بیت المقدس ( مملکت لاتینی - )
فتوحات فرنگیان در شهرهای شام ، با اشغال بیتالمقدس ( جمعه 23 شعبان 492 ق/15ژوئیه 1099 م ) به اوج خود رسید . با این پیروزی ، یک مشکل اساسی برای فرومایگان در مورد مرزبندی شهرهایی که اشغال کرده بودند ، و اتخاذ روشی آرمانی در حکومت و سازماندهی آن شهرها و ایجاد دولتی پایدار در بیتالمقدس به وجود آمد ، به ویژه ، عناصری که نخستین جنگ صلیبی از آن شکل گرفت ، عناصری ناهمگون با خواستها و اعتقادات و امیال گوناگون بود . با درگذشت " ادهمار " نمایندۀ پاپ ، صلیبیون قبل از رسیدن به بیتالمقدس ، پیشوای روحانی خویش را از دست دادند . محتمل بود که ادهمار دولتی دینی و کلیسایی در بیتالمقدس بنیاد نهد ، اما اندیشۀ ایجاد حکومت دینی در بیتالمقدس ، با مرگ او کنار گذاشته شد و امرای صلیبی برگزینش حاکمی غیر مذهبی برای بیتالمقدس یعنی " گودفری دوبویون " ( جوفری یا جفری به نثر و مورخان عرب ) اتفاق نظر یافتند . گودفری در آغاز از قبول این سمت خودداری ورزید ولی سرانجام در 29 شعبان 492 ق/22 ژوئیۀ 1091 م او را مجبور کردند آن مقام را بپذیرد . با اینحال گودفری عنوان پادشاه بیتالمقدس را نپذیرفت بلکه به عنوان " حامی قبر مقدس " یا " حامی بیتالمقدس " بسنده کرد . به عبارت دیگر ، دولت جدید بیتالمقدس ، دولت سیاسی محض نبود بلکه حق نظارت عالیه را به کلیسا واگذار کرده بود . این وضع تا هنگام درگذشت گودفری در 24 رمضان 493 ق 18 ژوئیۀ 1100 م ادامه داشت . پس از آن چیزی نگذشت که شخصیت گودفری را هالهای از اسطوره در بر گرفت و نقشی قاطع و اساسی در تأسیس مملکت در شرق به او نسبت دادند . هنوز تاریخ نویسان غربی میپرسند که آیا گودفری یک قهرمان یا بارونی همانند بارونیهای صلیبی بود یا شخصی بی ارزش که از شانس و اقبال خوب برخورداری داشت .
این مدت ، دورۀ انتقالی به شمار آمد تا اوضاع آرام شد و شرایط برای ایجاد کشوری نیرومند و پرنفوذ آماده گردید : دورهای برای ایجاد سازگاری میان دو نظام و خداسالاری یا حکومت الهی ( حکومتی زیر نفوذ روحانیان ) .
گودفری بی آنکه جانشینی تعیین کند درگذشت . اما دیدگان امرای صلیبی به خاندان دوبویون دوخته شده بود ، و بالدوین برادر گودفری و امیر الرها را برای نشستن بر تخت بیتالمقدس به آنجا خواندند . بالدوین حکومت الرها را به عهدۀ یکی از نزدیکان خود موسوم به بالدوین دوبورگ گذاشت و خود پس از عبور از انطاکیه و لاذقیه و طرابلس و بیروت و حیفا و یافا ، علی رغم آنکه ذقاق امیر دمشق برای جلوگیری از رفتن او به بیتالمقدس کوشید ، وارد آن شهر شد و مورد استقبال فرنگیان قرار گرفت و او را پادشاه خود خواندند . بالدوین در روز عید میلاد مسیح ( صفر 494 ق/دسامبر 1100 م ) در کلیسای عذراء در بیت لحم رسماً تاج گذاری کرد . بر تخت نشستن بالدوین اول ، شکستی برای طرفداران حکومت خداسالاری در بیتالمقدس که در رأس آنها " دایمبرت " پاتریک بیتالمقدس قرار داشت ، به شمار آمد .
