داوطلبان وسپاهیان مسلمان در فلسطین - 1948

از دانشنامه فلسطین


نیروهای دولتی انگلیس در دوره قیمومیت بر فلسطین توانستند زمینه ایجاد کشور یهودی را در فلسطین فراهم نمایند . این زمینه سازی با اتخاذ سیاست مستبدانه و خشونت علیه فلسطینیان ، تشویق مهاجرت یهودیان به این سرزمین و وضع قوانین مبنی بر باز کردن دروازه های فلسطین به روی مهاجرین یهودی و مصادره بسیاری از اراضی فلسطینیان و تحویل آن به یهودیان اشغالگر و مجبور کردن اهالی فلسطین به فروش زمین و حراج کردن آن با ایجاد رعب و وحشت ، صورت گرفت . در این راستا انگلیسی ها اقدام به آموزش نظامی یهودیان نموده و راههای غیرمجاز دستیابی به اسلحه از طریق هوا و دریا و خشکی را به آنان معرفی کردند و حتی گاهی از پادگانهای خود بر ایشان سلاح تهیه کردند .

این در حالی بود که یک مسلمان فلسطینی به دلیل داشتن یک قبضه اسلحه مورد اتهامات شدید و مجازات سخت قرار می گرفت و حکم اعدام شایع ترین مجازات دادگاههای نظامی انگلیس در این خصوص بودکه به منظور ایجاد رعب و وحشت در میان مردم فلسطین ، بلافاصله پس از صدور حکم ، مورد اجرا گذاشته می شد . انگلیس پس از به کارگیری شیوه های غیراخلاقی در قیمومیت فلسطین ، اطمینان حاصل کرد که آینده درختی را که در سرزمین فلسطین کاشته تضمین شده است . و دانست که عوامل حمایتی و پشتیبانی که اطراف این درخت کار گذاشته ، برای حفظ و صیانت آن کافی است . لذا تصمیم گرفت قیمومیت خود را پس از دستیابی یهودیان به قطعنامه سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و عربی ، پایان دهد .

بدین ترتیب یهودیان توانستند با حمایت آمریکا و رئیس جمهور وقت آن " ترومن " و شوروی سابق و اغلب کشورهای اروپایی مخالف اسلام ، اکثریت آرای سازمان ملل را برای تقسیم فلسطین کسب نمایند . از کل اعضای سازمان ملل 330 کشور رأی موافق و 13 کشور رأی مخالف و ده کشور رأی ممتنع دادند و یک کشور هم غایب بود .

این اقدام در 29/11/1947 اتفاق افتاد و موجب خشم فلسطینیان و کشورهای عربی گردید به طوری که این قطعنامه ناعادلانه را به شدت محکوم کردند . لذا در نشست کمیسیون سیاسی جامعه کشورهای عربی که با حضور نخست وزیران آنها در تاریخ 8/12/47 انجام گرفت تصمین ذیل اتخاذ گردید :

" حکومت های کشورهای عربی به همراه ملت خود با تشکیل صف واحد در برابر دشمنان مبارزه خواهند کرد تا از حق برادران عرب خود دفاع کرده و زمینه دفاع و تحقق استقلال فلسطین و یکپارچگی آن را فراهم نمایند .

رؤسا و نمایندگان این حکومتها در نشست قاهره به این نتیجه رسیدند که طرح تقسیم فلسطین از اساس و بنیان نادرست است و با تکیه به اراده ملت خود تصمیم گرفتند که تدابیر قطعی مبنی بر از بین بردن طرح ناعادلانه تقسیم فلسطین و مساعدت و پشتیبانی از حقوق مردم عرب اتخاذ نمایند . "

کمیسیون سیاسی همچنین تصمیم گرفت تا فلسطینیان را با اسلحه و کمکهای مالی و نیروی انسانی حمایت کند تا از حقوق غصب و پایمال شده خود دفاع نمایند . یکی از بارزترین نشانه های همکاری نیروهای اشغالگر بر انگلیس با صهیونیستها در فلسطین و توطئه آنان علیه فلسطینی ها ، آن هم اندکی قبل از پایان دوره قیمومیت تحویل حیفا به یهودیان با فریب دادن اهالی فلسطین بود . " انگلیس برای آنکه جنبش صهیونیسم بتواند به موقع تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کند ، تاریخ خروج خود را از فلسطین به روز چهاردهم می1948م . جلو انداخت . هدف از این اقدام آن بود که هر نوع مقاومتی که از طرف عربها در برابر نقشه های آن صورت می گیرد ، به کلی سرکوب شود ، و هرگونه مخالفتی را از بین ببرد و ریشه مبارزه علیه هجوم صهیونیست ها را بخشکاند . "

بدین ترتیب که انگلیس اعلام کرد به دلیل وجود برخی منافع حیاتی مربوط به انگلیس در شهر حیفا ، نیروهای دولت قیمومیت این شهر را بعد از ماه آگوست 1948 یعنی سه ماه و نیم پس از پایان زمان قیمومیت ترک خواهند کرد . لذا اجازه ایجاد مراکز امنیتی و نظامی به اعراب در داخل شهر داده نشد و حتی رفت و آمد به برخی نقاط آن ممنوع بود در حالی که یهودیان به تأسیس مراکز نظامی و استحکامات خود پرداخته وبدون هیچ مانع و ترسی در تمام نقاط شهر رفت و آمد می کردند و وقتی که تجهیز نظامی یهودیان و آماده سازی آنان به اتمام رسید ناگهان انگلیس اعلام کرد که مجبور است حیفا را ترک کند .

