حسینی ، محمدامین ( 1895 - 1974 )

از دانشنامه فلسطین


مفتی فلسطین و رئیس هیأت عالی عربی بود . در شهر بیت المقدس چشم به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی و مقدماتی خود را در یکی از مدارس آن شهر به پایان رساند . پدرش تعدادی از علما و ادبا را برای آموزش درسهای خصوصی به وی برگزید . سپس او برای فراگیری زبان فرانسوی به دانشکده فریر ( نک : فریر ، دانشکده ) در بیت المقدس وارد شد . پس از گذراندن دو سال در آن دانشکده ، به جامع الازهر در قاهره ملحق گردید . به هنگام تحصیلات در ازهر مناسک حج بیت الحرام ( خانه خدا ) را همراه با خانواده خود به جای آورد . از آن زمان به حاج ملقب شد و تا هنگام مرگ ، آن لقب را دارا بود . در تابستان 1915 پدرش او را به استانبول فرستاد تا در مدارس عالی آن شهر به تحصیل بپردازد . ولی او مسلک نظامیان را برگزید . وارد دانشکده نظامی شد و از آن جا به عنوان درجه دار فارغ التحصیل گردید و به ارتش عثمانی پیوست . وقتی که از خانواده خود در بیت المقدس دیدار نمود ، خدمت در ارتش عثمانی را رها کرده و به طور مخفیانه خدماتی به انقلاب عربی در دو استان بیت المقدس و خلیل ارایه نمود . پس از اشغال بیت المقدس توسط انگلیسیها ، حاج امین به عنوان آجودان مخصوص حاکم کل بریتانیا در فلسطین منصوب شد . ولی او فقط برای سه ماه در این سمت ماند و پس از آن ، در اعتراض علیه سیاست بریتانیا نسبت به اعراب و فلسطین استعفا نمود و به عنوان معلم در دانشکده باغ معارف ملی در بیت المقدس مشغول به کار شد .

حاج امین به طور آشکار مردم را به مبارزه با حاکمیت بریتانیا و تجاوز صهیونیزم دعوت کرد ، فلسطینیها ، اعراب و مسلمانان را از خطرات طرح استعماری و صهیونیستی برحذر می داشت و آنان را برای مقاومت و شکست طرح دعوت می کرد .

تعدادی از دوستانش به دعوت او پاسخ گفتند و در بیت المقدس نخستین سازمان سیاسی معروف فلسطین یعنی باشگاه عربی که حاج محمدامین را به عنوان رئیس خود انتخاب نمود تشکیل دادند . این باشگاه در پیدایش جنبش ملی فلسطینی که در آن روزگار در تشکیل جمعیتهای اسلامی - مسیحی در شهرهای فلسطین ، برگزاری تظاهرات با شکوه در بیت المقدس در سالهای 1918 - 1919 و برگزاری نخستین کنفرانس عربی فلسطین ظاهر گردید ، تأثیر فراوانی داشت .

انگلیسیها حاج محمدامین را به خاطر سازماندهی رهبری تظاهرات باشکوهی که همزمان با ورود کمیسیون امریکایی انتخاب ( نک : کینگ - کرین ، کمیسیون ) برگزار شد و خواستار استقلال فلسطین و مخالفت با اعلامیه بالفور بود ، در شهر خلیل بازداشت نمودند .

در اوایل ماه آوریل 1920 وی برای دومین بار پس از انقلاب بیت المقدس در هنگام برگزاری جشنهای پیامبر موسی ( نک : انقلاب 1920 ) بازداشت شد ولی تعدادی از جوانان عرب به طرف سربازان بریتانیایی که او را به سوی زندان مسکوبیه می بردند حمله ور شدند و او را نجات دادند . وی با عبور از بحرالمیت به منطقه کرک فرار کرد و از آنجا به دمشق رفت . در آن زمان ، فیصل بن حسین پادشاه سوریه بود . دادگاه نظامی بریتانیایی که برای محاکمه عناصر به وجود آورنده آن انقلاب تشکیل شد ، حکم غیابی مبنی بر زندانی شدن وی به مدت پانزده سال صادر کرد . در تابستان سال 1920 که اداره غیرنظامی جایگزین اداره نظامی شد ، فلسطینیها به پا خاستند ، و خواستار لغو احکام و عفو حاج محمدامین و بازگشت وی به کشور شدند .

