اقوام و قبایل باستان فلسطین

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۴ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)


گذشته دور سرزمین فلسطین که نام قدیمی اش " کنعان " است به هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد می رسد ، به آن زمانی که مصریان ، کنعانیان و حتیان بر آن سلطه داشتند . مصریان قدیم ، در حدود سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد ، در منطقه ای واقع در جنوب فلسطین به نام " خارو " ( Khqro ) می زیستند .

از این میان " آموریان " ( Amorites ) که سامی نژاد هستند ، حدود هزاره سوم پیش از میلاد ، در منطقه آمور ( عامور ) ، بین فلسطین و بین النهرین زندگی می کردند . در دوره تسلط آموریان بر فلسطین بود که حضرت ابراهیم خلیل الله ، به این سرزمین پای گذارد ، در حالی که حتیان نیز ساکن آنجا بودند ، اما چندان قدرتی نداشتند ، کنعانیان ، حتیان ، حویان ، فریسیان یبوسیان و فلسطینیان از جمله اقوامی بودند که پیش از هجوم قوم عبرانی در این سرزمین می زیستند .

در سفر خروج ، باب سوم آیه 8 چنین آمده است : " به ویژه اینکه آنها را از دست مصریان رهانیده ، ایشان را از آن زمین به زمین نیکو و وسیع ، به زمینی که شیر و شهد جاری است ، به مکان کنعانیان ، حتیان ، آموریان ، فریسیان ، حویان و یبوسیان بر ارم فرود آمد . "

1 - آرامیان :

آرامیان ( Aramean ) گروهی از اقوام سامی نژاد ( Semitic ) بودند که به زبان آرامی که یکی از لهجه های سامی شمالی و غربی مانند کنعانی و عبری است صحبت می کردند . این زبان از جهات مختلف به زبان عبری شباهت داشته به طوری که سبب شده است محققین معتقد شوند که یا اصل و ریشه آرامیان به جزیره العرب برمی گردد و یا اینکه آنها پیش از ورود به بین النهرین و شام ، مدتی در جزیره العرب زندگی می کردند .

براساس شواهد و مدارک موجود این مطلب استفاده می شود که آرامیان از صحرای شام به سرزمین " هلال خصیب " ( هلال سرسبز ) آمده و بین بابل و حوض خاپور و فرات و شمال سوریه تا فلسطین پراکنده شده اند . منابعی که می توان از آنها در مورد این قوم اطلاعاتی به دست آورد شامل عهد عتیق ، نقاشیها و دست نوشته های آشوری و برخی کتیبه ها و آثار آرامی است .

در تورات اخبار زیادی راجع به آرامیان آمده است که به روابط نسبی حاکم بر آرامیها و عبرانیها اشاره دارد . همچنین تورات تاریخ جنگهای بین آرامیان و یهودیان و آشوریان را از قرن هجده تا یازده ق . م ذکر کرده و آرام را یکی از پسران ( سام بن نوح ) دانسته و فرزندان او را بدین ترتیب ذکر کرده است : عوص ، حول ، جائر ، ماش ( کتاب تکوین 10/22/23 ) .

بعد به ذکر سرزمینهای " آرام النهرین " و " فران - آرام " پرداخته ( کتاب تکوین 24/10 ) و سپس از سرزمین " آرام - دمشق " و " آرم - صوبه " ( کتاب حموئیل الثانی ، 8/5 ) یاد کرده است و در ادامه به سفر ابراهیم ( ع ) از شهر کلدانیان به حران و از هجرت یعقوب به سرزمین کنعان سخن به میان آورده است .

در آن به جنگهای طولانی بین آرامیان و یهودیان اشاره کرده و به موفقیتها و حکومتهایی که در مقاطع مختلف قوم آرامی تشکیل داده نیر اشاره هایی دارد .

نقوش و تصاویر باقی مانده از این قوم نخست به نامه ای اشاره دارد که به فرمانروایی " تیگلات پلاسر اول " پادشاه آشور ( 1115 - 1077 ق . م ) مربوط می شود . در کنار اسم " تیگلات پلاسر اول " نام " اخلامو " نیز آمده است که به معنی " دوستی و پیمانها " است . از نوشته های نامه بر می آید که " تیگلات پلاسر اول " هم پیمانان آرامی ( اخلامو - آرامین ) را تا قلعه هایشان در آن سوی فرات مجبور به عقب نشینی کرد و همچنین استنباط می شود که او 28 بار با آرامیان جنگید و در طول یک سال دو بار رود فرات را تصرف کرد . علاوه بر آن توانست آرامیان را از تدمر در سرزمین آمور عقب رانده و اموال آنها را به غنیمت درآورد .

از این نوشته ها برمی آید که اخلاموها قبایل صحرانشینی بودند که محل زندگیشان صحرای شام و اطراف رود فرات بوده و در مواقعی به شهرهای اطراف یورش می برده اند .

قبل از اینکه نام " اخلامو " در این نامه بیاید ، در یکی از نامه های " تل العمارنه " در سال 1375 ق . م آمده و خوی تجاوزگری آنها را بیان می کند .

به نظر می رسد که آرامیان بخشی از اخلاموها بودند که به تدریج از تاریخ آشوریان محو شده و به جای اخلامو نام آرامی بر جای مانده است .