مقاومت در برابر حضور فرنگیان در فلسطین بسیار شدید بود و فرنگیان در مقابل ساکنان عرب فلسطین ، سیاست تهدید و ارعاب را در پیش گرفتند . مقاومت اعراب هنگامی که بر جادۀ میان رمله و بیتالمقدس چیره شدند ، به اوج خودرسد . ویلیام صوری مورخ لاتینی این مقاومت مردمی را چنین تعبیر کرده است : " شهرها را جوش و خروش فراگرفته بود و از همین رو جادۀ میان رمله و بیتالمقدس ، دشواریها و خطرات بسیار دربرداشت . بالدوین اول به ساکنان مناطق مجاور بیتالمقدس حمله و یورش برده و بدون هیچ ترحمی آنها را گوشمالی داده بود . " با این حال شعلههای مقاومت مردمی در فلسطین فروزان باقی ماند . ساکنان روستاهای فلسطینی که ویلیام صوری بر آنها " ساکنان روستایی " نام نهاده ، بهترین تصویر از مقاومت در برابر اشغالگر غاصب و مخالفت با حضور فرنگیان را در سرزمین خود نشان دادند . این روستائیان به گردانهای مسلمانان در شهرهای شام میپیوستند و با پیوندهای نیرومندی که میان آنها برقرار بود ، به یاری آنان بر میخاستند و به عنوان راهنمای
سپاهیان مسلمان ، هنگامی که میخواستند وارد فلسطین شوند ، به فعالیت میپرداختند . ویلیام صوری دربارۀ تأثیر این فلسطینیان میگوید : " آنها به دشمنان ما آموخته بودند که چگونه ما را نابود سازند ، و توفیق آنها بدان جهت بود که از احوال ما اطلاعات خوبی داشتند ، زیرا بیشترین تأثیر و تخریب از دشمنی بر میخیزد که در خانههای ما حضور دارد . آنان سراسر قلمرو فرنگیان را به منطقهای مملو از بیم و وحشت تبدیل کردند تا آنجا که هیچکس جرأت نداشت از دژها و قلعهها خارج شود .
فرنگیان بیتالمقدس ، آنگاه به توسعۀ قلمرو خود در فلسطین دست زدند و نیروهای فاطمیان مصر که عسقلان را همواره در تصرف خویش داشتند ، چندین بار به فرنگیان هجوم بردند ( نک : فاطمیان ) به رغم کوششهای " الافضل شاهنشاه " وزیر فاطمی مصر در بسیج و اعزام سپاه به فلسطین برای یورش بر فرنگیان _ و حتی پس از آنکه شخصاً مأموریت آنها را برای اشغال بیتالمقدس از دست فرنگیان آسان کرد و حتی با آنان بر ضد سلجوقیان شام پیمان بست ( نک : سلجوقیان ) - فاطمیان در جلوگیری از توسعۀ قلمرو فرنگیان در شام و فلسطین با شکست مواجه شدند .
نیروهای صلیبی گرچه اندک بودند ولی از ناوگانهای دریایی فرنگیان که به شام میآمدند ، بهره میبردند . در سال 497 ق/1104 م ، ناوگان جنوا مرکب از هفتاد فروند کشتی ( نک : جنوائیان ) وارد آبهای شام شد . بالدوین اول فرستادگانی گسیل داشت و از آنها برای اشغال عکا یاری خواست و در مقابل ، امتیازاتی به آنها داد مانند : ثلث درآمدهای بندر ، اعطای کلیسایی ویژه به آنها و سلطه و نفوذ قانونی بر یکی از شاهراههای عکا . با این شرایط پیمانی منعقد شد و فرنگیان در همان سال بر عکا چیره شدند ، و جنوائیان همان کار را در مورد شهرهای ساحلی دیگر مانند جبلة و طرابلس و بیروت به انجام رساندند . به این ترتیب ، ناوگان جنوایی ، نقش مهمی در تثبیت پایههای دولت لاتینی در شرق ایفا کرد . اگر این کمکهای خارجی نبود ، صلیبیان هیچگاه نمیتوانستند نفوذ خود را بر فلسطین و سراسر سواحل شام گسترش دهند . در سال 504 ق 1110 م فرنگیان به یاری نیروهای جنوایی و نیزی ( نک : ونیزیها ) بر شهر صیدا چیره شدند ، و از شهرهای ساحلی شام ، جز صور و عسقلان ، چیزی در دست مسلمانان باقی نماند .
صلیبیان پس از استیلا بر بیشتر شهرهای ساحلی فلسطین ، به فکر توسعۀ قلمرو خود در خارج از سرزمینهای فلسطین افتادند ، به ویژه پس از آنکه معلوم شد مقاومت مصریان به رهبری الافضل نورالدین شاهنشاه روبه ضعف و سستی گرائیده و از سپاه آنان نباید بیمی به دل راه داد ، و لشکرکشیهای مصر چیزی جز مانورهای نظامی نیست ، به ویژه اینکه نیروی صلیبیان در بیتالمقدس رو به فزونی و استواری نهاده بود . جبهۀ شام نیز باعث دغدغۀ آنان نبود ، زیرا سلجوقیان به شدت درگیر جنگهای داخلی بودند و به آنجا نمیپرداختند ، همچنین بعد از قتل " مودود " در دمشق به سبب توطئه مشترک طغنکین امیر دمشق و باطنیان ، و قیام برسقی امیر موصل و یورش به شام برای انتقام از طغتکین باعث ایجاد شکاف در میان امرای شام شده بود . در مقابل ، فرنگیان بیتالمقدس دریافتند که مصلحت حکم میکند نفوذ و سیطرۀ خود را بر راههای مهم ارتباطی شام استوار سازند و مصر را از شام جدا کنند . اتخاذ این استراتژی از سوی فرهنگیان به آن جهت بود که میدانستند اتحاد مصر و شام ، خطری بود که هستی آنها را در منطقه مورد تهدید قرار میداد . و نیز دریافتند مصلحت اقتضا میکند که راههای بین المللی بازرگانی ، در صحرای سینا و جنوب شرقی اردن را تحت نظر گیرند و به دریای سرخ ، راه مهم بازرگانی ، دست یابند تا از این بازرگانی بین المللی بهرهای جهت خویش برگیرند .
