنگ توده ای درازمدت دست بزند . شکست عربها در جنگ ژوئن 1967 م ، فرصت را برای جنبش فتح آماده کرد تا در قالب یکی از نیروهای معدود فعال و متحرک در جهان عرب ظاهر شود و به یک نبرد آزادی بخش مردمی درازمدت دست بزند .

شکست عربها در جنگ ژوئن 1967 م ، فرصت را برای جنبش فتح آماده کرد تا در قالب یکی از نیروهای معدود فعال و متحرک در جهان عرب ظاهر شود و به یک نبرد آزادی بخش مردمی درازمدت دست بزند .

پس از آن کنفرانس عمومی فتح در حومه یکی از پایتختهای عربی ( دمشق ) برگزار گردید تا در مورد دستگاههای تبلیغاتی بحث کنند .

در این کنفرانس دو نظریه ابراز گردید . یک جناح سرگرفتن فوری جنگ را بر ضد دشمن صهیونیستی توصیه می کرد و جناح دیگر فتح را از آغاز عملیات فوری برحذر می داشت ، از بیم آنکه مبادا بهانه ای به دست اسرائیل برای کشتار فلسطینیان بیفتد . نظریه اول پذیرفته شد و اعضای کنفرانس هر یک برای اجرای برنامه های خود متفرق شدند .

یاسرعرفات ابوصبری و مازن ابوغزاله به سرزمینهای اشغالی بازگشتند و هسته های مخفی را در آنجا سازمان دادند و روز 29 اوت 1967 برای از سرگرفتن عملیات بر ضد اسرائیل تعیین شد . در ماههای بعد فتح یک سلسله عملیات در خطوط آتش بس سوریه و اردن انجام داد .

در سال 1967 نیروهای اسرائیلی به مرکز عملیاتی

فتح در کرامه حمله کردند و علی رغم برتری نظامی با به جا گذاشتن تجهیزات نظامی خود و بیش از 33 زخمی عقب نشینی کردند .

مقاومت فتح در نبرد کرامه در 21 مارس 1968 در مقابل نیروهای مهاجم اسرائیلی ، اثر مثبتی در پشتیبانی مردمی از فعالیتهای چریکی در تثبیت هویت انقلابی برای مسأله فلسطین چه از جانب اعراب و چه از جهانیان ، داشت . پس از نبرد کرامه ، یاسرعرفات به عنوان رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین انتخاب شد .

این سازمان ، علاوه بر آنکه عضو مؤثر داخل حرکت مقاومت فلسطینی در سال 1969 بود ، به طور رسمی رهبری پیکار فلسطین را به دست گرفت . در همین زمان بر شعار " دولت دموکراتیک فلسطینی " تکیه نمود . به طوری که پس از محو رژیم صهیونیستی ، تمامی هم میهنان صرف نظر از رنگ ، دین یا نژاد در آن مساوی باشند .

این دوره آغاز بحران در روابط رژیم اردن با جنبش مقاومت بود و تقریبا به طور روزانه برخوردهایی بین ارتش اردن و مقاومت روی می داد . فتح معتقد بود که توازن نظامی به منفعت اوست و سرانجام هم قربانی همین تصور گردید .

همچنان که قربانی اعتقاداتی از این قبیل شد که نباید در امور داخلی هیچ کشور عربی دخالت کرد یا وجود هواداران مقاومت در ارتش اردن و حضور نیروهای عراق در اردن مانع کوششهای ملک حسین برای پایان دادن به حضور مسلحانه فلسطینیان در اردن خواهد گردید .

ارزیابی های نادرست فتح تا اندازه ای مربوط به جنگ فرسایشی بود که در آن زمان در جبهه کانال سوئز جریان داشت و چنین تصور می شد که ملک حسین در این شرایط نمی تواند مقاومت را بکوبد ولی جمال عبدالناصر با قبول آتش بس ، مقاومت را غافلگیر کرد و پیش از آنکه مقاومت بتواند استراتژی جدیدی را تعیین نماید ملک حسین سپتامبر 1970 را آغاز کرد .

درگیری های سپتامبر 1970 بین ارتش اردن و نیروهای مقاومت فلسطین ، جنبش فتح را در معرض خطر از هم پاشیدگی اتحاد قرار داد . این حملات منجر به موافقتنامه تازه ای بین فتح و رژیم اردن گردید و به دنبال آن بعضی از عناصر فتح در موضع خود تجدید نظر کردند و نقش فعال و مؤثر نیروهای غیرنظامی که در شهرهای اردن به خوبی جنگیدند بارزتر گردید .

در پایان جنگ این نیروها کوشش داشتند تا واحدهای خود را همچنان منسجم حفظ نمایند ولی گروههای مختلف مقاومت این نظریه را که نیروهای تحت فرمان خود را در اختیار فرماندهی واحد ، قرار دهند رد کردند .

در تابستان 1970 ( سپتامبر سیاه ) و 1971 همه سازمانهای چریکی فلسطین به زور از اردن اخراج گردیدند . اکثر دفاتر و فعالیتها به لبنان منتقل گردید . چون انجام عملیات علیه اسرائیل از درون کشورهای عربی مجاور دچار محدودیت روزافزون شده بود جنبش فتح در نوامبر 1971 توسط سازمان سپتامبر سیاه دست به ترور نخست وزیر اردن زد .

در پی اخراج چریکهای فلسطینی از اردن ، موج عملیات برون مرزی ( در خارج از خاورمیانه ) به وسیله اعضای گروه " سپتامبر سیاه " به انجام رسید . فتح هرگونه رابطه با چریکهای افراطی " سپتامبر سیاه " را تکذیب کرد . از عملیات این گروه می توان از حمله به ورزشکاران اسرائیلی در استادیوم ورزشی المپیک مونیخ ( 5 سپتامبر 1972 ) یاد کرد .

پس از جنگ اکتبر 1973 م ، تغییر و تحولاتی در درون فتح روی داد و شکافی در درون این جنبش پدید آمد . اکثر افراد فتح به رهبری یاسر عرفات از یک سو و چند تن از اعضای آن به رهبری ابونضال ، نماینده سابق فتح در بغداد ، در سوی دیگر قرار گرفتند .

این وضعیت باعث شد تا در نهایت ، ابونضال از فتح کنار گذاشته شود . به دنبال آن نیز عملیات نظامی فتح بر ضد اسرائیل ، به عملیات نفوذی از طریق لبنان محدود شد . از این زمان و این کشور نیز در معرض حملات تلافی جویانه رژیم صهیونیستی قرار گرفت .

پس از جنگ اکتبر 1973 سازمان فتح اهداف خود را بررسی نمود و این چنین به نظر می رسید که این جنبش پذیرفته است که دیگر به هیچ وجه امکان ندارد بتوان تمام منطقه فلسطینی مذکور در قرارداد انگلیسی - - فلسطینی را با نبرد مسلحانه - - همان طور که در منشور ملی فلسطین آمده - - آزاد ساخت . رهبری سازمان فتح و ساف به صدور یک دستور کار دست زد و اهداف زمینی محدود خود را بیان داشت و اظهار نمود که مایل است در کنفرانس صلح ژنو حضور بهم رساند .

پس از جنگ نیز عملیات نظامی فتح علیه اسرائیل محدود به عملیات نفوذی از طریق لبنان گردید . لبنان نیز متحمل عملیات تلافی جویانه اسرائیل گردید .

مشاجرات پیشین فلسطینی - - لبنانی بر سر چنین عملیاتی نیز به وسیله معاهده قاهره در سال 1969 و پروتکل ملکارت در 1973 تخفیف داده شد . هدف این قراردادها نظم بخشیدن به حضور فلسطینیان در لبنان بود . ولی سبب شد که لبنانی ها نیز از طریق بازگرداندن مرزهایشان جهت انجام عملیات کماندویی درگیر شدند .

به همین دلیل ، فلسطینیان نیز مدعی هستند که قرارداد قاهره حق آنها در باقی ماندن در جنوب لبنان را مشروعیت بخشیده است . در نتیجه مشکلات چند برابر شد چون حضور فلسطینیان در لبنان تعادل نظام سیاسی فرقه ای لبنانی ها را به خطر می انداخت و نظامیان این نهضت را مسلح کرده آموزش داد و در بعضی از آنها نیز علاوه بر شرکت در مبارزه به رهبری پرداخت .

نیروهای امنیتی فتح فرمانده پادگان بیروت را تحریک کردند تا به " کودتا از طریق تلویزیون " در مارس 1976 دست بزند . در ژوئن 1976 با پیوستن به مسیحیان راستگرا وارد صحنه گردید . فلسطینیان برای حفظ آخرین جبهه ای که هم مرز وطنشان بود جنگیدند .

در اکتبر 1976 ، اجلاس عربی ریاض ، نقش سوریه را مشروعیت بخشید ولی مانع از آن شد که سوریه در لبنان و در نهضت فلسطین نقش مسلط را داشته باشد . مع ذالک فلسطینیان وارد شدند تا به دستورات سوریها تن بدهند .

علی رغم آتش بس و نیروهای بازدارنده عربی در لبنان ، گاه وبیگاه حملاتی نیز رخ می داد . گاهی نیز جنبش فتح برای جلوگیری از اعمال تحریک آمیز جبهه رد و در نتیجه اوج گرفتن جنگ دست به عملیاتی می زد و زمانی دیگر نیز با جبهه رد ، در جنگ علیه شاخه صاعقه و نیروهای بازدارنده تحت فرمان سوریه شرکت می جست تا اتحاد و قاطعیت فلسطینیان باقی بماند .

پس از درگیری های نیروهای فلسطینی با مسیحیان راستگرای لبنانی " فالانژیستها " ، در سال 1976 و گسترش دامنه درگیری ها به پایتخت لبنان ، در ژوئیه 1977 قرارداد اشتوره به منظور آرام ساختن اوضاع از طریق تعیین مدت زمانی جهت اجرای معاهده قاهره 1969 و تنظیم حضور فلسطینیان برای بار دیگر در لبنان منعقد گردید .

این طرح خواستار عقب نشینی فلسطینیان از نقاط غربی و مرکزی جنوب لبنان و ایجاد یک نوار امنیتی در طول مرز اسرائیل گردید مشروط بر اینکه این نوار به وسیله نیروهای ارتش لبنان پاسداری شود . ولی تا نوامبر همان سال معلوم شد که قرارداد اشتوره نیز کاربردی ندارد .

ارتش ناتوان لبنان نمی توانست نقش خود را در جنوب ایفا نماید و فلسطینیان نیز از عقب نشینی کامل در ایجاد یک خلاء در جبهه امتناع می ورزیدند . علاوه بر اینها به علت قرارداد کمپ دیوید ، سوریه نیز از وادار ساختن به همکاری فلسطینیان با توسل به زور خودداری کرد .

خشونتهای مرگباری که تا مارس 1978 ادامه داشت نشانه وجود یک بن بست بود . قرارداد کمپ دیوید نیز تأثیراتی بر موضع فلسطینیان در لبنان ، وحدت درونی فتح ، و روابط فتح با دیگر گروههای فلسطینی و دولتهای عربی به ویژه عراق برجای نهاد .

در اعتراض به قرارداد کمپ دیوید سازمان فتح ( شورای انقلابی ) در فوریه 1978 سردبیر روزنامه الاهرام مصر ، یوسف الصیبایه را که دوست صمیمی سادات بود به قتل رسانده ، به گروگان گیری دست زد و هواپیمایی را در نیکوزیا و قبرس ربود .

جنبش فتح در مخالفت با قرارداد کمپ دیوید در مارس 1978 در جاده تل آویو - - حیفا به یکسری عملیات دست زد . به عنوان تلافی نبردهای دفاعی اسرائیل به لبنان هجوم آوردند تا جنوب رودخانه لیطانی را از وجود پایگاههای چریکی پاک سازند . فلسطینیان نیز که منتطر چنین حمله ای بودند به عقب نشینی منظم مبادرت ورزیده از نقاط استراتژیک پیشروی اسرائیل را متوقف ساختند .

فلسطینیان توانستند نیروهای اسرائیلی را در مدت زمانی خیلی بیشتر از آنچه که نیروهای مصری در 1956 و نیروهای مرکب عربی در 1967 توانسته بودند ، متوقف سازند . بنابه گزارشات ، خسارات فلسطینیان حدود نیمی از آنچه بود که قبلاً پیش بینی شده بود .

حمله اسرائیل سبب به وجود آمدن نیروهای میانجی گر سازمان ملل و قرار گرفتن آنها بین مرز اسرائیل و فلسطینیان گردید . عرفات از ساف خواست تا از تلاشهای نیروهای میانجی گر سازمان ملل که عقب نشینی اسرائیل از لبنان را سهولت می بخشید حمایت نمایند .

ولی فلسطینیان مصرانه اعلام می داشتند که هیچ یک

از قطعنامه های سازمان ملل و یا مفاد نیروهای میانجی گر این سازمان قادر به تغییر قرارداد قاهره نمی باشد . بنابراین آنها از حق بازگشت خود به جنوب دست برنخواهند داشت . لیکن فلسطینیان بر سر زمان بازگشت به آنجا یکدیگر به مخالفت برخواستند .

چپگرایان جنبش فتح و جبهه رد به عملیات علیه نیروهای اسرائیلی در حال عقب نشینی دست زدند و سعی کردند همکاری عرفات با نیروهای میانجی گر سازمان ملل را با حمله به نیروهای این سازمان از اعتبار ساقط سازند .

یک هفته قبل از حمله اسرائیل ، عرفات سعی کرد علیه مخالفین با تمام اقداماتی انجام دهد . علی سلیم حمد ( ابوسفیه ) سرکرده گروه ضربتی فتح به نام الثوره ( فتح انقلابی ) به اتهام تلاش برای به قتل رساندن عرفات و ربودن یک هواپیمای عربی در 1977 به طرز مرموزی به دام افتاد . ابوسعید در مقایسه با دیگران فقط یک حرکت جزئی در برابر محافظه کاران فتح نشان داده بود .

آتش مخالفت شدیدتر هنوز در زیر خاکستر پنهان بود . در جنگ لبنان ، به فرماندهان فتح قدرت و اختیارات مستقل در واحدهای نظامی شان اعطا شده بود . یکی از چپگرایان فتح به نام محمدداود عوده ( ابوداود ) سعی کرد تصمیم عرفات در قبال نیروهای میانجی گر سازمان ملل و جنوب لبنان را نادیده گرفته عملیات را تا آنسوی مرزهای اسرائیل ادامه دهد .

وی حدود 120 تن که اکثرشان عضو سازمان فتح ( شورای انقلابی ) بودند را گرد خود جمع کرد و تصمیم گرفت که به اسرائیلی ها حمله نماید . عرفات دستور دستگیری آنها را صادر کرد و مبارزه ای در گرفت محمدصالح ( ابوصالح ) و مجیدابوشراره به طور همصدا و صلاح خلف ( ابوایاذ ) به طور ضمنی از داود و متحدش ناجی علوش اعلام حمایت کردند .

عرفات نیز از طرف خلیل الوزیر و ( ابوجهاد ) صایل عبدالحمید حمایت شد . خلیل الوزیر فرماندهی حمله به افراد داود را فرماندهی نمود .

پس از درگیری یک سری عملیات درون گروهی دیپلماتیک و اجلاس های پشت سر هم فتح ، بیانیه سیاسی کمیته مرکزی در سوم ماه مه صادر شد و به چشم پوشی از اختلافها ولی مقصر شناختن شبه نظامیان منجر گردید . اکثر دستگیرشدگان آزاد گردیدند . ولی عرفات به تلاش خود

برای ایجاد نظم و انضباط در جنبش فتح و نهضت مقاومت فلسطین ادامه داد .

در ماه مه 1978 وی سعی کرد فرماندهان نظامی هم پیمان با صالح و خلف را برکنار سازد . با واگذاری مسئولیت تصمیم گیری در مورد شرایط نظامی در لبنان به خلیل الوزیر از صدور فرامین نظامی مستقل جلوگیری به عمل آورد .

در ماه ژوئن ، عرفات دستور تشکیل یک اجلاس انقلابی فوق العاده را صادر کرد که در طی آن دو تن از فلسطینیان را به جرم خیانت در امور حفاظتی به اعدام محکوم نمودند . داود این عمل اجلاس را محکوم شمرد و اعلام کرد که آن دو " شهید " از زمره دستگیرشدگان در ماه آوریل بودند . با مشاهده مشاجرات درونی فتح ، جبهه رد و جبهه دموکراتیک آزادی بخش فلسطین بیانیه ای مشترک صادر کردند و طی آن حمله به نیروهای داود و مقابله های نظامی بین گروههای فلسطین را به این بهانه که دشمن را دلگرم می سازد محکوم نمودند .

همین گروهها به تصمیمات عرفات در قبال جنوب لبنان اعتراض کرد و پیشنهاد کردند که فرماندهان کل همه گروهها و نمایندگان کمیته مرکزی فتح و دیگر عناصر ناسیونالیست رهبریت انقلاب فلسطینی را به دست گیرند . ولی عرفات نیز با یک ضدپیشنهاد مبنی بر اینکه یک ارتش خلقی با فرماندهی مرکزی در لبنان ایجاد شود تا بر اجزاء مختلفه نهضت مقاومت نظم و انضباط حاکم سازد پیشنهاد آنها را خنثی نمود .

عرفات نه تنها با جنبش فتح و جبهه رد بلکه با رژیم های حامی آنها چون رژیم عراق نیز برخورد می نمود . سپس از 1976 زمانی که عراق به تلاش اجلاس ریاض مبنی بر تحمیل صلح در لبنان اعتراض نمود عرفات از بغداد بازدید نکرد . عراقی ها در آن زمان هرگونه صلح با اسرائیل را رد می کردند و خواهان ادامه جنگ علیه دولت یهود از لبنان به هر قیمتی که شده بودند . آنها به ویژه نسبت به کنار آمدن عرفات و حافظ اسد مظنون بودند .

در پاییز 1976 عراق با توسل به سازمان فتح ( شورای انقلابی ) دست به یکسری عملیات خرابکارانه علیه سوریه زد . در سال 1978 ، فرستادگان و دفاتر خارجی ساف/فتح هدف عملیات تروریستی تحت حمایت عراق قرار گرفت . یکسری عملیات با کشتن محافظه کار ساف

سعید حمامی در لندن در ژانویه 1978 آغاز گردید .

جنبش فتح و ساف درباره ارتباط عراق با این عملیات سکوت اختیار کردند تا اینکه در ژوئن 1978/ریاست دفتر ساف در کویت نیز به قتل رسید . در ژوئیه ، کمیته اجرایی ساف یادداشتی برای دولت عراق فرستاد و از آن دولت خواست تا صبری البنأ رهبر سازمان فتح ( شورای انقلابی ) را تحویل داده ایستگاه رادیویی وی را تعطیل نماید .

ساف مایل بود که عراق به جای اینکه پایگاهی برای نابودی انقلاب فلسطین باشد پایگاهی برای استمرار انقلاب فلسطین باقی بماند . سازمان فتح که دچار تنگنا شده بود در برابر عملیات و کشتار خرابکارانه تحت حمایت عراق ، آن کشور را با عملیات تلافی جویانه مورد تهدید قرار داد .

در ماه ژوئیه و اوت جنبش فتح یک رشته عملیات تروریستی را علیه عراق در کشورهایی از انگلستان گرفته تا پاکستان به مرحله اجرا گذاشت . همزمان این سازمان با چند گروه جبهه رد تحت الحمایه عراق از قبیل جبهه آزادی بخش عربی ، جبهه پایداری ملی ، و جبهه آزادی بخش فلسطین در لبنان برخوردهای شدیدی نمود . جنبش فتح حتی به دفاتر گروههای جبهه رد در لیبی نیز حمله کرد .

سفیر الجزایر در لبنان از طرف رئیس جمهور الجزایر ( بومدین ) به وساطت پرداخت . عرفات موافقت کرد که تمام تبلیغات خود را متوقف ساخته ، همه عملیات و حملات خود را علیه سازمانهای جبهه رد در لبنان پایان بخشیده به مذاکره مستقیم بین ساف و عراق تن در دهد .

پس از انفجار عظیمی که در اواسط ماه اوت در بیروت در یکی از پایگاههای مشترک فلسطینیان روی داد نمایندگان فتح و نمایندگان دیگر گروههای مقاومت به اجلاسهای دو جانبه وارد شدند . موافقتنامه کمپ دیوید نیز در ماه سپتامبر آشتی میان آنها را تسریع نمود چون آنها متوجه شدند که ایجاد یک جبهه متحد عربی به منظور مخالفت با صلح مصر و اسرائیل از هر مسأله و مشاجره دیگر ضروری تر می باشد .

در سرتاسر پاییز رهبران فلسطینی به منظور اتحاد با یکدیگر ملاقات نمودند و یک حسن تفاهم میان سوریها ، عراقی ها و فلسطینیان در نتیجه این گردهم آئی ها ظاهر گشت .

تنها صدای اعتراض از طرف جبهه دموکراتیک آزادی بخش فلسطین در رابطه با عمل اردن در ماه نوامبر بلند شد . انتظار می رفت که اجلاس شورای ملی فلسطین در ژانویه 1979 آغازی برای یک اتحاد پرسر و صدا باشد ولی بیشتر به صورت تلاشی برای کسب قدرت درآمد . برای اولین بار جنبش فتح در این اجلاس شورای ملی فلسطین شرکت جست و در آن حتی یک گروه فلسطینی با وی متحد نشد بقیه که در نتیجه اختلافشان علیه فتح متحد شده بودند در ساف نقش مسلط یافته بودند .

