حزب عربی فلسطینی

از دانشنامه فلسطین


فلسطینیها برای نام بردن از این حزب فقط به " حزب عربی " اکتفا می کنند و این ، بزرگترین حزب عربی فلسطینی می باشد که در زمان کیان سیاسی فلسطین قدمتی بیشتر و در زمان اشغال بریتانیا نقشی روشنتر در جهاد فلسطینی داشته است . این حزب از نظر عملی و تاریخی حلقه ای در سلسله های به هم پیوسته از تاریخ سیاسی فلسطین و دوره های آن محسوب می گردد .

حزب عربی در ایجاد تشکل و انجام اعمال خود دارای سوابقی است که آن را از سال 1918 به صورت ریشه ای به سرنوشت جنبش ملی فلسطین مرتبط می سازد .

هنگامی که فلسطینیها در اواخر سال 1918 به مقابله با سلطه بریتانیا و مقاومت در برابر تجاوزهای صهیونیسم بهفلسطین اقدام کردند ، مردم فلسطین ، حزب یا مؤسه سیاسی ویژه فلسطینی نداشتند تا رهبری جنبش مقاومت را رهبری کند و اهالی فلسطین به عنوان بخشی از فرزندان سوریه بودند که به طور کلی با جنبش عربی - سوری در ارتباط بودند . برخی از بزرگان و شخصیتها و جوانانشان به سازمانها و انجمنها و احزاب سوری - عربی که در جهت تحقق استقلال سوریه بزرگ عربی و جدایی آن از دولت عثمانی تلاش می کردند وابسته و منتسب بودند . در واقع این احزاب و سازمانها و انجمنهای سوری در سالهای 1918 و 1919 برای معارضه و مقابله با سلطه بریتانیا ، به نام تمام مردم سوریه جنبش ضدصهیونیستی خود را شروع کردند . و به این ترتیب ، تحولاتی که پس از جنگ جهانی اول به وجود آمد و شرایطی که پس از تقسیم و تجزیه سوریه بزرگ به کشورهای سوریه ، لبنان ، فلسطین و شرق اردن ایجاد شد ، تلاشهای عمومی سوریه را به کوششهای محلی و اقلیمی سوق داد . در حالی که ورود خطر استعمار فرانسه در سوریه و لبنان ، سوریها و لبنانیها را به ایجاد احزاب و فرماندهی محلی برای مقاومت در برابر سلطه فرانسه مجبور ساخت بدون آنکه از مقابله اساسی شان با طرح یهودی کردن فلسطین دست بکشند ، کما اینکه بروز خطر صهیونیسم در فلسطین معضل به ضرورت قیام جنبش ملی فلسطین منجر شد که مقابله و نبرد با استعمار بریتانیا و مقاومت در برابر خطر صهیونیسم را برعهده گرفته است .

در آن زمان در فلسطین فرماندهی ها و رهبریهای محلی در شهرها و روستاها و قبائل بودند که افراد آن از اعیان و اشراف و شخصیتها و بزرگان قبایل بوده و نیروی این اشخاص ( هر یک در منطقه خود ) به نفوذ خانوادگی و قبیله ای و مناصب عالی در شهرداریها و اداراتی که در زمان حکومت عثمانی به آن مشغول بودند برمی گردد . با توجه به شرایط سیاسی و اداری جاری در آن زمان جایی که فلسطین شناخته می شد و قبل از اشغال آنجا به وسیله بریتانیا وجود داشت . شهر قدس یعنی بهترین شهر فلسطینی بود زیرا بسیاری از این اعیان و شخصیتها در آنجا جمع شده بودند و شهرهای نابلس و یافا پس از قدس این زمینه را داشتند و بعد از آنها شهرها و روستاهای فلسطین مطرح بودند .

