جهاد اسلامی و ساف ( روابط - )

از دانشنامه فلسطین


برای آنکه بتوان رابطه‌ی بین جهاد اسلامی و سازمان آزادی بخش فلسطین را روشن کرد باید تصویر دقیق و روشنی از دیدگاه‌ها و اهداف این دو جنبش را پیش رو داشته باشیم و مواضع و استراتژی آنها را نیز به خوبی بشناسیم .

جهاد اسلامی در فلسطین ، یک جنبش اسلامی فلسطینی است که در اوائل دهه‌ی هشتاد ، در داخل سرزمینهای اشغالی در تلاش برای پاسخ به خواست اسلامی فلسطین شکل گرفت . هدف جهاد اسلامی ، اجرای قوانین اسلامی در جامعه‌ی پس از برپایی حکومت اسلامی در فلسطین می‌باشد . این امر نابودی کامل اسرائیل و در نتیجه تقدم بخشیدن به این هدف را اقتضا می‌کند که تنها با اقدام مسلحانه و کار جهادی علیه نیروهای اشغالگر تحقق می‌یابد . انقلاب اسلامی ایران که همه‌ی مسلمانان را برای آزادی قدس و کل فلسطین به جهاد دعوت می‌کند ، نقش به سزایی در شکل گرفتن اندیشه‌ی اعضای سازمان جهاد اسلامی ایفا کرد .

جریانات ملی گرا ، طرفها و هواداران آنها در سازمان آزادی بخش فلسطین که به اختصار ساف نامیده می‌شود ، تشکل یافته اند . از گروههای مختلف ساف می‌توان گروههای ملی ، جبهه‌ی خلق ، جبهه‌ی دموکراتیک و جنبش فتح را نام برد . بعضی از این گروهها مسیحی بعضی دارای عقاید مارکسیستی و بنیان گذاران جنبش فتح ، مسلمان می‌باشد . با وجود این ، بین گروههای مختلف عضو ساف هماهنگی وجود دارد . هدف ساف ، برپایی دولت دموکراتیک غیرمذهبی در فلسطین می‌باشد . این امر محقق نمی‌شود مگر با نابودی اسرائیل و این مهم از طریق مبارزه‌ی مسلحانه حاصل می‌شود . در طول سالهای اشغال و در مقابله با تلاشهای اسرائیل برای نفی موجودیت ملی مردم فلسطین ، جنبش مقاومت فلسطین به رهبری ساف بروز کرد تا مبارزه علیه اشغال و بازگردانیدن ساختار جامعه‌ی فلسطین و به ثمر رسانیدن هویت ملی را از طریق بسیج ملی و تشکیلات اجتماعی و سیاسی و ایجاد مؤسسات و سازمان‌های اقتصادی و اجتماعی ملی ، عهده دارگردد . ساف بر مبارزه‌ی مسلحانه و نیز روشهای سیاسی برای تحقق اهداف ملی تأکید می‌کند . شعارهای ازادی کامل خاک فلسطین و برپایی دولت لائیک ، به مرور زمان به تز برپایی حاکمیت ملی بر هر تکه خاک وطن که اشغال اسرائیل در آن به پایان برسد تبدیل شد . مقاومت مسلحانه نیز که با سیاست سرکوب و پیگیری شدید مقامات اشغالگر مواجه و درنتیجه تضعیف شد . به تلاش‌های دیپلماسی و بازیهای سیاسی مبدل گشت . طرفداران جهاد اسلامی با سمت گیری غیردینی گروههای مختلف متشکل درساف به خصوص گروههایی که دارای عقاید مارکسیستی می‌باشند توافق ندارند . جهاد اسلامی معتقد است که هدف ساف یعنی برپایی دولت لائیک ، با نگرش اسلامی نسبت به تاریخ منافات دارد . جهاد با جنبه‌ی دموکراتیک غیر دینی مخالف است و به همین دلیل موضع منفی نسبت به ساف و چارچوب تشکیلاتی آن اتخاذ میکند . مواضع جهاد اسلامی نسبت به ساف ، در کتابی که یکی از رهبران جهاد در فلسطین منتشر ساخته و به صورت محدود در سرزمین‌های اشغالی توزیع نموده ، بیان شده است . در این کتاب ضمن اشاره به گروههای تشکیل دهنده‌ی ساف ، آمده است : " گروههایی که به دلیل رهبری مردم فلسطین ، به مردم و قضیه‌ی فلسطین ضرر رسانیده اند بدانند که این فرصت فقط به دلیل غیاب مسلمین به آنها داده شد . ما مسلمانان این تشکیلات و هیأت‌ها و احزاب را رد نکرده و از آنها اکراه نداریم و با آنها به دلیل اینکه علیه دشمن صهیونیستی سلاح حمل می‌کنند ، مخالفت نمیکنیم بلکه به این دلیل با آنها مخالف هستیم که حامل اسلام نیستند و به قرآن حکم نمیکنند ما از آنها می‌خواهیم که افکار ، عقاید و شعارهای ضد اسلام را هرچه باشد کنار نهند و در عمل و در گفتار به اسلام و سنت و قرآن پایبند و مقید شوند . عقیده‌ی اسلامی و سلاح را همراه یکدیگر بر دوش گیرند . اما متأسفانه

