دوران باستان ( فلسطین در - )

از دانشنامه فلسطین


بر مبنای پیشرفت تاریخی ، این مبحث به دو دوره تقسیم می شود :

دوران ماقبل تاریخ که مشتمل بر :

دوره پارینه سنگی ، میانه ، نوین و دوره سنگی ، مسی می باشد . و دوران مابعد تاریخ که همزمان با نگارش تاریخ و شکل گیری امپراتوریهای کهن ، آغاز شد و مشتمل بر دوره مفرغ و دوره آهن می باشد .

الف - دوران ماقبل تاریخ :

موقعیت جغرافیائی فلسطین ، نقش این کشور را به مثابه پل ارتباطی بین دو تمدن که کهن ترین و ریشه دارترین تمدنها در تاریخ بوده اند نمایان کرد . و آن دو تمدن مصر باستان و تمدن سرزمینهای بین النهرین ( میزوبوتامیا ) Mesopotamia می باشند . اکتشافهای آثار باستانی برجای مانده از فلسطین ، و دیگر سرزمینهای خاورمیانه ، معلومات بشر ، هزار نسبت به آنمناطق و مردمانی که صدها نگارش سال پیش از تاریخ در آن می زیسته اند ، را افزایش داد . بررسی و شناخت تمدن بشریت در دوران تاریخ منوط است به شناسائی ابزار و سلاحهایی که می ساخته اند و یا به کار می گرفته اند ، حیواناتی که شکار می کرده و یا اهلی و رام می کرده اند ، مناطقی که در آنها مسکن می گزیدند و یا مردگانشان را در آنجا به خاک می سپردند . و دانشمندان امروزه به روشهای علمی دست یافته اند که از طریق برآورد نیمه عمر کربن سنگین با وزن مولکولی 14 ، می توان میزان قدمت آثار باستانی را تعیین کرد . و بدین وسیله قادر به تعیین زمان بقیه آثار باستانی نیز خواهیم بود .

بی گمان اولین گامهایی که انسان را از مرحله بدویت ، یا به عبارتی دوره شکارچی بودن ( انبارکننده غذا ) به مرحله ثبات در جامعه ای متمدن ( تولیدکننده غذا ) تبدیل کرد ، سرمنشأ در سرزمینهای خاورمیانه دارد . و فلسطین در اثر اکتشافهای آثار باستانی ، کانونی از کانونهای این پیشرفت تمدن انسانی بوده است .

  1. دوره پارینه سنگی ( 000/500 ق . م - 000/14 ق . م ) :

فلسطین همچون دیگر سرزمینهای آباد ، در طول دورانهای کهن زمین شناسی ، شاهد تغییرات آب و هوایی بسیاری بوده است ، و هنگامی که شرایط آب و هوایی روبه بهبود نهاد اولین دستاوردهای بشر یعنی ابزارهای سنگی ساخته شد ، که به شکلهای مختلف بود و برخی جهت شکار و دفاع از خود ، و برخی برای قطع کردن درختان و چوب به کار برده می شدند .

بسیاری از پروهشگران ، فلسطین را از جمله نواحی مورد اهمیت جهت بررسی این دوره از تاریخ شناخته اند که شامل فرورفتگیهای واقع در دره های پست و کم ارتفاع در کوهپایه های " جبل کرمل " منتهی به دریای مدیترانه و در دشت " زیطه " شمال دریاچه طبریه ، می باشد .

ابزارهای سنگی سخت و تبرهای سنگی ساخته شده در این دوره از تاریخ به علت بزرگی حجم و سنگینی وزنشان از ابزارهای دورانهای دیگر متمایز می باشند ، و به تدریج با پیشرفت بشر ، آدمی شکل ابزارهای مورد استفاده اش را مناسبتر کرد و ابزارهائی سبکتر و کارآتر جهت بریدن درختان و کشتن حیوانات ساخت . و بدین نیز اکتفا نکرد ، بلکه به تدریج این وسائل را با اندازه های کوچکتر و ساختی دقیق تر و در شکلهای متنوع تر ساخت ، تا جائی که بعضی از این وسایل به صورت قطعه ای از یک ابزار به کار می رفت . مثلا برای سلاحشان دسته ای چوبی می ساختند .

فسیل اسکلتهایی با جثه های عظیمی از انسانهای باستان که بدان دوره برمی گردد که در مجموع 12 اسکلت می باشد ، در بعضی از غارهای فلسطین ، از جمله در " جبل مکبر " شمال غربی دریاچه طبریه و در جنوب ناصره ، یافت شده است ، که بررسی کنندگان دوره های تاریخ بشری آنها را حلقه ارتباطی در روند تکامل نوع بشر می دانند .

  1. دوره سنگی میانه ( 000/14 ق . م - 000/8 ق . م ) :

به تمدن این دوره فلسطین به علت وجود نواحی پست و کم ارتفاع قدیمیی که در شمال قدس قرار دارد ، نام تمدن نطوفی ( اولیه ) را برآن نهاده اند ، جایی که در حین حفاریهای اکتشافی در کوهپایه های کرمل و بر لایه هایی که آثار دوره سنگی باستان را در خود دارد ، به شواهدی که دال بر مجموعه بشری جدیدی است برخورد کرده اند .

به نظر می رسد که این تمدن در محدوده منطقه فلسطین بوده است و از ناحیه ای در اواسط لبنان شمالی تا حلوان در مصر امتداد دارد . اما سرمنشأ تاریخ انسانهای اولیه تاکنون ناشناخته مانده است . و این تمدن که بر سواحل فلسطین متمرکز شده شامل 40 منطقه از حدود 70 منطقه کشف شده در حفاریهای باستان شناسان می باشد .

انسانهای اولیه در نواحی کم ارتفاع و غارها ، از قبیل دشتهای " جبل کرمل " ، و پناهگاههای سنگی بر بلندیهای شرقی و غربی تپه های قدس و خلیل ، از جمله " دشت واد " و " دره فلاح " و دشت - بزرگ ، و یا آنکه در فضای باز ، زندگی می کردند . همان طور که اکنون در " اریحا " زندگی می کنند ، و این در حالی است که در " عین المالحة " ( چشمه شور ) نزدیک دریاچه " حوله " در خانه ها سکنی می گزیدند .

انسانهای اولیه نیازهای زندگیشان را از طریق شکار ، چه از راه خشکی و چه از راه آبی ، و یا از طریق چیدن میوه ها و یا ریشه گیاهان ، به تناسب موقعیت جغرافیائی شان ، تأمین می کردند . و جهت شناخت چگونگی تأمین نیازهای اقتصادی مردم و برای اینکه بدانیم مردم این دوره چگونه نیازهای اقتصادی شان را تأمین می کردند ، لازم است در درجه اول ابزارهایی که برجای گذاشته اند را بشناسیم و مهمترینشان ابزارهائی است با سنگهای کوچک دندانه دار جهت به کار رفتن در قطعه ای از داس ، خرمنکوبها و چکشهای سنگی . و نیز قطعه های سنگ صیقل شده کوچک و کم حجم با اشکال مختلف که از جمله آنها ابزارهایی است با لبه ای تیز و تیغه ای هموار و دسته ای هلالی شکل که در یکی از غارهای " جبل کرمل " بر متجاوز از 4000 قطعه از این ابزار مواجه شدند . و از میان ابزارهای سنگی جدید دیگر چگنکی با سنگ سخت است که تصور می شود جهت دباغی کردن پوست حیوانات برای استفاده آنها به عنوان لباس به کار می رفت .

