کشاورزی

از دانشنامه فلسطین


الف - ضوابط طبیعی :

سرزمین فلسطین به نسبت اصناف و قابلیتش برای استفاده های مختلف برحسب عوامل مختلف متفاوت و متعدد بوده که مهمترین آنها عبارتند از : نوع خاک و تپوگرافی زمین و درجه مصرف آنها از آبهای موجود . همه موارد فوق در متوسط تولید در یک دونم ( جریب ) و تولید کلی متأثر می باشد .

اقلیم های آب و هوایی بین اقلیم دریای مدیترانه که رطوبتی و نیمه مرطوب و اقلیم صحرایی که خشک و نیمه خشک می باشد ، متنوع می باشد . به دنبال این امر در نهایت در تنوع نباتات طبیعی و محصولات زراعتی در فلسطین ظاهر می گردد . محیط طبیعی از انحراف خاک و شوره زار بودن آن و سوءاستفاده و مصرف آن در بعضی از جهات ، رنج می برد . همچنین از قلت و کمیابی مواد معدنی و در جهات دیگر و سرانجام ناتوانی موازنه آبی در جهت ذخیره کردن کافی برای محصولات زراعتی می باشد .

علی رغم این مشکلات ، کشاورزان عرب منطقه به نحوی با محیط طبیعی و وضعیت طبیعی و استفاده از این محیط برای منفعت خود از جانب دیگر سازگاری پیدا نموده اند . چون زمینها را به حد کافی شناخته و توانسته اند که با آنها ارتباط پیدا نمایند . نتیجه این عمل افزایش کیفیت محصولات کشاورزی تا حدی که محصولات کشاورزی عربها با صهیونیستها به رقابت رسیده است .

ب - ضوابط انسانی :

اوضاع و احوال و شرایط سیاسی و نظامی که فلسطین از اوایل قرن بیستم تاکنون با آن درگیر بوده است ، تأثیر زیادی در اوضاع و احوال ساکنین فلسطین و در درجه دوم در تولیدات کشاورزی آنها داشته است . تا حدی که از هنگامی که مهاجران صهیونیستی از اعمال کشاورزی به خاطر عدم آگاهی به راه و روش این حرفه دست برداشتند ، میزان تولیدات کاهش و قیمت مواد غذایی افزایش یافت .

اقتصاد فلسطین در طول دوران تحت الحمایگی و قیمومیت انگلیس بر فلسطین بر روی غله کشاورزی متکی بود و فقط مرکبات به خاطر سرمایه گذاری های صهیونیستها از خارج فلسطین گسترش یافت و موجب عدم استقرار و ثبات در اقتصاد این کشور و همچنین تنشها و بحرانهای شدید اقتصادی که بر کشاورزان عرب تأثیر زیادی داشت گردید . کشاورز فلسطینی به خاطر این جریانات و به خاطر انواع مالیاتهای سنگین و افزایش قیمتها دچار فقر و نداری در دوره تحت الحمایگی شده بود . حکومت تحت الحمایگی و بعد از آن حکومت اشغالی اسرائیل نیز اعتماد و تکیه زیادی بر مقید کردن کشاورزان عرب به کشت یک نوع خاصی از محصول که خواسته های آنها را برآورده می کرد ، داشتند و همه اینها منجر به تجمع فشار ساکنین بر روی زمینهای کشاورزی در نتیجه افزایش سریع ساکنین گردیده است .

مهاجرت ساکنین روستاها به شهرها نیز سهم بسزایی در خرابتر شدن اوضاع کشاورزی آنها داشته است . بدین ترتیب تعداد زیادی از کارگران کشاورز عرب به حرفه های مختلف دیگری غیر از کشاورزی روی آوردند .

علی رغم تنگناها و مشکلات و فقدان آرامش و ثبات لازم برای تولید ، کشاورزان فلسطینی با وسایل خاص و ساده خود توانستند اقتصاد کشاورزی را حفظ نموده ، اقتصادی که متناسب با طبیعت و محیط طبیعی آنجا بوده و لذا از زمینهای کشاورزی فلسطین محصولات بیشتری نسبت به زمینهای صهیونیستها به دست آمده است .

ج - کشاورزی قبل از سال 1948 در فلسطین :

مجموع مساحت زمینهای فلسطین به 3/26 میلیونجریب می رسد که از آن حدود 6/7 میلیون جریب به زمینهای کشاورزی تعلق دارد . مجموع زمینهایی را که صهیونیستها از این زمینهای کشاورزی فلسطینی را تا سال 1944 در تملک خویش داشته در حدود 73/0 میلیون جریب بوده است ، یعنی چیزی در حدود 10% از مجموع مساحت زمینهای زراعتی ، که درست در همین زمان اعراب

90% از آن را در تملک خویش داشتند .