آرامیان در قرن یازدهم ق . م به واسطه ضعف امپراطوری آشور و اضمحلال امپراطوری حتیه ، در عربستان و شام استقرار یافتند . در آن دوره آرامیها از صحرای شام به طرف جزیره حرکت کردند و موفق به تصرف رودخانه خاپور شدند و پس از اینکه به سوی رودخانه دجله پیشروی کردند توانستند از سمت شمال به نصیبین برسند و در جنوب به تحکیم مواضع خود بپردازند و سرانجام یکی از سران آرامی توانست پادشاه بابل به نام " اداد - ابال الدین " ( 1067 - 1046 ق . م ) را شکست بدهد . در این دوره آرامیها توانستند دولتها و امارتهای زیادی تا شرق فرات تأسیس کنند از جمله دولت " بیت عدن " که پایتخت آن " تل بار سبب " بر دو دولت آرام النهرین که پایتخت آن " گوزانو " بود و دولت " فران " آرام که پایتخت آن حران بود .

همچنین در ناحیه شام با استفاده از شکست امپراطوری حتیان در سال ( 1200 ق . م ) به صورت گروهی به نواحی آسیای صغیر و سوریه مهاجرت کرده و آنجا را اشغال کردند و زمانی که فرعون مصر از شکست دادن آنها ناامید شد ، عده ای از آنان در سواحل فلسطین استقرار یافتند و گروهی نیز به ارتش فرعون پیوستند . آنها با استفاده از این مسأله توانستند در غرب فرات و شامات دولتهایی را به وجود بیاورند از جمله این دولتها می توان دولت شمال را که پایتخت آن " زنجرلی " و امارت " بیت آگوشی " در منطقه حلب که پایتخت آن ارباض - تل رفعت و حکومت حماة در منطقه عاصی و حکومت " آرام رصوبه " در منطقه بقاع را نام برد .

در عین حال مشهورترین دولتی را که آرامیها به وجود آوردند دولت آرام - دمشق بود . نکته مهمی که درباره این قوم باید گفت این است که آرامیان علی رغم تشکیل حکومتهای متعدد نتوانستند تمامی قبایل پراکنده آرامی را متحد ساخته و دولت قدرتمند واحدی را به وجود آوردند . بلکه فقط توانستند حکومتهای مستقل کوچکی تشکیل دهند و هرچند گاهی به منظور مقابله با دشمنان خارجی گرد هم آیند .

داوود به هنگام فرمانروایی خود در ( 1004 - 963 ق . م ) توانست بر آرامیها و هم پیمانان آنها غلبه پیدا کند . " رمین اول " پادشاه دمشق در سال 963 - 923 ق . م در زمان فرمانروایی سلیمان با اسرائیلیان وارد جنگ شد و بسیاری از دولتهای کوچک آرامی را شکست داده و پادشاه دمشق " بن حود اول " ( 843 - 789 ق . م ) را روی کار آورد . به طور کلی می توان گفت اقوام آرامی در نبردهایشان بیشتر با ناکامی روبه رو می شدند .

همان طور که ذکر شد تنها در دوران پادشاهی " ملک حزائیل " ( 842 - 796 ق . م ) بود که حکومت آرام - دمشق از قدرت نظامی زیادی برخوردار بود به طوری که توانست با اسرائیلی ها بجنگد و به تمامی اردوگاهها و مراکز آنها حمله کند و با حملات خود اورشلیم را نیز مورد تهدید قرار بدهد . ولی سایر پادشاهان آرامی مکرراً مورد حمله دولت آشور قرار گرفتند در نتیجه نیروی نظامی آنها دچار ضعف و اختلال شد .

سرانجام " تیگلات پلاسر سوم " که از پادشاهان آشوری بود در سال 732 ق . م توانست شهر دمشق را به تصرف خود در آورد و در مقابل اعتراض و شورش سکنه آن در سال 720 ق . م ، " سارگون دوم " پادشاه آشور برای مقابله با قیام آنها به دمشق رفت و آنان را به مناطق دیگر تبعید کرد . بدین ترتیب اقوام آرامی پراکنده شدند و به استقلال آنها خاتمه داده شد .

آرامیان جزء اقوامی بودند که به علت اختلافات نتوانستند در صحنه های سیاسی و نظامی موفقیتی برای خود کسب کنند و در این زمینه اثری از خود بر تاریخ باقی بگذارند . ولی در عوض در سایر زمینه ها توانستند موجبات پیشرفت اقوام و دیگر ملتها را فراهم کنند .

باید گفت که آرامیان جزء اقوام خشنی به شمار می رفتند که به صورت پراکنده در شام زندگی می کردند و پی درپی در جنگ و ستیز بودند . دولتهای قدرتمندی مانند آکدیها ، بابلیها ، آشوریها ، حتیها در اطراف آنها زندگی می کردند که مانع از پراکنده شدن آنها به نقاط دیگر می شدند . هنگامی که این دولتها ضعیف می شدند آرامیان منطقه خود را ترک کرده و حکومتهایی را به وجود می آوردند و تحت تأثیر تمدن شهرهای اطراف قرار می گرفتند و از این طریق بر پیشرفت اقوام و ملل دیگر تأثیر مثبتی می گذاشتند .

آرامیان از نظر تجارت و بازرگانی به پیشرفتهای زیادی نایل شدند . و در جایگاه بلندی را در این زمینه برای خود کسب کردند به طوری که تمامی راههای ارتباطی در منطقه هلال خصیب در کنترل آنان واقع بود و قافله های تجاری آنان از شامات تا بین النهرین و اناضول در رفت و آمد بود . آنان از طریق حمل اجناس و مصنوعات مختلف اقوام دیگر ثروتمند می شدند . در کشاورزی و صنعت نیز پیشرفت کردند و به برقراری روابط گسترده با ملتهای مختلف پرداختند .

آرامیها توانستند از طریق فعالیتهای تجاری بازرگانی به گسترش زبان خود بپردازند به طوری که زبان آنها که با حروف ابجد به راحتی نوشته می شد زبان رایج فلسطین و سایر کشورهای خاور نزدیک شد .

