منشور ملی فلسطین

از دانشنامه فلسطین


نتیجه اساسی حاصل از گردهمایی های کنگره ملی فلسطین ، تصویب طرح منشور ملی فلسطین بود که به موجب آن ، برپایی سازمان آزادی بخش فلسطین اعلام گردید . سازمانی که هم ساز با بنیادها و هدفهایی که منشور ملی تعیین کرده بود ، برای رهایی فلسطین از اشغال صهیونیستی تلاش خواهد کرد . همچنین طرح مربوط به نظام نامه توسط کنگره بررسی و تصویب گردید .

نظام نامه ، چهارچوب تشکیلاتی را مشخص می سازد که سازمان آزادی بخش فلسطین طبق آن عمل خواهد کرد . نظام نامه ، نهادهای سازمان ، وظایف و روابط میان آنها را مشخص می سازد . همچنین رابطه میان سازمان و نهادهایش از یک سو و افراد ملت فلسطین از سوی دیگر را مشخص می نماید .

این امر در نهایت به هدفها و اصولی که توسط منشور ملی تعیین شده بود ، خدمت خواهد کرد . لذا می توان منشور ملی و نظام نامه را به منزله قانون اساسی ملت فلسطین و نهادهای آن دانست و در نتیجه به عنوان مرجع اساسی و داور میان کل جنبش ملی و پیکارگر ملت فلسطین ، از برتریو الزام قانونی یی که معمولا قوانین اساسی از آن برخوردارند ، برخوردار است .

طبیعی بود که منشور ملی تصویب شده کنگره منشور ملی ، " اقلیم - - سرزمین " فلسطین و روابطش را با کشورهای عربی ، مردم فلسطین و ملت عرب ، و نیز پیوند میان سزمین و مردم را مشخص نماید . از آنجایی که بخش اعظم سرزمین - - در آن هنگام - - زیر سیطره صهیونیسم قرار داشت و بخش اعظم مردم فلسطین ، بیرون از میهن خویش بودند ، منشور ملی به ناگزیر می بایست هدف را که همان آزادی و بازگشت بود مشخص سازد و ماهیت مرحله و ابزار لازم جهت فرا رفتن از این مرحله و تحقق این هدف و نیز شعارهای فعالیت فلسطینیان و پیوند شعارها را با کل جنبش سیاسی ملت عرب - - دولتها و ملتها - - مشخص نماید .

فلسطین - - که منشور ملی ، مرزهای آن را همان مرزهای موجود در دوره سرپرستی بریتانیا می داند - میهن مردم عرب فلسطین و بخش گسست ناپذیری از میهن بزرگ عربی است .

منشور ملی فلسطین در زمینه تعریف خلقق عرب فلسطین ، تأکید می نماید که خلق عرب فلسطین در برگیرنده شهروندان عربی است که تاسال 1947 به طور معمول در فلسطین می زیستند و نیز هر کسی که پس از این تاریخ از یک پدر عرب فلسطینی در درون یا برون از فلسطین زاده شده باشد . بر اینها باید یهودیان فلسطینی تباری را افزود که به زندگی صمیمانه و صلحجویانه در فلسطین رغبت و پایبندی نشان می دهند .

خلق فلسطین ، با این ویژگی ، بخشی از ملت عرب است و دارنده حق قانونی در میهن خویش است . شخصیت فلسطینی ، ویژگی اصلی و لازمی است که زوال ناپذیر است و از پدران به فرزندان منتقل می شود و اشغال صهیونیستی فلسطین و پراکندگی مردم عرب فلسطین ، تأثیری بر آن نمی گذارد و آن را نفی نمی کند .

منشور ملی ، سه شعار راهنمای مردم فلسطین و نهادهای آن را مشخص ساخت : وحدت میهنی ، بیسج ملی و آزادی . وحدت میهنی ، ابزار اساسی برای موفقیت پیکار میهنی فلسطینیان است . این وحدت ، نمایانگر یگانگی ابزار نبرد جهت تحقق هدفهای مردم فلسطین است .

