ایوبیان ( فلسطین در دوره - )

از دانشنامه فلسطین


دولت ایوبی ، زاییده حرکت صلیبی است ، چرا که بیداری اسلامی به عنوان عکس العمل پیدایش وجود صلیبی ها در سرزمین مسلمانان ، در خاور نزدیک به وجود آمد و اولین بار در اواخر قرن 11 میلادی ، در جهاد و حرکت و مبارزه گسترده ای که با ظهور و پیدایش خطر صلیبی آغاز گردید ، مجسم شد .

هنگامی که صلیبیان توانستند در " الرها " و " انطاکیه " و " طرابلس " و " بیت المقدس " مستقر شوند مسلمانان تضعیف نشدند . از زمان رسیدن صلیبیها به سرزمین شام ، حملات ، گاهی از موصل و زمانی از مصر برای رویارویی با جنگ جویان آغاز گردید . در این تلاشها نیروهای سیاسی اسلامی منتشر در سرزمین شام ، شرکت داشتند ولی همه این تلاشها از سوی نیروهای سیاسی کوچکی بود که به علت گروه بندیهای سیاسی و مکتبی و نژادی از یکدیگر جدا مانده بودند . به طوری که در برابر صلیبیها که در سرزمین اسلامی منتشر شدند و روز به روز بر شهرها چیره گشته ، دژها و قلعه ها ایجاد کرده و به امنیت اهالی تجاوز نمودند ، دچار ضعف گردانید . تا اینکه مسلمانان در نیمه اول قرن دوازده میلادی دریافتند که نقطه شروع برای رویارویی با دشمن غاصب و بازگرداندن سرزمین اشغال شده ، اتحاد و ایجاد جبهه نیرومند اسلامی است بین فرات تا نیل برای رفع خطر صلیبیان و محاصره آنها در سرزمین پهناور اسلامی تا بتوانند با یورش از همه سو ، دشمن را نابود سازند . تا اینکه عمادالدین زنگی فرماندار موصل شروع به اجرای این طرح نمود ، و اجرای آن به دست نورالدین محمودبن زنکی که نفوذش از حلب تا شام و قاهره گسترده بود ، به پایان رسید . پس از وفات وی در سال 570ه - /1174م ، صلاح الدین در مصر آزاد ماند تا این وحدت را به نیرویی مبدل سازد تا در پی اضمحلال ساختار صلیبی ، بر سرزمین شام غلبه کند .

دوره ایوبیان در فلسطین را می توان به سه دوره یا مرحله متفاوت که هر کدام نشان دهنده مرحله معین با شرایط و خصوصیت مشخص می باشد ، تقسیم نمود .

  1. ایوبیان قبل از حطین ( 570 - 582ه - /1174 - 1186م ) : این دوره با استقلال مصر توسط صلاح الدین ، پس از وفات نورالدین زنکی ، و خروج وی از مصر به شام برای هماهنگی نیروهای مسلمانان شروع شده و با کامل شدن و تجدید بنای جبهه متحد به سال 582ه - /1186م به پایان می رسد .

صلاح الدین بر مصر و مغرب و نوبة و غرب شبه جزیره عربستان و فلسطین و سوریه میانه و موصل تسلط داشت و بدین وسیله بر فرنگیها ( صلیبیها ) مسلط شده و آنها را محاصره نمود ، مملکت قدس فرنگی در آن مرحله به اوج رشد و گسترش خودرسید و سلطه خود را بر سرزمین فلسطین از ساحل در غرب تا کرک و سرزمین اردن در شرق ، و از الجلیل در شمال تا وادی عربة و أیله در جنوب ، گسترش داد ، بر راههای ارتباطی حکم راند و مانع ارتباط بین فلسطین و مصر گردید ولی نتوانست بر سرزمین فلسطین سلطه کامل داشته باشد ، بلکه قلعه ها و شهرهای آنها که بیشتر اهالی را در خود جای می دادند ، در وسط اقیانوس بزرگ اسلامی منزوی و محصور ماندند .

