واتیکان

از دانشنامه فلسطین


مقدمه :

نگرش واتیکان از ابتدا درباره تشکیل رژیم صهیونیستی منفی بود . وقتی که تئودور هرتسل در سال 1903 از پاپ پیوس پنجم خواست تا از ایده تشکیل دولت یهودی حمایت کند ، وی گفت : " یهودیان خدای ما را به رسمیت نمی شناسند . بنابراین ما نمی توانیم حقی برای آنها در کنترل سرزمین مقدس قائل شویم . "

در سال 1947 نیز که سازمان ملل ، به دنبال تصویب قطعنامه ای برای ایجاد رژیم صهیونیستی بود ، واتیکان به طور ضمنی مخالفت می کرد زیرا نگران کنترل سیاسی یهودیان بر سرزمین مقدس بود . یکی از دلایل بین المللی اعلام بیت المقدس به عنوان منطقه مستقل در آن سالها ، فشارهای واتیکان بود .

پس از تشکیل دولت اسرائیل و آغاز درگیری اعراب و اسرائیل سیاست واتیکان در مورد خاورمیانه در دو جهت پیش رفت :

  1. نخست گرایشی که هدفش تحکیم روابط میان کلیسای کاتولیک و جهان عرب است تا آنجا که مسأله حمایت از مصالح و منافع مسیحیت در خاورمیانه را برای واتیکان به یدک می کشد و نیز ایجاد جبهه واحد با مسلمانان برعلیه جریانات کفر و الحاد ، یعنی کمونیسم .
  2. گرایشی دیگر که به موازات اولی حرکت می کند و هدفش ایجاد طرحی است به منظور تفاهم میان مسیحیت و یهودیت . علی رغم دشمنی محکمی که میان آن دو ، وجود دارد ، آن هم از آن رو که مسیحیان اعتقاد راسخی دارند به اینکه یهودیان حضرت مسیح ( ع ) را به صلیب کشیده اند .

به دنبال جنگ 1948 واتیکان برای ترویج قدس و تبلیغات برای آن تلاش می کرد و دولت اسرائیل را به رسمیت نشناخت و روابط خود با دولتهای عربی را محکم نمود . چندین بیانیه نیز صادر نمود و در طی آن از پناهندگان فلسطینی خواست که به سرزمینشان باز گردند و نیز مسأله ضرورت خاتمه بخشیدن به رنجهایشان را مورد تأکید قرار داد .

رژیم صهیونیستی از آغاز برپایی دولت اسرائیل سعی کرد واتیکان را به عنوان یک دولت به رسمیت بشناسد ، اما در این امر شکست خورد . در خلال تجاوز سال 1954 اسرائیل به مصر ، پاپ سیاست استفاده از زور در حل مسائل بین المللی را محکوم کرد .

در نشست دومین شورای واتیکان در سال 1965 ، واتیکان طی یک سند رسمی یهودیان را از اتهام قتل حضرت عیسی ( ع ) تبرئه کرد . این سند از طرف واتیکان Nastra Aetateنام گرفت .

وقتی رژیم صهیونیستی در جنگ شش روزه 1967 بیت المقدس را به طور کامل اشغال کرد و آن را پایتخت خود نامید ، اختلافات واتیکان با رژیم صهیونیستی افزایش یافت . تا سال 1986 علی رغم آنکه فاصله کنیسه بزرگ روم با واتیکان چند صد متر بیشتر نیست ، پاپ از آن دیدن نکرده بود .

پاپ ژان پل دوم ، اولین رهبر روحانی کاتولیک است که از یک کنیسه در شهر " اتونال " دیدار و اکیداً آنتی سمیتیسم را تقبیح کرد . علاوه بر این واتیکان سند " ما به خاطر می آوریم " را منتشر کرد ؛ سندی 40 صفحه ای که در آن مسیحیان از یهودیان دلجویی می کنند .

این سند ، نخستین اعتراف ندامت از گذشته است و در آن ، از قتل یهودیان به عنوان یک تراژدی فراموش ناشدنی یاد شده است . بالأخره در سال 1993 توافقنامه مهم میان واتیکان و رژیم صهیونیستی امضا و روابط سیاسی آنها برقرار شد . ( نک : واتیکان - اسرائیل ، توافقنامه 1993 ) پاپ ژان پل دوم در سال 1996 یک بار دیگر صراحتا اعلام کرد که یهودیان مسئول قتل حضرت عیسی ( ع ) نبوده اند .

لازم به ذکر است که در سال 1985 واتیکان کتاب " معیارهای صحیح برای معرفی یهودیان و یهودیت در آیین کلیسای کاتولیک " را منتشر کرد و در سال 1988 ، کمیسیون صلح و عدالت واتیکان از آنتی سمیتیسم به عنوان نماد بارز نژادپرستی یاد کرد .

در سال 1997 همایشی در مورد ریشه های یهودستیزی در جوامع مسیحی برگزار شد که در آن پاپ خطاب به 60 دین شناس گفت : " آنتی سمیتیسم هیچ توجیهی ندارد و مطلقا محکوم است . " در 23 دسامبر همان سال نخستین شمع در جشن هانوکا در واتیکان روشن شد .

الف - سند مجمع عمومی واتیکان در مورد تبرئه یهود از خون مسیح :

جنبش صهیونیست به طور عملی کوشید تا در سال 1960 طرحی در مورد تبرئه یهود از خون حضرت مسیح ( ع ) ارائه کند . این امر با تکیه به سیاست نزدیکی به محافل دینی کاتولیک در غرب به دنبال اعلام تشکیل ( دبیرخانه واحد مسیحی ) از سوی پاپ یوحنای بیست و سوم انجام یافت و ریاست آن را به عهده کاردینال یسوعی آلمانی " آگوستین بیا " قرار داده بود . او را مأمور انجام یکسری ارتباطات مقدماتی با همه گروههای مسیحی غیر کاتولیک ساخت تا گفت وگوها هدف اصلی خود را که عادی ساختن روابط میان کلیسای کاتولیک و دیگر طوایف مسیحی بود به دست آورد .

اما وی پس از مدت کوتاهی اعلام کرد که کاردینال بیا مأمور تیره ساختن روابط کاتولیک و یهودیان است . این اعلامیه واگذاری چنین تکلیفی را به اطلاع رساند در حالی که آغاز فعالیت صهیونیستی یهودی را مورد هشدار قرار داد که فعالیتهای این گروه پیرامون تیره ساختن این روابط تصریحی از کلیسای کاتولیکی است و به این امور می پردازد :

  1. تبرئه ساختن یهود از تهمت " قتل الرب " .
  2. پذیرفتن یهود به عنوان یک گروه دینی مستقل و نه یک گروه منتخب . از نقطه نظر کلیسای کاتولیک - به منظور رام ساختن دیانت مسیحی ، یا به عبارتی دیگر بخشیدن نوعی اعتراف به دیانت یهودی به اینکه با دیانت مسیحیت در حد تساوی قرار دارد .
  3. حذف متون و عباراتی که یهود آنها را از کتب عبادات و نمازهای کاتولیکی ضروری می دانستند .

محافل صهیونیستی در اروپا و آمریکا بر آن بودند که تحولاتی که در اروپا ، مرکز نقل کاتولیک و در ایالات متحده آمریکا پس از جنگ جهانی دوم روی داد کلیسای کاتولیکی را نه تنها آماده ، بلکه تا حدودی آن را به نزدیکی با یهود متمایل ساخت .

صهیونیستها جریان لائیک و غیرمذهبی را در دولتهای اروپا و آمریکا مورد تشویق قرار دادند . این جریان هدف زایل ساختن " موانع گروهی و طایفه ای " و ریشه کن ساختن دشمنی دینی ضد یهود از سوی مسیحی ها بود ، البته تا حد زیادی در این امر توفیق یافتند .

از سوی دیگر صهیونیسها سیاست نازیسم را در برابر یهود در زمان هیتلر به خاطر ایجاد نوعی تعاطف و همکاری اروپا و آمریکا با یهود مورد بهره برداری قرار دادند . این امر در محفل کلیسای کاتولیک با نوعی احساس مبهم ناشی از سکوت واتیکان در برابر شکنجه نازیها نسبت به یهود در روزگار پاپ بیوس دوازدهم ، همراه بود .

