جبهه خلق آزادی بخش فلسطین

از دانشنامه فلسطین


الف - تاریخچه :

تأسیس جبهه خلق برای آزادی فلسطین ، با شکست اعراب از اسرائیل در جنگ ژوئن و درسهای تئوریک ، سیاسی و سازمانی برآمده از آن و همچنین بروز اندیشه های ناسیونالیستی و مارکسیستی در جهان استوار است . تأسیس جبهه خلق ، همچنین به جنبش ناسیونالیستهای عرب و سازمان فلسطینی این جنبش و تجربه مبارزاتی آن از فاجعه سال 1948 ، و درسهایی که از این تجربه فرا گرفت ، ارتباط دارد . پس از جنگ 1967 ، شاخه فلسطینی جنبش ناسیونالیستهای عرب کوشید تا برای تشکیل جبهه ای شامل گروههای مختلف ملی ، چارچوبی پدید آورد زیرا حضور این گونه گروهها یکی از عوامل اصلی پیروزی بود . اما سازمان آزادی بخش فلسطن به خاطر ویژگی رسمی خود در آن دوران برای ایجاد چنین چارچوبی مناسب نبود .

روندی که پس از تشکیل جنبش ناسیونالیستهای عرب تا تأسیس جبهه خلق برای آزادی فلسطین طی شد بدین صورت بود که در کنفرانس جنبش ناسیولیستهای عرب که در سال 1966 برگزار شد دو تصمیم اصولی اتخاذ گردید :

  1. جدا ساختن عناصر فلسطینی موجود در جنبش و ملحق ساختن آنها به گروهی که ناحیه فلسطین نامیده می شد . این گروه را دکتر جرج حبش بنیان گذار جنبش ناسیولیستهای عرب ، احمد یمانی ( ابوماهر ) ، عبدالکریم حمد ( ابوعدنان ) و دکتر ودیع حداد رهبری می کردند . این کنفرانس ، طرح مبارزه مسلحانه در داخل اراضی اشغالی را مورد تأیید قرار داد ولی تاریخ شروع این مبارزه را به خاطر آموزش نظامی ، آمادگی و برقراری ارتباط با داخل به تأخیر انداخت . این تصمیم با شور و هیجان توده های فلسطینی که تحت تأثیر فتح و سازمان فلسطینی آن بودند روبه رو گردید .
  2. این کنفرانس بنا به درخواست و پافشاری رهبران جوان و گروههای فلسطینی موجود در جنبش ، " سوسیالیسم علمی " را به عنوان شیوه عمل جنبش ناسیونالیسم عرب پذیرفت .

بنابر تصمیم اول ، جبهه خلق برای آزادی فلسطین در نوامبر 1967 به دنبال پیوستن چند گروه به یکدیگر به عنوان جناح نظامی جنبش ناسیونالیستهای عرب تشکیل گردید . این گروهها عبارت بودند از :

  1. سازمان قهرمانان بازگشت ( به فلسطین ) که به طور مستقیم به جنبش ناسیونالیستهای عرب ارتباط داشت .
  2. جبهه آزادی بخش فلسطین که شامل گروههای متعدد بود .
  3. جبهه ملی برای آزادی فلسطین که به نام " سازمان جوانان انتقام " شناخته می شد . این جبهه سازمان ناحیه ای فلسطین وابسته به جنبش ناسیونالیستهای عرب بود . و عناصر مستقل و گروهی از افسران وحدت گرای ناصریست را نیز در برگرفت . تصمیم دوم نیز موجب شد که برخی از کادرها که نایف حواتمه آنها را رهبری می کرد اندیشه مارکسیسم ، لنینیسم را بپذیرند .

پس از جنگ ژوئن 1967 ، هنگامی که عملیات نظامی فلسطینیها علیه اسرائیل آغاز شد ، جبهه خلق برای آزادی فلسطین ، دردسر زیادی برای اسرائیلیها به وجود آورد ، زیرا در داخل اراضی اشغالی استقرار یافته بود .

در اولین بیانیه سیاسی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین که در 11/12/67 صادر شد . خاطرنشان شده است که هدف از این پیوند و اتحاد ، تحقق بخشیدن به اتحاد و یکپارچگی کلیه نیروهایی است که ماهیت و ابعاد این جنگ و نیروهای مخالف آن را به خوبی می شناسند و این خود ایجاب می کند که همه تلاشها متحد شده و صفوف انقلابی ملت ما به منظور جنگ درازمدت و شکننده بر علیه دشمنانش ، فشرده تر و یکپارچه تر شود "

در این بیانیه از کلیه نیروها و سازمانهای فلسطین دعوت شده است تا در عملیات انقلابی و ملی با یکدیگر متحد شدند و اتحاد ملی پایدار بین کلیه گروههای مسلح فلسطین به وجود آید .

اما روند این شکل بندی براثر اختلاف دیدگاههای سیاسی باز ایستاد و جبهه آزادی بخش فلسطین به رهبری احمد جبریل در اکتبر 1968 منشعب شد و جبهه خلق - فرماندهی کل را تشکیل داد .

به دنبال دگرگونیهایی که در سازمان آزادی بخش فلسطین پدید آمد جبهه خلق از تلاشهای خود برای ایجاد " جبهه ملی " دست کشید زیرا از دید آن ، چهارچوب اصول کلی چنین جبهه ای در سازمان آزادیبخش فلسطین تجسم یافت . این دگرگونی به گونه ای عینی این جبهه را به یک سازمان سیاسی مشخص تبدیل کرد ، به ویژه پس از آنکه سازمان " قهرمان بازگشت " کاملاً در صفوف شاخه فلسطینی جنبش ناسیونالیستهای عرب ادغام شد . از آن پس تلاش برای تبدیل جبهه خلق آزادی بخش فلسطین به یک سازمان سیاسی مارکسیست لنینیست آغاز شد اما روند این گذار با دشواریها و اختلافات درونی روبه رو گشت و برخی از اعضای جبهه ، تبدیل یک سازمان خرده بورژوازی را به یک سازمان مارکسیست - لنینیستی ناممکن دانستند . این اختلاف نظر بهانشعاب " جبهه دمکراتیک ( نایف حواتمه ) " از جبهه خلق آزادی بخش فلسطین انجامید .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین موضع منفی نسبت به سازمان آزادی بخش فلسطین و چهارچوب اجرایی آن اتخاذ نمود و در فعالیتهای کنفرانس پنجم و ششم مجلس ملی فلسطین شرکت نکرد . ولی بعد از وقایع فوریه 1970 موضع مثبت تری نسبت به مسأله فلسطین اتخاذ کرد و در مجلس ملی و کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین شرکت کرد و تا ژوئن 1974 و تشکیل کمیته جدید ، از آن دوری نکرد .

پس از جنگ اکتبر 1973 ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین خواستار تجهیز و مبارزه مسلحانه همه فلسطینیها شد . در سپتامبر 1974 عضویت خود را در کمیته اجرایی ساف به تعلیق در آورد و یکی از مهم ترین اعضای جبهه رد شد . در سالهای 76 - 1975 به دنبال پیروزی کامل در لبنان به همراه سازمان فتح به کمک جنبش ملی لبنان شتافت . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین خواستار اخراج سازمان صاعقه از ساف شد . چون معتقد بود که این سازمان همکار سوریه بوده و نقش سوریه در لبنان را ایفا می نماید . علی رغم پذیرش قرارداد اشتوره در ژوئیه 1977 ، این جبهه از باقی ماندن سلاحهای فلسطین در جنوب لبنان حمایت کرد . با ورود نیروهای میانجی گر سازمان ملل در لبنان به جنوب این کشور مخالفت ورزید و حتی هنگام به مخاطره افتادن راههای نفوذی ، آنها را مورد هدف قرار می داد .

پس از قرارداد کمپ دیوید ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین تلاشهای تحکیم بخش خود را آغاز کرد و با شرکت در اجلاسها به گفت وگوی دو جانبه با ساف و رهبران عربی پرداخت .

در دسامبر 1977 ، عرفات در جشن دهمین سالگرد تأسیس این جبهه شرکت کرد و از اینکه پس از 5 سال برای اولین بار توانسته است به همراه جرج حبش در یک مکان قرارگیرد اظهار شادمانی نمود . در نتیجه حمله اسرائیل در مارس 1978 به لبنان ، روابط بین جبهه خلق آزادی بخش فلسطین و سوریه نیز بهبود یافت . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین بدنبال حمایت حامیان عراقی خود از سوریه خواست که رهبری جناح ضد اسرائیلی را به عهده بگیرد . ولی گویا وحدت نهایی فلسطینیها غیر قابل دسترس بود . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین که یکی از امضاکنندگان قرارداد ماه مه 1978 در حمایت از تصمیم گیری جمعی و دموکراتیک در ساف بود ، با قدرت نهایی عرفات در سازمان فتح و علیه گروههای جبهه رد مخالفت ورزید و دفتر خود در اردوگاه البداوی را قبل از اینکه به تصرف سازمان فتح در آید منفجر نمود . این جبهه که از خونریزیهای داخلی اظهار تأسف می کردسعی نمود تا در مسأله مورد اختلاف بین فتح و عراق میانجی گری نماید که البته از طریق حسن نیت مؤثر الجزایر به آن خاتمه داده شد . این جبهه بیش از جبهه دموکراتیک آزادی بخش فلسطین و سازمان صاعقه به سازمان فتح نزدیک شد و ظاهرا در حال به وجود آوردن یک جناح ضد فتح یا ( ضد عرفات ) در ساف - به ویژه پس از شروع مذاکرات صلح خاورمیانه و شرکت جناح عرفات در این مذاکرات - بود البته فتح به این امور واقف بود و موضع گیری سازش ناپذیر آن در مورد کمیته اجرایی ساف در اجلاس شورای ملی - فلسطین در ژانویه 1979 نسبت به این جریان نشانگر آگاهی آن از خطری بود که این جناح می توانست علیه سلطه آن در ساف به وجود آورد .

ب - خط مشی و دیدگاههای سیاسی :

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین خط مشی سیاسی خود را مبتنی بر اصول زیر اعلام داشته است :

  1. قهر انقلابی تنها کلمه ای است که دشمن آنرا می فهمد .
  2. جنگ بر ضد دشمن در هر سرزمینی که ارتش دشمن آنرا اسغال می کند یک شیوه تاریخی مبارزه است تا آنجا که مقاومت به مرحله ای برسد که گشودن جبهه گسترده ای بر ضد دشمن امکان پذیر شود . سرزمین فلسطین باید به صورت کوره ای سوزان مشتعل شود تا مهاجمین را به آتش خود بسوزاند .
  3. مبارزه مسلحانه نباید تنها منحصر به جنگجویان حرفه ای باشد بلکه هر فلسطینی در هر سطحی می تواند نقشی را در مبارزه با دشمن ایفا کند . همکاری با دشمن هرگز میسر نیست بلکه باید تمامی سازمانهای اقتصادی ، کشور و سیاسی آن تحریم کامل شوند .
  4. مبارزه مسلحانه تنها شیوه مؤثری است که توده ها می توانند برای مبارزه با دشمن صهیونیستی به آن تکیه کنند .
  5. توده ها کانون اصلی مقاومت اند و تنها از راه سازمان دادن انقلابی و همگانی آنها می توان از نیروهای آنان استفاده کرد .
  6. مبارزه مردم فلسطین در سرزمینهای اشغالی بخش موثر و قابل ملاحظه ای از انقلاب اعراب بر ضد امپریالیسم جهانی و دست نشاندگان آن می باشد . از این رو رابطه ارگانیک و اصیلی بین مبارزه ملت فلسطین و مبارزات ملتهای عرب که از جانب همین دشمن به خطر تهدید می شوند وجود دارد و پشتیبانی یا مخالفت ملت عرب است که دایره عملیات مسلحانه فلسطینیها را تعیین خواهد کرد .

جرج حبش در مصاحبه با جرارد شالیند ( مؤلف کتاب نهضتهای مقاومت فلسطین ) اصول و خط مشی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین را به طور خلاصه شرح داد :

" ما با امپریالیسم به ویژه نوع آمریکایی آنکه عامل بازدارنده ای در توسعه و گسترش جوامع عربی است پیکار می کنیم .

ما علیه صهیونیسم - و بنابراین اسرائیل - که با امپریالیسم هم پیمان است نبرد می کنیم . امپریالیسم در خاور میانه عربی ، عنصری است که خلق فلسطین را از خانه و کاشانه خویش آواره کرده و خط مشی تبعیض و الحاق سرزمینهای دیگر را عنوان کرده است .

ما علیه مرتجعین عرب - پیکار می کنیم چون رهبران - کشورهای ما یا آلت دست امپریالیسم هستند یا قادر نیستند مشکلات اساسی جوامع عربی را در هم کوبیده و از میان بردارند . "

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین بر اصول مارکسیستی استوار شد .