رهنمود گروههای جبهه رد ، به ویژه جبهه خلق آزادی بخش فلسطینی به کمیته اجرایی هدف اصلی اجلاس شده بود . ولی فتح هرگونه فرمول دوباره سازمان دهی را رد کرده می خواست به جای عضویت گرفتن نمایندگان جبهه رد که باعث کاهش قدرتش می شد تعداد نمایندگان خود را در کمیته اجرایی افزایش دهد .

گروههای دیگر نیز مصرانه از پذیرش آن سرباز می زند و در پایان ، کمیته اجرایی ترکیب قبل از اجلاس شورای ملی فلسطین را که به نفع فتح بود حفظ نمود .

یکی دیگر از نتایج نافع به حال فتح تصاحب منابع مادی از طریق این اجلاس ها بود . چون فتح مایل بود که منابع مادی از طریق نهادهای تحت کنترل ساف توزیع گردد . درحالی که دیگران مایل بودند این توزیع براساس ویژگی های گروهی انجام گردد . ولی اکنون کمیته اجرایی راهی بین نهادها و سازمانها را اختیار خواهد کرد . سازمان فتح نیز بر این کمیته اجرایی تسلط دارد . شورای ملی فلسطین بیانیه عرفات به اردن را که از شاه حسین خواسته است که اجلاس بغداد را که در آن ساف به رسمیت شناخته شده و به عنوان تنها نماینده فلسطینیان در درون و بیرون از مناطق اشغالی پذیرفته است به دیده احترام بنگرد ، مورد تصویب قرار داد .

فتح استدلال می کند که گفت وگوهای دوجانبه با اردن برای دور نگاهداشتن این کشور از قرارداد صلح ضروریست یعنی دیپلماسی به خاطر دیپلماسی . دیگر گروههای مقاومت خواستار نتایج واقع گرایانه تر از قبیل پایگاه ، دفاتر و حق عضوگیری در اردن بودند . در حالی که با این نحوه تسلیم آنها معتقدند که فقط از نظر سیاسی چیزهایی به دست خواهند آورد .

روابط فلسطینی - - اردنی همچنان در جوامع فلسطینی

ضد و نقیض باقی ماند . به طورکلی ، ممکن است فلسطینیان و نیز فتح یک ارزیابی مثبت از اجلاس شورای ملی فلسطین بنمایند . این اجلاس بالأخره سبب شد تا گروههای دارای تضاد فلسطینی به تلاشها و مباحثاتی جهت رسیدن به اتحاد دست بزنند . در نوامبر 1978 به سازمان سپتامبر سیاه دستور داده شده بود تا به تجدید حیات هسته های خود در اروپا بپردازد .

این رویکرد جنبش فتح که از ابتدای تأسیس در پیش گرفته بود تا اوایل سال 1983 به عنوان حداقل خواسته ها و اهداف مورد نظر توافق اعضای فتح باقی ماند و بر پنج اصول استوار بود :

  1. هدف مشترک ، آزادی فلسطین است
  2. لزوم مبارزه مسلحانه برای تحقق این هدف
  3. تکیه فلسطینیان بر تشکیلات خویش
  4. همکاری با نیروهای عرب حامی
  5. همکاری با نیروهای بین المللی دوست

ساختار تشکیلاتی که از خلال تلاشهای اولیه گروه فتح مطرح شده بود ، در سالهای بعد نیز پایدار ماند .

بیانگذاران فتح کمیته ای مرکزی تشکیل دادند که مرکز قدرت در فعالیتهای گسترده و روزمره گروه بود . آنان همچنین کنگره ای عمومی که هیأتهای مختلف در کشورهای دیگر نیز در آن نماینده داشتند ، تشکیل دادند تا این کنگره مرکز تصمیم گیری نهایی آنان باشد . با این وجود ، تا سال 1980 ، چهار کنگره برگزار شد و فاصله زمانی میان کنگره سوم ( در سال 1971 ) و چهارم در می سال 1980 به 9 سال رسید . به همین سبب بخش اعظم قدرت گروه فتح عملاً در دست کمیته مرکزی باقی ماند .

در کنار این دو نهاد یعنی کمیته مرکزی و کنگره عمومی ، نهاد دیگری تأسیس شد که " شورای انقلابی " نام گرفت .

چهارمین کنگره فتح که در آوریل و می1980 برگزار شد ، کمیته مرکزی 15 نفره ای را به شرح ذیل برگزید :

  1. یاسرعرفات 2 - خلیل الوزیر 3 - محمود عباس 4 - هایل عبدالحمید 5 - محمد غنیم 6 - خالد الحسن 7 - صلاح خلف 8 - فاروق قدومی 9 - نمرصالح 10 - سلیم زعنون 11 - سمیح ابوکویک 12 - ماجد ابوشرار 13 - رفیق النتشه 14 - هانی الحسن 15 - سعد صایل

در چهارمین جلسه کنگره عمومی فتح ، 40 نفر از اعضای شورای انقلابی نیز معرفی شدند و در همین کنگره بود که موضوع انتخاب فرمانده کل نیروهای و انقلاب فلسطین و جانشین فرمانده کل به صورت مستقیم از سوی کنگره عمومی نیز به تصویب رسید .

طبق اساسنامه جنبش فتح ، شورای انقلابی از 75 عضو تشکیل می شد که علاوه بر 15 عضو کمیته مرکزی ، فرماندهان لشکرهای " عاصفه " و مدیران مؤسسات مهم فتح نیز جزء این شورا بودند و نیز گفته می شود که عرفات نیز می توانست 15 عضو را به فهرست 60 نفری کنگره اضافه کند .

در این میان کنگره های عمومی اول و دوم جنبش فتح به ترتیب در می 1964 و 1965 در بیت المقدس و غزه برگزار شدند و از آن پس همه کنگره های بعدی این جنبش در خارج فلسطین و عمدتا در قاهره برگزار شده اند .

از سال 1980 م به بعد ، عملیات نظامی و فعالیت سیاسی فتح در لبنان محدود شد . دو حادثه نیز موجب شد که به طور کامل ، این جنبش ، پایگاه خود را در لبنان از دست بدهد و شور و نشاط اولیه آن کمتر شود . یکی درگیری نیروهای فتح با نیروهای جنبش امل لبنان در بیروت و بقاع و جنوب لبنان بود ، که از سال 1985م به صورت پراکنده به مدت یک سال ادامه داشت . دیگری درگیری بین نیروهای طرفدار یاسرعرفات با نیروهای فلسطینی فتح ، به رهبری سرهنگ ابوموسی ، تحت عنوان فتح انتفاضه ( فتح شورشی ) ، در شمال لبنان بود ، که منجر به شکست عرفات و خروج نیروهای آن از از آخرین پایگاه خود در طرابلس لبنان شد .

پس از خروج فتح از لبنان ، این جنبش به تقویت نیروهای خود در داخل سرزمینهای اشغالی فلسطین ، به ویژه منطقه غزه و کرانه غربی رود اردن پرداخت با شروع انتفاضه فلسطین ، در سال 1987 م ، این جنبش ، در کنار دیگر گروههای مبارز فلسطینی و همگام با انتفاضه ، فرماندهی متحد ملی در سرزمینهای اشغالی فلسطین را تشکیل داد .

فتح از انتفاضه اول برای سامان بخشیدن به اوضاعش در درون سرزمینهای اشغالی 1967 بسیار استفاده کرد و توانست دهها هزار جوان و دانشجویی را که از بخشهای مختلف در انتفاضه شرکت کرده بودند به خود ملحق کند .

هزاران کادر و رهبر جدید در فتح روی کار آمدند و توانستند ثقل اصلی این جنبش را به داخل کرانه باختری و نوار غزه انتقال دهند و بدین گونه فتح توانست دوباره خود را به عنوان یک جنبش آزادی بخش ملی با هدف مقاومت در برابر اشغالگران حفظ کند .

انتفاضه اول این امتیاز را برای فتح داشت که توانست مرکز ثقل مبارزه سیاسی فلسطینیان را به کرانه باختری و غزه انتقال دهد . اعضای این تشکیلات معتقدند که فداکاریهای آنها در انتفاضه اول باعث شد تا عرفات و همراهانش از تونس وارد کرانه باختری و غزه شوند . اما دیری نپایید که رهبری این جنبش پا به صحنه مذاکره با رژیم صهیونیستی گذاشت و یاسرعرفات در سال 1998 در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد و در آن " حق موجودیت اسرائیل " را به رسمیت شناخت .

وی سرانجام پس از سه دهه مبارزه ، در فرایند صلح خاورمیانه شرکت کرد و در سال 1993 با امضای توافقنامه " اسلو " با اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل ، به سازش با رژیم صهیونیستی و تشکیل حکومت خودگردان فلسطین در غزه - - اریحا تن داد .

از مهمترین نکات مطرح شده در توافقنامه اسلو مضاف بر آنکه طرف فلسطینی موجودیت اسرائیل را در داخل مرزهای تاریخی فلسطین یه رسمیت شناخت ، مشروعیت جدیدی بود که این توافقات برای روند مذاکرات ایجاد می کرد .

بر این اساس همه تحولات بعدی براساس توافقات دوجانبه و 9 قطعنامه های صادر شده در مجامع بین المللی ( مانند شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل و سایر نهادهای مرجع بین المللی ) و نیز حق ملت فلسطین در بازپس گیری اراضی اشغالی و بازگشت آوارگان به دیار و کاشانه خود که از آن رانده شده بودند ، مشروعیت می یافت .

پس از امضای توافقنامه اسلو ، رهبران جنبش فتح عملاً به دو دسته موافقین و مخالفین روند سازش تقسیم شدند . این وضعیت باعث شد تا گردهمایی عمومی جنبش فتح تشکیل نشود .

یاسرعرفات رئیس جنبش فتح و رئیس کمیته اجرایی ساف در سال 1994 نیز در قاهره توافقنامه ای با اسحاق رابین امضا کرد که براساس آن " خودمختاری فلسطینیان " در

نوار غزه و اریحا به اجرا درمی آمد .

پس از فوت یاسرعرفات رهبر فتح و رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در نوامبر 2004 محمود عباس به عنوان رهبر فتح و رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین انتخاب شد .

اسرائیل تلاشهای زیادی برای ترور رهبران فتح در طول سالهای پس از تأسیس این جنبش به ویژه پس از دهه 1970 انجام داد که شماری از رهبران فتح و اعضای کمیته مرکزی آن پس از این سالها و تا ابتدای دهه 1990 میلادی و پیش از امضای توافقنامه اسلو ترور شدند .

از جمله این افراد پنج تن از اعضای کمیته مرکزی فتح بودند که به ترتیب خلیل الوزیر ملقب به ابوجهاد در 17 آوریل 1988 در تونس ، ماجد ابوشرار در اکتبر 1981 در رم پایتخت ایتالیا ، هایل عبدالحمید و صلاح خلف ( ابوایاد ) در 14 ژانویه 1991 در تونس و سعد صایل در اواخر سال 1981 در شرق لبنان بودند .

ب - ایدئولوژی :

فتح به عنوان یک جنبش ملی ، تمام گروههای سیاسی و نظامی مختلف را دور هم جمع کرده است . به طوری که رقبایش آن را متهم می نمایند که اعضای فتح مخصوصا در سطح بالا از عناصر دست راستی و محافظه کار تشکیل شده است . ایدئولوژی فتح مرکب از اصولی است که پیش نویس آن در سال 1958 توسط کمیته ویژه ای که از جانب کمیته مرکزی مأموریت یافته بود به شرح زیر تعیین شده است :

  1. شورش انقلابی تنها وسیله موجود برای آزادی فلسطین است .
  2. هدف این شورشی انقلابی بر چیدن تمام سازمانهای سیاسی ، اقتصادی و نظامی صهیونیسم در مناطق اشغالی فلسطین است .
  3. این شورش باید از طریق توده های فلسطینی اعمال گردد .
  4. این کار انقلابی باید از تمام احزاب و کنترل کشورها مستقل باشد .
  5. مبارزه انقلابی باید از تمام احزاب و کنترل کشورها مستقل باشد .
  6. انقلاب در اصل فلسطینی است و توسعه و گسترش آن عربی خواهد بود .

فتح ، از نظر ایدئولوژی . اساسا یک جنبش محافظه کار است با این حقیقت عینی ، که اساس فلسفه مطلق شرق غربی را منعکس می نماید . در حالی که فتح از نظر ایدئولوژی با گذشته قطع رابطه نمی کند .

هر عقیده سیاسی مدرن را به استثنای ایدئولوژی رادیکالی سوسیالیسم علمی که بتواند از طریق آن نفوذ خود را اعمال نماید می پذیرد . فتح دو دسته سخنگو دارد ، یکدسته از ایشان نقش اطمینان بخشیدن به عناصر محافظه کار شرق عربی و دسته دیگر تا حدودی دست چپی های غربی را بخود جلب می نماید . روزنامه فتح در اول اکتبر 1969 در مقاله ای تحت عنوان " الفتح و دست چپی ها " چنین می نویسد :

به طور کلی علی رغم تعریفهای مختلف از احزاب دست چپی می توان گفت که هدف تمام جنبشهای دست چپی معتبر پایان بخشیدن به استثمار انسان از انسان است که از عدم قبول شکل مخصوص اجتماع آغاز و به مبارزه یا انقلاب ختم می گردد .

افراطی ترین شکل مبارزه ، مبارزه مسلحانه است که در این جنبه فتح به نحو برجسته ای دست چپی است . لذا فتح نه تنها اوضاع و احوال کنونی را قبول نمی کند بلکه به طور دینامیک و فعال برای دگرگونی اوضاع کنونی فعالیت می نماید . در صورتی که حزب کمونیست اردن عملاً یک حزب دست راستی است ، چون موفق نشده است جنبش ملی را در مبارزه مسلحانه برای تغییر شرایط اجتماعی کنونی متحد نماید .

فتح اعتقاد دارد این مبارزه اجتماعی باید دو هدف اساسی را دربر داشته باشد :

  1. پایان بخشیدن به بهره کشی انسان از انسان .
  2. اجرای عدالت اجتماعی .

این دو هدف دوررس اکنون قسمتی از مبارزات روزانه فتح را تشکیل می دهد .

برخی جنبش فتح را به تمایلات بورژوازی ، به لحاظ اینکه مبارزه مسلحانه انقلابی خود را به نبرد طبقه کارگر و دهقان محدود نمی کنم متهم می کنند اما در جواب این اتهامات و موضعگیری نموده و اعلام داشته ، کسانی که چنین اتهاماتی را به فتح روا می دارند باید این حقیقت را نیز بدانند که مبارزه مسلحانه فتح . مبارزه ای محدود نیست بلکه مبارزه ای در سطح بسیار وسیع برای طبقات بی خانمان ،

آواره و ظلم کشیده فلسطین است . زیرا مردم فلسطین را تنها آوارگان تشکیل نمی دهند بلکه در خارج از اردوگاه ، خرده بورژوازی و طبقه متوسط بسیار فعالی وجود دارند .

فتح حرکت آزادی بخش ملی ، باز دامنه ای وسیع است . که مبارزان بسیاری را با تفکرات فکری اجتماعی - - سیاسی مختلف ، دربر می گیرد . با این وجود به طور کلی از لحاظ فری و سیاسی به امیال میهن پرستانه و نه چپگرایی ، معروف است .

این امر باعث چهارچوب بندی روابط عربی آن و توان اتخاذ مواضع میانه رو ، برای او می شود . در بسیاری از مواقع فتح با مشخص نکردن مواضع خود در مسایل مطروحه ، دست خود را در تاکتیک و جهت گیری باز می گذارد .

فتح نماینده موضع میانه رو ساف بوده و سعی دارد تا یک دولت فلسطینی مستقل در ساحل غربی رود اردن و نوارغزه ایجاد نماید اما از نظر سیاسی ، شرایط پیدایش جنبش فتح مسلما تأثیری در تحول برنامه های سیاسی و شکل سازماندهی آن دارد .

از همان آغاز ، مسأله تقسیم بندی براساس تکیه گاه های فکری کنار گذاشته شد و عمدتا به سه اصل یعنی : آزادی فلسطین ، مبارزه مسلحانه به عنوان تنها راه آزادی و استقلال تشکیلاتی از هر رژیم یا سازمان عربی و یا بین المللی تأکید شد و هیچ گونه تغییر اساسی در این سه اصل صورت نگرفت .

در مرحله نخست ( 1964 - - 1958 ) سر مقاله های مجله " فلسطینیا " اسنادی مشتمل بر " شکل ساختار انقلابی " و در کنار آن شعارهای سیاسی مشخص و پایگاههای تشکیلاتی تعیین کننده روابط بین گروهها را مشروحا درج نمود .

جنبش فتح در خلال سالهای 1964 نظریات سیاسی خود را در یادداشتهای ارسالی اش به کنفرانسهای سران عربی و سازمان آزادی بخش اظهار نود و بعدها این یادداشتها به صورت سلسله " بررسی ها و تجارب انقلابی " جمع آوری شد .

در دومین کنفرانس جنبش در 1967 سند " اصول ، اهداف و روشهای جنبش فتح " که در واقع یک سند فکری سیاسیو و به منزله قانون اساسی جنبش فتح تلقی می شود تنظیم گردید و در سومین کنفرانس ( 1971 ) و چهارمین

کنفرانس ( 1980 ) به تصویب رسید . نقش فتح در کنار این سند بیانیه های سیاسی ، کتابها و اسناد متعددی حاوی مسائل مختلف در صحنه فلسطین ، عربی و بین المللی منتشر ساحت و نکات زیر را مورد تأکید قرار داد :

  1. آزادی فلسطین راهی به سوی وحدت و یکپارچگی سرزمین عربی ، فلسطین جی ء جدا نشدنی از این سرزمین ، ملتش جزئی از ملت عربی و مبارزه اش جزئی از مبارزه این ملت است .
  2. جنگ طویل المدت ملت تنها راه آزادی فلسطین .
  3. ضرورت آزادی اراده فلسطین و حفظ استقلال خود در تصمیم گیری و مبارزه .
  4. وحدت سرزمین فلسطین شرط تحقق پیروزی است و نبرد رهایی بخش بر هرگونه تضاد فکری ، سیاسی و اجتماعی او مقدم است .
  5. انقلاب فلسطین و جنبش رهایی بخش ملی عربی به عنوان طلایه دار ملت عربی در نبر رهایی بخش سرنوشت ساز است . مبارزه ملت فلسطین جزئی از مبارزه مشترک با ملتهای جهان علیه صهیونیسم ، استعمار و امپریالیزیم جهانی است . نبرد رهایی بخش فلسطین یک وظیفه عربی ، دینی و انسانی است .
  6. جنبش آزادی بخش ملی فلسطین ، فتح ، یک جنبش ملی انقلابی مستقل و طلایه دار انقلابی حرکتهای مردم فلسطین است .
  7. رژیم صهیونیسم یک سازمان نژادپرست نظامی تجاوزگر به تمام معناست . بقای او خطری همیشگی علیه ملت عربی به حساب می آید . تشکیل یک دولت فلسطین عربی دمکرات بر ویرانه های این رژیم ( صهیونیستی ) امری قطعی است دولتی که در آن مسلمانان ، مسیحیان و یهودی ها از حقوق مساوی برخوردار خواهند بود .

شورای انقلابی جنبش فتح بعد از جنگ 1973 مورد زیر را به موارد قبلی اضافه نمود :

  1. ملت فلسطین بعد از آزادی سرزمین فلسطین حق حاکمیت ملی بر تمامی نقاط این سرزمین را خواهد داشت .

جنبش فتح در نوامبر 1977 پس از انعقاد قرارداد کمپ دیوید ، خط مشی دیگری را مبتنی بر نظامیگری جدید در پیش گرفت و در ماه دسامبر ، در اجلاس مقاومت در طرابلس شرکت جست و سوگند یاد کرد که نه اسرائیل

را به رسمیت بشناسد و نه بر سر میز مذاکره با آنها بنشیند و نه از در صلح با آنها در آید .

در سال 1978 کمیته مرکزی فتح بیانیه شدیدالحن دیگری انتشار داد که در آن خاطرنشان ساخته بود که در " رخدادها ثابت کرده اند . " بدون زور و مبارزه نمی توان به صلحی عادلانه دست یافته . بلکه سرانجام آن تسلیم واهدبود و به دنبال انتشار چهارچوب قرارداد کمپ دیوید ، کمیته مرکزی از همه فلسطینیان خواست تا در این خودمختاری پیشنهادی را به این دلیل که اشغال صهیونیزم را محترم شمرده است رد نمایند و انتخابات در سرزمینهای اشغالی را تحریم کنند چون نمایندگان انتخابی حافظ منافع امپریالیسم خواهند بود و هر گونه سازش و معامله با دشمن صهیونیستی را تحت عنوان کمپ دیوید و تحت نفوذ سادات نپذیرند . "

در همان حال که سازمان فتح اعراب و فلسطینیان را به اتحاد فرا می خواند ، سعی بر آن داشت که از سلطه یافتن دولت عربی و یا گروههای چپگرا بر نهضت مقاومت فلسطین جلوگیری به عمل آورد . ناسیونالیزم نیز از اصول حاکم بر این نهضت می باشد .

در سال 1980 چهارمین کنفرانس جنبش فتح تأکید نمود برنامه سیاسی که مجالس ملی فلسطین علاوه بر برنامه سیاسی فتح تصویب نمود برای جنبش الزامی است چرا که براساس این برنامه استوار می باشد برنامه های جنبش فتح و طرحهای سیاسی آن دنباله دار است .

این برنامه ها و طرحها به ذکر جزئیات نمی پردازد و برای رسیدن به هدف به حداقل اکتفا می کند و عمدتا جنبه های عملی را بر مسائل ساده ترجیح می دهد و برای برقراری وحدت ملی همواره خواستار فراموش نمودن اختلافات عقیدتی و تشکیلاتی می باشد .

