سازمان آزادی بخش فلسطین

از دانشنامه فلسطین


از نتایج جنگ 1948 و اشغال بخش اعظم فلسطین توسط یهودیان صهیونیست ، ضایع شدن هویت و شخصیت میهنی فلسطین در عرصه عربی و بین المللی بود ، به ویژه آنکه اردن در چهارچوب پادشاهی هاشمی اردن آنچه را که کرانه باختری نامیده شد ، به کرانه خاوری رود اردن ضمیمه ساخت و باریکه غزه نیز زیر حاکمیت مصر قرار گرفت .

گرچه اتحادیه عرب پس از تأسیس خود تصمیم گرفت تا فلسطینیان نماینده ای در شورای اتحادیه کشورهای عرب داشته باشند و در اوت 1948 برپایی " حکومت سراسر فلسطین " به ریاست احمدحلمی عبدالباقی را اعلام نمود ، لیکن واقعیت امر نشان می دهد که این حکومت قادر به انجام وظایف خویش نبود و از شناسایی بین المللی و حتی عربی نیز برخوردار نشد .

در نتیجه ، یکی از نتایج خطرناک اوضاع ناشی از جنگ 1948 ، ضایع شدن هویت و شخصیت پیکارگرانه و میهنی مردم عرب فلسطین و کنار رفتن مسأله فلسطین از دستور کار سازمان ملل متحد و تبدیل آن به مسأله آوارگان بود که وظیفه سازمان به بررسی چگونگی معیشت و اسکان آنان محدود گردید .

سیاست رسمی عربی که هویت فلسطینی را سلب کرد و شخصیت میهنی آن را از بین برد ، عامل اساسی و مستقیم رسیدن مسأله فلسطین به وضع کنونی آن است . سیاستهای رسمی عربی با توجه به شعارهای وحدت خواهانه و ملی گرایانه خود ، نه تنها برای رهایی فلسطین تلاش نکرد بلکه به فلسطینیان اجازه سازمانگری و پرداختن به مسأله را به شیوه ای که خود فلسطینیان بدان معتقد بودند ، نداد .

تا سال 1959 ، چیزی که نشانگر هویت میهنی مردم فلسطین و کیان سیاسی آنان باشد بروز نکرد . در آن سال ، جمهوری متحد عربی " مصر " به طور ناموفق ، مسأله ابراز کیان فلسطینی را به اتحادیه عرب پیشنهاد کرد تا اینکه فلسطینیان در مارس 1962 یک اتحادیه ملی متشکل از نمایندگان برگزیده ، پدید آوردند . این عمل با پشتیبانی و تأیید جمهوری متحد عربی روبه رو شد . این اتحادیه در آن هنگام آنچه را که قانون اساسی موقت ملت فلسطین نامیده می شد ، اعلام نمود .

حکومت عراق ، طرح دیگری را برای ابراز کیان فلسطینی به شورای اتحادیه کشورهای عربی که در اوت 1963 در قاهره برگزار شده بود ، ارائه نمود . این طرح ، بر تشکیل یک مجلس ملی فلسطینی برگزیده از سوی فلسطینیان - هرجا که باشند - تأکید داشت . مجلس ملی یاد شده به نوبه خود ، حکومت فلسطین را برمی گزید و برنامه های مربوط به آزادی فلسطین را برای این حکومت ، مدون می ساخت .

این حکومت در کشورهایی که آن را به رسمیت می شناختند ، دارای نمایندگی هایی می شد ، فلسطینیان را بسیج و سازماندهی می کرد و ارتش آزادی بخش فلسطین را تشکیل می داد که کشورهای عربی به منظور بازپس گرفتن سرزمینهای عربی و آزادی فلسطین ، آموزش و تسلیح این ارتش را به عهده می گرفتند .

در چهلمین نشست اتحادیه عرب ، که در 15 سپتامبر 1963 تشکیل شد ، نگرانی رهبران عرب در برابر اقدامات مستقل فلسطین مورد بحث و گفت وگو قرار گرفت . نتیجه این گفت وگوها به آنجا انجامید که فلسطینیان دارای سازمانویژه خود باشند که تحت نظارت رسمی اعراب عمل کند . این گفت وگوها آغاز تبلور اندیشه ای بود که به تأسیس سازمان آزادی بخش فلسطین منتهی گردید .

شورای اتحادیه کشورهای عرب در 19 سپتامبر 1963 ، برپایی این کیان عام فلسطین را به تصویب رساند و یکی از شخصیتهای معروف فلسطین به نام احمد شقیری را به عنوان نماینده فلسطین در شورای اتحادیه تعیین کرد ( کمیسیون سیاسی شورا در دهم همان ماه از شقیری خواسته بود تا نمایندگی فلسطین در گردهمایی های اتحادیه را به منظور بررسی طرح احیای کیان فلسطینی ، به عهده بگیرد . این امر پس از درگذشت احمدحلمی عبدالباقی ، رئیس حکومت سراسر فلسطین ، انجام شد ) .

همچنین به شقیری مأموریت داده شد تا هیأتی را برای تشریح مسأله فلسطین ، بررسی آن در سازمان ملل متحد و دیدار از کشورهای عربی به منظور گفت وگو درباره مسأله کیان فلسطینی و اطلاع از دیدگاههای فلسطینیان درباره بهترین راهها و ابزارها هویت و شخصیت فلسطین و نیز آگاهی از نوع کمکهایی که دولتهای عربی مایلند در انجام این رسالت در اختیار بگذارند ، برگزیند .

در نخستین کنفرانس سران عرب که در فاصله میان 13 - 17 ژانویه 1964 - برگزار گردید ، بنابه فراخوان جمال عبدالناصر ، احمد شقیری به عنوان نماینده فلسطین حضور یافت و کنفرانس ، درباره مسأله کیان فلسطینی ، تصمیمی اتخاذ نمود که در آن آمده بود :

" به آقای احمد شقیری ، نماینده فلسطین در اتحادیه عرب مأموریت داده می شود تا به تماسهای خود با کشورهای عضو اتحادیه و ملت فلسطین - هرجا که باشد - ادامه دهد و با آنان درباره شیوه ایده آل سازماندهی ملت فلسطین ، بحث و گفت وگو کند . این امر مقدمه ای خواهد بود برای انجام دادن اقدام های لازم برای برپایی یک سازمان " .

همچنین ، کنفرانس سران تصمیم گرفت تا شقیری به عنوان نماینده فلسطین در گردهمایی های هیأت نمایندگان شخصی پادشاهان و رؤسای جمهور کشورهای عرب - که برای پی گیری اجرای تصمیم های کنفرانس سران توسط آن کنفرانس پدید آمده بود - شرکت کند .

شقیری پس از تلاشهای فراوانی که در کشورهای عرب و در محافل فلسطینی موجود در کشورهای عربی انجام داد ، گزارش مفصلی در مورد این تماسها به دومین اجلاس هیأت نمایندگان شخصی رؤسا و پادشاهان عرب که در روز 15 آوریل 1964 در قاهره برگزار شده بود ، ارائه داد .

گزارش شقیری شامل چند عنصر اساسی بود که نمایانگر طرح ایجاد یک سازمان فلسطینی براساس منشور ملی فلسطین ، یک نظامنامه و دعوت به برگزاری کنگره فلسطین در تاریخ 14 مه 1964 در قدس بود تا کادر رهبری فلسطین توسط این کنگره برگزیده شود و وظیفه فعالیت درباره مسأله فلسطین را در عرصه عربی و بین المللی به عهده گیرد .

هیأت پیگیری یاد شده ، در نتیجه گفت وگوهای درونی خود تصمیم گرفت تا کنگره فلسطین به جای 14 مه در تاریخ 28 مه 1964 برگزار گردد .

کنگره فلسطین عملاً در تاریخ پیش گفته تشکیل شد . شقیری ، گزارشی از نخستین کنگره فلسطین و تصمیم های آن را به هیأت پیگیری ارائه داد . این تصمیم ها شامل اعلام برپایی سازمان آزادی بخش فلسطین ، تصویب منشور ملی فلسطین و نظامنامه ، تشکیل صندوق ملی فلسطین و نیز تصمیم های مربوط به امور سیاسی ، نظامی و تشکیلاتی بود .

شقیری به افراد هیأت پیگیری اطلاع داد که کارشناسان سازمان به بررسی پیشنهادهایی مشغولند که به جنبه های یادشده مربوط می شود تا بعدا به دومین کنفرانس سران عرب عرضه شود . این فعالیتها با واکنشهای متفاوت روبه رو شد .

سوریه - به واسطه نماینده اش در هیأت پیگیری - با اعلام کیان فلسطینی پیش از ارائه موضوع به دومین کنفرانس سران عرب مخالفت کرد . عربستان سعودی نیز مخالفت نمود و مسأله بنیادهای اساسی را مطرح ساخت که کیان فلسطینی یاد شده ، می بایستی بر آنها قرار گیرد .

در مقابل ، این گام احمد شقیری با تأیید چند کشور عرب روبه رو شد . شقیری با عبدالناصر دیدار کرد و شخصاخیر ستایش و تأیید خود را از این گونه فعالیتها ابراز نمود ، عبدالسلام عارف رئیس جمهور عراق نیز از مصوبه های کنگره فلسطین پشتیبانی کرد .

هیأت پیگیری در گردهمایی روز 25/11/1964 خود در قاهره ، تصمیم گرفت تا از نقش اساسی سازمان آزادی بخش فلسطین پشتیبانی کند و برای طرح مسأله فلسطین در اجلاس آینده مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، تلاش نماید .

شقیری کوشش کرد که احساس ملی فلسطینیان و اصول و سازمانهای آنها از حدود اعلام شده و یا اعلام نشده سیاست رهبران ، عرب تجاوز نکند .

تصمیم سران عرب به تشکیل سازمان آزادی بخش فلسطین در سال 1964 ، در واقع تأکید و توضیح گفت وگوها و مذاکرات گذشته بود ، باوجود این پشتیبانی ملک حسین از پیکره جدید فلسطینیان ، نتیجه تلاشهای پردامنه جمال عبدالناصر بود . عبدالناصر قبلاً برای ملک حسین توضیح داده بود که فلسطینیانی که در رأس سازمان آزادی بخش فلسطین قرار دارند ، چه کسانی هستند و انتظار می رود که سازمان جدید مانند " ببر کاغذی " همچنان تابع سیاستهای کشورهای عربی باقی ماند به همین جهت او با تشکیل چنین سازمانی موافقت نمود ولی دیری نپایید که این " ببر کاغذی " به طور چشمگیری بزرگ شد و آنچنان رشد کرد که ملک حسین ترسید بخشی از حاکمیت او را بر ملت فلسطین از او بگیرد و این خود انگیزه ای بود که بعدها او را وادار ساخت تا این جنبش را در مهد آن نابود سازد .

هنگامی که سازمان آزادی بخش فلسطین تشکیل شد رسما اعلام گردید که به منظور هدفهای خاصی تأسیس شده است همچنان که در دیگر سازمانهای سیاسی از این قبیل نیز همین گونه است . ولی انگیزه های واقعی تأسیس آن ، هنوز هم اعلام نشده است . ظواهر امر نشان می داد که رهبران کشورهای عربی ، سازمان آزادی بخش فلسطین را به وجود آوردند تا به ملت پراکنده فلسطین ، سازمان یکپارچه ای ببخشند که بتواند نماینده منافع ملی آن بوده و به خاطر آزاد ساختن سرزمینش به مبارزه ادامه دهد .

این هدف ، تنها توجیه قابل قبولی برای ادامه کار این سازمان است البته انگیزه های دیگری نیز در پشت این اهتمام رسمی اعراب وجود دارد . اگر با دقت به شرایط حاکم بر تأسیس سازمان آزادی بخش فلسطین نگاه شود درمی یابیم که نگرانی و اضطرابی که در اوایل دهه 60 بر فلسطینیان حاکم بود ، دولتهای عرب را وادار کرد تا دست به عمل بزنند .

به ویژه آنکه یأس و ناامیدی آوارگان فلسطین و اعتقاد به عدم امکان اتکا به رژیم های " مترقی " عرب در تحقق بخشیدن به آرمانهای ملی شان ، آنها را مجبور می ساخت که خود به سازماندهی سیاسی و نظامی خود بپردازند . بنابراین می توان گفت که دولتهای عربی از ترس آنکه مبادا تسلط خود را بر توده های فلسطینی که از تأسیس سازمانهای چریکی همانند " فتح " استقبال می کردند از دست بدهند ، سازمان آزادی بخش را به وجود آوردند .

به ویژه آنکه این سازمانها خود را برای برداشتن گامهای عملی خشونت بار بر ضداسرائیل آماده می کردند ، بدون آنکه افکار و نظریه های دولتهای عربی و یا اقداماتی را که ممکن بود این دولتها در برابر ضربات انتقامی و قطعی اسرائیل انجام دهند به حساب بیاورند .

در سال 1964 ، هنگام تشکیل کنفرانس سران عرب ، فتح موفق شده بود که یک سازمان سیاسی با هسته هایی از کارآگاهان فلسطین و با جلب پشتیبانی گسترده مردم در اردوگاههای آوارگان به وجود آورد و برای آغاز اولین حمله به تأسیسات اسرائیلی آمادگی کامل یافته بود . ولی دولتهای عرب آمادگی پذیرش این اقدام سیاسی نظامی مستقل فلسطینیان و نیز آمادگی تحمل ضربه های انتقامی اسرائیل را نداشتند .

در چنین شرایطی ، رهبران کشورهای عربی که در قاهره اجتماع کرده بودند ، ضرورت تشکیل سازمانی را که بتوانند نظارت خود را بر آن حفظ کرده و از اقدامات مستقل فلسطینیان جلوگیری کند ، پذیرفتند و به این ترتیب سازمان آزادی بخش فلسطین بدان امید توسط رژیمهای عربی تأسیس شد که صحنه فعالیت فلسطینیان را همچنان در کنترل رسمی اعراب نگاه دارد .

رهبران عرب اعتقاد داشتند اگر این سازمان بتواند توده های فلسطینی را به خود جذب کند ، آنچنان که " فتح " در ابتدا آنها را تحت تأثیر قرار داد ، خواهد توانست سازمانهایی مانند فتح را منزوی ساخته و مشکلات بیشتری در ادامه حیات آنها به وجود آورد و افزون بر آن سازمانهای رقیب را در برابر شخصیت معنوی خود ضعیف و بی اهمیت جلوه دهد زیرا از طرف کشورهای عربی به رسمیت شناخته شده و از پشتیبانی مردم فلسطین و نفوذ معنوی برخی رهبران عرب نیز برخوردار می باشد .

از آن تاریخ به بعد خطمشی این سازمان برحسب تغییر مواضع کشورهای عربی و یا میزان شور و حماسه آنها دچار فراز و نشیب هایی شد ولی شیوه ای که سازمان آزادی بخش فلسطین به موجب آن تأسیس گردید ، همواره این نوسانها را در یک خط نگاه داشت .

ساف علی رغم نواقص متعددی که تاکنون داشته است ولی فلسطینیان از آن بی نیاز نبوده اند . به گونه ای که به عنوان یک سازمان قانونی و باسابقه به رسمیت شناخته شده است و در محافل عربی نیز دارای اعتبار و جایگاه خاصی است و در محافل بین المللی نیز ضمن حفظ این جایگاه به نام فلسطینیان در مذاکرات صلح و یا به طور کلی هرگونه اجلاس و گردهمایی سیاسی در رابطه با قضیه فلسطین سخن می گوید .

محتویات

الف - بنیانگذاری :

1 - اقدام های مقدماتی :

احمد شقیری ، مأموریتی را که نخستین کنفرانس سران عرب به عهده اش گذاشته بود ، آغاز کرد . وی با هیأت نمایندگی کمیته عالی اتحادیه ملی فلسطین و مجلس قانونگذاری باریکه غزه دیدار کرد . آنان نتایج مربوط به مسأله فلسطین را که از نخستین کنگره سران عرب ناشی شده بود ، بررسی کردند . شقیری از چند کشور عرب و در پیشاپیش آنها از اردن دیدن کرد و با محافل فلسطینی دیدار نمود .

وی طرح 29 ماده ای منشور ملی فلسطین را در تاریخ 24/2/1964 در شهر قدس اعلام نمود که اصول اساسی آزادی فلسطین بر مبنای آن منشور قرار خواهد گرفت . همچنین ، وی یادآور شد که برای تدارک برگزاری کنگره فلسطین در تاریخ 14/5/1964 در قدس چند کمیته تدارکاتی تشکیل خواهد گردید .

منشور پیشنهادی به کنگره ارائه خواهد شد تا بررسی و تصویب شود و کنگره براساس این منشور ، تأسیس سازمان آزادی بخش فلسطین را به تصویب خواهد رساند و کادر رهبری اش را برخواهد گزید .

شقیری به هنگام دیدار از کویت ، در روز 27/3/64 اظهار داشت که کیان فلسطینی بر چهار بنیاد اساسی قرار خواهد گرفت :

1 ) دستگاه نظامی :

وظیفه اش کمک به افراد قادر به حمل اسلحه جهت خدمت به میهن شان است .

2 ) دستگاه تشکیلاتی :

وظیفه آن خدمت به مسأله فلسطین در زمینه های مردمی است که به واسطه اتحادیه ها و سندیکاهای صنفی و مردمی صورت خواهد گرفت . این نهادها دربرگیرنده کارگران ، کشاورزان ، دانشجویان ، جوانان ، مهندسان ، پزشکان ، وکلای دادگستری و تمامی قشرهای ملت فلسطین خواهد بود .

3 ) دستگاه سیاسی :

وظیفه اش خدمت به مسأله فلسطین در عرصه عربی و بین المللی ، به ویژه در زمینه تبلیغات و اطلاع رسانی خواهد بود .

4 ) دستگاه مالی :

دربرگیرنده تأسیس صندوق ملی فلسطین است و منابع آن ، ملت فلسطین ، کشورها و ملتهای عربی و کشورهای دوست خواهد بود .

شقیری افزود : کمیته های تدارکاتی در هر یک از کشورهای عربی مورد بازدید وی در نتیجه رایزنی با فلسطینیان مقیم در آن کشورها ، پدید آمده است . کار این کمیته ها تدارک برگزاری کنگره ملی فلسطین خواهد بود که قرار بود روز 14/5/1964 تشکیل شود .

کنفرانس نمایندگان شخصی رؤسا و پادشاهان عرب به هنگام ارائه نتایج تماسهای شقیری ، تصمیم گرفت تا کنگره در روز 28/5/1964 برگزار گردد .

2 - برگزاری کنگره ملی فلسطین :

بامداد روز پنجشنبه 28/5/1964 ملک حسین ، گردهمایی کنگره ملی فلسطین را با حضور نمایندگان رؤسای کشورهای عربی به استثنای عربستان سعودی در قدس گشود . دبیرکل اتحادیه کشورهای عرب نیز در این گردهمایی حضور داشت .

در این کنگره ، 350 نماینده فلسطینی از اردن ، باریکه غزه ، سوریه ، لبنان ، عراق ، کویت ، جمهوری متحد عربی ( آن هنگام ) ، لیبی ، الجزایر ، قطر و بحرین شرکت کردند . فلسطینیانی که در این مجمع حاضر شدند شهرداران مناطق مختلف و یا اعضای مجلس اردن بودند که اصل و نسب فلسطینی داشتند .

شقیری در نخستین روز برگزاری کنگره و در نشست شامگاهی آن ، منشور ملی و نظامنامه را برای بحث و بررسی ، مطرح ساخت . شقیری ، تولد سازمان آزادی بخش فلسطین را اعلام نمود و آشکار کرد که دلیل برپایی آن ، ایمان به حتمی بودن رهایی بخش اشغال شده فلسطین و اصرار ملت فلسطین بر برپایی کیان خویش و بسیج نیروهای مادی و معنوی آن ملت برای نبرد آزادی بخش و تحقق مصوبه های نخستین کنفرانس سران عرب است .

پس از آن ، شقیری ( که به عنوان رئیس کنگره برگزیده شده بود ) تشکیل ده کمیته را اعلام نمود که هر کدام بیست عضو را دربر می گرفت و این کمیته ها عبارت بود از :

کمیته سیاسی ، کمیته منشور ، کمیته سیستم ها و لوایح ، کمیته مالی ، کمیته تبلیغاتی ، کمیته املاک عربی ، کمیته حقوقی ، کمیته پیشنهادها و گزینشها ، کمیته آگاهی بخش ، کمیته سازماندهی ملی . کمیته املاک عربی و کمیته سیاسی در یک کمیته ادغام شدند و روز 30/5/1964 کار خود را آغاز کردند . چند هیأت نمایندگی ، پیشنهادها و طرحهایی را برای جرح و تعدیل طرح منشور ارائه نمودند . کنگره یادشده پس از بررسی گزارشهای کمیته های نه گانه و گزینش کمیته اجرایی سازمان و بررسی طرح منشور ملی و نظامنامه ، در تاریخ 2/5/1964 به نشستهای خود پایان داد .

