نیروهای شرکت کننده در انتفاضه
پس از شروع انتفاضه فلسطین منابع رسمی اسرائیل و نیز رئیس جمهور آمریکا رونالد ریگان در تصریحات خود برای کاستن از اهمیت قیام مردم مسلمان فلسطین صفت " اعمال آشوبگرانه " به آن اطلاق کردند که با تحریک خارجی ها ، از سوی اشخاصی که گمان می رود تروریست باشند ، صورت می گیرد . بعد از آن نیز اعلام داشتند که بعضی کشورهای عربی و طرفهای بین المللی مختلف در انتفاضه شرکت دارند تا صفت " زودگذر " به آن بدهند .
حقیقت امر این است که حوادث و رویدادهای سرزمینهای اشغالی ، شکی به جای نگذاشته که اسلام گرایان فلسطینی و گروههای داخلی فلسطین اشغالی و همچنین اتحادیه ها و کمیته های جدید مردمی ، نقش اساسی در بسیج و تحریک مردم مسلمان فلسطین در طول سالیان طولانی علیه رژیم صهیونیستی داشته اند .
در هنگام شروع انتفاضه نیز این گروهها و کمیته ها هرکدام نسبت به خط مشی سیاسی و توانایی های بالفعل خود در سرزمینهای اشغالی در انتفاضه شرکت کردند و به عنوان عضوی از آن باقی ماندند .
فلسطینی یان پس از شروع انتفاضه به منظور سیاستگذاری واحد ، در انتفاضه جبهه مشترکی را تحت فرماندهی جدید تشکیل دادند که به آسانی توانست بر
خیابانها و اردوگاهها سیطره یابد . در نوار غزه سازمانهای مختلفی وجود دارند که هرکدام جداگانه عمل می نماید . اما در بعضی شرایط ، در یک ائتلاف فراگیر با یکدیگر بر ضد ارتش اسرائیل فعالیت کرده اند . مثلا بین فتح و جنبش جهاد اسلامی و یا فتح و جنبش حماس در موقعیتهای مختلف همکاری هایی وجود داشته است .
" رونی چیلد " در روزنامه " یدیعوت احرونوت " اسرائیل ، رهبری داخلی انتفاضه را که به نام " کمیته ملی واحد در امور انتفاضه در مناطق اشغالی " یاد کرده به " ائتلاف نمایندگان هیأتها و جناحهای مختلف که زیر نظر ساف کار می کنند " توصیف نموده است .
اما به مرور زمان با تشدید انتفاضه و بارز شدن نقش گروههای اسلامی به ویژه جنبش حماس و جهاد اسلامی فلسطین ، مشخص شد که فرماندهی واحد انتفاضه در برگیرنده همه گروههای فعال فلسطینی در سرزمینهای اشغالی به ویژه اسلام گرایان نیست بلکه متشکل از گروههای اساسی داخلی ساف ( فتح ، جبهه ملی ، جبهه دموکراتیک ، حزب کمونیست فلسطین ) مثل می باشد و صرفا گروههای اسلامی فلسطین و گروههایی از سازمانهای مردمی و صنفی در بعضی موارد در کنار آنها قرار می گیرند .
البته همواره بعضی از بوقهای تبلیغاتی غرب سعی در نفی هر گونه ارتباط بین فرماندهی داخلی فلسطین و تشکیلات خارجی ( ساف ) و یا جدایی نیروهای اسلامی داخلی از مقاومت اسلامی و سازمانهای وابسته آن دارند . تا بتوانند جریان سازشکاری که در برخی نیروهای فرماندهی واحد به وجود آمده را از خط سازشکاری ساف که در خارج فلسطین به پای میز مذاکره با اسرائیل نشسته و در صدد بستن طومار انتفاضه بوده است ، جدا کرده و آن را نیز تصمیمی مستقل از سوی فرماندهی واحد و نیروهای داخلی فلسطین معرفی نماید و اسرائیل غاصب با جنایت تمام در اجرای طرحهای تصفیه فلسطین به ویژه اسلام گرایان و یا ایجاد رهبری فلسطینی مزدور را داخل فلسطین اقدام نماید .
در این رابطه بارها رهبران داخلی فلسطین از طریق اعلامیه های خود ، مردم فلسطین را از واقع شدن در هرگونه
توطئه اسرائیلی و یا جریانها و اشخاصی که مرتبط یا سهیم در طرحهای سازش با رژیم صهیونیستی هستند ، بر حذر داشته اند .
پس از سازمانها و گروههای سیاسی ، مذهبی و مردمی فلسطین نباید نقش تشکل های جدیدی که پس از شروع انتفاضه به منصه ظهور رسیدند و یا به تعبیری انتفاضه آنها را ایجاد نمود و به هیچ تشکیلات سیاسی وابستگی ندارند ، را ناچیز شمرد . این تشکیلات جدید عبارتند از گروههای خود جوش کمیته هایی که فعالیتهای مشخصی انجام می دهند مانند انتقال مجروحین به بیمارستانها ، اهداء خون به مجروحین ، کمک مالی به افراد خسارت دیده در انتفاضه و غیره . در این رابطه ، " یهود شواع بورات " استاد دانشگاه عبری قدس در مصاحبه ای که با روزنامه داوار در تاریخ 25/12/1987 در مرکز بررسی های اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه عبری قدس انجام داد می گوید :
" موج اعتراض موجود فلسطینی یان علیه اسرائیل موجب شد ، تا بجز خود به کس دیگری و یا جریان دیگری اعتماد نداشته باشند زیرا در یک چنین وضعیتی امکان رشد نسلی از رهبران جوان فلسطینی که در چارچوب سازمانهای فلسطینی قدیم به ویژه ساف عمل نمایند ، در مناطق وجود دارد . اما اینها تابع مقررات ساف و تأثیرپذیر از آن نیستند بلکه با اقدامات خود در داخل اراضی اشغالی بر دیگران ( ساف ) تأثیر خواهند گذاشت . "
جنبش ها و تشکلهای اسلامی نیز که از نظر تشکیلاتی و سیاسی در انتفاضه فعال بودند با فرماندهی واحد در داخل فلسطین در ارتباط هستند و از ویژگی خاصی نسبت به دیگر گروهها برخوردارند .
وجه تمایز این جریان ، از گروههای فلسطینی و دیگر جریانهای اسلامی مخالف در برخی کشورهای عربی در این است که این جریان برای آزادی وطن خویش می جنگند و برای بازگرداندن هویت فلسطینی و اسلامی سرزمینشان مبارزه می کنند . لذا ائتلاف حاصل بین این جریان و
گروههای ملی و دموکراتیک در داخل فلسطین تحت شعار مبارزه بر ضد دشمن مشترک تا حدودی امکانپذیر است . اما درباره شکل دولتی که پس از آزادی باید تشکیل شود ( دولت اسلامی یا لائیک ، دموکراتیک ) بین آنها اختلاف وجود دارد که باید تا زمان آزادی کامل فلسطین این اختلافات به تعویق افتد .
