انقلاب 1936 - 1939

از دانشنامه فلسطین


الف - مقدمه :

پیش از ورود به بحث لازم است به چند مسأله توجه شود .

  1. انقلاب 1936 - 1939 پیش از اعلام جهاد مقدس ( در مه 1936 ) شروع شد .
  2. مراحل و حوادث این انقلاب شامل عملیات نظامی ، اعتصاب عمومی ، تظاهرات مردمی ، درگیریهای محلی ، فعالیت شدید سیاسی و تبلیغاتی و مقاومت در برابر زمین خواران ، بوده است .
  3. این انقلاب دارای سه مرحله اصلی بود :

مرحله اول : از آوریل 1936 تا اکتبر 1936 که ویژه عملیات نظامی بود .

مرحله دوم : از اکتبر 1936 تا سپتامبر 1937 که به مبارزات سیاسی ، تبلیغاتی ، ترور جاسوسان و زمین خواران و دلالان و مخالفت با طرح انگلیس در تقسیم فلسطین ، اختصاص داشت .

مرحله سوم : از سپتامبر 1937 تا سپتامبر 1939 به طول انجامید که در این مدت نبرد مسلحانه در داخل فلسطین و تلاشهای سیاسی و تبلیغی در خارج آن ادامه یافت .

ب - انگیزه های شروع انقلاب :

انگیزه ها و علل شروع این انقلاب ، که پس از انقلاب الجزایر ، بزرگترین انقلاب اعراب بوده است ، عبارتند از :

  1. انگیزه های کلی : دفاع مردم فلسطین از یکپارچگی کشور خود ، رهائی از سیاستهای شرارت بار انگلیس و هجوم صهیونیستها ، و رسیدن به ملت واحد عرب از انگیزه های کلیاین انقلاب محسوب می شود . یعنی همان انگیزه های عمیقی که در سالهای پیش منجر به انقلابهای 1920 ، 1921 ، 1929 و زدوخوردهای خونین سالهای 1919 تا بهار 1936 ، در فلسطین گردیده بود .

[[ پرونده : | ج1/ص 623 ]]

آنچه که این سلحشوری و دفاع را شدت بخشید ، تجارب تلخی بود که جنبش فلسطین از ابتدای تأسیس خود ( 1918/1919 ) با آن روبه رو گشت . به ویژه بی ثمر بودن گفت وگو با انگلیس که به جنبش ثابت کرد ، گفت وگوهای مسالمت آمیز راه به جائی نمی برد .

بعد از سال 1931 که همه فلسطینیها ، به ویژه رهبران سیاسی به خوبی دریافتند که انگلیس حاضر نیست در سیاست پشتیبانی خود از صهیونیسم تغییری دهد ، و به یقین رسیدند که تلاش برای تغییر این سیاستها و روانه کردن هیأت به انگلیس ، اروپا و آمریکا و تبلیغات و نوشتن اعتراض به مجامع بین المللی سودی ندارد و تنها راه رهائی و نجات وطن ، استفاده از قوه قهریه است ، به این سبب بود که اعراب اقدام به تشکیل گروههای زیرزمینی و عملیات مسلحانه کردند و رهبران جنبش ملی نیز تلاش نمودند مردم را آماده نگهدارند و از جو عمومی در پشتیبانی از جهاد آزادیبخش ، بهره بگیرند .

همانطور که گذشت ، انقلاب مسلحانه شیخ عزالدین قسام به سال 1935 اولین اقدام نظامی منظم برای برخورد با دشمنان بود . این اقدام ضمن بالابردن روحیه ایثار و سلحشوری در مردم ، عملاً ثابت کرد تنها راه مبارزه علیه استعمار صهیونیسم ، جنگ و نبرد مسلحانه است .

( نک : انقلاب 1935 )

  1. انگیزه های جزئی و ملموس : علل و انگیزه های ملموس و جزئی روآوردن به جهاد مسلحانه فراوان است که مهمترین آن عبارت است از :
    1. بالا رفتن آمار مهاجرین صهیونیست به فلسطین پس از روی کار آمدن حزب نازی در آلمان . این آمار در سالهای 1933 - 1935 به حد وحشتناکی بالا رفت ( نک : انتقال یهودیان به فلسطین )
    2. ادامه انتقال غیرقانونی یهودیان به فلسطین و نادیده گرفتن آن از سوی دولت انگلیس و حمایت از آن .
    3. بالا گرفتن خطر تسلط یهودیان بر زمینهای اعراب فلسطین و تصویب قوانینی از سوی دولت انگلیس جهت تسهیل در این کار .
    4. - اقدام صهیونیستها به قاچاق مقدار زیادی اسلحه و مهمات ( با اطلاع و کمک حکومت ) به فلسطین و توزیع بین شهرها و مستعمره های صهیونیست نشین و نیز اقدام به تشکیل گروههای تروریستی با کمک افسران انگلیسی .
  2. انگیزه های شخصی و فردی : علاوه بر دو نوع انگیزه هائی که برای انقلاب ( 1936 - 1939 ) یاد شد ، یک سلسله انگیزه های شخصی و روانی نیز به روآوردن مردم به جهاد مسلحانه دامن می زد . این انگیزه ها ، عکس العمل برخوردهای ظالمانه و تحقیرکننده صهیونیستها با اعراب ساکن در فلسطین بود . از جمله آن انگیزه ها :
    1. فشار و ظلمی که توسط انگلیسیها بر همه مردم به ویژه مجاهدان روا می شد .
    2. ترس و وحشتی که از سوی صهیونیستها بر اعراب ساکن در نزدیکی شهرکهای یهودی نشین ، اعمال می شد .
    3. فخر و مباهاتی که فلسطینیان از تشکیل گروههای مسلح زیرزمینی ، احساس می کردند و اعتقاد ایشان به این که رهبری جنبش مسلح برای بهره گیری از افکار جهانیان در جهت حمایت از فلسطین از هیچ کوششی دریغ نمی کند .
    4. اتحاد همه گروهها و سازمانهای فلسطین و دوری گزیدن از هرگونه تفرقه و دشمنی ، که در نهایت منجر به تأسیس " کمیته عالی عرب در امور فلسطین " گردید .
  3. حوادث دیگری که بیش از اعلام انقلاب ، باعث تسریع در روند انقلاب گردید عبارتند از :
    1. در آغاز ماه آوریل 1936 ، صهیونیستها برای منفعل کردن نیروهای انقلابی و وادار کردن ایشان به تسریع در شروع انقلاب ، پیش از به دست آوردن آمادگی لازم ، سلسله عملیات مسلحانه ای را علیه اعراب آغاز کردند ، ولی این نقشه با شکست مواجه شد زیرا نیروهای انقلابی در مقابل آن حملاتهیچ عکس العملی از خود نشان ندادند .
    2. پس از شکست برنامه پیشین ، صهیونیستها از اختلاف درون سازمانهای عربی استفاده کرده و به یافا ، بزرگترین شهر فلسطین ، حمله بردند . ولی این توطئه نیز به خودشان بازگشت زیرا این حمله باعث شد که صفوف نیروهای انقلابی به سرعت متحد شود . به دنبال آن ، یک اعتصاب سراسری در یافا و سپس در تمام شهرها و روستاهای فلسطین به وقوع پیوست و بزرگان شهرها و روستاها نیز به رغم اختلافاتی که داشتند ، به تشکیل کمیته های ملی در شهرها و روستاهای خویش اقدام کردند . این کمیته ها متشکل از دو نماینده از هر حزب ، طایفه و گروه بود .
    3. در 25 آوریل ، درحالی که اعتصاب سراسری هنوز ادامه داشت ، این کمیته های ملی در قدس اقدام به تشکیل کنفرانس عمومی نمودند . این کنفرانس در جوی آکنده از شور تصمیم به انتخاب یک رهبری سیاسی مرکزی برای جنبش ملی گرفت ، که مقرش در قدس باشد . در پی این تصمیم بود که " کمیته عالی عرب در امور فلسطین ، به ریاست حاج محمدامین حسینی و عضویت نمایندگان تمام گروههای فلسطین و دو عضو از گروههای مستقل ، تأسیس شد .

ج - اهداف :

اهداف انقلاب 1936 - 1939 ، همان اهدافی بود که فلسطینیان در طول حرکات ، اعتصابها و درگیریهای سالهای 1919 تا بهار 1936 دنبال کرده بودند . با این تفاوت که این اهداف فقط همزمان با آغاز انقلاب مسلحانه ماه مه 1936 به روشنی اعلام گردید . آنچه که باعث شد تا " کمیته عالی عرب در امور فلسطین " در بدو تأسیس خود ( 25/4/1936 ) ، از اعلام این اهداف خودداری کند ، شاید این بود که فکر می کردند انگلستان از سیاست خود در پشتیبانی از صهیونیسم دست برخواهد داشت و با اعراب فلسطین به شیوه بهتری برخورد خواهد کرد . البته این سیاست معتدل و مسالمت جویانه کمیته عالی عرب بدون مقدمه و منظور اتخاذ نشده بود بلکه رهبران آن ، در این راستا ، دو هدف زیر را دنبال می کردند :

  1. پنهان نگه داشتن فعالیتها و آمادگیها و اعتقاد به این که گفت وگوهای مسالمت آمیز باعث می شود که انگلستان و صهیونیسم به اشتباه گمان کنند که رهبران مبارز ، به سازش روی آورده اند .
  2. رهبران سیاسی اعتقاد داشتند که پرهیز از رویارویی با انگلیس ، و درخواست ایجاد نرمش در سیاستها ، باعث می شود که افکار عمومی مردم انگلیس به حکومت خود جهت برآوردن خواسته های اعراب ، فشار بیاورد .

رهبران گروههای مبارز حتی پس از اعلام اعتصاب سراسری نیز از دولت انگلیس می خواستند که در سیاستهای خود درباره مسأله فلسطین اصلاحاتی به وجود آورد ، اما سیل انتقال یهودیان به فلسطین و اعتراضهایی که در داخل انگلیس در مخالفت بااین سیل انتقال ابراز شد ، کمیته عالی عرب را واداشت که از مسأله انتقال یهودیان به عنوان برگ برنده ای در برابر سیاستهای انگلیس ، استفاده کند . لذا کمیته یادشده ، تصمیم جدید خود را به قرار زیر به اطلاع مردم رساند :

" از مردم دعوت می کنیم که تا ایجاد اصلاحاتی در سیاستهای دولت بریتانیا ، به اعتصابهای خود ادامه دهند . و قدم اول آن اصطلاحات ، باید جلوگیری از هجرت یهودیان به فلسطین باشد . "

د - نیروهای فعال و اصلی انقلاب :

تعیین نیروهای اصلی انقلاب 1936 - 1939 ، به علل زیر ، چندان آسان نیست :

  1. محرمانه بودن و زیرزمینی بودن مراحل گوناگون انقلاب حتی تا مدتها پس از آغاز انقلاب .
  2. پرهیز مسئولان از معرفی انقلاب و رهبری آن به جهت این که مبادا انقلابیون و رهبران و شهرها و روستاهای آنان شناخته شود . زیرا اگر انگلیسیها و صهیونیستها ، افراد انقلابی و محل زندگیشان را کشف می کردند ، به خانواده های آنان ظلم و ستم روا می داشتند و روستاهای آنان را محاصره و مورد حمله قرار می دادند .
  3. تعدد و پراکندگی نیروهای انقلابی ، زیرا برخی تفنگدار بودند و گروهی ، رهبران کمیته های محلی و تشکیلات " کاملاً مخفی " و جدای از امور انقلاب ، به مسائلی چون جاسوسها و زمین خواران می پرداختند و دسته ای دیگر خارج از فلسطین بودند ولی سهم زیادی در پشتیبانی و تقویت انقلاب داشتند .

اما با وجود ابهامات زیاد در این باره و ناشناس ماندن بعضی از نیروهای اصلی ، می توان در خصوص عناصر انقلاب ، نکات زیر را بیان نمود :

  1. فلسطینیان ، نیروهای اصلی و عمده انقلاب بودند ، برخی به عنوان تفنگدار ، برخی ، رهبر سیاسی و دسته ای نیز که در دستگاههای دولتی شاغل بودند و خدمات شایان توجهی به انقلاب ارائه دادند .
  2. حاج امین حسینی و تعدادی از جوانان مورد اطمینان وی سالها پیش از آغاز انقلاب اقدام به تشکیل چند سازمان زیرزمینی کرده بودند و در مواقع لزوم برای رهبری انقلاب ، سلاح تهیه می کردند و نیروها را آموزش می دادند . این سازمانهای زیرزمینی در واقع هسته های انقلاب محسوب می شدند .
  3. افراد یادشده با تشکیل سازمانها و تشکیلات علنی و تحت عنوان فعالیت ورزشی ، به اموری چون کادربندی ، توجیه عقیدتی و سیاسی ، کمک رسانی و تبلیغات می پرداختند . از جمله این سازمانها ، جمعیت امربه معروف و نهی ازمنکر ، جمعیت جوانان مسلمان ، سازمان اسلامی سیاحت ( تابع مجلس اعلای اسلامی ) و تعداد زیادی باشگاه ورزشی و انجمنهایفرهنگی بود ، که مهمترین آنها ، پیشاهنگهای جراح در عکا ، انجمن عقیدتی قدس ، باشگاه اسلامی ورزش و انجمن ارتودکس یافا ، جامعه زنان عرب فلسطین و کمیته کمک رسانی به از کارافتادگان و ایتام بودند . از همین سازمانها و تشکیلات بود که افراد مستقل و توانا ، جذب سازمانهای زیرزمینی می شدند .