هنگامی که جنبش ملی آغاز شد و عملیات مقاومت به وجود آمد ، مردم به این طبقه از اعیان و شخصیتها مراجعه کردند تا فرماندهی و رهبری شهرها را برعهده گیرند . از طرف دیگر گروهی از جوانان وطن و کسانی که از حرکت عربی عمومی - خسته شده بودند و به نفع آزادی عربی تلاش می کردند . به جنبش ملی فلسطین روی آوردند و عملاً هدایت مردم و تحریک و تشویق آنها به همکاری و تظاهرات و متابعت از هر راه ممکن برای مقاومت در برابر سلطه بریتانیا وجنگ علیه صهیونیسم را پذیرفتند . در ابتدا کوششهای این جوانان در قدس و استانها متمرکز شد و در قدس " انجمن عربی " را تشکیل دادند و حاج محمدامین الحسینی مفتی فلسطین را به ریاست آن انتخاب کردند . این جوانان با دوستانشان در سایر نواحی فلسطین ارتباطات و مشاوره هایی انجام دادند که موجب دوستی و تفاهم و اتفاق بر فعالیت ملی شد . از آنجا که گروه جوانان ، با وجود قدرت و نیروی سازماندهی گروه و دید درست و شور و حماسه افراد ، به دلایل بسیار و مهم تر از همه ، وجود طبقه اعیان و شخصیتهایی که فوقا ذکرشان به میان آمد نمی توانست فرماندهی مستقیم جنبش را در آن زمان بر عهده گیرد ، و چون این جوانان صادقانه و ایثارگرانه می خواستند به وطن خدمت کنند ، در میان خود تصمیم گرفتند که اعیان و شخصیتها ، رهبری جنبش و رهبری مقاومت را برعهده گیرند و جوانان پشتیبان و حافظ آن باشند . از طرف دیگر معلوم شد که مردم در آن روزگار برای پیروی از روشهای خشونت بار و و نحوه مقابله اعتقادی جوانان ، آمادگی نداشتند ، کما اینکه مردم ، اعیان و شخصیتها را می شناختند ، لکن نسبت به جوانان شناخت چندانی نداشتند و به دلیل سوابق این شخصیتها و شرایط خاصشان ، راههای مسالمت آمیز و سعی در تفاهم و مذاکره با حکومت را می پیمودند و جهت گیری عمومی در شهرها در آن زمان چنین بود .

انگلیس و صهیونیستها در این جهت گیری عربی فلسطینی راه به جایی نبردند لذا از طرق و وسائل مختلف شروع به مقاومت در برابر آن کردند به این امید که فلسطینیها به صورت گروهی بزرگ و بی نظم باقی بمانند . از شرم آورترین کارهایی که دشمنان و یارانشان به آن دست یازیدند آن بود که سعی کردند تا نظریه ایجاد گروههای مقاومت فلسطین را ناموفق بنمایانند و کوششهای فراوانی نمودند و شایعه هایی درباره وحدت نظر میان مسلمانان و مسیحیان رواج دادند که مسیحیان با نظر مسلمانان ، یعنی وجوب مقاومت در مقابل سلطه بریتانیا و جنبش صهیونیسم ، موافق نبوده و درپی حمایت انگلیس می باشند و به طور همزمان ، مسلمانان را به شورش علیه آنها وادار می کردند .

اعراب مسلمان و مسیحی از تلاشهای انگلیس و صهیونیستها در این زمینه به خشم آمدند و تصمیم گرفتند که به آن خاتمه دهند و طرح دشمنان برای ایجاد فتنه در میان طوائف و گروههای فلسطینی را خنثی نمایند از این رو نیروهای جنبش ملی ، از جمله سران و اعیان و شخصیتها و جوانان به ایجاد گروههای مقاوم محلی به نام " گروههای اسلامی و مسیحی " اقدام کردند تا بدین وسیله وحدت نظر فلسطینیها را اعلام کنند و همبستگی مستحکم میان مسلمانان و مسیحیان را به نمایش گذارند .

این گروهها برای رهبری جنبش ملی به پا خواستند ومسئولیتهای خود را به بهترین و کاملترین وجه ممکن انجام دادند و گروههای اسلامی مسیحی در قدس ، یافا و نابلس بارزترین و فعال ترین و همچنین آزادترین و قوی ترین گروهها بودند .

پس از گذشت زمانی کوتاه از ایجاد گروههای مذکور و انجام مسئولیتهای محوله به آنها در حالی که جنبش ملی قوی شده بود مردم احساس ضرورت کردند که باید یک فرماندهی کل مرکزی برای رهبری شهرها ایجاد شود . فلسطینیها این درک و احساس خود را به روشها و وسائل مختلف ابراز نمودند . گروههای اسلامی مسیحی نیز نیاز و مناسبت ایجاد رهبری واحد و گردآوری نمایندگان مردم در یک سازمان سیاسی واحد را احساس نمودند . گروههای فوق الذکر کنفرانسی به نام کنفرانس عربی فلسطین تشکیل دادند که نماینده ای از تمامی شهرها در آن حضور یافتند و در این کنفرانس یک فرماندهی کل برای جنبش انتخاب گردید و بدین ترتیب ایفای نقش گروههای اسلامی مسیحی به پایان رسید .

گروههای فلسطینی بین سالهای 1920 تا 1928 هفت کنفرانس عربی فلسطینی با رهبری جنبش ملی تشکیل دادند . فرماندهی در کمیته های اجرایی که اندکی قبل از تشکیل کنفرانس از سوی تمامی اعضای کنفرانس انتخاب می شد به صورت متمرکز درآمد . از جمله مطالبی که باید ذکر شود این است که کنفرانسهای فلسطینی مذکور - موسی کاظم حسینی را به عنوان رئیس این کنفرانس و کمیته های اجرایی انتخاب نمودند و به این دلیل او رهبر و مرد شماره یک شهرها شده بود .