امور پیش گفته پس از تعدیل هایی به تصویب رسید . این کنگره ، احمد شقیری را به عنوان رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین برگزید و اختیارات مربوط به انتخاب دیگر اعضای کمیته را به وی محول کرد .

تشکیل سازمان آزادی بخش فلسطین یکی از پر سروصداترین نمودهای همبستگی اعراب در سطح دولتهای عربی بود . از آنجا که تأسیس این سازمان با موافقت رژیم های عربی انجام گرفت طبیعی بود که به پشتیبانی مالی و سیاسی این حکومتها تکیه کند .

ب - تاریخچه :

احمد شقیری اولین کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین را طبق اساسنامه آن ، که این حق را به او داده بود ، تشکیل داد و در 10/8/1964 در بیت المقدس اعلام داشت که وی 13 عضو از 14 عضو کمیته را انتخاب کرده است . انتخاب عضو چهاردهم همزمان با تشکیل ارتش آزادی بخش فلسطین و تعیین سرهنگ وجیه مدنی که ترفیع درجه یافته بود به فرماندهی آن ، در 15/9/1964 در قاهره اعلام گردید .

کمیته جلسات منظم خود را در مقر دائمی خود در بیت المقدس تشکیل می داد و تصمیم های لازم را برای پیشبرد امور اتخاذ می کرد . این تصمیمات عمدتا در مورد آیین نامه داخلی کمیته ، وظایف هر یک از اعضاء ، ایجاد دستگاهها و ادارات وابسته به گشایش دفاتر کمیته بودند .

این کمیته تا تشکیل دور سوم مجلس ملی فلسطین ( غزه 20 24/5/1966 ) به کار خود در انجام وظایف محوله ادامه داد و شقیری نیز استعفای خود را طبق اساسنامه به مجلس ارائه داد ولی مجلس بار دیگر او را به عنوان رئیس کمیته اجرایی تعیین کرد و شقیری در 15/7/1966 تشکیل دومین کمیته اجرایی را اعلام نمود .

تأسیس سازمان آزادی بخش ، موجب گردید که فلسطینیان در طول مدت محدودی همچنان نسبت به دولتهای عرب و به ویژه مصر اتکاء داشته باشند . در این مقطع زمانی ، سازمان موفق شد که سازمانهای مستقل را به طور جزئی از صحنه بیرون کند ولی با وجود این سازمان آزادی بخش فلسطین ، رهبران کشورهای عربی را نیز از مشکلات و دردسرهای فلسطینیان بی نصیب نکرد و علتاین امر ، پیش از هرچیز ، این بود که " موفقیت " این سازمان ، که خود را به عنوان نماینده مردم فلسطین معرفی می کرد ، ایجاب می نمود که در برابر برخی از فشارهای رادیکال ، که از جانب همین توده ها اعمال می شد سر تسلیم فرود آورد .

به خاطر ارضاء همین خواسته های فلسطینیان بود که در سال 1966 ، سازمان آزادی بخش فلسطین در درگیری آشکاری با ملک حسین وارد شد ، باآنکه سازمان آزادی بخش فلسطین در کنفرانس سران عرب در سال 1964 به طور رسمی تأسیس گردید ، ولی نگرانی رهبران عرب در برابر اقدامات مستقل فلسطینیان ، پیش از تشکیل کنفرانس کاملاً مشهود بود .

در تاریخ 27/12/1966 احمد شقیری انحلال کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین را اعلام داشت و تشکیل کمیته ای انقلابی که آن را از طریق برپایی مجلس انقلابی که مسئولیت وارد کردن مردم در نبردی آزادی بخش را عهده دار گردد درخواست کرد . اسامی اعضای این مجلس فاش نگردید .

پس از دوماه از آن تاریخ ( 26/2/1967 ) بار دیگر شقیری تشکیل کمیته را به ریاست خود اعلام نمود و اظهار داشت : " کمیته به زودی و به عنوان عالی ترین دستگاه اجرایی سازمان ، برطبق اساسنامه ، در همه امور و زمینه های تخصصی خود فعالیتهایش را ادامه خواهد داد " وی همچنین اظهار داشت که کمیته به اصول منشور ملی فلسطین و اجرای تصمیمات مجلس ملی ، پایبند خواهد ماند .

اما جریان امور در داخل کمیته پس از تشکل جدید خود ، روال عادی را طی نکرد و اختلافات هرروز نسبت به روز قبل شدت بیشتری می یافت به ویژه پس از تجاوز اسرائیل در ژوئن 1967 که ضربه نسبتا مهلکی بر پیکر سازمان آزادی بخش فلسطین وارد کرد .

تجاوز رژیم صهیونیستی در ژوئن 1967 بزرگترین اثر را در سازمان آزادی بخش فلسطین برجا گذاشت زیرا که بیش از نیمی از مردم فلسطین متحمل مصیبتها و سختیهای ناشی از اشغال وطن خود توسط صهیونیستها گردیدند .

همزمان مقاومت علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی فزونی یافت و انجام عملیات انتحاری به صورت آرزو و هدف آحاد ملت فلسطین و دیگر عربها درآمد . البته این اقدامات عکس العمل طبیعی نسبت به اشغال و شیوه ای مفید در برخورد با دشمن صهیونیستی بود ( نک : جنگ 1967 )

به دنبال این تجاوز با توجه به اینکه بخشی از نیروها و اعضای این سازمان در سرزمینهای اشغالی قرار گرفتند ، احساس ضرورت تجدیدنظر در ترکیب و تشکیلات سازمان آزادی بخش فلسطین و دستگاههای سیاسی و نظامی آن به منظور برخورد قوی با نیازهای این مرحله و انجام مسئولیتهای خطیرش قوت گرفت ، زیرا سازمان آزادی بخش فلسطین نیز مانند دیگر طرفهای ذینفع در برابر عظمت این فاجعه ، دچار پراکندگی گردید .

به استثنای نیروهای پاسدار صلح در نوار غزه ، ارتش آزادی بخش فلسطین گاه و بیگاه و به طور پراکنده در جنگ شرکت می کرد . با وجود این ، ژنرالهای اسرائیلی که با چند واحد ارتش آزادی بخش در غزه درگیر بوده اند اظهار می داشتند که این ارتش شجاعانه می جنگید و روحیه معنوی اش بالاتر از روحیه ملی دیگر نیروهایی بود که اسرائیل با آنها نبرد کرده است .

البته این مطلب مایه تسلی خاطر در برابر از دست دادن نوار غزه نمی شد . پس از مدتی پنهان شدن از صحنه ، عناصر باقی مانده از ارتش آزادی بخش به جنبش مقاومت در نوار غزه پیوستند و بعد از آنکه رهبران سازمان آزادی بخش فلسطین از اولین ضربه شکست به هوش آمدند در جمع بندی به این نتیجه رسیدند که اسرائیل آنها را در جنگ شکست داده ولی به طور کلی آنها را شکست نداده است .

این موضعگیری ، به زودی پایه گسترش شکاف بین سازمان آزادی بخش فلسطین و دولتهای عرب از جمله مصر قرار گرفت . در ماه اوت 1967 ، هنگامی که کنفرانس سران عرب در خارطوم تشکیل شد ، سازمان آزادی بخش فلسطین از سیاست کشورهای عربی ، مبنی برکنار آمدن با اسرائیل در برابر بازگرداندن سرزمینهایی که در جنگ 1967 ، اشغال شده بود ، انتقاد کرد .

شقیری این سیاست را رد کرد و یادداشت انتقادآمیزی تسلیم رهبران شرکت کننده در کنفرانس کرد واز آن کنفرانس بیرون آمد . او در این یادداشت مجددا حق فلسطینیان را در ادامه مبارزه به خاطر آزادی سرزمینشان مورد تأکید قرار داد و دولتهای عرب را به خاطر عدم قطع روابط با هم پیمانان غربی اسرائیل و خودداری از به کار گرفتن سلاح اقتصادی ( نفت و اندوخته های مالی ) به منظور دستیابی به هدفهای سیاسی ، سرزنش کرد .

شقیری بار دیگر موضع سرسختانه سازمان آزادی بخش فلسطین را در برابر آشتی با اسرائیل ، در هنگام صدور قطعنامه شماره 242 شورای امنیت در 22 نوامبر 1967 اعلام داشت .

دولتهای عربی این قطعنامه را به عنوان اساس راه حل مسالمت آمیز بحران خاورمیانه با تأسف و اندوه دریافت کردند ولی شقیری این قطعنامه را محکوم کرد ، آن را از نقطه نظر فلسطینیان باطل و بی اعتبار دانست و بار دیگر تمایل ملتش را به آزادساختن سرزمین و میهنش مورد تأکید قرار داد . سازمان آزادی بخش فلسطین نیز همراه با دیگر سازمانهای مقاومت ، تعهد خود را نسبت به موضعگیری شقیری نشان دادند .

شقیری در دسامبر 1967 استعفا کرد و کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین ، یحیی حمود را به عنوان رئیس کمیته اجرایی برگزید .

در بیانیه ای که شقیری در 25/12/1967 صادر کرد اعلام نمود که کمیته با کمک نیروهای فلسطینی به تشکیل یک مجلس ملی برای سازمان آزادی بخش فلسطین اقدام خواهد کرد که براساس آن یک دستگاه رهبری مسئول ، به تشدید مبارزه مسلحانه و وحدت و انسجام صفوف نیروهای سازمان و بسیج تلاشهای ملی خواهد پرداخت .

کمیته ای اجرایی با برقراری تماسهایی که منجر به تشکیل کمیته مقدماتی مجلس ملی فلسطینی گردید ، نمایندگانی از همه نیروها و سازمانهای فعال فلسطینی را جمع نمود و پس از برگزاری یک سلسله نشستها از سوی کمیته مقدماتی در عمان ، اعضای مجلس ملی فلسطینی آینده ، تعیین و از آنها برای شرکت در چهارمین دوره مجلس ملی در قاهره مورخه 10 17/7/1968 ( در مقر سازمان در قاهره ) دعوت کرد .

بدین ترتیب سازمان آزادی بخش فلسطین وارد مرحله جدیدی از مراحل سیاسی خود شد که در آن گروههای مقاومت در قالب اعضای مجلس ملی ، برای اولین بار از زمان تشکیل سازمان و در شکلی آشکار و سازماندهی شده مشارکت نمودند ، که در آن ریاست مجلس ملی از ریاست کمیته اجرایی جدا گردید و با ایجاد تغییراتی در اساسنامه سازمان ، انتخاب اعضای کمیته اجرایی به مجلس ملی فلسطین واگذار گردید .

ترکیب جدید اعضای کمیته به گونه ای بود که رضایت همه طرفهای شرکت کننده را جلب نکرد لذا کمیته با ترکیب قبلی خود و به مدت شش ماه تا تشکیل مجلس ملی جدید و انتخاب اعضای کمیته به کار خود پایان داد . در 5/9/1968 نیز طبق تصمیم مجلس ملی باید عضو جدیدی به کمیته افزوده باشد که تعداد اعضای آن را به 11 عضو رساند .

جنبش فتح پیش از این ، موضع محافظه کارانه ای نسبت به سازمان آزادی بخش فلسطین داشت و آن را عروسک بی اراده ای در دست دولتهای عربی به منظور باقی نگه داشتن ملت فلسطین تحت نظارت این کشورها و منزوی ساختن سازمانهای رزمنده ای مانند فتح می دانست . با وجود این ، با سازمان آزادی بخش فلسطین به گفت وگو نشست و با کمک یکدیگر تشکیل مجدد مجلس ملی فلسطین را ترتیب دادند تا به فرمولی دست یابند که بیانگر تمایلات ویژه این سازمان باشد .

پس از این زمان ، سازمانهای مقاومت فلسطین عملاً بر سازمان آزادی بخش فلسطین تسلط یافته و این امر استقلال سازمان را افزایش داد تا اینکه در دور پنجم مجلس ملی ( قاهره 1 4/2/1969 ) استعفای کمیته اجرایی پذیرفته شد و کمیته اجرایی جدید با حضور نمایندگانی از سازمانهای مبارز فلسطینی ، به ریاست یاسرعرفات و به نام " فتح " تشکیل گردید .

در این کمیته یاسرعرفات علاوه بر مسئولیت بخش نظامی ، ریاست کمیته را نیز عهده دار شد و مجلس در بیانیه پایانی خود اعلام نمود که گامی بلند در راه وحدتبخشیدن به صفوف مبارزان ملی برداشته است . این کمیته بعدها به نام " فرماندهی مبارزه مسلحانه فلسطین " خوانده شد .

پس از آنکه فتح رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین را در دست گرفت ، این سازمان نیز در عمل همانند فتح گردید . با وجود این رهبران جدید سازمان آزادی بخش فلسطین نیز با مشکلاتی روبه رو شدند زیرا آنها می بایستی برای متحد ساختن سازمانهای مختلف مقاومت در درون سازمان آزادی بخش فلسطین فرمول قانع کننده ای بیابند و در جست وجوی راه حلی باشند که برخورد روزافزون کمیته اجرایی را با رهبران ارتش آزادی بخش فلسطین برطرف سازد .

رهبران جدید ساف وقت بسیار و تلاش زیادی به خاطر حل این مشکلات ، صرف کردند و با آنکه شورای ملی فلسطین از سال 1969 به طور مرتب این مسأله را در دستور کار خود قرار داد ، ولی به جایی نرسید .

سال 1970 هنگامی که رئیس جمهور مصر جمال عبدالناصر با طرح مسالمت آمیز راجرز و برقراری آتش بس در جبهه کانال سوئز موافقت نمود ، سازمانهای مقاومت به شدت به او حمله کردند و این نقطه اوج نفوذ این سازمانها بود . ولی استقلال سازمان آزادی بخش چندان به طول نیانجامید و در سپتامبر 1970 که ارتش اردن ضربات خود را بر سازمانهای مقاومت فرود آورد روبه ضعف نهاد .

در آن زمان سیاست جدید اعراب این بود که نه تنها بر سازمان آزادی بخش فلسطین بلکه به طور کلی وجود خود را بر کلیه امور فلسطین تحمیل کنند .

بعد از اینکه کلیه کشورهای عربی ( از جمله اردن ) و بلوک شرق ( از جمله اتحاد جماهیر شوروی ) اعتراف کردند که سازمان آزادی بخش فلسطین تنها نماینده قانونی ملت فلسطین است موضع این سازمان قوی تر شد . اما بزرگترین پیروزی ساف در صحنه جهانی در نوامبر 1974 به دست آمد . یعنی هنگامی که یاسرعرفات ، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد . ( نک : عرفات ، یاسر ، سخنرانی در سازمان ملل متحد ) .

زیرا او اولین رهبری بود که بدون آنکه رئیس کشوری باشد این کار را انجام می داد . آنگاه مجمع عمومی دو قطعنامه صادر کرد که یکی از آن دو به سازمان آزادی بخش فلسطین اجازه می دهد به عنوان ناظر در جلسات این مجمع شرکت کند و دیگری حقوق ملت فلسطین را در بازگشت به میهن و برخورداری از حقوق ملی به رسمیت می شناسند .

به طور کلی می توان تحولات جدید سازمان آزادی بخش فلسطین را پس از ریاست یاسرعرفات در نکات ذیل خلاصه کرد :

1 - برخورد با دولت لبنان :

به دنبال عملیات نیروهای ساف از داخل لبنان علیه رژیم صهیونیستی و تهدید و مقابله نظامی اسرائیل با لبنان ، برخوردهای فلسطینیان با دولت لبنان تشدید شد . پس از این برخوردها بود که موافقتنامه قاهره در 2/11/1979 به امضا رسید . این موافقتنامه رابطه بین سازمان آزادی بخش فلسطین و حکومت لبنان را منظم می ساخت . این موافقتنامه اولین موافقتنامه ای بود که بین یک دولت عربی با مقاومت فلسطین به امضا رسید .

2 - وحدت ملی و پیوستن گروههای مقاومت به سازمان آزادی بخش :

جبهه ملی به عضویت مجلس ملی درآمد و کمیته اجرایی نیز در دور ششم مجلس ( 1 6/9/1969 ) به مجلس ملحق گشت .

سازمان گامهای بلندی در راه وحدت ملی فلسطینیان برداشت و سازمانهای مقاومت ، یکدیگر را به ملاقات و همبستگی بیشتر دعوت نمودند و در بیانیه ای که در 6/5/1970 منتشر نمودند ، سازمان آزادی بخش فلسطین را چهارچوب وحدت ملی معرفی و خودداری از همکاری با آن را آشتی ( با اسرائیل ) و پذیرفتن قطعنامه 242 شورای امنیت دانستند .

همچنین بر این نکته تأکید نمودند که در مجلس ملی آینده و در مؤسسات وابسته به سازمان آزادی بخش ، شرکت خواهند جست . بدین ترتیب ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین ، جبهه خلق فرماندهی کل و جبهه آزادی بخش عرب در نهمین دوره مجلس ( 7/7/1971 ) بدان پیوستند .

سازمان آزادی بخش فلسطین گروههای اصلی مقاومت را به خود ملحق کرد و در نتیجه آن تغییراتی در کادر رهبریش به وجود آمد .

3 - حوادث اردن ( 1970 ) :

بر درگیری بین سازمان آزادی بخش فلسطین و حکومت اردن به سرعت منتشر گردید و در پی آن نبردهای خونینی بین نیروهای انقلاب فلسطین و ارتش اردن در اکتبر 1970 به وقوع پیوست . این نبردها با برپایی کنفرانس فوق العاده سران در قاهره ( 26 27/9/1970 ) متوقف شد و به انعقاد و موافقتنامه قاهره و عمان برای بهبود روابط بین سازمان آزادی بخش فلسطین و حکومت اردن منجر گردید .

این برخوردها بار دیگر در خلال دور نهم مجلس ملی فلسطین ( ژوئیه 1971 ) از سر گرفته شد و با خروج نیروهای انقلاب فلسطین از خاک اردن خاتمه یافت .

4 - طرح دولت دمکراتیک خلقی غیرمذهبی :

سازمان آزادی بخش ، طرح دولت دمکراتیک فلسطین را پیشنهاد کرد و مجلس در دوره هفتم و هشتم خود آن را مورد تأیید قرار داد . همچنین بیان داشت که مبارزه مسلحانه فلسطین یک مبارزه نژادی یا مذهبی علیه یهود به شمار نمی رود . بنابراین دولت آینده از سلطه استعمار صهیونیسم در فلسطین آزاد و تنها یک دولت دمکراتیک فلسطین است که علاقمندان به زندگانی مسالمت آمیز در آن ، در چارچوب اهداف امت عرب و استقلال ملی ، از آن بهره مند خواهد شد .

5 - طرح مملکت متحد عربی ( 15/2/1972 ) :

همزمان با طرح مملکت متحد عربی از سوی ملک حسین ، اختلافات سازمان آزادی بخش و حکومت اردن شدت یافت . سازمان در این طرح ، نقض آشکار اهداف ملت فلسطین در آزادسازی و بازگشت به خانه هایشان و مخالفت با استقلال فلسطین را می دید . به همین خاطر کمیته اجرایی تصمیم گرفت تا ضمن دعوت مجلس ملی به یک نشست فوق العاده پس از یک کنفرانس ملی عربی ، با حضور نمایندگان ملت فلسطین و نمایندگانی از نیروها ، احزاب و جنبشهای پیشرو و مردمی ، در برابر این حرکت بایستد . ( نک : حسن : طرح 1972 )

کنفرانس ملی و مجلس در دهمین دوره خود طرح مملکت متحد عربی ، را به دلیل عدم به رسمیت شناختن سازمان آزادی بخش به عنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین و تنها سخنگوی آنها ، رد نمود و حق تعیین سرنوشت را ، در آزادسازی تمام سرزمین فلسطین دانست ، در حالی که طرح مملکت متحد عربی این امر را محدود به کرانه غربی می دانست .

کنفرانس ملی ، تشکیل کنگره ای از احزاب ، سازمانها و نیروهای پیشرو عرب و با هدف وحدت بخشیدن به مبارزه علیه استعمار و صهیونیسم را پیشنهاد کرد . این کنگره برگزار گردید و مهمترین نتیجه آن تشکیل " جبهه مشترک عربی ، انقلاب فلسطین " بود که بعدها نقش زیادی در کمک به انقلاب فلسطین و سازمان آزادی بخش ایفا نمود .

6 - ارائه برنامه مرحله ای کار :

دوازدهمین دوره مجلس ملی ( 1 9/6/1974 ) از مهمترین نشستهای این مجلس بعد از جنگ 1973 بود . زیرا نمایندگان ملت عرب فلسطین در این دوره ثابت نمودند که وحدت ملی و وحدت مواضع فلسطینیان یک امر اساسی است . آنها همچنین برنامه ای مرحله ای را تنظیم نمودند که مسیر حرکت سازمان آزادی بخش در مراحل آینده آن را در ده نقطه نظر ، تعیین می نمود .