" در همان زمان معلوم شد که یهودیان همه پایگاههای نظامی مهم را تحویل گرفته اند و تمام موقعیت های ویژه و مشرف به تمام نقاط شهر را به دست گرفته اند . و همه اینها مصیبت و فاجعه سلطه نیروهای مسلح یهودی را به بار آورد واهالی عرب شهر را پس از نبردهای خونین مجبور به ترک حیفا نمود . این در حالی بود که انگلیسی ها اجازه ورود به کمکهای مردمی به حیفا را نمی داد . لذا اهالی همه اموال و دارائی خود را رها کردند .

در این مرحله نیروهای انگلیسی دروازه های بندر حیفا را گشودند و همه کشتیها را برای کوچ دادن اعراب فراهم نمودند . همچنین سپاه ژنرال کلوپ با اتومبیل های خود اعراب را به خارج از حیفا انتقال دادند . این کار در " طیره " ، " حیفا " و " جبع " و دیگر مناطق انجام گرفت . پیش از این هم اهالی طبریه و بیسان را با اتومبیل به شرق اردن منتقل کرده بودند . تمام این اقدامات برای سهولت مهاجرت فلسطینیان از فلسطین و امکان اشغال این سرزمین توسط یهودیان انجام گرفت . "

نقشه عقب نشینی نیروهای انگلیسی از فلسطین که در 15/5/1948 یعنی پایان قیمومیت انگلیس بر فلسطین اعلام شده بود در نهایت زیرکی و پلیدی و توطئه و نیرنگ علیه مردم مسلمان فلسطین صورت گرفت . انگلیس ابتدا عقب نشینی را از شهرها و مکانهایی آغاز کرد که اغلب آن یهودی بودند و در واقع رشته امور را به دست آنان سپرد و زمینه قدرت و سلطه را برایشان فراهم کرد لذا اقلیت مردم عرب هم زیر فشار و حملات تهدیدآمیز آنان مجبور به مهاجرت شدند .

نیروهای انگلیس در اولین لحظات از تل آویو عقب نشینی کردند و یهودیان هم بلافاصله اقدام به محاصره منطقه و به دست گرفتن فرودگاهها و سلاحهای باقیمانده نیروهای انگلیسی نمودند .

نقشه انگلیس در عقب نشینی از مناطق مسلمان نشین فلسطین در آخرین روزها به این دلیل بود تا از کمکهای مردم مسلمان منطقه و همسایگان به اهالی فلسطین جلوگیری کند و نیز جلوی هر داوطلبی را که قصد ورود به این مناطق دارد بگیرد ولی در همان زمان حامی و پشتیبانی صهیونیستها در منطقه بود . البته اقدام انگلیس در این خصوص فراتر از این امر بود به طوری که قبل از عقب نشینی به تفتیش و بازرسی خانه های اهالی منطقه می پرداخت و تمام سلاحها را جمع آوری می کرد و دست آنها را از هرگونه قدرت و نیرویی کوتاه می نمود و در حالی که یهودیان منطقه را مجهز به انواع سلاح می کرد تا به راحتی بتوانند منطقه را به اشغال خود درآورند .

در برابر توطئه همدستی سازمان ملل متحد با انگلیس و صهیونیسم و دیگر کشورهای استعمارگر غربی ، مردم مسلمان عرب قیام کردند و ضمن محکوم نمودن طرح تقسیم فلسطین و نیرنگ انگلیس ، خواستار ارسال اسلحه برای فلسطینیان و ورود مجاهدان داوطلب به سرزمین فلسطین به منظور نجات و رهایی آن از توطئه بین المللی و نیرنگ و مکر انگلیس و طمع یهودیان شدند . جنبش اخوان مسلمین مصر به رهبری استاد حسن بنا ضمن رد طرح تقسیم اعلام کرد : " طرح تقسیم فلسطین ، نشانمی دهد که مغر بشریت دچار عیب شده است . " این جنبش با اعلام زنگ خطر توطئه تقسیم ، به برگزاری راهپیمایی ها و تظاهرات پرداختند و از حکام عرب منطقه خواستند تا به ضرورت اعلان جهاد و بسیج مردم برای جنگ با یهودیان تأکید نمایند .