[[ پرونده : | ج 2 ، ص 229 ]]

[[ پرونده : | پیشاهنگان حزب عربی فلسطین ]]

این کنفرانس و به دنبال آن کمیته ها فعالیت خود را به شکلی نیرومند و مورد قبول برای مردم آغاز کردند ولی چیزی نگذشت که این کمیته ها به دلیل به وجود آمدن اختلافات حزبی و مغایرت نظرات در مورد وسائل و مسائلی که می بایست برای مقاومت در برابر سلطه بریتانیا و جنبش صهیونیسم مراعات شود به ضعف و سستی و تفرقه گرائید و با توجه به شرایط آن روز و به دلیل تمایل به ابقای شکل وحدت ملی در شهرها و ارزیابی محاسبات و سنتهای آن روز که بدون وحدت درفرماندهی مورد رضایت شهرها ، متحول شده بود ، سران و رهبران تصمیم گرفتند که وضع جاری را به طور مستمر ابقا نمایند و با حقایق رو در رو نشوند و در نتیجه کمیته های اجرایی اخیر ضعیف گردیدند و برخی از افراد مشکوک به لحاظ صداقت ملی را به عضویت پذیرفتند .

در خلال این سالها حاج محمدامین حسینی در صحنه فعالیتهای سیاسی پا به میدان گذاشت و انتخاب او به منصب مفتی قدس ، نوعی مبارزه طلبی با حکومت بریتانیا و تعدادی از علما که امید داشتند این منصب به یکی از آنها برسد محسوب می شد و به دلیل این انتخاب ، اختلافاتی میان گروهها و جماعتهایی که هدف اصلی بغض و کینه های حزبی در فلسطین بود به وجود آمد .

هنگامی که دولت اشغالگر با ایجاد شورای عالی اسلامی مسلمانان فلسطینی موافقت کرد ، نمایندگان مسلمانها قانون آن را تصویب کردند و انتخابات عمومی برای برگزیدن این شورا که از یک رئیس و چهار عضو تشکیل می شد ، انجام گردید . حاج محمدامین و منتخبین او موفقیت بسیاری در این انتخابات کسب کردند و او ریاست شورای مذکور و همچنین ریاست علما را برعهده گرفت و بدین ترتیب مقام مفتی فلسطین را به دست آورد و این چیزی بود که خشم انگلیس و صهیونیستها را برانگیخت و در برابر شورا و رئیس آن به مقابله برخاستند و برخی از شخصیتها و اعیان و کسانی که میل و غرض خاصی داشتند ، تحت لوای مقاومت شورا و رئیس آن جمع شده و همگی به " معارضین " مشهور شدند در حالی که توده مردم که اکثرا مسیحی بودند ، حاج محمدامین و شورای عالی را تایید کردند و به " مجلسین " شهرت یافتند .

در سال 1927 برای شوراهای شهری در فلسطین انتخاباتی انجام گرفت و این خود علت دیگری شد برای شعله ور شدن آتش اختلافات و کینه ها میان فلسطینیان و علی رغم اینکه مفتی از نفوذ و سیطره و قدرت برتوده مردم برخوردار بود ، مجبور گردید تحت فرماندهی سیاسی - شرعی شهرها یعنی کمیته های اجرایی و کنفرانسهای فلسطینی قرار گیرد و آن را تأئید نماید .

جنبش ملی فلسطین در سالهای 1928 و 1929 به بدترین شرایطی که از ابتدای شروع قیام به خود دیده بود رسید . کمیته های اجرایی به دلیل تأثیر اختلافات و در گیریهای حزبی میان اعضای آن فلج شد و خطر استیلای صهیونیستها بر اراضی بیشتری را موجب گردید و مهاجرت آنها به شهرها سخت گردید ( به قسمت مهاجرت صهیونیستها به فلسطین مراجعه شود ) و این وضعیت اسف بار ، احساسات جوانان وطن را برانگیخت ، چه کسانی که از ابتدا در رشد جنبش ملی و تغذیه و یاری آن همکاری داشتند و چه کسانی که بعدا از میان فرزندان نسل در حال رشد به آن پیوستند . و در میان ایشان انگیزهوحدت برای پاکسازی رهبری جنبش ملی از شائبه ( نفوذیها ) رشد نمود و نظریه تشکل افراد دارای اصول و آرای یکسان در حزبی ویژه ، همه گیر شد . ایشان نزد حاج محمدامین حسین رفتند و نظرات خود را به صراحت اعلام نمودند و احساس خود را به ضرورت پذیرش رهبری مستقیم جنبش ملی توسط وی و پیروی از سیاست مقابله با انگلیس مطرح نمودند . او ، ایشان را به صبر و سکوت و پذیرش وضعیت سیاست موجود ، حتی با ناراحتی و اکراه ، تا رسیدن زمانی مناسب برای کاری جدی نصیحت نمود .

حاج محمدامین به دلیل ترس از شکست و عدم توانایی برای تدارک فرماندهی جدید جایگزین ، بر ضرورت ابقای فرماندهی سیاسی شرعی یعنی کمیته اجرایی تأکید کرد .

