دامپروی

از دانشنامه فلسطین


از زمانهای کهن دامپروری در فلسطین نشاخته شده بود به طوری که انسان اولیه پس از آنکه توانست حیوانات را اهلی کند به پرورش آنها پرداخت . این حرفه بر نقل و انتقال ازجائی به جائی دیگر برای یافتن منابع آب و علوفه تکیه داشت . دامپروری همچنین با بدویت به عنوان پدیده ای انسانی که بر حرکت تکیه دارد مرتبط گردید و تا دوره های اخیر به عنوان کار جنبی در کنار حرفه کشاورزی بدان عمل می شد این امر در روستاهای مناطق حاشیه ای که میان اقلیم صحرائی و اقلیم دریای مدیترانه قرار دارند نمایان گردید که ساکنین آنها مردمی هستند که در مرحله بین بدویت و استقرار ( سکونت ) می باشد و در کنار دامپروری به کار کشاورزی مشغولند . در فلسطین از عهد هکسوس جوامع کوچکی به وجود آمد که بدویان به صورت موقت آن هم در هنگام انتقالشان از بدویت به استقرار در آنها سکونت گزیدند .

اقلیم صحرائی نقب دروازه ای بود جنوبی که بدویان دامداراز آن گذشته و به دیگر نقاط فلسطین رسیدند و سپس به تدریج زندگی بدویت را ترک کرده و به زندگی نیمه بدوی و پس از آن به مرحله استقرار رسیدند .

[[ پرونده : | ISRAEL ص 83 ، بالا ]]

[[ پرونده : | دامپروری در منطقه اریحا ]]

دامپروی طبیعی به شدت به میزان بارانی وابسته است که در فلسطین می بارد ( نک : آب و هوا ) این امر تعیین کننده مساحت چراگاههای طبیعی بوده و کم و زیاد بودن علوفه را معین می سازد . در سالهای بارانی مراتع توسعه یافته علوفه به وفور و به اندازه کافی رشد می یابد اما در خشک سالیها مناطق چراگاهی دچار نقصان شده و علوفه کم می گردد و رمه ها کاهش می یابند در صورتی که خشک سالی تکرار می گردید و برای چند سال پی درپی ادامه می یافت بدویان ناگزیر به صورت انفرادی و یا دسته جمعی به سوی روستاها حرکت می کردند تا مناطق مستقر را مورد حمله قرار داده و محصولات کشاورزی آنان را به دست آورند .

روند اسکان در فلسطین شامل سه مرحله به شرح زیر است :

  1. مرحله بدویت :

این مرحله بسیار کهن می باشد و از هزاران سال پیش آغاز گردید . انسان در خلال این مرحله زندگی خود را از طریقصید ، جمع آوری میوه و دامداری می گذرانده است . با مرور زمان افراد از این مرحله به مراحل دیگر انتقال یافتند به طوری که تعداد بدویانی که در حال حاضر به کار دامپروری مشغولند کاهش یافته است .

  1. مرحله نیمه بدوی :

این مرحله نیز کهن می باشد که در نتیجه برخورد و تماس بدویان با افراد مناطق اسکان یافته و گرایش بعضی از آنان به جمع آمیخته شدن با بدویت و تربیت چهارپایان با حرفه کشاورزی به وجود آمد . چون این مرحله در واقع مرحله ای انتقالی میان دو مرحله بدویت و استقرار بود لذا تعداد افرادی که در این مرحله قرار داشتند تا زمان حاضر ناچیز باقی مانده است .

  1. مرحله استقرار :

این مرحله هنگامی آغاز گردید که انسان با کشاورزی آشنا شد و در مناطق جلگه ای و دره ها یعنی جائی که منابع آب وجود داشت مستقر گردید . اکثریت سکنه فلسطین هم اکنون در حال گذراندن از این مرحله هستند .

لازم به یادآوری است که بدویان و نیمه بدویان در فلسطین ، تربیت چهارپایان را به عنوان منبع درآمد ، حرفه اصلی خود ساخته اند . لذا پرورش چهارپایان و تغذیه آنها را مورد توجه قرار داده اند تا اینکه از لبنیات ، گوشت ، پشم و موی و کرک آنها بهره برداری کنند افزون بر آن به عنوان وسائل نقل و انتقال و باربری از آنها استفاده می نمایند .