شهید حسن بنا در 4/12/1947 یعنی تنها 5 روز پس از صدور قطعنامه تقسیم ، اقدام به برگزاری راهپیمایی عظیمی با حضور نیم میلیون نفر کرد . این تظاهرات که در آن دانشجویان و کارگران و وکلا و مهندسان و دانشگاهیان حضور داشتند از محل الأزهر به راه افتاد و استاد حسن بنا به ایراد سخنرانی در این جمع پرداخت که بخشی از آن نقل می گردد :

" خون ما فدای فلسطین ، جان ما فدای فلسطین ، ای رهبران عرب این شما و این هم سپاهیان آماده به فداکاری و دفاع از فلسطین ، ای رهبران عرب ، این جوانان ، قصد شوخی ندارند ، بلکه با جدیت تمام پیمان بستند تا با جان خود از وطن حمایت کنند . اگر سلاح کم داریم آن را از دست دشمنان باز پس خواهیم گرفت و آنان را به دریا خواهیم افکند .

ای رهبران عرب ، همه دنیا درصدد ظلم به ما هستند و ما با خدا پیمان بستیم تا با عزت و کرامت زندگی کنیم و با ذلت نمیریم . من از پشت این منبر اعلام می کنم که اخوان المسلمین با ده هزار داوطلب آماده به خدمت منتظر فرمان شما برای نجات فلسطین هستند . "

پس از آن توسط جنبش اخوان المسلمین هسته های جنبش در برخی شهرهای فلسطین چون بیت المقدس ، یافا ، حیفا ، نابلس ، و طولکرم به وجود آمد . سپس جنبش اخوان از نخستین جنبشهایی که در اعزام گردانهای دواطلب در نبرد ( 1948 ) علیه اشغالگران یهودی پیشگام شد . از مصر سه گردان اعزام شدند . اردن نیرویی به فرماندهی " عبداللطیف ابوقوره " رئیس اخوان در اردن ، به همراه لشکری از سوریه به فرماندهی " شیخ مصطفی السباعی " رئیس اخوان سوریه به جبهه ها گسیل شدند و چند هفته قبل از پایان یافتن قیمومیت انگلیس بر فلسطین و آغاز اولین جنگ اعراب و اسرائیل ، تعدادی از این داوطلبان به شهادت رسیدند . پس از نبردهای بین نیروهای داوطلب و صهیونیستها ، کشورهای عربی نیز تحت فشار مردم خود تصمیم گرفتند پس از عقب نشینی آخرین سرباز انگلیسی از فلسطین برخی از نیروهای ارتش خود را نیمه شب 15/5/48 وارد سرزمین فلسطین کنند . اما پیش از آن ، استاد حسن بنا سه گردان اخوان المسلمین را به فرماندهی " شیخ جلیل محمد فرغلی " راهی فلسطین کرده و جنوب فلسطین صحنه درگیری آنها با یهودیان در شهرهای بئرالسبع ، غزه ، رفح ، بیت لحم ، الخلیل ، و صور بود . آقایان البکباشی ، احمد عبدالعزیز و عبدالجواد طباله و یوزباشی محمد عبده به ترتیب فرماندهی این گردانهارا بهعهده داشتند . اخوان المسلمین سوریه نیز که یک واحد از مجاهدان خود را به رهبری دکتر مصطفی سباعی رئیس دانشکده الهیات دانشگاه دمشق به فلسطین اعزام کرده بود وارد قدس شدند ودر آنجا و حومه آن اردو زدند . یک واحد مبارزان اخوان المسلمین اردن به رهبری شیخ عبداللطیف ابوقوره رئیس وقت اخوان مسلمین نیز در قدس و حومه آنها اردو زدند و در عملیات مشترک اخوان مسلمین مصر و سوریه و اردن شرکت نمودند . همچنین گروههایی از سودان و لیبی و مغرب و عراق هم وارد فلسطین شدند .

" در مجموع تعداد داوطلبان اخوان المسلمین که از مصر ، سوریه ، اردن ، فلسطین و کشورهای دیگر برای جنگ با صهیونیستها به فلسطین رفتند 471 تن می باشد . در دفتر خاطرات خصوصی احمد عبدالعزیر فرمانده یکی از گردانهای داوطلب گفته شده است که تعداد 804 داوطلب رزمنده تحت امر او قرار داشتند . به طوری که 344 نفرشان مصری بودند و بقیه از افراد ارتش نظامی مصر و داوطلبان اخوان المسلمین کشورهای عربی تشکیل می شده اند . در جنگ 1948 هیچ یک از مناطقی که نیروهای اخوان می جنگیدند به تصرف صهیونیستها در نیامد .