نماینده عالی بریتانیا حکمی در مورد عفو وی صادر و حکم دادگاه نظامی علیه او را لغو نمود و حاج محمدامین به بیت المقدس بازگشت . وقتی که پست افتاء ( فتوا ) در بیت المقدس با درگذشت مفتی کامل حسینی ( برادر حاج محمدامین ) در اوایل 1921 خالی شد ، حکومت براساس سیستم متداول آن زمان برای برگزاری انتخابات جهت برگزیدن فردی برای تصدی این سمت دعوتی به عمل آورد . ملی گرایان ، محمدامین حسینی را در مقابل تعدادی از علما و قضات برای پست افتاء کاندیدا کردند . حاج محمدامین علی رغم دخالت بریتانیا در مبارزه انتخاباتی پیروز شد و پست افتاء را رسما به عهده گرفت .

مفتی محمدامین ، محاکم شرعی را مجددا سازماندهی نمود و قضاتی برای آن انتخاب کرد . اداره اوقاف را تنظیم و عده ای از جوانان روشنفکر و مورد اعتماد را برای فعالیت در آن منصوب نمود . او ضمن گسترش مدارس اسلامی که تعدادش اندک بود امور آن را نظم و ترتیب بخشید . فعالیت وی منحصر به امور مسلمین در فرمانداریهای وابسته به بیت المقدس نبود بلکه در تمام فلسطین برای تقدیم درخواست به حکومت جهت تأسیس هیأت اسلامی که بر امور و منافع مسلمین نظارت کند و در امور مذهبیش استقلال کامل داشته باشد تماسها و مذاکراتی را انجام داد . کنفرانس عمومی اسلامی فلسطینی تشکیل شد و برای تقدیم درخواست به حکومت جهت تشکیل این هیأت ، تصمیماتی اتخاذ نمود .

حکومت قیمومیت با تشکیل شورای شرعی اسلامی برای فلسطین موافقت کرد . جمعیت عمومی متشکل از علما ، قضات ، مفتیان و قانون گذاران مسلمان تشکیل یافت ، طرح قانون شورای عالی اسلامی پی ریزی گردید و حقوق ، صلاحیتها ، چهارچوب وظائف و مسئولیتها مشخص شد . جمعیت عمومی تصمیمی مبنی بر تشکیل شورای عالی اسلامی متشکل از رئیس و چهار عضو منتخب از سوی مسلمانان اتخاذ نمود و برایبرگزاری انتخابات ، سیستم منظمی را وضع کرد . پس از انجام مشورت و تبادل نظر با نیروهای قیمومیت ، توافقی در مورد قانون شورای عالی اسلامی و سیستم انتخاباتی آن صورت گرفت .

آئین نامه رسمی متضمن قانون و سیستم انتخاباتی آن صادر شد و حکومت در سال 1922 خواستار برگزاری انتخابات عمومی جهت انتخاب رئیس و چهار عضو گردید . گروه محمدامین حسینی متشکل از خود وی و عبدالله دجانی ( از یافا ) ، سعید شورا ( از غزه ) ، عبداللطیف صلاح ( از نابلس ) و توفیق مراد ( از حیفا ) به پیروزی در انتخابات دست یافت . خواسته حکومت قیمومیت این بود که شورای عالی اسلامی به صورت هیأتی ضعیف ، بی محتوا و آلت دست حاکمان درآید ولی محمدامین حسینی و همکارانش شورا را به صورت هیأت اسلامی نیرومند و حقیقی که جایگاه مسلمانان را بالا برد و از منافع آنان حفاظت کرد ، اوقاف آنان را توسعه داد و تمام امور شرعی ، دینی و علمیشان را تنظیم نموده درآوردند . شورای اسلامی با گذشت زمان نیرومندترین قدرت عربی ملی در کشور گردید . این شورا چندین اقدام مهم صورت داد .