دین اقوام آرامی تحت تأثیر ادیان دیگر بود . آرامیان آنچه را که به عنوان خدا پرستش می کردند متشکل بود از خدایان سومری ، آکدی ، کنعانی ، فنیقی و...

مهم ترین خدای آنها " حدد " بوده که در تورات به نام " هدد " و " رمون " آمده است . " زوابع " و " رعد " خدای آسمان و زمین بود که آرامیان آن را پرستش می کردند . بزرگترین معبد آنها در شهر " هراپولیس " در شمال سوریه واقع بوده ، البته در دمشق نیز معبد بزرگ دیگری قرار داشت .

آرامیان خدای " سین " که خدای ماه بابلیها و خدای " شمس " که خدای خورشید آشوریها و خدای " رشف " که خدای طوفان و جنگ فنیقیها بود را پرستش می کردند .

در زمینه هنر ، آرامیان تحت تأثیر ملتهای هم دوره خود در شامات و بین النهرین بودند . در سنگتراشی و نقاشی از هنرمندان کنعانی بهره می گرفتند و در هنرهای نقاشی ، معماری ، تزئین و سنگتراشی از حویها ، بابلیها ، حنیها تقلید و پیروی می کردند . آثار باستانی که از قصر آرامیان در تپه " حلف " به دست آمده مؤید این مطلب است . همچنین آثار به دست آمده از آرامیان نشان می دهد که آنها در رابطه با ابتکارات فنی به حد خودکفایی و مطلوب نرسیده بودند و این انگیزه آنها برای نزدیکی و پیوند با سایر ملتها و تمدنها بوده است . ( ن - ر : آرامیان )

2 - آموریان :

آموریان ( Amorites ) در لغت به معنای کسانی است که کوه نشین هستند . آنها قبیله ای از سوریان بودند که نسبشان به کنعان بن نوح می رسید . درباره آنها میان مورخان اختلاف نظر شدیدی وجود دارد . ولی آنچه که اغلب مورخان به آن اعتقاد دارند این است که آنها از اقوام سامی بودند که در روزگار قدیم به احتمال زیاد از شبه جزیره عربستان به سرزمین شام مهاجرت کردند ولی تعیین تاریخ دقیق مهاجرت آنها مشکل است .

آموریان از سرزمین شام به مراکز پیشرفته تمدن آن زمان یعنی عراق و سوریه و فلسطین رفته اند . تاریخ دقیق ورود آنها به فلسطین معلوم نیست . احتمالاً از هزاره سوم پیش از میلاد در فلسطین ساکن بوده اند و دلیل آن مبتنی بر نتایج حفریات باستان شناسی موجود در فلسطین در دوره میانه عصر مفرغ است .

باستان شناسانی که بر حفریات نظارت داشته اند معتقدند که خرابیهایی که به بعضی از شهرهای هزاره سوم پیش از میلاد وارد شده است در نتیجه حمله آموریان و ورود آنان به این سرزمینها بوده است . افزون بر آن نام چند شهر آموری از اوایل هزاره دوم قبل از میلاد معروف بوده است .

برخی از مورخان معتقدند که برای اولین بار نام آموریان توسط ساکنان اولیه عراق یعنی سومریها و آکدیها بر آنان گذاشته شده است . بدین لحاظ که در زبان آکدی سامی " آمورو " و در زبان سومری " مار - تو " اشاره به جانب غرب است .

سپس این دو کلمه مفهومی جغرافیایی که دلالت بر مناطق غرب عراق دارد به خود گرفته است . این مناطق از غرب رود فرات تا سواحل دریای مدیترانه امتداد داشته است . این دو کلمه به تدریج بر ساکنان مناطق غربی به طور عام و ساکنان سرزمین شام به طور خاص اطلاق شد .

آموریان در تمدن سومری به نام " مار - تو " و در متون آکدی به نام " آمورو " معروف بودند . نخستین بار از آموریان در نوشته های قدیم عراق در هزاره سوم پیش از میلاد نام برده شده است . این مطلب به روشنی ثابت می کند که مهاجرت آنها بسیار زود صورت گرفته است و عده ای از آنان از هزاره سوم پیش از میلاد در عراق ساکن بوده اند .

دلایلی نیز مبنی بر افزایش تعداد آنها و خطرآفرین شدن آنان برای شهرهای بابل در اواخر هزاره پیش از قبل از میلاد در دست است . از جمله اینکه ژوسین پادشاه " اور " در چهارمین سال پادشاهی خود برای محافظت از قلمرو خویش در برابر هجوم آنها بارویی ساخت .

به عقیده ساکنان عراق آموریان مردمی بودند بدوی و خانه به دوش که از تمدن بهره ای نداشتند و در عین حال به مردمی خشن نیز معروف بودند .

آموریان ساکن در عراق نسبت به آموریانی که در سوریه و فلسطین زندگی می کردند تاریخ مهم تر و روشن تری از خود به جای گذاشتند . زیرا آنها پس از ورود به خاک عراق شیوه های عالی تمدن پیشرفته را از سومریها و آکدیها فرا گرفتند .

تاریخ روشن آموریان در عراق از اواخر هزاره سوم پیش از میلاد پس از سقوط سومین سلسله سلاطین " اور " در 2006 پیش از میلاد شروع شد . آموریها با استفاده از این سقوط ، چند " دولت شهر " در شمال و جنوب عراق به وجود آوردند . و دوره جدیدی به نام دوره قدیم بابل را به ظهور رساندند .

شهر " ماری " ( تل الجریری بر رود فرات ) از مراکز اصلی تمدن آموریها بود و شهرهای لارسا ، بابل ، سیپار ، اشنونه و آشور از پایتختهای دولت شهرهای آموری بودند .