این برنامه ده مرحله ای سهم بزرگی در تحقق بسیاری از اهداف ، به خصوص در عرصه بین المللی را برای سازمان آزادی بخش داشت و نقطه شروع و پایه ای برای برنامه های مرحله ای سیاسی بعد از آن گردید . نکته اول برنامه ، بر موضع سازمان آزادی بخش نسبت به قطعنامه 242 شورایامنیت تأکید داشت و پذیرفتن آن را ، تلاشی در جهت محو و یا نادیده گرفتن حقوق ملی مردم فلسطین دانست . این قطعنامه مسأله فلسطین را تنها مشکل تعدادی پناهنده معرفی می نمود .

نکات دوم و سوم اصرار سازمان به مبارزه به شیوه های مختلف و در رأس آنها مبارزه مسلحانه برای آزادسازی سرزمین فلسطین و حق حاکمیت ملت مبارز را بر هر جزء از سرزمینهای آزاد شده ، اعلام می نمود . همچنین مبارزه علیه هر طرحی که ایجاد یک دولت فلسطین را به بهای به رسمیت شناختن اسرائیل ، آشتی با آن و نادیده گرفتن قسمتی از حقوق فلسطینیان بداند ، مورد تأکید قرار می داد .

نکته چهارم دربرگیرنده آن بود که هر اقدامی به منظور آزادسازی سرزمینهای اشغالی ، جزئی از سلسله اقدامات استراتژیک سازمان آزادی بخش ، در برپایی یک دولت دمکراتیک فلسطینی ، تلقی خواهد شد .

نکات پنجم و ششم نیز بیانگر تشکیل یک جبهه ملی اردنی فلسطینی و ایجاد وحدت مبارزاتی بین دو ملت فلسطین و اردن و سایر نیروهای جنبش آزادی بخش عربی بود .

هفتمین نکته حاکی از مبارزه مشترک سازمان آزادی بخش با هدف تقویت جبهه داخلی و ارتقاء به سطحی است که آن را در انجام وظایف و مسئولیتهای مهم ملی مردمیش قادر سازد .

نکته هشتم به موضوع تحقق حاکمیت ملی پس از وحدت بخشیدن به گروههای فلسطین و به منظور تکمیل آزادسازی همه خاک فلسطین می پرداخت و بیان می داشت که این اقدام گامی در راه وحدت همه جانبه به شمار می رود .

دعوت به همکاری از سوی سازمان آزادی بخش برای تقویت همبستگی با کشورهای کمونیستی و جنبشهای آزادی بخش و پیشرو جهانی ، گامی در جهت مقابله با توطئه های صهیونیستی ، ارتجاعی و امپریالیستی است . این مطلب در ضمن نکته نهم بیان گردیده بود .

در مورد شیوه های عمل به منظور تحقق این اهداف ، نکته دهم آن را به عهده رهبری نهضت و در چارچوب این برنامه گذارد .

7 - تشکیل جبهه رد از مخالفین :

براساس برنامه کاری ، کمیته ای اجرایی به نمایندگی از همه گروههای مقاومت ، انتخاب گردید . اما بر اثر اختلافات پیش آمده عضویت دو گروه در این کمیته اجرایی و ( شورای ) مرکزی به حالت تعلیق درآمد . این دو گروه با همکاری برخی گروههای دیگر جبهه ای به نام " جبهه رد " را تشکیل دادند .

این جبهه علی رغم اتفاق آراء همه گروههای مقاومت ، بر برنامه ای جدید که به برنامه " پانزده گانه " مشهور گردید و در خلال سیزدهمین دوره تشکیل مجلس ملی ( دوره شهید کمال جنبلاط ) مورد تصویب قرار گرفته بود ، اقدامات کمیته اجرایی و شورای مرکزی را تحریم کرده و با آن ابراز مخالفت نمود .

8 - ایجاد وحدت مواضع در ساف علیه توافقنامه کمپ دیوید :

دیدار سادات از بیت المقدس و اقدامات تهدیدکننده نسبت به قضیه فلسطین که پس از آن صورت پذیرفت ، عامل مؤثری در تجمع گروههای مقاومت و کلیه نیروهای فلسطینی در داخل و خارج سرزمین اشغالی گردید . هدف از این تجمعات ایجاد وحدت مواضع در چارچوب سازمان آزادی بخش فلسطین اعلام شد .

9 - تشکیل جبهه نجات فلسطینی :

( نک : جبهه نجات فلسطین )

10 - شرکت سازمان آزادی بخش فلسطین در فرایند صلاح خاورمیانه و گفت وگوی صلح با اسرائیل :

( نک : صلح خاورمیانه ، ساف - اسرائیل )

11 - تشکیل حکومت خود گردان فلسطینی در غزه اریحا :

نک ( خودمختاری فلسطینیان ، غزه اریحا ، حکومت خودمختار فلسطینی )

ج - خط مشی و مواضع سیاسی سازمان :

1 - اعتقاد به منشور ملی فلسطین :

تمامی گروههای تشکیل دهنده سازمان آزادی بخش فلسطین پایبندی خود را به منشور ملی فلسطین اعلام داشته اند . این منشور اقدامات اعضای پیوسته را تنظیم می کند و خط مشی مردم فلسطین را در برابر رژیم صهیونیستی معین می سازد .

مواد این منشور مقرر می دارد :

ماده 1 - فلسطین میهن خلق فلسطین است . فلسطین جزئی جدایی ناپذیر از میهن بزرگ عربی را تشکیل می دهد . خلق فلسطین یک قسمت از ملت عرب است .

ماده 2 - مرزهای فلسطین عبارت از مرزهایی هستند که در زمان تحت الحمایگی بریتانیا موجود بوده است . فلسطین یک واحد منطقه ای لایتجزا را تشکیل می دهد .

ماده 9 - مبارزه مسلحانه تنها راه برای آزاد ساختن فلسطین است . این راه استراتژی است و تاکتیک نمی باشد . خلق عرب فلسطین قصد خود را درخصوص ادامه مبارزه مسلحانه برای آزاد ساختن میهن بار دیگر تأکید می کند .

ماده 23 - از لحاظ حفظ صلح ، عدالت و حق ، ما از تمامی کشورها می خواهیم که جنبش صهیونیستی را به مثابه یک جنبش غیرقانونی تلقی کنند .

ماده 26 - سازمان آزادی بخش فلسطین نماینده کلیه نیروهای آزادی بخش فلسطین و کلیه مسئولان خلق فلسطین در مبارزه ای است که این خلق برای بازپس گرفتن میهنش و آزاد ساختن کشورش انجام می دهد .

ماده 27 - سازمان آزادی بخش فلسطین با کلیه کشورهای عربی همکاری می کند . این سازمان متعهد می شود که به اعتبار موجبات و مقتضیات مبارزه فلسطین در قبال این دولتها موضع بی طرفانه ای بگیرد . بر این اساس سازمان آزادی بخش فلسطین هرگونه دخالتی را در امور داخلی کشورهای عربی منع می کند .

ماده 33 تغییراتی که احتمالاً در این منشور پیش خواهد آمد ، نمی تواند انجام یابد مگر آنکه به تصویب اکثریت دوسوم اعضای کنگره فلسطین برسد که برای اجلاسیه خاص بدین منظور دعوت می شود . ( نک : منشور ملی فلسطین ) .

2 - مواضع سیاسی ساف :

#1 ) سیاست ساف در منطقه :

حیطه سیاست خارجی سازمان آزادی بخش فلسطین لزوما در منطقه خاورمیانه قرار دارد . موضوعات اساسی ، فعل و انفعالات و درگیری های سیاست خارجی آن در این ناحیه قرار دارد . در حقیقت ، جهت گیری جهانی ساف بیشتر توسط نظریات این سازمان نسبت به موضوعات اساسی سیستم منطقه شکل داده می شود .

ساف سیستم منطقه ای خاورمیانه را شامل عناصر هماهنگی و تضاد می داند : بین مردم عرب هماهنگی علائق وجود دارد و تضاد بین اعراب و اسرائیل است .

رهبریت ساف معتقد است که مردم عرب از یک هماهنگی زیربنایی علایق در سایه زبان ، فرهنگ و تاریخ مشترک برخوردارند . تضاد در سیاستهای بین اعراب به عنوان یک انحراف تلقی می شود . بنابراین اتحاد اعراب یک روند غیرقابل اجتناب تاریخی است . اتحاد اعراب و آزادی فلسطین مکمل هم بوده و از ارزشهای حمایت کننده دوجانبه است .

در منشور فلسطین آمده است که " هرکدام از این دو ، راه را برای تحقق دیگری هموار می کند . " اتحاد اعراب به آزادی فلسطین منتهی می شود و بالعکس ، کار کردن برای یکی ، دست در دست دیگری دارد . ارتباط ذاتی بین فلسطینیان و سایر اعراب ، مسأله فلسطین را در قلب روند ائتلاف اعراب جایگزین کرده و مسئولیت ویژه ای بر عهده تمام اعراب در آزاد کردن فلسطین می گذارد . از این گذشته ، ساف سرزمینهای اعراب را که اسرائیل را احاطه کرده به صورت سنگر برای عملیات مقاومت تلقی می کند .

طبق نظر آن هرگونه تلاشی برای محدود کردن مقاومت فلسطین در هر کشور عربی به منزله خیانت به اهداف ملت عرب است .

البته ، چنین مکمل بودنی به معنی تعلق جنبش فلسطین به رژیم های عرب یا محدود کردن ابعاد مسأله فلسطین بهجنگ اعراب و اسرائیل نیست . ساف هرگونه دخالت رسمی اعراب در امور خود را رد می کند . در عین حال این سازمانها نیز در امور داخلی رژیم های عرب مداخله نمی کنند . مگر هنگامی که این امور مسأله فلسطین را تحت تأثیر قرار دهند .

ساف سیستم خاورمیانه را به صورت یک سیستم لزوما انقلابی عرب که از خصوصیاتش درگیری اجتماعی بین نیروهای ملی آزادی خواه عرب و نیروهای امپریالیسم و استعمار اجتماعی است ، تلقی می کند . ساف مدعی است که زیربنای سیستم منطقه ای اعراب یک جنبش ملی گرایی عربی است که سوی انقلاب دموکراتیک ملی پیش می رود .

بر طبق مواضع ساف کارهای اساسی این انقلاب عبارتند از : 1 - تحقق استقلال کامل سیاسی و اقتصادی . 2 - نابودی اشکال امپریالیزم و نیروهای پیرو محلی اش . 3 - آزادی فلسطین . 4 - آزادی تمام توده های عرب از هرگونه استثمار که توسط نیروهای ضد انقلاب خارجی و داخلی اعمال می شود . 5 - بسیج منابع عربی برای کسب پیشرفتهای اجتماعی اقتصادی پان عرب و تمامیت عربی .

البته ، تضاد اصلی که مبین فعل و انفعالات منطقه است همچنان جنگ اعراب و اسرائیل است . ساف این جنگ را دربرگیرنده سازمانهای هسته ای و پیرامونی می داند . بازیگران هسته ای شامل ساف ، امپریالیزم غربی و اسرائیل می باشند . ساف توسط یک حلقه خارجی از اعراب و جنبشها و رژیم های ملی آزادی خواه جهانی حمایت می شود .

ساف اسرائیل را به دیده دشمنی که هدفش نابودی مردم فلسطین است ، می نگرد . معتقد است که این رژیم به هیچ توافقی با فلسطینیان راضی نیست به طوری که عرفات گفته است " : اسرائیل فقط در یک مورد مصر است و آن نابودی انقلاب فلسطین است . " ساف همچنین معتقد است که اسرائیل در روابطش با اعراب سیاست توسعه طلبانه دارد .

ساف رژیم صهیونیستی را شبیه رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی می داند ، این رژیم به خاطر ایدئولوژی صهیونیستی اش ، به اعراب به صورت موجودات پست می نگرد .

ساف مدعی است که سیمای اسرائیل صهیونیست نژادپرست ، در ساختار دولت اسرائیل و قوانینش که بین فلسطینیان تبعیض قائل می شود آشکارا نشان داده می شود ، ساف سیاستهای توسعه طلبانه و نژادپرستانه اسرائیل را ناشی از خصوصیت صهیونیستی حکومت می داند ، توسعه طلبی و نژادپرستی ، عنصر ذاتی یک ایدئولوژی صهیونیستی است . در نتیجه تا زمانی که اسرائیل به صورت یک دولت صهیونیستی وجود دارد ، امیدی برای تغییر اهداف فعلی اش وجود ندارد .

اسرائیل از نظر ساف قسمتی از یک سیستم است که طراحی و تنظیم آن توسط امپریالیزم انجام شده است . اسرائیل با تقسیم سرزمین اعراب و متزلزل کردن رژیم های عربی نقش حیاتی را در حفاظت از منافع امپریالیزم بازی می کند .

ماده 22 از منشور فلسطین این ادراکات را از اسرائیل به صورت زیر خلاصه می کند :

" صهیونیزم یک جنبش سیاسی است که در اصل وابسته به امپریالیزم جهانی است و دشمن تمام جنبشهای آزادی خواه و مترقی در جهان است . صهیونیزم یک جنبش نژادپرست و متعصب ، مهاجم ، تجاوزگر ، توسعه طلب و استعمارگر می باشد و به دنبال دستیابی به اهداف فاشیستی و نازی است .

اسرائیل وسیله ای برای جنبش صهیونیزم است و پایگاه انسانی و جغرافیایی امپریالیزم جهانی است . اسرائیل مرکز و سکوی پرش امپریالیزم در قلب سرزمین اعراب بوده و ضربه ای به امیدهای ملت عرب برای آزادی ، اعتماد و ترقی است . اسرائیل تهدیدی دایمی برای صلح خاورمیانه و کل جهان است . "

تا اوایل سالهای دهه 1980 ساف اسرائیل را متشکل از گروههای مختلف سیاسی که خواهان سیاستهای متفاوتی در رابطه با اعراب بودند ، تلقی می کرد . اعتقاد دارد که اگرچه تشکیلات سیاسی اسرائیل در سیاستهای عمده اساسا یکی است ولی نیروهای جدید دمکراتیک و پیشرفته ای مثل جنبش صلح فوری ، حزب شلی و حزب راکاح که مخالف با تجاوز اسرائیل هستند ، وجود دارند .

عرفات معتقد است که ساف باید به عنوان زیربنایی برای همزیستی اسرائیل و فلسطین با این نیروها همراهی کند .

2 ) مواضع ساف در قبال نهضتهای آزادی بخش :

سازمان آزادی بخش فلسطین به خاطر موقعیت جغرافیایی خود را جزئی از جهان سوم به طور اعم و بالأخص جزئی از جنبشهای ملی آزادی خواه غیرمتعهد می داند . در این رابطه تلاش می کند که نیروهای انقلابی جهان را متحد ساخته و در عین حال از درسها و نصایح سایر جنبشهای آزادی بخش استفاده کند . ساف خود را جزئی از گروه نظامی جنبش عدم تعهد می داند .

برای ساف عدم تعهد به معنی دور شدن از قدرتهای جهانی به یک اندازه نیست زیرا که یکی از آنها ( آمریکا ) دشمن مهلکی است . از نظر ساف عدم تعهد به معنی حمایت فعال از جنبشهای ملی آزادی بخش در برابر امپریالیزم جهانی و نژادپرستی صهیونیستی است .

ساف به خود به عنوان یک عامل ضدامپریالیسم جهانی و آزادی خواه و حامی تمام جنبشهای ملی آزادی بخش در آفریقا ، آسیا و آمریکای لاتین می نگرد .

ساف با نهضتهای آزادی بخش در داخل کشورهای عربی و نهضتهای جهان با احتیاط برخورد می کند .

3 ) نظر سازمان آزادی بخش فلسطین در مورد قرارداد کمپ دیوید :

سازمان آزادی بخش فلسطین و سایر سازمانهای مقاومت فلسطین به طور کلی با اقدامات سیاسی آمریکا برای حل مشکل اعراب و اسرائیل مخالف اند و معتقدند که تنها مقاومت فلسطین است که باید بهای تسویه نهایی قضیه اعراب و اسرائیل را بپردازد و در حقیقت ، مشکل خاورمیانه عربی ، از فلسطین آغاز شده و در فلسطین نیز باید پایان یابد . حتی پیش از آنکه مضمون قرارداد کمپ دیوید منتشر گردد ، شورای مرکزی سازمان آزادی بخش فلسطین که به ریاست یاسرعرفات در دمشق تشکیل شد به قول او از : " خطر اقدامات آمریکا " ابراز نگرانی کرد و در بیانیه ای که این شورا در پایان اجلاسیه اخیر خود در دمشق منتشر ساخت .

دو هدف برای اقدامات آمریکا در خاورمیانه عربی برشمرد :

  1. کوبیدن انقلاب فلسطین .
  2. درهم شکستن وحدت اعراب .

پس از آنکه قرارداد کمپ دیوید امضا شد و مضمون آن منتشر گردید ، نگرانی سازمانهای مقاومت فلسطین به صورت واکنشهای رهبران چپگرای آنها نظیر " نایف حواتمه " و " جرج حبش " که سخت بر قرارداد و حتی به شخص سادات تاخته اند ، بیشتر نمودار گردید ، حتی جبهه ، نجات - فلسطین که از سایر سازمانهای مقاومت فلسطینی تا حدودی معتدل تر به نظر می رسد ، به زبان سخنگوی رسمی آن : عبدالمحسن ابومیزر عضو کمیته اجرایی سازمان اظهار داشت : " ایالات متحد آمریکا می کوشد وحدت عربی را بگسلد و نهضت آزادی خواهی اعراب را تضعیف نموده قدرت پیکار را از آنها بازگیرد . " و افزود : " روش سازمان آزادی بخش فلسطین در قبال فعالیتهای کیسینجر از بیداری کامل ما در مورد خطرناک بودن سیاست آمریکا و هدفهای آن و اقداماتی که در مورد قضیه اعراب به طور اعم و قضیه فلسطین به طور اخص به عمل می آورد ، سرچشمه می گیرد . "

براثر واکنشهای فلسطینی در مورد این قرارداد جداگانه ، رهبری مقاومت فلسطینی در دو محور اساسی عمل کرد :

  1. بازگشت به کوششهایی که برای وحدت هرچه بیشتر سازمانهای مختلف مقاومت پس از حوادث سپتامبر اردن به کار رفته است تا اینکه این اختلافها ، به هدف درهم شکستن آنها ( که منظور آمریکا قلمداد شده است ) کمک نکند .
  2. تأکید و تأیید همبستگی با سوریه در پرتو گفت وگوهای حافظاسد با ملک حسین از یک سو و حافظاسد با کیسینجر از سوی دیگر ، همچنین گسترش هدفهای فرماندهی واحد و مشترک سوری فلسطینی .

4 ) مواضع ساف نسبت به صلح با اسرائیل :

سازمان آزادی بخش فلسطین با شروع فرایند خاورمیانه در سال1991 به صف مذاکره کنندگان با اسرائیل پیوست و در کنار هیأت مذاکره کننده اردنی به گفت وگوهای صلح با رژیم صهیونیستی پرداخت سپس به طور مستقیم گفت وگوهای صلح خود با اسرائیل را ادامه داد تا اینکه پس از توافق با رژیم صهیونیستی برای تشکیل یک حکومت خودگردان فلسطینی در غزه و اریحا بنا به درخواست رژیم صهیونیستی ، منشور ملی خود را تغییر داد و بند مربوط به مبارزه با اسرائیل و نابودی این رژیم را از این منشور حذف کرد و عملاً از مواضع قبلی و خطمشی سیاسی اولیه خود دست برداشت ( نک : صلح با اسرائیل ، حکومت خودمختاری ، ساف اسرائیل )

د - ساختار تشکیلاتی ساف :

==

1 - ساختار سیاسی :

برخلاف جنبشهای ملی گرای فلسطین در سالهای دهه 1930 و 1940 سازمان آزادی بخش فلسطین یک مجموعه دقیق از نهادهای سیاسی به وجود آورد . به همراه این نهادها که یک روش کامل را به وجود می آورند و ترکیب آن سیاست خارجی ساف را تحت تأثیر قرار می دهد .

ساختار سیاسی ساف شامل نهادهای اساسی زیر است :

1 ) شورای ملی فلسطین ( PNC ) :

( نک : شورای ملی فلسطین )

2 ) کمیته اجرایی ساف :

کمیته اجرایی ساف بالاترین ارگان اجرایی در ساف می باشد . در چارچوب سیاستهای شورای ملی فلسطین این کمیته قدرت اجرایی کامل دارد . برطبق اساسنامه کلی ساف ، نمایندگی تمام مردم فلسطین ، سرپرستی تمام تشکیلات ساف ، تعیین دستورالعمل ها و تصمیم گیری برای هماهنگی کارهای سازمان آزادی بخش فلسطین در چارچوب سیاستهای وضع شده تا اجرای سیاستهای مالی ساف و تهیه بودجه از وظایف کمیته اجرایی است .