البته اسرائیلی ها سعی کرده اند تا به نحو مقتضی از ارتباط جریانهای اسلامی فلسطین با دیگر گروههای اسلامی کشورهای دیگر و تأثیر انتفاضه در کشورهای عربی در جهت ارعاب آن کشورها استفاده کرده و ترس کشورهای غربی را نیز برانگیخته و نظر آنها را برای سرکوبی نیروهای اصول گرای اسلامی فلسطین ، جلب نمایند .
به هرحال این جریان هرچند دارای تأثیرات نسبتا زیادی در داخل اراضی اشغالی فلسطینی است و پایگاه عمده ای در مردم مسلمان فلسطین داشته و ترس اسرائیل و کشورهای غربی نیز از همین بوده است اما دیگر گروهها و تشکل های سیاسی که قبلاً به آنها اشاره شد هرکدام نسبت به توانایی های بالفعل خود در قشرهایی از مردم نفوذ داشته و از طریق آنها توانسته اند در انتفاضه فلسطین هرچند اندک حضور داشته باشند .
بنابراین حضور هریک از گروههای سیاسی و اجتماعی موجود سرزمینهای اشغالی در انتفاضه به هیچ وجه یکسان نبوده و از آنجا که این قیام حرکتی خودجوش و مردمی است نمی توان آن را در یک گروه و جریان خاص محصور نمود . بلکه قیامی است که پس از شروع ، گروههای سیاسی و مذهبی و اجتماعی فلسطینی را به دنبال خود کشید و آنها دوشادوش مردم مسلمان فلسطین در انتفاضه شرکت نمودند . منتها نقش این گروهها و مشارکت آنها در انتفاضه براساس میزان نفوذشان در مناطق اشغالی فلسطین است .
در این نوشتار به منظور روشن شدن میزان حضور فعال هر یک از این گروهها ، نقش هر کدام در انتفاضه به طور مجزا مورد مطالعه قرار می گیرد .
محتویات
الف - اسلام گرایان :
تاریخ قیام ها و انقلابهای مردمی همواره با درگیری ها و اختلافات داخلی توأم بوده است . این اختلافات در پیرامون هویت واقعی این انقلابها و محدود ساختن آنها دور می زده است و قیام کنندگان و خط دهندگان آنها نیز بعضا در محدودیت بودند .
هنگامی که انقلاب نتایج ملموسی را به بار می آورد یا صدای جهانی پیدا می کند و از چارچوب تنگ محلی خارج می شود و به مقابله با مسائل بین المللی می رود ، این برخوردها بیشتر می شود و این چیزی است که اثری سلبی بر ارائه راه انقلاب می گذارد و پس از اینکه نتوانستند آن را از پای درآورند یا بر آن دست اندازی کنند ، از اختلافات در جهت تضعیف آن استفاده می شود .
ابتدا از اختلافات کوچک استفاده می کنند و سپس آنها را در بدنه انقلاب گسترش می دهند تا از این راه زمینه از بین بردن انقلاب را از راه اختلافات به دست آورده و آن را دو دسته و پاره کنند .
جنبش صهیونیسم نیز از زمانی که فکر تشکیل وطن یهودی در فلسطین را در سر می پروراند و سعی داشت آن را در جهان عرب و اسلام متمرکز کند ، این روش را در پیش گرفت .
چون می دانست که هرگونه وحدت عربی و اسلامی اثر بازدارنده ای بر نقشه های توسعه طلبانه او دارد . جنبش صهیونیستی تفرقه در داخل فلسطین را از راه ایجاد اختلافات و تناقضات در داخل جامعه فلسطین ایجاد کرد تا بتواند در جوی که در آن اختلاف وجود دارد سیطره خود را تثبیت کند . لذا رژیم صهیونیستی پس از شروع انتفاضه فلسطین و شعله ور شدن آتش آن و به ویژه پس از تشکل رهبری حقیقی انقلاب در داخل و همکاری آن با خارج که حافظ اهداف مرسومه و مشخص ملت فلسطین بود ، تلاشهای خود را شدت بخشید .
این رهبری مفهوم استراتژیک جنگ با رژیم صهیونیستی را با روشی ابتکاری که وحشت و نگرانی
جامعه اسرائیل و در درجه اول داخل رهبری رژیم صهیونیستی که متوجه تهدیدهای جدیدی شده بود ، را تغییر داد .
این رهبری مفهومی که قائم بر درگیری کلاسیک با رژیم صهیونیستی بود را متحول کرد و نزاع با آن رژیم را به فعالیتهای انقلابی روزانه که از فشارها باکی ندارد و از تلاشهای مذبوحانه و سدکننده انقلاب نمی هراسد ، تغییر داد و در حد وسیع و واضحی اعلام کرد که این حرکت در تمام فلسطین صورت خواهد گرفت چون یک مجموعه تجزیه ناپذیر است .
همین طور صاحبان این خط و مفهوم استراتژیک براساس اعتقاداتی فعالیت می کنند که اساس انقلاب را از عقیده اسلامی گرفته و نزاع و نبرد با یهودیان را نبرد بین دو تمدن می پندارد که به مرزهای کوچک محدود نمی شود .
رهبری سیاسی رژیم صهیونیستی این افق دوردست برای جنبش انتفاضه که به نبرد با صهیونیسم با عینک و دید اعتقادی می نگرد ، را دید و پس از اینکه نتوانست آن را به طور کامل سرکوب کند سعی کرد لااقل تأثیرات و دامنه شعاع آن را کاهش دهد .
اسحاق شامیر نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در گفت وگو با یک مجله آلمانی در فوریه سال 1988 ، از آینده یهودیان اظهار نگرانی کرد و گفت " در تظاهرات در مرزهای معینی متوقف نمی شود بلکه تظاهرکنندگان به زودی به حیفا و تل آویو می آیند ، به اداره من می آیند و مرا از آنجا اخراج خواهند کرد " .
" شامیر روش جدید ، طرح سیاسی مبارزه در تمام فلسطین که محدود به مرزهای تنگ نبود را درک کرده بود و فهمید که انتفاضه علاوه بر اصالت دینی ، بر بازگرداندن حق کامل مردم فلسطین تکیه دارد و تجزیه سرزمین خود در مقابل صلح و یا جدایی سرزمینهای اشغالی سال 1967 از سال 1948 را نمی پذیرد و هر دو را یکی می داند .
این حق که مفهوم جدیدی از کشمکش با رژیم صهیونیستی را تشکیل می دهد ، تابع تحولات سیاسی در فلسطین نبود ، بلکه یک مفهوم قدیمی بود که برپایه اعتقاد و
فرهنگ و تمدن ثابتی تمرکز داشت که شرایط و امکانات طبیعی که در اثر سلطه دیگر نیروها بر صحنه سیاسی فلسطین از امکانات مالی و مؤسسات و شبکه روابط وابسته به خود و کمکهای خارجی ، شکل گرفته بود ، از هرگونه بروز تفکر جدید جلوگیری می کرد و اجازه ظهور و حضور درصحنه فلسطین را به آن نمی داد .