و در جاهای مختلف با تعداد زیادی از استخوانهای آهوان نیز مواجه شدند و این دال بر این است که در آن برهه از زمان شرایط آب و هوائی معتدل و مناسبی برای زندگی این حیوان بود . و همچنین در بعضی مناطق با فسیل استخوانهایی روبه رو شدند که گمان می رود استخوان سگان می باشد .

کشف برخی از آثار باستانی به جای مانده ، از جمله داسها و کاسه ها و چکشهای سنگی و استخوانهای سگان ، بعضی از کاوشگران را به این ایده رهنمون کرد که انسانهای بدوی در محلهای ثابت و مستقر سکونت داشتند ، و زندگی آنها به کشاورزی و اهلی کردن حیوانات متکی بود . اگر این سخن که نیاز به ارائه دلایل متسحکمی دارد ، صحت داشته باشد ، فلسطین را می توان یکی از کهن ترین مراکز سکونت بشر به شمار آورد .

اما در مورد این مسأله اختلاف نظر وجود دارد ، برخی از پژوهشگران این شواهد را دلیل بر استقرار بشر نمی دانند . آنها معتقدند آنچه به استخوان سگان منسوب شده چیزی جز استخوان نوعی از گرگهایی که در فلسطین می زیسته اند نیست . و در مورد داسها و چکشها که احتمال می رود برای جمع آوری محصولات خشکی و آسیاب کردنشان به کار می رفته است ، در نظر این پژوهشگران ، این وسائل و سلاحها دال بر تکیه آن جامعه به شکار است . باستان شناسان در کاوشهای " عین المالحة " منطقه ای مسکونی با مساحتی در حدود 000/2م کشف کرده اند و در بسیاری از آن محلهای مسکونی ابزارهای مدور شکل سنگی با قطرهایی بین 5 و 7م یافت شده . هر مجموعه ای از این خانه ها گرداگرد یک حیاطی بنا شده که در آن گودالی با دیواره ای گلی است و گمان می رود جهت انبار غذا به کار می رفته است .

از ویژگی بدویان روش دفن کردن مردگانشان است ، به صورتی که جسد مردگان را در مناطق مملو از سکنه می گذاشتند . در غار " واد " بیش از 60 نفر در زمین غار یا روبه روی غار مدفون شدند و برخی تنها سرمردگان را دفن کردند و جسد بی سر را در کنار آن گور می گذاشتند . در این حفاریها به زینت آلات و گردنبندهای ساخته شده از صدف و استخوان آهوان برخورد کرده اند که به صورت حلقه هایی گرداگرد سر مرده چیده شده بود ، و در بعضی از گورهای منطقه " عین المالخة " به اکسید آهن برخوردند . از مهمترین این گورها قبری است که گمان می رود متعلق به رئیس قبیله باشد ، و در آن دو اسکلت یافت شد یکی متعلق به مرد و دیگری به زنی که بالای سرش با صدف تزئین شده و گرداگرد هر دو جسد را با دیواری گلی احاطه کرده اند و روی جسد را نیز ابتدا با خاک پوشانده سپس بالای آن سنگهایی به طور طور منظم چیده اند و سنگهای نسبتا بزرگتری نیز به دایره وار گرد قبر را احاطه می کند .

بدون شک روابط تجاری از مناطق مختلف بدوی نشین آغاز شد و کشف مقادیر زیادی زینت آلات ساخته شده از صدفهای دریائی در مناطق دور از سواحل دریا همچون " عین المالحه " و " صحرای نقب " گواه بر این مسأله است .

گمان می رود برخی از کاسه های سنگی که در بعضی مناطق باستانی مرکز فلسطین یافت شد ، از شمال فلسطین بدانجا برده شده است . از کشفیات بر می آید که بدویان سبکهای هنری خاصی داشتند ، بهترین نمونه آن مجسمه کوچکی از خاک سنگ است که در غار " الزوتینی " یافت شد و دیگری مجسمه سر انسانی حک شده بر استخوان در " غار بزرگ " است . و در کاوشهای " دره فلاح " به برخی از تصویرهای حک شده بر استخوان آهوان برخوردند ، و در " اریحا " به سر نیزه های سنگی و تعداد بسیاری از قطعه های هلالی شکل که به سالهای پایانی این دوره از تاریخ بر می گردد .

  1. دوران سنگی معاصر ( 00/8ق . م - 5000/4 ق . م ) :

این دوره از مهم ترین دوران در تمدن بشری جهت روند حرکت آن به سمت استقرار انسان و تبدیل شدن او از جمع کننده موادغذایی به تولیدکننده آن است . البته با وجود خانه های - و مسکونی که در " عین المالحه " کشف کردند - توضیحات آن در بالا آمد هیچ دلیلی در دست نیست که گرایش به کشاورزی و اهلی کردن حیوانات را به اثبات رساند .

باستان شناسان " اریحا " را از مهمترین مناطق شرق باستانی می دانند که الگوی دوره انتقالی از زندگی به عنوان شکارچی ، به زندگی در مناطق ثابت و استقرار است . این عصر به دو دوره تقسیم می شود : دوران سنگی معاصر پیش از دوره سفالی ، و دوره سنگی معاصر سفالی

  1. دوران سنگی معاصر پیش از عصر سفال ( 000/8ق . م - 000/6ق . م ) : تحقیقات گسترده ای در " اریحا " صورت و آثار باستانی مربوط به این دوره در قسمتهایی که به دوران معاصرتر دوره بدویت برمی گردد ، و دال بر روند استقرار انسان است ، یافت شد ، که این تمدن در مسیر تداوم تمدن پیشین است . و در جریان این پیشرفت ابزارهای سنگی نیز شکلهای جدیدتر و کاملتری یافت . اولین دوره از این تمدن ، دوره سنگی معاصر پیش از عصر سفال می باشد . خانه های کشف شده مربوط به این دوره در " اریحا " مدور شکل ساخته شده اند ، با قطری حدود 5 متر ، و در پی خانه ها سنگ و برای دیوارهای آن خشتهای ساخت است که در حرارت آفتاب خشک شده ، به کار رفته . و این خانه ها در مناطق کم ارتفاعتر از سطح زمین ساخته شدند که از طریق پله هایی به سطح زمین متصل می شوند . و بعضی به جای پله با شیبهای کم ارتفاعی هم سطح زمین می شوند . دیوارها و زمینهای این خانه ها با لایه ای از گل سفید پوشیده شده و تعداد سکنه " اریحا " در حدود 000,2 نفر برآورد شده است . این شهر ابتدا حصاری نداشته اما پس از توسعه زندگی در آن ، حصاری گرداگرد آن ساختند . و این دژ استوار از سنگهای چیده شده کنار هم با عرض 82و1م ساخته شد ، که این شهر هنگامی که از سمت غرب در حدود 64و3م توسعه یافت ، از قسمتهای جنوب و شمال روبه ویرانی نهاد . و همزمان با بنای حصار شهر برجهای مدور شکل محکمی کنار همساخته شد . که هدف از بنای آنها دفاع از شهر بود و داخل این برجها پلکانی با 2 پله ساختند ، و در سطح آن جای فراخی است به سمت درب که در قسمت شرقی برج قرار دارد . و کانال آبی نیز از بالا تا پائین برج است که آب آن به مخزنی نزدیک به برج می ریزد . در آنجا مخزن دیگری در جنوب برج قرار دارد که احتمالا به عنوان انبار حبوبات و غلات از آن استفاده می شده است . تاکنون نیز این برج پابرجاست و ارتفاع آن بیش از 14/9 متر می باشد .