تأسیس یتیم خانه اسلامی مجهز به کارگاه صنعتی در بیت المقدس ، گشایش دهها مدرسه در کشور ، بازگرداندن زمینهای وقف اسلامی که تحت اداره و اختیار دولت بود ، تشکیل دهها محکمه شرعی و انتصاب صدها واعظ و راهنمای دارای عقاید میهنی به اضافه تشکیل گروههای سیار و داوطلب اسلامی ، تأسیس جمعیتهای خیریه ، احداث باشگاههای ادبی و ورزشی ، بازسازی و مرمت خرابیهای مسجدالاقصی و قبة صخره و حفظ آنها از خطرات ویرانی و خرابی تهدید کننده ، از جمله فعالیتهای شورای اسلامی به حساب می آید .

هزینه طرحهای مزبور از دارائیهای اوقاف و کمکهای اعراب و مسلمانان در سراسر جهان تأمین گردید .

حاج محمدامین لزوم به حساب آوردن مسأله فلسطین به عنوان مسأله تمام اعراب و جهان اسلام را مورد تأکید قرار می داد وی ضمنا بسیج نیروهای عربی و اسلامی برای طرفداری از مسأله تصدی ریاست شورای عالی اسلامی و سمت مفتی بزرگ و رئیس العلما را خواستار گردید و در موقعیتی قرار گرفت که می توانست از طریق آن طرح خود را محقق سازد ، بدین جهت از مصر ، عراق ، عربستان سعودی ، کویت ، سوریه و لبنان دیدار کرد و هیأتهای اسلامی را به همین منظور به هند ، افغانستان و ایران روانه داشت . در سال 1931 حاج محمدامین از رهبران اعراب و مسلمانان جهت تشکیل کنفرانس عمومی در بیت المقدس برای دفاع از مسأله فلسطین دعوت به عمل آورد . اعراب و مسلمانان دعوت او را پاسخ گفتند . نخستین کنفرانس اسلامی جهانی با شرکت رهبران بزرگو شخصیتهای بزرگ مذهبی کشورهای عربی ، افغانستان ، هند ، ایران ، اندونزی ، مالدیو ، نیجیریا و غیره ( نک : کنفرانس اسلامی عمومی ) در مسجدالاقصی برگزار شد . حاج محمدامین به عنوان رئیس آن کنفرانس انتخاب شد . پس از آن ، کنفرانسهای بین المللی مشابهی به ریاست حاج محمدامین در مکه مکرمه ، کراچی ، بغداد ، عمان ، سومالی و غیره برگزار گردید .

حاج محمدامین در سال 1933 طی انجام یک دور سفر به مدت ( 6 ) ماه از پایتختهای کشورهای عربی و اسلامی دیدار نمود و در آن سفر برای تأسیس دانشگاه اسلامی در بیت المقدس به نام ( دانشگاه الاقصی ) همطراز دانشگاه عبرانی که یهودیان در آن شهر تأسیس کردند ، تلاشهای زیادی به عمل آورد . مسلمانان کمکهای زیادی برای به اجرا درآوردن این طرح بزرگ تقدیم کردند . ولی حکومت بریتانیا از اجرای این طرح جلوگیری نمود و برای جلوگیری از ارسال کمکهای نقدی به شورای عالی اسلامی سعی خود را در پایتختهای کشورهای اسلامی و برخی از کشورهای عربی به کار برد و تلاشهایش تاحدی موفقیت آمیز بود .

حاج محمدامین همچنین به عنوان رئیس شورا با مسأله فروش زمینها به صهیونیستها به مبارزه برخاست . او تعدادی از کنفرانسها را با شرکت مفتیان ، علما و قضات تشکیل داد . در این کنفرانسها تصمیمی مبنی بر رویارویی با سلطه صهیونیستها بر زمینها و تلقی فروشندگان و دلالان به عنوان افراد خارج شده از مذهب ( غیرمسلمان ) که دفن آنها در قبرستانهای مسلمانان ممنوع است اتخاذ گردید .

