ایران و اسرائیل ( روابط رژیم شاهنشاهی - )

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۸ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)


در تاریخ ایران ، از دوره قاجار تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ، سیاست خارجی ایران به بهانه دفاع و پشتیبانی از اقلیتهای مذهبی ایران ، دست اندازی به کار یهودیان و نیز اقلیتهای دیگر را جزو اصلی برنامه سیاسی خود قرار داد و از راههای زیر سعی در به خدمت گرفتن آنها نمود :

  1. تشویق آنان در جدا شدن از پیکر ملت ، تحصیل در مدارس جدید یهودی غیر ایرانی ( به ویژه آلیانس اسرائلیت که مدرسه ای بود فراماسونری و در بسیاری از شهرهای ایران شعبه داشت ) و نه در مدارس سنتی یهودی ایرانی ، تشویق به فرا خواندن مسلمانان به این مدارس و شکستن و خردکردن رابطه های فرهنگی ادوار تاریخی و ایجاد خدشه در فرهنگ ملی و از خود بیگانه کردن قشر تحصیل کرده و روشنفکر و انتصاب عده ای از آنها پس از پایان این تحصیلات جدید ، برای خدمت در وزارت خارجه و همدوش کردن آنها با سایر دیپلماتهای دنیا پس از تحصیل در مدرسه علوم سیاسی ، مدرسه ای که به قول ملک ساسانی 35 سال پس از تأسیس ، در سال 1313 شمسی ضمیمه دانشکده حقوق گردید . مدیران و معلمان مدرسه اکثرا فراماسون و از یک قماش بودند و قرائن و شواهد بسیاری وجود دارد که این اشخاص را یک دوست پنهانی انتخاب می کرد .
  2. شیوه دوم ، ایجاد اختلاف بین یهودیان و مسلمانان بود و چون خارجیان محاکم ایران را ناقص تشخیص داده بودند لذا محلی بود برای دخالت آنان در دعاوی . شیوع این مسأله در دوران حکومت میرزاتقی خان امیرکبیر بیشتر به چشم می خورد . امیر به کلیه حکام ولایات و ایالات ابلاغ نمود هر دعوایی که یک طرف آن مسلمان و طرف دیگر از اقلیتهای مذهبی یهود ، زرتشتی یا عیسوی باشد باید به تهران احاله گردد . وی در تهران شخصا به جریان رسیدگی می کرد و بهانه ای به دست خارجیان نمی داد . برخلاف تبلیغات شوم بیگانگان ، امیرکبیر به اقلیتها محبت و مدارا می نمود و سعی داشت آنها را نسبت به حکومت مرکزی راغب تر کند تا به هیچ وجه من الوجوه به خارجیان متوسل نگردند .
  3. انگلیسیها سعی می کردند جاسوسان خود را از میان یهودیان انتخاب کنند و از آنان به نفع سیاست خود و به زیان ملت ایران بهره برداری نمایند . در تمام دوره قاجار به این مسأله برخورد می کنیم . در زیر به دو نمونه آن از کتاب امیرکبیر و ایران ، نوشته فریدون آدمیت اشاره می شود :

" کلیمیان نیز در ایران از حمایت انگلستان که پشتیبانی از اقلیتها را جزو موارد سیاست عمومی خود می داند برخوردارند و بسیاری از جاسوسان اجنبی از میان ایشان انتخاب شده اند به ویژه در موضوع خراسان و افغانستان و ترکستان نقش بزرگی ایفا کرده اند " و در جای دیگر می گوید :

" ملامهدی وکیل التجار یهودی که ظاهرا مسلمان شده بود اخبار مشهد را برای وزیر مختار انگلیس می نوشت . "

در رژیم شاهنشاهی نیز تبلیغات ضدانسانی صهیونیستها و دیگر دست نشانده های امپریالیستها در ایران همین وضع را به وجود آورد . از همه طرف نزد یهودیان ایران تبلیغ می شد که نجات شما در جاسوسی به نفع شاه و فراماسونها و صهیونیسم جهانی است وگرنه حکومت به دست ملی گراها و مذهبیهای متعصب می افتد و یهودیان ایران اجماعا قتل عام می شوند .

فراماسونها سعی کردند که یهودیان ایران را نیز به جرگه خودشان بکشند و این کار را به دو صورت زیر انجام دادند .

  1. واردکردن یهودیان به طور مستقیم در لژهای فراماسونری ( از لژ بیداری به بعد ، تعدادشان بیشتر شد ) .
  2. علی الظاهر مسلمان کردن یهودیان و بعد وارد ساختن آنان به لژهای فراماسونری .

فعالیت صهیونیسم در ایران :

آنچه در پیش به آنها اشاره شد تصویری کلی بود از وضعیت یهودیان ایران و نقش آنها در ارکان حکومتی و درباریان دوره قاجار . اما نفوذ یهودیان و به ویژه صهیونیستها از زمان رضاشاه به بعد شکل نوینی به خود گرفت و صهیونیسم در تار و پود رژیم شاهنشاهی ایران رخنه پیدا کرد و براساس دکترین بن گوریون روابط اسرائیل با ایران پس از تشکیل دولت آن در فلسطین ، هر روز مستحکم تر شد .

دیوید بن گوریون اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و یکی از بنیان گذاران اسرائیل ، در توجیه روابط با ایران ، دکترین معروف خود را به نام " محورهای پیرامون " مطرح کرد . وی براساس این نظریه معتقد بود که اسرائیل می بایست روابط خود را با کشورهای پیرامون جهان عرب ، به ویژه ایران و ترکیه توسعه و تحکیم بخشد چرا که تعمیق روابط دو جانبه با چنین کشورهایی می تواند در دراز مدت اسرائیل را از انزوا خارج کرده و محاصره جهان عرب را که پیرامون این رژیم کشیده شد ، بشکند . علاوه بر این به مواضع و موقعیت امنیتی و سیاسی

و اقتصادی اسرائیل کمک می کند لذا علی رغم این که شاه ایران رژیم صهیونیستی را به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر به رسمیت شناخته و با آن روابط حسنه ای برقرار کرده بود ، اسرائیل درصدد برآمد تا روابط با ایران را در سطح بالا و در همه زمینه ها برقرار سازد .

بدین ترتیب پس از سقوط دولت دکتر مصدق بر اثر کودتای معروف ( 28 مرداد 1332 ) ارتشبد زاهدی به رهبری " کرومیت روزولت " کارشناس برجسته سازمان جاسوسی آمریکا - " سیا " در پی به قدرت رسیدن مجدد شاه ، نفوذ صهیونیسم در ایران در سطوح سیاسی ، اقتصادی و نظامی گسترش یافت و یهودیان به این کشور رخنه کردند و توانستند اقتصاد و صنعت آن را قضبه کنند . افزون براین ، یهودیان با کمک بهائیان مورد اعتماد شاه نیز به برخی مراکز کلیدی دولت دست یافتند و دو کشور همکاری وسیعی را در زمینه تبادل اطلاعات جاسوسی شروع کردند . در زمینه بازرگانی نیز سطح همکاریهای سالانه این دو کشور به ارزش صدها میلیون دلار رسید و شاه نیز برای صنایع اسلحه سازی اسرائیل خریدار بسیار مهمی به شمار می رفت محمدحسنین هیکل نویسنده معاصر مصری در کتاب خاطرات خود ( داستان انقلاب ایران ، چاپ سوم ص 143 ) از یک گفت وگوی اختصاصی با شاه به سال 1355 پرده برداشت . در این مصاحبه شاه به هیکل می گوید " همکاری ما با اسرائیل محدود به سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی نیست بلکه گسترده تر از آنست که تصور می کنید . من واحدهایی از بخشهای مختلف ارتش و مدیریتهای ادارای را جهت آموزش به اسرائیل اعزام داشته ام " .

در اینجا به منظور دستیابی به تصوری روشن از روابط ایران با رژیم صهیونیستی و آگاهی از عمق این روابط و نیز روشن شدن موضع این رژیم نسبت به قضیه فلسطین موارد زیر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد .

  1. روابط سیاسی
  2. روابط نظامی و امنیتی
  3. روابط اقتصادی
  4. روابط فرهنگی و تبلیغاتی
  5. فعالیت سازمانهای صهیونیستی در ایران
  6. روابط سیاسی :

الف - پیوندهای سیاسی ارگانیک اسرائیل و ایران :

فعالیت صهیونیسم در ایران در دوران رضاشاه ، پدر محمدرضا شاه آغاز شد . وی به بهانه نمایندگی یهودیان ایران یک کرسی پارلمان ایران را به صهیونیست ها داد . در دوران وی بود که فعالیت سازمان صهیونیسم در ایران از طریق مدرسه " کورش " در تهران آغاز شد .

در این دوران ، آژانس یهود و صهیونیستهای ایرانی از طریق تشویق و تطمیع و تهدید ، یهودیان ایران را به فلسطین اعزام می کردند . شاه و هیأت حاکمه نیز به دلایل متعدد سود خود را در این مهاجرت تشخیص می دادند .

مهاجران غالبا از خانواده های بی بضاعت و نیازمند انتخاب می شدند ( کسانی که دولت اسرائیل به راحتی بتواند با دادن یک خانه دو اطاقه و مقداری قوت لایموت ، از آنان کار بکشد ) و یا این که از یک خانواده ، نوجوانی را اعزام می کردند ( که اغلب این نوجوانان پس از چند ماه زندگی در کیبوتص " مجتمعهای مسکونی مهاجرنشین یهودی که صهیونیستها به طور دسته جمعی به کارهای تولیدی و کشاورزی می پردازند " ( نک - : کیبوتص ) و فرا گرفتن زبان عبری به خدمت سربازی فرستاده می شدند ) و بنیان خانواده را میان یهودیان شدیدا متزلزل می ساختند . این آشفته سازیهای اجتماعی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ادامه داشت . در نتیجه ، جماعت یهودی ایران به دو دسته تقسیم شدند . یک دسته در فلسطین و بی خاندان و دسته دیگر در ایران و بی خاندان . نه یهودیان ایران در فلسطین اسرائیلی شدند و نه عوامل صهیونیستی و خاندانی اجازه دادند که یهودیان ایران در میهن خودشان کنار برادران مسلمان خود قرار بگیرند .

یهودیان ایرانی که در اثر تبلیغات زهرآگین اسرائیل و ضعف اقتصادی و مشکلات دیگر به فلسطین مهاجرت کردند ، پس از استقرار در آنجا ، در واقع محیطی به مراتب فلاکت بارتر از ایران داشتند به طوری که بارها شمار بسیاری از آنان جهت بازگشت به ایران به نمایندگی ایران در اسرائیل رجوع می کردند . نماینده ایران ظاهرا به دلیل نداشتن پاسپورت و ندادن " جواز عبور " و رژیم صهیونیستی به علت مقروض بودن مهاجران یهودی ایرانی ( پول هواپیما و کرایه منزل و... ) به دولت اسرائیل ، آنان را مجبور به اقامت در فلسطین می کردند و در جنگهای اعراب و اسرائیل و حوادث و وقایع مرزی غالبا از همین یهودیان مشرق زمین ( سفاردیها ) استفاده می کردند و اینها بودند که قربانی مطامع توسعه طلبانه صهیونیسم نژادپرست می شدند .