به این ترتیب نخستین منطقهای که فرنگیان در خارج از فلسطین اشغال کردند ، جنوب شرقی اردن بوده بدان جهت که این منطقه ، حلقۀ اتصال میان شهرها و سرزمینهای عربی : شام و عراق و مصر و عربستان به شمار میرفت . افزون بر آن از نظر تجارت دریایی و تحویل بخشی از آن به مملکت لاتینی بیتالمقدس ، از اهمیتی اقتصادی برخوردار بود و همچنین در مرزهای شمالی شهرهای حجاز و اماکن مقدس اسلامی در مکه و مدینه قرار داشت . بالدوین اول در سال 509 ق/1115 م شوبک را تصرف کرد و قلعۀ آن را مجدداً ساخت و نام " مونترال " بر آن نهاد و مردان بسیار و ساز و برگ فراوان در آن انباشت سال بعد ( 510ق/1116م ) با نیروهایش به أیله ( عقبه ) در ساحل دریای سرخ رفت و شهر را تصرف کرد و در خلیج عقبه ، دژی دریایی به نام " جزیرۀ غریة " یا قلعۀ فرعون ، و قلعهای دیگر نیز در دشت ساخت و مردان جنگی و ساز و برگ نظامی فراوان در آنها قرار داد و به بیتالمقدس بازگشت . با این عمل ، دولت لاتین بیتالمقدس ، در سواحل دریای سرخ نیز موجودیت یافت و بر راههای ارتباطی میان دمشق و قاهره و جنوب عربستان مسلط شد .
فرنگیان برای آنکه سیطرۀ خود را بر هر حرکت آزادی بخشی که از دمشق بر میخاست تحکیم بخشند ، در جلیل و ساحل رود اردن و رود یرموک ، دژها و قلعههایی مانند : الشقیف ، تبنین ، بانیاس ، صفد ، طور ، طبریه و کوکب هوا احداث کردند . در درۀ یرموک دژهای حبیس جلدک و قلعۀ عال را بنا کردند . در اطراف عسقلان آخرین دژ فاطمیان در فلسطین ، نیز قلعههای تل الصافی ، یبنة و بیت جبرین ، و در جنوب شرقی اردن ، در درۀ موسی ، قلعههای الوعیرة ، هرمز ، السلع و طفیلة را
بنا کردند تا از ورود نیروهای عرب به منطقهی جنوب بحرالمیت جلوگیری کنند . فرنگیان همچنین در این مناطق دژهای أیله و شوبک و کرک را در دست داشتند . بدین گونه ، مملک بیتالمقدس خود را در میان سلسلهای از دژها و قلعهها در مناطق مه استراتژیک نزدیک جادهها و گذرگاهها و دروازههایی که از شمال و جنوب و شرق به قلب فلسطین میپیوست ، محاصره کرد . اما دروازهی طبیعی ، ساحل مدیترانه به سوی اروپا از مردان جنگی صلیبی و ساز برگ انباشه شده و از پشتیبانی کامل فرنگیان برخوردار بود .
فرنگیان پس از آنکه پایههای قدرت خویش را درفلسطین و جونب شرقی اردن تحکیم بخشیدند ، به سازماندهی امور داخلی خود پرداختند . مسأله اسکان فرنگیان در فلسطین ، نخستین مشکل بود . تعداد آنها اندک بود زیرا برخی از آنان پس از اشغال بیتالمقدس به کشورهای خود بازگشته بودند ، و بعضی از فرنگیان که ملاک و جنگجو بودند و مناطقی را به اقطاع میگرفتند ، سکونت در فلسطین را ترجیح داده بوند . فلسطینیان عرب ، روستاهای ساحلی خویش را ترک کرده و به سوی مناطق داخلی کوهستانی رفتند یا اساساً فلسطین را به قصد شرق اردن ترک کردند ، و این امر موجب برافتادن کشاورزی در سرزمنیهای ساحلی گردید . فرنگیان ، شهرهای ساحلی مانند صیدا ، صور ، عکا ، حیفا ، یافا ، ارسوف قیادیه و دیگر مناطق را از وجود ساکنان عرب آن پاک کردند ، و بیشتر ساکنان عرب بیتالمقدس را از دم تیغ گذراندند .