در ماه مارس 1948 حسن البنا اعلام داشته بود که تعداد 1500 نیروی داوطلب در فلسطین دراختیار او می باشد . میزان مشارکت اخوان المسلمین در گردانهای داوطلب به هیچ وجه با حجم انبوه اعضای اخوان المسلمین مطابقت ندارد . در آن زمان تعداد اعضا و هوادران اخوان المسلمین به صدها هزار نفر و شاید هم یک میلیون نفر می رسید . شاید یکی از علل آن ، کارشکنی ها دولت مصر بوده است . دولت مصر از این بیم داشت که چنانچه نیروهای اخوان المسلمین به اسلحه و مهمات نظامی دست یابند و یا آموزش نظامی ببینند از وضع موجود سوءاستفاده کرده و تلاش خود را برروی ساقط کردن رژیم مصر متمرکز می کند . این کارشکنی های به هیچ وجه مانع ادامه تلاش اخوان المسلمین برای اعزام داوطلبان به فلسطین نشد . آنها اقدام به تشکیل " هیأتهای علمی " نموده که اهداف اعلام شده و ظاهری این هیأتها اجرای اکتشافات علمی در صحرای سینا بود ، لیکن این عنوان پوششی بود برای اعزام مخفیانه نیروهای داوطلب ( رزمندگان اخوان المسلمین ) به فلسطین . اضافه بر این داوطلبان دیگری از طریق دریا به سوریه اعزام شدند . "

حضور داوطلبان جمعیت اخوان المسلمین در فلسطین فقط به مردان محدود نمی شود بلکه زنان عضو جماعت اخوان المسلمین هم حضور فعال داشتند . شاخه بانوان جماعت در قاهره همبستگی خود را با امت عربی در راه آزادی و نجات فلسطین از چنگال یهودیان صهیونیست اعلام کرد . خانم زینب غزالی رئیس جمعیت بانوان به تمام زنان مصر پیام د اد واز آنها دعوت کرد تا فوری نام خود را در فهرست داوطلبان اعزام به فلسطین ثبت کنند . در پی این دعوت در سه روز اول 26 خانم اعلام آمادگی کردند که در سه زمینه ذیل داوطلب همکاری بودند :

  1. گروه اول مسئول جمع آوری کمکهای مردم مصر برای فلسطین بود ، مقر آن در قاهره قرار داشت .
  2. گروه دوم مسئول آموزش کمکهای اولیه به داوطلبان بود تا زمینه اعزام آنها به فلسطین برای مداوای بیماران و پانسمان مجروحان را فراهم نماید . از این گروه بیشترین استقبال انجام گرفت .
  3. گروه سوم مسئول آموزش نظامی بانوان داوطلب بود و مأموریت آنها کمک رسانی به رزمندگان در میدان نبرد از نظر سلاح و تدارکات و خوراکی بود .

خانم زینب غزالی در زمره گروه سوم بود و خانم دکتر فاطمه ابوالعز و دکتر زمزم شریف و دکتر زبیده عرقوسی ، داوطلبان گروه دوم را در زمینه های کمکهای اولیه و بیماری و پانسمان آموزش می دادند .

شورای اداری جماعت اخوان المسلمین مشارکت همه اعضای جمعیت ساکن قاهره و حومه را در جمع آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی خواستار شد . همچنین طی نامه ای از وزارت امور اجتماعی درخواست کرد جمع آوری کمکها را اعلام عمومی کنند .

جامعه عرب هم سپاهی متشکل از داوطلبان به نام ارتش نجات بخش جمع کرد و " فوزی قاوقجی " را به عنوان فرمانده آن تعیین کرد .

این داوطلبان به هشت گروه تقسیم شدند که از اول تا سوم به نام " یرموک " چهارم به نام " قادسیه " پنجم به نام " حطین " ششم به نام " اجنادین " هفتم به نام " عراق " و هشتم با نام " جبل العرب " مشخص شدند . این گروهانها ، یکی پس از دیگری و پس از آنکه افراد آنها مدت کوتاهی در ادوگاههای " قطنا " نزدیک دمشق زیر نظر نظامیان سوری آموزش نظامی دیدند به شکل ذیل وارد فلسطین شدند :