ملاحظه می‌کنیم که این تشکیلات از آغاز به وجود آن تا به امروز ، پایبندی به اسلام را به طور کامل رد کرده و می‌کند . اصول ، میثاق ، قوانین و عقایدی را وضع کرده که هیچ رابطه‌ای با اسلام ندارد . ما و مردم مسلمان ما و امت ما ، به این دلیل رهبری این تشکیلات را قبول نخواهند کرد . "

ساف معتقد به عدم دخالت در امور داخلی کشورهای عربی است و با رژیمهایی که روابط مستحکمی با استعمار غرب دارند مثل عربستان سعودی ، مصر و اردن ، همزیستی و مماشات دارند . جهاد اسلامی مماشات با رژیم‌های عربی را رد کرده و به مبارزه‌ی فراگیر اعتقاد دارد . شیخ عبدالعزیز عوده ، رهبر روحانی جهاد ، در اشاره‌ای اشکار می‌گوید : " شعاری را که گروه ساف در مورد عدم دخالت در امور داخلی کشورهای عربی مطرح کرده است قبول نمی‌کنیم . ما معتقدیم که حکومت‌های عربی و حکام آن ، عقب افتادگی و شکست را در جهان عرب مستحکم می‌سازند . ما ترک مخاصمه و همدلی را با آنها قبول نمیکنیم . "

درمورد انقلاب اسلامی ایران ، ساف در ابتدا رابطه‌ی بسیار مستحکمی با این انقلاب داشت اما خیلی زود نوعی سردی در روابط به وجود آمد و پس از جنگ ایران و عراق ، ساف در کنار عراق و علیه ایران قرار گرفت . در مقابل ، جهاد اسلامی آن را آغاز یک تحول فراگیر می‌داند و در جنگ ایران و عراق سرسختانه از ایران هواداری میکند . شیخ عبدالعزیز عوده می‌گوید : " انقلاب فلسطین مهم‌ترین و مؤثر‌ترین جنبش آزادی بخش ملی در منطقه می‌باشد . و بر این انقلاب است که پیمان هایش را با انقلاب اسلامی ایران که متحد حقیقی فلسطین می‌باشد ، مستحکم و قوی سازد . "