بدین لحاظ انقلاب در نهضت فلسطین را به عنوان پیش در آمدی بر انقلاب مارکسیستی در کشورهای عربی می نگریست و تداوم مبارزه ( خشونت ) انقلابی در همه سطوح را راهی برای بقای انقلاب فلسطین ، آزادی وطن فلسطین ، نابودی اسرائیل و ایجاد یک دولت و جامعه دموکراتیک بر خرابه های آن می دانند .

جبهه خلق در فوریه 1969 کنگره ای برگزار کرد . کنگره سند " خط مشی سیاسی و سازمانی " را که به مشابه مرحله مهمی از حرکت و رویکرد جبهه به تبدیل سازمان موجود به یک سازمان مارکسیست لنینیستی رزمنده بود ، تصویب کرد . جبهه خلق برای تربیت کادرهای حزبی مدرسه ای در اردن برپا نمود و مجله " هدف " را به سردبیری غسان کنفانی عضو دفتر سیاسی جبهه منتشر کرد . اما سرگرم شدن رهبری جبهه خلق در تلاش برای بالا بردن فعالیتهای سیاسی ، نظامی و توده ای جبهه علیه دشمن صهیونیستی روند گذرا را به تأخیر انداخت .

سومین گنگره ملی جبهه خلق آزادی بخش سازی فلسطین در مارس 1972 برگزار شد و سند " وظایف " مرحله جدید " و آئین نامه درونی جدید را به تصویب رساند و به روند دگرگونی و ساختن حزب انقلابی از لحاظ ایدئولوژیک ، سازمانی و سیاسی اولویت داد زیرا کنگره ایمان داشت توان پایداری و تداوم انقلاب به استواری تشکیلات وابسته است .

آئین نامه درونی جدید تصریح کرد که مرکزیت ( سانترالیسم ) دمکراتیک ، رهبری گروهی ، وحدت حزبی ، انتقاد از خود ، ویژگی توده ای حزب و انقلاب اصول بنیادی جبهه خلق را تشکیل می دهند و در جبهه ، هر عضو سیاسی یک رزمنده است و هر رزمنده یک عضو سیاسی .

در دسامبر 1977 در اجلاس " مقابله و وحدت " طرابلس همه گروههای فلسطینی از سیاست عدم مذاکره ، به رسمیتنشناختن اسرائیل ، و عدم پذیرش قطعنامه 247 سازمان ملل توسط جبهه رد ، پیروی کردند .

با وجود اینکه گروههای جبهه رد که جبهه خلق آزادی بخش فلسطین نیز جزو آنها است اعلام کرده بودند که اگر جناحهای مقاومت توسط شورای ملی فلسطین در برنامه ملی فلسطین گنجانده نشود آنها نیز به ساف نخواهند پیوست ، ولی همه آنها در اجلاس ژانویه 1979 شورای ملی فلسطین که اهداف آن مغایر اهداف آنها بود شرکت جستند . و جبهه خلق آزادی بخش فلسطین با اعلام نا رضایتی از نتایج حاصله از شورا ، به طور کلی از " وحدت " موجود در نهضت فلسطین ستایش نمود . این جبهه همچنین از ساف خواست که در برنامه تجهیز و برخورد همه جانبه سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی علیه دشمن صهیونیست به سوریه و عراق بپیوندد . ولی در همان حال اعلام داشت که این بدان معنی نیست که همه گروهها نیروهای نظامی خود را متحد کنند تا به یک جنگ فوری علیه اسرائیل مبادرت ورزند .

" ما معتقدیم که این جنگ با در نظر گرفتن توانایی عظیم نظامی اسرائیل به نفع اعراب نخواهد بود . مهم ترین عنصر این ابتکار این است که یک برنامه برخورد مؤثر را طرح ریزی می کند . " جرج حبش ضرورت ایجاد پایگاه ، شرایط و نیازهای لازم برای یک برخورد انقلابی و استراتژیک را دارای اهمیت بسیار تلقی نمی کند . این برنامه دراز مدت به جریان اصلی اعتقادات ساف نزدیکتر است تا نظریات پیشین جبهه خلق آزادی بخش فلسطین . ولی در دیگر سیاستهای انعطاف ناپذیر جبهه خلق تغییراتی به وجود نیامده است . این گروه همکاری با نیروی سازمان ملل در لبنان را به عنوان مانعی برای ورود به میدان مبارزه محکوم کرده است . و مذاکره با اردن را به این بهانه که شاه حسین با برقراری انقلاب فلسطین و عملیات آن در خاک اردن مخالفت می ورزد رد کرده و مخالفت وی را با قرارداد کمپ دیوید " بی اساس " می نامد .

چهارمین کنگره ملی جبهه با شعار ذیل :

" کنگره چهارم گام مهمی در راه تکمیل روند دگرگونی برای ساختن حزب مارکسیست لینینیست و جبهه متحد ملی ، اوج بخشی به مبارز مسلحانه ، پشتیبانی از موجودیت انقلاب ، تقویت پایگاههای مبارزه ، رد مشی سازشکاری و تسلیم ، ژرف سازی روابط مبارزاتی عربی و بین المللی "

در تاریخ ( 28/4 - 3/5/1981 ) برگزار شد . کنگره گزارشهای دریافت شده را بررسی کرد کمیته مرکزی جدیدی برگزید که به نوبه خود دفتر سیاسی جدیدی را انتخاب کرد . همچنین دکتر جرج حبش بار دیگر به عنوان دبیر کل جبهه برگزیده شد . کنگره در بیانیه سیاسی پایان کار خود مسائل زیر را تشریح کرد .

الف - وضع کلی فلسطینیها ، عربها و اوضاع جهانی ، وظایف جبهه در مرحله آینده ، وظایف استراتژیک ، درسهای برگرفته از انقلاب فلسطین ، مرحله گرایی در مبارزه فلسطین و ضرورت مبارزه علیه خط سازش و تأثیرهای گوناگون آن در توده های مردم .

ب - دیدگاههای سیاسی جبهه مبتنی بر مسائل زیر می باشد :

  1. اهمیت اندیشه سیاسی : جبهه اهمیت اندیشه سیاسی و درستی خط سیاسی و نقش آن در پیروزی انقلاب را برجسته می کند " یکی از شرایط اصلی پیروزی ، داشتن بینشی روشن از مسائل ، دشمن و نیروهای انقلاب است . در پرتو این بینش است که استراتژی نبرد تعیین می شود و بدون آن پیکار ملی خود انگیخته و بدیهه پردازانه خواهد بود... "
  2. نقش امپریالیستی رژیم صهیونیستی : اهداف اصلی تهاجم صهیونیستی ایجاد پایگاهی از نیروهای مسلح بوده است تا امپریالیزم با تکیه بر آن در برابر جنبش آزادی بخش عربی که پیروزیش برای منافع امپریالیسم در این منطقه حیاتی جهان تهدیدآفرین است ایستادگی کند . این اندیشه که هجوم صهیونیستها ، زائیده آزار یهودیان در اروپا بوده ، درست نیست . همچنین جداسازی هجوم صهیونیستها از برنامه های امپریالیسم در منطقه ، و جداسازی نبرد با رژیم صهیونیستی از جنبش مبارزاتی توده های منطقه علیه امپریالیسم نادرست است ، زیرا میان اسرائیل و جنبش صهیونیستی از سویی و امپریالیسم جهانی از سوی دیگر پیوندی ارگانیک برقرار است . جبهه بر شعار " عدم همزیستی با صهیونیسم " تأکید می ورزد و نابودی رژیم صهیونیستی را شرط برقراری صلح عادلانه و همیشگی در منطقه می داند . از نظر جبهه میزان جدیت مقابله با امپریالیسم معیار جدیت مقابله با رژیم صهیونیستی است .
  3. جایگاه ارتجاع عرب : جبهه خلق تضاد با ارتجاع عرب را تضاد اصلی می داند نه فرعی ؛ و به شعارهای " عدم مداخله در امور کشورهای عربی " یا " مسأله فلسطین مافوق کشمکشهای عربی " باور ندارد . از دید جبهه داشتن یک مرزبندی علمی از جایگاه " ارتجاع عرب " - به مثابه یکی از نیروهای دشمن در نبرد درگرفته میان توده های عرب و نیروهای ملی و پیرو آن از یک سو و امپریالیسم و صهیونیسم از سوی دیگر - انقلاب فلسطین را در برابر مانورها و نقشه های نیروهای ارتجاعی حفظ می کند ، و نبود این مرزبندی به معنای نبود دیدگاهی روشن است . این نکته به معنای آن نیست که انقلاب فلسطین وظیفه دگرگون سازی کشورهای عربی و سرنگونی رژیمها را به عهده گیرد بلکه به معنای " همبستگی با جنبش توده های عرب و نیروهای پیشرو آنان برای سرنگون سازی همه رژیمهای خائن به آرمان فلسطین است . "
  4. ناتوانی " بورژوازی عربی " در زمینه آزادسازیفلسطین : دگرگونیهای پیاپی مصر پس از مرگ جمال عبدالناصر ثابت کرد که خرده بورژوازی ملی که به محض دستیابی به قدرت دشمنی با امپریالیسم را آغاز می کند . به تدریج از رهگذر رشد منافع خود با تکیه بر اینکه حکومت به موضع همزیستی با امپریالیسم درمی غلتند ، از این رو رابطه انقلاب با - بورژوازی و نظامهایی که نماینده آنند باید برپایه " همپیمانی و مبارزه " استوار شود ، همپیمانی به خاطر دشمنی آن با امپریالیسم و ( اسرائیل ) و مبارزه و تضاد حول استراتژی آن در زمینه نبرد . از دیدگاه جبهه خلق دو استراتژی وجود دارد :

" استراتژی خرده بورژوازی که از لحاظ نظری و عملی به استراتژی جنگ کلاسیک - گرایش دارد - ؛ و از رهگذر بازسازی نهاد نظامی در صورت عدم دستیابی به راه حل مسالمت آمیز در مقابل ، استراتژی طبقه کارگر که از لحاظ نظری و عملی به حنگ چریکی و جنگ آزادی بخش خلق که توده ها به رهبری طبقه کارگر به آن پای می نهند ، می گراید " .

این دو استراتژی برای مدتی همزیستی خواهند داشت تا آنکه سرانجام استراتژی طبقه کارگر در صحنه پیکار فلسطینی و عربی چیره گردد .

دیدگاه جبهه خلق برای آزادسازی فلسطین این نگرش را نسبت به بورژوازی پذیرفته است تا انقلاب توده ها را از بزرگنمایی نقش بورژوازی ملی برکنار دارد و خطرهای بزرگ زاییده از قرار گرفتن بورژوازی در نوک هرم همپیمانی ضد امپرایالیستی توده ها را هشدار دهد و در عین حال بر امکان بقای بورژوازی در جایگاه ملی - وقتی طبقه کارگر نبود را رهبری می کند - تأکید ورزد .

  1. کارگران و کشاورزان ستون و رهبری انقلاب : میزان قهرمانیها قربانیهایی که مردم فلسطین و اعراب در نبرد با صهیونیسم تقدیم داشته اند هرگونه اراده ای که خواهان بهره برداری از حاکمیت بر مردم است ، از بین می برد .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین مسأله رهبری را یا بنیه و توانایی طبقاتی رهبران جنبش مردمی مرتبط می داند و اعتقاد دارد طبقه کارگر به تنهایی قادر به رهبری مبارزه مردمی تا پیروزی می باشد .

موضوع رهبری طبقه کارگر فلسطینی و اعراب در نبرد آزادی بخش از مهم ترین دیدگاههای جبهه خلق است ولی این به معنی اختلاط میان مرحله نبرد آزادی بخش و مرحله ایجاد سوسیالیسم نیست . همچنین نسبت به همبستگی گسترده طبقاتی که بورژوازی کوچک و بخشهایی از بورژوازی ملی در کنار کارگران و کشاورزان قرار می گیرند ، هیچ گونه سستی نشان نمی دهد .

  1. ضرورت ارتباط متقابل میان نبرد ملی فلسطین و قومی عربی : ذوب مبارزه فسطینیها در چارچوب مبارزه قومی اشتباهاست همچنان که عدم ارتباط آن با مبارزه قومی خطا می باشد . بنابراین شعار استقلال عمل و تصمیم گیری فلسطینیها تا زمانی درست است که به منظور جلوگیری از دخالت حکومتهای ارتجاعی و بورژوازی عرب در جهت انحراف انقلاب باشد ولی اگر شعار استقلال به منظور محدودد نمودن نبرد آزادی بخش خلق فلسطین باشد موجب محروم شدن نبرد ملی فلسطینیها از شروط موضوعی مبرم عربی بودن نبرد آزادی بخش فلسطین می گردد .