جنبش صهیونیستی از این احساس در زمینه ملی ( برپایی دولت اسرائیل ) ، سیاسی ( تشویق به سامی ستیزی ) و مادی ( جمع آوری تبرعات ) و دینی - - سیاسی ( به یادآوری عقده گناه در نزد محافل کاتولیکی که تحت تأثیر " اهمال " واتیکان در حمایت یهود در طول جنگ جهانی دوم هستند ، البته جای تردید است که " سامی ستیزی " در دولتهایی که دارای میراثهای مسیحی هستند ، نشأت یافته باشد ) سوءاستفاده کرد .

محاکمه آدولف آیشمن در اسرائیل - - که در اثنای اجتماع کمیته های آماده سازی مجمع عمومی کلیسای کاتولیک در سال 1960 انجام شد - - در گفت وگوهای این کمیته اثر روانی روشنی برجای نهاد .

از سوی دیگر کلیسای کاتولیک احساس کرد که نفوذش ، به دنبال انتشار مارکسیسم در بعضی از سرزمینهای اروپایی در جنگ جهانی دوم به کاستن گراییده است ، تا جایی که این امر واتیکان را واداشت تا " تمامی صاحبان ادیان آسمانی " را به کوششهایی برای مواجهه با آنچه تحت عنوان " الحاد عقیدتی " از آن یاد می شود دعوت کند .

پس بدین ترتیب فعالیتهای تبلیغی کاتولیک در این برهه از زمان - - حداقل در اروپا - - از مجال کسب " مؤمنین " جدید به کلیسا به میدان همپایگی کوششهای " مؤمنین " به خاطر مواجهه با خطر الحاد منتقل شد . این گرایش نو در از میان بردن شکاف تاریخی میان واتیکان و یهود تأثیر داشت و در برپایی جنبشهای " لیبرالیستی " در داخل خود کلیسای کاتولیک متبلور شد .

به عنوان " جنبش تجدید انجیل نامیده شد که در راه نشان دادن تلازم و تکامل - - روح و تاریخی - - میان دو دوره قدیم و جدید و تأسیس جمعیتهای مسیحی - - یهودی در آلمان و فرانسه و هلند و بلژیک که به منظور تحکیم روابط میان دو دیانت برپا می شد ، فعالیت می کرد .

اما در زمینه صهیونیستی برپایی ( دولت اسرائیل ) و افزایش نفوذ صهیونیسم جهانی در سرعت بخشیدن به حرکت " بازگشت اعتبار " به یهود در زمینه های مختلف تأثیر داشت . صهیونیسم جهانی در راه صدور " سند " تبرئه کننده ، فشارهای زیادی تحمیل ساخت ، زیرا بر آن بود که صدور آن آخرین مانع " پذیرش یهود " در برابری با دیگر طایفه های مسیحی در جامعه غرب را زایل می سازد و نیز نزدیکی کاتولیک و یهود را با یکدیگر به عنوان عامل تشکیل دهنده یکسری تبلیغات جدید برای ادعای صهیونیستی می دانست مبنی براینکه ( اسرائیل ) پناهگاه و پشتیبان دموکراسی پیشرفته غرب در خاورمیانه است .

کوششهای صهیونیستی در راه سند بر موقعیت و شخصیت کاردینال آگوستین بیا استوار بود . محافل یهودی او را به عنوان یکی از شخصیتهای بانفوذ و بزرگی به شمار می آوردند که در راه تحکم روابط کاتولیک و یهود می کوشید ، خصوصا آنکه وی پنجاه و سه سال از عمر خود را به بررسی های عبری گذرانده بود .

نویسندگان سال آمریکایی یهودی نیز در سال 1965 بر این نکته تأکید داشتند که کاردینال بیا به ریاست دبیرخانه وحدت مسیحی برگزیده شده است در حالی که پیش از او پاپ یوحنای بیست و سوم مأمور تنظیم گزارشی پیرامون روابط یهود و کاتولیک بوده است .

اظهارات و گزارشات کاردینال بیا باب گفت وگو با جمعیتهای صهیونیستی و یهودی را گشود و کمیته آمریکایی یهودی " اسناد اصلی " پیرامون تعالیم کاتولیکی مربوط به یهودیت را ارائه نمود و صفحات مجله فرانسوی زبان اویدنس " Evidences " را که در آمریکا انتشار می یافت به کنفرانس پیرامون موضوع " یهود در تعالیم مسیحی " اختصاص داد .

این کنفرانس از نوامبر 1960 تا اوت 1961 ادامه داشت و عده زیادی از اندیشمندان یهود و کاتولیک در آن شرکت داشتند . صهیونیستها توانستند بسیاری از روشنفکران مذهب پروتسان را جذب و آنان را در گفت وگوها شرکت دهند . در 17/11/1961 کمیته آمریکایی یهودی کاردینال بیا یادداشت دیگری پیرامون " متون یاری یهود در حوزه کاتولیکی " منتشر کرد و خواهان تجدید نظر در آن شد .

همچنان که نماینده " کنفرانس بررسی های لاهوتی در آمریکا " در یادداشتی که به کاردینال بیا تسلیم داشت خواهان " نقض تهمت قتل رب و به رسمیت شناختن یهود به عنوان یک دیانت مستقل و تحول همکاری فرهنگی و اجتماعی و ایجاد مراکزی از سوی کلیسا که مأموریت مبارزه تشخیص دینی عاطفی یا مبارزه سامی را به عهده گیرد ، شد " .

در مارس 1962 سازمان صهیونیستی و جمعیتهای یهودی یادداشتی مشترک به پاپ یوحنا فرستادند و او را بر آن داشتند که " اشارات ضد یهود " را از متون و دعاها و نوشته های کاتولیکی حذف کند . این یادداشت همچنین ادعا داشت که تعدادی از نوشته ها و متون و دعاهای کاتولیکی حاوی اشاراتی است پیرامون " جنایات و جرایمی که یهود در حق دیانت مسیحی مرتکب شده است . "

جمعیتها و سازمانهای صهیونیستی و یهودی خواستار گسترش دایره گفت وگو با واتیکان - - به خاطر پشتیبانی از خواسته های آن در راه مخالفتی که در کشورهای عربی در کلیسای کاتولیک شدت گرفته بود - - شدند ، آن هم برای گرایشی که کمیته کاردینال بیا نمایانگر می ساخت . این کمیته

در بهار سال 1962 طرح سند را پیرامون موضع گیری کاتولیک در برابر یهود وضع نمود و یهودیان کوشیدند آن را در اولین دور مجمع و نشست خود ارائه نماید . با این تفاوت که اختلافات شدید میان اعضای مجمع مانع این امر گردید . لیکن با این حال یهودیان کوششهای خود را ادامه دادند و حاییم وردی را به عنوان ناظر غیررسمی و برای حضور در جلسه مجمع نامزد کردند .

دولتهای عربی بر سیاست دخالت اسرائیل در اعمال دینی صرف مجمع اعتراض کردند . همچنان که فشارهای صهیونیستی تعدادی از افراد شرکت کننده در مجمع را واداشت تا به این نکته تأکید بخشد که این سند به صورت یک مسأله سیاسی درآمده است .

علی رغم کوششهایی که جمعیتهای صهیونیستی و یهودی به کار گرفته بودند اولین دور مجمع عمومی کلیسای کاتولیک کارش را در 8/12/1962 به پایان رساند بدون آنکه " سند تبرئه " را تصویب کند . پاپ یوحنای بیست و سوم در 3/6/1963 درگذشت . در حالی که این سند هنوز صادر نشده و به تصویب نرسیده بود .

این وضعیت در فعالیتهای کاردینال بیا تأثیری نداشت . وی به کوششهای خود ادامه داد و سفرهایی تبلیغاتی به ایالات متحده آمریکا و دولتهای اروپایی غربی انجام داد . وی در طول سال 1963 یک هجوم تبلیغاتی وسیعی را در آلمان غربی خصوصا در نمایشنامه ها و سینما و مدارس و دانشگاهها و سندیکاها و انجمنهای دینی و احزاب رهبری نمود . همچنین اندیشمندان ادبی را به خدمت اهداف خود گرفت .