بدین ترتیب روشن می‌شود که ساف و جهاد اسلامی درمواضع و خاستگاه‌ها به هیچ وجه هماهنگی ندارند با این همه ، جهاد اسلامی از وارد شدن با هرگونه درگیری با نیروهای ملی اجتناب می‌ورزد و تضاد اساسی خود را با دشمن صهیونیستی ترسیم می‌کند . شیخ عبدالعزیز عوده می‌گویند : " اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک با ساف ، استفاده از خشونت علیه نیروهای ملی را توجیه نمیکند . ما به دیدگاه اساسی تر این گروه و تمامی نیروهای ملی احترام می‌گذاریم چرا که به گفت و گو به عنوان تنها راه برای رسیدن به تفاهم مشترک ایمان داریم ، اختلاف اساسی ما فقط با اشغالگران اسرائیلی است . " این موضع جهاد اسلامی وجه تمایزی بین جهاد و دیگر نیروهای دینی به وجودمی آورد . زیرا جهاد خود را در ضربه زدن به دشمن صهیونیستی متمرکز کرده و ضربات نظامی به آن وارد می‌سازد در حالی که دیگر جریانات دینی فقط رودررویی با جریان ملی و پیشرو ایجاد کرده اند که از جمله‌ی این درگیری‌ها به آنچه که دانشگاههای وطن اشغال شده شاهد آن بوده است می‌توان اشاره کرد . به همین دلیل و نیز به دلیل خط ملی جنبش جهاد اسلامی ، این گروه با استقبال محافل فلسطینی چپ رو به رو شد . دکتر جورج حبش دبیرکل جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین می‌گوید : " می‌خواهم تأکید کنم بر خوش آمد گویی گرم نسبت به نمای اسلامی در داخل فلسطین اشغال شده به این نما که تا کنون ضربات دردناکی را به دشمن وارد کرده است اعلام می‌کنم که ما دست هایمان را به سوی آن دراز می‌کنیم تا هرگونه همکاری را در رویارویی با دشمن صهیونیستی که خاک ما را اشغال کرده و بر مردم ما ظلم می‌کند انجام دهیم . " فتحی شقاقی ، رهبر جهاد نیز اعلام کرد : جهاد اسلامی برای همکاری با هر نیروی ملی گرا در مبارزه با دشمن صهیونیستی آمادگی دارد .

علی رغم تضاد در مواضع ساف و جهاد اسلامی دراستراتژی مبارزه با یک دیگر تفاهم داشتند . هردو مبارزه‌ی مسلحانه را راه رسیدن به هدف می‌دانستند . این وجه اشتراک و نیز جنبش فتح که بازوی نظامی ساف و مادر انقلاب مسلحانه معاصر شمرده می‌شود و بنیان گذاران آن همگی از فرزندان جنبش اسلامی می‌باشند تصوری مبنی بر وجود نوعی رابطه یا انواعی از کمک و همکاری بین جهاد اسلامی و فتح را ایجاد کرده است . تا آنجا که حتی برخی از گروههای دیگر جنبش اسلامی از جنبش جهاد به عنوان فتح اسلامی یاد می‌کنند . در صورت وجود چنین چیزی ، دوگانگی عقیدتی در جهاد اسلامی ایجاد می‌شود . برای رفع این ابهام و روشن شدن مطلب ، مختصر توضیحی راجع به فتح ضروری به نظر می‌رسد . جنبش فتح درپی عملیات فدایی در سالهای 1954 تا 1966 ، در نوار غزه و از بطن تجربه‌ی اخوان المسلمین به دنیا آمد . با توجه به درگیریهای سیاسی و فکری که اخوان المسلمین در آن مرحله با آن مواجه بودند ، این کار مطابق قاعده بود اداره کنندگان آن همگی از اعضای سابق اخوان المسلمین بودند مانند یاسر عرفات ، خلیل الوزیر ، ( ابوجهاد ) صلاح خلف ( ابوایاد ) ، عبدالفتاح المحمود ، کمال عدوان ، محمد یوسف النجار ، مندوح صیدم ، محمود عباس ، سلیم الزعنون . جنبش فتح ، رسماً در سال 1965 تأسیس گردید و از اتخاذ سه نیرو که خود در تأسیس بعضی از آنها سهیم بود به وجود امده است این نیروها عبارتند از :

