جنگ 1948

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۳ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


جنگ 1948 ، نخستین رویارویى نظامى اعراب با اشغالگران صهیونیست فلسطین به شمار مى آید . در این نبرد ، ارتشهاى نظامى پنج کشور عربى مصر ، سوریه ، اردن ، عراق و لبنان ، شرکت داشتند . این جنگ در 15/5/1948 آغاز شد و با انعقاد موافقتنامه هاى جداگانه آتش بس با موجودیت صهیونیستى ، خاتمه یافت ( نک : آتش بس دایمى ، موافقتنامه - ) . علت اصلى شعله ور شدن آتش جنگ ، تصمیم صهیونیسم و قدرتهاى جهانى حمایتگر آن بر ایجاد یک کشور یهودى نشین در فلسطین براساس قطعنامه تقسیم فلسطین ( نک : تقسیم فلسطین ) بود . این قطعنامه را مجمع عمومى ملل متحد در تاریخ 29/11/1947 صادر کرده بود . ارتشهاى عرب ، سعى داشتند که ملت عرب فلسطین را در برابر اشغالگرى صهیونیستها حمایت کنند و از تروریسم و ستمى که در پى تهاجم صهیونیستها و شدتگرفتن این تهاجم دامنگیر آنان شده بود ، رهایى بخشند . نیز این کوشش را وجهه همت خود ساخته بودند که امنیت و صلح را به فلسطین برگردانند .

پیش از آن ، جامعه عرب ، در تاریخ 16/9/1947 گردهمایى خاصى در صوفر لبنان برگزار کرده و تصمیم گرفته بود که در صورت تصویب تقسیم فلسطین ، حداکثر کمکهاى ممکن و فورى را به مردم فلسطین تقدیم کند . سپس در گردهمایى دیگرى که در 15/10/1947 در عالیه لبنان منعقد گردید ( نک : عالیه ، گردهم آیى ) تصمیم گرفته شد که دست کم ده هزار قبضه تفنگ با مهمات را در اختیار مردم فلسطین بگذارد و یک کمیته نظامى براى دفاع از عربیت فلسطین و سازماندهى این دفاع تشکیل دهد . به هنگام صدور قطعنامه تقسیم فلسطین ، و در اوج غلیان مردم ، جامعه عرب دعوت به یک گردهمایى نمود که این گردهمایى به تاریخ 8/12/1947 با شرکت نخست وزیران کشورهاى عربى در قاهره برگزار شد و با صدور بیانیه اى به کار خود پایان داد . در این بیانیه ، آمده بود که " دولتهاى عرب قطعنامه سازمان ملل متحد را نمى پذیرند ، آن را از پایه و اساس مردود مى شمارند ، از استقلال و حاکمیت فلسطین جانبدارى مى کننند و چنان تدابیر تعیین کننده اى اتخاذ خواهند کرد که طرح تقسیم را عقیم خواهد گذاشت و زمینه نبرد را در این راه فراهم خواهد ساخت . "

بدین سان ، اعراب تصمیم خود را مبنى بر مبارزه با تقسیم فلسطین اعلام داشتند . اما همزمان ، صهیونیستها که با صدور قطعنامه سازمان ملل متحد جان گرفته بودند ، عزم خود را بر ایجاد یک کشور یهودى نشین در فلسطین جزم کردند . در نتیجه ، اعراب فلسطین ، با ارتش جهاد مقدس ( 8 - 10 رزمنده ) و پشتیبانى ارتش نجات بخش ( 3 - 4 هزار رزمنده در برابر نیروهاى صهیونیستى که در آن هنگام بالغ بر 67 هزاربودند ) به دفاع از میهن خود برخاستند . این نیروها ، در زمینه تسلیحاتى ، از سلاحهایى که از اروپا وارد مى کردند و یا از نیروهاى دشمن به دست مى آوردند و نیز سلاحهاى سبک محلى که خود مى ساختند ، استفاده مى کردند . نیروهاى صهیونیست آماده بودند ، شهرکهاى خود را به لحاظ سنگربندى استحکام بخشیده و ساکنان آن را در زمینه دفاع شخصى در برابر هرگونه تهاجمى از جانب اعراب ، آموزش داده بودند . نخستین مرحله از مراحل این پیکار خونین میان دو طرف ، با عملیات انفجار و انهدام و یورش آغاز شد .

در این میان ، انگلیسیها تظاهر مى کردند که در این پیکار بى طرف هستند ، حال آنکه در عمل از سازمانهاى تروریست صهیونیستى حمایت مى کردند و اسلحه و مهمات در اختیار آنها مى گذاشتند .

در 14/5/1948 دیویدبن گوریون ایجاد کشور اسرائیل را در بخشى از سرزمین فلسطین اعلام داشت و براى آن یک دولت موقت تشکیل داد . بى درنگ ایالات متحده آمریکا آن را به رسمیت شناخت ، سپس شوروى ، و آنگاه دیگر کشورهاى تأییدکننده صهیونیسم ، آن را به رسمیت شناختند .

در آن هنگام ، کمیته ویژه فلسطین در سازمان ملل متحد تأکید کرد که دولت بریتانیا ، به عنوان کشور قیم ، بر آن است که در 15/5/1948 نیروهاى نظامى خود را فراخوانده و به مأموریت نیروى پلیس محلى فلسطین متشکل از اعراب و یهود ، پایان دهد و تجهیزات و اسلحه و انبارهاى خود را به دست اندرکارانبعدى واگذار کند . واقعیت این است که در میان اعراب فلسطین حاکمیتى وجود نداشت تا جایگزین آن بشود . حال آنکه سازمان صهیونیستى ، با همکارى و هماهنگى بریتانیا طرح کامل و همه جانبه اى را براى چنین وضعیتى پى ریزى و پیش بینى کرده بود . و بدین ترتیب ، از خلاء حاصل از عقب نشینى دولت بریتانیا استفاده کرد و بر تمامى سلاح و تجهیزات و نهادهاى ادارى و تأسیساتى که به جا مانده بود ، تسلط یافت . با پیش آمدن این وضعیت و تکرار تجاوزهاى وحشیانه صهیونیستها به دهکده هاى عرب نشین و تعمد نیروهاى انگلیسى در انجام ندادن وظیفه و نظارت و حفظ امنیت تا زمان شکل گیرى یک حکومت محلى ، دیگر براى کشورهاى عربى چاره اى جز مقابله مسلحانه با اشغال استعمارى فلسطین از جانب صهیونیستها نبود . از این رو ، ناگزیر از به کار گرفتن نیروهاى مسلح و نظامى خود براى حمایت مردم فلسطین کشتار و آوارگى و جلوگیرى از تقسیم فلسطین شدند .

در این خصوص ، دبیر کل جامعه عرب ، طى یادداشتى که براى دبیرکل سازمان ملل متحد فرستاد ، به عللى که کشورهاى عربى را به مداخله نظامى واداشته بود ، اشاره کرد . در بند ششم این یادداشت ، آمده بود :

" بنابراین ، از آنجا که امنیت فلسطین ، امانت مقدسى است بر ذمه کشورهاى عربى ، براى خاتمه دادن به این وضع و جلوگیرى از شدت یافتن و مبدل شدن آن به آشوبى که هیچ کس از سرانجام آن آگاه نیست ، نیز براى پیشگیرى از گسترش ناآرامیها و نابسامانیهاى فلسطین به کشورهاى عربى مجاور و از میان بردن خلاء ناشى از خاتمه یافتن قیمومیت و عدم جانشینى یک حکومت قانونى در دستگاه دولتى فلسطین پدید آمده است ، دولتهاى کشورهاى عربى ، تنها براى کمک به مردم فلسطین در راه برقرارى مجدد صلح و امنیت و حکومت عدل و نیز جلوگیرى از خونریزى بیشتر ، ، خود را ناگزیر از مداخله در فلسطین دیدند . "

الف - وضعیت نظامى پیش از آغاز جنگ :

1 - اردوى صهیونیسم :

در نظر صهیونیستها که وعده بالفور ( 1917 ) و سند قیمومیت ( 1920 ) را دستاویزى قانونى براى مهاجرتهاى پى در پى یهودیان به فلسطین و تصرف این سرزمین تلقى مى کردند ، قطعنامه تقسیم فلسطین به مثابه فراخوانى براى برپایى کشور یهود به شمار مى رفت . اینان دریافته بودند که تحقق این هدف از راههاى مسالمت آمیز ناممکن است .

از این رو ، با شتاب تمام براى فراهم ساختن تمهیدات و کسب آمادگیهاى لازم براى ایجاد و تحمیل کشور خود در چهارچوب مرزهایى موقتى و از طریق توسل به زور ، اقدام کردند و در این راه ، از شعار هاشومیر که به وسیله بن گوریون اعلام شده بود پیروى مى کردند : " نحله یهود با خون و آتش بر افتاد ، و دیگر بار با خون و آتش سربرخواهد افراشت . "

در این بین ، فرماندهى هاگانا ، پى ریزى یک طرح نظامى را براى تصرف بیشترین مساحت ممکن از خاک فلسطین پیش از عقب نشینى نیروهاى انگلیسى ، به پایان برده بود . این فرماندهى ، این طرح را طرح اسرائیلى " دال " نام نهاده بود . با ابلاغى که از جانب آژانس یهود دریافت شد ، از اوایل آوریل 1948 بسیج عمومى نیروهاى صهیونیست اعلام گردید . اینتصمیم گیرى ، به معناى آغاز اجراى طرح دال به شمار مى رفت . نیروهاى صهیونیست ، وارد مرحله تهاجمى شدند و توانستند ظرف یک ماه و نیم ، یعنى تا 15/5/1948 بر منطقه اى که طبق قطعنامه تقسیم فلسطین براى کشور یهود در نظر گرفته شده بود ، و نیز مناطق دیگرى خارج از این محدوده ، دست پیدا کنند . به علاوه ، آماده بودند که در صورت مداخله نیروهاى نظامى عرب براى نجات اعراب فلسطین ، با این نیروها مقابله نمایند . نیروهاى نظامى صهیونیست از این قرار بود : 40هزار جنگجوى مسلح به سلاحهاى پیشرفته از هاگانا و پالماخ و هاشومیر ، نیروهاى رزمى آموزش دیده با قدرت مانور بسیار به تعداد 16 هزار تن ، یک نیروى ضربتى سریع الانتقال و بسیار آزموده از پالماخ ، بالغ بر 6 هزار تن ، نیروهایى از باندهاى تروریست ارگون و اشتیرن و نیلى ، به تعداد بالغ بر 5 هزار تن در ده تیپ ، هر کدام متشکل از سه گردان که در رأس آنها فرماندهانى تعلیم دیده در دوره هاى نظامى گوناگون و از رده هاى مختلف قرار داشتند . بدین ترتیب ، ملاحظه مى شود که نیروهاى صهیونیست ، در آغاز اعلان جنگ ، از نظر نظامى ، خواه از حیث تعداد نفرات خواه به لحاظ آموزش و تسلیح ، از آمادگى کامل برخوردار بودند . این نیروها توانستند بر مهم ترین مناطق استراتژیک در فلسطین ، دست پیدا کنند .