گیاهان طبیعی منبع اصلی تغذیه این چهارپایان مانند : شتر ، گوسفند ، بز ، گاو ، الاغ و اسب است . ساکنان استقرار یافته در طول زندگی خود به حرفه های دیگری غیر از دامداری نیز می پردازند به طوری که کار دامپروری در میان سکنه مناطق یک جانشین در حال از بین رفتن است ، درحالی که این حرفه به شکل محدودی در مناطق روستائی دنبال می گردد .

پنجاه سال پیش یعنی هنگامی که کشاورزان فلسطینی تعداد زیادی از چهارپایان را برای بهره برداری از آنها در کار کشاورزی و استفاده از فرآورده های غذائیشان پرورش می دادند ، این حرفه دارای مقام مهمی در مناطق روستائی فلسطین بود . این کشاورزان جهت تغذیه چهارپایان خود از یک سو به چراگاهها و مراتع طبیعی و از سوی دیگر به فرآورده های علوفه ای که از مزارعشان به دست می آمد و نیز به باقیمانده محصولات کشاورزی تکیه داشتند . اما تحولاتی که مساحتهای قابل استفاده زمین در مناطق استقرار یافته روستائی و شهری دچار آن گردیده همچنین توسعه مساحتهای اختصاص یافته برای کشاورزی باعث کاهش مساحتهای مخصوص دامپروری شد و همچنین کشاورزان عرب به کشت فرآورده های علوفه ای کمتر از کشت فرآورده های دیگر توجه می کنند حال اگر عامل افزایش قیمت علوفه لازم جهت تغذیهحیوانات به عوامل فوق افزوده گردد علت کم توجهی کشاورزان عرب در حال حاضر به تربیت چهارپایان آشکار می گردد .

علیرغم این امر هم اکنون بعضی از کشاورزان عرب در مناطق اشغال شده حرفه کشاورزی مختلط را دنبال می کنند بدین معنا که آنان بعضی از چهارپایان را با استفاده از فرآورده های علوفه ای مزارعشان پرورش می دهند و تکیه آنان به دامپروری طبیعی بسیار کاهش یافته است .

درحالی که کشاورزان صهیونیست حرفه کشاورزی مختلط را با شروع قرن حاضر آغاز کرده اند . آنان خود علوفه را به عمل آورده و به چراگاههایی طبیعی وابستگی چندانی ندارند .

الف - نیروی دامپروری فلسطین :

مساحت اراضی فلسطین حدود 26 میلیون جریب است که حدود 15 میلیون جریب آن قابل کشت می باشد . در سال 1946 مساحت اراضی کشاورزی حدود 9 میلیون جریب و مساحت جنگلها و بیشه ها حدود دو میلیون جریب بود ، درصورتی که چراگاهها و مراتع حدود 9 میلیون جریب از اراضی را به خود اختصاص داده بود . حال اگر بدانیم که تعداد چهارپایانی که در ملکیت اعراب فلسطین در همان سال بود حدود 5/1 میلیون راس می باشد ، معلوم می گردد که نیروی دامپروری در آن هنگام به چهار جریب برای هر رأس رسیده بود .

کیفیت چراگاهها برحسب موقعیت و کمیت بارانی که در مناطق پراکندگیشان می بارد گوناگون است . جدولها نشان می دهند که یک سوم مساحت چراگاههایی که مورد استفاده قرار گرفته است دارای علوفه کم و ناکافی برای تغذیه چهارپایانی بوده است . جدول زیر تعداد حیوانات اهلی را در فلسطین در سال 1943 - 1942 مشخص می سازد .

این جدول نشانگر آن است که اعراب در اواخر دوره تحت الحمایگی بریتانیا بسیار بیشتر از صهیونیستها حیوانات اهلی را در اختیار داشته اند که ا ین امر اثر خود را بر فرآورده های دامی که بیشترین آن توسط اعراب تولید می شود نشان داده است .