  1. ارتش لبنان عربی که فتح آن را برای رویارویی با سوریه در منطقه‌ی شمال لبنان پدید آورده بود .
  2. مقاومت مردمی " المقاومت الشعبیه " که در سال 1969 ، علی عکاوی آن را رهبری کرد ، سپس برادر وی خلیل عکاوی رهبری آن را به عهده گرفت و سرانجام در سال 1982 در جنبش توحید اسلامی ادغام شد . جنبش المقاومت الشعبیه در نیمه‌های دهه‌ی هفتاد یکی از سازمان‌های وابسته به جنبش فتح به شمار می‌رفت .
  3. گروه جندا... که پیش از پیوستن به جنبش توحید اسلامی ، از حمایت آشکار فلسطینیها برخوردار بود و خلیل الوزیر ( ابوجهاد ) نقش به سزایی در تشکیل این جنبش ایفا نمود که بعدها سوریه توانست آن را منهدم کند و ابوجهاد نیز در تونس به شهادت رسید یکی از رهبران فتح ( خلیل الوزیر - ابوجهاد ) به خصوص نظریه‌ی جهاد اسلامی را تشویق کرده ، خواهان کمک به جنبش جهاد اسلامی هیچ نوع کمکی از جنبش فتح و یا هر گروه ملی گرای دیگر دریافت نمیکند . جنبش جهاد و فتح با یکدیگر اشتراک ندارند و جنبش جهاد به طور کاملاً جدا از هر نیروی لائیک به وجود آمده است . شقاقی می‌گوید : " حقیقتی که باید روشن شود این است که جهاد اسلامی از آغاز پیدایش هیچ رابطه‌ای با جنبش فتح نداشته است و از ابتدا نسبت به غیاب ایدئولوژی اسلامی در فتح و همچنین خط سیاسی زیگزاگ دیرنوسان آن خاصه از سال 1968 هنگامی که نظریه‌ی حکومت دموکراتیک لائیک را مطرح ساخت ، و در پی اعطای امتیازات یک طرفه که از سال 1974 آغاز شد ، انتقاد شدید داشته است . همچنین جهاد اسلامی چشم پوشی انقلاب فلسطین از نقش تنفنگ و مبارزه‌ی مسلحانه را رد کرده است . "

پس از به شهادت رسیدن ابوجهاد در تونس ، این افکار که حتی عملی نشده بود ، در ضمن راه برای قبول توسعه طلبی صهیونیزم و گسترش دایره‌ی کمپ دیوید و پذیرش شرایط امپریالیسم آمریکا از سوی کلیت ارتجاع عرب حتی آنهایی که برای عوام فریبی ماسک مقاومت و رادیکالیسم را بر چهره داشتند همواره گردید . مجموعه‌ی این تحولات ، جنبش مقاومت را با حالت نابسامان مستمری که در خارج با آن رو به رو بود ، مواجه نمود ، به خصوص پس از اخراج نیروها و رهبران ساف از بیروت در سال 1982 - در بهار سال 1983 عرفات از دمشق اخراج شد . عدم اهتمام رو به ازدیاد عربی نسبت به قضیه‌ی فلسطین ، به اضافه‌ی سرسختانه بودن موضع اسرائیل در مقابله با تمامی امتیازهای عربی فلسطینی و دیگر مسائل ذکر شده ، همه‌ی اینها ، ضرورت اتکاء به خود را به صورتی فزاینده نزد فلسطینیان داخل سرزمینهای اشغالی مطرح کرد . در این اثنا و به طور مشخص از سال 1982 جناحی از داخل فتح شکل گرفت که گروههای ملی موجود و یا اخوان را چارچوب مناسبی برای گردهمایی خود نمی‌دید . این افراد جذب جهاد اسلامی شدند . این جناح را محمد باسم التمیمی ( حمدی ) از رهبران نظامی برجسته در کرانه‌ی غربی رهبری می‌کرد . این جناح به فراهم نمودن و اعطای تمامی روشهای کمک سیاسی و نظامی و مالی به جنبش جهاد در سرزمینهای اشغالی اقدام نمود . محمد باسم التمیمی ( حمدی ) ، محمد بحیص ( ابوحسن قاسم ) و مروان ابراهیم الکیالی در بیانیه‌ای که منعکس کننده‌ی دیدگاه‌های جهاد است ، ابتدا و قبل از هرچیز ، قضیه‌ی فلسطین را یک قضیه‌ی اسلامی شمرده اند . این برادران که مبارزاتی طولانی در جنبش فتح داشته اند ، دارای رابطه‌ی قوی و مستحکم با جنبش جهاد اسلامی بوده و از آغاز سال 1986 تا تاریخ شهادتشان در سال 1988 در همکاری کامل با جنبش جهاد اسلامی بوده اند بدون آنکه رهبری فتح از آن مطلع باشد و این امر در چارچوب توافق با رهبری جهاد اسلامی بوده است که آن برادران هر لحظه و یا در موقع مناسب به خروج از جنبش فتح تمایل داشتند ، در این مدت تحت عنوان " سرایاالجهاد " اسلامی فعالیت می‌کردند این سه تن در 14 فوریه سال 1988 به دست عناصر سازمان اطلاعات اسرائیل ( موساد ) در قبرس به شهادت رسیدند .