او جمعیتهای امربه معروف و نهی ازمنکر را به منظور بهبود وضع مسلمانان و زدودن کینه و دشمنی از میان آنها تأسیس کرد و مسلمانان را برای مقاومت در برابر فروش زمینها تشویق نمود ( نک : علمای فلسطین - کنفرانس ) و ( نک : انقلاب 1936 - 1939 ) او صدها واعظ و راهنما را برای انجام این امر واجب منصوب کرد . همچنین اقتصاد ملی را تقویت و برای رشد آن تبلیغ نمود و تحریم مناسبات اقتصادی و بازرگانی با صهیونیستها را اعلام کرد . او با دارائیهای اوقاف ، زمینهایی را که تدریجا در اختیار صهیونیستها قرار می گرفت و در معرض تهدیدات آنها واقع می شد ، خریداری کرده و به صورت وقف اسلامی درآورد .

حاج محمدامین احساس می کرد که اعراب فلسطین هنوز آمادگی مشارکت در نبرد مسلحانه را ندارند . از این جهت ، در ظاهر امر تلاشهای سیاسی برای حل مشکل ملی را تأیید می کرد و با همکاری تعداد کمی از جوانان بسیار مورد اطمینان به تشکیل سازمانهای زیرزمینی ، آموزش دادن افراد آن و مسلح کردن آنان پرداخت . او همچنین یک کمیته زیرزمینی برای گسترش دامنه فعالیت تشکیل داد . سپس از این سازمانها وسازمان جوانانی که توسط حزب عربی فلسطینی تأسیس شده بود ، ارتش جهاد مقدس فلسطین را ایجاد کرده و عبدالقادر حسینی را به عنوان فرمانده آن برگزید .

پس از انقلاب شیخ عزالدین قسام ( نک : قسام ، عزالدین ) و شهادت وی در سال 1935 ( نک : انقلاب 1935 ) ، گسترش دامنه برخورد مسلحانه میان اعراب و صهیونیستها و اعلام اعتصاب عمومی در 19/4/1936 ، کمیته های ملی و نمایندگان احزاب سیاسی فلسطینی در یک کنفرانس عمومی گردهم آمدند و در این گردهمایی تصمیمی مبنی بر تشکیل کمیسیون عالی عرب برای فلسطین به ریاست محمدامین حسینی اتخاذ گردید . او ریاست شورای عالی اسلامی و دبیری یک جنبش سیاسی را نیز برعهده گرفت . حاج محمدامین از انقلاب 1936 - 1939 پشتیبانی کرده و سلاحهای لازم را برای آن تهیه می نمود . او از حرکت داوطلبانه در کشورهای عربی حمایت می کرد تا اینکه مجاهدان به رهبری فوزی قاوقچی وارد فلسطین شدند .

در 13/10/1936 با میانجیگری پادشاهان عرب ( نک : پیام پادشاهان و رؤای جمهور عرب به ملت فلسطین ) انقلاب متوقف شده و اعتصاب عمومی که حدود 6 ماه به طول انجامید پایان پذیرفت و مفتی بار دیگر به فعالیت سیاسی پرداخت . وقتی که کمیسیون سلطنتی بریتانیا برای دادرسی در اواخر سال 1936 وارد فلسطین شد ( نک : بیل : کمیسیون ) مفتی در برابر آن به دفاع از مسأله فلسطین پرداخت و لغو قیمومیت و اعلامیه بالفور و تشکیل حکومت فلسطینی را که اعراب و یهودیان ( ساکنان اصلی و نسلهای آنان ) در آن سهیم خواهند بود خواستار گردید .