این وضع همچنان تا بهار سال 1929 یعنی هنگامی که صهیونیستها نقاب از مطامع خود در رابطه با اماکن مقدسه اسلامی خصوصا " مسجدالاقصی " برداشتند ادامه داشت . در این زمان کمیته اجرایی به طرحهای صهیونیستی متعرض شد و حاج محمدامین و شورای عالی اسلامی نقش مهم و بارزی در مقاومت در برابر این طرحها ایفا نمودند .

در تاریخ 23/8/1929 انقلاب عظیم فلسطینی که به انقلاب براق معروف شد وقوع یافت ( نک : انقلاب 1929 ) این انقلاب به درگیریها و اختلافات عقیدتی پایان داد و وحدت ملی ، گرچه در ظاهر ، در صف فلسطینی و کمیته اجرایی به وجود آمد . کما اینکه نفوذ انقلاب و کارها و فعالیتهای حاج محمدامین در آن هنگام و پس از توقف آن ، به تقویت مرکزیت او در شهرها و گرد آمدن مردم در اطراف او منجر شد به این ترتیب که او با مواضع و طرح خود ، به پشتیبانی کمیته اجرایی و تقویت آن به عنوان فرماندهی شرعی - سیاسی پرداخت .

دوباره مسائل و جریانها به حالت قبل از انقلاب بازگشت و دوباره اختلاف حزبی و محلی شدت گرفت و کینه ها و دشمنیها صفوف ملت را از هم پاشید و تعداد بسیاری ملی گرایان صادق مجددا به مفتی مراجعه کردند تا رهبری سیاسی را به طور مستقیم براساس اصول و اهداف تعیین شده و از پیش ترسیم شده به عهده گیرد ، لکن مفتی به چند دلیل ، استمرار طرحی را که برای خود و جنبش ترسیم کرده بود پی گرفت و ملی گرایان را دوباره به سکوت و صبر تشویق و دعوت کرد .

در رأس کسانی که در جنبش ملی فعالیت داشتند عونی عبدالهادی ، رشیدالحاج ابراهیم ، معین الماضی - محمد عزه دروزه ، صبحی الخضراء - سلیم سلامة ، فهمی العبوشی ، اکرم رعیتر و عجاج نویهض قرار داشتند . ایشان همچنین از حامیان و تأیید کنندگان محمدامین محسوب می شدند ولیکن در سال 1932 با مشاهده ضعف و سستی ای که جنبش ملیاستقلال طلبانه در فلسطین بدان دچار گردید و اضطراب از هم پاشیدگی و انحلالی که در آن واقع شد و هواها و انگیزه هایی که اساس آن را لرزاند و اهداف و اغراض آن را تغییر داد ، تصمیم به ایجاد حزب استقلال گرفتند .

حقیقت آن است که ایجاد حزب استقلال ، یک حادثه سیاسی مهم و بارز در شهرها بود و بسیاری از جوانان و ملی گرایان که فریاد پاکسازی فرماندهی و پیروی از وسائل و امکانات برای مقابله مستقیم با نیروهای بریتانیا را سر داده بودند ، خشنود ساخت و برخی از ایشان تشکیل این حزب را فعالیتی علیه مفتی تفسیر کردند در حالی که برخی دیگر می گفتند که این حزب براساس میل و علاقه او به وجود آمد . این حزب در شهرها به دعوت گسترده ای پرداخت و کنفرانسها و جشنهایی را برای برانگیختن و تشویق مردم به جهاد و مبارزه تشکیل داد . تا اینکه پس از گذشت یکسال از تشکیل آن تعداد بسیاری از مردم به سرعت از اطراف این حزب پراکنده شدند و هنگامی که در سال 1933 مهاجرت صهیونیستها شایع شد و به عنوان خطر مهمی مطرح گردید و حرکات و جریانات حزبی تمام فلسطین را در بر گرفت ، گروهی از جوانان قدس گروه مخفی را سازماندهی کردند و تصمیم گرفتند تظاهرات مردمی علیه دولت ( با مجوز یا بدون مجوز ) به راه بیاندازند .

جوانان این تصمیم را به کمیته ارایه کردند که اکثر اعضای آن خصوصا موسی کاظم آنها را تأئید نموده و مورد توجه قرار دادند و کمیته برای برگزاری تظاهراتی در ماه اکتبر سال 1933 تصمیم گرفت .

در این حرکت ، رهبری علما به صورت قابل توجهی آشکار گردید و حضور دو مجلس بیش از احزاب دیگر که نقش داشتند مطرح گردید و امید می رفت این حرکت ملی افزایش یابد و وحدت پیدا کند خصوصا بعد از تظاهرات خونینی که در اکتبر 1933 رخ داد . ولی بیماری شیخ زعیم موسی کاظم الحسینی بالا گرفت و برای جانشینی او بین رهبران و زعمای کمیته اجرایی اختلافاتی پدید آمد و نتوانستند هیچ گونه گردهم آیی را برپا نمایند ، مگر فقط یک مورد که در اواخر دسامبر 1933 به ریاست جمال حسینی تشکیل گردید و تعدادی از اعضا نیز شرکت نکردند .