[[ پرونده : | ج1/ص 625 ]]

  1. کمی پیش از شروع انقلاب ، تمام تشکیلات و سازمانهای نظامی زیر منطقه نیز بدان پیوسته بودند و عملیات مهمی را علیه دشمنان انجام دادند . این نیروها ، پس از اعلام توقف انقلاب ( پایان مرحله اول آن ) به عراق و سوریه رفتند و داوطلبان فلسطینی نیز به شهرها و روستاهای خود بازگشتند .
  2. از دیگر عناصر انقلاب ، داوطلبانی از شرق اردن ، و از سوریه و لبنان بودند که به " ارتش جهاد مقدس " پیوستند . از معروفین این داوطلبان ، سعید عاص ، انقلابی اهل سوریه بود . او در حالی که فرماندهی عده ای را برعهده داشت ، در سپتامبر 1936 در نبرد " خضر " به شهادت رسید .
  3. یک گروه نظامی به نام " گردباد " نیز از سوی حزب ملی اجتماعی سوریه در تابستان 1936 عازم شمال فلسطین شد . اینگروه ، شامل 75 نفر ، پس از آن که به کمک طرفداران حزب در شمال فلسطین ، چندین عملیات انجام دادند ، در اواخر سپتامبر 1936 به لبنان بازگشتند .
  4. در عراق ، سوریه ، لبنان و شرق اردن ، کمیته هایی برای پشتیبانی از مردم فلسطین در این انقلاب ، تشکیل گردید . این کمیته ها ضمن جمع آوری پول و اسلحه و ارسال آن به فلسطین ، در بغداد و بیروت و عمان و دمشق به عیادت مجروحان و مصدومان انقلاب می رفت .
  5. باتوجه به کمکهای مالی و تبلیغی فلسطینیان و سوریها و لبنانیان مقیم آمریکا ، می توان آنان را هم به نوعی از نیروهای انقلاب به شمار آورد .
  6. برخی از رهبران دیگر کشورهای عربی و اسلامی نیز با تبلیغات و ارسال کمکهای مردمی ، از انقلاب پشتیبانی نمودند .

پس از آن که در 13/10/1936 مرحله اول انقلاب به پایان رسید و توقف انقلاب اعلام گردید ، داوطلبان عرب به کشورهای خود بازگشتند و چون در اکتبر 1937 مرحله دوم انقلاب آغاز شد ، تنها ارتش فلسطینی جهاد مقدس و رزمندگان فلسطینی در صحنه حاضر بودند و بعدها افرادی از عراق ، سوریه و لبنان به طور مستقل به مجاهدان پیوستند .

اما کمیته هائی که در عراق ، سوریه ، لبنان و اردن تشکیل شده بود و نیز افراد عربی که مقیم کشورهای غربی بودند ، همچنان بلکه با قوت بیشتر از انقلاب حمایت کردند و به فعالیتهای خویش در این باره ادامه دادند .

ه - - مراحل انقلاب :

  1. مرحله اول ( از آوریل تا اکتبر 1936 ) : انقلاب در واقع زاده حوادث آوریل 1936 و اعلام اعتصاب سراسری بود و در اوایل ماه مه 1936 بود که شکل مسلحانه و خشن به خود گرفت . گرچه قرار بود که اعلام انقلاب مسلحانه کمی به تأخیر بیفتد و تلاشها مصروف ادامه اعتصاب گردد اما دگرگونیهای سریع ، رهبران را به طور ناگزیر ، وادار به شروع انقلاب مسلحانه نمود .

علی رغم گسترش اعتصابها ، دولت انگلیس درخواست اعراب مبنی بر توقف انتقال یهودیان را نپذیرفت و به طور علنی آنان را تهدید کرد که به آژانس یهود اجازه می دهد تا تعداد بیشتری از یهودیان را به فلسطین انتقال دهد .

این برخورد انگلیس ، تأثیر بدی بر مردم نهاد و آنان را به تشدید اعتصابات واداشت . و در پاسخ به این تهدید بود که رهبران فلسطین ، بعد از بحث و گفت وگوهای کاملاً مخفی ، تصمیم به شروع انقلاب مسلحانه را اعلام نمودند . در اجرای این تصمیم در اوایل مه 1936 بود که " ارتش جهاد مقدس " با صدور بیانیه ای ضمن اعلام شروع انقلاب ، اهداف آن را که درواقع همان اهداف " پیمان ملی فلسطین " بود ، بیان نمود .

بی درنگ پس از اعلام این بیانیه بود که عبدالقادر حسینی و واحدهایی از ارتش جهاد مقدس به کوهها و دشتهای اطراف استان قدس رفتند و حملات خود به پادگانها ، پاسگاههای پلیس و مناطق صهیونیست نشین را آغاز کرده و به ویران کردن راههای ارتباطی و یورش به ستونهای دشمن پرداختند .

در چهار روز اول ، این حملات فقط در استان قدس و یافا و آن هم از سوی اعضای ارتش جهاد مقدس ، انجام می شد ولی روز پنجم بود که همه مردم فلسطین سلاح به دوش گرفتند و دامنه انقلاب را به سراسر شهرها و روستاها و بیابانهای فلسطین ، کشاندند .

انقلاب روزبه بروز گسترده تر و سخت تر می شد . خبر درگیریهای نیروهای انقلاب با نیروهای اشغالگر ، شور و هیجان بسیاری در مردم ایجاد کرده بود و باعث شد که همه اقشار مردم ، گروه گروه به انقلاب بپیوندند و تحت فرماندهی ارتش جهاد مقدس در نبردها شرکت کنند .

در ماه اول ، درگیریها تنها در استانهای قدس ( قدس ، خلیل ، بیت لحم ، اریحا و رام الله ) و استان نابلس ( نابلس ، جنین و طولکوم ) صورت می گرفت ولی بعدها ، به استانهای یافا ، ل ، دو و رمله نیز کشیده شد و دیگر شهرها و روستاهای بزرگ را دربر گرفت .

در ماه دوم ، انقلاب ، تمام فلسطین را فراگرفت به حدی که می توان گفت ، انقلاب ، به انقلاب تمام مردم فلسطین تبدیل شد .

با ورود فوزی قاوقچی و نیروهایش به منطقه مثلثی [جنین ، طولکوم و نابلس] از یک سو ، و سرازیرشدن داوطلبانی از اردن و سوریه و لبنان به فلسطین از سوی دیگر ، برگ دیگری از رشادتهای رزمندگان ورق خورد و موجی از شور و هیجان همه مردم را فرا گرفت و به دنبال آن ، حرکت پشتیبانی و کمک به انقلاب شتاب بیشتری گرفت به حدی که در ماه سوم ، در سراسر فلسطین نیروهای انقلابی با ارتش بریتانیا درگیر شده بودند و حمله به پاسگاههای پلیس و راههای ارتباطی به شدت دنبال می شد . آنچه که لازم به بیان است این که درگیریهای سخت نیروهای قاوقچی با نیروهای انگلیسی در منطقه مثلثی ( روستاهای بلعه ، جبع ، برقه ، زیتا ، ام فحم ، دیرشرف ، و عرابه ) موجی از سرور و حماسه را در مردم برانگیخت و باعث شد که همه به انقلاب بپیوندند .

انگلیسیها و صهیونیستها که در ابتدای کار گمان کردند اعتصابات دوامی نخواهد داشت و انقلاب در نطفه خاموش خواهد شد وقتی که به واقعیتی خلاف گمان خود برخوردند ، به جنایتکارانه ترین کشتارها و اذیت و آزار مردم عرب دست زدند . اما فلسطینیها بدون آن که خراب شدن خانه و روستاها و زندانی شدن همرزمانشان ، خللی در عزم راسخ ایشان واردآورد ، همچنان انقلاب را به پیش می بردند .

[[ پرونده : | ج1/ص 626 ]]

از اقدامات بسیار زشت انگلیسیها ، ویران کردن روستاهای قدیمی یافا بود . در یکصدمین روز اعلام اعتصاب سراسری ، در تمام سرزمینهای فلسطین ، درگیریهای سختی به وقوع پیوست که طی آن مجاهدان به خود جرأت دادند که به شهرهای قدس ، یافا ، خلیل ، غزه ، بئر سبع ، عکا و صفد حمله کنند و برای تصرف این شهرها ، تلاش نمایند . همزمان با این حمله ، گروههای زیرزمینی ، در این شهرها به فعالیت پرداختند و شروع به ترور کارمندان انگلیسی ، افسران ارتش و پلیس ، زمین خواران و جاسوسان کرده و مراکز دولتی را به آتش کشیدند . تظاهراتی نیز از سوی زنان در تمام شهرهای فلسطین برگزار گردید که بعضا به درگیری بین زنان و نیروهای انگلیسی منجر شد .

انگلستان و یهودیان که خواب از چشمشان پریده بود و به وحشت افتاده بودند ، از بابت این که مبادا شهرها و روستاها به تصرف نیروهای انقلابی درآید ، اقدام به اعلام وضعیت جنگی و حالت فوق العاده کرده و با قلع و قمع بسیار ، شروع به اجرای قوانین امنیتی نمود ، ولی دولت انگلیس به زودی فهمید که نمی تواند انقلاب را سرکوب کند و به اعتصابها پایان دهد . لذا دست به ترفند تازه ای زد و اعلام کرد که " کمیته سلطنتی " را مأمور تحقیق مسأله فلسطین و رسیدگی عادلانه به شکایتها نموده است . از سوی دیگر ، سران کشورهای عربی ( به ویژه رژیمهای وابسته به انگلیس ) را به منظور واسطه گری و قانع کردن اعراب به توقف انقلاب ، به فلسطین روانه ساخت . برخی از آنان به فلسطین آمدند و عزم اعراب در ادامه انقلاب تا رسیدن به خواسته ها را از نزدیک دیدند .

دولت انگلیس پس از آن که نتوانست از این ترفند هم بهره ایببرد ، فرمانده کل نیروهای انگلیس در فلسطین و چند افسر وی را از کار برکنار کرد و ژنرال دیل رئیس ستاد ارتش انگلیس را با اختیارات کامل ، به فرماندهی کل نیروها در فلسطین گمارد . وی با فراخواندن نیروهای دریائی ، زمینی و هوایی انگلیس ، از مالت ، قبرس ، کانال سوئز ، عراق و خود انگلیس ، ارتشی با ظرفیت 4 لشکر ( بیش از هفتاد هزار افسر و سرباز ) را در نیمه اول ماه اوت 1936 فراهم آورد ، علاوه بر این تعداد ، از چهل هزار نفر از نیروهای پلیس ، نیروهای ذخیره ، نیروهای مستقر در شرق اردن و نگهبانان مستعمرات یهودی نشین نیز ، استفاده نمود . صهیونیستها نیز نیروهای هاگاناه و سازمانها سری و تروریستی خود را در اختیار وی قرار دادند .

اما با وجود این همه ساز و برگ ، نیروهای انقلابی توانستند در برابر آنها مقاومت کنند و طی نبردهای گوناگون مناطق دیگری را به تصرف خود درآورند . به دنبال شکست ژنرال دیل ، انگلیس وی را برکنار کرد و ژنرال ویفل را جایگزین وی نمود ولی او نیز موفقیتی به دست نیاورد و جایش را به ژنرال رتچی داد ، او نیز با تمام قدرت به میدان آمد ولی ره به جایی نبرد . این همه تعویضها عاقبت بدون نتیجه ماند و انقلاب در دو ماه اوت و سپتامبر 1936 نیز همچنان با قدرت تمام به پیش می رفت .

در پی بی حاصل ماندن همه تلاشها ، دولت انگلیس به پادشاهان و رؤای جمهور و بزرگان کشورهای عربی رو آورد تا با پادرمیانی ، کمیته عالی عرب را به شکستن اعتصابات و توقف انقلاب وادارند ، و خود متعهد شد که مسأله اعراب فلسطین را عادلانه مورد رسیدگی قرار دهد . اینان نیز پس از گفت وگوهای بسیار ، نامه ای به رئیس کمیته عالی عرب فرستادند و از وی خواستند تا به اعتصابات و درگیریهای خشونت آمیز پایان دهد . فلسطینیان نیز در پی این درخواست ، در 13/10/1936 در حالی که 176 روز از اعتصاب و 164 روز از انقلاب می گذشت ، به اعتصابات و انقلاب ، پایان دادند ، ( نک : پادشاهان و رؤای عرب ، پیام - به مردم فلسطین )

با صدور بیانیه کمیته عالی ، بی درنگ اعتصابات شکسته شد ، قاوقچی و نیروهایش از طریق شرق اردن به عراق برگشتند ، و اعراب داوطلب غیرفلسطینی به دور از چشم انگلیس به کشورهای خود رفتند و مجاهدان فلسطینی نیز به شهرها و ورستاهای خود بازگشتند و اسلحه های خود را در جاهای امنی که پیشتر در نظر گرفته شده بود ، مخفی کردند ، گویی چیزی اتفاق نیفتاده است . برخی صاحب نظران ، طبیعی و عادی شدن شرایط را حاکی از قوی بودن تشکیلات و خودآگاهی مردم تلقی کردند .

