آثار دوران‌های کهن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه فلسطین
 
جز (۱ نسخه واردشده)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۳


الف - عصر پارینه‌سنگی فرودین Lower Plaleolithic :

دلایل باستان‌شناسی حاکی از آنند که انسان سرزمین فلسطین برای نخستین‌بار در این عصر یعنی در حدود نیم میلیون سال پیش ، پدیدار شد . باستان‌شناسان هیچ استخوان یا جمجمه‌ای از این انسان نیافته‌اند ، اما در فلسطین ابزارهای تیز جنگی کشف شده که این نوع بشر آنها را به کار می‌گرفت ، مانند تبرهای دستی که شکل معینی ندارند اما آنها را به گونه‌ای می‌تراشیدند و شکل می‌دادند که کاربردشان را آسان می‌ساخت این تبرها را " آبویلی " نامیده‌اند زیرا برای نخستین‌بار در " آبویل Abbeville " فرانسه یافت شدند . ابزارهای آبویلی فلسطین در آبادی یونانی جنوب‌غربی قدس ، در دشتی که 18 کیلومتر با جادۀ رام‌الله فاصله دارد کشف گردید . کاربرد این ابزارها برای مدت‌زمان درازی که تقریباً به 300000 سال می‌رسد ادامه داشته اما از دویست‌هزار سال پیش گونۀ‌دیگری از تبرهای دستی پدید آمد که مثلثی‌شکل ، نوک‌تیز و از دوپهلو بریده شده بودند . نام این ابزارها را " آشولی " نهاده‌اند که به سناشول St Acheule منسوب شده است . زمان کاربرد این تبرها 120000 سال ادامه یافت ، و عنصر بشری به کارگیرندۀ آنها " آنسان راست‌قامت Homo Erectus " نام دارد که حجم جمجمه‌اش به 900 سانتیمتر مکعب می‌رسید . در کنار این تبرها و همزمان با آنها تراشه‌هایی به‌نام تراشه‌های کلکتنی آشکار شدند . این نام منسوب به آبادی کلکتن انگلستان است زیرا نخستین‌بار در آنجا کشف شدند .

در این عصر ، انسان در دشت‌ها و کرانۀ رودها اقامت می‌کرد و چه‌بسا که برای پیشگیری از خطر یورش جانوران درنده به بالای درختان پناه می‌برد و از راه شکار حیوانات خشکی همچون آهوها و فیل‌های موبلند موسوم به ماموت Mammoth ، تغذیه می‌کرد .

در حدود 80000 تا 60000 سال پیش نسل تازه‌ای از انسان در فلسطین ظهور یافت که در گذشته او را " انسان نسئاندرتال " می‌نامیدند اما اکنون " انسان اندیشه‌ورز Homo Sapiens " ( خودورز ) نامیده می‌شود . حجم جمجمۀ این انسان 1500 سانتیمتر مکعب است ، دو استخوان طاق ابروانش برآمده است و چانه‌ای درهم‌کشید دارد . انسان اندیشه‌ورز در عصر سوم یخبندان پدید آمد و در غارها مسکن می‌گزید . بخش فوقانی جمجمۀ این انسان در غار زطیه کنار ساحل دریاچۀ طبریه کشف گردید ، و قسمت‌هایی از استخوانبندیها و جمجمه‌ها نیز در غار طابون در کوه کرمل یافت شد . این انسان نوع تازه‌ای از ابزارها را به نام " لوالو - موستر " به " La Levallois - Maustere " فرانسه - به کار گرفت . او تکۀ بزرگی از سنگ آتشزنه را برمی‌داشت و لبه‌اش را می‌کوبید تا پوسته‌ای از آن بتراشد و سپس همین پوسته یا قطعۀ‌نازک را پرداخت می‌کرد تا به‌عنوان کارد یا سرنیزه یا نوک تیر از آن استفاده کند . در نزدیکی جایی که پوسته از آن کنده می‌شود برآمدگی آشکاری پدید می‌آید که بسیار پیاز دیس ضربه زاد Parcussion Bullb نام دارد ، همچنان که روی سطح پوسته به‌هنگام کنده شدن از گره اصلی خطوط موج‌واری پدید می‌آید . ابزارهای این نوع انسان گذشته از دو غار یادشده ، در بسیاری از غراهای دیگر بافت شده است .

انسان خردورز نخستین انسانی است که کاربرد آتش را شناخت . او گوشت جانوران شکار شده را روی آتش بریان می‌کرد و یا آتش را در جلوی غاز خود برمی‌افروخت تا جانوران درنده را دور کند . او گذاشته از گوشت جانوران وحشی از علف‌ها و گیاهان وحشی نیز تغذیه می‌کرد ، و عصر زندگی او را عصر پاریته‌سنگی میانی Middle Palaeolithic می‌نامند . از حدود 40000 سال پیش انسان خردورز خردوز پدید می‌آید که قبلاً انسان خردورز نامیده می‌شد . این انسان نیز تا نزدیکی عصر چهارم یخبندان همچنان در پناهگاهها و غارهای سنگی سکونت داشت .