ولی پس از شکست این سیاست ، که رهبری آن را سازمان آزادی بخش فلسطین به عهده داشت و از مدتها قبل در دامان سیاستهای اعراب گرفتار شده و شروع به عقب نشینی از اصول اولیه خود کرد و بر اختلافات داخلی اصرار نمود و وارد گردونه طرحهای سازشکاری اعراب با رژیم صهیونیستی شد ، مفهوم دیگر مبارزه با رژیم صهیونیستی پیش آمد که مقابله کامل با دشمن بود به ویژه پس از آنکه زمینه مساعدی از جمله رهبری که انتفاضه را هدایت کند ، به وجود آمد .
رهبری جدید ملت فلسطین در حرکت اصیل اسلامی که هدف آن مبارزه با رژیم صهیونیستی و اجرای آن بود ، متجلی شد و پس از اینکه عناصر موضوعی و امکانات لازم را برای مقابله با صهیونیستها به دست آورد در چارچوبهای گوناگونی که از مبادی اسلامی سرچشمه می گرفت و راه مبارزه ای که سازش و مسالمت را نمی شناخت ، شروع به فعالیت کرد .
طبعا این بدان معنا نیست که برخوردهای قبلی با اشغالگران جنبه دینی نداشته است ولی این اولین باری بود که رهبری داخلی انتفاضه شکل مقابله را تنظیم می کرد . بلکه اغلب تظاهرات و برخوردها یا عملیات نظامی در جواب آنچه پیش می آمد و یا برای تفسیر روند مصلحت بازی های سیاسی انجام می گرفت .
ولیکن با بیداری جدید در داخل فلسطین ، حالت سابق از بین رفت و مرحله جدید با گرایش به اسلام که براساس اهداف استراتژیک استوار است و عقیده دارد که مبارزه و نزاع با رژیم صهیونیستی باید از مبادی اعتقادی شروع شود و در مرزهای اعتباری تنک و محدود و مرحله ای متوقف نشود ، به منصه ظهور رسید .
رهبری جدید در فلسطین و یا به تعبیری جنبش اسلامی فلسطین مظاهری را به ظهور رساندند که می توان از خلال آن طبیعت وابستگی و جهت گیری سیاسی آن را دریافت . زیرا در داخل آن جریانات مختلفی وجود دارند و در انتفاضه فعالانه شرکت می کنند که لازم است به هرکدام به طور اختصار اشاره شود :
1 - جنبش مقاومت اسلامی ( حماس ) :
نام جدیدی که در نیمه دوم ماه نوامبر 1988 یعنی سه ماه پس از شروع انتفاضه در صحنه سیاسی فلسطین پدیدار گشت و سپس به دیگر کشورهای اسلامی و عربی منعکس شد . حماس در واقع نام و شکل جدیدی است که گروه اخوان المسلمین در سرزمین اشغالی فلسطین سعی کرد از این طریق در انتفاضه شرکت نماید . حماس در واقع وجه دیگری از گروه اخوان المسلمین است که با تغییر استراتژی کاری و مرحله ای خود وارد انتفاضه شد .
بخشهای مهمی از جوانان این گروه به خصوص نیروهای فعال آن از جمله دانشجویان دانشگاهها و دانش آموزان دبیرستان به حماس پیوستند . یعنی کسانی که برای چندین سال در دانشگاهها فعالیت می کردند و از خلال آن حضور مهمی را در این مراکز نشان دادند و حتی توانستند سمینارها و اجلاسیه های دانشجویی را در بسیاری از دانشگاهها برگزار نمایند .
البته واضح بود که بخش وسیعی از گروه اخوان از 7 اکتبر 1987 در انتفاضه شرکت کردند اما این مشارکت بدون بیانیه رسمی این گروه انجام می گرفت . چرا که جهت گیری سیاسی و فرهنگی آن از زمان شکست 1967 منحصر در تعلیم و تربیت و اخلاق شخصی و به دور از آمادگی لازم برای مواجهه شدن با وضعیت موجود در سرزمین فلسطین بود . اما با مشارکت در انتفاضه در برنامه کاری آن تحول بزرگی صورت گرفت و با تقدیم شهدایی به انتفاضه عملاً نیروهای خود را از انحصار در تعلیم و تربیت و اخلاق خارج ساخت و به این مرحله پایان داد و وارد فاز دیگری با رژیم صهیونیستی گردید .
اگرچه در ابتدا جوانان این گروه برای فعالیت در دانشگاه اسلامی غزه مشکل داشتند اما دانشگاههای دیگر در کرانه غربی شاهد فعالیت آشکار آنها بودند و مشارکت جنبش حماس در انتفاضه باعث شد دامنه اشعار اسلامی در داخل تا حدود زیادی گسترش یابد و فعالتر گردد .
جنبش حماس در منشور خود که در ماه اوت 1988 منتشر ساخت جهاد مسلحانه را تنها راه اصلی برای از بین بردن رژیم صهیونیستی و باز پس گیری فلسطین اعلام نکرد اما دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی گروهی از افراد حماس را دستگیر نمودند که تنها اتهامشان پرتاب بمب به سوی گشتی نظامی اسرائیل در روستای بیت حانون بود .
این جنبش با حضور مستعمر خود در انتفاضه و صدور اعلامیه های پی درپی و مشارکت فعال در اعتصابات و مقابله با رژیم صهیونیستی توانست به عنوان نیروی اصلی انتفاضه مطرح گردد . چون از نظم و نسق نسبتا خوبی در داخل تشکیلات خود نسبت به جبهه فرماندهی واحد برخوردار بود توانست در مقابل ضرباتی که از سوی دستگاههای امنیتی صهیونیستی به نیروهای فعال انتفاضه وارد می شد ، مقاومت کند .
با توجه به منشور ارائه شده از سوی حماس ملاحظه می شود که پیشرفت آشکاری در مواضع سیاسی اخوان صورت گرفته و اعاده اعتبار قضیه فلسطین واضح شد به طوری که می توان گفت که جنبش حماس آن را به عنوان یک مسأله اساسی در استراتژی خود مشخص کرده و برای استمرار انتفاضه از تمام امکانات خود استفاده می کند .
امری که باعث شد حماس به عنوان یک رکن اصلی و فعال در صحنه فلسطیسن در کنار دیگر گروهها مطرح شود و با این تغییر و تحول جبهه مقاومت ضد اسرائیلی در مقابل اشغالگران صهیونیست نیروی بیشتری کسب کند . دشمن برای مدت طولانی در کنار گذاشتن این مقاومت و مشغول کردن آن با قضایای جانبی که ارتباط مستقیمی با درگیری فلسطینی - - اسرائیلی نداشت تلاش می کرد اما نتوانست آن را از صحنه فلسطین کنار گذارد و سرانجام این جنبش همراه با دیگر گروههای اسلامی قضیه فلسطین را از
مقوله ملی و عربی خارج ساخت و تبدیل به مقوله دینی کرد که جهاد بر ضد دشمن صهیونیستی را یکی از راههای نزدیکی به خدا می داند .
