عبرانیان بنی اسرائیل در فلسطین

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۱ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


چهارصد و سی سال پس از ورود حضرت یعقوب به مصر ، حضرت موسی ، فرزند عمرام ( عمران ) ، قوم را که ششصد هزار مرد و زن به غیر از احتساب کودکان بودند ، از سرزمین مصر ، برای رسیدن به ارض موعود ، به حرکت در آورد . سرزمینی که موسی گفته بود در آنجا جویی از شیر و جویی او عسل روان است .

قوم پس از طی چهل و چهار منزل که اولین منزل آن رعمسیس ( رامسس ) بود ، حرکت کرد و پس از عبور از بیابانهای متعدد و کوهستانها و دشتها و تحمل مشقات و گرفتاری ها ، به آخرین منزل در اردن ، در جایی به نام شطیم

رسید . در مسیر حرکت قوم که چهل سال به طول انجامید ، حوادث و رویدادهای زیادی بر قوم وارد شد و فتنه و فساد بسیار از آنها سر زد .

زمانی که موسی برای آوردن الواح دهگانه ، به کوه رفته بود ، پس از بازگشت که چهل روز طول کشید متوجه شد قوم ، هارون را فریفته و تهدید کرده و گوساله طلایی سامری را پرستش می نماید . موسی خشمگین شد و الواح را بر زمین زد و شکست و هارون را مورد عتاب و سرزنش قرار داد . قوم به خاطر نافرمانی چهل سال در بیابانها سرگردان بود ، اما به هر شهری می رسید از غارت و تجاوز ابایی نداشت .

هارون برادر موسی در بین راه در کوه هورد درگذشت ، موسی با قوم ، باز هم طی طریق کرد تا بالأخره به بیابان سرزمین شطیم در اردن وارد شد و همانجا متوقف گردید و خیمه اجتماع را در آنجا بنا نمود .

بنابه قول تورات ، بنی اسرائیل در شطیم اقامت نمود و قوم با دختران موآب زنا کردن گرفت ( سفر اعداد ، باب 25 بند 1 ) و قوم در این محل به بت پرستی پرداخت و خشم خدای یگانه را برانگیخت . در تمام مدت چهل سال سرگردانی ، موسی از موعظه و نصیحت و هدایت قوم ، فروگذار نمی کرد .

سخنان موسی در منازل مختلف مخصوصا وصایای او پیش از مرگ بسیار قابل توجه است . اما ، قوم روز به روز یاغی تر و عاصی تر می گشت ، تا بالأخره از جانب یهود خدای یگانه به موسی خطاب شد که ، تو به خاطر خطاهای قومت نمی توانی پای را از اردن بیرون بگذاری و پای تو به سرزمین موعود نخواهد رسید ، چرا که ، اینک زمان مرگ تو فرارسیده است .

پس موسی مجددا قوم را جمع کرد و چندین شبانه روز نصیحت نمود و راهنمایی کرد و یوشع بن نون را که از همه داناتر بود برای هدایت قوم برگزید و ارشاد کرد . پس آنگاه بنده خداوند ، موسی ، در آنجا به زمین موآب ، برحسب قول خداوند مرد و او را در زمین موآب در مقابل بیت فغوره در دره دفن کردند . احدی قبر او را تا به امروز ندانسته است .

موسی چون وفات یافت صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود . پس از مرگ او بنی اسرائیل در موآب سی روز ماتم گرفت .

بنابراین قوم موسی از سرزمین اردن عبور نکرد . وی به قوم خود چنین گفت : " خداوند به خاطر شما بر من غضبناک شده قسم خورد که از اردن عبور نکنم . به آن زمین نیکو که یهوه خادیت به تو برای ملکیت می دهد ، داخل نشوم . بلکه من در این زمین خواهم مرد و از اردن عبور نخواهم کرد . لیکن شما عبور خواهید کرد و آن زمین نیکو را به تصرف خواهید آورد . پس احتیاط کنید مبادا عهد یهوه ، خدای خود را که ، با شما بسته است فراموش نمایید . "

موسی پیش از مرگ خویش نوشته های الواح شکسته را که در ذهن خود داشت به دستور یهوه بر روی دو لوحه سنگی نوشت و در تابوت عهد که از چوب سفط یا سدر ساخته بودند جای داد .