گفته شده است که برخی از رهبران ارشد انقلاب ، از جمله عبدالقادر حسینی ، حسن سلامه ، حناخلف ، عبدالحلیم جیلانی ، عبدالرحیم حاج محمد و دهها نفر دیگر ، برای فرار از بازداشتهای انگلیس ، به سوریه ، لبنان و عراق پناه بردند .

  1. مرحله دوم انقلاب ( اکتبر 1936 تا سپتامبر 1937 ) :

در ماههای اول این مرحله ، مبارزات در شکل سیاسی صورت می گرفت ، ولی در ژوئیه 1937 ، شرایط تغییر کرد و به از سرگیری انقلاب در اکتبر 1937 منجر شد . در زیر به خلاصه ای از حوادث و تحولات مرحله دوم انقلاب اشاره می شود :

    1. پس از شکسته شدن اعتصابات و توقف انقلاب ، مردم فلسطین زندگی عادی خود را از سر گرفتند و به بازسازی امور بازرگانی و صنعتی و کشاورزی خود پرداختند . همزمان با این وضع ، رهبران سیاسی نیز تلاش می کردند تا ضمن آماده نگهداشتن مردم ، از دسیسه های سیاسی دشمن جلوگیری کنند . در همین ایام کمیته عالی عرب در امور فلسطین نیز ضمن تهیه ساز و برگ برای دفاع از فلسطین ، تلاش می کرد تا از طریق " کمیته تحقیق سلطنتی انگلیس " ( کمیته جیل ) به خواسته های مردم فلسطین جامه عمل بپوشاند .

کمیته یادشده در اواخر ژانویه 1937 ، به کار خود پایان داد و برای تهیه گزارش به لندن بازگشت . در اواخر ژوئن 1937 در خبرها آمد که کمیته سطنتی توصیه خواهد کرد فلسطین تقسیم شود . با منتشر شدن این خبر ، کمیته عالی عرب با انتشار اعلامیه ای تقسیم فلسطین را به شدت رد کرد و از مردم فلسطین خواست که در برابر این دسیسه ایستادگی کنند . در ژوئیه 1937 تظاهرات گسترده ای در سراسر فلسطین به وقوع پیوست . این تظاهرات در نابلس ، یافا ، قدس و عکا به زدوخورد خونین کشیده شد .

    1. در مارس و آوریل 1937 ، - دو ماه پیش از مسأله تقسیم فلسطین - صهیونیستها به اشاره انگلستان ، دست به انجام یک رشته عملیات تروریستی و وحشیانه علیه روستاهای عرب نشین زدند تا از این طریق به گمان خود ، اعراب را به پذیرفتن قطعنامه تقسیم فلسطین [که قرار بود چند ماه بعد صادر شود] مجبور کنند .
    2. در 7/7/1937 دولت انگلیس گزارش کمیته سلطنتی را منتشر کرد . در این گزارش پیشنهاد شده بود که در بخشهائی از فلسطین ، دولت یهودی برپا گردد و قدس و مناطق پیرامون آن ، حیفا و حومه آن برای همیشه توسط دولت تحت الحمایه انگلیس اداره شود و دیگر مناطق فلسطین به شرق اردن ضمیمه گردد . در همین روز دولت انگلیس تصمیم خود مبنی بر این تقسیم را طی بیانیه رسمی اعلام داشت و در برابر مجلس عوام انگلیس ، برای اجرای طرح تقسیم ، اعلام آمادگی نمود . ( نک : تقسیم فلسطین )
    3. کمیته عالی در امور فلسطین به تاریخ 9/7/1937 باتشکیل جلسه ای فوق العاده با حضور نمایندگان کمیته های ملی ، طرح تقسیم فلسطین و سیاستهای جدید انگلیس را محکوم کرد .

رئیس کمیته نیز با صدور اعلامیه ای از مردم خواست که دست از آرمانهای ملی برندارند و در برابر طرح تقسیم به شدت مقاومت کنند تا طرح لغو گردد . به دنبال آن یک رشته تظاهرات و درگیریهائی در سراسر فلسطین انجام شد که همه نشانگر روی آوردن دوباره مردم به نبرد مسلحانه بود .

[[ پرونده : | ج1/ص 629 ]]

    1. دشمنان که سخت از رئیس کمیته عالی عرب - مفتی امین حسینی - عصبانی شده بودند ، تصمیم گرفتند که وی را زندان انداخته و به جزیره موریشوس در اقیانوس هند تبعید کنند . لذا در 19/7/1937 نیروهای ارتش و پلیس محل کمیته را برای دستگیری وی به محاصره درآوردند ، ولی وی از فرصت استفاده کرده و پیش از رسیدن دشمنان ، محل را ترک کرده و به مسجدالاقصی پناه برده بود .
    2. کمیته عالی عرب با روانه کردن هیأتهای سیاسی و دینی به اروپا ، آمریکا و کشورهای عربی و اسلامی ، به تشریح نقطه نظرات مردم فلسطین درباره طرح تقسیم و دلایل رد آن ، پرداختند .

همزمان با این اقدامات ، کمیته های ملی ، سازمانهای ورزشی ، تربیتی ، فرهنگی و دینی با تشکیل جلسات به آگاه نمودن مردم و آماده نگه داشتن آنها برای شرکت در مبارزه مسلحانه در موقع لزوم ، پرداخته بودند .

رهبران انقلاب فلسطین مطمئن بودند که دشمنان از سیاستها و توطئه های خود دست بر نمی دارند و حاضر نیستند خواسته های اعراب را برآورده سازند لذا چاره ای نمی دیدند جز آن که به طور زیرزمینی انقلاب را دوباره شروع کنند . برای این کار ، در طول مرحله دوم انقلاب به تشکیل گروههای مسلح و آموزش و تجهیز آنها پرداختند و توانستند در همه کشورهای عربی ، کمیته هائی برای جمع آوری کمکهای مالی و تسلیحاتی دایر کنند . علاوه بر این ، گروههائی از مجاهدان را به پادگانهائی در عراق و آلمان فرستادند تا در زمینه تهیه مواد آتش زا ، مین گذاری و جنگهای چریکی ، آموزشهای ویژه ای ببینند .

پس از اعلام مسأله تقسیم فلسطین و بست نشستن مفتی درحرم شریف ، اوضاع به سرعت تغییر کرد و مقاومت مردم در برابر طرح تقسیم بالا گرفت . در ماههای اوت و سپتامبر 1937 درگیریهایی بین اعراب و دشمنان و حمله به مستعمرات صهیونیستها و پادگانها و پاسگاهها انجام گرفت .

دولت انگلیس نیز بدون توجه به خواست مردم فلسطین و در تلاش برای اجرای طرح تقسیم ، با توجه به اهمیت استان جلیل ( شمال فلسطین ) که قرار بود در طرح تقسیم ، به دولت یهودی اختصاص یابد ، یک استعمارگر متعصب انگلیسی به نام " لویس اندروز " را استاندار تام الاختیار استان جلیل گرداند . اما وی به دلیل تلاشی که در اجرای طرح تقسیم داشت و اعراب را زیر انواع فشارها قرار داده بود در 26/9/1937 همراه با محافظ انگلیسی اش در شهر ناصرة ترور شد . روز بعد از ترور اندروز ، حملات سختی علیه مناطق صهیونیست نشین و افراد ارتش و پلیس صورت گرفت .

پس از ترور اندروز ، فعالیتهای خصمانه انگلیس بالا گرفت حلقه را بر اعراب تنگتر کرد ، در سراسر کشور حالت فوق العاده اعلام نمود و هزاران نفر از اعراب را راهی زندان کرد و با شدت تمام به اجرای قوانین فوق العاده پرداخت . طی بیانیه ای حاج امین حسینی را مسئول اصلی حرکتهای جهادی و اعتراضها و کمیته عالی عرب را همکار وی در انجام ترورها و خشونتها ، معرفی نمود و بعد با منحل کردن کمیته عالی عرب و کمیته های ملی سراسر کشور ، همه را غیرقانونی اعلام کرد .

دولت ، به دنبال غیرقانونی شدن کمیته عالی ، به دستگیری رئیس و اعضای کمیته پرداخت ، و گرچه نتوانست امین حسینی را در حرم شریف دستگیر کند ولی موفق شد که چهار نفر از اعضا - حسین فخری خالدی ، احمد حلمی عبدالباقی ، فواد سابا و یعقوب غصین - را دستگیر و به همراه رشید حاج ابراهیم ، به جزایر سیسیل تبعید کند ، اما بقیه اعضای کمیته توانستند در داخل فلسطین مخفی بمانند و پنهانی به لبنان بروند .

علاوه بر اینها ، دولت توانست بیشتر اعضای کمیته های ملی و 819 نفر از علما ، قضات ، وعاظ ، پزشکان ، بازرگانان ، وکلا و روزنامه نگاران را دستگیر کند .

به رغم بحرانی شدن اوضاع فلسطین و فشارهای دولت ، مقاومت مردمی همچنان ادامه داشت . از سوی دیگر دولت با محاصره حرم شریف سعی در زندانی کردن امین حسینی نموده بود . اما وی در 13/11/1937 توانست پنهانی از مسجدالاقصی بیرون بیاید و به لبنان بگریزد . او چندی پس از رسیدن به لبنان ، فعالیت سیاسی و جهادی خود را از سر گرفت و بیروت ، محل کمیته عالی عرب شد .

حاج امین ، به رغم مراقبتهای شدیدی که از سوی فرانسویان در لبنان بر او اعمال می شد ، توانست که با انتشار بیانیه ای در روزنامه های عربی ، ضمن رد طرح تقسیم ، به خواسته های ملتفلسطین اشاره کند و از آنان بخواهد که در برابر سیاستهای انگلیس قیام کنند و تا باطل اعلام شدن طرح تقسیم ، با طرح مزبور ، به مخالفت برخیزند . این بیانیه در 29/10/1937 در فلسطین منتشر شد و مردم فلسطین آن را به عنوان دعوتی برای از سرگیری انقلاب مسلحانه تلقی کردند . لذا مرحله سوم انقلاب آغاز شد .

  1. مرحله سوم انقلاب ( از اکتبر 1937 تا سپتامبر 1939 ) :

ویژگیهای این مرحله عبارت است از :

    1. مرکز رهبری انقلاب از قدس به بیروت منتقل شده بود زیرا که فعالیتهای کمیته عالی عرب در بیروت متمرکز شد و بیشتر اعضای کمیته های ملی و رهبران جوانان به این شهر آمده بودند .
    2. با توجه به شرایط جدید ، دمشق به عنوان مرکز پشتیبانی انقلاب و محل تهیه کمکهای مالی و تسلیحاتی انتخاب گردید و کمیته ای زیرزمینی ، متشکل از چند نفر سوری ، عراقی و فلسطینی در این شهر به وجود آمد و قرار شد ضمن انجام امور پشتیبانی ، با کمیته عالی عرب در بیروت نیز رابطه مستمر داشته باشد .
    3. به جز معدودی نیروی داوطلب که از اردن ، عراق ، سوریه و لبنان تحت فرماندهی عبدالقادر حسینی به فلسطین اعزام شدند ، هیچ نیروی دیگری به کمک مردم فلسطین نیامد و آنان به تنهائی عملیات نظامی را انجام دادند .
    4. درگیریها و نبردهای این مرحله بسیار شدیدتر و گسترده تر از مرحله اول بود تا آنجا که سراسر فلسطین را در بر گرفت . از سوی دیگر فرماندهان جدیدی به ویژه در شمال فلسطین ، عهده دار امور عملیاتی شده بودند که توانستند در زمینه های سازماندهی ، و جنگهای چریکی امتحان خوبی بدهند . به طور کلی در این مرحله ، نبردها و درگیریها از پختگی و کیفیت بهتری برخوردار بود .

