تقسیم فلسطین

از دانشنامه فلسطین


الف - تاریخچه کوتاه :

فکر تقسیم فلسطین اولین بار با پیشنهاد کمیسیون بیل در سال 1937 ایجاد شد . در گزارش این کمیسیون به تاریخ 7/7/1937 چنین آمده است : " مادامی که اعراب ، یهود را ، تازه واردانی مهاجم می دانند ، و مادامی که یهودیان قصد توسعه طلبی در سرزمینهای عربی را دارند ، تنها راه حل ، جدا کردن دو ملت است . بنابراین در سرزمینهایی که اکثریت با یهودیان است ، دولتی یهودی و در سایر سرزمینها یک دولت عربی تشکیل می شود " . این فکر تقسیم بار دیگر ولی در صورتی متفاوت در کنگره لندن که در تاریخ دهم سپتامبر تا دوم اکتبر سال 1946 منعقد شد تکرار گشت ( نک - : لندن ، کنگره 1946 ) . بریتانیا به اعراب پیشنهادی کرد که نام آن را طرح نظام فدرال یا طرح موریسون گذاشته بود ، و آن تقسیم فلسطین به چهار منطقه اداری به شرح زیر بود :

  1. منطقه یهودی شامل بیشتر سرزمینهایی که در زمان پیشنهاد کردن طرح ، یهودی نشین بودند و هم چنین مساحتهای بزرگی از زمینهای اطراف مهاجرنشینها و مابین آنها را در بر می گرفت .
  2. قدس که شامل بیت المقدس و بیت لحم و زمینهای نزدیک آنها می شد .

[[ پرونده : | ج 1 ، ص 558 ]]

  1. نقب
  2. منطقه عربی شامل باقیمانده سرزمینهای فلسطین . هر یک از دو منطقه عربی و یهودی از خودمختاری بهره مند می شوند .

اما اعراب هر دو طرح را رد کردند و با شدت در برابر اصل تقسیم فلسطین به هر صورت که باشد ایستادگی نمودند . چون انگلیس بر شکست کوششهای خود برای تقسیم فلسطین و جلب موافقت اعراب وقوف حاصل کرد ، از پایان کنگره لندن در سال 1946 به نتیجه رسید که تقسیم فلسطین و تأسیس دولت یهودی در آن می باید از راه سازمان ملل متحد انجام گیرد ، زیرا ایالات متحده در آن زمان در داخل سازمان نفوذ بسیار زیادی داشت . در همان زمان جنبش صهیونیستی نیز با درک این حقیقت که دولت ایالات متحده قادر است قطعنامه تقسیم را در سازمان تازه کار بین المللی به تصویب برساند فشارهای خود را بر حکومت ایالات متحده افزایش داد و فعالیت خود را در این زمینه متمرکز نمود .

ب - احاله مسأله فلسطین به مجمع عمومی ملل متحد :

در تاریخ 2/4/1947 انگلیس از مجمع عمومی ملل متحد در خواست کرد تا جلسه ای فوق العاده برای مذاکره درباره مسأله فلسطین برگزار کند . علی رغم مخالفت کشورهای عربی اکثریت اعضا در تاریخ 13/4/1947 با این درخواست موافقت نمودند . کشورهای عربی چون دیدند که برگزاری جلسه حتمی است کوشش کردند در دستور کار جلسه فوق العاده موضوعی اضافه کنند تا زمینه بحث وسیعتر شود و موضوع پایان دادن به قیمومیت و اعلام استقلال فلسطین را در برگیرد . ولی با این درخواست به بهانه آنکه پیشاپیش درباره موضوع بحث داوری می کند ، مخالفت شد . پس از مذاکرات مفصلی که با حضور نمایندگان هیأت عالی عربی فلسطین و آژانس یهود در کمیته اول صورت گرفت ، مجمع عمومی در تاریخ 15/5/1947 ( قطعنامه 106 - دوره فوق العاده اول ) تشکیل کمیسیونی به نام کمیسیون ویژه ملل متحد درباره فلسطین ( انسکوب ) را تصویب نمود . این کمیسیون از نمایندگان کشورهای استرالیا ، کانادا ، چک اسلواکی ، گواتمالا ، هندوستان ، ایران ، هلند ، پرو ، سوئد ، ارگوئه ، و یوگسلاوی تشکیل شد . قطعنامه مأموریت کمیته را به شکل زیر مشخص کرد : " کمیته ویژه از وسیع ترین اختیارات برای دستیابی به حقایق و ثبت آنها و همچنین در بررسی و کندوکاو همه مسایل مربوط به مسأله فلسطین بهره مند خواهد بود... "