ب - ایوبیان از حطین تا وفات صلاح الدین ( 583 - 588ه - /1187 - 1192م ) : سرزمین فلسطین در سال 1187583شاهد تحول و دگرگونی بزرگ و ورود به مرحله جدیدی از مراحل تاریخی اش در عصر ایوبی گردید . در آن زمان صلاح الدین از تجدید بنای جبهه متحد اسلامی فارغ شد و توانست با تمام نیرو روانه مملکت فرنگی گردد . در واقع صلاح الدین نمی توانست در برابر تجاوز صلیبیان به سرزمین مسلمانان ، نه تنها در فلسطین بلکه در دریای سرخ و حجاز ، علی رغم مصالحه موجود بین خود و آنها ، بی تفاوت باشد ، لذا جنگ وسیعی را علیه صلیبیان فلسطین آغاز نمود که طی آن در نبرد حطین به سال 583ه - /1187م شکست سختی به آنها وارد نمود و موفق شد اغلب شهرهای ساحلی و بنادری را که صلیبیان اشغال کرده بودند ، آزاد سازد تا این که جهاد و حرکتش با آزادساختن بیت المقدس و راندن صلیبیها از آنجا به اوج خود رسید . بی تردید این اقدامات صلاح الدین ظرف چند ماه ، توازن نیروی مسلمانان و صلیبیها را تغییر داد ، بلکه چهره فلسطین را طوری عوض کرد که در اواخر سال 583 ه - /1187م با چهره فلسطین در آغاز همان سال بسیار متفاوت بود هر چند گفته شده که فرنگیها توانستند با سومین حمله صلیبی وجود خود را در فلسطین حفظ کنند و به موجب صلح رملة به سال 588ه - /1192م ، موافقت صلاح الدین را مبنی بر باقی ماندن حکومتشان بر سواحل فلسطین که از صور تا یاما ، پایتخت و عکا ، امتداد داشت جلب نمایند ولی پس از سال 583ه - /1187 م عقربه های ساعت زمان هرگز به عقب برنگشت . و میان یک کشور فرنگی در فلسطین به پایتختی بیت المقدس - با تمام میراث فرهنگی و بار معنوی - و حاکم بر شهرها و قلعه ها و دژها از شرق اردن تا دریای سرخ ، و دریای مدیترانه شامل تمام ساحل فلسطین و مملکتی که پایتخت آن شهر بی دفاع عکا و سلطانش فقط بر نوار ساحلی حاکم بود - هر چند که اهمیت شهرهای آنجا بیشتر شده بود ولی به دلیل قطع ارتباط با داخل سرزمین همواره در معرض نابودی بودند - تفاوت زیادی وجود داشت . تمامی منابع تأکید می کنند که کشور صلیبیها که به دست صلاح الدین در حطین سقوط کرد و بعد در عکا احیا شد ، ضعیف و پر و بال شکسته بود و صلیبیها از حالت هجوم ، به حالت دفاع تغییر حالت دادند ، و پادشاهان آنها در عکا بازیچه دست سردمداران خود قرار گرفتند . بازرگانان ایتالیایی نیز علاوه بر آن که همیشه مراکز مهمی را در بنادر فلسطین و مرزهای آن برای خود حفظ کردند ، در توجیه سیاست فرنگیها در عکا کلامی نافذ داشتند که باعث شد جنبه تجاری - اقتصادی آن بر جنبه سیاسی - جنگی غلبه کند .

پس از 88 سال تسلط صلیبیها بر بیت المقدس و شهرهای مرکزی فلسطین ، چهره آن به سرعت تغییر یافت . با ضغف نفوذ صلیبی ، رنگ اصیل عربی اسلامی آن اعاده شد و امنیت و صلح که عامل آن شرایط فعالیت اقتصادی بود ، برقرار گردید . خود بیت المقدس در آغوش مردم خویش ، شکوفایی مجدد یافت ، و زائران از سرزمینهای مختلف به سوی او می آمدند و مسجدالاقصی یکبار دیگر مرکز فقها و محدثین و بزرگان دین از استادان و طلبه ها گردید و این در حالی بود که اهل کتاب نیز اماکن مقدسه خود را با آزادی و امنیت کامل زیارت می کردند . تا جایی که صلاح الدین برای حمایت از مسیحیان که به زیارت کلیسای القیامة می رفتند نگهبانی اختصاص داده بود .

ابوشامة در مورد اوضاع ، اوایل صلح الرملة سال 588ه - /1192م می گوید : جمعیت عظیمی از حجاج مسیحی به قدس آمدند ، سلطان صلاح الدین در را به روی آنان گشود و هنگام بازگشت آنان ژاندارمها را همراه شان به یافا فرستاد .

ج - ایوبیان پس از صلاح الدین ( 589 - 659ه - /1193 - 1260 م ) : در دوره ایوبی فلسطین وارد مرحله سوم و اخیر تاریخی خود شد ، که پس از وفات صلاح الدین به سال 589ه - /1193م بوده و مرحله ای است که تا پایان دولت ایوبی در فلسطین به سال 659ه - /1260م ادامه داشت . مرحله مذکور ، با وجود کوتاه بودن مدتش ، به ضعف نفوذ صلیبیها در فلسطین و دگرگونی میزان قدرت به نفع مسلمانان مشهور بود . علت و دلیل آن ، وجود صلاح الدین در رأس حکومت بود ، مرد نیرومند و قدرتمندی که دشمنان از او وحشت داشتند و مورد احترام دوستان بود . با رهبری او اتحاد ایوبی همچنان باقی و پایدار ماند و خود را بر دیگران تحمیل می نمود .

اطرافیان صلاح الدین از پسران و برادران و برادرزادگان و خانواده اش هر کدام در حدود و مناطقی که بزرگشان صلاح الدین ترسیم می کرد باقی ماندند . و این امر بر دولت ایوبی و به طور کلی از فرات تا نیل و به ویژه بر فلسطین جایی که دشمن متجاوز همچنان در ساحلش مستقر بود ، فضایی از نظم و ترتیب می بخشید . با وجود سختیهایی که صلاح الدین در اواخر عمر خود با آن مواجه گردید و باعث انعقاد صلح الرملة با صلیبیها و به رسمیت شناختن حکومت آنها بر ساحل فلسطین شد ، اوضاع و احوال همچنان به حال خود باقی ماند .

در این مرحله ورود حجاج مسیحی از غرب به فلسطین ادامه داشت و چندین حمله صلیبی در دوره های مختلف جهتبازگرداندن بیت المقدس انجام گرفت که اغلب متوجه فلسطین بود . این حملات از لحاظ تعداد و تجهیزات اندک و ناچیز و به همین خاطر ، تأثیر آن در شرق اندک بود .