[[ پرونده : | ج1/ص 630 ]]

    1. مقاومتها و عملیات شهری نسبت به مرحله اول ، از شدت و حدت بیشتری برخوردار بود زیرا ترور کارگزاران و همکاران دولت انگلیس و جاسوسان و زمین خواران و حمله به ارگانهای دولتی پیاپی انجام می شد .
    2. در این مرحله ، اعتصابی وجود نداشت و همین امر باعثشد مردم بتوانند به هر شکل - به ویژه از نظر اطلاعاتی و شناسایی تحرکات دشمن - به نیروهای انقلاب کمک کنند . ( 7 ) طی درگیریها و نبردهای دشوار ، انقلابیون توانستند به طور موقت چند شهر را تصرف و پرچم خود را به جای پرچم انگلیس نصب کنند . از جمله آن شهرها ، بخش قدیمی قدس ، عکا ، بیرسبع ، خلیل ، بیت لحم ، بیت ساحور ، مجدل و فالوجه بود که پس از درگیریهای شدید با نیروهای تقویت شده انگلیس ، عاقبت انقلابیون مجبور به تخلیه آنها شدند ، اما در مجموع انقلابیون توانستند در مدت انقلاب بیش از نیمی از فلسطین را به طور کامل در اختیار داشته باشند .
    3. در این مرحله حملات رزمندگان به مستعمرات صهیونیستها ، به ویژه در استانهای قدس و غزه ، گستردگی بیشتری داشت . در همین حملات بود که تلفات و خسارات زیادی به صهیونیستها وارد آمد .
    4. دراین مرحله ، انفجارات و خرابکاری در سازمانهای دولتی و صهیونیستی از چنان قوت و مهارتی برخوردار شد که حاکی از ورزیده شدن رزمندگان بود .
    5. از جنبه سیاسی ، در طول این مرحله از انقلاب ، دگرگونیهای مهمی چه در سطح بین المللی چه در سطح کشورهای عربی به وجود آمد که مهمترین آن عبارت است از :
  • پشتیبانی رئیس جمهور ، مردم و دولت ایالات متحد آمریکا از صهیونیستها و اشغالگران انگلیس در برپائی دولت ملی یهود در فلسطین و همکاری آن دولت با گروههای مسلح صهیونیستی و انجام تبلیغات بین المللی به نفع صهیونیسم ، بیش از هر وقت دیگر روشن و هویدا شد .
  • افکار عمومی مردم کشورهای عربی و اسلامی بیش از گذشته به مسأله فلسطین توجه نشان داد . این مهم خود ضمن ایجاد نوعی اتحاد ، به اختلاف نظر دولتهای عربی درباره مسأله فلسطین پایان داد .
  • دولتهای عربی به طور جدی و از نزدیک وارد مسأله فلسطین شدند و به دفاع از آن پرداختند . این همدردی و دخالت از آنجا معلوم می شود که دولت انگلیس از آنها خواست که برای حل مسأله فلسطین ، در کنار نمایندگان فلسطینیان در کنفرانسی که به سال 1939 در لندن تشکیل شد ، حضور داشته باشند ( نک : لندن ، کنفرانس 1939 )
  • فشارهای جبهه متحد داخل فلسطین و افکار عمومی مسلمانها ، انگلیس را واداشت که دوباره " کمیته عالی عرب در امور فلسطین " را به رسمیت بشناسد و از آن به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین جهت شرکت در کنفرانس یادشده ، دعوت کند .
  • انگلیس پس از ناتوانی در شکست دادن انقلاب و تحمل خسارات زیاد ، عاقبت وادار شد که از " طرح تقسیم " ( گزارشکمیته لرد بیل ) چشم پوشی کند و برای حل مسأله فلسطین به برپایی کنفرانس اقدام کند .

در مجموع می توان گفت که این انقلاب علاوه بر پیروزی نظامی ، برای اعراب و مردم فلسطین یک پیروزی بزرگ سیاسی به همراه آورد و مسأله فلسطین را به مسأله اسلامی و عربی تبدیل کرد .

و - سازماندهی نظامی :

در خلال اعتصاب بزرگ و سراسری ، بالا بردن قدرت مانور و عملیات سازماندهی نظامی به طور مستمر ادامه داشت . در این باره آن دسته از یاران شیخ قسام که توانسته بودند از چنگ نیروهای انگلیسی بگریزند و پایگاههای امنی برای خویش اختیار کنند ، با استفاده از شور و هیجان مردمی ، نقش مؤثری را در شعله ورساختن آتش انقلاب و آماده سازی و سازماندهی نیروهای نظامی ایفا کردند ، که منجر به اعتصاب سراسری بزرگی شد و کارهای انقلابی در بین صفوف تمام مردم خصوصا طبقه کشاورزان متوقف نگشت . عملیات نظامی بیش از حدی که در خلال سال 1936 سازماندهی شده بود تا حدودی ادامه داشت که در پائیز سال 1937 کاهش یافت اما با شروع سال 1938 هنگامی که آتش انقلاب بار دیگر شعله ور شد دوباره سراسر مناطق فلسطین را در بر گرفت .

تجاربی که فرماندهان و رزمندگان در این مدت کسب کرده بودند باعث شد که عملیات نظامی انقلاب با دقت و ظرافت و نظم بیشتری صورت گیرد . در سال 1938 کار سازماندهی نظامی به قرار زیر به پایان رسید :

  1. فرماندهی کل : فرماندهی انقلاب به خاطر فشارهای شدید دولت ، مغز خود را از فلسطین به شهر دمشق منتقل کرده بود . ستاد فرماندهی ، از فرمانده کل و تعدادی از معاونان امور اداری ، اطلاعاتی و تبلیغات ، فرماندهان محلی و تنی چند از مشاورینی که معمولاً از مجاهدان با سابقه سوری و شرکت کننده در انقلاب سوریه ( 1925 - 1927 ) بودند ، تشکیل شده بود . 2 ) فرماندهی مناطق : این فرماندهی به عنوان نماینده فرماندهی نظامی در دمشق ، مسئول اداره خطوط نبرد و جبهه های جنگ بود . تقسیم بندی جبهه ها به قرار زیر بود :
    1. جبهه شمال : حوزه این جبهه در قسمت جنوب به کوه کرمل ، در طرف شمال به مرزهای سوریه و لبنان و در سمت شرق به منطقه طبریه و سنخ منتهی می شد . این حوزه به جهت ناهمواری زمین ، ویژه عملیات چریکی بود .
    2. منطقه نابلس : این منطقه شامل استانهای نابلس ، طولکوم ، جنین و کرانه جیفا بود . این منطقه نیز به جهت ناهمواری و صعب العبور بودن راهها ، ویژه عملیات چریکی بود .
    3. منطقه میانی : این حوزه شامل استانهای یافا ، لد و رمله بود .
    4. منطقه قدس : شامل استانهای قدس ، خلیل ، رام الله و بیت لحم . ولی مناطق جنوب فلسطین چون که تماما صحرا یا زمین کشاورزی است و برای استفاده انقلابیون مناسب نبود ، فرماندهی ویژه ای نداشت .

فرماندهان محلی در غزه ، مجدل و بیرسبع نیز زیرنظر فرماندهی کل فعالیت می کردند و با فرماندهان مستقر در قدس و نابلس همکاری داشتند .

  1. وظایف فرماندهان مناطق : هر منطقه ، از چند ناحیه تشکیل می شد و هریک از نواحی دارای 150 تا 200 رزمنده که در چند دسته 15 نفری ، از جمله دسته فرماندهی ، تقسیم شده بودند . وظایف این دسته ها نظارت بر امور نواحی ، حفظ امنیت و شرکت در نبردهای بزرگ بود در حالی که بنا به گفته ژنرال هاینگ ، فرمانده کل نیروهای انگلیسی ، دولت انگلیس هیچ حضوری در مناطق کوهستانی نداشت .

طی تحقیقی که روی 282 فرمانده نظامی انجام شد ، معلوم گشت که 65% آنان کشاورز ، 3% کشاورز ساکن شهرها ، 22% شهرنشین ، 8% روستائی و بقیه از کشورهای عرب همسایه بوده اند .

نکته جالب توجه دیگر این که انقلاب توانسته بود همه طبقات از جمله ، کارگران ، کشاورزان ، خرده سرمایه داران و مالکان روشنفکر را در یک صف کنار هم قرار دهد .

اگر به نامهائی که صبحی یاسین ، یکی از انقلابیون ، در کتابش - انقلاب بزرگ اعراب در فلسطین - آورده است توجه شود ، به خوبی می بینیم که بیشتر فرماندهان را کشاورزان تنگدست یا افراد مستضعف شهری که در اصل روستائی بوده اند ، تشکیل می داده اند .

ز - نیروهای انقلاب :

به آسانی نمی توان تعداد دقیق شرکت کنندگان در انقلاب را معین نمود ولی براساس برخی منابع اعراب ، شمار کسانی که از سال 1936 تا 1939 به نحوی در انقلاب شرکت کرده بودند به حدود 19 هزار نفر می رسیده است . از این تعداد 3 هزار نفر به صورت چریک و هزار نفر ویژه عملیات شهری بوده اند ، افراد دیگر به طور مستقیم درگیر نمی شدند بلکه به هنگام وقوع درگیری نزدیک شهرها و روستاهایشان به کمک انقلابیون می شتافتند .

ولی مقامات انگلیس آمار رزمندگان را بین 1000 تا 1500 نفر که به هنگام وقوع درگیریها از سوی تعداد زیادی افراد داوطلب و بسیجی یاری می شدند ، تخمین زده است . دیگر منابع انگلیسی ، همین رزمندگان را مجموعا 5000 نفر در سال 1936 و 15000 نفر به سال 1938 برآورد کرده است .

در مقایسه آمار منابع عربی با آمار منابع انگلیسی معلوم می شود که آمار منابع عربی تا چه اندازه معقول و منطقی است ، حال اگر تعداد کسانی که تحت نام " پیشمرگ " به انقلابیونکمک می کردند نیز به آمار اضافه گردد ، میزان حضور مردم در انقلاب بیشتر معلوم می شود . عملیاتی که توسط این پیشمرگان انجام شد ، کمتر از عملیات انقلابیون نبوده است زیرا اینان ضمن انجام همان مأموریتهای انقلابیون وظیفه پشتبیانی از عقبه نیروهای انقلابی را نیز به عهده داشتند .

ح : ساز و برگ نظامی :

نوع اسلحه هایی که در این مدت مورد استفاده نیروهای انقلاب قرار گرفته بود بسیار متنوع و ناهمگون و در مقایسه با سلاح نیروهای انگلیس و صهیونیستها ، غیرمدرن و از رده خارج بود . به همین جهت بود که بیشتر عملیات انقلابیون به شکل کمین گذاری و غافل گیری صورت می گرفت و از همین نکته می توان نتیجه گرفت که چون انقلاب در مراحل اولیه براساس شور و خودجوشی مردم شکل گرفته بود هیچ طرحی و برنامه ویژه ای برای تهیه سلاح و ساز و برگ نظامی وجود نداشته است .

اسلحه رزمندگان در آغاز انقلاب همان مسلسلهائی بود که پیش از جنگ جهانی اول ، خانواده های عرب از ارتش عثمانی به دست آورده بودند و در دفاع شخصی از آنها استفاده می کردند . علاوه بر این از مسلسلهای ساخت کانادا ، فرانسه ، ژاپن ، انگلیس و آلمان نیز استفاده می کرده اند . از دیگر سلاح ها ، اسلحه ای بود که از مونتاژ وسایل چند مسلسل به طور ابتدائی ساخته شده بود . در یک عملیات ، نیروهای انگلیس به مسلسلی پرتقالی ساخت قرن هیجدهم ، دست یافتند . ولی بیشتر سلاح رزمندگان یا از ساز و برگ به جا مانده از ارتش عثمانی در جنگ جهانی اول بود یا به صورت قاچاق از طریق دریا یا مرزهای اردن ، سوریه و لبنان ، تأمین می شده است . پس از ورود نیروهای قاوقچی به فلسطین ، نیروهای انقلاب در منطقه نابلس توانستند با غنیمت گرفتن تعداد اندکی مسلسل از نیروهای انگلیسی ، از آنها استفاده کنند . اما درباره توپ ، باید تصریح کرد که نیروهای انقلاب مطلقا از آن بی بهره بودند .

نکته ای که در اینجا بسیار جالب است ، همکاری اعراب در رساندن سلاح به یکدیگر است ، برای نمونه اسلحه ای که در انقلاب 1936 در فلسطین مورد استفاده قرار می گرفت همان اسلحه ای بود که پیشتر به سال 1925 در سوریه مورد استفاده قرار گرفته و سپس به فلسطین منتقل شده بود . البته نیروهای پلیس فلسطین ( حدود 1500 نفر ) نیز در تامین اسلحه برای رزمندگان نقشی بس مهم داشتند .

مهمات نیروهای انقلابی نیز بیشتر از طریق حمله به انبارهای ارتش انگلیس یا پلیس ، غنیمت گرفتن ، خریداری از برخی نیروهای ارتش و پلیس و قاچاق از مناطق اطراف تامین می گردید و یا توسط خود رزمندگان ساخته می شد . از جمله مهماتی که در جنگها به غنیمت رزمندگان درآمد ، مقدار زیادی نارنجک دستی از نوع " میلز 36 " بود . تبدیل گلوله های توپ بهمین و استفاده از آن در منفجرکردن خطوط راه آهن و پلها از دیگر ابتکارات رزمندگان بود .