عملیات سرایاالجهاد مسأله‌ای مبنی بر رابطه‌ی فتح و جهاد و نیز دریافت کمک از فتح از سوی جهاد را مطرح کرد . پاسخی که مطرح می‌شود این است که اگر جهاد از فتح کمک دریافت کند و روابط خود را با آن حفظ نماید ، برایش مشکل خواهد بود که خط ایدئولوژیک و سیاسی متمایز خود را محفوظ نگه دارد . با توجه به اصرار جهاد برای حفظ استقلال و ایدئولوژی خود ، فرضیه‌ی مطرح شده رد می‌شود . بنابراین جهاد اسلامی با عملیات مسلحانه‌ی خود ، دیگر گروهها از جمله فتح را در برابر یک چالش بزرگ قرار می‌دهد و بدون شک طرفداران و همدلان بیشتری جذب خواهد کرد . جهاد اسلامی در برابر شهادت مطرح شده ، به وضوح به صراحت و به گونه‌ای که قابل تأویل و تفسیر نیست ، ادعای فتح مبنی بر وجود رابطه با جنبش جهاد اسلامی را رد کرده ، اشاره می‌کند که فتح و دیگران ، از خلال ربط دادن خود به جهاد اسلامی ، به دنبال حقانیت می‌گردند و می‌خواهند مبارزات جهاد اسلامی را به سرقت ببرند . به عنوان مثال یاسر عرفات در کویت اعلام کرد که جهاد اسلامی مسئول عملیات باب المغاربه است که در این ادعای او نوعی تزویر نهفته است زیرا از این ادعا این طور استنباط می‌شود که سازمان جهاد اسلامی ، تشکیلات مذهبی تابع جنبش فتح می‌باشد و او سازمان را به قصد جهاد تأسیس کرده است . این اولین بار نیست که آقای عرفات این گونه با مسائل برخورد می‌کند . قبل از نیز عرفات تلاش کرد تا از عملیات مقاومت اسلامی در جنوب لبنان استفاده کند تا نقش محرمانه‌ای را که رهبری فلسطین در مذاکره با چپ ملی یهود انجام می‌داد بپوشاند و مذاکره و ملاقات با جلاد سپتامبر در امان ( ملک حسین ) را توجیه نماید . و در نتیجه ، حقیقت جهاد اسلامی را به عنوان یک هویت اصیل و گرایش متمدن و

تاریخی نزد مردم مشکوک جلوه دهد . این روش را به طور مداوم شخص شماره‌ی 2 فتح معروف به ابوایاد ادامه می‌دهد . هنگامی که وی می‌خواست مانور کند و به مردم اشاره نماید و نیروهای داخل فلسطین ( نیروهای 17 ) را به خود منسوب سازد و در این کار موفق شد ، آنگاه جهاد اسلامی را منسوب به خود دانست . این نیرو اساساً یک نیروی توهمی است و اصلاً وجود تشکیلاتی در داخل ندارد و بیش از چند تن که ستون حراست جان رهبر در پایتخت‌های عربی می‌باشند ، نیست .