" کمیسیون مخصوص می باید هر کجا که صلاح بداند تحقیقاتی را در فلسطین انجام دهد ، و مدارکی مکتوب و شفاهی از مقامات قیمومیت ، و همچنین نمایندگان ساکنان فلسطین و حکومتها و سازمانها و افراد ، دریافت دارد و سپس به شکلی که خود لازم بداند و مناسب تشخیص دهد آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد . "

قطعنامه همچنین از کمیسیون خواست که گزارشی برای مجمع عمومی تهیه کند و قبل از تاریخ 1/9/1947 پیشنهادهایی را که برای حل مسأله فلسطین مناسب می داند ارایه دهد . در قطعنامه هیچ گونه اشاره ای به استقلال فلسطین نشد . و این امر به اعتراض هیأتهای نمایندگی کشورهای عربی و از جمله هیأت نمایندگی هیأت عالی عربی فلسطین انجامید .

ج - گزارش کمیسیون ویژه :

کمیسیون در فاصله 26/5/1947 تا 31/8/1947 ، 16 جلسه عمومی و 36 جلسه خصوصی در " لیک سکسس " و بیت المقدس و بیروت برگزار کرد و طی آنها به اظهارات مقامات قیمومیت ، و شهادت نمایندگان اعراب و یهودیان گوش فرا داد و اسناد ارایه شده از هر طرف را دریافت نمود . از اطلاعات به دست آمده برای کمیسیون روشن گشت که فلسطینیهای عرب اکثریت عظیم ساکنان را تشکیل می دهند ( علی رغم سیل مهاجران یهودی که در دوره قیمومیت به سوی فلسطین سرازیر گشت ) . کمیسیون به طور رسمی مقرر داشت که شمار ساکنان عرب 374,237,1 تن در مقابل 225,608 یهودی است ( در حقیقت شمار ساکنان عرب از این رقم بیشتر و ساکنان یهودی کمتر از رقم ذکر شده بود ) . همچنین برای کمیسیون روشن گشت که اعراب مالک بیش از 86 درصد از زمینهای فلسطین هستند ( نسبت واقعی بیشتر بود ) . آنها به موجب حق طبیعی و قانونی خود در این کشور ، امیدوار بودند که به استقلال کامل در چارچوب یک دولت فلسطینی دست یابند که در آن یهودیان مانند سایرین از حقوق و تعهداتی برابر با سایر ساکنان بهره مند می شدند . ولی صهیونیستها اصرار داشتند که عهدنامه بالفور در مورد تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین بدون درنظر گرفتن حقوق شرعی ساکنان آن ، عملی گردد ، و در این مورد به گفته هایی استناد می ورزیدند که خود از افسانه های تاریخی یا از آنچه که در عهدنامه بالفور و منشور قیمومیت بر فلسطین آمده بود ساخته و پرداخته بودند .

در مقابل این واقعیت عینی و آشکار به سود مسأله اعراب ، که کمیسیون ناگزیر بود آن را در گزارش خود نقد کند ( سند 364/الف - ج ، 4 ) ، لاجرم می باید به نتیجه منطقی متناسب با آن واقعیتها که اقلیت اعضای کمیسیون نیز آن را بیان کرد ، برسند اما اکثریت اعضای کمیسیون که بی جهت انتخاب شده بودند جهت گیری پیشنهادهای کمیسیون را کاملا در خلاف واقعیات سوق داد .

گزارش کمیسیون ویژه فلسطین پیشنهادهایی را دربر می گرفت که تمامی یازده عضو به اجماع بر آنها توافق داشتند . براساس این پیشنهادها می باید به قیمومیت بر فلسطین پایان داده و به آن استقلال داده شود ، مشروط بر آنکه پیش از آن یکمرحله انتقالی کوتاه قرار گیرد که مقامات آنها در برابر سازمان ملل متحد مسئول باشند و جنبه دینی اماکن مقدسه نیز حفظ شود .

[[ پرونده : | ج 1 ، ص 561 ]]