دوره حکومت " حمورابی " پادشاه بابل ، اوج افتخارات فرهنگی و سیاسی آموریان بوده است . حمورابی بر تمام دولت شهرهای آموری در شمال و جنوب عراق نفوذ پیدا کرد و سپس بر شهر ماری تسلط یافت . و قلمرو او حتی به بعضی از مناطق غربی سوریه رسید به طوری که می توان نام امپراطوری بابل را بر آن نهاد .

مدارک زیادی در شهر " ماری " به دست آمده است که دلالت بر وجود مراکز سیاسی و اجتماعی آموریان در سده هجدهم پیش از میلاد در مناطق وسیعی از سوریه به ویژه حلب و قطنه دارد . در این اسناد و مدارک نام مملکت " آمورو " آمده است . اسناد و مدارکی که در نامه های " تل العمارنه " در مصر کشف شده است از این مطلب خبر می دهد که آموریها برای حفظ منافع و استقلال خود از اختلاف میان دولت مصر و حتیها استفاده می کردند . به همین دلیل چند دولت شهر در سوریه در سده چهاردهم پیش از میلاد تشکیل داده بودند . ( نک : عمارنه ، تپه - )

نام آموریان در تورات نیز آمده است . بیشتر مورخان معتقدند قومی که در تورات به این نام آمده همان قومی است که در اسناد کهن عراق به نام " امورو - عمورو " به آن اشاره شده است . در منابع توراتی چنین آمده است که آموریان پیش از تصرف فلسطین به دست اسرائیلیان در آنجا ساکن بوده اند . محل اقامت آنان در مناطق مرتفع و در شرق اردن بوده است . از آثار به جا مانده از آموریان روشن می شود که با ساکنان قبلی تفاوت داشته اند . سفال سازی آنان با شیوه گذشتگان تفاوت داشت . از اسلحه جدیدی که غالباً تیر و چوب دستی بوده است استفاده می کردند . وسایل و ابزار زینتی آنها نیز با سایر اقوام متفاوت بود .

منابع توراتی آموریان را از بقایای جباران ذکر می کند و ویژگیهای ظاهری آنان را قامتی بلند و بدنی نیرومند توصیف می کند .

تورات نیز آنها را از اقوامی می داند که با بنی اسرائیل سخت دشمن بوده اند . و در برابر حمله اسرائیلیان به مقابله برخاستند و از ورود آنها به سرزمینشان جلوگیری کردند . به همین دلیل میان آنها جنگ سختی در گرفت و به پیروزی بنی اسرائیل منجر شد . بنی اسرائیل " سیحون " شاه آموریان را شکست داده و مملکت آموریان به دست " سبط جادو " ( رائوبین ) افتاد .

از پادشاهان مشهور آموریان که در تورات از آن نام برده شده " عوج شاه پاشان " است . سرانجام آموریان تحت سلطه داود پادشاه بنی اسرائیل در آمدند و به علت کمی جمعیت همانند قبایل چادرنشین به طور پراکنده زندگی می کردند .

آموریان دارای تمدن یک دست و واحدی نبودند . زیرا در مناطقی دور از هم و پراکنده بودند و تحت تأثیر تمدنهای گوناگون قرار گرفتند .

آنها زمانی در صحرا و زمانی در شهر زندگی می کردند . هنگامی که در صحرا زندگی می کردند ( در واقع پیش از زندگی شهری ) اقتصادشان از طریق دامپروری تأمین می شد و برای حمل و نقل وسایل خود از الاغ استفاده می کردند . آنها به شکار نیز پرداخته و خوی غارت گری آنان موجب حمله آنها به مناطق دیگر می شد .

اما پس از اینکه در مرزها ساکن شدند استعداد عجیبی در یادگیری مدل ( شیوه های ) زندگی شهری و ایجاد تحول در آن از خود نشان دادند و تحت تأثیر تمدن سومری - آکدی و نهادهای سیاسی و اجتماعی آنان قرار گرفتند .

آموریها در وضع قوانین تجربه زیادی داشتند . برای نمونه می توان به قوانین حمورابی اشاره کرد . وضع این قوانین ، درک و فهم عمیق آنان را از مسائل اجتماعی و اقتصادی نشان می دهد . آموریان با تمدن عراق پیوندی عمیق و ناگسستنی داشتند و از زبان خود دست کشیده و به زبان آکدی صحبت می کردند .

خط آنها خط میخی بود .

عقاید آنها تحت تأثیر عقاید سومری - اکدی قرار داشت . و علاوه بر رب النوع آمورو ، خدایان باستانی عراق را نیز می پرستیدند . در مراسم تدفین ، هر قبیله ای روشهای ویژه خود داشته که کیفیت سازمان اجتماعی آنان را نشان می دهد .

آموریانی که در سوریه و فلسطین زندگی می کردند با حتیها در شمال و مصریها در جنوب تماس داشتند و عوامل دیگری نیز بود که تمدن آنها را تحت تأثیر قرار می داد .

آموریانی که در سوریه و فلسطین بودند به خلاف آموریان عراق زبان خود را حفظ کرده و بر زبانهای عبری و آرامی تأثیر آشکار گذاشتند .

از کتیبه هایی که در بنی حسن مصر کشف شده معلوم شده است که مردان و زنان آنها لباسهای زربفت و رنگارنگ می پوشیدند . مردان از کفش و صندل استفاده می کردند و زنان پای افزار داشتند . ( ن . ر : آموریان )

3 - ادومیان :

آن چنان که از منابع قدیمی و متون توراتی بر می آید ، ایدومیان یا ادومیان ( Edomites ) جزء ساکنان اصلی سرزمین فلسطین بودند ریشه و تباری عربی - عبرانی داشتند . این قوم در جنوب بحرالمیت در منطقه ای به نام " ایدوم " زندگی می کردند . در تورات از این منطقه به نام سرزمین " سعیر " نام برده شده است .