در دهکده " ابوغوس " واقع در غرب " اریحا " به خانه ها و آثار باستانی شبیه به آنچه که در منطقه " اریحا " یافت شده ، و به همان دوره زمانی مربوط است ، برخوردند . همچنین در طبقات بالای منطقه تاریخی " وادی فلاح " و در طبقات پائین " تپه فارعه " نزدیک نابلس آثار معماری و موجودات باستانی مربوط به همان دوره را کشف کردند .

بررسیهای انسان شناسانه ( آنثروپولوژی ) روی استخوانهای بازمانده از اقوام این دوره نشان می دهد که آنها نوعی از مردمان متمدن بوده اند .

از بررسی توزیع جغرافیائی جمعیت می توان نتیجه گرفت که روند حرکت جمعیت در آن زمان از شمال به سمت فلسطین ، از طریق دره اردن ، بوده است .

بین آثار تاریخی مناطق مختلف فلسطین و آنچه در " رأس شمرا " و " وادی الرماد " در جنوب غربی دمشق و مناطق دیگر از جمله فلات آناتول کشف شده ، موارد تشابه بسیاری مشاهده می شود .

و بر این اساس برخی از پژوهشگران گمان می کنند که تمدن این دوره تحت تأثیر فلات آناتول بوده است . ولی اثبات این نظریه نیازمند تحقیق و بررسیهای گسترده تری است .

  1. دوره سنگی معاصر سفال ( 000/6ق . م - 500/4ق . م ) : از کاوشهای باستان شناسان چنین برمی آید که سفال برای اولین بار نزد گروههایی از مردمان اولیه که خانه هایشان را به شکل گودالهایی در زمین با دیوارهایی از گل سفید و سنگریزه در اطراف آن می ساختند ، دیده شده . و علی رغم اینکه مهاجران جدید ، در دوره های بعد ساختن سفال را آموختند . اما وقتی اینان در مناطق دیگر بودند ، با این تمدن آشنائی نداشتند .

بدین سبب ابزارهای سنگی پیشرفته جای خود را به وسایل بی استحکام دست ساز اینان داد . از جمله آنها داسهایی هستند که لبه های آنها به صورت نامرتبی تراش خورده بود .

بر مبنای بررسیهای صورت گرفته از ویژگیهای سفال در " اریحا " این دوره به دو دوره تمدن الف و ب تقسیم می شود . سفال دوره گروه الف بر دو نوع است : زبر و نرم نقشدار : سفال زبر و سفت بسیار ناخالص است و برای ایجاد استحکام در ماده اصلی آن مخلوطی از خاشاک و کاه به کار رفته است . و چون آن را با درجه حرارت بالا نپخته اند ترد و شکننده است .

اما نوع دوم سفال که خاشاک نسبتا بیشتری دارد و در درجه حرارت بالاتری پخته شده کیفیتی بهتر از نوع اول دارد .

اما تفاوت عمده این دو در این است که بدنه ظرف نوع دوم با لایه زرد کم رنگی پوشیده شده و قسمت وسیع آن با لایه ای سرخ رنگ که سطح زیر آن به رنگ زرد با کنده کاریهایی در نقشهای مختلف نمایان است و شکلهای ظروف در هر دو نوع ساده و ابتدائی است . و نیز بشقابهای مسطح و سبوهایی با شکلهای دایره وار کشف شد . از دوره تمدن گروه الف حتی خانه سنگی شکلی نیز دیده نشده است .

این در حالی است که خانه هایی با خشتهای دست ساز با پی هایی از سنگ و سفالهایی مستحکم با پرداختی بسیار دقیق تر در مناطق مربوط به دوره تمدن گروه ب مشاهده شده .

همین طور به ظروف سفالی متنوعتر که با نقوش کنده کاری شده به شکلهای استخوان ماهیان و دیگر اشکال هندسی تزئین شده ، برخوردند .

و در محل تلاقی رود یرموک با " رود اردن " منطقه دیگری است مربوط به تمدن این دوره به نام گردنه های جولان . به تمدن این دوره شمال فلسطین تمدن یرموک می گویند . هر چند اثری از ساختمان سازی این دوره نیافته اند . اما تبرها و سرنیزه های هلالی شکل و مهره ها و داسهای سنگی تراشیده شده بسیار و تعدادی سرنیزه های سنگی و نیز آسیابها و چکشهای سنگی زیادی کشف کرده اند .

سفال این مناطق به دلیل کاه بسیار و گیاهان با زلای کوچک در خمیره آن خشن است .

سطح برخی از این ظرفها نرم و برخی لایه ای آن را پوشانده است .

ظرفهای سفالی اندازه ای بزرگ و قاعده ای مسطح داشتند . کاوشگران نیز به نقوش تزئینی به صورتهای استخوان ماهی و اشکال هندسی مایل ( خمیده ) دست یافتند .

بین ظرفهای سفال این منطقه و آنچه در " اریحا " یافت شد به ویژه آنچه به تمدن دوره گروه ب مربوط است شباهت بسیاری دیده شده که حکایت از ارتباط بین این دو ناحیه می کند .

مجسمه زنی از سنگ آهن کشف شده است و سنگریزه های کوچکی به دست آمده که هنرمند در آنها سعی کرده تا مجمسه های انسانی درست نماید . ساکنان بخش تپه های جولان کشاورزانی بودند که که در امرار معاش خود علاوه بر صید به کشاورزی و پرورش دام می پرداختند . در همان منطقه به لوازم نساجی ساخته شده از سنگ و بقایای باستانی دست یافتند که نشانگر آشنائی آنها با نساجی می باشد . با بررسی همزمان آثار باستانی موجود در نواحی مختلف فلسطین و دیگر نواحی باستانی که به همان دوره در منطقه العمق و رأس شمرادر سوریه و در ساحل لبنان برمی گردد . مشخص می شود که افراد مهاجر ، به کارگیری سفال را وارد فلسطین نمودند از شمال سوریه و از مناطق مختلف و طی دوره های به آنجا آمدند و این امر از طریق مهاجرتهای انسانی صورت پذیرفت نه از طریق مبادلات تجاری .