طبق اطلاعات اداره هشتم ساواک رژیم شاه ، در زمان محمدرضاشاه جمعیت یهودیان ایران حدود 70000 تن بود که پیش از تشکیل اسرائیل ، یک اقلیت آرام و فاقد تحرک سیاسی بودند و فعالیت خود را عمدتا در مسائل اقتصادی متمرکز می کردند و در میان آنها یک حس تعاون و انسجام قوی وجود داشت . پس از تشکیل اسرائیل و به ویژه پس از پیروزی رژیم صهیونیستی در جنگهای خود با اعراب ، یهودیان ایران احساس غرور می کردند ولی به شدت در پنهان نگه داشتن این روحیه

سعی داشتند تا حساسیت مردم مسلمان ایران را تحریک نکنند . در دوران محمدرضاشاه با برقراری روابط استراتژیک بین اسرائیل و ایران ، رژیم صهیونیستی برای تعداد محدودی از یهودیان ایران که خواهان مهاجرت به اسرائیل شدند دو شرط قائل شد : یا بسیار ثروتمند باشند تا ثروت خود را در اسرائیل به کار گیرند و یا جوان و نیرومند باشند تا در ارتش اسرائیل به طور مؤثر خدمت کنند . تعدادی از افراد که دو شرط یاد شده را دارا بودند به اسرائیل مهاجرت کردند و رژیم شاه نیز تسهیلاتی برای اعزام آنها فراهم آورد ولی بسیاری از آنها پس از یکی دو سال ، خواستار مراجعت به ایران شدند که دو دلیل برای تقاضای بازگشت آنها به ایران احتمال داده می شد یکی موضوعی که قبلاً ذکر شد که یهودیان ایران در اسرائیل ، محیطی به مراتب فلاکت بارتر از ایران داشتند و بعضا قربانی مطامع استعماری و توسعه طلبانه صهیونیسم نژادپرست می شدند و دیگر این که برخی از آنها در اسرائیل دوره اطلاعاتی دیده بودند تا از تخصص و آموزشهای خود در ایران به سود اسرائیل استفاده کنند . حتی بعضی از آنها پس از بازگشت به ایران به عضویت فرقه های فراماسونری و یهودی درآمدند ، لژ پهلوی را در اختیار گرفتند و علیه نهضت مردم مسلمان ایران وارد عمل شدند .

با اوج گرفتن نهضت ملی ایران به رهبری آیت الله کاشانی و دکتر مصدق و بعضی از علما و سیاستمداران ملی ایران و نظر آنها راجع به مسأله فلسطین و نیروهای ضداستعماری اعراب ، صهیونیستها همراه با فراماسونها به طور کامل در مقابل نهضت ملی ایران قرار گرفتند و با تشکیل فرقه های فراماسونری و یهودی ، علیه نهضت ملی ایران وارد عمل شدند و لژ پهلوی نیز پایگاه آنها بود .

حزب طبقه حاکم ایران که به صورت سازمان مخفی فراماسونری ایران تشکیل و گسترش یافت ، بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تسلط بلامنازعی برکشور پیدا کرد . به طوری که به عنوان رأس طبقه حاکم ، تمام فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور در دست افراد این حزب قرار گرفت و این حزب ، پیشاهنگ طبقه حاکمه وابسته به غرب در ایران بود . صهیونیستهای ایرانی و غیر ایرانی از گردانندگان لژهای مختلف فراماسونری بودند .

تئودور هرتزل دو جمله دارد که بیانگر وحدت استراتژیک صهیونیسم و فراماسونری در مقیاس جهانی است . وی در یک جا می گوید : هدف صهیونیسم ، ایجاد وطن برای ملت یهود و تجدید بنای هیکل سلیمان است ( هیکل سلیمان به قول فراماسونها نخستین معبد فراماسونری است ) و در جای دیگر می گوید : ما در آنجا باید بخشی از برج و بارو واستحکامات اروپا علیه آسیا را تشکیل دهیم . یک برج دیده بانی تمدن علیه وحشی گری بسازیم .

ب - شناسائی دولت اسرائیل :

در سال 1933 مطابق با 1311 ه . ش . اسحاق بن تزوی برای نخستین بار به ایران سفر کرد . در سال 1327 ( مارس 1949 ) محمدرضا پهلوی به بهانه نظارت بر املاک اتباع ایرانی که فلسطین اشغالی را در سال 1948 ترک کرده بودند ، یک نماینده غیررسمی از سوی خود به فلسطین اشغالی اعزام کرد و در همان سال اسرائیل را به بهانه این که ایران در مقابل " عمل انجام شده " قرار گرفته به رسمیت شناخت . دولت ساعد در هنگام تعطیلی پارلمان در اسفند 1328 ، اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت و در بیت المقدس سر کنسولگری دایر کرد که باعث تیره شدن روابط ایران با جهان عرب گردید .

نقل می کنند که اسرائیل شناسائی دو فاکتور را با پرداخت رشوه ای قابل توجه به ساعد ، به دست آورد . نخست وزیر ایران از طریق یک آمریکایی که با موساد همکاری داشت ، 400000 دلار درخواست کرد تا موافقت وزیران و شاه را ، با این توجیه که شناسائی اسرائیل به سود ایران است ، جلب کند .

بدین سان ، شناسائی اسرائیل به صورت دو فاکتور عملی گردید و سرکنسولگری ایران در بیت المقدس مشغول به کار شد ولی 15 ماه بعد در اوایل حکومت دکتر مصدق ، اعتراضاتی از جانب نمایندگان مجلس صورت گرفت و در 15 تیرماه 1330 برابر با ژوئیه 1951 با تلاشهای آیت الله کاشانی و دولت دکتر مصدق ، این شناسائی پس گرفته شد و وزارت خارجه ایران قطع رابطه با دولت اسرائیل را به اطلاع عموم رسانید . روز بعد در مجلس شورای ملی بین وزیر خارجه وقت ( کاظمی ) و نماینده مجلس ( رضا رفیع ) مذاکرات زیر انجام شد که عینا از صورت جلسات مجلس نقل می شود :

صورت مذاکرات مجلس جلسه 165 روز یکشنبه 16 تیرماه 1330 :

رئیس : آقای رفیع بفرمایید .

رفیع : آقای وزیر امور خارجه در دو موضوع صحبت کردند و راجع به بنی اسرائیل صحبتی نکردند ، عموم ملت ایران منتظر هستند که بدانند در این بابت چه اقدامی کرده اند ( صحیح است ) .

وزیر خارجه : بنده تصور می کردم در این موضوع محتاج نباشد عرض بکنم به جهت این که دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و کنسولگری را که در بیت المقدس بود منحل کرد و رسیدگی به کار آنجا را محول کرد به عمان و از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی دولت اسرائیل اقدام دیگری بکند و نماینده ای هم از اسرائیل

قبول نکرده و نخواهد کرد .

اسلامی : تکلیف لیره ها چه می شود ؟ ( اشاره به لیره هایی که دولت ساعد گرفت و روابط برقرار کرد ) .

وزیر خارجه : فکرش را می کنیم .

اقدام مصدق بازتاب عجیبی در جهان عرب داشت و افکار عمومی جهان عرب به آن جلب شد . روزنامه های عربی ، مصدق را زعیم شرق دانستند و عبدالرحمان غرام دبیرکل اتحادیه عرب اظهار داشت : " کلیه دولتهای عربی ، روشی را که دولت ایران در روابط خود با اسرائیل در پیش گرفته است ، با نظر تحسین و تمجید نگاه می کنند " .

اما فقط مصر بود که از موضع خصمانه دست برنداشت و کشورهای عربی دیگر از جمله عراق ، با دشمنان نهضت همکاری نمودند . اما پس از کودتای 28 مرداد 1332 و بازگشت شاه به ایران ، مجددا روابط سیاسی بین ایران و اسرائیل برقرار شد .

همکاری ابتدا توسط دبیر دوم سفارت ایران در لندن و در پائیز 1333 توسط سنندجی ، با پیشنهاد فروش نفت به دبیر اول سفارت اسرائیل انجام گرفت ، لذا اسرائیل " عزری " یک یهودی ایرانی الاصل را که در سال 1328 به اسرائیل مهاجرت کرده بود ، به عنوان نماینده سیاسی لکن به طور غیررسمی به تهران فرستاد . او خود را یک یهودی که به زادگاهش برمی گشت ، معرفی نمود . وی ابتدا به عنوان وزیرمختار و سپس به مدت پانزده سال در ایران ماندگار شد .

عزری عنصری فعال بود که روابط گسترده ای بین مقامات ایران و اسرائیل برقرار نمود . او حتی برنامه دیدارهای مقامات اسرائیلی را ترتیب می داد ، از جمله ملاقات ژنرال هرکابی رئیس ستاد اطلاعات ارتش اسرائیل با شاه ، تا این که در سال 1336 شاه با افتتاح نمایندگی سیاسی ایران در تل آویو موافقت کرد و سفارتخانه های ایران و اسرائیل گشایش یافت و اوری لوبرانی رئیس سابق موساد و هماهنگ کننده فعلی دخالتهای اسرائیل در لبنان ، نخستین سفیر رژیم صهیونیستی در ایران شد . اما شاه برای مخفی ماندن این رابطه خواستار شد که نمایندگی ایران به صورت دفتری در سفارت سویس باشد و در سال 1337 دکتر ابراهیم تیموری ، از کارمندان وزارت خارجه ، به عنوان نماینده سیاسی ایران به تل آویو اعزام شد و روابط ایران و اسرائیل تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تمامی زمینه ها بسط و توسعه یافت .

به رسمیت شناختن مجدد اسرائیل توسط رژیم شاه با واکنشهای شدیدی در محافل اسلامی و عربی روبه رو شد . آیت الله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان ، از سرگیری روابط سیاسی ایران و اسرائیل را محکوم کرد و به شاه اخطارنمود چنان چه این روابط ادامه یابد ، ایران را ترک خواهد کرد . آقای شیخ محمود شلتوت رئیس وقت دانشگاه الازهر مصر نیز از شاه خواست رابطه با اسرائیل را به حالت تعلیق درآورد . مصر همچنین روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد . اما به رغم قیام 15 خرداد 1342 به رهبری حضرت امام خمینی ( قدس سره ) علیه شاه ، ایران رابطه با اسرائیل را همچنان ادامه داد . هر چند در این مدت روابط سیاسی ایران با اسرائیل دچار وقفه شد ولی پس از این که شاه توانست مخالفان را سرکوب کند ، بار دیگر آن را گسترش داد .

شاه در مصاحبه با خبرنگاران تایمز مالی در 13 خرداد 1348 اظهار داشت :

" حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت می شناسد و رابطه اش با دولت یهود در بسیاری زمینه ها در حال بهبود است " .

روابط ایران و اسرائیل گسترش یافت تا این که بین مصر و اسرائیل صلح برقرار گردید و همه نگاهها به طرف موافقت نامه کمپ دیوید دوخته شد . از این طرف اوضاع داخلی ایران رو به وخامت گذاشت و اسرائیلیها سعی کردند تا در ناآرامیها و بحرانهای داخلی ایران ، با شاه همفکری و همکاری کنند ولی متوجه شدند اوضاع کشور از دست شاه و نخست وزیر " شریف امامی " خارج شده و بعد ، " ازهاری " جایگزین " شریف امامی " گردید اما دولت نظامی هم نتوانست اوضاع را کنترل کند . در این هنگام به دلیل وخامت اوضاع ، بعضی از سفارتخانه های خارجی از جمله اسرائیل شروع به تخلیه کردند و از 15 آبان شرکت هواپیمائی " ال - عال " اسرائیل اقدام به خارج کردن کارمندان سفارت خود و دیگر عناصر اسرائیلی از ایران نمود تا اینکه در 22 بهمن 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی ، کلیه روابط ایران و اسرائیل قطع شد و همکاری 25 ساله رژیم شاه با اسرائیل خاتمه یافت .