او در زمینۀ ابزارسازی راه نیاکانش را ادامه داد ولی تغییر شکل این ابزار ابتکاراتی از خود بروز داد . او برای ابزارسازی روش دو نیم‌کردن و کندن را به کار می‌برد ، اما پیش از دو نیم‌کردن هستۀ اصلی می‌بایست به شکل استوانه درآمده باشد ، این است که تیغه‌ها از این زمان به‌جای مثلث ، شکل مستطیل را به خود گرفت و از دو لبۀ تیز برخوردار گردید . این انسان سپس اقدام به ساختن دو گونه رنده کرد که یک نوع رنده‌های جانبی Side Serapers و نوع دیگر رنده‌های انتهایی End Scrapers ؛ بود و پس از آن به ساختن قلم‌های حکاکی و انواع درفش‌ها و چیزهای دیگری از این قبیل پرداخت . تیغه‌های این عصر از نظر اندازه با تیغه‌های عصر پیشین تفاوت دارند و از آنها کوچکترند . انسان این عصر از رهگذر شکار جانوران و گردآوری علف‌ها و میوه‌های وحشی ، تغذیه می‌کرد و حلزون بسیار می‌خورد . این عصر را عصر " پارینه‌سنگی فرازین Upper Palaeolithic " می‌نامند و برخی از آثار آن در غار طابون کره کرمل و کوه قفزه در نزدیکی ناصره ، و درۀ خریطون در نزدیکی بیت‌لحم " به‌جای مانده است .

ب - عصر میان سنگی Mesolithic ( 8000 - 6000 ق . م ) :

بیش از 10000 سال پیش ، همرا با پایان عصر چهارم یخبندان ، زندگی انسان در فلسطین و در بسیاری از مناطق مسکونی جهان آن روز دستخوش تغییر و تحولات بزرگی شد زیرا به کشاورزی روی آورد . به این ترتیب ، انسان به‌جای آنکه همچون گذشته طفیلی طبیعت باشد ، به تولید خوراک خود پرداخت ، و گمان می‌رود که وقتی مرد برای ماهیگیری و شکار بیرون می‌رفت ، زن در غیاب او به تجربۀ‌کشت برخی از دانه‌ها در بیرون غار دست زده باشد . و در آغاز کار ، انسان تنها به کشت تکه زمین کوچکی در جلوی غار خود بسنده می‌کرد .

ویرانه‌های این تمدن در غاز شقبه در درۀ نطوف در نزدیکی رمله یافت شده است و به‌همین علت آن را تمدن نطوفی نامیدند ( نک : دوران‌های کهن ) . اما بعدها بازمانده‌های ارزشمندتر در غار واد در کوه کرمل کشف شد . ابزارهای نطوفی بسیار کوچکند و به‌همین دلیل صنعت نطوفی را " ریزسنگی Microlithic " نامیده‌اند . اغلب این ابزارها هلال مانند هستند و در دسته‌های چوبی و استخوانی در کنار هم کار گذاشته می‌شدند . همچنین قلم‌های حکاکی و درفش‌های کوچکی نیز یافت شده است . انسان‌های این عصر با کار گذاشتن ردیفی از تکه‌های سنگ آتشزنه در آرواره و استخوان‌های جانوران ، داس می‌ساختند ، ‌و گاه آنها را به گونه‌ای شتابزده می‌آراستند . علاوه بر این گندم و جو را نیز با دستاسهایی از سنگ بازالت نیمکوب می‌کردند .

از نحوۀ زندگی انسان تطوفی در غاز شقبه و غار واد در کوه کرمل برمی‌آید که آنان در آغاز غارنشین بودند اما وقتی به مزایای کشاورزی پی بردند ، به دشت‌ها کوچ کردند و به شخم‌زنی و کشت زمین‌های گسترده تری پرداختند . امروزه بقایایی از تمدن نطوفی در پایان طبقات باستان‌شناسی شهر اریحا و عین‌الملاحه در نزدیکی دریاچۀ حوله یافت شده است . شای باورهای دینی نیز در همین عصر آغاز شده باشد زیر نطوفی‌ها به مردگان خود توجه داشتند و آنان را با همۀ دارایی‌شان در گوری زیرزمین به خاک می‌سپردند .

انسان نطوفی خوشپوش بود و نسبت به آرایش خود توجه می‌ورزید ، زیرا در غار واد جسدی یافته‌اند که سرش با مهره‌های ساخته شده از صدف ( گونه‌ای صدف دراز استوانه‌ای شکل ) آراسته شده است . همچنین مقداری مهره کشف کرده‌اند که از فیروزه و استخوان‌های جانوران ساخته شده است . گذشته از این کشف سوزن‌ها و سنجاق‌های استخوانی در غار واد و عین‌الفلاحه گواه آن است که انسان نطوفی دوزندگی می‌دانست . باز در همین عصر بود که انسان به اهلی کردن جانوران پرداخت و این کار را با سگ آغاز کرد .