در 21/6/1963 کاردینال مونتینی به جانشینی پاپ یوحنای بیست و سوم انتخاب شد . وی پس از رسیدن به مقام پاپی چنین اعلام داشت که وی مأموریتی را که پاپ پیشین پیرامون مجمع عمومی کلیسای کاتولیک برعهده داشته است کامل خواهد کرد . پاپ جدید ( پولس ششم ) را به برپایی دوره دوم مجمع عمومی کلیسا در 29/9/1963 دعوت کرد . در 17/10/1963 روزنامه نیویورک تایمز بیان داشت که وی آماده است تا

طرح سند که به ریشه های یهودی برای کلیسا اعتراف می کند را به مجمع ارائه نماید در حالی که ریشه های یهودی کلیسای یهودی را به رسمیت می شناخت و اندیشه مسئولیت یهود خالص در به صلیب کشیدن مسیح ( نابودی مسیحیت ) و گرایش به دعوتی مخالف سامیت را لغزنده می دانست . بررسی این طرح در داخل مجمع انجام شد ، با این تفاوت که مجمع در تصویب این سند به خاطر اختلافات شدید اعضا و ترس برخی از ایشان از عواقب سیاسی تصویب آن ، ناموفق ماند . بنابراین پیشنهاد بررسی و دنباله بحث به اجلاسی دیگر به تأخیر انداخته شد .

مجامع صهیونیستی حملات شدیداللحنی را نسبت به پیشنهاد به تعویق انداختن طرح انجام دادند با این گفته که احساس منفی یهود همچنان پایدار است .

در آغاز سال 1964 دگرگونی مهمی در زمینه روابط یهودیان و مسیحیان به وجود آمد و آن زمانی بود که پاپ از سرزمینهای مقدس فلسطین دیدار کرد . به دنبال این دیدار " لیوی اشکول " ، نخست وزیر وقت اسرائیل ، بیانیه ای صادر نمود که در آن به محتوای تاریخی دیدار پاپ از اسرائیل اشاره نمود و آرزو کرد که دیدار پاپ بزرگ در ایجاد صلح در خاورمیانه سهیم باشد .

در 5/1/1964 پاپ وارد سرزمین فلسطین اشغالی شد و مورد استقبال نخست وزیر اسرائیل " زلمان شازار " قرار گرفت . زلمان شازار این استقبال را به صورت یک پدیده سیاسی به نفع اسرائیل درآورد . ولی پاپ به این کوششهای شازار این گونه پاسخ گفت : " هدف ما در دیدار از اراضی مقدس تنها معنوی محض است . ( ما در دیدار از سرزمینهای مقدس تنها اهداف معنوی را در نظر داریم ) ما به صورت حاجی به اینجا آمده ایم ، ما آمده ایم تا نماز بگزاریم . "

پاپ در هنگام دیدار خود هیچ اشاره مستقیم و صریحی ( به نام ) به دولت اسرائیل نکرد . قطعنامه های سازمان ملل متحد را در مورد به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت ( اسرائیل ) رد کرد .

اجلاس دور چهل و یکم ( 1964 ) جامعه کشورهای

عربی موارد ذیل را در مخالفت با فعالیت صهیونیستها تصویب کرد :

  1. سطح نمایندگی دیپلماسی کشورهای عرب در واتیکان افزایش یابد .
  2. موضع گیری اعراب در برابر موضوع طرح سند مجمع واتیکان باید مورد توضیح و تفسیر قرار گیرد .

اجلاس این جامعه بر این نکته تأکید کرد که تصویب این سند برخلاف حسن نیت فراهم شده ، از سوی واتیکان ، به صهیونیسم جهانی فرصت بهره برداری سیاسی را خواهد بخشید و همه طوایف مسیحی در جهان عرب را دعوت کرد که بر ضد اعتراف به این سند ایستادگی کنند .

محافل صهیونسیتی فعالیت خود را ادامه دادند تا مجمع عمومی واتیکان را وادارند تبرئه را در دور سومش که در سپتامبر 1964 منعقد می گردد منتشر و تصویب کنند . از سوی دیگر اخبار محاکمه مسئولین پیشین نازی در برابر محاکم فرانکفورت و مونیخ - که عناوین روزنامه های اروپایی در طول سال 1964 را اشغال کرده بود - - " عقده گناه " را در محافل کاتولیکی که به مسأله روابط مسیحی - - یهودی می پردازند تحریک ساخت .

روزنامه های صهیونیستی و مطبوعات مؤید آن در گزارشات خود از سند میان دو مسأله تبرئه یهود و غلبه بر سامی ستیزی ارتباطی قائل شدند .

در 16//3/1964 اولین ارتباط مستقیم میان جمعیتهای جهانی یهود و پاپ پولس ششم انجام شد و یهود خواست تا پاپ در جهت اقرا به سند تبرئه کنندگان بردارد .

در 15/4/1964 نشریه رسمی واتیکان " ابسر واتوری رومانیو " گزارشی برای کاردینال بیا منتشر نمود و در آن ابراز امیدواری کرد که " مجمع عمومی کلیسای کاتولیک سند را تصویب کند " . اما پاپ پاسخ مستقیمی در خصوص این موضوع نداد . ولی در 10/8/1964 در اولین رساله خود که منتشر نمود ، از تمامی مسلمانان و یهودی ها دعوت کرد که برای تلاش در جهت تحول در روابط میان همه ادیان براساس مشترکات آنها ، به او بپیوندند .

لیکن صهیونیست به حملات تبلیغاتی خود ادامه داد در حالی که خواهان تصویب تبرئه بود و توانست افکار عمومی اروپا و آمریکا را بسیج سازد . در چنین جوی دور سوم مجمع عمومی کلیسا در 16/5/1964 افتتاح گردید و در آن ، سند به مورد بحث و گفت وگو گذاشته شد . کاردینال بیا از اعضای مجمع خواست تا در دوستی نسبت به ملت یهود به حضرت مسیح اقتدا کنند . سپس ضرورت اعتراف آشکار به سند را شدت بخشید با اعلام اینکه بر مطرانها واجب است برای این منظور آماده باشند حتی اگر آبرویشان به خاطر این هدف در معرض خطر اتهامات سیاسی قرار گیرد . بیا کوششهای فردی زیادی نزد پاپ انجام داد تا او را به تصویب سند راضی کند .

مطبوعات ایتالیایی و آلمانی در 14/10/1964 خبر ایستادن پاپ در کناب خواستاران تصویب سند تبرئه را منتشر ساختند . پس از این تحول در موضع گیری پاپ مجمع عمومی کلیسای کاتولیک در 21/11/1964 به شکل مقدماتی و با اکثریت 770,1 رأی در مقابل 185 رأی سند تبرئه یهود از خون مسیح را صادر کرد تا در اجلاس آینده مجمع به صورت نهایی تصویب گردد .

کلیسای کاتولیک موضع گیری خود در برابر سند را در بیانه ای طولانی با این گفته توجیه نمود :

" کلیسای کاتولیک نمی تواند فراموش کند که مسیح در میان ملت یهود ولادت یافته است . از آنجا که مسیحی ها از یهود این میراث بزرگ را گرفته اند پس این مجمع ، هدفش سفارش به رعایت احترام متقابل میان مسیحیان و یهودیان است . لذا همه می باید ، چه در هنگام تلقین دین مسیحی و چه در نشر کلمه الله و یا در گفت وگوهای روزمره ، مراقب باشند تا چیزی ذکر نکنند که ممکن شود کینه یهود را در قلوب مسیحیان برانگیزد ، همچنان که آنان نباید ملت یهودی را به عنوان ملتی رذل و یا مسئول در قتل الرب بدانند . آنچه که برای مسیح روی داد را نباید به هر ملتی که با آن معاصر بوده است و یا به هر ملتی که طبعا امروز با ما معاصر است نسبت دهیم... "

اسرائیل و دیگر محافل صهیونیستی سند تبرئه را

وسیله سیاسی مهمی قلمداد می کردند که در زمینه های فراوانی از آن بهره برداری می کردند ، بویژه در کوشش برای کسب همکاری مسیحیان در حرکت با جنبش صهیونیستی .

صدور سند ، در میان طوایف مسیحی شرقی طوفانی از انتقادات را برانگیخت که در درجه اول مبتنی بر نادیده انگاشتن صلاحیت مجمع عمومی کلیسای کاتولیک برای تغییر متون صریح انجیل بود . همچنان که این محافل به عکس العملهایی سیاسی اشاره کردند که بر تصویب سند مترتب خواهد گشت . در قاهره کلیسای قبطی در 26/9/1964 مخالفت خود را با تصویب سند اعلام داشت و صهیونیسم را متهم به گمراه ساختن کلیسای کاتولیک کرد .

در سوریه مطرانهای طایفه ارتودکس به منظور بررسی سند ، اجتماعاتی در شهر حمص منعقد ساختند و اعلام داشتند که تبرئه یهود از خون مسیح را مورد انکار قرار می دهند . در 1/10/1964 تصمیم هایی اتخاذ کردند که شامل ارسال یک تلگراف برای پاپ در خصوص متون انجیل در مورد جنایت " به صلیب کشاندن مسیح " بود .