همچنین ، بسیج ملی ، به معنای بسیج توده های مردم عرب فلسطین است که از نظر معنوی با آگاهی میهنی ، پرورش انقلابی و آموزش مسأله و میهن فلسطینی به آنها و تدارک آنان برای نبرد و پیکار مسلحانه و بسیج مادی و تشکیلاتی توده ها - - در چهارچوب نهادها و هیأتهای مختلف مردمی و پیکارگر - - صورت می گیرد و نیز مسلح کردن آنان تا بتوانند از نظر مادی در روند نبرد فلسطینی ، مشارکت نمایند .

شعار آزادی به معنای آن است که هدف اساسی یی که تمامی تلاشها باید در جهت آن انجام گیرد و تمامی ابزارهای پیکار در خدمت آن باشد ، رهایی بخش اشغال شده - - آن هنگام - - فلسطین از سلطه اشغالگران صهیونیست و بازگشت مردم عرب فلسطین به میهنشان است و این همان هدفی است که سازمان آزادی بخش فلسطین

به خاطر دستیابی بدان برپا گردید .

بدین سان ، مرحله ای که ملت عرب فلسطین درآن به سر می برد ، مرحله رهایی ملی است ، به طوری که تمامی تلاشها باید به منظور گذشتن از این مرحله انجام گیرد . پس از آزادی ، ملت عرب فلسطین می تواند ، هر سیستم سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی را بخواهد ، انتخاب کند . این به معنای تأخیر انداختن جدل و گفت وگو پیرامون سرشت نظام سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی فلسطین است به قصد گرد آوری تمامی نیروها - - با مشربها و جهان بینی ها و گرایشهای سیاسی مختلف - - برای تحقق یک هدف یعنی آزادی .

منشور ملی بر ماهیت ملی نبرد آزادی بخش فلسطین تأکید دارد . اگر فلسطین ، بخشی از میهن عربی است و مردم عرب فلسطین بخشی از ملت عرب هستند ، این امر ، به ماهیت پیوند میان نبرد فلسطینیان و فعالیت عربها در زمینه مسأله فلسطین ، شکل خاصی می بخشد . منشور ملی ، در درجه نخست بر ایمان ملت عرب فلسطین به وحدت عربی تأکید می کند .

لیکن سرشت مرحله های که فلسطین در آن به سر می برد - - مرحله نبرد میهنی - - این ملت را وادار می سازد تا در زمینه محافظت از شخصیت فلسطینی و بنیادهای آن تلاش ورزد و در زمینه آگاهی از وجود خویش کوشش نماید . لذا وحدت عربی و آزادی فلسطین - - آنچنان که منشور ملی تأکید می کند - - دو هدف یک پارچه ای هستند که دستیابی به یکی از آنها به تحقق دیگری می انجامد . وحدت به آزادی منجر می شود و آزادی به وحدت و هریک به موازات آن دیگری سیر می کند .

ارتباط میان سرنوشت ملت عرب و خود وجود عربی با سرنوشت مساله فلسطین برآیند پیوند میان وحدت و آزادی است . لذا ، همچنان که ملت عرب باید برای آزادی فلسطین - به عنوان وظیفه ای در قبال بخش اشغال شده از میهن عربی - اقدام نماید ، مردم عرب فلسطین در تحقق این هدف ملی ، نقش پیشگامانه خود را ایفا می کنند .

در نتیجه این پیوند دیالکتیکی و از آنجایی که آزادی فلسطین از جنبه عربی آن یک هدف ملی است ، برملت عرب است که به منظور مشارکت فعالانه همگام با مردم عرب فلسطین ، توان نظامی ، انسانی ، مادی و معنوی خویش را در راه رهایی فلسطین به کار گیرد . لذا ملت عرب باید تمامی کمکها و حمایتهای مادی و انسانی را به مردم عرب فلسطین عرضه کند و تمامی ابزارهای لازم را برای ادامه ایفای نقش مردم فلسطین در نبرد آزادی بخش ، فراهم نماید .

منشور ملی در نگرش به محتوای مسأله رهایی فلسطین به عنوان یک هدف و پیوند این مسأله با واقعیتهای جهانی و ضرورت تلاش برای دستیابی به تأیید فزونتر نیروهای صلح و دادگری و برابری در جهان ، تأکید می نماید که مردم فلسطین در راه دستیابی به هدف رهایی از یاری نیروهای معنوی جهان بهره می گیرند . زیرا تحقق این هدف می تواند آزادی پرستش را تأمین کند و دستیابی به اماکن مقدسه را بدون تبعیض در نژاد یا دین یا زبان ، ممکن سازد .