ج - تشکیلات :

تشکیلات فتح در دو حوزه روابط و ساختار تشکیلاتی قابل بررسی است .

1 - روابط تشکیلاتی :

روابط تشکیلاتی داخل جنبش فتح در مراحل و شرایط مختلف گونه های متعددی به خود گرفته است . این روابط گاهی اوقات خیلی محرمانه و گاهی خیلی علنی و

آشکار بود و جنبه بی محوری به علت شرایط آوارگی و به علت چهارچوب سیاسی که براساس آن هر فلسطینی که وابسته به سازمان دیگری نباشد وابسته به جنبش فتح است بر آن روابط غلبه نموده است .

مرحله نخست ( 1958 - - 1968 ) به بی محوری و برگزیدن افرادی برای انجام فعالیتهای زیرزمینی متصف بود ولی شرایط بعد از جنگ کرامه ( 1968 ) برای انجام فعالیتهای علنی مناسب بود . جنبش فتح هزاران نفر از اقشار ملت فلسطینی و عده ای از مبارزان دیگر کشورهای عربی را به صفوف خود جذب نمود .

با در نظر گرفتن افزایش تعداد اعضا و رشد سیاسی ، سومین کنفرانس جنبش فتح یک آیین نامه داخلی را که از جنبه محوری به شکل نظام های داخلی احزاب جدید و نوپا برتری دارد ، تصویب نمود و چهارمین کنفرانس روش محوری مبتنی بر اساس دمکراسی را به عنوان اساس و پایه آیین نامه داخلی مورد تأکید قرار داد .

جنبش فتح دارای رهبری مرکزی یعنی کمیته مرکزی است و دو سوم اعضای آن از سوی کنفرانس سراسری انتخاب می شوند . ارگان بعدی شورای انقلابی است که از مسئولین و رهبران سازمانها ، شهرستانها ، نیروها و 25 عضو منتخب از سوی کنفرانس سراسری و ده عضو باتجربه کمیته مرکزی تشکیل می شود .

بعد از شورای انقلابی ، سومین ارگان ، کمیته های مناطق است که از کنفرانسهای شهرستانها که هر دو سال یک بار تشکیل می شود انتخاب می نمایند . بالأخره در ردیف بعدی کمیته های مناطق ، شعبه ها و جناحها قرار دارند که از سوی کمیته های شهرستانها تعیین می شوند .

نیروهای نظامی جنبش فتح با نام " نیروهای عاصفه " معروفند و در فعالیتها و تمامی مسائل خود از فرماندهی کل نیروهای عاصفه که توسط کمیته مرکزی تعیین می شود ، تبعیت می کنند . چهارمین کنفرانس مقرر داشت فرمانده کل نیروهای عاصفه و معاون او از سوی کنفرانس سراسری انتخاب شوند .

همچنین کمیته مرکزی مقرر نمود سه نفر از اعضای کمیته در فرماندهی کل نیروهای عاصفه عضویت داشته باشد . نیروهای عاصفه دارای یک شورای عالی نظامی است که علاوه بر ایفای وظایف نظامی ، در برخی از امور اداری نیز شرکت می جوید و در کادر فرماندهی کل ، فرمانده

نیروها و معاونین آن عضویت دارند . فرماندهی کل دارای یک شورای نظامی است و در آن فرمانده فالانژیستها و معاونین آنها سمتی را عهده دار می باشند .

فرماندهی کل بر امور سازمان ( بسیج و ایدئولوژیک سیاسی ) متشکل از نمایندگان سیاسی نیروها ( نماینده ای برای هر گردان و برای هر نیرو و نماینده کل ) همچنین امور سازمان ضداطلاعات ارتش و دستگاههای دیگر متصدی تدارکات ، حمل و نقل و خدمات پزشکی نظارت می کند . علاوه بر اینکه مؤسسه امور اجتماعی ، حمایت از خانواده شهدا و اسرا و نیروهای مسلح تشکیلات مردمی ( میلیشیا ) به فرماندهی کل ارتباط پیدا می کنند این نیروها از عناصر مسلح تمام وقت و نیمه وقت عضو سازمان غیرنظامی تشکیل شده است .

فرماندهی کل ، فرمانده نیروهای میلیشیا و سرپرستان آن را تعیین می کند و اینها فرماندهان میلیشیای مناطق و شعبه ها را برمی گزینند . همچنین " مؤسسه شیربچگان " که ناظر بر فعالیت نوجوانان و کودکان می باشد زیر نظر فرماندهی کل اداره می شود و فرماندهی کل ، رؤسای مؤسسه شیربچگان و مربیان نظامی مورد نیاز در زمینه های مختلف فعالیت این مؤسسه را تعیین می کند .

قدرت مافوق در جنبش فتح همان کنفرانس سراسری است که هر سه سال یک بار تشکیل جلسه می دهد . بیانیه ها و اسناد به تاریخ تشکیل نخستین کنفرانس اشاره ای نکرده اند . دومین کنفرانس در سال 1968 در دمشق ، سومین کنفرانس در سال 1971 مجددا در دمشق و چهارمین کنفرانس نیز در سال 1980 یعنی نه سال بعد در کشور سوریه تشکیل گردید و از حمایت تبلیغاتی گسترده فلسطینی ، عربی و بین المللی بهره مند شد .

شورای انقلابی در صورت تشکیل مقامی بالاتر از کمیته مرکزی می باشد ، اما اعضای کمیته مرکزی که جزء اعضای فرماندهی کل نیروهای عاصفه نیستند ، هر کدام به سهم خود ، مسئولیتهای سیاسی ، سازمانی و تبلیغاتی ، مالی ، امنیتی ، اجتماعی ، روابط خارجی و امور سرزمین اشغالی را عهده دار می باشند و اصولاً در یک پایتخت عربی و در مکانی واحد جمع نمی شوند .

جنبش فتح هرگز از روش تفکیک بین دستگاهها و مؤسسات پیروی نمی کند و در صورت تداخل تخصص ها هماهنگی در عالیترین سطح انجام می گیرد .

گاهی اوقات روش تقسیم بندی جغرافیایی در برخی از شرایط و زمینه ها ( بسیج و مناطق ) و گاهی از روش تقسیم وظایف ( سرزمین اشغالی و امنیت ) مورد استفاده قرار می گیرد . ولی اغلب از هر دو روش پیروی می شود تصمیم گیری به عهده یکی از آن دو واگذار می گردد .

جنبش فتح دارای دفاتری ویژه در زمینه های فعالیت متنوع فلسطینی ، عربی و بین المللی به ویژه زمینه های فعالیت مردمی فلسطینی نظیر دفاتر زنان ، کارگران ، دانشجویان ، هنرمندان ، روابط خارجی ، روابط با جنبشهای آزادی بخش میهنی ، امور مذهبی ، عشایر و تماس های خارجی می باشد . این دفاتر از نظر تشکیلاتی جنبه مشاورتی دارند .

برای اعضای جنبش فتح چه در صفوف نیروهای عاصفه ، در تشکیلات و در هر ارگان ، مؤسسه و دستگاه جنبش یک تعهد تشکیلاتی وجود دارد که امنیت اجتماعی آنان را تأمین می کند و در صورت بازنشستگی حقوقی برای آنان اختصاص می دهد و آنها و خانواده های آنها را از خدمات بهداشتی و اجتماعی بهره مند می سازد و اگر به شهادت برسند امنیت و رفاه خانواده هایشان را تأمین می کند . رهبران جنبش فتح این تضمین ها را به خاطر تحکیم روابط تشکیلاتی در داخل جنبش وعده می دهند .

2 - ساختار تشکیلاتی :

ساختار سازمانی فتح از بالا به پایین است و کنفرانس عمومی از 300 تا 500 عضو ، شورای انقلابی از 75 عضو و کمیته مرکزی از 15 تا 21 عضو تشکیل شده است . کنفرانس عمومی تا سال 1989 ، پنج بار تشکیل جلسه داده است و به ندرت در آن ، انتخابات برگزار می شود . اعضای شورای انقلابی انتصابی هستند و کمیته مرکزی را رهبر فتح منصوب می کنند .

کنگره سراسری :

این کنگره پایه گذاران اصلی سازمان را دربرمی گیرد ، به شکل موتور اصلی فتح عمل می کند و اقدام به ایجاد ارگانهای اجرایی و در داخل فتح می نماید . اعضای تشکیل دهنده آن نزدیک به 2000 نماینده است . از بدو تشکیل سازمان تا سال 2000 حدود پنج بار اجلاس عمومی آن تشکیل شده است . کنگره سراسری جنبش فتح از افراد ذیل تشکیل می شود :

  1. اعضای شورای انقلابی
  2. نمایندگان مناطق که از سوی اعضای هر اقلیم ( منطقه ) انتخاب شده اند
  3. نمایندگان مناطقی که کمیته مرکزی معرفی می کند
  4. افراد معتمد مناطق که مدت عضویت فعال آنان در جنبش از ده سال کمتر نباشد
  5. اعضای شورای نظامی جنبش فتح
  6. شماری از اعضای جنبش فتح که در سازمانهای مربوط به دولت فلسطین و سازمان آزادی بخش و سازمانهای ملی و بین المللی به کار مشغولند .
  7. نمایندگان مسئولان جنبش در نهادهای مردمی که تعداد آنان نباید از 50 نفر بیشتر باشد .
  8. شماری از اعضای هیأتهای فرماندهی سازمانهای مرکزی طبق لوایح الحاقی به اساسنامه جنبش .
  9. نمایندگان کمیته های تخصصی جنبش که شمار آنان نباید از 30 نفر بیشتر باشد .

در بند 41 اساسنامه جنبش فتح همچنین به شرایط دیگر عضویت در کنگره سراسری اشاره شده است :

  1. هر عضو کنگره سراسری باید شروط ماده 40 را داشته باشد .
  2. هر عضو کنگره باید حداقل 5 سال عضو جنبش بوده باشد .
  3. از حسن سابقه عضویت برخوردار باشد .

اختیارات کنگره سراسری :

کنگره سراسری بالاترین نهاد تصمیم گیری در جنبش بوده و براساس ماده 42 اساسنامه از اختیارات ذیل برخوردار است :

  1. بررسی گزارشهای ارائه شده از کمیته مرکزی ، تصمیمات این کمیته و اقدامات آن و ارزیابی فعالیتهای این کمیته و شاخه ها و نهادهای مختلف جنبش .
  2. تصویب اساسنامه یا تعدیل آن با رأی دوسوم حاضران
  3. تصویب لوایح سازمانها و نهادهای زیرمجموعه جنبش و تصویب برنامه های سیاسی ، نظامی و طرحهای نظامی
  4. انتخاب اعضای کمیته مرکزی براساس رأی گیری مخفی
  5. بر کنار کردن تمام یا برخی از اعضای کمیته مرکزی با رأی دوسوم نمایندگان حاضر
  6. انتخاب رئیس کمیته نظارت بر امور مالی و رئیس کمیته بازرسی جنبش
  7. انتخاب تعداد مورد نیاز شورای انقلابی از طریق رأی گیری مخفی

روابط تشکیل کنگره سراسری :

  1. کنگره سراسری به صورت عادی هر پنج سال یک بار و با فراخوان کمیته مرکزی برگزار می شود و با تصویب شورای انقلابی ، می توان برگزاری آن را به تعویق انداخت .
  2. اگر بیش از یک سوم اعضای کنگره سراسری با بیش از نیمی از اعضای شورای انقلابی تصویب کنند یا کمیته مرکزی درخواست کند ، نشست فوق العاده برگزار می شود و این اجلاس ، حداکثر پس از دو هفته از فراخوان سراسری باید برگزار شود .
  3. جلسات کنگره سراسری با حضور دوسوم اعضای آن برگزار می شود و هر یک از حاضران باید دو هفته پیش از برگزاری نشست ، حضور خود را در آن اعلام کند و اگر دوسوم حاضر نشدند ، دو روز نشست به تأخیر انداخته می شود و پس از آن با حضور بیش از نیمی از اعضا نشست برگزار می شود .

شورای عمومی :

شورای عمومی جنبش ، در صورتی که شرایط تشکیل کنگره سراسری فراهم نشود ، حداکثر با حضور 250تن از اعضای کنگره سراسری جلسه تشکیل می دهد که اعضای آن عبارتند از :

  1. اعضای کمیته مرکزی و اعضای شورای انقلابی
  2. شماری از افراد معتمد و رهبران جنبش در مناطق
  3. شماری از فرماندهان نظامی
  4. شماری از کارکنان نهادهای جنبش
  5. شماری از اعضای جنبش که در شاخه های سازمان آزادی بخش فعالیت می کنند
  6. شماری از رهبران سازمانهای مردمی وابسته به جنبش
  7. شماری از افراد متخصص جنبش

ماده 45 اساسنامه تصریح دارد که تعداد اعضای هر یک از نهادهای فوق با تصمیم کمیته مرکزی و با تصویب

شورای انقلابی مشخص می شود .

در یکی دیگر از مواد این اساسنامه ( ماده 46 ) آمده است که شورای عمومی اختیارات یک کنگره فوق العاده را داراست که قانون و آیین نامه و ضوابط آن را شورای انقلابی تدوین می کند .

ماده 47 اساسنامه فراخوان تشکیل شورای عمومی را بنابر تصمیم کمیته مرکزی و با موافقت شورای انقلابی ذکر می کند و شورای انقلابی مسئول تهیه دستور کار جلسات شورای عمومی خواهد بود .

شورای انقلاب :

این شورا حدفاصل بین شورای مرکزی و عمومی است و به شکل پارلمان کوچک عمل می کند . تعداد اعضای آن 75 نفر می باشد .

شورای انقلاب براساس اساسنامه جنبش فتح ، مرکب از افراد زیر است :

  1. اعضای کمیته مرکزی
  2. رئیس کمیته نظارت بر امور مالی و رئیس کمیته بازرسی و حمایت از عضویت جنبش
  3. 50 نفر از افرادی که کنگره سراسری از میان اعضای خود انتخاب می کند ، مشروط بر آنکه هر عضو دست کم 30 درصد آرای رأی دهندگان را کسب کند .
  4. نمایندگان شورای نظامی جنبش براساس قانون نیروهای " عاصفه " که شمار آنان نباید از 25 نفر بیشتر باشد .
  5. افراد متخصصی که کمیته مرکزی با دوسوم آرای اعضای خود انتخاب می کند و شمار آنان نباید از 15 نفر بیشتر باشد .
  6. شماری از رهبران داخل فلسطین که شورای انقلاب مشخص می کند و این تعداد در حد نصاب اعضای شورا محاسبه نمی شود .
  7. پنج تن از زندانیان خارج فلسطین اشغالی که کمیته مرکزی با اکثریت دوسوم آرا انتخاب می کند و در صورت حضور آنان در نشستها ، جزء حدنصاب تشکیل شورای انقلابی به شمار می آیند . ذکر این نکته لازم است که تعدادی از اعضای جنبش فتح در کشورهایی مانند اردن ، مصر و... زندانی هستند . کمیته مرکزی با اعطای نوعی امتیاز به آنها ، امکان حضورشان در کادر تشکیلاتی فتح - - در قالب شورای انقلابی - را متغیر نموده است .
  8. ناظران متخصصی که کمیته مرکزی تعیین می کند

و شورای انقلابی با حضور آنان در نشستها موافقت دارد . شمار این افراد نباید از 15 نفر بیشتر باشد .

نامزد عضویت در شورای انقلاب باید حداقل ده سال پیوسته عضو جنبش بوده باشد و رده سازمانی اش نباید از عضو کمیته مناطق یا معادل آن در نیروهای نظامی یا شاخه های دیگر جنبش کمتر باشد .

اختیارات شورای انقلاب :

این شورا در صورتی که در فواصل تشکیل کنگره سراسری تشکیل جلسه دهد ، بالاترین نهاد تصمیم گیری جنبش خواهد بود و اختیارات زیر را دارا است :

  1. پیگیری چگونگی اجرای تصمیمات کنگره سراسری
  2. نظارت بر فعالیت شاخه های مختلف جنبش و وضعیت نهادهای آن در مناطق
  3. نظارت بر امور نظامی جنبش تا آنجا که با محرمانه بودن این فعالیتها در تضاد نباشد
  4. بررسی تصمیمات ، اقدامات و گزارشهای کمیته مرکزی و اخذ تصمیم مناسب درباره آنها
  5. تفسیر متن اساسنامه و لوایح در صورت بروز اختلاف درباره آنها
  6. انتخاب اعضای کمیته نظارت بر امور مالی و اعضای کمیته بازرسی جنبش با رأی گیری مخفی و در مدتی کمتر از شش ماه
  7. بررسی گزارشهای کمیته های فرعی کنگره سراسری و شورای انقلاب و اخذ تصمیم درباره آنها .

براساس نظامنامه داخلی جنبش فتح ، شورای انقلابی در ابتدای فعالیتهای خود از میان اعضای این شورا ، دبیران خود را شامل دبیرکل و دو معاون وی انتخاب می کند . دبیرکل باید تمام وقت در اختیار فعالیتهای شورا باشد و حق عضویت در کمیته مرکزی جنبش را ندارد .

شورای انقلاب ، مسئول تدوین آیین نامه داخلی خود است و اکثر اعضای آن باید این آیین نامه را به تصویب برسانند . در صورتی که شمار اعضای کمیته مرکزی به حدنصاب نرسد ، شورای انقلابی در مدت یک هفته جلسه ای به منظور تعیین کرسی های خالی در کمیته مرکزی از بین اعضای خود برگزار می کند تا حدنصاب دوسوم در کمیته مرکزی رعایت شود .

شورای انقلاب همچنین می تواند کرسی های خالی خود را از میان افراد متخصص جنبش که شرایط عضویت در شورای انقلاب را دارا باشند ، پر کند .

شورای انقلاب همچنین اجازه دارد یک یا چند عضو کمیته مرکزی را در صورت ارتکاب جرم منجر به برکناری ، اخراج کند و این کار نیز از طریق رأی گیری و با آرای دوسوم اعضا انجام می شود ، مشروط بر آنکه تعداد افراد اخراج شده از کمیته مرکزی بیشتر از یک سوم اعضای کمیته نباشد .

شورای انقلاب همچنین اختیار دارد که یک یا چند تن از اعضای خود را در صورت ارتکاب جرمی که منجر به برکناری باشد ، اخراج کند ، مشروط بر آنکه دوسوم اعضای شورا با آن موافقت کنند .

شورای انقلاب هر سه ماه یک بار به صورت عادی جلسه تشکیل می دهد و این امر با فراخوان دبیرکل انجام می گیرد و نشست های فوق العاده آن نیز با تصمیم کمیته مرکزی یا با درخواست مکتوب یک سوم اعضای شورای مرکزی از دبیرکل ، تشکیل می شود .

جلسات شورای انقلاب نیز با حضور دوسوم اعضای این شورا رسمیت می یابد ، مشروط بر آنکه حداقل 3 روز پیش از برگزاری جلسات ، حضور خود را اعلام کنند و در صورت به حدنصاب نرسیدن ، نشست شورا با تعداد نصف به اضافه یک پس از 24 ساعت از موعد مقرر ، برگزار می شود .

کمیته نظارت بر امور مالی و کمیته بازرسی جنبش :

در ماده 61 اساسنامه جنبش فتح آمده است که رؤسای کمیته های نظارت بر امور مالی و بازرسی جنبش به صورت مستقیم از سوی کنگره سراسری انتخاب می شوند و کمیته مرکزی جنبش ، نامزدهای این مناصب را به کنگره سراسری معرفی می کند .

براساس ماده 62 اساسنامه ، قوانین مربوط به کمیته های نظارت بر امور مالی و بازرسی جنبش از سوی شورای انقلابی و در اولین جلسه ای که پس از ارائه پیش نویس قوانین برگزار می شود ، تصویب خواهد شد .

کمیته مرکزی :

  1. کمیته مرکزی جنبش فتح شامل 21 نفر به ترتیب

زیر است :

  1. 18 تن از اعضای این کمیته از سوی کنگره سراسری و از میان اعضای کنگره و با رأی مخفی انتخاب می شوند .
  2. سه تن از اعضای دیگر کمیته با موافقت اکثریت دوسوم اعضای کمیته برگزیده می شوند .
  3. شمار دیگری از رهبران داخلی اراضی اشغالی که شورای انقلابی تعیین می کند ، در جلسات کمیته مرکزی حضور می یابند و البته جزء 21 نفر محسوب نمی شوند .
  4. اعضای کمیته مرکزی از میان حداکثر 11 نفر را به عنوان دفتر سیاسی انتخاب می کنند .
  5. کمیته مرکزی مسئولیتها و وظایف دفتر سیاسی را در لوایح داخلی خود معین می کند .
  6. همه اعضای کمیته مرکزی در حقوق و وظایف و مسئولیتها مساوی اند .
  7. فرمانده کل ، ریاست نشستهای کمیته مرکزی را بر عهده دارد و جلسات آن را براساس آیین نامه داخلی اداره می کند .

براساس ماده دیگری از اساسنامه جنبش فتح ، کمیته مرکزی دبیرکل و دو معاون وی را از میان اعضای خود انتخاب می کند .

نامزدهای عضویت در کمیته مرکزی ، حداقل باید 15 سال متوالی را در عضویت جنبش بوده باشند و رده سازمانی آنها نباید از دبیرکل هر اقلیم ( استان ) یا معادل آن در سازمانهای وابسته و یگانهای نظامی کمتر باشد و باید حداقل 40درصد آرای رأی دهندگان را کسب کند .

کمیته مرکزی ، حداقل هر ماه یک بار جلسه تشکیل می دهد تا روند فعالیت همه سازمانهای وابسته به جنبش را بررسی کند و تصمیمات لازم را در این باره بگیرد و هر یک از اعضا نیز در فاصله میان دو جلسه مسئول انجام وظایفی است که به او محول می شود . هرگاه وضعیت ایجاب کند ، این کمیته می تواند جلسات فوق العاده تشکیل دهد .