[[ پرونده : | ISRAEL ص 50 ، پایین ]]

[[ پرونده : | دامپروری در حومه شهر قدس ]]

همچنین زندگی بدویان نقب به دامداری و پرورش چهارپایان وابسته بود . مهمترین دامهایی که در اختیار داشتند عبارتند از :

شتر ، گوسفند و بز . در سال 1943 تعداد شتر در شهرستان بیرسبع حدود 14 هزار رأس بود و تعداد گوسفند و بز در همان سال حدود 60 هزار رأس و شمار گاو حدود 9500 رأس بود . این ارقام نشانگر اهمیت نقب به عنوان یک محیط مناسب به منظور نگهداری چهارپایان است . بدویان در این منطقه سکونت دارند تعداد چهارپایانی که بدویان نقب در اختیار داشتند به طور قابل توجهی از تعداد چهارپایانی بود که صهیونیستها در اواخر حکومت تحت الحمایگی انگلیس در اختیار داشتند به طور کلی پس از سال 1948 تعداد حیوانات اهلی در فلسطین افزایش یافت . بیشترین افزایش در فلسطین اشغال شده به سال 1948 به ویژه منطقه نقب متمرکز شد . اما نسبت افزایش کرانه باختری بسیار کم بود و در همان حال تعداد چهارپایان در نوار غزه رو به کاهش نهاد . علت آن کاهش مساحت مراتع طبیعی در کرانه باختری و تبدیل بخشی از آنها به زمینهای کشاورزی قابل بهره بردرای و همچنین استقرار بسیاری از بدویان کرانه غربی و کنار نهادن شغل دامداری از دهه پنجاه به بعد است . اما نوار غزه به علت اینکه دارای مساحت کمی بود این امر مانع استفاده از بخشی از زمینها برای دامداری گردید . و کشاورزی بر کلیه زمینهای قابل بهره برداری

غلبه یافت .

علی رغم وجود امکانات برای توسعه مساحت معادل 8 جریب از زمینهای قابل استفاده برای دامداری طبیعی درفلسطین اشغال شده ، با این همه مساحت زمینهای اختصاص یافته برای دامپروری بسیار ناچیز باقی ماند . لازم به یادآوری است که رژیم صهیونیستی از سال 1948 به طور مستمر بخشهایی از زمینهای اعراب را که به چراگاههای طبیعی در نقب اختصاص یافته بود به بهانه استفاده از این زمینها به منظور اهداف امنیتی ، به تصرف و مالکیت خود درآورد . هدف صهیونیستها از دنبال کردن این سیاست که در پی آن قبایل عرب را در فقیرترین مناطق نقب به انزوا می کشاند دشوار کردن شرایط زندگی بر افراد این قبایل است تا آنان را به ترک دیار و مهاجرت به اردن مجبور سازند . در صورتی که بدانیم مساحتهایی که داخل نقب محدود گردیده و به بدویان اجازه داده شده تا از آنها به عنوان چراگاهها برای چهارپایانشان استفاده کنند کاهش یافته است . همچنین تعداد چهارپایانی که بدویان نقب در اختیار دارند نسبت به قبل از اشغال سرزمینهایشان توسط صهیونیستها افزایش یافته است . در این صورت علل کاهش بازدهی دامپروری و میزان فشار زیادی که بر درآمد حاصل از دامپروری در آخورها در زمان حاضر وجود دارد روشن می شود . بدویان نقب تعداد بسیاری از چهارپایانی را که در فلسطین اشغالی 1948 وجود دارد افزایشدادند . در اوایل دهه 70 تعداد اسب در سرزمینهای اشغالی 1948 بالغ بر 5 هزار رأس ، قاطر بالغ بر 2 هزار رأس ، الاغ بالغ بر 6 هزار رأس ، گاو بالغ بر 275 هزار رأس ، شتر بالغ بر 10 هزار رأس ، گوسفند بالغ بر 188 هزار رأس و بز بالغ بر 136 هزار رأس گردید . به استثنای گاو و خوک که صهیونیستها پرورش آنها را در مزرعه های مختلف مورد توجه قرار می دهند ، بخش عظیمی از چهارپایان دیگر در اختیار ساکنین عرب از بدویان کوچ کننده نقب و جلیل گرفته تا اعراب مستقر در جلیل و روستاهای مثلث عربی در جلگه ساحلی فلسطین می باشد .