کمیته اجرایی شامل 15 عضو است که شورای ملی فلسطین ( PNC ) آنها را از میان اعضایش برمی گزیند . در انتخاب اعضای کمیته اجرایی PNCتضمین می کند که گروههای عمده مقاومت در آن حضور داشته باشند ، اعضای کمیته اجرایی نیز به نوبه خود ریاست کمیته را برمی گزینند و نایب رئیس نیز از میان خودشان انتخاب می شود . جلسات کمیته اجرایی دایمی است و اعضای آن به طور تمام وقت کار می کنند .

اعضای پانزده گانه کمیته اجرایی ساف از میان رهبران سازمانهای چریکی تشکیل دهنده ساف و گروههای مستقل فلسطینی تعیین می شوند .

احمد شقیری ، رئیس کمیته ، با استناد به دو ماده ، انتخاب اعضا را در طول دوران مسئولیتش یعنی از 2/6/1964 تا 24/12/1967 ، خود به عهده داشته است .

به دنبال تغییر اساسنامه سازمان آزادی بخش در دوره چهارم مجلس ملی ( قاهره 10 17/7/1968 ) که براساس آن مواد 13 و 14 تغییر یافتند ، مجلس ، اعضای کمیته را از میان خود برمی گزیند و ریاست آن را به یکی از منتخبین واگذار می کند ( ماده 13 ) این ماده تعداد اعضاء را 14 نفر ذکر کرده و در این خصوص بیان می داد که " با چهارده نفر که رئیس شورای اداره صندوق ملی فلسطین نیز جزء ایشان است " کمیته تشکیل می گردد .

در صورت کاهش تعداد اعضاء به هردلیل ، تأمین اعضای آن به عهده دوره بعد مجلس است ، اما در صورتی که این کاهش 31 اعضا و یا بیشتر را تشکیل دهد ، تکمیل اعضاء آن در نشست فوق العاده مجلس که نباید بیش از سی روز به طول انجامد ، صورت خواهد پذیرفت و در صورت عدم امکان تشکیل مجلس ، عضویتهای بلامتصدی در جلسه مشترک کمیته اجرایی با دفتر مجلس و اعضایی از مجلس که بتوانند در این جلسه حضور یابند ، تعیین می گردد .

در حال حاضر جنبش فتح دارای چهار نماینده در کمیته اجرایی ساف است و سازمانهای جبهه خلق برای آزادی فلسطین ، جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین ، حزب کمونیست فلسطین ، جبهه آزادی بخش عرب و جبههآزادی بخش فلسطین به رهبری محمدعباس هرکدام یک نماینده در کمیته مورد بحث دارند و شش عضو باقی مانده از میان افراد مستقل تعیین شده اند .

سالها است که ریاست کمیته اجرایی ساف به عهده یاسرعرفات بوده است . رئیس کمیته اجرایی ساف همچنین لقب فرماندهی کل نیروهای آزادی بخش فلسطین را دارا می باشد و اداره نظامی ساف که یکی از ادارات کل این سازمان می باشد زیر نظر مستقیم رئیس کمیته اجرایی فعالیت می کند .

اعضای کمیته اجرایی هرکدام اداره کل یا مؤسسه ای از مؤسسات متعدد تحت پوشش کمیته اجرایی را سرپرستی می کنند که به شرح ذیل می باشد :

  1. رئیس کمیته اجرایی و فرمانده نیروهای کل نظامی ساف .
  2. رئیس بخش سیاسی ساف .
  3. رئیس اداره روابط قومی و بین المللی .
  4. رئیس اداره آموزش و پرورش و امور اقتصادی .
  5. رئیس اداره اطلاعات .
  6. رئیس اداره پناهندگان فلسطین .
  7. رئیس اداره امور اجتماعی .
  8. رئیس اداره سازمانهای مردمی .
  9. عضو کمیته اجرایی .
  10. رئیس صندوق ملی فلسطین .
  11. رئیس اداره امور سرزمینهای اشغالی .
  12. دبیر کمیته اجرایی و رئیس اداره امور خارجی .
  13. رئیس اداره امور فرهنگی .
  14. رئیس شورای عالی فرهنگی و تبلیغاتی .
  15. عضو کمیته اجرایی ساف .

3 ) شورای مرکزی ساف ( C - C ) :

شورای مرکزی یک نهاد و واسطه مشورتی بین PNC و کمیته اجرایی است . این شورا 72 عضو از سازمانهای مختلف مقاومت و شش نفر به عنوان ناظر دارد که هر سه ماه به ریاست رئیس PNCبرای بررسی فعالیتهای کمیته اجرایی و طرح ریزی فعالیتهای آتی تشکیل جلسه می دهد .

شورا در طول سالهایی که از تشکیل آن می گذرد نقش مهمی در بهبود تحولات مختلف سیاسی عربی و بین المللی ایفا نموده و رهنمودهای لازم و مناسب در هر مقطع خاص را ارائه کرده است . تعداد محدود اعضای آن و حضور نمایندگی از گروههای مختلف مقاومت ، آن را در انجام وظایف محوله اش و دستیابی به راه حل ها و تصمیمات مناسب ، یاری نموده است . نمونه های زیر از جمله این اقدامات به شمار می رود :

به دنبال حمله صهیونیستها به جنوب لبنان در مارس 1978 شورای مرکزی اجلاسی در دمشق در روزهای 20 و 21 ژوئن تشکیل داد . کمیته اجرایی ، گزارش کاملی از وضعیت پیش آمده و آخرین تحولات در کلیه سطوح ، محلی ، عربی و بین المللی به شورا ارائه داد و در آن هدف صهیونیسم ، آثار و عواقب این حمله را عنوان کرد .

همچنین گزارشی از تماسها و فعالیتهای خود در طول این مدت را تقدیم داشت : بیانیه صادره این نشست به منزله برنامه کار کمیته اجرایی بود این بیانیه متضمن نکاتی چون تأکید شورای مرکزی به وحدت ملی ، مقابله با دشمن صهیونیستی و سایر نیروهای امپریالیستی حامی آن ، استفاده از پیشتیبانی های برادران لبنانی ، تعمیق روابط با ملت لبنان با احترام به حق حاکمیت این کشور ، همبستگی اعراب در مقابله با صهیونیسم و امپریالیسم و به کارگیری نیروهای سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و نفتی اعراب در حل مشکل فلسطین بود .

این بیانیه همچنین هرگونه دعوت سران عرب در تحقق سیاست سادات و خطمشی او را مردود دانست .

در ماه اوت 1977 شورای مرکزی ضرورت پایبندی به حقوق ملی فلسطینیان ، به خصوص حق بازگشت و تعیین سرنوشت و برپایی یک دولت مستقل را مورد تأکید قرار داده و نسبت به تلاشهای آمریکا که در کمرنگ نمودن مقاومت اعراب ، ایجاد اختلاف و منحرف ساختن افکار عمومی از خطر واقعی که در قالب کمپ دیوید و طرحهای حکومت خودمختار نهفته بود ، هشدار داد و تلاشهایی را که به قصد نادیده گرفتن حقوق ثابت فلسطینیان صورت می پذیرفت ، به شدت تقبیح کرد .

این نمونه ها ، کیفیت کار شورا را در جلسات عادی و فوق العاده آن آشکار می سازد . اما توصیه هایش به کمیته اجرایی در بالابردن سطح مبارزه علیه دشمن صهیونیست ، مطالبی است که در بیانیه های این شورا جایی نداشته و تنها رهنمودی برای تسهیل اجرای سیاستهای سازمان بوده است . ( نک : شورای مرکزی ساف )

4 ) بخشهای دیگر ساف :

علاوه بر این سه نهاد ، ساف دارای 9 بخش فعال می باشد که شبیه وزارتخانه های یک دولت است . بر فعالیتهای این بخشها کمیته اجرایی نظارت دارد . هربخش دارای رئیس است بجز بخش نظامی که مستقیما زیرنظر رئیس کمیته اجرایی قرار دارد . مانند شورای ملی فلسطین ، کمیته اجرایی و شورای مرکزی برای اطمینان از حضور گروههای مختلف فلسطین به وجود آمده و زیربنای حرفه ای دارند .

بخشهای سیاسی و نظامی و صندوق ملی فلسطین از بخشهای عمده می باشند . نمایندگی ساف در کنفرانسهای بین المللی نظارت بر دفاتر آن در خارج و انجام فعالیتهای مختلف دیپلماتیک به نفع ساف از وظایف بخش سیاسی است .

عملکرد اساسی بخش نظامی ، هماهنگی فعالیتهای نیروهای نظامی ساف در همکاری با GCFR ( فرماندهی کل نیروهای انقلاب ) است . از نظر سمت اداری ، ریاست این بخش با رئیس کمیته اجرایی است و سرانجام صندوق ملی فلسطین ( PNF ) به عنوان وزارت دارایی است که نظارت بر تمام فعالیتهای مالی ساف ، انجام تمام هدایای مالی و هدایت مخارج و سرمایه گذاری در چارچوب بودجه تصویبی PNC از وظایف این بخش است .

PNFسامیدرا اداره کرده و مؤسسه اجتماعی و رفاه و مؤسسات مربوطه انجمن فلسطینی نابینایان ، مراقبتهای اجتماعی محرومان و مراقبتهای اجتماعی از خانواده های شهدا را تحت نظر دارد . مدیر PNFتوسط PNCاز میان اعضای خود انتخاب می شود و از لحاظ سمت نیز عضو کمیته اجرایی است .

سایر بخشها عبارتند از : بخش تعلیم و تربیت که امور آموزش فلسطینیان را که در کشورهای عرب زندگی می کنند اداره می کند ، بخش بهداشت که انجمن صلیب سرخ فلسطین آن را هدایت می کند ، بخش سازمانهای مردمی که به عنوان یک هماهنگ کننده بین ساف و انجمنهای حرفه ای فلسطین عمل کرده و مخارج گروهها را تأمین می کند ، بخش اطلاعات و ارشاد ملی که تمام فعالیتهای اطلاعاتی ساف را انجام می دهد ، بخش روابط ملی که نمایندگی ساف را در دولتهای عربی به ویژه در رابطه با فلسطینیان به عهده دارد و بخش امور سرزمینهای اشغالی که در رابطه با فلسطینیان تحت کنترل اسرائیل عمل می کند .

مهمترین بخشهای ساف عبارتند از :

1 ) دبیرخانه :

هماهنگی و ارتباط بین دوایر مختلف سازمان و دستگاههای دولتی کشور میزبان مقر کمیته اجرایی ، تنظیم دستور کار کمیته اجرایی با مشورت رئیس آن و آماده سازی سخنرانیهای کمیته و تصمیمات آن ، از وظایف این بخش بوده به عبارتی همه مسائلی که قرار بوده در کمیته اجرایی ، چه از جانب افراد و یا ادارات سازمان و سایر دستگاههای دولتی ، مردمی ، عربی و بیگانه ، مطرح گردد ، به این اداره می رسید .

2 ) اداره سیاسی :

این اداره مسئول اداره فعالیتهای سیاسی سازمان در سطوح مختلف و خارجی بود ، همچنین وظیفه انجام فعالیتهای سازمان در سازمان ملل و کمیته های تخصصی آن را نیز برعهده دارد .

اداره سیاسی ، بر نحوه فعالیت دفاتر سازمان در کشورهای عربی و غیرعربی نظارت داشته و رؤسا و اعضای این دفاتر را تعیین می نمود .

انعقاد موافقتنامه ها با کشورهای مختلف جهان ، حفظ منافع ملت فلسطین در کشورهای مختلف ، نظارت بر رابطه منظم با جامعه کشورهای عرب ، برقراری روابط با سازمان وحدت آفریقا ، سازمان کنفرانس اسلامی ، جنبش عدم تعهد و اجرای برنامه های سیاسی در برقراری ارتباط مداوم با دولتهای جهان مطابق رهنمودهای کمیته اجرایی ، از دیگر وظایف این اداره بوده .

3 ) اداره نظامی :

مسئولیتهای زیر بر عهده این اداره نهاده شده بود : حل مسائل و مشکلات ارتش آزادی بخش در امور بسیج نیروها ، آموزش ، تسلیح و تجهیز و تأمین مالی آن ، مشورت با رئیس کمیته اجرایی و فرمانده کل در امور نظامی ، سازماندهی و مسائل مربوط به ارتش آزادی بخش و نیروهای انقلابی فلسطین ، تنظیم برنامه های آموزشی ، بسیج و تأمین نیازهای نیروهای مسلح انقلاب فلسطین و بالأخره همکاری با صندوق ملی در اداره خانواده های شهدای فلسطین .

4 ) اداره صندوق ملی فلسطین :

این اداره مسئول جذب درآمدهای مختلف ، تأمین نیازمندی های مالی سازمان آزادی بخش فلسطین و دستگاههای وابسته به آن و افزایش درآمدها با استفاده از همه امکانات ، نظارت بر جمع آوری کمک ( اعانه ) ، نظارت بر هزینه های ادارات سازمان و دفاتر و دستگاههای عمل کننده نظامی و غیرنظامی و بالأخره نظارت بر صرف و هزینه اموالی که کمیته اجرایی آن را مقرر داشته ، می باشد .

این صندوق توسط یک هیأت مدیره و یک نظام ویژه که توسط مجلس ملی فلسطین تدوین می گردد ، اداره می شود .

5 ) اداره امور سرزمینهای اشغالی فلسطین :

آن رسیدگی به مسائل و مشکلات سرزمینهای اشغالی است . وظیفه تحقیق و بررسی اوضاع اقتصادی ، اجتماعی ، آموزشی و مبارزاتی در این سرزمینها ، اجرای سیاستهای مربوط به مقاومت در داخل سرزمینهای اشغالی ، پشتیبانی از مقاومتها به خصوص مبارزات مسلحانه ، افشای اقدامات صهیونیسم و جمع آوری دلایل لازم به منظور ارائه به گزارش اقدامات وحشیانه آنها به مجامع عربی و بین المللی ، حمایت از برنامه های اقتصادی ، تربیتی ، خدمات عمومی ، و بالأخره شهرداری ها در سرزمینهای اشغالی ، از دیگر وظایف این اداره می باشد .

مجلس ملی در چهاردهمین دوره خود ( دمشق ، 15 22/1/1979 ) ، نکات زیر را مورد تأکید قرار داد .

( ( 1 ) ) ضرورت ایجاد اداره وطن اشغال شده و دستگاههای وابسته بدان ، به منظور عمل به وظایف محوله ، و مطابق با اختیارات واگذار شده بدان در اساسنامه .

( ( 2 ) ) تجدید ساختار دستگاه اجرایی اداره به منظور تقویت آن در انجام وظایفش .

( ( 3 ) ) تشکیل یک شورای عالی در سرزمینهای اشغالی ، برپایه مشارکت همه جبهه ها و نیروهای فلسطینی .

( ( 4 ) ) تشکیل کمیته های تخصصی برای تهیه و تنظیم بررسی های لازم .

( ( 5 ) ) تنظیم بودجه ای که آن را قادر به انجام تمام وظایفش بنماید .

6 ) اداره تربیت و آموزش عالی :

مسئولیت این اداره ، پیگیری امور آموزشی مردم فلسطین در کشورهای مختلف عربی و به خصوص در سرزمین اشغالی می باشد . همچنین به موجب تصمیمات کمیته اجرایی ، مسئولیت گزینش دانشجویان فلسطینی که برای تحصیل به خارج از کشور می روند ، به منظور اعطای بورسیه و پیگیری وضعیت تحصیلی آنها در مدارس سازمان پناهندگان ، نیز بر عهده این اداره است . این اداره اقدام به افتتاح مدارسی برای کودکان فلسطینی در لبنان نموده که هدف از این کار رفع کمبودهای ( آموزشی ) در مدارس سازمان پناهندگان و مدارس ویژه بوده است .

از دیگر اقدامات این اداره ، افتتاح مدارسی در کشورهای عربی برای تعلیم کودکان فلسطینی ، همکاری با شورای عالی تربیت و فرهنگ و علوم در مورد تحصیلات دانشگاهی فلسطینیان در داخل و خارج سرزمینهای اشغالی ، نمایندگی سازمان آزادی بخش در یونسکو و سازمان عربی تربیت ، فرهنگ و علوم ، می باشد .

مجلس ملی همچنین ، در چهاردهمین دوره خود موارد زیر را مورد تأکید قرار داد :

( ( 1 ) ) توجه به کودکان فلسطینی و تشکیل یک کمیته مرکزی برای ایجاد هماهنگی بین مهدکودکها و کودکستانها ، به عنوان اولین مرحله آموزشی و تنظیم و اجرای برنامه هایملی و تصمیم آن در همه مکانهای تجمع اعراب فلسطین و بالاخره آموزش کادر فنی مورد نیاز به منظور اجرای این برنامه .

( ( 2 ) ) تنظیم و قرار دادن یک ماده بررسی در مورد مسأله و مردم فلسطین برای همه مراحل آموزشی و تأکید بر تصمیم مجلس ملی در سیزدهمین دوره ، مبنی بر اینکه یک مرکز سیاستگذاری برای خود تهیه خواهد نمود .

( ( 3 ) ) پشتیبانی و برنامه ریزی برای تمامی سازمانهای آموزشی فنی در چارچوب سازمان آزادی بخش فلسطین .

( ( 4 ) ) ملزم نمودن دانشجویان فلسطینی برخوردار از بورسیه سازمان و یا یکی از دستگاههای وابسته بدان ، به حداقل دوسال خدمت در دستگاهها و ادارات انقلاب .

مجلس در بیانیه دیگری این موارد را متذکر گردید :

( ( 1 ) ) حمایت و سرپرستی مؤسسات آموزشی و ضرورت ایجاد آموزشکده های فنی و کشاورزی برای آموزش دانش آموزان در داخل سرزمین اشغالی و بالأخره حمایت از مدارس ، کودکستانها و مراکز مبارزه با بیسوادی .

( ( 2 ) ) ضرورت توجه بیشتر به مسائل دانش آموزان پس از مرحله متوسطه .

7 ) اداره روابط مردمی ( عمومی ) :

این اداره جدید بوده و مجلس ملی در سیزدهمین دوره خود ( قاهره ، مارس 1977 ) آن را تأسیس نمود . مسئولیت تنظیم روابط با سازمانها و احزاب ملی و عربی و سازمانهای غیررسمی جهانی ، نظیر جمعیتهای دوستی با ملتهای دیگر ، سازمانهای صلح و همبستگی جهانی ، با هماهنگی و مشورت اداره سیاسی ، به این اداره واگذار گردید .

8 ) اداره تبلیغات و فرهنگ :

نظارت بر فعالیتهای تبلیغاتی و فرهنگی سازمان ، مشارکت در فعالیتهای مختلف و کنفرانسهای تبلیغی فرهنگی عربی و بین المللی برعهده این اداره می باشد . توجه به مسائل فرهنگی مربوط به فلسطین و مردم آن نظیر ادبیات ، تئاتر ( ا ، پرا ) ، آثار هنری و میراث ملی از دیگر مسئولیتهای این اداره است . این اداره همچنین بر فعالیتهای هنری سازمان آزادی بخش فلسطین در نقاط مختلف جهان ، به خصوص راه اندازی نمایشگاههای هنری ، انتشار جزوات مربوط به مسأله فلسطین و احیاء میراث عربی فلسطین نظارت داشته و در برابر آن مسئول است .

مجلس ملی فلسطین در چهاردهمین دوره خود بر فعالیت تبلیغاتی ، به خصوص رادیویی که دارای اهمیت بسیار بوده و مورد نیاز مبرم توده ای مردم در سرزمینهای اشغالی است تأکید کرده و ضرورت آن را در توجیه مسائل سیاسی روشن و دقیق و توجه به پرداختن به مسائل حیاتی شان گوشزد نمود . مجلس همچنین اهمیت ایجاد یک مرکز تبلیغی ویژه سرزمین اشغالی به منظور انتشار نشریه های ویژه این مسأله ، را مورد تأکید قرار داد .

9 ) اداره سازماندهی مردمی :

مسئولیت این اداره ، نظارت بر فعالیتهای انتخاباتی اتحادیه ها و سازمانهای مردمی و همچنین شرکت در کنگره های عمومی می باشد . از جمله این اتحادیه ها عبارتند از :

اتحادیه جوانان ، اتحادیه زنان فلسطین ، اتحادیه دانشجویان فلسطین ، اتحادیه روزنامه نگاران و نویسندگان فلسطینی ، اتحادیه معلمین ، جمعیت هلال احمر فلسطین ، شورای عالی جوانان و ورزش ، جنبش پیشاهنگان فلسطین و سایر اتحادیه ها و فدراسیونهای ورزشی .

نمایندگی سازمان آزادی بخش در کنفرانسهایی که سازمان جهانی کار برپا می کند ، به عهده این اداره می باشد . این اداره نمایندگان خود را به کنفرانسهای بین المللی سازمانهای عربی و غیرعربی مرتبط با اتحادیه ها و انجمنهای تحت نظارتش ، روانه می کند . ایجاد هماهنگی بین فعالیتهای اتحادیه های مردمی از طریق شورای عالی این اتحادیه ها ، صورت می پذیرد .