کمیته مرکزی به صورت جمعی ، مسئول کامل همه فعالیتهای جنبش تلقی می شود و جلسات آن با حضور دوسوم از اعضای کمیته ، رسمیت می یابد و در صورت وجود موانع پس از 42 ساعت از زمان مقرر برای تشکیل جلسه ، با نصف + یک اعضا جلسه رسمیت می یابد .

اگر یکی از کرسی های 21گانه داخل کمیته مرکزی به علتی خالی شود ، یکی از اعضای شورای نظامی به عنوان موقت و تا زمان پایان دوره مسئولیت کمیته مرکزی به عضویت آن درمی آید که این عضویت از طریق رأی گیری و با رأی دوسوم اعضا انجام می پذیرد .

اختیارات کمیته مرکزی :

کمیته مرکزی به عنوان بازوی اجرایی کنگره سراسری عمل می کند و از اختیارات زیر برخوردار است :

  • اجرای تصمیمات و قوانین محوله از سوی کنگره سراسری و شورای انقلابی
  • اجرای برنامه های سیاسی و سازمانی و نظامی و مالی که کنگره سراسری و شورای انقلابی مشخص می کنند
  • رهبری جنبش ، در همه عرصه های داخلی و خارجی در سطوح مردمی و رسمی
  • ایجاد هماهنگی و اتحاد و انسجام و اجرای اساسنامه جنبش
  • فراخوان تشکیل کنگره سراسری جنبش و تدوین دستور کار و ارائه گزارشهای مکتوب درباره همه فعالیتها
  • نظارت بر انتشار بیانیه ها ، منشورات و تحقیقاتی که به نام جنبش انجام می شود .
  • تشکیل دادگاه امنیتی جنبش و تدوین آیین نامه داخلی آن ، تصویب احکام صادر شده از سوی این دادگاه ، اجرای حکم اعدام صادر شده از سوی دادگاه امنیتی ، باید با موافقت دوسوم اعضای کمیته مرکزی اجرا شود
  • تعیین اعضای شورای نظامی با دوسوم آرا و رأی گیری برای عضویت آنان هر سال یک بار ، فرمانده کل پس از انتخاب اعضای شورای نظامی از سوی کمیته مرکزی ، آنان را به سمت های مختلف در شورا منصوب می کند .
  • انتخاب اعضای نمایندگی جنبش فتح در شورای ملی فلسطین

براساس ماده 72 از اساسنامه جنبش ، کمیته مرکزی در مدت حداکثر سه ماه پس از تشکیل وظیفه دارد برای فعالیتهای داخلی خود آیین نامه ای تدوین کند .

کنگره سراسری :

جنبش آزادی بخش فلسطین " فتح " تاکنون پنج بار کنگره سراسری برگزار کرده است که

مهمترین تحولات هر یک از آنها به شرح ذیل است :

جنبش فتح در سال 1962 اولین نشست رسمی خود را به منظور تعیین اهداف فعالیت و طرحهای جنبش و نیز مشخص ساختن چارت تشکیلاتی جنبش و توزیع مسئولیتها برگزار کرد . این جنبش یک نشست عمومی دیگر را در اواخر سال 1963 در دمشق برگزار کرد که موضوعات مربوط به افزایش شمار اعضا و نیز جمع آوری کمک از کشورهای عربی و غیرعربی را بررسی کرد .

اعضای رهبری فتح در اواخر سال 1964 نیز جلسه ای برگزار کردند تا آغاز فعالیتهای علنی جنبش را اعلام کنند که اولین کنگره جنبش فتح نامیده شد .

در سال 1967 یا به صورت دقیق تر در 12 ژوئن این سال و پس از وقوع جنگ شش روزه و اشغال نوار غزه و کرانه باختری و صحرای سینا و بخشی از بلندی های جولان سوریه توسط نیروهای ارتش اسرائیل ، 35 تن از مسئولان جنبش فتح با تشکیل جلسه ای در دمشق خواستار ادامه عملیات نظامی و جنگهای چریکی شدند .

کنگره دوم جنبش در ژوئیه سال 1968 در دمشق برگزار شد و در آن 10 عضو جدید کمیته مرکزی انتخاب شدند . کنگره های سوم و چهارم و پنجم جنبش نیز به ترتیب در سالهای 1971 ، 1980 و 1988 برگزار شدند و از آن زمان تاکنون نیز در حدود 17 سال گذشته هیچ کنگره سراسری از سوی جنبش فتح برگزار نشده است . هم اکنون دو تن از اعضای شورای انقلابی جنبش فتح در زندانهای اسرائیل در اسارت به سر می برند که عبارتند از مروان البرغوثی و حسام خضر . این دوتن علاوه بر عضویت در شورای انقلابی جنبش فتح ، نماینده مجلس قانونگذاری تشکیلات خودگردان نیز محسوب می شوند .

کمیته مرکزی جنبش فتح ، اکنون با 15 نفر عضو به فعالیت ادامه می دهد ، زیرا در طول 15 سال گذشته شش تن از اعضای آن از دنیا رفته اند .

پنج تن از اعضای این کمیته هم اکنون در خارج فلسطین زندگی می کنند که عبارتند از فاروق قدومی ، ابوماهر محمدغنیم ، محمد جهاد ، سلیم زعنون و عبدالله افرنجی ( وی هم اکنون به نوار غزه منتقل شده است و علاوه بر عضویت در کمیته مرکزی و عضویت در شورای انقلابی ، رئیس دفتر بسیج و سازماندهی کل تشکیلات فتح نیز به شمار می رود ) . در این میان سلیم زعنون و ابوماهر

محمدغنیم هر از چندگاهی برای حضور در نشستهای کمیته مرکزی و شورای انقلابی فتح به داخل مناطق تحت سیطره تشکیلات خودگردان می روند .

ریاست نشستهای کمیته مرکزی فتح را فرمانده کل جنبش برعهده می گیرد و آن را براساس آیین نامه داخلی کمیته اداره می کند . پیش از این یاسرعرفات رئیس کمیته اجرایی ساف و رئیس تشکیلات خودگردان فرمانده کل جنبش شمرده می شد و این سمت پس از درگذشت ایشان ، خالی مانده است .

براساس یکی از بندهای اساسنامه ، " تیم " اصلی ترین و ابتدایی ترین واحد سازمانی در جنبش فتح محسوب می شود و هر تیم جدید ، باید با موافقت کمیته " اقلیم " و با پیشنهاد کمیته منطقه تشکیل شود .

نشریات وابسته به فتح :

جنبش فتح در مقایسه با سایر گروههای فلسطینی ، گسترده ترین و بیشترین حجم فعالیت مطبوعاتی ، فرهنگی و تبلیغاتی را به خود اختصاص داده است . مهمترین نشریات این جنبش عبارتند از :

ماهنامه " اصداء الثورة الفلسطینة " : این ماهنامه از سال 1969 و با تلاش شاخه نظامی فتح ( عاصفه ) منتشر شد و تنها 14 شماره از آن به چاپ رسید .

هفته نامه الاقصی : این هفته نامه در سپتامبر سال 1984 در کویت و به وسیله دفتر نمایندگی فتح در این کشور چاپ شد .

مجله " الانطلاقه " چاپ کویت در سال 1986

هفته نامه " التعمیم " چاپ دمشق در ژوئن 1983 . این نشریه که به سردبیری جهاد احمد صالح منتشر می شد یک سال انتشار یافت .

مجله " ثوره حتی النصر " : این مجله از سال 1974 به بعد هر 15 روز یک بار به چاپ می رسید .

مجله " الثوره الفلسطینه " از نوامبر 1967 در اردن به چاپ می رسید . پس از تیره شدن روابط اردن و فتح ، مرکز اداری این مجله به بیروت انتقال یافت و پس از اخراج فداییان فلسطینی از لبنان نیز با وقفه ای کوتاه از سال 1984 به بعد به سردبیری جهاد احمدصالح در دمشق منتشر شد .

ماهنامه الحصاد چاپ کویت در سال 1983 .

هفته نامه حصادالعاصفه که در بیروت و در نوامبر سال 1968 به چاپ رسید .

هفته نامه الصخره چاپ کویت در سال 1984 به سردبیری حسن ابوشنب

مجله " فتح " چاپ امان در سال 1969م . به سردبیری حنا مقبل ، این مجله از سال 1970 به عنوان ارگان رسمی و سخنگوی کمیته مرکزی فتح درآمد و فعالیت خود را به صورت روزنامه ادامه داد .

این مجله پس از درگیری های اردن ، به دمشق منتقل شد و از آن پس به صورت هفته نامه درآمد . در مارس 1984 بسام هلسا دبیری هیأت تحریریه آن را برعهده گرفت . این نشریه در سال 1985 مجددا به امان منتقل شد و یحیی رباح به سردبیری آن منصوب شد . این مجله در سالهای 1969 و 70 میلادی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی نیز منتشر می شد .

ماهنامه " فلسطیننا نداءالحیاة " چاپ بیروت در اکتبر 1959 با صاحب امتیازی ابوجهاد ( خلیل الوزیر ) و سردبیری توفیق خوری آغاز به کار کرد . فعالیت این نشریه پنج سال تداوم داشت و در این مدت نقش زیادی در ترویج روحیه مقاومت و بیداری افکار عمومی و بسیج توده ها ایفا کرد .

از دیگر نشریات فتح می توان به " المسیره " ، " المعرکه " ، بولتن خبری " النسور " ، " روزنامه النشره الیومیه و مجله الوقایع اشاره کرد . همه این نشریات پیش از تأسیس تشکیلات خودگردان فعال بوده اند .

شاخه نظامی :

که تحت نام العاصفه اقدامات عملیاتی خود را در سال 1964 علیه اسرائیل شروع کرد . در همین سال اجلاس عمومی تشکیل ارتش آزادی بخش فلسطین را تحت نام العاصفه تصویب کرد که این اقدام مورد استقبال کشورهای اسلامی و عرب و به خصوص ملت فلسطین قرار گرفت .

د - فعالیت نظامی :

از اوایل پاییز سال 1964 رهبری فتح جلسه ای در کویت تشکیل داد که انگیزه آن بررسی موضوع تصمیم ساف برای تشکیل نهاد نظامی بود . در درون فتح دو جریان وجود داشت که یکی موافق آغاز فعالیتهای " زودهنگام " نظامی علیه اسرائیل و دیگری مخالف آن بود .

بالأخره تصمیم اصلی بر آن شد که در 31 دسامبر

سال 1964 اولین عملیات چریکی علیه اسرائیل توسط فتح انجام شود ، اما برای لحاظ کردن علل مخالفت گروه دیگر که خواهان هشیاری و دوراندیشی بود ، عملیات با نام یک گروه موهوم به نام سازمان العاصفه انجام شد .

بیانیه این سازمان در اول ژانویه سال 1965 منتشر شد و سازمان العاصفه در سال 1965 ، 39 بار عملیات چریکی علیه مواضع اسرائیل انجام داد .

پس از آنکه فتح از عملیات نظامی خود احساس اطمینان کرد ، ارتباط خود را با العاصفه مشخص ساخت ، اما این نام همچنان بر شاخه نظامی فتح استوار ماند .

فعالیت نظامی جنبش فتح از یک پایگاه ثابت متشکل از 50 عنصر تمام وقت در شهرک الهامه یکی از نواحی دمشق آغاز شد و در اندک زمانی تعداد نیروهایش به هزاران نفر افزایش یافت . این نیروها در بسیاری از پایگاههای اطراف اردوگاههای فلسطینی و داخل سرزمین اشغالی استقرار یافتند .

جنبش فتح معتقد بود فعالیت نظامی همان فعالیت اصلی است و ادامه مبارزه با دشمن صهیونیستی تنها راه اتخاذ و همبستگی نیروهای انقلابی است و حتی اختلافات سیاسی و عقیدتی میان فتح و دیگر سازمانهای فلسطینی از حضور در صحنه نبرد و مبارزه در کنار یکدیگر جلوگیری نمی کند .

فتح در دهه های 60 و 70 شاهد تحول اساسی در زمینه های نظامی بود و دو مجموعه مختلف برای عملیات نظامی تشکیل داد :

  1. سازمانهای مخفی که در بخش غربی بود و هدف آن ، ایجاد هسته های مخفی در مناطق اشغالی و کشورهای عربی بود . این هسته ها در عملیات چریکی علیه اسرائیل نقش داشتند .
  2. سازمانهای شبه نظامی که بعد از اخراج از اردن در سالهای 1970 - 71 تأسیس و در لبنان مستقر شدند .

میزان قدرت و توانایی نظامی فتح تا حدودی ناشناخته باقی ماند و مشخص نشد که نیروهای نظامی آن چه تعدادی هستند . براساس تحقیقات انجام شده در اواخر دهه 70 ، فتح در حدود 6 تا 10هزار رزمنده داشت . در صورتی که سایر گروههای فلسطینی در حدود چند صدرزمنده در اختیار داشتند .

فتح اولین مبارزه مسلحانه خود را به طور رسمی در

سال 1965 شروع کرد و به شبکه آبرسانی اسرائیل خساراتی وارد ساخت . تعداد کل عملیات نظامی فتح تا قبل از سال 1967 کمی بیشتر از 60 عملیات بود . قبل از سال 1967 چندین عملیات نظامی توسط گروههای کوچک زیرزمینی انجام شد و طی آن خانه های صهیونیستها و پادگانهای کوچک مورد هجوم قرار گرفت . بعد از جنگ 1967 این مجموعه ها افراد بیشتری را در خود جای داد .

این گروههای 5 الی 15 نفری در داخل روستاهای اشغالی و در دشت رود اردن مستقر شدند .

فتح در دهه 70 یک نیروی دریایی کوچک متشکل از قایقهای لاستیکی تشکیل داده بود و در چند عملیات از طریق دریا به اسرائیل حمله کردند . فتح در یکی از معروفترین عملیات خود به یک اتوبوس در نزدیکی تل آویو حمله کرد در نتیجه 32 اسرائیلی جان خود را از دست دادند . اسرائیل برای مقابله به مثل عملیات لیطانی را اجرا کرد و تمام مناطق جنوب لبنان تا رودخانه لیطانی به اشغال نیروهای اسرائیلی درآمد .

رزمندگان فتح بعد از اخراج از اردن در اوایل دهه 70 به عملیاتی علیه اهداف اسرائیلی و آمریکایی دست زدند . عملیاتهای سپتامبر سیاه را در سال 1970 شاخه های امنیتی فتح تحت رهبری صلاح خلف انجام دادند که اولین قربانی آن ، نخست وزیر وقت اردن بود . فتح در دهه 70 ارتباطاتی با سایر گروههای چریکی در جهان برقرار کرد ، ولی به تدریج به علت فشار کشورهای عربی و آمریکا ، عملیاتهای این جنبش در کشورهای خارجی متوقف شد .

در سال 1971 و بعد از یک سلسله تغییر و تحول در شکل مبارزه چریکی ، برای اولین بار سازمان رزمی به شکل تیپ های مستقل مثل تیپ یرموت ، القسطل و... درآمد .

" دامنه فعالیتهای نظامی جنبش فتح از شش عملیات که در ژانویه 1965 انجام گرفت به رویاروئی با نیروهای صهیونیستی در نبردهای کرانه ، غورالصافی و عرقوب ، شرکت در جنگ اکتبر 1973 در جبهه شمالی ، جنگ همه جانبه با دشمن صهیونیستی هنگام تلاش برای عبور از جنوب لبنان در 23 مارس 1971 گسترش یافت . ناگفته نماند که در این درگیری نیروهای مقاومت فلسطین و نیروهای میهنی لبنان خسارات سنگینی به نیروهای دشمن وارد ساختند .

در اینجا بایستی به این نکته اشاره کرد که در خلال سال 1969 بیش از دوهزار عملیات انجام گرفت . بعد از رویدادهای اردن در سال 1970 این تعداد کاهش یافت ولی در سال 1978 به بیش از 360 عملیات افزایش یافت و از عملیات تن به تن به جنگ پارتیزانی مبدل گردید و پیشرفته ترین شیوه های رزمی و مدرن ترین سلاحها در آن مورد استفاده قرار گرفت .

بارزترین عملیات گروههای ویژه نیروهای عاصفه عملیات سافوی در تل آویو و عملیات عدوان بر سر جاده حیفا - تل آویو به رهبری بانوی مبارز دلال مغربی ( مارس 1978 ) بود . در خلال این عملیات ، صهیونیستها متحمل بیش از 200 کشته و مجروح شدند .

به تدریج تحولی در امر تسلیحات صورت گرفت و به سطح خودروهای سنگین ، موشکهای زمین به هوا ، موشکهای ضدتانک و خلبانان ورزیده رسید . زمانی نیز نیروی عاصفه مشخصا اقدام به تولید برخی از قطعات سلاحهای سبک نمود که مهمترین آنها خمپاره ضدزره پوش ، موشک آرپی جی هفت می باشد " .

جنبش فتح به منظور پاسخگویی به نیازهای فعالیت نظامی با درنظر گرفتن شرایط و زمینه های مختلف از روشهای گوناگون برای سازماندهی نیروها استفاده می کند و عمدتا نیروها به گروههای زیرزمینی که در سرزمینهای اشغالی فعالیت می کنند و تعداد افرادش از سه نفر تجاوز می کند و همچنین به گردانها و تیپهایی که براساس عملیات کلاسیک سازماندهی شده اند تقسیم می شوند .

سالهای اولیه تشکیل شاخه نظامی فتح ، برخی از رهبران این جنبش معتقد به اقدامات نظامی علیه اسرائیل نبودند و نهضت را به عنوان یک انتخاب استراتژیک تلقی نمی کردند .

تاریخ دو عامل مهم برای قبول اجباری اقدامات مسلحانه ذکر می کند :

اول : به وجود آمدن زمینه مناسب جهت بیداری مردم فلسطین مبنی بر به دست گرفتن زمان مبارزه با دست خود ، به خصوص بعد از شکست طرح وحدت بین سوریه و مصر ؛

دوم : ظهور برخی از سازمانهای دیگر که تحت شعار مبارزه مسلحانه با اسرائیل تشکیل شده بودند و نیز پیش قدم شدن بعضی از سازمانهای عربی با حمایت جمال عبدالناصر

در حمایت از تشکیل ارتش آزادی بخش فلسطین .

دو عامل مذکور و برخی عوامل دیگر باعث شد تا شاخه نظامی جنبش فتح به تصویب اجلاس عمومی برسد و مبارزه مسلحانه خود را علیه اسرائیل آغاز نماید . در داخل فتح دو نوع طرز تفکر درخصوص تشکیل شاخه نظامی وجود داشت . بعضی معتقد بودند انجام یک سلسله اقدامات نظامی علیه اسرائیل موجب عکس العمل دشمن گشته و در نهایت منجر به دخالت نیروهای نظامی اعراب و شعله ور شدن جنگ می گردد و بدین وسیله تمام کشورهای عربی درگیر قضیه فلسطین خواهند شد .

دسته دیگر بر این اعتقاد بودند که اقدامات نظامی محدود می بایست متوقف شده و مردم را در امر جنگ و عملیات نظامی دخالت دهند . به عبارت دیگر نهضت مسلحانه مردم خود عامل پیروزی خواهد شد .

1 - روشهای عملیاتی - اطلاعاتی :

سازمان فتح در ابتدا سعی داشت عملیات خود را در اسرائیل و سرزمینهای اشغالی با نفوذ از خشکی و دریا متمرکز سازد . مأموریتهای اصلی آنها اغلب گروگانگیری بود تا آنها را به موقع با چریکهایی که در زندانهای اسرائیل به سر می بردند مبادله کنند و عملیات ضداسرائیلی آن نیز شامل این مأموریتها می شود .

حملاتی که توسط سازمان فتح در اسرائیل صورت می گرفت سبب شد که این سازمان در میان دیگر گروههای فلسطینی که به خطر درگیری با دشمن در سرزمینهای اشغالی در مقایسه با حملاتی که در سطح جهان انجام می شد ، موقعیت بسیار مهم خود را حفظ نماید .

معمول ترین مأموریتها این بود که چریکهای فلسطینی پس از نفوذ به مناطق اشغالی ، اعراب یا مؤسساتی را که به همکاری با اسرائیلی ها می پرداختند و در رابطه با تحکیم حاکمیت اسرائیل فعالیت می کردند مورد حمله قرار می دادند .

بمب گذاری و حملات موشکی از جمله روشهای عملیاتی فتح بود در حالی که بمب گذاری در مناطق پرجمعیت صهیونیستها و بازارهای شلوغ یهودی انجام می شد . شهرکهای مهاجرنشین یهودی در شمال اسرائیل نیز مورد هدف حملات موشکی سازمان فتح قرار می گرفت . در اواخر 1978 تعداد حملات چریکی علیه شهرکهای

یهودی نشین اسرائیلی ساحل غربی رود اردن به شدت فزونی یافت و اسرائیلی ها تا اواسط دهه هشتاد سازمان فتح را مسئول اکثر وقایعی که در اسرائیل و مناطق اشغالی روی می داد می دانستند .

سازمان سپتامبر سیاه که یک گروه عملیاتی جدا ، از فتح و در عین حال وابسته به آن بود در روزهای اوج عملیات خود بیشتر از فعالیتهای مختلفی چون ترور هواپیماربائی ، گروگانگیری حمایت می کرد . در این گونه عملیات مقامات و مسئولین اسرائیلی در خارج ، مراکز تجاری یهودیان ، شرکتها و پایگاههای غربی و اردنی ها معمولاً هدف اصلی آن را تشکیل می دادند .