او ضمن وصایای خود گفته بود که باید تابوت عهد را به ارض موعود ببرند ، تابوت عهد را در خیمه ( میشکان ) یا عبادتگاه سیار که وسایل آن را با چوب شطیم ساخته بودند نگهداری و همه جا با خود حمل می کردند .

عبرانی ها ، پس از حضرت موسی ( ع ) :

عبرانی ها به ابراهیم که ملقب به عبری بود نسبت داده شدند تبرک جستن از نام یکی از اجداد دعوت شده اش " عبیر " چنان که بعضی روایات ذکر می کنند ، نسبت داده شدند . بحرانیها چهارمین شعبه سامی به شمار می روند که سوریه جنوبی را وطن قرار دادند .

کنعانی ها قبل از هجرتهای سه گانه در ساحل فلسطین ساکن بودند . عموری ها در ارتفاعات سکنی گزیدند و گروههای دید که شأنشان پایین است در مناطق متفرق دیگر سکنی گزیدند و نتیجه درهم آمیختگی همه عناصر ، باعث تولد نسل جدید بحرانی های متمدن شد . که از ساکنان قبلی زراعت ، خواندن و نوشتن را یاد گرفتند و عده زیادی از علما بر این اعتقادند که بحرانی ها با رسیدنشان به فلسطین از زبان آرامی قدیمشان به زبان کنعانی منحرف شدند و با این زبان بسیاری از مظاهر اساسی فرهنگ کنعانی به خصوص در زمینه عارت را به ارث بردند .

تورات آغاز تاریخ بحرانی ها را با هجرت ابراهیم شهرهای رافدی ها به فلسطین از راه حران مشخص می کند ، به گونه ای که با قبیله اش نزدیک الخلیل ( جدون ) اقامت گزید و این هنگام نوه اش یعقوب ابن اسحاق در " فدان

آرام " چند سال اقامت گزید . یعقوب با کمک پسرش به نعمتهای پدر رسید و رهبر عبرانی ها شد و بر خودش ( یا بر بحرانی ها ) نام اسرائیل را گذاشت و این زمانی بود که بر برادرش عیسویا العیص اسم دیگر به نام " آدوم " به معنی قرمز را گذاشت و او کسی بود که با گروهش در منطقه جبل سعیر سکنی گزید و به نام ایدومی ها شناخته شد .

از بین فرزندان یعقوب ، یوسف بود که مقامش در دولت مصر قدیم بالا رفت و موافقت فرعون را برای جای دادن اهلش در مصر برای چند نسل برانگیخت پس در مصر تا زمان خروجشان به طرف فلسطین به رهبری حضرت موسی اقامت گزیدند و مورخین بزرگ به تاریخ خروج عبرانی ها از مصر و به مشخص کردن زمان خروج قبیله " راحیل " که تاریخ حقیقی آنان است تمایل پیدا کردند - - و به مشخص کردن آن زمانی در ثلث آخر قرن سیزدهم قبل از میلاد ، هنگامی که بعضی ها آن را در زمان مرنبتاح بن رعمیس دوم ( 1224 - 1215 ق . م ) مشخص کردند ، تمایل پیدا کردند . منابع قدیمی بسیاری سختی هایی را که بحرانی ها ، در زمان عبورشان از سینا با آن روبه رو شدند ، متذکر می شدند .

چنان که مشخص می کنند ، بعضی از پژوهشگران معتقدند که در منطقه مدین که در قسمت جنوب سینا واقع شده موسی با پروردگارش اتصال پیدا کرد و قبل یا بعد از آن با دختر کاهن مدین ازدواج کرد و عیرانی های دیگر با بعضی قبایل شمالی جزیره عربی ازدواج کردند . بعد از مدتی این گروه که تعدادشان در حدود هفت هزار بود به سیجون پادشاه سموری ها و عوج پادشاه یاشان پیروز شدند . در فلسطین با دستهایشان شهر لخیش ( تپه الدویر ) وعای و اریحا که غارت کرده و به آتش کشیدند و نابود کردند . احیانا با نیروی نظامی و ازدواج و قیام و آشوب و پیوستن نزدیکانی که قبلاً به مصر هجرت نکرده بودند ، عبرانی ها بر قسمت وسیعی از سرزمین فلسطین اشغالی سیطره پیدا کردند و هنگام برقراری سلطه شان اقدام به تقسیم این سرزمینها میان قبایلشان کردند .