ویلیام صوری در این باره میگوید : " بت پرستان ( مسلمانان ) که در این میان گریخته و از تیغ نجات یافته بود ، اجازه نداشت در شهر بماند ، زیرا اجازهی اقامت به اشخاصی غیر مسیحی در بیتالمقدس ، در حقیقت آلوده کردن مقدسات است . " و میافزاید : " ساکنان اصلی بیتالمقدس آنقدر اندک بودند که به سختی خیابانی را پر میکردند . "
فرنگیان برای حل مسألهی اسکان مسیحیان در مملکت بیتالمقدس ، به ویژه در خود شهر و ساحل ، آنان را تشویق کردند که از مناطق مجاور فلسطین به این منطقه ، به ویژه به بیتالمقدس کوچ کنند . به این ترتیب ساکنان مسیحی درهی موسی با تهدید و تشویق به آنجا مهاجرت کردند . همچنین مسیحیان عمان والصلت ( سلط ) و البلقاء را به مهاجرت به بیتالمقدس تشویق کردند و آنها را در شهرکی موسوم به شهرک مشرقیان اسکان دادند . آنگاه که هنوز جمعیت شهر فراوان نشده بود مجبور شدند با دادن امتیازاتی به ساکنان مسلمان منطقه اجازه دهند که در بیتالمقدس سکونت گزینند و مسلمانان به کارهای بازرگانی و صنعتی مشغول گشتند .
فرنگیان سپس به توسعهی مملکت بیتالمقدس و تجاوز به سرزمینهای مسلمانان پرداختند . با این حال در شمال توانستند بر دمشق چیره شوند و رود اردن را مرز خود با دمشق قرار دادند . آنگاه توجه خود را به مصر که در دست فاطمیان بود معطوف داشتند . در سال 511ق/1118م بالدوین اول به آنجا یورش برد و فرما را تسخیر کرد . اما در راه بازگشت به بیتالمقدس در گذشت و پیکرش را به بیتالمقدس بردند که در کنار برادرش گودفری به خاک سپرده شد . وی که هیجده سال بر مملکت لاتینی فرمان راند ، بنیان گذار پایههای این مملکت در بیتالمقدس به شمار میرود .
پس از بالدوین اول ، به ترتیب بالدوین دوم ( 524دق1131م ) و فولک ( کنت آنجو ) ( د 538ق/1143م ) که دیوار دژهای اطراف بیتالمقدس را تکمیل کرد قلمرو خود را در مآب توسعه داد و قلعهی کرک را تجدید بنا کرد
( 537ق 1143م ) و مرکز اقامت شاهزادگان را از شوبک به آنجا منتقل ساخت ، بر بیتالمقدس فرمان راندند . پس از درگذشت فولک ، پسرش بالدوین سوم بر تخت نشست . روزگار آو ، آغاز بیداری اسلامی - عربی به دنبال ظهور عمادالدین زنگی است . وی توانست در شمال فلسطین بر فرنگیان چیره شود و با وارد کردن ضربات سختی بر امیرنشین الرها ( نخستین حکومت نشین صلیبی که در شرق عربی تأسیس شد ) ، که مانع هرگونه ارتباط میان حلب و موصل بود و حتی مرکز خلافت در بغداد را نیز تهدید میکرد ، آن دیار را تسخیر کند . نیروهای عمادالدین در جمادی الاولی سال 539ق/نوامبر سال 1144م وارد الرها شدند .
فتح الرها ، در اردوگاه مسلمانان و فرنگیان انعکاس عظیمی یافت . ابن اثیر ابعاد این پیکار و نتایج آن را چنین توصیف میکند : " آن را به نبرد بدر تشبیه میکنم . هرکس که در آن پیکار حاضر بود ، به استوار ترین انگیزهی جهاد دست یازید . " با فتح الرها دیدگاه مسلمانان و اعراب نسبت به فرنگیان تغییر کرد و ترس از آنان را از میان برد و افسانهی نیرومندی صلیبیان را در هم شکست . افزون بر آن ، فتح مزبور ، روح جهاد و ایثار و ستیز با فرنگیان را در مسلمانان دمید و موضع آنان را از حالت دفاعی به حالت هجوم بر فرنگیان تغییر داد . بدین گونه کفهی قدرت در سرزمینهای شام به نفع مسلمانان سنگین شده و عماد الدین زندگی به یک رشته حملات به دژها و قلعههای صلیبیان در شام دست زد ، آنگاه کوشید تا جبههی عربی اسلامی واحدی در مقابل صلیبیان تشکیل دهد .