ج - روابط استراتژیک ایران و اسرائیل :

در فوریه 1973 م . برابر با 1351 ه . ش . ریچارد نیکسون رئیس جمهوری وقت آمریکا طی نامه ای به کنگره این کشور پیرامون سیاست خارجی آمریکا نوشت :

" منطقه خاورمیانه یکی از سخت ترین آزمونها برای آمریکاست . شاه ایران و اسرائیل به دلیل داشتن امکانات نظامی و اقتصادی می توانند امنیت منطقه را تضمین کنند ، لذا پیشنهاد می کنم انواع سلاحهای مورد نیاز در اختیار ایران و اسرائیل گذاشته شود ، زیرا با تقویت نظامی آنها ، هدف ما تحقق می یابد . "

در تاریخ 22/5/1973 م برابر با 1352 ه - . ش ، سناتور " ویلیام فولبرایت " اعلام کرد :

" آمریکا باید مواضع خود را در منطقه خلیج ( فارس ) تقویت کند و ایران و اسرائیل را - شاید هر دو را در آن واحد - برای تحقق امنیت انرژی آمریکا به کار گیرد . "

در این راستا به لحاظ اینکه افشای روابط استراتژیک رژیم شاهنشاهی ایران با اسرائیل و نفوذ و سلطه محافل صهیونیستی بر مراکز حساس این سرزمین اسلامی بخش بزرگی از مبارزات قهرمانانه حضرت امام خمینی ( قدس سره ) را تشکیل می داد ، لذا بدون شک و تردید بیانات و مواضع معظم له از مستندترین و ارزش مندترین اسناد روابط رژیم شاهنشاهی ایران با رژیم صهیونیستی اسرائیل بود . در زیر به بخشی از این بیانات و مواضع اشاره می شود .

ایشان در 19/11/1349 ه - . ش در پیام مهمی که از نجف اشرف به زائران بین الله الحرام صادر کردند روابط رژیم شاه اسرائیل را چنین توصیف نمودند :

" اسرائیل که امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانان است و مدتهاست که با ملل مسلم در حال جنگ است و به دست دولت خبیث ایران در تمام شئون اقتصادی ، نظامی و سیاسی دخالت دارد و باید گفت که ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل و در واقع دولت آمریکا درآمده است . "

ایشان در جای دیگری پیوستگی و همپیمانی رژیم پهلوی با اسرائیل را افشا نموده و آن را یکی از عوامل مبارزه خود با رژیم شاه قلمداد کردند . در مصاحبه ای که با مجله " امل " ارگان جنبش امل لبنان در مورخه 16/9/1357 داشتند در این رابطه فرمودند :

" یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است کمک او به اسرائیل است . من همیشه در مطالبم گفته ام که شاه از همان اول که اسرائیل به وجود آمد با او همکاری کرده و وقتی جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسید شاه همچنان نفت مسلمین را غصب کرده و به اسرائیل می داد و این امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است . ملت مسلمان ایران هیچگاه از اسرائیل پشتیبانی نکرده است و همیشه از این بابت مورد ظلم و تجاوز دستگاه شاه قرار گرفته است . "

علاوه بر روابط استراتژیک رژیم شاه با اسرائیل و خدمت به منافع استکبار جهانی ، همکاری متقابل این رژیمها با جنبشهای ملی آزادی بخش نیز ، چندین پایه و اساس داشت . مهم ترین آنها عبارتند از :

الف ) وجود رژیم شاه در دایره پیمانهای غربی و اینکه ایران آن زمان ، یک نیروی مقتدر منطقه ای ضد جنبش آزادی بخش ملی عرب به شمار می رفت .

ب ) نقش فعال رژیم شاه در خدمت به منافع امپریالیسم به ویژه پس از خروج انگلیس از خلیج فارس ، زیرا رژیم شاه درنبرد علیه ارتش مصر موجود در یمن نقش مستقیمی داشت و تمامی وزنه خود را در جنگ علیه انقلابیون ظفار به کار گرفت و تهدید کرد در صورتی که به منافع امپریالیسم جهانی در نتیجه جنگ شاخ آفریقا زیانی وارد آید ، ایران مستقیما دخالت نظامی خواهد کرد .

ج ) مطامع رژیم شاه در زمینها و ثروتهای کشورهای عربی به ویژه در منطقه خلیج فارس و اعلام صریح این مطلب که ایران " در سراسر خلیج فارس حقوق مشروعی دارد . "

د ) علاقه آمریکا به دریای سرخ از علاقه صهیونیستها بیشتر است . زیرا دریای سرخ تنها راه آبی است که میدانهای نفتی شبه جزیره عربستان را در برگرفته است .

" اوری لوبرانی " سفیر سالهای 1357 - 1352 اسرائیل در ایران می گوید : " طی 20 سال گذشته بیشتر رهبران اسرائیل با شاه ملاقات کردند ، از بن گوریون گرفته تا اسحاق رابین و شیمون پرز . "

وی در مورد سفر ماه اوت سال 1976 برابر با 1355 ه - . ش " ایگال آلون " وزیر خارجه وقت اسرائیل به ایران چنین می گوید : " ایرانیان با این سفر موافقت کردند . مشروط بر اینکه پیشاپیش قول داده شود که این سفر و گزارشهای مربوط به آن محرمانه بماند و افشا نشود... و اسرائیلیها که دوست داشتند این روابط علنی باشد ، این شرط را پذیرفته و از بیم اینکه مبادا شاه ایران در آینده نسبت به برقراری روابط مستقیم با اسرائیل دچار تردید شود ، پذیرفتند که این سفر سری بماند . شکل روابط میان اسرائیل و ایران ، موضوع اصلی مذاکرات بود...

" ایگان آلون " در این ملاقات به شاه گفت که همسویی منافع اساسی میان ایران و اسرائیل ایجاب می کند که تمامی روابط موجود ریشه دار شود... لذا بهتر است که روابط میان دو کشور بر پایه هایی راسخ برقرار شود . "

" اسرائیل در ایران مصلحت استراتژیک دارد . " چون به گفته روزنامه صهیونیستی جروزالم پست ، ایران آن سوی چند رژیم دشمن عربی قرار دارد ، این مصلحت کدام بود ،

  1. دو نویسنده ایرانی به نامهای " شوران سوبین " و " سفار زوبیه " در کتاب خود به نام روابط خارجی ایران فاش ساختند هدفهای روابط ایران و اسرائیل ، کارشکنی در وحدت عربی بوده است . آنها اشاره کرده اند که اسرائیل مایل بود از طریق ایران از انزوا بیرون آید و مجهز شدن به نفت ایران که بسته شدن خلیج عقبه در ماه مه سال 1967 ( 1346 ه - . ش ) به منظور محروم کردن اسرائیل از آن ، انجام گرفت . ادامه یابد . منافع طرفین نیز در تحویل سلاحهای اسرائیلی از طریق ایران به " ملا مصطفی بارزانی " در عراق نیز ، همسوئی پیدا کرد .
  2. بهره برداری از همپیمانی رژیم شاه با امپریالیسم جهانی

و کشمکش اقلیمی وی با کشورهای عربی و تأثیر آن در ایجاد شکاف میان منافع جغرافیایی رژیم شاه و اعراب و نبودن اعتماد متقابل که ریشه های تاریخی عمیقی دارد . همه اینها به گفته روزنامه صهیونیستی جیروزالیم یست برای تقویت سیاسی و نظامی همپیمانی شاهنشاهی - صهیونیستی به کار گرفته شد .

  1. گسترش دامنه تجاوزات رژیم صهیونیستی ، خطرات حکومت شاه در ایران را در پوشش قرار می داد . اما افزایش قدرت این رژیم و پیوند با دولت آمریکا ، باعث می شد تا نیروهای ارتجاعی عرب جذب وی شوند ، به ویژه که شاه از آغاز دهه شصت ادعا می کرد که روابط سری خود را با اسرائیل قطع کرده تا بدین وسیله دوستان خود در اردوگاه ارتجاع عرب را دچار مخمصه نکند . رژیم شاه در عین حال به توطئه علیه جنبش آزادی بخش ملی اعراب ادامه می داد و بعد از به قدرت رسیدن سادات در مصر ، ایران شاه به گفته روزنامه صهیونیستی " داوار " تبدیل به مرکز مبادله اطلاعات میان اسرائیل و مصر شده بود . چون اشرف مروان فرستاده شخصی سادات معمولاً اندکی قبل از فرستاده اسرائیل به تهران می رسید .
  2. رژیم شاه ایران تأمین کننده اصلی نفت اسرائیل بود . مطبوعات صهیونیستی اعلام کردند که شاه در جریان جنگ اکتبر 1973 بیشتر نیازهای نفتی اسرائیل را تأمین می کرد . رژیم وی عنصر فعال کردن اقتصاد اسرائیل نیز بود . رژیم شاه که تنفس گاه اسرائیل بود ، شکاف آشکار در دیوار تحریم عربی فعال اسرائیل به شمار می رفت .
  3. هدف هم پیمانی صهیونیسم با رژیم شاه مخلوع ، علاوه بر از هم پاشیدگی و درهم شکستن جنبش آزادی بخش ملی اعراب به ویژه در منطقه خلیج فارس ، در ایران نیز سرکوب جنبش ملت ایران را که برای سرنگونی رژیم شاه مبارزه می کردند هدف قرار داده بود .

روزنامه های سوئد در مورخه 23/1/1975 گزارش دادند که 15 هزار نظامی ایران مشغول آموزش در اسرائیل هستند . یکی از کارمندان اسرائیلی یک شرکت بین المللی ، به هنگام بازگشت از ایران چنین گفته بود :

اسرائیل بعد از ایالات متحده دومین کشوری است که توده های ایران از آن نفرت دارند و ایرانیان تلاشهای شاه و " ساواک " برای سرکوب و ارعاب آنان را در رابطه با اسرائیل می دانند .

  1. رژیم شاه به هواپیماهای اسرائیلی اجازه فرود در فرودگاههای ایران را می داد . در این زمینه مجله " پاری ماچ " در ژوئیه 1967 نوشت که هواپیماهای جنگی آمریکایی در جریان جنگ شش روزه در فرودگاههای ایران فرود می آمدند و پساز تغییر رنگ و رسم ستاره داوود در روی آنها به اسرائیل انتقال داده می شدند .

روابط نظامی و امنیتی ایران و اسرائیل

الف - روابط نظامی==

نیاز روزافزون رژیم شاه ایران به استفاده از اقلیتهای مذهبی به ویژه بهائیان و یهودیان در کادر افسری ارتش و همچنین نیاز آمریکا به هماهنگ ساختن و هم ساز و برگ کردن ارتشهای ایران و اسرائیل ، پای نظامیان اسرائیل به ایران باز و هر روز بر عده آنان در ارتش ایران افزوده شد . در این رابطه امام خمینی ( قدس سره ) طی سخنرانی خود مسجد اعظم قم پس از آزادی از زندان به مناسبت حوادث 15 خرداد ، در سال 1343 خطاب به شاه ایران فرمودند :

" ما می گوییم که برنامه های اصلاحی شما را اسرائیل برایتان درست می کند ، شما وقتی می خواهید برنامه ای هم درست کنید دستتان را پیش اسرائیل دراز می کنید ، شما کارشناس نظامی از اسرائیل به این مملکت می آورید ، شما محصلین را از اینجا به اسرائیل می فرستید . " . . در جای دیگری نیز به مناسبت جشنهای دوهزاروپانصدساله شاهنشاهی طی پیامی برای مردم ایران اعلام می داشتند : " این شاه ایران دست اسرائیل را در سراسر ایران باز گذاشته و... و بنابه نوشته بعضی از جراید خارجی افسران ایرانی را برای دیدن تعلیمات به اسرائیل می فرستد . "

هر روز که از همکاری ایران و اسرائیل می گذشت همکاری نظامی و امنیتی متقابل این دو رژیم به ویژه در زمینه های امنیتی و جاسوسی و مبارزه با انقلابیون مبارز بیشتر می شد به طوری که این همکاریها به تدریج توسعه پیدا کرد و منجر به انعقاد یک سری قراردادهای امنیتی و نظامی بین اسرائیل و ایران شد . پس از جنگ سال 1977 اعراب و اسرائیل ، بسیاری از خلبانان اسرائیلی در پایگاه مهرآباد با هواپیماهای فانتوم آمریکایی آموزش دیدند . بعدها نیز توافق شد که بخشهایی از موتور هواپیماهای فانتوم ایرانی برای تعمیر به جای آمریکا به اسرائیل فرستاده شود .