2 - اردوى اعراب :

بریتانیا ، با وجود وضعیت نابسامان امنیتى در فلسطین و ادامه بررسى اوضاع در سازمان ملل ، همچنان بر اجراى تصمیم خود مبنى بر خروج نهایى از فلسطین ظرف مهلتى که تا 15/5/1948 تعیین شده بود ، اصرار داشت . این کشور مطمئن بود که سرانجام ، تقسیم فلسطین را عملى خواهد ساخت ، حتى اگر موضع گیرى پاره اى از کشورها نسبت بدان تغییر کند . اما از آنجا که مى دانست با وجود مقاومت سرسختانه و روزافزون اعراب نمى تواند آن را از طریق توسل به زور تحمیل کند ، طرح جدیدى را پى ریخت که طبق آن به باندها و دسته هاى صهیونیستى کمک مى کرد تا از فرصت حضور نیروهاى انگلیسى استفاده کرده و با پشتیبانى همین نیروها بیشترین تعداد ممکن از پایگاهها و اردوگاههاى آنها را تصرف کنند . نیز طبق همین طرح ، شرایطى به وجود مى آورد تا اعراب را به ترک مناطقى که بریتانیا براى شکل گرفتن کشور یهود و امنیت آن ضرورى مى شمرد وادار سازد . به علاوه ، بر آن بود که رهبرى مبارزات اعراب را از مردم فلسطین و هیأت ملى آن سلب کرده و به دست کسانى بسپارد که تابع رهنمودهاى بریتانیا بوده و اراده اى از جانب خود نداشته باشند . در اجراى این طرح ، نیروهاى انگلیسى ، طى چند مرحله که از 19/2/1948 شروع شد ، عقب نشینى را آغاز کردند . آنها عقب نشینى از مناطق عرب نشین و یهودى نشین را در آن واحد به پایان نبردند ، بلکه نخست از مناطق یهودى نشین خارج شدند و اداره آنها را به آژانس یهود واگذار کردند و پادگانها و انبارها و فرودگاهها را به همین آژانس سپردند . ولى در مناطق عرب نشین ، همه آنها تا واپسین روزهاى مهلت تعیین شده باقى ماندند و به انجام وظایف خود پرداختند و اقدامهاى ظالمانه خود را در حق ملت فلسطین ادامه دادند و نگذاشتند از امکانات نظامى آن براى دفاع در قبال حملات سازمان یافته نیروهاى صهیونیست بر اهالى عرب وارد ، استفاده شود .

نیروهاى انگلیسى ، با ورود اسلحه بهمناطق عرب نشین و آمدن داوطلبان عرب به فلسطین نیز مقابله مى کردند . در نتیجه ، نیروهاى فلسطینى که پیش از جنگ ، داخل فلسطین بودند ، تنها از مبارزان بومى تشکیل مى شدند که به لحاظ اسلحه و مهمات و رهبرى کارآمد و آگاه و فرماندهى واحدى که عملیات را سازماندهى و هدایت کند ، کمبود داشتند . علاوه بر اینکه از جانب انگلیسیها نیز مورد تعقیب و بازداشت و تبعید قرار مى گرفتند .

از این رو ، در همان حال که بر قدرت و آمادگى صهیونیستها و وسعت مناطق تحت تصرف آنها افزوده مى شد ، جنبش مقاومت فلسطین رو به ضعف مى نهاد ، دامنه آن محدود مى شد ، ابتکار عمل را از دست مى داد و براى دفاع از مواضع خود به اقدامهاى مأیوسانه دست مى زد .

ب - نیروهاى نظامى عربى که وارد فلسطین شدند :

1 - ارتش مصر :

به فرماندهى سرتیپ احمد على المواوى . تعداد افراد واحدهاى مصرى بالغ بر پنج هزار تن بود که در یک تیپ پیاده ، متشکل از سه گردان ، یک گروهان زرهى ، یک تیپ توپخانه صحرایى قرار داشتند . این واحدها تنها در رده دسته ها و گروهانها آموزش دیده بودند .

2 - ارتش اردن :

به فرماندهى ژنرال جان باگوت گلوب انگلیسى . شمار افراد آن 4550 تن بود که در چهار گردان مکانیزه وابسته به دو تیپ ، و همچنین دو واحد توپخانه صحرایى ، هر کدام با چهار قبضه توپ ، سازماندهى شده بودند .

3 - ارتش عراق :

به فرماندهى سرتیپ محمد الزبیدى ، با تعداد 2500 تن ، متشکل از یک گردان زرهى ، یک هنگ زمینى موتوریزه ، دو هنگ پیاده ، یک گردان توپخانه صحرایى ، و یک واحد پدافند هوایى .

4 - ارتش سوریه :

به فرماندهى سرهنگ عبدالوهاب الحکیم ، با تعداد 1876 رزمنده ، متشکل از دو گردان پیاده و یک گردان توپخانه صحرایى .

5 - ارتش لبنان :

به فرماندهى سرتیپ فؤد شهاب و با نیرویى بالغ بر هزار تن ، متشکل از یک گردان پیاده و یک واحد توپخانه صحرایى .

به این ترتیب ، شمار نیروهاى نظامى عربى که در 15/5/1948 وارد فلسطین شدند در حدود 926,14 تن بود که در 12 گردان پیاده یا مکانیزه قرار داشتند . با ادامه جنگ ، بر تعداد برخى از این ارتشها افزوده مى شد ، حال آنکه در پاره اى از آنها تغییرى به وجود نمى آمد و گاهى نیز شمارشان رو به کاهش مى گذاشت . در تاریخ 10/5/1948 جامعه عرب ، فرماندهى این نیروها را به ملک عبدالله پادشاه اردن واگذار کرد که یک ستاد مشترک نیز وى را در این امر یارى مى کرد .

روشن است که اطلاق نام ارتش بر این نیروها ، ابدا با حجم آنها مناسبت ندارد . زیرا برخى از آنها در حد یک گردان بودند و بزرگ ترینشان از دو تیپ تجاوز نمى کرد . در مورد آمادگى این نیروها براى جنگ نیز همه رؤاى ستادهاى ارتش عرب متفق القول بودند که نیروهایشان ، چه به لحاظ آموزش و تمرین وچه از نظر تسلیح ، آمادگى جنگ را ندارند . علاوه بر این ، هیچ طرح عملى روشنى براى این ارتشها ، خواه با همدیگر و خواه به تنهایى ، پیش بینى نشده بود . تنها یکسرى مأموریتهاى جنگى به هر کدام از آنها واگذار شده بود . این مأموریتها به قرار ذیل بود :

1 - ارتش لبنان :

منطقه تجمع آن اطراف رأس الناقوره است . سپس در امتداد ساحل به پیش مى رود ، نهاریا را تصرف مى کند و آنگاه پیشروى خود را تا عکا ادامه مى دهد .

2 - ارتش سوریه :

در منطقه بانیاس و بنت جبیل تجمع مى کند ، آنگاه پس از گذشتن از مرزهاى فلسطین به سمت صفد - ناصره - عفوله حرکت مى کند .

3 - ارتش عراق :

از منطقه تجمع خود در غرب اربد حرکت مى کند و رود اردن را به طرف غور ( دره ) بیسان و عفوله پشت سر مى گذارد .

4 - ارتش اردن :

یک تیپ به سمت نابلس مى رود و همزمان ، یک تیپ دیگر ، از طریق رام الله به سوى باب الواد پیشروى مى کند . از آنجا ، پس از به هم پیوستن دو تیپ ، براى تصرف خضیره و ناتانیا به جانب ساحل پیش مى روند که در نتیجه ، نیروهاى صهیونیست به دو پاره تقسیم مى شوند .

5 - ارتش مصر :

مأموریت ارتش مصر این بود که از مرزهاى فلسطین در دو نقطه رفح و عوجا بگذرد و سپس براى دست یافتن به مجدل و بیرالسبع پیشروى کند .

اما همه اینها مورد تجدید نظر اساسى قرار گرفت . زیرا پس از آنکه مأموریتها مسجل شد و فرماندهان نظامى عرب اجراى تدابیر و اقدامهاى لازم را آغاز کردند ، بنا به توصیه ژنرال گلوب ، ملک عبدالله ، به عنوان فرمانده کل ارتشهاى اعراب ، در 13/5/1948 ، دو روز پیش از ورود نیروهاى اعراب به فلسطین ، فرمانى صادر کرد که به موجب آن ، مأموریتهاى ارتشهاى عرب و محورهاى عملیاتى آنها تغییر پیدا مى کرد . در نتیجه ، ارتش سوریه که مى بایست از منطقه بنت جبیل وارد عمل شود و در کنار ارتش لبنان به سوى صفد و ناصره پیش برود ، جهت حرکت آن به طرف جنوب دریاچه طبریه تا سمخ تعیین شد . بخشى از ارتش لبنان نیز براى انتقال از رأس الناقوره به مالکیه به هدف پیشروى به سمت مرج ابن عامر در نظر گرفته شد . همچنین مأموریت ارتش اردن براى حرکت به سوى جنین و عفوله لغو شد . پیامد این تغییرات این بود که میان این ارتشها شکافهاى وسیعى به وجود مى آمد و براى آنان به خصوص براى ارتش کوچک لبنان که در شمال تنها مى ماند ، زیانبار بود . منطقه بیسان نیز بى دفاع مى ماند . اضافه بر این ، حمله مورد نظر که جنبه مانور و در حلقه گرفتن دشمن را داشت و در مرحله نهایى به صورت گازانبرى درمى آمد ، به یک رویارویى مستقیم تبدیل مى شد . صرف نظر از اینکه رخنه وسیعى میان دو ارتش سوریه و عراق به وجود مى آمد .

هنگامى که کمیته سیاسى جامعه عرب به این تجدیدنظرها معترض شد و در شب 14/5/1948 اعتراض خود را با ملک عبداللهدر میان گذاشت ، فرمانده کل با لغو تجدیدنظر ، موافقت کرد . اما ژنرال گلوب به دستور جدید وقعى ننهاد و طبق طرح تعدیل شده ، به کار خود ادامه داد .

بنابراین ، مسأله تنها به ابهام مأموریتها و ضعف هماهنگى و همکارى بین ارتشهاى عرب محدود نبود ، بلکه تغییر مأموریتها ظرف چند ساعت مانده به آغاز جنگ نیز بر وخامت اوضاع افزود . و این امر بر سیر عملیات جنگ تأثیر منفى داشت ، به ویژه آنکه هیچ گونه طرح عملیاتى هماهنگ براى ارتشهاى عرب در نظر گرفته نشده بود و هر کدام از آنها به دستور دولت متبوع خود عمل مى کرد و این دستورها بر اساس سیاستهاى کشورى صادر مى شد و بر مبناى یک طرح هماهنگ و همه جانبه با هدفهاى مشترک نبود .

ج - طرحهاى اسرائیل :

از آنجا که هدف صهیونیستها تصرف هر چه بیشتر خاک فلسطین بود ، این ضرورت براى رهبر آنها مطرح بود تا ارتشى به وجود بیاورند که داراى خصلت تهاجمى بوده و قادر بر انجام دادن مأموریتها و آماده براى مقابله با ارتشهاى نظامى عرب باشد . از این رو ، این رهبرى ، بر پى ریزى یک طرح آماده باش جنگى با کیفیتى بالا به لحاظ سازماندهى ، و به کار گرفتن همه یهودیان براى جنگ ، تأکید داشت . و چون صهیونیستها به لحاظ جغرافیایى فاقد عمق کافى بودند ، با سازماندهى چهارچوب دفاع همه جانبه ، براى خود یک عقبه استراتژیک به وجود آوردند . این چهارچوب بر مبناى تکیه بر شهرکها و اهالى آنها و در دست داشتن ابتکار عمل و اقدام پیگیر براى کشاندن نبرد به محدوده دشمن ( اعراب ) استوار بود . در خلال جنگ ، ستاد ارتش اسرائیل ، به طور مستقیم بر جبهه ها اشراف داشت و بر فعالیت واحدها - هر چند کوچک - نظارت مى کرد تا از این راه ، هرگونه اقدامى را در راستاى هدف کلى جنگ هدایت کند . و اگر مداخله نیروهاى نظامى عرب نبود ، نیروهاى صهیونیست ، تمامى خاک فلسطین را تصرف مى کردند .

وقتى که نیروهاى عرب از مرزهاى فلسطین گذشتند ، فرماندهى نیروهاى اسرائیلى با استفاده از شهرکهاى دفاعى که قبلاً ایجاد کرده بود ، محورهاى حرکت را بست و یک چهارچوب دفاعى ، از جلیل در شمال تا نقب در جنوب ، متشکل از سه خط به پا داشت . خطوط یاد شده عبارت بود از :

1 - خط اول :

این خط از یبنه ( پنج کیلومترى شمال غزه ) - لطرون - قلقیلیه - طولکرم - ناصره - دریاچه طبریه - دریاچه حوله - رأس الناقوره مى گذشت .