در عمان اعضای مجلس ملت اردن که نماینده طایفه های مختلف مسیحی در اردن بودند در 6/10/1964 تلگرافی به پاپ فرستادند و درآن از تبرئه یهود از خون مسیح ، اعلام نگرانی کردند . همچنان که پاتریاک تئودروس ششم ( پاتریاک انطاکیه و دیگر سرزمینهای مشرق روم ارتدکس ) اعلام داشت که " بدعت تبرئه یهود از خون مسیح " در واقع به معنای به رسمیت شناختن ( اسرائیل ) است .

اما در میان محافل کاتولیکی ، واتیکان تأکید کرد که این پیمان و قرارداد تنها ( خصوصیت و ماهیتی ) دینی دارد و در ورای آن هیچ نوع انگیزه سیاسی وجود ندارد . علی رغم این امر در این محافل دو نوع گرایش متضاد در برابر پیمان تبرئه به وجود آمد : یکی موضع مخالف صدور این سند ( موضع گیری ) که اسقف ایتالیایی لویجی کارلی آن را

رهبری می کرد و دیگری گرایشی موافق این طرح به رهبری کاردینال بیا به همراهی دیگر کاردینالهای آمریکا .

اسقف لویجی پیمان تبرئه را مورد حمله قرار داد و تأکید کرد که یهودیانی که با مسیح همدوره بوده اند ( معاصر مسیح بوده اند ) به طور جمعی بار مسئولیت به صلیب کشاندن مسیح را به دوش می کشند .

وی همچنین گفت که " یهودیت معاصر امتداد و ادامه همان یهودیتی است که در روزگار مسیح حاکم بوده است و یهودیان بار مسئولیت قتل الرب را به دوش می کشند . " پس از مدت کمی از این جریان پاپ پولس ششم در یکی از کلیساهای روم ، در یکی از موعظه های خود اشاره کرد به اینکه یهودیان با مسیح جنگیده و او را به قتل رسانده اند . این امر کینه و دشمنی یهودیان را برانگیخت و گفتند تصویب مرحله آغازین این طرح چیزی از واقعیت را تغییر نمی دهد .

در 25/4/1965 مجله نیویورک تایمز تحلیلی پیرامون تبرئه یهود منتشر ساخت و در آن تأکید نمود که تصویب ابتدایی این پیمان در معرض انتقادات شدید از سوی نیروهای مشخص کاتولیک و همچنین دیپلماسی عربی و اسقفهای کاتولیک عرب قرار دارد .

این نشریه همچنین تأکید نمود که این طرح و قرارداد فعلاً به کمیته ای متشکل از چهارتن واگذار گردیده است تا در آن تجدیدنظر نمایند . ولی کاردینال بیا وجود چنین کمیته ای را مورد انکار قرار داد و گفت امور کمافی السابق به حالت خود باقی است .

اظهارات کاردینال بیا در پراکندن جو بدبینانه ای که بر محافل یهودی و صهیونیستی حاکم بود توفیقی به دست نیاورد و این محافل اخبار فعالیتهای مخالف عربی در شکل کوششی روشن و واضح برای تحمیل " دخالت عربی " در نتیجه هرگونه بازگشت و یا تعدیلی که بر طرح تبرئه یهود عارض گردد را منتشر ساخته و نشان دادند . حملات تبلیغاتی در اروپای غربی ، به ویژه در آلمان غربی و هلند خواهان تصویب نهایی طرح تبرئه یهود شدند . کلیساهای پروتستان نیز در این جریان در کنار کلیسای کاتولیک قرار داشتند .

در اکتبر 1965 مجمع عمومی کلیسای کاتولیک

طرح را مورد بررسی قرار داد و پس از تعدیلات اندکی با اکثریت 937/1 رأی در برابر 153 رأی آن را به تصویب رساند . بدین ترتیب صهیونیسم یک پیروزی مهم سیاسی را که در درگیری اعراب و صهیونیستها ابعاد گوناگونی داشت تحقق بخشید .

سازمان آزادی بخش فلسطین بر تصویب پیمان تبرئه یهود از خون مسیح اعتراضی جدی نمود و پدر ابراهیم عیاد رئیس محکمه کلیسا در بیروت را به روم فرستاد تا با پاپ پولس ششم دیدار و گفت وگو نماید . همچنین روحی الخطیب شهردار و شخصیت مورد اطمینان بیت المقدس تلگرافی به پاپ فرستاد و از وی خواست تا در مورد تصویب این طرح تجدیدنظر نماید .

همچنین پاپ پولس ششم و پاپ اسکندریه و سایر رهبران کاتولیک را به " طرفداری از یهود " متهم ساخت ، علی رغم آنچه که در این زمینه در کتاب مقدس مبنی بر محکومیت و اثبات تقصیر یهود وجود دارد . اما این اعتراضات ، هیچ یک ، به نتیجه نرسید .

ب - روابط واتیکان و اسرائیل پس از جنگ ژوئن 1967 :

پس از شعله ور شدن شعله های جنگ 1967 پاپ پولس ششم دبیرکل سازمان ملل متحد یونانت را به کارگیری همه کوششهای ممکن دعوت کرد تا سازمان ملل متحد درگیری در خاورمیانه را متوقف سازد . وی همچنین گفت : " ما واقعا از درگیری و نبرد در مرزهای اسرائیل نگرانیم . "

سپس پاپ بازگشت و طی بیانه ای دولتهای عربی و ( اسرائیل ) را دعوت کرد که در برابر تصمیم شورای امنیت که خواهان آتش بس می باشد تسلیم شوند . واتیکان اعلام کرد که پاپ مبلغ 25 هزار دلار از جیب شخصی خود به سازمان بین المللی کارتیاس به عنوان اعانه می دهد تا برای طرفین درگیر در جنگ خاورمیانه لوازم پزشکی و داروئی خریدار نماید .

در 9/6/1967 واتیکان موضع ( قاطع ) و حتمی

خود در برابر دست به دست گرداندن بیت المقدس و اماکن مقدس مسیحی در فلسطین را تکرار نمود . مسئول بخش مطبوعاتی واتیکان روشن ساخت که قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای دو سال 1947 و 1948 به منظور جلوگیری از یهودی سازی بیت المقدس " با خواسته های " کشیش بزرگ " هماهنگی دارد " و از سویی دیگر واتیکان ( اسرائیل ) را به عنوان آغازگر جنگ مورد انتقاد قرار داد .

پس از خاتمه جنگ 1967 ، پاپ کوششهای خود را بر موضوع بیت المقدس متمرکز و استوار ساخت و پیشنهاد کرد که آن را به منظور یک راه حل قابل قبول در نزد همه ادیان زیر نظر هیأت سازمان ملل متحد قرار دهند . نامه های شفاهی نیز به رؤسای پنج عضو دائمی شورای امنیت فرستاد تا نظر آنان را به این نکته جلب نماید که " وضعیت و موقعیت فعلی بیت المقدس دارای اهمیت دینی است " .

وی همچنین نامه هایی به بیت لحم و دیگر اماکن مقدسه فرستاد . وی در این پیامهای شفاهی از دولتهای پنجگانه خواست تا موضع خود را در برابر نجات اماکن یاد شده یکی سازند .

پاپ این گفته خود را در مورد بیت المقدس در نشست سری کاردینالها در 26/6/1967 تکرار ساخت و گفت : " می بایستی در سطح شهر بیت المقدس چیزی واقع شود که نمایانگر آن است : شهر خدا و سرزمین آزاد نماز و سلام و وعده گاه دیدار و رقابت و همبستگی همه مردم ، پس با قانونی خاص که از لحاظ بین المللی مورد ضمانت واقع شده باشد در رفاه و خوشی به سر خواهد برد . "

اسرائیل پیشنهادات پاپ را نپذیرفت و در بیانیه ای اعلام کرد که " بیت المقدس پایتخت همیشگی اسرائیل است " ، همچنین پاپ را دعوت کرد که دولت اسرائیل و پایتخت آن ، بیت المقدس را به رسمیت بشناسد . اما واتیکان این امر را به شکل قطعی رد کرد .