قسمت اعظم از زمینهای زراعتی در ارتفاعات کوهپایه ای و شمال نقب واقع شده است که کشاورزی بر روی آب باران تکیه دارد . اما مناطق جلگه ای ساحلی و داخلی ، مساحت آنها تقریبا سه میلیون جریب بوده که از زمینهای کشاورزی تا اواخر دوره تحت الحمایگی جدا بوده است . علی رغم تنگ بودن زمینهای کشاورزی در این مناطق جلگه ای ، ولیکن از نعمت آبهای منظم و خاک مرغوب و خوب و مناسب برای تولیدات کشاورزی برخوردار بوده است . بنابراین عجیب نخواهد بود که اگر این مناطق تعداد زیادی از تجمعات مسکونی و عمرانی را به خودش جذب نماید .

فلسطین از نظر کشاورزی در درجه اول قرار دارد چون تقریبا نزدیک به دو ثلث ساکنین آن درآمد خود را از طریق کشاورزی شخصی خود به دست می آورند . علی رغم آن ، این سرزمین قادر نخواهد بود که مواد غذایی عمومی و حبوبات به طور اخص را برای ساکنین خود فراهم و تولید نماید ، مخصوصا اینکه حبوبات تنها برای نصف مصرف کنندگان این سرزمین کفایت می کند . از نظر ویژگی های طبوغرافی و آب و هوایی متفاوت فلسطین از بقیه اقطار منطقه از جهت تولیدات متعدد از محصولات کشاورزی که مهمترین آنها مرکبات ، حبوبات ، زیتون ، انگور ، سبزیجات و تنباکو می باشند ، متمایز می باشد .

مرکبات از محصولات اصلی صادراتی آن به شمار می رود و تقریبا 80% مجموع صادرات این شهر را به خود اختصاص داده است . اهمیت نسبی برای محصولات کشاورزی در فلسطین درک شده و قیمت هر نوع از آنها به اندازه و میزان مساحتی است که در آن کشت می شوند . جدول زیر اهمیت غلات کشاورزی در فلسطین که بین اعراب و صهیونیستها پخش شده و مساحتی که هر کدام از آنها در آن کشاورزی می کردند به جریب و قیمت غله از این نوع غلات ) و کل آنها با جنبه فلسطینی که معادل با جنبه استرلینی در آن مقطع بوده است ، روشن گردیده است .

از جدول فوق موارد ذیل استباط می گردد :

  1. شرایط طبیعی فلسطین برای کشت حبوبات و مخصوصا گندم و جو تناسب و ملازمت دارد و این دو نوع محصول رتبه اول را در کشاورزی عربی به دست آورده اند که نصیب آن دو 60% از مجموع مساحت زمینهای کشاورزی عربی می شود .
  2. نسبت مساحت زیرکشت گندم و جو از 24% از مجموع زمینهای کشاورزی صهیونیستها به 58% از زمین زراعتی آنها در طول جنگ جهانی دوم به خاطر افزایش


جدول ( 1 )

مساحت غلات کشاورزی فلسطین و قیمت آنها که با هزار در سال 1944/1945 ذکر شده است

8/242

2/24

2/360

9/598

4/121

1497

4403

5113

175

3139

3320

970

1600

5/218

4/40

4/121

4/36

09/8

07/6

7/153

497

1746

951

1380

53

84

2400

2/4419

2/283

6/145

6/369

9/606

4/127

7/1650

4900

6859

1126

4519

3373

1054

4000

تقاضای حبوبات در خلال جنگ ، افزایش یافته است . 3 ) نسبت محصولات زیتون و انگور به انجیر - هندوانه - مرکبات نزد عرب ها حدود 3/16% از مجموع زمینهای کشاورزی عربی رسیده است در حالی که همین محصولات نزد صهیونیستها نسبتی در حدود 7/34% از مجموع زمینهای کشاورزی آنها را به خود اختصاص داده است .