  1. عصر سنگی مسی ( 500و4ق . م - 300و3ق . م ) :

تسمیه آن نشان می دهد که مس به همراه سنگ و سنگ چخماق به کار می رفته است مناطق باستانی زیاد وجو دارد که به قطعات مسی در آنجا دست نیافتند ، ولی در این زمینه باید یادآور شد که مس تنها ماده برای ساختن لوازم در این دوره نبود ، بلکه اغلب آنها از سنگ بودند ، چرا که مس به عنوان ماده گرانقیمتی باقی ماند که در کارهای روزانه از آن استفاده نمی شد .

این تمدن را تمدن غسولیه و آن به دلیل وجود تپه های الغسول واقع در شمال بحرالمیت در شرق اردن می باشد ، کشف چندین مکان از این تمدن در منطقه بیرالسبع به پایان رسید که مهم ترین آنها تل ابومطر ، بیر صفدی ، و خرابه بیطار می باشد .

در تپه ابومطر که در فاصله سه کیلومتری جنوب ، بیرالسبع قرار دارد در طبقات سنگی تپه چندین غار کنده شده که به عنوان محل سکونت به کار می رفت و رسیدن به این محلها از طریق معابر افقی حفر شده در کنار تپه انجام می گرفت . و در عین حال رسیدن به غارهای دیگر از طریق حفره های عمودی شکلی که در اطراف آن جای دست و یا برای جلوگیری از خطر لیز خوردن و سقوط کنده شده است ، و از این حفره ها معابر افقی پدید می آید که به غارها منتهی می گردد .

این غار به معابر و دهلیزهایی متصل است که به اتاقهایی با دیوارهای طاقدار با خانه های کوچک که تعداد آنها پنج یا هفت عدد است ، منتهی می شود . احتمال دارد که بعضی از این اتاقها به عنوان چاههایی جهت ذخیره آب استفاده می شده است . در بعضی از این اتاقکها انبارهای غلات که گنجایش هر یک از آنها حدود 80,1 کیلوگرم حبوبات بود به چشم می خورد این حفاریها به وجود سه طبقه مسکونی در زیر سطح زمین اشاره دارد ولی در طبقه چهارم تغییر عمده ای در ساختمان ( طرز ساخت ) دیده می شود به طوری که خانه های مسکونی بر روی حفرهایی که در طی گذشت دوره های قدیمی پر شده اند ، به وجود آمده است ساخته شده است .

اغلب ادوات و ابزار عصر سنگی دارای خصوصیت دقت در صنعت می باشند به طوری که داسها و پوست کن های پروانه ای شکل و تیشه های سنگی به وجود آمد . ولی آسیابهای سنگی دارای اشکال ساده تری بودند نیز سینیها و ظروف ساخته شده از سنگ بازالتی پیدا شده است . سفال این دوره زبر و ساخته دست ، ولی در عین حال خوب پخته بود و بدین ترتیب اشکال جدید سفالی مانند کوزه هایی با سوراخهای گشاد و بشقابهای پهن و ظروف مخروطی شکل که شباهت به شکل پهن دارند و تزئینات روی سفال دو نوع بود یکی لیفهای ریسمان و تزئینات هندسی شکل به رنگهای سیاه یا قرمز ، و ادوات و ابزار مطریها ، سنگی چخماق و سنگی که سفال آنها شبیه به ابزار و سفال تپه های الغسول بود .

زندگی ساکنان تپه ابومطر بر کشاورزی استوار بود و آنها به دلیل عدم دستیابی به سرنیزه سنگی در آن محل به صید نمی پرداختند . وجود انبارهای زیاد غله نشان می دهد که آنها با وجود داشتن محیطی خشک محصول فراوان داشتند ، و استخوانهای پیدا شده در این محل نشان می دهد که آنها گاو و گوسفند تربیت کرده و به پرورش دام می پرداختند . دلایل کافی در دست است که اثبات می کند که آنها به بهره برداری از مس می پرداختند . و برنامه های کاری آن ابتدا با تجزیه مواد خام سپس با قرار دادن آنها در اجاقهای سرباز شروع می شود و سپس در کوره های مخصوص به این کار ، ذوب داده می شدند و پس از آن ماده به دست آمده از ذوب را در کوره هایی قرار داده و در قالبهای ریخته می شوند . این ناحیه از قدیمی ترین نواحی است که دلایل کافی بر عملیات بهره برداری مس به دست آمده به طوری که مواد خام زیادی که سرشار از مواد مسی است در کنار لکه ها و آلودگیهای ناشی از عملیات ذوب و نیز کوره هایی که عملیات ذوب انجام شده ، به دست آمده است .

احتمال می رود که ساکنان ابومطر به مواد خام مسی معادن که در تمنه و در فاصله سه کیلومتری شمال ام رشرش در جنوب فلسطین قرار دارد دست یافتند و یا از فینان در نزدیکی حنانا در شرق اردن به دست آورند .

در پرتو کنده کاریهای انجام شده در تمنه که در نزدیکی کوه ردادی و مناعیه قرار دارند ) این منطقه از قدیمی ترین مراکز بهره برداری از مس به شمار می آید . و در آنجا به معادن زیاد و ابزار و آلات دستیابی به مواد خام و کوره ها و بقایای عملیات ذوب در دو ناحیه شماره 24 و 39 دست یافتند که قدمت آنها به عصر سنگی مسی می رسد ولی این موقعیت به بررسی فراوان نیاز دارد .

به هر حال تصور می شود که در آنجا تجارت بزرگ مواد خام این معدن ، به خاطر عدم وفور آن در تل ابومطر صورت می گرفته است . و نیز گمان می رود که مطریها قادر به تولید مواد غذایی کافی برای کارگران مس بودند و این دلیل مهمی بر انتقال از زندگی خودکفایی در گروهها ، اجتماعات عصر سنگی جدید به زندگی تخصص و تکیه بر دیگران نیست .

و از دیگر صنایع رایج در ناحیه بیرالصفدی ، صنعت استخوان و عاج بوده و گفته می شود که سوریه منبع عاج در آن زمان بوده است . چندین ناحیه دیگر کشور شد که در منطقه واقع بین کوه الخلیل و بحر المیت قرار دارد که مهمترین آنهاام قطفه و ام قلقه و عراق احمر و مغائر مربعات به همان عصر بر می گردد . در این نواحی به سفالی شبیه به سفال منطقه بیرالسبع و سفال الغسولی دست یافتند . و در منطقه واقع بین چشمه جدی و مسعدة و در نواحی دره سدیر و وادی حبرا و وادی سیال و وادی محراس سفالها و سبدها و چوب و عاج و بقایای پوستی کشف شده است و مهمترین چیز به دست آمده ، مجموعه ای از ابزارآلات مسی است که تعداد آن به حدود 400 قطعه می رسد و در میان آنها چوگان و گرز آهنی و انگشتر و اشکال دیگر دیده می شد . تجزیه اشیایی ثابت کرده که اغلب این قطعات نسبتی از زرنیخ ( سنگ آهک ) را دارا هستند .