ج - عصر نوسنگی Neolithic :

کشف کشاورزی در عصر پیشین به چنان پیشرفت بزرگ و شتابانی در زندگی انسان انجامید که برخی از دانشمندان آن را انقلاب نوسنگی خوانده‌اند . رواج گستردۀ کشاورزی ، پیدایش روستاها ، شکوفایی محدود صنعت ، ظهور معماری ابتدایی و اهلی کردن چارپایانی از قبیل بز و گاو در مقایسی وسیع ، ویژگی‌های این عصر را تشکیل می‌دهد . تکیۀ انسان بر کشاورزی او را واداشت که برای حفظ کاشته‌های خود از دستبرد جانوران ، کلبه‌هایی در نزدیکی کشتزار بسازد . رفته‌رفته جانوران وحشی برای تغذیه از باقیماندۀ محصول درو شده به کشتزارها نزدیک شدند و انسان به اهلی کردن آنها پرداخت . او به‌تدریج از پشم آنها لباس بافت و از پوستشان مشک درست کرد ، همچنین بافتن سبدهای نی‌ای را فرا گرفت و از شیر و گوشت چهارپایان اهلی شده تغذیه کرد . این بود که روستاهای بسیاری همچون روستای اریحا در فلسطین گسترش یافتند . از سوی دیگر ، ابزارسازی نیز دستخوش تغییر شده و ابزارها اندازۀ بزرگ خود را که در عصر پارینه‌سنگی براق صیقل می‌زدند . این تغییر از آن‌رو پدید آمد که انسان نوسنگی ، شیوۀ ساختن دستگیره‌های بزرگ از شاخه‌های قطور درختان را فراگرفت و به ساختن سرتبر و سرتیشه و سرنیزه و پیکان تیر و اره و کارد و درفش و امثال اینها پرداخت . علاوه بر این ، انسان نوسنگی ابزارها و طلسم‌هایی را نیز از سنگ سرپینتین " Serpentine " سبز خالدار می‌ساخت . روستاها گرداگرد معبد کوچکی در نزدیکی چشمۀ آب برپا می‌شد و کلبه‌ها از خشت ساختته می‌شد . شکل کلبه به خاطر آسان شدن بنای سقف ، مستطیلی بود زیرا نوسنگیان امکان بریدن درختان تنومند را نداشتند و به بریدن شاخه‌های کوچک برای بام کلبه‌هاشان بسنده می‌کردند .

آنان در آغاز محصولات خود را در مشک‌های پوستی ذخیره می‌کردند اما بعدها به شیوۀ تهیه سفال پخته که با دست ساخته می‌شد پی بردند ، و بسیاری وقت‌ها ظرف‌های سفالین را صیقل می‌زدند و با مهره یا رنگ می‌آراستند اما به ساختن کوزه و بشقاب و فنجان بسنده کردند .

در این عصر برخی از باورهای دینی که با کشاورزی رابطۀ مستقیم داشتند شکل گرفت . نوسنگیان تندر و آذرخش را خدایی پنداشتند که کشتی‌ها را آبیاری می‌کند و زمین را همچون الهه‌ای - الهۀ باروری - شمردند که کشتی‌ها را رشد و نمو می‌دهد . آنان برای این خدایان تندیس‌های گلینی در هیأت بشر ساختند . با این همه ، نوسنگیان ، نیاکان خود را نیز می‌پرستیدند زیرا در اریحا نه جمجه یافت شده است که بر آنها نوعی گل سفید افزوده‌اند تا چهرۀ مرده را باز نمنایند .

آنان مردگان خویش را با توجه بسیار به خاک می‌سپردند و در گور او ظرف‌هایی حاوی خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها می‌گذاشتند تا در جهان دیگر از آنها استفاده کند ، زیرا به زندگی پس از مرگ باور داشتند .

نوسنگیان به‌ندرت گرد روستاهای خویش بارو می‌ساختند ، با این وصف اریحا از این قاعده استثنا یافت و در اواخر عصر نوسنگی حصاری گرد این روستا کشیده شد که برجی دایره‌وار داشت .

عصر سنگی مفرغ Chalcolithic : در آغزا هزارۀ چهارم پیش از میلاد اقوام تازه‌ای به فلسطین روی آوردند . اینان از مناطقی آمده بودند که زندگی ساکنانش در چادرهایی ساخته شده از پوست حیوانات می‌گذشت . اما از آن پس تمدنی را بنیاد نهادند که از تمدن پیشین و تمدن میهن نویافته‌شان سرچشمه می‌گرفت .

این اقوام در بسیاری از مناطق فلسطین مانند مجدو ، تل ابومطر در نزدیکی بیرالسبع ، بیسان ، درۀ غزه ، تل‌الفارعه در کنار نابس ، تل‌الجزر نزدیک رمله ، اریحا و تلیلات ( تپه‌های کوچک ) الغسول در شرق اردن ، روستاهایی را پدید آوردند . در این عصر صنعت سفالگری به خاطر برخورداری از شکل‌های تازه از دیگر دوره‌های متمایز شد ، چرا که در مقبره‌های درۀ غزه و هشتمین طبقه باستان‌شناسی اریحا ظرف‌هایی به‌شکل پرندگان و به شکل شاخ‌های جانوران یافت شده است . گمان می‌رود که ساکنان درۀ غزه در این عصر ، به کار کشاورزی می‌پرداختند و پس از درو به جاهای دیگر کوچ می‌کردند . اما در ابومطر ، این اقوام نخست غارنشین بودند سپس به کلبه‌های کوچک انتقال یافتند . شاید آنان نخستین قومی باشند که به مسگری پرداخته‌اند ، زیرا مقدار کمی سنجاق و گوشواره و سرچوبدستهای ]مسی[ یافت شده است . در خطیره نیز نمونه‌هایی از خانه‌های سقف سفالی ، و در بیسان سفال خاکستری رنگ دست‌ساز کشف شده است . همچنین خانه‌ها به‌شکل دایره ساخته می‌شدند مانند خانه‌های سفالی سنگی شهر جیل ، و در تپۀ الفارعه سفالی از همین نوع ، ‌و در برخی ظرف‌های پایه‌ " لند و ابریقهای ته گرد و گردن پهن با دسته‌هایی بالاتر از لبۀ ابریق را نیز یافته‌اند . در این عصر ظرف‌ها با مهره‌ها و رنگ‌ها و آثار انگشتان تزیین می‌شد .

