خلیل ( کوههای - )

از دانشنامه فلسطین


کوههای الخلیل ، بخش جنوبی رشته کوههای وسط فلسطین است و بلندترین ، طولانی ترین و پهن ترین مجموعه کوهستانی این سرزمین را تشکیل می دهد . بلندی قله های آن به ندرت از 900 متر ( از سطح دریا ) کمتر می شود و بلندی کوه حلحول در شمال الخلیل به 1020 متر می رسد . اگر سطح بحرالمیت را که با کناره شرقی این کوهها مجاور است در نظر بگیریم ، آنگاه بلندی مطلق ، بزرگتر جلوه می کند . چرا که سطح بحرالمیت 402 متر از سطح دریای آزاد پایین تر است . بنابراین میزان برآمدگی مطلق میان قله کوه حلحول و آبهای بحرالمیت ، طی یک مسافت افقی - حداکثر - 30 کیلومتری تا 1400 افزایش می یابد . این موضوع نتیجه حالت عمودی دیوارهای تندانی فروزمینی است که بحرالمیت پست ترین جای آن را اشغال کرده است .

درست به عکس این حالت ، بلندیهای غربی ، به شکل تدریجی از محور قله ها به سوی دشتهای کوهپایه ای فرود می آیند و سرانجام با شیبی کند به دشت ساحلی جنوب فلسطین در کرانه دریای مدیترانه می رسند . اگرچه سمت شرقی سطح فلات ، در کنار خط عرض جغرافیایی شهر خلیل تنها طی یک مسافت 20 کیلومتری ، با سطح دریا ( صفر ) هم سطح می شود ، اما پست شدن سمت غربی آن برای رسیدن به دریای مدیترانه طی یک مسافت 60 کیلومتری انجام می گیرد . کم نشیبی دامنه های غربی نتیجه نواری از تپه ها ی قدیمی است که طی مسافت 65 کیلومتری میان دیواره کوهستانی در شرق و دشت ساحلی فلسطین در غرب ، همراه با گودی غربی کوهها پیش می رود . این نوار تپه ای ، در کنار کوهپایه ها - که در این بخش با یک خط اصلی ساختاری مشخص می شوند - از منحنی تراز 100 متر بالاتر از سطح دریا به منحنی تراز 400 متر ارتفاع می گیرد .

اما در محور شمالی - جنوبی ، سطح زمین در بخش جنوب شرقی به تدریج از حالت پست صحرایی - فروزمینی که نمای تپه های ناهموار شمال نقب را از پایه بلندیهای هموار خلیل جدا می سازد ، بالا می آید . درعین حال ، در بخش غربی ، سطح زمین از پستی آبریز بیرالسبع - با بلندی 50 متر - بالا می آید و از رهگذر دامنه های کوهها تا محور بلند آنها که به کوه حلحول می رسد ، فراتر می رود . سپس این ارتفاع از طرف شمال در جهت بیت لحم روبه کاهش می گذارد و همین حالت را حفظ می کند تا آنکه بلندی سطح فلات در گردنه برآمده جای نگارانه ( توپوگرافیک ) قدس به حداقل خود کاهش می یابد .

الف - پیدایش کوههای خلیل و دگرگونی آنها :

بلندیهای خلیل نمونه ساختاری یک تاقدیس بزرگ است که بلندی قسمت شمالی آن در تپه عاصور به 1016 متر می رسد ، اما بلندی قسمت جنوبی آن در کوه حلحول کمی بیشتر است . در همین حال ، سطح این تاقدیس در منطقه ی تپه های قدس کم می شود و گردنه ای را تشکیل می دهد که سطح ارتفاع آن با میانگین 100 تا 200 متر از سطح ارتفاع دو پهلوی شمالی و جنوبی پایین تر می آید .