2 - خط دوم :

در امتداد یبنه - رحوبوت - ریشون لزیون - یبت دجن - ولهلمه - رأس العین - عفوله - حیفا قرار داشت .

3 - خط سوم :

در جهت یافا - رامات گان - هرزلیا - خضیره - عتلیت - حیفا ، پیش بینى شده بود .

طرح دفاعى اسرائیل ، بر پایه استفاده از حدود 297 شهرک پى ریزى شده بود . این شهرکها ، به لحاظ موقعیت ، به دقت انتخاب شده بود تا اهداف زیر به دست آید :

  1. جدا کردن مناطق عرب نشین از دریاى مدیترانه به منظور قطع هرگونه ارتباط وپشتیبانى آنها از راه دریا .
  2. مقابله و خنثى کردن هرگونه تهاجمى از جانب اعراب در تمام جبهه ها و تحلیل بردن توان حمله آنها در عملیات بیهوده محاصره به عنوان مقدمه اى بر گرفتن ابتکار عمل و ورود به مرحله هجوم .
  3. پاسدارى از راههاى هموار و سهل العبور براى تسهیل در مانور نیروها .
  4. عمل کردن به عنوان نقطه آغاز حملاتى که نیروهاى زمینى کلاسیک اسرائیل انجام مى دهند .

از اول آوریل 1948 ، پیش از ورود ارتشهاى عرب به فلسطین ، نیروهاى صهیونیست عملاً وارد مرحله هجوم شدند و به اغلب نقاط مهم استراتژیک دست یافتند . آنها با انجام دادن کشتارهاى وحشیانه ، تعداد زیادى از مردم فلسطین را وادار به ترک خانه و زمین خود و رفتن به سرزمینهاى مجاور کردند ( نک : بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینشان 1948 ) . وقتى که ارتشهاى عرب وارد فلسطین شدند ، بیشتر شهرهاى بزرگ فلسطین تحت تصرف صهیونیستها بود . و این وضعیت به فرماندهى نظامى اسرائیل کمک کرد تا نیروهاى خود را در جبهه هاى مختلف قرار دهد تا با حمله اعراب که تاریخ آن 15/5/1948 اعلام شده بود به ترتیب ذیل مقابله کند :

  1. در شمال ، سه تیپ ، علاوه بر نیروى مستقر در شهرکهاى منطقه .
  2. در جبهه میانى ، دو تیپ ، براى تصرف تل آویو و قملرو آن .
  3. در جنوب ، دو تیپ دیگر .
  4. در منطقه قدس ، سه تیپ .

نیمه شب 15/5/1948 ارتشهاى عرب وارد خاک فلسطین شدند و با وجود عوامل بازدارنده و کمبودها ، در همان روزهاى نخستین آغاز عملیات نظامى ، به چنان موفقیتى دست یافتند که باعث شد ایالات متحده آمریکا از شوراى امنیت بخواهد تا براى برقرارى آتش بس مداخله کند .

د - مرحله نخست ( 15/5 - 11/6/1948 ) :

1 - جبهه مصر :

عملیات نظامى در جبهه مصر با یورش بر شهرک دنجور در فاصله شش کیلومترى جنوب غربى رفح و نیز شهرک کفر داروم ، که بر محور اصلى ارتباط با غزه مشرف بودند ، آغاز شد . سرتیپ احمد المواوى ، در ساعت شش بامداد 15/5/1948 دو گردان اول و ششم ( پیاده ) را براى یورش به این دو شهرک گسیل داشت . هدف از تصرف آنها ایجاد پوشش براى محور نیروهاى مصرى و تسهیل در امر پیشروى آنها بود . ابتدا شهرک دنجور زیر آتش توپخانه قرار گرفت و یک نیروى کم حجم آن را در محاصره گرفت . در همان حال ، نیروهاى اصلى ، اعم از پیاده و توپخانه و زرهى ، به طرف غزه پیشروى مى کردند . از سپیده دم همان روز نیز ، هواپیماهاى مصرى ، تل آویو را بمباران کردند و شامگاه آن روز ، نیروهاى مصرى وارد شهر غزه شدند .

در 19/5/1948 نیروهاى مصرى ، پیشروى خود را به سمت شمال ادامه دادند و به شهرک ید مردخاى ( دیر سنید یهودى ) یورش بردند . در آنجا نبرد سختى درگرفت که نخستین درگیرى دو نیروى نظامى مصر و اسرائیل بود . اهمیت این شهرک در این بود که مرکز اصلى پشتیبانى شهرکهاى نقب به شمار مى رفت و در برابر هر نیرویى که مى خواست در امتداد دشتساحلى به طرف شمال یا جنوب پیشروى کند ، سد راه بود و نظر به موقعیت مرتفع آن ، بر اطراف و نیز جاده اصلى و اسفالته غزه - حیفا اشراف داشت . گرداگرد شهرک را دیوارى از سیمهاى خاردار و نوارى از مین گرفته بود و حدود ده موضع سنگربندى شده در آن وجود داشت .

گردان اول مصر ، حمله خود را آغاز کرد و توانست به موضعى دست یابد که در جنوب شهرک قرار داشت و در دست صهیونیستها بود . ولى هنگامى که سربازان پیاده بر آن شدند که از سنگرهاى خود شهرک بگذرند ، با آتش پر حجمى روبه رو شدند و تلفات سنگینى دادند . از این رو ، فرماندهى نیروهاى مصرى ، آرایش جدیدى به نیروهاى خود داد و دو گردان را با پشتیبانى یک گروهان زرهى و یک گردان توپخانه صحرایى وارد نبرد کرد . این نیروها ، پس از یک اقدام ناموفق ، سرانجام توانستند در پى یک نبرد شبانه ، شهرک را فتح کنند و در 24/5/1948 پرچم مصر را بر فراز آن به اهتزاز درآوردند . در 22/5/1948 ، همزمان با نبرد ید مردخاى ، یک گردان دیگر از نیروهاى مصرى به سوى مجدل پیشروى کرد و بى آنکه با مقاومتى روبه رو شود توانست آن را به تصرف خود درآورد .

در 24/5/1948 ، تصرف عراق سویدان نیز انجام شد و بدین ترتیب ، نیروهاى مصرى ، بر جاده اى که به شهرکهاى یهودى نشین جنوبى منتهى مى شد ، دست یافتند .

دومین قدم نیروهاى مصرى ، تصرف اسدود به منظور کم کردن فشارى بود که بر ارتش اردن وارد مى شد و این ارتش ، در محور باب الواد - لطرون ، با حملات شدیدى روبه رو بود . در 29/5/1948 ، تیپ دوم مصر به سمت اسدود حرکت کرد و برخى از واحدهاى آن ، چند موضع دفاعى را در شمال این شهرک به تصرف خود درآوردند . سپس نیروى اصلى به پیشروى خود ادامه داد و اسدود را تصرف کرد . وقتى که دو هواپیماى اسرائیلى براى حمله به نیروهاى مصرى متعرض شدند ، پدافند هوایى به مقابله برخاست و یکى از آنها را سرنگون کرد . روز بعد ، یعنى در 30/5/1948 ، توپخانه مصر ، دو شهرک نجبا و بئیروت اسحاق را زیر آتش خود گرفت و هواپیماهاى مصرى ، دو شهرک رحوبوت و دوروت را ، علاوه بر بندر تل آویو ، مورد حمله قرار دادند .

همزمان ستونى از نیروهاى مصرى که جاده داخلى را طى مى کرد ، به پیشروى سریع خود ادامه مى داد . در 17/5/1948 ، نیروى جلودار ، بى آنکه با مقاومتى رویارو شود ، به بیرالسبع رسید و نیروى اصلى آن نیز در 20/5/1948 وارد بیرالسبع شد . همان روز ، تماس این ستون با واحدهاى اردنى مستقر در بیت لحم برقرار شد و نیروهاى مصرى ، نظارت بر شهر را به عهده گرفتند .

آن بخش از نیروهاى مصرى که در امتداد ساحل فعالیت داشت ، پیشروى خود را به طرف شمال تا پل اسدود در فاصله سه کیلومترى شمال اسدود ادامه داد و به این ترتیب ، در فاصله 32 کیلومترى شهر تل آویو که آماج حمله هاى هوایى مصریان شده بود ، قرار گرفت .

نزدیک پل ، مصریان با نیروهاى پرشمار اسرائیلى برخورد کردند . این نیروها از رحوبوت رسیده ، پل را منهدم کرده و براى دفاع در شمال اسدود ، در بخش حدیرا - بوشیت ، متمرکز شده بودند . آنها یک موضع مقدم نیز در نقطه اى در جنوب شرق اسدود ایجاد کرده و از این نقطه ، خطوط ارتباطى نیروهاى مصرى را در معرضخطر قرار داده بودند . گشتیهاى دو طرف ، در اطراف شهر فعال شده بودند و در این بین ، نیروهاى مصرى ، هدف حمله هوایى چهار هواپیماى مسرشمیت که به تازگى از اروپا رسیده بود ، قرار گرفتند . پدافند هوایى ، با این هواپیماها مقابله و یکى از آنها را سرنگون کرد . همچنین رفته رفته گلوله هاى توپ 65 میلیمترى که نیروهاى اسرائیلى دریافت کرده بودند ، بر سر نیروهاى مصرى باریدن گرفته بود . از این رو ، سرتیپ مواوى ، دستور کندن سنگر و ایجاد استحکامات را صادر کرد و به فرماندهى ابلاغ کرد که هرگونه پیشروى از آن پس ، در صورت نرسیدن قواى کمکى تازه نفس ، ناممکن است .

در برابر ، فرماندهى نیروهاى اسرائیلى تصمیم گرفت دست به ضدحمله بزند تا نیروهاى مصرى مستقر در اسدود تار و مار شوند . و براى این یورش ، سه گردان را همراه با دو گروهان پیاده که به وسیله خودروهاى جیپ حمل مى شدند ، مأمور کرد . این پاتک ، نیمه شب 3/6/1948 آغاز شد و بخش اصلى این نیروها براى محاصره اسدود از ناحیه جنوب ، به حرکت درآمد . ولى از طرف نیروهاى مصرى با مقاومت شدید مواجه شد و اسرائیلیان به علت ضعف برنامه ریزى و فقدان همکارى با بقیه واحدهایى که از سمت شمال حمله برده بودند ، تلفات سنگینى دادند ، که بالغ بر 400 کشته و زخمى بود ، و ضدحمله با شکست روبه رو شد و نیروهاى اسرائیلى عقب نشینى کردند .

فرماندهان مصرى ، براى جدا کردن شهرکهاى جنوبى در نقب از شمال فلسطین و وادار کردن اهالى آنها به تسلیم ، از نیروهاى خود در فلسطین خواستند که خط مجدل - فالوجه - بیت جبرین - خلیل ، و نیز خط اسدود - قسطینه را به تصرف خود درآوردند . براى این کار ، به گردان اول دستور داده شد که براى تصرف فالوجه و بیت جبرین به طرف شرق پیشروى کند . این گردان به سرعت حرکت کرد و پیش از آنکه نیروهاى اسرائیلى بتوانند به هدفهاى تعیین شده برسند ، موفق شد به آنها دست یابد . پس از آن نیز برخى از واحدها براى تصرف دیرنخاس و ترقومیا پیشروى کردند ، دشمن را از آنجا بیرون راندند و سپس به سوى خلیل ، براى تأمین ارتباط آن با مجدل ، به پیشروى ادامه دادند .

نیروهاى مصرى ، به جاى رفتن به تل آویو در طرف شمال ، تلاش عمده خود را متوجه محورهاى مجدل - عراق سویدان - فالوجه - بیت جبرین در ناحیه شرق کردند . و این بدان خاطر بود که مى خواستند با نیروهاى چریکى به رهبرى احمد عبدالغزیز که به هفت کیلومترى جنوب قدس رسیده و وارد بیت لحم شده و در 24/5/1948 با نیروهاى اردنى ارتباط یافته بود ، تماس برقرار کنند . این نیروهاى چریکى ، پشتیبانى خود را از یک محور طولانى که از عوجه آغاز و با گذشتن از بیرالسبع به بیت لحم منتهى مى شد ، دریافت مى کرد .

