حسینی ، عبدالقادر

از دانشنامه فلسطین


یکی از بارزترین فرماندهی نظامی و ملی فلسطینی و بانی و مؤس گروه جوانان وطن پرست یکی از دو گروه فعال در زمینه ایجاد تشکیلات سری ، بود .

موسی کاظم حسینی پدر وی ، ریاست نهضت ملی فلسطین به منظور مقابله با اشغالگری بریتانیا و جنبش صهیونیسم را تا زمان مرگش در بهار 1934 به عهده داشت .

عبدالقادر الحسینی در ترکیه و در شهر استانبول و به روایتی دیگر در سال 1907 در بیت المقدس به دنیا آمد ، به طوری که پدرش نماینده مجلس نمایندگان ( مبعوثان ) بود . تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان روضه المعارف در قدس به پایان رسانید ، وارد مدرسه صهیون شد و گواهینامه " المتریکولیشن " را در سال 1927 دریافت کرد .

در دانشکده علوم دانشگاه آمریکایی قاهره به تحصیل پرداخت . در آنجا با قیام نهضت ملی مصر به سر برد ، با حزب وفد مصر تماس پیدا کرد ، فعالیت سیاسی خود را از رهگذر انجمن دانشجویان شرقی دنبال نمود ، به نقش سیاسی و خطرناک دانشگاه آمریکایی پی برد ، و از فرصت مراسم فارغ التحصیلی خویش و دوستانش که این دانشگاه در تابستان سال 1932 برگزار کرد ، سود جست ، در حضور وزیران و شخصیتهای رژیم به سخنرانی پرداخت و پوچی نقش علمی ادعایی دانشگاه آمریکایی را برملا ساخت و آنها را به تخریب مذهبی متهم کرد ، به طوری که به مذهب اسلام ناسزا می گویند و مذهب مسیحیت را تحریف می کنند . او در پایان سخنان خود از مردم مصر درخواست کرد تا دانشگاه آمریکایی را تحریم کنند .

پس از مدتی گزارشی کامل در رابطه با اتهاماتی که به دانشگاه آمریکایی نسبت داده بود . در مطبوعات مصر منتشر کرد . در نتیجه دولت مصر - در اواخر سال 1932 در زمان اسماعیل صدقی پاشا دستور اخراج عبدالقادر الحسینی از مصر را صادر کرد .

عبدالقادر الحسینی به فلسطین بازگشت و در روزنامه الجامعه الاسلامیه به سردبیری شیخ سلیمان التاجی الفاروقیبه کار نویسندگی پرداخت ، سپس به حزب عربی فلسطین به ریاست جمال الحسینی ، پیوست . عبدالقادر در این راستا با وارد شدن در امور دولتی و تأسیس اداره جدیدی به نام " اداره زمین " توانست چندین طرح تصرف سرزمینهای عربی را خنثی کند . وی در ارتباط مستقیم با روستائیان توانست یک هسته مبارزاتی مسلحانه تشکیل دهد و اولین علمیات مسلحانه را در تاریخ 17 دسامبر 1934 علیه دشمنان فلسطین سازماندهی کند .

کمتر از دو سال بعد ، از ادامه کار در امور زمین کناره گیری کرد و خود را برای انقلاب علیه اشغالگری بریتانیا و جنبش صهیونیسم آماده ساخت .

عبدالقادر با آغاز انقلاب 1936 - 1939 به کوهستان پناه برد ، و در چندین نبرد علیه سربازان بریتانیایی شرکت کرد که مهم ترین آنها درگیری الخضر در تاریخ ( 4/10/1936 ) بود که سعید العاص فرمانده سوری در آن به شهادت رسید ، همچنین عبدالقادر الحسینی به شدت زخمی شد و به اسارت نیروهای بریتانیایی درآمد ، ولی در بیمارستان قدس ، موفق به فرار شد ، به دمشق رفت و درمان خود را در آنجا دنبال کرد .