منابع خبردهنده که دو قبیله " یهودا " و " بنیامین " دشتهای شمالی اطراف اورشلیم را به عنوان وطن برگزیدند . دوره جایگزینی ربع آخر قرن دوازدهم قبل از میلاد و سه ربع اول قرن یازدهم قبل از میلاد فرا گرفت .

مورخین بر این دوره نام " دوره قاضی ها " را نهادند .

این قاضیان جنگجویان قوی و حکام ملی گرا بودند و در رأس آنها دیوره و باراق و جدعون و شمشون قرار داشتند و عبرانیها را در جنگهایشان با فلسطینیان رهبری کردند و بر آنها پیروز شدند ولیکن نیروی فلسطینیان با شناخت روشهای ذوب آهن و استفاده آن در جنگ زیاد شد و در نیمه دوم قرن یازده قبل از میلاد توانستند عبرانی ها را شکست دهند و با آغاز قرن دهم قبل از میلاد سیطره فلسطینیان بر سرزمینهای ساحلی ضعیف شد و پادشاه عبرانی داود توانست برآنها چیره شود .

دوره سیطره بحرانی ها بر بعضی از نواحی فلسطین فرصت ایجاد دولتی با نشان سلطنتی را ایجاد کرد . در آن دولت صفات افراطی بحرانی ها به خصوص در موارد دینی آشکار شد و منابع یهودی ذکر کردند که شیوخ بنی اسرائیل ( که دلگیر شدند مگر اینکه برای ایشان هم سرزمینی مثل سایر مردم مجاور باشد ) از رهبر دینی صموئل خواستند که ملکی از بین آنها انتخاب کند پس شاؤول که طبق ذکر مصادر از نظر قامت از دیگر افراد قومس بلندتر بود ، انتخاب شد .

از او خواستند که طبق دستورات یهوه ( کنیه یهود ) حکم کند ولیکن پادشاه اول عبرانی ها به ملکیت نه از نظر طبیعت و نه از نظر قدرت نظامی توجهی نکرد ، فلسطینیان در جنگ جلبوع ( جلبون کنونی ) توانسته اند سه تن از فرزندان پادشاه عبرانی را بکشند و وادار به خودکشی کنند و فلسطینیان سرش را ( ملک عبرانی ) قطع کردند و جسد ملک عبرانی و فرزندانش را بر دیوار بیت شان ( بیسان ) میخکوب کردند .

سلاحش را به یکی از معابد الهه عشتاروت به عنوان غنیمت جنگی فرستادند . مؤسس واقعی مملکت عبرانیه اول داود بود ( در حدود 1004 - 963 ق . م ) که سلاح پادشاه سابق را حمل می کرد و در خلال حکومتش در توسعه مرزهای مملکتش موفق شد و به دژ اورشلیم به عنوان پایتخت مملکتش تکیه کرد به خاطر اینکه تسلط داشته باشد و در میان راههای مهم داخلی و خارجه از مرزهای مراکز پیشین واقع شود .

در آن معبدی برای یهوه بنا کرد و همین طور برای خودش قصری بنا کرد که بهترین معمارهای فینیقی را برای ساختنش به خدمت گرفت . مورخان دوره حکومت داود را دوره طلایی اول در زندگی بحرانی ها از دو ناحیه سیاسی و

ادبی به گونه ای مخصوص دانسته اند . در زمان سلیمان بن داود ( 963 - 923 ق . م ) مملکت عبرانی به نهایت بزرگی و ابهت خود رسید و در بسیاری از کارها ، با ممالک شرقی معاصر مشابهت پیدا کرد به خصوص در کارهای عمرانی و سطح زندگی ( با ممالک شرقی معاصر مشابهت پیدا کرد ) و همچنین در زمان سلیمان روابط عبرانی ها با صوری های ( شهر تاریخی لبنان ) فعال شد که در ساختن ناوگان بخرانی که اختصاص به تجارت بر دریای احمر داشت ، سهیم شدند و روایات اسم سلیمان را همردیف نیرو و بزرگی و حکمت قرار دادند .

در واقع وحدت موقتی که بین دو گروه اسرائیل و " یهوذا " پیش آمد که داود و سلیمان در خلال حکومتشان آن را محقق کردند در بسیاری از اوقات در معرض نابودی قرار می گرفت و این هنگامی بود که بین شمال که در زمینه زراعت کار می کردند و اهل جنوب که چوپان بودند ، اختلاف پیش می آمد و همچنین هنگام اختلاف بین روش شمالیها که کنعانی بودند و روش جنوبی ها که یهوه را عبادت می کردند ، حکومت در معرض نابودی قرار می گرفت ، سبب اولی بود که موقعیت را برای تقسیم طرفین پیش می آورد و این فرصت بعد از مرگ سلیمان سال 933 ق . م هنگامی که نمایندگان قبایل دوازده گانه در شکیم ( نزدیک نابلس ) برای انتخاب رصبعام بن سلیمان به عنوان پادشاه ( در حالی که او شانزده ساله بود ) اجتماع کردند نمودار شد .