طبق روایتی که در تورات آمده است ادومیان منسوب به ادوم هستند که به معنای " سرخ " می باشد . ادوم همچنین نام عیسو فرزند توامان کوچکتر اسحاق است . ادومیان از نسل ادوم به وجود آمدند . طبق منابع قدیمی ، عبرانیها روابط بسیار خوبی با ادومیان داشتند . این روابط در سطوح مختلف از حسن همجواری گرفته تا وابستگی اقتصادی و نظامی بود .

به هنگام بروز بحرانهای اقتصادی ، این روابط به شکل وابستگی نظامی بروز ( تجلی ) می کرد . عبرانیان به دلیل روابط خوبی که ادومیان با آنها داشتند ، به آنها لقب " برادران " داده بودند .

با اینکه ادومیان تمدن چشمگیر و قابل ملاحظه ای از خود به جای نگذاشتند ولی ، تاریخ سیاسی آنها جزء مهم ترین تواریخی است که اقوام ساکن در فلسطین از خود باقی گذاشتند .

ادومیان تنها در یک دوره نسبتاً کوتاه ، شهر حبرون ( الخلیل ) را مرکز فرمانروایی خود قرار دادند . لهجه ای که با آن سخن می گفتند بیشتر شبیه لهجه عبری ، موآبی و عمونی بود .

نخستین باری که این قوم در تاریخ مطرح شده است هنگامی است که موسی ( ع ) هنگام خروج از مصر و به قصد سفر به فلسطین پیکی را به منظور مذاکره با پادشاه ادومیان روانه آنجا کرده و از او خواست که اجازه دهد قومش از منطقه تحت نفوذ آنان عبور کند ولی پادشاه ادومیان موافقت نکرد و حضرت موسی ( ع ) را به جنگ تهدید کرد . به همین دلیل موسی ( ع ) برای رسیدن به مقصد راه طولانی تری را انتخاب کرد .

این امر سبب کینه توزی عبرانیان نسبت به ادومیان شد و به دنبال آن پس از به قدرت رسیدن عبرانیان در فلسطین ( 1004 - 1963 ق . م ) آنها ادومیان را زیر سلطه خود در آوردند . این چیرگی و تسلط تا زمان پادشاهی سلیمان ( 963 - 923 ق . م ) ادامه داشت و پس از آن از بند تسلط عبرانیان رها شدند .

با این حال روابط بین آنها و عبرانیان کمابیش ادامه داشت . به طوری که عبرانیان در هنگام حملات نظامی بر ضد اقوام دیگر مانند موآبیان ، از کمک و یاری ادومیان بهره می گرفتند . این روابط در بعضی مقاطع دچار خدشه و تیرگی شد .

در بعضی منابع آمده است که بالاخره ادومیان از " یورام بن یهوشافاط " پادشاه یهودا انتقام گرفتند و جانشین او " ایضابن یوآش " در سال ( 795 - 786 ق . م ) در حمله ای که علیه آنان به راه انداخت توانست آنها را شکست دهد . همچنین فرزند او " عزریا " ( 786 - 740 ق . م ) به شهر " ایله " در خلیج عقبه دسترسی پیدا کرد و برپایی استحکامات دفاعی در آن شهر پرداخت .

این مسأله نقطه عطفی شد در تاریخ قوم ادوم که بتواند به مقابله با تجاوزات دشمن فکر کند . آنچه که از برخی از منابع استفاده می شود این است که " آحاز بن یوشام " پادشاه یهودا در مقابل حملات مکرر ادومیان از پادشاه آشور درخواست کمک کرده بود .

آنچه که مشخص است این است که ادومیان نتوانستند به اهداف نظامی خود تحقق کامل ببخشند و تنها برای مدتی توانستند بر فلسطین جنوبی مسلط شوند . همان منابع می گویند که پس از مدتی ادوم به پرداخت جزیه به دولت آشور مجبور شد .

پس از حمله " بخت نصر " پادشاه بابل به فلسطین و به اسارت درآوردن یهودیان شورشی و انتقال آنان به بابل در سال 586 ق . م ( نک : اسارت بابلی ) از ادومیان بر ضد آنان استفاده کرد . در این زمان بود که به دنبال فشار قبایل عرب ، ادومیان دست به عملیات نظامی زده و به توسعه قلمرو خود در فلسطین جنوبی پرداختند و قسمتهایی از خاک یهود را تصرف کردند . ولی زمان زیادی نگذشت که مجددا زیر سلطه یهودیان درآمدند ( آغاز قرن دوم پیش از میلاد ) و این بار مجبور به پذیرش آیین یهود شدند .

هنگامی که رومیها در قرن اول پیش از میلاد ، سوریه را به تصرف خود درآوردند ادومیان جنوب فلسطین را نیز به تصرف خود درآوردند . ( نک : ادومیان )

4 - حتیان :

" حتیان " که ذریه " حت بن کنعان " می باشند ، از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح به مدت هشت قرن در طرف جنوبی یهودیه در نزدیکی حیرون واقع در سرزمین فلسطین ساکن بودند . آنان که در زمان بر آناطولی مرکزی واقع در آسیای صغیر دولت مقتدری را تشکیل داده بودند ، شهر صخره ای اورشلیم را نیز اداره می کردند .

کشفیات " تل العمارنه " در ساحل شرقی رود نیل علیا در مصر ، که بقایای پایتخت ( امنحوتپ ) یا آمنوفیس چهارم که به اخناتون معروف بوده است ، نشان داد حتیها دارای تمدنی درخشان بوده اند .