ه - - عصر مفرع ( 3000 - 2300 ق . م ) :

می‌توان گفت که این دوره عصر تمدن و شهرنشینی بود زیرا رفته‌رفته شهرهای برج و بارودار در بسیاری از مناطق فلسطین پدیدار شدند از قبیل شهر عای نزدیک رام‌الله و تل‌بیت مرسیم در کوه خلیل ، بسیان ، تل‌الدویر ، درۀ غزه ، تل‌الفارعه ، تل‌الجوز و اریحا ، مجدو ، و تل‌النصبه . به‌این ترتیب روستاهای قدیمی گسترش یافتند و به شهرهایی مستحکم با حصارهای استوار تبدیل شدند . در آغاز حصارها را در دو مرحله می‌ساختند که در مرحلۀ نخست یک دیوار قائم ساخته می‌شد و در مرحلۀ دوم ، دو دیوار اریب ( مایل ) از درون و بیرون به آن می‌افزودند .

برای ساختن این دیوارها ، آجرها را روی پی‌هایی از سنگ‌های گردآوری شده از کشتزارها می‌چیدند و در بسیاری از موار حصارها را با برج‌ها و خندقی که از بیرون گرد آنها می‌کندند ، استحکام می‌بخشیدند ، اما بعدها به‌جای این همه ، تنها به ساختن حصاری با سنگ‌های بزرگ بسنده کردند که از بیرون مایل بود و روی آن‌را دیواری از آجر می‌پوشاند . هر یک از شهرهای فلسطین یک یا چن کاخ و معبد داشت . در شهر عای معبدی مستطیلی‌شکل یافت شده است که از طریق دری که در یکی از دیوارهای دراز قرار دارد به آن گام می‌نهادند ، و در وسط دیوار روبه‌روی آن ، قربانگاهی برپا بوده . این معبد از سنگ‌های کوچک ساخته شده و دارای یک سقف چوبین بود که بر ستون‌های چوبینی که در وسط آن قرار می‌گرفتند تکیه داشت . پایه‌های سنگی این ستون‌های چوبین در جای اصلی خود یافت شده . در مجدو نیز معبدی به همین شکل کشف شده است .

خانه‌های مسکونی نیز بر پایۀ همین الگو ساخته می‌شد اما از معبدها و کاخ‌ها کوچکتر بودند . پی‌ها و رگچینهای پایین ، از سنگ ساخته می‌شد اما رگچینهای بالا را ، از خشت خام می‌ساختند . هر خانۀ مسکونی دارای دو اتاق در یک اشکوب بود و سقف آن بر ستون‌های چوبینی تکیه داشت که روی سنگی که در وسط اتاق گذاشته می‌شد ، قرار می‌گرفت . اطراف این سنگ را با چوب‌هایی مثلثی شکل می‌پوشاندند ، سپس نی را به گونه‌ای محکم روی چوب‌ها قرار می‌دادند و گل‌اندود می‌کردند . تفاوت خانه‌های مسکونی با کاخ‌ها تنها در اندازه‌شان بود . مردم این عصر در سفالگری به تفنن پرداختند و کوزه‌ها و ابریقها ، بشقاب‌ها و ظرف‌های دیگر نیز در اندازه‌های مختلف ساختند . آنان برای نگاهداری داروها کوزه‌های کوچک دوگانه‌ای می‌ساختند ، و برخی از ظرف‌های خود را با شکل‌های هندسی قرمزرنگ نقاشی کرده و سپس با لعابی قرمز آغشته می‌کردند و آنها را با سنگریزه‌ها در امتدادی قائم صیقل می‌زدند . در اواخر این عصر ، در شمال فلسطین و به ویژه در خرابه‌ی الکرک ، نوعی سفال پدیدار شد که لعابی به‌رنگ سیاه یا قرمز یا هر دو رنگ داشت . این سفال با انگشت تزیین می‌شد و سپس به‌گونه‌ای براق صیقل می‌خورد .

در عصر مفرغ ، صنعت تا اندازه‌ای رونق گرفت و مردم به ساختن دشنه و سرتبر و تیشه‌های مسی پرداختند . آنان برای خدایان و به ویژه خدایان باروری تندیس‌هایی می‌ساختند که سرشان . همچون سر جغد و دارای تاجی آراسته به پر بود و بقیه‌ی تن آنها به شکل استوانه بود به جز دو دست که روی سینه قرار می‌گرفت . آنان همچنین آثار تندیس‌هایی ابتدایی از مس نیز می‌ساختند .