ط : استراتژی و تاکتیک نظامی :

همان طور که در جنگهای تمام عیار نظامی بر رزمندگان و جنگجویان لازم است که به اصول و شیوه های نبرد آگاهی داشته باشند و براساس برنامه بلندمدت و کوتاه مدت فعالیت کنند ، بر رزمندگان و فرماندهان جنگهای پارتیزانی و درگیریهای جزیی نیز لازم است بر اصول و روشهای این گونه درگیریها ، به خوبی آگاه باشند . ملت فلسطین نیز که تن به اداره یک جنگ سه ساله داده بود ، از این بابت ، یعنی آگاهی بر اصول و روشهای کار ، در شرایطی سخت و دشوار به سر می برد .

این شرایط که خواه ناخواه بر عملکرد و دستاوردهای انقلاب کاملاً مؤثر بود . رهبری انقلاب 1936 - 1939 نیز از درک اصول و قوانین حاکم بر این گونه انقلابها و طبعا انجام اقدام مؤثر ، ناتوان بودند .

فرماندهان و رهبران انقلاب به جهت ناتوانی در بهره گیری از مجموعه شرایط ، به سود انقلاب ، گرچه توانسته بودند تا حدودی به جنگهای چریکی و ضربتی سامانی بدهند ولی نتوانستند برنامه بلندمدت و کوتاه مدت نظامی خود را ترسیم کنند .

برای نمونه می توان به نتایج مراحل سه گانه انقلاب اشاره نمود . نیروهای انقلاب تنها در مرحله اول انقلاب ، آن هم به دلیل هجوم محدود علیه نیروهای دشمن ، توانستند موفق شوند ولی در دو مرحله بعد که دشمن با به کارگیری نیروهای فراوان ، به دفع حملات رزمندگان برآمد و یا در موقع حمله نهائی نیروهای انقلاب ، به ظاهر و با طرح قبلی عقب نشینی نمود ، رزمندگان و نیروهای انقلاب ، نتوانستند پیروز شوند .

به طور کلی می توان گفت که انقلاب فلسطین سه مرحله زیر را به ترتیب پشت سر گذاشت :

  1. مرحله اول : اعتصاب سراسری همراه با انجام عملیات شهری و روستائی . در این مرحله کارها به صورت خودجوش و در جهت سروسامان دادن به تشکیلات انجام می گرفت .
  2. مرحله دوم : تمرکز فعالیت در انجام عملیات نظامی در روستاها ، یعنی جائی که فعالیتهای انقلابی به اوج خود رسیده بود .
  3. مرحله سوم : بازگشت به شهرها و فعالیت انقلابی تحت فشار نیروهای انگلیسی ، یعنی افول و سقوط انقلاب .

به رغم تمام مشکلاتی که انقلاب با آن روبه رو بود ، فرماندهان گروههای چریکی توانستند با رعایت اصول و روشهای این گونه درگیریها به موفقیتهائی دست یابند . روش کار آنان عبارت بود از : حمله به نقطه ای معین با استفاده از اصل غافلگیری و تک زدن در حملات . شاید مهمترین رمز موفقیتآنان ، همان طور که منابع نظامی انگلیس نیز اشاره کرده اند ، این بوده است که از درگیری با ارتش انگلیس خودداری می کرده اند .

یعنی چیزی که ارتش انگلیس همواره مایل به وقوع آن بود تا ، طی آن ضربات محکمی به نیروهای انقلابی بزند .

ی : عملیات نظامی :

در طول سالهای انقلاب ، عملیات و نبردهای زیادی در کوهها و برخی شهرهای فلسطین به وقوع پیوست که مهمترین آنها به ترتیب تاریخ عبارتند از : نور شمس 21/6/1936 ، جاعونه 12/8/1936 بلعه 3/9/1936 ، یامون 3/3/1938 ، بئرسبع 9/9/1938 ، طبریه 3/10/1938 و قدس 17/10/1938 .

تا پیش از آمدن نیروهای تحت فرماندهی فوزی قاوقچی در ماه اوت 1936 و استقرار آنان در کوههای اطراف نابلس ، عملیات نظامی ، به صورت غیرمنظم ، انفعالی و تقریبا بدون برنامه ریزی دقیق صورت می گرفت .

تعداد عملیاتی که به سال 1936 به دست انقلابیون عرب اجرا گردید به 4076 فقره بالغ گردید . از این تعداد 1996 فقره ضد افراد صهیونیست ، 895 فقره ضد اموال و دارائیهای آنان ، 795 فقره علیه ارتش انگلیس و پلیس و 380 فقره برای تخریب راههای ارتباطی انجام گردید . در این سلسله عملیات 224 انقلابی شهید و 1126 نفر دیگر مجروح شدند و 33 نفر از نیروهای انگلیس در ارتش و پلیس کشته و 193 نفر زخمی شدند . از صهیونیستها نیز 80 نفر کشته و 369 نفر زخمی گشتند .

عملیات یادشده ، شامل پرتاب نارنجک دستی و کشتن برخی مزدوران در شهرها ، غافلگیری نیروهای ارتشی و پلیسی ، نصب تله برای گشتهای ارتش و صهیونیستها و به آتش کشیدن مزارع آنان بوده است . عملیات تخریب راههای ارتباطی نیز در سراسر فلسطین ، از شمال تا جنوب ادامه داشت . خساراتی که به سبب اعتصابها به دولت انگلیس وارد آمد گذشته از رکود امور بازرگانی و سیاحتی به حدود 3500000 لیره استرلینگ رسید .

تمرکز عملیات برای نابود کردن وسایل و خطوط ارتباطی از این جهت بود که از سویی نیروهای اشغالگر به این وسایل سخت نیازمند بودند و از سوی دیگر نیروهای انقلابی ، به جهت اعتصابها چندان بدان نیاز نداشتند که عموما تعطیل بود و استفاده مردمی نداشت .

در نیمه ماه مه 1936 فعالیتهای نظامی از شهرها به مناطق کوهستانی کشیده شد و به دنبال آن ، کوههای نابلس و تپه های پرشیب شمال ، مرکز جنب و جوش انقلابیون گردید . تاکتیکی که در آن زمان به اجرا درمی آمد این بود که گروههائی از رزمندگان در دره ها و یا نوک کوههای بلند به کمین اتومبیلهای دشمن می نشستند و پس از آتشباری بر آنها بی درنگ به شهر وروستاهای خود باز می گشتند و با پنهان کردن ساز و برگ خود در محلهای امن ، به کار روزانه مشغول می شدند گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است . تعداد افراد کمین گاهی به 200 نفر نظامی و شبه نظامی می رسید .

این شیوه که در مراحل نخستین انقلاب مرسوم بود ، بدون برنامه ریزی نظامی یا آگاهی قبلی بر تحرکات و اهداف دشمن ، پیگیری می شد .

ولی از ماه ژوئن 1936 ، یعنی پس از آن که فوزی قاوقچی فرماندهی کل انقلاب فلسطین را به عهده گرفت ، کیفیت عملیات نظامی دگرگون شد . " وایس مارشال پیرز " در گزارش خود می گوید : " انقلابیون تصمیم به افزایش عملیات را دارند و به خوبی پیداست که افراد با تجربه ، برای آنان برنامه ریزی می کنند . "

وی در همین گزارش می نویسد : " گروههای مسلحی که پیشتر از 15 تا 20 نفر تشکیل می شد امروز نفراتش به 50 تا 70 نفر رسیده است . گروهها برای دزدی و سرقت نیستند بلکه جنگ ملی در برابر ظلم و ستم یهودیان را تدارک می بینند . "

  1. سال 1936 : پس از صدور بیانیه پادشاهان و رهبران عرب مبنی بر دست کشیدن از خونریزی ، عملیات نظامی کاملاً متوقف نشد بلکه آن گونه که منابع انگلیسی نیز گفتند " صلح مسلحانه " در سراسر کشور حکم فرما بود . مناطقی که در جنگ به تصرف انقلابیون درآمده بود همچنان در تصرف آنان ماند و ایشان به طور انفرادی مشغول بمب گذاری ، ترور و تخریب وسایل ارتباطی بودند . این نوع عملیات پس از ترور " لویس اندروز " فرماندار منطقه جلیل ، به تاریخ 26/9/1937 ، به دست یکی از همرزمان قسام و قبل از آن ترور بازرس پلیس ، حلیم بسطة ، به اوج خود رسیده بود . این فعالیتها گویای این بود که رهبری انقلاب ، با حفظ آمادگی نظامی خود ، در انتظار نتایج تحقیقات کمیته سلطنتی است ، نه این که آمادگی نظامی خود را از دست داده باشد . از سوی دیگر ترور فرماندار جلیل ، که مجری طرحهای صهیونیستها در منطقه بود ، به انگلیس فهماند که اعراب پیشنهاد کمیته بیل مبنی بر تقسیم فلسطین و قراردادن جلیل در اختیار دولت صهیونیستها را نمی پذیرند .

انقلاب در سال 1937 بیش از سال قبل ، به سوی کشاورزان روی آورد ، ضمن این که نوک حمله خود را در این مرحله ، بیشتر به سوی انگلیس نشان گرفته بود . انگلیس نیز برای انتقام گیری ، بیش از گذشته به سرکوبی مردم ، محاصره روستاها ، زندان کردن روستائیان و بستن عوارض سرسام آور بر آنها ، روی آورده بود . ولی از آن جهت که این وحشیگریها بی سابقه نبود ، نتوانست کاری از پیش ببرد و بلکه اعراب را در رسیدن به اهدافشان مصمم تر نمود .

  1. سال 1937 : در سال 1937 علاوه بر نیروی هوایی ، پلیسو مرزبانان ، دو لشگر پیاده نیز که بنا به درخواست نیروهای انگلیس وارد منطقه شده بودند ، در فلسطین حضور داشتند . این حضور ، با توجه به کمی تعداد رزمندگان نظامی که آن روزها به 3000 نفر می رسید ، توازن قوا را سخت برهم زده بود . چنان که انتظار می رفت در زمستان 1937 هر یک از دو طرف درگیر تلاش کردند شرایط خود را بر دیگری تحمیل کنند ، زیرا هر دو طرف ، تجربیات زیادی در زمینه جنگ کوهستانی و چریکی به دست آورده و خلبانان انگلیسی نیز مهارت زیادی در عملیات برفراز مناطق کوهستانی و مسکونی کسب کرده بودند . گزارش سالانه دولت انگلیس آمار عملیات انقلابیون را به شرح زیر ، بیان کرده است :

%%%محل جدول%%%

ملاحظه می شود که نبردهای زمستان 1937 در بسیاری از زمینه ها و با نبردهای گذشته ای که در زمان اعتصاب سراسری و یا در منطقه کوهستانی نابلس انجام گرفته بود ، کاملاً تفاوت دارد . در این دوره منطقه جلیل با آن راههای کوهستانی - کوهها و بیشه های انبوهی که تپه های فراوانی را در خود پوشانده است - میدان اصلی نبردها شده بود . به همین دلیل می بینیم که صحنه های درگیری - نظر به نیاز رزمندگان به اسلحه و مهماتی که از مرزهای اردن ، سوریه و لبنان وارد می شد ، و داشتن عقبه ای مطمئن برای گریز در موقع لزوم - به مرزها بسیار نزدیکتر بود .

پدیده جدید و مهم این دوره آن بود که نیروهای انگلیس در تلاش بودند برای به دست گرفتن ابتکار عمل ، دوباره مناطقی را که از دست داده بودند ، به زیر سلطه و قدرت خود بکشند . به همین دلیل بود که ژنرال " ویفل " ، فرمانده جدید نیروهای انگلیسی ، نیروهای مجرب و انبوهی را مأمور سرکوبی گروههای چریکی کرده بود . این نیروها ، به چند دسته تقسیم شده بودند و در طول سال به گشت زنیها منظم و دائم اقدام کرده بودند . در زمستان نیز که آمد و شد در مناطق کوهستانی سخت شده بود ، این نیروها از طریق چتربازان پشتیبانی می شدند .

در مقابل این تحرکات دشمن ، نیروهای انقلاب نیز چنان آبدیده شده بودند که دستگیری آنان چندان کار آسانی بود . زیرا بیش از گذشته از سنگرها و محل های تجمع خویش نگهداری می کردند و از بیداری و هوشیاری بالایی برخوردار شده بودند . این آگاهی و هوشیاری توانسته بود تا حدود زیادی خلأ نداشتن سلاح پیشرفته را جبران کند .