در آن زمان کنعانیان و حتیان مقیم فلسطین با " اخناتون " فرعون مصر ، دوستی و مراوده داشتند و به پاس همین دوستی بارها از او در برابر هجوم عبرانیان کمک خواستند ، اما وی به دلیل گرفتاری فراوانش ، نتوانست به یاری آنها بشتابد .

لوحهای گلی تل عمارنه نشان می دهد که نفوذ دولت حتی در آسیای صغیر ، سوریه و فلسطین بسیار درخشان بوده و گاهی تمدن آن از تمدن مصر نیز باشکوه تر بوده است . آنها برای خود ، خط ، معماری و دیگر آثار تمدن را داشتند ، الواح نیز نشان می دهند که ، هجوم عبرانیها تدریجی صورت گرفته است نه به یکباره .

در تورات چندین جا از قوم حتی نام برده شده است . در سفر پیدایش باب 23 آیه 10 آمده است که حضرت ابراهیم ، قطعه زمینی از مردی به نام " عفرون " حتی خریداری کرده است .

زمانی که یوشع ( یوشع بن نون ) جانشین حضرت موسی قوم را به سوی فلسطین برد و به آنها حمله کرد ، حتیها هنوز وجود داشتند ، حتیها دو بار تمدنی درخشان را ایجاد کردند ، یکی در قرن 1700 ق . م و دیگری از 1200 تا 1400 ق . م . در سال 1287 ق . م جنگ خونینی بین لشکریان رامس دوم فرعون مصر و قوم حت درگرفت . در آغاز فرعون مغلوب شد اما با تجدید قوا ، شکست فاحشی به حتیها وارد کرد . ( نک : حتیان ) .

5 - حویها :

حویها قومی هستند که هویت تقریبا نامشخصی دارند . زیرا در هیچ کدام از متون تاریخی قدیم غیر از تورات نامی از آنها برده نشده است . از آنجایی که بسیاری از روایاتی که درباره این قوم در تورات آمده ، کلی و گاهی مبهم است تاریخ روشنی از این قوم در دست نمی باشد . طبق آنچه که در تورات آمده است حویها مانند یبوسیها ، عموریها و جرجاشیها جزء ساکنان سرزمین کنعان بوده اند . اگر این مطلب درست باشد می توان نتیجه گرفت که حویها از ملل سامی نژادی که در کنعان زندگی می کرده اند به وجود آمده اند .

بعضی از دانشمندان مانند " سبایزر " و " جرثر " این مسأله را تأیید نمی کنند . " سبایزر " معتقد است که " حوی " که در تورات آمده تحریف نام " حوویثا " است که جزء اسامی به دست آمده از مدارک کشف شده در شهر " توزی " می باشد و در واقع به اصل حوریها باز می گردد . اگر استدلال " سبایزر " درست باشد می توان گفت که حویها همان حوریها بوده اند و در نتیجه نمی توان آنها را جزء ملل سامی به حساب آورد .

" جرثر " نیز معتقد است که لفظ " حوی " به جای لفظ " حورایت " با حوریها آمده است . حورایت جایگزین لفظ حوی در سفر تکوین 36 : 2 شده است .

این دو معتقدند حویها همان طور که در سفر یشوع 9 : 6 آمده افراد بیگانه ای بودند که از مناطق دور به فلسطین کوچ کردند این مطلب با مهاجرت حوریها از مناطقی در شمال عراق و سرزمین اناضول به فلسطین مطابقت دارد .

سبایزر معتقد است که حویها به همراه " هکسوسها " که عازم مصر بودند در قرون هجده و هفده پیش از میلاد از فلسطین می گذشتند تا در آن مستقر شوند .

محل سکونت حویها آن گونه که تورات ذکر کرده است عمدتا " شکیم " ( نابلس ) و " جعیون " بوده است . وقتی اسرائیلیها به کشورهای منطقه مانند حتیها و عموریها و... حمله کردند ، حوریها خودشان را درگیر جنگ نکرده بلکه با آنها نزدیک شده و هر گونه رابطه خود و ملل یاد شده را انکار کردند .

همچنین با پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس ادعا کردند که از مناطق دوری وارد این سرزمین شده اند و با ملتهای منطقه بیگانه اند . یشوع آنان را مورد بخشش قرار داد و برای انجام کارهایشان از وجود آنها استفاده کرد . این موضع گیری حویها در مقابل اسرائیلیها موجب خشمگین شدن سایر ملتها شد . به طوری که پادشاه بیت المقدس که از عموریها بود خواست آنها را در جعیون سرکوب کند ولی آنها از یشوع درخواست کمک کردند و او نیز به سرعت به کمک آنها شتافت . در تورات نیز درباره نزدیکی حویها با بنی یعقوب سخن گفته شده است .

برای نمونه ذکر کرده است که " شکیم بن حمور حوی " برای بهبود روابط خود با بنی یعقوب دختر یعقوب را به عقد فرزندش درآورده است . حویها اقدامات دیگری نیز برای نزدیک شدن با بنی اسرائیل انجام دادند ، نظیر اقامت بنی اسرائیل در سرزمینهایشان و دادن حق تملک و خرید و فروش زمین به آنها و شرکت دادن آنها در کار تجارت و بازرگانی و برقراری رابطه زناشویی .

با وجود همه این کارهایی که از سوی حویها در جهت برقراری ارتباط و نزدیکی با بنی اسرائیل آن گونه که در سفر تکوین آمده ، آنها به غارت دامها و اشغال مناطق آنها و ربودن زنان و فرزندان آنها اقدام کردند . ( نک : حویها )

6 - فلسطیان :

اطراف و اکناف سرزمین فلسطین که در حمله " یوشع " به قید قرعه بین اسباط یعقوب تقسیم شد ، محل زندگانی طوایف و قبایل بسیاری بود که مهم ترین آنها ، قبایل " آمون " و " موآب " در قسمت شرقی عمالقه در بخش جنوبی ، کنعانیها در ناحیه فرات ، و قوم فلسطیان در قسمت ساحلی بودند که از این میان فلسطیان از ویژگی خاصی برخوردارند .

