کوچاندن اعراب فلسطین ( سیاست - )
با تشکیل نخستین کنگره صهیونیسم در شهر بال سوئیس به سال 1897 م ، طرح صهیونیستی و یهودی کردن فلسطین تهیه گردید و " کوشش در جهت استعمار فلسطین توسط کشاورزان و صنعتگران یهود براساس شالوده های مذهب " ، به عنوان یکی از اهداف صهیونیستی برگزیده شد .
در سال 1901 م . جنبش صهیونیسم در حوزه خرید اراضی فلسطینی و انتقال دادن یهودیان به آن سرزمین وارد فعالیت شد . رهبران جنبش صهیونیسم کوشش خود را در جهت ایجاد طرحها و سیاستهای لازم برای خالی کردن فلسطین از ساکنان قانونی و شروع آن در دوره قیمومیت انگلستان بر فلسطین مبذول داشتند . یوسف وایتس - که مدت درازی مدیریت صندوق ملی یهودی را به عهده داشت و نیز مشاور رئیس بخش امور عربی رژیم اسرائیل بود - در یادداشت خصوصی خود در سال 1940 م نوشت :
" باید برای خود ما این معنی آشکار باشد که در این سرزمین برای دو ملت در کنار هم جایی نیست... ما نمی توانیم وجود اعراب در این سرزمین ، هدف خود را مبنی بر آنکه ملتی مستقل در اینجا باشیم تحقق ببخشیم . تنها راه حل آن است که فلسطین سرزمین اسرائیل ، یا لااقل سرزمین غربی اسرائیل ، بدون وجود عرب باشد... هیچ راه دیگری برای دستیابی به این هدف نیست مگر انتقال دسته جمعی اعراب از این سرزمین به کشورهای همسایه ، به نحوی که حتی یک روستای عربی هم بر جای نماند .
این عربها می بایست به عراق و سوریه و حتی شرق اردن منتقل شوند . اعتبار مالی زیادی برای این کار اختصاص خواهد یافت . تنها با انتقال و بیرون راندن
عربهاست که این سرزمین می توانند میلیونها تن از برادران ما را در خود جای دهند... ما باید از هم اکنون به بررسی کشورهای همسایه برای شناخت توانایی آنها برای پذیرفتن اعراب سرزمین اسرائیل بپردازیم . "
علی رغم اعتراف وایتس ، اجرای عملیات انتقال ساکنان اصلی فلسطین ( یا اخراج آنها به زور سرنیزه ) که طرحی از پیش آماده شده بود ، کاملاً به انجام نرسید ، زیرا پس از جنگ 1948 م ، هنوز تعداد 156 هزار عرب در فلسطین می زیستند که نیروهای اسرائیلی نتوانستند آنها را به خارج از آن سرزمین " انتقال " دهند . این اقلیت عرب به برکت تولیدنسل طبیعی و فراوان خود تا سال 2000 میلادی به بیش از یک میلیون تن رسیده اند .
جنبش صهیونیسم تحت حمایت سرنیزه های استعمار انگلیس ، پشتیبانی و سازماندهی اسکان صهیونیستها در فلسطین و بیرون راندن اعراب از آن سرزمین را طراحی کرد . بدین گونه آژانس یهود که نقش حکومت را بازی می کرد و هیستادروت را برای سازماندهی کارگزاران صهیونیست شهرهای فلسطین بنیاد ساخت برای تحقق این هدف دست به کار شد .
کیبوتزها برای بسیج کارگزاران کشاورز یهود پدید آمده و تمام اینها را گروه هاگاناه زیر پوشش خود گرفت . تعداد 4300 تن زن و مرد از ییشوف در سال 1942 م به عنوان سرباز داوطلب سلاح برداشتند و به ارتش متفقین پیوستند . این افراد که از هماهنگی نظامی بسیار خوبی برخوردار بودند و هاگاناه از نظر سیاسی بر آنها نظارت داشت ، در بیرون راندن ساکنان عرب فلسطینی از سرزمینشان ، نیز در جنگ سال 1948 میان اعراب و اسرائیل شرکت جستند .