در این عصر مهرسازی رواج یافت ، اما صنعت محلی بسیار ابتدایی بود ، به همین دلیل برخی از مهرهای استوانه‌ای شکل سومری از عراق وار می‌شد .

آنان به خود زیور می‌بستند و گردنبندهایی از مهره‌ها و سنگ‌های قیمتی مانند کورنلین " Cornelian " و عقیق و گاه گوشواره‌های مسی و نقره‌ای و طلایی به خود می‌آویختند .

در اواخر هزاره‌ی سوم پیش از میلاد ، اقوام صحرانشینی از راه رسیدند که به شهرهای فلسطینی و سوری و فنیقی یورش بردند و آنها را از بیخ‌وبن ویران ساختند و اهالی‌شان را کشتند . این اقوان را آموری یا مارتو یا اموریان می‌نامند ( نک : آموریان ) در کاوش‌های باستان‌شناسی که تاکنون انجام گرفته است طبقه‌ی متراکمی از خاکستر کشف شده که آموریان به‌جای نهاده بودند . با یورش آموریان سرزمین فلسطین به توحش بازگشت و نابسامانی مجدداً فراگیر شد . این وضع دویست سال ادامه یافت . از آن پس آموریان به تدریج متمدن شدند و به جای سکونت در چادر به ساختن خانه‌های ساده پرداختند . سرانجام در اواخر سده‌ی بیست و یکم یا اوایل سده‌ی بیستم پیش‌از میلاد اقوامی از شمال سر برآوردند که صنعت مسگری را به خوبی می‌دانستند . اینان با آموریان درآمیختند و رفته‌رفته آنان را متمدن کردند .

آموریان ، اگرچه به خانه‌های مسکونی خود اعتنایی نمی‌کردند اما نسبت به مردگانشان توجه ویژه‌ای داشته‌اند و آنها را همراه با ظرف‌های سفالی پر از خوراک ، در گورهایی که دل سنگ می‌کندند ، به خاک می‌سپردند . برخی از گورهای آموریان در مجدو ، تل‌العجون ، اریحا و دیگر مناطق باستانی فلسطین کشف شده است . آنان از هر گور تنها برای یک بار استفاده می‌کردند .

متون مصری در کتیبه‌های معروف به متون نفرین Execration Texts ، با تلخکامی از کارهای وحشیانه‌ی آموریان یاد کرده‌اند . این متون که روی تندیس‌های کوچک نوشته می‌شد ، افراد مشخصی از آموریان را نفرین می‌کردند و سپس شکسته می‌شدند تا این شکستن دامنگیر کسی شود که نامش بر تندیس نوشته شده بود .

آموریان نوع تازه‌ای از سفال را به کار گرفتند که با سفال‌های پیشین کاملاً تفاوت داشت . آنان نخستین کسانی بودند که به سا ختن زین پرداختند و همچنین دشنه‌های مربع‌شکل و شمشیرهای بلند را مورد استفاده قرار دادند .

در اواخر سده‌ی بیست و یکم پیش از میلاد اقوامی از مناطق شمالی به فلسطین آمدند که شیفر Schaeffer باستان‌شناس آلمانی آنان را طوقداران نامیده است . اینان در صنعت مسگری ماهر بودند و از مس و الیاژ مس و نقره حلقه‌ها و سر تبرهای سوراخدار و نوک‌تیز جنگی و شکل‌های حلزونی و مهره و دستبند و مجسمه می‌ساختند . آمدن آنان به فلسطین که اندکی پیش از پیدایش خاندان دوازدهم در مصر انجام گرفت طلیعه‌ای نیک بود زیرا نظم بر این سرزمین سایه گسترد و بر ویرانه‌های شهرهای عصر مفرغ پیشین ، شهرهای تازه و بزرگتر از پیش ساخته شده و زندگی طبیعی روال گذشته‌ی خود را بازیافت و صنعت و بازرگانی و کشاورزی رونق گرفت . در این عصر آموریان ، نژاد سامی را در سرزمین فلسطین چیرگی بخشیدند در حالی که پیش از آن ، اهالی به نژادهای گوناگونی وابسته بودند .

و - عصر مفرغ میانی :