موسی کاظم حسینی به تاریخ 23/3/1934 در اثر اصابت گلوله در تظاهرات یافا که به رهبری وی ، برپا گردید ، در گذشت و با مرگ وی پست رهبری جنبش ملی خالی ماند و احتیاج مبرم جهت پر کردن ( فراغ ) پست مذکور به وجود آمد . مفتی و تعدادی از اعضای کمیته اجرائی ، تلاشهای پی درپی برای هماهنگی و ایجاد توافق میان اعضای کمیته جهت انتخاب رئیس جدید آن مبذول داشتند . ولی این تلاشها بی حاصل ماند ، چرا که اختلافات حزبی و اختلاف نظر در مورد ریاست وچگونگی و نحوه ادامه مقاومت شدت یافت که به فلج شدن جنبش ملی و رهبری سیاسی و قانونی آن و نیز فروپاشی خود کمیته اجرایی منجر گردید که این خود ، کشور را بی سرپرست و بدون رهبر باقی می گذاشت .

در چنین اوضاعی آشفته ، دو نوع گرایش در میان مجلسیها پدید آمد . یکی اینکه حاج محمدامین رهبری سیاسی کشور را مستقیما عهده دار شود و نیز سرپرستی جنبش ملی و مقاومت را دارا باشد . دوم ( که اغلب طرفداران آن جوانان بودند ) اینکه ملی گرایان یک حزب سیاسی تشکیل دهند که امور ملی را عهده دار شده و افراد دارای اهداف و نظرات یکسان را جذب نماید و رهبری اصلی آن به عهده خود مفتی باشد .

در حالی که مجلسیها توسط کمیته تشکیل شده به همین نیت به بررسی و زمینه سازی سازمان جبهه ملی می پرداختند ، مخالفان دست به تشکیل حزبی سیاسی به نام دفاع ملی زدند . آنگاه حزب اصلاح ، و سپس حزب گروه ملی ، تشکیل شد . و این در جایی است که حزب استقلال از سال 1932 و کنفرانس جوانان عربی فلسطین ، پابرجا بود ، و حدود 5 حزب در کشور به وجود آمد .

پس از یک بررسی دراز مدت ، کمیته انتخابی مجلسیها ، بیانیه خود را به همراه توصیه و سفارشات منتشر کرد و در 25/4/1934 آن را تسلیم جلسه ای مرکب از 75 تن فعال در زمینه ملی ارایه داد . اعضای جلسه پس از بررسی گزارش و سفارشات ، با اکثریت آرا ، تشکیل حزب سیاسی را که اساسنامه آن براساس پیمان ملی فلسطین و خواسته های معروف کشور پایه ریزی شود تصویب کردند . ( نک : کنفرانس عربی فلسطین ) شرکت کنندگان در جلسه ، یک کمیته مقدماتی انتخاب نمودند که زمینه سازی برای تشکیل حزب و ایجاد اساسنامه و سازمانهای داخلی ، پذیرش تقاضای عضویت در آن ، و بررسی آنها ، سپس تأیید افرادی که به اعتقاد کمیته شایستگی عضویت در حزب را دارا می باشند ، از وظایف آن کمیته قرار دادند . این کمیته مقدماتی وظیفه خود را طی شش ماه به انجام رساند . کمیته انعقاد کنفرانسی عمومی در قدس با شرکت و حضور افرادی که کمیته با عضویت آنان در حزب موافقت کرده ، خواستار گردید .

این کنفرانس در 25/3/1935 در قدس منعقد گردید و تعداد افراد شرکت کننده در آن که از میان علما ، قضات ، روحانیون ، پزشکان ، وکلا ، داروسازان ، مهندسین ، بازرگانان و کارگران و رؤای دهات و بزرگان قبایل و عشایر بودند به 1571 تن رسید و تعداد جوانان در میان آنها قابل ملاحظه بود .

قاسم النمر ( نابلسی ) کنفرانس را با یک سخنرانی آغاز نمود که در پایان ، تشکیل حزب به طور رسمی تحت عنوان حزب عربی فلسطین را اعلام داشت . و خواستار انتخاب رئیسی برایآن شد ، کنفرانس هم به اتفاق آرا ، جمال حسینی را به رهبری آن انتخاب نمود .

رئیس انتخاب شده ، اساسنامه سازمانهای داخلی آن را ارائه نمود و کنفرانس نیز آنها را به تصویب رساند . آنگاه از کنفرانس خواست تا کابینه دفتر حزب را انتخاب نماید . کنفرانس ، الفرید روک ( یافا ) را به سمت نایب رئیس و امیل غوری ( قدس ) را به عنوان دبیر کل ، خالدالفرح ، کامل دجانی ( یافا ) و وجیه بشتاوی ( نابلس ) را به عنوان اعضای دفتر حزب انتخاب نمود . قبل از افتتاح کنفرانس ، انتخاب کمیته اجرایی حزب مرکب از افرادی که نماینده تمام بخشهای فلسطین و عشایر آن بودند ، به پایان رسیده بود .