قراردادهای نظامی ایران و اسرائیل

طبق اطلاعاتی که از داخل ارتش به خارج درز کرد چند قرارداد میان ایران و اسرائیل برای یکسان کردن و هماهنگ ساختن ارتش این دو کشور در زمینه های استراتژیک و تاکتیک منعقد شد ، این قراردادها عبارتند از :

  1. قرارداد ناویران منعقده در سال 1348 ه - . ش ( 1969م ) : موضوع قرارداد اداره تجهیزات الکترونیک ارتش ایران و تعلیم افراد و افسران ارتش با سلاح الکترونیک بود .
  2. قرارداد در باره نیروی هوایی : موضوع قرار داد هماهنگ ساختن دو نیروی هوایی ایران و اسرائیل و آموزش

افسران ایرانی و اسرائیلی بود . به موجب این قرار داد اسرائیل حق استفاده از فرودگاهها و تأسیسات رادار و غیررادار ایران را داشت .

  1. قرارداد در باره تعلیمات ارتش ایران ، برای جنگ با اعراب : موضوع این قرارداد آماده کردن ارتش ایران برای جنگ با اعراب از راه آموزش استراتژی و تاکتیک جنگی اعراب و همچنین تجهیز ارتش به استراتژی و تاکتیک و سلاحهایی بود که اسرائیل از آنها در جنگهای خود با اعراب استفاده کرده است .
  2. قرارداد در باره آموزش واحدهای ضد چریک ارتش : موضوع قرارداد آماده ساختن ارتش برای مقابله با دسته و گروههای چریکی و کماندوئی بود که از خارج به کشور نفوذ می کردند یا در خود کشور تشکیل می شدند و فعالیت داشتند .
  3. قرارداد خرید موشکهای زمین به زمین دارای برد 450Kmحامل کلاهک غیرهسته ای 350 پوندی به مبلغ 2/1 میلیارد دلار از اسرائیل .
  4. قراردادی در باره تعمیر 35 فروند هواپیمای جنگنده جت اف 16 به مبلغ 320 میلیون دلار .
  5. قرارداد خرید خمپاره اندازهای 80 و 120 میلیمتری ساخت اسرائیل به مبلغ 2 میلیون دلار .
  6. قرارداد خرید 6000 قبضه مسلسل یوزی ساخت اسرائیل .
  7. قرارداد آموزش واحدهای چترباز و مردان قورباغه ای ایران : در سال 1351 ه - . ش طی قراردادی یک هیأت نظامی اسرائیلی ، آموزش واحدهای چترباز و مردان قورباغه ای ایران را به عهده گرفت .

غیر از قراردادهای فوق الذکر قراردادهای بسیار دیگری در خصوص تجدید سازمان ارتش ایران و یکسان کردن تشکیلات در ارتش میان ایران و اسرائیل منعقد شده بود . نام رمز اسرائیل در ارتش ایران " زمرد " بود .

همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی

در رابطه با همکاری اطلاعاتی ، امنیتی ایران و اسرائیل در دوران محمدرضا شاه ، سازمان اطلاعاتی اسرائیل پس از سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس فعال ترین سرویس در ایران بود . این فعالیت در سایر کشورهای منطقه و شاید جهان کم نظیر بود . سازمان امنیت ایران ( ساواک ) شمایی از سازمان امنیت اسرائیل ( شین بث ) بود . بدین صورت که اداره کل اداری - مالی سازمان امنیت اسرائیل مانند ادارات کل یکم و ششم ساواک ، اداره کل ضد کمونیسم و اداره کل سایر دستجات سیاسی و اداره کل اعراب و سایر اقلیتها مانند اداره کل سوم ساواک ، اداره کل حفاظت مانند اداره کل چهارم ساواک ، ادارهکل فنی مانند اداره کل پنجم ساواک ، اداره کل ضد جاسوسی مانند اداره کل هشتم ساواک ، اداره کل تحقیق مانند اداره کل نهم ساواک و اداره کل آموزش مانند اداره کل دهم ساواک بود . اداره کسب اطلاعات خارجی و اداره برون مرزی سازمان امنیت اسرائیل نیز مانند اداره کل دوم ساواک و اداره بررسی اطلاعات خارجی مانند اداره کل هفتم ساواک بود .

اسرائیل دارای 3 پایگاه برون مرزی در ایران بود که احتمالاً از سال 1337 این پایگاهها ایجاد شده بود . این سه پایگاه در خوزستان ( مرکز اهواز ) در ایلام ( مرکز ایلام ) و در کردستان ( مرکز بانه یا مریوان ) و در محلی مستقر بود که ساواک هم در آن محل حضور داشت . هدف پایگاههای برون مرزی اسرائیل در ایران ، عراق و کشورهای عربی بود و اکثر مأمورین را این سه پایگاه استخدام می کردند . پس از آموزش کامل مرحله بهره برداری شروع می شد . اکثر مأمورین پایگاهها ، عراقی بودند ، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور کویتی و بحرینی و امیرنشین های امارت و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به کار گمارد . به طوری که از این سه پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سوریه جمع آوری می شد . هدف رژیم اسرائیل در شروع کار ، عراق بود ولی به تدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای فوق الذکر را نیر تحت پوشش قرار داد . یک نسخه از کلیه اطلاعات جمع آوری شده به اداره کل دوم ساواک تحویل می شد و یک نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال می شد .

مرز ایران برای فعالیت اسرائیلیها بسیار مناسب بود به دو دلیل : اول وجود خویشاوندی اعراب و کردهای ایران با اعراب و کردهای عراقی ، دوم مقررات مرزی ایران و عراق در آن زمان که اهالی روستاها و قصبات مرزی دو طرف می توانستند با داشتن برگی به نام " پاس " تا عمق 70 کیلومتری مرز تردد کنند و به دیدار بستگان خود بروند . بنابراین تنها مشکل اسرائیلیها ، یافتن " سر مأمور " و مأمورین منفرد بود .

در این زمینه در اوایل کار اداره های ساواک منطقه ، تعدادی افراد آماده را به اسرائیلیها معرفی کرده بودند ، ولی بعدها اسرائیلیها رأسا مأمورین را نشان و استخدام می کردند و آموزش می دادند . به این مأمورین " نشانگر " گفته می شد . این نشانگرها برای پایگاه ، اصل مطلب بودند و می توانستند ایرانی یا عراقی باشند . اسرائیلیها در جلب این افراد مانند یک مأمور طراز اول عمل می کردند . یعنی مرحله نشان کردن ، نزدیک شدن ، اطلاع از سطح تحصیل و میزان هوش و ذکاوت و کلیه خصائلی که در یک مأمور پنهانی باید موجود باشد ، با دقت کامل انجام می شد . اگر فرد دارای کلیه شرایط بود به تدریج او را مأمور می کردند . در آغاز غیر مستقیم و اگر آمادگی داشت

مستقیم . سپس دوره آموزشی کار طی می شد .

افراد فوق به دو گونه عمل می کردند : هر گاه فرد دارای شرایط عالی بود او را " سرمأمور " می کردند که در عراق یا سایر کشورهای منطقه در محل استقرار خود زندگی می کرد . او موظف بود افراد محل زندگی خود را مورد شناسایی و بررسی قرار دهد و افراد واجد شرایط را برای رخنه در هدف بیابد و معرفی کند . برخی سرمأمورین عراقی 5 تا 7 مأمور در هدفهای مختلف به پایگاه معرفی کرده و پس از تصویب ، به وسیله سرمأمور عراقی آموزش لازم به آنها داده می شد تا و برای جمع آوری اطلاعات در هدف یا هدفها توجیه شوند . این افراد و با موفقیت شروع به کار کرده بودند . مأمورین گزارش خود را به سرمأمور می دادند و با پایگاه هیچ گونه ارتباط مستقیم نداشتند . کلیه گزارشات شبکه توسط سرمأمور به پایگاه ارسال می شد . پایگاه خوزستان حدود 10 سرمأمور داشت که به طور متوسط هر کدام بین 5 تا 7 مأمور داشتند . بنابراین ، این 10 " سرمأمور " که با پایگاه در تماس مستقیم بودند به طور متوسط حدود 60 مأمور داشتند که جمعا 70 تن می شدند . اگر فرد واجد شرایط عالی نبود ، " مأمور منفرد " می شد . او سرمأمور نداشت و مستقیما با پایگاه تماس می گرفت .

اسرائیلیها پاداشهای نقدی کافی به مأمورین می دادند تا آمادگی کافی برای کار پیدا کنند و انگیزه لازم داشته باشند .

اسرائیلیها به هر نوع خبر ( اجتماعی ، اقتصادی ، نظر مردم نسبت به رژیم ، نوع مطالب گفته شده توسط مردم و شایعات ، محل پادگانها ، نوع سلاح آنها ، اسامی فرماندهان ، سازمانهای دولتی ، مشکلات موجود و دلایل آن و هر خبر دیگر ) علاقه مند بودند . ولی اکثر اخبار لازم را خود پایگاه دیکته می کرد و جواب آن را می خواست .

پایگاههای اسرائیلی تا حدود سالهای 1345 - 1346 در ایران به فعالیت خود ادامه دادند و سپس اعلام کردند که چون اطلاعات ما کامل شده پایگاهها را تعطیل کرده و به اسرائیل منتقل می کنیم و شبکه های ساخته شده در ایران نیز به طور مستقیم از اسرائیل هدایت خواهد شد . بدین ترتیب ، اسرائیلیها 3 پایگاه فوق را برچیدند و شبکه هایی که طی این سالها ایجاد نشده بود ( و حداقل 300 سرمأمور و مأمور مستقل زبده داشت ) را برای خود حفظ کرده و از طریق برون مرزی اسرائیل به تماس خود ادامه دادند .

علاوه بر فعالیتهای اطلاعاتی اسرائیل در ایران ، همکاریهای اطلاعاتی دیگری نیز بین رژیم شاه و آن برای هماهنگ کردن فعالیتهای اطلاعاتی در منطقه انجام می گرفت که می توان در این زمینه به قرارداد بین سازمان " شین بث " ( سازمان امنیت اسرائیل ) و " ساواک " ( سازمان امنیت ایران ) اشاره کرد . این قرار داد در باره تجدید سازمان امنیت ایران برای فعالیتدر سطح منطقه به ویژه فعالیت در کشورهای عربی و نیز بالا بردن سطح توان کاری آن بود تا حدی که بتواند با سازمان " سیا " و " شین بث " و " موساد " اسرائیل فعالیتهای مشترکی را در مقیاس جهانی انجام دهد .

غیر از قرارداد مزبور ، همکاریهای دیگری نیز بین ایران و اسرائیل در زمینه های امنیتی انجام می گرفت . مثلاً ساواک ایران از دانشجویانی که برای استفاده از تعطیلات به ایران می آمدند و نیز از وابستگان و خانواده های برخی ایرانیان مقیم خارج در باره ارتباطاتشان با جنبش ملی فلسطین سؤال می کرد و سپس در اختیار اسرائیل قرار می داد . از طرف دیگر این سازمان ، فهرستی از اسامی ایرانیان را در اختیار سازمانهای جاسوسی کشورهای اروپایی قرار می داد تا بر اساس بازپرسیهای پلیس از آنها ، نحوه ارتباطشان با فلسطینیان مشخص شود .