این جنبش توانست پس از گذشت چند سال از انتفاضه تعدادی عملیات مهم بر علیه رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین انجام دهد و با برخورداری از نظم و نسق سیاسی و تشکیلاتی ، خود را به عنوان یک وزنه سنگین در مسائل فلسطین بر دیگر گروههای فلسطینی تحمیل نماید و از پایگاه مردمی خوب و رهبری گسترده ای در فلسطین اشغالی برخوردار شود و به عنوان یک تشکیلات موازی با سازمان آزادی بخش فلسطین در صحنه بین المللی مطرح شود و موجب نگرانی رهبران آن گردد تا جایی که یاسرعرفات بر علیه حماس موضع گیری کرد و اعلام نمود که من احترام زیادی برای برادرانم در حماس قائلم ، اما به آنان یادآور می شوم که اسحاق رابین به آنها اجازه فعالیت داده ولی به هیچ مبارز طرفدار ساف - - حتی کودکان - - اجازه فعالیت نمی دهد .
برخی از اعضای ساف از جمله بسام ابوشریف ، یاسرعبدربه و محموددرویش و سری نسیبه نیز دولت اسرائیل را مسئول تقویت حماس قلمداد کردند و بیان داشتند که اسرائیل این جنبش تندرو را تقویت کرد تا در صفوف فلسطینیان شکاف انداز و اقدامات سرکوبگرانه اسرائیل خدمات زیادی به حماس کرده است و ماشین تبلیغاتی آن در ورای بزرگ کردن حماس قرار داد .
البته بستن اتهام وابستگی گروههای رقیب ساف به خارج توسط یاسرعرفات همواره سلاحی بود تا در صحنه فلسطین بتواند با مخالفان خود حتی در داخل سازمان آزادی بخش فلسطین و جنبش فتح مقابله کند و حماس نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی این ادعا دروغین عرفات بعد از زمانی بود که آمریکا ورود اعضای جنبش حماس به کشورش را ممنوع اعلام کرده بود .
وقتی پوچ بودن آن بیشتر آشکار شد که تعداد زیادی از عناصر و کادرهای حماس توسط رژیم صهیونیستی دستگیر و یا تبعید شدند . طی مدت زمان کوتاهی چندین
عملیات مسلحانه توسط افراد وابسته به این جنبش در داخل اراضی اشغالی فلسطین علیه نیروهای صهیونیستی انجام گرفت .
به هرحال حماس توانست به موازات کار فرهنگی خود به مرور زمان عملیات نظامی علیه اسرائیل را در داخل فلسطین گسترش دهد و آتش انتفاضه را گرم نگه دارد و به یک رکن اساسی در مبارزات مردم مسلمان فلسطین تبدیل گردد . به ویژه پس از کشتار حرم ابراهیم خلیل ( ع ) توسط صهیونیستها که آتش انتفاضه فروزانتر شد و حماس عملاً رژیم صهیونیستی را در صورت عموم برچیدن شهرکهای یهودی نشین تهدید به مقابله نظامی کرد .
2 - جنبش جهاد اسلامی :
دو روز بعد از عملیات نظامی علیه نیروهای رژیم صهیونیستی که در تاریخ 6/اکتبر/1987 انجام گرفت و طی آن چهار نفر از مبارزین فلسطینی در شمال نوار غزه به شهادت رسیدند جنبش جهاد اسلامی فلسطین مسئولیت آن عملیات را به عهده گرفت .
از آن زمان تا نیمه ماه نوامبر 1988 اعلامیه های جنبش جهاد اسلامی تنها بیانیه های سیاسی بود که در سرزمین اشغالی فلسطین منتشر می شد و مردم به قیام علیه رژیم صهیونیستی دعوت می شدند به گونه ای که برخی از خبرنگاران و تحلیل گران را بر آن داشت تا بگویند عملیات جنبش جهاد اسلامی فلسطین نقطه شروع انتفاضه در سرزمینهای اشغالی بود .
جنبش جهاد اسلامی در فلسطین از نیمه دهه 1970 در تلاش برای پاسخ به مشکل فلسطین شروع به تصمیم خطوط اولیه اندیشه های خود نمود تا اینکه پس از چندین سال ، افکار و اندیشه های آن در فلسطین که بیشتر حول محور اسلام با تکیه بر مبارزه مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی دور می زد ، متبلور گردید .
از جمله اینکه مسأله فلسطین مسأله اصلی تمام مسلمانها است و مسلمین جهان باید برای نجات قدس تلاش کنند . در ابتدای دهه 1980 امام مسجدالاقصی شیخ
اسعدالتمیمی کتابی نوشت با عنوان " زوال اسرائیل حتمی و امر مسلم قرآنی است " در این کتاب به طور بی سابقه ای آیات سوره اسراء را تفسیر نمود .
امری که شراره تکلیف الهی را بر گروههای مجاهد بخشید و آنها را وادار به تحرک نمود . جنبش جهاد اسلامی توانست بعضی از علمای دینی و شخصیتهای روشنفکر را در صفوف خود جای دهد و در ضمن یک طرح جامع و فراگیر آنها را موظف نماید که مسئولیت مبارزه با دشمن را به دوش گیرند ، لذا در آن زمان این جنبش در زمینه های مختلف شروع به کارسازی نمود .
پس از اخراج مقاومت فلسطین از لبنان ، فعالیت عناصر جنبش جهاد اسلامی در فلسطین به خصوص در مراسمی که در مسجدالاقصی برپا شد ، چشمگیر بود . تعداد زیادی نشریه و کتاب و اعلامیه نیز توسط آنها منتشر شد .
سال 1983 جهاد اسلامی مطالبی را از طریق مجله خود " الطلیعه الاسلامیه " منتشر می کرد که باعث شد تعدادی از جوانان این جنبش از سوی رژیم صهیونیستی روانه زندان شوند که در رأس آنها دکترفتحی شقاقی قرار داشت . وی متهم بود که ایدئولوگ جنبش جهاد اسلامی می باشد . با تبادل اسراء که در سال 1985 صورت گرفت . جنبش جهاد اسلامی از میان زندانیان کادر رهبری مهمی را به دست آورد از جمله احمدمهنا که 18 سال را در زندان به سر برده بود و پس از آزادی از زندان فرمانده عملیات نظامی جنبش جهاد اسلامی گردید .
از سال 1985 تا 1987 جنبش جهاد اسلامی تلاشهای سیاسی و نظامی خود را افزایش داد و طی این سالها دست به کارهای ابتکاری زد و نوعی عملیات نظامی را ابداع نمود که صرفا از چاقو علیه نیروهای رژیم صهیونیستی استفاده می شد .