ب - پراکندگی چراگاههای طبیعی :

پراکندگی چراگاههای طبیعی و گیاهان طبیعی در فلسطین بر حسب مناطق گیاهی که وضع کرده بدین شرح است :

[[ پرونده : | Bethlehem ، ص 113 ]]

  1. پراکندگی گیاهان منطقه دریای مدیترانه :

جنگلهای دریای مدیترانه در دشت ساحلی و داخلی مشرف بر دریای مدیترانه و بر فراز بلندیهای کوهستانی و در سراشیبی های مقابل دریای مدیترانه پراکنده است . دامپروری در این مناطق با استفاده از برگ درختان و بوته های همیشه سبز صورت می گیرد و بز حیوان اصلی تغذیه کننده از آنها است . لازم به یادآوری است که این اماکن در فلسطین به وسیله جنگلهای انبوه که دارای درختان همیشه سبز و درختان میوه بوده است در قرون گذشته پوشانده شده بود . این جنگلها دارای انواع بسیاری از درختان صنوبر ، سرو ، بلوط ، عرعر ، خرنوب ، زیتون زمینی - سدر لبنانی ، درخت تبریزی ، کاج ، سرو کوهی ، گنه گنه ، سدر ، آلوچه جنگلی و سریس و غیره است . این جنگلها به مرور زمان به وسیله کشاورزان از بین رفته و به جای آنها در این اراضی حبوبات و درختان میوه کاشته شده است . همچنین به شکل بی رحمانه ای در معرض چرا قرا رگرفته و یا توسط هیزم شکنان نابود شده اند . مقامات عثمانی ، بسیاری از درختان را قطع کرده و از آنها به عنوان سوخت لکوموتیوهای نظامی خود استفاده کردند .

کار چراندن بی رویه دامها ، تأثیر فراوانی بر توقف رشد جنگلها و بوته زارها داشته و باعث کاهش مساحت جنگلها شده است به طوری که این جنگلها در بعضی از مناطق به طور کلی از بین رفتند و آنچه از آنها باقی ماند به حجم کمی کاهش یافته و

تبدیل به مجموعه ای از درختچه های کوچک گردید . در دوره حکومت تحت الحمایگی انگلیس بر فلسطین عملیات نابودی جنگلها ادامه یافت جنگل عظیمی که گفته می شد مساحت وسیعی از کوههای نابلس را پوشانده بود از سال 1934 به بعد از بین رفت . همچنین کار نابودی درختان و درختچه ها در کوههای جلیل افزایش یافت و جنگل عظیم بلوط که زینت بخش قسمتهای جنوبی و جنوب غربی کوههای جلیل بود ناپدید شد و جنگل درختان صنوبر در منطقه حلحول نیز پس از آنکه چوبهایش برای سوخت به قدس منتقل شد از بینرفت . کار عقب نشینی جنگلها در نتیجه چراندن بی رویه دامها و هیزم شکنی از مراحل زیر گذشته است :

  1. جنگلها : شکل اصلی درختان بلند مدیترانه و قدیمی مانند درختان بلوط و صنوبر است .
  2. ماکی : جنگلی است که از درختچه های همیشه سبز بلوط و درختچه های تبریزی تشکیل یافته که ارتفاع آنها بین 5/1 و 5/3 متر است . این درختان جایگزین جنگلهای اصلی بلندی شد که از بین رفته بود .
  3. گاریگ : پس از آنکه چریدن بی رحمانه و هیزم شکنی مجموعه درختچه های با ارتفاع متوسط را در مرحله ماکی از بین برد تبدیل به درختچه های کوچکی شد که ارتفاع آنها بین 1 و 5/1 متر است .
  4. یاشا : این مرحله ، مرحله درختان کوتاه و بوته های همیشه سبزی است که ارتفاعشان کمتر از یک متر است .
  5. مرحله ای است که در آن حیوانات درختان کوتاه و بوته ها را ضمن ریشه کن ساختن آنها نشخوار می کنند .

علی رغم نابودسازی جنگلهای مدیترانه در فلسطین در نتیجه چراندن بی رویه دمها از بعضی از درختان سالم مانده و بقایای آنها تا زمان حاضر به عنوان گواهی بر وجود این جنگلها باقی مانده است در این میان سه نوع جنگل وجود دارد که بقایای آنها به طور پراکنده در اینجا و آنجا برجای مانده است که در مناطق زیر متمرکز می باشد :

  1. جنگلهای صنوبر ( صنوبر حلبی ) : این جنگلها برفراز کوههای قدس و کوههای کرمل قرار دارند .
  2. جنگلهای بلوط : بقایای آنها برفراز کوه طابور ( طور ) وجود دارد . همچنین درختان زیبای این نوع جنگلها و در دامنه های کوههای مشرف بر راه حیفا ، ناصره مشاهده می شود .
  3. جنگلهای متفرقه : بقایای این جنگلها که از درختان بلوط تشکیل شده و در امتداد بلندیهای کوهستانی جلیل شمالی تا کوههای جلیل جنوبی پراکنده است قابل توجه می باشد . مسلمانان به حفظ درختان بلوط در نزدیکی گورستانهای خود ادامه می دهند که بقایای آنها در این اماکن پابرجاست .
  4. پراکندگی گیاهان منطقه ایرانی - تورانی :