از آن پس ، کمیسیون به یک اکثریت و یک اقلیت تقسیم شد که هر یک از آنها طرحی را ارایه داد . طرح اکثریت ، تقسیم فلسطین به دو دولت عربی و یهودی را به گونه ای که میان آنها اتحادیه ای اقتصادی برقرار شود پیشنهاد کرد . دولت عربی از مناطق جلیل غربی - و منطقه کوهستانی نابلس و دشت ساحلی که از اسدود در جنوب تا مرزهای مصر امتداد دارد ، تشکیل می یافت . منطقه خلیل و کوهستانهای بیت المقدس و دشت پست اردن نیز در این قسمت قرار می گرفتند . بدین ترتیب از همه مساحت فلسطین 88/42 درصد آن به کشور عربی اختصاص یافت . جمعیت متشکل آن از 000,725 عرب و حدود 000,10 یهودی بود . اما دولت یهودی از مناطق جلیل شرقی و مرج ابن عامر و بیشتر دشت ساحلی و منطقه بیرالسبع و نقب تشکیل می شد و 74/56 مساحت فلسطین به آن اختصاص می یافت و جمعیت آن متشکل از 000,498 یهودی و 000,497 عرب . به موجب این طرح بیت المقدس وضعیت مستقل ویژه ای پیدا می کرد و زیر نظر یک نظام بین المللی اداره می شد که ملل متحد از طریق یک شورای اداری در آنجا پیاده می کرد . منطقه ای که در این طرح برای بیت المقدس پیشنهاد شد ، شهرداری فعلی بیت المقدس و روستاها و شهرکهای مجاور تا ابودیس در شرق و بیت لحم در جنوب و عین کارم در غرب و همچنین قسمت بنا شده روستای قالونیا را شامل می شد . در بیت المقدس 100هزار یهودی و 105هزار عرب ساکن بودند .

جناح اقلیت کمیسیون شامل نمایندگان ایران و هندوستان و یوگسلاوی پیشنهاد کرد که در فلسطین دو دولت با استقلال داخلی تشکیل شود که عضو یک اتحادیه فدرال باشند و پایتخت آن بیت المقدس باشد . استرالیا از موافقت با هر دو پیشنهاد امتناع ورزید زیرا احساس می کرد که " آنها امکان دستیابی به یک قطعنامه عادلانه از طرف مجمع عمومی را تصویب می کنند " .

د - مجمع عمومی به صورت یک کمیسیون ویژه :

در تاریخ 3/9/1947 مجمع عمومی به صورت کمیسیونی ویژه برای بررسی هر دو طرح درآمد . تمامی کشورهای عضو در این کمیسیون نماینده داشتند و در فاصله 25 سپتامبر تا 25 نوامبر 34 جلسه تشکیل داد . این کمیسیون ویژه باردیگر به گفته های هیأت عالی عربی و آژانس یهود گوش فراداد . وکلای مدافع گزارش اکثریت نمایندگان گواتمالا و اروگوئه بودند " و هر دو هدایای فراوانی از صهیونیستها و بعدا از اسرائیل دریافت داشتند . " هر چند ایالات متحده در چند هفته اول پس از تشکیل کمیسیون ویژه ، دست به یک سکوت سیاسی زد ، اما بعدا ، بنا به یادداشت ورستال وزیر دفاع آن زمان ، در خاطراتش پرده از روی نیت واقعی خود برداشت . اظهار نظر مارشال ، وزیر خارجه ایالات متحده در 17 سپتامبر که در آن گفته بود " ایالات متحده اهمیت فوق العاده به مسأله تقسیم می دهد . " در روشن کردن حوادث بعدی نقش مهمی را داراست . در 11 اکتبر نماینده آمریکا در کمیسیون ویژه رسما پشتیبانی ایالات متحده را از طرح اکثریت در مورد تقسیم فلسطین و مهاجرت یهودیان اعلام کرد . دو روز پس از آن اتحاد جماهیر شوروی نیز موضع گیری مشابهی را اعلام کرد . یکی از شرطهای اصلی این پیشنهاد آن بود که میان دو قسمت ، اتحادیه ای اقتصادی برقرار شود ، زیرا 60 درصد بهترین زمینهای فلسطین بنا به پیشنهاد اکثریت در منطقه ای قرار می گرفت که سرپرستی آن به عهده یک سوم جمعیت ( یهودیان ) واگذار می شد .

مجمع عمومی ، به عنوان کمیسیون ویژه ، پس از بررسی گزارش کمیسیون که اکثریت آن تقسیم را پیشنهاد کرده بود ، دو کمیسیون فرعی تشکیل داد . به یکی از این دو مأموریت داده شد که گزارشی درباره طرح اکثریت ( تقسیم ) تهیه نماید ، در حالی که کمیسیون فرعی دوم گزارشی تقدیم کرد و طی آن مخالفت خود را با طرح تقسیم اعلام و طرح سه قطعنامه را پیشنهاد کرد که همه از طرف مجمع عمومی رد شد . در قطعنامه نخست آمده بود که مجمع عمومی صلاحیت تقسیم فلسطین را ندارد . قطعنامه دوم پیشنهاد می کرد که در حل مسأله فلسطین می باید از همکاری بین المللی استفاده شود . در حالی که قطعنامه سوم ایجاد یک دولت واحد مستقل در فلسطین راتوصیه می نمود . در این گزارش چنین آمده بود :