یکی از سیاستهای بیرون راندن ساکنان عرب فلسطین که جنبش صهیونیستی از تاریخ صدور وعده بالفور به سال 1917 م آن را به مرحله اجرا درآورد ، تملک اراضی فلسطینی به هر وسیله ممکن بود . این امر نیز به پشتیبانی رژیم انگلیسی فلسطین که از سال 1918 م . برای اجرای طرح صهیونیسم و تحقق بخشیدن به شعار " زمین بدون ملت برای ملت بدون زمین " وارد این سرزمین شد به اجرا درآمد .
در سال 1918 یهودیان 5/2% از اراضی فلسطین را تصرف کردند . این مقدار در نیمه سال 1948 به 6/5% رسید . صهیونیسم بر آن بود که خود سرزمین فلسطین را به مثابه مرحله ای بنیادین قبل از مرحله بیرون راندن ساکنان اصلی عرب آن به تملک خود درآورد . گرنوفسکی کارشناس صهیونیست مسائل ارضی نوشته است : " مسأله اراضی در واقع مسأله مرگ و زندگی صهیونیسم و وطن ملی آن است . اگر اراضی فلسطین غیرقابل دسترسی بماند ، تحقق هدف صهیونیسم ممکن نخواهد بود " .
جنبش صهیونیسم از سال 1875 م ، بخشهای پراکنده ای از اراضی فلسطین را به عنوان هدیه از دولت عثمانی و به بهانه ایجاد مدارس و آزمایشگاههای کشاورزی دریافت کرد . آنگاه اراضی دیگری را با بهای فریبنده و گزافی از مالکان عرب آن خرید ، همچنین به موجب سند تحت الحمایگی فلسطین ، تسهیلات وسیعی برای استیلا بر اراضی فلسطین به دست آورد و در پی آن حکومت تحت الحمایه 300 هزار جریب از اراضی دولت را به صهیونیستها بخشید و 100 هزار جریب را به طور پنهانی به آنها اجاره داد . بالأخره یهودیان که در آغاز تحت الحمایگی فلسطین توسط انگلستان 650 هزار جریب از اراضی این سرزمین را مالک بودند ، در پایان تحت الحمایگی 500,748,1 جریب زمین در دست داشتند .
روستاهای فلسطینی آماج آرزوی صهیونیسم شد ، اراضی کشاورزی این سرزمین را نیز به شکل برنامه ریزی شده و هدف دار به تملک خود درآورد . به این ترتیب کشاورزان و کارگران کشاورز از حاصلخیزترین زمینهای خود محروم ماندند و میدان کار و استخدام در برابر آنها بسته شد . این افراد 71% از مجموع ساکنان عرب فلسطین را در سال 1929 تشکیل می دادند . سمپسون در گزارش خود به حکومت انگلیسی ، با اشاره به علل ناآرامی های عمومی سال 1929 می گوید :
" نتیجه ای که خرید اراضی فلسطین توسط صندوق ملی یهود از آن پرده برداشت ، جدا ساختن این اراضی ، از سرزمین فلسطین بود... فرد عرب هم اکنون و در آینده نخواهد توانست از این زمینها بهره ای برگیرد و به موجب مقررات قاطع اجاره زمین از سوی صندوق ملی ، برای همیشه از استخدام در این اراضی محروم است " . ( نک : سمپسون ، گزارش ) .