  1. مساحت مقدار زمینی که اعراب به کشت سبزیجات اختصاص داده اند به شش برابر مساحت آنچه صهیونیستها اختصاص داده اند ، رسیده است و علی رغم مساحت زیرکشت سبزیجات در سال 1944/1945 خیلی کوچکتر از مساحت زیرکشت حبوبات بود ولیکن قیمت تولیدات سبزیجات برتری چشمگیری بر قیمت حبوبات داشته است .
  2. علی رغم کوچکی مساحت زیرکشت سبزیجات در نزدیکی با مساحت زیرکشت میوه و مرکبات ولی قیمت تولیدات سبزیجات بالاتر از قیمت هر کدام از آنها بوده است و شکی نیست که شرایط و اوضاع و احوال جنگ جهانی دوم منجر به افزایش قیمتهای سبزیجات شده و نیز گسترش مساحت زیرکشت حبوبات به اندازه ای که منجر به کاهش مساحت زیرکشت مرکبات گردیده ، شده است .
  3. فرضهای ملموس و چشمگیری را می توان بین زراعت و کشاورزی نزد اعراب و صهیونیستها ، مشاهده کرد . پس کشاورزان عرب تقریبا 80% مجموع محصولات حبوبات و بیش از 98% محصول زیتون را تولید می کنند .

در حالی که چنین به نظر می رسد که کشاورزی در نزد صهیونیستها در درجه اول بر روی زراعت و کشاورزی مختلط دور می زند که در معظم و عمده فروشی زراعتی است که نقدا فروخته شده و بقیه که نزدیک به 75% از تولیدات در مازاد به صورت صرف فروخته می شود و در حالی که اکثر کشاورزان عرب در حدود 75% از تولیدات خود را بر مصارف خاص خودشان تولید می کنند .

کشاورزی قبل از سال 1948 در فلسطین به سه قسم و نوع اصلی که هر کدام از آنها با دیگری متقاوت بوده است ، تقسیم می شد و این اختلاف و تفاوت از جهت تولید ، روش تولید و بازاریابی و فروختن آنها و... بوده است و این انواع عبارتند از :

1 - کشاورزی ملی ( ویا وطنی ) :

و این نوع کشاورزی آن چیزی بود که کشاورزان عرب آن را به صورت سنتی معروف که در آن از وسایل قدیمی و ابتدایی برای آماده کردن زمین و عملیات کشاورزی دیگری مثل وسایل شخم زنی ، تبر و تیشه و داس و شانه استفاده می شده و این ابزار و آلات جالب بوده و مخصوصا برای مناطق کوهپایه ای که در آنها به کارگیری وسایل و ابزار جدید ممکن نیست و یا مشکل است ، خیلی مناسب می باشد .

کشاورزی وطنی و ملی غالبا بر روی آب باران تکیه شد و معظم و بیشتر آنها کشاورزی بعلیه ( جامه و خشک ) که شامل محصولات زمستانی که در موسم بارانی کشت می گردد ، می باشد و از آنجایی که استعامل اسمده کم انتشار بوده ، بنابراین کشاورزان به تطبیق نظام کشاورزی دوره ای می پردازند و این نظام یا از دور دوگانه ( دودوره ای ) و یا از سه دوره ای تابعیت می شود و در دوره دوگانه ( یا دو دوره ای ) زمین را به کشت گندم و جو در فصل زمستان اختصاص داده و در زمستان دیگر زمین متروک می گردد ( رها می شود ) و سپس بعد از چند بار شخم زدن حفظ رطوبت ، محصولات تابستانی در آن کشت می گردد . ولی در سه دوره ای که در مناطق فقیر عادت بر این می باشد که بارانها برای کشاورزی کفایت نمی کند دوره گذشته یک سال ترک می گردد تا برای محصولات بعدی آمادگی پیدا نمود و در این منطقه ها کشاورزان از کشت محصولات کشاورزی تابستانی خودداری می کنند .

و زمین احیانا برای شش یا هفت سال بدون کود دادن به آن کشت شده و سپس رها می شود تا از زمین و خورشید هوا تغذیه شود و مقدار تولیدات آن از یک سال با سال دیگر در مناطق زراعی به سبب اختلاف کمیت بارانها متفاوت است . علی رغم اینکه محصول جریب در زراعت ملی اندک است ، ولیکن مشقت تولید غالبا کمتر از مشقت تولید محصولات کشاورزی نزد صهیونیستها می باشد و مشکل فنی کشاورزی عربی عبارت است از آبیاری زمین که

بر استعمال آن در مساحت اندکی به خاطر فقر زمینها از نظر موارد و منابع آبی می باشد .

این بدین منظور نیست که سطح کشاورزی عربها در فلسطین پایین است ، چون آنها با چنین آب و هوایی که باالگوهای کشاورزی موجود مرتبط می باشد ، سازگاری و انطباق پیدا کرده اند .