زمین شناسان تاریخ این تاقدیس را به دوران سوم زمین شناسی ذکر می کنند که در آن برآمدن توده زمینی این منطقه روی آبهای دریا ، با دو دور فعالیت زمین ساختی همزمان شد . نخستین دور ، انقلاب کوهزایی - آلپی بود که بر اثر نیروهای فشار جانبی به کاهش مساحت ناوزمین " تتیس " ] یا " مزوژه " [انجامید و گروههای جوان شبکه کوههای شناخته شده در اطراف منطقه عربی در شمال شرق عراق ، و دنباله آنها در غرب ایران و جنوب ترکیه ، و رشته کوههای مغربی اطلس - موسوم به برجستگیهای آلپی - را پدید آورد .

اما فعالیتهای چین خوردگی که در آن زمان در زمینهای فلسطین صورت گرفت ضعیف بود و جز برخی خمیدگیهای خفیف زمینی چیزی به جا نگذاشت . این خمیدگیها تنها سنگپوش رسوبی را دربرگرفتند بی آنکه در ترکیبات اصلی سنگهای آذرین متبلور که تکیه گاه آنها بود تأثیر چندانی بگذارند ( نک : زمین شناسی ، ساختار ) . محورهای چین خوردگی از شددت مقاومت سنگهای سپر گسترده غربی در جنوب و شرق تأثیر پذیرفتند . این سنگها در برابر نیروهای فشار ، واکنشی به صورت چین خوردگی نشان ندادند ، از این رو محورهای چینهای سنگپوش رسوبی با کناره سپر برجا همسو شدند . و به طورکلی از جنوب غربی به سوی شمال شرقی امتداد یافتند به ویژه در دو منطقه خلیل و قدس .

دومین دور فعالیت زمین ساختی که در منطقه انجام گرفت ، پایان دوران سوم زمین شناسی را تشکیل می داد . در نتیجه این فعالیت ، زمین منطقه خلیل به سرعت و برای همیشه روی آبهای دریا برآمد . فعالیت نیروهای چین زای و تاقدیس زای ، با حرکات گسلی توده های زمین همراه شد که فرورفتگیهایی را در پوسته زمین به بار آوردند . این فرورفتگیها کف فروزمین را تشکیل دادند و دیواره های آنها به صورت فرازمینها بالا آمدند .

این تصویر ساده تنها خطوط کلی یک ساختار پیچیده تر و گوناگون تر را نشان می دهد ، زیرا خطوط ساختاری دیگری نیز می توان یافت که گروهی از تکشیبها را در جنوب شرقی خلیلپدید آوردند . این تکشیبها که تعدادشان به ده عدد می رسد و برخی از آنها گسلیده اند ، از فراز کوهها به سوی فروزمین بحرالمیت در شرق پایین می آیند . در بخش غربی ، پای تپه های خلیل در طول منطقه ای که گسلیده بود ، بر فراز دشت ساحلی فلسطین ارتفاع می گیرند و به کمک تا پای بلندیها بالا می روند . آثار این خط تنها در جاهای معینی آشکار می شود ، زیرا رسوبات سیلابی که به وسیله شبکه آبراهه ها به دره ها و رودهای فرود آمده از بلندیها آورده شده ، این آثار را می پوشانند . تعدادی از گسلهای کوچک نیز در بسیار از نقاط بخش شرقی این تپه ها دیده می شوند که مجموعه اثی از گودیهای آبریزی کف تخت را پدید آوردند . بالاروی از این گودیها به سطح تاقدیس خلیل در دو مرحله و از رهگذر دو تکشیب انجام می گیرد که تکشیب بالایی به قله بلندیها می رسد .

گذشته از چندگونی ساختارها و درهم تنیدگی آنها ، عوامل فرسایش و برهنه سازی نیز در پیچیده کردن نمای کلی نقش داشتند . به ویژه آنکه این مناطق آثار چند دوره شکل شناسی را با خود دارد که قدیمی ترین آنها یک سطح رسوب گذاری ]هموار شدن] بالغ است که هماهنگی ترازهای بلندیها بر آن دلالت می کند ، به ویژه در این بخش جنوبی از بلندیهای وسط فلسطین . کونل این سطح را " سطح عربی " نامید . سطح عربی دشت پیرو فرسوده ای را تشکیل می داد که در ارتفاع تقریبی 900 متر در سمت شرقی فروزمین اردن قرار گرفته است و از رهگذر غور به سوی غرب امتداد می یابد که در این بخش به نام " سطح سینایی - فلسطینی " شناخته می شود .