انقلاب فلسطین به پایگاههایی برای تمرکز در اطراف فلسطین نیاز دارد و بدین وسیله عمق جغرافیایی و نیروی انسانی لازم به منظور جنگ دراز مدت مردمی تأمین می گردد . همچنین پیوندی عمیق میان نبرد ملی فلسطینیها و جنبش آزادی بخش ملی اعراب وجود دارد و انقلاب فلسطین نقشی پیشرو در تحقق اهداف قومی اعراب داشته است .

  1. اردن پایگاه خاص و اساسی تمرکز انقلاب فلسطین : خصوصیت مذکور به دلیل حجم کیفیت حضور فلسطینیها در اردن می باشد ، فلسطینیها بیش از 65درصد جمعیت اردن را تشکیل داده و به صورت شهروندن اردنی درآمده اند و به دلیل عملیات ادغام والحاق مصوبه در کنفرانس اریحا 1948 ( نک - : کنفرانس فلسطین ، اریحا ) فلسطینیها در اردن و کشورهای عربی فقط پناهنده نبوده بلکه به عنوان شهروندان کشورهای مقیم می باشند . انقلاب فلسطین مسئول بسیج و سازماندهی مردم فلسطین در کشورهای مختلف از جمله اردن می باشد و اگر نقش انقلاب فلسطین در عملیات تغییر انقلابی در کشورهای دیگر عربی ، عامل پشتیبانی باشد . در اردن نقش عامل شریک در نبرد دارد . اردن به دلایل زیادی از جمله مرز مشترک طولانی ، پایگاه انقلاب فلسطین است . همچنین از طریق اردن ، انقلاب فلسطین می تواند همکاری گسترده ای با مردم داخل فلسطین اشغالی داشته باشد و مهم ترین عامل آنکه از طریق اردن نقش ویژه برای پیشرو آزادی بخش سرزمین فلسطین صورت می گیرد .
  2. انقلاب فلسطین بخشی از انقلاب جهانی علیه امپریالیسم ، صهیونیسم و ارتجاع : از دیدگاه جبهه خلق آزادی بخش فلسطین مشکلات مردم فلسطین از قبیل فشار ، ظلم ، فرار و به بندگی کشیده شدن ، نتیجه مستقیم تلاشهای سرمایه داری جهانی و شکل متحول آن به مرحله امپریالیسم می باشد . رژیم صهیونیستی حکومتی جعلی است که توسط نظام سرمایه داری جهانی تشکیل شده و همچنان با کلیه توان به منظور بقای آن تلاش می کند . بدین وسیله سرمایه داری برای استمرار حکومت در منطقه ، غارت ثروتهای منطقه و بهره گیری از موقعیت استراتژی آن به حکومت صهیونیستی به عنوان یک تکیه گاه اساسی می نگرد . بدین لحاظ خلقفلسطین در سنگر مشترک کلیه خلقها و طبقه هایی است که تحت فشار نظام استعماری سرمایه داری می باشند و نبرد خلق فلسطین بخشی از نبرد اساسی با امپریالیسم و نیروهای ارتجاعی مرتبط با آنهاست .
  3. راه رهایی ، جنگ درازمدت خلقی : آزادی فلسطین به جز از طریق اعمال قدرت امکان ندارد . از این رو بایستی گونه های دیگری برای مبارزه یافت که مکمل روش جنگ مسلحانه باشند . تفوق نظامی و تکنولوژیکی دشمن امپریالیستی صهیونیستی موجب می شود که جنگ غافلگیرانه سریع کلاسیک به سود دشمن باشد . لذا روش موفق به دست آمده از تجارب خلقها در مبارزه با دشمن نیرومند ، روش جنگ گروههای ( چریکی ) می باشد . چنین جنگی در مراحل اولیه خود موجب فرسایش تدریجی نیروهای دشمن می گردد و طی مدتی طولانی میلیونها تن از فرزندان خلق فلسطین و عرب بسیج شده و در جنگی طولانی و مستمر در نهایت قادر به تحقق پیروزی می باشند .
  4. اهمیت موضوعی تشکیلات : تشکیلات سیاسی اهمیت بزرگی دارد و بدون تشکیلات ، اهداف سیاسی علی رغم عادلانه و صحیح بودن به صورت آرزو باقی خواهند ماند . کنگره ملی سوم جبهه ( 1972 ) اولین وظیفه را تشکیل حزب انقلابی و دومین وظیفه را تشکیل جبهه ملی قرار داد . حزب انقلابی ، حزبی از لحاظ نظری براساس ایدئولوژیکی طبقه کارگر بوده و از پیشگامان طبقه کارگر در ایجاد حاکمیت طبقه وی می باشد و در روابط خود به مرکزیت دموکراتیک تکیه دارد ولی جبهه متحد ملی ، چارچوبی تشکیلاتی برای پیوستن کلیه طبقات انقلاب ، احزاب و سازمانها می باشد .
  5. هدف انقلاب فلسطین ، آزادی فلسطین و برپایی حکومتی دموکراتیک و خلقی در کلیه سرزمینهای فلسطینی : هدف مبارزه فلسطینیها آزادی سرزمین فلسطین از وجود توسعه طلبی صهیونیسم امپریالیسم اشغالگر می باشد و مبارزه براساس تعصبات قومی و دینی صورت نمی گیرد . لذا هدف انقلاب برپایی حکومتی دمکراتیک و خلقی است که عرب و یهود حقوقی مساوی داشته باشند .

عملیات آزادی بخش فلسطین ، عملیات آزادی بخش مردم یهود است زیرا امپریالیسم صهیونیسم از مردم یهود به عنوان هیزم آتش جنگی که با مردم منطقه به راه انداخته ، استفاده می کنند . لذا همبستگی انقلاب فلسطین و نیروهای یهودی ضد امپریالیسم صهیونیسم طبیعی است . حکومت فلسطین فوق الذکر با کشورهای عربی متحد شده و جامعه عربی و پیشرو تشکیل خواهد داد . یهودیان نیز بعد از آزادی فلسطین به عنوان شهروند در جامعه دموکراتیک سوسیالیستی زندگی خواهند کرد .

مهم ترین مواضع سیاسی جبهه خلق عبارت است از :

  1. اولین موضع گیری مشخص سیاسی جبهه خلق ، در 19 دسامبر 1967 علیه " احمد شقیری " رئیس وقت سازمان آزادی بخش فلسطین انجام گرفت . این جبهه یادداشتی را که از طرف کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین مبنی بر درخواست استعفای شقیری از ریاست این سازمان به او تسلیم شده بود ، تأیید کرد . دو روز پیش از این تاریخ ، اولین بیانیه نظامی جبهه در مورد عملیات رزمندگان جبهه خلق در نزدیکی یک کیبوتص اسرائیلی صادر شده بود .
  2. موضع گیری در برابر حکومت اردن : از دیدگاه جبهه خلق آزادی بخش فلسطین حکومت اردن به دلیل موقعیت جغرافیایی این کشور تأثیر سیاسی و نظامی بزرگی در نبرد اعراب و صیهونیسم دارد ولی از ابتدا معتقد بود همزیستی میان مقاومت فلسطین و حکومت اردن محال است . لذا برخوردهای زیادی پدید آمد . تردید انقلاب در مبارزه با حکومت اردن موجب شد فرصتی گرانبها را از دست ندهد و حکومت اردن توانست مقاومت فلسطین را در سپتامبر 1970 درهم کوبیده و سپس در ژوئیه 1971 جنبش مقاومت فلسطینی را از این کشور اخراج کند . بدین لحاظ جنبش مقاومت مهم ترین موقعیت خود را از دست داد . زیرا اردن به دلیل شرایط خاص خود موقعیت طبیعی و اساس انقلاب می باشد .
  3. مبارزه با خط سازشکاری بعد از جنگ 1973 و تأسیس جبهه نیروهای فلسطینی مخالف با سازشهای تسلیم طلبانه : به دنبال تحرکاتی که پس از جنگ اکتبر صورت گرفت ، جبهه خلق معتقد شد که توطئه ای در جهت خاتمه نبرد اعراب و صهیونیسم براساس اعتراف به وجود صهیونیستها و انحراف انقلاب فلسطین با تشکیل حکومتی فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه در برابر سکوت نسبت به آزادسازی کلیه سرزمینهای فلسطینی در جریان است . حذف شعار " عدم مذاکره با دشمن صهیونیستی " از برنامه سیاسی مصوب دوره دوازدهم مجلس ملی فلسطین موجب کناره گیری جبهه خلق از کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین گردید . جبهه خلق با سه گروه دیگر " جبهه رد " ( جبهه نیروهای فلسطینی مخالف راههای سازشکارانه ) را در سال 1974 تشکیل داد که موشع کاپیتولاسیونی ساف را در پذیرش یک دولت و کشور محدود فلسطین در ساحل غربی و نوار غزه رد کرد . اختلاف فوق الذکر تا زمان دیدار سادات از قدس ادامه یافت . با برگزاری کنفرانس اول سران جبهه پایداری کلیه گروههای فلسطینی بر روی اساسنامه طرابلس توافق نمودند . در این اساسنامه کنفرانس صلح خاورمیانه در ژنو و راه سازشکاری رد شد و اساس عدم مذاکره با دشمن صهیونیستی را مطرح نمود و هر هدف مرحله ای انقلاب فلسطین را مشروط به ضوابطی دانست که گامی در جهت تحقق هدف استراتژیک بوده و اهدافیجایگزین آن نباشد . ولی در سال 1975 بسیاری از رهبران این جبهه اعلام کردند که آنها نیز همانند برخی گروههای دیگر ، ایجاد یک دولت خودمختار فلسطنی را در هر بخش از فلسطین می پذیرند تا به عنوان پایگاهی برای مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل از آن استفاده کنند . مدتی نیز جبهه با همه طرحهای صلح مخالفت ورزید و ضمن اعلام اینکه همه ابتکارات صلح مشخص کردن و تأمین امنیت مررزهای اسرائیل است خواستار وحدت بیشتر در برابر خطری شد که قرارداد کمپ دیوید برای انقلاب فلسطین به وجود آورده است . پس از قرارداد کمپ دیوید این جبهه اعلام کرد که هیأت حاکمه کنونی آمریکا به خاطر توطئه علیه انقلاب و مردم فلسطین باید بهای گزافی بپردازد و سوگند یاد کرد که به منافع و پایگاههای آمریکا در همه نقاط جهان حمله نماید .
  4. جنگ داخلی لبنان : جبهه خلق آزادی بخش فلسطین معتقد است درگیریهایی که در لبنان بین جنبش مقاومت فلسطین و جنبش ملی لبنان از سویی و نیروهای لبنانی ( فالانژیستها ) از سوی دیگر به وجود آمد ، درگیریهای موقتی و براساس شرایط خاص و یا اقدامات غیرمسئولانه نبود بلکه درگیریهای مه 1973 مقدمه درگیریهای وسیع لبنان از آوریل 1975 می باشد .

براین اساس جبهه خلق مطرح نمود طبیعت پیکار و برنامه های امپریالیستی ، صهیونیستی ، ارتجاعی در لبنان امکان هرگونه راه حل وسطی برای جنگ لبنان را اجازه نمی دهد زیرا اختلاف موجود به صورت تناقضی خونین درآمده و راه حل آن فقط با شکست یکی از طرفین امکان پذیر است .

جبهه خلق براساس تحلیل فوق از نیروهای ملی و پیشرو درگیر نبرد خواست که مواضع و تاکتیکهای خود را روشن نمایند .

جبهه خلق اعتقاد دارد حضور سلاح فلسطین در لبنان به معنای استمرار انقلاب فلسطین است و همین حضور بزرگترین پشتیبانی سیاسی مادی و معنوی از مبارزات مردم داخل فلسطین می باشد . همچنین جبهه اعتقاد دارد سلاح فلسطینی مشکل اساسی در راه برقراری خودمختاری و مشکلی اساسی در راه هر رژیم عربی است که درصدد پیوستن به کمپ دیوید می باشد حضور سلاح فلسطینی موجب ایجاد حالت انقلابی شده و اثرات آن به منطقه عربی منتقل می گردد .

به علاوه از دیدگاه جبهه خلق ، برنامه امپریالیسم ، صهیونیسم و ارتجاع در لبنان جنبش ملی لبنان را به اندازه جنبش مقاومت فلسطین مورد هدف قرار داده بود تا بدین وسیله سلطه خود را بر مردم ثبیت کند . لذا جبهه ضرورت اعتبار جنبش ملی لبنان را به عنوان اساس عملیات مبارزه مطرح نمود و نقش فلسطینیها را نقش پشتیبانی و شرکت کننده دانست .