در دوران فرمانروایی سلسله‌ی دوازدهم ، جنبش پیشروای در مصر پدیدار شد که به استقرار اوضاع فلسطین انجامید و شهرهای تازه‌ای برپا گشت . کشاورزی فعال شد و بازرگانی و صنعت رونق گرفت . کاوش‌هایی که در تل‌العجون ، تل‌بیت مرسیم و بیتین ، بیسان مجدو ، تل‌الدویر و تل‌فاره ، تل‌الفارعه ، تل‌الجزو و تل‌القاضی ( حاصور سابق ) و اریحا و بلاطه انجام گرفته است گویای شکوفایی و رفاهی بی‌مانند است . حصارهای شهرها که از بیرون مایل بود ، با سنگ‌های بزرگ پی‌ریزی می‌شد و با خشت بالا می‌رفت . حصارها را با برج‌های بسیار استحکام می‌بخشیدند و به دروازه‌ی بزرگی مجهز می‌ساختند که سه در و چهار اتاق نگهبانی داشت . حصار شهر چنان پهن بود که می‌شد بر بالای آن خانه‌ای ساخت . کاخ‌ها را گرد یک صحن درونی که ایوان‌ها و اتاق‌ها از چهارطرف آن‌را در میان می‌گرفتند ، بنا می‌کردند و معابد از دو بخش تشکیل می‌شد که عبارت بود از : اتاقی مجهز به قربانگاه در سمت روبه‌روی در و صحنی روباز در برابر اتاق . مردم این عصر مردگان خود را در گورهایی که بیرون از حصار ساخته می‌شد به خاک می‌سپردند و گور را با پیشکش‌ها و ظرف‌ها و سلاح‌ها و ابزارهای دیگر می‌آراستند . برخلاف عصر پیشین گاه از یک گور برای چندین بار استفاده می‌شد و هر گور جسدها و اسکلت‌های بسیاری را در خود جای می‌داد .

در این دوران سفالگری به اوج خود رسید . آنان سفال را روی چرخ تندگردانی می‌ساختند و در مرحله‌ی بعد آن‌را لعابی قرمزرنگ و سپس لعابی عاج‌فام می‌دادند و با رنگ‌های گوناگون رنگ می‌زدند و به گونه‌ای براق می‌ساختند . در این عصر سفال‌ها غالبا شکل گلابی مانند داشتند ، و سفالگری کاسه‌های طلایی و نقره‌ای و مسی رواج یافت و صنعت ساختن ابزارها و سلاح‌های مفرغی شکوفا گشت که از این میان دشنه‌ها و سر تبرها و سرتبرهای جنگی و سرنیزه‌هایی یافت شده است گذشته از اینها سنجاق‌هایی با سرهای بزرگ و شکل‌های حلزونی پدیدار شد که برای مرتب کردن مو یا به‌عنوان دست برنجن به کار می‌رفتند و در تل‌العجون مقداری از شکل‌های حلزونی نقره‌ای و دست برنجن‌های نقره‌ای یافت شده است .

همچنین شمار بزرگی از گوگال‌های ساخته شده از سنگ استاتیت متعلق به دوران هیکسوس‌ها کشف شده است . مردم این عصر خود را با بازی‌هایی مانند بازی دام سرگرم می‌کردند .

در تصویرهای رنگینی که در بنی‌حسن یافت شده است ، شکوفایی بازرگانی به روشنی پیداست . در این تصویرها گروهی از بازرگانان فلسطینی دیده می‌شوند که با کاروان حرکت می‌کنند ، تصاویر سرمه و دمه نشان می‌دهد که آنان بازرگان و مسگرند .

ز - عصر مفرغی پسین ( 1600 - 1200ق . م ) :

در این عصر فراعنه مصر ، وابسته به سلسله هجدهم ، به شهرهای فلسطین تاختند ، اخیس اول شهر شروحین ( تل‌الفارعه امروز ) را ویران کرد و تحمتس سوم مجدو ، بیسان ، اریحا ، تل‌بیت مرسیم و حاصور را به ویرانی کشید . بعدها برخی از این شهرها مانند مجدو و حاصور و بیسان بازسازی شدند و برخی دیگر همچون اریحا و تل‌بیت مرسیم تا پس از سال 1400 ق . م ویران ماندند .

اما حتی شهرهایی که از یورش‌های مصریان در امان ماندند نیز در جریان یورش خابیروها در دوران عمارنه میان سال‌های 1375 و 1340 ق . م ویران شد ، و شهرهایی که از یورش‌های خابیروها سالم به درآمد ، به دست فرعون ستی اول در اواخر سده‌ی چهاردهم و فرعون مرنپتاح در اواخر سده‌ی سیزدهم پیش‌از میلاد ویران گشت .

در عصر مفرغی پسین ، روند شهرنشینی در فلسطین تا اندازه‌ای زیاد از تمدن مصری تأثیر پذیرفت اما مالیاتی که مصر می‌گرفت این سرزمین را به فقر کشاند ، که از ناچیزی محتویات گورهای مربوط به این عصر می‌توان به آن پی برد .

میان معماری این عصر و عصر پیشین تفاوتی دیده نمی‌شود مگر از نظر سبک ؛ دیگر سنگ‌ها را به ه‌همان دقت عصر پیش نمی‌تراشیدند و روش ساختمانی استادانه نبود . با این همه در مجدو معبدی یافت شد که روی معبدی از عصر پیشین قرار گرفته است ، همچنین در خندق‌السور در تل‌الدویر نیز معبدی یافته شده . معبد مجدو ایوان وسیعی است که در انتهای آن یک محراب کوچک دیواری برای گذاشتن مجسمه‌ی خدا و جلوی ایوان دو اتاق برای کاهنان ساخته‌اند .