هنگامی که از او سئوال می شود برای تخفیف بار مالیاتی که پدرش واجب کرده کاری انجام خواهد داد یا نه رحبعام با خشونت سئوالش را رد می کند و نمایندگان ده قبیله بر عدم بیعت با او اتفاق کردند و بر بعام از قبیله أفرایم را به عنوان پادشاه انتخاب کردند و بر سرزمینشان نام " اسرائیل " و بر پایتختشان شکیم را اطاق کردند سپس ترزه و بعد از آن سامره نامیدند . زمانی که دو قبیله یهودا و بنیامین تحت حکومت و سرپرستی رحبعام بودند و مملکت " یهودا " را تشکیل دادند و پایتخت آن را اورشلیم قرار دادند . درگیری بین دو مملکت آغاز شد .

مشهورترین پادشاه مملکت " اسرائیل " در سالهای ( 885 - 874 ق . م ) عمری بود و شهر سامره را بنا کرد و پایتخت سرزمینش قرار داد . جانشین آخاب ( 874 - 852 ) مثل او نبود بلکه در ایجاد قدرت بر مملکتش موفق نشد و به

همسرش ایزابل دختر پادشاه صور و صیدا اجازه داد عبادت الهه فینیقی را بعد را در " اسرائیل " واجب کند تا آنجا که منجر به قیام باهوا یکی از افسران آخاب ، با انقلابی که منجر به نابودی پادشاه شد ، گردید .

به عبارت یهوه بازگشتند و در زمان یربعام دوم ( 785 - 745 ق . م ) که سومین نسل باهو بود مملکتش از شمال طبق برآورد آرامیها توسعه یافت و لیکن زیاد ادامه پیدا نکرد تا اینکه منجر به ظهور پادشاه آستوری تگلات پلاسر سوم ( 745 - 727 ق . م . ) در این قسمت از مرزهای توسعه یافته شد و سلمانصر پنجم جانشین او شد و بعد از آن سارگون دوم با مجازات هوشع آخر پادشاه اسرائیلی و اسارت بزرگترین مردانش تا شهر میدیه در فارس ، به خلافت رسید بدین گونه مملکت اسرائیل متلاشی شد .

بعد از گذشت کوتاهی سارگون و بعد از جانشینانش به جا دادن قبایل جدید از بابل و عیلام و سوریه و سرزمینهای عرب دیگر در اماکن اقامت عبایل عبرانی اسیر شده ، یا منطقه سامره ، اقدام کردند و این گروه ، با اسرائیلی های باقی مانده درآمیختند و در اعتقادشان به عیادت یهوه متحد شدند و طایفه ای جدید که طایفه سامری باقی مانده از اختلافات با عبرانی ها تا امروز بود را گرد آوردند و آنها را همیشه در نزدیکی نابلس سکنی می دادند ( نک : سامری ها ) .

اما مملکت عبرانیه جنوبی مملکت یهودا بود که بیشتر از همسایه شمالی اش ادامه پیدا کرد و در آغاز تأسیس با مخالفت روبه رو شد ( حوالی سال 920 ق . م ) با جنگ مصری که منجر به تخریب شهرهای داخلی تحت نفوذش شد .

در دوره ای که تهاجمات مصری و آشوری پایان گرفت چنان که در بعضی از منابع ( حدود سال 782 - 751 ق . م ) آمده : ملک عزریا یا عزیا به تنظیم ارکان ارتش و بازسازی دژ اورشلیم اقدام کرد و بر فلسطینیان و اعراب عموتیین پیروز شد . بعد از فروپاشی مملکت اسرائیل ( 721 ق . م ) مملکت یهودا بیشتر در معرض هجوم قرار گرفت به خصوص از شمال و هنگامی که ملک حزقیا سعی کرد از درگیری های مصری رافدی استفاده کند و مصری ها را در مخالفت با آشوری ها کمک کرد ، آشوریان به محاصره اورشلیم اقدام کردند سال 701 ق . م سنا خریب پرداخت جزیه را بر آنها تحمیل کرد و تعدادی گروگان

گفت و آنها را به پایتختش نیز فرستاد .