بعدا تعدادی از عناصر جنبش جهاد اسلامی دست به عملیات مسلحانه با سلاحهای سرد و گرم علیه اسرائیل زدند و چندین نفر از افسران و نظامیان و مقامات امنیتی صهیونیستها را به قتل رساندند . البته عملیات میدان فلسطین در شهر غزه در اوایل سال 1986 اعلام شروع مرحله
عملیات مسلحانه جنبش جهاد اسلامی بود که طی آن چهار نفر از مجاهدین به شهادت رسیدند و احساسات مردم را برانگیختند .
جنبش جهاد اسلامی علی رغم تبعید بسیاری از عناصر خود توانست مسیر خود را ادامه دهد و حضور خویش را در انتفاضه تداوم بخشد ، حضوری که هرچند گاهی دچار تنش ها و دستخوش تغییر و تحولاتی می شد اما ضعیف نمی شد و از حرکت باز نمی ایستاد . در طی انتفاضه کادرهای مهمی از جنبش جهاد از جمله دکترفتحی شقاقی رهبر جنبش ، احمدمهنا فرمانده نظامی آن و نیز شیخ عبدالعزیز عوده خطیب مسجدعزالدین القسام اردوگاه جبالیه ، شیخ سیدبرکة و زیادنخاله و محمدابوسمرة به خارج از فلسطین تبعید شدند و تعدادی نیز توسط رژیم صهیونیستی بازداشت شدند .
با این وجود جنبش جهاد اسلامی توانست پس از مدت زمان اندکی مجددا شروع به بازسازی تشکیلات خود در سرزمینها اشغالی کند و ضمن فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در انتفاضه چندین عملیات نظامی در مقاطع مختلف زمانی علیه نیروهای اسرائیلی انجام دهد و روزبه روز بر توانایی های نظامی خود بیافزاید .
البته به لحاظ اینکه جنبش جهاد اسلامی از امکانات محدودتری نسبت به حماس برخوردار بوده است میزان نفوذ آن در مراکز اسلامی و فرهنگی سرزمینهای اشغالی فلسطین کمتر و عملیات نظامی آن نیز محدودتر بوده است . اما توانسته به عنوان یک جریان مبارز و پیشتاز عرصه کارزار فلسطینی - - اسرائیلی مطرح و همراه با دیگر گروههای مبارز فلسطینی در تصمیم گیری های مهم سیاسی علیه روند سازش ساف با اسرائیل شرکت قابل توجهی داشته باشد .
3 - حزب الله فلسطین :
از سالهای نخستین دهه 70 ( سال 1974 ) از داخل زندان رژیم صهیونیستی هسته اولین حزب الله فلسطین پایه گذاری شد بدون اینکه حزب و دسته و گروهی در تشکیل آن شرکت داشته باشد لذا سازمانهای ملی و قومی
در حزب الله فلسطین نفوذ یا حضور نداشتند . این حزب توانست مجله سری را برای مبارزان مسلمان در داخل اراضی اشغالی منتشر سازد .
حزب الله فلسطین که دریافته بود " جنبش فتح " مبارزه بدون اتکاء به اصول و مبادی اسلامی را مدنظر قرار داده و اخوان المسلمین تز و هدف اسلامی را بدون تکیه به عملیات جهادی دنبال می کند ، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، خواهان اسلام و جهاد مبنی بر اسلام شد و در سرزمینهای اشغالی مبارزه را تحت شعارهای اسلامی آغاز کرد . در شرایطی که سرزمینهای اشغالی و کشورهای مجاور مالامال از احزاب و گروههای قومی لائیک و ضد مذهب بود و مبارزه ای علیه دشمن صهیونیستی تحت لوای دین و عقیده وجود نداشت و هیچ حزب و یا گروهی به نام اسلام و یا پرچم اسلام مبارزه ای علیه اسرائیل نداشت ، حزب الله فلسطین در اراضی اشغالی شروع به فعالیت نمود . حزب الله فلسطین از همان ابتدا در صدد تشکیل سه دایره مهم برآمد :
- دایره مبارزه و مقاومت مسلحانه در داخل سرزمینهای اشغالی .
- دایره مبارزه علیه دشمن در کشورهای عربی پیرامون اسرائیل .
- دایره جهانی مبارزه علیه مؤسسات و شخصیتهای صهیونیستی در تمامی نقاط دنیا .
حزب الله فلسطین به افرادی که از زندان آزاد می شدند ، توصیه می کرد با رهبران اسلامی فلسطین همچون شیخ عبدالعزیز عوده و سایرین تماس بگیرند . حزب الله فلسطین ، خود نیز با دکترفتحی شقاقی تماس گرفت و پس از هماهنگی های لازم با او به توافق رسیده و مقرر گردید که دکترفتحی شقاقی و گروه او ، بخش تبلیغات و انتشارات را عهده دار شوند و حزب الله فلسطین عملیات نظامی و جهادی را رهبری کند .
ولی پس از چندسال همکاری با جهاد اسلامی فلسطین ، مبارزات خود را تحت نام های دیگری پی گرفت و نهایتا به طور مستقل تحت عنوان حزب الله فلسطین در انتفاضه فعالیت خود را ادامه داد .
احمدمهنا به عنوان آغازگر و سازمان دهنده هسته های مقاومت مسلحانه علیه صهیونیستها معتقد است اسرائیل بجز زبان گلوله ، زبان دیگری نمی فهمد . به این ترتیب ، دشمنی که با تجاوز ، اشغال و کشتار و تبعید جلو آمده ، باید با گلوله به مقابله آن رفت .
حزب الله فلسطین هرچند به تبلیغات و مطلع ساختن مردم از اوضاع معتقد است ، اما اعتقاد دارد که قسمت اعظم تلاشهای جهادی خود را بایستی روی جنگ مسلحانه متکی کند . به نطر آن اسرائیل با سازش و صحبت و سیاست شکل نگرفته بلکه به واسطه فعالیتهای سازمانهای تروریستی اشترن و هاگاناه و با اخراج و کشتار دسته جمعی فلسطینیان ، با ویران کردن منازل و... ایجاد شده است و اهداف خود را پیش می برد لذا می بایست با آن با خشونت تمام و مبارزه مسلحانه رفتار کرد و حقوق حقه مردم فلسطنی را از چنگ آن بیرون کشید . بدین لحاظ تنها به فعالیتهای نظامی و حمله به اهداف اسرائیلی چه در داخل و چه در غزه و سایر نقاط می پردازد .
هدف حزب الله عملیات است و هرگز در پایان عملیات گروههای خود ، اطلاعیه و یا اعلامیه ای بر در و دیوار نمی زند و بیانیه ای پخش نمی کند . افراد حزب الله هرگز در کارهای سیاسی و تبلیغاتی وارد نمی شوند و صرفا فعالیت آنها در انتفاضه عملیات نظامی علیه نیروهای رژیم صهیونیستی است .