فتح ، به دلایل سیاسی و نظامی قادر به نبرد مسلحانه نیست . از این رو حرکتهای مسلحانه گروههای سیاسی را خود نسبت می‌دهد و روی همین اصل غرب هم چنین می‌پندارد که جهاد اسلامی با فتح نه تنها همکاری بلکه هم پیمانی دارد . ملاحظات مربوط به روابط جنبش فتح با پاره‌ای از سازمانهای و جریان‌های اسلامی چه درسطح منطقه‌ای و چه در سطح محلی که بر مبنای منطق و اندیشه‌ای مشابه جهاد اسلامی به وجود آمده اند مانند حزب التحریر اسلامی و نیز شماری از نیروهای اسلامی که در صحنه‌ی لبنان پدیدار شدند و نیز حرکت توحید اسلامی ، حقیقتی را روشن می‌کند . فتح با شگرد سیاسی خاص ، همه‌ی گروههای اسلامی فلسطین را منسوب به خود می‌داند و این تاکتیک سیاسی باعث شده که همواره به عنوان تنها سخنگوی مردم فلسطین قلمداد شود و موقعیت خود را در میان مردم فلسطین از دست ندهد . بدیهی است ، در این صورت موضع جهاد اسلامی نسبت به فتح ، خالی از انتقاد نیست ، که در بسیاری موارد انعکاس مظاهر اختلاف و تشنج در ابعاد نظامی ، سیاسی و ایدئولوژیک می‌باشد . پس از آنکه فتح به آمیخته‌ای از اسلام ، ملی گرایی ، لیبرالیسم و اخیراً چپ تبدیل شده است ، رهبران آن ، به رهبران ملی مانند رهبران جنبش‌های آزادی بخش که کشورهای جهان سوم شاهد آن بوده است ، تبدیل شدند . این رهبران از نوسان بین اسلام و ملی گرایی و فرهنگ لیبرالیسم و ناسیونالیسم رنج می‌برند و از جوهر اسلامی خود دور شده اند ، چیزی که آنها را امروزه بر آن داشته است که سیاست مانور ، موازنه و سازش در داخل و خارج را پیشه سازند تا خود و دستاوردهایی که محقق ساخته اند محافظت کنند . این سیاست مانع از هرگونه رشد اسلامی در داخل جنبش فتح می‌شود ، چیزی که رهبران مسلمان دیروز را به سیاسیون حیله گر و رهبران و چهره‌هایی که برای جاه و مقام با یکدیگر در رقابت هستند تبدیل کرده است . بدین ترتیب ساف با روی گردانیدن از مبارزه‌ی مسلحانه تنها وجه اشتراک خود با جهاد را از دست داد . با این وصف جهاد اصرار دارد که با هیچ نیروی فلسطینی موجود در صحنه ، چه اسلامی و چه غیر دینی ، درگیر نشود و معتقد است که جبهه‌ی درگیری آنقدر وسیع است که همه را در بر می‌گیرد . بنابراین طرفداران جهاد آگاهانه راهی پشت سر گذاشتند که دیگر اسلام گرایان موجود در صحنه‌ی فلسطین در راستای آن و متأسفانه در درگیری‌های تأسف بار علیه برخی از گروههای فلسطینی غیر مذهبی وارد شدند . به دنبال شرایط موضوعی در طول مدت بیش از 20 سال پس از اشغال کرانه‌ی غربی و نوار غزه توسط اسرائیل ، انتفاضه‌ی مردمی در ماه دسامبر سال 1987 آغاز شد . با توجه به نظریات جهاد ، برخی از انواع هماهنگی بین جهاد و ساف لااقل در سطح محلی در درگیری با اشغالگران در جریان انتفاضه به وجود آمد . گروه‌های عضو ساف در این زمان رهبری ملی متحد را تأسیس کردند و تلاش جهت پایان بخشیدن به اشغال اسرائیل در نوار غزه و کرانه‌ی غربی رود اردن را آغاز نمودند . تمامی نیروهای ملی در اعتصابی که از سوی جهاد اسلامی مطرح شد ، شرکت کردند . رهبری ملی متحد تأکید کرد که هرگونه ضربه زدن به وحدت صفوف به معنای تقدیم فرصتی مهم به دشمن ، برای ضربه زدن به انتفاضه می‌باشد . همانا دست خود را دراز کردیم و بازهم آنرا به سوی هر نیرویی که بخواهد در یک کار ملی سهیم باشد دراز می‌کنیم . جهاد اسلامی نسبت به تحول انتفاضه از ابراز آزادی بخش به ابزار حل و فصل آن چنانی هشدار داد و آنرا با قضایای پس از جنگ اکتبر سال 1973 که انور سادات رییس جمهور مصر از نتایج مثبت جنگ درجهت حل و فصل قضیه‌ی آزادسازی سرزمین استفاده نمود مقایسه کرد .