  1. مواضع جبهه خلق نسبت به انتفاضه فلسطین : جبهه خلقآزادی بخش فلسطین با شروع انتفاضه فلسطین ، به حمایت از آن برخاست و نیروهای آن در داخل سرزمینهای اشغالی در کنار مردم مسلمان فلسطین و دیگر گروههای عمده مبارز فلسطین به مبارزه علیه رژیم صهیونیستی پرداختند . این جبهه همراه با پنج گروه عمده مبارز فلسطینی در سرزمینهای اشغالی یعنی جهاد اسلامی فلسطین ، جنبش حماس ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین - فرماندهی کل ، جبهه دمکراتیک آزادی بخش فلسطین و جنبش فتح و نیز مردم مسلمان فلسطین در انتفاضه فلسطین شرکت کرد و از سه گروه اصلی تشکیل دهنده رهبری متحد قیام انتفاضه - که از نخستین روزهای انتفاضه شکل گرفته بود . این جبهه می گوید که خود را ملزم می داند که به انتفاضه ملت فلسطین کمک کند تا آنها بتوانند به مقاومت خود در برابر رژیم صهیونیستی و نیز اعتصابها و تظاهرات در سرزمینهای اشغالی فلسطین ادامه دهند .
  2. مذاکرات ساف - اسرائیل : جبهه خلق که عضوی در شورای ملی فلسطین است در سال 1991 به دنبال تصمیم شورا در سپتامبر همان سال که اصول ششگانه ای را برای گفت وگو با رژیم صهیونیستی اعلام کرد موافقت خود را مشروط بر تحقق این اصول ششگانه ، با مذاکرات ساف و اسرائیل اعلام کرد . این اصول عبارتند از : حق بازگشت فلسطینیها ، حق تعیین سرنوشت ، حق استقلال ، متوقف کردن احداث شهرکهای صهیونیست نشین ، متوقف کردن تبعید فلسطینیها و وحدت ملت فلسطین و کسب حقوق این ملت ، اما هنگامی که عرفات و نمایندگان ساف در مذاکرات دو جانبه تصمیمات شورای ملی فلسطین را نقض کردند ، این جبهه نیز گفت وگوهای ساف - اسرائیل را در مادرید و واشنگتن رد کرد و خواستار توقف فوری مذاکرات شد . سپس با دیگر گروهها و نیروهای ملی و اسلامی فلسطین مواضع واحدی را در مقابل فرایند سازش ساف با اسرائیل در پیش گرفت . وجه مشترک این گروهها و نیروها که به گروههای ده گانه شهرت یافت گسترش انتفاضه ، مقاومت در برابر صهیونیستهای اشغالگر تا آزادی سرزمین فلسطین ، متوقف کردن شهرک سازی صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی ، متوقف کردن تبعید فلسطینیان و متوقف کردن سرکوب بود . افزون بر آن این گروه ، خواستار متوقف کردن مذاکرات واشینگتن و دو جانبه و چندجانبه و نیز نفی کمیته های خودمختاری که آمریکائیان در مادرید اعلام کردند ، شدند . و از عرفات و دولتهای شرکت کننده در مذاکرات نیز خواستند تا از مذاکرات کناره گیری کنند .

ج - وضعیت نظامی و عملیات امنیتی جبهه :

شاخه فلسطینی جنش ناسیونالیستهای عرب پیش از پنجم ژوئن برای نبرد مسلحانه آماده گردید . پیش از آن نیز سابقه نبردمسلحانه داشت . اولین مبارز آن ، خالد ابوعشیه بود که در 2/11/1964 شهید شد . پس از پنجم ژوئن جبهه خلق به نبرد مسلحانه در داخل و خارج سرزمین اشغالی ادامه داد و فعالیت آن بخشی از نبرد گروههای مقاومت نظامی فلسطین بود .

جبهه ضربات دردآوری در کوهستانهای الخلیل و نوار غزه به دشمن صهیونیستی وارد کرد و گروهی مسلح انقلابی تشکیل داد که خسارتهای زیادی به دشمن صهیونیستی وارد ساخت . ولی به دلیل شرایط نامساعد موضوعی ، توقف جنگ فرسایشی جبهه مصر ، بروز حوادث اردن در سپتامبر 1970 و عملیات نظامی گسترده دشمن صهیونیستی علیه جنبش مقاومت که موجب تصفیه رهبران دسته اول تشکیلات جبهه خلق در نوار غزه - که تحت رهبری شهید محمد محمود اسود ( چگوارای غزه ) گردید عضو دفتر سیاسی جبهه قرار داشت - و همچنین منجر به از بین رفتن تعدادی از گروههای انقلابی جبهه در مناطق دیگر گردید عملیات نظامی این جبهه محدود شد . البته این حوادث از بازسازی تشکیلاتی و ادامه نبرد جلوگیری نکرد .

جبهه در زمینه عملیات مرزی از خارج سرزمینهای اشغالی عملیات نظامی انجام داد و با حمله به نیروهای گشتی دشمن و هجوم به مستعمره های یهودی نشین ، موجب فرسایش و هراس نیروهای دشمن شد . همچنین با یک سری عملیات نظیر انفجار خط لوله نفت در ارتفاعات اشغالی جولان و عملیات نفتکش " کورال سی " در تنگه " باب المندب " ضربات نظامی خود را متوجه مصالح امپریالیسم کرد . ضرباتی نیز به مصالح و منافع رژیم صهیونیستی و مؤسسات اقتصادی دشمن در خارج از سرزمین اشغالی وارد ساخت .

جبهه خلق در گذشته از مقاومت فلسطین و حضور مسلح آن در برابر هجومهایی که به منظور سرکوبی و پاکسازی فلسطینیها در سرزمینهای عربی می باشد به دفاع پرداخت و در این موضوع با گروههای مقاومت فلسطینی مشترک بود .

در جریان مقاومت قهرمانانه در اردوگاه " تل زعتر " بیروت تشکیلات نظامی جبهه به رهبری شهید ابوامل ( عضو کمیته مرکزی جبهه ) نقش مؤثری در کنار توده های مردم فلسطینی ، رزمندگان انقلاب فلسطین و سایر گروهها داشت . همچنین رزمندگان جبهه خلق همراه دیگر نیروهای مقاومت در دفاع از شهر صور در برابر هجوم دشمن صهیونیستی در مارس 1978 ایستادگی کردند .

جبهه خلق آزادی بخش در زمینه برخورد نظامی با رژیم صهیونیستی معتقد است جنگ محدود گروهها ( چریکی ) علیه مؤسسات دشمن صهیونیستی باید به مرحله جنگ آزادی بخش خلقی تبدیل شود که مستلزم ایجاد پایگاههای امن در کشورهای عربی مجاور است .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین هر چند که در داخل ضربه خورد ولی توانست نیروهای خود را در خارج از سرزمینهای اشغالی سازمان داده و دست به تشکیل هسته های عملیاتی بزند و در سطح نظامی به استفاده از عملیات ویژه مشهور گردد . در این راستا به چندین عملیات علیه رژیم صهیونیستی و حامیان آن در جهان دست زد که در زیر به مهم ترین آنها اشاره می شود . البته دامنه این عملیات شامل کشورهایی که مستقیما در جنگ اعراب و اسرائیل دخالتی نداشتند ولی رژیمهای مرتجع عرب را تحت تأثیر قرار دادند نیز شد .

عملیات بسیار مهم جبهه خلق شامل هواپیماربایی ، گروگان گیری های جمعی ، بمب گذاری و ترور بوده است . پس از قرارداد کمپ دیوید ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین سوگند یاد کرد که به فعالیتهای خود در اسرائیل و مناطق اشغالی شدت بخشد " به پروژه های صهیونیستی ضربه کاری وارد سازد " ولی در میزان بمب گذاریهای جبهه خلق افزایش چشمگیری مشاهده نشد .

مهم ترین عملیاتی که در این راستا جبهه خلق آزادی بخش فلسطین انجام داده عبارتند از :

ژوئیه 1968 - اولین عملیات خارجی ربودن یک هواپیمای ال آل به الجزایز بود . اسرائیل در برابر تحویل هواپیما و مسافران آن ، 16 زندانی فلسطینی را آزاد کرد .

سپتامبر 1970 - به دنبال برخورد با ارتش اردن 4 هواپیما را ربودند و پس از آنکه هواپیمای بوئینگ 747 آمریکا را در فرودگاه قاهره منفجر کردند ، سه هواپیمای دیگر را به " فرودگاه انقلاب " در نزدیکی شهر " زرقاء " در اردن منتقل کرده و در حدود 500 تن را به گروگان گرفتند .

1971 - به طور هماهنگ به ربودن چهار هواپیمای اروپایی و امریکایی و نابودسازی آنها در اردن پرداختند . چریکها در این واقعه 300 تن را گروگان گرفتند و خواستار آزادی چریکهای عرب از زندانهای سویس ، انگلیس و آلمان غربی شدند . با آزاد شدن بعضی از افراد مورد نظر ، گروگانها نیز آزاد شدند .

1971 - به کشتی تانکر اسرائیلی به نام " کور ال سی " حمله کردند .

مه 1972 - تیراندازی در فرودگاه " لد " ( اسرائیل ) که با همکاری اعضای ارتش سرخ ژاپن اجرا شد و در نتیجه آن 25 نفر کشته و 76 تن زخمی شدند .

آوریل 1973 - حمله به محل اقامت سفیر اسرائیل و یک هواپیمای اسرائیلی در شهر نیکوزیا و قبرس .

ژوئیه 1973 - با همکاری ارتش سرخ ژاپن یک هواپیمای 747 خطوط هوایی ژاپن را ربوده به دوبی بردند و پس از 4روز آنرا نابود کردند . در این عملیات پنج چریک شامل یک زن آمریکای لاتین ، سه چریک عرب و یک ژاپنی هواپیما را به همراه 137 مسافر و خدمه آن ربودند . پس از سه روز مذاکره ، هواپیما به طرف لیبی پرواز داده شد و پس از آنکه چریکها تهدید کردند که آنرا در هوا منفجر خواهند ساخت به آن اجازه فرود داده شد . پس از پیاده کردن مسافرین و خدمه ، هواپیما را منفجر ساختند . درباره انگیزه و تقاضاهای اصلی آنان مطلبی انتشار نیافت لیکن بعدها هواپیمایی ژاپن اعلام کرد که قبلاً یادداشتی دریافت کرده بود که در آن خواستار 30 میلیون پن ژاپنی و آزادی سه تن از اعضای ارتش سرخ ژاپن از زندانهای این کشور شده اند . ولی این شرکت به علت کمبود وقت نتوانسته بود این تقاضاها را مطرح نماید و در نتیجه هواپیما نابود شد .

اوت 1973 - تیراندازی در فرودگاه آتن : در این عملیات دو چریک با پرتاب نارنجک و شلیک مسلسل دستی سه تن را کشتند که دو تن آنها آمریکایی بودند و 55 تن را در سالن انتظار فرودگاه آتن زخمی نمودند . پس از آن چریکها 35 تن را گروگان گرفتند و دو ساعت بعد خود را به پلیس تسلیم کردند .

نوامبر 1973 - یک هواپیمای ک . ال . ام 437 را که از آمستردام عازم توکیو بود به همراه 271 مسافر و خدمه آن ربودند . چریکها از دولت هلند خواستند که در موضع خود در قبال اسرائیل تجدیدنظر کند و به یهودیان روسی برای مهاجرت به اسرائیل کمک نکند . هواپیما در چند نقطه برای سوخت گیری توقف شد و بعضی از کشورهای خاورمیانه به هواپیماربایان اجازه فرود ندادند . به هنگام توقف در نیکوزیا ، قبرس ، چریکها برای رئیس جمهور یادداشتی فرستاده خواستار آزادی سه تن از رفقای زندانی خود شدند ، ولی قبل از اینکه در این مورد اقدامی شود هواپیما پرواز خود را از سرگرفت . پس از دو روز مسافرین و خدمه های زن هواپیما را در مالت آزاد کردند و از عوض مدیر ک . ال . ام و کاردار مصر در این جزیره را گروگان گرفتند .

هواپیماربایان سرانجام در دوبی پس از دریافت امان نامه خود ، گروگانها را تسلیم نمودند .