علاوه بر این ، فرماندهى نیروهاى مصرى در پى این بود که عراق سویدان را تقویت نماید . این نقطه ، حلقه اتصال جاده هایى بود که نقب را به شمال فلسطین مرتبط مى ساخت . از این گذشته ، فرماندهى مذکور ، متأثر از عواملى چند ، از جمله فشارهاى بین المللى ، براى متوقف ساختن نبرد بود . این امر فرماندهان مصرى را وامى داشت که به مواضع دیگرى دست یابند و در این زمینه ، مصریان موفق شدند دشمن را از جنوب فلسطین بیرون برانند . آخرین عملیات این مرحله ، عملیات نیزانیم و نجبا بود . شهرک نیزانیم ، در یک دره عمیق قرار داشت . اینشهرک ، از مستحکم ترین مواضعى بود که در آن منطقه ، سد راه نیروهاى مصرى به شمار مى رفت . براى تصرف آن ، مصریان با استفاده از تجربه قبلى خود در برخورد با دشمن ، و شکست و پیروزیهایى که در نبردها داشتند ، طرحى دقیق پیش بینى کردند . مبناى طرح براساس حمله اى بود که یک گردان پیاده ، یک دسته تانک ، یک گروهان زرهى و یک هنگ توپخانه صحرایى یکجا انجام مى دادند . براى پوشش هوایى آن نیز یک اسکادران در نظر گرفته شده بود .

نیمه شب 6 - 7/6/1948 ، مقدمات حمله ، با شلیک توپخانه به نیزانیم آغاز شد و نخستین موج حمله وران پیاده در ساعت شش بامداد 7/6/1948 به راه افتاد . وقتى که اولین اقدام نفوذ ناموفق ماند ، نیروى هوایى مصر دخالت کرد و زره پوشها توانستند با استفاده از پوشش هوایى ، خطوط دفاعى را بشکنند و درحالى که نیروهاى پیاده پشت سر آنها حرکت مى کردند ، وارد شهرک شوند . هنگامى که مدافعان شهرک به یقین دریافتند که مقاومت بى فایده است ، به فکر عقب نشینى افتادند ، اما خود را در محاصره دیدند . در ساعت چهار بعد از ظهر ، پس از چند اقدام نافرجام براى شکستن محاصره نیروهاى مصرى ، شهرک نتسانیم تسلیم شد و شمار بسیارى از نیروهاى مدافع خود را از دست داد و 120 تن از جنگجویان آن به اسارت درآمدند . با تصرف نیزانیم ، امکان حمایت نیروهاى مصرى مستقر در اسدود از خطر جداسازى ، فراهم شد . پس از آن ، دشمن در روزهاى 9 و 10/4/1948 سه بار براى بازپس گرفتن نیزانیم اقدام کرد ، ولى همه کوششهایش با شکست روبه رو شد و اسرائیلیان تلفات سنگینى متحمل شدند . شهرک نجبا نیز که نزدیک مجدل و بر سر راه مجدل - بیت جبرین - قدس قرار داشت ، فعالیتهاى نیروهاى مصرى را در این جاده حیاتى که ارتباط با ارتش اردن را تأمین مى کرد ، در معرض خطر قرار داده بود و چاره اى جز تصرف آن نبود .

در روز 1/6/1948 ، دستور حمله به این شهرک به یک گردان پیاده و یک گردان تانکهاى سبک همراه با دو واحد توپخانه صحرایى و یک واحد پدافند هوایى و یک دسته از مبارزان عرب ، ابلاغ شد . ابتدا توپخانه مصریان که در منطقه مجدل مستقر بود ، شهرک را به زیر آتش گرفت . همین کار در دوم ژوئن به شدت تکرار شد و سپس نخستین موج هجومى یورش برد و موفق شد رخنه اى در دیوار سیمهاى خاردار ایجاد کند که کافى به نظر نمى رسید . لذا ، یکى از تانکها به ایجاد رخنه اى دیگر پرداخت و از آنجا به داخل شهرک رفت و دیگر تانکها و نیروهاى پیاده پشت سر آن حرکت کردند و سنگرهاى مستحکم را در سر راه خود منهدم ساختند . ولى به علت آتش شدید دشمن ، به موفقیت چشمگیرى دست نیافتند .

سپیده دم سوم ژوئن ، موج دوم حمله ، براى بهره بردارى از موفقیت نسبى نخستین گروه مهاجم و تصرف بخش راست شهرک ، صورت گرفت . اما نظر به حجم آتش سنگین دشمن نتوانست پیشروى کند و دستور عقب نشینى صادر شد . ابتدا تحت حمایت آتش تانکها ، نیروى پیاده عقب نشست و سپس زیر پوششى از دود ، خود تانکها عقب نشینى کردند . این نیرو در ساعت چهارده به مجدل بازگشت .

2 - جبهه اردن :

در 13/5/1948 ، پیش از تاریخ تعیین شده براى ورود ارتشهاى عرب به فلسطین ، بنابه دستور ژنرال گلوب ، بیشتر نیروهاى اردنى - که کم شمار و کم حجم بودند - عقب نشینى از کرانه غربى رود اردن را به پایان بردند و در بامداد 14/5/1948 نیز واحدى که در شهرکهاى کفار عصیون با صهیونیستها درگیر بود عقب نشینى کرد .

در بامداد 15/5/1948 ، با پایان یافتن قیمومیت بریتانیا بر فلسطین ، ژنرال گلوب ، به عنوان رئیس ستاد ارتش اردن ، فرمان خود را مبنى بر عبور مجدد نیروهاى اردنى از رود اردن به داخل خاک فلسطین از طریق پل الن بى و تصرف مواضع در قلمرو پیش بینى شده براى ارتش اردن در سرحد بخش عرب نشینى که بنا به قطعنامه تقسیم فلسطین مرزبندى شده بود ، صادر کرد . خودروهاى ارتش اردن به سرعت به طرف قدس حرکت کردند و شب هنگام یک واحد از نیروهاى اردنى به شهرک عطاروت که اهالى اش ، آن را تخلیه کرده و به شهرک نبى یعقوب رفته بودند ، یورش برد .

در این میان ، پس از آنکه انگلیسیها از شهر قدس و اطراف آن خارج شده بودند ، آتش نبرد میان اعراب و یهودیان به شدت بالا گرفته بود . و درحالى که سازمان هاگانا نیروى عمده خود را در منطقه اى واقع در جنوب شرق قدس از هتل ملک داود تا راه آهن متمرکز کرده بود ، نیروهاى ارگون منطقه شیخ جراح را تصرف کردند و ارتباط با شهرکهاى جبل المشارف ( اسکوبس ) را مجددا برقرار ساختند .

در نخستین ساعات بامداد 15/5/1948 ، نیروهاى جلودار اردنى به شرق قدس رسیدند و قدس جدید را که در دست دشمن بود با توپخانه و خمپاره انداز به زیر آتش گرفتند . همچنین یک واحد از قواى اردنى از جبل الزیتون به سمت منطقه شیخ جراح حرکت کرد و دیگر بار ارتباط یهودیان قدس با شهرکهاى جبل المشارف را قطع کرد .

فرماندهى نیروهاى اردنى تصمیم گرفت به قدس جدید ، به طور همزمان از دو ناحیه شمال شرق و جنوب شرق حمله کند و این درحالى بود که قدس زیر آتش نیروهاى عرب مستقر در مواضع منطقه شیخ جراح قرار داشت . ولى نیروهاى اردنى ، در شمال دروازه قندلبوم با مقاومت شدیدى از جانب اسرائیلیان روبه رو شدند و پس از اقدامهایى چند ، دستور متوقف کردن حمله به قدس جدید صادر شد .

در این بین ، یک واحد از نیروهاى اردنى ، پس از تصرف دهکده عطاروت ، بر آن شد که به پیشروى خود ادامه دهد و به شهرک نبى یعقوب یورش برد . و اگر چه نخستین حمله آن ناموفق ماند ، اما اهالى شهرک ، شبانه آنجا را به طرف بیمارستان هداسا در جبل المشارف ترک کردند .

از سوى دیگر ، در 17/5/1948 ، یک تیپ دیگر از قواى اردنى ، به تصرف چند موضع در ارتفاعات مشرف به جاده تل آویو - قدس ، بین لطرون و دیر ایوب ، مبادرت کرد و به این ترتیب ، نیروهاى اردنى ، در فاصله کمتر از 30 کیلومترى تل آویو قرار گرفتند و در همان حال ، یک واحد از ارتش اردن وارد بیت لحم شد و آن را در دست گرفت .

در ناحیه جنوب نیز معادن پتاس اسرائیلیان که در انتهاى ناحیه شمالى بحرالمیت قرار داشت ، پس از آنکه نیروهاى اردنى بر شهرک بیت عربه دست یافتند و در آن متمرکز شدند ، کاملاً از دیگر مناطق جدا شد و اهالى یهود ، در شب 20/5/1948 با استفاده از قایق ، به سدوم در کرانه جنوبى بحرالمیت برده شدند .

در 19/5/1948 ، نیروهاى اردنى ، ایستگاه تلمبه خانه را در نزدیکى بتاح تکفا تصرف کردندو روز بعد ، ضدحمله اسرائیلیان را با شکست مواجه ساختند . این وضع ، براى قلب کشور نوظهور اسرائیل ، یک خطر جدى به شمار مى رفت .

3 - جبهه ارتش عراق :

نیروهاى عراقى ، متشکل از یک تیپ پیاده و یک گردان تانک ، از آوریل 1948 ، در نزدیکى مفرق در شرق اردن تجمع کرده بودند . اوایل ماه مه ، نیروهاى عراقى ، براى نبرد در بخش از پیش تعیین شده ، یعنى بخش شمالى و میانى دره اردن و شمال مثلث ( جنین - طولکرم - نابلس ) به سمت غرب ، بین اربد و رود اردن ، حرکت کردند .

در نخستین ساعات روز 15/5/1948 ، نیروهاى عراقى از رود اردن در نزدیکى خط لوله نفت جنوب معاد گذشتند و بر منطقه مرتفع مشرف بر شهرک گیشر دست یافتند . گذر این نیروها از رود اردن ، به سبب بالا رفتن ناگهانى سطح آب ، با دشوارى انجام شد . نیز گفته شد که علت آن ، یک اقدام خرابکارانه در سد رود یرموک بود که یک واحد از نیروهاى اسرائیلى شبانه انجام داده بود .

بعدازظهر همان روز ، عراقیها به شهرک گیشر حمله بردند . ولى این حمله به شکست منتهى شد . روز بعد ، به اقدام دیگرى از دو جهت مختلف دست زدند که نیروى پیاده از ناحیه شمال و زرهپوشها از جنوب به پیش تاختند . اما این حمله نیز به علت عدم هماهنگى و همکارى میان دو نیرو ، با شکست روبه رو شد .

در اینجا ، نیروهاى عراقى ، جاده اى را که به گیشر ختم مى شد بستند و از روى پلهاى دامیه و الن بى به طرف جنوب رهسپار شدند و تمامى مهمات و افراد خود را به نابلس ، مقر فرماندهى فوزى القاوقچى فرمانده ارتش نجات بخش ، بردند و به انتظار رسیدن نیروهاى کمکى نشستند . این نیروهاى کمکى ، که اواخر ماه مه به آنان ملحق شدند ، از یک تیپ پیاده دیگر همراه با یک گردان تانک تشکیل مى شد .

در 25/5/1948 نیروهاى عراقى از نابلس ، عزیمت کرده ، با گذر از طولکرم عرب نشین ، به سمت غرب حرکت کردند و نیروى زرهى جلودار آنها به خط کفار یونان - عین فارط ( بین طولکرم و ناتانیا ) رسید . و به این ترتیب ، در ده کیلومترى ناتانیا قرار گرفتند و در این نقطه ، نیروهاى اسرائیلى ، در 30/5/1948 با آنها به مقابله برخاستند .