عملیات متعددی توسط حزب الله فلسطین علیه صهیونیستها انجام شده است از جمله : در سال 1979 بمبی را در خان یونس منفجر ساختند . پس از شروع انتفاضه ، شهید مصباح السوری و یارانش با عملیات دیرالبلح ضربه ای را بر اسرائیلی ها وارد ساختند . در سال 1986 زمانی که گشتی های اسرائیلی وارد " میدان فلسطین " میدانی در جنوب یک مسجد شدند ، با مسلسل و بمب و نارنجک به آنها در میدان فلسطین غزه حمله ور شدند و تلفاتی را به صهیونیستها وارد کردند و اسرائیل درپی آن مجبور شد ، به این حادثه توسط نیروهای حزب الله اعتراف نمود .
یک بار نیز اتوبوس اسرائیلی ها را در مسیر رام الله
قدس مورد حمله قرار دادند . حزب الله فلسطینی در سال 1990 عملیات اسماعیلیه را اجرا کرد . در عملیات اسماعیلیه مصر 11 نفر صهیونیست کشته و 17 نفر زخمی شدند .
این عملیات تلاش سازشکارانه عرفات و صلح آن با اسرائیل را نقش برآب ساخت . در روزهایی که کنفرانس صلح خاورمیانه در مادرید برپا شد ، حزب الله یک سلسله عملیات بر علیه نیروهای اسرائیلی در اعتراض به روند سازش اعراب انجام داد .
این حزب طی انتفاضه شهدای بسیاری در نقاط سرزمینهای اشغالی فلسطین داده است و در لبنان ، اردن و تحت نامهای مختلف فعالیت کرده است ولی مدتی است که تحت نام حزب الله فلسطین مبارزه می کند و علاوه بر اینکه در داخل اراضی اشغالی فلسطین دارای هسته های عملیاتی است در نقاط مختلف به ویژه در اردن نیز از سازماندهی نسبتا قوی برخوردار است و تعدای از کادر رهبری آن نیز در لبنان ، لیبی و عده ای هم در الجزایر به سر می بردند .
ب - رهبری متحد ملی ( فرماندهی ملی واحد ) :
این فرماندهی متشکل از نمایندگان جنبش فتح ، جبهه ملی ، جبهه دموکراتیک و حزب کمونیست فلسطین است . قبل از بحث درباره فرماندهی واحد لازم است به طور اختصار درباره عناصر این فرماندهی و کیفیت تشکیل آن بحث شود .
در سالهای اخیر به ویژه پس از آزادی تعدادی از بازداشت شدگان جنبش فتح از زندانهای رژیم صهیونیستی که از طریق عملیات تبادل اسراء انجام گرفت ، جنبش فتح توانست تشکیلات دیگری برای فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود ایجاد کند که در جنبش جوانان ( الشبیبه ) متجلی بود و گروههای دانشجویی طرفدار فتح در دانشگاهها ، دبیرستانها و باشگاههای فرهنگی نیز با این جنبش اعلام همبستگی کردند . شاید الشبیبه اولین تلاشی بود که جنبش فتح سعی کرد از خلال آن تشکیلات منظمی را بنا نماید که وظایف و امور سیاسی و اجتماعی آشکار و
علنی را انجام دهد .
جبهه ملی نیز برای فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود در سطح گروههای جوان یک تشکیلات مردمی به وجود آورد که نام " کمیته های پیکار داوطلبانه " به خود گرفت ، در چند سال اول انتفاضه جنبش الشبیبه ( جوانان ) و کمیته های پیکار دو نیروی مردمی بودند که به عنوان جایگزین تشکیلات اصلی شان یعنی فتح و جبهه ملی در صحنه فلسطین ظاهر شدند به ویژه در دانشگاهها . می توان گفت که شبیبه به طور اصلی و کمیته های پیکار به طور تکمیلی تا اندازه ای نماینده بخش وسیعی از پایگاههای مردمی فرماندهی واحد به شمار می روند .
هجدهمین مجلس ملی فلسطین که در سال 1987 در الجزایر تشکیل شد ، از عناصر گروههای ساف برای اعزام به داخل سرزمینهای اشغالی به منظور تشکیل فرماندهی واحد که منحصر در گروههای سازمان آزادی بخش بود استفاده کرد و در نیمه ماه نوامبر 1988 یعنی سه ماه پس از شروع انتفاضه ، خبرگزاریها خبر تشکیل فرماندهی واحد را در اولین اخبار خود به جهان منعکس کردند .
بدون شک بخشهای وسیعی از شبیبه و کمیته های پیکار از ابتدا تا اواسط ماه نوامبر بدون هیچ سیاست مشخصی در انتفاضه شرکت داشتند و مسئولین آن نیز تصور تداوم انتفاضه را نداشتند .
از آن زمان فرماندهی واحد توانست سیاست جدیدی را اتخاذ کند تا ناظر بر اداره انتفاضه باشد و علی رغم بازداشتهای زیادی که در صفوف نیروهای آن انجام گرفت و نیز علی رغم تبعید پی درپی تعدادی از آنها ، فرماندهی واحد توانست حضور خود را در صحنه فلسطین ادامه داده و به طور سریع خسارتهای ناشی از دستگیری و تبعید نیروهای خود را جبران کند و در این راه از امکانات مادی زیاد و نیز از کارشناسان امور سیاسی استفاده نماید .
این فرماندهی همچنین از پوشش تبلیغاتی و سیاسی که دستگاههای ساف در خارج از فلسطین مهیا کرده بود استفاده کرد . به طوری که این دستگاهها توانستند حوادث
انتفاضه را طبق نظر خود به خارج منعکس کنند ، بدون اینکه عملیات نظامی سازماندهی شده ای علیه رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین انجام دهند .
از زمان ترور ابوجهاد ( خلیل الوزیر ) به استثنا چند عملیات نظامی که توسط تعدادی از گروههای ملی فلسطینی " از جمله " جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین " و " جبهه خلق - - فرماندهی کل " بر ضد تعدادی از سربازان رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان و یک عملیات توسط فتح ابوموسی در سرزمینهای اشغالی 1948 انجام گرفت ، هیچ حادثه ای روی نداده که اشاره به این داشته باشد که فرماندهی واحد یا ساف قصد انجام کاری در زمینه عملیات نظامی علیه اسرائیل غاصب داشته باشد .
فرماندهی واحد فقط به شرکت در روزهای اعتصاب و مبارزه رودرروی مردم با سربازان رژیم صهیونیستی اکتفاء می کرد . گاهی اوقات نیز در داخل جبهه فرماندهی واحد اختلافاتی در برنامه های کاری به ویژه بین نمایندگان حزب کمونیست و فتح ایجاد می شد که بعضا موجب کاهش نفوذ این فرماندهی حتی در داخل عناصر وابسته به آن می گردید .
اما از آنجایی که جنبش فتح وزنه سنگین درداخل فرماندهی واحد محسوب می شد و در بعضی مناطق از پایگاه نسبتا مردمی برخوردار است و طرفدارانی دارد ، این پایگاه مردمی فتح ضامن استمرار فعالیت فرماندهی واحد در کنار نیروهای اصلی دیگر می باشد .