اما در رابطه خود خاندان ایوبی ، صلاح الدین دولتی را که از فرات تا نیل گسترش داده بود و نیز مسئوولیت خطیر به پایان بردن سیاستش در جهاد علیه صلیبیها را به جای گذاشت ، به طوری که هیچ یک از جانشینان وی نتوانستند به هنگام حفظ مملکت و قدرت خود این سیاست را به پایان ببرند و این به خاطر وجود دشمن متجاوزی بود - که در صلیبیان تجلی یافته بود - که به اشغال بخشی از اراضی می پرداخت . این وضعیت ، خلاء بزرگی بود که صلاح الدین به هنگام وفاتش در 27 صفر 589ه - /1193 م ، از خود بر جای گذاشت ، و هیچ یک از هفده پسرش ، و یا برادران و برادرزادگانش نتوانستند آن را پر کنند . نفوذ ایوبیان در فلسطین تا سال 1253 پایدار بود یعنی زمانی که پیمان صلح بین ممالیک در مصر و ایوبیان شام بسته شد و به یک شکل دیگر تا نبرد عین جالوت به سال 1260م ادامه یافت .

ملاحظه می شود که صلاح الدین در دوره اول تاریخ خود ، در پایه ریزی اساس حکومت ، بر برادران و برادرزادگان و پسر عموهایش تکیه کرد و مقام و مناصب بزرگ رابه آنها اختصاص داد . ولی طولی نکشید که سیاستش را تغییر داد و مناصب بالا را برای پسران و مقامات پائین تر را برای برادران و نزدیکان خود در نظر گرفت . بدین ترتیب پسران صلاح الدین مقام و پستهای والا را انتخاب می کردند و دیگر نزدیکان ، بخشهای کم اهمیت تر را به عهده می گرفتند .

[[ پرونده : | ج3/ص 247 ]]

فلسطین ( ساحل و بیت المقدس ) به اضافه بعلبک ، صلخد ، بصری ، بانیاس ، هونین ، تبنین تا داروم در نزدیکی مرزهای مصر ، از آن نورالدین علی پسر بزرگ صلاح الدین بود . پسر دومش عمادالدین عثمان ، مصر را برگزید . پسر سومش ظاهر غازی ، حلب و شمال سوریه را انتخاب کرد . ملک عادل اول ، محمدبن ایوب ، برادر صلاح الدین کرک واردن را برداشت . علاوه بر آن ، جزیره و دیار بکر را که تیولهای ( اراضی ) پراکنده ای بودند ، صلاح الدین به وی بخشیده بود ، که با اهمیت و مقام عادل که با گذشت زمان بر آن افزوده می شد ، متناسب نبود . اما دیگر پسران صلاح الدین و برادران و نزدیکانش ملکها و زمینهای کم اهمیت و کوچکی را که در شمال شام و سرزمین الجزیره و یمن قرار داشت مالک شدند .

طولی نکشید که اختلاف و درگیری بر سر ارث بین پسران خاندان ایوبی در گرفت . زیرا صلاح الدین برای سلطنت و حکومت پس از خود ، پسرش افضل نورالدین علی حاکم دمشق و فلسطین را جانشین قرار داده بود تا پس از وی برترین حکمرانی و اعمال قدرت در دیگر مناطق کشور از آن او باشد ، اما أفضل به خاطر ضعف و سوء کردار و روی آوردن به لهو و لعب و لذت جویی ، کسی نبود که لیاقت و صلاحیت چنین وظیفه مهمی را داشته باشد ، و این باعث شد که امرای بزرگ و مشاورین پدرش او را ترک کرده و به برادرش عزیزعثمان جهت استمداد از وی علیه أفضل روی آوردند . بدین ترتیب سلسله جنگهایی میان برادران به سال 590ه - /1194م در گرفت ، که فرصت خوبی را برای عمویشان عادل اول سیف الدین ابی بکر فراهم نمود تا به داخل صفوف آنها و نیز مردم نفوذ کرده و مطامع و نیات خود را برآورده کند . هنوز سال 596ه - /1200م به پایان نرسیده بود که عادل موفق شد تا به رهبری خود دولت ایوبی را متحد سازد . بدین ترتیب او پادشاه تمام سرزمینها گردید . فرمانروایی مصر و بیت المقدس و دمشق به دست او افتاد ، و این در حالی بود که ظاهر غیاث الدین غازی در حلب سلطنت عمویش عادل اول را به رسمیت شناخت . عادل اول به کمک فرزندانش دولت خود را سازمان داد و پسرش کامل محمدبن أیوب را جانشین خود در مصر قرار داد و معظم عیسی بن محمدبن أیوب را در دمشق گماشت و حکومت حران و الأوحدو میا فارقین را به اشرف واگذار کرد . سلطان عادل بر تمامی این مناطق نظارت کامل داشت . او از ممالک تحت سلطه پسرانش دیدن می کرد و ریاست کل این ایالتها به او تعلق داشت . توسط او جبهه اسلامی بار دیگر متحد شد و در مقابل فرنگ قرار گرفت . ریاست این جبهه با قدرتمندترین مرد زمان و آگاه ترین شخص به امور فرنگ در حالت جنگ و صلح بود . واقعیت این است که فرنگیها در شرق ، و صلیبیان منفعت طلب در اروپای غربی ، به تلاشهای عادل سیف الدین در بازگرداندن و تجدید وحدت جبهه اسلامی به دیده نگرانی می نگریستند . در این بین در سال 594ه - /1197م گروههایی از صلیبیان آلمان وارد عکا شدند و فضای آرام و صلح آمیز میان مسلمانها و فرنگیها از زمان صلح الرملة را برهم زدند و در ساحل و حتی در اطراف قدس پراکنده شدند . عادل سیف الدین نتوانست در برابر این تجاوز سکوت اختیار کند . لذا به جمع آوری نیروهای ایوبی پرداخت ، و شکست سختی را در تپه العجول در نزدیکی غزه به فرنگیها وارد کرد . آنگاه عادل ضربات خود را ادامه داد و بر یافا استیلا یافت . و فرنگیها در سال 595ه - /1198م بر اساس صلح الرملة که صلاح الدین و ریچارد شیردل بر آن توافق کرده بودند ، قرارداد صلحی را بر پایه حفظ فتوحات جدید منعقد ساختند . صلیبیان ، بیروت و جبیل را از آن خود کردند ، عادل ، بر یافا چنگ انداخت . و منطقه صیدا بین دو طرف تقسیم گردید . این صلح که تا سه سال اعتبار داشت ، برای عادل فرصت خوبیفراهم نمود تا طرح خاص خود را در راه متحد کردن جبهه اسلامی تحت فرماندهی خود به کار برد .