ستاد فرماندهى ارتش اسرائیل ، با در نظر داشتن احتمال یک حمله سراسرى از جانب عراقیها ، به تیپهاى جولانى و کارملى دستور داده بود ، عملیات خود را با تیپ آلکسندرونى که از منطقه دفاع مى کرد ، هماهنگ کنند . در این راه ، اسرائیلیان تصمیم گرفتند از وسط منطقه سامره به طرف جنین حمله کنند . ابتدا در 28/5/1948 ، تیپ جولانى ، عملیات را با حمله به مواضع مبارزان غیرنظامى عرب در شمال شرق جنین آغاز کرد ، روستاى زرعین را به تصرف خود درآورد و ، روز بعد موفق شد مبارزان را بیرون براند و سپس در 31 مه ، دو روستاى مجدو و لجون را تصرف کرد . در پى آن ، وضعیت نیروهاى اسرائیلى براى یک حمله گسترده به جنین مناسب شد و ستاد فرماندهى ، این مأموریت را به تیپ کارملى واگذار کرد و یک گردان از تیپ جولانى را به کمک آن فرستاد و از نیروى هوایى خواست تا براى کمک به این حمله آماده باشد .

غروب 31/5/1948 حمله به جنین آغاز شد و گردان تیپ جولانى در پیش و تیپ کارملى به دنبال آن ، به راه افتادند . گردان یاد شده توانست طى دو روز بعد ، روستاهاى صندله ، عرانا ، جلمه و مقیبله را در شمال جنین تصرف کند و راه را براى حمله تیپ کارملى که در شب 3/6/1948 با تصرف دو ارتفاع مشرف بر جاده اصلى جنوبى جنین آغاز شد ، هموار سازد . اما در بامداد 4/6/1948 ، و پیش از آنکه تیپ کارملى بتواند مواضع جدید را استحکام بخشد ، آن واحد از نیروهاى عراقى که در جنوب غرب جنین مستقر بود ، با یک ضد حمله ، تلفات سنگینى را به این تیپ وارد آورد . با این همه ، تیپ مذکور از مواضع خود محافظت کرد ، حمله عراقیها را عقیم گذاشت و گردان جولانى نیز موفق شد جنین را تصرف کند .

ظهر همان روز ، یک گردان دیگر از نیروهاى عراقى از نابلس رسید و نیروى ضدحمله را تقویت کرد . همچنین ، نیروى هوایى عراق در نبرد شرکت کرد و اسرائیلیان ، برخى مواضع تصرف شده را از دست دادند . در اینجا ، فرمانده تیپ اسرائیلى ، موقعیت نیروهاى خود را در خطر دید و دستور داد شبانه عقب نشینى کنند و به این ترتیب ، جنین دیگربار به دست اعراب افتاد .

4 - جبهه سوریه :

در تاریخ 14/5/1948 ، تیپ اول پیاده ارتش سوریه به فرماندهى سرهنگ عبدالوهاب الحکیم ، بنا به طرح پیش بینى شده ، براى حمله به مالکیه ، در جنوب لبنان مستقر بود . همان روز ، به فرمانده تیپ دستور داده شد که با نیروهاى خود به سوریه برگردد و سپس از بلندیهاى جولان به طرف جنوب حرکت کند و از جنوب دریاچه طبریه به سمت سمخ عرب نشین که اهالى آن به زور اسلحه بیرون رانده شده بودند ، وارد خاک فلسطین شود . براى اجراى این دستور ، تیپ یاد شده به طرف مواضع جدید حرکت کرد و دو گردان آن ، در ساعت نه بامداد 15 مه به نیروهاى اسرائیلى یورش بودند . ولى این حمله ، حاصلى نداشت . زیرا نیروهاى اسرائیلى که براى رویارویى آماده شده و یک موضع مستحکم دفاعى در نزدیکى سمخ ایجاد کرده بودند ، با آتش شدیدى به مقابله پرداختند . در اینجا ، نیروهاى سوریه که به سبب نقل و انتقال ناگهانى از جنوب لبنان خسته بودند ، متوقف شدند و به پاسخگویى به آتش دشمن و گلوله باران موضع مستحکم شهرک عین گیف واقع در کرانه شرقى دریاچه طبریه به وسیله توپخانه ، بسنده کردند .

در بامداد 16 مه ، علاوه بر شلیک توپخانه ، هواپیماهاى سورى نیز سمخ و شهرکهاى حوله را بمباران کردند . همچنین ، یک واحد از نیروهاى سوریه ، با چند واحد از نیروهاى اسرائیلى که براى نجات موضع سمخ گسیل شده بودند ، به مقابله برخاست . و این در حالى بود که یک گروهان از ارتش سوریه ، با پشتیبانى خودروهاى زرهپوش ، به سوى شهرکهاى " مسعده " و " شعار هاجولان " پیشروى کرد و به علت شدت آتش مدافعان ، در آستانه آنها متوقف شد .

در بامداد روز 18 مه ، تیپ اول سوریه - که فرماندهى آن به سرتیپ حسنى الزعیم واگذار شده بود - حمله تازه اى به موضع مستحکم اسرائیلیان در نزدیکى سمخ صورت داد که در نتیجه ، مدافعان آن به طرف شهرک دگانیا عقب نشینى کردند و سوریها ، صبح همان روز ، وارد آن شدند .

فرماندهى ارتش اسرائیل ، بر این تصور بود که محور اصلى حمله نیروهاى سوریه ، همانمحور است . از این رو ، نیروهاى تازه نفس دیگرى گسیل کرد و هرگونه نیروى ممکن ، حتى گارد محلى شهرکها را ، گرد آورد .

در این خصوص ، نیروهاى عراقى از نیروهاى سوریه خواستند که دست به یک حمله فریبنده به سمت شهرک دگانیا بزنند و بدین وسیله از جناح راست نیروهاى عراقى ، هنگام حمله آنها به طولکرم در ناحیه غرب ، حمایت کنند . در پاسخ به این درخواست ، تیپ اول سوریه ، در ساعت 30/4 بامداد 20 مه به دو شهرک الف و ب دگانیا ، حمله کرد . این تیپ ، مأموریت داشت پلى را که بر روى رود اردن در شمال دگانیا - الف قرار داشت تصرف کند ، تا هرگونه حمله اسرائیلیها از سمت طبریه به خطوط ارتباطى عراقیها ، را خنثى سازد .

نیروهاى سوریه ، درحالى که تانکها و خودروهاى زرهپوش را در پیش داشتند ، به سوى هدف تعیین شده به افتادند . دیرى نگذشت که از خطوط دفاعى دگانیا - الف گذشتند . اما نیروى پیاده سوریه ، نتوانست به سرعت تانکها پیشروى کند و فرصتى براى مدافعان به دست آمد که از کوکتل مولوتوف و اسلحه ضدتانک استفاده کنند و حمله زرهپوشهاى سوریه را متوقف سازند و چندین خودرو را منهدم کنند . این در حالى بود که نیروى پیاده ، هدف سلاحهاى سبک قرار گرفته و در یک نارنجستان در فاصله چند صد مترى شهرک متوقف شده بود . بدین ترتیب ، تانکها عقب نشستند و حمله به شکست انجامید .

آنگاه ، نیروهاى سوریه ، براى حمله به دگانیا - ب تمامى همت خود به کار گرفتند . براى این اقدام ، زیر پوششى از آتش پر حجم خمپاره اندازها ، هشت تانک به طرف دگانیا - ب پیشروى کردند و تا صد و پنحاه مترى مواضع دفاعى آن به پیش رفتند و در این نقطه ، به قصد ایجاد پوشش براى پیشروى نیروى پیاده ، توقف کردند . اما این اقدام ، براى غلبه بر آتش مدافعان ، آنچنان کافى و از تجهیزات لازم برخوردار نبود لذا پس از دو کوشش نافرجام ، عقب نشستند . بعدازظهر همان روز ، نیروهاى کمکى تازه اى از رسته هاى گوناگون به شهرک رسید ، به ویژه نیروى توپخانه که نیروهاى سوریه را به زیر آتش شدید خود قرار داد و آنها را به عقب نشینى وادار کرد .

نیروهاى اسرائیلى ، سعى داشتند که ابتکار عمل را در دست گیرند و از همین رو ، به یک حمله شبانه بر مواضع سوریها ، در منطقه پل بنات یعقوب دست زدند ، اما با آتش سنگینى روبه رو شدند و سپس منطقه آرام شد . در بامداد 6/6/1948 ، تیپ دوم سوریه به فرماندهى سرهنگ علم الدین قواص ، براى تصرف شهرک مشمار هایردن و ایجاد یک سرپل در حاشیه غربى پل بنات یعقوب و سپس تأمین ارتباط با نیروهاى لبنانى و نیروهاى ارتش نجات بخش در منطقه مالکیه ، با عبور از رودخانه ، دست به یک حمله ناگهانى زد . ولى آتش سلاحهاى اسرائیلیان مانع از انجام عملیات عبورى شد و حمله متوقف گردید . همزمان با آن ، یک گردان مجهز از نیروهاى سوریه به فرماندهى سرهنگ دوم سام الحناوى ، از بانیاس به طرف شهرک دان حرکت کرد . اما به سبب آتش سنگین مدافعان متوقف شد و همان جا به ایجاد استحکامات پرداخت .

در پى حمله هاى مکرر نیروهاى سوریه ، اسرائیلیان نیروهاى بیشترى در نزدیکى شهرک مشمار هایردن متمرکز کردند و در روز 8/6/1948 براى تقویت نیروى دفاعى شهرک ، یک گردان دیگر گسیل داشتند .

در روز 10/6/1948 ، نیروهاى سوریه ، نخستین حمله هماهنگ خود را انجام دادند و تیپ دوم پیاده موفق شد در خطوط دفاعى اسرائیلیان رخنه ایجاد کند و سه موضع مستحکم را در اطراف مشمار هایردن به تصرف خود درآورد و فشار خود را بر نیروهاى اسرائیلى ادامه دهد . سپس زرهپوشهاى سوریه توانستند از رود بگذرند و با همکارى نزدیک نیروى پیاده ، به مواضع مقدم دشمن دست یابند . آنگاه نبردى سخت درگرفت که در بعدازظهر همان روز به سقوط مشمار هایردن در دست نیروهاى سوریه منتهى شد . در این راه ، تیپ اول سوریه ، همزمان به یک تعرض فریبنده به شهرک عین گیف دست زده بود .

5 - جبهه لبنان :

نیروهاى لبنانى ، براى حرکت به سمت نوار معروف به اصبع ، الجلیل که در شمال از رود اردن و دره حوله تا دان ادامه دارد ، وارد خاک فلسطین شدند . و این تنها بارى بود که عملیات جنگى اعراب ، براساس یک طرح کلى - اگر بتوان با مسامحت پذیرفت - پیش مى رفت . زیرا نیروهاى اسرائیلى ، همزمان از دو جبهه تحت فشار اعراب قرار گرفته بودند : نیروهاى سوریه ، از رود اردن به سمت شرق اصبع الجلیل گذشته بودند و نیروهاى لبنانى به ناحیه غربى آن رهسپار شده بودند .

قرار بر این بود که محور حرکت ارتش لبنان از روستاى مالکیه بگذرد . ولى نیروهاى اسرائیلى ، در پاسخ به این اقدام ، در شب 15/5/1948 ، توسط یکى از گردانهاى خود ، از رامات نفتالى به مالکیه و قدس یورش بردند و پیش از آنکه ارتش لبنان برسد ، توانستند را در بامداد 15/5/1948 تصرف کنند . اندکى پس از سپیده دم ، لبنانیها دست به ضدحمله به مالکیه زدند و اسرائیلیها را وادار به تخلیه روستا و عقب نشینى کردند و خود وارد آن شدند و سپس روستاى قدس را تصرف کردند . ارتش لبنان ، به این دو پیروزى بسنده کرد و به مستحکم ساختن مواضع جدید پرداخت .