این حزب بلافاصله پس از تشکیل ، به فعالیت سیاسی گسترده ای دست زد و رئیس آن و اعضای دفترش دیدارهای زیادی از جمله دیدار از شهرها و روستاهای مختلف فلسطین انجام دادند . و هفده شعبه در دیگر ( مناطق ) نقاط کشور که به مرکز اصلی حزب در قدس وابسته بود تشکیل گردید . این مرکز اصلی توسط جمال حسینی رئیس حزب و دبیر کل آن امیل غوری مستقلاً اداره می شد . نظر به گسترش دستگاهها و افزایش مسئولیتها و وظایف ، کمیته اجرایی دستور توسعه دفتر را صادر نمود .

حزب ، تلاشهای زیادی در جهت سازماندهی صفوف ملی و قراردادن نقشه های عملی برای مقاومت در برابر فروش اراضی و معامله آن و قطع رابطه اقتصادی و تجاری و اجتماعی یهود و انگلیس ، مبذول داشت . حزب ، این برنامه ها را به بهترین وجه ممکن اجرا کرد و به طرز خاصی به وظیفه بسیج نیروهای ملی و جمع آوری امکانات آن برای مقابله و ایستادگی در برابر حکومت بریتانیا ، پرداخت و دعوت فلسطینیها برای مقاومت در برابر حکومت و سیاستهای آن و مخالفت با تدابیر و اقدامات و سازمانها و قوانین و مقررات مربوط به یهودی کردن فلسطین را به عهده گرفت و در مقر اصلی خود در قدس ، ادارات و کمیته های ویژه امور سیاسی و تبلیغی ، اراضی ، قطع رابطه ( محاصره ) ، بررسیها و تحقیقات ، ورزش ، تجارت و اقتصاد و رشد آگاهی تشکیل داد .

همچنین کمیته های ویژه اصلاح جدایی و مفارقت بین مردم و از بین بردن اختلافات و درگیریهای محلی در شهرها و روستاها و عشایر ایجاد نمود . از مهم ترین اقدامات حزب تشکیل اداره خصوصی سازماندهی جوانان ، و ایجاد سازمان جوانمردی که هسته اولیه ارتش جهاد مقدس را تشکیل می داد و نقش فعال و به سزایی در انقلاب 1936 داشت ، می باشد و بعد از اینکه حزب از نتایج اعمال و تلاشها و سازمانهایش مطمئن شد ، شروع به دعوت مردم برای شورش علیه حکومت انگلیس و مقاومت مستقیم با آن پرداخت و در 31/5/1935 فلسطینیهارا به اعلام اعتصاب عمومی و برپایی تظاهرات 4/6/1935 در اعتراض به سیاست حکومت و اظهار تصمیم و اراده در حفظ عربیت وطن خود ، دعوت نمود .

اهالی کشور به ندای حزب پاسخ گفتند و در روز معین اعتصاب سراسری برقرار کردند و تظاهرات سخت و خصمانه ای در قدس ، نابلس ، یافا ، عکا ، صفد ، حیفا ، بیسان ، ناصرة ، لد ، غزة و الخلیل برگزار شد که طی آن زد و خوردهای خونین میان تظاهرکنندگان و نیروهای انگلیسی و افراد پلیس در گرفت که به سبب آن چندتن شهید و صدها تن زخمی شدند . در روزهای 9/6/و 21/6/1935 تظاهرات و درگیریها تجدید گردید . این حزب در 19/4/1936 به یک اعتصاب عمومی تاریخی که 6 ماه به طول انجامید ، دست زد و در سال 1936 در ایجاد کمیته های قومی ( محلی ) در فلسطین شرکت فعالانه ای داشت .

حزب عربی فلسطین تلاشها و فعالیت خود را تا 25/4/1936 یعنی تا هنگام تشکیل کمیته عالی عرب در فلسطین به ریاست حاج محمد امین حسینی ، ادامه داد و هرگونه اقدام و یا فعالیت حزبی در کشور و گرد آمدن به دور کمیته جدید و رئیس آن را متوقف ساخت . حزب ، دیگر سازمانها و مؤسات و تمام فرماندهان و جوانانش را تحت سلطه کمیته عالی عرب - که رئیس حزب " جمال حسینی " و نائبش الفرید روک بود - گردهم آورد .