" بررسی مسأله فلسطین باید با توجه به احکام قیمومیت بر فلسطین براساس تفسیر اصول کلی یادشده در میثاق جامعه ملل و همچنین منشور ملل متحد ، انجام گیرد... از این رو پیشنهاد اکثریت کمیسیون ویژه به ضرورت تقسیم فلسطین علاوه بر مخالفتهای سیاسی و ادبی دیگری که جای خود را دارد ، با احکام مشخص میثاق قیمومیت تعارض دارد ، و هتک بی پروای اصول و اهداف میثاق جامعه ملل به شمار می آید . این پیشنهاد ، همچنین با اصول منشور ملل متحد نیز تعارض دارد ، و ملل متحد وسایل عملی کردن آن را نیز در اختیار ندارد . ملل متحد به موجب ماده اول منشور موظف است که براساس اصول عدل و قانون بین المللی رفتار نماید ، و به اصلی که مساوات حقوق ملتها را بیان می کند احترام بگذارد ، تا هرکدام از آنها بتواند از حق خود در تعیین سرنوشت استفاده نماید... بنابراین ، به هیچ وجه نمی توان تحمیل تقسیم بر فلسطین را علی رغممخالفت آشکار اکثریت ساکنان آن ، احترام به اصول منشور یاد شده یا عمل به آنها را ، عنوان داد " .

این کمیسیون فرعی که مأموریت داشت پیشنهادهای اقلیت را در مورد تأسیس یک دولت فدرال مستقل بررسی کند ، دلایل توجیهی خود را طی گزارشی تقدیم کرد ، که در آن چنین آمده بود :

  1. هرگونه راه حلی که برای فلسطین ایجاد شود نمی تواند مشکل یهودیان را به طور کلی حل نماید .
  2. تقسیم ، پیشنهادی است غیرعملی که نمی توان آن را اجرا کرد ، و ممکن نیست که به تأسیس دو دولت بیانجامد و هر دو بتوانند به صورت معقولی دوام آورند
  3. جامعه بین المللی ، چنانچه کوششهای خود را در جهت محافظت از یکپارچگی فلسطین معطوف نکند ، مرتکب اشتباه و خطای بزرگی می شود . پشتیبانی ملل متحد از این یکپارچگی ، خود عامل مهمی در تشویق همکاری میان دو دولت خواهد بود .
  4. " به هر حال نمی توان تصور کرد که فلسطین به هیچ صورت بتواند مشکل یهودیان جهان را حل کند . مساحت ، منابع طبیعی و مخالفت شدید و پیگیر ملت عربی که اکثریت ساکنان را تشکیل می دهند ، خود عواملی هستند که مستقیما و باشدت با هرگونه پیشنهادی از این قبیل در تعارض می باشند "

پس از آنکه کمیسیون ویژه مجمع عمومی به گزارش دو کمیسیون فرعی گوش فراداد ، نخست رأی گیری نسبت به پیشنهادهایی که منعکس کننده نظر اعراب بود آغاز شد . پیشنهاد اول خواستار دعوت از دادگاه عدل بین المللی بود تا در مورد صلاحیت سازمان ملل متحد برای تصمیم گیری درباره فلسطین رأی دهد . این پیشنهاد با اکثریت 25 رأی و امتناع 11 کشور از رأی دادن با شکست روبه رو شد . در رأی گیری برای صلاحیت ملل متحد در پیشنهاد کردن تقسیم فلسطین بدون توجه به خواست اکثریت مردم آن 21 دولت رأی موافق و 20 کشور رأی مخالف دادند . شایان توجه است که آرژانتین و یونان و هائیتی و لیبریا در میان کشورهایی بودند که از نقطه نظر اعراب حمایت می کردند ولی بعدها موضع گیری خود را تغییر دادند .

[[ پرونده : | ج 1 ، ص 562 ]]

[[ پرونده : | مرزهای پیشنهادی برای منطقه قدس توسط کمیته تقسیم - 1947 ]]