دسامبر 1973 - تیراندازی در فرودگاه فومینیکو ( رم ) ، پنج چریک در سالن انتظار فرودگاه شروع به تیرندازی کردند . پس از به اسارت درآوردن افراد پلیس ایتالیا به طرف یک جت بال امریکن که آماده پرواز به طرف بیروت بود دویدند و با پرتاب یک بمب آتش زا به درون آن موجب کشته شدن 30 تن شامل چند آمریکایی و چهارتن از مقامات مراکشی شدند . یکی از افراد پلیس نیز هنگامی که سعی داشت از هدایت هواپیمای لوفت هانزا توسط چریکها جلوگیری کند کشته شد . در اینهواپیماربایی 12 تن گروگان گرفته شدند . پس از آنکه بیروت به این هواپیما اجازه فرود نداد ، به طرف آتن پرواز کردند . هواپیماربایان به مدت 14 ساعت با مقامات یونانی مذاکره کردند تا آزادی دو تن از همکاران خود را که در عملیات ماه اوت دست داشتند ، به دست آورده گروگانهای خود را نیز با دیپلماتهای عرب معاوضه نمایند . پس از پایان یافتن زمان تعیین شده ، چریکها ادعا کردند که تعدادی از گروگانهای خود را کشته اند . ولی بعدا معلوم شد که این ادعا صحت نداشته است . هواپیما پس از آن در دمشق توقف کرد تا غذا ، سوخت و نقشه تهیه نماید . مقامات سوری نیز نتوانستند چریکها را متقاعد به آزاد ساختن گروگانها نمایند . سرانجام علی رغم تلاش کویتیها برای جلوگیری از فرود ، هواپیما در کویت به زمین نشست ، چریکها گروگانها را آزاد ساخته ، و خود را تسلیم کردند .

ژانویه - فوریه 1974 - بمب گذاری ( با همکاری ارتش سرخ ژاپن ) هواپیماربایی ، گروگان گیری در مسیر سنگاپور به کویت ، دو ژاپنی و دو عرب یک قایق را کرایه کردند تا به منظور ماهیگری به بندر سنگاپور بروند . پس از نزدیک شدن به جزیره ای که پالایشگاه و انبار شرکت نفت شل در آن قرار داشت یکی از چریکها با وارد کردن یک ضربه قایقران را بیهوش نمود . ولی قبل از آنکه بتوانند به جزیره برسند قایق با صخره ای تصادم نمود . یکی از قایقهای مسافری ناآگاهانه به کمک آنها شتافت و آنها را به ساحل جزیره رساند و آنها هم مواد منفجره پلاستیکی را به تانکرهای نفتی متصل کردند . یکی از تانکرها آتش گرفت و در دو تانکر دیگر سوراخهای کوچکی ایجاد شد .

چریکها پس از آن به طرف لنگرگاه دویده و یک قایق مسافربری دیگر را با پنج خدمه آن به گروگان گرفتند . قایقهای مسلح دولت سنگاپور آنها را به سرعت محاصره کرد . چریکها خواستار رفتن به یک کشور عربی شدند و از سفیر ژاپن خواستند که به همراه یکی دیگر از مقامات ژاپنی ترتیب این کار را داده به جای گروگانها در سفر همراه با آنها باشند . مقامات ژاپن و سنگاپور با این تقاضا به منظور حفظ جان گروگانها موافقت کردند . در حالی که در سنگاپور در مورد این مسأله مذاکره می شد پنج چریک دیگر در کویت سفیر ژاپن و چند تن از همکاران وی در این کشور را گروگان گرفتند تقاضاهای آنها این بود که یک هواپیمای ژاپنی چهار همکار آنها در سنگاپور را به کویت بیاورد . دولت کویت اعلام کرد در صورتی که گروگانها را آزاد نمایند به چریکها در خاک این کشور امان داده خواهد شد ولی به هیچ یک از هواپیماهای ژاپنی اجازه فرود در خاک کویت را نداد .

از طرف دیگر دولت ژاپن اعلام کرد که با تقاضای چریکها موافق است و چون کویتیها با یک عمل انجام شدهروبه رو شده بودند ژاپنیها یکی از هواپیماهای خود را به سنگاپور فرستادند و پس از آزادی گروگانها چهار چریک را از آنجا به کویت منتقل کردند . پس از آزاد شدن گروگانها در کویت دولت این کشور نیز با بی میلی اجازه فرود هواپیما را صادر کرد .

9 چریک فورا به طرف عدن پرواز کردند و در آنجا به آنها اجازه داده شد که هر وقت مایل باشند این کشور را ترک نمایند .

مارس 1974 - یک هواپیمای جت انگلیسی را که از بمبئی عازم لندن بود به همراه 102 تن مسافر آن ربودند و پس از آنکه آتن به آنها اجازه فرود نداد در آمستردام به زمین نشستند . به مسافرین و خدمه اجازه داده شد که فرار کنند و پس از آن آتش ایجاد شد . پلیس هلند دو تن از چریکها را که مسلح به تفنگ و نارنجک دستی بودند در هنگام فرار دستگیر نمود ، در تمام طول عملیات فقط یک تیر از طرف چریکها شلیک شد ولی در این واقعه کسی آسیب ندید .

اوت 1974 - بمب گذاری در دفاتر روزنامه های فرانسه طرفدار اسرائیل در پاریس .

سپتامبر 1974 - تخریب و نابودسازی یک هواپیمای خطوط هوایی بین المللی برفراز دریای ایونی . ( در آسیای صغیر )

دسامبر 1974 - با استفاده از نارنجک به یک سینما در تل آویو حمله کرده ، موجب قتل دو تن و زخمی شدن 38شدند .

دسامبر 1975 - به اسارت گرفتن اعضای اوپک در وین و انتقال آنها به طرابلس و الجزیره . شش چریک در حالی که مواد منفجره و مسلسل سبک دستی را در کیفهای مخصوص لوازم ورزشی حمل می کردند برای آغاز یک عملیات ده روزه وارد ساختمان اوپک شده و در راهرو به تیراندازی پرداخته یکی از افراد پلیس اطریش و یکی از گاردهای امنیتی عراق را به قتل رساندند . و پس از ورود به جلسه وزرا 60 تن را گروگان گرفتند که در میان آنها یازده نماینده رسمی دیده می شد . در مبارزه ای که درگرفت یکی از مقامات وزارت نفت لیبی کشته شد . از طریق یکی از زنانی که گروگان گرفته شده بودند . چریکها خواستار دریافت طناب ، قیچی و نوار چسب برای بستن گروگانها و یک اتوبوس پرده دار برای اینکه صبح روز بعد آنها گروگانها را به فرودگاه ببرند شدند . همچنین درخواست کردند تا یک هواپیمای دی سی - 9 منتظر آنها باشد و از سفیر لیبی در اطریش نیز برای انجام مذاکرات دعوت شود . چند ساعت بعد از وزیر منابع ونزوئلا خواسته شد که یکی رادیو تهیه نماید . بعدا یکی از اعضای هیأت نمایندگی عراق یادداشتی برای پخش از رادیو از طرف چریکها آورد . در این یادداشت چریکها تقاضای سیاسی خود را اعلام کردند که عبارت بودند از : تأیید مجدد سه اصل مطرح شده در اجلاس عربی خارطوم یعنی عدم مذاکره ، نه توافق ، و نه شناسایی رسمی رژیم صهیونیستی . دیگر اینکه اعضای اوپک همه موافقت نامه ها و طرحهای سیاسی را که معادل به رسمیت شناخته شدن موجودیت اسرائیل باشد مردود اعلام نمایند . و همچنین خلق عرب و دیگر خلقهای جهان سوم در مورد منابع نفتی خود نقشی داشته باشند . ساختمان به محاصره 400 پلیس اطریش درآمد در حالی که صدراعظم اطریش کراسیکی و وزیر امور خارجه الجزایر مذاکرات را آغاز کردند . همان گونه که تقاضا شده بود به وسیله یک اتوبوس چریکها به فرودگاه برده شدند . در حالی که 41 تن از گروگانها از جمله وزرا را در اختیار خود نگاه داشته بودند و یکی از همکاران زخمی خود را به یک پزشک اطریشی سپردند تا از وی مراقبت به عمل آورد . هواپیما به الجزیره رفت و چریکها در آنجا وزرای اکوادور ، گابن ، اندونزی ، نیجریه و ونزوئلا را آزاد کردند .

وزیر نفت الجزایر برای نشان دادن اتحاد با همکاران خود از هواپیما خارج نشد . پس از آن هواپیما به طرابلس رفت و وزرای نفت الجزایر و لیبی و چند تن دیگر از گروگانها نیز در آنجا آزاد شدند . پس از آنکه با تقاضای ربایندگان مبنی بر قرار دادن یک هواپیمای دیگر در اختیار آنها مخالفت شد و بغداد و تونس نیز به آنها اجازه فرود ندادند هواپیما به طرف الجزیره رفت و در آنجا بقیه مقامات اوپک را سالم آزاد نمودند . هفته بعد گزارشی انتشار یافت که براساس آن دولت الجزایر به چریکها به عنوان مبارزین انقلاب فلسطین پناهندگی اعطا کرده است . منابع الجزایری اظهار داشتند که چریکها با وزیر امورخارجه الجزایری درباره آزادی خود و آزادی گروگانها مذاکره کرده بودند .

ژوئن 1976 - همکاری وابستگان لبنانی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در ربودن و قتل سفیر آمریکا در لبنان و مشاور اقتصادی و راننده اش .

ژوئن و ژوئیه 1976 - یکی از هواپیماهای شرکت هواپیمایی فرانسه در مسیر تل آویو - پاریس ربوده شد . آنرا ابتدا به بن غازی در لیبی بردند و پس از آن در کشور اوگاندا در فرودگاه انتبه خارج از شهر کامپالا به زمین نشستند . چریکها که مسلح به تفنگ ، مسلسل دستی و مواد منفجره بودند 275 تن را گروگان گرفته خواستار آزادی 53 چریک از زندانهای اسرائیل ، فرانسه ، کنیا ، سویس و آلمان غربی شدند و اعلام کردند که تا قبل از اول ماه ژوئیه باید آنها را به فرودگاه انتبه منتقل سازند . پس از چند ساعت ، چریکها و گروگانها را از هواپیما به یک ساختمان قدیمی فرودگاه منتقل کردند . در آنجا اسرائیلیها و یهودیهای دارای ملیتهای مختلف را از بقیهگروگانها جدا نمودند . در 30 ژوئن هواپیماربایان ، 47 زن ، کودک و افراد مسن را آزاد کردند . روز بعد پس از اینکه دولت اسرائیل اعلام کرد که در سیاست عدم مذاکره خود تغییر ایجاد کرده و حاضر است در مورد آزادی بعضی از چریکهای زندانی در اسرائیل در ازای آزادی گروگانها مذاکره کند ، زمان تعیین شده تا 4 ژوئیه تمدید شد و حدود 100 تن دیگر از گروگانها آزاد شدند . مذاکرات اسرائیلیها از طریق دولت فرانسه در اوگاندا انجام گرفت . سفیر سومالی در اوگاندا که یکی از دیپلماتهای مهم آنجا بود به عنوان نماینده چریکها وارد عمل شد . در تاریخ 4 - 3 ژوئیه چتربازان و افراد پیاده نظام برجسته اسرائیل به هنگام سپیده دم به حمله دست زدند و گروگانها را آزاد کردند . حداقل هفت تن از چریکها و یکی از سربازان اسرائیلی و سه تن از گروگانها در این واقعه کشته شدند .

حدود 20 سرباز اوگاندایی در حمله اسرائیلیها کشته و تعداد زیادی از آنها زخمی شدند .

ژوئیه - اوت 1976 - بمب گذاری در نمایشگاه بین المللی ، هتل مهم توریستی و دیگر مناطق دمشق .

اوت 1976 - حمله مسلحانه به مسافرین هواپیمای ای . آل در فرودگاه " یسیلکو " استانبول . دو تن از چریکهای این عملیات که به حبس ابد محکوم شده بودند در ژانویه 1979 از زندان ترکیه گریختند .

سپتامبر 1976 - یک هواپیمای ک . ال . ام را در اروپا ربوده ، آنرا ابتدا وادار به سوخت گیری در تونس و سپس وادار به فرود در قبرس کردند . در این عملیات سه چریک ، 82 مسافر و خدمه هواپیما را گروگان گرفته از اسرائیل خواستند هشت زندانی فلسطینی را آزاد نماید . آنها تهدید کردند که در صورت مخالفت با تقاضاهایشان هواپیما را منفجر خواهند کرد . ولی 4 ساعت بعد از فرود ، گروگانها را آزاد کرده ، خود را با دریافت امان نامه تسلیم مقامات یونانی قبرس کردند .

اکتبر 1977 - یک هواپیمای لوفت هانزا را در مسیر ماجورکا به فرانکفورت ربوده ، آنرا وادار به فرود در موگادیشو پایتخت سومالی کردند . چهار چریک این عملیات ، در حالی که به تفنگ ، مواد منفجره پلاستیکی و مهمات ماکاروف 9 میلی متری مسلح بودند 87 تن را گروگان گرفتند . آنها ابتدا خواستار آزادی 11 زندانی از زندانهای آلمان غربی و دواز همکاران جبهه خلق آزادی بخش فلسطین از زندانهای ترکیه شدند . در قبال آزادی گروگانها خواستار دریافت 15 میلیون دلار و امان نامه برای پرواز به یک کشور نامعلوم شدند . برای برآورده شدن تقاضا مدت زمان تعیین شد . با وجود تماس مقامات با هواپیماربایان ، امتیازی دریافت نشد و زمان تعیین شده به پایان رسید . یک واحد اتوبوس ویژه مرزی آلمان فدرال مرکب از 61 تن به یک ضدحمله دست زد . سه تن ازچریکها کشته و یکی از آنها به اسارت گرفته شد . 9 تن از گروگانها زخمی نیز شدند ولی هیچیک از آنها کشته نشدند . قبل از حمله ، خلبان به وسیله چریکها کشته شده بود .