نهادهای صهیونیستی ، سیاست کوچانیدن اقتصادی و اجتماعی ساکنان عرب فلسطینی را در پیش گرفتند که با
واقعیتهای اقتصاد فلسطین ( کشاورزی ) و جامعه کشاورزی آن از رهگذر مجموعه قوانین نژادپرستانه سازگار بوده که کشاورزان و مستأجران خرده پای زمین را به طبقه ای پایمال شده تبدیل کرد و آنها را از زمینهای خود و حق کار بر روی آن محروم داشت و وادارشان ساخت که در بدترین شرایط و با کوششی جانکاه به جاهای دیگر مهاجرت کنند . تعداد ساکنان مهاجر روستایی عرب در شهرکهای فقیر و حلبی آباده های یافا و بیت المقدس و حیفا در اواخر دهه 70 میلادی به 121 هزار تن برآورد شده است .
از جمله سیاستهای بیرون راندن اعراب فلسطین که همواره مورد توجه مقامات صهیونیستی بوده ، سیاست کار عبری ( یعنی عدم استخدام نیروی کار غیریهودی ) ، تسخیر میدان کار ، سیاست مالیاتها ، سیاست به تأخیر انداختن و متراکم ساختن دیون افراد و سیاست دستمزدهای رو به کاهش را می توان نام برد . جنبش صهیونیسم ، تضعیف ملت فلسطین را به خاطر مصالح اقلیت یهود در این سرزمین ، هدف خود ساخته است .
ارلوسوروف مدیر دفتر سیاسی آژانس یهود به تاریخ سی ام ژوئن 1932 ، طی نامه ای سری که به وایزمن فرستاد ، عقاید خود را در مورد استراتژی صهیونیسم به اجمال شرح داد و اشاره کرد که سیاست صهیونیسم می بایست فقط از رهگذار " تعادل نیروها " میان دو ملت رقیق در فلسطین و سیر در مراحل پی درپی که عرب در آن مراحل نخواهد توانست عامل مزاحمی برای فرایند رشد ساکنان یهود پدید آورد... نیز تحقق دوره انتقالی که اقلیت یهود در خلال آن ، حکومت سازمان یافته انقلابی خود را برپا سازد و سیستم حکومتی دولت - و تأسیسات نظامی ، همه در دست این اقلیت قرار گیرد ، مورد داوری واقع شود .
مسأله نیروی صهیونیسم هرچه باشد ، باید در مقایسه با نیروی محلی عربی ارزیابی شود . صهیونیستها طرحهایی برای تأسیس کارخانه های تسلیحات و ایجاد تشکیلات یکپارچه تروریستی رزمنده ، نیز تشکیل نیروهای جنگی انسانی مانند گردانهای جوانان " الجدناع " و نیروهای پلیس مهاجرنشین ها تهیه کرد . سلاحهای گوناگون در اختیار آنان قرار دادند اما قدرت اعراب از این حقیقت سرچشمه می گرفت که در زمینهای خود ماندگار بودند و به گونه ای با ثبات و استقرار دائم بر آنها می زیستند و شکست عرب در اخراج آنها از پایگاهها و راندنشان از سرزمینهای خویش نهفته بود .
صهیونیستها آنگاه توانستند این هدف را تحقق بخشند که به اشغال مناطقی که نیروهای انگلیسی در پانزدهم می 1948 قبل از موعد پایان قیمومیت از آن عقب نشستند ، دست زدند و توانستند که ملت فلسطینی را از سرزمینشان برانند و با به کارگیری ترور و خشونت و اجرای طرحهای غیرانسانی برای دستیابی به اهداف صهیونیسم ، شرایط کنونی را در فلسطین ایجاد کنند .
تروریسم صهیونیستی امروز یا دیروز پدید نیامده ، بلکه تا اعماق اندیشه و عمل صهیونیستها ریشه دوانیده است . ژابوتنسکی می گوید : " تورات و شمشیر از آسمان بر ما نازل شد " . مناخیم بگین می گوید : " برادر من باش والا می کشمت " .