گردانندگان طرحهای صلیبی در غرب اروپا ، پس از صلح الرملة ، در رابطه با طرحهای خود ، به اهمیت و عظمت مصر به مثابه پایگاه بزرگ تمرکز ایوبیان به هنگام جنگ با فرنگی ها در شام ، و خطه ای که صلاح الدین نیز تمام نیازمندیهای انسانی و مادی خود را از آن تأمین می کرد ، پی بردند و به همین دلیل جنبش صلیبی با آغاز قرن 13 میلادی وارد مرحله جدیدی شد ، که مصر شاهد بخش اعظم فعالیتهای صلیبیان و رویارویی با حملات بزرگ صلیبیها در دلتای نیل بود .

چهارمین حمله اروپای غربی برای مقابله با مصر در اوایل قرن سیزده میلادی ، اولین حمله سخت صلیبی به شمار می رفت ولی آنچه که قابل پیش بینی نبود ، کشاندن این حمله در سال 601ه - /1204م به طرف قسطنطنیه بود که صلیبیها وارد آنجا شده و آن را غارت کردند .

در این مدت ، سلطان عادل و شاه آموری دوم پادشاه صلیبی عکا از بازتاب حمله صلیبی مذکور برحذر بودند و هرکدام از آنها با احتیاط کامل رفتار می کردند . آنگاه آموری خواستار صلح با عادل شد و در همان سال ، صلح عملاً برقرار گشت . به موجب این صلح ، عادل ، سهم مخصوص مسلمانان در صیدا ، لد و رمله را به فرنگیها واگذاشت و ناصره را جهت تسهیل در امر حجاج مسیحی به آنها بخشید . علاوه بر آن عادل در این صلح ، یافا را که قبلاً در اواخر سال 594ه - /1197م پس گرفته بود ، به آنها بازگرداند . شکی نیست که این صلح در حد خود ، بخشی از سهل انگاری عادل نسبت به فرنگیها را نشان می دهد که این انعطاف و سهل انگاری تا حد تفریط که صفت ملازم عادل بود ، پیش رفت . وی در تاریخ به کوتاهی و تفریط شهرت داشت و این صفت به پسران او نیز به ارث رسید .

در سال 606ه - /1210م پادشاه جدیدی به نام " حنادی برین " ، تاج گذاری کرد که به تجدید صلح با سطان عادل شتافت . جنگجویان راهب الدوایه که به تعصب اشتهار داشتند ، به تحریک مسلمانان پرداختند که باعث شد پادشاه " معظم عیسی بن عادل " همراه سپاهیانش به مقصد عکا خروج کند . سبط بن جوزی تاریخ نویس که او را همراهی می کرد ، گذشت و فداکاریهای مسلمانان را به هنگام جهاد به خوبی وصف کرده است . او می نویسد که " زنان موهای خود را به عنوان طناب برای مجاهدان بافتند و شاه " معظم عیسی " این موها را در مسجد جامع نابلس در مقابل خود قرارداد و شروع به گریه و زاری نمود که آن روز بسیار باشکوه بود . "

پس از آنکه مسلمانان خسارتهای سنگینی به سرزمین صلیبیان در نزدیکی عکا وارد کردند و نیز پس از جمع آوری غنایم و به اسارت گرفتن صلیبیان ، به سوی کوه طور ، جایی که معظم عیسی قلعه محکم و نیرومندی ساخته بود راهی شدند . این قلعه مشرف به سرزمین ناصره بود و سرزمین الجلیل را از هر گونه غارت از سوی فرنگیها حمایت می کرد . این امر موجب رعب و وحشت فرنگیها گردید ، سریعا با سلطان عادل برای مدت 6 سال پیمان صلح بستند ( 608 614ه - /1211 1217 م ) ولی در طی آن برنامه جنگ با مصر را به کمک اروپای غربی طرح ریزی می کردند .