این گیاهان شامل درختچه های کوتاه و بوته های گوناگون است . بعضی از این گیاهان دایمی و بعضی دیگر فصلی می باشند . گیاهان این منطقه همچنین دارای نام گیاهان استپ می باشد و جزو بهترین نوع چراگاههای طبیعی برای چهارپایان در فلسطین و به ویژه گوسفند و بز به شمار می رود . اما بیش از دیگر گیاهان فلسطین تحت تأثیر بارانهای موسمی قرار دارند . در سالهای مرطوب و بارانی درختچه ها و بوته ها پر برگ می گردند که برای تغذیه چهارپایان مفید می باشند و به طور عمودی با بلند شدن ساقه هایشان و به طور افقی به سوی منطقهصحرایی گسترش می یابد . در سالهای خشک بوته ها کاهش یافته و کوتاه باقی می مانند و ریشه چندانی ندارند و مساحتی را که برای رشد اشغال می کنند حتی توانایی تغذیه کافی برای چهارپایان را هم ندارد . بوته ها و درختچه های کوتاه فلسطین هماهنگ با منطقه استپ و نیمه صحرایی گسترده می گردد و در مناطق پراکنده ای مانند کوهپایه های ، بلندیهای کوهستانی نقب شمالی و دره های میانه شمالی و بلندیهای قدس و خلیل و مناطق مسطح آنها و نیز سراشیبی کوههای نابلس که مشرف بر دره اردن است رشد می کنند . با توجه به اهمیت بلندیهای قدس و خلیل به عنوان یک محیط چراگاهی طبیعی از زمانهای قدیم ، و معروفیت آنها از لحاظ بوته هایشان ماهیت دامداری آنها بر تاریخ منطقه به ویژه براهمیت دینی آن تأثیر گذاشته است . در اینجا بوته ها در اواخر فصل زمستان و در طول فصل بهار تا فصل تابستان رشد می کنند . در طول این مدت چهارپایان به عنوان غذای اصلی خود از آنها استفاده می کنند . دامداران عشایر به کوچ روی در دشتهای قدس و خلیل می پردازند که در طول سراشیبیهای مشرف بر بلندیهای آنها تا بحرالمیت در مشرق امتداد دارد . مهم ترین عشایر بدوی که تا سال 1948 در طول و عرض دشتها به کوچ روی می پرداختند عشایر عرب مقامره ، جهالین ، سواحره ، کعابنه ، رشایده و بنی عبید می باشند ( نک : کوچ نشینی و استقرار ) چراگاههای کوههای خلیل توسط چهارپایان عشیره بنی قیس مورد استفاده قرار می گرفت که در آبادیها سکونت داشتند . همچنین دامدارانی که از روستاهای کناره شرقی دشت ساحلی جنوبی می آمدند نیز بدان متکی بودند آنان به طرف آبادیهای منطقه خلیل سرازیر می گردند و به منظور چراندن گله هایشان در طول فصل بهار در آنجا سکونت می گزیدند .

به هنگام فرارسیدن فصل تابستان و خشک شدن علوفه ، این دامداران محصولات زمستانی را در مناطق کوهپایه های غربی قدس و خلیل و دشت ساحلی جنوبی برای استفاده از باقی مانده محصولات کشاورزی درو کرده سپس به همراه چهارپایان شان قشلاق می کنند و به دره اردن و منطقه بحرالمیت می روند . سپس برای ییلاق به کوههای نابلس و بلندیهای قدس و خلیل کوچ می کنند ، اما بدویان نقب فصل زمستان و بهار را در نقب شمالی به سر می برند و سپس در تابستان به همراه چهارپایان شان برای استفاده از باقی مانده محصولات کشاورزی مناطق میانی و شمالی فلسطین به سوی این مناطق حرکت می کنند . اما بعد از اشغال فلسطین توسط صهیونیستها این وضعیت تا سال 1948 ادامه یافت . چراگاهها مملو از درختچه های کوتاه و گیاهان علوفه ای و بوته ای مانند خار بوته و گون می باشد . " بوست " دانشمند گیاه شناس توانست هزاران نوع از گیاهان بوته ای و علوفه ای را شناسایی کند مانند : ( یم ) ، کندر ، گز ، سبزی صحرایی ، غرقد ، سدر ، خولان ، شورگز ، درخت تبریزی ، زقوم بابیر ، نی ، سوسن ، عشر ، صله .