اما معبد تل‌الدویر ایوانی مستطیلی‌شکل است که قربانگاهی در انتهای آن قرار داد و در کنار قربانگاه اتاقی برای کاهنان یافت می‌شود . در این معبد تندیسی از رشف خدای کنعانی یافت شده است . همچنین در مجدو کاخی به‌طول 50 و عرض 25 متر کشف شده است . این کاخ از ایوانی تشکیل می‌شود که اتاق‌ها از اطراف در میانش گرفته‌اند و در آن مقدار زیادی زیور شامل گردنبندهای طلا و انگشتری‌ها و نیز مقداری مهره‌های ساخته شد از سنگ لاجورد و شیشه و جواهرات دیگر یافت شده است .

گرایش تمدن این عصر به انحطاط در سفالگری نیز اثر . گذاشت ، زیرا اگرچه ظرف‌های عصر گذشته همچنان در این عصر ساخته می‌شد اما دیگر ساخت و تزیین آنها ظرافیتی نداشت و مرحله‌ی پرداخت کاملاً از میان رفت . این بود که در نیمه‌های این عصر ( در حدود سال 1400 ق . م ) ظرف‌هایی از قبرس و منطقه‌ی دریای اژه وارد می‌شد .

همه‌ی ابزارها و سلاح‌های این عصر را از مفرغ می‌ساختند . همچنین تبرها و سرنیزه‌های تازه‌ای پدیدار شد که با ابزارهای مشابه‌ی عصر گذشته تفاوت داشت و پیکان‌های مفرغی برای نخستین‌بار در تاریخ آشکار گشت .

در زمینه‌ی زیورها باید گفت که شمار مهره‌های ساخته شده از سنگ‌های قیمتی در میان توده‌ی مردم کاهش یافت و به‌جای آنها مهره‌های ساخته‌شده از شیشه‌ی آبی‌رنگ به کار رفت ، همچنین استفاده از گوگالهای مصری و مهره‌های استوانه‌ای بابلی و مهره‌های حتی افزایش پیدا کرد . با این همه ثروتمندان همچنان از جواهرات ساخته شده از طلا و نقره و کورنلین ( عقیق سرخ ) و عقیق و انگشتری‌ها و گوشواره‌های طلایی استفاده می‌کردند . صنعت مجسمه‌سازی از مفراغ نیز رواج یافت و مجسمه‌هایی از خدای رشف در تل ابوحوام و تل‌الدویر و مجدو یافت شده است .

علاوه بر این ، تندیس‌های خدایان باروری که از گل پخته در قالب‌های سنگی ساخته می‌شد ، کاربرد بیشتری پیدا کرد . ساختن مجسمه‌های حیواناتی همچون گاو نر و بز و سگ فراگیر شد . در این عصر تجربه‌هایی در زمینه‌ی نگارش به کمک حروف الفبا به‌جای نگارش سیلابی که در مصر و عراق رواج داشت - انجام گرفت ، چرا که در سرابیط الخادم در صحرای سینا کتیبه‌ای الفبایی پیدا شده است و در تل‌الدویر نیز کوزه‌ای یافته‌اند که برخی از حروف الفبا را روی آن می‌توان خواند .

این نکته نشان می‌دهد که شهرهای فلسطینی برخی از ظرف‌های ساخته شده را از مصر وارد می‌کردند .

در فلسطین به‌ندرت می‌توان از هنر پیکرتراشی نشانی یافت ، با این‌حال در تل‌بیت مرسیم تندیس زنی را یافته‌اند که ماری گرد وی پیچیده است . اما فلسطین برخی از تندیس‌های دست‌تراش همچون مجسمه‌ی فرعون ستی و مجسمه‌ی شسیر را که هر دو در بیسان یافت شده ، از سرزمین‌های مجاور وارد می‌کرد . در مجدود نیز تعدادی از مجسمه‌های وارد شده از مصر کشف شده است . در این عصر روش خاکسپاری مردگان با روش عصر گذشته تفاوتی نداشت .

ح - عصر آهن ( 1200 - 600ق . م ) :

فلسطین از سده‌ی چهاردهم تا سده‌ی دوازدهم پیش‌از میلاد آماج یورش‌هایی از شرق و غرب بود . در دوران عمارنه ، یعنی از روزگار اخناتون ، اقتدار مصر به ضعف گرایید ، خابیروها از این ضعف بهره جستند و به سوریه و فنیقیه و فلسطین یورش بردند و روستاها و دهکده‌ها را ویران کردند . اما از گشودن شهرها به‌جز اریحا - ناتوان ماندند .

خابیروها در روستاها همچنان به گشت‌وگذار می‌تاختند تا آنکه فلسطیان از غرب فرا رسیدند و آنان را به زیر سلطه‌ی خویش درآوردند و شهرها را ناچار به پرداخت جزیه کردند . در نخستین بخش عصر آهن فلسطیان بر کشور سیطره داشتند و دلایل گویای آن است که صنعت آهن را آنان به این سرزمین آوردند و حفظ کردند و همه‌ی اهالی را مجبور ساختند که به به شهرهایشان فرود آیند و ابزارهای آهنی آنان را تیز کنند .

اوایل عصر آهن سه روش برای سفال‌سازی در فلسطین پدید آمد :

یکی روش سفالگری فلسطی که در کرانه‌ی دریا و فلات‌های پست رواج یافت ، دوم روش سفالگری کنعانی بود که در شهرها به کار می‌رفت و سوم روش سفالگری اسرائیلی بود که در روستاهای محل سکونت آنان گسترش پیدا کرد . هر سه فن سفالگری با یکدیگر تفاوت داشتند .