  1. سال 1938 : در این سال رزمندگان توانستند به منظور سازماندهی و آزمودگی بیشتر ، با استفاده از گرفتاری انگلیس در بحران مونیخ ، بر حجم فعالیتهای خود بیفزایند و بر جاده ها و شهرهای بیشتر تسلط پیدا کنند . و به ویژه در مناطق جلیل ، جنین ، نابلس و قسمتهای میانه و جنوبی فلسطین ، توانستند سلسله عملیات موفقی داشته باشند . این رزمندگان طی این عملیات توانستند ایستگاههای راه آهن بین " قدس - لد " و " لد - مرزهای اردن " ، را نابود کرده و با حمله به مراکز پلیس ، ستوان موفات رئیس پلیس جنین را در دفتر کارش به قتل برسانند . انقلابیون با فرا رسیدن تابستان ، تقریبا بر تمام مناطق کوهستانی فلسطین مسلط شده بودند ، به حدی که در شهر نابلس در روز روشن با اسلحه خود آزادانه در شهر رفت و آمد می کردند . از دیگر نشانه های بالا گرفتن عملیات قهرآمیز انقلاب در این سال ، کاهش چشمگیر انتقال یهودیان به فلسطین از 62000 تن در سال 1930 به 10000 تن در سال 1938 و نیز گزارش سالانه انگلیس مبنی بر بالا رفتن هزینه های امور امنیتی آن در سال 1938 و حمله به خط لوله نفت شرکت نفت عراق به منظور ضربه به اقتصاد انگلیس ، بوده است . هزینه های امور امنیتی انگلیس که در سال 1936 ، حدود 276,641 لیره استرلینگ و در سال 1937 حدود 295,867 لیره بود ، در سال 1938 به 825,034,1 لیره افزایش نشان داده بود . گزارش یاد شده آمار تلفات و مجروحان را این چنین بیان می کند : 63 تن سرباز انگلیسی کشته و 200 تن مجروح شده اند ، از نیروهای پلیس 12 تن کشته و 15 تن زخمی و از صهیونیستها نیز 255 تن کشته و 390 تن مجروح شده اند . در حالی که از رزمندگان 503 تن شهید و 598 تن مجروح شده اند .

در آغاز انقلاب ، حوزه عملیات بیشتر در مناطق شمالی و کوههای خلیل خلاصه می شد ولی به تدریج توسعه یافت تا تمام سرزمین فلسطین را در برگرفت . بنا به اعتراف فرماندهان انگلیسی در گزارشهای خود ، هیچ هفته ای نمی گذشت مگر این که یک درگیری بزرگی در آن به وقوع می پیوست . تعداد رزمندگان نیز به حد چشمگیری در مناطق شرقی جاده جنین - نابلس در طول هفته اول فوریه تا هفته سوم مارس افزایش یافت . این همان وقتی است که نبرد " یامون " در آن اتفاق افتاد .

( گزارش آمار عملیات سال 1938 به شرح زیر می باشد : )

%%%محل جدول%%%

استاد " هیامسون " با اعتراف به تسلط انقلابیون بر بیشتر شهرها در سال 1938 می گوید : " شهر قدیمی قدس و دیگر شهرها برای مدتها به دست انقلابیون افتاده بوده اند . " و همچنین اعتراف کرد که از ژوئیه 1938 ، سازمانهای عربی تشکل خوبی به خود گرفته بودند و تحت یک فرماندهی هدایت می شدند .

  1. سال 1939 : عملیات قدس ، آخرین عملیات بزرگی بود که توسط رزمندگان فلسطین علیه حاکمیت انگلیس و سازمانهای صهیونیستی انجام شد . البته این بدین معنا نیست که نبردهای ضد انگلیسی به طور کلی متوقف شد بلکه تعداد آنها کاسته شد و به 952 فقره عملیات در سال 1939 رسید . در این سال سر رشته جنگ از دست رزمندگان به دست نیروهای انگلیس - که در کنار سازمانهای صهیونیستی آماده حمله بودند - افتاد . و موقعیت جنگی رزمندگان عرب نسبت به سالهای قبل به کلی تغییر کرد . از سوی دیگر نیروهای انگلیس با کمک صهیونیستها و مهره های ضد انقلاب شروع به خلع سلاح مردم کردند و توانستند 2076 قبضه مسلسل ، 785 اسلحه کمری ، و 335 تفنگ شکاری را جمع آوری کنند و توانستند تا ژوئیه 1939 ، حدود 758 پارچه روستا را تفتیش و اشغال کنند . و بر رزمندگان چنان فشاری آوردند که نظر به نداشتن فرماندهی قوی نظامی و خط مشی فعال ، نتوانستند در برابر این فشارها مقاومت کنند . زیرا از سویی فرماندهی نظامی در داخل کشور وجود نداشت و از سویی دیگر فرماندهی کل یعنی " عبدالرحیم حاج محمد " در مارس 1939 به شهادت رسیده بود و " عارف رزاق " مجبور شده بود خود را به نیروهای فرانسه در مرزهای لبنان تسلیم کند و " عبدالقادر حسینی " نیز پس از مجروح شدن در پاییز 1938 ، به خارج فلسطین برده شده بود . اما رهبران سیاسی که در واقع باید در دمشق می بودند ، پس از فشارهای مقامات فرانسوی در آستانه آغاز جنگ جهانی دوم ، مجبور بهترک دمشق شده بودند .

با توجه به چنین شرایطی و با افزایش تعداد سربازان دشمن که حدود 20 برابر رزمندگان بودند تقریبا پیروزی در جنگ نظامی غیر ممکن به نظر می رسید . علاوه بر این ، فقدان برنامه ریزی نظامی و نداشتن امکانات و وجود کانونهای رهبری متعدد و نبودن جو مناسب در سطح بین المللی ، همه و همه ، دست به دست داده و وضعیت ناامیدکننده ای را پیش آورده بودند . البته به رغم این شرایط ناگوار ، انقلابیون توانسته بودند به یک هدف خود برسند و آن این بود که انگلیس در کنفرانس " سان جیمز " که در سال 1939 در لندن برگزار شده بود و موافقت کرده بود که در یک مدت انتقالی ده ساله به تدریج از انتقال یهودیان و خرید زمین برای ایشان در فلسطین جلوگیری کند . و پس از پایان این مدت به طور کلی انتقال یهودیان را متوقف کند مگر به شرطی که خود اعراب بخواهند . این موافقت در واقع کنار گذاشتن " طرح تقسیم " بود که از سوی کمیته سلطنتی در سال 1937 پیشنهاد گردیده بود . این دستاورد ، باعث شد که انقلاب در پاییز همین سال دوباره ، به جنب و جوش بیفتد .

از دستاوردهای مهم این انقلاب ، شناخته شدن گروههای انقلابی نواحی گوناگون و سازمانهای عربی که به شکل فعالی در تقویت فلسطین ، شرکت داشتند از سویی ، و آشکار شدن همپیمانی امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه از سوی دیگر بود . این همپیمانی به ویژه از سال 1936 تا به امروز در تاریخ جنبش ملی فلسطین و اعراب به خوبی نمایان است .

بالاخره نمی توان نقش این انقلاب بزرگ اعراب را در هدایت دیگر انقلابهایی که برای آزادی فلسطین صورت گرفت ، نادیده گرفت ، حتی انقلابی که در اوایل سال 1965 در فلسطین شروع شد ، از تجربیات انقلاب 1936 - 1939 بهره برد و درسهای ارزشمندی آموخت .

ک - ویران کردن شهر قدیمی یافا : نابلس ، قدس و یافا از شهرهای پر آشوب فلسطین در انقلاب 1936 - 1939 بودند . به حدی که حتی فرمانده کل نیروهای انگلیسی یک بار که خواست از شهر نابلس بازدید کند پیشاپیش یک گردان پیاده نظام مجهز به توپ " هاوتزر " به آن شهر فرستاد . در قدس نیز مقاومتهای مردم بیشتر از جاهای دیگر بود . ولی در مورد یافا باید گفت که بیشترین عملیات غافلگیری و پرتاب نارنجک به نیروهای ارتش و پلیس در این شهر صورت گرفته بود و هیچ مقام سیاسی و نظامی به این شهر وارد نشده بود مگر این که مورد سوء قصد واقع شده بود .

به همین دلیل بود که فرماندهی نیروهای انگلیس در همان ماههای اول انقلاب ، به ویژه در زمان فرماندهی ژنرال " پیرز " ، شروع به انتقام گیری از مردمان این سه شهر کرد که بارزترین آنتخریب شهر قدیمی یافا به منظور جلوگیری از حمله رزمندگان این شهر بود .

پیرز طی گزارشش به وزارت راه و ترابری ، خواستار مسائل زیر شد . " بازگشت نظم و امنیت به شهر یافا و فعال کردن بندر آن از طریق به کار گیری کارگران جدید به جای کارگران اعتصاب کنند . " البته از نظر وی این برنامه ها تنها در شرایط امن یک شهر ویران و غیر مسکونی قابل اجراست ! ! ! لذا پیشنهاد می کند که قسمتهایی از شهر قدیمی یافا ویران شود .

این پیشنهاد با ادعای مقامات انگلیسی آن روز که می گفتند هدف از تخریب شهر ، توسعه و زیباسازی شهر و کشیدن دو جاده در آن است ، به طور کلی متناقض بود .

صبح روز 16/6/1936 ، یک هواپیمای نظامی که در آسمان شهر به پرواز درآمده بود اخطار مکتوب زیر را بر روی زمین پخش کرد : " حکومت در نظر دارد به زودی با ساختن دو جاده ، به توسعه و زیباسازی شهر اقدام کند ، لذا در قدم اول ، با استفاده از گروه مهندسین سلطنتی که اکنون در فلسطین به سر می برند ، به زودی برخی از ساختمانهای به هم فشرده ای را که غیر اصولی ساخته شده اند تخریب می کنیم . "

به دنبال آن ، به سرگرد " اوتیرسون کیلسو " دستور داده شد که با همکاری " کروسبی " استاندار استان جنوبی و معاونش ، " فولی " ، بازرس کل پلیس ، تحقیقات لازم و برنامه ریزی مناسب را انجام دهد . او در آغاز پیشنهاد کرد شهر توسط نیروهای پیاده اشغال شود و سپس عملیات تخریب صورت پذیرد . ولی به دلیل وحشت از ایجاد درگیری ، این پیشنهاد رد شد و عاقبت قرار شد که طرح در چهار مرحله به شرح زیر اجرا گردد :

  1. به زیر آتش گرفتن مداوم محلهای انقلابیون تا خاموش شدن آتش سلاح ایشان .
  2. وادار کردن اهالی شهر به تخریب سنگرها و خاکریزها .
  3. تخریب قسمتهای شرقی و غربی شهر و کشیدن جاده در آن .
  4. تخریب قسمتهای شمالی و جنوبی شهر و کشیدن جاده ای دیگر وسط آن .

مرحله اول طرح با به زیر آتش گرفتن پایگاههای انقلابیون توسط دشمن با سلاحی سنگین تر از سلاح ابتدایی رزمندگان آغاز شد . این مرحله به مدت 18 روز پیاپی و تا روز آغاز مرحله سوم یعنی 18/6/1936 ادامه داشت . بلافاصله پس از موفقیت در مرحله اول ، مرحله دوم آغاز شد ، در این مرحله نیروهای انگلیس به بزرگان و معتمدین محله ها و ساکنان مناطق مورد نظر دستور دادند که سنگرها و خاکریزهای خیابانها را از بین ببرند .

صبح روز 16/6/1936 بود که اهالی شهر با صدای زنگ و فریاد منادیان و اعلامیه هایی که از سوی هواپیماها پخش شدهبود ، بیدار شدند . در این اعلامیه آمده بود که دولت تصمیم دارد برای زیباسازی شهر فعالیت خود را شروع کند و مردم را تهدید کرده بود که با هر مخالفی شدیدا برخورد خواهد کرد . نیز وعده داده بود که به صاحبان خانه هایی که ویران شوند و یا آسیب ببینند ، غرامت پرداخت کند .

ساعت 4 صبح روز 18/6/1936 عملیات تخریب در حالی شروع شد که یک گردان نیروی پیاده با محاصره منطقه ، به بازرسی کسانی که می خواستند از شهر بیرون بروند مشغول بودند و یک گردان دیگر امنیت گروه تخریب را تأمین می کرد و دو گروهان پیاده و زرهی به صورت احتیاط ، در حالت آماده باش به سر می بردند و یک ناو جنگی نیز تأمین امنیت منطقه شرقی را به عهده داشت . با نزدیک شدن غروب کار احداث یک جاده به عرض 10 متر که مرکز پلیس را در شرق به " دیرلاتین " در غرب متصل می کرد به پایان رسید .

با به پایان رسیدن مرحله سوم ، پس از مدت کوتاهی مرحله چهارم شروع شد . بنا به اعتراف پیرز علت تعجیل در انجام مرحله آخر عملیات ، باقی نگذاشتن فرصتی برای دادگاهی است که قرار بود به شکایت اعراب در این زمینه رسیدگی کند .

عملیات تخریب مرحله چهارم روز 29/6/1936 آغاز شد و روز بعد با ویران کردن برخی مناطق شمالی و جنوبی شهر به پایان رسید .

از آنچه گذشت ، معلوم شد که اهداف اعلام شده مقامات انگلیس در تخریب این شهر قدیمی تا چه اندازه با اهداف حقیقی ایشان در تناقض است و نیز معلوم شد که تا چه میزان با اهالی این شهر کینه و دشمنی دارد . این دو موضوع در اعلامیه هایی که به ترتیب در 18/6/1936 ، 29 و 30/6/1936 از سوی دولت منتشر شد به خوبی روشن است . زیرا در این اعلامیه ها دولت نتوانسته بود دلایل قانع کننده ای برای این تخریبها بیان کند . تعداد ساختمانهایی که در این چهار مرحله ویران شد ، طبق آمار عبارت است از : در مرحله اول 70 باب خانه که 150خانوار را در خود جای داده بود .