این بوته ها و علوفه ها بیشتر در سراشیبیهای غربی بلندیهای کوهستانی از جمله سراشیبیهای واقع در المطر یعنی دامنه شرقی کوههای فلسطین قرار دارند . این گیاهان همچنین در دره های شمالی بیش از دره های میانه و منطقه بحرالمیت وجود دارند .

  1. پراکندگی گیاهان منطقه صحرا - سند ( منطقه صحرایی ) :

گیاهان منطقه صحرایی شامل بوته های کوتاه و علوفه خاردار می باشند که برگهای آنها جهت تطابق با طبیعت آب و هوای گرم و خشک صحرایی و به منظور کاهش نسبت تبخیر و رطوبت به صورت خار درآمده است . در شوره زارها بعضی از بوته های شور رشد می کنند که تحمل شوری خاک را دارند . گیاهان صحرایی در بخشهای جنوبی دره های وسطی و در منطقه اریحا و اطراف بحرالمیت و دره عربه و نقب میانه و جنوبی رشد می یابند . مهم ترین این گیاهان درختچه های سیال ( سنط ) است که گونه ای از آکاسیاست و نیز در ختچه های اقاقیا ، غضا ، لطف ، عرعر ، گنر ، شورگز ، و عرقد است . در میان این درختچه ها بعضی از بوته های خاردار مانند اسپرک ، نیبوت ، قرذه ، پر طاووسی ( شلوه ) ، و گاو زبان رشد می یابند .

تعداد زیادی شتر در منطقه صحرایی پرورش داده می شود . این حیوان برای تغذیه به گیاهان خاردار ذکر شده متکی است . همچنین در کنار شتر ، گوسفند و بز برای تغذیه از علوفه کوتاه بی خار استفاده می کنند . مهم ترین قبایل نقب و دره عربه که به کار دامداری مشغولند عبارتند از : قبایل ترابین ، عزازمه ، حویطات ، احیوات ، تیاهه ، حناجره ، جبارات و سعیدیین .

بعضی از افراد این قبائل به طور محدود به کار کشاورزی مشغولند و به کشت جو به عنوان یک محصول اصلی زمستانی که انسان و حیوان از آن استفاده می کنند می پردازند .

عشایر بدوی در داخل منطقه صحرایی طی سالهای معمولی به منظور یافتن آب و علوفه به کوچ روی می پردازند . اما در خشک سالی های پی درپی مجبور به کوچ به سوی مناطق میانه و شمالی فلسطین برای چراندن چهارپایان خود از علوفه و بقایای محصولات کشاورزی می شوند و در کنار حرفه دامداری بعضی از افراد قبایل به کار بازرگانی پرداخته و فراورده های دامی را با فراورده های کشاورزی و صنعتی بازارهای مناطق استقرار یافته روستاها و شهرهای نزدیک به خود مبادله می کنند .

  1. پراکندگی گیاهان اقلیم سودان - دکن ( اقلیم ساوانا ) :

این سرزمین دربر گیرنده بوته های بلند ساقه و انبوه و نیز گیاهان آبی است .

این گیاهان به صورت حاشیه ای طولانی به موازات سیل روها و به ویژه مجرای رود اردن پراکنده اند . همچنین به صورت مجموعه گیاهانی به صورت فشرده پیرامون منابع آبیدر بلندیها و واحدهای داخلی دره اردن وجود دارند . ویژگی این گیاهان بخاطر بلندی ساقه و فشردگی آنها در رابطه با بالا بودن درجه حرارت در دره اردن از یک سو و از سوی دیگر به خطار رشد آنها در نزدیکی آبها است . به طوری که این امر رطوبت کافی را برای آنها تأمین می کند . مهم ترین انواع این گیاهان عبارتند از : پیرز ، پاپیروس مصری ، نی ، قصیب ، خرزهره ، زیزقون ، آکاسیا ، بید ، بوص ، کافور ، میشن ، زنبق ، غار ، گل اریحا ، زقوم ، مقل ، پیاز اریحا ، حنای سرخ ، لوتس ، سیب زمینی اریحا یا " سیب سدوم " ، غاسول ، کالی ، سیاهدانه بحرالمیت ، ملود ، نبات الزیت اسنه ، کابر ، مسواک ، و غیره .