مردم فلسطین از تأیید و حمایت معتقدان به شرافت وآزادی انسان درجهان نیز بهره می گیرند زیراکه رهایی فلسطین کرامت ، عزت و انسانیت یک عمل دفاعی است باز می گرداند و از آنجایی که آزادی فلسطین - - درگوهر خویش - - از سرزمین و میهن خویش گردید آن را ایجاب می نماید لذا مردم فلسطین ، به حمایت تمامی ملتها و کشورهای دوستدار صلح و آزادی و دادگری در جهان چشم دوخته اند .

مردم فلسطین به نوبه خود به این اصول ایمان دارند و به حق تمامی ملتها در تعیین سرنوشت و حفظ کرامت انسانیشان اعتقاد دارد . ملت فلسطین در تعریف هدف خویش که همان آزادی بخش غصب شده فلسطین است ، در متن منشور ملی ، مواضع خود را نسبت به طرحها ، مصوبه ها و مواضعی که با حق ملت فلسطین در سرزمین و میهنش تعارض دارد ، مشخص می سازد .

لذا منشور ملی ، وعده بالفور و سند سرپرستی ( قیمومیت ) و پیامدهای آنها را باطل می شمارد . همچنین ، ملت فلسطین ، طرح تقسیم فلسطین را که در سال 1947 به تصویب سازمان ملل رسید و نیز پیامد آن را که در برپایی اسرائیل نمایانده شد ، به علت تعارض با اراده ملت فلسطین و حق آن ملت در میهنش و نیز به علت تناقض آن با اصول منشور خود سازمان ملل متحد و در پیشاپیش آنها ، حق تعیین سرنوشت ، باطل می شمارد .

منشور ملی ، برپایی سازمان آزادی بخش فلسطین را یادآور شده است ، سازمانی که تحقق هدفهای ملت فلسطین را در زمینه های آزادی ، بازگشت و تعیین سرنوشت و هم ساز با اصول ذکر شده در منشور ملی به عهده خواهد گرفت . منشور ملی که هدف ملت فلسطین را آزادی ( فلسطین ) تعریف کرده بود ، بخش غصب شده آن هنگام فلسطین را در نظر داشت زیرا کرانه باختری ، باریکه غزه و منطقه " حمه " هنوز زیر اشغال قرار نگرفته بود .

بدین سان در منشور ملی تصریح شده بود که سازمان آزادی بخش فلسطین ، هیچ گونه اعمال حاکمیت اقلیمی در کرانه باختری و باریکه غزه و منطقه " حمه " انجام ندهد . همچنین منشور ملی بر عدم دخالت سازمان در امور درونی هر یک از کشورهای عربی تأکید کرده بود ، به این امید که کشورهای عربی نیز به نوبه خود از دخالت در امور سازمان آزادی بخش فلسطین پرهیز کنند .

مواد اصلی منشور فلسطین مصوب 1968 عبارتند از :

ماده 1 :

فلسطین وطن ملت عرب فلسطین است و جزٔ جدایی ناپذیر میهن بزرگ عرب است و ملت فلسطین جزئی از امت عرب می باشد .

ماده 2 :

فلسطین در چارچوب مرزهای دوره تحت الحمایگی انگلیس یک کل جغرافیائی تجزیه ناپذیر است .

ماده 3 :

ملت عرب فلسطین در وطن خویش دارای حق مشروع بوده و پس از تحقق آزادی بنا به خواست و اراده و انتخاب خود سرنوشت خویش را تعیین خواهد کرد .

ماده 4 :

هویت فلسطین یک صفت اصیل و فناناپذیر بوده و از پدران به فرزندان منتقل می شود و اشغالگری صهیونیستی و پراکندن ملت عرب فلسطین به واسطه شکست هایی که بر این ملت وارد شده ، هویت و تعلق انسان فلسطین را به فلسطین از بین نخواهد برد .

ماده 5 :

فلسطینان شهروندان عربی هستند که تا سال 1947 به طور عادی در فلسطین زندگی می کردند ، اعم از اینکه ( بعد از آن تاریخ ) از فلسطین اخراج شده و یا در آن باقی مانده اند و همچنین هر شخصی که از یک پدر عرب فلسطین بعد از تاریخ مزبور در داخل فلسطین یا خارج از آن متولد شده فلسطینی به شمار می آید .