درباره عمر این سطح به ترجیح می توان گفت که رسوب گذاری [هموار شدن] آن به دنبال پسروی دریای آئوسن و ظهور خشکی فلسطینی به صورت یک زمین برآمده آغاز شد ، و فرایندهای فعالی از همان هنگام و در تمامی دور اولیگوسن ادامه یافت . اما دگرگونیهای زمینی بعدی که در میوسن آغازین روی داد و نیز جاکنی های زمینی همراه با آن ، به تغییر شکل سطح پیشین انجامید . در نتیجه ترازهایش تفاوت یافتند و سطح آن ناهموار شد ، از این رو امروزه شناسایی آن تنها از طریق بقایایش امکان پذیر است که در مناطق پراکنده ای وجود دارند : از قبیل قطعه زمینهایی که با ترازهای نزدیک به هم در بخشهای بلند فلاتهای خلیل رسوب گذاری] هموار[ شده اند . شبکه های زه کشی رودخانه ای که این سطح را رسوب گذاری کردند و زمینش را هموار ساختند ، نابود شدند و آثارشان از میان رفت اما به دنبال آنها شبکه های دیگری پدیدار شدند که دره های خود را طی مرحله آرامش نسبی طولانی که میان دو دوره فعالیت زمینی در بخش میانی دوران سوم زمین شناسی فاصله انداخت ، ترسیم کردند . به احتمال قوی دره های اصلی کنونی بازمانده آبراهه هایی هستند که در آن مرحله از دورهای پسین میوسن پدید آمدند .

از آن پس فعالیتهای متحد جاکنی و تغییر شکل فرا رسیدند تا شبکه های آبراهه ها را تجدید و ترمیم کنند . این فعالیتها توانستند در سطح زمین با ایجاد تنگه های بسیاری شکاف ایجاد کنند که نمودهای ناهمواری شدید را به وجود آورند . در اثر این ناهمواری شدید ، بلندیهای خلیل - علی رغم کمی ارتفاع - جلوه و شکل کوهها را به خود گرفته اند . در واقع توده زمینی این منطقه تنها یک فلات را تشکیل می دهد که دامنه هایی تکه تکه شده و فرازناهایی بسیار هموار دارد . درحالی که مسیرهای اصلی آبراهه ها در جریان پیدایش شکل دره به خود گرفتند ، بسیاری از ریزابه های آنها نیز هستند که رد چینه های تازه سفید گلی را دنبال می کنند زیرا این چینه ها به آسانی قابل تعمیق و گسترش اند . به این ترتیب چینه های دولومیت و سنگ آهگ همراه با ورقه های سخت آتشزنه به صورت تندانهای سنگی جداکننده ای پدیدار شدند . این منطقه از دیرباز پایگاه کانون های تاریخی آبادانی بوده است زیرا روستاها را از موقعیت های دفاعی مستحکمی بر فراز تپه ها ، و کشتزارهای گسترده ای در کف دره ها و زمینهای میان آنها برخوردار می ساخت .

آخرین مرحله دگرگونی شبکه های دره ها در دور پلئیستوسن فرارسید که نخستین مراحل آن شاهد یک فعالیت زمین ساختی بود . این فعالیت به افزایش فرایندهای حفر و فرسایش و تعمیق دره ها به وسیله رودهایی که در آنها جاری هستند انجامید ، همچنین فرایندهای فرسایش بالا رفتند ، آبراهه های بالایی را به دره هایی که از غرب به سوی مدیترانه سرازیر می شوند رساندند ، و به این ترتیب قلمرو نفوذ آنها از سوی شرق ، از محور چین خوردگی نیز گذشت و آب پخشان را به سوی دره ]غور] راند . سپس دوره ای از آرامش و باز دوره دیگری از فعالیت و تعمیق فرارسید ، و آثار همه این دوره ها در بی نظمی طولی دره های خلیل - به طورکلی - آشکار شد ، زیرا می توان یکانها و ناپیوستگیها را بازشناخت که گویای " جوان شدن " مجموعه دره های سرازیر شده بر دامنه های غربی هستند . از میان این دره ها دره زیتا ، دره الحسی و دره غزه شهرت بیشتری دارند . شاید برخی از این نقاط تختانهای ساختاری بوده اند که بر اثر تفاوت سختی سنگها ، و در نتیجه اختلاف مقاومت آنها در برابر فرایندهای فرسایش و فروسایی پدید آمده اند .