این گیاهان آبی در جلگه حوله اطراف مردابها و منابع آبی دیگر و نیز جلگه های اطراف دریاچه طبریه و در جلگه بیسان ، و در طول مجرای رود اردن و نیز در دره فصایل و دره اریحا و اطراف منابع آبی پیرامون بحرالمیت مانند چشمه جدی و چشمه فشخه و غیره رشد می یابند . ( نک : چشمه و چشمه سارها ) بسیاری از عشایر بدوی در اثنای دوره حکومت تحت الحمایگی انگلیس عادت داشتند که در موسم زمستان برای چراندن چهارپایانشان از بعضی از این گیاهان آبی و علفهای هرزه در هم فشرده دایمی به سوی دره اردن کوچ کنند . این عشایر در زمستان از گرمای دره ها استفاده می کنند در حالی که همزمان با آن گیاهان در مناطق مرتفع مجاور در حالت رکود پستی و خواب تا فرا رسیدن فصل بهار می باشند .

اما دشت حوله یعنی جایی که گیاهان طبیعی درهم فشرده و مراتع غنی قابل چریدن وجود دارد همیشه مرتع دائمی چهارپایان متعلق به بدویان در طول ایام سال بوده است . بعضی از قبایل در فصل تابستان پس از آنکه با چراندن حیوانات شان از گیاهان طبیعی در جلگه حوران و بلندی جولان فصل بهار را پشت سر می گذاشتند در فصل تابستان به همراه چهارپایان خود از بلندیهای جولان به سوی دشت حوله سرازیر می شدند .

ج - چراندن بی رویه دامها در بوته زارهای طبیعی :

علی رغم پراکنده بودن گیاهان و بوته زارهای طبیعی و تنوع آنها در فلسطین توان آن به علت فشار فزاینده که بر آن وارد می شد ناچیز باقی ماند . همچنین چراگاههای فلسطین در معرض چراندن بی رحمانه از زمانهای گذشته تا به امروز قرار گرفته است . این امر باعث شده که چراگاهها نتوانند احتیاجات غذایی حیوانات را تأمین کنند . چراندن بی رحمانه تأثیر فراوانی بر جلوگیری از رشد دوباره کلیه انواع گیاهان طبیعی جنگلها تا بوته های خاردار برجای گذاشت .

زیانهای وارده فقط در نتیجه خوردن درختچه ها و ریشه کن ساختن آنها نیست . بلکه همچنین در نتیجه لگدمال ساختن دایمی به ویژه در سراشیبهای تند بوده است که این امر به طور فزاینده آنها را در معرض تأثیرپذیری از عوامل فرسایش وشستشوی خاک قرار می دهد به طوری که باد و باران به آسانی می تواند آنها را شسته و یا با خود ببرد .

در مناطق صحرایی و نیمه صحرایی کار تخریب چراگاهها توسط شتر همانند کار تخریب توسط حیوانات کوچک است . برای مثال بز توانایی بالا رفتن از بلندیها را داشته به طوری که می تواند درختان را از بین برده و با مرور زمان بلندیها را تبدیل به صحراهای خشک کند . در فصل تابستان هنگامی که بوته ها خشک می گردند و بقایای محصولات زراعی تمام می شود بزها به سوی جنگلها و بیشه ها سرازیر شده و شاخه ها و برگهای درختان را می خورند . اما شتر این کار را پس از کنار زدن موانع اطراف و عبور از آنها انجام می دهد . اوضاع درهم ریخته دامداری در فلسطین به صورت تلاش عشایر قوی برای تسلط بر حاصلخیزی چراگاهها و محروم ساختن عشایر دیگر از آنها نمایان می گردد . و نتیجه اش این خواهد بود که این عشایر چهارپایان خود را رها ساخته تا اینکه آنها در میان درختچه ها و بوته ها به چرا مشغول شوند . پس از مدتی بار دیگر نیز دست به این کار زده و فرصت نمی دهند تا بار دیگر بوته ها رشد کنند . علی رغم گستردگی مساحت چراگاهها و مراتع بدین سان چراگاهها از ارائه غذایی کافی برای چهارپایان عاجز می گردند .