  1. گروهان اول یرموک به فرماندهی سرهنگ دوم محمدصفا ( از سوریه ) که در تاریخ 22/1/1948 به فلسطین وارد شد و در منطقه جنین بسیان موضع گیری کرد .
  2. گروهان دوم یرموک به فرماندهی سرهنگ دوم ادیب شیشکلی در تاریخ 8/12/1947 آماده اعزام تشخیص داده شد و در روز 9 دسامبر از جنوب لبنان به فلسطین وارد شد و اثر زیادی بر روحیه مردم آنجا گذاشت .
  3. گروهان سوم یرموک به فرماندهی سرگرد عبدالحمید الراوی ( از عراق ) که در ماه مه 1948 به فلسطین وارد و در منطقه بیت المقدس و رام الله مستقر گردید .
  4. گروهان قادسیه به فرماندهی سرهنگ دوم مهدی صالح العانی ( از عراق ) که در ماه فوریه 1948 به فلسطین وارد شد . این گروهان زیرنظر فرماندهی ارتش نجات بخش ، در روستای " جبع " قرار داشت .
  5. گروهان حطین به فرماندهی سرگرد مدلول عباسی ( از عراق ) که در ماه مارس 1948 وارد فلسطین شد و در منطقه طوباس استقرار یافت .
  6. گروهان اجنادین به فرماندهی سرگرد میشل عیسی ( از فلسطین ) که دفاع از " یافا " و " باب الواد " را به عهده گرفت .
  7. گروهان عراق با فرماندهی سرهنگ دوم عادل نجم الدین ( از عراق ) که در تاریخ 16/2/1948 به یافا وارد شد و فرمانده آن علاوه بر واحدهای زیر فرماندهی خود ، فرماندهی پادگان آن را به عهده گرفت .
  8. گروهان جبل العرب به فرماندهی سرگرد شکیب وهاب ( از سوریه ) که در منطقه شفا عمرو در نزدیکی ناصره متمرکز شد . این گروهانها ( به استثنای گروهان جبل العرب ) مجموعه منطقه میانی را تشکیل می دادند که فرماندهی آن را خود فوزی القاوچی به عهده داشت .

در این منطقه علاوه بر این گروهانها ، گروهانهای مستقلی نیز مستقر شده بودند . از جمله گروهان لبنانی به فرماندهی سرگرد حکمت علی وگروهان الفراتین با فرماندهی سرگرد خالد مطرچی مجموعه منطقه شمالی زیر فرماندهی سرهنگ دوم ادیب شیشکلی بود که علاوه بر آن فرماندهی گروهان دوم یرموک و جبل العرب را نیز به عهده داشت . چندین گروه نیز بودند که به فرماندهی مجموعه شمالی ملحق شدند . گروههای عراقی ، چرکسی ، ادلبی ، اردنی ، نظامی سوری ، لبنانی ، بدوی ، و پادگان عکا و پادگان مجدل شمس ونیروهای بوسنیایی ( مسلمانان منطقه بالکان اروپا ) از این جمله بودند .

اولین نبرد ارتش نجات بخش در فلسطین ، نبرد جدین بود . در شب21 ، 22/1/1948 برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت های گروهان اول یرموک برای ورود به فلسطین ، گروهان دوم یرموک به فرماندهی سرهنگ دوم ادیب شیشکلی حمله غافلگیرانه ای را در مهاجرنشین صهیونی در جدین نزدیک ترشیحا در منطقه شمالی ، انجام داد . در نتیجه این حمله ، علاوه بر جلب توجه صهیونیستها و انگلیسیها به سوی خود ، ارتش نجات بخش توانست اولین اطلاعات موثق را درباره مهاجرنشینهای صهیونیستی و روشهای دفاع آنها به دست آورد . نیروهای نجات دریافتند که صهیونیستها در دفاع از مهاجرنشینها ، بر خلاف روش جنگی شان در زمینهای باز ، سرسختانه از استحکامات نیرومند خود استفاده می کند . نیروهای کمک رسانی و امداد که به کمک نیروهای صهیونیستی جدین شتافتند با نیروهای عربی - که به لحاظ تعداد کمتر و ازنظر تسلیحات ضعیف تر بودند - درگیر شدند ولی مقاومت چندانی نکردند . نیروهای عرب پس از آنکه خسارات جانی فراوانی به آنها وارد کردند ، عده ای را نیز مجروح ساخته و چندین زره پوش را از بین بردند ، و آنها را به فرار واداشتند . در حالی که نیروهای صهیونیستی مدافع مهاجرنشین - با آنکه مواضع خود را از دست دادند و بعضی از ساختمانهای آنها دچار آتش سوزی شد - به قلعه پناه بردند و تا رسیدن نیروهای کمکی انگلیس برای نجات آنها مقاومت کردند .

این وضعیت نیروهای شیشکلی را که دستور داشتند با نیروهای انگلیسی درگیر نشوند وادار کرد تا عقب نشینی کنند . در این نبرد اولین شهیدان ارتش نجات به خاک افتادند .

نبرد زراعه دومین نبرد از سلسله نبردهای ارتش نجات بخش بود . در این نبرد که در شب 16 - 17/2/1948 ودر شرایط جوی بسیار نامساعد در زمینهای کشاورزی پوشیده از آب باران رخ داد ، گروهان اول یرموک شرکت داشت . نیروهای این گروهان توانستند زیر رگبار تند آتشبارهای نیروهای صهیونیستی ، از سیمهای خاردار اطراف مستعمره یهودی نشین عبور کنند . آنها به داخل مهاجرنشین نفوذ یافته و در خیابانها با صهیونیستها نبرد سختی را شروع کردند .