اما امروزه وضعیت بهتری برای کشاورزان عرب به خاطر پیشرفت ابزارآلات کشاورزی از یک جهت و بالا رفتن قیمت محصولات کشاورزی از جهت دیگر به وجود آمده است . در مناطق کوهپایه ای کشاورزی عرب از بطنهای دره ها برای کشت حبوبات استفاده نموده و از سراشیب کوهها در کشت و غرس درختان میوه مثل زیتون و انگور و سیب و انجیر و گردد و... استفاده نمودند و این درختان به اندازه زیادی در اقتصاد مناطق کوهپایه ای سهم دارند . چون مساحت زیادی به کشت آنها اختصاص یافته است . یعنی از 000/332 جریب در سال 1931 به 000/832 جریب در نهایت سال 1942 افزایش یافته است .

قیمت تولید از غله ای به غله دیگر در زراعت عربی متفاوت است و درختان میوه از مهمترین غلات در فلسطین به نسبت قیمتهایشان محسوب می گردند و این قیمت به نصف اجمالی قیمت تولیدات زراعتی عربی در سال 1944/1945 ( 2/48% ) رسیده است . اما سبزیجات در آن سال بیشتر از ربع قیمت تولیدات سهم داشته در حالی که حبوبات کمتر از ربع سهم داشته است .

از طرف دیگر تربیت حیوانات جنبه های دیگر اقتصاد کشاورزان عرب را تکمیل می نماید . بیشتر کشاورزان عرب تعداد زیادی از حیوانات را برای استفاده از آنها در کارهای کشاورزی و استفاده از شیر و گوشت و پشم و فضولات و پوست و غیره آنها ، نگهداری می کردند و تربیت و نگهداری آنها از طرف دیگر مشکل نبوده و هزینه زیادی برای کشاورزان نداشت چون از بقایای محصولات کشاورزی و بعضی نباتات علفی که در دوره های خاص کشاورزی کشت می شده و چراگاههای طبیعی در طول فصل بهار استفاده می کنند .

2 - زراعت مرکبات :

زراعت و کشت مرکبات و براساس روش علمی بعد از جنگ جهانی اول شروع شده است . در جلگه های ساحلی فلسطین در مناطقی آب کافی و خاک کافی سبک و مناسب برای مرکبات وجود دارد کشت می گردد و در آن مناطق متمرکز می باشد . سبب گسترش کشت مرکبات به این برمی گردد که یک نوع محصول نقدی به شمار می رود که بخش عمده ای از آن به خارج صادر می گردد و مخصوصا مملکت متحده که 70% از پرتقال فلسطینیان را وارد می کند ، صادر می گردد .

3 - زراعت انبوه و زراعت مختلط :

این زراعت جدید اعتماد و تکیه زیادی به وفور آبیاری و کود شیمیایی و سرمایه دارد و زمین در این نوع از کشاورزی بیش از یک بار در سال کشت می شود و در کنار تنوع محصولات که از این نوع زراعت به دست می آید ، نباتات علفی زیادی نیز تولید می گردد . زراعت انبوه حاجات روزانه ساکنین شهرهای مصرف کننده از میوه و سبزیجات و تولیدات لبنیاتی و گوشت و غیره را فراهم می کند . مزارع مختلط به اقسام زیادی تقسیم شده که عبارتند از :

1 ) مزارع مختلط در سهل ( جلگه ) ساحلی :

که در مساحتی بین 20 و 25 جریب بنا شده است و سبزیجات و نباتات علفی در آنها کشت و تولید شده و حیوانات و جوجه در آنها تربیت می شود .

2 ) مزارع مختلط در دره ها و درالجلیل :

مساحت آنها به 50 و 60 جریب در نوسان بوده و کشت حبوبات در آنجا سهم عمده ای را دارد .

3 ) مزارع مختلط وسیع :

که مساحت آنها به 100 جریب می رسد و متمرکز بر زراعت حبوبات مروی به خاطر فقدان فقدان و نقص موارد آنها ، می باشد .

این در حالی است که زراعت انبوه ( و یا مختلط ) احتیاج زیادی به سرمایه و پول برای برپایی وسایل آبیاری و

خریداری آلات و ابزار کشاورزی و بذرها و کودهای شیمیایی و گروههای تولیدکننده و... دارد .

به همین جهت بود که صهیونیستها به این نوع از کشاورزی اشتغال پیدا کرده ، مخصوصا در مزارع تعاونی و اشتراکی خودشان به آن پرداخته اند . اما کشاورزان و زمین داران عرب در درجه و رتبه پایینی در این میدان وارد شده اند .