در دوره عثمانی و دوره تحت الحمایگی بریتانیا چراندن به شکل بی رویه ای صورت می گرفت و مراتع فلسطین به وسیله هیچکدام از مقامات حفظ نشد و کار استفاده از آنها به طور منظم صورت نگرفت ، این امر بدین جا متوقف نگردید ، بلکه مقامات حکومت تحت الحمایگی بریتانیا با صهیونیستها تبانی کرده و دست آنان را در بسیاری از مراتع حاصلخیز مانند مرج ابن عامر و دشتهای بیسان و حوله و دشتهای ساحلی و شمالی باز گذاشتند . همچنین استعمار صهیونیستی بر بسیاری از مراتع حاصلخیز دست انداخت و آنها را به زمینهای کشاورزی تابع مستعمره های صهیونیستی مبدل ساخت . رژیم صهیونیستی از سال 1948 تاکنون همچنان بسیاری از عشایر بدوی را از سرزمین خود بیرون رانده و آنان را از مراتع و چراگاهها که تبدیل به زمینهای کشاورزی شده اند محروم می سازد . همچنین این سرزمین اقدام به منزوی ساختن عشایر بدوی کرده است که پس از سال 1948 در نقب باقی مانده اند و آنان را به گوشه و کنارهای محروم منتقل ساخته و حق کوچ روی در داخل نقب برای یافتن آب و علوفه به آنان نمی دهند . بدین ترتیب می توان گفت که صهونیستها نسبت به بخش دامپروری در فلسطین اهمال ورزنده و به جنگ با آن برخواسته و تلاش به عمل می آورند تا به بهانه اهداف امنیتی آن را از میان بردارند .

د - دامپروری صنعتی :

اگر قبایل بدوی را که به کار دامپروری طبیعی در نقب برغم فشارهای صهیونیستها ادامه می دهند مستثنی سازیم و نیز اگربعضی از قبایل کوچک مستقر در کرانه غربی را که همزمان به کار کشاورزی و پرورش چهارپایان در سراشیبیهای شرقی ، بلندیهای کوهستانی مشرف بر دره اردن و بحرالمیت مشغولند به حساب نیاوریم می توان گفت که دامپروری صنعتی هم اکنون بخش اقتصادی فعال در فلسطین را تشکیل می دهد .

این نوع جدید دامپروری بر پایه توسعه و گسترش کشاورزی مختلط قرار دارد که غذای چهارپایان مانند : گاو ، گوسفند و غیره را در مزرعه ها تولید می کند . اگر دامپروری طبیعی بر پایه بدویت کوچ رو قرار دارد اما دامپروری صنعتی بر پایه زراعت مستقر بنا شده است . دامپروری صنعتی نزد پیشگامان صهیونیست استعمار کننده فلسطین از اوایل قرن کنونی شناخته شده بود و به طور تدریجی انتشار یافت تا اینکه بسیاری از مستعمره های صهیونیستی - که ساکنانش به کشاورزی و دامداری طبیعی و گه گاه دامپروری در سرزمینهای اشغالی 1948 و کرانه غربی اشتغال داشتند - انتشار یافت . اما علی رغم این امر ، به کارگیری سیستم کشاورزی مختلط توسط کشاورزان در مناطق عربی اشغال شده - به علت مخارج سنگینی که به هم راه داشته و نیز به دلیل نیاز به سرمایه های هنگفت به منظور خرید گاو برای مزارع ، - بار سنگینی را بر دوش کشاورزان عرب می گذارد . بدین سبب دامپروری صنعتی به صورت محدود توسط کشاورزان عرب در مناطق اشغال شده انجام می گیرد . همچنین دامپروری طبیعی به علت موانع و مشکلاتی که مقامات اشغالگری به منظور متوقف ساختن این حرفه دنبال می کنند در سالهای اخیر کاهش یافته است .

مآخذ :

  1. دباغ ، مصطفی مراد : بلادنا فلسطین ، ج 1 ، ق 1 ، بیروت 1973 .
  2. Abel , F.M : Geographie de la palestineii, paris 1933.
  3. Eig, A : The flora of palestine, in palestine Guide Book , Jerusalcm 1941.
  4. Reifenberg, A : The struggle Between the Desert and the sown, Jerusalem 1955.
  5. Whyte, R.O : The Fodder Resources of Palestine, Geog, Rew., : Vol. 39, 1999.
  6. Whyte , R.O. The phyto geographicalzones of palestine, Geog, Rev., 1950.