این سازمانها و اتحادیه ها نقش مهمی در روند انقلاب فلسطین دارند و به همین خاطر ، مجلس ملی در دوره های مختلف بدان توجه بسیاری نموده است . دوره چهاردهم مجلس نیز این اتحادیه ها را عامل وحدت ملی بین همه گروههای مقاومت فلسطینی دانسته و آن را مشارکتی در قبول مسئولیت عمومی تلقی نموده است و آن را نشانه ای ازروح دمکراتیک و رقابت سالم می داند .

همچنین پشتیبانی مادی و معنوی از این سازمانهای مردمی ، به منظور انجام وظایف و گسترش فعالیت در همه زمینه ها و به خصوص نسبت به پایگاهها و کادر ساکن در اراضی اشغالی را مورد تأکید قرار داده است . دلایل مجلس در این تأکید ، بالا بردن مبارزه در اشکال مختلف آن و شرکت دادن سازمانهای مردمی در کمیته های تابع سازمان آزادی بخش فلسطین در سرزمین اشغالی بوده است . که این امر مستلزم توجه جدی به بودجه های پیشنهادی این سازمانها است .

10 ) اداره امور اجتماعی :

این اداره مسئول ارائه خدمات عمومی در همه اماکن تجمع اعراب فلسطینی می باشد . همچنین بر فعالیتهای " جمعیت حمایت از خانواده های مجاهدین و شهدای انقلاب فلسطین " و با همکاری شورای عالی امور اجتماعی نظارت دارد . نمایندگانی از سازمانها و مؤسسات مختلف در امور اجتماعی فلسطین ، در این شورا عضویت دارند .

دوره چهاردهم مجلس ملی در این مورد مقرر داشته است که : بودجه لازم به منظور رفع نیازهای عالی جمعیت در ارائه و استمرار خدماتش ، در اختیار آن گذارده شود . این فعالیتها در چارچوب تحقق اهداف انسانی آن در دو زمینه زیر می باشد .

( ( 1 ) ) سرپرستی همه خانواده های شهدا ، اسرا ، دستگیر شدگان ، مفقودین و مجروحین .

( ( 2 ) ) طرح شهرک آموزشی فرزندان شهداء و مجاهدین فلسطین و هزینه های تکمیل و تجهیز فاز اول آن ، به مقدار امکانات و توانایی های سازمان .

این دوره از مجلس همچنین ، پشتیبانی از طرحهای اجتماعی زنان فلسطینی و توجه به فلسطینیان ساکن در سایر کشورهای عربی را که در شرایط سختی از نظر اقتصادی و معیشتی به سر می برند ، مورد تأکید قرار داد . علاوه بر این وظایف ، اداره کار و امور اجتماعی ، نمایندگی سازمان را در کنفرانسهای عربی و بین المللی مرتبط با امور اجتماعی عهده دار می باشد .

11 ) اداره امور اداری :

که به امور اداری مربوط به سازمان و کارکنان آن می پردازد .

قابل ذکر است که همه این ادارات وابسته به سازمان نبوده ، و چه بسا که روند انقلاب فلسطین ، ایجاد ادارات جدیدی را با مسئولیتهای جدید در سازمان آزادی بخش فلسطین مطالبه کند .

12 ) اداره تنظیم ملی :

وظایف این اداره ، رسیدگی به امور اتحادیه های فلسطین و گردآوری گروههای فلسطینی براساس تشکیلات سندیکایی و همچنین نظارت در اجرای طرحها و هدفهایی است که از جانب این گروههای ملی پی ریزی می شود . این اداره به امور فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی اتحادیه ها و اصناف و گروههای فلسطینی رسیدگی می کند و یک شورای عالی از اتحادیه های فلسطینی از جانب این اداره ترتیب داده شده که وظایف آن به قرار ذیل است :

( ( 1 ) ) تنظیم گروههای مختلف ملت فلسطین و ایجاد ارتباط بین آنها .

( ( 2 ) ) ترسیم سیاست کلی اتحادیه ها و هماهنگی بین فعالیتهای آنها و به ویژه پیوندشان با " نبرد مسلحانه " و تنظیم روابط آنها با اعراب و غیر اعراب و یاری های مادی و پزشکی و پرورشی و اجتماعی به آنها و آماده ساختنشان برای همکاری با انقلاب فلسطین .

( ( 3 ) ) رسیدگی به اختلافهای اتحادیه هایی که عضو این شورا هستند . مقر شورای عالی اتحادیه های فلسطینی که زیرنظر اداره تنظیم ملی کار می کنند ، در محل کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین است . همچنین یکی از وظایف مهم اداره تنظیم ملی تشکیل انجمنهایی در اردوگاهها و اماکن تجمع فلسطینیان است .

این اداره برای آشنا ساختن افکار عمومی با انقلاب فلسطین نیز کوششهایی می کند و از طریق اتحادیه زنان فلسطینی ، موفق شد سه گروه از زنان فلسطینی را برای پرستاری و گذراندن دوره های دانشگاهی و " کومسومول " به شوروی بفرستد .

مهمترین اتحادیه های عضو شورای عالی اتحادیه های فلسطینی عبارتند از : اتحادیه عمومی کارگران دانشجویان ، زنان ، معلمان ، هنرمندان ، پزشکان ، داروسازان ، وکلاء دادگستری و حقوقدانان ، نویسندگان ، روزنامه نگاران و مهندسان فلسطینی .

سازمان آزادی بخش فلسطین ، سه اداره دیگر دارد که تا حدودی به طور مستقل کار می کنند . این سه اداره عبارتند از : هلال احمر فلسطین ، مرکز برنامه گذاری ، و مرکز مطالعات فلسطینی که خود دستگاه بزرگی است .

2 - تفکیک قوا و هماهنگی آنها در ساف :

کمیته اجرایی ساف به مثابه هیأت دولت عمل می کند . این کمیته بالاترین ارگان تصمیم گیری ساف می باشد . نمایندگی تمام مردم فلسطین ، سرپرستی تمام تشکیلات ساف ، تعیین دستورالعمل ها ، تصمیم گیری برای هماهنگی اقدام های ساف در چارچوب سیاستهای وضع شده تا اجرای سیاستهای مالی ساف و تهیه بودجه از وظایف این کمیته می باشد .

شورای ملی فلسطین به منزله قوه مقننه می باشد که در سیاستهای ساف تعیین خطمشی می کند . طرح ریزی سیاستهای اساسی ، تعیین دستورالعمل ها و خطمشی های کمیته های اجرایی و کاندیداتوری اعضای آن و همچنین قدرت ایجاد یا انحلال هر یک از نهادهای ساف از اختیارات PNCمی باشد .

ساف از یک قدرت قضایی برخوردار است . ساف یک دادگاه انقلابی ، قانون کیفری انقلابی ، قوانین انقلابی ، آیین دادرسی جنایی و قوانین انقلابی توانبخش را تأسیس کرده است . این قوانین در مورد تمام افراد فلسطین صادق است .

ساف در مورد فلسطینیان ، اصل استرداد مجرمین را اعمال می کند . در موارد متعددی حکومتهای عرب ، فلسطینیان متهم به فعالیتهای جنایی را به ساف تحویل داده اند که به وسیله سیستم قضایی ساف محاکمه و مجازات شده اند .

3 - سازمانهای عمده دولتی :

ساف شامل هشت سازمان مقاومت است . این سازمانها که به عنوان سازمانهای ایدئولوژی با هویت تشکیلاتی مخصوص به خود در ساف وارد شده اند عبارتند از :

  1. جنبش فتح 2 ) جبهه خلق برای آزادی فلسطین به رهبری جرج حبش 3 ) جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین به رهبری نایف حواتمه 4 ) جبهه خلق برای آزادی فلسطین ، فرماندهی کل به رهبری احمدجبریل 5 ) جبهه مبارزات خلقی فلسطین به رهبری سمیر غوشه 6 ) جبهه آزادی بخش عربی 7 ) سازمان الصاعقه 8 ) جبهه آزادی بخش فلسطین .

در تشکیلات ساف ، مؤسسات و نهادهای متنوعی از قبیل جمعیت هلال احمر ، اتحادیه کارگران ، سازمان زنان ، سندیکاهای روزنامه نگاران ، اتحادیه دانش آموزان و دانشجویان ، سندیکای حقوقدانان و وکلای دادگستری و دهها مؤسسه کوچک و بزرگ نیز ملاحظه می شود .

ه - سازمان آزادی بخش فلسطین در مجالس شورای ملی فلسطین :

اولین دوره مجلس ملی فلسطین :

اولین دوره شورای ملی فلسطین در روزهای 28 مه تا 3 ژوئن 1964 در قدس تشکیل شد . ابتدا ملک حسین با سخنان خود آن را افتتاح کرد و سپس دبیرکل اتحادیه عرب و به دنبال او احمد شقیری رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین سخنرانی کردند .

شقیری در سخنان خود کوشش کرد تا نگرانی و دلواپسی ملک حسین را از بین ببرد و توضیح داد که سازمان آزادی بخش فلسطین نمی خواهد کرانه غربی را از کشور اردن جدا سازد و مأموریت این سازمان " آزاد ساختن " سرزمین فلسطین است که تحت تسلط صهیونیسم می باشد . تشکیل این شورا برای سازمان آزادی بخش فلسطین نتایج زیر را به همراه داشت :

  1. شقیری به اتفاق آراء به عنوان رئیس این مجمعانتخاب شد و در رأس کمیته اجرایی که متشکل از 15 نفر بود قرار گرفت و مسئولیت رد کردن یا پذیرفتن آنها به او واگذار گردید .
  2. سازمان آزادی بخش فلسطین به عنوان تنها نماینده ملت فلسطین در سطح عربی و بین المللی نامگذاری گردید .
  3. از کلیه اصناف و پیشه وران فلسطینی خواسته شد که اتحادیه های مخصوص به خود را تشکیل دهند و آنها را تشویق نمایند که به اتحادیه های صنفی اعراب بپیوندند .
  4. گشایش فوری اردوگاههای آموزش نظامی برای کلیه فلسطینیان و انجام اقدامات لازم برای پیوستن گروه کثیری از جوانان فلسطینی به دانشکده های جنگ به عنوان آموزش و خدمت نظام وظیفه اجباری .
  5. تشکیل واحدهای نظامی کلاسیک فلسطینی و نیروهای چریکی نیمه نظامی و مجهزساختن آنها به اسلحه و مهمات مورد نیاز .
  6. پیروی از مواد منشور ملی فلسطین و اساسنامه سازمان .
  7. تأمین کمکهای مالی .

دومین دوره مجلس ملی فلسطین ( قاهره 31/5 4/6/1965 ) :

کمیته اجرایی گزارشی از عملکرد خود پس از تشکیل دور اول را به دور دوم مجلس ملی فلسطین در قاهره در تاریخ 31/5 4/6/1965 تقدیم نمود و طرح هویت مستقل فلسطینی در سازمان آزادی بخش را به عنوان بزرگترین اقدام ، مطرح کرد . همچنین تأکید نمود که این هویت مستقل ، هویتی جدا و به دور از سایرین نمی باشد بلکه هویتی استوار ، یگانه و مستقل در قلب وحدت عربی است .

سومین دوره مجلس ملی فلسطین ( غزه ، 20 24/5/1966 ) :

سازمان در مدت بین دو دوره دوم و سوم مجلس با مشکلات بسیاری در اجرای تصمیمات در مورد تسلیح ، سازماندهی و جمع آوری کمکهای ملی ، مواجه گردیده بود . زیرا حکومت اردن از توزیع سلاح در بین فلسطینیان مقیم در روستاهای خطوط مقدم کرانه غربی جلوگیری نموده و به نظر آنها وظیفه دفاع از این روستاها تنها برعهده ارتش اردن بود .

همچنین قانون خدمت اجباری و اخذ مالیات ( سازمان آزادی بخش ) از فلسطینیان مقیم اردن را لغو نموده بود . رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش ، اقدامات سازمان در مرحله سابق را به اطلاع اعضاء رساند و آنان را از مشکلاتی که با آن مواجه شده بود ، آگاه ساخت و به عنوان کمیته خواستار تغییر ماده 92 ( اساسنامه ) سازمان شد .

براساس این ماده تشکیل یگانهای ویژه فلسطینی مطابق برنامه های خواهد بود که فرماندهی واحد عربی ، با هماهنگی دولتهای عرب ، مقرر خواهد داشت . ولی خواستار تشکیل یک ارتش مستقل فلسطینی با فرماندهی مستقل شد .

شورای ملی با تغییر ماده 22 به شکل زیر موافقت نمود : سازمان آزادی بخش فلسطین ارتشی از همگی افراد ملت فلسطین تشکیل خواهد داد که به نام " ارتش آزادی بخش فلسطین " شناخته شده و فرماندهی آن نیز مستقل خواهد بود . وظیفه این ارتش قرار گرفتن در خط مقدم مبارزه آزادی بخش می باشد .

علاوه بر آن مجلس با تعدادی از پیشنهادات سازمان مبنی بر آزادی عمل فلسطینی ، وحدت عمل انقلابی و کار سیاسی تبلیغی و ایجاد تغییراتی در دستگاههای سازمان آزادی بخش موافقت نمود . مجلس همچنین استعفای کمیته اجرایی را پذیرفت و احمد شقیری را موظف نمود تا دوباره نسبت به تشکیل کمیته ، اقدام نماید .

با پایان یافتن دور سوم مجلس ملی فلسطینی ، اختلافات سازمان با اردن شدت یافت . رژیم اردن مقر اصلی سازمان آزادی بخش فلسطین در قدس را بست و کمیته به طور موقت مقر سازمان و همه ادارات وابسته به آن را به قاهره منتقل ساخت .

چهارمین دوره مجلس ملی فلسطینی ( 10/7/1968 ) :

دوره چهارم ملی تغییر مهمی را در آینده سازمان آزادی بخش ایجاد نمود . زیرا تعداد اعضای آن از 500 عضو در دور سوم به100 عضو در این دوره کاهش یافتهبود و همه سازمانهای مقاومت در این مجلس نمایندگانی را داشتند که بیشتر آنها نمایندگان نیروهای رزمنده فلسطینی بوده و همین امر نشان دهنده اهمیت مبارزه مسلحانه در این بخش بود . همچنین مجلس بر این نکته تأکید داشت که تنها راه آزادسازی وطن اشغال شده مبارزه مسلحانه است .

مجلس تصمیمات بسیاری اتخاذ نمود که همه سازمانهای فلسطینی عضو با آن موافقت نمودند . این تصمیمات منعکس کننده افکار مشترکی بود که نیروهای عمل کننده در این سطح بدان رسیده و معتقد شده بودند .

مهمترین این تصمیمات عبارت بود از :

  1. تصمیم به تغییر نام " پیمان قومی فلسطینی " به دو میثاق ملی فلسطین ، زیرا این میثاق متعلق به ملت فلسطین بوده و به همه امت عرب مربوط نمی شود و کلمه " ملی ( وطنی ) " مشخص به معنی ملت است نه امت .
  2. تغییر بسیاری از مواد میثاق قومی و افزودن مواد جدیدی بدان . این تغییرات و اضافات بر اهمیت نقش نیروهای رزمنده فلسطینی ، مبارزه مسلحانه و ضرورت نادیده گرفتن اختلافات داخلی در جهت طرح اختلاف اصلی صهیونیسم و استعمار با ملت فلسطین ، تأکید داشت .
  3. تصمیمات مربوط به اساسنامه سازمان آزادی بخش و مجلس ملی شامل :
    1. ریاست مجلس ملی و کمیته اجرایی از یکدیگر جدا گردیده و بدین ترتیب کار مجلس ، وضع قوانین لازم و نظارت بر اجرای آن خواهد بود .
    2. کاهش تعداد اعضای کمیته اجرایی به 11 عضو که از میان اعضاء مجلس انتخاب خواهند شد .
    3. انتخاب رئیس کمیته ، توسط این کمیته .
    4. تغییراتی در مورد عضویت در مجلس و جلسات آن ، نظام صندوق ملی و رئیس آن و مجلس و اداره آن .
  4. تصمیمات سیاسی : مجلس اعلام داشت که مشخص نمودن هدف مبارزه فلسطینی ، شیوه و ابزار آن ، شرط مهم وحدت بخشیدن به این مبارزه است . همچنین اعلام نمود که هدف تنها ، آزادسازی کامل سرزمین فلسطین ، مبارزه مسلحانه ، تنها روش و توده های عرب فلسطینی ، تنها ابزار کار در داخل و خارج سرزمینهای اشغالی می باشند که مبارزه برای پشتیبانی و مشارکت آنها خواهد بود .

این تصمیمات بیان می نمود که سازمان آزادی بخش تنها تجمع نیروهای فلسطینی در جبهه ملی و به منظور قیامی مسلحانه برای آزادسازی فلسطین می باشد . این سازمان میثاقی داشته که مسیر و اهداف آن را تعیین و مجلس ملی و فرماندهی منتخب مجلس ، کارهای آن را تنظیم می نماید .

مجلس همچنین شیوه عمل سیاسی در عرصه های عربی و بین المللی را تعریف و قطعنامه 242 شورای امنیت را مردود دانسته و دعوتهای مشکوک برای ایجاد یک دولت ضعیف فلسطینی به منظور حل قضیه فلسطین به نفع اسرائیل را محکوم نمود .

مجلس ، کمیته اجرایی را به ادامه فعالیت به مدت شش ماه به منظور تشکیل مجدد مجلس ملی با استفاده از تجربه این دوره ، موظف ساخت .

پنجمن دوره مجلس ملی ( قاهره 1 4/2/1969 ) :

کمیته اجرایی ، کارهای سازمان را انجام داد و با برقراری تماسهایی برای تشکیل مجلس ملی ، به انعقاد آن در موعد مقرر ابراز تمایل نمود و در این راه با تمامی گروههای مقاومت همکاری کرد . اما جبهه خلق برای آزادی فلسطین از شرکت در آن خودداری نمود . به همین سبب مجلس ملی سوم با نمایندگانی از جنبش ملی آزادی بخش فلسطین ( فتح ) ، پیشگامان جنگ مردمی آزادی بخش ( الصاعقه ) ، اتحادیه های مردمی و برخی صاحبنظران تشکیل گردید .

مجلس دور پنجم خود را در قاهره تشکیل و با انتخاب کمیته اجرایی به کار خود ادامه داد . کمیته نیز در اولین گردهمایی خود یاسرعرفات را به عنوان رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین برگزید و بدین ترتیب ، سازمان " فرماندهی مبارزه مسلحانه " را شکل داد .

در دوره های بعدی مجلس ملی نیز تحولاتی در ساختار کمیته ایجاد گردید .

ششمین دوره ششم ( قاهره 1 6/9/1969 ) :

مقرر داشت که تعداد اعضای کمیته 12 تا 15 نفربوده و رئیس شورای اداره صندوق ملی نیز جزء آنها باشد . یاسرعرفات به عنوان رئیس کمیته اجرایی ، مجددا انتخاب و تعداد اعضای کمیته به بالاترین حد خود یعنی 15 عضو رسید . دوره هفتم مجلس ملی ( 30/5 4/6/1970 ) نیز تغییری در ترکیب کمیته اجرایی و مسئولیتهای آن ایجاد نمود . براساس تصمیمات این دوره شورای مرکزی سازمان آزادی بخش فلسطین با ترکیب زیر تشکیل گردید :

رئیس مجلس ملی ، اعضای کمیته اجرایی ، فرماندهی کل ارتش آزادی بخش فلسطین ، سه نفر از نمایندگان مستقل مجلس ملی به انتخاب کمیته اجرایی و یک نماینده تام الاختیار به نمایندگی از سازمانهای فلسطینی امضاکننده موافقتنامه 6/5/1970 .

شرط عضویت در مجلس ملی ، از شرایط انتخاب شدگان نبوده و رئیس کمیته اجرایی ، ریاست شورای مرکزی را عهده دار گردید .

شورا بلافاصله و علی رغم وجود کمیته اجرایی ، تشکیل و وظایف آن را عهده دار شد . این شورا نقش فرماندهی عالی مبارزه فلسطین را در امور مربوط و در حدود دستگاههای وابسته اش داشت . این امور عبارت بود از :

    1. تصمیم گیری در امور و قضایای فوری و استثنایی ، به گونه ای که تعارضی با " منشور ملی " پیدا نکند .
    2. اقدام و استمرار سیاستهای فعال در تعمیق و گسترش وحدت ملی .
    3. پیگیری اجراء تصمیمات کمیته اجرایی و مجلس ملی .
    4. بحث درباره مسائل و پیشنهادهای ارائه شده بدان ، از سوی کمیته اجرایی یا یکی از اعضای آن .

همچنین اتخاذ تدابیر و تصمیمات لازم ، برابر با آیین نامه داخلی مصوب شورا . اجرای تصمیمات شورا نیز برعهده کمیته گذاشته شد .

مسئولیت تعیین تعلیق و یا لغو عضویت هر یک از اعضا و تعیین مجازات یا هرگونه اقدامی علیه این افراد ، به شرط طرح در اولین دوره انعقاد مجلس ملی و وضوح تصمیم ، نیز به شورای مرکزی واگذار گردید .