قوم فلسطی ( ساکنان قدیم فلسطیا ) در قسمتهای ساحلی کنعان ، از سوی مدیترانه ، در جنوب یافا ، تا حدود سرزمین مصر ، از قرن دوازدهم پیش از میلاد می زیستند .

در کتیبه هایی که از رامسس سوم به جای مانده ، نام این قوم " پولاس تی " ( Pulasti ) ذکر شده که ریشه اصلی فلسطین می باشد . کلمه فلسطین ( فلستی ) به تدریج به منطقه این قوم اطلاق ، و به مرور زمان جایگزین نام کنعان شد .

فلسطیان در قرن دوازدهم پیش از میلاد از جزایر دریای اژه ( احتمالاً جزیره کرت ) و دیگر نواحی مدیترانه ، به این منطقه آمدند و در سواحل میان یافا و غزه اقامت گزیدند .

به موجب روایات ، شهرها و مراکز اولیه محل سکونت ایشان ، بنادر و شهرهای اشدود ، " اشقلون " ( عسقلان ) ، " غزه " ، " عقرون " و " جت " بوده است . سفالهایی که در این منطقه کشف شده نشان می دهد که سفالگری فلسطیان تقلیدی از سفالگری یونانیان است . نقوش ترسیم شده بر سفالها نیز بیانگر آن است که ایشان مردمی جنگجو بوده اند .

فلسطیها در استخراج منابع آهن و استفاده از آن مهارتی بسزا داشتند و در ساختن ابزار جنگی با آهن ، بی رقیب بودند . سازمان سیاسی شهرهایشان نیز ، قرنها رقیب دولت اسرائیل بود . خدای مورد پرستش آنان " داجون " ( داگون ) ( نک : داجون ) نام داشت که رب النوع ملی مردم فرات بود و از چهار هزار سال پیش ، در میان خدایان آشور ، مقامی والا داشت . این خدا از " اوگاریت " واقع در " فنیقیه " شمالی تا نواحی غزه که فلسطیان در آن ساکن بودند ، پرستیده می شد .

کشفیات باستان شناسی به اثبات رساند که مهاجرت فلسطیها به این سرزمین پیش از 1200 قبل از میلاد بوده است . در آن تاریخ فلسطیها قومی شناخته شده بودند . آنان در زمان حمله یوشع به فسلطیها از خود دفاع سرسختی کردند به گونه ای که در کتاب تورات بارها به آن اشاره شده است .

" شاؤل " نخستین پادشاه بنی اسرائیل در اولین نبرد خود با فلسطیان به پیروزی دست یافت ، اما فلسطیان در نبردی دیگر با غلبه بر سپاهیان شاؤل در محل " جلبوع " به سلطنت وی ( با خودکشی او و پسرش به علت شکست ) ، پایان دادند . فلسطیان سر شاؤل را به علامت پیروزی به معبد داجون فرستادند و اسلحه او را در شهر " عشتاروت " به معرض نمایش گذاشتند و بدنش را به دیوار معبد میخکوب کردند . ( ن . ر : فلسطیان )

7 - عبرانیها :

عبری کلمه ای است که از ریشه آرامی ( عبره ) گرفته شده و معنی لغوی آن ( ساکن ماوراء رود ) اصطلاحا نام قومی از نژاد سامی است که خود را از اولاد حضرت ابراهیم ( ع ) و حضرت یعقوب ( ع ) می شمارد . بعدها نام این قوم بنی اسرائیل شد . پس از این نام ، به آنها یهود یا جهود گفتند و امروز نیز موسی را یهود می گویند ، کلیمی یا پیروان موسی کلیم الله نیز نام دیگر آن قوم است . همچنین عبری یا عبرانی ، زبان تورات یا زبان ملت یهود نیز می باشد .

عبرانیها همیشه خود را قوم منتخب الهی و برگزیده خدا می دانسته اند و اقوام دیگر ساکن سرزمین فلسطین را خوار و بی مقدار می پنداشتند .

در تورات همه جا از قوم عبرانی به نام قوم برگزیده خدا نام برده شده است . اما همین قوم برگزیده نیز بارها مورد غضب الهی قرار گرفته است . به طوری که از متن تورات پیداست این قوم پیوسته دچار طغیان و سرکشی می شد و از اطاعت یهوه ، خدای یگانه یهود سرباز می زد . عصیان ، نشنیدن سخن انبیای خود ، آزردن ایشان و طبق نص قرآن مجید ، کشتن انبیای خود از دیگر اعمالشان بوده است .

طغیان و عصیان بنی اسرائیل در زمان فرزندان سلیمان ( ع ) به جایی رسید که " نبوکد نصر " ( بخت نصر ) هفتاد هزار نفر از بنی اسرائیل را با چند نبی آنها به اسارت بابل برد و " شلمانصر پنجم " وحشیانه ترین کشتار و قتل عام را در اورشلیم انجام داد .

یهودیان دو گروه اند : یهودیان اشکناز ( نک : اشکنازیها ) یا غیرسامی که 82 درصد کل یهودیان را تشکیل می دهند و یهودیان سامی که فقط 18 درصد دیگر را شامل می شود . یهودیان اشکناز نژادشان به مغولها ، ترکان شمال ، ساکنان شمال دریای خزر و فنلاندیها می رسد .