در حقیقت این طرفداران جنبش فتح در داخل سرزمینهای اشغالی بوده اند که به نام فرماندهی واحد موجودیت واقعی می بخشد . این نکته ای است که گروههایی که به همراه فتح در فرماندهی واحد شریک شده اند به خوبی می دانند ، امری که باعث شده فرماندهی واحد را در داخل اراضی اشغالی هماهنگ با موضع فرماندهی سازمان آزادی بخش فلسطین نشان دهد .
ج - اتحادیه های دانشجویی :
اتحادیه ها و انجمن های دانشجویی در مدارس و
آموزشگاهها و دانشگاهها به میزان زیادی در فعالیتها و تظاهرات اعتراض آمیز بر ضدرژیم اشغالگر قدس در طول انتفاضه شرکت داشتند .
در گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس نقش دانشجویان دانشگاههای اصلی ( بیرزیت ، الخلیل ، النجاه ، غزه ) و بعضی آموزشگاهها در رهبری فعالیتهای ضد اسرائیلی برجسته می باشد . در حالی که مقامات اسرائیلی کرارا سعی در طرد فعالیتهای فلسطین به خارج از سرزمینهای اشغالی و تحت نظارت مستقیم قرار دادن رهبران فلسطینی برای نابودی هرگونه پایگاه رهبری در کرانه غربی و نوار غزه داشتند .
تشکل های دانشجویی مانند دیگر تشکل های قانونی در سرزمینهای اشغالی به دور از تأثیر تشکیلات سیاسی غیر مذهبی و اسلامی نیست . در اوایل انتفاضه در دانشگاه بیرزیت که تعداد دانشجویان آن حدود 15 هزار نفر بود طرفداران ساف به پیروزی رسیدند ( ائتلافی که عناصر دانشجویی طرفدار جنبش فتح و جبهه دموکراتیک و حزب کمونیست فلسطین آن را تشکیل می داد ) و تمامی کرسی های نه گانه در مجلس اتحادیه دانشجویی دانشگاه را به خود اختصاص داد و 42% از آراء را نصیب خود کرد .
در رتبه دوم مسلمانهای اصول گرا قرار گرفتند که 34% از آراء را به خود اختصاص دادند و در درجه سوم حزب جبهه ملی قرار داشت که 24% آراء را به خود اختصاص داد . اما در دو دانشگاه غزه و الخلیل مسلمانان بنیادگرا بر اتحادیه های دانشجویی مسلط هستند .
تعداد دانشجویان دانشگاه الخلیل حدود 1700 دانشجو و دانشگاه النجاه حدود 2500 دانشجو می باشند . که اکثریت کرسیهای اتحادیه دانشجویی آن را دانشجویان مسلمان به ویژه عناصر وابسته به جنبش حماس در اختیار گرفتند و جبنش فتح و دیگر گروهها در مراحل بعد قرار دارند .
در دانشگاه بیرزیت نیز روزبه روز جریان اسلامی فعال تر می شد و نقش مثبتی را در انتفاضه و جهت دهی به فعالیتهای دانشجویی علیه رژیم صهیونیستی ایفا می نمود . تا
جایی که رهبران رژیم صهیونیستی بارها تهدید نموده اند درصورتی که فعالیتهای اعتراض آمیز اتحادیه های دانشجویی علیه اسرائیل متوقف نشود مدارس و دانشگاهها به صورت نهایی بسته خواهد شد .
چندین بار نیز این تهدید خود را عمل کرده و تعدادی از مؤسسات آموزشی فلسطینی را تعطیل کردند . مثلاً در خلال یک سال فقط دانشگاه بیرزیت 36 بار بسته شد تا جایی که این کار عملی عادی و طبیعی شده است .
د - شهرداری ها و سندیکاها :
در کنار گروهها و اتحادیه های شرکت کننده در انتفاضه ، نقش شهرداری ها نیز قابل ذکر است . 48 شهرداری در فلسطین اشغالی 1948 ، اعتصابی به مدت دو ساعت در اعتراض به سرکوبی فلسطینیان در نوار غزه و کرانه غربی توسط اسرائیل تشکیل دادند . مسئولین شورای شهرداری ها ، تلگرافهایی برای نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل فرستادند و در آنها به کارگیری اسلحه گرم از سوی نیروهای اسرائیلی ، برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان را محکوم کردند .
همچنین آنها در اعتراض به کاهش اعتبارات مالی فلسطینیان که منجر به تبعیض بین اعراب و یهودیان شده ، کلیدهای مراکز شهرداری و دفاتر کار خود را به وزارت کشور اسرائیل تسلیم کردند . در این زمینه جابری یونس معاون شهرداری ام الفحم ویکی از بزرگترین شهرهای فلسطین که تعداد ساکنان آن به 18 هزار نفر می رسد ) .
در روز 25/11/1987 تصریح کرد : " شهر ما به شدت از کمبود بودجه رنج می برد و سه ماه است که معلمان حقوق خود را دریافت نکرده اند و پولی نداریم که برق شهر را تأمین نماییم با اینکه ما عربها 17% ساکنان سرزمینهای اشغالی سال 1948 را تشکیل می دهیم اما تنها 3/2% از اعتبارات مالی را دریافت می کنیم . "
با تداوم انتفاضه فلسطین و گسترش آن ، ابراهیم نمرحسین رئیس کمیته ملی شهرداری های عربی فلسطین ، نیز در ناصره اعلام کرد : " اعراب سرزمینهای
اشغالی سال 1948 تصمیم گرفتند به برادران خود در کرانه غربی و نوار غزه کمک کنند . " و اضافه کرد تعدادی سازمانهای خیریه و جنبشهای سالمندان و جمعیتهای زنان و کمیته های عربی ، بودجه ای را برای این هدف تخصیص داده اند و به این ندا پاسخ داده شده و نیروهای مردمی انجام این امر را به عهده گرفته و مقادیر متنابهی کمکهای مالی و غذایی برای فلسطینهای محاصره شده در اردوگاهها ، جمع آوری کرده اند .
نقش سندیکاها از بین دیگر تشکل های فلسطینی که قانونا در فلسطین اشغالی فعالیت می کنند بارزتر می باشد . اتحادیه عمومی سندیکاهای کارگران در کرانه غربی به تنهایی 56 سندیکای کارگری را دربر می گیرد . کارگران فلسطینی نوار غزه سال اول انتفاضه از سوی نیروهای رژیم صهیونیستی از فعالیت منع شدند .
اما این کارگران در همان زمان اولین انتخابات سندیکایی خود را که در طول 20 سال گذشته در نوع خود بی نظیر بود ، انجام دادند . روزنامه جروزالیم پست به نقل از یک مسئول نظامی اسرائیل اعلام داشت : " ارتش اسرائیل با انتخابات سندیکایی مخالفت می کند چرا که این سندیکاها عناصر فلسطینی مخالف اسرائیل را که می خواهند سندیکاها را پایگاهی برای دانشگاهها و مطبوعات و همچنین تقویت بنیه زیرین سازمانهای تحت پوشش ساف در منطقه قرار دهند ، ترغیب به فعالیت کرده و تحت حمایت خود قرار می دهد . "
از سال 1988 تاکنون چندین انتخابات سندیکایی در داخل اراضی اشغالی به ویژه در رابطه با معلمین ، کارگران و دانشجویان انجام شده که در هر دور نسبت به دوره های قبل ، نمایندگان انتخابی بیشتر شامل نیروهای ضد اسرائیلی و جناحهای اسلامی آن بوده اند . لذا هرچه زمان می گذرد این سندیکاها هرچند که از سوی رژیم صهیونیستی تحت فشار قرار گرفته اند ولی توانسته اند در کمک به انتفاضه مردم در فلسطین اشغالی نقش مثبتی را ایفاء نمایند .