بدین ترتیب کمیته اجرایی با وجود شورای مرکزی برخی از توانایی ها و اختیارات گذشته خود را از دست داده و به عنوان مجری تصمیمات شورای مرکزی که اعضای آن از میان رؤسای سازمانهای انتحاری انتخاب می شدند ، درآمد . مجلس ملی در دوره هشتم خود ( قاهره 28/2 5/3/1971 ) مقرر نمود که کمیته اجرایی با وجود شورای مرکزی تا تشکیل دوره بعد مجلس ، به کار خود ادامه دهد .

براساس تصمیمات مجلس ملی در نهمین دوره تشکیل ( قاهره 7 13/7/1971 ) بار دیگر کمیته اجرایی ، اختیارات خود را یافت . در بیانیه این نشست آمده بود : " کمیته اجرایی در کسب تمام اختیارات ، مسئولیتها و توافقنامه های منعقده ، جای شورای مرکزی را گرفته و اعلام زمان انحلال شورای مرکزی نیز با این کمیته می باشد . "

مجلس ، رئیس کمیته اجرایی جدید ، متشکل از 14 عضو به نمایندگی از همه سازمانها را تعیین نمود و کمیته با اعلام انحلال شورای مرکزی ، مسئولیتها و اختیارات خود را بازیافت . همچنین مقرر داشت که فرمانده ارتش آزادی بخش فلسطین در تمامی جلسات کمیته اجرایی حضور یابد .

دهمین دوره مجلس ملی تغییری در کمیته اجرایی به وجود نیاورد . اما یازدهمین دوره ( قاهره ، 6/10/1973 ) مقرر داشت که : کمیته اجرایی جدید و یک شورای مرکزی از بین اعضای مجلس رابط کمیته اجرایی و مجلس ملی به ریاست رئیس مجلس تشکیل گردد .

کمیته در دوازدهمین دوره مجلس ( قاهره ، 1 8/6/1974 ) ، گسترده تر گردید و شش عضو جدید ، سه نماینده از جبهه وطنی فلسطین که در سرزمینهای اشغالی فعالیت می نمود و سه عضو دیگر یعنی نماینده جبهه ملی ( فرماندهی کل ) و دو عضو مستقل ، بدان افزوده شد . این در حالی بود که دو عضو کمیته به نام های محمدیوسف نجار و کمال ناصر به شهادت رسیده بودند .

به دنبال تشکیل جبهه رد ( جبهه امتناع ) ، اختلافاتی در سازمان آزادی بخش به وجود آمد که منجر به تعلیق عضویت برخی گروهها در کمیته اجرایی و شورای مرکزیگردید .

این کمیته تا تشکیل سیزدهمین دوره مجلس در مارس 1977 ، در قاهره ، به کار خود ادامه داد . اما با تشکیل این دوره ، کمیته استعفای خود را تقدیم و مجلس ، کمیته اجرایی جدیدی را انتخاب نمود ، کمیته جدید فعالیت خود را آغاز و استعفای خود را به چهاردهمین دوره مجلس ( دمشق ، 15 22/1/1979 ) تقدیم نکرد و لذا مجلس نیز کمیته جدیدی را به جای آن برنگزید .

در چهاردهمین دوره مجلس ملی ( دوره شهید هواری بومدین در دمشق 15 - 23/1/1979 ) دو برنامه جدید سیاسی و سازماندهی مورد تصویب قرار گرفت که براساس آن جنبش مقاومت فلسطین ، در سازمان آزادی بخش فلسطین محدود و متمرکز گردید . ( نک : شورای ملی فلسطین ) .

و - روابط ساف با دیگر گروهها و کشورها :

1 - روابط سازمان با گروههای مسلح فلسطینی :

کفه سنگین سازمانهای فلسطینی در دومین کنگره ملی فلسطین نمایان گردید . در این کنگره ، گروههای مختلف ، پیشنهادهایی را در زمینه تبدیل سازمان به یک سازمان راستین انقلابی در میان اعضای کنگره ، توزیع کردند . در این هنگام ، کشمکش پنهانی میان سازمانهای مسلح و شقیری آغاز گردید . وی به هنگام برگزاری دومین کنگره ملی ، علیه این گروهها دست به جوسازی زد .

لیکن به نظر می رسید که شقیری ، کفه سنگین آنها را طی برگزاری کنگره درک کرده بود ، لذا تلاش کرد تا موضع ظاهری خود را نسبت بدانها تغییر دهد . پس از آن ، شقیری اظهار داشت که برای تماسهایی با سازمانها و نهادهای مردم فلسطینی و از آن میان " عاصفه " و " هیأت عالی عربی " آماده است .

وی افزود : که هدف این تماسها " یگانه ساختن تلاشهای فلسطینیان در چارچوبی واحد و زیر پرچم سازمان و برای تلاش در راه رهایی فلسطین خواهد بود " . زیرا سازمان آزادی بخش یک سازمان چریکی و انقلابی است و ارتش آزادی بخش همانند ارتش الجزایر پیش از استقلال ، ارتش چریکها و همچون صاعقه است .

شقیری در مناسبتی دیگر اعلام کرد که سازمان آزادی بخش " سازمان فتح را تأیید می کند زیرا هر کس را که به خاطر فلسطین اسلحه به دوش گیرد تأیید می کند و مسأله فلسطین جز با اسلحه قابل حل نیست . اما هماهنگی میان فعالیتهای فتح و سازمان ضروری است . " وی افزود که برای دستیابی بدین هدف تماسهای خود را با فتح ادامه خواهد داد .

شقیری به هنگام برگزاری سومین مجلس ملی در مه 1966 در غزه طی سخنانی در برابر مجلس گفت که تماسهایی میان سازمان و دیگر گروهها به منظور تحقق " یگانگی پیکار و یگانگی نیروهای انقلابی " انجام گرفته و این تماسها به " نقاط مشترکی " رسیده است و براساس آنها یک شیوه تئوریک و پژوهشهایی انجام گرفته که به تعبیر وی " خیر و برکت فراوانی به دنبال دارد . "

مصوبه هایی از اجلاس مجلس گذشت که بر ضرورت " وحدت نیروهای انقلابی " تأکید می کرد و تمامی تسهیلات را در اختیار رئیس کمیته اجرایی قرار می داد تا جهت تحقق این امر به کار برد و به منظور دستیابی به هدف مربوط به وحدت فعالیتهای انقلابی " با نیروهای انقلابی همکاری کند . "

همگام با این امور ، تماسها و دیدارهای مختلفی میان سازمان و هیأتها و گروههای مسلح فلسطینی و سازمانهای فلسطینی وابسته به احزاب عربی در روزهای 15/1 ، 5/2/1966 و 5/5/1966 انجام گرفت . نتایج این دیدارها و گردهمایی ها بسیار محدود بود .

لیکن این تماسها و دیدارها ، به ویژه پس از جنگ ژوئن 1967 بر وضع درونی سازمان تأثیر نهاد و آن را به پیش راند . کوشش سازمانهای مسلح فلسطینی ، به ویژه فعالیتهای نظامی روبه افزایش و گسترش نهاد . این امر یکی از انگیزه های مهمی بود که شقیری را وادار ساخت تا در اواخر سال 1967 " شورای انقلاب " را تشکیل دهد و سازمان " شورای فرماندهی انقلاب برای رهایی فلسطین " را به منظور یگانه ساختن نبرد مسلحانه در زیر فرماندهی واحد ، پدید آورد .

اینها ، پیامد یک کنفرانس نظامی بود که در سرزمین اشغال شده برگزار گردید و چریکها و رزمندگانی از تمامی نواحی کشور را دربر گرفت تا طبق بیانیه صادرشده از سوی دفتر سازمان در بیروت در 7/2/1967 ، با " مرحله خطرناک " رویارویی کند . به رغم شک و تردیدهایی که پیرامون جدی بودن این بیانیه و واقعی بودن برپایی این چنین فرماندهی واحد در درون سرزمین اشغال شده ، رواج یافت و جنبش فتح نیز طی بیانیه ای این چنین کنفرانس و فرماندهی را تکذیب کرد ، با این وجود ، محض اعلام این چنین فعالیتهایی از سوی سازمان ، نمایانگر تأثیر فراوان مشی مسلحانه فلسطینی بر اوضاع درونی سازمان بود که به کناره گیری احمد شقیری از ریاست سازمان و تعیین یحیی حموده به عنوان رئیس موقت آن ، انجامید .

این یک مرحله انتقالی به شمار می رفت که در خلال آن سازمان باید به منظور یگانه ساختن فعالیتهای انقلابی فلسطینیان در چارچوب سازمان آزادی بخش فلسطین ، تماسهای جدی با سازمانهای مسلح فلسطینی انجام دهد .

بدین سان ، کمیته اجرایی جدید در نخستین گردهمایی های خود در ژانویه 1968 تصمیم هایی اتخاذ کرد که این گرایش را ژرف تر می ساخت . کمیته اجرایی جدید خواهان در پیش گرفتن نبرد مسلحانه برای مقاومت در برابر اشغالگران شد و از سازمانهای مسلح خواست تا با سازمان آزادی بخش همکاری کنند .

یک کمیسیون فرعی شامل یحیی حموده ، بهجت ابوغریبه ، نمر مصری و سرلشکر وجیه عدنی تشکیل گردید که وظیفه عمده اش ، تماس با جنبش آزادی بخش میهنی فلسطین - فتح و جبهه خلق برای آزادی فلسطین بود تا وحدت میهنی این سه گروه فلسطینی را به منظور تدارک برگزاری چهارمین مجلس ملی ، تحقق بخشد . این کمیسیون ، به قصد توافق پیرامون نسبت نمایندگان گروهها در مجلس ملی ، دیدارهایی با نمایندگان سازمانهای یاد شده در بیروت ، عمان و دمشق انجام داد .

رهبری سازمان طی بیانیه ای که به مناسبت پانزدهم ماه مه صادر کرد آمادگی خود را برای متحد ساختن تمامی گروههای چریکی در یک چارچوب و زیر یک فرماندهی ، اعلام نمود .

گروههای مسلح فلسطینی ، طی گردهمایی ها و تماسهایی با همدیگر مواضع گوناگونی پیرامون ورود به سازمان و ماهیت روابط با آن ، مطرح ساختند . تمامی این گروهها بر یک نکته اساسی توافق کردند و آن ، ضرورت جرح و تعدیل منشور ملی و دمیدن روحیه انقلابی به سازمان آزادی بخش بود تا با مرحله نوین ، یعنی مرحله نبرد مسلحانه و گسترش فعالیتهای چریکی فلسطینی ، سازگار گردد .

بر نهادهای سازمان و رهبری آن بود تا به منظور همگامی با مرحله نوین و با وجود اختلاف این گروهها پیرامون جزئیات ، خود را با شرایط تطبیق دهد . این فراگرد ، زیر عنوان وحدت میهنی و پس از برگزاری چهارمین مجلس ملی فلسطین و در تمامی مجالس بعدی ، اهمیت فراوانی پیدا کرد .

در نتیجه تلاشهای گسترده و تماسها و دیدارها و ارائه طرحهای مربوط به تحقق ( وحدت میهنی ) از سوی گروههای مختلف ، موافقت گردید تا یک کمیته مقدماتی از بیست ویک عضو و براساس زیر تشکیل شود :

شش عضو از " فتح " شش عضو از سازمان آزادی بخش فلسطین ، دو عضو از جبهه خلق ، یک عضو از سوی ارتش آزادی بخش فلسطین ، یک عضو از سوی صندوق ملی فلسطین و پنج عضو به نمایندگی از افراد مستقل .

وظیفه این کمیته ، بررسی بنیادهایی بود که گروههای فلسطینی می بایستی براساس آنها وارد سازمان آزادی بخش می شدند و نیز بررسی امور مربوط به تعدیل منشور ملی .

2 - روابط خارجی ساف :

#1 ) روابط با کشورهای عربی :

بنیانگذاری سازمان آزادی بخش فلسطین ، طی نخستین و دومین کنفرانس سران عرب با یک تصمیم و اراده عربی صورت گرفت . برخی از کشورهای عرب با بروز " کیان فلسطینی " و تأسیس سازمان آزادی بخش و حتی با شخص شقیری ، مخالفت داشتند .

در اندیشه ایشان سازمان نظیر استخوانی بوده استکه جلوی سگ می اندازند تا ساکت شود . یعنی بگویند : " این هم سازمان آزادی بخش شما فلسطینیان ، دیگر چیزی از شما نشنویم . "

اما سازمان هنگامی که توسعه یافت با استخوان بازی نکرد ، ارتش چریکی خود را ایجاد نمود . ( نک : ارتش آزادی بخش فلسطین ) و در این هنگام بود که دولتهای عربی دچار ترس شدند و فقط به 40% از آنچه وعده داده بودند ، عمل کردند .

برخی از حکومتهای عربی هم کوشش کردند که ارتش چریکی وابسته به خود را برای آزاد کردن فلسطین ایجاد کنند .

لذا دومین کنفرانس سران عرب که در عرصه عربی به سازمان آزادی بخش فلسطین ، قانونیت می بخشید از این اختلافات ، فراتر رفت . با این وجود روابط با سوریه تا پس از برگزاری دومین کنگره فلسطین ، سرد باقی ماند . به طوری که کنگره به یکی از نمایندگان مجلس ملی مأموریت داد تا به منظور " زدودن ابرهای میان سازمان و دمشق " به دمشق سفر کند .

تبعیت سازمان از وضع عربی ، پس از اظهارات رئیس جمهور تونس در سال 1965 ، به شکلی آشکار نمایان گشت . به طوری که شقیری در اعتراض به این اظهارات " و تصمیم ضعیف رؤسا و پادشاهان عرب پیرامون این موضوع " استعفای خود را در دومین کنگره ملی فلسطین مطرح ساخت .

گرچه کنگره از پذیرفتن کناره گیری شقیری خودداری ورزید ، لیکن این مسأله ، نمایانگر آشکار تبعیت سازمان در آن هنگام از نوسانهای وضع عربی بود . این تبعیت به شکلی واضح تر در استعفای شقیری نمایانده گردید که به علت اینکه " برخی از خواسته های مربوط به فلسطین رد شده است " آن را به سومین کنفرانس سران عرب در کازابلانکا عرضه کرد .

به نظر می رسید که این خواسته ها در چارچوب اختلافهایی جای می گرفت که در میان سازمان و اردن پیش آمده بود . گرچه هیأتهای مردمی از شقیری خواستند از تصمیم خویش منصرف شود و کمیته اجرایی نیز از پذیرفتن استعفای او خودداری ورزید ، با این حال ، این مسأله بیانگر ژرفای تناقض در هویت و وابستگی های سازمان و قانونمندی هایی بود که بر آن اتکاء داشت . در زیر به منظور آگاهی از وضعیت روابط ساف با کشورهای عربی ، روابط این سازمان به طور جداگانه در بخشهای زیر مورد مطالعه قرار می گیرد :

  1. روابط ساف - اردن . نک : اردن و مسأله فلسطین .
  2. روابط ساف - لبنان . نک : لبنان ( روابط ساف - ) .
  3. روابط ساف - سوریه . نک : سوریه ( روابط ساف - ) .
  4. روابط ساف - مصر . نک : مصر ( روابط ساف - ) .

2 ) روابط با کشورها و نهادهای خارجی :

ساف که به وسیله 100 ملت و چند سازمان بین المللی به عنوان نماینده بر حق ملت فلسطین به رسمیت شناخته شده ، در 61 کشور جهان دفتر نمایندگی دایر کرد . نیز حق نظارت در مجمع عمومی سازمان ملل را دارد و در شورای اقتصادی آسیای غربی سازمان ملل که یک کمیته فرعی یونسکو می باشد و دیگر ارگانها و آژانسهای مخصوص سازمان ملل عضو دائمی می باشد .

ساف همیشه نمایندگانی را به کنفرانسهای بین المللی جهت مأموریتهای حسن نیت و جلب کمکها ارسال می دارد . پس از ورود حضرت امام خمینی به فرانسه در اکتبر 1978 ساف به ایجاد روابط بسیار نزدیک با ایشان پرداخت .

امام خمینی قبل از مراجعت به ایران قول داد که اجازه خواهد داد تا ساف در تهران دفتری باز نماید و دیگر اینکه وعده داد تا از تشکیل یک کشور فلسطینی مستقل نیز حمایت کند . پس از مراجعت امام خمینی به ایران ، ساف نقش یک واسطه را بین جمهوری اسلامی ایران و چند کشور عربی ایفا نمود . ( نک : ایران ، روابط ساف با جمهوری اسلامی ) .

در سال 1978 ، چاپخانه های سازمان ساف در بیروت به چاپ انتشارات حزب توده ایران ( کمونیست ) پرداخت .

اعضای واسوس لیساریوس از اتحادیه دموکراتیکواحد مرکزی ( EDEK ) که یک حزب سیاسی سوسیالیستی بود و مأموریت آنها تشکیل گروههای مسلح در قبرس در سال 1975 بود ، آموزشهای نظامی خود را در ساف گذرانیده بودند .

اتحادیه ضد امپریالیسم ، با ساف بی ارتباط نبود و اتحادیه کمیته کشورهای کمونیستی خاور نزدیک آلمان غربی نیز از نظر مالی به ساف کمکهایی کرده است .

سازمان اتحاد با انقلاب فلسطینی و خلق عرب در بلژیک نیز طرفدار ساف می باشد .

دفتر ساف در سوئد از فدراسیون اتحادیه تجاری سوئد نیز کمک مالی دریافت می کند .

دفتر ساف در رم محل اصلی دریافت اسناد چریکی ( تروریستی ) در اروپا می باشد .

نهضت دانشجویان ایتالیایی و نیروی کارگران ( پوترا و پرایو ) نیز با ساف در سوئیس و آلمان شرقی ( سابق ) ارتباط هایی داشته اند .

در آوریل 1978 نیروهای نظامی ساف از لیبی به اوگاندا فرستاده شدند تا امنیت داخلی را به نفع عیدی امین برقرار سازند .

در ژوئن 1977 یکی از اعضاء گروه آزادی بخش انقلاب تامیل در لندن با ساف درباره دادن سلاح به این گروه ، توسط نمایندگان ساف در کلمبو و سری لانکا به بحث و تبادل نظر پرداخت .

بنا به روایتی سازمان ساف در ژوئن 1976 تعهد کرده بود که در زمینه مالی ، آموزشی و تسلیحاتی به چریکهای تامیل کمک کند .

جامعه فلوتینگ کریسانتموم ژاپنی که یک گروه دست راستی است از سال 1972 با ساف ارتباط برقرار کرده ، کمک مالی نیز نموده است . جامعه فرهنگی عرب ژاپن ، جامعه دوستی فلسطین ژاپن ، حزب کمونیست ژاپن و کمیته وحدت آن با خلق فلسطین ، مرکز حمایت از خلق فلسطین و جامعه تبادل افکار ژاپن و عرب از مهمترین گروههای چپگرا هستند که از نظر تبلیغاتی ، ایجاد وحدت ، در زمینه مادی و مواد دارویی به ساف یاری می دهند . بعضی از گروههای ارتش سرخ ژاپن نیز در زمره حمایت کنندگان این سازمان در آمده اند .

نماینده ساف در شوروی سابق به عضویت کمیته وحدت خلق آفریقا آسیا درآمده بود .

آلمان شرقی ( سابق ) به سازمان آزادی بخش فلسطین اجازه داد تا در برلین دفتری به نام این سازمان گشایش یابد . این دفتر اولین دفتری بود که در یک کشور کمونیست طرفدار شوروی گشایش می یافت ( سازمان آزادی بخش فلسطین از مدتها پیش در پکن دفتر داشت ) .

از آن زمان اتحاد شوروی ( سابق ) سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان تنها نماینده خلق فلسطین به رسمیت شناخت و مصوبات کنفرانس سران عرب را در رباط مورد تأیید قرار داد .

3 - کیفیت روابط ساف با سایر کشورها و میزان تبادل هیأتهای نمایندگی :

ساف تلاش وسیعی کرد تابه عنوان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین با کشورهای مختلف جهانی روابطی برقرار کند . تلاشهای سازمان مزبور تا حدود زیادی قرین موفقیت بود و بنا به برخی آمارها ساف با بیش از 132 کشور از کشورهای جهان دارای روابط می باشد . این کشورها این سازمان را به رسمیت شناخته اند . در حالی که ساف در هنگام تأسیس تنها در اتحادیه عرب و بعضی از کشورهای عربی و فقط در یک کشور خارجی آن هم جمهوری خلق چین ، نمایندگی داشت .

ولی تا اواخر دهه هشتاد 85 دفتر نمایندگی دایم ( سفارتخانه ) در خارج داشت . نمایندگانش در بیش از 105 کشور اکردیته می باشند که 63 نماینده به عنوان دیپلمات در کشورهای آفریقایی ، آسیایی ، آمریکای لاتین ، کشورهای سوسیالیستی و بعضی کشورهای اروپای غربی اقامت دارند .