ماده 6 :

یهودیانی که تا آغاز یورش صهیونیستی به فلسطین به طور عادی در آنجا زندگی می کردند فلسطینی تلقیمی شوند .

ماده 7 :

تعلق به فلسطین و پیوند مادی و معنوی و تاریخی با آن حقایق ثابتی بوده و پرورش انسان فلسطینی با فرهنگ انقلابی عربی و به کارگیری همه وسائل بیدار کننده و فرهنگ ساز در جهت آشنا کردن عمیق انسان مذکور با زمینه های معنوی و مادی میهن خود و همچنین بسیج وی برای مبارزه و جنگ مسلحانه و ایثار مال و جان در راه پس گرفتن وطن خویش تا مرحله آزادسازی ، تکلیف قومی است .

ماده 8 :

مرحله فعلی زندگی ملت فلسطین ، مرحله مبارزه ملی در جهت آزادی فلسطین است . بنا بر این تضاد بین نیروهای ملی فلسطین از نوع درجه دوم است که باید به خاطر تناقضی اساسی موجود صهیونیسم و استعمار از یک سو و ملت عرب فلسطین از سوی دیگر متوقف شود . بر این اساس توده های فلسطینی اعم از آنانکه در داخل وطن هستند یا در هجرت و از سازمانها گرفته تا اشخاص ، جبهه ملی واحدی را تشکیل می دهند که با مبارزه مسلحانه برای آزادی فلسطین فعالیت می کنند .

ماده 9 :

مبارزه مسلحانه تنها راه آزادسازی فلسطین است . لذا این شیوه ، استراتژیک است نه تاکتیکی و ملت فلسطین تصمیم قاطع و اراده ثابت خویش را بر ادامه مبارزه مسلحانه و حرکت به سوی انقلاب مردم مسلحانه جهت آزادسازی میهن خود و بازگشت به آن و همچنین حق زندگی عادی و اعمال حق تعیین سرنوشت و حاکمیت در این وطن تأکید می نماید .

ماده 10 :

عملیات چریکی هسته جنگ آزادی بخش مردمی فلسطین را تشکیل می دهد . این جنگ آزادی بخش مستلزم گسترش ، شمول و بسیج تمام فعالیتهای آموزشی و مردمی فلسطین و سازماندهی و شرکت دادن فلسطینیان در انقلاب مسلحانه می باشد . این جنگ همچنین مستلزم وحدت مبارزه ملی میان گروههای مختلف مردم فلسطین و بین مردم فلسطین و توده های عرب است به نحوی که تداوم انقلاب و اوج گیری و پیروزی آن تحقق پیدا کند .

ماده 11 :

فلسطینیان سه شعار خواهند داشت : وحدت ملی ، بسیج ناسیونالیستی و آزادسازی .

ماده 12 :

ملت عرب فلسطین به وحدت عربی ایمان دارد و برای اینکه نقش خود را در این زمینه ایفا کند لازم است در مرحله جاری از مبارزات ملی خویش هویت فلسطینی و

ارکان این هویت را حفظ نموده هوشیاری نسبت به وجود هویت یاد شده را تقویت کند و با هر طرحی که هدف آن فسخ یا تضعیف هویت مورد بحث باشد ، مخالفت نماید .

ماده 13 :

وحدت عربی و آزادی فلسطین دو هدف مکمل یکدیگر بوده که تحقق هر یک از آنها راه را برای تحقق دیگری هموار می سازد . زیرا وحدت عربی به آزادی فلسطین منتهی خواهد شد و آزادی فلسطین نیز به تحقق وحدت عربی خواهد انجامید و فعالیت در این دو زمینه دوش به دوش هم جریان دارد .

ماده 14 :

سرنوشت امت عرب و حتی موجودیت عرب و بقای شخصیت آن منوط به سرانجام مسأله فلسطین است و تلاش امت عرب و کوششهای آن برای آزادی فلسطین از همین ارتباط سرچشمه می گیرد و ملت فلسطین در راه تحقق این هدف قومی مقدس نقش پیشتازانه ای را ایفا می کند .