وقتی که گزارش کمیسیون سلطنتی - که در آن به تجزیه فلسطین تأکید شده بود - در اوایل ژوئیه سال 1937 منتشر گردید مفتی بیانیه شدیداللحنی علیه تجزیه منتشر کرد و کمیسیون عالی عرب تصمیمی مبنی بر مبارزه با طرح آن اتخاذ کرد ( نک : تقسیم فلسطین )

نیرویی از ارتش بریتانیا و پرسنل پلیس ، مقر کمیسیون عالی عرب برای فلسطین واقع در محله شیخ جراح در بیت المقدس را برای دستگیری مفتی و تبعید او در روز 19/7/1937 به طور ناگهانی مورد حمله قرار دادند ولی حاج محمدامین توانست از محاصره مقر کمیسیون بگریزد . او به مسجد مبارک اقصی پناه برد و از داخل آن جنبش ملی را رهبری می کرد . پرسنل پلیس از ورود به حرم شریف و دستگیری مفتی خودداری نمودند . انگلیسیها در همان هنگام برای جلوگیری از پیشامدهای ناگوار ترجیح دادند از حمله به حرم شریف پرهیز نمایند .

در 29/9/1937 یکی از اعراب فلسطینی ، اندروز فرماندار استان شمالی را ترور نمود . بر اثر آن نیروهای قیمومیت بهاعمال سرکوبگرانه و وحشیانه ای دست زدند . نماینده عالی ، فرمانی مبنی بر انحلال کمیسیون عالی عرب برای فلسطین و کمیسیونهای ملی و همچنین دستور دیگری برای برکناری مفتی از ریاست شورای عالی اسلامی صادر کرد و او را مسئول اعمال تروریستی دانست . نیروهای قیمومیت به تلاشهای خود برای دستگیری وی شدت بخشیدند . او تصمیم گرفت مسجدالاقصی و فلسطین را ترک کند و به خارج برود . سپس موفق شد به وسیله یک قایق بادی به یافا برود و از آنجا به لبنان فرار کند . در آنجا گارد ساحلی فرانسوی وی را دستگیر کرده و به بیروت بردند . دولت فرانسه درخواست حکومت بریتانیا مبنی بر تحویل مفتی به آن کشور را به خاطر تظاهراتی که در کشورهای عربی و اسلامی برپا بود ، رد کرد . دولت فرانسه وی را به عنوان پناهنده سیاسی در روستای ( الذوق ) در نزدیکی جونیه نگاه داشته و او را شدیدا تحت کنترل خود قرار داد . مفتی توانست فعالیت سیاسی خود را بار دیگر به دست آورد . او به نام کمیسیون عالی عرب فعالیت مجدد را در زمانی که آتش انقلاب در فلسطین همچنان زبانه می کشید ، از سرگرفت . مفتی مدت دو سال را که طی آن رویدادهای سیاسی مهمی به وقوع پیوست در لبنان سپری نمود . این رویدادها عبارت بود از انصراف رسمی انگلیسیها از طرح تجزیه به علت انقلاب و برگزاری کنفرانس میزگرد در لندن ( نک : لندن : کنفرانس 1939 ) . در این کنفرانس ، هیأت فلسطینی منتخب از سوی کمیسیون عالی عرب که انگلیس به خاطر فشارهای افکار عمومی مردم عرب و فلسطین بار دیگر آن را به رسمیت شناخت شرکت کرد . ریاست این هیأت را مفتی برعهده داشت . ولی او ترجیح داد که به لندن نرود و جمال حسینی ( نک : حسینی ، جمال ) را به عنوان جانشین خود تعیین نمود . به علت شکست کنفرانس لندن ، حکومت انگلیس در سال 1939 کتاب سفید را منتشر نمود ( نک : ماکدونالد : کتاب سفید ) ولی کمیسیون عالی عرب آن را رد کرد و بر ضروری بودن اجابت تمام خواسته های ملی فلسطین اصرار ورزید . از این جهت ، انگلیسیها خشم خود را علیه مفتی دوچندان کردند . به هنگام شروع جنگ جهانی دوم در سپتامبر سال 1939 فرانسه به تعقیب مجاهدین و رهبران فلسطینی پرداخت . مذاکرات ویژه ای میان لندن و پاریس برای تحویل دادن مفتی به حکومت بریتانیا صورت پذیرفت . ولی مفتی به طور مخفیانه در 13/10/1939 به عراق منتقل شد و مورد استقبال باشکوه ملت و حکومت آن قرار گرفت . تعدادی از رهبران و مجاهدین به او پیوستند . او رهبری جنبش ملی را از سرگرفت ، کوششهای فراوانی برای بازسازی ارتش جهاد مقدس فلسطینی به خرج داد و تعدادی از پرسنل آن را به دانشکده ستاد و مدارس نظامی فرستاد . مفتی دوسال در عراق اقامت گزید . در آن مدت بغداد به عنوان مرکز ثقل مسألهفلسطین درآمده بود . حکومت بریتانیا کلنل نیوکمب را به منظور وادار ساختن مفتی به قبول کتاب سفید و همکاری با انگلیسیها براساس آن به بغداد فرستاد . ولی این اقدام هیچ موفقیتی به همراه نداشت .