د - زراعت بعد از سال 1948 در فلسطین :

1 - زارعت در اسرائیل :

اسرائیل بعد از اشغال ( فلسطین ) توانست قوانینی را که برایش فرصت استیلا و برتری در زمینهای عربی و مخصوصا زمینهای کشاورزی را فراهم می نمود ، صادر نماید . از این سیاست افزایش زمینهای زراعتی اسرائیل از 6/1 میلیون جریب در سالهای 1948/1949 به 3/4 میلیون جریب در سالهای 1975/1976 نتیجه داده است .

کما اینکه منجر به سیطره و سلطه اسرائیل بر مصادر و منابع آبهای عربی و تحویل آنها به رود اردن که موجب افزایش مساحت زمینهای مروی از 000/300 جریب در سالهای 1948/1949 به 5/1 میلیون جریب در سالهای 1966/1967 و سپس 8/1 میلیون جریب در سالهای 1975/1976 است . افزایش مساحت زمینها به طور عام و زمینهای آبگیر و دارای آب به طور خاص موجب افزایش تولید محصولات کشاورزی شده و مثلاً تولید گندم از 200/21 تن در سالهای 1948/1949 به 500/205 تن در سالهای 1975/1976 افزایش یافته و همچنین تولیدات سبزیجات در دوره خودش از 000/80 تن به 000/581 تن و تولید مرکبات از 000/273 تن به 5/1 میلیون تن افزایش یافته است . اسرائیل آبهای فلسطین را به خاطر استفاده و مصرف آنها در زمینهای کشاورزی از 257 میلیون متر در آبها در سال 1948/1949 به 325/1 ( متر ) در سال 1975/1976 زه کشی کرده است .

کما اینکه مجبور شد خاک زمینهای فلسطین را با کودهای خاص پرقدرت نماید و این مصرف و استهلاک بین سالهای 1954 و 1977 از000/11 تن به 000/37 تن نیتروژن و از 000/7 تن به 000/19 تن از فوسفات و از 000/2 تن به 000/18 تن از پوتاس افزایش یافته است .

علی رغم آنها اسرائیل در حال حاضر از تأمین بیشتر کالاهای غذایی ساکنین خود محروم و عاجز مانده است و به خودکفایی نرسیده است . مثلاً در سال 1974 کمتر از 51 از مجموع مصرف حبوبات و 32 مجموع مصرف گوشتی خود عاجز بود است . کما اینکه در تولیدات لبنی و بعضی از انواع سبزیجات و میوه ها با کمبود مواجه می باشد ، چیزی که او را وادار به وارد کردن این قبیل مواد غذایی از خارج مضافا بر اینکه مواد غذایی زیادی و بدون حد و حصر از ایالات متحده وارد می شود ، نموده است .

مزارع در اسرائیل به انواع ذیل تقسیم می شود :

1 ) مزرعه مختلط :

فعالیت کشاورزی عمده و اساسی در آن عبارت است از تربیت گاوهای ماده و دواجن و زراعت و کشت محصولات علفی و درختان میوه و سبزیجات و مساحت زیرکشت حدود 28 جریب می رسد که مقدار آبهای اختصاص داده شده به آن بین 000/16 و 000/22 متر در نوسان می باشد .

2 ) مزرعه مرکبات :

که مساحت آنها بین 25 و 28 جریب می رسد که دو جریب از آنها به مرکبات و بقیه برای کشت سبزیجات و محصولات صنعتی و علفی و تربیت دام ها و مرغ و خروس اختصاص داده شده است .

3 ) مزرعه محصولات صنعتی :

که مساحت آنها بین 40 و 45 جریب در نوسان بوده و مقدار آبهای مخصوص به آن بین 000/15 و 19000 متر در نوسان می باشد که قسمت عمده آنها به کشت پنبه و چغندرقند و باقلای سودانی و عباد شمس و غیره اختصاص داده شده . اما بقیه مساحت زمین به تربیت گوسفندان و گاوهای ماده اختصاص داده شده است .

4 ) مزرعه کوهپایه ای :

که فعالیت کشاورزی و زراعی عمده و اساسی آن برگشت درختان میوه تقصر می باشد . اما

فعالیتهای درجه دوم به زراعت سبزیجات و تنباکو و تربیت گوسفندان و گاوها و دواجن اختصاص دارد . مزارع کوهپایه ای خرج و هزینه های زیادی برای اصلاح زمین دارد .