پیشنهاد سوم از کشورهای عضو می خواست تا یهودیان آواره و بی جا و مکان را در میان خود تقسیم کنند و آنها را بپذیرند . این پیشنهاد با موافقت 16 کشور و مخالفت 16 کشور و امتناع 26 کشور از دادن رأی مواجه شد . نمایندگان کشورهای عربی و یاران اندک آنها هرآنچه از دلایل قانونی و حیاتی و انسانی که در ذهن داشتند برای مخالفت با تقسیم به کار بردند ولی مدافعات آنها گوش شنوایی نیافت . زیرا ایالات متحده با فشار جنبش صهیونیستی فرصت را از هرگونه منطق یا استدلال سلب کرده بود . بدین ترتیب و در سال 1947 کمیسیون ویژه طرح تقسیم و ایجاد یک اتحادیه اقتصادی میان دو دولت یهودی و عربی را با 25 رأی موافق و 13 رأی مخالف و 17 رأی ممتنع به تصویب رساند . مفاد این قطعنامه با طرح اکثریت در کمیسیون ویژه فلسطین اختلاف داشت و مساحت زمینی اختصاص داده شده به دولت یهودی را کاهش داد و یافا و حدود 500هزار جریب از زمینهای نقب را در سهم دولت عربی وارد کرد . پس از آن مسأله به مجمع عمومی ارجاع شد . در اینجا برای تصویب این گونه قطعنامه ها اکثریت دو سوم اعضای حاضر و شرکت کننده در رأی گیری لازم بود . چون اکثریتی که طرح تقسیم را در کمیسیون ویژه به تصویب رساند در مجمع عمومی کافی نبود ایالات متحده و هم پیمان صهیونیستی اش برای جلب آرای موافق بیشتر در مجمع عمومی ، تلاشهای خود را شدت بخشیدند و از هرگونه وسیله ای در تشویق و تهدید کشورهای عضو یا نمایندگان آنها استفاده کردند .

ه - - مجمع عمومی و تقسیم فلسطین :

هیأتهای نمایندگی کشورهای عربی احساس کردند که گذشت زمان به نفع مسأله فلسطین نخواهد بود از این رو تلاشهای خود را برای جلو انداختن زمان رأی گیری درباره طرح قطعنامه تقسیم متمرکز کردند ، با این امید که بتوانند آن را شکست دهند . در شب 26 نوامبر نزدیک بود رأی گیری در مجمع عمومی عملاً صورت گیرد و چنانچه در آن روز صورت می گرفت ، طرح تقسیم حتما با شکست روبه رو می شد . لیکن رئیس مجمع عمومی که نماینده برزیل بود جلسه را به بهانه کمبود وقت و زیادی داوطلبان سخنرانی به تعویق انداخت . نمایندگان کشورهای عربی اظهار آمادگی کردند که برای پیش انداختن رأی گیری حاضر هستند تا درخواست سخنرانی خود را پس گیرند ، ولی رئیس جلسه در تعطیل آن اصرار ورزید ، هرچند که ساعت حدود شش و نیم بعداز ظهر بود حال آنکه جلسات مجمع به طور معمول تا دیرگاه در شب ادامه می یافت . رئیس مجمع ، به قول نماینده فیلیپین ، نقش خود را برای تعویق رأی گیری و تأمین اکثریت لازم برای تصویب قطعنامه تقسیم همان گونه که کاخ سفید و جنبش صهیونیستی برای وی تعیین کرده بودند ، ایفا کرد .

دیوید هوروویتس صهیونیست درباره کوششهای جنبش صهیونیستی در اعمال فشار بر کشورهای مخالف با تقسیم برای تغییر رأی آنها چنین نوشته است : " روحیه مبارزه جویی همچنان در ما باقی بود . ما در دفتر آژانس گرد آمدیم و درباره روشها و وسیله های لازم برای دگرگون کردن سیر حوادث مشورت کردیم . نبرد از نو آغاز می شد . زنگ تلفن ها بی وقفه طنین انداز بود . تلگرام هایی به تمام نقاط جهان فرستاده شد . افراد بسیاری را نیمه شب از خواب بیدار کردیم و در پی مأموریتهای عجیب فرستادیم . از آن عجیب تر که هیچ یهودی چه صهیونیست چه غیر صهیونیست از کمک نمودن به ماسرپیچی نکرد . همه آنها امکانات خود را کوچک یا بزرگ در خدمت کوششهای مأیوسانه برای سنگین تر کردن کفه ما ، قرار دادند .

بعدها معلوم شد چرا برخی از کشورها موضع گیری خود را تغییر دادند و شمار رأیهای موافق با تقسیم در طول تنها سه روز اینچنین افزایش یافت . هوروویتس به اهمیت کشورهای آمریکای لاتین در این مورد اشاره کرد و کوششهایی را که برای تحت تأثیر قرار دادن این کشورها به کار رفت ، به شکل تعجب آوری موفقیت آمیز وصف نمود . موشی توکس صهیونیست آرژانتینی که مسئول سیاست صهیونیسم در آمریکای لاتین بود " همه وسایلی را که برای قانع کردن در اختیار داشت ، به کار برد . او در کاربرد وسایل متعدد مانند ، ریشه های بحران ، ص 507

[[ پرونده : | نمودار کشورهایی که به تقسیم فلسطین در مجمع عمومی رأی مثبت و منفی دادند ( 29 نوامبر 1947 ) ]]