طرح مأموریتهای سازمان سپتامبر سیاه به دقت ریخته می شد و نیروی انسانی لازم برای انجام این مأموریتها نیز از میان افراد تحصیلکرده ای که معمولاً به چند زبان آشنایی داشته و از گروههای چریکی مختلف به شمار می رفتند برگزیده می شدند . این افراد منتخب آموزشهای ویژه می دیدند و اسناد جعل شده ای دریافت می داشتند و معمولاً از طریق بیروت پس از طی یک مسافرت پوششی و گمراه کننده به مقصد اصلی اعزام می شدند .

افراد عملیات سازمان سپتامبر سیاه در بعضی موارد حتی نمی دانستند که هدف نهایی آنها کجاست و یا حتی در ابتدای امر واقف نبودند که به یک مأموریت انفرادی اعزام شدند و فقط به هنگام رسیدن به مقصد درباره طرح موردنظر توجیه می شدند و به آنها اسلحه تحویل داده می شد .

2 - عملیات مهم :

ژانویه 1965 -

سازمان فتح یک ایستگاه پمپ آب اسرائیلی را که جهت تغییر دادن مسیر ( مجرای ) آب رودخانه اردن ایجاد شده بود منفجر ساخت .

نوامبر 1971 -

سازمان سپتامبر سیاه نخست وزیر اردن و صفی تل را در قاهره به قتل رساند .

سازمان سپتامبر سیاه در دسامبر 1971 طی یک عملیات ناموفق اقدام به ترور سفیر اردن در لندن نموده و عناصر آن در فوریه 1972 نیز پنج نفر اردنی را در آلمان غربی سابق به قتل رساندند .

از وسط چریکهای آنها یک کارخانه در هامبورگ آلمان غربی مورد حمله واقع گردید و یکی از تأسیسات

گاز طبیعی در همان شهر منفجر شد . همچنین یکی از مناطق صنعتی در هلند مورد هدف قرار گرفت و تخریب گردید .

در 1972 یکی از هواپیماهای ال آل را که از طریق بروکسل به تل آویو می رفت توسط سازمان سپتامبر سیاه ربوده شد و آن را مجبور به فرود اجباری در تل آویو نمودند . چهار چریک مسلح به نارنجک و سلاحهای دستی سبک 101 نفر را گروگان گرفتند .

آنها خواستار آزادی 317 فلسطینی از زندانهای اسرائیل و ( اجازه ورود به مصر برای آنها ) شدند . مذاکراتی انجام شد . مدت زمانی که در ابتدا به وسیله چریکها تعیین شده بود تمدید گردید . حدود 23 ساعت پس از فرود هواپیما ، حدود 12 نفر چترباز نیروی دفاعی اسرائیل به هواپیما حمله ور شده ، چریکها را غافلگیر کردند که دو تن از آنها کشته ، یک تن زخمی و دو تن دیگر دستگیر شدند . یکی از گروگانها نیز کشته شد و چهار تن دیگر زخمی شدند .

در اوت 1972 سازمان سپتامبر سیاه ترمینال نفتی ترانس - - آلپاین در تریست را تخریب نمود و سپتامبر 1972 - - چریکها به کشتار و ربودن دسته جمعی ورزشکاران اسرائیل در المپیک مونیخ مبادرت ورزیدند . به این ترتیب که در سپیده دم ، هشت چریک مسلح به تفنگهای اتوماتیک و نارنجکهای دستی محوطه مخصوص اسرائیلی ها را در دهکده المپیک اشغال کرده . دو تن از اسرائیلی ها را کشته و 9 نفر دیگر را گروگان گرفتند .

چریکها خواستار آزادی 200 فلسطینی از زندانهای فلسطینی و تضمینی خروج آنها از کشور شدند . مذاکرات آغاز شد مقامات آلمان امتیازی ندادند فقط اعلام کردند که حاضرند یک اتوبوس و چند هلی کوپتر برای بردن چریکها و گروگانهایشان به فرودگاه فروستن فله بروک بفرستند تا از آنجا ، آنها به مصر فرستاده شوند .

این حادثه در ساعت سه صبح روز دوم زمانی که پلیس محلی مونیخ تحت حمایت چندنظامی به چریکها حمله کردند پایان یافت . تک تیراندازها از نقاط استراتژیک مبادرت به تیراندازی کردند ولی علیه هلی کوپترهایی که چریکها و گروگانها را حمل می کرد هیچ تلاشی انجام نشد . در این اثنا یکی از هلی کوپترها به وسیله چریکها منفجر شد و در نتیجه همه گروگانهای آن کشته شدند ، پنج تن از چریکها کشته و سه تن از آنان زخمی و دستگیر شدند .

یکی از اعضاء مهاجم آلمانی کشته و یک تن دیگر زخمی شد . ( نک : مونیخ عملیات - )

در سال 1972 طی ارسال یک نامه حاوی مواد منفجره برای سفارت اسرائیل در لندن که سازمان سپتامبر سیاه مسئولیت آن را به عهده گرفت یک نفر دیپلمات اسرائیلی که رایزن کشاورزی بود به قتل رسید . لازم به ذکر است که این بسته های پستی به طور همزمان به پنج سفارت اسرائیل در اروپا ارسال شده بود .

در اکتبر 1972 ، توسط سازمان سپتامبر سیاه یک هواپیمای جت لوفتانزا ربوده و اعلام شد که هواپیما با 20 سرنشین آن منفجر خواهد شد مگر اینکه چریکهای متهم به حادثه مونیخ آزاد شوند . دولت آلمان غربی سابق با آزادی زندانیان موافقت نمود و چریکها نیز به هواپیما اجازه فرود در مونیخ را دادند . حضور تعداد زیادی از افراد پلیس در فرودگاه ، چریکها را از این کار منصرف ساخت و آنها در عوض به طرف زاگرب در یوگسلاوی پرواز کردند . زمانی که آزادی زندانیان توسط دولت آلمان غربی تأیید گردید چریکها و گروگانهایشان به طرف لیبی پرواز کردند . گروگانها نیز سالم آزاد شدند .

دسامبر 1972 -

سازمان سپتامبر سیاه سفارت اسرائیل در بانکوک را اشغال کرده شش گروگان گرفتند چهار چریک مسلح به سلاحهای دستی سبک خواستار آزادی 36 فلسطینی از زندانهای اسرائیل شدند و مدت زمانی را نیز برای انجام آن تعیین کردند . سفیر مصر و مقامات تایلندی از آنها خواستند که گروگانها را تهدید به مرگ نکنند و آنها هم در عوض قول دادند به آنها اجازه دهند به مصر بروند .

روز بعد چریکها و گروگانها به فرودگاه منتقل شدند . گروگانها آزاد و چریکها همراه سفیر مصر و دو تن از مقامات تایلندی به طرف مصر پرواز کردند ولی اسرائیل هیچ یک از زندانیان را آزاد نکرد . نک : سفارت اسرائیل در تایلند ( عملیات بر علیه - )

ماه مارس 1973 -

سازمان سپتامبر سیاه سفارت عربستان سعودی در خارطوم را اشغال کرده و پنج دیپلمات را گروگان گرفتند . چریکها خواستار آزادی چریکهایی که در زندانهای اردن ، آلمان غربی ، اسرائیل و آمریکا بودند و نیز سرحان بشاره شدند . سرحان شخص متهم به قتل رابرت کندی بود .

روز بعد پس از رد خواسته هایشان آنها هم یک دیپلمات بلژیکی ، دو دیپلمات آمریکایی را به قتل رساندند و یک دیپلمات سعودی و یک دیپلمات اردنی را دو روز بعد آزاد ساختند . ( نک : سفارت عربستان در خارطوم ، حمله به - )

ژوئن 1974 -

توسط سازمان فتح یک خانواده اسرائیلی در نهاریای اسرائیل به قتل رسیدند . سه چریک مسلح به نارنجک و سلاحهای سبک دستی آپارتمان آنها را اشغال کرده ، خانواده چهار نفره را به گروگان گرفته سپس آنها را به قتل رساندند . قبل از حمله نظامیان اسرائیل به ساختمان و کشته شدن سه تن از چریکها هیچ تقاضایی نشده بود . یکی از اعضاء نیروهای اسرائیلی کشته و پنج نفر از آنها زخمی شدند .

اکتبر 1974 -

توسط سازمان سپتامبر سیاه طرح کشتار اجلاس اعراب در رباط ریخته شد ، ولی این توطئه خنثی گردید .

مارس 1975 -

سازمان فتح به انجام آدم ربایی ، حمله و بمب گذاری در هتل ساودی تل آویو مبادرت ورزید . هشت چریک با دو قایق بادی به وسیله یک کشتی در 25 میلی تل آویو به آب انداخته شد . چریکها که لباس نظامیان اسرائیلی را به تن داشتند در ساحل شناسایی شدند .

یکی از سربازان اسرائیلی در حال استراحت ، یکی از قایقها را منفجر کرد و کشته شد .

چریکها به خشکی قدم گذاشتند و به مردمی که درحال خروج از سینما بودند شلیک کردند در هتل ساووی 10 نفر را گروگان گرفتند . تقاضای آنها عبارت بود از : یک هواپیمای سازمان ملل ، آنها و گروگانها را به دمشق ببرد . میانجی گری به وسیله فرانسوی ها ، یونانی ها و یا سفرای واتیکان ، آزادی اسقف کاپوچی و دیگر اینکه سفیر فرانسه آنها را همراهی نماید .

پلیس اسرائیل اطراف هتل را محاصره کرد منطقه را ممنوع الورود اعلام نمودند ، ولی چریکها که مسلح به مواد منفجره و نارنجک دستی و سلاحهای سبک دستی بودند و از پشت بامها به سوی آنها تیراندازی می کردند . اجازه نزدیک شدن را به آنها نمی دادند .

صدها سرباز اسرائیلی دست به کار شدند و شش ساعت پس از آغاز این حمله یک واحد به ساختمان حمله برد . پس از اندکی تیراندازی چریکها ، انفجاری به راه

انداختند . هفت تن از چریکها سه تن از گروگانها و سه تن از سربازان اسرائیلی کشته شدند بسیاری نیز مجروح گردیدند . یکی از چریکها نیز به اسارت گرفته شد .

سپتامبر 1975 -

سفارت مصر در مادرید توسط سازمان سپتامبر سیاه اشغال گردید . چهار چریک سفیر ، کنسول ، وابسته مطبوعاتی و شش تن از کارمندان اسپانیایی سفارت را گروگان گرفتند .

گروگانهای اسپانیایی فورا آزاد شدند ولی سه تن مصری را نگاه داشتند . چریکها تهدید کردند که اگر مصر موافقتنامه آتش بس صحرای سینا را نادیده بگیرد آنها گروگانها را به قتل خواهند رساند . چریکها به خصوص از مصر خواستند که هیچ گونه سندی را امضاء نکند و از آن دسته مقاماتی که در مذاکرات ژنو شرکت کرده بودند ، خواستند که با صدور یک بیانیه عمومی این موافقتنامه را خیانتی به مصری ها و مردم عرب قلمداد نمایند و دیگر اینکه مصر سریعا اجلاس ژنو را ترک گوید .

چریکها اعلام کردند که دربهای ورودی و پنجره های سفارت مواد منفجره کار گذاشته و خودشان نیز مسلح به مواد منفجره و چاقو می باشند . سفرای الجزایر عراق ، کویت و اردن مذاکراتی را آغاز کردند .

صبح روز بعد ، چریکها و گروگانهایشان به همراه سفرای عراق و الجزایر با نظارت پلیس به فرودگاه برده شدند . یک هواپیما آنها را به الجزیره برد و گروگانها نیز در آنجا آزاد شدند .

ژوئن 1976 -

گروه جوانان سازمان فتح در دمشق اقدام به بمب گذاری های متعدد کردند .

نوامبر 1977 -

توسط سازمان فتح چند موشک شلیک گردید و به دنبال آن در نهاریای اسرائیل یک نفر کشته و پنج نفر زخمی شدند .

مارس 1978 -

به یک حمله دسته جمعی به جاده تل آویو - حیفا مبادرت ورزیدند . سیزده چریک که از طریق یک کشتی باری یونانی با استفاده از دو قایق بادی وارد یکی از بنادر ماهیگیری لبنان شده بودند . از آنجا حمله خود را آغاز کردند .

به هنگام حرکت یکی از قایقها واژگون شد و دو تن از چریکها غرق شدند . در ساحل ، آنها یک زن آمریکایی را دستگیر کرده درباره موقعیتش از او سؤالاتی نمودند و سپس او را به قتل رساندند . در شاهراه ، آنها به طرف چند

وسیله نقلیه تیراندازی کردند یکی از تاکسی ها را متوقف کردند راننده یهودی آن را به قتل رساندند و به اتوبوسی حامل صهیونیستها نیز تیراندازی کردند که آن هم با یک اتوبوس دیگر برخورد نمود . مسافرین را در یک اتوبوس گرد آوردند .

روی هم رفته صد گروگان در اختیار داشتند . چریکها به سلاحهایی از قبیل کلاشینکف ، ام - 16 ، آرپی جی ، خمپاره انداز ساخت چکسلواکی ، نارنجک و مواد منفجره مسلح بودند . آنها برگه هایی ( اعلامیه ) به همراه داشتند که در آنها خواستار آزادی اعراب زندانی از زندانهای اسرائیل شده بودند .

منظور اصلی آنها تصرف یک هتل در تل آویو و سپس مذاکره با سفرای انگلیس و رومانی و مقامات سازمان ملل بود تا به این ترتیب بتوانند یک هواپیما و پنج تن از رفقایشان را که در زندان به سر می بردند به دست بیاورند با نزدیک شدن اتوبوس حاوی گروگانها به تل آویو چریکها بر روی یک جیب پلیس که سعی داشت جاده را مسدود نماید آتش گشودند .

چند قدم دورتر پلیس توانسته بود به وسیله دو واگن جاده را کاملاً مسدود کند که بدین ترتیب با کاهش سرعت اتوبوس حامل گروگانها ، پلیس مرزی به طرف چرخ های اتوبوس تیراندازی نمود و در یک نبرد 10دقیقه ای ، نارنجک یکی از فلسطینیان منفجر گردید . خسارات وارده عبارت بودند از : 134 اسرائیلی کشته ، 80 نفر زخمی ( یک پلیس کشته و 9 نفر زخمی شدند ) ، 9 تن از چریکها کشته و دو تن از آنها دستگیر شدند .

آوریل 1978 -

به وسیله یک بمب اتوبوس حامل داوطلبان کیبوتض ( مجمع های مهاجرنشین ) آلمان غربی سابق را که به سیاحت مشغول بودند منفجر ساختند که منجر به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن پنج نفر دیگر گردید . ژوئن 1978 -

فتح به وسیله یک خمپاره انداز 81 میلی متری یک اتوبوس را به انفجار کشید که منجر به کشته شدن پنج نفر ( شامل یک آمریکایی ) و زخمی شدن بیست نفر در اورشلیم شد . همچنین در همان حال به یک مجتمع مسکونی اسرائیلی حمله کردند . در این حمله چهار چریک از رود اردن گذشته ، پس از پاره کردن سیم خاردار اطراف محوطه با تفنگ و نارنجک به نگهبانان مجتمع حمله ور شدند .

همچنین بمبی در بازار مهانه یهولا واقع در غرب اورشلیم توسط فتح منفجر شد که منجر به کشته شدن دو نفر و زخمی شدن 37 نفر گردید . این واقعه مصادف با سفر معاون رئیس جمهور اسرائیل به این منطقه بود .

ژوئیه 1978 -

فتح با پرتاب یک نارنجک به طرف ماشین حامل سفیر عراق در لندن اقدام به قتل او نمودند . اما سفیر در آن هنگام در ماشین نبود و دو نفر از عابرین زخمی شدند .

حمله فتح به سفارت عراق در پاریس : دو چریک وارد سفارت شدند . به محض مواجهه با محافظین سفارت مسلسل دستی و هفت تیر خود را بیرون کشیده و به طرف یکی از محافظین که می خواست آنها را خلع سلاح کند تیراندازی کردند .

پس از اینکه یکی از عراقی ها فرار کرد تا پلیس را در جریان بگذارد یکی از چریکها نیز پا به فرار گذاشت . چریک دیگر در سفارت ماند و پس از انفجار یک نارنجک دستی پنج نفر را گروگان گرفت . او تقاضای یک هواپیما کرد تا بتواند به لندن بگریزد در ضمن تقاضای آزادی یکی از زنان را که در این رابطه با آنها همکاری کرده بود نمود . چریک را متقاعد کردند که خود را به پلیس فرانسه تسلیم نماید . هنگامی که این گروه به طرف ماشین پلیس در حرکت بود ، محافظ سفارت عراق به روی آنها آتش گشود .

یک بازرس پلیس فرانسه کشته و دو پلیس دیگر زخمی شدند ، چریک نیز زخمی گردید و یکی از محافظین عراق کشته و دیگری زخمی شد .

اوت 1978 -

حمله به کنسولگری عراق در کراچی : دو مرد مسلح در حالی که سوار بر موتورسیکلت بودند ، سعی کردند به دنبال ماشین سرکنسول وارد محوطه کنسولگری شوند . یکی از محافظین درب ورودی مانع آنها شد . یکی از چریکها ، محافظ را که توانسته بود با سرنیزه یکی از آنها را بکشد ، به قتل رساند و یکی از دستیاران اداری که در ماشین کنسول بود مجروح گردید .

سپتامبر 1978 -

به ارسال نامه های حاوی بمب به سفارتخانه عراق در بن ، لندن و واشنگتن مبادرت ورزیدند ولی هیچ کدام از آنها منفجر نشد .

عملیات مهم :

سپتامبر 1978 - تلاش کردند قایقی که 42 موشک 122 میلی متری را در خلیج عقبه حمل می نمودند منفجر سازند . قایقی که 9 چریک و مهمات آنها را حمل می کرد به دستورات ناو گشتی اسرائیلی در خلیج عقبه برای توقف توجهی نکرد . اسرائیلی ها بر روی آنها آتش گشودند که منجر به منفجر شدن قایق گردید . در این واقعه دو تن از چریکها کشته و هفت نفر اسیر شدند که در میان آنها سه نفر نیز زخمی شده بودند .

نوامبر 1978 -

اتوبوس حامل توریستها و اسرائیلی ها را که بین جریکو و اورشلیم در ساحل غربی در رفت و آمد بود منفجر کردند که منجر به کشته شدن چهار نفر و مجروح شدن 40 نفر شد این عملیات به مناسبت سالگرد سفر سادات به اورشلیم انجام گرفت .

ژانویه 1979 -

بمبی را در پایین شهر نتانیا منفجر ساختند که منجر به کشته شدن دو نفر و زخمی شدن 51 نفر که در میان آنها یک توریست انگلیسی نیز وجود داشت گردید .

آمارهای سازمان امور اجتماعی و حمایت از خانواده شهدا و اسرا تا سال 1979 حاکی از این است که تعداد شهدای نیروهای عاصفه و میلشیای جنبش فتح به 56% کل شهدای انقلاب فلسطین و جنبش میهنی لبنان و نسبت اسرای جنبش فتح در سرزمین اشغالی به 70 الی 80% بالغ می گردد .

پنج نفر از اعضای کمیته مرکزی جنبش فتح و تعدادی از رهبران " جوانان عضو شورای انقلابی جنبش " به شهادت رسیدند .

ه - روابط خارجی :

جنبش فتح در مناسباتش با کشورهای عربی همواره بر این نکته تأکید می کند که اهمیت مسأله فلسطین بالاتر از اختلافاتی است که در بین اعراب وجود دارد چرا که نخستین مسأله عربی بوده و معتقد است که بایستی شخصیتهای ملی فلسطین در صحنه ظاهر شوند و استقلال مبارزه داشته باشند به همین خاطر در امور داخلی کشورهای عربی مداخله نمی کند و متقابلاً به این کشورها اجازه مداخله در امور داخلی خود را نمی دهد و میل دارد در

اقدامات چریکی آزادی عمل داشته باشد با این همه آمادگی خود برای همکاری با ارتشهای عربی را اعلام نموده است .

جنبش فتح از سال 1963 موفق شد با رهبران بعث سوریه چه در حزب و یا دستگاه دولت و همچنین با جبهه آزادی بخش الجزایر روابط دوستانه ای برقرار نماید و حتی در سال 1964 اولین دفتر خود را در خارج از شرق عربی و در شهر الجزایر دایر نمود . بعد از جنگ ژوئن 1967 رابطه فتح با جمهوری مصر شکل بهتری به خود گرفت و این امر کمک نمود تا جنبش در چند کشور عربی علنا ظاهر شود .

روابط فتح با دولت اردن توأم با تیرگی هایی بوده است و این وضعیت در برخوردهای مسلحانه که در سپتامبر 1970 به اوج خود رسید و با انعقاد موافقتنامه های قاهره و عمان خاتمه یافت ، بیشتر ظاهر گردید .

جنبش فتح میل داشت دفاتر نمایندگی مستقلی از سازمان آزادی بخش در کشورهای عربی داشته باشد به همین خاطر سازمان اجازه داد چنین دفاتری را در کشورهای مذکور افتتاح نماید .

دفتر فتح علاوه بر مسئولیتهای خود عهده دار مسئولیتهای دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در برخی از کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی که سازمان را به رسمیت نشناخته بود ، نیز گردید .

در کویت ( قبل از جنگ خلیج فارس ) سازمان فتح از طریق خانواده خالد وهانی الحسن دو تن از رهبران مهم سازمان فتح دسترسی و نفوذ زیادی به خانواده سلطنتی داشت .

از جنگ لبنان به این طرف و درگیری یکی از بخشهای سازمان فتح در ژوئن 1976 در فعالیتهای ضدرژیم و دستگیری چند عضو سازمان فتح در ارتباط با بمب گذاریها ، همه گروههای فلسطینی در کویت مورد سوءظن و تردید واقع شدند .