در مرحله دوم حدود 150 باب خانه که حدود 300 خانوار در آنها زندگی می کردند . علاوه بر این 850 کانکس چوبی که حدود 4000 تن در آنها سکونت داشتند در مناطق مختلف شهر تخریب شد . در این عملیات تخریب همچنین حدود 10000 تن بی سر پناه شدند . گذشته از منازل مسکونی چندین کلیسا ، مسجد ، نیز با دینامیت ویران شدند و یا آسیب دیدند . به مسجد " شیخ رسلان " خسارت سنگینی وارد شد و گلدسته آن ویران گردید . کلیسای " دیرالروم " به نحو چشمگیری خراب شد و کلیسای " دیراللاتین " که به قلعه معروف بود در اثر انفجار دینامیت خسارات زیادی برداشت و وسایل داخل آن از بین رفت و منظره خارجی آن نیز شکل نامناسبی به خود گرفت . انگلیس پس از پایان عملیات ، به افراد خانوارهای آسیب دیده تنها 20 " ملیم " ( لیره ) به عنوان غرامت داد و برای اسکان بی پناهان هیچ اقدامی نکرد .

عملیات تخریب گرچه تا حدودی بر یافا و برخی شهرهای دیگر ، نوعی آرامش نسبی حاکم کرد ولی برای مقامات انگلیس به خوبی روشن شد که نتوانسته اند به اهداف بلند مدت خود - که همان ایجاد ترس و وحشت در اهالی و رزمندگان این شهر و پایان دادن به اعتصابها بود - برسند ، زیرا کمتر از یک ماه بعد ، در روز 27/7/1936 که یکصدمین روز شروع اعتصابها بود ، در سراسر کشور عملیات نظامی گسترده ای انجام گرفت . در پی این عملیات بود که پیرز از فرمانده خود می خواهد که : " چون نیروهای تحت امر من نمی توانند با آشوبها و اعتراضها ، مقابله کنند لذا دو ستون پیاده و دو ستون احتیاط و یک گروه اسب سوار برایم بفرستید تا دست کم هر لشکر دارای چهار ستون نظامی باشد تا در کشور به ویژه در مناطق اردن و بئرسبع ، آرامش را حفظ کنند . "

وی می افزاید : " برای بازگرداندن آرامش به منطقه ، لازم است علاوه بر نیروهای موجود که به 398,10 تن افسر و سرباز می رسد و علاوه بر نیروی هوایی که در اختیار فرماندهی کل قرار دارد و 33 قبضه توپی که در مقر اسماعیلیه قرار دارد ، یک لشکر کامل نیز در منطقه مستقر شود . "

ل - نبرد نورشمس : این نبرد از مهم ترین درگیریهای انقلاب 1936 - 1939 بوده است . روستای نورشمس در سه کیلومتری شرق طولکرم واقع شده و مشرف بر جاده حیفا - تل آیو - که کاروانهای صهیونیستی با محافظت نیروهای انگلیس از آن عبور می کردند - بود .

روزی که درگیری نورشمس ( 21/6/1936 ) شروع شد نیروهای انگلیسی موجود در فلسطین از شش ستون پیاده ، زره پوش ، توپخانه و چند هواپیماهای بمب افکن و ناوچه هایی در دریای مدیترانه ، تشکیل شده بود .

فرمانده رزمندگان در این عملیات " عبدالرحیم حاج محمد " بود که کمی پیش از آغاز عملیات به شناسایی موقعیت منطقه پرداخت زیرا پیشتر به او گفته بودند که قرار است کاروانی از صهیونیستها با حفاظت نیروهای انگلیس ، از کنار روستا عبور کند .

درگیری در ساعت 10 صبح 21/6 با شرکت 50 رزمنده و تعدادی از داوطلبان ، از روستاهای مجاور ، آغاز شد . اسلحه این رزمندگان عموما مسلسلهای قدیمی و یا نارنجک دستی بود . کاروان صهیونیستها شامل 6 اتومبیل با سرنشین بود که از سوی یک دسته پیاده نظام مجهز به زره پوش حفاظت می شدند . مجموع صهیونیستها و انگلیسیها در این درگیری ، به 170 تن می رسید . هواپیماهای نظامی نیز که برای نخستین بار به هنگامدرگیری ، در منطقه حاضر شدند و به مقابله با رزمندگان پرداختند . در طول درگیری نیز دو دسته از نیروهای احتیاط انگلیس مستقر در شهر نابلس قصد داشتند که به کمک نیروهای اشغالگر بیایند اما در نزدیکی دیرشرف از حوالی طولکرم به کمینی از رزمندگان برخوردند و نتوانستند به موقع به محل درگیری برسند .

عبدالرحیم ، فرمانده رزمندگان ، نیروهای خود را به سه گروه تقسیم بندی کرده بود . مأموریت گروه اول ، حمله به نوک کاروان و تیراندازی به نفرات جلو . مأموریت گروه دوم به دام انداختن نفرات میانه . مأموریت گروه سوم نیز ، ضربه زدن به انتهای کاروان بود . خود وی نیز همراه با گروه دوم در عملیات شرکت کرد . عملیات این گونه شروع شد که دو تن از رزمندگان در قسمت جلوی کمین در سمت راست مخفی شدند و رزمنده دیگری نیز در سمت چپ جاده مستقر شد تا با ورود آخرین اتومبیل به منطقه کمین ، دستور شروع عملیات را صادر کند . این درگیری هفت ساعت به طول انجامید و نیروهای انگلیس نیز هیچ اشاره ای به خسارات خود و یا صهیونیستها نکردند و تنها گفتند که بین 21 تا 25 تن از رزمندگان به شهادت رسیدند . ولی منابع عرب تعداد شهدای خود را سه تن و تعداد کشته های دشمن را حدود 50 تن ذکر کردند . علاوه بر این سه دستگاه اتومبیل نابود و یک هواپیمای جنگنده نیز سرنگون شد .

از جریان عملیات به خوبی پیداست که فرماندهی عبدالرحیم حاج محمد چقدر با شهامت و دلاوری بوده است . وی به رغم این که می دانست عملیات در روز ممکن است به ایشان صدمه بیشتری بزند و احتمال پیروزی را کم کند با این وجود روز را برگزید زیرا به هنگام شب کاروانهای صهیونیستها متوقف می شدند و حفاظت از آنها با شدت بیشتری صورت می گرفت .

این پایداری رزمندگان که سبب شد ایشان برای هفت ساعت آن هم با سلاح سبک و قدیمی در برابر نیروهای تا بن دندان مسلح انگلیس ، ایستادگی کنند خود گویای عزم راسخ ایشان بر انجام نبرد مسلحانه بود .

به خوبی پیداست که در این عملیات رزمندگان توانستند با برنامه ریزی و اجرای کمین ، در آن مناطق ناهموار ، رشته امور نبرد را به دست بگیرند و بیشترین ضربات ممکن را به دشمن بزنند .

م - درگیری جاعونه : این شهر در شرق صفد و بر سر راه صفد - طبریه واقع شده است ، صهیونیستها به این شهر " روشبینا " می گویند . بیشتر اهالی آن را یهودیان تشکیل می دهند . در ماه ژوئن 1936 ، به هنگام شروع انقلاب ، در این منطقه به جاده صفد - طبریه ، حمله های زیادی وارد شد و کمینهایی علیه اتومبیلهای صهیونیستها که توسط زره پوشهای انگلیس حفاظت می شدند ، در این جاده اجرا شد . در شب 21 و22 ژوئن نیز درگیری " جب یوسف " به فرماندهی عبدالله اصبح از جاعونه و عبدالله شاعر از صفد رهبری می شد .

روز 12/8/1936 نیز عملیات کمینی به فرماندهی " عبدالله شاعر " در دو کیلومتری شهر جاعونه ، برای اتوبوس صهیونیستها به مورد اجراء درآمد . در این عملیات رزمندگان ضمن بستن جاده و کمین در لابلای سنگها ، اتوبوس حامل صهیونیستها را که در حفاظت نیروهای انگلیس بود به رگبار بستند . در این عملیات دو ساعته ، نیروهای انگلیسی درخواست کمک کردند . در این عملیات 8 تن از سرنشینان صهیونیست کشته و تعدادی از سربازان انگلیسی کشته و مجروح شدند . رزمندگان پیش از رسیدن نیروهای کمکی همگی سالم از میدان گریختند .

ن - درگیری بلعه : درگیری بلعه که به تاریخ 1936 به وقوع پیوست ، از بزرگترین درگیریهای انقلاب 1936 بود . این روستا در 7 کیلومتری شهر طولکرم و 5/1 کیلومتری جاده نابلس - طولکرم قرار دارد . شمار رزمندگان این عملیات که دواطلبانه از سوریه ، عراق و دیگر مناطق فلسطین آمده بودند به حدود 50 تن می رسیدند که همگی به مسلسل ، تیربار سبک و نارنجک و مین مجهز بودند . این روستا به دلیل ارتفاع و اشرافی که بر جاده نابلس - طولکرم داشت ، از موقعیت مناسبی برای حمله به کاروانهای صهیونیستها و نیروهای انگلیسی برخوردار بود . فرماندهی این نیروها بافوزی قاوقچی بود ، وی در طرح خود نیروها را به چند گروه تقسیم کرد ، تعدادی را در چهار سوی منطقه مشرف بر جاده قرار داد به شکلی که هیچ یک از اتومبیلها نتوانند از تیررس رزمندگان خارج شود ، علاوه بر این آرایش ، دو گروه را مسئول مین گذاری جاده و حمله به اتومبیلها نمود تا پس از برخورد آنها به مین ، نیروهای دشمن را به دو قسم تقسیم کرده و هر یک را به منطقه زیر آتش رزمندگان بکشانند . وی برای دفاع در برابر هواپیماهای جنگنده و حفظ امنیت هوایی چند گروه از تیراندازان ماهر را نیز در محلهای مناسبی قرار داد تا به هنگام دخالت هواپیماها ، آنها را هدف قرار دهند .

این نیروها ، برای آغاز عملیات ، شب 2/9/1936 به طور پنهانی وارد روستای بلعه شدند و پس از بررسی وظایف هر گروه ، صبح روز 3/9/1936 به منطقه عملیات آمدند .

پس از مدتی ، کاروان دشمن با 20 اتومبیل از طولکرم وارد منطقه شد و در ساعت 40/8 دقیقه صبح بود که اتومبیلها به مینها برخوردند و گروههای کمین کاروان را به زیر آتش خود گرفتند . با آغاز درگیری نیروهای انگلیس با آتش تانک و رگبار مسلسل و توپهای سبک وارد عملیات دفاعی شدند و چون طبق برنامه از پیش تعیین شده ، دو گروه کمین از محل قبلی خود پا به فرار گذاشتند نیروهای انگلیس نیز به دو قسمت تقسیم شده و به تعقیب آنها پرداختند . ولی چیزی نگذشت کهخود را زیر آتش رزمندگان دیدند طوری که نه راه پیش داشتند و نه راه پس . لذا از ستاد فرماندهی درخواست کمک کردند . پس از چند لحظه هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه ظاهر شدند و به مقابله با رزمندگان پرداختند ولی رزمندگان موفق شدند با همان سلاح ساده خویش سه فروند آنها را سرنگون کنند . پس از آمدن هواپیماها ، چندین توپ ، تانک و تیربار به منطقه آورده شد ولی هنوز به محل درگیری نرسیده بودند که مجبور به عقب نشینی شدند .

ساعت 2 بعد از ظهر ، جنگ بسیار شدید شده بود ، زیرا انگلیسیها با زره پوشها و توپهای سبک و هواپیماهای خود منطقه را زیر آتش گرفته بودند . کار چنان مشکل شد که رزمندگان تصمیم گرفتند به دلیل استفاده از مناطق مرتفع به خط دوم عقب نشینی کنند . ولی در همین اوضاع بود که نیروهای دشمن زیر حمایت آتش سنگین هواپیماها به عقب نشینی پرداختند . این عقب نشینی به دلیل حمل کشته و مجروحان تا غروب طول کشید . بدین گونه عملیات و تبادل آتش تا ساعت 30/3 بعد از ظهر در جبهه ای به طول 12 کیلومتر و با رشادت کامل رزمندگان ادامه داشت . باید گفت که مهمات رزمندگان در ساعتهای آخر تقریبا تمام شده بود .

بعدها ، فرماندهی نیروهای انگلیسی به کشته شدن یک افسر خلبان و مجروح شدن سه افسر دیگر ، کشته شدن یک استوار و زخمی شدن دو استوار دیگر و سقوط یک هواپیما و آسیب دیدن سه هواپیمای دیگر اعتراف کرد . در این عملیات 14 تن از رزمندگان به شهادت رسیدند . البته نیروهای انقلابی ، تعداد تلفات دشمن را 80 سرباز و چند افسر ، مجروح شدن تعدادی زیاد و آسیب دیدن سه هواپیما و سقوط یک هواپیما و به غنیمت گرفتن تیربار هواپیمایی از نوع " برن " ذکر کرده اند .