مدت و مهلت آتش بس مذکور با صلح و آرامش به سر آمد ، ولی در پائیز 1217م صلیبیان به قلعه جدیدی که سلطان عادل در کوه طور جهت تسلط بر سرزمین الجلیل بنا کرده بود هجوم بردند . صلیبیان اگر چه توانستند در استیلا بر بیسان و غارت بعضی از املاک اسلامی موفق شوند ولی در تحقق هدف خود شکست خوردند . سلطان عادل زمانی که به مشکلات ناشی از این قلعه پی برد ، آن را ویران کرد و با زمین یکسان ساخت ، زیرا این قلعه در نزدیکی عکا قرار داشت و نگهداری و محافظت آن دشوار بود .

اما حنادی برین پادشاه فرنگ در عکا در سال 1218615م در رأس گروهی از طریق دریا و عکا ، عازم دمیاط گردید .

هنگامی که صلیبیان در زمین دلتا مشغول کار بودند سلطان عادل به سال 615ه - /1218م وفات یافت و پادشاه معظم عیسی در دمشق تصمیم گرفت حملات خود را علیه فرنگیها در فلسطین ادامه دهد تا از شدت فشار آنها بر مصر بکاهد لذا بر قیساریه هجوم برد . بر آن چیره گشت و قلعه آن را منهدم کرد . باوجود این ، معظم عیسی از سرانجام پیروزی صلیبیان در مصر خوف داشت لذا به از بین بردن دژهای مستحکم فلسطین ، مانند تبنین و بانیاس و صفد پرداخت تا به چنگ فرنگیها نیافتد . حتی به فکر تخریب باروهای شهر بیت المقدس افتاد و شروع به از بین بردن برجهای آن نمود تا فرنگیها به هنگام استیلا بر شهر ، از آنها استفاده نکنند .

واقعیت این است که پادشاه معظم ، در ترس و وحشت خود مبالغه نمی کرد ، چرا که برادرش کامل محمد ، وقتی به سؤ موضع خود در برابر صلیبی ها پی برد ، خواستار تخلیه مصر از جانب فرنگیها گردید تا در مقابل ، قدس ، عسقلان ، طبریه ، جبلة ، لاذقیه و سایر فتوحات ساحلی صلاح الدین را به آنها اهدا کند . یعنی اینکه سر حد بیت المقدس قدیم و همچنین فلسطین ، به غیر از کرک ( اردن ) و شوبک ( وادی عربه ) را به قبل از جنگ حطین به سال 583ه - /1187م بازگرداند . ولی صلیبیها خواسته وی را رد کردند زیرا علاوه بر فلسطین ، به تمام مصر چشم طمع داشتند . صلیبیها در سال 616ه - /1219م بر دمیاط استیلا یافتند ولی صرفنظر از بروز جدایی و اختلاف بینرهبران آنها چند اشتباه استراتژیکی مرتکب شدند که به شکست و عقب نشینی آنها از دلتا به سال 618ه - /1221م سپس انعقاد آتش بس هشت ساله با ایوبیان تا سال 626ه - /1229منجر گردید . قرار بود فرزندان سلطان عادل در رویارویی با خطر صلیبیان متحد گردند که دوباره از هم گسستند و رشته پیوند و پیمان آنها به دنبال شکست حمله پنجم صلیبی ، از هم گسیخت و اختلاف بین آنها به ویژه میان کامل احمد در مصر و برادرش معظم عیسی در دمشق شدیدتر شد . اهمیت و خطر ناشی از این جدائی تا حدی بود که باعث گردید هر یک از آنها از قدرت خارجی ( بیگانه ) کمک بگیرند . معظم عیسی از خوارزمیان استمداد نمود ، و کامل محمد از فردریک دوم امپراتور غرب در سیسیل کمک خواست ، ولی قبل از این که برخورد عملی بین آن دو رخ دهد ، پادشاه معظم عیسی یافت و پسر جوانش ناصرصلاح الدین داود به جای او نشست ولی طولی نکشید که به لهو و لعب مشغول گردید و از منافع کشور روی گرداند . بی مبالاتی ناصرصلاح الدین ، به عموهایش کامل و اشرف فرصت تا املاک برادرشان معظم را تقسیم کنند . آنها املاک کرک ، بلقا ، صلت ، اغوار ، و شوبک را به ناصر داوود بخشیدند .