حکومت بریتانیا در اوایل اکتبر سال 1937 انحلال مجلس اعلای اسلامی ، برکناری مفتی از ریاست ، و انحلال کمیته عالی عرب در فلسطین و مؤسات محلی را اعلام کرد و اقدام به دستگیری رهبران ملی گرا نموده و آنها را به خارج تبعید کرد که مفتی و جمال حسینی نیز جزو آنها بودند . کمیته عالی عرب ، رهبری جنبش ملی را از بیروت و سپس از بغداد و اروپا ( که مفتی و بعضی از دوستانش موفق به فرار به آنجا شدند ) دنبال کرد .

اما در سالهای 1940 و 41 در خود فلسطین رکود و سستی بر جبهه ملی فلسطینی حکمفرما بود و این امر علل زیادی داشت از جمله : اقدامات خشونت بار انگلیس ، ضرب و شتم و ترور فلسطینیها پس از آغاز جنگ جهانی دوم ، غیبت رهبران و فرماندهان و مبارزان مورد اعتماد آنها و پر شدن زندانها و بازداشتگاهها از ملی گرایان که اغلب آنها از اعضای حزب عربی بودند .

خشونت و سختگیری صهیونیستها شدت گرفت و پس از سال 1942 با شرکت انگلیس و آمریکا جهت تسریع در اجرای سیاست استعماری معروف صهونیسم گسترش یافت ، و این خود خاطر اعراب را بسیار پریشان نمود و بعضی از آنها لزوم احیای اقدام ملی را احساس کرده و در جست وجوی رهبران وفرماندهان تبعیدی و یا موجود در خارج برآمدند . موجی از تقاضا برای آزادی عمل عوامل ملی در فلسطین که همچنان تحت شکنجه حکومت بودند ، و اجازه بازگشت به رهبران تبعیدی و آوارگان ، سراسر فلسطین را در برگرفت . فلسطینیها عریضه ها و نامه های خود را برای کمیسر عالی فرستادند و تلگرام ها را برای حکومت بریتانیا و کشورهای عربی و رهبران جهان شرق و غرب ارسال داشتند ، جلسات ملی زیادی تشکیل دادند و در مناسبات مختلف ، در تأیید خواسته های شان و اظهار همبستگی با رهبران خود ، دست به تظاهرات زدند . این جنبش گسترش یافت و یک شکل جدی و مظهر حماسی به خود گرفت . حکومت برای جلوگیری از انفجار و انقلاب مردم ناچار به برآوردن بعضی از خواسته های مردم گردید و قید و بندهای سخت تحمیلی بر ملی گرایان و اعضای حزب عربی در فلسطین را کاهش داد و به افرادی که در کشورهای عربی به سر می بردند اجازه بازگشت داد ، اغلب کسانی را که هنوز زندانی و یا تبعیدی بودند آزاد کرد و مقررات فوق العاده و قوانین استثنایی را طوری تغییر داد که ملت تا اندازه ای اجازه تحرک سیاسی و ملی داشته باشد .

چند روزی از بازگشت افراد تبعیدی و آواره حزب عربی به فلسطین نگذشته بود که آنها به برادران خود در داخل کشور پیوسته و سلسله جلسات مخصوصی جهت بحث و مشورت در مورد از سرگیری جنبش ملی تشکیل دادند و تصمیم گرفتند که با رهبران احزاب و هیأتهای سیاسی مختلف ارتباط برقرار کنند تا یک جبهه متحد تشکیل دهند که اهالی فلسطین همچون صفی واحد و به هم پیوسته پشتیبان آن باشند همچنان که در سال 1936 اتفاق افتاد .

ولی این تلاشها بی حاصل بود . چرا که اعضای حزب در فوریه 1944 با دیگر گروهها ارتباط برقرار کردند تا جنبش ملی را احیا کنند ولی فایده ای نداشت . با وجود تمام اینها و با احساس لزوم اقدام مستقیم سیاسی برای مقاومت در برابر خطر استعماری صهیونیسم و نیز با اعتماد بر استقبال اکثریت مردم از اعضای حزب و تأیید و حمایت از تلاشهای آنها ، از سرگیری فعالیت سیاسی به نام حزب را تصویب کرده و راه را برای دیگر گروهها و مجامع جهت همکاری و مشارکت در یک اقدام ملی مشترک هموار کردند .

رهبران حزب عربی فلسطین در 8/4/1944 تشکیل جلسه داده و برای اعاده ایجاد کمیته های حزب و ادارات و شعب آن ، و اقدام ملی مستقیم براساس پیمان ملی با تأکید بر تأیید کامل مفتی و برادرانش در اروپا و جمال حسینی و دوستان بازداشتی وی در رودزیا ، تصمیم گرفتند .

شرکت کنندگان در جلسه ، توفیق صالح حسینی را به عنواننماینده حزب و امیل غوری را به عنوان دبیرکل انتخاب کردند همچنین یک دفتر مرکزی و مجلس اداری برای آن برگزیدند .