این فتح موجب وارد آمدن ضربهای نیرومند بر صلیبیان گردید و سلطه و قدرت آنان را دچار تزلزل کرد . از این رو اروپا برای ابقای سیطرهی خود بر منطقه ، به سرعت بسیج شد و دومین حملهی صلیبی ، ( 544 - 542ق/1147 - 1149م ) را تدارک دید . سران
دومین جنگ صلیبی با راهنمایی بالدوین سوم شاه بیتالمقدس ، در آغاز کوشیدند تا دمشق را تصرف کنند ولی شکست خوردند و بازگشتند . به این ترتیب اروپا در بازگرداندن کفهی قدرت به نفع خود در شام ناکام ماند ( نک : فرنگیان ) از جمله نتایج این حمله ، تیر خوردن اوینو " دوشاتیون " ( 547 - 555ق/1153 - 1160م ) امیر فرانسوی - که اعراب او را " أرناطا " مینامند - در میدان پیکار بود . وی در نبردهای میان مسلمانان و صلیبیان از مقام و شأن زیادی برخوردار است .
بالدوین سوم پس از شکست در تصرف دمشق ، نیروهایش را متوجهی جنوب ، به سوی عسقلان ، آخرین دژ فاطمیان در فلسطین نمود ، و در 27 جمادی الثانی 548ق/19اوت 1153م ، آنجا را پس از آنکه 56سال در برابر صلیبیان پایداری کرده بود . متصرف شد . سقوط عسقلان در روزگار الظافر خلیفهی فاطمی و عباس بن ابوالفتوح وزیر او اتفاق افتاد . با این فتح ، راحه حمله به مصر برای فرنگیان گشوده شد . آنان از این پس به توسعهی نفوذ خود بر سواحل شام و فسطین از اسکندرونه در شمال ، و غزه در جنوب پرداختند .
رهبری نیروهای شام پس از قتل عمادالدین زنگی در سال 541ق/1146م به پسرش نورالدین محمود زنگی سپرده شد . پاسخ وی به تصرف عسقلان از سوی صلیبیان ، تسخیر دمشق در صفر 549ق/آوریل 1154 بود . به این ترتیب قلمرو او از الرها وجزیرهی درشمال ، تا شرق اردن در جنوب امتداد یافت ، و به همسایهای خطرناک برای مملکت بیتالمقدس ، و نیرویی سازمان یافته در مجاورت آنها بدل گشت ، چیزی که صلیبیان از آن بیم داشتند و همواره در اندیشهی آن بودند . ابن اثیر از بیمناکی صلیبیان دربارهی تسخیر دمشق توسط سپاهیان نورالدین ، چنین تعبیر میکند . " نامیمون ترین چیزها در نظر فرنگیان ، تسخیر دمشق توسط نورالدین بود ، زیرا وی دژها و قلعههای آنان را تسخیر میکرد ، حالکه دمشق را گرفته و با تسخیرآن نیرومند شده بود ، بر صلیبیان چه میرفت ؟ " استیلای نورالدین بر دمشق از چیرگی بالدوین سوم بر عسقلان اهمیت بیشتری داشت . با این فتح کفهی قدرت به نفع نورالدین سنگین شد و او یک سلسله حملات کوبنده بر ضد مملکت بیتالمقدس ، به دنبال جهادی که پدرش پس از استیلا بر الرها آغاز کرده بود ، پی گرفت .
بالدوین سوم در سال 558ق/1163م بدون بر جای نهادن وارث ، در گذشت . پس از او برادرش آمالریک اول ، اکنت یافا و عسقلان ، بر تخت نشست . وی سیاستمداری آزموده بود و تصرف مصر را به عنوان یک هدف استراتژیکی و نظامی ، همواره در ذهن داشت ، به ویژه که دولت فاطمیان مصر در سراشیبی سقوط افتاده بود و به سبب پیکارهایی که میان شاور و ضرغام بر سر قدرت صورت گرفت ، با اوضاع داخلی بدی دست به گریبان بود . آمالریک و نورالدین در تسخیر مصر به رقابت پرداختند . نورالدین ، اسدالدین شیرکوه و برادرزادهاش صلاح الدین ایوبی را در رأس نیروهایش به آن سرزمین گسیل داشت . اسدالدین پس از چند پیکار توانست نفوذ نورالدین را مصر جاری سازد ، اما چیزی نگذشت که وفات یافت و صلاح الدین ایوبی به وزارت نشست و در محرم سال 567ق سپتامبر 1171م خلافت فاطمیان را منقرض کرد . مصر پشتیبان نیرومندی برای نورالدین در پیکار میان مسلمانان و فرنگیان به شمار میرفت .