در الخضیرة واقع در دشت ساحلی ، سفالی کشف شده که تاریخ آن به عصر مذکور و علاوه بر آنها ظروفی پیدا شد که شامل استخوان مردگان بوده و بعضی از آنها شبیه نمونه های خانه های با سطوح دایره ای شکل یا هرمی بوده و این نشانه شکل خانه ها طی این دوره و اعتقاد به نیاز مردگان به مسکن ( قبر ) بوده و تمدن عصر سنگی مسی فلسطین تحت تأثیر تمدن محلی و بومی نبوده بلکه یک تمدن وارد شده از شرق و شمال شرقی بود . تمدن بعدی نیز از لحاظ پیشرفت و تحول بالاتر از این نبود و این دلالت بر این دارد که این تمدن بدون ارتباط با تمدنهای قبلی یا معدنی فلسطین منقرض شده است .

تحقیقات ( انتریولوژی ) اشاره می کند که آغاز این تمدن با آمدن اقوام جدیدی از فلسطین به نام قصار الرٔس ( قصار سر کوتاهان ) همزمان بوده است . و اصل این گروه انسانی به فلات آناتولی در ترکیه می رسد . معروف است که آن منطقه نقش مهمی در کشف مس و ساختن آن دارد . البته این مسأله تخمینی بیش نیست و نیاز به دلیل و بررسی فراوان دارد .

اغلب محققان باستان شناس در رابطه با دوره بین عصر سنگی مسی و عصر اول مفرغ در این دوره به آمدن گروههای انسانی جدید معروف است ، اتفاق نظر ندارند . بعضی از محققان اصرار دارند که آن دوره اخیر عصر سنگی مسی باشد در حالی که گروه دیگر آن دوره ها اولیه عصر برونزی می دانستند . و گروه دیگری به تبعیت از دو تمدن مصر و عراق ، نام جدید ، دوره آغاز تمدن را به آن می دهند .

به هر صورت اوایل دوره سوم قبل از میلاد به پیدایش امپراتوریهای بزرگ شرق قدیم معروف است . روی آوری به نوشتن و شروع به ثبت و نوشتن تاریخ نیز با آن همزمان گردید و از همین زمان دوره های تاریخی فلسطین شروع می گردد .

ب - دوره های تاریخی :

  1. دوره برونزی ( مفرغ ) :
  2. دوره برونزی قدیم : عصر برونزی در فلسطین با که به پیدایش تعداد زیادی مقبره های عمودی مردمانی Shaft tombsبر تمدن عصر سنگی مسی و تمدن غول بیرالسبع غلبه کردند باید نسبت داده شود . تا کنون اماکن مسکونی که با این تعداد گورستان متناسب باشد ، کشف نگردیده است . حفر مدفنها در صخره ها یا زمینهای طبقی و هموار صورت گرفته ، و از مدخلهای این قبرهای ( عمودی ) اتاقها ، حجره هائی جدا می شود که تعداد آنها یک و چهار اتاق در حال نوسان است که در داخل اینها تعداد زیادی از اسکلتهای بزرگ و بازوهای جنازه ای شکل و اغلب آنها ظروف سفالی و پازالتی و چندین ابزار برنز بودند .

اما طبقه و بعد از گورها با ورودیهای عمودی شکل با پیدایش شهرهای مستحکم و یا دفاعی که بر روی تپه های مرتفع با قلعه های استراتژیکی قرار گرفته است مشخص می شود . این شهرها با تعداد زیاد پخش شده ولی توزیع آن در مناطق مختلف یکسان نبوده بلکه اغلب آن در شمال و مرکز جائی با زمینهای زراعی و منابع آب و راههای تجارتی ارتباط دارند . قرار دارد . از مهمترین این اماکن تپه قدح و ضرابه الکرک در نزدیک دریاچه طبریه ، و بیسان ، و العقوله و تپه تعنک و تپه المسلم در مرتع ابن عامر و راس الناقورة در شمال ساحل فلسطین و اریحا قدیمی تپه السلطان ) و باب الذارع ، و اماکن دیگری مانند وادی اردن و تپه فارعة در غرب نابلس و تپه عای و تپه نصیة لمال قدس و تپه دویر ( لاخیش ) و تپه عراد و تپه مرسیم در جنوب و دهها اماکن دیگر که فرصت ذکر نام همه آنها نیست .

تعداد جمعیت فلسطین در هزاره سوم قبل از میلاد افزایش یافت . و شهرها پیشرفت کرده و دارای قدرت سیاسی و اقتصادی شدند . به طوری که می توان این دوره را : عصر کلی دولتشهرهای کوچک نام گذاری کرد . به دارای طور یک شهر یک معبد یا بیشتر بوده و خانه های عمومی بزرگ و خانه هایی با حجمهای گوناگون بوده و ماده ساختمانی آنها را خشت خام ، خشک با پایه های از سنگهای نرم و هموار همراه بوده . و از صنایع اصلی تهران سفال نساجی ابزارآلات برونزی و سنگی و آلات زمینی و مهره های استوانه ای شکل و بعضی از قطعات طلائی بود از این منطقه شاهد پیشرفت کشاورزی مانند کشت حبوبات و زیتون و بادام بود و فرد فلسطینی در هزاره سوم قبل از میلاد توانست از موارد مس به دست آمده استفاده کرده و آن را با مقدار معینی از سود مخلوط کرده و مفرغ را تولید کند و تولیدات صنعتی و کشاورزی فراوان منجر به ایجاد یک تجارت رایج به شمال سوریه و آناتولی و سرزمین بین النهرین و مصر گردید .

مراسم تدفین با آداب رایج دینی ارتباط داشت و مقبره ها دارای ورودیهای عمودی شکل بودند . مهمترین این قبور مستطیلی شکل بودند که به خانه و معبدهای برونزی شبیهبودند . نمونه باز این قبر مستطیلی در باب الذراع در منطقه بیسان واقع در شرق بحرالمیت کشف شده که همچنین کنده کاریهایی از شهر مسورة با دهها مقبره در آنجا کشف شده است . دیواره این مقبره ها از آجر و دهانه آن از طرف پهنای آنها قرار دارد و در جلو این مقبره یک باغچه کوچک سنگی فرش وجود داشته است . این مقبره یا متعلق به یک خانواده یا گروه مردمی بوده که طی یک مدت طولانی در آن دفن شده بودند . نمونه هایی در دست است که نشانه سوزاندن مردگان قبل از دفن است . نمونه چنین مقبره هایی خرابه کرک و قبرهای باب الذراع است .

دوره مفرغ قدیم با یک مرحله انتقالی پیچیده ای که باستان شناسان را به اختلاف ایجاد مواد تمدنی آن قرار دارد به پایان رسید . این مرحله در مقبره های زیادی تحت عنوان مجسم قبرهای نوک تیز ، را Cairn Tombsشده بود که قدمت آن باستان شناسان کائلین کنیون و غیر از او به مابین دوره برونز در قدیم و برونز میانه نسبت می دهند . این مقبره ها در صخره ها و یا زمینهای هموار کنده شده و از دهانه هر یک از آنها یک یا چندین اتاق جانبی منشعب می شود . به همین دلیل آنها را مقبره های مدببه یا نوک تیز می گویند . وجه تمایز این مقبره ها با گورهای هزاره سوم قبل از میلاد این بود که برای افراد به کار می رفت . گورهای نوک تیز و محتویات آن را به جماعتهای آموری که در منابع سومری و بابلی قدیم معرفی شده نسبت می دهند .