نتیجه این جنگ و دادن جزیه به طور مرتب مملکت یهودا را ضعیف کرد و بین کرنش در برابر دولت بابلی یا هم پیمانی با مصر مردد شد و هنگامی که مصری ها یهویا قیم ( 608 - 597 ق . م ) را به هم پیمانی با ایشان ( مصر ) و مخالفت با بابلیان قانع کردند . نبوخذنصر در سال 597 ق . م اقدام به اشغال اورشلیم کرد و پادشاه متمرد را کشت و جانشینی یهویافین بیشتر از حکومت پدرش نمی باشد و این در حالی است که بعد از سه ماه از بازگشت نبوکدنصر قیام کرده و دست آخر بار دیگر به اورشلیم هجوم برد و پادشاهش و تعداد زیادی از افراد لشکرش و صنعتکارانش را اسیر کرد . ( ر . ن : اسارت بابلی ها )

قبل از بازگشتنش دوستی واقعی را به عنوان پادشاه مملکت یهودا معین کرد و به رغم اینکه در آخر تعدادی از بزرگان متحد به دوستی نبوخذنصر سفر شدند همانا او به میل رهبران ملی پاسخ داد ، شخص قابل اعتمادی را به عنوان وزیر مصر برانگیخت و هنگامی که نبوخذنصر اقدام به ارسال پیروز کرد او قدرتی نداشت سال 586 ق . م و در نابودی اورشلیم و همه شهرهای یهودی و در اسارت تعدادی از یهودیان که تا بابل کمتر از پنجاه هزار نفر نبودند و در پایان دادن عمر مملکت عبرانی در تاریخ بعد از بیرون آوردن چشمهای دوستش و کشتن فرزندش در مقابلش ، قدرتی نداشت .

عبرانیان همیشه خود را قوم منتخب الهی و برگزیده خدا می دانسته اند و اقوام دیگر ساکن سرزمین فلسطین را خوار و بی مقدار می پنداشتند .

در تورات همه جا از قوم عبرانی به نام قوم برگزیده خدا نام برده شده است . اما همین قوم برگزیده نیز بارها مورد غضب الهی قرار گرفته است . به طوری که از متن تورات پیداست این قوم پیوسته دچار طغیان و سرکشی می شد و از اطاعت یهوه ، خدای یگانه یهود سرباز می زد . عصیان ، نشنیدن سخن انبیای خود ، آزردن ایشان و طبق نص قرآن مجید ، کشتن انبیای خود از دیگر اعمالشان بوده است .

طغیان و عصیان بنی اسرائیل در زمان فرزندان سلیمان ( ع ) به جایی رسید که " نبوکدنصر " ( بخت نصر ) هفتاد هزار نفر از بنی اسرائیل را با چند نبی آنها به اسارت بابل برد و " سلمانصر پنجم " وحشیانه ترین کشتار و قتل عام

را در اورشلیم انجام داد .

یهودیان دو گروه اند : یهودیان اشکناز ( نک : اشکنازیها ) یا غیرسامی که 82 درصد کل یهودیان را تشکیل می دهند و یهودیان سامی که فقط 18 درصد دیگر را شامل می شود . یهودیان اشکناز نژادشان به مغول ها ، ترکان شمال ، ساکنان شمال دریای خزر و فنلاندی ها می رسد .

اقوام مذکور بعدها به مذهب یهود گرویدند و دولتی به نام دولت " خزر " تشکیل دادند و شهر استراخان بین مرزهای چک اسلواکی و مجارستان در شمال غرب بوداپست را به پایتختی برگزیدند و بعدا پس از پراکندگی زیاد به فلسطین مهاجرت کردند . دسته دوم یعنی سامی ها که 18 درصد یهودیان را تشکیل می دهند خود را از نژاد سامی و از اعقاب حضرت ابراهیم ( ع ) و حضرت یعقوب ( ع ) می دانند .

مآخذ :

  1. حمیدی ، جعفر : تاریخ اورشلیم ، امیرکبیر ، 1364 .
  2. الموسوعة الفلسطینیة ، جلد اول تا چهارم ، چاپ اول ، 1 .
  3. American of shool oriental Researeh An nual, No Crowfoot, Early M : lvories from smaria, 72.193.