فصل و برتری بزرگ در افزایش تولیدات کشاورزی اسرائیل از سال 1948 تا به امروز بر کشاورزان عرب ساکنین مناطق اشغالی بر این برمی گردد که آنها دارای کشاورزان ماهر و خبره بوده و از تجربه کافی زیادی برخوردار بوده و ویژگی های زمینهای خود را به خوبی می شناسند . بیشتر کشاورزان عرب در قریه غربی الجلیل و قریه های المثلث که جزئی از جلگه ساحلی فلسطین به شمارمی روند ، متمرکز شده اند و این دسته از کشاورزان عرب در معرض تطبیق قوانین ظالمانه ای که از آزادی آنها را مقید نموده و درآمدهای مادی آنها را کاهش می دهد ، قرار دارند .

علی رغم این سختگیری ها و موارد فوق کشاورزان عرب متمسک به زمینهای خود بوده و ارتباط شدیدی با زمینهای خود دارند و به نظر می رسد که اسرائیل در ایجاد سلطه و سیطره خود بر بعضی از زمینهای کشاورزی عربی و تبدیل کردن تعدادی از کشاورزان و کارگران عرب از کار کردن در زمینهای زراعتی به کارخانه های تولیدی و صنعتی صهیونیستی ، موفقیتهایی را به دست آورده باشد .

2 - زراعت در کرانه عربی و نوار غزه :

حدود خطوط و مرزهای آتش بس بین عرب و اسرائیل به دنبال امضای پیمان آتش بس رودس در سال 1949 به پایان رسید و به اتمام رسیده . در نتیجه آن بخشها و ناحیه کرانه و شهرستان و نوار غزه و مساحت وسیعی از زمینهای کشاورزی مرغوب از اعراب گرفته شد .

لذا شهرستان و ناحیه جنین 6/63% از زمینهایش و ناحیه طولکرم 2/59% و بیت لحم و الخلیل و قدس و رام الله به نسبتهای 5/32% ، 9/30 ، 3/30% : 1/20% و ناحیه غزه 5/32% از آنها جدا گردید و 59% از زمینهایی که در دست اعراب باقی مانده بود غیرقابل کشت بوده و صلاحیت لازم را برای کشت محصولات زراعتی را ندارند و سهم و نصیب هر فردی در قریه های عربی نزدیک خطوط آتش بس کمتر از چهار جریب یا معادل کل هر خانواده 20 جریب تعیین شده که خیلی کمتر از آن چیزی است که یک خانواده برای امرار معاش خانواده خود لازم دارد و زمینهای زراعتی باقی مانده برای قریه های خطوط جلویی بجز برای 35% از ساکنین آن کفایت نمی کند .

همانا مشکل مناطق خطوط آتش بس بدتر از مشکل عموم کشاورزی در کرانه غربی و نوار غزه نیست که در حال افزایش تعداد زیادی از نظر ساکنین در نتیجه مهاجرت تعداد زیادی از پناهندگان فلسطینی در سال 1948 به این مناطق می باشد . مساحت زمینهای کشاورزی در کرانه غربی و نوار غزه به همان سرعت افزایش ساکنین خود افزایش نیافته است و در برآورده کردن احتیاجات مصرفی ساکنین خود از تولیدات کشاورزان ناتوان مانده است .

مساحت زمینهای کشاورزی زیرکشت در کرانه غربی به نسبت 35% که قبل از سال 1948 کمتر از این مقدار بود ، افزایش یافته است در حالی که تعداد ساکنین آن به نسبت 75% افزایش یافته است و طبیعی بود که انبوه زراعتی برای ساکنین به نسبت به انبوه حسابی افزایش یابد که نشانه سهمی بر مقدار فشار مسکونی است که درآمدهای کشاورزی در کرانه غربی از آن رنج می برد .

در سال 1966 به چیزی که نزدیک به 000/1 نفر/کم می رسید که عالی ترین حد انبوه زراعتی در جهان بوده است و فشار مسکونی بر درآمدهای کشاورزی در نوار غزه یکی از بارزترین پدیده های بشری در این نوار به شمار می آید که این فشار از یک جهت کاهش سهم و نصیب هر شخص از زمینهای کشاورزی از جهتی و کاهش تولیدات کشاورزی از جهت دیگری می باشد .