در ایالات متحده آمریکا یک انجمن تروریستی نژادپرستانه به رهبری یک حاخام متعصب صهیونیست به نام " فایرکاهانا " ایجاد شد که به فعالیتهای تروریستی و خشونت آمیز بر ضد تمام انسانها و گروهها - یا هر دولتی که در برابر صهیونیسم بایستد دست می زد . این انجمن ، " جامعه دفاع یهودی " نام دارد . کاهانا شعبه ای از این انجمن را در اسرائیل برپا ساخت و عناصر افراطی را در آن گرد آورد .
دو گروه اشترن ( نک : لیحی ، سازمان ) و گروه تشکیلات نظامی ملی در سرزمین اسرائیل ، نیز دو سازمان تروریستی هستند که قبل از تأسیس دولت اسرائیل و پس از آن در سرزمین فلسطین به ویرانی و یورش به مردم دست می زدند . گلوب ( پاشا ) رئیس سابق ستاد ارتش اردن نقل می کند که یکی از افسران انگلیسی از یکی از کارمندان یهودی حکومت فلسطین ، در مورد چگونگی برخورد قابل پیش بینی ( دولت یهودی ) با مشکلات محلی که از نمایندگی اعراب از نصف ساکنان فلسطینی برمی خیزد سئوال کرد . وی جواب داد : " ترتیب این کار داده خواهد شد . چند کشتار طراحی شده تقریبا برای خلاصی از آنها کافی است " .
سازمان تشکیلات نظامی ملی در سرزمین اسرائیل ، مخالفت خود را با قبول پیشنهاد سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین و عزم خود را برای جنگ تا تحقق کامل " حقوق صهیونیسم " اعلان داشت . همچنان که هاگاناه نقشه هجوم به مناطق غیریهودی نشین را در طرح تقسیم فلسطین تهیه کرد . عملیات تروریستی با هماهنگی کامل میان سازمانهای نظامی و تروریستی و رهبران سیاسی صهیونیسم به موقع اجرا نهاده شد . یکی از مهمترین عملیات تروریستی صهیونیسم که در سایه حمایت قیمومیت انگلستان به انجام رسید ، کشتار دیر یاسین بوده که هدف مشخص و از پیش
تعیین شده ای را دنبال می کرد ، یعنی : قانع کردن ساکنان عرب به ترک سرزمین خود .
البته وضعیت شهرهای فلسطینی دیگر که توسط نیروهای صهیونیستی مورد هجوم واقع شدند ، بهتر از دیر یاسین نبود . خشونت و ترور در خلال ماههای می و آوریل سال 1948 غیر از طرد و اخراج آنان با نیرو و سیاست جنگ روانی که صهیونیستها با اعلان اینکه " ساکنان عرب فلسطینی برای فرار از کشتارگاهها می توانند راههای پیش بینی شده ای را انتخاب کنند " به اجرا گزارده بود ، یکی از علل اساسی آوارگی عرب فلسطینی به شمار می رفت . همچنان که روشهایی که صهیونیستها پس از اشغال روستاها و شهرهای عربی در پیش گرفتند ، به علت فراگیر شدن ترس و وحشت فلسطینیان از سرنوشتی مشابه ، تا حد زیادی نتایج همانندی برای آنان به بار آورد .
کمیته خدمات دوستان آمریکایی می گوید : " بیشتر کسانی که گریختند ، این کار را براساس انگیزه تمایل انسانی به وحشت از جنگ و فرار از مناطق جنگی انجام دادند . " این کمیته می افزاید : " همچنان که راهی که گروهها و بلکه اعضای یک خانواده برای فرار به جهات گوناگون در پیشگرفتند می تواند اندازه رعب و وحشتی را که در میان آنان پدید آمده بود نشان دهد " .
سازمانهای نظامی صهیونیستی در ضمن طرحهای نظامی به اجرای عملیات تروریستی نیز دست زدند . این سازمانها طرح " س - 2 " را برای اجرای نخستین مرحله آواره کردن ساکنان فلسطین ، که اهداف اصلی آن در کوبیدن مستمر فلسطینیان در همه جا و نیز یورش بر آنها و انفجار بمب در میانشان خلاصه می شد تهیه کردند . اما اعراب مقاومت خارق العاده ای از خود نشان دادند و توانستند پایگاه خود را نگاه دارند .