اگرچه دره های صحرا در بخش شرقی بلندیهای خلیل به بحرالمیت ختم می شوند که به عنوان تهتراز 400 از سطح بستر دره های آبراهه های غربی سرازیر شده به دریای مدیترانه پایین تر است - موضوعی که به نوبه خود بر فعالیت عمل فرسایش می افزاید - با این همه آب پخشان از سوی شرق تا جایی پیش رفت که در فاصله ده - دوازده کیلومتری شرق مکان محور تاقدیس قرار گرفت . این موضوع را باید به فراوانیبارانهای دامنه های روبه روی مدیترانه نسبت داد که توانایی شبکه های دره های غربی را در فرسایش آبریزهای شان دوچندان کردند ، به این ترتیب برهنه سازی سریع از حوزه های سنگی قدیمی و کهن تری پرده برداشت . از این رو آب پخشان مخزن زیرزمینی در محل محور زمین ساختی ثابت ماند هرچند آب پخشان سطحی به سوی دره های دامنه های غربی حرکت کرد و در نتیجه آبریز شرقی را از یک حوزه تغذیه سطحی برخوردار ساخت که از حوزه تغذیه آبهای زیرزمینی توسط آبریز غربی بسیار گسترده تر است . به این ترتیب چشمه های بسیاری روان شدند که مشهورترین آنها عبارتند از : عین الفشخه ، عین الغویر و عین الترانه ، سپس عین جدی که یک چشمه آب گرم در شمال آن قرار دارد و نیز عین بقیق در منتهاالیه جنوب . این چشمه ها ، پر آب و همیشه روان اند اما اغلب شوره مزه اند و این موضوع ارزش آنها را بسیار می کاهد ( نک : چشمه های آب ) .

خطوط دره های صحرای شرق خلیل تعداد زیادی از تندانهای گسلی را نمایان می سازند که بر محورهایی از شمال شمال شرقی به سوی جنوب جنوب غربی امتداد یافته اند و در پایین هر تندان یک تختان ساختاری وجود دارد . فاصله عمودی هر یک از این تختانها با دیگری از 100 تا 200 متر نوسان می کند ، درحالی که گستردگی سطح بالایی آنها به سه کیلومتر می رسد . در کنار تندان هر تختان دره های پرشیبی از روی تختانک های سنگی بسیار مقاوم به سوی بحرالمیت سرازیر می شوند ، و این حالت آبراهه های دره ها را در تنگه هایی ژرف محصور می سازد . تعدد این تنگه ها به جداسازی بخشهای یک تختان از یکدیگر ، و دشواری عبور از آن در جهت شمال به جنوب انجامیده است . گذشته از این ، در جلوی دهانه دره ها ، مجموعه ای از دلتاها پدید آمدند که در آبهای بحرالمیت امتداد یافته اند . اما تندانهای سنگی دامنه ها به صورت تعدادی از دماغه های ناهموار آشکار شده اند که دلتاهای مجاور را از یکدیگر جدا می سازند ، به طوری که عبور از نوار ساحلی حتی با پای پیاده ممکن نیست . از این رو سراشیبهای پست بیابانهای خلیل ، پناهگاههای طبیعی گروهها و طوایف گوناگونی بودند که به دلایلی زندگی درون گرایانه و گوشه نشینانه را برمی گزیدند .