روابط اقتصادی

اسرائیل در فعالیتهای اقتصادی ایران شرکت گسترده ای داشت . شاه بارها شرکت رژیم اسرائیل را در فعالیتهای کشور تأئید و تصدیق کرد . این فعالیتها در چند زمینه بود : بازرگانی و داد ستد ایران و اسرائیل ، فعالیت در بخش کشاورزی ایران ، سرمایه گذاری در ایران و ایجاد شرکتهای مختلف ، فعالیت در نظام بانکی ایران .

الف - بازرگانی ایران و اسرائیل

ماشین جنگی اسرائیل بدون نفت قادر به کار کردن نیست و این نفت را ، طی دهه های اخیر ، رژیم شاهنشاهی ایران تأمین می کرد . البته شاه مدعی بود که نفت را " کنسرسیون " به اسرائیل می فروشد . ولی زمانی که کنترل نفت در دست دولت ایران بود باز هم نفت مورد نیاز اسرائیل را تأمین می کرد تا جایی که فدائیان عرب یک نفتکش را که حامل نفت ایران به اسرائیل بود منفجر کردند . بر روی کشتیهایی که نفت ایران را به اسرائیل می بردند پرچم ایران نصب شده بود و فقط در مسیر ایران - بندر حیفا حرکت می کردند . اما به غیر از نفت ، اسرائیل با رخنه در دستگاههای اجرایی سازمان برنامه و بانکها ، فعالیتهای اقتصادی را در جهتی هدایت می کرد که اقتصاد ایران و اسرائیل یک مجموعه اقتصادی وابسته به غرب را تشکیل دهد و نیاز ایران به واردات از اسرائیل افزایش یابد . جدول مبادلات بازرگانی میان ایران و اسرائیل خود بیانگر روزافزون بازرگانی میان ایران و این رژیم به ویژه بعد از جنگ 1967 است .

ارقام جدول که قطعا منعکس کننده تمام واقعیت و روابط بازرگانی ایران و اسرائیل در زمان رژیم شاه نیست به وضوح گویای اهمیت روزافزون بازار ایران برای اسرائیل بود .

اگر بخواهیم در مقایسه با مجموع کشورهای اسلامی جا و مقام اسرائیل و میزان و حجم روابط بازرگانی آن با ایران را

معلوم کنیم باید تصریح کرد که در سال 1350 به استثنای شیخ نشینهای خلیج فارس که اجناس اروپایی از طریق آنها به ایران وارد می شد ، واردات ایران از اسرائیل یک و نیم برابر واردات ایران از دو کشور ترکیه و پاکستان بود . واردات ایران از اسرائیل نه تنها چند برابر تمامی واردات این کشور از تمام کشورهای عربی بود ( 12 برابر واردات از لبنان ) بلکه از میزان واردات آن از تمام کشورهای مسلمان جهان در آسیا و آفریقا بیشتر بود .

( میزان بازرگانی خارجی ایران با اسرائیل " به استثنای نفت " به میلیون ریال از سال 1340 تا سال 1352 . )

  1. سال واردات ازاسرائیل صادرات به اسرائیل موازنه بازرگانی

1340 0/216 0/9 0/207

1341 0/360 8/18 3/341

1342 0/376 0/37 0/345

1343 0/476 2/41 8/434

1344 0/476 1/55 9/420

1345 8/568 9/47 9/530

1346 5/694 6/45 9/647

1347 8/816 4/72 4/744

1348 5/795 6/86 9/718

1349 5/694 0/114 7/622

1350 0/1060 0/134 0/926

1351 0/1638 6/111 4/1526

1352 0/1470 0/181 0/1289 -

بازرگانی خارجی ایران و اسرائیل در مدت 12 سال 7/8 میلیارد ریال کسری داشت . این کسری تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی رو به افزایش بود . در حقیقت صادرات ایران به اسرائیل در مقابل واردات از اسرائیل هیچ بود و مقداری که صادر می شد ثروت کشور بود و نه محصول تولید کشور .

ب - فعالیت در بخش کشاورزی ایران

مناطق کشاورزی ، مزارع حاصلخیز ، معادن و منابع ایران که سهم عمده ای در اقتصاد این سرزمین داشت یکی پس از دیگری با عناوین و پوششهای فریبکارانه مختلف در اختیار صهیونیستها گذاشته شد و روز به روز در معرض انحطاط و نابودی کامل قرار گرفت .

سفارت اسرائیل در ایران فقط در زمینه کشاورزی فعالیت چشمگیر داشت . سفارت اسرائیل هر چند گاهی از مقامات ایرانی برای بازدید از اسرائیل دعوت می کرد . هدف بیشتر تبلیغ پیشرفت کشاورزی و صنعت اسرائیل بود . در سال 1340 وزارت کشاورزی اسرائیل از وزیر کشاورزی ایران دعوت کرد تا هیأتی را برای بازدید از تأسیسات کشاورزی و آبیاری اسرائیل اعزام دارد . یک هیأت ، همراه با افسری از " دفتر ویژهاطلاعات " اعزام شدند . پیشرفتهای اسرائیل در زمینه کشاورزی و آبیاری به نظر هیأت شگفت انگیز بود . این هیأت از محل جدایی سهم اسرائیل از رود اردن - مرز مشترک اسرائیل و اردن در شمال - بازدید کرد . در این محل تونل عظیمی از بتون ایجاد شده بود که سهم آب اسرائیل در آن جریان پیدا می کرد . این آب از شمالی ترین نقطه تا جنوبی ترین نقطه کشور به وسیله لوله های قطور جریان داشت . از این لوله ها ، لوله هایی با قطر کمتر منشعب می شد و به شهرها و کشتزارهای آب می رساند و تا صحرای نقب ادامه داشت . برای صرفه جویی آب ، در کشاورزی از سیستم آبیاری بارانی و در باغات از سیستم آبیاری قطره ای استفاده می شد . در کشتزارها و باغات دستگاههای متعدد حرارت سنج و رطوبت سنج قرار داشت و هر کشاورز یا باغدار موظف بود مرتب میزان رطوبت در لایه 30 سانتی زمین را ببیند تا آب بیش از حد لازم و کمتر داده نشود . بنابراین در اسرائیل مسأله ای به نام هدر رفتن آب وجود نداشت . هر مزرعه یا باغ فقط در حد مورد نیاز آب مصرف می کرد . اسرائیلیها اقداماتی در زمینه شیرین کردن آب دریا نیز انجام داده و به نتایج قابل ملاحظه ای رسیده بودند .

زمانی یک متخصص آبیاری از اسرائیل به ایران آمد و از چند استان بازدید کرد . او گفت که ایران به هیچ وجه جزء کشورهای کم آب دنیا نیست و اگر ما چند رودخانه کردستان را داشتیم آبادترین کشور جهان بودیم . بدین ترتیب فعالیت اسرائیل در زمینه کشاورزی در ایران نیز شروع شد و مناطق حاصلخیز ایران تحت پوششهای مختلف در اختیار صهیونیستها و در معرض نابودی قرار گرفت . لذا امام خمینی ( قدس سره ) پس از آزادی از زندان رژیم شاه ، طی سخنرانی مبسوطی در 18/6/1343 در مسجد اعظم قم به افشای این مسأله پرداختند و فرمودند : " الآن که من اینجا نشسته ام و برای شما صحبت می کنم مزارع بسیار خوب ایران در دست اسرائیل است . از ایلام به من نوشته اند که مزارع خوب اینجا را داده اند به اسرائیل چغندر بکارد ، تابلویی زدند به کنار جاده که مزرعه نمونه ایران و اسرائیل . "

وزارت کشاورزی ایران با اسرائیل چندین موافقتنامه سرمایه گذاری و همکاری فنی در بخش کشاورزی امضا کرد .

مهم ترین قسمت این موافقتنامه ، طرح دشت قزوین بود که طی تحقیقی که در رابطه با آن شده به نکات مهم آن اشاره می شود .

از لحاظ مالکیت ، این منطقه به تدریج در تصرف سران نظامی و غیرنظامی درآمد . از لحاظ تولید ، ملاک سود حداکثر در حداقل مدت بود و نه یک تولید دائمی . نتیجه این نحوه کشت که در خوزستان نیز عینا همین کشت معمول بود فرسودگی و فرسایش سریع خاک بود .

با حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق ، سطح آبهای زیرزمینی را پائین بردند . این مسأله اثر سخت و زیانباری بر جای گذاشت ، زیرا آبهای زیرزمینی یکی از عوامل تعیین کننده خاکزایی است . لذا اگر رابطه آبهای زیرزمینی و آبهای جاری به هم بخورد نظام تکاملی خاک را بر هم می زند . دشت قزوین یکی از مصادیق آن بود که در آن ، این رابطه به هم خورد و خاکهای آن در معرض فرسایش سریع قرار گرفت .

با حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق ، قنات روستاهای این منطقه و روستاهای مجاور خشک شد و روستائیان از آب اندک خود نیز به سود صاحبان سرمایه محروم شدند .

از لحاظ نوع تولید ، دشت قزوین دنباله بخش کشاورزی اسرائیل بود . اسرائیل می خواست با توسعه وابستگی کشاورزی ایران به اسرائیل وضع را غیر قابل برگشت سازد به طوری که ایران هیچگاه نتواند بندهای وابستگی خود را از غرب و سرپل آن در خاورمیانه یعنی اسرائیل پاره کند .

برنامه هایی نظیر برنامه دشت قزوین و سرمایه گذاریهای مختلف ( داخلی و خارجی مشترکا ) در زمینهای زیر سد خوزستان شاید در کوتاه مدت سود داشت ولی در حقیقت هزینه های عظیم و سرسام آور آماده کردن زمین برای بردن سود بیشتر در کوتاه ترین زمان و نیز وسیله سرمایه داران داخلی و خارجی را دولت از جیب ملت ایران تأمین می کرد . اگر این هزینه ها در نظر گرفته شود ، این طرح علاوه بر اینکه جیب اسرائیلیان و سرمایه داران خارجی را پر می کرد حتی از لحاظ سرمایه گذاری نیز برای ایران به طور کامل زیان آور بود . آماده کردن یک هکتار زمین اضافی در دشت قزوین معادل 321 میلیون ریال خرج در برداشت .

عناوینی چون ملی کردن منابع و معادن زیرزمینی نیز بخشی از برنامه ها و طرحهای تحمیلی رژیم شاه به ملت ایران بود که تحت عنوان " انقلاب سفید " و " انقلاب شاه و ملت " و با شعار " پیش به سوی تمدن بزرگ " عملی می شد و تماما حرکاتی در راستای مطامع صهیونیسم جهانی بود . حضرت امام خمینی ( قدس سره ) در 10/3/1357 در این زمینه تصریح کرده اند : " با اسم ملی کردن جنگلها و ملی کردن مراتع ، ملی کردن آبها ، ملی کردن رودخانه ها ، آبهای زیرزمینی ، تمام جاهای خوب را به شرکتهای بزرگ آمریکایی یا صهیونیستی یا انگلیسی دادند . "

ج - سرمایه گذاری خصوصی و ایجاد شرکتهای مختلف در ایران

اسرائیلیها مستقیم و غیرمستقیم در ایران سرمایه گذاری می کردند . از طریق صهیونیستهای اروپایی و آمریکایی و مستقیم با ایجاد شرکتهای مختلف ، زمینه هایی که در آنها به طور مستقیم سرمایه گذاری می کردند بیشتر صنایع وابسته به کشاورزی بود . این سرمایه گذاریها از لحاظ مبلغ چندان مهمنبود اما از لحاظ تولید و قبضه بازار و میزان سود مهم بود . در دهه اول ورود سرمایه های خارجی مخصوص ، اسرائیل در مجموع 370 میلیون ریال پیشنهاد سرمایه گذاری کرد و از آن 5/185 میلیون ریال وارد و به کار انداخت .