عبدالقادر حسینی در آغاز 1938 به فلسطین بازگشت و فرماندهی انقلابیون در منطقه قدس را به عهده گرفت . در اوایل ماه مه همان سال به شهرک یهودی نشین " فیگان " واقع در جنوب قدس اقدام به حمله ایی نظامی کرد . همچنین به نیروهای بریتانیایی در قدس ، بیت لحم ، الخلیل ، اریحا ، رام الله و بیرالسبع تلفات سهمگین جانی و مادی وارد کرد ، و موفق شد توطئه مذهبی رژیم قیمومیت بریتانیا برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان را سرکوب کند .

نیروهای بریتانیایی در پاییز سال 1938 نیروهای انقلابیون را بین بیت لحم و الخلیل به محاصره ای غافلگیرانه درآوردند ، در نتیجه تعداد بیشماری از انقلابیون فلسطینی کشته یا زخمی شدند و عبدالقادر نیز به شدت مجروح شد به طوری که یارانش او را به بیمارستان بریتانیایی در الخلیل منتقل نمودند که در آنجا درمان شد و سپس مخفیانه به سوریه و لبنان رفت و از آنجا با یک گذرنامه عراقی با نام مستعار محمد عبداللطیف ، رهسپار عراق گردید .

عبدالقادر در یکی از دبیرستانهای مدرسه نظامی پادگان الرشید بغداد به تدریس ریاضی پرداخت ، سپس از اول آوریل سال 1940 به مدت شش ماه در دوره احتیاط افسران در دانشکده نظامی شرکت کرد .

عبدالقادر حسینی انقلاب ملی عراق به سرکردگی رشیدعالی گیلانی را که در مارس سال 1941 بپا خواست حمایت کرد و همگام با بسیاری از یاران انقلابی فلسطینی پناهنده در عراق به نبرد با نیروهای بریتانیایی پرداخت .

هنگامی که انقلاب شکست خورد ، وی سعی کرد همراه بایارانش به ایران پناهنده شود ولی مقامات ایرانی خودداری کردند ، و بدین ترتیب آنها توسط مقامات عراقی دستگیر شدند ، عبدالقادر و یارانش با رأی دادگاه به زندان محکوم شدند لکن با فشار آرای عمومی و شخصیتهای ملی عراق حکم صادره به تبعید آنان به دورترین مناطق شمالی عراق تغییر کرد . سپس عبدالقادر به جرم تلاش برای ترور فخری النشاشیبی به بازداشتگاه العماره انتقال یافت و در آنجا سال دیگری را سپری کرد .

عبدالقادر با وساطت ملک عبدالعزیز آل سعود پادشاه عربستان سعودی در اواخر سال 1943 از سوی دولت عراق آزاد شد و رهسپار عربستان سعودی گردید ، در آنجا به مدت دوسال ماندگار شد ، و همراه خانواده اش بین مکه و طائف رفت و آمد می کرد .

عبدالقادر حسینی در آغاز سال 1944 از عربستان سعودی به آلمان گریخت و دوره ساخت و ترکیب موا منفجره را آموزش دید . سپس همراه با خانواده اش در آغاز سال 1946 به قاهره انتقال یافت . در آنجا به علت فعالیت سیاسی و ارتباط با افراد حزب جوانان مصر و گروه اخوان المسلمین مصر ، و گردآوری اسلحه و آموزش دادن گروهی از فلسطینیان و مصریان برای کاربرد مواد منفجره سعد زغلول رئیس دولت مصر در سال 1947 دستور تبعید وی را صادر کرد ، ولی با فشار نیروهای ملی مصر این دستور اجرا نشد .

هنگامی که سازمان ملل متحد قانون تقسیم فلسطین را در 29/11/1947 صادر کرد ، هیأت عالی عربی تشکیل سازمان جهاد مقدس مسلحانه را تصویب نمود . محمدامین حسینی - رئیس هیأت عالی عرب - به فرماندهی عالی جهاد مقدس منصوب شد ، در ضمن عبدالقادر حسینی پست فرماندهی کل این سازمان را اشغال کرد ، در 22/12/1947 به فلسطین منتقل شد و " شورای فرماندهی انقلاب " و " ستاد امداد و پشتیبانی " را تشکیل داد ( نک : ارتش جهاد مقدس ) .