ماده 15 :

آزادی از دیدگاه عربی یک تکلیف ناسیونالیستی برای دفع حمله صهیونیستی و امپریالیستی علیه میهن بزرگ عربی و نیز از بین بردن موجودیت آن در فلسطین می باشد . مسئولیت کامل ( اجرای این تکلیف ) بر عهده امت عرب اعم از مردم و حکومتهای عرب و در رأس آنها ملت عرب فلسطین است .

برای منظور فوق لازم است که امت عرب تمام نیروهای نظامی و انسانی ، مادی و معنوی خود را برای مشارکت فعال با ملت فلسطین در جهت آزادی فلسطین بسیج کند . همچنین بر امت عرب به ویژه در مرحله فعلی از انقلاب مسلحانه فلسطین واجب است که همه نوع کمک و پشتیبانی مادی و انسانی ( نیروی انسانی ) را در اختیار ملت فلسطین قرار دهد و تمام ابزار و امکانات ضروری را برای ادامه نقش پیشتاز ملت مزبور در پیگیری انقلاب مسلحانه تا آزادسازی وطن خویش فراهم نماید .

ماده 16 :

آزادی فلسطین از نقطه نظر معنوی ، جوی از اطمینان خاطر و آرامش را برای سرزمینهای مقدسه فراهم می کند که در سایه آن همه مقدسات دینی محفوظ و آزادی عبادت و زیارت برای همه افراد بدون هرگونه تبعیضی مبتنی بر نژاد یا رنگ پوست یا زبان و یا دین تأمین خواهد شد . براین اساس مردم فلسطین از همه نیروهای روحی جهان انتظار یاری دارند .

ماده 17 :

آزادی فلسطین از ناحیه انسانی ، شرف و غرور و آزادی را به انسان فلسطینی باز خواهد گرداند . بنابراین مردم عرب فلسطین به حمایت و پشتیبانی تمام کسانی که به شرافت انسان و آزادی آن در جهان اعتقاد دارند ، چشم دوخته اند .

ماده 18 :

آزادی فلسطین از جنبه بین المللی یک اقدام دفاعی است که مقوله دفاع مشروع آن را ضروری می سازد . از این جهت مردم فلسطین ضمن تمایل به دوستی با همه مردم ( جهان ) از دولتهای آزادی خواه ، عدالت طلب و صلح دوست انتظار دارند که در جهت اعاده حقوق حقه خود در فلسطین و استقرار مجدد صلح و امنیت در کشور ( فلسطین ) و امکان دادن به مردم فلسطین جهت اعمال حاکمیت ملی و آزادی ، از آنان حمایت و پشتیبانی نمایند .

ماده 19 :

تقسیم فلسطین در سال 1947 و پیدایش اسرائیل هرقدر که زمان بر آن بگذرد ، به علت مغایرت با اراده ملت فلسطین و حق طبیعی آن در وطن خویش و نیز به خاطر تناقض با اصول منشور ملل متحد و در رأس آن حق تعیین سرنوشت ، از ریشه باطل است .

ماده 20 :

اعلامیه بالفور و سند تحت الحمایگی و نتایج حاصل از آننها باطل است و ادعای پیوستگی تاریخی یا روحی یهودیان با فلسطین با حقایق تاریخی و با ارکان دولت به معنی صحیح آن مطابقت ندارد .

یهودیت یک دین آسمانی با ناسیونالیستی یا موجودیت مستقل بعلاوه یهودیان ملت واحدی را تشکیل نمی دهند که هویت مستقلی داشته باشد بلکه اتباع کشورهایی هستند که به آنها وابسته اند .

ماده 21 :

مردم عرب فلسطین ، هرگونه راه حلی غیر از آزادسازی کامل فلسطین را مردود می دانند و تمام طرحهائی را که هدف از آن تصفیه مسأله فلسطین یا بین المللی کردن آن است ، رد می کنند .

ماده 22 :

به امپریالیسم جهانی وابسته است و با تمام جنبشهای آزادی بخش و پیشرفت در جهان خصومت دارد . این جنبش ترکیب نژادپرستانه و متعصبی دارد و هدفهای آن تجاوزگرانه و توسعه طلبانه و استعمارگرانه می باشد و شیوه های آن فاشیستی و نازی است . اسرائیل عامل جنبش

صهیونیستی و پایگاه انسانی و جغرافیائی امپریالیسم جهانی و نقطه تجمع و جهش آن در قلب میهن عربی به منظور سرکوب آرمانهای امت عرب در زمینه های آزادی و وحدت و پیشرفت می باشد .