برای دومین مرحله آواره کردن فلسطینیان ، طرح " دال " تهیه شد که هدف اصلی آن " تسلط بر منطقه ای که سازمان ملل متحد به آنها داده بود ، به اضافه مناطقی که نیروهای صهیونیستی در خارج از مرزهای خود اشغال کرده بودند و بالأخره تشکیل نیرویی بود که احتمال شروع تهاجم از سوی نیروهای عربی منظم پس از پانزدهم ماه می ، وجود آن را ایجاب می کند " .
رهبران صهیونیستها نام طرح " دال " را بر طرح همه جانبه عملیات نظامی که در خلال ماه آوریل و اوایل ماه می 1948 م در نقاط مختلف فلسطین اجرا می شود و هدف آن جدا ساختن فلسطین از فلسطینیان و به سقوط کشاندن این ملت و از میان بردن پیوستگی و وحدت آنها با سرزمینشان ، بالأخره قرار دادن فلسطینی تحت اشغال نظامی صهیونیسم است اطلاق کردند .
عملیات نظامی که به مرحله اجرا درآمد عبارتند از : ناخشون ، هارئیل ، مسباراییم ، شامیتز ، جوفرسی ، یفتاح ، ماتاتیه ، مکابی ، جدعون ، باراک ، بن عامی ، الشوکة و شیفیفون .
ایگال آلون ، فرمانده نظامی سازمان پالماخ ، وسایلی را که صهیونیستها برای تحقق بخشیدن به اهداف خود از رهگذر این عملیات اتخاذ کرده اند چنین توصیف کرده است : " پنج روز بیشتر به فرا رسیدن روزی که اخطار شده فلسطینیان تهدید خود را عمل می کنند ، یعنی پانزدهم ماه باقی نمانده است . ما برآنیم که باید داخل منطقه جلیل را از ساکنان عرب پاک بسازیم تا سرزمینی یهودی در سراسر جلیل بالا برپای داریم . جنگهای طولانی ، نیروهای ما را تضعیف کرده و وظایف سنگینی در برابر ما قرار دارد یعنی : مسدود کردن راه تهاجم عرب ، بنابراین در جست وجوی وسایلی هستیم که بتوانیم به کمک آن ، ارتش خود را در پشت به کار نگیریم و به دنبال آن دهها هزار تن از دشمنان عرب خود را که در جلیل باقی مانده اند بگریزانیم . زیرا این ساکنان عرب ، پشت ارتش ما را در تهاجم خود خواهند کوبید .
ما کوشیدیم تاکتیکی برگزینیم که بر نتایج حاصل از سقوط صفد و شکست اعراب در منطقه ای که با عملیات ( ماتاتیه ) پاکسازی شد ، تکیه دارد .
این تاکتیک وظیفه خود را به نحو معجزه آسایی به انجام رسانید . من کدخدایان یهود را که روابطی با اعراب داشتند گرد آوردم و از آنها خواستم در گوش برخی از آنان زمزمه کنند که نیروهای عظیم امدادی یهود به جلیل رسیده اند و یهودیان به زودی تمام روستاهای الحولة را به آتش خواهند کشید و این کدخدایان باید به عنوان دوستان اعراب به آنها پیشنهاد کنند که قبل از فوت وقت از آنجا بگریزند .