اما نیروهاى اسرائیلى متوجه توقف ارتش لبنان نشدند و بر این گمان بودند که لبنانیها به پیشروى خود ادامه خواهند داد . به همین لحاظ ، به سرعت اقدام کردند و در شب 18/5/1948 به تصرف پاسگاه پلیس روستاى نبى یوشع مبادرت ورزیدند و در آن منطقه به ایجاد استحکامات براى بستن راه قدس - دشت حوله پرداختند .

پس از گذشت یک هفته از توقف ارتش لبنان در مواضع خود و عدم پیشروى ، اسرائیلیان تصمیم به حمله گرفتند . طرح آنان براساس یک حمله فریبنده به دهکده نبى یوشع و قدس از جنوب ، و یک حمله اصلى از خاک لبنان به مالکیه ، استوار بود . در شب 29/5/1948 ، اسرائیلیان نیرویى را متشکل از خودروهاى زرهپوش و نفربرها از منارهبه آن سوى مرز فرستادند . این نیرو ، بدون استفاده از نور خودروها به حرکت درآمد و به جاده اى به موازات مرز در غرب مالکیه رسید . در شمال مالکیه ، با یک واحد کوچک از نیروهاى لبنانى برخورد پیدا کرد . این واحد ، به روى اسرائیلیها آتش گشود ، اما به علت عدم قدرت مقاومت در برابر نیروى برتر اسرائیلیان ، به سرعت عقب نشست . همین برخورد کوتاه ، نیروهاى لبنانى را در مالکیه متوجه ساخت ، ولى پیش از آنکه بتوانند پیش بینیهاى لازم را تدارک ببینند ، اسرائیلیان از پشت به دهکده حمله بردند و پس از یک نبرد کوتاه ، دهکده به دست آنان افتاد وسپس قدس که لبنانیها رهایش کرده و به آن سوى مرز عقب نشینى کرده بودند ، همین سرنوشت را پیدا کرد .

در روز 6/6/1948 ، واحدهایى از ارتش لبنان و ارتش نجات بخش و ارتش سوریه ، دست به یک حمله مشترک و ناگهانى به مالکیه زدند و با وجود موانع و مینهاى بسیارى که توسط دشمن گرداگرد دهکده قرار داده شده بود ، آن را بازپس گرفتند و روز بعد ، نیروهاى عرب به رامات نفتالى و قدس دست یافتند و بدین ترتیب ، راه به سوى دشت حوله و جنوب باز شد .

از این نگاه گذرا به اوضاع در جبهه هاى اصلى گوناگون ، ملاحظه مى شود که ارتشهاى عرب ، با وجود عدم هماهنگى و آمادگى و کمبود سلاح ، موفق شدند در نخستین روزهاى جنگ ، بر بخشهاى بزرگى از خاک فلسطین دست یابند . در این زمینه ، خطوط مقدم ، در شمال تا بیت لحم و شهرک تلبیوت و در ناحیه جنوب ، قدس ، و در غرب تا سرحد جنوبى منطقه یافا رسیده بود . نیز ارتش مصر ، منطقه نقب جنوبى و تمام خلیج عقبه را در اختیار داشت . ارتش سوریه و ارتش نجات بخش هم بر سراسر منطقه جلیل تا جنوب دریاچه طبریه ، به جز پاره اى از شهرکها در جلیل شرقى ، دست یافته بودند . ارتش لبنان نیز به نوبه خود به فاصله اى نه چندان دور از عکا رسیده بود . خط مقدم ارتش نجات بخش ، تا جنوب دهکده هاى تابع ناصره ادامه داشت . علاوه بر این ، ارتش عراق بر قلب فلسطین سیطره افکنده و تل آویو را در میان گرفته بود و خطوط مقدم آن ، در شمال تا آن سوى شهر جنین ، و در غرب تا نارنجستانهاى طولکرم و قلقیلیه ، در فاصله اى کمتر از سیزده کیلومتر از ساحل دریاى مدیترانه ، امتداد داشت . همچنین ارتش اردن ، بر جلگه جنوبى اردن و منطقه قدس و قدس قدیمى و منطقه رام الله و رمله دست یافته و به ارتشهاى عراق و مصر متصل شده بود . اما پیشروى ارتشهاى عرب به زودى متوقف شد و نخستین آتش بس ( 11/6/1948 ) برقرار گشت و از آن پس ، اوضاع دگرگون شد و موازنه ى قدرت به هم ریخت .

ه - آتش بس نخستین 11/6 - 9/7/1948 :

از همان اولین روزهاى ورود ارتشهاى عرب به خاک فلسطین ، سازمان ملل متحد تلاش مى کرد میان دو طرف قرارداد آتش بس به امضا برساند . در تاریخ 20/5/1948 ، شوراى امنیت ، کنت فالک برنادت سوئدى را به عنوان یک میانجى بین المللى بین اعراب و اسرائیل در فلسطین برگزید و گروهى از ناظران بین المللى را به دستیارى او برگماشت . همین شورا ، در 22/5/1948 پیامى مبنى بر خاتمه دادن به جنگ در فلسطین ظرف 36 ساعت ، ارسال داشت . ولى اعراب ، این درخواست را رد کردند و ایالات متحده آمریکا و بریتانیا ، به امید این که نیروهاى اسرائیلى بتوانند حمله اعراب را در هم بشکنند ، با آتش بس به معارضه برخاستند . سپس براى فرماندهان اسرائیلى روشن شد که در وضعیتى بسیار خطرناک قرار دارند . زیرا شهرکهاى نقب ، و نیز قدس ، جدا افتاده و تمامى منطقه جلیل به زیر سیطره نیروهاى سوریه و لبنان و ارتش نجات بخش درآمده بود . از این رو ، از ایالات متحده آمریکا و بریتانیا درخواست کمک کردند و این دو کشور ، به نوبه خود اعلام داشتند که وضعیت در فلسطین صلح را مورد تهدید قرار داده و نشانه اى از خطر را هشدارمى دهد ، و در پى آن ، با شتاب از شوراى امنیت خواستند که براى پایان دادن به جنگ و درگیرى ، حتى با توسل به زور ، سریعا مداخله کند . از طرف دیگر ، به کشورهاى عرب فشار وارد آوردند و به آنها وعده دادند ، تا با آتش بس موافقت کنند . در نتیجه ، جامعه کشورهاى عربى ، با قطعنامه شماره 50 شوراى امنیت مورخ 29/5/1948 که بر برقرارى آتش بس به مدت چهار هفته تأکید داشت ، موافقت کرد و در 2/6/1948 تصمیم خود را مبنى بر پذیرش مفاد قطعنامه ، به این امید که میانجى بین المللى بتواند به راه حل عادلانه اى براى مسأله فلسطین برسد ، به شوراى امنیت ابلاغ کرد ( نک : آتش بس اول و آتش بس دوم بین کشورهاى عربى و اسرائیل ، موافقتنامه هاى - ) .

از بامداد 11/6/1948 ، نبرد در فلسطین به مدت چهار هفته متوقف شد . قطعنامه شوراى امنیت ، علاوه بر آتش بس ، بر منع دو طرف از تحکیم مواضع موجود و تعهد سپردن آنها به عدم نقل و انتقال نیرو یا تجهیزات جنگى و عدم تقویت نیروهاى رزمى خود به وسیله واحدهاى دیگر ، تأکید داشت . نیز در آن تصریح شده بود که به آن عده از مهاجران یهودى که به سن خدمت نظام رسیده اند ، جز با موافقت خاص میانجى بین المللى اجازه ورود به خاک فلسطین داده نمى شود و سرانجام ، قطعنامه مذکور تأکید داشت که رساندن آذوقه و مواد ضرورى به شهر قدس ، به وسیله کاروانهاى زیر نظر صلیب سرخ بین الملل صورت گیرد .

اعراب ، به مفاد قطعنامه شوراى امنیت پایبند ماندند . ولى اسرائیل ، از این چهار هفته به بهترین وجه سود برد ، تعهدات خود و قطعنامه هاى شوراى امنیت را زیر پا نهاد و در این راه ، پاره اى از کشورها که براى برقرارى آتش بس اقدام مى کردند ، به آن کمک کردند . آتش بس ، فرصتى براى اسرائیل پیش آورد که به سازماندهى و آموزش مجدد نیروهاى مسلح خود بپردازد و چگونگى استفاده از تسلیحات جنگى جدیدى را که از اروپا سرازیر مى شد ، بیاموزد ، نیز در تمامى نهادهاى خود تجدیدنظر کند و خدمت غیرنظامى و افزایش قدرت دولت مرکزى را نظم و سامان ببخشد . در چهارچوب این سازماندهى ، فرماندهى کل نیروهاى مسلح ، چهار ستاد فرماندهى میدانى براى نظارت بر طرح و اجراى عملیات آینده ، هر کدام در محدوده خود ، تشکیل داد . از سوى دیگر ، بن گوریون از ماجراى کشتى آلتالینا بهره دارى و قدرت خود را بر سازمان ارگون تحمیل کرد و تمامى تلاشها را در راه آمادگى براى ادامه جنگ ، به کار گرفت .

در خلال آتش بس ، مقادیر زیادى اسلحه و تجهیزات جنگى و هواپیماهاى پیشرفته به اسرائیل رسید . و در پى آن ، این امکان براى فرماندهى کل نیروها به وجود آمد که به مرحله هجوم قدم گذارد . در این راه ، نیروهاى اسرائیلى ، برخلاف مفاد قطعنامه شوراى امنیت ، به بهتر ساختن مواضع خود و ارسال آذوقه و اسلحه و مهمات به شهرکها ، با استفاده موردى از موافقت میانجى بین المللى زیر پوشش گسیل کاروانهاى آذوقه رسانى ، پرداختند .

همچنین نیز گروههاى وسیعى از داوطلبان آموزش دیده به فلسطین اشغالى رسیدند . و درحالى که کشورهاى بزرگ ، این نقضهاى مفاد قطعنامه شوراى امنیت را نادیده مى گرفتند ، همگى با هرگونه اقدامى از جانب اعراب براى دست یافتن به سلاح ، مخالفت مى کردند . اغلب آنها ، زیر فشار بریتانیا و آمریکا ، قطعنامه ممنوعیت ارسال اسلحه به کشورهاى عربى را بادقت به اجرا درآورند .

و - مرحله دوم ( 9/7 - 18/7/1948 ) :

1 - جبهه مصر :

در خلال آتش بس ، اسرائیلیان براى بازگشایى جاده اى که به منطقه نقب منتهى مى شد و براى قطع خطوط پشتیبانى و آذوقه رسانى مصریان و بیرون راندن آنها از اسدود ، نقشه اى را طرح ریزى کردند . طبق آن ، مى بایست بخشى از نیروهاى آنها در اولین شب ( شب 10/7/1948 ) مصریان را به منطقه اسدود - جبرین جلب کند و بخش دیگر ، بر اطراف کفر داروم یورش برد و پاسگاه پلیس عراق سویدان را تصرف کند .

مصریان ، متوجه این تمهیدات اسرائیلیان شدند و تصمیم گرفتند پیش از پایان یافتن مهلت آتش بس ، و قبل از اینکه نیروهاى اسرائیلى دست به تعرض بزنند ، با حمله خود ، آنها را غافلگیر سازند . زیرا نقض موارد آتش بس ، بارها از جانب اسرائیلیان تکرار شده بود . نیروهاى مصرى ، در بامداد 8/7/1948 ، دست به یک حمله ناگهانى زدند و موضع مقدم کوکبا را که در تصرف اسرائیلیان بود اشغال کردند . اسرائیلیان ، به حلیقات عقب نشستند . اما زیر فشار نیروهاى زرهى مصر ، از آنجا نیز بیرون رانده شدند . همزمان ، نیروهاى مصرى به ارتفاع 113 که یک تپه مشرف بر حلقه ارتباطى چند جاده مهم بود دست یافتند و از آنجا بیت داراس را مورد حمله قرار دادند . اگرچه دشمن توانست چهار حمله پیاپى را دفع کند ، اما نیروهاى مصرى به ایجاد استحکامات در ارتفاع 113 پرداختند و به شهرک نقبا که در نزدیکى آن قرار داشت حمله بردند .