دسامبر 1977 - بمب گذاری در دفتر هواپیمایی مصر در شارجه .

آوریل 1978 - سفیر پیشین لبنان در امارت متحده عربی و کویت را که عضو یکی از خانواده های نیرومند شیعی بود به قتل رساندند . جرج حبش ، یکی دیگر از اعضای این خانواده را متهم به قتل یکی از دوستان نزدیک خود در حمله اسرائیل در ماه مارس کرد .

مه 1978 - سه چریک مسلح به سلاحهای سبک و نارنجک دستی به طرف مسافرینی که آماده سوار شدن به یک هواپیمای ای آل در فرودگاه اورلی خارج از پاریس " بودند آتش گشودند . در هنگام مبادله آتش ، چریکها و یکی از اعضای امنیتی کشته شدند . دو پلیس فرانسوی ، یکی از مهمانداران زن و یکی از مسافرین نیز مجروح شدند .

اوت 1978 - چهار تن با پرتاب نارنجک و تیراندازی با سلاحهای اتوماتیک به طرف اتوبوسی که 21 تن از خدمه هواپیمایی ال آل را به طرف هتلی در لندن می برد ، حمله بردند . یکی از زنان مهماندار اسرائیلی کشته ، دو تن از آنان مجروح شدند و در این واقعه هفت تن از عابرین انگلیسی نیز زخمی شدند و یکی از چریکها در اثر اصابت یک ترکش نارنجک کشته شد . دو تن از چریکها دستگیر و یکی از آنها موفق به فرار شدند .

نوامبر 1978 - بمب گذاری در یکی از اتوبوسها در نزدیکی جریکو ، پس از پرتاب بمب به داخل اتوبوس در یک توقفگاه ، یک توریست بلژیکی و سه اسرائیلی کشته و بیش از 30 تن نیز مجروح شدند که در میان آنها 5 تن سوئدی ، 3کانادایی و 2 تن آمریکایی به چشم می خورد . چریکها به وسیله اتومبیلی که در آنجا پارک شده بود . فرار کردند .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین عملیات خارجی را چنین توجیه می کند که مسأله فلسطین در دنیا به دست فراموشی سپرده شده بود و ملت فلسطین باید از آن چنان امکاناتی برخوردار شود که بتواند به یک جنگ آزادی بخش توده ای ( مردمی ) مانند جنگ الجزایر یا ویتنام دست بزند . بنابراین دامنه جنگهای چریکی در داخل فلسطین بسیار محدود بود و این جبهه قصد داشت سرتاسر جهان را صحنه فعالیتهای چریکی قرار دهد تا افکار عمومی جهان را به این واقعیت معطوف دارد که چیزی به نام مسأله فلسطین وجود دارد و ملتی هست که در سرزمین ملتهای دیگر مبارزه می کند زیرا از سرزمین خودش محروم شده است . به اعتقاد این جبهه ، عملیات خارجی ، مشکل را همچنان در اذهان رنده نگاه می دارد در حالی کهعملیات محدود در سرزمینهای اشغالی هیچگاه نمی تواند این هدف را تأمین کند . البته عملیات خارجی در مواردی هم به این هدف دست یافته است .

د - روابط جبهه :

  1. روابط داخلی :

انشعابهای پی درپی و متعددی که در درون جبهه خلق آزادی بخش فلسطین روی داد بر روابط این جبهه با دیگر سازمانهای متفاوت و به ویژه فتح بیشتر بر سر این مسأله بود که چه کسی نماینده فلسطینیها است ؟

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین ، جنبش فتح را به عنوان گروهی از بورژواهای فلسطینی تلقی کرده که سابقا جزو جمعیت " اخوان المسلمین " بوده و مشخصه آنان همکاری با رژیمهای عرب ارتجاعی است و در برابر ، خود را نماینده جناح چپ فلسطینیها می داند . بین این دو گروه ، پیش از سپتامر 1970 و پس از آن ، مناقشات و بحث و جدالهای حادی رخ داده است . آخرین درگیری مهم آنها در ماه نوامبر 1971 در زمینه مسئولیت برخوردهایی بود که با ارتش اردن به وجود آمد و منجر به اخراج مقاومت از اردن شد . کمال عدوان ( شهید ) یکی از اعضای کمیته مرکزی و مسئول تبلیغات فتح در یک کنفرانس مطبوعاتی در بیروت ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین را متهم به دست نشاندگی رژیم اردن کرد که فتح را چندین بار از تصفیه حساب با این جبهه بازداشت ، کمال عدوان همچنین خاطرنشان ساخت که جبهه خلق آزادی بخش فلسطین بهانه های لازم را به دست رژیم اردن داد تا جنبش مقاومت را در اردن سرکوب کند . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین نیز سخنان عدوان را به تفصیل پاسخ داد .

رهبران جبهه خلق آزادی بخش فلسطین اظهار داشتند که هدف از این کنفرانس مطبوعاتی برانگیختن احساسات برضد جبهه خلق است که به خاطر موضع گیریهای سیاسی اش توانسته است همکاری کادرهای فتح را به طور قابل ملاحظه ای جلب کند .

روابط بین دو سازمان همچنان تیره به نظر می رسید اما کمی به تدریج بهبود یافت تا اینکه در سال 1973 سخن از ادغام و اتحاد دو سازمان به میان آمد و یمانی در مصاحبه ای با مجله الهدف در آوریل 1973 اظهار داشت که برای پیشبرد کار ساختمان یک جبهه ملی گسترده ، اتحاد دو سازمان یا بیشتر امری ضروری است . یمانی فاش ساخت که فتح و جبهه خلق در تشکیل یک جبهه ملی به موافقت رسیده اند . همچنین اضافه کرد که همکاری بین دو سازمان در زمینه برنامه های شورای ملی فلسطین ( که در ماه ژانویه 1973 تشکیل شد ) ، تشکیل یک جبهه ملی و افزایش حملات برضد دشمن خواهد بود . به این ترتیب عملیات نظامی در سرزمین های اشغالی و به خصوص درغزه ویرانیهای زیادی به بار آورد . هنگامی که نشانه های نزدیکی سوریه و اردن پدیدار شد و صاعقه موضع خصمانه ای نسبت به فتح اتخاذ نمود ، نزدکی جبهه خلق با فتح افزایش یافت .

با وجود این مواضع این دو سازمان کاملاً مخالف یکدیگر بود . جبهه خلق جزء پیشگامان جبهه رد قرار گرفت در حالی که فتح از طرح سازمان آزادی بخش فلسطین که شورای ملی فلسطین در ژوئن 1974 آنرا پذیرفته است پشتیبانی کرد .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین به خاطر مبارزه و مخالفت با سیاست سازمان آزادی بخش فلسطین ، عضویت خود را در کمیته اجرایی سازمان لغو کرد و در ماه سپتامبر 1974 نماینده اش را فراخواند . جبهه خلق قبلاً تهدید کرده بود در صورتی که رهبری سازمان آزادی بخش تصمیم به شرکت در کنفرانس صلح ژنو بگیرد به طور کلی این سازمان را ترک خواهد کرد . از آن زمان به بعد ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین ، تصمیمات کنفرانس سران را در رباط محکوم کرد .

در این کنفرانس که در اکتبر 1974 تشکیل شد اعلام گردید که سازمان آزادی بخش فلسطین تنها نماینده قانونی مردم فلسطین بوده و مسئولیت آزاد ساختن کرانه غربی و نوار غزه و تأسیس یک دولت فلسطین را در این سرزمین به عهده دارد .

  1. روابط خارجی :

روابط جبهه خلق آزادی بخش فلسطین با کشورهای عربی همواره با فراز و نشیبهای پی درپی همراه بوده است . در اوائل سال 1968 مقامات سوریه دکتر جرج حبش رهبر این جبهه را دستگیر کردند ولی گروهی از اعضای آن مخفیانه او را از زندان خارج کردند و در نتیجه بحران جدیدی در روابط آنها با سوریه پدید آمد . پس از آنکه جبهه ملی ( مارکسیستی ) زمام امور را در عدن به دست گرفت جبهه خلق روابط دوستانه و صمیمانه ای با رژیم جمهوری دموکراتیک خلق یمن ( سابق ) برقرار کرد و به دنبال آن یک نفتکش " کورال سی ) متعلق به اسرائیل را در راه بندر ایلات از خاک یمن جنوبی به موشک بستند . این عمل تنها برضد اسرائیل نبود بلکه متوجه عربستان سعودی نیز بود که در آن زمان روابطش با رژیم عدن بسیار تیره بود . روابط جبهه خلق با لیبی نیز بحرانی بود و به دنبال اظهارات سرهنگ قذافی مبنی بر آنکه قصد دارد با نظریات کمونیستی در جنبش چریکی مبارزه کند رابطه آنها به طور کلی قطع شد . روابط جبهه خلق به ویژه پس از گرایش آن به چپ ، با مصر رو به سردی گرائید و مناسبات آن با الجزایر نیز ضعیف بود . اما در سالهای بعد به خاطر پشتیبانی لیبی از موضع جبهه رد که جبهه خلق آن را اتخاذ کرده روابط جبهه با این کشور به طور قابل ملاحظه ای بهبود یافت .

می توان گفت که جبهه خلق آزادی بخش فلسطین مدتزمان محدودی در سطح جهانی موفقیت های زیادی کسب کرد . زیرا توانسته بود دو نوع رابطه برقرار کند : یکی با بلوک شرق ( کمونیست ) به ویژه پس از آنکه سیاستی را در پیش گرفت که در خط مارکسیسم - لنینیسم جریان داشت . دکتر حبش در سال 1970 از چین ، کره شمالی و اتحاد جماهیر شوروی دیدن کرد . دیدار او از مسکو جناح میانه روی جبهه را تقویت کرد . کلیه عملیات خارجی متوقف شد و پس از آن به تدریج جبهه خلق موضع گیریهای افراطیش را تغییر داد . رابطه دیگر جبهه با سازمانهای انقلابی جهان بود . عملیات فرودگاه " لد " روابط جبهه را با ارتش سرخ ژاپن تأیید کرد و این مناسبات با عملیات سنگاپور تقویت شد .

رهبران جمهوری دموکراتیک خلق یمن ، حبش را یک مبتکر سازمانی و ایدئولوژیکی به حساب می آوردند ، و در امور سیاسی با او مشورت می کردند و خواستار میانجی گری او در تضادهای داخلی خود بودند . در عوض او ار تحت پوشش دیپلماتیک قرار دادند . پناهگاه و دیگر کمکهای اساسی برای جبهه خلق و اعضای عملیاتی خارجی آن فراهم ساختند . پس از هواپیماربایی 1973 ، حبش مقداری از پول هنگفت به دست آمده را به جمهوری دموکراتیک خلق یمن ( سابق ) داد تا بتواند از بخشی از این کشور ، به عنوان پناهگاه و مرکز آموزشی استفاده کند .

لیبی چریکهای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین را به استخدام خود درآورد تا این کشور را در تضاد با مصر در تابستان 1977 یاری دهند .

در جنگ لبنان میان سوریه و جبهه خلق آزادی بخش فلسطین درگیریهای پیش آمد و تمایل سوریه به همکاری با همه گروههای فلسطینی موجود در لبنان ، در نتیجه ، حمله اسرائیل به لبنان و قرارداد کمپ دیوید به وجود آمد . با وجود اینکه رهبران اتحادیه دانشجویان فلسطینی در کویت قبل از جنگ خلیج فارس ( جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ) از اعضای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین به شمار می رفتند . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در دفاتر روزنامه الطلیعه کویت مکاتبات و اسناد و مدارک خود را بایگانی می کردند . اخراج فلسطینیها توسط دولت کویت خطری جدیی علیه هسته مرکزی رهبریت این جبهه در کویت به شمار می رفت . اعضا اعلامیه هایی را در اعتراض به سیاست اخراج نهایی منتشر نمودند . بدبینی و محدودیتهای که توسط کویت ایجاد شد نیز به عنوان موانعی بر سر راه فعالیتهای سازمان جبهه خلق به حساب می آمد .