19 دفتر ساف به عنوان دفاتر تبلیغاتی در کشورهای اروپای غربی ، آمریکا و استرالیا فعالیت می کنند . سه دفتر به عنوان ناظر عمل می کنند که دوتای آنها در سازمان ملل متحد مقیم بوده که یکی در نیویورک و دیگری در ژنو است .

البته دفتر اطلاعات ساف در واشنگتن در تاریخ 13/9/66 توسط دادگاه فدرال آمریکا رسما بسته شد . دفتر سوم ساف در سازمان یونسکو در پاریس می باشد . این دفاتر دارای ویژگی ناظر از سوی کشوری غیرعضو در سازمانهای یاد شده اند .

در تاریخ 30/9/65 به دنبال دیدار عرفات از فری تاون در سیرالئون دفتر ساف در این کشور افتتاح شد .

اسپانیا نیز به دفتر ساف عنوان نمایندگی سیاسی و دیپلماتیک داد اما مصونیت سیاسی به آن نداده است . اسپانیا معتقد است چون ساف هنوز دارای وطنی نمی باشد ، سطح نمایندگی آن را مانند دیگر سفارتخانه ها نمی شناسد .

ساف فقط در آتن و وین دارای دفتری در سطح سفارت می باشد .

اسفند ماه سال 1365 فاروق قدومی رئیس دفتر سیاسی ساف از مقامات ونزوئلا درخواست افتتاح دفتری در کاراکاس کرد . فاروق قدومی که به منظور شرکت در اجلاس غیرمتعهدها وارد کاراکاس شده بود در مورد تجدید روابط دوجانبه گفت : این روابط از طریق ایجاد یک نمایندگی از سوی ساف در این کشور برقرار می شود .

ساف در سال 1965 از فیلیپین درخواست افتتاح دفتری در این کشور کرد .

دفتر ساف در طرابلس پایتخت لیبی که پس از تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982 و تیره شدن روابط فیمابین بسته شده بود ، در سال 1987 پس از هیجدهمین اجلاس شورای ملی فلسطین و ایجاد روابط ساف و لیبی در تاریخ 19 اکتبر 1987 مصادف با 27/7/66 مجددا در طرابلس گشایش یافت و نماینده جدید رسمی ساف به نام عزت ابو روب قطاب معرفی گردید .

در تاریخ 24/6/66 دولت آمریکا تصمیم گرفت دفتر اطلاعات ساف در واشنگتن را تعطیل کند . این تصمیم به خاطر نشان دادن نگرانی آمریکا نسبت به اقدامات به اصطلاح تروریستی سازمان و افراد وابسته به ساف اتخاذ شد . در تاریخ 13/9/66 دفتر اطلاعات ساف در واشنگتن رسما به دنبال دستور دادگاه فدرال آمریکا بسته شد .

در حال حاضر ساف در اغلب کشورهای اروپایی دارای دفاتر نمایندگی ، زیر عناوین مختلف می باشد . هر چند غیر از یونان و اتریش هیچ یک از کشورهای اروپای غربی سازمان یاد شده را به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین به رسمیت نشناخته اند و به نمایندگان آن مزایای دیپلماتیک اعطاء نکرده اند .

ز - اختلافات و انشعابات داخلی سازمان :

همان طور که پیشتر گفته شد ، سازمان آزادی بخش فلسطین ، زاده اراده رسمی عربی ، در خلال دو کنفرانس اول و دوم رؤسا و پادشاهان عرب بود . از سویی ، این سازمان ، زاده اراده فلسطینی در خلال نخستین کنگره فلسطینی بود که اصول ، هدفها و نظامنامه سازمان را تدوین نمود .

بدین سان سازمان ، در نخستین روزهای پیدایش خود به قانونمندی دوگانه رسمی عربی و فلسطینی که تکیه بر توده های مردم عرب فلسطین داشت متکی بود . این قانونمندی دوگانه از مهمترین عوامل تناقض و خلل در هویت سازمان آزادی بخش و برنامه ها و استراتژی سیاسی و نظامیش بود و نیز عامل اختلافها و کشمکش درونی نهادهای سازمان و میان سازمان و کشورهای عربی ، به ویژه اردن بود .

عوامل تناقض ، خیلی زود و دقیقا همزمان با برگزاری دومین کنگره فلسطین که در تاریخ 31/5/1965 در قاهره برگزار گردید ، پدیدار شد .

گرچه در دومین کنگره ملی ، اختلافها و تناقضات حادی در درون سازمان و در میان کادر رهبری پدیدار نشد و کمیته اجرایی دستاوردهای خود را در زمینه های تشکیلاتی نظامی و مالی ( گزارش صندوق ملی ) به کنگره عرضه نمود و کنگره ، مصوبه هایی در این زمینه صادر کرد و بار دیگر به احمد شقیری به عنوان رئیس کمیته اجرایی رأی اعتماد داد ، لیکن پس از پایان کنگره ، اختلافهای درونی آن نمایان گردید .

پس از تعیین کمیته اجرایی جدید توسط شقیری که در آن ، " شفیق ارشیدات " به عنوان عضو و " علی حیاری " به عنوان مدیر بخش نظامی تعیین شده بودند ، دیری نپایید که دو فرد یاد شده پس از مدت کوتاهی از زمان تعیین خود ، در اواخر ژوئن 1965 از کار کناره گیری کردند . همچنین " منذر عنتباوی " مدیر صندوق ملی ، " باسل عقل " مسئول دفتر سازمان در قاهره و دکتر " رفعت عوده " مسئول دفتر سازمان در الجزایر و دستیار وی " عمر نابلسی " نیز از پستهای خود کناره گرفتند . این کناره گیری ها در اوت همان سال رخ داد .

در آن هنگام ، تفسیرها و توجیه های مختلفی پیرامون این کناره گیری ها ارائه شد . شقیری ، علل آنها را شخصی دانست در حالی که افراد مستقل ، عملکرد احمد شقیری را به باد حمله گرفتند . " عنبتاوی " گفت که وی " به علت سیاستهای فردگرایانه ، متزلزل و خودخواهانه ای که نمایانگر اعمال کادر رهبری سازمان است و آن را به ابزاری برای کسب درآمد تبدیل کرده است بیش از آنکه سازمان را به عرصه راستین خدمت به هدفهای رهایی ملی تبدیل کند " ، استعفا کرده است .

به نظر می رسد که علل ، ژرف تر از این بود . دکتر " فایز صایغ " عضو کمیته اجرایی و مسئول بخش تبلیغات طی گفت وگویی که روزنامه بیروتی " المحرر " در روز 16/7/1965 با وی انجام داد ، گفت : " اختلاف با شقیری ، یک مسأله شخصی نیست بلکه به مسایلی اساسی بازمی گردد که سازمان بر بنیاد آنها قرار گرفته است ، یعنی مسأله هویت و شخصیت و سرنوشت فلسطین و پیوند آنها با رژیم های سیاسی عربی همسایه . شقیری طی گفت وگوهای مطبوعاتی ، دیدگاه هایی در این زمینه ابراز نموده است که با متن منشور ملی فلسطین ، سازگار نیست . "

تفسیرهای دیگری نیز درباره اختلافات گفته شده است مبنی بر اینکه ، اختلافهایی هستند میان دو گرایش و دو برداشت از فعالیتهای فلسطینی . گرایش شقیری و گرایش جنبش ملی گرایان عرب . بعدها ، بیانیه ها و اظهارات دو طرف ، این کشمکش را نمایان تر ساخت و تفسیرها و برداشتهای متفاوتی را برانگیخت .

با ادامه اختلافهای درونی و برخی کناره گیری ها ، تلاشهای شقیری جهت تمرکز قدرت درونی سازمان در دستان خویش ، افزایش یافت . افزون بر آزادی مطلق شقیری در تعیین اعضای کمیته اجرایی که مطابق با منشور ملی صورت می گرفت و اختیارات گسترده ای که به کمیته - و طبعا به رئیس آن داده شده بود ، کمیته اجرایی در 18 ژوئیه سال 1965 آیین نامه داخلی خود را صادر کرد که اختیارات مطلقی را در زمینه تعیین اعضای کمیته اجرایی مسئولان بخشها به رئیس کمیته اجرایی می بخشید و فرمانده ارتش آزادی بخش را در برابر رئیس کمیته اجرایی ، مسئول مستقیم می دانست و نیز پست ریاست بخش نظامی سازمان را به رئیس کمیته اجرایی می داد .

شقیری در اواخر سال 1966 ، انحلال کمیته اجرایی و تشکیل آن را به " شکلی انقلابی " اعلام نمود . وی در توجیه این تصمیم گفت که این امر در اجرای پنجمین مصوبه مجلس ملی سوم که در مه 1966 در غزه برگزار گردیده بود و با استناد به ماده 13 منشور ملی ، صورت گرفته است . شقیری نام " شورای انقلاب " را بر کمیته جدید نهاد .

وضع درونی سازمان در این حد متوقف نشد . در فوریه 1967 ، سرلشکر " وجیه عدنی " پیامهایی برای چند تن از رؤسای جمهوری کشورهای عربی فرستاد و نسبت به بیانیه ای که در متن آن شقیری - آنچنان که عدنی می گوید - به ارتش آزادی بخش توهین روا داشته ، اظهار ناخشنودی نمود . شفیق الحوت ، مدیر دفتر سازمان در بیروت ، وجود اختلافهای مسلکی در درون سازمان را آشکار نمود و رئیس سازمان را به فردگرایی در تشکیلات و زیر پا نهادن قانون اساسی سازمان ( منشور ملی و نظامنامه ) و عدم کسب موافقت کمیته اجرایی که اساسا در 27/12/1966 توسط شقیری منحل و به جای آن به اصطلاح وی ، شورای انقلاب قرار گرفت ، متهم ساخت .

به دنبال این امر ، شفیق الحوت از پستش منتقل گردید و سپس در 7/5/1967از کار کناره گرفت . وی در 12/5/1967 ، شقیری را متهم ساخت که برضد به اصطلاح وی " هواخواهان رهبری گروهی " در سازمان دست به یورش زده و به اخراج آنان پرداخته است .

شقیری ، پس از جنگ ژوئن ، بار دیگر " شورای انقلاب " دیگری تشکیل داد و کوشید تا از برخی تحولات درون سازمان به ویژه توسعه فعالیت سازمانهای مسلح فلسطینی جلوگیری کند .

لیکن این تلاشها سرانجام به کناره گیری وی از ریاست سازمان انجامید . این امر پس از ارائه یادداشتی از سوی هفت تن از اعضای کمیته اجرایی سازمان به رئیس کمیته اجرایی در تاریخ 14/12/67 صورت گرفت که در آن خواستار کناره گیری شقیری از ریاست سازمان گردیدند ، " به سبب شیوه هایی که طبق آن کارهای سازمان را پیش می برید " که " زیان آنها برای سازمان از زیان عوامل خارجی کمتر نیست . " در این یادداشت از " نگرانی ملت عرب فلسطین نسبت به سازمان خویش و عدم خشنودی این ملت از شیوه های رئیس سازمان " سخن به میان آمده است .

" لذا در پایبندی به کیان فلسطینی که به ضرورت حفظ و بقای محکم و سالم آن ایمان داریم و نیز به منظور ارتقای این نبرد ( مسلحانه ) و قادر ساختن سازمان به رویارویی و خنثی ساختن تلاشها و اقدام های ناشی از بیانیه - 242 - شورای امنیت ، امضاکنندگان ذیل خواهان کناره گیری احمد شقیری هستند : عبدالخالق یغمور ، بهجت ابوغریبه ، اسامه النقیب ، یحیی حموده ، وجیه عدنی ، نمر مصری و یوسف عبدالرحیم . "

پس از کشمکشهای فراوان و بیانیه های مختلف و تلاشهای فراوانی که از سوی شقیری جهت باقی ماندن در منصبش انجام گرفت . سرانجام استعفای خود را تقدیم کرد و کمیته اجرایی نیز آن را پذیرفت . این کمیته تصمیم گرفت تا یحیی حموده ، یکی از اعضای کمیته اجرایی ، وکالتا ریاست سازمان را در روز 24/12/1967 به عهده گیرد . پس از آن نیز یاسر عرفات ریاست سازمان را به عهده گرفت .

سازمان آزادی بخش فلسطین در دوران ریاست یاسرعرفات نیز دستخوش اختلافات داخلی گردید زیرا سازمانهای تشکیل دهنده آن به عنوان سازمانهایی با ایدئولوژی و هویت تشکیلاتی مخصوص به خود در ساف وارد شده اند . در نتیجه نهادهای ساف به نحوی بنا شده که علاوه برچند عضو منفرد ، منعکس کننده حضور نسبی هر سازمان باشد . این موضوع سیاست ساف را به صورت یک سیاست ائتلافی درآورد .

از این گذشته این سازمانها همگون نیستند . آنها در برداشتشان از جنگ اعراب و اسرائیل ( میانه روها علیه تندروها ) ، ریشه های ایدئولوژیکی شان ( ملی گراهای اسلامی ، ملی گراهای عرب و مارکسیست لنینیستها ) در میزان وابستگیشان به رژیم های عرب ( سوداگرها درمقابل عام گراها ) تفاوت دارند .

سازمانهای مقاومت فلسطین همچنین در حوزه و ماهیت ارتباطشان با حکومتهای عرب تفاوت دارند . بعضی از آنها تا حد بسیار زیادی رسمی شده اند و بعضی منشاء عام گرایانه دارند . سازمانهای رسمی یا سوداگرا ذاتا به رژیم های به خصوص عربی وابستگی دارند . آنها منعکس کننده ایدئولوژی و مجری استراتژی رژیم حامی خود هستند .

الصاعقه در میان سازمانهای رسمی برجسته تر است ( این سازمان به حزب بعث سوریه وابسته است ) و جبهه آزادی بخش عرب ( ALF ) که به بعث عراق وابسته است . سازمانهای عام گرا مثل فتح و جبهه خلق برای آزادی فلسطین کنترل شدن یا وابستگی به هر حکومت عرب را رد می کنند . آنها بیم دارند که وابستگی به هر حکومت عرب ، آزادی عمل شان را کم کند .

بررسی ایدئولوژی بعضی از سازمانهای برجسته ضروری است . فتح ، یک تعریف ابزاری از جنگ که متضمن بسیج تمام نیروها صرف نظر از ایدئولوژی آنها است اتخاذ می کند . این سازمان چنین برداشت می کند که در جنگ اعراب و اسرائیل که لزوما یک جنگ فلسطینی و اسرائیلی است ، اعراب و جنبشهای ملی آزادی بخش در یک سمت و صهیونیستها و امپریالیستها در طرف دیگر قرار دارند .

جبهه خلق و دمکراتیک برای آزادی فلسطین نقطه نظر فتح را رد کرده و طرفدار تجزیه و تحلیل جنگ در رابطه با طبقات هستند . برطبق نظرات این دو سازمان ، بعد اجتماعی یک جنگ را نمی توان نادیده گرفت . زیرا که تأسیس اسرائیل نتیجه اتحاد بین بعضی از اعراب ویهودیان طبقه سرمایه دار است .

از میان هشت سازمان مهم و اساسی پیش گفته ساف ، که برخی از آنها نیز خود از جبهه هایی تشکیل شده اند ، الفتح و جبهه آزادی بخش عربی و جبهه آزادی بخش فلسطین در یک طرف و جبهه خلق ( فرماندهی کل ) ، جبهه مبارزات خلقی ، الصاعقه و نیز گروه شورشی الفتح ( به رهبری ابوموسی ) در طرف دیگر و جبهه خلق و دمکراتیک موضع میانه داشتند .

گروههای فوق علی رغم ایجاد شکاف آشکار ساف ، از انشعاب جدا خودداری کرده و با ایجاد جبهه نجات ملی فلسطین خواستار تصحیح خط مشی سازمان و حذف رهبری آن شدند . ( نک : جبهه نجات ملی فلسطین ) این گروهها توانستند تا مدتی دو گروه میانه را به خود جلب کنند و برقدرت و اعتبار خویش بیافزایند ، اما همکاری آنان همواره دارای نوسان بوده است خصوصا در مورد جبهه دمکراتیک که ارتباطات قوی با الفتح دارد .

ضمنا جبهه خلق برای آزادی فلسطین به تلاشهای شوروی ، الجزایر و سپس جهت متحد ساختن گروههای فلسطینی ، به گروه عرفات پیوست و در هیجدهمین اجلاس شورای ملی فلسطین که از 20 تا 25 آوریل 1987 تشکیل شد ، شرکت نمود .

ولی با این وجود در تاریخ 12/7/66 طی مصاحبه با روزنامه الخلیج چاپ شارجه از سیاستهای مسالمت آمیز عرفات در قبال مصر و اردن به تندی انتقاد کرد و اظهار داشت عرفات باید بفهمد که ساف تنها به او اختصاص ندارد بلکه برای همه می باشد . وی افزود عرفات باید این مسأله را درک کند .

جرج حبش در این مصاحبه عرفات را که می کوشید حیثیت مصر را در جهان عرب باز آورد ، متهم کرد که با دیدارهای مکرر خود از مصر مصوبات شورای ملی فلسطین را نقض کرده است .

از میان گروههای دیگر ، جنبش آزادی بخش فلسطین ابتدا به دو گروه تبدیل گردید یکی متعهد به مواضع قبلی و یکی دارای موضع میانه .

اما در ادامه تحولات داخلی ، جبهه آزادی بخش فلسطین گروه میانه نیز مجددا دچار انشعاب گشت و بخشی از آن به جبهه نجات ملی فلسطین پیوست ( گروه طلعت یعقوب ) . اما این گروه مجددا در خلال برگزاری هیجدهمین اجلاس شورای ملی فلسطین با گروه ابوالعباس که رهبری شاخه جبهه آزادی بخش فلسطین طرفدار عرفات را به عهده داشت ، متحد شد و توافق شد که طلعت یعقوب به عنوان دبیرکل این جبهه همچنان باقی بماند و ابوالعباس به عنوان عضو موقت کمیته اجرایی باشد .

گروه شورشی الفتح که گروهی از افسران نظامی سازمان الفتح بودند پیشتاز شورشی علیه رهبری فتح بودند ولی همچنان نام فتح را برای خود حفظ کردند و از انشعاب نیز خودداری نمودند . این گروه بعدها از عناصر مهم ملی فلسطین گشته و سهم عمده ای در حوادث بعدی خصوصا نظامی شدن درگیری ها داشتند .

علاوه بر گروههای فوق الذکر سازمان زیرزمینی دیگری تحت عنوان شورای انقلابی فتح به رهبری ابونضال نیز در این دوره به شدت به فعالیت خویش افزود و گرچه پایه های سیاست خویش را بر انجام فعالیتهای به اصطلاح تروریستی علیه دشمنان و نیز خائنان داخلی ( منظور رهبری ساف ) قرار داده بود اما در کنار جبهه نجات ملی فلسطین نیز قرار گرفت .

این سازمان قبل از سال 1982 ، از سال 1974 با اعلام مخالفت با رهبری عرفات اقدام به ترور رهبران دست راستی ساف کرد و از این رو رهبر آن غیابا به اعدام محکوم گردید و پس از سال 1982 نیز بر شدت اقدامات خود افزود و توانست تنی چند از عناصر مهم رهبری سازمان را به قتل برساند . عصام سرطاوی عنصر مذاکره کننده و رابط با رژیم صهیونیستی که تازه به عضویت کمیته اجرایی ساف برگزیده شده بود از عناصر مهم کشته شده بود .

ح - سازمان دفاعی و سیستم تسلیحاتی ساف :

1 - استراتژی نظامی :

  1. نیروهای نظامی ساف از نظر استراتژیکی توسط بخشهای نظامی ساف و از طریق فرماندهی کل نیروهای انقلاب ( GCFR ) هدایت می شوند . فرمانده کل نیروهای انقلاب و افراد ستاد وی از طرف کمیته اجرایی ساف منصوب می شوند . فرمانده کل نیز به نوبه خود شورای عالی نظامی ( SMC ) را که خود وی ریاستش را به عهده دارد ، انتخاب می کند .

شورای عالی نظامی از رهبران عالی رتبه نظامی سازمانهای مقاومت تشکیل می شود . فرمانده کل نیروهای انقلاب طرحهای نظامی ساف را طراحی کرده ، فعالیتهای نظامی تمام نیروهای ساف را هماهنگ نموده ، بودجه را طرح ریزی کرده و حکومت نظامی را اداره می کند . بخش نظامی همچنین بر " دانشگاه جنگ انقلاب فلسطین " که افسران شاغل خدمت در نیروهای ساف را تربیت می کند ، نظارت دارد .

2 - نیروهای نظامی :

نیروهای ساف از ضعفهای ساختاری ویژه ای که کارایی آن را محدود می کند ، رنج می برند ، اغلب این نیروها در خارج از فلسطین فعالیت دارند . آنها قادر نبوده اند که شبکه ای از گروههای عملیاتی را در سرزمینهای اشغالی ایجاد و یا فلسطینیان ساکن این سرزمینها را بسیج کنند . این مسأله آنها را در مقابل تهاجم اسرائیل یا آلت دست اعراب شدن به شدت آسیب پذیر ساخت .