  1. دوره مفرغ میانه : این عصر به خاطر کثرت منابع نوشته شده که اشاره به اوضاع و حوادث سوریه و فلسطین دارد از سایر عصرهای گذشته متمایز می باشد . نیمه اول هزاره دوم قبل از میلاد شاهد حکومت هکسوس ( از پادشاهان رعایا یا بیگانه ) که حدود 200 سال حکومت مصر را به عهده داشته بوده که این حکام از قرن 18 تا اواسط قرن 6 قبل از میلاد بر سوریه و فلسطین تسلط داشت ( 12 خانواده - 18 خانواده ) .

در مورد اصل هکسوس همچنان اختلاف نظر وجود دارد به طوری که بعضی از محققان می گویند که آنها از هند و اروپائیان بودند و گروه دیگر آنها را سامی و گروه سوم آنها را آمیخته از هر دو نوع می داند . از آثار و بقایای باقی مانده چنین به نظر می رسد آنها از آداب و رسوم سرزمینهایی که اقامت می گزیدند ، پیروی می کردند ، و بعضی از آنها اسامی سامی و بعضی دیگر نامهای مصری قدیمی با خود داشتند .

مهمترین مشخصه هکسوس در فلسطین ، استحکامات شهرها و روستاها به صورتی بی سابقه و بی نظیر بود . و اغلب اماکن را حصار می کشید که از بیرون چندین طبقه خاکریزهای محکم و مطمئن مسطح با خاک و تکه سنگها و خشت خام ، آن را حمایت می کرد - به طوری که از بیرون مرز قلعه ها احیانا بیش از سی متر شیب داشت . اما خود قلعه ها و باروها اغلب مستطیلی شکل بود که در میان دروازه های بزرگ سنگی قرار داشت .

ظروف سفالی این دوره از حیث ساخت و شکل بسیار مرغوب بود . به ویژه گلدانها و بشقابها که لبه های آنها برجسته و ظروف دیگر که به تقلید از اشکال معدنی ساخته شده اند .

اغلب ظروف سفالی و اکتشافات کمیاب در مقبره ها پیدا می شد . چرا که مرده ها را با اثاث خانه و زیورآلات و دیگر اموال مخصوص حتی کالسکه ها دفن می کردند . در کنار این اشیاء علاو بر ظروف سفالی ، سلاحها و ابزارآلات معدنی و برونزی و تعداد زیادی سرگین و بعضی مهرها که در پیدا کردن تاریخ دقیق طبقات و مراحل این عصر کمک می کردند و نیز مقادیری ظروف مرمر که اصل آن از مصر بوده و یا به تقلید از مصری بوده به دست آورده است . یک پدیده هنری وجود دارد که دوره هکسوس را از دیگری ادوار متمایز می کند و آن نقش و نگارهای حلزونی متنوعی است که به شکل مخصوص بر روی انگشترها و مهره ها و سرگین و ظروف سفالی پیدا شده است ولی مقبره ها همیشه به صورت واحد نبودند بلکه بعضی از مقابر از مرحله انتقالی قبلی وجود دارند که تجدید استعمال شده است و قبرها معمولا در زمین مسطح و در روی صخره ها کنده می شد که دارای دهانه عمودی و یا کناره ای افقی بودند . قبرهای دسته جمعی همان طور ذرتپه فارعة و أریحا و تپه الدویر و جاهای دیگر در جنوب فلسطین رایج است و رواج بیشتری داشتند .

از نمونه های شهرهای مستحکم و دژدار دوره هکسوس ، تپه قاضی ( وان ) و تپه القدح شمال دریای طبریه و أریحا و دیر علا در دره اردن و تپه بلاطه در نزدیکی نابلس و تپه المتلسم ( مجدو ) در مرج ابن عامر و تپه الدویر و تپه العجول در جنوب فلسطین و تپه صافوط و سحاب در نزدیکی عمان را می توان نام برد . چنین استحکاماتی در تپه یهودیه در مصر و در کرکمیش و تپه عطشانه و رأس شمرا و تپه مردیخ ( ابلا ) در شمال سوریه وجود دارد .

  1. دوره مفرغ اخیر ( 550 . ق . م ) ( 200ق . م ) : این دوره از نیمه قرن 16 قبل از میلاد به پایان یافتن حکومت هکسوس در مصر و قرار گرفتن فلسطین و شمال سوریه تحت حاکمیت مطلق مصر آغاز می شود و بر این امر نه تنها اکتشافات باستانی زیاد متأثر از فنون و هنر مصر و یا وارد شده از مصر بلکه همچنین مدارک استناد و معروف به نامه های تپه العمارة که شامل اطلاعات مفصلی درباره ارتباط سوریه و فلسطین با مصر است تأکید می کند و در آن اشارات واضحی به حملات فراعنه نظامی به فلسطین و سوریه شده است . کنده کاریهای باستان شناسی به دنبال ویران گریها و خرابیهای ناشی از اقداماتوحشیانه و به دست آمده است . و در کنار تبعیت مصر روابط تجاری روزافزون با مناطق مختلف دریای مدیترانه رایج بوده است .

با استناد به دو منبع تاریخی و باستانی می توان این دوره را به دو مرحله اساسی تقسیم نمود که مرحله اول حدود نیمه قرن 5 ق . م . مرحله دوم با پایان قرن سی ( 30 ) ق . م . خاتمه می یابد و به پایان می رسد .

در مرحله اول تعدادی از شهرهای دوره مفرغ میانه ، تجدیدبنا گردید و قطعات ظروف سفالی رنگین ، بیانگر وجود ارتباط تجاری با شمال تحت تأثیر عمیق شرق دریای مدیترانه است به طوری که ظروف سفالی وارد شده از قبرض و جزایر اژه متعدد بوده و در همین حال ظروف دیگر در قبری مشاهده شده که اصل آن فلسطینی است . کشفیات دیگر از تپه متسلم و غیره به وجود روابط با شمال عراق اشاره می کند .

کشفیات کنده کاریهای انجام شده در تپه قدح و تپه بلاطه تپه فارعه جنوبی و تپه الدومر نشان می دهد که قوام و دوام شهرهای این دوره معمولا به قلعه یا یک قصر و معبد و ساختمانهای اداری بستگی داشته است و معبد که در این نواحی منطقه میانه قرار دارد ، ساختمان عمومی و اصلی به شمار می رفت مانند تپه دویر و معبد تپه دیر علا در غور ( دره ) میانه .

کنده کاریهای دیگر در متسلم و بیسان و أریحا و بیت مرسیم و بیتین و تپه قاضی و سحاب تا جنوب شرق عمان و غیره کشف کرده است .

دوره اخیر مفرغ با ویران شدن شهرهای اصلی به پایان می رسد ، دانشمندان تورات سعی دارند تا این شهرها را به قبایل عبری که نامشان در تورات آمده است نسبت دهد ولی شواهد باستان شناسی در محلهایی که عملیات کنده کاری و حفاری صورت گرفته این حدس و گمان را تائید نمی کند .

  1. دوره آهن ( 200/1ق . م - 330ق . م ) :

معمولا این دوره را که آهن به طور روشن ساخته شد به سه مرحله اصلی تقسیم می کنند علی رغم اینکه انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر در بسیاری از اماکن باستانی روشن و واضح نبود . آغاز این دوره به تحولات اجتماعی و اقتصادی و عمرانی که آن را از دوره های زمانی گذشته متمایز می سازد مرتبط است .