تعداد کمی از پیروان جبهه خلق آزادی بخش فلسطین مخفیانه در بحرین به سر برده احتمالاً روابطی با جبهه آزادیبخش ملی بحرین و عناصر متعدد بحرینی طرفدار عراق برقرار کردند .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در " برلن غربی " ، " مونیخ " ، و " پرتال " ، و " دوسلدروف " آلمان غربی ( سابق ) هسته هایی داشت . اعلامیه های تبلیغاتی این جبهه نیز در سفارت عراق در بن چاپ می شد .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین با گروههای چریکی آلمان غربی نیز روابطی داشت . در سال 1970 ، عناصر گروه " بادرماینهوف " در خاورمیانه توسط جبهه خلق آموزش نظامی دیدند . بعدها گروه " بادرماینهوف " شناسنامه های جعلی در اختیار افراد عملیاتی جبهه خلق قرار دادند . جبهه خلق ( ودیع حداد ) به حمایت از تقاضای بادرماینهوف ( ارتش سرخ ) در رابطه با آلمان غربی هواپیمای لوفت هانزا را در اکتبر 1977 ربود . در ماه دسامبر 1977 " جورک لانک " یکی از رهبران مهم گروه بادرماینهوف به همراه یکی از مقامات جبهه خلق آزادی بخش فلسطین از بیروت به لیبی رفت . پیروان گروه بادرماینهوف به وسیله جبهه خلق در جمهوری دموکراتیک خلق یمن آموزش می دیدند .

آلمانها مهم ترین گروه خارجی بودند که توسط این جبهه آموزش می دیدند .

دیگر عناصر چپ جدید آلمان غربی نیز به لبنان سفر می کردند تا هم با آوارگان فلسطینی گفت وگو نموده ، و هم به وسیله چریکهای جبهه خلق آموزش داده شوند . اتحادیه مائوئیست کارگران انقلابی عرب در برلن غربی نیز با جبهه خلق رابطه داشت . جنبش دوم ژوئن مستقیما با حبش تماس گرفت تا مخفیگاههایی در عمان ، سوریه ، عراق ، لبنان ، یا جمهوری دموکراتیک خلق یمن ( سابق ) برای آنها ایجاد نماید . اعضای جبهه خلق سعی داشتند به گروههای مذهبی اجتماعی آلمانی از قبیل حامعه رفاه عربی اسلامی ، انجمن اسلامی آلمان انجمن حمایت از اعراب نیوآیزنبرگ بپیوندند تا در آنجاها پایگاههای برای خود ایجاد نمایند . ( موقعیتی برای خود به دست آورند . ) چریکهای آلمانی در تعدادی از عملیات جبهه خلق شرکت کردند که حمله به اوپک و هواپیماربایی که به انتبه ختم شد از جمله آن عملیات می باشد .

نظامیان ارتش جمهوریخواه ایرلند نیز به همراه جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در سالهای 69 - 1968 در اردوگاههای اردنی آموزش دیدند . در ماه مه 1972 جبهه خلق نمایندگانی را برای شرکت در کنفرانس گروههای چریکی در دوبلین به این کشور اعزام نمود .

رادیو اسرائیل نیز طی گزارشی اعلام کرد که گروه جنگجویان اسپانیویی پادشاه کرت که یک گروه دست راستی است به اعضای جبهه خلق آموزش می دهد .

در سال 1969 ، اعضای جبهه آزادی بخش کوبک در پادگان آموزشی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین آموزشدیدند . در آمریکای لاتین نیز با برخی گروهها و سازمانهای این منطقه روابطی را برقرار کرد . در آوریل 1974 ارتش انقلابی آرژانتین با فلسطینیها که گفته می شد از همین جبهه بودند رابطه نزدیک برقرار کرده و در آلمان غربی مبادرت به خرید اسلحه برای ERP نمودند . رابطه بین جبهه خلق و جنبش انقلابی چپ گرای شیلی موجب همکاری دو جانبه در به دست آوردن پاسپورتهای شیلی و پرو و آموزش دیدن اعضای این جنبش توسط جبهه خلق آزادی بخش فلسطین گردید . سابقا کمیته انقلابی امریکای لاتین که پایگاه آن در پاریس بود و آلمان غربی آن را از نظر مالی تأمین می کرد و اعضای آن نیز شامل رهبران تبعیدی آمریکای لاتین و برزیل بود حمایت مخفیانه خود را از جبهه خلق آزادی بخش فلسطین اعلام نمود .

اعضای آمریکای لاتین در عملیات چریکی خارجی به سرپرستی جبهه خلق و نیز در گردآوری اطلاعات تاکتیکی شرکت نمودند . جوامع فلسطینی و عربی موجود در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از جبهه خلق آزادی بخش فلسطین حمایت می کردند .

در آوریل 1978 در پاسخ دعوت رسمی دولت کوبا ، حبش از این کشور دیدار کرد . در پایان این دیدار ، بیانیه ای مبنی بر تأیید و حمایت کوبا از آزادسازی فلسطین از طریق مبارزه مسلحانه صادر شد . و به این ترتیب برای اولین بار یک کشور سوسیالیستی کمونیستی به حمایت از اهداف تندروانه فلسطینیها مبادرت ورزیدند .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین سالها از جبهه آزادیبخش اریتره پشتیبانی نمود و گفته می شد بسیاری از اعضای این جبهه را نیز آموزش داده است ولی در 30 آوریل 1978 یکی از سخنگویان جبهه آزادی بخش اریتره ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین را متهم به برانگیختن خصومت در سلسله مراتب جبهه اریتره نمود تا به این ترتیب بتواند از الطاف رژیم اتیوپی برخوردار شود . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین با دیگر جناحهای اریتره از قبیل جبهه خلق آزادیبخش اریتره و شورای انقلابی جبهه خلق آزادی بخش اریتره نیز روابط صمیمانه داشت .

این جبهه با گروههای چپ گرای ژاپنی روابط مستحکمی برقرار کرد . از سال 1974 جناح " سرجینگ ویو " اتحادیه کمونیستی و مرکز اطلاعات جبهه انقلاب بین المللی به جبهه خلق آزادی بخش فلسطین کمک می کرده است . مرکز پشتیبانی خلق فلسطین در توکیو در زمینه تبلیغات و از نظر غذایی مالی و پوشاک به این جبهه کمک می کرد . وابستگان جامعه وحدت فلسطین و سانتاما نیز برای جبهه خلق پیامهایی ارسال داشته است . در ژانویه 1979 ، روزنامه مردم که یک روزنامهچپگرای ژاپنی است یکی از تقاضاهای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین را چاپ و منشر نمود تا " گزارشها " اعلامیه ها و بعضی از عملیات قهرآمیز در ژاپن انجام شود ، پاسخ مربوط به این تقاضا ، در برگیرنده انتشارات اعلامیه های بیش از 30 گروه ژاپنی بود .

از سال 1971 ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین با ارتش سرخ ژاپن نیز رابطه نزدیک برقرار کرده بود .

ایلچ رامیرز سانچز ( کارلوس ماتینز ) که برزیلی و در شوروی تحصیل کرده است در سال 1971 به استخدام جبهه خلق آزادی بخش فلسطین درآمد . بعدها به عنوان وابسته این جبهه با گروههای چریکی اروپایی همکاری می کرد و سرپرست یکی از هسته های چریکی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در پاریس بود . گروههایی که با او در ارتباط بودند عبارتنداز : ارتش جمهوریخواه ایرلند ، ارتش سرخ ژاپن ، بقایای گروه بادرماینهوف ، رهبران جنبش دوم ژوئن ، رادیکالهای ترکیه ، عوامل اطلاعاتی کوبا و آمریکای لاتین .

گفته شده است که جناح دکتر ودیع حداد در جبهه خلق آزادی بخش فلسطین به کارلوس در زمینه های گردآوری اطلاعات ، طراحی عملیاتی ، تسلیحاتی ، جعل پاسپورت و امور مالی و پناهگاه کمک می کرده است .

ه - - اختلافات و انشعابات درون گروهی :

در کنفرانس جبهه خلق آزادی بخش فلسطین که در ماه اوت 1968 برگزار شد نیروهای چپ گرا وقتی توانستند برنامه های خود را به تأیید برسانند از میدان عمل بیشتری برخوردار شدند ، ولی وقتی احمد جبریل و احمد زعرور نتایج و تصمیمات این کنفرانس را نپذیرفتند . پیش از اتحاد جبهه آزادی بخش فلسطین با سازمان قهرمانان بازگشت و جبهه ملی برای آزادی بخش فلسطین ( سازمان جوانان انتقام ) و تشکیل جبهه خلق جدا گردید و جبهه خلق - فرماندهی کل را بنیان نهاد و زغرور ، سازمان عربی فلسطین را تأسیس کرد . دکتر جرج حبش این گونه حرکتهای تجزیه طلبانه را دلیل بر نفوذ عناصر خارجی در تشکیل سازمانهای کوچک دانست تا با جنبش ناسیونالیستهای عرب به رقابت برخیزند .

چند ماه بعد از جدا شدن جبریل و زغرور بحران بزرگی به وجود آمد . در 21 فوریه 1969 ، نایف حواتمه نیز از این جبهه جدا شد تا جبهه دموکراتیک خلق آزادی بخش فلسطین را تشکیل دهد . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین دست به کشتار و تصفیه خونین عناصر ناراضی زد ولی فتح به حمایت از این عناصر پرداخت . در این هنگام دکتر جرج حبش به منظور مقابله با جبهه دموکراتیک خلق آزادی بخش فلسطین به طور ناگهانی تغییر ایدئولوژی داد و تمام نفوذ و قدرت خود را به کار برد تا رفقای قدیمی اش را به پیروی از شیوه جدید قانع سازد . رهبران جبهه خلق آزادی بخش فلسطین بنا به اصرار و پافشاری شخص " حبش " ایدئولوژی جدید را پذیرفتند و آموزش مارکسیسم - لنینیسم در بین کادرها آغاز شد .

یک پرسش اساسی که بی جواب ماند این است که آیا جبهه خلق آزادی بخش فلسطین دنباله جنبش ناسیونالیست های عرب بود و سازمان خرده بورژوایی است که مواضع ملی اتخاذ کرده ، و یا یک سازمان مارکسیست - لنینیست واقعی بود ؟

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین پاسخ می دهد که این جبهه یک سازمان خرده بورژوازی است که در جهت تحول یافتن به مارکسیسم - لینینیسم تلاش می کند . این شیوه در بین افراد جبهه به نام " عملیات تحول " نامیده شد و دلیلی بود تا برای محکوم کردن جبهه دموکراتیک خلق از آن استفاده کنند زیرا اگر ایجاد تغییر در درون یک گروه خرده بورژوا امکان پذیر باشد دیگر دلیلی برای انشعاب و جدایی این جبهه باقی نمی ماند .

پس از حوادث سپتامبر 1970 در اردن ، گروهی از کادرهای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین این سؤال را مطرح ساختند که آیا این تحول قابل ادامه است ؟ آنگاه اختلاف دیگری بین حبش ، یمانی حداد و غسان کنعانی از یکسو و یک گروه چپ گرای جدید به رهبری ابوشهاب بروز کرد .

جرج حبش تلاش بسیاری نمود تا از این شکاف جلوگیری کند و این دلیل را یادآور می شد که تحول یافتن به چپ امری است طبیعی و امکان پذیر و اصرار داشت که تمامی رهبران اصلی جبهه از همه امکانات گذشته از قبیل امکانات مالی ، آذوقه ، وسایل تبلیغاتی و عملیات نظامی خارجی برخوردار باشد و رهبری جبهه به عنوان " جناح مبارز " مسأله دفاع را به عهده گیرد . ولی چپ گرایان پافشاری می کردند که کلیه افراد کادر رهبری گذشته به عنوان مقدمه ای برای تحرک جبهه در راه تغییر واقعی استعفا دهند . از آنجا که دکتر حبش نتوانست با چپ گرایان کنار بیاید ، به خاطر رفقای قدیمی اش از آنان دست برداشت و در نتیجه آنها جبهه انقلابی خلق آزادی بخش فلسطین را تشکیل دادند . این گروه در اواخر سال 1974 پس از آنکه با مشکلات بیشماری روبه رو گردید ، متلاشی شد . تعدادی از آنها به جبهه خلق - فرماندهی کل پیوستند و تعدادی دیگر به دنبال نامه ای که به کتر جرج حبش نوشتند به جبهه خلق آزادی بخش فلسطین بازگشتند . این عده در نامه خود عواملی را که منجر به تشکیل گروه مزبور شد محکوم کردند .