در اینجا ، فرماندهى اسرائیلیان ، تصمیم بر اجراى طرح پیش بینى شده خود گرفت و نیروهاى آن ، اندکى پس از تاریک شدن هوا در 8/7/1948 ، به سوى هدفهاى از پیش تعیین شده به حرکت درآمدند و موفق شدند بیت عفه و عبدیس و بخشى از عراق سویدان را تصرف کنند . ولى دیرى نپایید که زیر فشار آتش مصریان ، عقب نشینى کردند .

شامگاه 9/7/1948 ، مصریان یک ضدحمله بر شهرک نقبا انجام دادند . اما موفقیت آنها محدود بود و پس از یک درگیرى که یک شبانه روز به طول انجامید ، دو طرف به استراحت و سازماندهى مجدد نیروهاى خود پرداختند . سپیده دم 12/7/1948 ، پس از آتش تهیه توپخانه و هواپیماها ، مصریان حمله خود را به نقبا از سر گرفتند و در همان حال ، برخى از واحدهاى مصرى ، دست به حملاتى فریبنده به دو شهرک عبدیس و جولس زدند . در این حمله ، یک گردان پیاده و یک گردان زرهى و یک هنگ توپخانه ، شرکت داشتند . اما این حمله نیز ناموفق بود . زیرا نیروهاى اسرائیلى مواضع خود را تقویت کرده و از واحدهاى تازه نفس دیگرى کمک گرفته بودند . در اینجا ، مصریان توجه خود را به شهرک بئیروت اسحاق در نزدیکى غزه که خطوط ارتباطى آنان را مورد تهدید قرار مى داد معطوف ساختند و پس از آتش تهیه توپخانه و بمباران هواپیماها ، از سه محور به آن حمله کردند و شهرک در آستانه سقوط قرار گرفت . ولى نیروهاى مصرى ، براى سازماندهى مجدد و دریافت کمک ، حمله خود را متوقف ساختند و نیروهاى اسرائیلى ، از این توقف استفاده کردند و پس از رسیدن قواى کمکى ، توانستند حمله مصریان را دفع و آنها را وادار به عقب نشینى کنند . این عدم موفقیت دو جانبه در نقبا و بئیروت اسحاق ، بر روحیه نیروهاى مصرى اثرگذاشت . با این حال ، موفق شدند حملات گوناگون اسرائیلیان را بر مواضع خود دفع و آنها را به عقب نشینى مجبور کنند .

2 - جبهه اردن :

نیروهاى اردنى ، لد و رمله و فرودگاه لد را که تنها ده کیلومتر از تل آویو فاصله داشت ، در اختیار داشتند . در این میان ، دو گردان پیاده از نیروهاى اردنى همراه با توپخانه و تانک در شمال شرق لطرون تجمع کرده بودند . حال آنکه نیروهاى اسرائیلى ، علاوه بر شهرک بن شیمن که استحکامات خوبى داشت و در دو کیلومترى شرق لطرون قرار گرفته و از دیگر نیروهاى اسرائیلى جدا افتاده بود روستاهاى بادیه و کباب را ، در دست داشتند .

در دوران آتش بس ، فرماندهى اسرائیلیان ، طرحى را تدارک دیده بود که هدف آن ، از بین بردن فشار اعراب بر قدس و جاده منتهى به آن ، از طریق تصرف منطقه لد و رمله و لطرون و رام الله بود . زیرا با سقوط مواضع یاد شده ، خطرى که از جانب اعراب ، تل آویو را مورد تهدید قرار مى داد ، از میان مى رفت . این طرح ، به نام طرح " دانى " شناخته شد و در دو مرحله به اجرا درمى آمد ، که در اولى ، تصرف لد و رمله و فرودگاه صورت مى گرفت و در دومى ، با تصرف لطرون و رام الله ، جاده قدس بازگشایى مى شد .

براى اجراى مرحله نخستین ، سه تیپ و یک گردان تکاور خودرو سواره و دو گردان پیاده در نظر گرفته شده بود که پشتیبانى همه آنها را هواپیماها و توپخانه هاى صحرایى تازه رسیده از اروپا ، برعهده داشتند .

نیروهاى اسرائیلى ، غروب روز 9/7/1948 حمله خود را آغاز کردند و به سه دهکده عرب نشین در شمال گذرگاه قدس ، دست یافتند . و درحالى که یک گردان از آنها از شمال فرودگاه لد در حال چرخش بود ، هواپیماهایشان لد و رمله را بمباران کردند . وقتى که تاریکى شب فرا رسید ، نیروهاى اسرائیلى به شهرک جدا شده بن شیمن رسیدند و فرودگاه لد را به تصرف خود درآوردند . ولى به علت مقاومت سختى که در دیر طریف با آن مواجه شدند ، نتوانستند این شهرک را تصرف کنند . در اینجا ، گردان موتوریزه اسرائیلى به طرف لد حرکت کرد و بر خطوط دفاعى مقدم فائق آمد و درحالى که به هر سو آتش مى گشود وارد شهر گردید سپس از آن خارج شد و دیگربار به آنجا بازگشت . در این بین ، هنوز نیروهاى عرب که از شهر دفاع مى کردند از آثار حمله ناگهانى اسرائیلیان رها نشده و خود را تجدید سازمان نداده بودند ، که بقیه نیروهاى مهاجم اسرائیلى سر رسیدند و نبردى سخت و خانه به خانه میان دو طرف درگرفت که در روز بعد ، به سود دشمن اسرائیلى که چه به لحاظ تعداد نفرات و چه از نظر اسلحه برترى داشت ، خاتمه یافت و در نتیجه ، شهر لد سقوط کرد . در 12/7/1948 نیز اسرائیلیان شهر رمله را که در مجاورت لد قرار داشت تصرف کردند . بدین ترتیب ، مرحله اول از طرح اسرائیل به اجرا درآمد . ولى هنگامى که نیروهاى اسرائیلى خواستند در سپیده دم 15/7/1948 و در اجراى مرحله دوم طرح ، لطرون را تصرف کنند ، با شکست روبه رو شدند . طى دو روز بعد نیز چندین بار حمله بردند ، اما تلفات سنگینى دادند و سرانجام ، ناگزیر از عقب نشینى شدند .

در همان حال که این نبردها صورت مى گرفت ، چندین درگیرى در داخل شهر قدس و اطراف آن ، جریان داشت . هدف اسرائیلیان از این درگیریها ، تصرف دو روستاى مالحه و عین کارم در ناحیه جنوبى قدس قدیمى و همچنیندست یافتن به محله شیخ جراح بود . در شب 14/7/1948 ، یک گردان اسرائیلى ، بخشى از روستاى مالحه را به تصرف خود درآورد . اما پس از اینکه تعداد زیادى از افراد خود را از دست داد ، روز بعد از آنجا بیرون رانده شد . در خلال شب ، فرماندهى اسرائیلیان بر تعداد نیروهاى مهاجم افزود و آنها توانستند روستا را به تصرف خود درآوردند .

اسرائیلیان ، مى کوشیدند قدس قدیمى را تصرف کنند . در این راه ، مقدمات حمله را با شلیک توپخانه آغاز کردند . سپس یک گردان از آنها شهر را از دروازه صهیون در جنوب و یک گردان دیگر آن را از دروازه نو در شمال ، مورد حمله قرار دادند . گردان دوم ، پس از آنکه مسافتى کوتاه را در داخل شهر پیشروى کرد ، عقب رانده شد و گردان اول ، حتى نتوانست به دروازه صهیون برسد .

3 - جبهه سوریه :

ستاد فرماندهى نیروهاى اسرائیل ، بازپس گرفتن سرپلى را که نیروهاى سوریه در منطقه مشمار هایردن تصرف کرده بودند ، هدف اصلى حمله نیروهاى خود پس از پایان یافتن مدت آتش بس قرار داده بود . نیروهاى سوریه که دفاع از سرپل را به عهده داشتند عبارت بودند از یک تیپ پیاده همراه با تانک و توپخانه که به وسیله آتش توپخانه یک تیپ دیگر که در ارتفاعات مشرف بر کرانه شرقى رود اردن مستقر بود ، حمایت مى شدند .

اسرائیلیان ، بر نیروهاى خود در منطقه افزودند و براى تحقق هدف خود ، طرحى را تدارک دیدند که با محاصره و انهدام نیروهاى سوریه در سرپل ، شروع مى شد . طرح آنها بر این مبنا استوار بود که بخشى از نیروى آنها سرپل را از ناحیه غرب مورد حمله قرار دهد و توجه نیروهاى سوریه را به این ناحیه جلب کند و در همان حال ، نیروى اصلى آنها سرپل را از سمت شمال به محاصره خود درآورد و یک گردان از آنها از رود اردن ، در ناحیه شرقى شهرک حولاتاه بگذرد و فعالیت آن بخش از نیروهاى سوریه را که در کرانه شرقى رود مستقر بود ، خنثى سازد و سپس از آن سمت ، به مشمار هایردن یورش برده و خطوط کمک رسانى نیروهاى سوریه را در آنجا قطع کند .

شامگاه 9/7/1948 ، اجراى طرح آغاز گردید و گردان مورد نظر موفق شد از رود بگذرد . ولى پس از اینکه توپخانه سوریه آن را از دو ناحیه شرق و غرب به زیر آتش گرفت ، به مواضع قبلى خود برگشت . در همان هنگام ، نیروهاى اسرائیلى ، در یک حمله شبانه ، از سه جهت به سوى مشمار هایردن به حرکت درآمدند . ولى این حمله ، در برابر مقاومت سرسختانه نیروهاى سوریه ، به شکست منتهى شد و نیروهاى اسرائیلى ، پیش از آنکه صبح فرا رسد و در دیدرس توپخانه سوریه قرار گیرند ، عقب نشستند .

پس از سه روز عملیات فشرده جمع آورى اطلاعات و آماده سازى نیروها ، اسرائیلیان بار دیگر براى محاصره مشمار هایردن اقدام کردند . ولى به هنگام حمله ، نیروهاى سوریه را در بهترین حالت آمادگى یافتند . و بدین ترتیب ، به طور نهایى شکست خوردند و موضع نیروهاى سوریه در مشمار هایردن استحکام یافت .

ز - آتش بس دوم ( 18/7/1948 ) :

در 15/7/1948 ، شوراى امنیت ، قطعنامه شماره 54 خود را مبنى بر لزوم برقرارىآتش بس در فلسطین براى بار دوم ، صادر کرد . این قطعنامه ، از ساعت 17 روز 18/7/1948 ، و پس از آنکه اسرائیل توانست ظرف ده روز نبرد ، مساحتهاى بیشترى از خاک فلسطین را تصرف کند و مواضع خود را بهتر سازد و ابتکار عمل را از دست اعراب خارج کند ، به اجرا درآمد . شوراى امنیت ، براى این آتش بس ، مهلت معینى مشخص نکرده بود ، به این امید که به مرور به صورت آتش بسى دائم درآید و اختلافات ، با کنت برنادت میانجى سازمان ملل متحد که سرگرم تهیه نقشه اى جدید براى فلسطین بود ، از راههاى مسالمت آمیز حل شود . کنت برنادت ، بر تجدیدنظر در قطعنامه تقسیم ، به نحوى که در نظر او عدالت را به نوعى تحقق بخشد ، عزم خویش را جزم کرده بود و در این راه ، طرحى را آماده ساخت که به نام طرح کنت برنادت شناخته شد . وى این طرح را به دبیرکل سازمان ملل متحد ارایه کرد . ولى اسرائیلیان از طرح یاد شده راضى نبودند و از همین رو ، در 17/9/1948 ، کنت برنادت را در قدس ترور کردند .