بی شک این تحول و دگرگونی جدید در روابط فرزندان سلطان عادل ایوبی ، به نفع امپراطور فردریک که به سال 1228625 ، به امید دستیابی به بیت المقدس ( براساس وعده کامل به او ) تا عکا پیش رفته بود ، نبود . ملک کامل به خاطر قرارداد و همکاری قبلی فیمابین ، حیران ماند و نتوانست او را کنار بزند و یا به جنگ بپردازد لذا نامه ای به او نوشت و او را مورد لطف و محبت قرار داد . اما امپراطور موضع سختی داشت زیرا زمانی به شرق آمده بود که جنگ بین او و بابویه در غرب اروپا شدت گرفته بود ، لذا حریص تر شد تا بیت المقدس را در شرق به جای موقعیت از دست رفته در غرب به چنگ آورد . منابع حاکی است که این امپراطور حتی در یکی از گفت وگوهایش با سلطان کامل گریه کرد . صفت و روحیه سهل انگاری و آسان گیری که از پدرش عادل به ارث برده بود ، بر وی غلبه کرد و تا حد تفریط پیش رفت ، به طوری که با امپراطور فردریک دوم سال 626ه - /1129م به مدت ده سال پیمان صلح بست . به موجب این صلح ، کامل ، بیت المقدس و بیت لحم و ناصره را - به غیر از تبنین و صیدا - به فرنگیها بخشید . در رابطه با بیت المقدس مقرر شد که با تمام خرابیها ، و بدون ترمیم قلعه و باروها باقی بماند ، و دیگر روستاهای قدس در دست مسلمانان باقی باشد بی آنکه فرنگ ، سلطه و حاکمیتی و آنها داشته باشد و حرم به همراه صخره و مسجدالاقصی و اطراف آن در اختیار مسلمانان قرارگیرد . ( نک - : یافا ، صلح - ) بدین ترتیب فرنگیها بدون جنگ توانستند بیت المقدس را به سال 626ه - /1229باز پس گیرند و این امر احساسات عمومی مسلمانان را برانگیخت ، این بلا بر مسلمین گران آمد و آنها کامل را به شدت محکوم کردند . در دیگر نواحی نیز هجوم و حملات علیه او افزایش یافت . در ربع دوم قرن سیزدهم میلادی ایوبیان فلسطین با ضعف مواجه شدند و سعی نکردند تا از اوضاع آشفته و پریشان فرنگیها در آن زمان ، استفاده کنند .

این در حالی بود که خطر خوارزمیان و به دنبال آنها مغولان - بر ممالک ایوبی از جانب شمال شرقی افزایش یافت . ایوبیان به جای این که در الجزیره و شمال شام و فلسطین و مصر تلاشهای خود را در برابر آن خطر هماهنگ سازند ، در داخل خود منقسم شدند که آن انقسام به طور آشکار بین اشرف ایوبی حاکم دمشق و برادر بزرگش سلطان کامل محمد در مصر ، به وجود آمد . پادشاه اشرف به سال 635ه - /1237م وفات یافت و برادرش ملک صالح اسماعیل جانشین وی شد . او تشکیل پیمان عمومی و همه جانبه با سلطان کامل را بازگرداند . ولی سلطان کامل در برابر آن تجمع از پای نشست و از مصر به قصد استیلا بر دمشق خروج کرد تا صالح اسماعیل را از حکوت دمشق برکنار سازد .

در هرصورت طولی نکشید که سلطان کامل به سال 1238636م وفات یافت و مرگش تهدیدی بر تفرقه دولت ایوبی محسوب شد . به طوری که پسرش عادل دوم ، یا کوچک ، که سلطنت به او رسیده بود از عهده متوقف کردن جریان اختلاف و جدایی بین فرزندان خاندان ایوبی برنیامد . صالح نجم الدین ایوب پسر کامل ، توانست درسال 1239637م بردمشق استیلا یابد که منجر به جنگ بین او و برادرش عادل دوم گردید . پیروزی صالح اسماعیل عموی عادل دوم ( کوچک ) بر صالح ایوب ، در بازپس گرفتن دمشق و طرد صالح ایوب از آنجا برشدت آن جنگ افزود . صالح ایوب به دست ناصرداود حاکم اردن و کرک اسیر شد ، تا این که سرانجام او را آزاد کرد و با وی بر سر حمله به مصر برای جدایی آن از عادل دوم توافق کردند . صالح ایوب به سال 638ه - /1240م موفق شد وارد مصر گردد و پادشاه آنجا شود ، و پس از آن به فکر خونخواهی و انتقام عمویش صالح اسماعیل ، که قبلاً او را از دمشق رانده بود ، افتاد .

در این گیرودار روابط بین فرزندان خاندان ایوبی در مصر و شام ، عمومیت یافت و مهلت صلح یافا که در سال 627ه - /1229م بین کامل و فردریک دوم منعقد گردیده بود ، به پایان رسید . ناصرداود حاکم اردن از اقدام فرنگیها مبنی بر استحکام دژهای بیت المقدس ، برخلاف شروط مورد توافق در صلح یافا ، استفاده کرده بر قدس چیره گشت و فرنگیها را از آنجا بیرون راند . صلیبیان از اختلاف بین صالح اسماعیل در دمشق و برادرزاده اش صالح نجم الدین ایوب که به دنبال برکناری عادل کوچک در سال 1240م سلطنت مصر به او واگذار گردید ، استفاده کردند . صالح اسماعیل دست کمک و مساعدت به سوی آنها علیه صالح نجم الدین ایوب در مصر و ناصرداود حاکم کرک ، دراز کرد و در عوض مساعدت و کمک آنها ، بیت المقدس و عسقلان ، قلعه شقیف و رودالموجب ( ارنون ) و توابع آن ، قلعه صفد و سرزمینهای آن ، نیمی از صیدا ، طبریه و توابع آن ، جبل عامل و دیگر سرزمینهای ساحلی را به آنها بخشید که احساسات مسلمانان ناراضی را برانگیخت و آنها شروع به نافرمانی از حکومت صالح اسماعیل نمودند . بدین ترتیب بیت المقدس بار دیگر به دست فرنگیها افتاد و صالح اسماعیل به آنها وعده داد که در صورت به دست گرفتن حکومت مصر ، بخشی از آن را به آنها اعطا نماید .