در نتیجه فشار مسکونی بر موارد زراعتی در کرانه غربی و نوار غزه تعداد زیادی از ساکنین قادر به کار نبوده و به مشکل بیکاری کامل و بیکاری فصلی برخوردار نموده اند . تقریبا دوسوم مجموع قوه عامل و نیروی کاری در کرانه غربی از مشکل بیکاری کامل و موسمی در اوایل دهه شصت ( 60 ) رنج می بردند و در نوار غزه نیز بیشتر از یک چهارم نیروی کاری کشاورزی از بیکاری رنج می بردند که همه این موارد موجب شده تا تعداد زیادی از این نیروهای فعال به مناطق داخلی و مناطق خارج از فلسطین مهاجرت نمایند که این حقیقت منجر به کاهش نسبت شاغلین در زمینهای زراعتی شده تا آنجا که در اوایل دهه

شصت تعداد نیروهای فعال و کاری در نوار غزه به کمتر از 10% رسیده بود .

از سرشماری ساکنین و کارگران در زمینهای کشاورزی اردن در ربع اول سال 1967 ظاهر گردید که تعداد ساکنین کشاورز در کرانه غربی 56% از مجموع ساکنین کشاورز در اردن را تشکیل می دهد و بیش از 18% از کارگران کشاورزی در کرانه غربی ، مشغول به کار نبوده اند . کارگران غیردائم نیز 35% از مجموع کارگران در زراعت در کرانه غربی را تشکیل می داده اند و در سال 1966 قطاع های کشاورزی سهم زیادی در حدود یک چهارم تولیدات محلی در کرانه غربی را تشکیل می داد . در حالی که بخشهای صنعتی 71 تولیدات محلی را تشکیل می داده است و بخش کشاورزی نمی توانست بیش از 40% از مجموع نیروهای کاری را دربر بگیرد .

جدول ( 2 )

انبوه ساکنین و توزیع مسکن در کرانه غربی بر حسب اولویت در سال 1961 : ===

منطقه یا

شهر

مساحت زمینها

به کیلومتر

به کیلومتر

مجموع ساکنین

به هزار

تع - دادس - - اک - ن - ی - ن

مساحت کلی

برای هرکیلومتر

مساحت زراعی

نابلس

قدس

الخلیل

باریکه غربی

2509

2059

1082

5650

1640

1062

399/0

3101

7/341

3/344

4/119

4/805

36

167

110

143

208

324

299

260

147

175

200

163

در نتیجه کاهش تولیدات کشاورزی در کرانه غربی و نوار غزه ، نیروی کاری در روستا از مشکل بیکاری و کاهش تولیدات رنج برده و در نتیجه به مهاجرت به خارج از فلسطین برای کار روی آوردند .

اما بارزترین نوع محصولاتی که در کرانه غربی و نوار غزه قبل از اشغال توسط اسرائیلی ها به چشم می خورد عبارت بودند از درختان میوه و زیتون در کرانه غربی و مرکبات در نوار غزه و مساحت زمینهای کشاورزی دارای آب در حدود 000/70 جریب در کرانه غربی بوده که تقریبا 3% مجموع زمینهای کشاورزی آن را تشکیل می داده در حالی که در نوار غزه به 000/137 جریب زمینهای کشاورزی دارای آب بوده که تقریبا نصف زمینهای کشاورزی آن را تشکیل می داده است و مرکبات در نوار غزه نیز سهم و نصیب عمده ای در مساحات آبی دارد . پس حدود 000/92 جریب را به خود مشغول داشته است که محصولات کشت زمینی و سبزیجات حدود 000/35 جریب را اشغال نموده است .

اما زمینهای آبدار زیر کشت درختان میوه دیگری مثل میوه ها و انگور و زیتون ، تقریبا حدود 000/10 جریب را به اشغال خود درآورده است و گندم در نوار غزه از محصولات اصلی بین دیگر محصولات زمینی به حساب آمده در حالی که مرکبات از محصولات عمده ، بین میوه ها بوده و در سال در حدود سه میلیون صندوق از آن به خارج صادر می گردد .

کرانه غربی در نصف دهه 60 سهم زیادی در حدود 60% از تولیدات میوه ها در اردن و بیش از 80% از تولیدات زیتون و حدود 25% از تولیدات حبوبات را به خود اختصاص داده بود .

از جدول شماره 3 روشن می گردد که منطقه نابلس نصف مجموع زمینهای زیرکشت سبزیجات و حدود ثلث زمینهای زیرکشت محصولات زمینی می باشد و به طور عام می توان گفت که زراعت سبزیجات در قطاع جنین و نابلس یعنی دو جزء شمالی دورترین نقطه کرانه غربی متمرکز شده است و این در حالی است که کشت درختان میوه در قطاع نابلس و قدس افزایش یافته است .