توضیح دادن ، نزدیک نمودن ، فشار آوردن و به کار گرفتن قدرت ، موفق و ماهر بود . او شب و روز کنار تلفن نشسته بود و با پایتخت های آمریکای لاتین صحبت می کرد . در حالی که ایادی وی به گوشه و کنار این قاره رفته بودند " . یکی از فعال ترین داعیان مسأله صهیونیستی کاردینال سبیلمان رئیس اسقفهای کاتولیک نیویورک بود . همچنین معلوم شد که ژوسی ویجوویرس ، رئیس جمهور سابق گاستاریکا که در اصل یهودی بود ، یک دسته چک " سفید " را برای خرید وجدانها اختصاص داده بود . در همان زمان همسران بسیاری از نمایندگان دول آمریکای لاتین هدایای بسیاری از الماس و پالتوهای پوستی گرانبها دریافت داشتند . نماینده کوبا که با قطعنامه تقسیم مخالف بود پالتو پوست اهدایی به همسر خود را پس داد . همین نماینده رسمی درخواستهای بسیاری را که از وی تقاضا داشتند به نفع صهیونیسم صحبت کند رد کرد . این نماینده کوبایی بعدها به وجود این گونه فشارها اشاره کرد و گفت که موافقت کشور هائیتی از طریق آدولف پیرل تأمین شد . این شخص به هائیتی قول داد چنانچه به نفع قطعنامه تقسیم رأی دهد ، ایالات متحده کمکهای اقتصادی خود را به آن کشور ارایه خواهد کرد . در عمل نیز ، نماینده هائیتی ، که در کمیسیون مخصوص علیه قطعنامه تقسیم رأی داده بود ، اعلام کرد که دولت وی بنا به دلایل اقتصادی به او دستور داده است رأی خود را تغییر دهد .

بدین ترتیب مقامات رسمی حکومت ایالات متحده با جنبش صهیونیستی در خرید وجدانها و رأیهای لازم برای تصویب قطعنامه تقسیم همکاری کردند . این جریان در مورد گواتمالا رخ داد . زیرا رابرت ناثان سرمایه دار آمریکایی با علم و آگاهی دولت متبوعش نفوذ اقتصادی خود را برای خرید رأی این کشور به کار گرفت . همین جریان در مورد لیبریا نیز روی داد . شرکت فایرستون آن را زیر فشار و تهدید قرار داد تا از موضع امتناع در رأی دادن که در کمیسیون ویژه اتخاذ کرده بود ، به دادن رأی موافق به تقسیم در مجمع عمومی تغییر جهت دهد . در فیلیپین نیز جریان به همین صورت بود و رئیس هیأت نمایندگی زیر فشارهای شدید ناگزیر شد که مقر سازمان ملل را ترک کند . هر چند به هیأت خود دستور اکید داده بود که علیه تقسیم رأی دهند اما دخالت رئیس جمهور فیلیپین هیأت نمایندگی آن کشور را واداشت تا به قطعنامه تقسیم رأی موافق بدهد . حادثه دیگری نیز هست که اهمیت ویژه ای دارد زیرا اوضاع عجیبی آن را در بر می گیرد و آن سلب اعتماد از نماینده سیام بود . وضعیت این نماینده به علت کودتایی که علیه حکومتش روی داده بود نامطمئن بود . ولی تمام اینها دلیل نمی شد که از وی سلب اعتماد کنند و علت واقعی آن بود که وی اعلام کرده بود علیه قطعنامه تقسیم ، رأی خواهد داد . هاری ترومن رئیس جمهور ایالات متحده خود به نقش کشورش در خرید آرای موافق برای قطعنامه تقسیم ، در خاطراتش اعتراف نمود . رابرت لوویت ، کفیل وزارت خارجه آمریکا در آن زمان نقش کاخ سفید را در اعمال فشار بر کشورها برای واداشتن آنها به موافقت باتقسیم چنین نوشته است : " در عمر خود هرگز با چنین فشاری که به مدت سه روز ، از صبح پنجشنبه شروع شد و به شب شنبه ختم گردید ، روبه رو نشده بود " . هربرت بایرسوپ و رابرت ناثان از کسانی بودند که به او فشار آوردند . " سامنردلز " نیز تأکید کرده است که کاخ سفید در این موضوع نقش مستقیم ایفا می کرد و نمایندگان و فرستادگانی را برای مطمئن شدن از دستیابی به اکثریت لازم به کار گرفت . دیوید هوروویتس با صراحتی بی نظیر به این مطلب اعتراف می کند و می گوید : " ایالات متحده در آخرین لحظه از نفوذ و تأثیر خود استفاده کرد ، و رأی نهایی در حقیقت به این واقعیت بستگی داشت " .