در اوایل سال 1968 ملاحظه شد که واتیکان به طور جدی برعلیه به سازش کشاندن بیت المقدس مقاومت نکرد . روزنامه اوبسرواتوری واتیکان در 7/2/1968 چنین

نوشت :

" زمانی که اماکن مقدس مسیحی به دست اسرائیل بیفتد برگزاری مراسم حج مسیحیان آسان تر می شود . "

پس از فوت پاپ پولس ششم ، پاپ ژان پل دوم به جای او نشست . به اعتقاد اکثر یهودیان ، پاپ ژان پل دوم ، هر چند در بسیاری از مقولات از مشی صریح و محافظه کارانه کاتولیک ها عقب ننشست ، اما نقش وی در بهبود روابط یهودیان و کلیسای کاتولیک تا آن حد مؤثر بود که می توان گفت : " پاپ در این زمینه ، انقلابی به پا کرد . "

در سال 1986 ، گفت وگو بین مذاهب کاتولیک و یهودی که توسط واتیکان برنامه ریزی شده بود ، با دعوت " الیوتو آس " حاخام اعظم وقت ایتالیا ، توسط ژان پل دوم و دیدار وی از کنیسه رم شکل جدی تری به خود گرفت .

ژان پل دوم اولین پاپی بود که پس از سنت پیر وارد کنیسه شد و به یهودیان که در آنجا اجتماع کرده بودند ، با اشاره به این موضوع که یهودیت پیش از مسیحیت وجود داشته است ، گفت " شما برادران دوست داشتنی ما و به نوعی برادران بزرگتر ما هستید . "

در ژوئن 1994 ، واتیکان با دولت اسرائیل روابط سیاسی و دیپلماتیک برقرار کرد و ژان پل دوم در تمام مدتی که پاپ بود ، آنتی سمیتیسم را محکوم نمود .

سرانجام این ارتباطات به سفر پاپ به اسرائیل در سال 2000 ، سخنرانی در یادواشم ، مراسم یادبود هولوکاست در قدس و خواندن دعا در مقابل دیوار ندبه و خرابه های معبدی که به ادعای یهودیان در سال 70 میلادی توسط رومی ها تخریب شده بود ، منتهی گردید .

ژان پل دوم در 27 ژانویه 2005 نیز طی پیامی به مناسبت شصتمین سال برچیده شدن اردوگاه آشویتز ، خاطر نشان کرد که نسل کشی یهودیان جنایتی بود که یاد آن برای همیشه در تاریخ بشریت باقی خواهد ماند .

وجود چنین پیشینه ای باعث گردید تا مرگ پاپ ، به طور ویژه ای در میان شخصیت های سیاسی و مذهبی اسرائیلی و یهودی بازتاب داشته باشد . علاوه بر حاخام های سرشناس یهود ، مقامات رژیم صهیونیستی همچون موشه

کتساف رئیس جمهور اسرائیل در مراسم تدفین وی شرکت کرده و تمامی تریبونها و پایگاههای اطلاع رسانی سازمانهای یهودی جهان ، از جایگاه ارزنده پاپ ژان پل دو در زمان حیات وحی سخن گفتند .

شخصیتهای اسرائیلی تأسف عمیق خود از درگذشت پاپ را ابراز داشتند . موشه کتساف در این رابطه گفت : " پاپ به عنوان شخصیت مسیحی و رهبر کاتولیکهای جهان ، افقهای جدیدی از صلح و برادری در میان ادیان مختلف را به روی پیروانش گشود . "

دولت اسرائیل با تشکیل کمیته ای دولتی برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره پاپ ژان پل دوم تقدیر از تلاشهای وی در بهبود روابط یهودیان و کلیسای کاتولیک موافقت کرد .

وزارت امور خارجه اسرائیل طی بیانه ای اظهار کرد : اسرائیل و یهودیان و همه جهانیان قهرمان بزرگی را در عرصه دوستی و برادری بین ادیان مختلف جهان از دست دادند . سیلوان شالوم وزیر خارجه رژیم صهیونیستی نیز در گذشت پاپ را ضربه ای بر همه بشریت برشمرد و از نقش تاریخی وی در بهبود روابط میان مسیحیان و ملت و دولت یهود تقدیر نمود .

اما این پایان ماجرا نبود . پاپ جدید بلافاصله انتخاب شد و ادامه روابط واتیکان با اسرائیل و مواضع پاپ جدید در قبال اسرائیل ، فلسطین ، روند صلح ، یهودیان داخل و خارج از اسرائیل ، آنتی سمیتیسم و... ، جملگی از مسایلی بودند که در کانون توجهات مقامات رژیم صهیونیستی قرار داشت و موجب شد تا اظهارنظرهای گوناگون آنها را در این زمینه شاهد باشیم .

بلافاصله پس از انتخاب راتزینگر به عنوان پاپ جدید ، شاهد اظهارنظرهای گوناگون مقامات سیاسی و مذهبی داخل و نیز یهودیان خارج از اسرائیل بودیم .

به دنبال ارائه گزارشات محرمانه ای از نخستین جلسه سخنرانی پاپ جدید ، وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی با انتشار بیانیه ای از انتخاب کاردینال ژوزف راتزینگر به عنوان رهبر کاتولیک های جهان استقبال نمود .

در این بیانیه ، وزیر امور خارجه اسرائیل تصریح نموده که " اسرائیل امیدوار است در دوره رهبری پاپ جدید ، بتواند به روابط حسنه " واتیکان - اسرائیل " سرعت بخشیده و در جهت تحکیم هر چه بیشتر مناسبات حرکت نماید .

شالوم در این بیانیه اظهار داشته بود : ما تصمیم داریم در مورد پیشینه فکری و رفتاری پاپ جدید تحقیقات گسترده تری را انجام دهیم . وی اظهار امیدواری کرد که پاپ بندیکت شانزدهم خود را به مبارزه سازش ناپذیر علیه آنتی سمیتیسم متعهد نماید .

شالوم با اشاره به وجود تفاوتهایی میان او و پاپ فقید ، تصریح کرد که ژان پل دوم با صدایی بلند بر برقراری روابط با یهودیان تأکید می کرد ، به طوری که در طول تاریخ هیچ پاپی مانند وی نبود . او به خاطر اشتباهات کاتولیک ها ، سخنان ناشایست ، تبلیغات بی مورد و رفتار نامناسب نازیها با یهودیان عذرخواهی کرده بود .

تمامی نمایندگان یهودی و مقامات سیاسی اسرائیل نیز پس از انتخاب پاپ جدید برای ادامه مبارزات آنتی سمیتیسم توسط پاپ اظهار امیدواری کردند . مفسران شبکه های تلویزیونی اسرائیل نیز بعد از انتخاب راتزینگر آلمانی به سمت جدید اعلام کردند که وی در گذشته عضو گروه جوانان هیلتری بوده اما در عین حال تصریح کردند که در آن زمان همه جوانان آلمانی عضو این تشکل بوده اند .

همگام با مقامات سیاسی اسرائیل ، رهبران مذهبی نیز در این زمینه به اظهارنظر پرداختند و در اولین گام ، " یونا متزگر " حاخام اعظم اسرائیل اعلام نمود که علی رغم نداشتن شناخت شخصی از پاپ جدید ، امیدوار است که وی به مبارزات ژان پل دوم علیه آنتی سمیتیسم ادامه داده و تمامی تلاشش را برای نزدیکی واتیکان و یهودیت به کار بندد .

سایر شخصیت های بلندپایه یهودی نیز که از نزدیک با واتیکان رابطه داشته و شخصاً کاردینال راتزینگر را می شناختند ، نسبت به این انتخاب اظهار خوش بینی نموده و ابراز نمودند که پاپ جدید همانند پاپ فقید به روابط مثبت با اسرائیل و یهودیان ادامه خواهد داد .

اسرائیل لاو ( Israel Lav ) حاخام اعظم تل آویو نیز ضمن تبریک انتصاب راتزینگر به عنوان پاپ جدید ، اعلام کرد : پاپ بندیکت شانزدهم در بسیاری از موارد آنتی سمیتیسم را محکوم کرده و احتمالاً برنامه های پاپ قبلی را دنبال خواهد کرد .

وی گفت که در سال گذشته ( 2004 ) در همایشی در زمینه آنتی سمیتیسم که در نیویورک برگزار شد با راتزینگر دیدار کرده است و این کاردینال اولین فردی بود که در محکومیت تنفر از یهودیان ، به ایراد سخنرانی پرداخت .

به گفته لاو ، راتزینگر به دوستی با مردم یهود شهرت دارد و او امیدوار است که پاپ جدید رویه پاپ ژان پل دوم مبنی بر دوستی با مردم و کشور اسرائیل را دنبال کند .