در قرن سیزدهم و دوازدهم قبل از میلاد ، فلسطین ، اردن و شمال سوریه شاهد تاسیس چند مملکت بود که گروههای مهاجر از مناطق مختلف از آن استقبال کردند . بارزترین این مهاجرتها مردم حوزه دریای مدیترانه بودند که بین آنها فلسطینها یا مردم فلسطین دیده می شوند .

به نظر می رسد که گروهی فلسطینیان به طور تدریجی به جنوب کنعان آمدند ولی با آغاز قرن دوازده ق . م توانستند یک قدرت سیاسی تشکیل داده و شهرهای زیادی در ساحل همانند عسقلان و یا امتداد سرزمین فلسطین در غرب رود اردن بسازند . به همین دلیل نام فلسطین را به سرزمینهای امروزی معروف فلسطین از قرن ششم ق . م اطلاق می کنند .

در نواحلی ساحلی به ویژه جنوب ، نوعی سفال جدید پیدا شد که از لحاظ شکل و تزئین اصل اژه ای دارند ولی ساخت آن محلی است . این نوع سفال دارای نقش و نگارهایی به خطوط موازی و موجدار که در میان آنها تصاویر پرندگان و کتیبه های حلزونی شکل و نیم دایره ای قرار دارد و نمونه مشابه این ظروف در دو جزیره قبرس و رودس پیدا شده است فلسطینیان خیلی زود با کنعانیان درآمیختند و زبان آنها را به کار می بردند و خدایان آنها داجون و بعل و عشت را پرستیدند . و از اولین کسانی بودند که آهن را به کار بردند و بعدها به ساختن صنعت و تجارت آن پرداختند و قدرت نظامی خود را به کمک آن تقویت کردند . منابع مصری حاکی از این است که فلسطینیان در قرن دوازده قبل از میلاد پنج شهر اصلی غزه ، وجات ، اسدود ، عسقلان ، و اکرون را ساختند . و هر شهری یک دولت کوچک و مستقلی بود ولی اغلب برای ممانعت از هجوم بیگانه و یا به خاطر جلوگیری و وضع تهدید مصر و آشور با یکدیگر همپیمان و متحد می شدند . ولی آنها در زمان پادشاه تیگلات پیلسر سوم ( قرن هشتم ق . م ) ناچار به دادن جزیه به آشوریها و تسلط بر بخش جنوبی و ساحلی فلسطین شدند که با از دست دادن آن استقلال سیاسی نیز از میان می رفت ولی منابع آنها را تا زمان ورود قوای اسکندر مقدونی به منطقه و درآمدن آنها تحت فرمانروائی امپراتوری روم ذکر می کنند .

کنده کاریهای باستانی در عسقلان در طبقه ششم و هفت آثار شهر فلسطین را در بالای طبقه دوره مفرغ اخیر و زیربناها و ساختمانهای دوره روم طبقات بالا کشف کرده است . عملیات حفر و کنده کاریها در " اسدود " و طبقات 11 و 12 قلعه که شکل قطعات سفالی و زمینی و مجسمه زنی به شکل تخت حکومتی در کنار مهره هائی از قرن 12 ق . م نمایان کرده است . در قرن 11 ق . م این شهر با بیرون مرزهای قلعه امتداد داشت و اغلب ساختمانها خشتی بود و دارای اشکالی منظم و هماهنگ است که طرح ریزی آنها از قبل می باشد . در طبقه 11 چندین کوره سفال به دست آمد که بیانگر این است که این شهر مرکز مهم این صنعت بوده است . وجود چنین آثار و قطعاتی فقط محدود به ناحیه ساحلی نیست بلکه در تپه متسلم ( مرج ابن عامر ) و بیسان و تپه بیت مریم و تپه جمه و تپه فارعه جنوبی و عین شمس و غیره به وضوح دیده شده است و در بعضی از نواحی فلسطینی اردنی بیسان و تل فارعه و عمان و سحاب تابوتهای سفالی با حجم زیاد ، که نمونه آن در نواحی مصر دیده می شود پیدا شده . آداب و رسوم تدفین قبل از مهاجرتمردمان دریا به فلسطین مرسوم بوده است پیدایش این تابوتها تا قرن 6 ق . م ادامه داشت .

پژوهشگران قرن اخیر به ویژه علمای تورات ، به خاطر توضیح و یا اثبات صحت کتاب مقدس توجه فراوانی به دورهای آهن مبذول داشتند و صهیونیستهای باستان شناس در شش دهه اخیر ، سعی در ربط آثار دوره آهن تاریخ اسرائیلی یهودی برای پوشاندن حقیقت تاریخی یهود در فلسطین برآمدند . شیوه پژوهشگران توراتی ، خواه و ناخواه صهیونیستها را در این روش کمک و مساعدت کرد ولی این غصب ماده تمدن و فرهنگ و زشت گرداندن آنها با ارتباط اجباری بین کشفیات باستان شناسان و دوره قدیم درآمیخت . منظور از این چشم پوشیها از اهمیت تورات به کارگیری آن در ابعاد تاریخی دوره های حوادث که منابع تاریخی دیگران را تائید می کنند نیست . بررسی آثار باستانی و تاریخی حقی را اعطاء یا سلب نمی کند . سپس دوره های عصر قدیم که شامل اطلاعات تاریخی نوشته شده از دیدگاه شخص همزمان با خود آن حوادث نبوده است جایز نیست که دوره قدیم را کتاب تاریخی منطقه قرار داده و آن را بدون حفظ توضیح و تفسیر اکتشافات باستانی و تشکیل زمانی آنها به کار برد .

متخصصین در بررسیهای توراتی تصور می کنند که قبایل عبری با پایان قرن 13 ق . م و آغاز قرن 12 ق . م از فلسطین عبور کردند ولی شواهد و مشاهدات باستان شناسی که آن را اثبات نماید از بین رفته است ، و توراتی ها اکتشافات باستانی تحت عنوان دوره اولیه اسرائیلی اضافه نمودند و آن را حتی قبل از بررسی این کشفیات و شناسایی اصل و طبیعت آنها ، به عنوان یک حقیقت مسلم به شمار آوردند . در واقع هیچ مرحله یا دوره از آن همانند دوره آهن مملو از پیچیدگی و مغالطه وجود ندارد در صورتی بررسیها و کاوشهای میدانی انجام شده در این دوره و اماکن آن بیش از هر دوره دیگر بوده است . شکی نیست که در عامل اصلی آن به شیوه صهیونیستی و توراتی و اهداف سیاسی و نژادی و اهداف و مطالع صهیونیست در فلسطین بر می گردد .