در 11 شوال 569ق/15 می1174م نورالدین زنگی در گذشت . مرگ او ، آسیب بزرگی بر پیکر جهان عرب وارد آورد و نزدیک بود ساختمان دولت نورالدین را تقسیم کند . اما صلاح الدین جبههی عربی اسلامی واحدی در برابر فرنگیان ایجاد کرد و مسلمانان را برای مقابله با آنان در یک صف واحد گردآورد . وی دمشق را به قلمرو خود افزود و به پیشوای نیروهای ضد صلیبی در مصر و شام بدل گشت ( نک : ایوبیان ، فلسطین در دوره - )
دولت بیتالمقدس ، مرگ نورالدین را مغتنم شمرد ، و زمامداران آن کوشیدند در سرزمینهای شام وارد شوند و دمشق را به تصرف خود در آوردند اما ناکام ماندند . آمالریک در اثنای بازگشت از دمشق بیمار شد و چندی بعد در 12 ذی الحجهی سال 569ق/11 ژوئیه 1174م ، یعنی چند ماه پس از وفات نورالدین ، درگذشت . دولت لاتین در بیتالمقدس با مرگ او دچار زیانی بزرگ شد که به انقراض آن نوید میداد . زیرا آمالریک آخرین شاه نیرومندی بود که بر تخت فرمانروایی بیتالمقدس نشست . وی نوجوانی دوازده سال به نام بالدوین چهارم را از خود به جای نهاد .
پس از مرگ امالریک ، میان امرا و نجیب زادگان در بیتالمقدس ، بر سر دستیابی به تخت شاهی کشمکش درگرفت ، و به ظهور دو جناح منتهی شد . نخست جناحی که اهل تساهل بودند از نجیب زادگان که در فلسطین اقامت داشتن ، نیز از فرقهی شهسواران مهمان نواز به رهبری کنت ریموند ( صنجیل ) سوم امیر طرابلس تشکیل میشد . این جناح با ارزیابی ضعیفی که جنبش صلیبی با آن روبه رو شده بود ، در مقایسه با نیروی فزایندهی عرب که افرادی چون نورالدین و صلاح الدین رهبری آن را به عهده داشتند ، طرفدار همزیستی و تفاهم با اعراب بود . جناح مزبور میکوشید تا صلح را در منطقه برقرار کند ، و از دست یازیدن به ماجراجوییها و کشمکشهای خطرناک خودداری میکرد . اما جناح دوم مخالف جناح نخست بود و از کسانی که تازه پای به فلسطین نهاده بودند ، و نیز از سواران داویه تشکیل مییافت . جناح مزبور به خاطر تمایلات خصمانه خود و تنفر شدید از عرب و مسلمانان معروف بود و روح جنگ و افراط در دشمنی با آنان غلبه داشت . رهبری این جناح را أرناط امیر
فرانسوی کنت نشین کرک ، به عهده داشت .
أرناط در سال 578ق/1182م سپاهی آراست و از دریا و زمین به أیلة ( عقبة ) یورش برد و قلعهی فرعون را که در دست ایوبیان بود و صلاح الدین آن را در سال 566ق/1170م آزاد ساخته بود ، با دو فروند کشتی جنگی به محاصره گرفت . آنگاه به عیذاب ، ساحل مصری دریای سرخ تاخت و دست به غارت و چپاول زد ، سپس به یمن شورش برد و به بیابان عسیر رسید ، آنگاه به ساحل حجاز در الحوراء مقابل مدینه رفت و کشتیهایی در دریا نهاد و خود با نیروهایش به سوی مدینه تاخت . صلاح الدین چون از این حمله آگاه شد ، سردار سپاهش حسام الدین لؤلؤ را بدان سو گسیل داشت . وی با ناوگان دریایی به راه افتاد ، و محاصرهی قلعهی فرعون را در هم شکست ، فرنگیان را متواری ساخت و کشتیهای آنها را بسوزانید . سپس به الحوراء رفت ، بر آن کشتیها نیز چیره شد ، سرنشینانش را به اسارت گرفت و در بیابان به تعقیب أرناط پرداخت . أرناط که دانست حسام الدین لؤلؤ قصد او را کرده ، گریخت و به کرک بازگشت . به این ترتیب یورش أرناط به جنوب شبه جزیرهی عربستان و حجاز با شکست رو به رو شد .
این یورش أرناط ، اعراب مسلمان را منسجم کرد ، احساسات آنان را بر انگیخت ، و امرای موصل و حلب را که از پیش با صلاح الدین در جدال بودند ، بر آن داشت تا با او دست دوستی دهند و به سپاه او بپیوندند . از سوی دیگر به صفوف فرنگیان در بیتالمقدس ضربهای سخت وارد آمد و پایان کارشان فرارسید و شکست سیاست توسعه طلبی آنان در سرزمینهای شرقی عربی مسلم شد ، و شرایط برای چیرگی صلاح الدین به سرزمینهایی که آنان اشغال کرده بودند و نیز آزادی بیتالمقدس آماده گشت . بدین ترتیب ، تهدید مکه و مدینه از سوی فرنگیان باعث شعله ور شدن آتش خشم مسلمانان و بر انگیختن احساسات آنان برای آزادی بیتالمقدس گردید .