این شایعه در سراسر مناطق حوله منتشر شد... و نقشه مزبور کاملاً به هدف خود دست یافت . ساختمان مرکزی پلیس در الخالصه بدون شلیک حتی یک تیر از سوی ما سقوط کرد و پاکسازی مناطق وسیعی از سرزمینهای عرب نشین جریان یافت و خطر تهاجم فلسطینیان از جاده های ارتباطی نقل و انتقالات رفع شد و ما توانستیم
خود را بر ضد مهاجمان در طول مرزها سازمان دهیم بدون آنکه از پشت خود در هراس باشیم . "
تبلیغات صهیونیستی بر متهم کردن دروغینی فلسطینیان عرب مبنی بر اینکه آنها خود در سال 1948 به خواهش رهبرانشان زمینهایشان را ترک گفتند متکی است . این اتهام بخشی از یورش همه جانبه ای است که نخستین هدف آن از میان بردن احساسات همدردی جهانی با ملت آواره عرب فلسطینی است .
مسأله فرار اعراب از فلسطین را ، طرحهای نظامی صهیونیستی و سیاست ترور و خشونت ، نیز سیاستهای تصرف اراضی و سازماندهی پیشوف و آواره کردن ساکنان قانونی فلسطین از رهگذر طرحهای صهیونیستی و یهودی کردن فلسطین ، مردود می شمارد . تسوی شیلوح نویسنده می گوید :
" هر کودکی امروز می داند که اگر فرار دسته جمعی عرب به سال 1948 نبود ، دولت اسرائیل نمی توانست - حتی در داخل مرزهایی که از سوی سازمان ملل متحد در نوامبر 1947 تعیین و تقسیم شده بود - بنیاد شود ، تا چه رسد در داخل خطوط وسیع آتش بسی که در پایان جنگ آزادی بخش مرزبندی شد ! "
پس از جنگ سال 1948 و اعلان تأسیس دولت اسرائیل ، نیروهای صهیونیستی توانستند پس از طرد واخراج ساکنان عرب فلسطین به آن سوی خطوط آتش بس ، به استثنای اقلیتی که از 156 هزار تن تجاوز نمی کرد ، بر 4/77% از خاک فلسطین تسلط یابند . آنگاه مسأله پناهندگان فلسطین در سطح بین المللی مطرح شد و کمیساریای عالی پناهندگان تابع سازمان ملل متحد طی گزارشی در دسامبر سال 1949 خاطرنشان ساخت که حدود 726000 فلسطینی که در هنگام جنگ 1948 به زور از سرزمین خود رانده شده اند ، پناهندگان را تشکیل می دهند ، زیرا اسرائیل تمام راههای بازگشت به فلسطین را بر روی آنها بسته است .
علی رغم آنکه قطعنامه های سازمان ملل متحد هر ساله بر ضرورت بازگشت پناهندگان فلسطینی به سرزمین خود یا گرفتن غرامت تأکید می ورزد ، اما تاکنون به علت امتناع اسرائیل از اجرای قطعنامه های مزبور ، هیچ یک به انجام نرسیده است . مجموع تعداد پناهندگان در قطعنامه نمایندگی سازمان ملل برای کمک و به کار گماردن پناهندگان فلسطینی ( اونروا ) در سپتامبر سال 1970 م حدود 436840 تن آمده است .
البته این رقم از تعداد حقیقی پناهندگان بسیار کمتر است زیرا تعیین و شناسایی پناهندگان از سوی اونروا از آغاز دارای معیارهای محدودی بوده و کسانی را که در نوارغزه و روستاهای مرز اردن می زیستند ، نیز برخی قبایل کوچ نشین را جزو پناهندگان به شمار نیاورده است ، بدین گونه پناهندگان ، بیش از نیمی از ملت فلسطین را تشکیل می دهند که از شرکت در روابط تولیدی کشاورزی در سرزمین وطن خویش محرومند ، به ویژه که70% از پناهندگان را ساکنان روستاها تشکل می دهند .