اسرائیل از این آسیب پذیری به وسیله حمله به هدفهای نظامی و غیر نظامی ساف در کشورهای عرب میزبان و تحت فشار قرار دادن روابط ساف با این کشورها سوءاستفاده کرده و سرانجام عرفات را در ماه جولای سال 1981 مجبور کرد که عملیات نظامی علیه اسرائیل را متوقف سازد .

این مسأله که ساف خارج از سرزمین خود قرار دارد باعث ایجاد درگیری با کشورهای میزبان ( به طور برجسته با اردن و لبنان ) شد و بدین سبب ساف مجبور گردید که به جای جنگ چریکی ، به عملیات کماندویی متوسل شود .

در طی جنگ ساف با اسرائیل در سال 1982 که دومین رویارویی عمده با اسرائیل از زمان جنگ کرامه در مارس سال 1968 بود ، نیروهای ساف تلفات زیادی را متحمل شده و سلاحهای سنگین و بخش قابل توجهی از نیروهای نظامی خود را از دست داد . ساف نیز به نوبه خود تلفات سنگین بر نیروهای اسرائیل وارد کرد ، خسارات عبارت بودند از : 3500 نفر کشته و 20000 نفر زخمی .

از این گذشته فرمانده ساف با اطمینان اعلام کرد که جنگ ساف و اسرائیل توانایی نظامی ساف را زایل نکرده است . در طی سه ماه بعد از مهاجرت نیروهای ساف از بیروت ( سپتامبر - نوامبر 1982 ) ساف 3600 عملیات نظامی علیه اهداف اسرائیلی که منجر به کشته یا زخمی شدن 340 اسرائیلی شد ، انجام داده است .

ضمنا بقیه نیروهای ساف پس از حمله اسرائیل به لبنان ، در هفت کشور عربی به ویژه در تونس که مرکز فرماندهی ساف در آنجا استقرار یافت ، پراکنده شدند . برخی در مسیر مرزها خلع سلاح شدند و برخی دیگر به خاطر حفظ ظاهر از خلع سلاح معاف شدند ولی در عوض در اردوگاههایی در دل بیابان و صحرا و دور از تجمع های شهری و در حقیقت همچون زندانیان ، به آنها پناه دادند .

البته گروههای نظامی وابسته به برخی از کشورهای عربی به طور طبیعی به دامان کشورهای مادر ( مانند سوریه و عراق ) بازگشتند . ستاد فرماندهی نظامی ساف نیز به علاوه مرکز نیروهای امنیتی فعال این کشور در پی این حمله دچار سردرگمی شدیدی شد ، مدتی در تونس این ستادها البته نه به شکل کامل ، به کار خود ادامه دادند در حالی که بخشهایی از آن در یمن جنوبی ( سابق ) و یا اردن ( این یکی پس از اصلاح روابط تیره ساف و اردن ) مستقر گردید .

تونس پس از بمباران مقر ساف در این کشور توسط هواپیماهای رژیم صهیونیستی ( با همکاری آمریکا ) و اعمال فشارهای دیگر از رهبران سازمان عذر خواست ، اردن نیز به دنبال اعمال همان نوع از فشارها توسط صهیونیستها همراه با تبانی پنهانی با محافل آمریکایی و صهیونیستی و پس از به هم خوردن توافقنامه سیاسی بین اردن و ساف ، دستور برچیدن همه دفاتر و اردوگاههای ساف را از خاک خویش صادر نمود .

این در حالی است که اسرائیل دقیقا به منظور مقابله با فراهم آمدن هرگونه قرارگاه باثبات برای فلسطینیان ، همچنان به تهدیدات خویش علیه هر کشوری که پذیرای آنها باشد ادامه داد تا آنجا که زمانی که یمن شمالی و سودان اظهاراتی دال بر پذیرش ستاد فرماندهی سیاسی نظامیساف ایراد کردند .

منابع اطلاعاتی منطقه و نیز خود این کشورها از افزایش قابل ملاحظه پروازهای شناسایی هواپیماهای رژیم صهیونیستی بر فراز دریای سرخ خبر دادند . این ماجر آنقدر استمرار یافت که رهبری سازمان بنا به دلایل فوق و نیز دلایل سیاسی خاصی که مرتبط با جنگ خلیج فارس می گردید ، عراق را به عنوان مقر و جایگاه فرماندهی نظامی خویش برگزید و بدین سان بسیاری از دفاتر و یا نیروهای نظامی سازمان موقعیت مناسبی را برای خویش در کشور عراق فراهم کردند .

قطعا در این گزینش ، دفاع نسبتا مطمئن هوایی کشور عراق در مقابل تهاجمات صهیونیستی یکی از پارامترهای مؤثر در این تصمیم گیری بود .

رهبری ساف از بهار سال 1985 با اتخاذ یک تصمیم استراتژیک همزمان با اقدامات فوق ، تدابیری را جهت بازگرداندن تدریجی نیروهای نظامی خویش به لبنان اتخاذ کرد . اما این بازگشت تدریجی که با هدف به دست آوردن پایگاههای نفوذ و قابل اتکاء در لبنان ، کسب حیثیت سیاسی تضمین شده برای سازمان در عرصه بین العربی و بین المللی و نیز اعمال فشار بر کشور سوریه برای دست برداشتن از دخالت در امور داخلی سازمان صورت گرفت ، توانست فرصت مناسبی را برای رهبری ساف در تعقیب اهداف مذکور فراهم سازد .

البته این جریان خاتمه نیافت زیرا درگیری های میان گروههای فلسطینی و جنبش امل لبنان در شهرهای بیروت ، صیدا و صور لبنان نیز از این جریان ناشی می شد .

یک نکته مهم و قابل توضیح در ارتباط با نیروهای نظامی ساف و درگیری های داخلی این سازمان عبارت از این بود که علی رغم ایجاد شکاف و دودستگی در ساف ، سازمان و رهبری آن توانستند انسجام این نیروها را تاحدی حفظ کنند و این امر نیز ناشی از این بود که اساسا گروههای دیگر فلسطینی در مقایسه با جنبش " الفتح " که بزرگترین سازمان چریکی را در میان همه گروههای دیگر دارد ، از نیروهای قابل ملاحظه ای برخوردار نبودند و این امر شاید توانست این رهبری را در اجتناب از تشدید اختلافات داخلی و یا جلوگیری از حذف رهبری توانا نماید .

البته بخشی از این نیروها در ابتدای پیدایش شورش تحت تأثیر عناصری از رهبری مخالفین که خود جزء فرماندهان الفتح بودند ( نظیر ابوموسی و... ) قرار گرفتند اما این امر دوام چندانی نیافت .

دقیقا به دلیل همین تفوق و برتری نظامی رهبری ساف بر گروههای مخالف بود که این گروهها بر آن شدند تا در تصرف برخی از مراکز استقرار فلسطینیان که تحت کنترل نیروهای یاسرعرفات قرار داشت و یا در اخراج فلسطینیان طرفدار رهبری از شهر طرابلس لبنان ، از امکانات و ادوات نظامی و پشتیبانی فعال نیروهای سوریه و گاه لیبی استفاده کنند .

3 - سطح آموزش نظامی :

قبل از سال 1982 و تهاجم ژوئن اسرائیل به لبنان ، این کشور پذیرای کمیت بسیاری از نیروهای نظامی ساف ، اردوگاههای آموزشی گوناگون این سازمان و وسایل و تجهیزات نسبتا پیشرفته و متنوع آن بود . سازماندهی پیشرفته این نیروها که آنها را از نیروهای کلاسیک نظامی گاه غیرقابل تشخیص می ساخت ، به همراه طی دوره های عالی نظامی در دانشگاههای نظامی کشورهای مختلف ، امکانات فراوانی را در جهت تکیه و اعتماد به نیروها به رهبری ساف اعطاء کرده بود .

قبل از تهاجم سال 1982 تعدادی از خلبانان و تکنسین های فلسطینی در شوروی و آلمان شرقی و چکسلواکی دوره های آموزشی لازم را گذرانده و آماده تحویل گرفتن هواپیماهای جنگی متعلق به انقلاب فلسطین که در الجزایر مستقر بودند شدند .

در ماه ژوئیه 1978 بین سازمان ساف و آلمان شرقی ( سابق ) یک قرارداد همکاری نظامی و سیاسی همه جانبه منعقد گردید که یکی از شرایط آن آموزش افراد کادر بود .

کشور یوگسلاوی ( سابق ) نیز در سال 1976 قبول کرد که اعضاء سازمان ساف را جهت طی یک دوره شش ماهه خلبانی هلیکوپتر پذیرا گردد . در ماه ژوئیه همان سال کره شمالی مشغول آموزش فنون چریکی به 180 نفرعضو فدائیان در منطقه پیونگ یانگ بود . کشور رومانی نیز که منحصرا با سازمان ساف معامله می کرد قول آموزش در امور اداری را داده بود .

در دسامبر 1978 منابع مورد تأیید قرار نگرفته بیان داشتند که شوروی ( سابق ) دو هواپیمای باری متوسط آنتونوف ، مشابه هواپیماهای باری ترانسال سی160 به سازمان ساف تحویل داد تا در پایگاههایی در یمن جنوبی جهت آموزش مورد استفاده قرار گیرند .

به گزارش روزنامه کویتی الوطن در ماه دی سال 1361 ، یاسرعرفات در همین زمینه طی دیداری با خلبانان فلسطینی از آنها خواست تا برای دوران جدیدی از مبارزات مسلحانه علیه دشمن صهیونیستی آماده شوند .

براساس این گزارش خلبانان فلسطینی با هواپیماهای میگ 21 و 23 و 25 و همچنین هواپیماهای میراژ آموزش دیده اند و پایگاههای آنان در لیبی ، یمن جنوبی ( سابق ) ، یمن شمالی ( سابق ) ، سوریه و چند کشور سوسیالیستی قرار دارد و علت عدم استفاده از وجود آنها در شکستن محاصره بیروت در سال 1982 این بوده است که فلسطینیان زمینی از آن خود ندارند تا هواپیماهای شان از آنجا حمله را شروع کنند .

4 - بافت ارتش ( نقش ارتش در جامعه و سیر تحولات آن ) :

  1. از نظر نظامی ، ساف زمینه وسیعی از منابع انسانی برای استخدام دارد که حدود نیم میلیون نفرند . ساف برای تمام مردان فلسطین بین 18 تا 30 ساله قانون خدمت اجباری در مرزها را تصویب کرده است . در نتیجه ساف می تواند نیروهای نظامی داشته باشد . یک نیروی منظم به نام ارتش آزادی بخش فلسطین ( PLA ) ، نیروهای چریکی و ارتش مردمی .

ارتش آزادی بخش فلسطین ( PLA ) از چهار تشکیلات اصلی تشکیل شده است که به شرح ذیل می باشد . ( نک : ارتش آزادی بخش فلسطین )

  1. تیپ یمن جالوت با حدود 1000 نفر عضو که تا اواخر دهه 1970 مقرشان در مصر بود .
  2. تیپ قادسیه با 1500 نفر عضو که تا 1970 در عراق مستقر بود .
  3. تیپ حطین با 1500 نفر عضو که در سوریه و لبنان مستقر است .
  4. تیپ بدر مستقر در اردن .

( PLA ) کلاً یک ارتش پیاده نظام است که به اسلحه های ساخت شوروی ازجمله سلاحهای تهاجمی/توپ/خمپاره اندازهای سبک و سنگین ، توپخانه های با برد کم و متوسط ، مسلسلهای دستی ، زره پوش و چند تانک T - 34مجهز است . ارتش توسط یک فرمانده ستاد فلسطینی که مرکز فرماندهی اش در دمشق بود کنترل می شود . او در برابر کمیته اجرایی ساف که وی عضو دایمی آن است مسئولیت مستقیم دارد .

ارتش آزادی بخش فلسطین ( PLA ) تا حد زیادی توسط دولتهای عربی که این ارتش در خاکشان فعالیت دارد اداره می شود . دولتهای عرب که شامل وفادارترین متحدین ساف هستند همواره بر کنترل واحدهای PLA که در کشورشان مستقرند اصرار ورزیده اند . این مسأله به ویژه در مورد مصر در سالهای دهه 1960 و سوریه در سالهای دهه 1970 صادق است .

در نتیجه PLAدر واقع به صورت جزیی جدا از ساف درآمد که اغلب به جای خدمت به منافع ساف ، در خدمت رژیم های عرب حامی خود است . سوریه در طی جنگهای داخلی لبنان در سال 1976 از تیپ حطین علیه نیروهای کماندویی ساف استفاده کرد و در جریان نبرد نیروهای کماندویی ساف ، فرمانده ستاد PLA را به عنوان اسیر جنگی گرفتند .

علاوه برPLA ، هر سازمان عضو ساف نیروهای چریکی خود را دارد . این نیروها به صورت اجزای نسبتا متکی به خود سازماندهی شده اند و به سلاحهای سبک مجهزند . بعضی از گروهها مثل فتح ، دارای سلاحهای سنگین مثل زره پوش ، توپهای 106 میلیمتری و ضدهوایی هستند . اکثر این سلاحها در جنگ ساف و اسرائیل در سال 1982 مفقود شده است .

برآورد صحیحی از میزان دقیق قدرت افراد سافبه ویژه بعد از جنگ سال 1982 در دست نیست . تخمینهای قبل از جنگ در مورد فتح که بزرگترین گروه است ، بین 8000 تا 12000 نفر و 15000 نفر ارتش مردمی که ظرف 48 ساعت بسیج می شوند ، بوده است .

علاوه بر این برای هر سازمان مقاومت چند هزار نفر ( به افراد ساف ) اضافه می شوند . این نیروها مستقیما تحت کنترل سازمانهای حامی خود هستند و ساف نقش هماهنگ کننده را دارد .

سرانجام ، ساف یک ارتش مردمی اضافه نیز دارد . این ارتش به صورت گارد عقب نیروهای مقاومت عمل می کند . افراد آن همچنین برای تسلط در تاکتیکهای چریکی شهری که شامل کمکهای اولیه ، روشهای روحیه دادن ( به سربازان ) و تدارکات است ، تعلیم دیده اند .

5 - عملیات نظامی امنیتی :

در تاریخ 26 اسفند ماه 1347 ( 1968م . ) سازمان آزادی بخش فلسطین اعلام کرد که آتشبارهای ضدهوایی آن سازمان توانسته اند شش هواپیمای اسرائیلی را به هنگام بمباران خاک اردن سرنگون کنند . در اعلامیه اضافه شد که دو فروند از هواپیماها در خاک اردن سقوط کرد و لاشه های آنها در اختیار سازمان آزادی بخش فلسطین است .

فوریه 1978 -

ساف یکی از افراد برجسته ساحل غربی را به اتهام همکاری با اسرائیلی ها در رامله به قتل رسانید .

ساف در یکی از اتوبوسهای مملو از مسافر در اورشلیم اقدام به بمب گذاری کرد که در نتیجه آن دو نفر کشته و 46 نفر زخمی شدند .

اوت 1978 -

به انفجار بمبی حاوی میخ و ساچمه های بلبرینگ در بازار کارمل در تل آویو مبادرت ورزیده که موجب کشته شدن یک نفر و زخمی شدن 48 نفر گردید ( ساف و جبهه آزادی بخش خلق فلسطین مسئولیت این انفجار را به عهده گرفتند . )

افزون بر موارد یاد شده بالا ساف تاکنون اعتراف به عملیات بسیاری علیه رژیم صهیونیستی کرده است .

ط - منابع و توانایی های مالی ساف :

سازمان آزادی بخش فلسطین به کمک فلسطینیانی که در تمامی جهان کار می کنند توجه دارد . هنگام آخرین مجمع سازمان آزادی بخش فلسطین در سپتامبر 1969 تصمیم گرفته شد که کلیه درآمدهای مالی که در اردن جمع آوری شده است باید به حساب سازمان آزادی بخش فلسطین واریز گردد و در صندوق جنبشهای مختلف نماند .

فرماندهی مبارزه مسلحانه از سازمان آزادی بخش فلسطین دوسوم این مبلغ را می گیرد و این مبلغ بین گروههای مبارز جنگاور تقسیم می شود . این تقسیم موافق با متنی است که به فرماندهی مبارزه مسلحانه حق تصمیم در خصوص تقسیم را داده است .

بدین گونه سازمان آزادی بخش فلسطین همه گونه تضمین بهترین کنترل را درخصوص درآمدهای سازمان در دست دارد . سازمان یک مالیات " آزادی " از فلسطینیانی که در جهان پراکنده اند می گیرد . فصل چهار از مقررات عمومی ، منابع درآمد سازمان را چنین تعریف و تحدید می کند .

ماده 25 - منابع مالی صندوق ملی فلسطین مرکب است از :

  1. مالیاتی که از فلسطینیان برحسب رژیمی خاص دریافت خواهد شد .
  2. کمک مالی که حکومتهای عرب و ملتهای عرب به سازمان آزادی بخش فلسطین می کنند .
  3. تمبر ویژه که به نام تمبر آزادی نامیده شده و دولتهای عربی تهیه دیده اند .
  4. هدایا
  5. قروض و کمکهایی که دولتهای عربی و غیر عربی و نیز خلقهای دوست به ساف می رسانند .
  6. هر نوع منبع مالی دیگر که توسط شورای ملی پذیرفته شود .

ضروری است که سازمان منابع مالی استواری بیاید و در یک جا متمرکز شود تا مبارزه آزادی بخش تقویت گردد .

در سال 1976 درآمدهای مالی ساف بالغ بر 90 میلیون دلار گردیده بود . قسمت اعظم این پول از طریق دولتهای عربی چه به طور انفرادی و چه به طور مشترک از طریق اتحادیه عربی تأمین می گردید . اتحادیه عربی در سال 1978 یک صندوق هماهنگ شده عربی ایجاد کرد تا از طریق آن اوضاع سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی فلسطینیانی تحت اشغال حمایت گردد و از ضمیمه شدن مناطق اشغالی به اسرائیل نیز جلوگیری شود . ژ

برای سالهای 1978 تا 1982 این حمایت مالی بالغ بر 1147 میلیون دلار می شده است . سازمان ساف در هیأت حاکمه این صندوق نیز نماینده دارد . عربستان سعودی مهمترین منبع حمایت مالی ساف می باشد . این کشور سالانه مبلغی بالغ بر 40 میلیون دلار کمک می کند که ترکیبی از کمکهای ارائه شده از طرف خانواده سلطنتی و 5 درصد مالیاتی است که اعضای ساف مقیم در این پادشاهی باید بپردازند .

دفاتر سازمان ساف ، که گاهی به صورت جبهه هایی برای عملیات چریکی درمی آید و فرستادگان سازمان فتح نیروی انسانی لازم برای آن عملیات را تشکیل می دهند نیز به وسیله اتحادیه عرب و نیز به وسیله دولتهای میزبان آنها حمایت مالی می شود .

لیبی در فوریه 1977 یک میلیون دلار به ساف کمک کرد منتهی مشروط بر اینکه این پول توسط سازمان فتح و یا هر سازمان دیگری که تحت سلطه فتح قرار دارد مورد استفاده واقع نشود . در ژوئن 1977 لیبی کمکهای معمول خود به ساف را از سر گرفت .

چند گروه بین المللی نیز به ساف کمک می کنند .

مآخذ :

  1. کسمایی ، علی اکبر : مقاومت فلسطینی ، انتشارات بعثت ، 1354 .
  2. ریس ، ریاض نجیب : راه دشوار مقاومت فلسطین ، حمید فرزانه ، انتشارات اسلامی 1357 .
  3. صورت جلسات داخلی شورای مرکزی فلسطین .
  4. دنوایان ، ژیلبر : الفتح سخن می گوید ، انتشارات طلوع ، 1357 .
  5. شالیند ، جرالد : نهضتهای مقاومت فلسطین ، مهدی خسروی ، چاپ دوم ، 1357 .
  6. اسناد لانه جاسوسی ، شماره 43 ، فلسطین 2 ، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام .
  7. نورانی ، محمود : اهداف سیاست خارجی ساف در فلسطین اشغالی ( 1988 - 1964 ) ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، تهران 1376 .
  8. کیهان سال ، شماره هفتم ، سال 1347 .
  9. منشور ملی فلسطین ، 1964 و 1968 .
  10. اساسنامه سازمان آزادی بخش فلسطین 1964 و 1968 .
  11. حمید ، راشد : مقررات المجلس الوطنی الفلسطینی 1964 1974 ، بیروت 1975 .
  12. مؤسسة الدراسات الفلسطینیة : الکتاب السنوی للقضیه الفلسطینیة ، بیروت .
  13. رولو ، ایریک : الفلسطینیون من حرب الی حرب ، ترجمه عربی خلیل مژحات ، دارالطلاس 1989 .
  14. مرکز الابحاث : الیومیات الفلسطینیة ، بیروت .