بالدوین چهارم کوشید تا جبههی فرنگیان را که روبه ضعف نهاده بود ، در مقابل نیروی اعراب که تحت فرماندهی صلاح الدین همواره افزایش مییافت تقویت کند . در این میان خواهر او سبیلا علی رغم مخالفت برادرش ، با گی دولوزینان امیر ضعیف فرانسوی ازدواج کرد . ( 576ق/1180م ) . با این وصلت ، کنت نشین یافا و عسقلان به عنوان تیول به لوزینان داده شد و بدین ترتیب قدرت در بیتالمقدس ، در دست خانوادههای کورینتای و لوزینان و أرناط و هراکلیتوس پاتریک جای گرفت . در نتیجه ، دولت لاتین رو به ضعف نهاد و در سراشیبی سقوط افتاد ، به ویژه که شاه به سختی بیمار شد و در بستر مرگ افتاد . أرناط رهبری را بر عهده گرفت و گزافه گویی و تعرضات او به احساسات عربی و اسلامی ، باعث شد که دولت لاتین بیتالمقدس ، به سرعت در ورطهی سقوط افتد .
میان بالدوین چهارم و شوهر خواهرش گی دولوزینان اختلاف در گرفت و بالدونی در سال 578ق/1183م او را از جانشینی خود عزل کرد . اما گی دو لوزینان عزل خود را نپذیرفت و عسقلان را به تیول خود نگاه داشت ، در آن تحصن گزید و از ورود شاه و یارانش به آنجا جلوگیری کرد . در این میان پاتریک هراکلیوس و فرماندهان شهسواران مهمان نواز و داویة کوشیدند تا پادشاهان اروپا را به حملهی صلیبی دیگر و یاری به دولت لاتین بر انگیزند ، اما کوششهای آنان به نتیجه نرسید و پادشاهان اروپا دعوت آنان را پاسخ نگفتند .
الدوین چهارم وصیت کرد که ریموند ، کنت طرابلس خواهر زادهی کوچک بالدوین را بر تخت بنشانند . در سال 581ق/1185م ، کودک خردسال به نام بالدوین پنجم در کلیسای القیامة ، در زمان حیات داییاش بالدوین چهارم تاج بر سر نهاد . بالدوین چهارم چند هفته پس از مراسم تاج گذاری خواهرزاده اش ، در سن 24 سالگی درگذشت . وی به علت بیماری که همواره در طول زندگی گریبانگیرش بود ، از تیره روزترین شاهان بیتالمقدس به شمار میآید .
پادشاه جوان ، بالدوین پنجم نیز چندی بعد به سال 582ق1186م در سن نه سالگی در عکا درگذشت . پس از او ، میان سرکردگان صلیبی بر سر تاج و تخت نزاع در گرفت . اما سبیلا مادر بالدوین پنچم به سرعت دست به کار شد و خود را ملکه نامید و همسرش گی دولوزینان ، أرناط امیر کرک و هراکلیتوس پاتریک او را تأیید کردند . اما ریموند به نابلس رفت و شاهزادگان و نجیب زادگان را به تشکیل محکمهی عالی فراخواند . طرفدارانش نیز به او پیوستند و از اطاعت ملکه روی گرداندند به این بهانه که حکومت وی مخالف وصیت بالدوین چهارم است . بدین گونه کشمکش بر سر قدرت ، پنجه هایش را در پیکر دولت لاتین فرو برد . افزون بر آن که قلمرو فرنگیان دچار قحطی و بی آبی گردید ، ملکه پس از تاجگذاری ، بر سر شوهرش گی دولوزینان نیز تاج نهاد و همگی نسبت به شاه و ملکهی جدید سوگند وفاداری یاد کرند ، و درآن هنگام که ریموند به منظور خودداری از قبول شاه جدید به سوی املاک همسرش در جلیل میرفت ، شاهزادگان و نجبا نیز وفاداری خویش را اعلام داشتند .
با وجود ترک مخاصمه ، راهزنی أرناط و حمله به کاروانهای بازرگانی که از جنوب شرقی اردن میگذشتند رو به فزونی نهاد و در سال 512ق/1187 م علی رغم پیمانی که میان صلاح الدین و فرنگیان در بیتالمقدس منقعد شده بود بر کاروان بازرگان که از قاهره به دمشق میرفت ، یورش برد و چیرگی یافت . صلاح الدین پیکی به نزد گی دولوزینان فرستاد ، قرار داد ترک مخاصمه را به او یادآوری کرد و از او خواست تا اسیران و اموال کاروان را که أرناط به غارت برده بود باز پس دهد .
شاه از أرناط خواست تا آن مالها را بازگرداند و اسرا را آزادکند اما ارناط نپذیرفت و یادآوری کرد که گی دولوزینان ، با یاری او بر تخت نشسته است . به این ترتیب شاه نتوانست کاری از پیش ببرد و صلاح الدین سوگند یاد کرد که به تلافی حملهی أرناط به اماکن مقدس اسلامی و جنایتهای دیگرش ، اگر بر او دست یابد بی درنگ او را به قتل رساند .