ستاد فرماندهى اسرائیلیان ، با وجود پذیرش آتش بس ، به تجاوزها و اجراى طرحهاى توسعه طلبانه و مرحله اى خود ادامه مى داد و مفاد آتش بس را نقض مى کرد . در این زمینه ، یک بار در 27 - 28/7/1948 حمله اى را در فالوجه بر ضد نیروهاى مصرى سازمان داد که با شکست روبه رو شد . در همان حال بر عراق المنشیه نیز یورش برد و در این یورش هم کارى از پیش نبرد . آنگاه تصمیم گرفت راه جنوب را براى ارتباط یافتن با شهرکهاى نقب و بیرون راندن ارتش مصر از منطقه ، باز کند . در این خصوص ، عملیاتى چند در جبهه مصر انجام گرفت که به تصرف نقب و رسیدن به بندرگاه عربى ام الرشرش ( صهیونیستها بعدا آن را ایلات نامیدند ) مشرف بر خلیج عقبه ، منتهى شد .

در 15/10/1948 ، نیروى هوایى اسرائیل ، براى بیرون راندن نیروهاى مصرى از میدان نبرد ، فرودگاه عریش و غزه و بیت حانون و مجدل و فالوجه را بمباران کرد . همزمان ، یک واحد از نیروهاى اسرائیلى ، براى در دست گرفتن تپه هایى که مصریان در منطقه بیت جبرین تصرف نکرده بودند ، به حرکت درآمد . در 16/10/1948 ، خطوط ارتباطى مصریان در شمال قطع شد و از ناحیه غربى در معرض خطر قرار گرفت . سپس نیروهاى زرهى و موتوریزه اسرائیل به سوى عراق المنشیه به حرکت درآمدند و نبرد سختى درگرفت . در این نبرد ، توپخانه مصریان توانست حمله را دفع و تعدادى از تانکهاى اسرائیلى را منهدم کند . در 17/10/1948 مصریان به یک ضد حمله قوى براى برقرارى مجدد ارتباط بین مجدل و منطقه فالوجه دست زدند . ولى این ضد حمله ، از جانب اسرائیلیها دفع شد . و آنگاه که نیروهاى مصرى سرگرم مستحکم کردن مواضع خود در منطقه فالوجه بودند ، نیروهاى اسرائیلى توانستند حلیقات را تصرف کنند ( 19 - 20/10/1948 ) که به این ترتیب ، مى توانستند به سوى جنوب پیشروى نمایند و نیروهاى مصرى ، از بیم محاصره ، منطقه مجدل را نیز تخلیه کردند .

پس از وخامت اوضاع ، نیروهاى مصرى ، چاره اى جز اتخاذ موضع دفاعى و نگه داشتن مواضعى که در تصرف داشتند ، ندیدند . در این خصوص ، در پى آن بودند که جناح چپ آنها بر جاده ساحلى ، و جناح راست ، بر جاده عوجه - خلیل تا بئر عسلوج در ناحیه غربى بیرالسبع ، اشراف داشته باشد . ستاد فرماندهى اسرائیل ، طرح خود را بر این اساس نهاده بود که نیروهاىمصرى را از جنوب براند و با ایجاد فشار در ناحیه شمال ، ضربه اى قوى بر آنها وارد سازد و همزمان ، فعالیت عمده نیروهاى مصرى را در بخش غربى خنثى نموده ، و سپس جناح راست ایشان را منهدم یا وادار به عقب نشینى کند .

در 22/11/1948 ، نیروى هوایى اسرائیل ، مواضع مصریان را در رفح و غزه و خان یونس هدف حملات شدید خود قرار داد و آتش توپخانه ، بر روى نقاط استقرار توپخانه آنان در سرتاسر جبهه ، متمرکز شد . همان شب ، نیروهاى اسرائیلى ، ارتفاعاتى را تصرف کردند که تقریبا در فاصله دوازده کیلومترى جنوب غزه قرار داشت و با این اقدام ، محور رفح - غزه را در معرض خطر قرار دادند . در پى آن ، مصریها مبادرت به ضدحمله نموده و موفق شدند پس از یک نبرد شدید ، دشمن را از ارتفاعات شماره 86 بیرون برانند . این نبرد ، توجه فرماندهان مصرى را به آن سمت جلب کرد . حال آنکه حمله اصلى دشمن در بخش شرقى غافلگیرانه بود و نیروهاى مصرى را به عقب نشینى از جاده بیرالسبع - عوجه و تخلیه عوجه وادار کرد . نیروهاى اسرائیلى ، از راهى استفاده کردند که در دوران باستان مورد استفاده رومیان بود و آنها را به آن سوى عوجه هدایت مى کرد .

بر اثر شروع مجدد جنگ با دامنه اى وسیع در فلسطین ، شوراى امنیت ، در تاریخ 29/12/1948 قطعنامه اى مبنى بر لزوم آتش بس ، صادر کرد . در 30/12/1948 دولت بریتانیا اعلام داشت که چنانچه اسرائیل به قطعنامه شوراى امنیت تن ندهد ، ناگزیر از کمک به مصر خواهد بود . پس از این تاریخ ، درگیریهاى چندى رخ داد و سپس جنگ متوقف شد . ولى منازعه سیاسى ادامه یافت و سرانجام به انعقاد قراردادهاى انفرادى آتش بس دائمى در ردس ، منتهى شد . به این ترتیب ، نخستین رویارویى نظامى اعراب و اسرائیل ، پایان یافت .

ح - خلاصه :

نخستین جنگ اعراب و اسرائیل ، در اوضاع بین المللى و منطقه اى خاصى صورت گرفت . هنگامى که مسأله فلسطین بروز کرد و حالتى از بحران به خود گرفت ، جامعه کشورهاى عربى ، تازه در حال شکل گرفتن بود . برخى از کشورهاى عربى نو استقلال بودند و کشورهاى عضو جامعه ، مناسبات بین المللى خود را آن چنان توسعه نداده و بر شالوده هاى محکمى از اشتراک منافع پى ریزى نکرده بودند .

در مقابل ، صهیونیسم ، از کنگره بال ( 1897 ) به این سو ، پیوسته در راه ایجاد یک کشور براى یهودیان مى کوشید ، در زمینه هاى گوناگون بین المللى فعالیت مى کرد ، به برقرارى مناسبات مى پرداخت و از وسایل بى شمارى براى رسیدن به این هدف بهره مى برد . صهیونیسم ، از ستمى که توسط نازیها بر یهودیان اروپا رفته بود ، در راه جلب همدلى برخى از کشورها استفاده کرد و به منظور جلب رضایت برخى از کشورهاى دیگر ، تلاشها و خدمات خود را وقف برپایى رژیمى استعمارى و متجاوز در قلب خاورمیانه عربى نمود تا کشورهاى مذکور نیز براى رسیدن به هدفهاى خود در منطقه از آن استفاده کنند و این همان چیزى بود که استکبار تعقیب مى کرد .

به این ترتیب ، مجموعه اى از عوامل فراهم بود که به صهیونیسم کمک مى کرد و آن را مود تأیید قرار مى داد . حال آنکه این قبیل عوامل ، براى کشورهاى منطقه فراهم نبود . حتى مى توان گفت که اگر آنان سعى داشتند تا از برخى کشورهاى سازنده اسلحه ، تسلیحات تهیه کنند ، درخواست آنها مورد موافقت قرار نمى گرفت در صورتى که جنبش صهیونیسم توانست براى پیروان خود در فلسطین ، وبعدها براى اسرائیل ، انواع سلاحهاى پیشرفته و کافى به منظور غلبه بر مسلمانان فراهم سازد .

از پیامدهاى این جنگ ، این بود که بخش بزرگى از ملت مسلمان فلسطین ، از میهن خود اخراج شد و رژیم اشغالگر توانست سیطره خود را بر منطقه اى که در قطعنامه تقسیم فلسطین براى آن در نظر گرفته شده بود ، و نیز مناطق دیگرى که طبق همان قطعنامه به کشور عربى اختصاص داشت ، تحمیل کند . مهم ترین علل عدم موفقیت اعراب در این جنگ ، عبارتند از :

  1. عدم دعوت سیاستمداران از فرماندهان نظامى براى شرکت در هرگونه مباحثه پیرامون جنگ . این امر ، فرماندهان نظامى را در وضع عجیب و غریبى قرار داد . زیرا اینان ، جز در فاصله اى بسیار کوتاه از آغاز جنگ ، از تصمیم به شرکت در جنگ اطلاع نیافتند و فرصت کافى براى انجام دادن تمهیدات لازم در راه آماده سازى نیروها نداشتند .
  2. کمبود اطلاعات دستگاههاى فرماندهى ارتش اعراب درباره نیروهاى دشمن ، حال آنکه صهیونیستها اطلاعات بسیارى درباره اعراب داشتند .
  3. نابرابرى نیروها و سنگین بودن کفه ترازو به سود اسرائیل با وجود برترى اعراب از لحاظ شمار جمعیت . زیرا صهیونیستها ، از مفهوم جنگ و نیازهاى آن دریافتى عمیق تر ، داشتند و همه نیروهاى موجود را شرکت دادند و بسیج عمومى اعلام کردند . درصورتى که کشورهاى عربى ، تنها بخشى از نیروها و درصدى ناچیز از جمعیت خود را به کار گرفته بودند .
  4. کمبود توان و تجربه نظامى نزد نیروهاى عرب . زیرا برخى از آنها تازه شکل گرفته بودند و برخى دیگر فرماندهانى بیگانه داشتند و همه آنها ، به صورت عملى در جنگ شرکت نکرده بودند . حال آنکه نیروهاى اسرائیلى از تجارب رزمى قابل ملاحظه اى برخوردار بودند که عده اى از فرماندهان و افراد آنان در جنگ دوم جهانى کسب کرده بودند .
  5. عدم وجود یک ستاد مشترک نظامى نزد اعراب که با جدیت عمل کند ، بتواند طرح ریزى و هماهنگى بین ارتشها را برعهده گیرد و بر جریان عملیات نظارت کند . این امر تا بدان جا کشید که دستورهاى صادر شده در تعیین هدفها و مأموریتها بدون محاسبه و دقت انجام گرفت . حتى چندگانگى فرماندهیها و عدم انسجام بین منافع کشورها ، به تغییر ناگهانى تصمیمات از سوى فرماندهى و ایجاد آشفتگى و تشتت در بین نیروها انجامید . درصورتى که همه نیروهاى اسرائیلى ، اعم از نظامى و غیرنظامى ، از یک فرماندهى برخوردار بودند و این فرماندهى ، مهار عملیات جنگى را کاملاً در دست داشت و آن را طبق طرح کلى به پیش مى برد .
  6. ناتوانى کشورهاى عربى در استفاده از فرصتهاى آتش بس براى بهتر کردن وضعیت نیروهاى خود و تهیه اسلحه و مهمات لازم آن چنان که اسرائیل از آن سود برد .
  7. کوتاهى کشورهاى عربى و قصور فهم آنها در دریافت استراتژى کشورهاى بزرگى که سیاست جهانى را ترسیم مى کنند ، و دل نهادن به وعده ها و پذیرفتن سیاستهاى تأخیرکارانه . این مسأله ، اعراب را در مواجهه با خطراتى که آنها را مورد تهدید قرار مى داد ، ناتوان ساخت . حال آنکه صهیونیسم جهانى ، تمام توان و قدرتمحلى و بین المللى خود را ، با همکارى همان کشورهاى بزرگ ، در راستاى هدفهاى استراتژیک خود به کار گرفته بود .

مآخذ :

  1. کتن ، هنرى : فلسطین فى ضوءالحق و العدل ، بیروت 1970 .
  2. المؤسة العربیة الدراسات و النشر ، الموسوعة العسکریة ، بیروت 1977 .
  3. مرکز الدراسات السیاسیة والاستراتیجیة ، العسکریه الصهیونیة ، قاهره 1972 .
  4. بدرى ، حسن : الحرب فى ارض السلام ، بیروت و قاهره 1976 .
  5. وزارة الارشاد القومى ، ملف الوثائق الفلسطینیة ، قاهره 1966 .
  6. Dupuy, T. N., Elusive Victory, New York 1978.