در این نبرد ، کیفیت نامناسب و بد سلاحهای مبارزان مسلمان ، روشن شد . حداقل نیمی از این سلاحها از کار افتاد ، قدرت آتش حمله را ضعیف کرد و خسارت نسبی زیادی به نیروهای مهاجم عرب وارد آورد . و 37 تن از آنها شهید و تعداد زیادی نیز مجروح شدند .

پس از آن نبردهای دیگری با صهیونیستها رخ نمود . در منطقه شمالی و میانی می توان نبردهای زیر را برشمرد :

" مشمارها عیمیک " ، " فیض یعقوب " ، " باب الواد " ، " قسطل " ، " بیت المقدس " ، " حیفا " ، " یافا " ، " الطله " ، " الناره " ، " الهراوی " ، " اشعیای پیامبر " ، " ششجره " ، " رامات یوحانان " ، " طبریه " ، " صفد " ، " عکا " و " المالکیة . ارتش نجات بخش در جنگ شیوه ای را به کار می برد که ترکیبی از شیوه جنگ نامنظم و جنگ منظم بود . در این نبردها جنگجویان مسلمان ، علی رغم کمبود تسلیحات و ضعف آموزش نظامی ، شجاعت و شهامت و استقامت زیادی از خود نشان دادند ، دهها تن از آنها شهید و صدها تن دیگر نیز مجروح شدند . ( ن . ر . : ارتش نجات بخش )

اما از میان اهالی فلسطین دهها هزار نفر داوطلب ، برای حمایت از وطن و مقدسات خود و نبرد با صهیونیستها اعلام آمادگی کردند . این داوطلبان در سپاهی سازماندهی می شدند که ارتش جهاد مقدس نام گرفت و شهید عبدالقادر موسی کاظم حسینی فرمانده کل آن بود . در پی صدور " قطعنامه تقسیم فلسطین " در سال 1947 ، عبدالقادر حسینی نیروی اندکی از جوانان را که تقریبا 25 مجاهد بودند در روستای " صوریف " ازتوابع شهرستان الخلیل گرد آورد تا به ادامه جهاد و مقاومت در برابر تقسیم فلسطین و دفاع از حقانیت این سرزمین و مردم آن بپردازند . این تشکیلات از آن پس در بیشتر شهرهای فلسطین گسترش یافت . همه آنها نام " نیروهای جهاد مقدس " به خود گرفتند . بیت المقدس برای استقرار ریاست سازمان انتخاب شد . رهبران آن عبارت بودند از : عبدالقادر حسینی ریاست سازمان ، کامل عریقات نایب رئیس و قاسم ریمای دبیرکل . برای هر یک از بخشها نیز یک فرمانده کل تشکیل شد که دستورات خود را از رهبری یاد شده دریافت می کرد . از جمله آنها می توان شهید حسن سلامه ، شهید ابراهیم ابودیه و شماری از افسران سوری و عراق و لبنانی را نام برد . اکثر این فرماندهان به شهادت رسیدند . شمار زیادی از مبارزان کشورهای اسلامی نیز علاوه بر فلسطینی ها به صفوف مجاهدین پیوستند . نیروهای جهاد مقدس به گروههای زیر تقسیم شدند :

  1. رزمندگان : اینان از فلسطینیان و داوطلبان مسلمان تشکیل می شدند . وظیفه آنها گسترش انقلاب ، قطع راههای ارتباطی و رویارویی با فعالیت های تروریستی صهیونیستها بود .
  2. مدافعان : اینان شهروندان ساکن روستاها بودند ، وظیفه آنها دفاع از روستای خود و روستاهای مجاور بود . تعداد آنها حدود 18 هزار نفر برآورد شده بود که سلاح سبک داشتند .
  3. دسته تخریب : این دسته از نیروهای متخصص در عملیات انفجار و تخریب تشکیل می شد . تعدادی از این افراد در جنگ جهانی دوم توسط آلمانی ها آموزش دیده بودند .
  4. دسته ترور : این دسته از میان رزمندگان و جنگجویان فلسطینی و پرشور انتخاب شده بود . وظیفه آنها ترور خیانتکاران و واسطه ها و کسانی بود که زمینهای فلسطین را به یهودیان می فروختند . همچنین مقامات انگلیسی را که با صهیونیستها همکاری می کردند و با فلسطینیان دشمنی و مخالفت داشتند از بین می بردند .