ه - سازمانها و تشکل های قانونی فلسطینی و اسرائیلی :
علاوه بر گروهها و سازمانهای سیاسی مذهبی فلسطینی ، اتحادیه های مردمی کارگری و کشاورزی و صنفی و دانشجویی و دیگر مؤسسات و کمیته هایی که دارای وظایف مشخصی هستند ، نقش نسبتا مثبتی در زمینه های بسیج و تنظیم و تحریک ملت فلسطین در مواجهه با نیروهای اشغالگر اسرائیلی چه قبل از انتفاضه و چه در خلال آن داشتند .
طبیعی است که این تشکل ها از سال 1948 نقش اساسی در فلسطین اشغالی داشته باشند ، به طوری که همواره مرکز و تریبون گسترده ای را برای بیان آرزوهای ملی ، سیاسی و اقتصادی فلسطینیان تشکیل می دادند . البته در مواجهه و مبارزه با رژیم صهیونیستی فعالیت این تشکل ها و اتحادیه ها در داخل سرزمینهای اشغالی سال 1948 با فعالیتهای دیگر گروهها در کرانه غربی و نوار غزه تفاوت دارد . ملت مسلمان فلسطین در داخل اراضی 1948 می تواند از ابزارهای قابل دسترس و امکانپذیری که در ضمن چارچوب نظام اسرائیل مثل ( شهرداری ها ، سندیکاها ، گروههای آزاد ) وجود دارد استفاده کند درصورتی که در کرانه غربی و نوار غزه از قیودی که مبارزه در داخل نظام اسرائیل ایجاد می کند ملت فلسطین فارغ هستند . ولی این قید و بندها مانع از این نیست که فعالیت فلسطینیان در یک جهت و زمینه صورت گیرد .
گرفتاری مقامات رژیم صهیونیستی و تعمیق اختلافات داخلی آنها در داخل حکومت اسرائیل و بین ساکنان یهودی آن مقدمه ای است برای تحقق آزادی و استقلال ملت مسلمان فلسطینی که آن تشکل های قانونی می توانند از آن استفاده کنند . لذا ملت مسلمان فلسطین سعی کرده از این ابزارهای موجود که متجلی در تعدادی کمیته و اتحادیه و یا حتی بعضی مراکز قانونی مثل شهرداری ها است علیه سلطه اسرائیل استفاده نماید که در زیر به طور اختصار به هریک از آنها اشاره می شود :
1 - " کمیته مقاومت در برابر مشت آهنین " :
گروهی اسرائیلی - - فلسطینی است که در کرانه غربی و نوار غزه به طور مسالمت آمیز و به دور از هرگونه خشونت سیاسی علیه رژیم اسرائیل فعالیت می کند . یکی از رهبران برجسته این گروه " فیصل الحسینی " مدیر مرکز مطالعات فلسطین است که مدتی توسط اسرائیل غاصب بازداشت شد . ولی پس از شروع فرایند صلح خاورمیانه و مذاکرات فلسطینی - - اسرائیلی به دنبال استعفای حیدرعبدالشافی از ریاست هیأت فلسطینی ، به عنوان مسئول هیأت مذاکره کننده فلسطین با اسرائیل برگزار شد .
2 - " مرکز فلسطینی بررسی خشونتها " در قدس شرقی :
این مرکز بر ضد اشغالگری اسرائیل با ابزار و شیوه های مسالمت آمیز فعالیت می کند . در رأس آن " مبارک عوض " روانشناس آمریکایی فلسطینی الاصل قرار دارد که در تاریخ 18/11/1987 از سوی وزارت کشور اسرائیل دستوری مبنی بر ترک اسرائیل در خلال دو روز دریافت کرد و مجبور به ترک فلسطین شد . علت این دستور بنا به گفته اسحاق شامیر رئیس وقت حکومت اسرائیل ، فعالیتهای وی بود که به طرفداری از سازمانهای فلسطینی یا تروریستی صورت می گرفت . این مرکز کمافی السابق به فعالیتهای خود در داخل اراضی اشغالی فلسطین ادامه می دهد .
3 - " کمیته حمایت از اسرا " :
این کمیته متشکل از اعراب فلسطینی و اسرائیلی های دست چپی است و وظیفه آن فشار بر مقامات اشغالگر اسرائیلی است تا اجازه دهد خانواده های فلسطینی پراکنده در سرزمینهای اشغالی 1948 و اراضی اشغالی سال 1967 به یکدیگر بپیوندند .
این کمیته که در اوایل انتفاضه چندین تظاهرات و راهپیمایی و میتینک علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی سازماندهی کرده و اعلام نموده که فلسطینیان کرانه غربی و
نوار غزه ، 140 هزار درخواست برای زندگی کردن در کنار خانواده هایشان به مسئولین اسرائیلی از زمان اشغال سرزمینهای عربی در سال 1967 ، ارائه کرده اند . اما فقط 19 هزار درخواست پذیرفته شده است .
4 - گروه " قانون در خدمت انسان " :
این گروه مرکب از وکلای فلسطینی است . اعضای آن در یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی خود اعلام نمودند که رژیم اسرائیل طی 20 سال گذشته حدود 250 هزار فلسطینی را بازداشت نموده اند . از سال 1967 تا 1978 نیز حدود 1156 فلسطینی را به خارج از سرزمینهای اشغالی تبعید کرده اند .
در بیانیه های این گروه ، مقامات اشغالگر اسرائیلی متهم به نقض حقوق بشر به ویژه در کرانه غربی و نوار غزه اشغالی شده اند . فعالیت این گروه از زمان شروع انتفاضه در این چارچوب خلاصه شده و هرچند گاهی به صدور بیانیه ای مبنی بر نقض حقوق بشر در اسرائیل یا به ارائه آماری از تعداد بازداشت شدگان فلسطینی و یا تبعیدیان می پردازد .
مآخذ :
- صالح عوض : الانتفاضه الثوره ، دار الزینونه للاعلام و النشر ، الجزایر ، 1989 .
- انصارالثوره الاسلامیه فی فلسطین : الانتفاضه ، جلد 2 ، بیروت ، 1990 .
- فصلنامه الفکرالاستراتیجی العربی : " الانتفاضة الفلسطینیه فی الاراضی المحتلة ، شماره 25 .
- بولتن مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه ، شماره 738 ، مورخه 30/2/1372 .
- اخبار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران .