فرنگیها

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۳ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


جهان عرب و اسلام نیم قرن قبل از جنگهای صلیبی در حالتی از آشوب و پراکندگی و ویرانی که نظیر نداشت بسر می برد . این حالت با ( روی کار ) آمدن سلجوقیان و مهاجرت مجموعه هایی از ( اقوام ) غز بادیه نشین به سوی آن ( دنیای اسلامی و عربی ) شروع شد و این افراد بادیه نشین به راحتی توانستند سرزمین شام را اشغال نموده و آن را تجزیه و ویران سازند .

در قرن پنج هجری - - یازدهم میلادی - قسمتهای وسیعی از مرزهای شمالی سرزمین شام و شمال غربی آن بعد از دوره درگیری حمدانی ها با امپراطوری بیزانس در قرن چهارم هجری - دهم میلادی - - تحت حکومت بیزانس درآمده بود . اما قسمتهای جنوبی سرزمین شام و سواحل آن تحت سیطره حکومت فاطمیان مصر قرار داشت . فاطمیان سعی در گسترش سیطره شان به تمامی شام داشتند ولی به علت مواجهه با امپراطوری بیزانس در شمال نتوانستند به این هدف دست یابند .

پس ضعف دولت فاطمیان در طول نیمه دوم قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی منجر به کاهش نفوذشان در سرزمین شام گردید ، که این خود زمینه را برای تشکیل بعضی از امارتهای مستقل در جنوب سرزمین شام هموار

نمود .

از جمله : دولت ابن عقیل در صور ، دولت بنی عمار در طرابلس . علاوه برآن روابط تیره ای بین دو خلافت فاطمی شیعیی و عباسی سنی وجود داشت و درگیری های مذهبی که در سرزمین شام رواج داشت . همه این عوامل روی هم رفته منجر به فروپاشی ، تجزیه و تضعیف بیشتر سرزمین شام گردید و و در نتیجه روح جهاد و ایثار و بخشش مردم از بین رفت و همگان دچار حالتی از سستی و سرخوردگی بی حدی شدند .

در سال 463 ه/1070 م سرزمینهای شام از دست فاطمیان خارج شهر و امرای سلجوقی بر آن استیلا یافتند و اهالی شام رنج بسیاری از بی عدالتی و ظلم آنها کشیدند . علاوه بر آن نبرد بر سر قدرت بین خود امرای سلجوقی به شدیدترین حد خود رسید به طوری که نیرو و اراده اشان به خاطر این جنگهای خانمانسوز سست و ضعیف گردید .

پیش قراولان نیروهای صلیبی در نیمه رجب 490 ه/اواخر ژوئن 1097 م ، یعنی سه سال پس از به وزارت رسیدن فرمانده سپاه افضل بن بدرجمالی در مصر به بسفر رسیدند ، سپس این نیروها پیشرفت خود را در طول آناتولی ادامه دادند و بقیه ( از توابع استانبول ) و مرعش و دژهای الدروب را اشغال نموده و به الباره و جبل السماق ( از توابع حلب ) و فامیه و کفرطالب ( بین معره و حلب ) و اطراف آن رسیدند و سرانجام دسته هایی از آنها مقابل انطاکیه آرایش نظامی گرفتند و آن را به مدت نه ماه در محاصره خود داشتند و در اول رجب 491 ه/ژوئن 1098 م شهر به دست صلیبی ها سقوط نمود و در آن حکومت صلیبی برپا کردند .

اما بیت المقدس از زمان فتح آن توسط عمربن خطاب در سال 16 هجری هنوز در دست مسلمانها قرار داشت و تحت حکوم دو امیر یعنی سکمان و ایلغازی پسران امیر ارتق بن اکسب قرار داشت . این مقام پس از مرگ امیر ارتق بن اکسب در سال 484 ه/1091 م به دو پسرش رسید و آن دو تا سال 491 ه/1098 م بر بیت المقدس حکومت کردند یعنی زمانی که افضل از مصر خارج شد و بر بیت المقدس استیلا یافت و امیر افتخارالدوله را والی آنجا قرار داد و سپس با نیروهایش به مصر بازگشت .

در هنگام وجود افضل در بیت المقدس دسته های فرنگی به سوی جنوب در حرکت بودند و شهرهای معرة

النعمان ، دژ اکراد ، انطرسوس ، عرقه و بانیاس به دست آنها سقوط کرد و طرابلس و بیروت و صور و صیدا بدون ایجاد دردسر برای نیروهای فرنگی با آنها صلح و آشتی کردند .

سرانجام آنها در نیمه رجب 492 ه/ژوئن 1099 م به رمله رسیدند و سپس به سوی بیت المقدس یورش بردند . اهالی شهر و روستاهای مجاور ابتدا برای دفاع از شهرشان آماده مرگ شدند ولی هیچ مقاومتی انجام ندادند و شهر در روز جمعه 22 شعبان 492 ه/15 ژوئیه 1099 م به دست فرنگیها سقوط کرد .

فرنگیان شهر بیت المقدس را برای خود اشغال کردند و تمام ساکنان موجود در آن را کشته و حتی یک طفل یا زن را باقی نگذاشتند .

مورخ فرانسوی فوشیه دی شارتر که در لشکرکشی اول حضور داشته و حوادث را روز به روز ثبت می کرد می گوید : " پا تا برآمدگی قوزک در خون مسلمانها فرو می رفت " .

مورخ لاتینی ویلیام صوری در تحلیل آن می نویسد : " امکان اطلاع از این عدد بیشمار کشتگان بدون ابتلاء به ترس شدید امکان ندارد ، تمامی زمین آغشته به خون کشته شدگان بود " .

اما از مورخ مسلمان ابن اثیر می نویسد اروپاییان در مسجدالاقصی هفتاد هزار نفر را کشتند که در بین آنها دهها هزار فقیه و دانشمند بود .

امرای شام برای مقابله با خطر به وجود آمده دور هم جمع شدند . اما به خاطر عدم اعتماد به یکدیگر اختلاف و پراکندگی بینشان حاکم گشت و پراکنده گردیدند ، اما مستعلی خلیفه فاطمی برای سلطان سلجوقیان برکیاروق نامه ای فرستاد و از او طلب کمک به اهالی شام نمود . شرایط حاکم بر سلجوقیان به سبب نبرد بین امرایشان و جنگهای پی درپی که باعث از بین رفتن نیروهایشان گردید به آنها مجال پرداختن به اروپاییان را نداد .

اما وزیر خلیفه فاطمی در مصر افضل شاهنشاه با فرنگیها سازش کرد و سفرایی به سوی آنها در انطاکیه فرستاد و هنگامی که فرنگیها در اطراف طرابلس بودند ، پیروزیشان را به آنها تبریک گفت و درخواست تقسیم سرزمینهای شام بین خود و آنها را نمود . به طوری که قسمتهای شمالی از آنها و قسمتهای جنوبی از او باشد .

بنابراین وی از مصر خارج شد و بیت المقدس را از صاحبانش جدا کرد ( گرفت ) و به مصر بازگشت در حالی که

مطمئن بود که فرنگیان به متصرفات او تجاوز نخواهند کرد . لیکن فرنگیها وقتی اوضاع آشفته حاکم بر سرزمینهای شام را دیدند ، توافقشان را نقض نموده و به سوی هدف اولشان یعنی بیت المقدس به راه افتادند و آن را اشغال نموده و خون ساکنان آن را ریختند .

بعد از اشغال بیت المقدس لاتینیها در آن کشور لاتینی بیت المقدس را برپا نموده ( 583 - 492 ه/1187 - 1098 م ) و گودفری بویون را به امارت آن منصوب کردند . اما او لقب پادشاهی بیت المقدس را برای خود انتخاب نکرد بلکه لقب " حامی شهر بیت المقدس " را برگزید .

یک سال پس از اشغال بیت المقدس تعداد زیادی از فرماندهان لشکرکشی اول صلیبیها به کشورشان بازگشتند . در ساحل شام و فلسطین عده کمی از سربازان که تعدادشان 300 سواره و حدود 2000 پیاده بود باقی ماندند .

علی رغم این ، مسلمانان شرق برای راندن آنها ( باقیمانده صلیبی ها از سرزمینشان ) قیام نکردند . افضل وزیر دولت فاطمی که بزرگترین دولت درشرق عربی بود می توانست متصرفات صلیبی ها را از آنها بگیرد و یا حداقل آنها را اخراج نماید یا مرکزشان را در فلسطین ویران نماید ، اما او این کار را نکرد ( نک : فاطمیان )

هنگامی که ارسوف از او ( افضل ) طلب کرد ، در ماه ربیع الاول 493 ه/فوریه 1100 م نیروی اندکی که متجاوز از 300 نفر بود برای حمایت از آنها فرستاد ، اما این نیرو پایداری نکرد و اهالی شهر مجبور شدند این نیروها را به فرنگیها تسلیم نمایند . چیزی که باعث تعجب بیشتر می گردد این است که نیروهای فرنگی با اینکه تعدادشان اندک بود توانستند سیطره خود را بر قسمتهای بزرگی از فلسطین تحمیل نموده و در سال 493 ه/1100 م بر قیساریه استیلا یافتند و مصری ها را به عسقلان عقب راندند .

پس گودفری تصمیم بر بازسازی بندر یافا و مستحکم سازی آن گرفت که این خود باعث شد تا اتصال ساحل فلسطین با مصر قطع گردد و کشتی های اروپایی شروع به رفت و آمد به سوی یافا کردند و تجارت به سوی این بندر متحول تغییر یافت و به بندر بیت المقدس بر دریای مدیترانه مبدل گردید .

بعد از مرگ گودفری در سال 493 ه/1100م برادرش بگدوین اول در بیت المقدس به قدرت رسید و در ماه صفر 494 ه/دسامبر 1100م به عنوان پادشاه کشور

بیت المقدس تاجگذاری کرد . به این ترتیب در بیت المقدس یک کشور لاتینی و لائیک تشکیل شد ، هر چند که رجال دین در آن نفوذ قابل ملاحظه ای داشتند .

بگدوین اول تصمیم به گسترش متصرفات فرنگیها در فلسطین و در خارج از آن گرفت . در شوال سال 494 ه/اوت 1100 م شهر حیفا بعد از اینکه حامیان مصری آن را به مدت طولانی از آن دفاع کردند ، به دست فرنگیها سقوط کرد . حیفا یک بندر تجاری مهم و مرکز مهمی برای صنایع دریایی بود .

دولت فاطمی به رهبری وزیرش افضل شاهنشاه بن جمالی ارمنی ، تلاش نمود تا مقابل توسعه طلبی اروپاییان در ساحل فلسطین قرار گیرد . ولی علی رغم حملات زیادی که انجام داد - - به طوری که مورخین آنها را حملات نمایشی ( مانور ) توصیف کردند - - توفیقی به دست نیاوردند ، تنها وی می توانست در هنگام آمدن فرنگیها به سوی شام به مقابله با آنها برخیزد نه اینکه با آنها همکاری نماید و تسهیلات و وسایل لازم را برای آنها جهت اشغال بیت المقدس و کل ساحل شام فراهم نماید .

پس بگدوین با نیروهایش به سوی عکا روانه شد و از دریا و خشکی به آن هجوم آورد و با زهرالدوله جیوشی والی آنجا که از طرف افضل منصوب شده بود جنگید . هنگامی که والی دریافت که عاجز است . درخواست زمان کرد اما بگدوین آن را نپذیرفت و در ماه رمضان 497 ه/26 مه 1104 م با وحشیگری وارد شهر شد و به قتل و غارت پرداخت .

به این ترتیب فرنگیها اشغال شهرهای شام را کامل کرده و بگدوین اول با همکاری صنجیل حاکم انطاکیه ، طرابلس را از دریا و خشکی محاصره نمود . شهر طرابلس در 11 ذی حجه 502 ه/12 ژوئیه 1109 م بعد از هفت سال محاصره تسلیم شد و ناوگان افضل نتوانست به شهر کمک نماید .

بعد از سقوط طرابلس بقیه شهرهای ساحلی نیز سقوط کردند و بیروت در شوال 503 ه/مه 1110 م سقوط کرد و صیدا در جمادی الآخر 504 ه/دسامبر 1110 م تسلیم شد و در ساحل ، شهری بجز صور و عسقلان باقی نماند .

گروسیه یکی از مورخین جنگهای صلیبی که پیروزی های پی درپی اروپاییان در فلسطین و شام را گزارش می کند می گوید : " شانس با پادشاهان بیت المقدس بود که به

سوی غرب ( مصر ) حرکت نکردند وگرنه سست می شدند و نمی توانستند از شرایط ممتازی که مصر در اختیارشان قرار می داد مبنی بر اینکه بزرگترین و غنی ترین دولت اسلامی در شرق عربی بود ، استفاده نمایند . "

فرنگیها در فلسطین دست به توسعه طلبی به خارج از مناطقی که اشغال کرده بودند زدند و هدفشان منطقه جنوب شرقی اردن بود و چون این منطقه پس از اشغال فلسطین تبدیل به پل ارتباطی و رابط بین قسمتهای دنیای عربی و اسلامی علاوه بر حاصلخیزی سرزمینهای آن و تسلط آن بر راههای کاروانهای تجاری بین شام و مصر و جنوب غربی و در نهایت برای رسیدن به دریای سرخ و تحویل قسمتی از تجارت آن به سوی کشور لاتینی بیت المقدس شده بود .

همچنین این منطقه در شمال سرزمینهای حجاز قرار گرفته و مقدس ترین مقدسات مسلمین در مکه و مدینه را مورد تهدید قرار می داد .

بگدوین اول در سال 509 ه/1115 م با نیروهایش به سوی جنوب اردن حرکت کرد و در شوبک استقرار یافت و بنای دژ آن را بازسازی کرده و نام آن را مونتریال گذارد . سپس نیروهایی با ساز و برگ نظامی در آن جای داد و به سوی بیت المقدس بازگشت . در سال بعد 510 ه/1116 با نیروهایش به دریای سرخ رسید و ایله ( عقبه ) را اشغال نمود و در آن دو دژ بنا کرد یکی دژ دریایی در جزیره فرعون و دیگری دژ خشکی و در آن دو نیروهایی با ساز و برگ نطامی جای داد .

با این عمل فرنگیها در دریای سرخ حضور پیدا کردند و قسمتی از تجارت آنجا را به سوی کشور لاتینی در بیت المقدس تغییر مسیر دادند .

از آنجا که کشور لاتینی پیکری ناآشنا بود که در قلب سرزمین عربی قرار گرفته بود ، اعراب و مسلمانان آن را نپذیرفتند و برای اینکه فرنگیها خود را از همسایگان مسلمانشان در امان نگه دارند ، خط دفاعی را در اطراف متصرفاتشان در فلسطین بنا کردند که در آن دژها و استحکامات در شمال و شرق در طول منطقه شرقی اردن و در جنوب اطراف عسقلان ، آخرین سنگر فاطمیان در فلسطین ، نمایان بود .

پس با استیلا و بر صدور در سال 518 ه/1124 م اشغال ساحل را کامل کردند ، به این ترتیب تمام ساحل فلسطین بجز عسقلان به دست آنها افتاد . سپس سلطان فولک انگوی توسعه طلبی فرنگیها در شرق اردن را کامل

نمود و کرک را اشغال کرده و بنای دژ آن را در سال 537 ه/1142 م بازسای کرد و مرکز حکومت را به آنجا منتقل نمود . کشور فرنگی در بیت المقدس مشتمل بر چهار بارونی ( استان ) بود : بارونی صیدا ، بارونی الجلیل ، بارونی یافا و بارونی شرق اردن ( الکرک ) که این یکی از همه مهمتر بود .

فرنگیها نظام فئودالی را که در اروپا آن را آزموده بودند و با آن زندگی می کردند در فلسطین پیاده نمودند . پادشاه در رأس هرم فئودالیسم کشور بیت المقدس بود . پس از او چهار تن از امرای بزرگ که متولی باروینهای چهارگانه بودند قرار داشتند . هر بارونی دارای اداره مستقلی شبیه به یک کشور کوچک بود . پس از آن امرای پایین رتبه بودند که معمولاً در بقیه شهرهای فلسطین حکمرانی می کردند و هر یک از این امرأ تابع ارباب فئودال خود بودند و بر طبق مقررات نظام فئودالی خدمات نظامی به فئودال ها ارائه می کردند .

در شرایط غیرعادی و در شرایط جنگهای پی درپی فرنگیها با مسلمانان مجاور ، ارائه خدمات حاکمان شهرها تابع وقت معینی با تعداد سواره نظام معین نبود . تصمیم گیری در مورد بسیاری از مسائل فقط در دادگاه عالی گرفته می شد که عبارت از یک هیأت قضایی بود که صلاحیتها و اختیارات آن وسیع بوده و به منزله هیأت قانونگذاری بود . این هیأت قانونگذاری می بایست با هر قانون یا مقررات جدیدی در کشور موافقت نماید .

از جمله اختیارات آن فیصله دادن اختلافات و کشمکشهای بین نجبای کشور بود و حق داشت سیاستهای عمومی را توجیه نماید . در ضمن دادگاههای زیاد دیگری که دارای اختیارات مختلف و پراکنده ای بودند وجود داشت .

حیات اروپاییان در فلسطین با فعالیت خوب اقتصادی آنها قابل تمایز است ، آنها توانستند شهرهای زیادی را در ساحل و اراضی حاصل خیز که در آنها کشاورزان محلی مشغول به کار بودند را به تملک خود در آوردند .

فرنگیها روغن ، زیتون و مرکبات را از فلسطین به سوی غرب اروپا صادر می کردند و علاوه بر صادرات نیشکر که صنایع آن در دره اردن ، کرک و شوبک قرار داشت به سوی غرب ، زراعت نیشکر را نیز به غرب اروپا منتقل کردند . فرنگیها همچنین از فلسطین پارچه ، لباس حریری ، شیشه ، گلیم ، قالیچه و همچنین تولیدات شرقی که

از هند و چین به دمشق و پس به عکا و بیت المقدس و یافا می رسید را به اروپا صادر می کردند ، فرنگیها در خلال این کارها اموال و سودهای کلانی نصیب خود کردند .

کشور بیت المقدس امتیازات تجاری برای شهرهای تجاری ایتالیا در نظر گرفت : ژنو ، ونیز ، بیزانس ، فلورانس . این شهرها شهرکهایی که در عکا ، صور ، بیروت ، صیدا و یافا به آنها اختصاص یافته بود را به تصرف خود درآوردند و در آنها هتل ها و بانکهای مخصوص به خود برای تسهیل کارهای تجاریشان احداث نمودند . حتی شعبه یکی از شرکتهای تجاری بزرگ فلورانس در بیت المقدس قرار داشت و از آنجا که کشور بیت المقدس بر کاروانهای تجاری که از نزدیکی بارون کرک عبور می کردند وضع کرده بود ، اموال زیادی از این طریق به جیب می زدند .

در بین طبقات مختلف اروپایی در فلسطین انسجامی وجود نداشت و این امر باعث از بین رفتن انس و الفت میان این طبقات گردید که این خود عامل مهمی در ناکامی آنها در سرزمین شام بود .

یک طبقه اریستوکرات حاکم متشکل از نجیب زادگان و سواره نظام که همه آنها اروپایی بودند وجود داشت که در ابتدا عده شان اندک بود و به هزار نفر سواره در کشور بیت المقدس می رسید . پس از آن طبقه جنگجویان فرنگی بود که از نجیب زادگان غربی نبودند بلکه متشکل از جنگجویان پیاده ای بودند که در فلسطین استقرار یافته بودند و با زنان مسیحی شرقی ازدواج کرده بودند . حاصل این ازدواج طبقه جدیدی بود که پدرشان غربی و مادرشان از ارامنه یا سوریانیهای شرقی بود و این طبقه فرصت طلب جایگزین طبقه قدیمی گشتند و به نوبه خود کمر خدمت به کیان صلیبی در فلسطین بستند .

بعد از این طبقه ، طبقه مسیحیان شرقی اعم از ارامنه ، مارونی ها ، سریانیها و قبطیان ( مسیحیان مصری ) قرار داشتند . این شرقی ها در جامعه اوپایی مورد تحقیر بودند و انجام کارها و حرفه های پست که غربیها اشتغال به آنها را عار می دانستند ، بر دوش این طبقه بود . شرقی ها نه در بیت المقدس و نه در امارات صلیبی دیگر شام به طور عمومی طبقه حاکمه نبودند . اما تجار ایتالیایی یک طبقه مستقلی را در شهرهای مهمی چون عکا ، یافا ، حیفا ، قیساریه ، ارسوف و بیت المقدس تشکیل می دادند که دارای هتل ها و شهرکهای مخصوص به خود بودند .

اما مسلمانان ساکن سرزمینهای تحت سلطه صلیبی ها

در شهرها و سرزمینهایی که فرنگیها اشغال کرده بودند ساکن شدند ، ولی قسمتی از ساکنان فلسطین به مناطق مجاور مانند شرق اردن و دمشق مهاجرت کردند و از همکاری با صلیبیها امتناع ورزیدند لذا در بیشتر شهرهای ساحلی فلسطین کشاورزی تعطیل شد .

این عده شروع به جنگ علیه اروپاییان نموده و خدماتی به مسلمانان مهاجم ارائه کردند . آنها به گفته ویلیام صوری ، " روستائیان محلی " بودند که به لشکریان مسلمان در سرزمینهای شام ملحق شدند و به عنوان راهنما به آنها در هنگام وارد شدن به فلسطین کمک کردند . ویلیام صوری اضافه می کند که " آنها به دشمنان ما آموختند که چگونه ما را نابود کنند چون آنها اطلاعات کافی از اوضاع ما داشتند " و در نهایت نیز طبقه بندگان و بردگان قرار داشتند که مانند حیوانات خرید و فروش می شدند و فئودال های اروپایی با آنها در فلسطین به بدترین وجه رفتار می کردند .

استراتژی فرنگیان در فلسطین توسعه طلبی به سوی سرزمین مصر بود زیرا دولت فاطمی در حالت احتضار به سر می برد . این سیاست تا دوره پادشاه اموری ، که از دولت بیزانس برای حمله به مصر و اشغال آن درخواست اعزام نیرو کرد ، ادامه یافت . ولی نورالدین محمودبن زنگی مانع این کار شد و اسدالدین شیرکوه را همراه برادرزاده اش صلاح الدین ایوبی به مصر فرستاد و بعد از تلاشهایی فراوان موفق به دفع خطر اروپاییان از مصر گردید و وزیر عاضد خلیفه فاطمی گردید .

اما دیری نپایید که پس از دوماه و پنج روز از پذیرفتن مقام وزارت از دنیا رفت و فرماندهی به صلاح الدین ایوبی ، که توانست با زیرکی و شجاعت خود بر تمام توطئه های داخلی و خارجی پیروز گردد ، واگذار شد . وی پس از تثبیت ارکان دولتش در مصر ، خلافت فاطمیان را در اول محرم 567 ه/10 سپتامبر 1171 م ساقط نمود .

صلاح الدین ایوبی در سال 566 ه/1170 م ایله ( عقبه ) را تصرف کرد و به وجود فرنگیان در دریای سرخ پایان داد و راه را برای سپاهیان و کاروانهای تجاری که از منطقه جنوب شرقی اردن ، که تنها راهی بود که مصر را به شام و عراق و جنوب عربی ربط می داد ، هموار نمود .

توسعه طلبی بزرگ فرنگیان در فلسطین و سرزمینهای شام در نیمه قرن پنجم هجری به بالاترین درجه خود رسید و پس با ظهور عماالدین زنگی و بعد از او نورالدین محمد و سپس صلاح الدین ایوبی ، این توسعه طلبی به تدریج

فروکش کرد .

در این دوره با آزادی الرها در 539 ه/1144 م پیشروی عربی و اسلامی شروع شد و اوضاع به نفع اعراب و مسلمانها تغییر یافت و در فلسطین و شام به طور عام موازنه قوا به سوی مسلمانها و اعراب تمایل پیدا کرد و زنگیان و نوریان زمینه را برای وحدت دنیای عربی و اسلامی که در آن پیروزی اکید از آن مسلمانها خواهد بود ، آماده کردند . استراتژی که فرنگیان در فلسطین و سرزمینهای شام بر آن تأکید داشتند این بود که تفرقه و درگیری بین صفوف اعراب و مسلمانها را حفظ نمایند چرا که حیات و بقایشان در گرو این تفرقه و درگیری بود .

بعد از جنگ تل الصافیه در نزدیکی رمله در سال 573 ه/1177 م صلاح الدین دریافت که نمی تواند بر فرنگیان پیروز شود مگر از طریق جبهه سرزمینهای شام ، لذا نیروهایش را به دمشق منتقل کرد و فعالیت خود را از آنجا شروع نمود . زیرا جبهه شام هم نزدیکتر به قلب فلسطین بود و همه خطوط تدارکاتی و پشتیبانی در آن کوتاهتر بود .

علاوه بر آن در جبهه شام مردان مبارز و ساز و برگ نظامی به اندازه کافی وجود داشت . صلاح الدین فشارهای خود را بر بارونی کرک تشدید کرد و سپس به یکپارچه کردن جبهه اسلامی پرداخت و نیروهای مصری و شامی و عراقی را جمع آوری نمود و به سوی فلسطین حرکت کرد و در جنگ حطین ( 583 ه 1187 م ) پیروز شد و توانست بیت المقدس و ساحل فلسطین را آزاد نموده و کشور لاتینی را در بیت المقدس را ساقط نماید . بنابراین وجود فرنگیان در فلسطین کاهش یافت .

ولی اروپا به دنبال درخواست پاپ اوربان سوم و پس از او پاپ گریگوری هشتم ، شروع به اعزام نیرو به منظور شروع جنگ صلیبی سوم نمود . این نیروها از سه مجموعه اصلی تشکیل شده بودند که در رأس هر یک از آنها یکی از پادشاهان اروپایی قرار داشت . مجموعه اول از آلمان بود به رهبری امپراطوری فردریک برباروسا .

این نیروها از راه خشکی حرکت می کردند بنابراین با امپراطوری بیزانس برخورد نمودند ، گروه دوم از فرانسه بود به رهبری پادشاه فیلیپ آگوستوس و گروه سوم از انگلستان بود به رهبری ریچارد شیردل .

فرانسوی ها و انگلیسی ها بعد از پیروز شدن بر مشکلات مادی و سیاسی مستقیما از راه دریا به سوی عکا

حرکت کردند .

در این لشکرکشی که به فاصله به یک قرن از حمله اول صورت می گرفت ، صلیبی ها توانستند در سال 587 ه/1191 م عکا را اشغال نمایند و با ایجاد کشور صلیبی ساحلی در عکا حکومت لاتینی در فلسطین را ایجاد نمایند .

بعد از مذاکرات طولانی قرارداد صلح رمله در 20 شعبان 588 ه/9 سپتامبر 1992 م منعقد شد و توافق شد که بیت المقدس همچنان در دست مسلمانان باقی بماند به شرط اینکه مسیحیان اجازه زیارت و انجام مراسم حج را در این شهر داشته باشند و صلیبیان ساحل از یافا تا عکا محفوظ بمانند ( نک : رمله ، صلح ) ، شش ماه پس از انعقاد پیمان صلح رمله ، صلاح الدین ایوبی در سن 57 سالگی از دنیا رفت ( نک : یوسف بن ایوب ) .

با در خواست پاپ برای حمله چهارم ( صلیبی ) صلح رمله نقض گردید . عده زیادی از داوطلبان ( جنگ چهارم صلیبی ) جمع گردیدند و قرار شد کشتی های ونیزی انتقال آنها را به عهده گیرند . اما این لشگر به فلسطین نرسید بلکه در خلال اوضاع پیچیده متوجه قسطنطنیه شد و برای مدتی طولانی در آنجا حکومتی لاتینی برپا گردید .

فرنگیان عکا از نبردها و جنگهای بین سلاطین ایوبی استفاده نموده و قلمرو تصرفات خود را در فلسطین گسترش دادند ( نک : ایوبی ، دوره ) ، تا اینکه آنها با لشکرکشی پنجم صلیبیان به رهبری پادشاه عکا یوحنا بریین توانستند در سال 615 ه/1218 م از عکا خارج شوند و به سوی دمیاط از شهرهای مصر رفتند .

هنگامی که کامل محمدبن محمدبن ایوب موقعیت را در خطر دید با آنها مذاکرات صلح انجام داد و بیت المقدس و بیشتر فتوحات صلاح الدین را به آنها عرضه نمود . اما آنها نپذیرفتند و خواستار منطقه جنوب شرقی اردن ( الکرک و الشوبک ) شدند که ایوبیان از دست دادن آنها را نپذیرفتند زیرا این منطقه ارتباط دهنده بین شقی الدوله در دمشق با قاهره بود .

سرانجام ایوبیان توانستند نیروهایشان را در مصر جمع آوری نموده و فرنگیان را از آنجا خارج نمایند و آنها را وادار به بازگشت به عکا نمایند در حالی که زیانهای زیادی را متحمل شده بودند .

اختلافی که بین کامل محمد و اعظم عیسی بن احمدبن ایوب بروز کرد سبب شد که کامل محمد از فردریک دوم امپراطور ، امپراطوری مقدس رومانی استمداد نماید و

بیت المقدس را به وی تسلیم نماید . به دنبال آن فردریک در لشکرکشی ششم صلیبی پیش قدم شد .

برای اینکه کامل محمد طمع خود را در استیلا بر دمشق و سرزمینهای شام تحقق بخشد و دشمنانش را در آنجا از پا درآورد ، بیت المقدس را بدون جنگ در ربیع الاول 626 ه/1229 م به او ( فردریک دوم ) تسلیم کرد . این امر باعث برانگیخته شدن خشم و نفرت مسلمانها گردید و مسلمانها او را به خاطر این عمل شفیع نبخشیدند و مورخان معاصر او را به خیانت و کوتاهی توصیف کردند و این موضع را با موضوع شاهنشاه بن بدرجمالی ارمنی که با کوتاهی نسبت به شهر بیت المقدس در لشکرکشی صلیبی اول زمینه را برای اشغال این شهر آماده کرد ، مقایسه می کنند .

اختلافات و نبردهای خونین که بین شاهان ایوبی بعد از مرگ کامل محمد سلطان مصر و المعظم عیسی با پادشاه دمشق در سرزمینهای شام صورت گرفت ، رسیدن صالح نجم الدین ایوبی به حکومت مصر و صالح عمادالدین اسماعیل به حکومت دمشق ، همه این عوامل منجر به تقویت مرکز فرنگیان در عکا و افزایش متصرفاتشان در فلسطین گردید .

صالح اسماعیل با آنها پیمانی منعقد ساخت بیت المقدس صفد ، دژالشقیف ، طبریه ، قساریه ، صیدا ، جبل عامل و بیشتر سرزمینهای ساحلی را به فرنگیان تسلیم نمود تا در مقابل آنها با وی در مقابله با صالح نجم الدین ایوب حاکم مصر همراه گردند .

نیروهای اروپایی در سال 642 ه/1244 م در جنگی که بین عسقلان و غزه قرار گرفته ، صالح اسماعیل را همراهی کردند . اما این جنگ منجر به شکست صالح اسماعیل و هم پیمانان فرنگی اش گردید و در آن جنگ بیشتر افراد سپاه صلیبی کشته شدند . این جنگ از جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ صلیبیان در فلسطین است به طوریکه بعد از این جنگ فرنگیها ضعیف شده و دیگر قادر به توسعه طلبی نشدند و تنها به حفظ شهرهای ساحلی فلسطین اکتفا نمودند و با بقای خود سعی در استفاده از اوضاع پریشان سرزمینهای شام نمودند و تبدیل به واسطه های تجارت دولتی در ناحیه عکا گردیدند ( نک : غزه ، جنگ دوم ) .

بعد از روی کار آمدن دولت ممالیک ( نک : ممالیک ) در سال 648 ه/1250 در مصر با تأیید پاپ

روم فرنگیان عکا سعی در استفاده از همکاری با مغولها نمودند و پیمانی برای نابودی نیروهای ایجاد شده توسط ممالیک و اعاده سیطره خود تنها بر فلسطین و بیت المقدس ، امضاء نمودند . اما این تلاشها با موفقیت همراه نبود .

از آن پس ممالیک ، جنگ با فرنگیان را هدف و سیاست عمومی خود قرار دادند و پادشاهان و سلاطین آنها این هدف و سیاست را ادامه دادند که از جمله آنها ظاهربیبرسی ، منصورقلاوون و اشرف خلیل را می توان نام برد .

ممالیک صلیبیان به فرماندهی لوئی نهم پادشاه فرانسه در محل منصوره در نزدیکی دمیاط مصر در سال 648ه/1250م را درهم شکستند و لوئی خود را اسیر نمود و این آخرین حمله صلیبیان بود .

ظاهرا بیبرسی نقش مهمی در جنگ با فرنگیان و پاکسازی سرزمینهای شام از وجود آنها ایفا می کرد . وی همشه در تحرک دائم بود و حملاتی را علیه متصرفات فرنگیان انجام می داد . علی رغم این حملات بعضی اوقات در صورت احساس نیاز معاهداتی را با آنها امضاء می نمود . این سیاست وی ادامه یافت و تا ده سال و ده ماه و ده ساعت به طول انجامید .

وی پس از فائق آمدن بر مشکلات داخلی دولتش ، متوجه جنگ با فرنگیها شد . در سال 662 ه/1262 م از فلسطین خارج شده و حتی نیروهایش به عکا رسیدند فرنگیها با وی از در آشتی درآمدند و تقاضای تجدید صلح نمودند و متعهد به آزاد کردن اسرای مسلمان و پایبندی به میثاقها و عهدنامه ها شدند . اما بیبرس به خواسته های آنها توجهی نکرد و مواضع مختلف آنها را مورد هجوم قرار داد . مخصوصا در عکا تا بدین ترتیب نقاط و قوت آنها را شناسایی نموده تا فرصت مناسب برای نجات شهرها و مناطقی که در اشغال آنها بود فرا برسد و نیروهای فرنگی قادر بر جلوگیری از ادامه راه او نشوند .

برای دومین بار در سال 664 ه/1265 م ظاهر بیبرس از فلسطین خارج شد و بر قیساریه که دارای استحکاماتی بود استیلا یافت و دیوارهای آن را منهدم ساخته و قسمتی از سپاهیانش به عکا و حیفا هجوم بردند . در همین سال ارسوف به دست او سقوط کرد .

در سال بعد دوباره از فلسطین خارج شد و صفد را محاصره و آن را فتح نمود و دیوارهای آن را منهدم ساخت . پس در سال 666 ه/1267 م به فلسطین

بازگشت و فرنگیان سفرایی نزد وی فرستادند و از وی تقاضای صلح نمودند .

وی سیاست برقراری صلح با برخی از فرنگیان ( نه با همه آنها ) را پیشه ساخت تا نگذارد نیروهای اروپایی علیه او تجمع نمایند . این سیاست ، وی را قادر به آزادی انطاکیه در سال 667 ه/1268 نمود ، استیلای وی بر انطاکیه بزرگترین پیروزی مسلمانان بر فرنگیان در شام از زمان آزادی بیت المقدس توسط صلاح الدین در سال 583 ه/1187 م محسوب می گردید .

بعد از فتح انطاکیه بیبرس با عقد پیمان ده ساله با عکا موافقت کرد به این صورت که کارگزاران عکا با مناصفه از دوطرف باشند و وی بر ارتفاعات مشرف بر صیدا استیلا داشته باشد .

بعد از ظاهر بیبرس سلطان منصور سیف الدین قلاوون آزادسازی سرزمینهای شام از فرنگیان را ادامه داد . در زمان او اتحاد سه جانبه بین مغولها ، صلیبیان شام سنقرالاشقر نایب الحکومه انقلابی دمشق صورت گرفت . اما این اتحاد ناکام ماند و قلاوون فشارهای خود بر اروپاییان را تشدید کرد و دژ مرقب را در سال 648 ه/1285 م تسخیر نمود و در سال 686 ه/1287 م بر لاذقیه و در سال 688 ه/1289 م بر طرابلس چیره شد .

قلاوون از اوضاع نابسامان اروپاییان به خصوص در عکا و عموما در سرزمینهای شام - - به علت نبرد و جنگ بر سیر رسیدن به قدرت - - استفاده کرد و پایتخت خود را تقویت نمود و توانست پاکسازی شرق عربی از وجود فرنگیان را به پایان برساند . در این دوره ساحل شام بجز عکا ، صدر ، صیدا و عتلیت ، جای دیگری در دست فرنگیان نبود .

قلاوون دریافت که زمان پاکسازی فلسطین از وجود صلیبی ها فرا رسیده است . وی حادثه هجوم اروپاییان به تجار مسلمان و کشته شدن عده ای از آنها توسط اروپاییان را بهانه قرارداد و علیه اروپاییان اعلان جهاد داد . سپس نیروهایی از تمامی مصر و شام طلبید . وی در خارج قاهره منتظر رسیدن نیروهای پشتیبانی ماند اما ناگهان مریض شده و در ذیقعده 689 ه/10 نوامبر 1290 م درگذشت .

پس از وی پسرش صلاح الدین خلیل جانشین وی شد . اروپاییان عکا سعی نمودند از وضع جدید و تغییر فرماندهی ممالیک استفاده نمایند بنابراین انعقاد صلح را بر اشرف خلیل عرضه داشتند تا وی شرایطش را معین کند ، اما

او آن را رد کرد و بر آمادگی های نظامی افزود و سپس به سوی عکا حرکت کرده و با کمک نیروهای شامی آنجا را محاصره نمود و در 17 جمادی الاول سال 690 ه/18 مه 1291 م بعد از فرار پادشاه عکا هنری دوم به قبرس ، عکا را آزاد کرد .

بعد از فتح عکا اشرف خلیل بر صیدا و صور و حیفا و عتلیت چیره شد و دستور انهدام استحکامات همه آنها را صادر کرد . به این ترتیب آخرین سنگرهای صلیبیان در شرق عربی به دست ممالیک سقوط کرد و بعد از دو قرن ( 492 - 690 ه/1099 - 1291 م ) به وجود اروپاییان در فلسطین و شام پایان داده شد .

مآخذ :

  1. این اثیر : الکامل فی التاریخ ، قاهره 1357 ه .
  2. ابن شداد : النوادر السطانیة و المحاسن الیوسفیه ، قاهره 1964 .
  3. ابن عبدالظاهر : تشریف الایام و العصور فی سیرة الملک المنصور ، قاهره 1961 .
  4. ابن واصل : مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب ، قاهره 1977 - 1953 .
  5. ابن تغری بردی : النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره ، قاهره 1972 - 1932 .
  6. شافع بن علی : حسن المناقب السریه المنتزعه من السیرة الظاهریه ، ریاض 1976 .
  7. سعید عاشوری : تاریخ الحرکة الصلیبیه ، قاهره 1975 .
  8. عاشوری ، سعید : الظاهر بیبرس ، قاهره 1963 .
  9. غوانمة ، یوسف : امارة الکرک ایوبیة ، عمان 1980 .
  10. غوانمة ، یوسف : تاریخ شرقی اردن فی عصر دولة الممالیک ، عمان 1979 .
  11. مقریزی : اتعاظ الحنفاء فی أخبار الائمة الفاطمین لخلفاء ، قاهره 1971 .
  12. Atiya, A. : The crusade in the Later Middle ages, New York 1970
  13. Fulcher of chortre : A History of the Expedition to Jerusalem, New York 1973.
  14. Grousset, R : Historie des croisades et du Paris 1936.
  15. Royoume franc de Jerusalem, Rey : Les Colonies Frandues de Syrie Aux XII Et XIII siecles, Paris
  16. 1883.
  17. Runciman, S. : A History of the crusades Schlumberger : Cambridge 1957.
  18. Renoud de chatillon Setton, K. M. : Paris 1898
  19. A History of the, Crusades William of, Philadelphia 1958.
  20. A History of Deeds done beyond the sea, New ork 1943.