مجاهدین فلسطین در جنگ عراق و انگلیس در سال 1941 در کنار ارتش عراق در نبرد شرکت نمودند . وقتی که نبرد متوقف شد و انقلاب رشیدعالی گیلانی و یارانش با شکست مواجه گردید ، مفتی و تعدادی از یارانش بغداد را در 20/5/1941 به سوی تهران ترک کردند . او در تهران مدت کوتاهی توقف کرد و پس از اینکه نیروهای بریتانیایی ایران را اشغال کردند و در جستجوی او بودند و برای دستگیری او چه زنده و چه مرده اش جایزه ای تعیین نمودند ، او تهران را به طور مخفیانه به سوی ترکیه ترک کرد و از آنجا به بلغارستان و از بلغارستان به آلمان رفت . حاج محمدامین مدت بیش از چهار سال را در اروپا سپری کرد و دفتری برای جنبش عربی در برلن و دفتر دیگری را در رم تأسیس نمود . وی توجه خود را به طرح مسأله عربی به طور عام و مسأله فلسطین به طور خاص ، در زمینه های سیاست ، دیپلماسی و تبلیغات معطوف داشت . هنگام اشغال آلمان توسط متفقین ، مفتی این کشور را با هواپیمایی که از سوی فرماندهی نیروی هوایی آلمان در اختیارش گذاشته شد ، به سوی سوئیس ترک کرد و از این کشور تقاضای پناهندگی سیاسی نمود . ولی به دلیل فشاری که از سوی متفقین بر سوئیس وارد شد ، این کشور درخواست را رد کرد و او را در قبول دو راه ، آزاد گذاشت : برگردد به همان مکانی که ترکش کرده یا به کشوری که انتخاب می نماید مسافرت کند .

مفتی ، مراجعت به آلمان را انتخاب نمود . وقتی که به این کشور رسید ، فرانسویها منطقه را اشغال کرده بودند و در نتیجه او را دستگیر و به پاریس منتقل کردند و به زندان ماری میدی روانه ساختند . پس از آن ، به ساختمانی که در اطراف پاریس قرار دارد منتقل شدند و پس از دخالت پادشاه مصر ، سلطان مراکش و تعدادی از رهبران سوریه و لبنان ، وی را در آن جا بازداشت کردند . مفتی به مدت بیش از یک سال در بازداشتگاه فرانسه ماند و در طی آن ، یوگسلاوی ، انگلستان و ایالات متحده آمریکا خواستار تحویل او برای محاکمه به عنوان جنایتکار جنگی شدند ولی فرانسه نپذیرفت و مفتی توانست با گذرنامه جعلی و لباس اروپایی از پاریس به قاهره برود و در آنجا فعالیت سیاسی خود را مجددا از سر گیرد . حاج محمدامین ، ریاست هیأت عالی عربی فلسطین را که براساس تصمیم اتحادیه عرب در تاریخ 11/6/1946 تأسیس شد ، به عهده گرفت و بدین منظور دفتری برای خود در بیت المقدس اختصاص داد . او یک دفتر مرکزی برای هیأت در قاهره و دفترهای فرعی در دمشق ، بیروت و بغداد در کنار دفتربیت المقدس تأسیس کرد و پنج عضو دیگر بر چهار عضو هیأت افزود . مفتی تماسهای خود با رهبران جهان عربی و اسلامی را بار دیگر از سرگرفت . از مسأله فلسطین دفاع نمود و به مسائل عربی و اسلامی و رسیدگی به آن توجه و اهتمام ورزید . بار دیگر به تشکیل کنفرانسهای جهان اسلام پرداخت . هیأتهای فلسطینی ، عربی و اسلامی را برای دفاع از مسأله فلسطین و تبلیغ به نفع آن به مناطق مختلف جهان اعزام نمود . او چندین سفر به نفع مسأله فلسطین انجام داد مفتی و هیأت عالی عربی در صحنه فلسطین ، جنبش ملی فلسطین را با تشکیلات جدید سازماندهی نمودند . در قاهره و بیت المقدس چندین اداره و کمیسیون تشکیل شد . برخی از آنها امور مربوط به سیاست تبلیغ ، تحریم ، حفاظت از سرزمینها و سازماندهی جوانان را عهده دار شدند و برخی دیگر به حل اختلافات میان مردم و پایان دادن به منازعات حزبی قبلی و آثار آن پرداختند .