پس از کشته شدن رؤسای جمهوری کشورهای عربی یمن و دموکراتیک یمن سابق ، سخنگویان سازمان فتح نسبت به قطع روابط با جمهوری دموکراتیک خلق یمن سابق ، توسط اتحادیه عربی دست به اعتراض زدند .

در اوایل سال 1968 امام خمینی ( ره ) نیز حمایت خود را از سازمان فتح اعلام کرد و چند مقاله نوشت که در

آن اسلام را به انقلاب فلسطین ربط داد . ( از اسناد لانه جاسوسی شماره 43 )

سازمان فتح که از انقلاب ایران حمایت می کرد ( قبل از انقلاب ) در پایگاههای خود در سوریه و برج یک شمالی لبنان به آموزش نظامی ایرانی ها می پرداخت .

در نوامبر 1978 کارگران تونسی در لیبی پس از طی دورههای آموزشی برای جنگ در کنار فلسطینیان به لبنان فرستاده شدند . قذافی سعی داشت هسته مرکزی جبهه آزادی بخش تونس را از همین افراد تشکیل دهد .

در ازاء دریافت جواز تأسیسی یکی از دفاتر ساف در نیکوزیا ( پایتخت قبرس ) ، سازمان فتح موافقت کرد که قبرسی های یونانی را در زمینه فنون نظامی آموزش دهد .

در سال 72 - - 1971 سازمان فتح دانشجویان رادیکال ترکیه ای را آموزش داد که آنها بعدها در رأس گروههای چپی در ترکیه وارد عمل شدند .

سازمان فتح سلاح نیز در اختیار ارتش آزادی بخش خلق ترکیه و احتمالاً فدراسیون جوانان انقلابی ترکیه قرار می داده است .

اعضای ارتش جمهوری خواه ایرلند در سال 1378 در اردوگاههای فلسطینی آموزش می دیدند . در سال 1977 اعضای ارتش جمهوری خواه ایرلند از سازمان فتح سلاحهای پیچیده گرم ساخت شوروی دریافت کرد و سخنگویان فلسطینی اعلام داشتند که انقلاب ایرلند را شبیه انقلاب خودشان می دانند .

در تابستان 1978 سازمان فتح در لبنان اردویی را ایجاد کرد تا از طریق آن بتواند از کشورهای سوئد ، نروژ ، هلند ، آلمان غربی سابق ، فرانسه و ایتالیا کمک جلب کند .

دو بخش وابسته به سازمان فتح یعنی اتحادیه عمومی دانشجویان فلسطینی و اتحادیه عمومی کارگران فلسطینی شعبه های بسیار وسیعی در آلمان غربی سابق دارند که به عنوان انجمن دانشجویان عرب ، کارگران عرب اشتوتکارت ، گیسن ، فرانکفورت ، کارلسروهه یابن عمل می نمودند و با کمکهای مالی که از طریق سفارتهای عربی واقع در بن دریافت می کردند ، گروههای دانشجویی به تبلیغات و ایجاد تظاهرات وسیع دست می زنند .

اتحادیه عمومی دانشجویان فلسطینی در ایتالیا ، انگلستان ، یونان و فرانسه نیز شعبه هایی دارند . یکی از هسته های بسیار قوی سازمان فتح در اشتوتکارت فعالیت

می کند . گروههایی چون فدراسیون جوانان فلسطینی ، کارگران ، دانشجویان به انجام فعالیت در میان مهاجرنشینان آلمان ( غربی ) می پردازند .

رادیکال های آلمان غربی سابق به حمایت مادی و معنوی از نهضت مقاومت فلسطین می پردازند و چند گروه چریکی آلمان غربی از نظر عملیات ارتباط هایی با چند گروه فلسطینی و نیز سازمان فتح دارند . چپگرایان آلمان غربی سابق به همراه اتحادیه عمومی دانشجویان و اتحادیه عمومی کارگران فلسطینی علیه تظاهراتی که پس از کشتار مونیخ برگزار شده بود به مبارزه پرداختند .

نهضت دوم ژوئن از سازمان فتح در زمینه آن دسته از کشورهای عربی که پس از آدم ربایی فوریه 1975 در برلن غربی حاضر به دادن پناهندگی به آنها شده بودند ، اطلاعاتی دریافت نمود .

کمیته صلح و عدالت در خاورمیانه که کمیته بلژیکی - - فلسطینی نیز عضو آن می باشد یک نهضت صلح طلب تحت کنترل کمونیستها بود که برای فلسطینیان نیز در این کمیته یک سری امتیازاتی قائل شد . سازمان فتح به دادن آموزش و کمک به جبهه آزادی بخش ملی چاد نیز می پرداخت .

در اواسط سال 1978 کمیته اجرایی سازمان فتح به روایتی تصمیم گرفت علیه زوال تدریجی موضع سازمانهای آزادی بخش اریتره وارد عمل شده آنها را متحد و هماهنگ سازد .

در ژوئیه 1978 محمدصالح به جمهوری دموکراتیک خلق یمن سابق فرستاده شد تا به بحث پیرامون طرقی که یک سازمان متحد اریتره ای می تواند به مذاکره با اتیوپی مبادرت ورزد بپردازد .

سازمان فتح در اواخر دهه هفتاد با سومالی نیز روابط بسیار صمیمانه ای برقرار کرد و حدود 800 نفر از کارگران فلسطینی را برای کار به آنجا روانه نمود .

عرفات در سال 1978 یک قرارداد همکاری نظامی با فیدل کاسترو رئیس جمهور کوبا منعقد ساخت به مونتونروهای آرژانتین در مقابل دریافت یک ماده منفجره پلاستیکی جدید سلاح و آموزش می داد . رئیس نظامی مونتوبرو ، مندیزابل در ژوئن 1978 به لبنان سفر کرد و با ابوجهاد ( خلیل الذریر ) ملاقات و پیرامون همکاری با فتح به مذاکره پرداخت . در سپتامبر 1978 نیز یک بار دیگر به

دعوت ساف همین سفر را انجام داد و با ابوجهاد به گفت وگو پرداخت .

جونتاهای مسلط بر انقلاب آرژانتین نیز با سازمان فتح ارتباط داشتند .

در سال 1965 ، جمهوری خلق چین مهمترین حامی نهضت ناسیونالیستی فلسطینیان گردید و روابط بین آن و سازمان فتح هنوز هم دوستانه می باشد .

در ژوئن 1973 گزارشاتی حاکی از وجود مشاورین ویت کنگ ( ویتنامی ) در اردوگاههای سازمان فتح در لبنان و سوریه بود .

در ژوئیه 1971 روابط فتح با کشورهای بلوک شرق توسعه بیشتری یافت . در ژوئیه 1972 یاسرعرفات درست یک روز پیش از اعلام پایان مأموریت کارشناسان نظامی شوروی در مصر از جانب انورسادات از مسکو دیدن کرده از آن زمان شورویها نسبت به مسأله فلسطین اظهار تفاهم بیشتری کرده و بین خواسته های رژیم های عربی از اسرائیل و آرمان فلسطینیان تفاوت قائل شدند و در اظهارات رسمی خود به جای " آوارگان فلسطینی " عبارت " حقوق قانونی ملت فلسطین " را به کار می بردند .

به دنبال شناسائی مقاومت از جانب اتحاد شوروی ، کلیه احزاب کمونیست جهان نیز آن را به رسمیت شناخته و روابط دوستی و همکاری نزدیکی بین جنبش مقاومت و این احزاب پدید آمد .

روابط همکاری فتح با شوروی هنگامی به نقطه اوج خود رسید که نیکلای پادگورنی رئیس جمهور شوروی به منظور جلوگیری از اعدام ابودا ( یکی از رهبران چریکها ) شخصا نزد ملک حسین اقدام به میانجی گری نمود روابط عمیق با کشور اتحاد شوروی موجب گردید که فتح همکاریهای وسیعتری با سازمانهای چپ در جهان عرب برقرار کند علی رغم تفاوتهای استراتژیکی موجود ، با احزاب کمونیست عربی ، همکاری نماید .

در نتیجه این همکاریها ، احزاب کمونیست ، سازمانهای هوادار خود را منحل کرده و اعضا آن به فتح پیوستند و یک جبهه عربی همگام با انقلاب فلسطین به وجود آمد که نمایندگان کلیه سازمانهای انقلابی و مترقی در جهان عرب در آن شرکت داشتند .

تشکیل این جبهه موجب گردید که فتح بتواند روابط جدیدی با برخی از سازمانها که تا آن زمان هیچ گونه

رابطه ای با جنبش فلسطین نداشتند مانند ، حزب دموکراتیک یمن و جبهه خلق برای آزادی عمان و گروههای چپگرای دیگر برقرار کند .

و - منابع و توانایی های نظامی و مالی :

1 - توان نظامی :

سازمان فتح اصولاً متکی به سلاحهای ساخت شوروی و اروپای شرقی است که عبارتند از :

نارنجکهای دستی اف - - 1 ، کلت اتوماتیک 62/7 میلی متری توکارف ، تفنگهای کلاشینکف 47 - - آکا ، مسلسل هاس 62/7 میلی متری گوریانف ، زیو 23 میلی متری ، انواع سلاحهای ضدهوایی ، خمپاره اندازه های 60 میلی متری ، 81 میلی متری ، 82 میلی متری و 120 میلی متری ، توپهای 122 میلی متری ، تنفگهای بدون عقب نشینی 73 میلی متری ، موشک اندازهای ضدتانک 35 میلی متری ، 75 میلی متری ، 106 میلی متری و تفنگهای تک تیرانداز ، توپهای کششی 105 ، 122 ، 130 و 155 میلی متری ، کاتیوشا و موشک اندازهای مرکب 102 میلی متری ، موشک اندازهای سام - - 7 و مهمات مربوط به همه آنها .

در فوریه 1978 سازمان فتح از شوروی موشکهای زمین به هوا با برد 5/4 ، 5/7 و 5/17 کیلومتر را نیز دریافت نموده است ، به قولی ، سازمان فتح تنها سازمان فلسطینی است که موشک و توپهای هویتزر در اختیار دارد .

منابع مورد تأیید قرار نگرفته بیان داشتند که شوروی در حال تحویل دو هواپیمای باری متوسط آنتونوف ، مشابه هواپیماهای باری ترانسال سی - - 160 به سازمان ساف می باشد تا در پایگاهها در یمن سابق جهت آموزش مورد استفاده قرار گیرند .

سلاحها از طریق چند کشور عربی به فلسطینیان و سازمان فتح می رسند . تلاش برای ارسال این سلاحها پس از اجلاس وحدت و اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل اصولاً از طریق لیبی و سوریه انجام می گرفت .

کشتی های لیبیایی از طریق قبرس به تایر وارد می شدند و سازمان فتح که دریافت تمام محموله ها را در آنجا تحت کنترل خود داشت سلاحها را دریافت و به دیگر گروههای خود تحویل می داد . سوریه نیز علاوه بر تحویل موشک و تفنگ و مواد منفجره کنترل تحویل سلاحهایی

را که از طریق عربستان سعودی و عراق برای فلسطینیان لبنان می رسید نیز به عهده داشت .

با وجود اینکه عراق از محدودیتهای ایجاد شده برای عبور سلاحها توسط سوریه شکوه می کرد ولی کامیونهای حاوی انواع سلاحهای عراق به لبنان گسیل می شدند .

کشور لیبی نفربرهای زرهی ، لندرور ، کامیون ، مسلسل و تفنگهای بدون عقب نشینی و مهمات در اختیار این سازمان قرار می دهد . این کشور همچنین یک گیرنده بی سیم بسیار قوی با قرارگاه رادیویی آن را نیز در اختیار سازمان فتح قرار داد ، صلاح خلف نیز در طول جنگ لبنان محموله مربوط به خود را که عبارت بود از خمپاره و مسلسل و مهمات از لیبی دریافت نمود .

منابع و توانایی های نظامی :

سازمان فتح از طریق کشور لیبی تفنگهای ساخت انگلیس را دریافت نمود و علاوه بر آن این کشور ترتیبی اتخاذ نمود تا هفت تیرهای آمریکایی اسمیت و وسون نیز به دست این سازمان برسد ، بعضی از توپهای 155 میلی متری سازمان فتح نیز ساخت کشور فرانسه می باشد .

سازمان فتح مدعی است که خود نارنجک انداز ضدتانک آرپی جی7 را می سازد و به مقدار زیاد از این سلاحها ، مهمات ضدتانک را در اختیار دارد .

متخصصین لهستانی در ایجاد یک کارخانه تولید سلاح آرپی جی7 و مهمات آن در اردوگاه برج الشمالی نظارت داشتند و به آموزش کارمندان سازمان فتح در ساخت این سلاحها از سال 1977 به مدت یک سال مشغول بوده اند . یکی دیگر از کارگاههای زیرزمینی تولید مهمات و سلاح واقع در اردوگاه رشیدیه احتمالاً در سال 1977 آغاز به کار کرد .

تفنگهای آمریکایی ام - - 16 نیز در دست فدائیان مشاهده شده است . اسرائیلی ها اظهار داشته اند که چریکهای جاده تل آویو - - حیفا از سلاحهای آمریکایی که علامت ارتش عربستان سعودی را داشته و شامل تفنگهای ام - - 16 ، سلاحهای سبک ضدتانک و مواد منفجره می شده اند استفاده می کرده اند .

در ژانویه 1978 ، عربستان سعودی 150 دستگاه جیپ تویوتا برای سازمان فتح ارسال داشت . تحویل این سلاحها و وسایل نقلیه از طرف عربستان سعودی نشانگر

تغییر در نحوه کمکهای این کشور است که قبلاً فقط شامل حمایتهای مالی و دیپلماتیک می گردید .

طبق برخی گزارشات کشورهای غربی ، در سپتامبر 1973 پایگاههای دریایی سازمان فتح حداقل پنج ناوچه سریع السیر را که مسلح به موشک اندازهای زمین به زمین ، موشکهای 140 میلی متری می باشند در تصرف خود داشتند .

چریکهای سازمان فتح برای رسیدن به سواحل اسرائیل از قایقهای فرانسوی زودیاک استفاده می کرده اند . چریکهای که به عملیاتی در اسرائیل و مناطق اشغالی دست می زنند معمولاً از کلاشینکف ، بازوکا ، نارنجک دستی ، دستگاههای انفجار ، موشک ، مین و بمب استفاده می کنند . بعضی از بمب ها در هسته های زیرزمینی واقع در مناطق اشغالی ساخته می شود .

وسایلی که در اوایل 1979 در ساحل غربی به خصوص در داخل و خارج بیت المقدس مورد استفاده قرار گرفت به وسیله یک ماده منفجره بسیار خوب و دارای میزان کارایی بالا به نام سیم تکس از چکسلواکی و یک ماده منفجره پیچیده دیگر به نام PDXکه هر دو قوی تر از دیگر مواد منفجره مورد استفاده می باشند ، ساخته شده بود .

طبق اظهارات وزارت خارجه آمریکا کشورهای چین و کره شمالی نیز سلاح در اختیار فدائیان قرار می دهند . چینی ها در جنگ لبنان و پس از حمله اسرائیل سلاحهای سبک به این سازمان تحویل دادند .

توانایی های نظامی :

چین به دنبال یک قرارداد تسلیحاتی در ژوئیه 1975 احتمالاً موشکهای زمین به زمین با برد 25 کیلومتر را نیز در اختیار ساف قرار داده است .

عربستان سعودی ، امارات ، کویت و عراق نیز تاکنون از طریق دمشق مواد غذایی و دارو و سلاح برای فتح ارسال داشته اند از لحاظ نیروی نظامی تاکنون فتح آمار مشخصی از تعداد آنها به دست نیامده ولی طبق آمارهای موجود می توان نیروهای فتح را در حالتهای فوق العاده و اضطراری بین 8000 الی 10000 نفر تخمین زد که تعداد زیادی از آنها در اردوگاههای صیدا و جنوب لبنان مستقر بوده و بقیه نیز در سایر اردوگاههای فلسطینی پراکنده می باشند .

در سرزمینهای اشغالی فلسطین نیز تعدادی نیروی

مسلح دارد که در چارچوب هسته های عملیاتی فعال بوده ولی خطر بالفعلی برای رژیم صهیونیستی محسوب نمی شوند .

منابع درآمد و توانایی های مالی :

بخش اعظم منابع مالی ساف به سازمان فتح اختصاص داده شده که این سازمان نیز به نوبه خود آن را میان گروههای عضو ساف توزیع می نماید . سازمان فتح حدود 75درصد این منبع مالی را در اختیار خود حفظ می نماید .

در سال 1976 درآمدهای مالی ساف بالغ بر 90 میلیون دلار گردیده بود قسمت اعظم این پول از طریق دولتهای عربی چه به طور انفرادی و چه به طور مشترک از طریق اتحادیه عربی تأمین می گردید .

اتحادیه عربی در سال 1978 یک صندوق هماهنگ شده عربی ایجاد کرد تا از طریق آن اوضاع سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی فلسطینیان تحت اشغال حمایت شود و از ضمیمه شدن مناطق اشغالی به اسرائیل نیز جلوگیری به عمل آید . برای سالهای 1978 تا 1982 این حمایت مالی بالغ بر1147 میلیون دلار می شده که قرار است 28/182 میلیون دلار آن در سال 1979 مصرف گردد . سازمان ساف در هیأت مدیره ( حاکمه ) این صندوق نیز نماینده دارد .

به هنگام جنگ در لبنان ریاست بانک ملی فلسطین دستور انتقال کمک مالی عظیمی را که از طرف امارت عربی به ساف شده بود به حساب سازمان فتح در یکی از بانکهای سویس صادر نمود . فلسطینیانی که در امور دولتی و یا بخشهای خصوصی در کشورهای عربی به خصوص در حوزه خلیج فارس کار می کنند باید عوارضی تحت عنوان " مالیات آزادی " بپردازند .

با این وصف همه این دولتها این مالیات سرانه را به این سازمان تحویل نمی دهند . کویت تا قبل از جنگ نفت در خلیج که دارای یک رابطه خوب با ساف بود بعد از عربستان عمده ترین کشور تأمین کننده منابع مالی فتح به شمار می رفت و حتی منابع مالی آن را از طرف ساف نگهداری می کرد و در مواقع حساس از طریق مصرف آن فشارهایی بر این نهضت وارد می ساخت .

مقامات کویتی به گمان اینکه فلسطینیان می خواهند دست به اقدامات ضدکویتی بزنند ، موقتا به تعلیق کامل

این گونه کمکها مبادرت می ورزیدند .

از طرف دیگر ، مقامات کویتی تصمیم گرفتند که در گردآوری اعاناتی که از نظر فنی در رابطه با حملات اسرائیل به لبنان ممکن است جنبه غیرقانونی داشته باشد ، دخالت ننمایید .

در جامعه فلسطینیان آن دسته از تجاری که به دفاتر محلی ساف چندان اعتماد ندارند همیشه ترجیح می دهند که اعانات خود را مستقیما به لبنان منتقل سازند .

معروف است که دولت دوبی عوارضی را که در حمایت از انقلاب فلسطینی جمع آوری می گردید برای خود به مصرف می رسانده است در ماه مارس 1978 ، دولت امارت متحده عربی مبلغ 000/10 دلار برای ساف فرستاد ولی به این شرط که در آنجا تظاهراتی برگزار نشود .

عربستان سعودی تا قبل از جنگ نفت در خلیج مهمترین منبع مالی ساف به شمار می آمد و این کشور سالانه مبلغی بالغ بر 40 میلیون دلار کمک می کردند که ترکیبی از کمکهای ارائه شده از طرف خانواده سلطنتی و 5% مالیاتی است که اعضای ساف مقیم در این پادشاهی باید بپردازند .

در ماه اوت 1975 عراق شروع به پرداخت ماهانه مبلغ 000/300 دلار به سازمان فتح نمود تا به این ترتیب به عملیات ضدنفوذی سوری در لبنان دست زده باشند . ولی به نظر نمی رسد که سازمان فتح در درگیری تابستان 1978 از سوی عراق کمکی دریافت کرده باشد . ولی تلاشهایی که در جهت آشتی دادن این دو صورت گرفت ممکن است سبب سرازیر شدن دوباره کمکهای ارائه شده از سوی عراق را نیز شده باشد .

دفاتر سازمان ساف ، که گاهی به صورت جبهه هایی برای عملیات چریکی درمی آید و فرستادگان سازمان فتح نیروی انسانی لازم برای آن عملیات را تشکیل می دهند نیز به وسیله اتحادیه عرب و نیز به وسیله دولتهای میزبان حمایت مالی می شود .

منابع مالی مورد نیاز مربوط به عملیات سازمان سپتامبر سیاه و حملات سازمان فتح به داخل اسرائیل به وسیله سازمان فتح تأمین می گردد که آن نیز به نوبه خود پولهایی را دریافت می کند که به عملیات چریکی اختصاص داده شده است .

لیبی در زمره این گونه اعانه دهندگان درمی آید ولی این کشور در دادن اعانات خود ثابت قدم نیست . در نوامبر 1976 به دنبال اعلام نارضایتی لیبی از روش سازمان فتح که در آن برای پایان بخشیدن جنگ در لبنان به سیاستهای اجلاس ریاض متکی است مقداری از کمکهای لیبی به این سازمان نیز قطع گردید .

لیبی در فوریه 1977 یک میلیون دلار به سازمان ساف کمک کرد منتهی مشروط بر اینکه این پول توسط سازمان فتح و یا هر سازمان دیگری که تحت سلطه فتح قرار دارد ، مورد استفاده واقع نشود . در ژوئن 1977 ، لیبی کمکهای معمول خود به ساف را از سر گرفت .