حاخام دیوید روزن نیز که در آغاز روابط واتیکان با اسرائیل در سال 1994 نقش مهمی ایفا کرده است در مورد پاپ جدید ، اظهار داشت : " راتزینگر کاملاً به روابط حسنه میان کلیسای کاتولیک ، ملت یهود و بقای اسرائیل معتقد است که از دیدگاه یهودی - اسرائیلی ، این خبر خوبی برای یهودیان است .

روزن در ادامه اظهارات خود گفت : " راتزینگر در پی برقراری روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و واتیکان ، به این کشور سفر کرد تا در کنفرانس یهودی - - مسیحی سخنرانی نماید . او در این کنفرانس حمایت خود را از روابط واتیکان - - اسرائیل و گسترش رابطه میان یهودیان و مسیحیان کاتولیک اعلام کرد و حتی قبل از برقراری این روابط چندین بار به طور مخفی و غیررسمی به اسرائیل سفر کرده بود .

روزن ، پیشینه آلمانی راتزینگر را عامل اصلی شکل گیری موضع وی در قبال اسرائیل ، یهودیان و خطری به نام آنتی سمیتیسم می داند و این پیشینه را عامل مهمی در تعهد وی به روابط کاتولیک - یهودی به شمار می آورد .

اسرائیل سینگر ، رئیس کنگره جهانی یهودیان نیز ، معتقد به نقش کلیدی راتزینگر در تصمیم گیری ژان پل دوم برای برقراری روابط با اسرائیل است و اذعان می دارد

که : " پاپ جدید مسأله ای را که از دو هزار سال پیش تاکنون مطرح بود ، حل کرد . او کلید حل معماست و در طی دو سال اخیر توانسته است مسیر تاریخ دو هزار ساله رابطه میان یهودیان و مسیحیان را تغییر دهد .

سینگر نیز همچون سایر مقامات مذهبی و سیاسی بر این باور است که پاپ جدید سیاستهای پاپ قبلی در مورد رابطه با اسرائیل و یهودیان را دنبال خواهد کرد . وی حتی نگرانی های موجود در اسرائیل و جهان یهود ، در مورد عضویت راتزینگر در تشکل جوانان هیلتر " هیتلر یوت " ( Hilter Youth ) را بی اساس خوانده و اظهار داشته که در آن دوران ( دوره نازی ها ) ، تمامی افراد مجبور بودند در گروههای هیتلری عضو شوند .

" رابی دیوید روسن " از کمیته یهودیان آمریکا نیز معتقد است که موضوع سوءظن به یهودیان ریشه تاریخی دارد و پاپ جدید که انسانی پخته و مجرب است باید همچون تمامی انسانهای بزرگ ، درک عمیقی از این مسایل پیدا کند .

روزنامه جروزالم پست نیز در تحلیلی ضمن اشاره به فعالیتهای راتزینگر در کلیسای کاتولیک ، می نویسد : " پاپ جدید شخصاً باید در مورد روابط کاتولیک - یهودی تصمیم درستی اتخاذ نماید . "

" رابی آوراهام " ، کارشناس مسایل یهودیان بنیادگرا در اتحادیه اسرائیل نیز ، با اشاره به نگرانی برخی از یهودیان نسبت به انتخاب پاپ جدید ، معتقد است که بندیکت شانزدهم نیز همچون دیگر سران ممالک دنیا ، نسبت به کاهش آنتی سمیتیسم ، دارای سیاست انتقادی می باشد و گفتن یک کلمه از سوی وی می تواند باعث انتقادات شدیدی شود . پس باید پاپ جدید را به توسعه روابط میان واتیکان - - اسرائیل و کاتولیک - - یهود ترغیب نمود .

پس از آن ، چنین نیز شد و پاپ جدید ، علاوه بر روابط با اسرائیل ، بر لزوم مبارزه با سامی ستیزی نیز تأکید کرد . در این راستا در سال 2007 نشست اسقف های کاتولیک ایتالیا درباره لزوم مبارزه با آنتی سمیتیسم نیز برگزار شد . آنها در این نشست سند مقدماتی مربوط به

ارتباط کلیسا و یهود را منتشر کردند . این سند 60 صفحه ای توسط پاپ بندیکت شانزدهم نیز مورد تأیید قرار گرفت . ( جروزالیم ، 28/5/2007 )

البته روابط خصومت بار صهیونیستها و واتیکان - - اگرچه یهودیان ، واتیکان را به همکاری یا حداقل سکوت در هنگام به قدرت رسیدن نازی ها متهم می کنند - - پس از جنگ جهانی دوم آنها بهبود یافت .

ج - اختلافات واتیکان و اسرائیل :

اگرچه اختلافات قدیمی یهودیان و مسیحیان که از سال 1993 با انتشار سند Nastra Aeateتوسط واتیکان تا حدودی فروکش کرده بود و پیدایش گروههایی همچون " مسیحیان متحد شده برای اسرائیل " می رفت که به فراموشی سپرده شود . اما واقعیت آن است که علی رغم تلاشهای بسیار گسترده سیاسی برای حفظ این اتحاد تاکتیکی ، میان آنها اختلافات ریشه ای وجود دارد . مهمترین مصادیق این اختلافات به شرح زیر می باشد .

1 - تروریسم :

علی رغم تلاش صهیونیستها ، اختلاف اساسی میان واتیکان و رژیم صهیونیستی در مورد تروریسم وجود دارد . بارزترین مصداق در این زمینه اظهارات پاپ بندیکت در 24 ژوئیه 2005 بود . پاپ طی سخنانی با محکوم کردن تروریسم و دعا برای قطع دستان جنایتکار تروریست ها ، به حملات تروریستی در مصر ، انگلیس ، ترکیه و عراق اشاره کرد اما به حمله ای که در 12 ژوئیه همان سال منجر به کشته شدن پنج اسرائیلی شده بود . اشاره ای نکرد .

این سخنان باعث واکنش گسترده رژیم صهیونیستی و سازمانهای صهیونیستی شد . نمرود بارکان از مقامات ارشد وزرات امور خارجه اسرائیل گفت : " دولت اسرائیل ، پاپ ژان پل دوم را به خاطر امتناع از محکوم کردن حملات تروریستی به اسرائیلی ها خیلی آرام و با ملایمت هر چه تمام مورد اعتراض قرار داد اما به نتیجه ای نرسیدیم ، از این رو تصمیم گرفتیم این بار مراتب اعتراض خود را علنا به

سمع واتیکان برسانیم تا شاید پاپ جدید سیاست خود را تغییر دهد . " وی عدم واکنش واتیکان را یکی از عوامل تداوم خشونت در اسرائیل خواند و از اینکه با اعتراض علنی به واتیکان به روابط موجود میان اسرائیل و پاپ آسیبی وارد شد ، ابراز نگرانی نکرد .

اظهارات واتیکان در واکنش به این موضع گیری ها ، عصبانیت بیشتر صهیونیستها را برانگیخت . واتیکان خطاب به یکی از نمایندگان کنست که پاپ بندیکت شانزدهم و ژان پل دوم را به سکوت در برابر حملات به اسرائیل متهم کرد ، اعلام کرد : " امکانپذیر نیست برای هر یک از حملات علیه اسرائیل بیانیه ای محکومیت آمیز صادر شود ، مخصوصا اینکه تمامی حملات بازتاب اعمال اسرائیلی هاست ، اعمالی که با حقوق بین المللی تضاد دارند . "

وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی مجددا به این بیانیه اعتراض کرد و در مقابل این اعتراض واتیکان با صدور بیانیه ای نسبت به اقدامات مداخله جویانه این رژیم هشدار داد و اعلام کرد : " اسرائیل باید از خط دهی به دیگران دست بردارد . پاپ هرگز از کسی دستور نمی پذیرد و تحت تأثیر دیدگاه سایرین قرار نمی گیرد . " در ادامه این بیانیه مجددا تأکید شده بود : " عملیات اسرائیل علیه فلسطینیان با موازین حقوق بین المللی همخوانی ندارد . "

آموسی لوزاتو ( Amos Luzzatto ) رئیس اتحادیه جوامع یهودیان ایتالیا ، واتیکان را به علت اعلام این نکته که " حملات تروریستی به اسرائیل ، بازتاب اقدامات رؤسای این کشور است د ، مورد انتقاد قرار داد . " لوزاتو " درباره اظهارات پاپ گفت : " اشتباه پاپ در زمینه محکوم کردن تروریسم ، سخن گفتن از یک مسأله و مشکل سیاسی با استفاده از کلمات اخلاقی و غیرسیاسی است . " لوزاتو افزود : " هدف از حمله به شرم الشیخ تضعیف حسنی مبارک رئیس جمهور مصر که در واقع یکی از فعالان در زمینه پیشبرد روند صلح در خاورمیانه است - - بود و هدف از حمله به نتانیا نیز جلوگیری از اجرای عقب نشینی از نوارغزه توسط اسرائیل و ایجاد مانع بر سر راه روند صلح بود . "

پس از واکنش های شدیدالحن واتیکان ، وزارت امور

خارجه رژیم صهیونیستی مواضع خود را تعدیل کرد . " مارک رگو " سخنگوی وزارت امور خارجه این رژیم در واکنش به این جمله که " واتیکان نمی تواند همیشه علیه حمله به اسرائیل موضع گیری کند " ، گفت : دولت اسرائیل در این مورد اظهارنظر نمی کند .