در اثناء برگزاری نوزدهین دوره‌ی کنفرانس ملی فلسطین در الجزایر ، از 12 تا 15 نوامبر سال 1988 ، ساف اعلام کرد که قطعنامه‌های 242 و 338 شورای امنیت که با تضمین حقوق ملی و مشروع مردم فلسطین و در رأس آن ، حق تعیین سرنوشت ، خواستار حل مسأله‌ی فلسطین شده است ، می‌پذیرد . سپس برقراری دولت فلسطین با استناد به قطعنامه تقسیم 1947 که فلسطین را به دو دولت تقسیم کرد ، اعلام داشت . پس از آن در 13 دسامبر سال 1988 ، عرفات در برابر مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ژنو سخنرانی کرد و این مطلب را در آنجا بیان نمود ، دو روز بعد در یک کنفرانس مطبوعاتی ، شرایط آمریکا برای آغاز مذاکره ، از خلال توضیح برخی نکات که در سخنرانی آمده بود ، مطرح شد و بدین ترتیب مذاکرات آغاز شد . ضمناً طی طرحی که اسحاق شامیر نخست وزیر وقت اسرائیل در ماه آوریل سال 1989 مطرح کرد ، خواستار اجرای انتخابات در سرزمین‌های اشغال شده ، گردید . این تحولات ، تعارض مواضع جهاد اسلامی و ساف را واضح تر گردانید به این صورت که در اثنای انعقاد مجلس ، جهاد اسلامی با صدور بیانیه ای ، طرحهای سیاسی مطرح شده در مجلس را مودر اعتراض قرار داد . پس از اتخاذ تصمیمات ، جهاد بیانیه‌ای دیگر صادر و به قبول قطعنامه 242 را محکوم کرد ضمن اعلام اینکه قبول این قطعنامه یعنی چشم پوشی از قسمت