واحدهای ارتش جهادمقدس نیز به شکل زیر توزیع شده بود :

  1. منطقه بیت المقدس : فرمانده این منطقه ( شهید ) عبدالقادر حسینی بود . نیروهای منظم آن شامل چهار گروهان مکانیزه ، چهار گروه تخریب ، یک واحد پزشکی ، چندین پاسگاه دفاعی بود که در بخشهای مختلف بیت المقدس مستقر شده بودند .
  2. منطقه بیت لحم : از پنج گروهان مکانیزه و چندین پاسگاه دفاعی تشکیل می شد . وظیفه آن دفاع از " بیت جالا " ، " جبل المبکر " ، " القاهریه " ، دره " القفا " ، " ارناالعروب " ، " بیت عامر " ، " بیت عولا " ، " نوبا " ، " السموع " و " بنی نعیم " بود .
  3. منطقه رام الله : در اینجا دو گروهان از مجاهدان دسته اول و شش گروهان از دواطلبان و گروههایی از دسته دوم وجود داشت . حوزه عمل آنها شامل " شعفاط " ، " بیتفوریک " ، " عین کارم " ، " قالونیا " ، " قسطل " ، " باب الواد " ، " بیت نول " ، " دیرالعرب " و جاهای دیگر می شد .
  4. منطقه میانی غربی : فرماندهی آن به عهده ( شهید ) حسن علامه بود و از شهرستانهای " یافا " ، " رمله " ، " لد " و " مجدل " تشکیل می شد .
  5. منطقه جنوبی : در آن دو گروهان و یک دسته تخریب و چندین پاسگاه دفاعی وجود داشت . این واحدها در شهرها و روستای زیر تقسیم شده بود . " غزه " ، " جبل منطار " ، " عراق سویدان " . " خان یونس " ، " دیرالبلح " ، " مجدل " و " بیرالسبع " .
  6. منطقه غربی : واحدهای آن شامل چندین پاسگاه بود که نفرات آن از دو گروهان تجاوز نمی کرد . مناطق دفاعی آن شامل " قلقیلیه " ، " طولکرم " ، " جنین " ، " بیارعدس " ، " علار " ، " قاقون " ، " زیتا " ، " عنبتا " ، " ام الفخم " ، " زرعین " ، " رمانه " و روستاهای " لجون " و سایر جاها بود .
  7. منطقه شمالی : واحدهای آن از چهار گروهان مکانیزه . سه گروهان تخریب ، یک واحد پزشکی ، حدود سی تا سی و پنج پاسگاه و چهار دسته تخریب تشکیل می شد . محلهای استقرار این واحدها حیفا ، عکا ، یافا ، قاهریه ، طبریه ، بیسان و حدود یکصد و پنجاه روستا بود . این مناطق تا زمان عقب نشینی ارتشهای عربی در دست واحدهای جهاد مقدس باقی ماند .

نیروهای ارتش جهاد مقدس ، نبردهای پیروزمندانه زیادی داشتند که در آنها خسارتهای سنگیی به صهیونیستها و انگلیسیها وارد آمد . مجاهدان این ارتش در پنج ماه اول پس از طرح تقسیم فلسطین ، حملات سنگینی را علیه صهیونیستها آغاز کردند . آنها به مستعمره های یهودی نشین و مناطق تحت سیطره صهیونیستها و نیز راههای ارتباطی بین مستعمره ها حمله می کردند و در " قدس " ، " الخلیل " ، " بیت لحم " ، " صورباهر " ، " بیت سوریک " ، " دهیشه " و " شعفاط " با صهیونیستها به نبرد پرداختند . همچنین به مستعمره های " لوی یعقوب " ، " رامات راحیل " ، " تل بیوت " ، " عطارون " و " سانهدریا " حمله ور شدند . و مرکز نشر صهیونیستها و ساختمان " آژانس یهود " و خیابان و " منتفیوری " و " هاسولبل " را با بمب ویران کردند و قسطل را چندین بار به محاصره خود درآوردند . "

از جمله نبردهای ارتش جهاد مقدس را می توان نبردهای اول و دوم و سوم " بربره " ، در ماههای مارس و آوریل 1948 نام برد . در تاریخ 12/4/1948 آنها در نبرد " ژویس " شرکت کردند که طی آن مجاهد " عزة حقی " به شهادت رسید . ولی روز بعد مجاهدان ، انتقام او را در نبرد دوم " ژولیس " گرفتند و خسارتهای زیادی به دشمن وارد آوردند . سپس نبردهای اول و دوم " نبی داود " آغاز شد که صهیونیستها علی رغم اینکه خود حمله را شروع کردند نتوانستند حتی یک وجب پیشروی کنند .

نبرد و مقاومت مجاهدین با قوت و تأثیر زیادی درجبهه های مختلف به ویژه منطقه یافا ، لد و رمله آشکار شد . به طوری که رزمندگان در بسیاری از کارخانه ها ، ساختمانهای و مراکز و دژهای نظامی صهیونیستها بمب گذاری کردند . مهم ترین مرکز بمب گذاری شده توسط آنها ساختمان بزرگ کارخانه آردسازی در حیفا بود . مشهورترین نبردهای نیروهای ارتش جهاد مقدس در منطقه الجلیل ، نبردهای ابوشریتح ( غرب ترشیحا ) نردیک " جدین " ، " مجدالکروم " ، نبرد " الکابری " ، و نبرد " البرده " بود . ارتش جهاد مقدس در این نبردها نهایت شجاعت و پایمردی را نشان داد و علاوه بر این در بعضی نبردهای ارتش نجات بخش نیز شرکت کرد . واحدهای جهاد مقدس در تمامی این نیروها دلاوریهای زیادی نشان دادند ، به ویژه در نبردهای " بیت سوریک " ، " ماصیون " ، " میکورحاییم " و نبردهای " الطرق " . همه اینها نشانه توانایی مبارزین در طراحی نظامی و جسارت در علمیات بود . ( ن . ر : ارتش جهاد مقدس )