صلاح الدین آنگاه با اعلام جهاد ، جنگجویانی از سراسر سرزمینهای عربی و اسلامی گرد آورد و در آغاز محرم 583ق/1187م حملهی خود را آغاز کرد . در آغاز به کرک یورش برد ، و آنجا را سخت به محاصره گرفت و به پسرش الافضل دستور داد تا جبههای در جلیل بگشاید . سپس با نیروهایش وارد صفوریة شد ، بر فرنگیان حمله کرد و با اسیران و اموال بسیار بازگشت .
آنگاه محاصرهی کرک را در هم شکست و به رأس الماء در حوران بازگشت و در آنجا به لشگران پسرش پیوست . در این هنگام دوازده هزار تن در سپاه او میجنگیدند . سپس روی به اقحوانه ( شمال اردن ) نهاد . سپاهیان او در اینجا ابزار و آلات سنگین خویش را باز نهادند و با عبور از رود اردن درکنار پل سد جنوبی دریاچهی طبریه به صلیبیان برخوردند . آنگاه نبرد حطین در گرفت که در 25 ربیع الاخر 583ق/4 ژوئیهی 1187 م به پیروزی صلاح الدین انجامید و ایوبیان بزرگترین ارتش صلیبیان در شام را در هم شکستند . " هرکس کشته شدگان را مینگریست میگفت در این نبرد کسی به اسیری نرفته ، و هرکس اسیران را میدید ، میگفت هیچکس کشته نشده است . " در این نبرد ، گی دولوزینان ، برادرش اموری ( أرناط امیر جبیل و همفری پسر همفری امیر تنبین و فرماندهان داویة و شهسواران مهمان نواز اسیر شدند . صلاح الدین پس از پایان نبرد ، أرناط را حاضر کرد و جنایاتش را برشمرد ، آنگاه با شمشیر خود بر سرش کوفت و تا کتفش را شکافت و سپس به غلامانش سپرد کارش را تمام کنند .
پس از این نبرد ، صلاح الدین به فتح شهرهای اشغالی پرداخت . وی طبریه و عکا و شهرهای ساحلی تا عسقلان را گشود آنگاه به بیتالمقدس تاخت . در روز جمعه 27 رجب سال 583ق/1187م ساکنان شهر را امان داد و وارد بیتالمقدس شد . وی از فرنگیان بیتالمقدس کین خواهی نکرد بلکه اجازه داد تا به صور بروند . این عمل او باعث شد تا مورخان غربی خلق و خوی و جوانمردی صلاح الدین را ستایش کنند ، چنان که ویلیام صوری مورخ لاتینی معاصر او میگوید : " صلاح الدین مردی خردمند ، در میدان نبرد ، شجاع و در حد اعلای شهامت بود . " بدین گونه دولت لاتینی بیتالمقدس پس از 88 سال که از تأسیس آن میگذشت ( 492 - 583ق/1099 - 1187م ) سقوط کرد . صلاح الدین ایوبی در آزادسازی بیتالمقدس از خود مجاهدت نشان داد ، و تنها هنگامی پیروزی را درآغوش کشید که در برابر فرنگیان ، یک جبههی عربی اسلامی ایجاد کرد و سپاهی از مصر و شام و عراق گرد آورد وخود زمان و مکان نبرد را تعیین کرد .
مآخذ :
- ابن الاثیر : الکامل فی التاریخ ، قاهره 1367ق .
- ابن شداد : النوادر السلطانیة و المحاسن الیوسفیه ، قاهره 1964م .
- ابن القلانسی : ذیل تاریخ دمشق ، بیروت 1980م .
- . ابن واصل : مفرج الکروب فی الاخبار بنی ایوب ، قاهره 1953 - 1960م .
- ابوشامة : کتاب ازهار الروضتین فی اخبار الدولتین النوریة و الصلاحیه ، قاهره 1956 - 1962م .
- عماد کاتب : الفتح القسی فی الفتح القدسی ، قاهره 1965م .
- مقریزی : النعاظ الحنفأ فی اخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء ، قاهره 1971 - 1973م .
- عاشور ، سعید عبدالفتاح : تاریخ الحرکة الصلیبیة ، قاهره 1975م .
- غوانمة ، یوسف : امارة الکرک الایوبیة ، عمان 1980م .
- Fulcher of charter : A History of the Expedition to Jerusalem, new York 1973.
- Grousset,R : Histoire des Croisades et du Royaume france de J'erusalem, paris 1936.
- Runciman, s : A History of the crusades, Cambridge 1957.
- Sehon, k. m : A History of the crusades, phileadelphia 1958.
- Sterenson, W.D : the crusaders in the East, berirut 1968.
- Wiliam of tyre : A History of Deeds beyond the sea, newYork 1943.