روز پنجشنبه 27/11/1947 عید شکرگذاری بود و مجمع عمومی جلسه نداشت . روز جمعه که جلسه برگزار شد هیچ نماینده ای سخنرانی نکرد ، و سفیر فرانسه پیشنهاد کرد تا جلسه به مدت 24 تعطیل شود تا فرصتی به کوششهای ایجاد تفاهم داده شود . این تعطیل به سود صهیونیستها تمام شد ، زیرا با رسیدن روز 29/11/1947 معلوم گشت که تلاشهایی مشکوک بالاخره زمینه مساعدی را به نفع تقسیم ایجاد کرده است . نمایندگان کشورهای عربی که تغییر وضع را احساس کردند کوشش کردند تا با کسب وقت ، اوضاع را تغییر دهند . آنها پیشنهاد کردند که یک راه حل میانه اتخاذ شود ، در فلسطینیک دولت واحد با نظامی غیر مرکزی تشکیل گردد ، و حقوق اقلیت یهودی در آن تضمین شود . این طرح صبح روز شنبه 29/11/1947 پیشنهاد شد ولی نمایندگان ایالت متحده و اتحاد شوروی متفقا با آن مخالفت کردند و حتی مذاکره درباره آن را مردود دانستند و اصرار داشتند که رأی گیری برای قطعنامه تقسیم شروع شود . پس از رأی گیری ، طرح تقسیم با 33 رأی موافق در مقابل 13 رأی مخالف و 10 رأی ممتنع به تصویب رسید . بدین ترتیب قطعنامه شماره 181 ( دوره - 2 ) صادر شد و آغاز روابط فاجعه انگیز ملت عربی فلسطین با ملل متحد را اعلام کرد .

و - رأی گیری :

کشورهای زیر به نفع قطعنامه تقسیم رأی دادند : استرالیا ، بلژیک ، برزیل ، جمهوریه روسیه سفید ، کانادا ، کاستاریکا ، چکوسلواکی ، دانمارک ، دومنیکن ، اکوادور ، فرانسه ، گواتمالا ، هائیتی ، ایسلند ، لیبریا ، لوگزامبورک ، هلند ، نیوزیلند ، نیکاراگوئه ، نروژ ، پاناما ، پاراگوئه ، پرو ، فیلیپین ، لهستان ، سوئد ، اکراین ، آفریقای جنوبی ، اتحاد شوروی ، ایالات متحده آمریکا ، ونزوئلا .

کشورهایی که با قطعنامه تقسیم مخالفت کردند : افغانستان ، کوبا ، مصر ، یونان ، هندوستان ، ایران ، عراق ، لبنان ، پاکستان ، عربستان سعودی ، سوریه ، ترکیه ، یمن .

کشورهایی که از دادن رأی امتناع کردند : آرژانتین ، شیلی ، چین ، کلمبیا ، السالوادور ، حبشه ، هندوراس ، مکزیک ، انگلستان یوگسلاوی .

ز - مفاد قطعنامه تقسیم :

قطعنامه شماره 181 ( دوره دوم ) با عنوان " پیشنهاد طرح تقسیم فلسطین " در یک مقدمه و چهار بخش به شرح زیر صادر شد :

بخش نخست شامل قانون اساسی فلسطین و حکومت مستقل و در آن متنهایی درباره پایان دادن به قیمومیت و تقسیم ، استقلال و گامهای مقدماتی این استقلال گنجانده شده بود . در این بخش فصل ویژه ای به اماکن مقدسه و بناها و اماکن دینی اختصاص داده شده بود . فصل سوم به تابعیت و موافقتنامه ها و تعهدهای بین المللی مربوط می شد ، و در فصل چهارم مقررات اتحادیه اقتصادی میان دو کشور عربی و یهودی فلسطین ذکر شده بود . مجموع مقررات ذکر شده در این فصلها استخوان بندی اعلامیه ای را تشکیل می داد که حکومت موقت هر یک از دو دولت ، پیش از استقلال می بایست به ملل متحد تقدیم کنند .

بخش دوم مرزهای کشور عربی و کشور یهودی را مشخص می کند . این مرزها روی نقشه ای رسم و به صورت پیوست الف ، ضمیمه قطعنامه شد . بخش سوم قطعنامه 181 به وضعیت استثنایی شهر بیت المقدس از نظر نظام ویژه آن ، نحوه اداره و کارمندان و استقلال داخلی ، مقررات حقوقی و قضایی ، و رابطه آن با اتحادیه اقتصادی فلسطینی ، و آزادی گذر و زیارت ، و روابط با دو کشور و زبانهای رسمی و وضعیت اماکن مقدسه ، می پرداخت .

بخش چهارم به لغو امتیازاتی که برخی کشورهای بیگانه در زمان عثمانیها در فلسطین داشتند اختصاص داشت .