هیأت دفترهایی برای خود در لندن ، سازمان ملل متحد ، و کراچی تأسیس کرد و نمایندگانی در اغلب پایتختهای عربی ، اسلامی و اروپایی و امریکایی انتخاب نمود . هیأت همچنین کمیسیونهای ملی در داخل فلسطین و کمیسیونهایی برای طرفداری و کمک و یاری دادن به فلسطین در کشورهای عربی و اسلامی تشکیل داد . هیأت عربی پس از گسترش ابعاد خطرات ناشی از توطئه از پیش تعیین شده برای فلسطین تصمیماتی مبنی بر لزوم فعالیت برای آماده ساختن ملت جهت شرکت در نبرد مسلحانه علیه صهیونیستها و انگلیسیها گرفته بود . این هیأت اختیاراتی به مفتی داد تا تصمیماتی را که برای رسیدن به هدف تعیین شده مناسب بداند اتخاذ نماید . مفتی کارهای مقدماتی را انجام داد و کمیسیونی متشکل از مجاهدین فلسطینی و برخی از افسران سوری و عراقی جهت پی ریزی برنامه ها و تعیین سلاحها و مهمات برای جهادی که زمان آغازش پس از طرح مجدد مسأله جدایی طلبی در محافل امریکا ، بریتانیا ، صهیونیزم و سازمان ملل ، نزدیک می شد ، تشکیل داد . مفتی با همکاری بعضی از شهروندان مورد اعتماد خود خریداری سلاح و ساز و برگ ، انتقال آن به داخل فلسطین و نگه داشتن آن در مخفیگاههای ویژه تا وقت شروع کار را به عهده گرفت . مفتی همچنین سلاحهایی از کشورهای عربی و اسلامی تهیه نمود و فلسطینیها در داخل به خریداری سلاح و تجهیزات پرداختند .

مفتی ، ارتش جهاد مقدس را بازسازی نمود و فرماندهی آن را به عبدالقادر حسینی که مجاهدین بزرگ با او همکاری می کردند واگذار کرد . این فرماندهی ، سازماندهی مبارزان و بخشهای جهاد و توزیع سلاح را به عهده گرفت و گارد ملی را در شهرها و روستاهای بزرگ تشکیل داد .

مفتی ، سازمان جوانان فلسطینی را که سازمانهای نونهالان ، امدادگران ، گشتیها و داوطلبان در چهارچوب آن قرار گرفت تأسیس کرد . هنگام طرح مجدد مسأله تقسیم فلسطین مفتی عدم موافقت خود را نسبت به آن و مقابله با هر طرحی که قصد به اجرا درآوردن آن را داشته باشد اعلام نمود . وقتی که مجمع عمومی سازمان ملل دوره فوق العاده ای برای بررسی مسأله فلسطین در ماه مه سال 1947 برگزار کرد ، مفتی نمایندگانی از طرف هیأت عربی برای بیان نقطه نظرهای اعراب فلسطین و خواسته های آنان به سازمان بین المللی روانه کرد . مفتی هیأت دیگری را نیز برای همین منظور به دوره عادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پائیز 1947 اعزام نمود .