ب - آب و هوا و گیاهان :

بلندی و ناهمواری زمینهای خلیل در مقدار و میزان بارندگی آن تأثیر می گذارند . میزان بارندگی تنها در اندک مناطقی از پهنه های بلند فلات بیش از 700 میلیمتر است ، بنابراین باران خیزی آن از ارتفاعات نابلس که نسبت به دریا و خط عرض جغرافیایی موقعیت بهتری دارند کمتر نیست . اما مزایای بلندی زمین ، حتی در صورت افزایش کمیت مطلق میانگین بارانهای خلیل ، در احتمال بارش و میزان نظم و قابلیت تکیه بر آن در هر موسم تأثیر چندانی ندارد . بنابراین بارانهای خلیل از این نظر بیشتر به نظام بارانهای صحرا می ماند که کمیت آنها از سالی تا سال دیگر به صورت غیرقابل پیش بینی تغییر می کند ( نک : آب و هوا ) .

بارانهای رشته کوه خلیل ، در سه جهت دچار کاهشی سریع می شوند . در دامنه های شرقی ، بارش به طور ناگهانی از حدود 600 در قله ها تا کمتر از 100 در کنار بحرالمیت کاهش می یابد زیرا بلندیها به سرعت پست می شوند و زمینهای این منطقه در پناه باد قرار گرفته اند ، همچنین ، افزایش دما که نسبت بالایی از تبخیر سالانه - نزدیک به 3000 میلیمتر - را باعث می شود از اهمیت این بارانها می کاهد . این است که سراشیبهای شرق کوههای خلیل بیابانی هراس انگیز را تشکیل می دهند که تنها تعداد اندکی از چوپانان در آن رفت و آمد می کنند . اما در دامنه های جنوبی کاهش بارانها تدریجی است . این کاهش طی یک حاشیه گسترده نیمه صحرایی انجام می گیرد که به بیابان بیرالسبع و تپه های شمال نقب می رسد ، جایی که میانگین سالانه بارش زیر 150 میلیمتر است . در بخش غربی نیز بارش پایه های نوار تپه ای در کنار دامنه های بلندیهایش از 300 میلیمتر نیست و این حداقل بارش لازم برای کشاورزی دیم است .

در چنین شرایط آب و هوایی می بایست جنگلهای مدیترانه ای با درختان همیشه سبز مانند بلوط وبنه و خرنوب - گذشته از تیره های فقیری مانند عرعر و سرو - ( نک : گیاهان طبیعی ) در اشکال مختلفی از خاک سرخ مدیترانه ای] تراروسا[ که از انحلال سنگهای آهکی به جای مانده اند ، برویند . اما مداخله آدمی از دیرباز باعث سیر نزولی این جنگلها شد . واین خاک در بسیاری از مناطق از بین رفت و بخشی از آن در درون دره ها و کف گودیها جای گرفت . از این رو اطراف سطح فلات را دامنه هایی با گیاهان نیمه صحرایی فراگرفته اند . از سوی دیگر ، خاک سیلابی دلتاهای دره های بحرالمیت تنها شوره زارهایی را تشکیل داده اند که گیاهی در آنها نمی روید جز گیاهان پرتاب در برابر شوری . در مقابل این خاک ، نوع خوبی از خاکهای سیلابی در پایین بلندیهای بخش عربی یافت می شود که مساحت قابل توجهی از آن ، با توجه به تراکم خاک و فراوانی نسبی باران و امکان چاه کنی ، برای کشاورزی مورد بهره برداری قرار گرفته است .