پس از این اختلاف و اعتراض اسرائیلی ها به سخنان پاپ ، سفیر واتیکان در اسرائیل در اعتراض به تهمت اسرائیلی ها مبنی بر سکوت پاپ پیوس دوازدهم در جریان کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم در مراسم روز بزرگداشت هولوکاست در بیت المقدس شرکت نکرد و تنها پس از برآوردن تقاضای او یعنی برداشتن تصاویر پاپ پیوس در این مراسم شرکت کرد .

2 - جنگ 33 روزه :

اختلاف نظر واتیکان با رژیم صهیونیستی در مورد جنگ 33 روزه نیز به گونه دیگری خود را نشان داد .

واتیکان تهاجم گسترده اسرائیل به لبنان در سال 2006 را محکوم و آن را حمله به حاکمیت یک دولت آزاد نامید . کاردینال آنجلو سودانو ( Angelo Sodano ) وزیر امور خارجه واتیکان گفت : پاپ بندیکت و دیگر مقامات واتیکان به شدت نگران تحولات خاورمیانه و پیامدهای بین المللی آنند .

رادیو واتیکان نیز مراتب همدردی مقامات واتیکان را به خانواده قربانیان لبنانی حملات هوایی گسترده رژیم صهیونیستی اعلام کرد . این در حالی بود که رژیم صهیونیستی جنگ 33 روزه را پاسخ به گروگانگیری حزب الله و نوعی دفاع از خود اعلام نمود .

3 - نماینده ناتمام :

مقامات رژیم صهیونیستی ، این رژیم را نماینده همه یهودیان دانسته و از این موضع ، با واتیکان به عنوان نماینده مسیحیان کاتولیک مذاکره می کنند ، اما برخلاف واتیکان که اکثر کاتولیک ها ، آن را نماینده واقعی خود می دانند ، رژیم صهیونیستی نمی تواند خود را نماینده همه یهودیان بنامد .

بسیاری از یهودیان به ویژه " ناتوری کارتاها " ، تشکیل رژیم صهیونیستی را مخالف آیین یهود دانسته و آن را به رسمیت نمی شناسند . بنابراین رژیم صهیونیستی نمی تواند از طرف همه یهودیان با واتیکان مذاکره کند .

4 - بیت المقدس ، شهر همه مذاهب :

یکی از اختلافات اساسی مسلمانان و مسیحیان با رژیم صهیونیستی این است که بیت المقدس برای تمامی ادیان یکتاپرست دارای ارزش است . مسلمانان آن را قبله نخست خود می دانند ، مسیحیان آن را محل بازگشت حضرت مسیح ( ع ) می دانند و یهودیان نیز قداست خاصی برای بیت المقدس قائلند . براساس همین شرایط بود که سازمان ملل این شهر را یک منطقه بین المللی اعلام کرد . اگر چه بعدها از نظر حقوقی این شهر به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم شد اما قداست و اعتبار مذهبی آن برای همه ادیان همچنان باقی است .

با مصوبه کنست ( پارلمان ) اسرائیل درباره اعلام بیت المقدس به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل حقوق مسلمانان و مسیحیان ضایع شده است . حتی برخی از پست صهیونیستها نیز از این منظر به انتقاد از رژیم صهیونیستی پرداخته و اعلام کرده اند که قائل شدن ماهیت یهودی برای رژیم صهیونیستی ، باعث نقض حقوق سایر گروههای ساکن فلسطین از جمله مسیحیان و مسلمانان می شود .

به تعبیر دیگر میان " یهودی بودن " و " دموکراتیک بودن " یک تناقض وجود دارد زیرا وقتی ماهیت رژیم ، یهودی باشد ، خود به خود به معنی نقض حقوق دیگران خواهد بود . البته در عمل ، این تناقض بیش از تئوری به نمایش گذاشته شده است .

5 - دیوار حائل :

یکی دیگر از اختلافات اساسی میان واتیکان و رژیم صهیونیستی ، ایجاد دیوار حائل است ؛ دیواری که علی رغم رأی صریح مشورتی دادگاه لاهه همچنان ساخت آن ادامه یافت . روان ویلیامز (Rowan williams)اسقف اعظم

کانتربری پس از سفر چهار روزه به خاورمیانه در گزارشی از وضعیت نگران کننده مسیحیان خبر داده و می نویسد : " جمعیت مسیحیان در بیت لحم به یک چهارم کاهش یافته است و علی رغم سنت دیرینه همزیستی میان مسلمانان و مسیحیان ، نشانه های آشکاری دال بر احساسات ضدمسیحی در میان مسلمانان وجود دارد اما در این میان احداث حصار امنیتی تحمل وضعیت اسفبار توسط مسیحیان بیت لحم را پیش از پیش دشوار ساخته است . "

این گزارش اعتراض شدید مقامات رژیم صهیونیستی را برانگیخت . روزنامه جزوزالم پست با اختصاص یکی از سرمقاله های خود به این موضوع ، ادعا کرد که همین دیوار جان بسیاری از مسیحیان را از حملات فلسطینیان نجات داده و خشونت مسلمانان متوجه مسیحیان و یهودیان است و این همان جهاد مسلمانان علیه غرب است .

6 - اقلیت مسیحی ساکن سرزمینهای اشغالی :

علاوه بر اماکن مسیحی که واتیکان در مورد آنها حساسیت به خرج می دهد ، مسیحیان زیادی در سرزمینهای اشغالی زندگی می کنند که قوانین مربوط به اقلیت ها درباره آنها اجرا می شود . براساس آخرین آمار منتشر شده از سوی اداره مرکزی آمار رژیم صهیونیستی در سال 2007 هفت میلیون و 150 هزار نفر در اراضی اشغالی 1948 سکونت دارند که از میان این جمعیت ، پنج میلیون و 725 هزار نفر شهروند یهودی و یک میلیون و 425 هزار نفر باقیمانده ، فلسطینی اند .

طبق برآوردهای رسمی اداره مرکزی آمار رژیم صهیونیستی ، از این تعداد اقلیت عرب ، 148 هزار نفر آنها را مسیحیان تشکیل می دهند . از گروههای عمده مسیحی در اراضی اشغالی 48 می توان به ارتدوکس های یونان ، کاتولیک های رومی ، طرفداران کلیسای انگلیکان ، دیگر پروتستانها و ارامنه اشاره کرد ، البته تعدادی از این مسیحیان نیز ، مهاجرانی اند که از جمهوری های استقلال یافته از شوروی ، سابق اتیوپی ، رومانی و لهستان به سرزمینهای اشغالی آمده اند .

اگرچه برخی شاخص های آماری به ویژه در زمینه آموزش ، حاکی از آن است که فاصله میان مسیحیان و یهودیان در سرزمینهای اشغالی 1948 بسیار کم است اما به هر حال مسیحیان ، جزء اقلیت عرب محسوب می شوند . به عبارت دیگر مسیحیان ، اقلیت عرب به حساب می آیند که برخی مزایا را دارند اما به طور کلی به ویژه در زمینه سیاسی از حقوق کامل برخوردار نیستند .

یکی از مسیحیان عرب در اعتراض به این وضعیت از واتیکان درخواست کرده تا به نیازهای جامعه مسیحیان عرب در اسرائیل بیشتر توجه کند . رائد معلم ( Raed Mualem ) گفت :

" ما یک جماعت روبه زوال محسوب می شویم و یکی از دلایل این مسأله این است که اسرائیل دهه هاست که نیازهای این جامعه را نادیده می گیرد . " معلم اظهار داشت : " مسیحیت در جلیله متولد شد نه در رم و پاریس ، ولی سالهای زیادی است که حقایق زیادی کتمان شده و جمعیت مسیحیان عرب در جلیله به کلی کم اهمیت شده اند و هیچ رابطه مستقیمی میان غرب و این جمعیت وجود ندارد .