مهمی از فلسطین ، این پس از سالها فریفتن و نیرنگ زدن به مردم است . در این بیانیه امده است که قبول این قطعنامه ، آینده‌ی درگیری را از درگیری با دشمن ، به درگیری در خود صحنه فلسطین ، منتقل می‌سازد و این دولت اگر ایجاد شود ، نه فقط از بقیه‌ی فلسطین نیز خواهد گذشت بلکه دولتی برای تمام مردم فلسطین به خصوص مردمی که آواره شده و یا در داخل مرزهای سال 1948 باشند ، نیز نخواهد بود . همچنین این دولت پایدار نخواهد بود مگر با پیروزی از کشورهای کوچک و بزرگ و در پایان پلی حقیقی برای توسعه‌ی طرح صهیونیست‌ها درکل منطقه خواهد بود . بیانیه می‌افزاید قطعنامه 242 در غیاب گروههایی از رزمندگان و بخش مهمی از مردم فلسطین که همان بخش اسلام سیاسی یعنی آن بخش از مردم که دائماً در صحنه‌ی مبارزاتی فلسطین حاضر بوده اند ، انجام می‌پذیرد . جهاد اسلامی معتقد است آنچه که رهبری ساف انجام می‌دهد ، به مثابه‌ی یک خودکشی است آنچه که رهبری ساف انجام می‌دهد ، به مثابه‌ی یک خودکشی سیاسی است ، خودکشی سیاسی شبیه دیپلماسی گام به گام است که با سوء استفاده از انتفاضه آغاز و با کنار نهادن عناصر قوت و وحدت و یکپارچگی آن و به کارگیری باقی ماندگان آن برای امضای توافق نامه‌ای که در بهترین حالت از موضوع خود مختاری مطرح در کمپ دیوید تجاوز نخواهد کرد ، پایان خواهد یافت . همچنین جهاد ، عدم موافقت خود با سلوک رهبری ساف را در رابطه با قضیه‌ی فلسطین در پی مصوبات مجلس ملی اعلام داشت : این سلوک امروزه در قاموس سیاست رهبری رسمی فلسطین به " موقع بینی و عاقلانه بودن " معروف شده است و قوت خود را از ضعف امت میگیرد و ضعف امت ، به عنوان یک حجت قوی برای تأیید این سیاست رسمی به کار برده می‌شود . به جای آنکه ضعف امت حجتی برای جست و جو در دلایل و اسباب و عوامل عدم توانایی امت در یکی ساختن تلاشها برای مقابله با دشمن واحد گردد ، تبدیل به حجتی قوی برای تصویب سیاست در مقابل عمل انجام شده گردید . در بیانیه‌ای که در 29 مارس سال 1989 از طرف جهاد اسلامی منتشر شده گفته شده : " ما از هر ندایی که خواستار به اصطلاح انتخابات و یا کنفرانس بین‌المللی گردد و یا هر روشی که صاحبان حق را به کوتاه آمدن از حق خودشان می‌کشاند به خدا پناه میبریم . " سپس سوال می‌کند " آیا می‌توان نقش نمایندگی را که رهبری سازمان آزادی بخش در طول دو دهه‌ی اخیر بازی کرده است از بین برد و یا آن را منزوی ساخت . " و خود به این سوال پاسخ می‌دهد و می‌گوید : " رهبری ساف به مانند گربه است که سوهان زیر را لیس می‌زند و وقتی که از طعم خون خود لذت می‌برد ، فکر می‌کند خون دیگران را می‌چشد . بدین ترتیب ، پس از انتفاضه ، جهاد و ساف به صورت جدی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند . "

در طول سالهای مدید اشغال ، سیاست ساف ، اقدام به بازیهای بین المللی ، موازنه‌ها همپیمانیها ، و اتخاذ روشهای لیبرالی در ارتباطات بوده و نیروی مالی ، تبلیغات قدرت طلبی ، سلطه طلبی و نفوذ نیز جایگزینی برای جهاد و نبرد مسلحانه گردیده است ، در حالی که جهاد اسلامی ، بر خود باوری ، شهادت طلبی ، استقلال و ایمان استوار گردیده است . شاهد این ادعا نیز عملکرد آن می‌باشد .

مآخذ :

  1. ابوعمرو ، زیاد : جنبشهای اسلامی در فلسطین ، هادی صبا ، نشر سفیر ، تابستان 1371 .
  2. خسرو شاهی ، سید هادی : اسرائیل پایگاه امپریالیسم و حرکتهای اسلامی در فلسطین ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1370 .