وقتی که مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه خود مبنی بر جداسازی فلسطین را در 29/11/1947 صادر کرد ، مفتی و هیأت عربی به مخالفت با آن برخاستند و فلسطینیها و اعراب تصمیمی مبنی بر رویارویی با آن اتخاذ کردند . چند روز پس از صدور این قطعنامه ، نبرد در سرزمین فلسطین آغاز شد . مفتی مجاهدین را راهنمایی می کرد ، پول ، سلاح و تجهیزات تهیه کرده و در اختیار آنان قرار می داد . مفتی ، هیأت عالی مستقلی به نام بیت المال عرب را تأسیس کرد که وظیفه داشت کمکها را جمع آوری کند و بااطلاع هیأت عربی در راه جهاد به خرج برساند . پس از وقوع جنگ فلسطین در سال 1948 حاج محمدامین فعالیت خود را برای دفاع از مسأله فلسطین ادامه داد . در پائیز 1948 به تشکیل حکومت فلسطینی ( نک : حکومت تمامی فلسطین ) که امور مبارزه را به عهده گیرد ، موفق شد . در تاریخ 1/12/1948 کنفرانس فلسطینی بزرگی که شورای ملی فلسطینی نامیده شد ( نک : غزه : کنفرانس ) در غزه تشکیل گردید و مفتی را به عنوان رئیس انتخاب نمود . کنفرانس ، استقلال فلسطین و تلاش برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی را اعلام کرد . این کنفرانس ، قانون اساسی را برای حکومت تنظیم و هیأت وزیرانی به نام حکومت تمامی فلسطین تشکیل داد . حاج محمدامین فعالیت و بازسازی نیروهای مجاهد را شروع کرد ولی طولی نکشید که نیروهای مصری او را به خاطر رد درخواست شان مبنی بر ترک غزه ، دستگیر کرده و به قاهره انتقال دادند . او و اعضای هیأت را تحت مراقبت شدید قرار داده و منزل او را به محاصره درآوردند . حکومت تمامی فلسطین بنا به درخواست حکومت مصر به قاهره منتقل شد و در آن جا فعالیت آن متوقف گردید . پس از آن ، محدودیت تحمیل شده بر مفتی نسبتا کم شد و او فعالیت سیاسی خود را مجددا شروع کرد و به دعوت از اعراب و مسلمانان برای آزادی فلسطین پرداخت . او با نقشه های دشمنان در جهت اسکان دادن آوارگان در کشورهای عربی به مقابله برخاست و برای خودداری اعراب و مسلمانان در به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی اصرار ورزید . وقتی که انقلابمصری در ژوئیه سال 1952 روی داد ، مفتی از روی کار آمدن حکومت جدید خشنود گردید و درباره مسأله فلسطین با مسئولان آن همکاری کرد . اغلب افسران آزادی خواه که انقلاب را به پیروزی رساندند در سال 1948 با مفتی همکاری می کردند و در ارسال مخفیانه اسلحه از قاهره به سینا در جهت رساندن به دست مسئولان ارتش . جهاد مقدس ، نقش داشتند . از نتایج این همکاری صمیمانه با رهبران انقلاب مصری عملیات چریکی علیه رژیم صهیونیستی ( نک : غزه : عملیات فدایی ) و تشکیل ارتشی فلسطینی در نوار غزه می باشد . در سال 1955 محمدامین حسینی ریاست هیأت فلسطینی را که به عنوان ناظر در کنفرانس باندونگ شرکت کرد به عهده گرفت . در اوایل سال 1959 مفتی به سوریه و از آن جا به لبنان منتقل شد . او مقر هیأت عربی را به بیروت منتقل کرد . و در پایتخت لبنان ، کوشش و فعالیت برای فلسطین را از سرگرفت و تا زمان مرگش در آنجا اقامت کرد . در تاریخ 4/7/1974 درگذشت و در قبرستان شهدای آن جا به خاک سپرده شد .

مأخذ :

#الموسوعة الفلسطینیة : محمدامین الحسینی ، جلد چهارم ، 1984 .