اقوام مذکور بعدها به مذهب یهود گرویدند و دولتی به نام دولت " خزر " تشکیل دادند و شهر " استراخان " بین مرزهای چک اسلواکی و مجارستان در شمال غرب بوداپست را به پایتختی برگزیدند و بعداً پس از پراکندگی زیاد به فلسطین مهاجرت کردند . دسته دوم یعنی سامیها که 18 درصد یهودیان را تشکیل می دهند خود را از نژاد سامی و از اعقاب حضرت ابراهیم ( ع ) و حضرت یعقوب ( ع ) می دانند .

8 - هوریان :

از جمله اقوامی بودند که در شبه جزیره سینا می زیستند ، البته این قوم از نژاد سامی نبود و قبلاً در کوهستانهای شمالی بین النهرین می زیست ، بعداً در هزاره دوم ق . م به صحراهای شمال آن کشور و شام مهاجرت کرد و تا فلسطین و سرحد شام پیش رفت و پیش از هجوم عبرانی به فلسطین رسید . شهر " نوژو " مرکز هوریان بود . بعدها این شهر به دست آشوریها ویران شد .

9 - فریسیان :

فریسیان به گروهی از آرامیهای یهودی گفته می شود که با دو گروه صدوقیها و اسینیها در تضاد بودند . آنها در انقلاب مکابیها شرکت داشتند . فریسیان جزء علما و بزرگان ملت بودند ، و بیشتر کرسیها در مجلس مشهورین به آنها تعلق داشت .

فریسیان برخلاف صدوقیها به تورات اکتفا نمی کردند و رسوم و تقلیدهای گذشتگان را قبول داشتند و احکام و اوامر وارده را مانند احکام نوشته شده در تورات می دانستند و از آنها برای تفسیر و توجیه تورات استفاده می کردند . فریسیان برخلاف صدوقیها به ملائکه ، روح و قیامت معتقد بودند و به اساطیر اعتراف داشتند . همچنین به ظواهر پرداخته و بیرون را بدون در نظر گرفتن درون می آراستند .

فریسیان به صفت خودپرستی ، کبر و ریا مشهور بودند و در ردیف مخالفان درجه یک حضرت عیسی ( ع ) قرار داشتند ، حضرت عیسی ( ع ) به شدت به آنها حمله می کرد و آنها را " رهبران کوران " نامید که به تقوی و نیکی خود فخر می کنند .

10 - یبوسیها :

" یبوسیها " از ساکنان شهر بیت المقدس بودند . این شهر بیش از اینکه به دست یهودیان به نام " یبوس " معروف بود تصرف شود بدین نام معروف بود . ساکنان آن نیز بدین لحاظ به این نام معروف شدند .

درباره اصل و هویت این قوم اطلاع دقیقی در دست نیست و تنها منبع مورد استناد همان متون توراتی است . به همین دلیل این قوم جزء اقوام ناشناخته ای است که در فلسطین باستان زندگی می کرده است .

درباره نژاد یبوسیها نظرات مختلفی توسط دانشمندان ارایه شده است بعضی از آنها یبوسیها را از نژاد سامی می دانند که از کنعان آمده و برای اثبات نظر خود به دلایل توراتی استناد می کند .

برخی دیگر این قوم را از سامیهای عموری می دانند . این دسته نیز برای اثبات خود گفته خود به روایات توراتی استناد می کنند .

عده ای دیگر از دانشمندان ، سامی نژاد بودن یبوسیها را قبول نداشته و آنها را از حوریان می دانند و دلایلی نیز برای ادعای خود اظهار می کنند .

درباره تاریخ ورود یبوسیها به فلسطین نیز مانند نژاد آنها ، نظرات مختلفی ارایه شده است . دانشمندانی که آنها را از اقوام سامی می دانند معتقدند که مهاجرت آنها در زمانی بوده است که قبایل کنعانی در اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد وارد فلسطین شدند . اگر پذیرش این مطلب مشکل باشد دلایل موجود در نامه های " تل العمارنه " حاکی از آن است که این قوم از قرن 15 قبل از میلاد در فلسطین زندگی می کردند .

برخی دیگر می گویند یبوسیها جزء آخرین گروه از مردمی بودند که پیش از اشغال فلسطین توسط اسرائیلیها وارد آن شدند . آنها برای قول خود به این مطلب استناد می کنند که نام آنها معمولاً در آخر فهرست اسامی ملتهای مذکور در تورات آمده است .

یبوسیها با وجود تعداد کمی که داشتند قرون متمادی بر شهر بیت المقدس حکومت کردند تا اینکه توسط داوود حکومت آنها برچیده شد . البته طبق دلایلی که موجود است یبوسیها مقاومت زیادی از خود در برابر بنی اسرائیل نشان دادند و پادشاه آنان " آدونی صادق " از اتحاد چهار پادشاه وقت توانست سدی در برابر " یشوع " که رهبری اسرائیلیها را در حمله به یبوس به عهده داشت ایجاد کند . ولی دست آخر مقاومت آنها شکست و در مقابل یشوع مغلوب شدند . اما نفوذ آنان از بین نرفت زیرا داوود مجبور بود برای خرید زمین از آنها استفاده کند .

آن طور که از مدارک و شواهد برمی آید در سال 586 ق . م پس از سقوط دولت یهودا ، یبوسیها مجددا استقلال خود را به دست آوردند .

از نظر عقاید دینی باید گفت دین یبوسیها آمیزه ای از عقاید سامی و حوری بوده است .

یبوسیها در صنعت و تجارت نیز دست داشتند . و پس از قرن 6 ق . م با اقوام دیگر ساکن در فلسطین یکی شدند . ( ن . ر : یبوسیها )

مآخذ :

  1. حمیدی ، جعفر : تاریخ اورشلیم ، امیرکبیر ، 1364 .
  2. الموسوعة الفلسطینیة ، جلد اول تا چهارم ، چاپ اول ، 1984 .