در سالهای برنامه چهارم ( 1353 - 1347 ه - . ش ) نام اسرائیل در نشریات رسمی نمی آمد و سرمایه گذاریهایی که اسرائیلیان در ایران می کردند زیر عنوان " سایر " گنجانده و ذکر می شد .

اسرائیلیان ، با نفوذ عظیم در نظام بانکی کشور محتاج وارد کردن سرمایه نیز نبودند و می توانستند سرمایه های لازم را در خود ایران با استفاده از اعتبارات بانکی به دست آورند .

بیشتر صاحبان سرمایه های خارجی که در ایران به کار افتادند و کنترل فعالیتها را در دست داشتند صهیونیست بودند . در حقیقت ایران به طور روزافزون در حیطه مهار صهیونیسم قرار می گرفت .

د - فعالیت در نظام بانکی ایران

ایران دو بازار پول و دو بازار ارز دارد . یکی را رسمی گویند و دیگری را آزاد . بازار آزاد پول و به ویژه ارز را در رژیم شاه ، صهیونیستها و بهائیان در کنترل کامل خود داشتند . تمامی نقل و انتقال ارزهای خارجی که در بازار آزاد معامله می شد توسط صهیونیستها و از طریق مؤسسات پولی اسرائیلیان انجام می گرفت .

اما نظام بانکی کشور ، یعنی بانکهای جدید که در حقیقت پول و سرمایه های کشور را از طریق آنها وارد بازار پول می شد و بازار از طریق آنها اقتصاد کشور را کنترل و هدایت می کرد دربست در اختیار صهیونیستهای داخلی و خارجی و یا عوامل آنها ، بهائیان و فراماسونها بود .

بانک دولتی که فعالیتهای بازرگانی داشت یعنی بانک ملی را سالها بود که یک بهایی به نام " یوسف خوشکیش " اداره می کرد و منابع پولی دولت را در اختیار بانک فوق می گذاشت .

اما بانکهای خصوصی و بانکی که سرمایه گذاریهای خصوصی را در صنعت کنترل و هدایت می کرد ، یعنی بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران را صهیونیستهای ایرانی ( باند القانیان ) و بهائیان ( باند حبیب ثابت ) و فراماسونها ( باند شریف امامی استاد اعظم فراماسونهای ایران و رئیس مجلس سنا و از آخرین نخست وزیران رژیم شاه ) با همکاری بانکهای خارجی که اغلب در کنترل صهیونیستها بودند پایه گذاری کردند و تمامی فعالیتهای صنعتی و نیز بخش عمده ای از سرمایه های کشور در قبضه این بانک بود . بانکهای دولتی و خصوصی ، سیاستهای اعتباراتی خود را بر اساس دستورالعملهای این بانک تنظیم می کردند . ترکیب هیأت مدیره این بانک این واقعیت را منعکس می کرد . در این هیأت مدیره ، شریف امامی ، حبیب

ثابت ، یوسف خوشکیش ( رئیس بانک ملی فوق الذکر ) کاوه فرمانفرمائیان ، عیسی کورشی و مهدی لاله ( دار و دسته ای که خود یک بانک خصوصی را اداره می کردند و چند بانک خصوصی دیگر را نیز می چرخاندند ) شرکت داشتند . دخالت این بانک در همه امور اقتصادی کشور آنقدر گستاخانه و همه جانبه بود که در مطبوعات تحت سانسور ایران نیز بارها مورد اعتراض قرار گرفته بود .

سرمایه اصلی این بانک را وجود دولتی تشکیل می داد که نزد این بانک به امانت سپرده می شد تا با آنها فعالیت کنند . وجوه دولتی و قرضه های خارجی که به اتکای ضمانت دولت در اختیار این بانک بود شامل موارد زیر بود :

وام بدون بهره بانکی مرکزی 600 میلیون ریال

وام با بهره دولت ایران2500 میلیون ریال

وام امانی سازمان برنامه برای سرمایه گذاری1420 میلیون ریال

بانک ملی و بانک اعتبارات صنعتی برای اداره این بانک7/1285 میلیون ریال

بانکهای خارجی به ضمانت بانک مرکزی با بهره 6 - 8 درصد6/225007 میلیون ریال

جمع 3/30833 میلیون ریال

این قرضه های عظیم خارجی از آنجا ممکن شد که دولت طی قانونی که در بهمن ماه 1349 ( فوریه 1971 ) به تصویب مجلس رسانید بازپرداخت قرضه های خارجی این بانک را تضمین کرد و وزارت اقتصاد تنها به متقاضیانی پروانه سرمایه گذاری صنعتی می داد که این بانک طرح صنعتی شان را تصویب کرده بود .

اداره فعالیتهای سازمان برنامه در آنچه به توسعه رشته صنایع و استخراج معادن بخش عمومی انجام می گرفت در دست این بانک بود . طرح ادغام ایران در اقتصاد غرب را از جمله این بانک عهده دار بود . بانک دولت اعتبارات صنعتی نیز که یکی از افراد خانواده فرامانفرما در رأس آن بود دست نشانده این بانک شده و فعالیت و حدود عمل و رشته فعالیتهایش را بانک توسعه صنعتی تعیین می کرد .

جز این بانکها ، صهیونیستها و عوامل آنها ، بهائیان و فراماسونها اداره کامل تمامی بانکهای مختلط ( داخلی و خارجی ) را نیز در کنترل داشتند . در پرتو توجه به این دست قوی اسرائیلیان در ایران بود که باید در مسأله روابط ایران و اسرائیل نگریست . اسرائیلیان به طور روزافزون در کنترل و هدایت سیاست ، اقتصاد و فرهنگ و امور نظامی کشور سهیم می شدند و مشاوران اسرائیلی در همه جا به ویژه در سازمان برنامه بودجه نفوذ داشتند .

برنامه گذاری اقتصاد ایران همانطوری که بالدوین " Gorg . B . Baldwin " مشاور آمریکایی سابق سازمان برنامه گفت خواست آمریکا و حاصل غلبه آمریکا بر رقبایش در ایران بود . دکتر مصدق نیز سخنانی به همین مضمون در سال 1329 شمسی گفته است ( نطقها و مکتوبات دکتر مصدق شماره 2 دفتر اول جلد اول ) . گسترش سریع اقتصاد صنعتی نیاز این اقتصاد را به بلعیدن منابع و بازارهای جهان با سرعت زیاد افزایش می داد . از این رو ایران و اسرائیل از جمله سرپلهای سرمایه داری غرب در آفریقا ( به ویژه آفریقای شرقی ) و آسیای غربی و جنوب غربی شدند و کارشناسان اسرائیلی به ویژه از دوره برنامه چهارم به بعد در سازمان برنامه دخالت کردند .

اهدافی را که مشاوران آمریکایی و اسرائیلی تعقیب می کردند نمی توان در این نوشتار بررسی کرد . اما مهم ترین آنها را می توان در زیر برشمرد .

  1. اقتصاد ایران را از اقتصاد کشورهای مسلمان منطقه جدا کرده و راه هر گونه همگرایی اقتصادی را در حوزه وسیع و بسیار غنی اسلامی از پیش سد کنند . وضعی که بر اثر افزایش نفت به وجود آمد و امکانات وسیعی که برای تجدید حیات اقتصادی این حوزه پیدا شد کافی است معلوم کند ترس آمریکا و اسرائیل تا کجا درست بوده و توطئه های اقتصادی که به عنوان " برنامه رشد " تهیه دیده تا به چه حد خائنانه و علیه یاران و مردم منطقه بود .
  2. اقتصادهای ایران و اسرائیل را به مثابه جزیی از اقتصاد غرب در یکدیگر ادغام کنند به طوری که اسرائیل با گسترش وابستگیهای اقتصادی کشورهای منطقه به خود ، موجودیت و آینده خویش را تضمین کند . تجربه جنگ رمضان بر همه روشن نمود که برای حفظ موجودیت اسرائیل تنها ارتش کافی نیست . اسرائیلیان ، خود این معنی را می دانستند . که این رو در آفریقا و آسیا به دنبال کشورهایی می رفتند که در آنها بتوان پایگاه اقتصادی ایجاد کرد .
  3. از پیدایش امکانات رشد اقتصادی مستقل در ایران جلوگیری کنند . برنامه هایی که اجرا کردند هر زمان وابستگیهای ایران را به خارج افزایش می داد . این افزایش وابستگی در همه زمینه ها به ویژه در کشاورزی ، در صنعت و نیز در خدمات روزافزون بود .

این امور از نظر روشنفکران و ایرانیان آگاه و علمای مذهبی و رهبران سیاسی پوشیده نمی ماند . به ویژه رهبر و بنیانگزار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی ( قدس سره ) که بارها در زمان رژیم شاه خطر سلطه اسرائیل را بر اقتصاد ایران متذکر شد . و با توجه به اینکه اقتصاد و شاهرگ حیاتی ایران در قبضه صهیونیستها و ایادی آنها قرار داشت

ایشان در اسفند ماه سال 1341 ضمن اعلام خطر نسبت به این قضیه به شدت موضع گیری کردند و بیان فرمودند :

" این جانب به حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می کنم ، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است ، اقتصاد مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستها است معظم له در همین راستا ، پس از آزادی از زندان در تاریخ 21/1/1343 در جمع دانشجویان دانشگاه تهران و مردم قم فرمودند :

" الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است ، عمال اسرائیل ایران را قبضه نموده است . اکثر کارخانجات در دست آنها اداره می شود ، تلویزیون ، کارخانه ارج ، پپسی کولا و... امروز حتی تخم مرغ را از اسرائیل وارد می کنند . "

به لحاظ همین موضع گیری معظم له بود که رژیم شاهنشاهی ایران پیکی نزد ایشان فرستاد که راجع به سه چیز حرف نزنید . در بقیه چیزها آزادید هر چه می خواهید بگویید .

  1. از شاه بدگویی نکنید .
  2. به اسرائیل حمله نکنید .
  3. نگوئید که اسلام در خطر است .

امام خمینی " ره " در پاسخ به این درخواست شاه و ساواک در تاریخ 13/3/1343 طی یک سخنرانی فرمودند :

" خوب اگر این سه تا امر را کنار بگذاریم دیگر چه بگوییم ؟ ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تا هست... . اسرائیل مملکت را به باد می برد . اسرائیل سلطنت را می برد . عمال اسرائیلی ، آقا اسرائیل دوست اعلیحضرت است ؟ یک چیزهایی ، یک حقیقتی در کار است... می گویند از شاه اسرائیل حرف نزنید ، رابطه شاه و اسرائیل چیست ؟ مگر شاه اسرائیلی است ؟ شاید به نظر سازمان امنیت شاه یهودی باشد . "

ایشان در جای دیگری ضمن اینکه شاه را مأموری در خدمت صهیونیست جهانی و اسرائیل دانسته ، در پیام مهمی که در تاریخ 2/6/1351از محل تبعید خود خطاب به روحانیان منتشر کرد اظهار داشتند " شاه مأمور است مقدسات کشور را به دست اسرائیل و مربیان آن بدهد "

روابط فرهنگی و تبلیغاتی

آنچه صهیونیسم در زمینه فرهنگی بر سر کشورهای اسلامی با کمک عوامل غربزده داخلی آورد ، خود موضوع تحقیقی مفصل و جداگانه ای است از این رو در اینجا فقط اصول برنامه هایی که صهیونیسم از بدو فعالیت در این کشورها به اجرا گذارده اشاره می شود .