در خارج چهارچوب روایات توراتی مختلف تاکنون معلوم نیست قبایل عبری مذکور در مفرغ از دوره قدیم چه زمان و چگونه مستقر شدند . کنده کاریهای باستانی کشفیات زیادی از عصر آهن ( دوره اول ) را مشخص می کند ولی نسبت هیچ یک از این کشفیات نوشته ( که بسیار اندک است ) و یا غیر مکتوب دوره اول اسرائیلی امکان پذیر نیست ماثلین کنیون می گوید : قدس تا اوایل هزاره اول ق ، م در دست قبیله کنعانی معروف به یبوسیها بود . طبق این روایت توراتی داوود در سال 995ق . م بر شهر چیره شده است و داوود و سلیمان سیاست توسعه طلبانه ای را در حق ممالک مجاور فلسطین در شمال و غرب عموئیها و مابیها و ایدمیها در شرق و جنوب و آرامیان در شمال آغاز کردند . ولی این حوادث از لحاظ باستان شناسی تأیید نشده و در عین حال این منطقه در این دوره منابع مکتوب که دارای ارزش تاریخی باشد ندارد .

مملکت یهودی پس از مرگ سلیمان ( 931ق . م ) به دو مملکت یهود و اسرائیل تقسیم شد . و جنگ بین آن دو از یک سو و ممالک شرق ( عمونیها مابیها و ایدومیها ) از سوی دیگر شدت گرفت مهمترین سند اصلی کتیبه میشع می باشد که در سال 1868 م در ذبیان در جنوب عمان به دست آمده است . این کتبه طولانی ترین متن قرن نهم ق . م را به خود دارد به طوری که شامل بیش از 34 سطر به خط مؤآبی اقدامات عمرانی پادشاه مؤآبی میشع ( در حدود 850 ق . م ) و پیروزی او بر دو پادشاه اسرائیل عمری و أخاب در آن آمده . و بدیهی است که " کرک " و " ذبیان " پایتخت های مآبیها بودند که گمان می رود تا دره واله از شمال تا دره حسا از جنوب امتداد داشت . ولی ایدومیها ، بصری ( بصیرة کنونی ) در جنوب الطفیله را پایتخت خود قرار دارند و اغلب بر وادی عربه و جنوب فلسطین سیطره داشتند و عمان ( ربه عمون ) پایتخت عمونیها شد .

اطلاعات درباره این دولتهای سه گانه قبل از هزاره اول ق . م بسیار کم است . و می توان گفت که محدود به روایت توراتی است که می گوید این دولتها به هنگام عبور قبایل عبری از شرق اردن پابرجا بودند و این امر پس از کشف کتیبه میشع و تعداد دیگری از نوشته های قرن هشتم و هفتم ق . م بیشتر مشخص می شود . واضح است و گمان می رود که بعضی از اینها به قرن 6 ق . م بر می گردد . طی کنده کاریهای باستان شناسان علاوه بر قطعات کنده کار شده مانند برجها و مجسمه ها و مهره ها ، چندین شهر و روستا و قلعه و ظروف سفالی آنها کشف شده است .

در زمانی که تمام این دولتها شروع به بازگرداندن فعالیت و قدرت غرب و شرق بودند و شهرها و دژها ساختند و به بهره برداری از موادخام در منطقه پرمفرغ آهن و مس پرداختند آشوریها بارها آنها را درهم کوبیدند . از مهمترین حملات نظامی آشوریها ، اددنیراری ( 800 ق . م ) تیگلات پیلسر سوم ( 745ق . م ) و سناخریب ( 705ق . م ) و پسرش سرحدون ( 680ق . م ) آغاز کردند .

بدین ترتیب این منطقه تحت فرمانروایی آشوری قرار گرفت و به آن جزیه می داد و پس از سقوط نینوا آخرین پایتخت آشوریها در سال 612 ق میلاد ، بابلیها به عنوان قدرت اصلی به جای آنها ظهور کردند و تمام ممالک و از جمله آرامیها را تحت فرمانروایی خود درآوردند . فلسطین از زمان سلطه بابلی و تا حمله یونان در سال 330ق . م نقش مهمی در صحنه سیاسی و یا عمرانی ایفاد نکرد .

اماکن عصر آهن بیش از صد منطقه است ولی مهمترین مناطق اصلی که در آن کنده کاری صورت گرفته عبارتند از : عسقلان و اسدود در ساحل فلسطین و سبطیه و تپه القارعة الشمالی و تپه بلاطة نزدیک نابلس و بیسان و تپه نعنک و تپه المتسلم در برج ابن عامر ، تپه القدح و خرابه الکرک و تپه القاضی در دو منطقه طبریة و حولة . و أریحا و تپه دیرعلا و تپه المزار و تپه السعیدیه و طبقه فحل فی دره اردن و قدس و بیتین و خرابه طبیقه و جیب و تپه ( عای ) در منطقه قدس و تپه فارعة جنوبی و تپه الشیخ احمد لعرینی و تپه ادویر و تپه جزر و تپه حسی و تپه بیت مرسیم و تپه عراد و خرابه مشاس و تپه ابوحوام در جنوب فلسطین و عمان و سحاب و حسبان و عراعر به طرف جنوب و جنوب شرقی عمان و بصیرة وتپه خلیفه در جنوب اردن .

مآخذ :

  1. احمد ، سامی سعید : تاریخ فلسطین القدیم ، بغداد 1979 .
  2. حتی ، فیلیپ : تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین ، بیروت 1958 .
  3. Ibrahim, M. : Archaeological Excavations at sahab, 1972, 1973, 1975.
  4. Ibraham, M. : The Collaredrim Jar of the Early Iron Age, in Archaeology in the Levant, Essays in the Honour of Kenyon, London 1976.
  5. Kenyon,K. : Archaeology in the Holy Land, London 196.
  6. Kenyon,K. : Digging up Jericho, London 1957.
  7. Kenyon,K. : Digging up Jerusalem, London 1974.
  8. Lapp,P. : Palestine in the Eerly Bronze Age, Near Easten the Twentith Archaeology in of Century, Essays in Honor of Nelson Glueck, New Yourk 1970.
  9. Mellaart, J. : The Chalcolithic and Early Bronze Ages in the Near East and Antolia, Berirut 1966.
  10. Perrot, J. : Syria-Palestine, Geneva 1976.
  11. Wrighy, G.W : The Pottery of Palestine from the Earliest Times to the end of the Early Bronze Age, New Haven 1937.
  12. Albright, W. : The Archaeology of Palestine, Harmondsworth 1960.
  13. Albright, W. : The Jordan Valley in the Bronze Age, ASOR 1926.
  14. Albright, W. : Some Remarks on the Archaeological Chronology of Palestine Before 1500 B.c, in in old world Archaeology, chicago 1965.
  15. Albright W. : Syria, The Philistines and Phoenicia, in Cambridge Ancient Histoey, Cambridge 1966.
  16. Amrian, R. : Ancient Pottery of the Holy Land, Jerusalem 1969.
  17. Anati, E. : Palestine Before Hebrewe, New York 1963.
  18. De vaux,R. : Palestine During the Neolithic and Chalolithic Periods,The Cambrige Ancient History, Vol.I, Part 1, Cambridge 1974.
  19. Helck, W. : Die Bezehungen Agyptens zu Vorderasiens im 3. and 2. Jahrtausend V. chr., Wiesbaden 1962.
  20. Hennessy, B. : The Foreign Relations of Palestine During the Early Bronze Age, London, 1967.