این حزب کارهای خود را با قوت و فعالیت مستقیم آغاز کرد ، دست به سازماندهی جوانان زد و ایجاد گروههای جوانمردی را که در سال 1937 از سوی حکومت منحل شده بود ، تجدید کرد ، و گروههای پیشاهنگی و ورزش ، کمیته های مقاومت در برابر فروش اراضی و قطع رابطه اقتصادی و تجاری و اجتماعی با دشمنان ، را تشکیل داد . و برای جلب پشتیبانی از قضیه فلسطین نمایندگانی به کشورهای شرقی و غربی فرستاد ، یک سلسله جلسه و جشنهای دوره ای ملی نیز برای ایجاد روحیه مقاومت و مبارزه تشکیل داد و فرستادگان حزب در شهرها و روستاها و عشایر به گردش دست زدند و مردم را به وحدت عمل و وحدت کلمه دعوت می کردند . این حزب مؤسه ویژه ای برای توجه به زندانیان و بازداشت شدگان مبارز و کمک و مساعدت خانواده آنها و حل مسائل و مشکلات در دادگاههای ویژه به منظور آزادی آنها ، تخصیص داد . حزب ، در اعمال تلاشهای خود به موفقیت محسوس دست یافت .

در همین حال حکومت اجرای طرح معروف خود را برای مقابله با جنبش ملی و ممانعت از تلاشهای حزب از سرگرفت و شروع به شکنجه و آزار ملی گرایان نمود و تعدادی از رهبران حزب در شهرها و روستاها را به سلولهای انفرادی انداخت و بعضی دیگر را بازداشت و برای بعضی دیگر اقامت اجباری در روستاهای دورافتاده را تحمیل کرد . و از صدور مجوز برای روزنامه و یا مجله ای که سخنگوی جنش ملی باشد ، امتناع ورزید . ولی حزب با وجود این مقابله ، به اقدام خود ادامه داد ولی در تلاشهای خود برای تشکیل جبهه ملی واحد که دیگر احزاب را نیز در برداشته باشد موفق نگردید .

در پائیز سال 1945 مجلس جامعه کشورهای عربی در جمع صفوف فلسطینیها دخالت کرد و فرستاده ویژه آن که از قدس دیدن کرد با تشکیل کمیته عالی عربی مرکب از پنج تن اعضای حزب عربی و 5 تن از رؤای احزاب دیگر از جمله احمد حلمی عبدالباقی و موسی علمی ، موافقت نمود .

ولی این کمیته دوامی نیافت چرا که اختلاف حزبی جدیدی در کشور به وجود آمد و هنگامی که حکومت تصمیم جدی گرفت تا کمیته انگلیسی - امریکایی مشترک را برای بررسی قضیه فلسطین ( نک : انگلیسی - امریکایی ، کمیته بررسی ) بفرستد ، اختلاف حزبی به خاطر اختلاف آرا در مورد نحوه همکاری با کمیته مذکور و یا عدم همکاری با آن شدت گرفت . و خود حزب عربی در رابطه با این موضوع به دو گروه خواهان همکاری و گروه دیگر خواستار قطع رابطه تقسیم گردید .

حکومت بریتانیا جمال حسینی را آزاد کرد ، او به قدس بازگشت و ریاست حزب عربی را به عهده گرفت . ولی کشور در آن زمان شاهد اختلاف شدید و جدیدی در مورد طرح دفاتر عربی گردید . این احزاب علیه این طرح شوریدند ولی جمال حسینی و تعدادی از اعضای حزب و جوانانی که با " علمی " همکاری داشتند آن را تأیید کردند . ولی بزرگان حزب و رهبران قدیمی از مخالفان طرح بودند .

این اختلاف داخلی در حزب به گسستگی آن در مدت زمانی چند منجر گردید تا اینکه هیأت عالی عربی فلسطین در ژوئن 1946 به ریاست حاج محمد امین حسینی تشکیل گردید و هرگونه فعالیت حزبی در فلسطین متوقف شد .

حزب عربی از بزرگترین احزاب و بانفوذترین و مؤرترین آنها به شمار می رفت و در سال 1947 حکومت قیمومیت گزارش مفصلی درباره فلسطین و اوضاع آن به کمیسیون ویژه فلسطین ملل متحد ارایه کرد و یادآور شد که حزب عربی فلسطین قویترین حزب فلسطین است و شدیدا با مردم وابستگی دارد و به سبب اینکه اغلب مردم به دور این حزب جمع می شوند و آن را تأیید می کنند به خاطر حضور مفتی در این حزب است . حکومت در گزارش خود بیان کرد که حزب دفاع ملی ( مخالفان ) دومین حزب کشور محسوب می شد .

مآخذ :

  1. کیالی ، عبدالوهاب : تاریخ فلسطین الحدیث ، بیروت 1973 .
  2. علوش ، ناجی : الحرکة الوطنیة الفلسطینیة امام الیهود و الصهیونیة 1882 - 1948 ، بیروت 1974 .
  3. بوبصیر ، صالح مسعود : جهاد شعب فلسطین خلال نصف قرن ، بیروت 1968 .