زائرانی برای دیدار از کلیساها و اماکن مقدس به اسرائیل می آیند ولی ملاقات با ما در دستور کار آنها نیست و بی توجهی های مکرر به تدریج باعث می شود که این جماعت قدرت خود را از دست بدهد . "

جامعه مسیحیان بیت المقدس نیز نسبت به وضعیت خود اعتراض کرده و از رهبران یهودی و رژیم صهیونیستی خواسته اند تا افزایش آزار مقامات مذهبی مسیحیان توسط یهودیان مذهبی را متوقف کنند . این مسیحیان می گویند : " دانشجویان یهودی ارتدوکس افراطی به هنگام عبور آنها ، روی آنها یا روی زمین به نشانه تنفر ، آب دهان می اندازند . "

البته رژیم صهیونیستی تلاش کرده در ظاهر ، میان اقلیت مسیحی با دیگر اعراب تفاوت قائل شود اما میزان حضور مسیحیان در بخشهای سه گانه ساختاری سیاسی این رژیم نشان می دهد که درباره آنها نیز تبعیض زیادی روا داشته شده است . در حالی که مسیحیان برخلاف دیگر

اعراب در ارتش این رژیم حضور دارند ، اما این حضور مانند یهودیان برای آنها منشأ امتیازات نمی شود .

خدمت سربازی در ارتش رژیم صهیونیستی ، نه تنها از اهمیت نمادین برخوردار است بلکه راهی برای کسب بسیاری از منابع اقتصادی مهم نیز به شمار می رود . چون اقلیت عرب به خدمت فرا خوانده نمی شود ، بنابراین خود به خود از این امتیازات محروم می شود .

براساس آمار موجود ، طی سالهای 2003 و 2004 سربازان عرب مسیحی یک دهم کل سربازان اسرائیل را تشکیل می دادند و این میزان در سال 2005 ، از افزایش بیشتری برخوردار بود .

لازم به یادآوری است که این سربازان بیشتر در مناطق مرزی به خدمت مشغولند و به مناصب عالی نظامی گمارده نمی شوند و امتیازات مناسب و درخور خدمت خود را نیز دریافت نمی کنند . به علت آنکه مقامات رژیم صهیونیستی به اعراب مسلمان اعتماد ندارند ، از روی ناچاری ، مسیحیان عرب را به خدمت آن مناطق مرزی فرا می خوانند .

7 - سوابق پاپ بندیکت :

یکی دیگر از زمینه های اختلاف بین واتیکان و صهیونیستها ، سوابق پاپ بندیکت است . البته تاکنون صهیونیستها از این سوابق به عنوان ابزار فشاری علیه پاپ استفاده نکرده اند زیرا بیشتر به دنبال اتحاد با واتیکان بوده اند . صهیونیستها به طور غیرمستقیم این سابقه را یادآوری کرده و مانند شمشیر داموکلس آن را روی سر پاپ نگه داشته اند .

پاپ بندیکت در خلال جنگ جهانی دوم با توجه به اجباری بودن عضویت در سازمانهای شبه نظامی نازی ، مدت کوتاهی در " سازمان جوانان هیتلر " خدمت کرد . پس از انتخاب پاپ بندیکت شانزدهم ، مرکز سایمون ویزنتال با صدور بیانیه ای ضمن استقبال از انتخاب او اعلام کرد : پاپ جدید نیز همچون پاپ ژان پل دوم تحت تأثیر وقایع جنگ

جهانی دوم قرار داشت ، همچنان که علی رغم پرورش در یک خانواده ضد نازی ، در جریان جنگ جهانی دوم مجبور شد به جنبش جوانان هیتلر ملحق شود . پس از چاپ کاریکاتوری در فرانسه درباره سوابق بندیکت ، کریف نیز اعلام کرد : پاپ هرگز این مرحله از جوانی خود را مخفی نکرده است .

کاملاً واضح است که حتی تهیه کنندگان این برنامه تلویزیونی که در آن ، کاریکاتور مذکور به نمایش درآمد نیز در صورتی که در همان دوران و همان کشور که پاپ در آن به دنیا آمده ، به دنیا می آمدند ، خواه ناخواه به ارتش هیتلر می پیوستند .

یکی از شگردهای صهیونیستها این است که کسانی که به نوعی با نازی ها یا به اصطلاح هولوکاست در ارتباط بوده اند را تحت بمباران تبلیغاتی قرار می دهند . هر چه مقام این شخص بالاتر باشد ، سطح تبلیغاتی علیه وی نیز بیشتر است . برای مثال داگ هامرشولد دبیرکل اسبق سازمان ملل به علت سوابقش تحت فشار صهیونیستها قرار گرفت . پاپ بندیکت در این رابطه یک استثناست که البته این نوع رفتار علیه وی بسیار حساب شده است .

وقتی بندیکت جانشین پاپ ژان پل دوم شد ، صهیونیستها با یادآوری ضمنی سوابق وی ، از او استقبال کردند تا به این صورت در جهت دهی به نگرش او در قبال رژیم صهیونیستی و یهودیان مؤثر واقع شوند .

8 - دعای مراسم عید پاک :

در سال 2007 اختلافاتی درباره دعایی که درباره یهودیان در نسخه قدیمی و لاتین عشای ربانی که در مراسم قبل از عید پاک قرائت می شود ، میان یهودیان و مسیحیان به وجود آمد . در بخشی از این دعا آمده است که : بگذارید دعا کنیم برای یهودیان که شاید خداوند حجاب را از چهره آنان بردارد تا بتوانند به شناخت [ حضرت] عیسی مسیح نائل شوند . بسیاری از سازمانهای صهیونیستی خواستار تغییر این قسمت از دعای مذکور شده اند .

9 - تسهیلات سفر کشیشهای کاتولیک به اماکن مقدسه مسیحی :

در سال 2007 اختلافاتی میان واتیکان و رژیم صهیونیستی به وجود آمد .

کشیش پیترو سامبی یکی از مقامات ارشد واتیکان با انتقاد شدید از رژیم صهیونیستی گفت : اسرائیل در عمل به وعده های خود مبنی بر ایجاد تسهیلات برای کشیش های کاتولیک برای سفر به اماکن مقدسه مسیحی و حذف عوارض مالیاتی از اموال کلیسا در سرزمین مقدس موفق نبوده است . وی با اشاره به توافقنامه سال 1993 افزود : روابط میان اسرائیل و واتیکان قبل از 1993 از هم اکنون بهتر بود . این مقام واتیکان افزود : اراده سیاسی از سوی اسرائیل برای احترام به تعهداتی که در سال 1993 داده شده ، وجود ندارد و طی ده سال گذشته گامی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به از سوی اسرائیل برداشته نشده است .

مآخذ :

  1. قاسم ، انیس : نحن و الفاتیکان و اسرائیل ، بیروت 1966 .
  2. شحادة ، موسی : علاقاة اسرائیل مع دول العالم 1967 - 1970 ، بیروت 1971 .
  3. الکتاب السنوی للقضیة الفلسطینیة لعام 1964 ، بیروت .
  4. الکتاب السنوی الیهودی - الامریکی ، 1965 .
  5. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل ، مؤسسه ندا ، 13/2/1384 شماره 245 .
  6. بولتن رویداد و گزارش صهیونیسم ، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی - علمی ندا . شماره 66 ، مورخه ( 3/2/1384 ) و شماره 67 ، ( 10/2/1384 ) .
  7. بولتن رویداد و گزارش ، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی - علمی ندا ، 12/10/1386 ، شماره مسلسل 370 ، سال دهم ، شماره 36 .
  8. بولتن رویداد و گزارش صهیونیسم ، مؤسسه تحقیقات و#پژوهشهای سیاسی - علمی ندا ، 19/5/1384 .
  9. فرانس پرس ( 22/4/2005 ) .
  10. یدیعوت آحرونوت ( 4/4/2005 ) .
  11. هاآرتس ( 21/4/2005 ) .
  12. آروتزشوا ( 19/4/2005 ) .
  13. www. Usatoday.com/News/word/2005-04-19-pope-Jews-X.htm
  14. www.Jcpa.org.il/jl401.html.
  15. www.hamdami.com/MFAFA/Israel world/aticanhtm DisplayModea.

Fundemental agreement Between The Holy See and The State Of Israel,December 3001,03.

  1. www. philologos.org/bpr/files/vatican/Vs002a.
  2. www. asia.news.yahoo.com/0607/4/3/2n5ti. tm.