صلیبیان قوای خود را در غزه جمع کردند و در این زمان صالح اسماعیل با چند پادشاه ایوبی در شمال شام هم پیمان گردید و همگی به هم پیمانان فرنگی خود در غزه پیوستند . ولی صالح نجم الدین ایوب سپاهیانش را از مصر جهت رویارویی با این موضع گیری به غزه فرستاد و در این مکان ، رویدادی ناگهانی رخ داد ، به طوری که ارتش شام ، هم پیمانی با فرنگیها را در برابر برادرانش در سپاه مصر رد کرد ، تا این که سپاهیان شام به طرف ارتش مصر حرکت کرده و همه با هم به سوی فرنگیها حمله ور شدند آنها را شکست دادند و تعداد بیشماری از آنان را به اسارت گرفتند . بدین ترتیب فرنگیها با یأس و ناامیدی مواجه شدند و به سرعت به طرف عسقلان جائی که با صالح نجم الدین ایوب در سال 638ه - /1240 م . پیمان صلح بسته بودند ، عقب نشینی کردند ، صلحی که به موجب آن ، صالح ایوب حق فرنگیها در مالکیت شقیف و رود موجب ( ارنون ) و سرزمین الجلیل ، به همراه تبنین و هونین و طبریه و طور و کوکب ، به اضافه بیت المقدس و بیت لحم و مجدل یافا و عسقلان ، را به رسمیت شناخته بود .

بسیار روشن است که سعی صالح ایوب در راضی کردن فرنگیها و تجدید صلح با آنها به دلیل ترس و وحشت او از اهداف عمویش صالح اسماعیل در دمشق بوده که همچنان در صدد حیله و توطئه علیه او بود . اسماعیل در کرک با ناصرداود هم پیمان شد و خواستار کمک فرنگیها در فلسطین ، در برابر تسلط کامل و شامل آنها بر بیت المقدس گردید . بدین معنی که فرنگیها بر حرم شریف و مسجد الأقصی و گنبد الصخرة که از زمان صلح یافا ، هرچند به طور ظاهری ، در حوزه مسلمانان قرار داشت ، مسلط شود . یکی دیگر از افرادی که دست کمک به سوی فرنگیها در برابر دشمنان بلند کردند ، صالح نجم الدین ایوب بود که وی نیز همانند رقبایش ، به همان بهایی که آنها در ازای جلب کمک پرداخت کرده بودند ، تن در داد . بدین ترتیب ، پادشاهان سه گانه ایوبی ، صالح ایوب و صالح اسماعیل و ناصرداود شروع استیلای فرنگیها بر حرم شریف را به رسمیت شناختند .

ولی فرنگیها از صالح اسماعیل حاکم دمشق جانبداری کردند چرا که او از حاکم مصر به آنها نزدیکتر و همچنین از قدرت بیشتری در تسلط بر سرزمینهای آنها برخوردار بود . صالح اسماعیل به کمک هم پیمانش ناصرداود حاکم اردن و منصور ابراهیم پادشاه حمص ، در جنگ مصر جانب فرنگ را گرفتند و قرار شد که نیروهای هم پیمان همگی در غزه گردهم آیند . ولی صالح نجم الدین ایوب چاره ای جز کمک خواهی از خوارزمیان نداشت لذا پی درپی از آنها درخواست کمک کرد تا این که خوارزمیان حدود ده هزار تن را از سرزمین الجزیره راهی شام کردند ، آنها به قصد الجلیل از شام حرکت کردند تا بر طبریه و نابلس و سپس در سال 642ه - /1244م بر بیت المقدس چیره شوند . بدین ترتیب بیت المقدس سرانجام به دست مسلمانان افتاد . پس از بیرون راندن فرنگیها از بیت المقدس خوارزمیان برای پیوستن به ارتش اعزامی صالح ایوب از مصر ، عازم غزه شدند و در نبرد دوم غزه که در سال 642ه - /1244م بین خوارزمیان و ارتش صالح ایوب از یک سو ، و فرنگیها و هم پیمانانشان از سوی دیگر درگرفت ، شکست سنگینی بر فرنگیها و هم پیمانان وارد شد ، به طوری که تعداد کشته های فرنگ علاوه بر هشتصد اسیر که راهی مصر شدند ، به سی هزار تن رسید . مؤخین اتفاق نظر دارند که نبرد دوم غزه سخت ترین ضربه را که فرنگیها از زمان نبرد حطین 583ه - /1187 م ، به خود ندیده بودند ، وارد کرد . به طوری که نام این نبرد را حطین دوم گذاشتند . طولی نکشید که خوارزمیان در شام ، پس از این که صالح ایوب ظن و گمان آنها را به یأس مبدل ساخت ، اجازه اقامت در مصر را به آنها نداد و سرزمین شام را نیز به آنها عطا نکرد دست به شورش زدند . ولی صالح ایوب قیام آنها را خاموش نموده و دستشان را کوتاه کرد . در این بین ارتش مصر وابسته به صالح ایوب ، از مجازات صالح اسماعیل و هم پیمانش ناصرداود فارغ شد و بر قدس و الخلیل و بیت جبرین و اغوار استیلا یافت و در سال 1245642م . دمشق را مطیع خود ساخت . اما فرنگیهای فلسطین را صالح ایوب پس از اتمام کار خوارزمیان ، مجازات کرد ، بر قلعه طبریه چیره گشت ، عسقلان را از خشکی و دریا محاصره کرد و درسال 644ه - /1247 م . استحکامات آن را نابود ساخت ، و بدین وسیله مرزهای فرنگیها تا دروازه های یافا عقب رفت .