اصل اول : جهان شمول و بودن فرهنگ غربی و جهانگیر شدن جبری آن .

اصل دوم : لزوم قطع ارتباط با فرهنگ اسلامی و ملی گذشته و حال خود .

اصل سوم : لزوم تشبه به غرب و اقتباس از آن را به و یا تحمیل و ترویج خصلتهای غربزدگی در کشورهای اسلامی .

اصل چهارم : لزوم خودداری از ابداع و اختراع به منظور جلوگیری از شکست و یا فاسد شدن فرهنگ غربی .

اصل پنجم : تجزیه و متلاشی ساختن فرهنگ ملی و به ویژه مسخ کردن مذهب .

اصل ششم : تجزیه کلی و همه جانبه جامعه های زیر سلطه .

وقتی سرنوشت جنگهای گذشته اعراب و اسرائیل مورد مطالعه قرار گیرد . درجه اهمیت خطر اجرای این برنامه مشخص می شود . در حقیقت سلاح اصلی اسرائیل ، اجرای این برنامه طی یک قرن در کشورهای اسلامی است . نفوذ و فعالیت مخرب فرهنگی صهیونیسم به روشهای گوناگون کار را به جایی رساند که ناباوری به خود و ترس از غرب و به ویژه اعتقاد به عقیم بودن فکر خودی و هوش ویژه غرب و اسرائیلی ، به عقیده و اعتقاد راسخ بدل شد .

صرف نظر از مسایل فوق الذکر ، می توان اظهار داشت که در ایران مسایل فرهنگی و مسایل ارتباط جمعی و رسانه های گروهی در دوران حاکمیت رژیم پهلوی ، کاملاً در کنترل صهیونیستها و ایادی اسرائیل بود و آنان به هر طریقی که منافع صهیونیسم جهانی ایجاب می کرد ، جهت و سمت تبلیغات و فرهنگ وابسته به خود را به چرخش در می آوردند . شاه ایران در طی سالهای 1341 و 1342 و... حرکتهای شیطانی و فریبکارانه ای را تحت پوشش حرکتهای اصلاحی و با عناوین " انقلاب سفید شاه و ملت " با تبلیغات بسیار به ملت مسلمان ایران تحمیل می کرد و علمای اسلام همواره با این عقیده فاسد مبارزه می کردند اما تا شروع نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ( قدس سره ) این مسأله را به طور کامل ادامه ندادند ولی حضرت امام با کمال درایت و هوشیاری ، ریشه تمام این برنامه ها را از اسرائیل دانسته و آنها را عملاً افشا می کرد .

ایشان طی یکی از سخنرانیهای خود در مسجد اعظم قم در تاریخ 18/6/1343 در این رابطه فرمودند :

" آقا در این مملکت تلویزیون آزاد و دست یک اسرائیلی است و او هر چه می خواهد می گوید ، رادیو را هم تبلیغاتش و هم برنامه اش را خودشان درست می کنند " .

جشنهای دو هزار و پانصد ساله ای که در شیراز برگزار شد نیز از جمله مسائلی بود که طراحان اسرائیلی در پشت آن قرار داشتند . امام خمینی اولین کسی بود که ماهیت پشت پرده این برنامه و طراحان و دست اندرکاران آن را افشا نمودند و در یک سخنرانی که به مناسبت و مخالفت و افشای ماهیت صهیونیستی جشن 2500 ساله شاهنشاهی از سوی ایشان انجام

گرفت در تاریخ 6/3/1350 فرمودند :

" کارشناسان اسرائیل برای برگزاری این جشن دعوت شده اند و بطوری که برایم نوشته اند همین کارشناسان مشغول برپاداشتن جشن هستند و این اسرافکاری و ولخرجی را آنها طراحی و اجرا می کنند ،... کارشناسان اسرائیل الان طراح جشن شاهنشاهی شده اند " .

غیر از اجرای این برنامه ها ، وابسته کردن ایران از لحاظ کارشناس و روشها و تکنیک به اسرائیل نیز جزء برنامه های صهیونیسم و استکبار جهانی بود . خطر حضور کارشناسان اسرائیلی بارها از جانب رهبران مذهبی ایران به ویژه حضرت امام خمینی مورد اعتراض سخت قرار گرفت .

افزون بر گسیل دسته دسته کارشناسان اسرائیلی به ایران ، تعلیم و آموزش جوانان ایران در اسرائیل در رشته های مختلف از برنامه های دیگری بود که رژیم شاهنشاهی ایران در اسرائیل در چارچوب روابط فرهنگی خود با این رژیم اجرا می کرد و با فراهم آوردن تسهیلات عظیم ( تحصیل مجانی و توأم با درآمد ) جوانان کشور را به اسرائیل می فرستاد تا به تدریج از جهت علمی و فرهنگی وابستگی ایران به غرب و اسرائیل ، قطعی و حتمی شود . این امر نیز بارها مورد اعتراض و انتقاد سخت حضرت امام خمینی قرار گرفت .

غیر از این امور ، فعالیتهای تبلیغاتی نیز در کنترل صهیونیستها بود . اکثر خبرگزاریهای جهان زیر نظر و اداره قطعی عوامل صهیونیسم هستند و تبلیغاتی که می کنند در جهت منافع و مقاصد صهیونیسم و منافع استکبار جهانی و سلطه گران غربی است . فعالیتهای تبلیغاتی رژیم شاه و روزنامه ها و سینماها و مجله ها و نیز بنگاه نشر کتاب را مشاوران صهیونیست تحت اشراف و مدیریت فراماسونها اداره و هدایت می کردند . برای نمونه به گزارش زیر اشاره می شود .

معیر عزیزی نماینده اسرائیل در ایران و مشاور ویژه " لیوی اشکول " نخست وزیر وقت اسرائیل در ایران مدیر روزنامه " ستاره شرق " بود . مقالات سیاسی روزنامه مزبور و چند روزنامه دیگر اسرائیلی منابع اصلی روزنامه کیهان و اطلاعات و آیندگان بود . بخش فارسی رادیو تلویزیون اسرائیل به ریاست یک یهودی ایرانی فعالیت می کرد که کار آن تهیه اخبار و تفسیر سیاسی برای رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران به ویژه درباره کشورهای عربی بود .

اساس این تبلیغات چنین بود که اسرائیل قوی و اعراب ضعیف هستند و آنها چاره ای جز پذیرش حکومت اسرائیل ندارند . اسرائیل بودجه ویژه ای برای مطبوعات ایران داشت که به طور مرتب به روزنامه ها و مجلات ، به ویژه کیهان و اطلاعات اهدا می کرد . آگهی های تجارتی و غیر تجارتی یهودیان صهیونیست نیز بنابر توصیه آژانس یهود به اینروزنامه ها داده می شد . از رو این روزنامه ها و مجلات به صهیونیسم وابسته بودند و با توجه به این وابستگیها بود که این روزنامه ها اقدام به تبلیغات ضداسلام و همچنین ضد رهبران مذهبی می کردند .

از جمله این تبلیغات ، حملات دو روزنامه نیمه رسمی وابسته به صهیونیسم و امپریالیسم یعنی اطلاعات و کیهان به روحانیت متعهد و مبارز به ویژه حضرت امام خمینی ( قدس سره ) و امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان بود .

پس از انتشار کتاب غربزدگی جلال آل احمد ، شخصی را پیدا کردند و پرورانیدند و مطلبی را به امضای او تحت عنوان " غربزدگی " نشر دادند . البته مبارزه با غربزدگی که صهیونیسمها توسط فراماسونها از چند دهه پیش در ایران به راه انداختند هدفش پاک کردن زبان و فرهنگ ایران از لغات عربی و دین مبین اسلاام بود .

فرهنگستان ایران که عناصر آن را فراماسونها تشکیل می دادند در زمان رضاخان پهلوی تشکیل شد و به کار جعل لغت و اصطلاح گذاردن آن به جای لغات عربی می پرداخت . کار این فرهنگستان پس از حوادث شهریور 1320 و تبعید رضاشاه تعطیل شد تا این که به فرمان محمدرضا شاه از نو تشکیل شد و به همان کار مشغول شد . و در ارتش و دستگاه تبلیغاتی دولتی و مطبوعات به سرعت اقدام به حذف لغات عربی از زبان فارسی کردند .

فیلمهایی که در سینماهای ایران به نمایش می گذاشتند حاوی تبلیغات نژادپرستانه و تبلیغ به سود اسرائیل و صهیونیسم بود . ورود و پخش فیلم و تبلیغات تجارتی از طریق فیلم نیز تحت کنترل عوامل صهیونیسم قرار داشت .

از کارهای دیگر اسرائیل ، دعوت از روزنامه نگاران و کمکهای مالی به آنها و نیز دعوت از رجال و شخصیتهای سیاسی ایران به منظور خوشگذرانی در اسرائیل بود .

اقدامات دیگری که اسرائیل و رژیم ایران انجام دادند برگزاری مسابقات ورزشی در ایران و اسرائیل بود . در این خصوص آژانس یهود از طریق القانیان و مراد اریه تعداد زیادی بلیط می خریدند و افراد را با بلیط مجانی به تماشا می بردند .

غیر از امور فوق الذکر ، یهودیان ایران از آزادی تبلیغات به سود اسرائیل برخوردار بودند در حالی که کسی حق نداشت به سود اعراب و ملت مسلمان فلسطین و تحت سلطه اسرائیل تبلیغ کند . مثلاً در جنگهای شش روزه رمضان و اسرائیل ، صهیونیستها با آزادی کامل برای کشته شدگان اسرائیل مجالس عزا برقرار کردند و به جمع آوری پول پرداختند اما به مسلمانان اجازه برقراری مجالس ختم داده نشد .

از کارهای دیگر ، تبلیغات وسیع و گسترده صهیونیسم بین المللی به نفع رژیم شاهنشاهی ایران در مطبوعات غرب

بود . روزنامه ای به ریاست " ادوارد سابلیه " صهیونیست فرانسوی و دشمن قسم خورده اعراب و مسلمانها منتشر کردند . این شخص پس از کودتای 28 مرداد حقوق بگیر دولت ایران بود و امور تبلیغاتی دولت ایران را در اروپااداره می کرد .

در خصوص برگزاری جشنهای تبلیغاتی در ایران " میشل سلومون " در روزنامه اسرائیلی " هاآرتش " می نویسد :

" کارشناسان اسرائیلی بودند که برای نخستین بار فکر برگزاری جشن را به مناسبت گذشت 2500 سال از تأسیس شاهنشاهی کورش مطرح کردند " هدفهای این جشنها اسلام زدایی در ایران بود .

فعالیت سازمانهای صهیونیستی در ایران :

رژیم اسرائیل دارای چندین سازمان جاسوسی است که تمامی آن مشترکا در خط واحدی فعالیت دارند و تعدد و تنوع آنها فقط در سهولت امر جاسوسی است که دولت اسرائیل و کارشناسان پرمایه صهیونیستی تشخیص داده اند . دو نوع از این سازمانها که به دلایلی معروفیت جهانی یافته اند عبارتند از :

الف - سازمان شین بث Shin - Bet که مهم ترین فعالیتهای آن در امور نظامی و تخریب فعالیتهای اجتماعی سیاسی کشورهای عربی است .