خط مشی عبدالقادر حسینی در اهداف زیر خلاصه می شد :

  1. متکی شدن خلق فلسطین بر خویشتن .
  2. درخواست کمک نظامی از کشورهای عربی .
  3. اعلان برپایی دولت عربی فلسطین .

با وجود اینکه موازنه نیروهای نظامی در زمینه های آموزش و اسلحه و حجم آن ، به سود باندهای مسلح صهیونیستی بود ، اما نیروهای جهاد مقدس به فرماندهی عبدالقادر حسینی توانستند پیروزیهای مهمی را نصیب خود کنند ، به طوری که صهیونیستهای قدس در محاصره همین نیروها تسلیم شدند .

همچنین نیروهای جهاد مقدس چندین بار با موفقیت ، نیروهای صهیونیستی را به دام انداختند ، و تعدادی از تأسیساتصهیونیستی را منفجر ساختند ، ازجمله :

  • کارخانه الکل سازی واقع در دروازه شهر یافا ، ساختمان حزبون ، مرکز آژانس یهود در قدس ( نک : آژانس یهود ، انفجار ساختمان ) ، کارخانه گچ ، ساختمان آسیابها در حیفا ، باشگاههای یهودی ، ساختمان شرکت سولیل نونیه ، مرکز مطبوعات یهود در قدس شامل شرکت مطبوعات قدس ، روزنامه " عل همشمار " ، روزنامه " هاشکیف " ، آژانس یونایتدپرس و آژانس خبرگزاری یهود ، همچنین انفجار شهرک منتفیوری و خیابان بن یهودا در قدس .

عبدالقادر حسینی با نیروهایش حملات شدیدی را علیه شهرکهای یهودی نشین : نیفی یعقوب ، عطاروت ، میکور حاییم ، رامات راحیل ، تل بیوت و سانهدریا انجام داد .

نیروهای جهاد مقدس توانستند منطقه قدس را تصرف کنند و راههای تدارکاتی را که بیشتر شهرکهای صهیونیستی فلسطین را مرتبط می ساخت به کنترل خود درآورند .

عبدالقادر حسینی در اواخر مارس سال 1948 به منظور دریافت اسلحه از جامعه کشورهای عربی رهسپار دمشق شد اما خواهش و تقاضای او پذیرفته نشد . در غیاب وی ، روستای قسطل به دست باندهای مسلح صهیونیستی افتاد . سپس اوبا آنچه که توانست از جامعه کشورهای عربی و کمیسیون نظامی آن دریافت کند ، با شصت قبضه تفنگ کهنه انگلیسی ، ده قبضه تیربار و چند نارنجک ، علاوه بر هشتصد پوند فلسطینی که از سوی حاج امین حسینی دریافت کرد به فلسطین بازگشت . عبدالقادر صبح 7/4/1948 وارد قدس شد ، و حمله مسلحانه ای را علیه قسطل سازمان داد . نیروهایش روز بعد ( 8/4/1948 ) توانستند این منطقه را بازپس گیرند ، ولی این فرمانده دلیر در جریان نبرد به شهادت رسید ( نک : قسطل ، نبرد ) ، و همسر و سه پسر و یک فرزند دختر از خود به جای گذارد . عبدالقادر در جوار قبر پدرش در قدس به خاک سپرده شد . او از جمله رهبران مبارزی بود که به ماجراجویی و عملیات برق آسا شهرت داشت .

مآخذ :

  1. آغا ، نبیل خالد : قضیة فلسطین فی سیرة بطل " الشهید الحی عبدالقادر الحسینی " ، بیروت 1980 .
  2. مجله شؤن فلسطینیة : عبدالقادر الحسینی فی ذکراه الخامسه و العشرین ، شماره 20 ، بیروت 1973 .
  3. مجله العربی : عبدالقادر الحسینی ، شماره آوریل ، کویت 1961 .
  4. غوری ، امیل : تاریخ شصت ساله فلسطین ، ترجمه عبدالرسول جامعی .