صالح ایوب هنوز از احیای وحدت دولت ایوبی تحت فرمان خود ، فارغ نگشته بود که در سال 646ه - /1249م حمله هفتم صلیبی به رهبری لویس نهم پادشاه فرانسه را درهم کوبید . این حمله به شکست و اسارت لویس نهم انجامید که سپس آزاد شد تا به عکا برود . مهم ترین پی آمد حمله لویس نهم ، سقوطدولت ایوبیان در مصر و جانشینی سلاطین ممالیک به سال 648 ه - /1250م به جای آنها بود . ایوبیان شام از این دگرگونی راضی نبودند ، لذا وارد جنگ سختی با ممالیک مصر شدند . و در این نبرد ناصریوسف حاکم حلب و دمشق ایوبیان را رهبری می کرد . وی بارها سعی کرد به مصر لشکرکشی کند ولی نیروهای او هر بار با شکست مواجه شدند . در آن جنگ ، ایوبیان شام و ممالیک شام و ممالیک مصر سعی کردند تا کمک فرنگیها در عکا به رهبری لویس نهم را به دست آورند و متعهد شدند که بیت المقدس را در مقابل کمک و مساعدت فرنگیها به آنان واگذارنمایند . لویس نهم برای نجات اسرای حمله نافرجام خود از یک سو ، و برای رهائی دادن از پرداخت دین و بهایی که در ازای آزادی بقیه اسرا تعیین شده بود ، تصمیم گرفت از ممالیک مصر جانبداری کند . در سال 649ه - /1252م معاهده ای بین ممالیک و لویس نهم منعقد گردید و به موجب آن قرار شد که سپاهیان هم پیمان در نزدیکی یافا برای سرکوب کردن ایوبیان جمع گردند .

ولی یک مسأله غیرقابل پیش بینی اتفاق افتاد و آن اقدام خلیفه عباسی برای گردآوری و اتحاد صفوف مسلمانان بود که به دنبال احساس خطر نزدیکی مغولان به سرزمینشان صورت گرفت . لذا این اقدام به انعقاد صلح سال 651ه - /1253م بین ایوبیان شام و ممالیک مصر منجر گردید . به موجب این صلح ، ناصریوسف سلطه ممالیک بر مصر و سرزمین شام تا رود اردن و ممالیک ، سلطه ایوبیان بر بقیه سرزمین شام را مشروط به این که غزه و قدس و نابلس و تمام ساحل در حوزه ممالیک قرارگیرد ، به رسمیت شناختند .

طولی نکشید که مغولان از عراق گذشتند و در سال 656 ه - /1258م خلافت عباسی را در بغداد متلاشی کردند ، بدین صورت نوبت شام رسید و پادشاهان بنی ایوب در الجزیره و شام در برابر مغولان کرنش نشان دادند ، و هدایایی برای آنها فرستادند و اظهار دوستی نمودند . ناصر ایوب خود به تسلیم در برابر مغولان شتافت و پسرش عزیز را درسال 656ه - /1258م همراه با هدایایی نزد هولاکو پادشاه مغولان فرستاد و به خاطر عجز و ناتوانیش از رویارویی با مغولان تملق هولاکو را در پیش گرفت . اما اشرف موسی ایوبی حاکم دمشق برای اظهار دوستی خود نسبت به هولاکو نزد وی رفت و این در حالی بود که منصور پسر مظفر ایوبی حاکم حماة ، همراه خانواده و اولادش به مصر رفت و حماة و اهالی آنجا را به حال خود واگذاشت . سپس ناصریوسف به نیت فرار به مصر ، از دمشق به غزه گریخت و دمشق را با اهالی و قلعه های آن تنها و خالی گذاشت . شکی نیست که رفتار زشت پادشاهان ایوبی در شام ، به پایان یافتن حکومتشان و تأیید عدم لیاقت و صلاحیت آنها برای به دست گرفتن امور مسلمانان منجر گردید . نفوذ خاندان ایوبی به سرعت از هم پاشید تا سرزمین شام از فرات تا نیل در حدود و ثغور مصر به گفته مقریزی به دست ممالیک بیافتد .

مآخذ :

  1. عاشور ، سعیدعبدالفتاح : مصروالشام فی عصر ایوبیین و الممالیک ، بیروت 1972 .
  2. عاشور ، سعیدعبدالفتاح : الحرکة الصلیبیه ، قاهره ، 1963 .
  3. عاشور ، سعیدعبدالفتاح : الناصرصلاح الدین ، قاهره ، 1965 .
  4. ابن واصل : مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب ، قاهره ، 1965 .
  5. ابن رافع ، بهاءالدین یوسف : سیره صلاح الدین ، قاهره ، 1964 .
  6. مقریزی : السلوک المعرفه دول الملوک ، قاهره ، 1934 .
  7. ابن اثیر : الکامل فی التاریخ ، بیروت ، 1966 .
  8. ابن تعزی بردی : النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره ، قاهره ، 1932 .
  9. رنسمان ، استیفن : تاریخ الحروب الصلیبیه ، ( ترجمه شده عربی ) ، بیروت 1967 1969 .