این معنی در ورای تأسیس اسرائیل دلایل ناپیدای مسدود کردن مرزهای آن در برابر پناهندگان و ممانعت از بازگشت به سرزمینشان است . بن گوریون می گوید : " ما باید به هر کاری برای جلوگیری از بازگشت پناهندگان فلسطینی دست می زنیم " . همچنان که ویرانی روستاهای عربی توسط نیروهای صهیونیستی ، یکی از عوامل مهم بروز مسأله پناهندگان بود ، اسرائیل سیاست انهدام روستاهای عربی را در پیش گرفت تا به فلسطینیان ثابت کند که روابط آنها با وطنشان دیگر به پایان رسیده و فلسطین دیگر وطن آنها به شمار نمی آید و در برابر صهیونیستهایی که در فلسطین اقامت دارند ، این حقیقت قطعی را تکوین بخشد که فلسطینیان هرگز به روستاهای خود باز نخواهند گشت .
کنت برنادوت میانجی سازمان ملل به تحقیق در اوضاع دو روستای معین پرداخت و در بیانیه خود نوشت این دو روستا بناحق مورد هجوم صهیونیستها واقع شدند و ساکنان آن به ناچار روستای خود را خالی کردند ، آنگاه انهدام جریان یافت . دکتر اسرائیل شاحاک در مقدمه بیانیه ای که تهیه کرد خاطرنشان می سازد :
" حقیقت مطلب در اطراف روستاهای عربی که قبل از سال 1948 م ، در چهارچوب زمینهایی که دولت اسرائیل بر آن تأسیس یافت ، برجای بود ، یکی از مهمترین اسرار در حیات اسرائیل شمرده می شود که می بایست از آن پاسداری کرد . هیچ نشریه یا کتاب یا رساله ای وجود ندارد که از تعداد یا مواضع آنها سخن گفته باشد . این هدف ما است . به خاطر آنکه اسطوره رسمی و مورد قبولی در مورد این سرزمینها گفت وگو کند که شایستگی آموزش در مدارس اسرائیلی و بازگویی به جهانگردان و بازدیدکنندگان را داشته باشد . "
دکتر شاحاک در بیانیه خویش فهرست 853 روستای عربی را از مجموع 475 روستایی که قبل از
1948 م . برجای بود ، ارائه می کند که مقامات اسرائیلی دست به انهدام و از بین بردن تمام نشانه های آن زدند . اقلیت عربی که در اسرائیل در محاصره هستند ، در معرض شکنجه و تبعیض نژادی قرار دارند . از تاریخ تشکیل دولت صهیونیستی ، حکومت نظامی که قوانین آن بر محروم ساختن ساکنان عرب از تمام حقوق اصلی از آنها تصریح می کند به اعراب فلسطین تحمیل شده است . پرفسور فوتیه می گوید :
" اسرائیل نه تنها نژادپرست است بلکه خود عین نژادپرستی است . چون از اسرائیل شاحاک ( که در دانشگاه عبری فعالیت می کند ) خواسته شد که اسرائیل را فقط در سه کلمه تعریف کند وی گفت : " نژادپرستی ، تروریسم ، نازیسم " . فوتیه همچنین گفت : " از اردوگاه بینوایان... اردوگاه بسیار بینوا... محروم از همه چیز... اردوگاه فلسطینیان جانبداری کردم " و اردوگاه بینوایان نه مقاومتی می کند و نه عقب می نشیند .
همچنان که اسرائیل به اتخاذ دهها اقدام ممکن دست یازید که هدف از آن مصادره اراضی اعراب بود ، چه آنها که در فلسطین اقامت داشتند و چه آنها که خارج ( اسرائیل ) به سر می بردند . هدف اصلی اسرائیل در ورای مصادره اراضی و املاک فلسطینیان ، خاتمه دادن به روابطی بود که فلسطینیان را به مام میهن ، فلسطین ، می پیوست ، نیز محروم کردن آنها از مهمترین منابع زندگی ، برای آواره ساختن آنها از سرزمینشان تحت فشار نیازمندی و فقر و تبدیل آنها از کشاورزان وابسته به زمین عربی خود ، به کارگرانمزدوری که از زمینها و املاک خود دور افتاده و همواره در معرض یورش و ترور و قوانین تجاوز و سرکوبگرانه قرار دارند بود .