یکی از شهدای این عملیات محمود ابویحیی ، از سوریه بود که پیروزیهای خط اول حاصل رشادتهای وی بود و از شجاع ترین و آگاه ترین رزمندگان شیخ " سلیمان صاتوری " بود که بعدها در نبرد " کفر عبوش " به شهادت رسید .

از بررسی طرح عملیاتی این نبرد می توانیم به دقت سازماندهی و آموزش بالای رزمندگان پی ببریم . زیرا محلهای استقرار گروههای رزم حساب شده تعیین شده بود . و کمینی که وظیفه کشاندن دشمن به زیر خط آتش را بر عهده داشت نیز توانست با شهامت و مهارت ویژه ای مأموریت خود را به انجام برساند .

گروه ویژه پدافند هوایی نیز توانست ضمن کاستن فشارهای هوایی بر رزمندگان ، با سرنگونی یک فروند از هواپیماهای دشمن ، پوشش هوایی آنان را بر هم بزند که این خود نقش مؤثری در پیروزی رزمندگان داشت .

مردم فلسطین با شنیدن اخبار پیروزیهای این عملیات به شورو وجد آمدند ولی دولت انگلیس پس از آن با انقلابیون به شدت برخورد می کرد . از آن جمله اعلام حالت فوق العاده بود . روز 15/9/1936 بود که ژنرال " جان دیل " به جای " پیرز " به فرماندهی کل نیروهای انگلیس در فلسطین و شرق اردن منصوب شد پس از آن سرباز و تجهیزات نظامی بیشتری به فلسطین اعزام شد .

س - درگیری یامون : این روستا در 9 کیلومتری شمال شرقی جنین واقع شده است . در روز شروع درگیری به تاریخ 3/3/1936 فرماندهی منطقه نابلس - جنین را " شیخ عطیه احمد عوض " از یاران " شیخ عزالدین قسام " بر عهده داشت .

شیخ عطیه ، پیش از شروع درگیری ، همراه با چهار گروه از رزمندگان ، شهر جنین را از هر سو به محاصره خود درآورده بودند و موفق به حمله به مراکز پلیس و ارتش انگلیس و به غنیمت گرفتن تمام مهمات و سلاح آنجا شده بودند . یک گروه از نیروهای وی مأمور حمله به نیروهای ارتش در نابلس و یک گروه دیگر مأمور اجرای کمین برای گشتیهای نظامی در جاده نابلس - جنین شده بودند . در پی موفقیت آمیز بودن این مأموریتها ، " بریگادر ایفتز " فرمانده لشکر 16 انگلیس نیروهای خود وارد منطقه جنین نمود .

عطیه که پیش بینی کرده بود نیروهای انگلیس قصد انتقام گیری از رزمندگان را دارند ، پس از شناسایی منطقه و استقرار رزمندگان در مناطق مرتفع ، نیروهای خود را به شکلی آرایش داد که بتوانند آن را با " رابا " ( روستایی در 12 کیلومتری جنوب شرقی جنین ) و بلندیهای بین کفر دان ( روستایی در 8 کیلومتری غرب جنین ) و یامون را ؛ به تصرف خود درآورند .

درگیری ساعت 10 صبح روز 3/3/1938 پس از محاصره شدن مواضع رزمندگان آغاز شد و تا بعد از ظهر که آنها توانستند با شکستن حلقه محاصره ، خود را نجات دهند ، ادامه داشت . در این درگیری حدود 3000 سرباز ، گروههایی از مرزبانان مرز اردن و 9 فروند هواپیما در برابر 300 رزمنده فلسطینی قرار گرفته بودند . در پایان این درگیری منابع دشمن به زخمی شدن یک افسر ، کشته شدن یک سرباز و زخمی شدن سرباز دیگری و آسیب دیدن سطحی 5 فروند هواپیما ، و به شهادت رسیدن 60 رزمنده و به اسارت درآمدن 16 تن دیگر ، اعتراف کردند ، در حالی که منابع انقلابیون شهدای خود را 39 تن که خود شیخ عطیه و تعدادی از داوطلبان روستایی جزء آنان بودند ، اعلام کرده و کشته ها و مجروحان دشمن را بیش از 70 تن تخمین زده بودند .

فرماندهی نیروهای انگلیسی در طول این درگیری غافلگیرانه تلاش می کرد که با فریب و دستگیری تعداد زیادی از رزمندگان و داوطلبان محلی ، فرمانده رزمندگان و رهبر انقلاب در منطقه را دستگیر کند ولی رزمندگان توانستند با ایستادگی در جبهه ایبه طول دو کیلومتر ، قهرمانانه بجنگند و با سلاح ساده در برابر توپخانه سنگین و مانور هواپیماها ، مقاومت کنند . خود دشمن نیز بعدها اعتراف کرد که رزمندگان علی رغم شرایط سخت منطقه ، توانستند با موفقیت از صحنه نبرد ، جان سالم به در برند . رزمندگان ، به رغم صدمه های شدیدی که خورده بودند توانستند توانایی خود را در جنگ دفاعی به خوبی نشان دهند و غافلگیری دشمن را خنثی کنند و با گریز از مخمصه ، نیروهای خود را برای عملیات آینده ، همچنان آماده نگه دارند .

ع - درگیری بئرسبع : با فرا رسیدن ماه سپتامبر 1938 ، انقلاب در قسمت جنوب ، به منطقه بئر سبع رسید در حالی که مقامات انگلیسی به اشتباه گمان کردند ، به دلیل دور بودن بئر سبع از کانون انقلاب و کم بودن اهالی صهیونیست آن ، انقلاب بدانجا نمی رسد . روز 9/9/1938 بود که فرمانده رزمندگان منطقه ، " خلیل عبدالحکیم جولانی " ( ابو زیدان ) طرح حمله به شهر بئرسبع را برای دستیابی به سلاح ارتش و پلیس آماده کرد . وی برای این عملیات ، چهار اتومبیل حامل 60 رزمنده و تعدادی از داوطلبان غزه را آماده کرد . در حالی که نیروهای بریتانیا شامل 5 افسر و پلیس و تعدادی پلیس عرب بود .

بعد از ظهر همین روز بود که عملیات با محاصره شهر و تسلط بر انبارهای مهمات که حاوی 600 قبضه اسلحه بود به پایان رسید . با استفاده از همین سلاح بود که نیروهای رزمنده توانستند به مسلح کردن اهالی بپردازند .

رزمندگان پس از خالی کردن مرکز پلیس ، آن را به آتش کشیدند و توانستند یک افسر پلیس انگلیسی را به هلاکت برسانند و چندین پلیس را زخمی کنند و اسناد مهمی به دست بیاورند . نیروهای انقلاب پس از این عملیات ، منطقه را ترک کردند . این نبرد اولین درگیری بزرگ در جنوب فلسطین بود و ویژگی آن ، غافلگیری دشمن ، با استفاده از دو اصل به خدمت گرفتن نیروی زیاد و پنهانکاری ، بود .

ف - درگیری طبریه : طرح نظامی این درگیری توسط ابو ابراهیم بزرگ ، فرمانده رزمندگان در منطقه الجلیل ، آماده شده بود . وی برای انجام این عملیات که خود او آن را رهبری می کرد ، 300 رزمنده ، فراهم آورد . جزئیات طرح چنین بود که نیروها به پنج دسته تقسیم شده بودند . دسته اول مأمور حمله به فرمانداری ، دسته دوم مأمور حمله به پادگان ارتش انگلیس و دسته سوم مأمور تصرف منطقه یهودی نشین وسط شهر برای غنیمت گرفتن اسلحه های موجود در این منطقه ، شده بودند ، دو دسته دیگر نیز قرار بود جاده طبریه - سمخ و جاده صفد - طبریه را برای جلوگیری از ورود نیروهای کمکی انگلیس ببندد .

[[ پرونده : | ج1 / ص 641 ]]

[[ پرونده : | اعتصاب 1936 ]]

عملیات ساعت 10 شب ، 3/10/1968 آغاز شد و پس از یک درگیری 5 ساعته و کشته شدن 19 صهیونیست ، بدون کوچک ترین آسیبی به رزمندگان ، به پایان رسید . ولی در حین عقب نشینی بود که گروههایی از ارتش انگلیس در نزدیکی " حطین " به رزمندگان برخوردند و بین دو طرف درگیری بالا گرفت . در این درگیری چند تن از رزمندگان به شهادت رسیدند .

ص - درگیری قدس : پس از شایعه شدن این که رزمندگان ، قصد تصرف این شهر را دارند ، بیش از 300 پلیس و تعداد زیادی سرباز در قدس فراهم آمدند . این در حالی بود که فرماندهان و رهبران انقلاب در قدس ، از جمله " عارف عبدالرزاق " ، فرمانده رزمندگان منطقه سعی داشتند " پاسگاه براق " را که توسط انگلیسیها تصرف شده بود ، دوباره به تصرف خود درآورند . طرح عملیات با استفاده از عملیات شناسایی رزمندگان و برخی پلیسهای عرب ، تهیه شده بود .

صبح روز 13/9/1938 عملیات آغاز شد . فرماندهان ، برای تسهیل در عملیات ، اعلام اعتصاب عمومی کردند و خواستار تعطیلی بازار و منع آمد و شد ، نمودند . ساعت 8 صبح بود که تمام گروههای مسلح به مراکز نظامی از جمله پاسگاه براق حمله بردند و بدون هیچ مقاومتی ، به سلاح موجود در آنها دست یافتند .

نیروهای انقلاب بعد از این ، با دقت و سرعت ، شروع به انجام طرح عملیات کردند و در پانزدهم اکتبر 1938 تمام شهر را به دست گرفتند . در حین انجام عملیات چندین درگیری با نیروهای انگلیس رخ داد که منجر به کشته شدن چند انگلیسی و شهادت 40 عرب - که بیشتر از افراد عادی و بی دفاع بودند - گردید . ژنرال " هاینگ " ، فرمانده انگلیسی منطقه قدس در گزارش خود به تاریخ 19/10/1938 این گونه می نویسد : " شهر قدس در 17 اکتبر 1938 عملاً به تصرف انقلابیون افتاد . "

رئیس کل پلیس ، " شارلز تیجرت " نیز گفته است که در همین مدت انقلابیون در منطقه حرم ، دادگاه ویژه ای برای خود تأسیس کرده بودند . این شهر همچنان در تصرف انقلابیون بودتا این که لشکر هفت پیاده انگلیس شهر را محاصره کرد و با سپر قرار دادن اهالی شهر و تهدید به ویران کردن اماکن مقدسه با توپخانه ، نیروهای انقلاب را وادار به عقب نشینی از شهر کرد .

مآخذ :

  1. دروزة ، محمد عزة : القضیة الفلسطینیه فی مختلف مراحلها ، بیروت 1959 .
  2. یعقوب ، محمد حافظ : نظرة جدیدة الی تاریخ القضیة الفلسطینیة ( 1918 - 1948 ) ، بیروت 1973 .
  3. وزارة الدفاع اللبنانیة : القضیة الفلسطینیة و الخطر الصهیونی ، مؤسسه الدراسات الفلسطینیة ، بیروت 1973 .
  4. یاسین ، عبدالقادر : کفاح الشعب الفلسطینی قبل العام 1948 ، بیروت 1975 .
  5. کیالی ، عبدالوهاب : تاریخ فلسطین الحدیث ، بیروت 1973 .
  6. سفری ، عیسی : فلسطین العربیة بین الانتداب و الصهیونیة ، یافا 1937 .
  7. نمر ، احسان : تاریخ جبل نابلس و البلقاء ، نابلس 1972 .
  8. حوت ، بیان نویهض : ( اعداد ) وثائق الحرکة الوطنیة الفلسطینیة ( 1918 - 1939 ) ، من أوراق أکرم - زعتیر ، بیروت 1979 .
  9. یاسین ، صبحی : الثورة العربیة الکبری فی فلسطین ( 1936 - 1939 ) ، القاهرة 1967 .
  10. یاسین ، صبحی : حرب العصابات فی فلسطین ، القاهرة 1967 .
  11. شاعر ، محمد : الحرب الفدائیة فی فلسطین ، بیروت 1967 .
  12. زعتیر ، اکرم : یومیات الحرکة الفلسطینیة ( 1935 - 1939 ) ، بیروت 1980 .
  13. قاسمیه ، خیریة : فلسطین فی مذاکرات القاوقجی ( 1936 - 1948 ) ، بیروت 1975 .
  14. بویصیر ، صالح مسعود : جهاد شعب خلال نصف قرن ، بیروت 1968 .
  15. عابدی ، محمود : صفد فی التاریخ ، عمان 1977 .
  16. Hainings Report, 19. 10. 30. CO 733/379/75528/74/38.
  17. Hayamson, A.M. : Palestine Under the Mandate, London 1950.
  18. Tegart Papers, Box 2, File 4. DS. 126 -2.
  19. Wavells Dispatch, 7.4.38, CO 733/379/75528/74/38.