ج - فعالیت انسانی :

برخورداری بلندیهای خلیل از مزیتهای ساختاری و شکل شناسی ، از جمله عواملی بود که این مناطق را از دیرباز به سکونتگاه تعداد بی شماری از مردم تبدیل کرد . زیرا سطح بالایی آنها که به صورت نوار همواری با پهنای 15 تا 25کیلومتر امتداد یافته است مردم را به ایجاد روستاها و کشتزارها تشویق کرد ، خوشبختانه همه قلعه هایی که از دو سوی این نوار به وجود آمدهاند به قدری کوچکند که نمی توانند به بالای تاقدیس برسند و آن را تکه تکه کنند و خاکش را بروبند . به این ترتیب شکافهای دره های جوان به بلندای فلات نمی رسند و فرازمینهای بلندی را در میان می گیرند که سطحی هموار و کناره هایی ناهموار دارند . موقعیت طبیعی مستحکم این فرازمینها ، به خاطر وجود تندانهایی که آنها را از سه سو محاصره کرده است ، باعث شد که کشاورزان روستاهای خود را بر روی آنها بسازند . آنان از مناطق بلند سراشیبها را برای باغکاری تراس بندی می کنند . در این میان تلاقی دره ها با یکدیگر که به برون زدن چینه های سنگی آن انجامید ، به جوشیدن دهها چشمه کوچک بر کناره های درهها کمک کرد .

در اینجا پدیده زمین شکل شناسی ( ژئومورفولوژی ) دیگری نیز در کار است که مفهوم عمرانی اقتصادی ویژه ای دارد و آن اثرپذیری سنگهای آهکی فلات از عوامل تجزیه کارستی است . این تجزیه به پیدایش شیارها و شکافهای زمینی نوار مانند تنگی انجامید که علی رغم پستی ، زه کشی قابل توجهی را از جویبارها یا خشکرودها دریافت نمی کنند . شیارها و شکافهای یاد شده به وسیله پشته های مستطیلی یپچ و خم داری از هم جدا شده اند که ارتفاعشان از هامونها بین 50 تا 150 متر نوسان می کند . در هامونها خاکهای موضعی عمیقی گرد آمدند که علی رغم مشخصات سنگی ، برپایی یک اقتصاد کشاورزی پر رونق امکان دادند . اما ملاحظه می شود که این شکافها و ستردره های منطقه روی ترازهایی قرار گرفته اند که از منحنی تراز 800 متر بالاتر از سطح دریا فراتر می روند ، و این حداکثر ارتفاع برای کشت زیتون است . از این رو کشت درختان انگور از دیرباز در کانون مورد توجه قرار داشت ، تا جایی که خلیل در این زمینه شهرت رقابت ناپذیری پیدا کرده است .

از سال 1948 ، به دنبال باز شدن بازارهای کشورهای عرب صادرکننده نفت به روی محصولات کشاورزی اردن ، و پس از آنکه کارگران خلیل شاغل در آن کشور به فرستادن پول برای خویشاوندان خود پرداختند ، کشاورزی منطقه به طور چشمگیری پیشرفت کرد ، چرا که مردم این پولها را در راه بهسازی زمین و آباد کردن زمینهای بایر به کار انداختند و به این ترتیب فلات بلند خلیل در مدتی کمتر از 25 سال به تاکستانی تقریبا یکدست تبدیل شد که نه تنها دره ها و گودیها بلکه زمینهای سنگلاخ را نیز فرامی گرفت . زیرا اهالی این زمینها را با مهارت تراس بندی کردند و به صورت تختانهایی برای درختکاری درآوردند . بدین ترتیب مساحت تاکستانها که در سال 1956 سی هزار جریب بود در سال 1967 تا نزدیکی هفتاد و پنج هزار جریب ، یعنی بیش از 60 درصد باغهای کرانه غربی ، افزایش پیدا کرد ، و دامنه جنوبی تاکستانها و باغهای میوه به شکل شگفت انگیزی تا آن سوی شهر خلیل گسترش یافت ، تا جایی که امروزه خانه های جدید شهر رو به توسعه در میان باغها ساخته می شوند .