دکتر جرج حبش در مصاحبه با جرارد شالیند ( مؤلف کتاب نهضتهای مقاومت فلسطین ) در پاسخ این سؤال که آیا انشعاب نایف حواتمه ، جبهه شما را تضعیف نکرده است ؟ این طور جواب می دهد :

وقتی ما تصمیم گرفتیم جبهه را به سازمانی انقلابی تبدیل کنیم ، نائف حواتمه دلایل و منطق ما را قبول نکرد و به ما حملهنمود که جنبش ما هرگز با چنین هدفی موفق نخواهد شد و بهتر است عناصر انقلابی را کنار بگذاریم . ولی ما با ارایه تجربه کوبا گفتیم که توسعه و گسترش جنبش در چنین راهی امکان دارد . با این شکاف ، رفقای بسیار ارزنده ای را از دست دادیم ولی با وجود این توانستیم بدون کمک این دسته از دوستان ، مرحله انتقالی را پشت سر گذاریم ولی مسلم است که با کمک آنها می توانستیم پیشرفت کنیم . اختلاف اساسی ما بر چه اصولی بود ؟ ما مخالف نقش طبقه متوسط پائین در مبارزه آزادی بخش ملی بودیم ، درباره روابط جبهه و دیگر جنبشهای مقاومت ، روابط با رژیمهای ملی ، چگونگی ایجاد سازمان انقلابی و تفسیر در دموکراتیک سانترالیسم در " نهضتهای مقاومت فلسطین " اختلاف نظر داشتیم در هر کدام از نکات فوق ، آنها بیش از ما سختگیر بودند . بدون آنکه بخواهیم نسبت به دوستانم غیرصمیمی باشم باید بگویم آنها تشکیلات خود را تحت فشار و مقتضیات محیط ایجاد کردند ولی بایستی کم و بیش با اوضاع سازگاری می کردند .

اختلافات درون گروهی جبهه خلق ادامه یافت تا اینکه در سال 1977 یکی دیگر از مسئولین جبهه به نام دکتر ودیع حداد که از دوستان قدیمی جرج حبش و طراح اصلی عملیات نظامی جبهه بود و رهبری گروه جوانان ناسیونالیست عربی آزادی بخش فلسطین را نیز در سالهای 74 - 1973 با کمک مالی لیبی به عهده داشت به دلیل اختلافاتی که با جرج حبش پیدا نمود از ادامه فعالیت در جبهه منصرف شد . ( نک - : حداد ، ودیع ) اختلاف وی با جرج حبش از آنجا شروع شد که در سال 1974 جرج حبش دستور داد که به منظور حفظ اعتبار و جلوگیری از اقدامات ضد جبهه رد به وسیله دیگر سازمانهای ساف در عملیات نظامی بین المللی توقفی پدید آید ، ولی پس از عملیات موگادیشو که توسط نیروهای حداد انجام گرفت ، در اکتبر 1977 جبهه خلق آزادی بخش فلسطین اعلام کرد حداد را از کمیته مرکزی خود به علت سرپیچی از تصمیم " توقف عملیات نظامی " اخراج کرده است . به طور کلی بین سالهای 1976 و 1978 گزارشهای بسیاری حاکی از اختلاف در روابط بین حداد و حبش بود . روابط حداد با جبهه خلق آزادی بخش فلسطین از استحکام سابق برخوردار نبود اما او کادرنظامی مخصوص داشت که از ملیتهای مختلف تشکیل شده بود و تحت عنوان جبهه خلق آزادی بخش فلسطین ، عملیات ویژه انجام می دادند . ولی پس از مرگ حداد ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین که با انعقاد قرارداد کمپ دیوید ضرورت انجام یکسری عملیات خارجی را احساس نمود سعی کرد تا مجددا یاران و پیروان حدادرا در جبهه خلق آزادی بخش فلسطین گرد آورد .

پس از رویدادهای فوق الذکر و اختلافات داخلی جبهه خلقتاکنون اختلاف و انشعاب عمده ای در آن به وقوع نپیوسته است .

و - قرارگاهها و پایگاهها :

قرارگاه آن در بیروت بود ولی در اردوگاههای عین الحلوه ، بعلبک ، برج البراجنه ، شتیلا ، نهرالبارد ، و بداوی ، نیز مراکز نفوذ و دفاتر داد . این جبهه در دهه هفتاد در اردوگاههای نوار غزه ساحل غربی و اردن از حمایت زیادی برخوردار بود و هسته های مخفی بسیاری در آنجا مستقر کرد . در 17 کشور عربی نیز دفتر داشت .

قبل از حمله اسرائیل به جنوب لبنان جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در بخش عظیمی از قسمت جنوب شرقی جنوب لبنان کنترل امور رادر دست داشت . علی رغم عقب نشینی در برابر اسرائیل ، این جبهه در ژوئن 1978 بار دیگر در منطقه باریش جنوب رودخانه لیطانی مستقر شد و به عملیات نفوذی برون مرزی خود ادامه داد .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در ژانویه 1979 در دمشق دفتری تأسیس نمود . در عدن و جمهوری دموکراتیک خلق یمن ( سابق ) نیز پایگاه داشت و در عراق نیز یک مرکز آموزشی ایجاد کرد . قبل از رویداد موگادیشو در نوامبر 1977 این جبهه در سومالی نیز مرکزی داشت .

در ماه مه 1977 ، سازمان فتح کنترل دو اردوی آموزشی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در لیبی را به دست گرفت . یکی از آنها در خونر در شرق طرابلس و دیگری بین جانزور و زاویه در غرب طرابلس قرار داشت . جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در محله رأس الهلال لیبی نیز یک مرکز آموزشی داشته است .

دکتر ودیع حداد یک مرکز ویژه خود در اردوی انقلاب در نزدیکی المنصور در شمال بغداد عراق ایجاد کرده بود و به بیگانگان تحت سرپرستی خود در آنجا آموزش می داد . معمولاً جلسات آشتی بین حداد و حبش - به روایتی - در عراق صورت می گرفت . حداد از پایگاههای آموزشی چریکی واقع در لیبی و یمن جنوبی که در آن برای بیگانگان نیز تشکیل شده بود استفاده می کرد . گفته شده است که یکی از هسته های مخفی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در جده عربستان سعودی مسئولیت بمب گذاری در دفتر هواپیمای مصر را در سپتامبر 1977 به عهده گرفت . برخی از فلسطینیها نیز هنگامی که سعی داشتند مواد منفجره را به طور قاچاق وارد عربستان سعودی کنند دستگیر شدند . مقامات سعودی چنین پنداشتند که این افراد ، یا عضو جبهه رد بودند و یا از عناصر جبهه خلق آزادی بخش فلسطین به شمار می رفتند .

در ژانویه 1977 ، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین از قبرس به عنوان پایگاهی به منظور انتقال کمکهایی از قبیل تجهیزات ، غذا ، سلاح و داوطلب استفاده می کرد . در میزان اینبهره بردای کاهش پدید آمد ولی متوقف نشد .

سفارت الجزایر در بروکسل نیز از هسته های جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در این شهر ونیز در لاهه و مونیخ و رم حمایت می کرد .

جبهه خلق آزادی بخش فلسطین علاوه بر استفاده از اردوگاههای پناهندگان به عنوان مراکز آموزشی از منازل مسکونی و روستاهای لبنان به عنوان پایگاههای تخصصی بهره برداری می کرد . قبل از جنگ داخلی لبنان ، اردوگاه فلسطینیان در بعلبک حاوی برنامه های مشترک آموزشی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین و ارتش سرخ ژاپن بود .

ز - منابع و توانائیهای نظامی :

  1. آموزش :

برنامه آموزش این جبهه شامل مبارزه تن به تن ، مبارزه خیابانی و نحوه کاربرد مواد منفجره و سلاحهای انفرادی بود . عناصر عملیاتی این سازمان در بسیاری از کشورهای غربی و در خارج آموزش می دیدند . در نوامبر 1976 اعضای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین برای گذراندن یک دوره زبان خارجی و نظامی به چین عزیمت کردند . به هنگام بازدید حبش از هاوانا در آوریل 1978 ، کوبا موافقت کرد که برای 200 تن از اعضای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین در کوبا و یا یک کشور سوم آموزشهای ویژه تهیه کند .

علاوه بر این ، یک گروه 10 نفره کوبایی در بهار 1978 ، به عنوان مربی اعضای جبهه خلق آزادی بخش فلسطین وارد لبنان شد .

پس از اینکه کادر آموزش جبهه در اردوگاههای آموزشی خارج تکمیل شد . آموزش عناصر نظامی این جبهه توسط مربیان کادر آن در داخل اردوگاههای فلسطینی - که این جبهه پایگاه داشت و یا برخی از پایگاههای نظامی آن در لبنان - انجام گرفت .

  1. منابع نظامی :

قبل از حمله اسرائیل در مارس 1978 ، گفته می شد که بزرگترین انبار اسلحه در جنوب لبنان به جبهه خلق آزادی بخش فلسطین تعلق داشت . ( البته جبهه خلق و سازمان پیکار کمونیستی لبنان هر دو به طور مشترک از آن استفاده می کردند ) در این انبار موشکهای " گراد " روسی ، موشکهای مالیوتکا ، توپخانه 120 و 155 میلی متری ، خمپاره اندازهای 81 و 82 میلی متری ، تفنگهای بدون عقب نشینی 72 و 106 میلی متری ، مسلسلهای کالیبر 50 ، مسلسلهای متوسط دگتاریف ، کلاشینکفهای آلمان شرقی سابق که نارنجک نیز پرتاب می کنند ، موشک اندازهای آرپی جی 7 ، انواع دیگر مسلسل دستی ، هفت تیر ، مهمات و کامیون وجود داشت .

در ماههای اول 1978 عراق به تجهیز همه جانبه جبههخلق آزادی بخش فلسطین پرداخت . عراق و لیبی مهم ترین تهیه کنندگان اسلحه برای این جبهه به شمار می رفتند . نیروهای عراقی به هنگام خروج از لبنان 18 تن موشک و مهمات برای این جبهه ارسال نمود ، و تعداد 000,20 تفنگ ام6 برای جبهه رد تهیه نمود . سلاحهای استفاده شده در عملیات نظامی بین المللی از قبیل عملیات حمله به فرودگاه اورلی در 20 مه 1978 به وسیله فرماندهی نیروهای مسلح لیبی در سال 1975 خریداری شده بود .

در دیگر عملیات چریکی ، این جبهه از مواد منفجره پلاستیکی و بمبهای ساخته شده توسط خود ، استفاده می کردند .

کوبا مقدار زیادی شکر به سوریه صادر می کرد و در ازای پولی که باید پرداخت شود از سوریه خواسته بود تا مقداری از سلاحها و مهمات ساخت کارخانه های ( کارگاههای ) کوچک اسلحه سازی سوریه را در اختیار جبهه خلق آزادی بخش فلسطین قرار دهد .

ح - منابع و توانائیهای مالی :

لیبی مهم ترین حامی مالی جبهه خلق آزادی بخش فلسطین به شمار می رفت . این کشور از بدو تأسیس این جبهه کمکهای زیادی به آن کرده است .

در سال 1977 ، کمک معمولی 000/310 دلاری لیبی ادامه داشت . مهم ترین کمک مالی لیبی عبارت بود از یک کمک 10 میلیون دلاری قبل از عملیات اوپک در سال 1975 .

تا سپتامبر 1976 عراق ماهانه مبلغ 202600 دلار به جبهه خلق آزادی بخش فلسطین کمک می کرد . همچنین یک روزنامه برای گردآوری اعانات و صندوقهای کمکی مخصوص برای جرج حبش و ودیع حداد ، در عراق ایجاد شد . سفارت عراق در بیروت در هنگام جنگ لبنان هزینه های ویژه عملیاتی در اختیار این جبهه قرار داد . ولی در پاییز 1977 روابط بین دولت عراق و جبهه خلق آزادی بخش فلسطین تیره شد چون این جبهه از کمبود کمکهای مالی عراق شکوه می کرد و عراق نیز اعلام می کرد که قادر نیست در میزان کمکهای خود افزایش به وجود آورد . از این زمان به بعد این جبهه بیشتر به کمکهای مالی لیبی و الجزایر متکی شد .

مآخذ :

  1. علیزاده ، همایون : فرهنگ سیاسی لبنان ، جبهه خلق - فرماندهی کل ، نشر سفیر ، 1368 .
  2. جابر ، فوأد و دیگران : تاریخ انقلاب فلسطین ، حمید احمدی ، انتشارات الهام ، 1361 .
  3. ریس ، ریاض نجیب : راه دشوار مقاومت فلسطین ، حمید فرزانه ، انتشارات اسلامی ، 1357 .
  4. اسناد لانه جاسوسی ، دخالتهای آمریکا در کشورهای اسلامی ، شماره 43 - 44 ، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام .
  5. شالیند ، جرالد : نهضتهای مقاومت فلسطین ، مهدی خسروی ، مرکز نشر سپهر ، 1357 .
  6. الموسوعة الفلسطینیة ، الجبهة الشعبیة لتحریر فلسطین - القیادة العامة ، جلد دوم ، 1984 .