ب - آژانس یهودی که فعالیتهایش بیشتر در امور غیر نظامی و ظاهرا تبلیغ یهودیان در جهان برای مهاجرت به اسرائیل است و دامنه شعاع فعالیت آن متوجه تمام کشورهای جهان می باشد . بحث در روابط ایران و اسرائیل راجع به سازمان دوم است که قدیمی ترین و نیرومندترین سازمانهای اسرائیلی است که دایره نفوذش در خود سرزمینها اشغالی به اندازه تمامی وزارتخانه هاست و در خارج از جمله ایران به مراتب قوی تر از سفارتخانه های اسرائیل . این سازمان از بودجه هنگفت صهیونیستها و دولت آمریکا و سرمایه داران یهودی در نقاط مختلف جهان تغذیه می شود .

متصدیان و کارکنان آژانس یهودی اکثرا از مطمئن ترین افراد که صهیونیستهای مغرب زمین یعنی اشکنازیها هستند انتخاب می شوند . این اشخاص از جاسوسان زبردستی هستند که در همه جا به ویژه ایران با داشتن اجازه نامه رسمی از طرف شاه و ساواک ( سازمان امنیت ایران ) در همه جای کشور مسافرت می کردند و به نام کمک به یهودیان و تأسیس مدارس یهودی و تعلیم زبان عبری و... و همچنین تشویق یهودیان به مهاجرت به فلسطین ، به کارهای دیگری که هدف اصلی آنها در ایران را تشکیل می داد مبادرت می ورزیدند .

در فهرست کتاب فراماسونری آقای اسماعیل رائین ، رئیس آژانس یهود و معاونش در ایران از اعضای لژ پهلوی به شمار آمدند و رئیس مدرسه یهودیان " آرت نبر " به نام " مئیر بالاس - اورهام " جز فراماسون لژ پهلوی معرفی شده است . البته به غیر از سازمان یاد شده سازمانهای صهیونیستی دیگری در ایران فعالیت داشتند که به دو دسته تقسیم می شدند .

الف - سازمانهایی که در خارج از ایران تأسیس شدند و در ایران رخنه کردند که عبارتند از : مدرسه الیانس اسرائیلیت ، مدرسه آرت ، سازمان پیشاهنگی خالونص ، گنج دانش ایخود ، شومر ، نمایندگی اسرائیل در ایران ، دفتر شرکت هواپیمایی ال عال و امثالهم .

ب - سازمانهایی که ظاهرا از جامعه ایران جوشیدند عبارتند از :

انجمن کلیمیان تهران به ریاست القانیان ، کانون خیرخواه ، سازمان زنان یهود ، سازمان جوانان یهود ، سازمان کورش کبیر ، کلیسای عراقیها و مؤسسه امریکن جونیت که کارش رسیدگی به امور اجتماعی و فرهنگی و بهداشتی کلیه یهودیان ایران بود .

نکته قابل توجه اینکه بعضی از اعضای لژ پهلوی در این سازمانها نیز مسئولیتهایی داشتند . کارکنان این سازمانها ( یهودیان اعزامی از طرف رژیم اسرائیل و یا از یهودیان ایران ) همواره به کارهای جاسوسی به نفع رژیم صهیونیستی در ایران مشغول بودند . اگر به یکپارچگی کلیه فعالیتهای مختلف سازمانهای گوناگون فوق الذکر ( با اهدافی ظاهرا علمی ، مذهبی ، اخلاقی ، ورزش ، اجتماعی و... ) توجه داشته باشیم و اینکه سر نخ همه آنها به یک دستگاه ویژه منتهی می شود ، مشاهده می کنیم که گردانندگان همه آنها از صهیونیستهای آشکار و پنهان و فراماسونها به شمار می رفتند که به طور کلی همگام و هماهنگ با رژیم شاه و عواملش ، فعالیتشان در اضمحلال و متلاشی ساختن جامعه ایران بود .

علی رغم روابط بسیار گسترده رژیم شاهنشاهی ایران با اسرائیل در تمامی زمینه هایی که به آن اشاره شده ، رژیم ایران به دلیل بافت مذهبی و سیاسی موجود در کشور ، همواره سعی در کتمان و پنهان کردن روابط استراتژیک خود با اسرائیل داشت . و به همین منظور هر چند گاهی در مواضع سیاسی خود که در ملاقاتهای سیاسی مسئولین ایران و یا بیانیه های تبلیغاتی و سیاسی و یا مشترکا با کشورهای دیگر اتخاذ می کرد نسبت به اقدامات اسرائیل که بیشتر در سه مورد زیر محدود می شد به صورت خیلی ضعیف واکنش منفی نشان می داد که عمدتا در مقایسه با گسترش حجم روابط سیاسی و نظامی آن با اسرائیل از محدودیت بسیار کمی برخوردار بود . این سه مورد که در رابطه با هر کدام دو نمونه از اقدامات و مواضع سیاسی سران ذکر می شود عبارتند از :

  1. سرزنش رژیم صهیونیستی و یا موضع گیری نسبت به اقدامات اسرائیل که برخلاف قطعنامه های سازمان ملل انجام می گرفت .

" وزیران خارجه ایران و پاکستان در پایان مذاکرات چهار روزه خود اعلام کردند که تخلیه سرزمینهای عربی از قوای اسرائیل اولین اقدام برای حل مشکل خاور میانه است . "

( کیهان سال - شماره هفتم - مرداد 1347 )

" ایران در سازمان ملل اسرائیل را به خاطر در پیش گرفتن روشهای منفی در قبال قطعنامه های شورای امنیت سرزنش کرد . "

( کیهان سال - ج 12 - 23 خرداد 1352 )

  1. نکوهش اقدامات تروریستی اسرائیل که برخلاف همه موازین قانونی و بین المللی در جهان علیه اعراب انجام می داد و مورد نفرت جهانیان قرار می گرفت .

" دولت ایران روز دهم دی طی صدور بیانیه ای ضمن ابراز تأسف از واقعه فرودگاه بین المللی بیروت عمل خرابکارانه کماندوهای اسرائیل را محکوم کرد و مراتب همدردی خود را نسبت به ملت لبنان ابراز داشت . مفاد بیانیه در ملاقاتی که سفیر لبنان با وزیر امور خارجه به انجام داد و در اختیار سفیر لبنان قرار گرفت . "

( کیهان سال - شماره هفتم - سال 1347 )

" ایران اسرائیل را به خاطر حمله به هواپیمای مسافری لیبی و قتل مسافران بیگانه نکوهش کرد . "

( کیهان سال - شماره 11 - جلد اول - 5 اسفند 1351 )

  1. محکوم ساختن حملات و تجاوزات اسرائیل به خطوط آتش بس اعراب و اسرائیل که تحت نظارت سازمان ملل به مورد اجرا گذاشته شده بود و یا تجاوزات و بمبارانهای هوایی شهرها و تجمعات مسکونی کشورهای عربی که توسط رژیم صهیونیستی انجام می گرفت و مورد خشم و نفرت جهانیان می شد .

" اولین اقدام سیاسی ایران در آستانه سال نو ، محکوم کردند اقدام اسرائیل در تجاوز به خط آتش بس اردن بود ، در بیانیه ای که وزارت امور خارجه بلافاصله پس از حمله اسرائیل به اردن ، در اول فروردین ماه انتشار داد متذکر شد که به نماینده ایران در سازمان ملل دستور داده است که هنگام طرح مسأله حمله اسرائیل به اردن تصمیم اخیر ایران را به مورد اجرا گذارد . "

( کیهان سال - شماره هفتم - فروردین سال 1347 )

" سخنگوی وزارت امور خارجه ، طی اطلاعیه ای ، از بمباران دمشق توسط نیروی هوایی اسرائیل انتقاد کرد و این عمل را مورد تقبیح قرار داد واز فرو ریختن بمب بر روی هدفهای غیرنظامی ابراز تأسف کرد و گفته شد ایران به داوطلبان یهودی که بخواهند برای اسرائیل بجنگند ، روادیدعبور از خاک خود را نمی دهد . " ( کیهان سال - ج 12 - 11 مهر 1352 )

روابط رژیم شاهنشاهی ایران و اسرائیل روز به روز بیشتر می شد و حتی تا واپسین روزهای عمر سیاسی شاه ایران با کمال قوت و شدت ادامه داشت . سفارت اسرائیل در تهران از فعال ترین سفارتخانه های خارجی در تهران محسوب می شد که علاوه بر کار دیپلماتیک و سیاسی اقدام به انجام یک سری کارهای امنیتی در ایران می کرد . تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1357 به رهبری امام خمینی تاج و تخت شاهنشاهی در ایران فرو ریخت و پایگاه و بزرگترین تکیه گاه اسرائیل در منطقه خاورمیانه سقوط کرد و اسرائیل خسارتهای زیادی را متحمل شد .

" یوری اونیری " از روزنامه نگاران و یکی از اعضای پارلمان رژیم صهیونیستی که معتقد به اسرائیل بدون صهیونیسم بود زیانهای اسرائیل در نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی ایران را در مجله " هاعولام هازیه " ( Haoolam Hazeih ) به نحو زیر برشمرده است :

  1. از دست دادن منبع نفت که در گذشته تضمین شده بود .
  2. از دست دادن تنها تأمین کننده لوله نفتی ایلات - عسقلان .
  3. از دست دادن یک خریدار مهم فرآورده های صنعتی و کشاورزی اسرائیل .
  4. از دست دادن یکی از بسیار معدود کشورهای مجاوری که اسرائیل می توانست با تضمین کار و سودهای بسیار هنگفت برای شرکتهای اسرائیلی ، امکانات تکنولوژی در اختیار آن بگذارد .
  5. از دست دادن یک هم پیمان قوی علیه نفوذ و رخنه گری شوروی .
  6. از دست دادن یک هم پیمان مقتدر در سطح استراتژیک - سیاسی در مقابله با هر گونه تسلط عربی بر جنوب دریای سرخ .
  7. ایران رژیم شاه یکی از معدود کشورهای اسلامی بود که برای تقویت انورسادات برای ایجاد روابط عادی با اسرائیل ، ابراز آمادگی کرد .

مآخذ :

  1. آدمیت ، فریدون : امیرکبیر و ایران ، تهران ، شرکت سهامی خوارزمی ، چاپ پنجم ، 1355 .
  2. رائین ، اسماعیل : فراموشخانه و فراماسونری در ایران ، تهران ، انتشارات امیرکبیر ، چاپ سوم ، 1357 .
  3. هوشنگ مهدوی ، عبدالرضا : سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی ( 1357 - 1300 ) ، نشر البرز ، چاپ اول ، 1373 .
  4. مؤسسه " الارض " ویژه مطالعات فلسطین : استراتژی صهیونیسم در

#منطقه عربی و کشورهای همجوار آن ، انتشارات بین الملل اسلامی ، پاییز 1363 .

  1. فردوست ، حسین : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، انتشارات اطلاعات ، ج اول ، 1371 .
  2. مدنی ، سیدجلال الدین ؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران ، دفتر انتشارات اسلامی ، جلد اول و دوم ، 1361 - 1362 .
  3. شقاقی ، فتحی ابراهیم : انتفاضه و طرح اسلامی معاصر ، انتشارات بین المللی الهدی ، 1371 .
  4. خمینی و جنبش ، جلد اول ، انتشارات دوازده محرم .
  5. صحیفه نور ، وزارت ارشاد اسلامی ، جلد اول و چهارم .
  6. مجله های تحقیقات اقتصادی نشریه دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران ، سال 1349 .
  7. مجله اطاق صنایع و معادن ایران ، شماره هفتم ، شهریور سال 1348 .
  8. نشریه های اقتصادی و سالنامه آماری وزارت اقتصاد ایران از سال 1344 تا پایان 1352 .
  9. کیهان سال ، سالهای 1347 و 1352 ( مجلدات هفتم و دوازدهم )
  10. مجله مکتب مبارز ، شماره هفدهم و هجدهم .