اسرائیل منبع دائمی تهدید صلح در خاورمیانه و سراسر جهان است . او آنجا که آزادی فلسطین به حضور صهیونیسم و امپریالیسم خاتمه خواهد داد و به استقرار صلح در خاورمیانه کمک خواهد کرد . لذا مردم فلسطین از همه نیروهای مترقی و صلح طلب انتظار دارند و از آنها می خواهند که بدون توجه به نژاد و معتقدات همه نوع کمک و پشتیبانی را از مبارزه عادلانه این مردم آزادسازی میهن خود به عمل آورند .

ماده 23 :

تأمین امنیت و صلح و تحقق حق و عدالت اقتضا می کند که همه دولتها ، صهیونیسم را یک حرکت نامشروع و موجودیتی غیرقانونی تلقی نموده و اعمال آن را تحریم نمایند تا بدین وسیله روابط دوستانه میان ملتها محفوط و وفاداری انسانها به میهن خود تضمین شود .

ماده 24 :

مردم فلسطین به اصول عدالت ، آزادی ، حاکمیت ، تعیین سرنوشت و شرف انسانی اعتقاد دارند کمااینکه به حق همه ملتها در برخورداری از این اصول معتقدند .

ماده 25 :

به منظور تحقق هدفها و اصول این منشور ، ساف به موجب اساسنامه این سازمان نقش خود را در مورد آزادی فلسطین ایفا خواهد کرد .

ماده 26 :

ساف به عنوان نماینده نیروهای انقلابی فلسطین مسئولیت حرکت مردم فلسطین را در جهت مبارزه برای بازپس گیری وطن و آزادسازی و بازگشت به آن و همچنین اعمال حق تعیین سرنوشت در این وطن در تمام زمینه های نظامی ، سیاسی ، مالی و سایر شئون مسأله فلسطین در سطح جهان عرب و جامعه بین المللی برعهده دارد .

ماده 27 :

ساف با همه کشورهای عرب باتوجه به امکانات هر یک از آنها همکاری می کند و در پرتو نیازمندیهای نبرد آزادی بخش جنبه بی طرفی ( در اختلافات بین کشورهای عرب ) را مراعات می کند و در امور هیچ یک از کشورهای عرب مداخله نخواهد کرد .

ماده 28 :

مردم عرب فلسطین اصالت انقلاب ملی خود و استقلال آن را تأکید نموده و هر نوع دخالت در امور خویش و قیمومیت و وابستگی را رد می کند .

ماده 29 :

مردم فلسطین در زمینه آزادسازی وطن خویش و بازپس گرفتن آن دارای حق قانونی اساسی و اصیل می باشند . این مردم رویه خود را نسبت به تمام دولتها و نیروها براساس مواضعی که در برابر مسأله فلسطین اتخاذ می کنند و به میزان وسعت دامنه حمایت آنها از انقلاب فلسطین در جهت تحقق اهداف ملت فلسطین ، مشخص می سازند .

ماده 30 :

رزمندگان و افراد مسلح نیروهای آزادی بخش هسته ارتش مردمی هستند و این ارتش حامی دستاوردهای مردم عرب فلسطین خواهد بود .

ماده 31 :

ساف دارای پرچم ، سوگند ، وفاداری و سرود خواهد بود . درباره موارد فوق برحسب مقررات خاص تصمیم گرفته خواهد شد .

ماده 32 :

مقرراتی که اساسنامه نامیده خواهد شد منضم به این منشور خواهد بود . این اساسنامه شیوه تأسیس سازمان و ارگانها و نهادهای وابسته به آن و حدود صلاحیت و اختیارات و تعهدات هر یک از آنها را در چارچوب منشور معین خواهد کرد .

ماده 33 :

این منشور را نمی توان اصلاح کرد مگر به موجب رأی اکثریت دو سوم کل اعضای شورای عالی فلسطین که برای این منظور اجلاس ویژه ای تشکیل می دهد .

مأخذ :

  1. خبرگزاری وفا : بولتن خبری وفا ، ویژه نامه ، سفارت فلسطین در تهران ، تاریخ 11/10/1363 .