جدول شماره ( 3 )

منطقه

درختان

میوه

سبزیجات

زمینی

جنین

نابلس

قدس

الخلیل

2/16%

1/49%

28

7/6

9/39%

8/41%

3/7

11

2/12%

6/32%

6/24%

6/30

6/16%

6/50%

5/27

2/19

اما محصولات فلسطین بر تمامی اجزای باریکه غربی پراکنده شده است و حدود نصف کشاورزان کرانه غربی مساحتی از زمین را که از 10 جریب کمتر می باشد ( هر کدام از کشاورزان ) را به تملک خود درآورده اند . اما زمینهای متوسط ( از 200 - 999 جریب برای هر واحدی ) حدود 2/1 از مجموع زمینها را شامل می شود . ولیزمینهای بزرگ ( بیش از 000/1 جریب بیشتر از 30 سطر نمی باشد . یعنی اینکه اغلب کشاورزان طالب زمینهای کوچکتر هستند .

کرانه غربی و نوار غزه بعد از سال 1967 از ناحیه اقتصادی به عنوان یکی از مستعمرات اسرائیل به شکل کامل محسوب می شوند و وضع استعماری که رژیم اشغالگر قدس برای تغییر اقتصاد این مناطق و وابسته کردن آنها به اقتصاد اسرائیل ایجاد کرده تا این مناطق را دربست به آنها وابسته کرده است و برای پیاده کردن این سیاست رژیم اسرائیل بر دو روش اصلی و مهم تکیه داشته است .

  1. فشار بر کشاورزان کرانه غربی و نوار غزه و تشویق آنها به کشت محصولاتی که خود اسرائیل به آن احتیاج داشت .
  2. به کارگیری و استفاده از کشاورزی زیاد در کرانه غربی و قاطع غزه از بازارهای عربی از طریق پل های رود اردن از یک جهت و در بازارهای اروپایی از طریق دریا و هوا از سوی دیگر بوده است . نتایج این سیاست در سالهای اخیر در جهت افزایش کشاورزی در کرانه غربی و نوار غزه از محصولات صنعتی لازم برای صنعت اسرائیل هویدا گردیده است و تعداد صادرات کرانه غربی و نوار غزه در سال 1972 به بازارهای اروپایی به 40% رسیده است .

نقشه ها و طرحهای سیاسی - استعماری اسرائیل از سال 1948 به مرحله اجرا درآمده است . این سیاست

براساس اعتماد بر دستهای کارگران عرب در اداره کارهای مزارع و کارخانه های اسرائیلی می باشد تا جزو فرعی از کارگران اسرائیل برای کار در قوای مسلحه از یک جهت و ترساندن نیروهای کارگر عرب به اینکه امرار معاش آنها در گرو وجود اسرائیل در منطقه ، از جهت دیگری می باشد و مجموع کارگران عرب در اسرائیل در اواخر سال 1972 به حدود 000/70 نفر می رسد که 12000 نفر از آنها کارگران کشاورزی بودند و این عده بیش از 27% از مجموع قوای کارگر در کرانه غربی و نوار غزه بودند .

مجموع عاملین و کارگران فلسطینی در اواخر سال 1972 که در مشروعات اسرائیلی و یا در کارخانه های وابسته به اسرائیل کار می کردند به 000/90 نفر می رسید . غرض و هدف اصلی از استفاده از آنها که بیشتر آنها از کارگران کشاورز بودند .

از فعالیت کشاورزی و سرانجام نیز فروختن آنها به اسرائیل بوده است . ولیکن اعراب منطقه فهمیدند که زمین تنها عامل اصلی است که کمک زیادی به مقاومت و بقا و ایستادگی در مقابل تهدیدها و اهداف توسعه طلبانه استعماری اسرائیل می باشد و همانا جدا شدن آنها از ملکیت زمینهایشان کمک زیادی در تحقق اهداف اسرائیل که همان خالی شدن فلسطین از ساکنین عرب با مهاجرت آنها به خارج از سرزمینشان بوده است می کند . لذا به خاطر این دلایل بوده است که تا پای مرگ در مقابل این سیاست قد علم کرده و ایستادگی و پایمردی از خود نشان داده و در مقابل تجاوزات دشمن مقاومت کردند .

مآخذ :

  1. بورجیلی ، خلیل ، الزراعة الیهودیه فی فلسطین المحتله ، بیروت 1970 .
  2. هلال ، جمیل ، الغربیه الترکیب الاقتصادی الاجتماعی 194 ، 1874 ، بیروت 1975 .
  3. U.N. Special Commitee : Palestine Report to nited Nations, Serusa, Lem 1947.