2 - منابع مالی :

لیبی در ژوئن 1978 به سازمان فتح ، حزب آزادی بخش فلسطین و فرماندهی کل پیشنهاد کرد که حاضر است 40میلیون دلار کمک نماید تا آنها دست به عملیات مسلحانه در سرزمینهای اشغالی بزنند و این کشور گفته است که حاضر است منبع مالی مورد نیاز برای معاملات تسلیحاتی فلسطینیان و آلمان ( شرقی سابق ) را نیز تأمین نماید .

مؤسسه الشهداء سازمان فتح برای اینکه بتواند به خانواده های آن دسته از فدائیان که در عملیات کشته شده اند کمکهای مالی بنماید به سرمایه گذاریهای انتفاعی مبادرت می ورزد . این مؤسسه چند صنعت کوچک را در لبنان اداره می کند و در زمینه کشاورزی نیز در چند کشور آفریقایی سرمایه گذاری کرده است .

در اواسط سال 1978 یک منبع سرمایه گذاریهای سازمان فتح را در زمینه های زیر تشریح نمود . مزارع گندم و سبزیجات در سوریه ، مزارع سبزیجات در لبنان ، باغهای میوه و خرما و کارخانه کنسروسازی در عراق ، مزارع سبزیجات در الجزایر و مزارع تولید موز و تنباکو و سهام در یک کارخانه تنباکوسازی ، چند دامداری و یک کارخانه کنسرو گوشت در سودان ، گندمزارها و چند مزرعه سبزیجات در سومالی و موریتانی ، باغهای میوه و سبزیجات در لیبی ، مزارع سبزیجات در کشور چاد ، کارخانه های سلاح سازی ، مزارع سبزیجات ، دامداری ها و کارخانه های چوب بری در اوگاندا ، مزارع سبزیجات در تونس و مراکش و تصاحب قسمتی از سهام یک کارخانه ساردین سازی در مراکش .

دانشجویان کشورهای خاورمیانه که در آمریکا مشغول به تحصیل هستند بین سالهای 76 - - 1971 حدود پنج میلیارد دلار از طریق مراکز متعدد جمع آوری کرده آن را به سازمان ساف و دیگر گروههای ناسیونالیستی تحویل دادند .

ز - آموزش :

جنبش فتح برای عناصر و اعضای خود دوره های آموزشی عمومی در مورد فنون نظامی ، کماندو و آموزشهای ویژه چریکی ارائه می دهد . آموزش سیاسی نیز در برنامه کار گنجانده شده است . این چهارچوب مرکب از آموزش سیاسی و نظامی به دون اردوگاهها نیز برده می شود تا نوجوانان 10 تا 14 را دربرگیرد .

مهمترین برنامه آموزشی در لبنان انجام می شود . در لبنان کادرهای نظامی به فراگیری ورزیدگی سازماندهی نظامی پیاده روی گماردن محافظ و درگیر شدن ، حفر تونل ها و گودالها ، زندگی در شرایط سخت ، آشنایی با سلاحها که شامل استفاده از سلاحهای سنگین و توپخانه نیز می شود ، می پردازند .

چریکهای وابسته به ابوایاذ به ( خلیل الوزیر ) ناظر عملیات درون اسرائیلی و درون مناطق اشغالی آموزشهای مربوط به نحوه استفاده از سلاح ، شنا ، قایقرانی ، فراگیری قطب نما و نقشه و نیز نحوه متکی بودن به خود را یاد می گرفتند .

پس از انتشار قرارداد کمپ دیوید ، کمیته مرکزی سازمان فتح تصمیم به آموزش 1000 نفر تکاور ویژه گرفت . گروههای منتخب در نوامبر 1978 جهت دریافت دستورات به خارج فرستاده شدند . که از این گروهها 20 گروه به شوروی ، 30 گروه به چین ، 30 گروه به کوبا ، 30 گروه به ویتنام فرستاده شدند و بجز 100 گروهی که قرار شد جهت دریافت برنامه در منطقه داموز لبنان بمانند بقیه گروهها نیز به الجزایر و عراق روانه شدند .

با وجود اینکه سازمان فتح برای دادن آموزش به گروههای خود تا حدود زیادی به کشورهای دوست متکی است . با این وصف در سال 1973 اقدام به خرید یک دانشکده نظامی مختص خود در دره دمشق پرداخت تا در این رشته نیز کاملاً خودکفا گردد .

یک پایگاه سوری ، چند سال قبل پیشنهاد کرد که

دوره هایی را در رشته جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیکی و نیز نحوه استفاده از خمپاره ، سلاحهای ضدتانک و موشکهای زمین به هوا در اختیار آنها قرار دهد .

عناصر فتح در لیبی در زمینه فنون پیاده نظام ، مخابرات ، نحوه استفاده توپخانه های ضدهوایی مبارزه تن به تن ، نحوه حمل و نقل و فنون مربوط به چتربازی و غواصی ، آموزش دیده ، تعالیم ویژه ای نیز در زمینه چگونگی استفاده از موشکهای سام - - 7 دریافت داشته اند .

در آوریل 1977 اعضای سازمان فتح هنوز هم در لیبی به دریافت آموزشهایی در زمینه خلبانی و هدایت هلی کوپترها و هواپیماهای جنگنده و عملیات غواضی مشغول بوده اند .

آموزش :

خلبانان سازمان فتح قادر به پرواز بامیگ - - 17 ، 19 و 21 و با هلی کوپترهای سی - - 4 و سی8 نیز قادر به پرواز می باشند .

در بهار سال 1978 نهضت مقاومت فلسطین تعدادی از داوطلبین فارغ التحصیل دانشگاهی را به لیبی فرستاده تا آموزشهای هوایی ببینند ، عناصر سازمان فتح چند سال قبل نیز در الجزایر به طی دوره مشابه ای دست زدند .

بسیاری از فرماندهان محلی فتح در لبنان نیز معمولاً به مدت شش ماه برای دریافت آموزش به شوری فرستاده می شدند و جای آنها را افرادی که تازه از سفر بازگشته اند می گرفتند . در ماه اوت 1978 ، 32 خلبان و 60 مهندس تعمیر و نگاهداری دوره های آموزشی خود را در شوروی ، آلمان شرقی سابق و چکسلواکی طی کرده بودند .

در ماه ژوئیه 1978 بین سازمان ساف و آلمان شرقی یک قرارداد همکاری نظامی و سیاسی همه جانبه منعقد گردید که یکی از شرایط آن آموزش افراد کادر بود .

کشور یوگسلاوی نیز در سال 1976 قبول کرد که اعضاء سازمان فتح را جهت طی یک دوره شش ماهه خلبانی هلی کوپتر پذیرا گردد . در ماه ژوئیه همان سال کره شمالی مشغول دادن آموزش فنون چریکی به 180 نفر عضو فدائیان در منطقه پیونگ یانگ بود .

فلسطینیان تحت پوشش دانشجویان دانشگاههای غیرنظامی در پاکستان نیز به گذراندن دوره های عمومی نظامی می پردازند . در پاکستان نیروی هوایی این کشور خلبانان فدایی را آموزش می دهد .

در تابستان سال 1978 سازمان فتح 15 دانشجوی دانشکده افسری خود را برای طی دوره های آموزشی در نیروی دریایی پاکستان فرستاد . تخصص آنها می بایستی دربرگیرنده ناوچه های گشتی کوچک ، ناوچه های بزرگتر و ارتباطات دریایی باشد . تعداد کمتری از خلبانان فلسطینی در کوبا آموزش می بینند .

منابع اسرائیلی گفته اند که مصر تا اواخر دسامبر 1978 هم به آموزش غواصان سازمان فتح در پایگاه دریایی اسکندریه مشغول بوده است .

ح - قرارگاهها و پایگاهها :

تا قبل از حمله گسترده اسرائیل به لبنان و اشغال بخش بزرگی از این کشور عمده ترین پایگاههای سازمان فتح در جنوب لبنان و در غرب بیروت قرار داشت .

منطقه ارغوب که صدمیل مربع مساحت داشته و در جنوب لبنان قرار دارد زمانی به عنوان سرزمین فتح مشهور بود . هدف اصلی حمله اسرائیل در مارس 1978 بیرون راندن چریکها از این منطقه و دیگر مناطق مرزی لبنان ، فلسطین و ایجاد یک کمربند امنیتی مرکب از مسیحیان لبنانی در مجاورت مرز اسرائیل بود .

اسرائیلی ها موفق شدند مرکز فعالیتها چریکی را به منطقه ای در شمال بین رودخانه ظهرانی و لیتانی بکشانند . در جنوب رودخانه لیتانی فلسطینیان فقط توانستند یک منطقه پیشین خود را که بندر تایرنام داشت حفظ نمایند . بندر تایر که به وسیله سازمان فتح کنترل می شود مهمترین منطقه ای است که فدائیان از طریق آن در لبنان سلاح به دست می آورند .

سازمان فتح و دیگر شبه نظامیان فلسطینی که مدتی نتوانستند فعالیت چندانی نشان دهند بیشتر در تلاش بوده اند که برای بار دیگر در جنوب لبنان مستقر شوند . این تلاشها با افزایش جمعیت اردوگاههای آوارگان رشید به " برج الشمالی " و البص در اطراف تایر همراه و آغاز شده است . اسرائیلی ها اظهار داشته اند که در اردوگاه رشایاالفخار در شرق و اردوگاههای غنا و صدیقین در غرب فعالیتهای چریکی باز هم تجدید شده است .

فلسطینیان اصرار دارند که مفاد عهدنامه قاهره حق آنها را در دست یافتن به منطقه مرزی تأمین نماید ، ولی همکاری آنها با نیروهای میانجی گر سازمان ملل در لبنان

سبب شده است که آنها نتوانند به این حق خود دست یابند .

فعالیتهای اسرائیلی ها در مارس 1978 نابودی بسیاری از پایگاههای فلسطینیان و سازمان فتح از قبیل مناطق آموزشی ، پایگاههای فرماندهی ، مغازه ها و دفاتر واقع در دیگر نقاط لبنان را فراهم نیاورد ، بلکه احتمالاً موجب تقویت آنها شد تا در آینده به تلافی شکستهای وارده در جنوب لبنان بپردازند .

فلسطینیان در منطقه دامور و نبطیه فرودگاههای اضطراری و دیگر تسهیلات مربوط به خود را دارا هستند . تسهیلات واقع در این مناطق دربرگیرنده قرارگاههای اصلی و محل تمرکز بوده که در آنجا تعدد کارمندان و موشکها در اوایل 1979 افزایش یافته است .

در اواخر سال 1978 تغییر مکان توپخانه مادر آرنون و حمدیه افزایش یافته بود .

قرارگاهها و آنها در البدوی ، الدلهامیه ، برج الشمالی ، الساقی و الطیبه استقرار یافتند . پایگاهها و تسهیلات دریایی آنها نیز در القاسمیه ، نهر عاصیه ، نهر البریه ، العقبیه ، عدلون و صرفند واقع شده بود .

از جنگ اکتبر 1973 به این طرف که حکومت سوریه گاهی محدودیتهای شدیدی را علیه فعالیتهای فلسطینیان در سوریه اعمال می داشته است و پس از قرارداد متارکه سوری - اسرائیلی سال 1975 در جنگ لبنان و به خاطر برقراری روابط حسنه بین سوریه و اردن در سالهای 77 - - 1976 و به عنوان یک فشار سیاسی قبل از اجلاس شورای ملی فلسطینی در سال 1977 کنترل شدیدی برقرار گردید .

با وجود این محدودیتها سازمان فتح توانسته بود دفاتر ، پایگاههای لجستیکی ، مناطق آموزشی و مراکز بازجویی خود را در محل های مورد تأیید دور از خطوط آتش بس و مرز اردن حفظ نماید .

گاهی هم بعضی از دفاتر و پایگاههای آموزشی تعطیل می گردید و بعضی از مسئولین این سازمان دستگیر می شدند و به افراد کادر سازمان فتح اجازه حمل اسلحه داده نمی شد . ولی عملیات سازمان فتح در سوریه هیچ گاه به طور کامل متوقف نگردید .

دفاتر سازمان فتح در دمشق همیشه باز بوده و مدرسه نظامی این سازمان در القوته به کار آموزش و تعلیم افسران فتح می پرداخت . پس از قرارداد کمپ دیوید محدودیتها

علیه فلسطینیان سوریه کاهش یافت و این روند در سرتاسر سال 1978 ادامه یافت .

پایگاهها و مخازن و انبارهای سلاح به سازمان فتح تحویل داده شدند و بنا به گزارش اسرائیلی ها دو تا سه پایگاه فلسطینی در جنوب سوریه ، مجاورت مرز اردن تشکیل گردید . ایستگاه رادیویی فلسطینیان که در قاهره به حالت تعطیل درآمده بود در دمشق جایگاه جدیدی یافت .

پس از حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال 1978 سوریه اجازه نفوذ بیشتر به درون اردن را داد و از در میان گذاردن اطلاعات مربوط به عملیات چریکهای فلسطینی به اردن امتناع ورزید شاه حسین نیز اجازه نمی دهد که فلسطینیان در اردن پایگاههایی برای خود تأسیس نمایند و امنیت نیز در آنجا به طرز بسیار شدیدی حکمفرماست .

موقعیت سازمان فتح در لیبی نیز دستخوش تغییراتی بوده است . در ماه مه 1977 زمانی که رژیم لیبی که طرفدار جبهه رد است ، دو اردوی نظامی را به جبهه ملی آزادی فلسطین منتقل نمود ورق به ضرر سازمان فتح برگشت سازمان فتح بر دو پایگاه دیگر که یکی از آنها در طرابلس بود و دیگری در نزدیکی بن غازی می باشد کنترل بسیار شدیدی اعمال نمود .

به دنبال حمله ای که سازمان فتح به یکی از دفاتر سازمان فتح ( شورای انقلابی ) در طرابلس در ژوئیه 1978 نمود ، حکومت لیبی تمام فعالیتهای گروهی مقاومت فلسطینی را در دفتر ساف ادغام نمود که در نتیجه یک پیروزی برای سازمان فتح که کنترل کننده آن دفتر است ، به حساب آمد و اوضاع سازمان فتح در لیبی نیز دستخوش بهبود گشت .

سازمان فتح در مناطق اشغالی ساحل غربی و نوار غزه هسته هایی را دارا است . بعضی از هسته ها ظاهرا از روشها و سلاحهای گرم استفاده می کرده اند و بعضی از آنها نیز کارگاههای اسلحه سازی دارند . در نوامبر 1978 ظاهرا به سازمان سپتامبر سیاه مسئولیت داده شد که به ایجاد هسته هایی در انگلیس ، فرانسه ، ایتالیا ، اسپانیا ، سوئیس و آلمان غربی بپردازند .

از اوایل دهه 1970 سازمان سپتامبر سیاه در قبرس پایگاهی داشته است . چند گروه فلسطینی این جزیره را به عنوان یک پایگاه لجستیکی و یک نقطه آغاز عملیات خود علیه اسرائیلی ها مورد استفاده قرار می دهند . سازمان

فتح از قبرس تجهیزات ، سلاح ، غذا و نیروی انسانی به لبنان می فرستد . این سازمان در نیکوزیا ، فاماگوستا ، لارناکا و لیماسول انبارهای تسلیحاتی دارد .

ط - اختلافها و انشعابها :

جنبش فتح از زمان تأسیس تاکنون شاهد تحولات و حوادث درونی بسیاری بوده است . این تحولات ، از ترور رهبران این جنبش توسط جوخه های ترور اسرائیل تا اختلافات و تسویه حسابهای داخلی میان جناح ها و شاخه ها و گروههای مختلف این جنبش را شامل می شود .

حوادث مختلف که بسیاری از آنها با روند مبارزات آزادی بخش فلسطینیان پیوندی تنگاتنگ دارند ، موجب شکل گیری رویکردها و نگرشهای گوناگون و گاه متضادی در درون جنبش فتح شده اند .

تحولات و حوادث درونی جنبش فتح به گونه ای رقم خوردند که در نهایت منجر به شکل گیری جناح ها و جریانهایی در درون این جنبش شدند . سیر جناح بندیهای درونی جنبش ، پیش از مرگ عرفات و بعد از آن ، روندی متفاوت داشته است .

تا قبل از مرگ عرفات به دلایل مختلف ، انشعابها و جناح بندی ها فتح را دربرگرفتند . افزایش رقابت میان رهبران نسل اول - - مؤسسین فتح - - با رهبران نسل دوم و از جمله اعضای کمیته مرکزی - - و نسل سوم - - رهبرانی که اغلب در اراضی اشغالی 1967 سکونت دارند - - از ویژگی های بارز جناح بندی های فتح است که با مرگ عرفات نمود بیشتری یافت . قرار گرفتن برخی از منتقدان عرفات در ردیف حامیان ابومازن و افزایش اختلاف میان ابومازن و قدومی - - رئیس دایره سیاسی ساف - - از بارزترین جلوه های اختلاف در میان اعضای فتح است .

سیستم رهبری نیز به گونه ای بود که بر پایه نظرات و تصمیمات یک نفر - - عرفات - - استوار شده بود . این امر موجب شد با مرگ عرفات انسجام و اتحاد میان اعضا سست شده و زمینه برای جناح بندی های درونی ، بیش از پیش مهیا شود .

اختلافات و انشعابات درونی فتح از آنجا آغاز شد که در فاصله حملات سپتامبر 1970 در عمان تا جنگهای ژوئیه 1971 در شهرهای جرشن و عجلون . فتح دچار شکافها و اختلافات داخلی عمیقی گردید و با توافق با رژیم

اردن سلاحهای میلیشیا و نیروهای غیرنظامی جمع آوری گردید .

در همین هنگام سلاحهای سنگین از پایتخت و شهرهای بزرگ به تنگه ها و مناطق کوهستانی انتقال داده شد و جنگهای ژوئیه 1971 ، به حضور نظامی فتح در اردن پایان دادند و عناصر این جنبش همدیگر را متهم ساخته و هر یک دیگری را عامل این شکست معرفی می کرد .

اولین کنفرانسی که پس از ماه ژوئیه برگزار شد صحنه برخورد فکری بین دو جناح بود . یکی خواستار انجام تغییرات ریشه ای در شیوه های کار و بازگشت به کار مخفی و خشونت آمیز بود و جناح دیگر معتقد بود که فتح پیش از هر چیز باید شکست سیاسی را جبران کند این کنفرانس نتوانست راه حلی برای این اختلافات بیابد .

در این بین مسأله جدال انگیز دیگری مطرح شد و آن تشکیل یک کنفرانس آشتی با اردن بود که اکثریت اعضاء مخالف مذاکره با اردن بودند ولی با وجود این خالدالحسن را به جده فرستادند تا با هیأت اردنی به گفت وگو بنشیند .

از این پس مشکلات فتح یکی پس از دیگری به دنبال آمد . در ژوئن 1972 درگیری شدیدی بین کمیته مرکزی فتح و فرماندهی منطقه ای لبنان که در آن زمان " حمدان " رهبری آن را به عهده داشت به وجود آمد .

حمدان فشارهای زیادی به رهبری فتح می آورد که در مذاکرات آشتی با اردن شرکت نکند . این درگیری ها با کشته شدن چند نفر در اردوگاه فلسطین تل الزعتر در لبنان پایان یافت و به دنبال آن حمدان به عنوان نایب کارگزار امور تشکیلاتی به دمشق منتقل گردید و " هایل عبدالحمید " به جای او برگزیده شد .

در اکتبر 1972 ابویوسف کاید یکی از مسئولین بزرگ نظامی فتح از فرمان رهبری سرپیچی کرد و در نتیجه برخوردهای خونین بین افراد او و طرفداران کادر مرکزی به وجود آمد که با تبعید کاید به الجزایر پایان یافت ولی این زخم همچنان آماده خونریزی بود تا آنکه سیف صایل فرمانده نیروهای یرموک ( که از افسران و سربازان اردنی که به مقاومت پیوسته اند تشکیل می شود ) برخی از مشکلات نظامی و سیاسی را برانگیخت و موجبات دردسر و ناراحتی رهبران فتح را به وجود آورد .

وارد آمدن این فشارها به فتح موجب گردید که گروههایی به چپگرایی کشیده شوند . نیروهای میانه رو نیز همچنان همراه فرمانده شان خالدالحسن بوده و خواستار برقراری روابط عمیق تر با کلیه رژیم های عربی بودند .

اختلافات و انشعابات درون گروهی :

خالد الحسن و طرفدارانش مسئولیت حوادث اردن را در سپتامبر 1970 به دوش گروههای چپگرای مقاومت انداختند که با طرح شعارهای تند و اتخاذ روشهای نادرست رژیم اردن را برانگیختند و بهانه ای برای کوبیدن جنبش مقاومت به دست او دادند . به عقیده آنها ، روابط فتح با گروههای چپ مقاومت موجب ضعف این سازمان گردیده و پشتیبانی برخی از کشورهای عربی را از دست داده است .

هواداران خالدالحسن معتقدند که فتح باید کوشش کند تا بار دیگر همه سازمانهای مقاومت را به طور یکپارچه تحت نظارت خود درآورد .

در برابر این جناح ، یک گروه چپگرا به رهبری صلاح خلف ( ابوایاذ ) قرار دارد که هرگونه هجومی را به یکی از سازمانها و گروههای مقاومت هجوم به کل جنبش مقاومت می دانند و معتقدند که رژیم اردن ، سازمانهای چپ را تحریک کرد تا بتواند فتح را از بین ببرد به همین جهت آنها نیز به خاطر سرنگون ساختن رژیم کنونی اردن متعهد شدند .

جناح چپگرای فتح تأکید دارد که جنبش مقاومت جزء تجزیه ناپذیری از جنبش آزادی بخش اعراب است که آن هم به نوبه خود بخشی از جنبش آزادی بخش جهانی است .