ح - قطعنامه تقسیم و قانون بین المللی :

قطعنامه مجمع عمومی به شماره 181 درباره تقسیم فلسطین با مقررات قانون بین المللی براساس منشور ملل متحد به دلایل زیر در تعارض می باشد :

  1. این قطعنامه در مخالفت با یکی از مهم ترین هدفهای سازمان بین المللی یعنی حق تعیین سرنوشت ملتها ( ماده 1 بند 2 ) صادر شده است زیرا عملی کردن این هدف ایجاب می کرد که به خواست اکثریت ساکنان فلسطین در تعیین سرنوشت کشور احترام گذارده شود .
  2. قطعنامه از سوی دیگر فاقد هر گونه سندیت قانونی می باشد . مجمع عمومی اختیار دخل و تصرف بدون ضابطه را در امور مناطقی که زیر قیمومیت قرار گرفتند ، و فلسطین از آن جمله است ، دارانیست . منشور ملل متحد نظام سرپرستی را برای جانشینی نظام قیمومیت ایجاد کرده بود . سرپرستی به موجب یک موافقتنامه انجام می گرفت که میان ملل متحد و کشور مربوط منعقد می شد . منشور مقرر کرده بود تا زمانی که موافقتنامه های سرپرستی وضع نشده ، عمل به موافقتنامه های بین المللی موجود همچنان ادامه می یابد . این بدین معناست که مجمع عمومی هنگام بررسی مسأله می بایست مذاکراتی را برای قرار دادن فلسطین زیر قیمومیت سرپرستی آغاز کند ، و سپس قیمومیت انگلیس را پس از آنکه مسلم شود که هدفهای مورد نظر در آماده کردن کشور برای استقلال تأمین گردیده ، پایان دهد .
  3. در منشور ملل متحد مبنایی وجود ندارد که به مجمع عمومی یا هر هیأت رئیسه دیگر در این سازمان بین المللی اختیار دهد که یک سرزمین را که از نظر بین المللی مرزهای مشخصی دارد بر خلاف تمایل ساکنان آن ، تقسیم کند .
  4. قطعنامه تقسیم ، از لحاظ منطق ، در تقسیم زمینها و امکانات زندگی میان دو کشور جانب عدالت را رعایت نکرده بود . زیرا بهترین زمینها را به کشور یهودی داده بود و آن را بر مساحت بزرگتر از آنچه به کشور عربی اختصاص داده بود مسلط کرد ( 200,12 کیلومتر مربع برای کشور عربی و 400,14 کیلومتر مربع برای کشور یهودی ) . علاوه بر آن نیمی از جمعیت کشور یهودی از اعراب مالک بیش از دو سوم املاک و مستغلات آن کشور بودند .

علاوه بر تمام آنچه که گذشت ، قطعنامه تقسیم از نظر بین المللی - و به ویژه از نظر حقوق بین المللی غالب در زمان صدور آن - پیشنهادی بود غیر الزامی که براساس ماده دهم منشور صادر می شد . این پیشنهاد یا سفارش ، به هیچ وجه ، نمی تواند در حقوق مسلم ملت فلسطین خدشه ای وارد آورد ، و جای بسی تعجب دارد که اسرائیل و هم پیمانان آن در حالی که ، به این قطعنامه استناد می ورزند و به آن جنبه الزامی یک قانون بی چون و چرا می دهند ، که برای هیچیک از قطعنامه های مجمع عمومی درباره فلسطین و ملت فلسطین و حقوق مسلم آن ارزش و اعتباری قائل نیستند و ادعا می کنند که اینها تنها پیشنهاد هستند و جنبه الزامی قانون را ندارند .

مآخذ :

  1. استیفنز ، ریتشاردب : الصهیونیة الامریکیة و سیاسة امریکا الخارجیه 1942 - 1947 ، بیروت .
  2. غنیمی ، محمد طلعت و عبدالحمید ، محمد سامی : قضیة الفلسطین امام القانون الدولی ، اسکندریه 1967 .
  3. غانم ، محمد حافظ : العلافات الدولیة العربیة ، قاهره 1965 .
  4. عبدالعزیز ، مصطفی : التصویب و القوی السیاسیة فی الجمعیة العامة للأمم المتحده ، بیروت 1968 .
  5. مؤسة الدراسات الفلسطینیة : قرارات الأمم المتحده بشأن فلسطین و الصراع العربی - اسرائیلی 1947 - 1974 ، بیروت .
  6. سخنرانیهای دوره استثنایی اول مجمع عمومی ملل متحد .
  7. سخنرانیهای کمیته ویژه ملل متحد درباره فلسطین .
  8. سخنرانیهای دوره دوم مجمع عمومی ملل متحد .