در چنین محیط کوهستانی سختی که قطعه زمینهای قابل کشت آن پراکنده اند و زمینهای ناهموار میان آنها فاصله انداخته اند ، شرایط ایجاب می کنند که یک الگوی پراکنده آبادانی بر بنیاد روستاهای کوچک و پراکنده پدید آید تا در هر جا که طبیعت از خاک خوبی برخوردار باشد بتوان درحد گذران زندگی از آن بهره برداری کرد . اما واقعیت موجود خلیل کاملاً به گونه ای دیگر است ، زیرا انگیزه های امنیت و دفاع همواره بالاتر از همه قوانین طبیعت دست اندرکار بوده اند ، به ویژه اینکه این منطقه از سوی شرق و جنوب و جنوب غربی به وسیله صحراها و شبه صحراها احاطه شده است ، و در این بیابانها خطر یورش ناگهانی وجود دارد . از این رو تنها مناطق تسخیرناپذیر طبیعت برای ساختن روستاها انتخاب شدند ، چرا که با افزایش جمعیت ساکنان ، امکانات دفاعی بهتر و امکان بقای طولانی تری برای آنها فراهم می آمد . در چنین حالتی طبیعی است که زمینهای هر روستا از حریم کشاورزی بزرگی ، بین صد هزار تا دویست و پنجاه هزار جریب ، برخوردار باشد . این موضوع می تواند کشاورزان را بر اثر سفرهای طولانی روزانه میان روستا و مزرعه خسته کند ، و به همین دلیل مردم به ساختن " کتام " پرداختند . در واقع کتام یک روستای موقت یا فصلی است که در نزدیکی باغها ساخته می شود و کشاورزان در موسمهای کار متراکم ، به ویژه موسم درو ، در آنها مستقر می شوند و سپس آنها را تا موسم بعدی رها می کنند . ( نک : آثار باستانی ) . نقشه های این منطقه ، نمودار آبادانی متراکمی را نشان می دهند که تا اندازه ای غیرواقعی است زیرا در آن دویست کتام دیده می شود . اما با دور شدن از منطقه خطرناک صحرایی به سوی شمال ، پراکندگی روستاهای کوچک آغاز می شوند که در گوشه و کنار فلات ، روبه روی منطقه بیت لحم و قدس ، به چشم می خورند .

نقشه پراکندگی کانونهای آبادانی خلیل ، تمرکز جغرافیایی روشنی را در دو محور آشکار می کند که در دو محور شمالی - جنوبی در طول منطقه امتداد یافته اند و هر یک شامل هفت روستای بزرگ و تعداد زیادی از کتامهاست که در دورانی که پس از سال 1948 فرارسید به رستاهای دائمی مستقلی تبدیل شدند . از این دو محور ، یکی محور بیرونی آبادانی در نزدیکی کوهپایه ها و موازی با خط متارکه جنگ است ، و بزرگترین روستاهای آن عبارتند از : اذنا و صوریف که پیش از اشغال ، جمعیت هر یک به چهار هزار تن می رسید . روستاهای محور درونی از شمال به جنوب عبارتند از : بیت اومر و بیت کاحل و تفوح ، سپس دورا و ظاهریه که جمعیت هر یک از دو روستایاخیر پیش از سال 1967 از پنج هزار تن گذشته بود ، سپس یطه و سموع که بر سراشیبهای جنوبی قرار گرفته اند ، جایی که اقتصاد کشاورزی بر اثر شرایط کم آبی تغییر می کند و از باغهای درخت و تاکستانها به کشت حبوبات در مناطقی که کمتر از 300 میلیمتر باران دارند ، مبدل می گردد . روی سطح فلات نیز روستاهای حلحول و سعیر قرار گرفته اند . در ترازی پایین تر از این دو روستا ، شهر خلیل ، مرکز استان ، با تاریخ کهنی که بیش از چهل قرن در گذشته ریشه دوانده است ، قرار دارد . جمعیت این شهر تا سال 1967 بیش از پنجاه هزار تن بود .

مآخذ :

  1. بحیری ، صلاح الدین : جغرافیة الاردن ، عمان 1973 .
  2. Kallner. D. H. : Outline of the Geomorphology of Judea, Bull. Soc. Geog. Egypt, t. 21. 1943.
  3. Quennell. A. M : The Structural and Geomorphic Evolution of the Dead Sea Rift, London 1959.
  4. Willis. B. : Dead Sea Problem : Rift Valley or RampValley, Bull. Geol. Soc. Amer, vol, 39, 1928.