نیروهای امنیتی و نیروهای نظامی اسرائیل همراه با یگان شماره 101 ، دست به حملات انتقامی وحشیانه ای بر ضد روستاهای عربی زدند که باعث تنفر افکار عربی جهان از اسرائیل شد ، مانند حمله ای که در اکتبر 1953 بر روستای قبیة و در سال 1956 بر روستای کفر قاسم کردند . ( نک : قبیه ، کشتار ) ، ( کفر قاسم ، کشتار ) .
اسرائیل ، آنچنان که بن گوریون یک مرتبه گفت ، ترجیح می دهد که فلسطین را کاملاً " پاک " از عرب ببیند ، اما بقای تعداد اندکی از آنها اسرائیل را بر آن داشت که طرحی برای تبدیل عرب به مجموعه ای از انسانهای فرو افتاده در پایین ترین سطح جامعه صهیونیستی از یک سو و ذوب شده در اقتصاد صهیونیستی از سوی دیگر تهیه کند . اسرائیل می خواهد اعراب را از سرزمینشان دور نماید ، اما این بار نه از طریق راندن آنها به خارج از فلسطین ، بلکه در پی آن است که آنها را به داخل براند یعنی فلسطینیان را در شهرهای اسرائیلی به اردوی فقر و بینوایی سوق دهد و وجودشان را در خدمت اقتصاد اسرائیل به کار گیرد و وادارشان سازد که " به ویژه " به کارهای سخت و پست تن در دهند . اسرائیل به روند ریشه کنی اجتماعی و لگدمال کردن تمامی ملت به نفع بیگانه پرداخت .
بیش از نیم قرن از تأسیس ( دولت اسرائیل ) می گذرد و هنوز رهبران این دولت در اندیشه رهایی از اقلیت عرب آنجا هستند . تسوی شیلوح از قول اسحاق رابین نخست وزیر سابق در این باب می گوید : " مسأله فلسطین ، اینک یکی از مسائل پیچیده در کشمکش عربی - - اسرائیلی است ، با آنکه مسایلی چون این در جهان متمدن حل شده است . اوضاع پس از جنگ بین المللی دوم را مثال می زنیم . در آن هنگام این مسأله از طریق تبادل ساکنان می توانست حل شود و طبیعتا هیچ انگیزه ای برای به کارگیری زور نبود ، آنچنان که روسیه در گذشته چنین کرده بود . من معتقدم که امکان انتقال ساکنان بدون توسل به قوه قهریه هست . "
مآخذ :
- وایتس ، یوسف : مقاله ای منتشر شده در روزنامه اسرائیلی دافار به تاریخ نهم سپتامبر 1967 م .
- یعقوب ، محمدحافظ : نظرة جدیدة الی تاریخ القضیة الفلسطینیه ، 1918 ، 1948 ، بیروت 1973 .
- شیلوح ، تسوی : مقاله " اقوال و اضحه لعرب اسرائیل " ، روزنامه یدیعوت احرنوت به تاریخ بیست و یکم مارس 1976 م .
- دیوز ، جان : کیف و لماذا عرب الفلسطینیون من فلسطین ؟ ، مجله الشرق الاوسط العالمیة ، ج 1 ، شماره 2 ، می 1961 م .
- خالدی ، ولید : خطة دالت ( دالD ) ، مجله الشرق الاوسط العالمیة ، ج 37 ، شماره 9 ، نوامبر 1961 .
- رزوق ، اسعد : الهصونیة و حقوق الانسان العربی ، بیروت 1968 م .
- قهوجی ، حبیب : عرب فلسطین المحتلة عام 1948 ، انتمأ و صمود ، دمشق 1976 م .