پس از جنگ اکتبر 1973 شکافی در درون فتح پدید آمد ، اکثریت افراد فتح به رهبری یاسرعرفات در یک سو و چند تن از اعضای آن به رهبری ابونضال نماینده سابق فتح در بغداد در سوی دیگر قرار گرفتند . ( این فرد از عضویت فتح کنار گذاشته شد و دادگاه نظامی فتح در اکتبر 1974 غیابا او را محکوم به اعدام نمود ) ابونضال هم اکنون ریاست کمیته سیاسی انقلاب فلسطین را به عهده دارد که مرکز آن در بغداد می باشد .

او در مصاحبه با مجله لبنانی " الدیار " در اکتبر 1974 تأیید نمود که کمیته او متشکل از اعضاء ناراضی و منعشب از فتح و نیز جبهه رد می باشد و ادعا کرد که روابط او با

جهان عرب به او امکان داده است که به نام سازمان آزادی بخش فلسطین ابتکار عمل را به دست داشته باشد . آنگاه عرفات را به قدرت طلبی در درون سازمان آزادی بخش فلسطین متهم کرد و اعلام خطر کرد که این گونه انحصار قدرت به جنگ داخلی خواهد انجامید .

ابونضال در این مصاحبه از احمد عبدالغفور نام برد ( یکی دیگر از ناراضی های فتح که در سپتامبر 1974 پس از آنکه از طرف دادگاه فتح محکوم به اعدام شده بود در بیروت به ضرب گلوله کشته شد ) و او را به فعالیت زیر نظر لیبی نسبت داد .

به نظر می رسد که عبدالغفور ریاست یک سازمان معروف به نام " جوانان ناسیونالیست عرب برای آزادی فلسطین " را که چندین حادثه جنجال انگیز را به وجود آورده بود ، به عهده داشت .

عده ای مسئولیت طرح حمله به فرودگاه " ویومیسینو " را در رم به دوش او می اندازند . در این حمله 30 نفر از جمله تعدادی از کارمندان دولت مراکش کشته شدند . در ژوئیه 1974اعلامیه ای منتشر گردید که در آن رهبری فتح به خاطر خیانت به انقلاب محکوم شده ولی نیروهای عاصفه بی طرف قلمداد شده بود .

در این بیانیه خواسته شده بود که کنفرانس مرکب از اعضاء فتح به منظور تصحیح این گونه نظریات تشکیل شود . معروف است که پیش از کشته شدن به منظور هماهنگ ساختن کارها با ابونضال ، به عراق مسافرت کرده بود .

پافشاری عراق در حمایت از ابونضال و خودداری مقامات عراقی از تسلیم او به فتح یا لغو شناسایی او به عنوان نماینده قانونی فتح در بغداد ، موجب تیرگی روابط سازمان آزادی بخش فلسطین با عراق گردید تا آنجا که این سازمان به شدت رژیم عراق را مورد هجوم قرار داده ، نقطه اصلی این حملات صدام حسین بود که او را به دخالت در ربودن هواپیمای اف . سی10 متعلق به خطوط هوایی انگلستان متهم ساخت .

این هواپیما در ماه نوامبر 1974 به وسیله گروهی از جوانان که خود را به نام " گروه شهید عبدالغفور " می نامیدند در دبی ربوده شد شایع است که ربایندگان در هنگام بازجوئی نام ابونضال را هم به عنوان یکی از طراحان این حادثه به میان آوردند .

مهمترین انشعابهای درونی فتح عبارتند از :

1 - انشعابها پیش از درگذشت عرفات :

1 ) از سال 1973 تا 1982 :

چند جریان - - هریک به دلیلی - - در درون جنبش فتح شکل گرفت . جریان چپ فتح به رهبری نمر صالح ملقب به ابوصالح و سعید مراغه ملقب به ابوموسی ، یکی از مهمترین جناحهای داخلی فتح بود که البته سالها بعد با جدایی کامل ابو موسی از فتح و تشکیل گروه موسوم به " فتح انتفاضه " شکل دیگری به خود گرفت .

یکی دیگر از جریانهای آن زمان درون جنبش فتح ، گروه مائوئیست و طرفدار خط مشی مائو بود که منیر شفیق رهبری آن را بر عهده داشت . منیر شفیق پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، به جریان اسلامگرا پیوست .

صبری البنا ملقب به ابونضال رئیس دفتر و نماینده جنبش فتح در عراق در سال 1974 م . با خروج از جنبش فتح ، گروه " فتح/شورای انقلابی " را بنیان نهاد که این گروه بعدها به " جماعت ابو نضال " لقب گرفت .

این گروه متهم است که شمار زیادی از رهبران و مبارزان جنبش فتح را ترور کرده است .

2 ) انشعاب بزرگ در سال 1982 :

فتح پس از خروج از لبنان در صدد برآمد روابط خود را با مصر که به دلیل امضای پیمان کمپ دیوید از سوی کشورهای عربی موسوم به " جبهه پایداری عرب " تحریم شده بود ، از سر بگیرد .

این جنبش همچنین تلاش کرد که روابط جدید با اردن که ارتباطش را با این جنبش پس از حوادث سپتامبر سیاه قطع شده بود برقرار کند ، اما این تلاشها با مخالفت شدید کشورهای سوریه و لیبی مواجه شد و به انشعاب بزرگ به رهبری سعید مراغه ملقب به ابوموسی منجر شد .

اختلافات درونی جنبش فتح پس از امضای توافق اسلو شکل دیگری به خود گرفت و شماری از رهبران این جنبش از جمله فاروق قدومی ملقب به " ابولطف " با این توافق مخالفت کرده و از ورود به اراضی فلسطین که بخشهایی از آن تحت سیطره تشکیلات خودگردان قرار داشت ، امتناع ورزیدند .

3 ) انشعاب نظامی فتح بعد از انتفاضه الاقصی :

با آغاز انتفاضه الاقصی برخی از رهبران فتح در صدد تأسیس یک شاخه نظامی برآمدند تا خلاء مربوط به حضور نظامی این

جنبش در انتفاضه را به نوعی جبران کنند . این شاخه نظامی گردانهای شهدای الاقصی نام گرفت که از مهمترین بنیانگذاران آن جهاد العمارین و مروان زلوم و رائد الکرمی بودند .

از جمله گروههای مسلح دیگری که در داخل فتح و در کنار گردانهای شهدای الاقصی تأسیس شده و به مبارزه مسلحانه با اسرائیل دست زدند می توان به گردانهای العوده ، گردانهای احمد ابوریش ، گردانهای شهدای جنین و بازهای فتح ( صقور فتح ) اشاره کرد .

با نگاهی به تحولات و عملکرد گردانهای شهدای الاقصی به عنوان مهمترین بازوی نظامی فتح علیه اسرائیل پس از آغاز انتفاضه الاقصی ، درمی یابیم که این گردانها از فرماندهی یکپارچه ای برخوردار نیست و هر شاخه از آن در شهری و به تناسب وضعیت خاص خود شکل گرفته است .

از مهمترین شاخه های این گردانها می توان به شاخه وابسته به زکریا الزبیدی در جنین ، تیم های شهید نبیل مسعود به فرماندهی شهید حسن المدهون که به تازگی از سوی اسرائیل در شمال نوار غزه به شهادت رسید و نیز گردانهای شهدای الاقصی در نابلس و اردوگاه بلاطه به فرماندهی " نایف ابوشرخ " و علاء سناقره اشاره کرد .

2 - انشعابها بعد از درگذشت عرفات :

جنبش فتح به دلایل مختلف ، در گذشته با ناکارآمدی داخلی مواجه بود اما این وضع به ویژه پس از درگذشت عرفات ، نابسامان تر شد .

شماری از رهبران و مقامات جنبش فتح با تکیه بر جایگاهی که پس از تحولات اسلو کسب کردند برای خود طرفدارانی پیدا کرده که برای افزایش قدرت و نفوذ خود با دیگران به رقابت می پردازند . از جمله مهمترین جناح های داخلی فتح عبارتند از :

1 ) جریان حامی یاسر عرفات و وفادار به آرمانهای وی :

از بارزترین افراد این گروه می توان به موسی عرفات و شماری از محافظان و نزدیکان عرفات اشاره کرد که البته با ترور موسی عرفات عملاً از چرخه رقابت های داخلی فتح کنار رفته اند . از جمله دیگر افراد برجسته این مجموعه می توان به احمد حلس دبیر کل جنبش فتح در نوار غزه اشاره کرد .

2 ) جناح محمود عباس :

پس از ترور رهبران برجسته ای چون صلاح خلف و خلیل الوزیر ، محمود عباس به عنوان معاون یاسر عرفات در سازمان آزادی بخش فلسطین منصوب شد . بعد از آن ، هنگامی که عرفات تحت فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی پست نخست وزیری را در دولت خویش ایجاد نمود وی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد .

شماری از منتقدان سرسخت عرفات از حامیان ابومازن به شمار می روند که نبیل عمرو در کرانه باختری و از نمایندگان مجلس قانونگذاری فلسطین و شماری از اعضای کمیته مرکزی و نیز شورای انقلابی فتح از آن جمله اند .

3 ) جناح محمد دحلان ، سمیر مشهراوی و ابوعلی شاهین :

این سه تن در زمانی که عرفات زنده بود به بهانه اصلاحات و مبارزه با فساد ، شورشی را علیه عرفات آغاز کردند ، اما این شورش به دلایلی موفقیت آمیز نبود . دحلان ، مشهراوی و ابوعلی شاهین از اعضای شورای انقلابی فتح به شمار می آیند .

این افراد گاهی نیز با محمود عباس و جریان حامی او ائتلاف کرده اند تا جایی که دحلان در زمان نخست وزیری محمود عباس به عنوان وزیر امنیت ملی کابینه وی انتخاب شد . از رقبای سنتی دحلان می توان به جبریل الرجوب اشاره کرد که به عنوان مشاور امنیت ملی محمود عباس فعالیت می کرد .

دحلان و موسی عرفات ، در گذشته اختلافات شدیدی داشتند . همین امر موجب شد بسیاری ، دحلان را عامل پشت پرده ترور موسی عرفات معرفی کنند .

4 ) جناح فاروق القدومی :

فاروق القدومی ملقب به ابولطف با محمود عباس و ناصر القدوه رئیس تشکیلات خودگردان و وزیر امور خارجه آن ، به ویژه بر سر اختیارات قدومی و القدوه ، اختلاف نظر گسترده ای دارند ، چرا که قدومی رئیس دایره سیاسی ساف است و بر اساس مصوبات شورای ملی فلسطین مسئولیت انتخاب سفرا و هدایت دیپلماسی خارجی ساف و دولت فلسطین را بر

عهده دارد و القدوه مسئول روابط و امور خارجه تشکیلات خودگردان است .

5 ) جناح احمد قریع :

احمد قریع به عنوان رئیس پیشین مجلس قانونگذاری تشکیلات خودگردان پس از استعفای محمود عباس به سمت نخست وزیری تشکیلات خودگردان منصوب شد . او نیز از جمله شخصیتهای با نفوذ در میان سران تشکیلات خودگردان و رهبران جنبش فتح به شمار می آید . احمد قریع عضو کمیته مرکزی و شورای انقلابی جنبش فتح است . پیش از این اختلافاتی میان او و یاسر عرفات و سپس محمود عباس بر سر چینش اعضای کابینه از جمله انتخاب وزیر کشور و امنیت ملی تشکیلات خودگردان بروز کرده بود .

6 ) جناح مروان البرغوثی :

شاید بتوان مروان البرغوثی را پس از عرفات محبوب ترین رهبر جنبش فتح در میان فلسطینیان عنوان کرد . او از رهبران انتفاضه اول و دوم فلسطین است که پس از اسارت توسط نیروهای اسرائیلی به اتهام رهبری گردانهای شهدای الاقصی و دست داشتن در حملات علیه مواضع اسرائیلی ها به پنج بار حبس ابد محکوم شده است .

او علاوه بر آنکه عضو شورای انقلابی عضو کمیته عالی جنبش فتح است ، نماینده مجلس قانونگذاری فلسطین نیز مجلس محسوب می شود . از مهمترین همراهان او می توان به حسام خضر دیگر نماینده مجلس قانونگذاری که در زندانهای اسرائیل به سر می برد ، اشاره کرد . فارس قدوره یکی دیگر از رهبران جوان فتح نیز از همراهان آنها است .

7 ) جناح جبریل الرجوب :

الرجوب مشاور امنیت ملی محمودعباس ، از رهبران بلندپایه امنیتی دستگاههای تشکیلات خودگردان محسوب می شود . الرجوب پس از آنکه عرفات او را به عنوان رئیس سازمان حفاظت اطلاعات در کرانه باختری منصوب کرد ، تلاش کرد تا گروههایی را در این منطقه برای پیشبرد برنامه های خود در اطراف خود جمع کند . الرجوب از رقبای سرسخت محمد دحلان بوده است .

ی - بحران در جنبش فتح :

پس از فوت یاسرعرفات اختلافات داخلی جنبش فتح و درگیری بر سر قدرت ، به حدی رسید که این جنبش حتی از برگزاری ششمین کنگره سراسری خود در موعد مقرر ناتوان شد و علی رغم آنکه از مدتها پیش کمیته ویژه ای برای تمهید مقدمات برگزاری این کنگره تشکیل شده بود نتوانست تا سال 2009 زمانی را برای برگزاری این نشست تعیین کند .

برای تشریح وضعیت نابسامان داخلی جنبش فتح می توان به استعفانامه حدود 400 تن از اعضای این جنبش اشاره کرد . در بخشی از متن این استعفانامه آمده است :

" جنبش فتح به سبب تناقضات درونی ، در حال فرسوده شدن و نابودی از داخل است ، زیرا فتح ، یکپارچه و متحد نیست و فتنه ها و اختلافات بر سر منافع گسترش یافته است... برنامه سازمانی و مبارزاتی در این جنبش وجود ندارد و این جنبش به ورشکستگی سیاسی رسیده است . "

استعفادهندگان ، در ادامه ، علت این اقدام خود را اعتراض به وضعیت اسفناکی عنوان کرده اند که جنبش فتح به آن دچار شده است و هیچ کس در صدد خاتمه بخشیدن به وضعیت بحران زده کنونی که جنبش را درنوردیده است ، نیست .

این افراد در ادامه استعفانامه دسته جمعی خود متذکر شده اند که : " ما می دانیم که این استعفانامه برای تک تک ما زیانهایی دارد و به شغل ما نیز آسیب می رساند ، اما از وضعیت جاری ناامید شده ایم و می دانیم که بسیاری از ما برای عدول از این تصمیم خود و تکذیب این بیانیه زیر فشار قرار خواهیم گرفت ،... اما تا زمانی که وضع به این صورت باشد تصمیم گرفته ایم که از جنبش فتح جدا شویم . "

برخی از دلایل ایجاد بحران در جنبش فتح ، به گذشته تاریخی نه چندان دور این جنبش یعنی زمان تشکیل حکومت خودگردان فلسطین بازمی گردد که این جنبش با شرکت در اولین تجربه تأسیس حکومت خودگردان فلسطین پس از سال 1994 با آن مواجه شد .

تشکیلات - - که جنبش فتح ، رکن اصلی آن به شمار می آید - - به صورت گسترده ای به واسطه شروطی که توافق اسلو در درون خود داشت ، به اشغالگران نزدیک شد و فتح که در رأس این تحولات قرار داشت ، از همان ابتدا از

آمادگی مناسبی برای بر عهده گرفتن این مسئولیت سنگین و پیامدهای خطرناک آن برخوردار نبود . از جمله پیامدهای آن می توان به تعارض میان منطق انقلاب - - که شعار اصلی جنبش فتح بود - - با منطق حکومت اشاره کرد . این وضع به تناقضاتی تبدیل شد که فتح را از یک سو به عنوان یک جنبش مردمی که نماینده عموم فلسطینیان بود و از سوی دیگر به عنوان حزب حاکم دچار سردرگمی ساخت .

1 - بعد سیاسی بحران جنبش فتح :

یکی از مهمترین ابعاد داخلی بحران فتح ، بعد سیاسی آن است که می توان در دو سطح ، آن را مطرح ساخت :

نخست : مجموعه عواملی که به ناکارآمدی و توقف فعالیت سیاسی در درون جنبش فتح منجر شد که در رأس آن فقدان رهبران تاریخی جنبش به دلایل مختلف از جمله ترور قرار دارد .

دوم : مجموعه عواملی که موجب توقف برنامه ریزی در این جنبش شد ، زیرا آخرین تغییرات در برنامه های سیاسی جنبش فتح در سال 1990 و در کنگره پنجم این جنبش که در تونس برگزار شد ، صورت پذیرفت و رهبران جنبش از برگزاری کنگره های بعدی خودداری ورزیدند .

2 - بعد ساختاری بحران در فتح :

ساختار جنبش فتح در ایجاد و استمرار بحرانهای این جنبش نقش مهمی ایفا کرده است . این جنبش به ویژه پس از تأسیس تشکیلات خودگردان و پیوستن شمار زیادی از مسئولان و اعضای آن به تشکیلات با فقر نیروی فعال در داخل مواجه شد .

به سبب نبود کمیته ای ویژه برای کادرسازی ، شکاف میان نهادهای فتح بیشتر شد و با آغاز انتفاضه ، جنبش شاخه نظامی جدیدی تشکیل داد که گردانهای شهدای الاقصی نام گرفت و همین سازمان نیز با شاخه های مختلف وابسته به خود اختلافات درونی جنبش را افزایش داد .

3 - بحران رهبری :

این بحران به چند دلیل پدید آمد که عبارتند از :

  1. سیستم رهبری فتح به سبب ترور یا جدایی و کناره گیری شماری از رهبران مؤسس جنبش مانند عبدالفتاح العمود ، خالد البشرطی ، کمال عدوان ، ابو یوسف

النجار ، ابو علی ایاد ، صلاح خلف ، ابوالهول ، ابوالسعید خالد الحسن و از همه مهمتر خلیل الوزیر به شدت آسیب دید و این امر به از بین رفتن جریانهای سیاسی تأثیرگذار که جنبش با آن تجدید حیات می یافت ، منجر شد که از پیامدهای آن تقویت وجهه تک رهبری در فتح و نیز سست شدن این جنبش در مقابل گروهها و جنبشهای دیگر فلسطینی بود .

  1. شرایط به گونه ای رقم خورد که نسل دوم جنبش از جمله اعضای کمیته مرکزی جدید آن ، رهبری جنبش را بدون آنکه از شخصیت فردی قدرتمندی برخوردار باشند ، به دست گرفتند ، مضاف بر آنکه عملکرد آنان پس از اسلو به شدت دچار رکود شد . به همین سبب عموم اعضای جنبش ، به این گروه از رهبران فتح به دیده احترام نمی نگرند و شاید حتی آنان را قانونی نیز ندانند . شمار زیادی از رهبران و اعضای فتح درباره این گروه چنین نظری دارند .
  2. ظهور نسل سوم رهبران فتح که بیشتر آنان جزء ساکنان اراضی اشغالی 1967 محسوب می شوند . از برجسته ترین این افراد عبارتند از : مروان برغوثی ، محمد دحلان ، جبریل الرجوب ، حسین الشیخ ، حسام خضر ، جمال الشاتی ، امین مقبول ، احمد غنیم ، جمال الشوبکی ، محمد الحورانی ، احمد حلس ، رشید ابو شباک ، سمیر المشهراوی ، حاتم عبدالقادر ، فارس قدوره ، عبدالفتاح سعاده ، زیاد هب الریح ، بشیر نافع ، منیر العبوشی و ناصر حمید .

مشکل این نسل از رهبران فتح در آن است که اکثر آنان از نظر سنی به یکدیگر نزدیک بوده و تجربه های مبارزاتی مشابهی دارند و شاید به همین دلیل ، رقابت میان آنان بسیار شدید بوده و این رقابت ، همکاری یا هماهنگی یا التزام به رهبری واحد را در میان آنان تضعیف کرده است . چنین وضعی موجب شده است که برخی از رهبران کنونی جنبش فتح ، از این رهبران ( نسل سومی ) ، برای پیشبرد اهداف خود بهره برداری کنند .

مآخذ :

  1. هلنا کوبان ، روند تحول ساف ، ترجمه بیژن افتخاری ، انتشارات مترجم ، تهران زمستان 1383 .
  2. علیزاده ، ه : فرهنگ سیاسی لبنان ، نشر سفیر ، 1368 .
  3. ملاابراهیمی ، عزت : مطبوعات فلسطین از آغاز پیدایش تا روی کار آمدن تشکیلات خودگردان ، انتشارات قبله اول ، 1385 .
  4. ریس ، ریاض نجیب : راه دشوار مقاومت فلسطین ، ترجمه حمید فرزانه ، انتشارات اسلامی 1357 .
  5. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام : اسناد لانه جاسوسی شماره 43 ، فلسطین 2 .
  6. شالیند ، جرارد : نهضتهای مقاومت فلسطین ، ترجمه مهدی خسروی ، نشر سپهر 1357 .
  7. الموسوعة الفلسطینیه : حرکة التحریر الوطنی الفلسطینی ، جلد دوم ، 1984 .
  8. بولتن رویداد و گزارش فلسطین ، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی - علمی ندا ، 9/8/1384 شماره 29 ؛ 9/9/1384 شماره 32 .
  9. مقاله : " الازمه فتح ، صراع داخلی و معارک علی النفوذ " .
  10. مقاله : " الازمه فتح ، سقوط الحرکه فی ضص السلطه " .
  11. www.Islamonline.com
  12. www.Arabmail.de/Dr. Hamam.
  13. www.Palestine-info.info.
  14. www.Al-bayader.com/index.
  15. www.Fateh.net.
  16. www.Abumazen.info.