حقیقتا رزمندگان مسلمان هر وجب از سرزمین فلسطین را تبدیل به آتشفشانی زیر پای صهیونیستها کردند مرگ و نابودی از هر سو صهیونیستها را محاصره کرده بود تا اینکه دست به دامن شورای امنیت سازمان ملل شده و از این سازمان درخواست کمک نمودند .

درباره دلاوریها و قهرمانی های نیروهای ارتش جهاد مقدس نوشته های زیادی در دست می باشد که می توان دو نمونه آنها را یاد کرد : نخستین آنها مطلبی است که یک فرمانده انگلیسی نوشته است " او فرماندهی یک تیپ را به عهده داشت که مأمور حمله به " باب الواد " میان " بیت المقدس " و " یافا " بود . مجاهدان فلسطینی این محل را به روی کاروانهای یهودیان و نیروهای انگلیسی حامی آنها در تابستان 1939 بسته بودند . نبرد سه روز به طول انجامید . پس از پایان یافتن نبرد ، انگلیسی ها جنازه شهدای مسلمان را پس از آنکه اسلحه و مهماتشان را جمع آوری کردند به مدخل باب الواد آوردند . این فرمانده درباره آنها چنین گفت :

" این قهرمانان علی رغم کمی تعدادشان سه روز ما را که از آنها خیلی بیشتر بودیم متوقف کردند . تفاوت میان اسلحه ما و اسلحه آنها و همچنین وسایل ما در وسایل آنها بسیار زیاد بود . من از شما می خواهم که این قهرمانی را ارج نهید . "

آنگاه سربازان ایستادند و به افتخار آن شهدای قهرمان تیراندازی هوایی کردند . گواهی دوم از افسر مصری سرهنگ دوم عبدالجوادطباله نقل می شود . او فرمانده نیروهای سبک بود که در جنوب بیت المقدس مستقر بودند . در نامه ای که به منیر ابوفاضل بازرس کل نظامی نیروهای جهاد مقدس فرستاد چنین گفته است :

" من ناگزیر هستم از توانمندی کاملی که نیروهای جهاد مقدس در جنگ نشان دادند و روحیه فداکرای آنها و شجاعتو دلاوریهای گوناگونی که در اینجا فرصت بیان آنها نیست ، نهایت قدردانی خود را اعلام کنم... من هرگز نمی توانم روحیه بسیار بالای شما را در همکاری با من در همه مسائل فراموش کنم و آنرا قدردانی نکنم . شرایط بسیار دشواری که بر همه ما گذشت فراموش نشدنی است . به عقیده من بودن شما در کنار من و تلاش فوق العاده ای که انجام دادید یکی از بهترین دلایل شکست یهودیان و عقب نشینی آنها از منطقه قدس بود . "

مآخذ :

  1. صفاتاج ، مجید : دانشنامه فلسطین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، جلد اول ، تهران 1380
  2. صفاتاج ، مجید : دانشنامه فلسطین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، جلد دوم ، تهران 1381
  3. صفاتاج ، مجید : دانشنامه فلسطین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، جلد سوم ، تهران 1382
  4. صفاتاج ، مجید : ماجرای فلسطین و اسرائیل ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران 1379
  5. زعیتر ، اکرم : القضیة الفلسطینیة ، دارالجیل للنشر والدرسات والابحاث الفلسطینیة ، الطبعه الثالثه ، عمان 1986
  6. مکتب الهیئه العربیة العلیا : حقایق عن قضیة فلسطین صرح بها سماحة السید محمد امین الحسینی مفتی فلسطین و رئیس هیئة العربیة العلیا ، قاهره 1954
  7. الوکیل ، سیدمحمد : کبری الحرکات الاسلامیة فی القرن الرابع عشرالهجری ، دارالمجتمع للنشروالتوزیع ، الطبعة الاولی ، قاهره ، 1986
  8. السیسی ، عباس : حسن البنا مواقف فی الدعوة التربیة ، دارالدعوة للطبع والنشر والتوزیع ، التطبعه الثانیة ، اسکندریه
  9. علی ، فلاح خالد : الحرب العربیة الاسرائیلة و تاسیس اسرائیل ، مؤسسه العربیة للدرسات والنشر ، الطبعه الاولی ، 1982
  10. طوباسی ، اسماعیل الخطیب : کفاح الشعب الفلسطینی 1908 - 1965 ، الطبعه الاولی ، عمار 1979