فن فلسطی از فن اژه‌ای سرچشمه می‌گرفت و فن کنعانی از سفال‌سازی عصر مفرع پسین برآمده بود . اما فن اسرائیلی فنی ابتدایی بود که قسمت اعظم آن با دست انجام می‌گرفت .

فلسطیان سفال‌های خود را به تصویرهایی می‌آراستند که با رنگ قرمز نقاشی می‌شد . این تصویرها گاه قویی را می‌نمایاندند که با منقارش پشت خود را تمیز می‌کند و گاه شکل‌هایی چلیپاوار یا درختان خرما را سفال کنعانی به‌ندرت رنگ‌آمیزی می‌شد و در این صورت نیز تنها به بریدگی‌های افقی بسنده می‌کردند .

اما سفال اسرائیلی مطلقاً رنگ‌آمیزی نمی‌شد . همچنین به جای سنجاق‌های قدیمی که در میان توده‌ی مردم شناخته شده بود ، سنجاق قفلیهایی به کار رفت که از مفرغ ساخته می‌شدند .

در این دوران فن معماری دچار فلج شد و فلسطیان از معماران و بنایان فنیقی یاری گرفتند و در معماری خویش از طرح خانه‌های هلنی پیروری کردند . کاخ‌ها شامل رواقی بود که به اتاق سلطنتی ختم می‌شد و این اتاق را اتاق‌های بسیار دیگری در میان می‌گرفتند مانند اتاق‌خواب و دفترها و انبارها ، از جمله زینت‌های این عصر تصاویر شیرهای بالداری است که سری انسانگونه دارند .

در مجدو کاخ و اصطبل‌هایی یافت شده است که به این عصر تعلق دارند ، همچنین کاخ ملک شاؤول در تل‌الفول به فاصله‌ی پنج‌کیلومتری شمال قدس کشف شده است . علاوه بر این یک کارگاه‌ی مسگری در تل‌خلیفه ( محل قدیم عصیون جابر ) و تعداد بیشماری از گورهای متعلق به این عصر در تل‌الجزر ، مجدو ، تل‌الدویر ، تل‌النصبه و جاهای دیگر پیدا شده است . در آن روزگار رسم بر آن بود که مردگان را در غارهایی که به‌دست انسان کنده می‌شد به خاک می‌سپردند ، و بیشتر دارائی‌های مرده را همراه با او دفن می‌کردند و ]برای او[ خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هایی را در ظرف‌های سفالی در گور می‌گذاشتند . فلسطینیان غالباً مردگان خود را در تابوت‌های سفالی به‌خاک می‌سپردند و روی پوشش تابوت چهره‌ی مرده را می‌تراشیدند .

در مجدو مجموعه‌ی بزرگی از عاج‌های کنده‌کاری شده کشف شده است و از این میان است صندوق مربع‌شکل کوچکی که شیرها و جانوران بالدار افسانه‌ای بر چهارطرف آن کنده شده است و مجسمه‌ی کوچکی از یک زن و عصای جادوگرانه‌ای که روی آن منظره مربوط به پادشاهی حکاکی شده است که بر تخت نشسته و یک فرمانده‌ی پیروز را ایستاده روی ارابه‌ای که توسط اسب‌ها کشیده می‌شود ، به حضور می‌پذیرد . و نکته‌ی شایان توجه آن است که تخت پادشاهی در این تصویر کاملاً همانند تختی است که روی تابوت احیرام که در جیبل یافته شد ، کنده شده است . در این عصر کندن چاهها برای انبار کردن آب رواج یافت و پس‌از آنکه کشور اسرائیلی دو تکه شد فن سفالسازی تا اندازه‌ای به انحطاط گرایید چرا که دیگر سفال‌ها را به تعداد بسیار و بی‌اعتنا به شکل آنها تولید می‌کردند . اما ثروتمندان سفال را از فنیقیه وارد می‌کردند ، جایی که در آن سفال‌ها را با استادی هر چه تمامتر و تزیینی زیباتر می‌ساختند . در این دوران علی‌رغم نکوهش پیامبران ، اسرائیلیان شمال و یهودیان جنوب ، همچنان به ساختن تندیس‌های خدایان باروری ادامه دادند . هنرورزی از سده‌ی نهم پیش از میلاد از میان رفت و اگر باز هم گونه‌هایی از هنر را می‌توان یافت ، ساخته‌ی بیگانگان است مانند عاصی که در سامره پیدا شد یک هنرمند فنیقی است که از هنر مصری تأثیر پذیرفته بود . کاربرد مهرها که از روی گوگال‌های مصری الگوبرداری می‌شد افزایش یافت . این مهرها را معمولاً با نقش یک شیر می‌آراستند که گرد آن نوشته‌ای به زبان عبری به دارنده‌ی مهر اشاره می‌کرد .

همچنین در سامره ( سبطیه کنونی ) تکه‌های سفالی یافته‌اند که بر آنها دستورها و رهنمودهای اداری نوشته‌اند در تل‌الدویر نیز نامه‌هایی یافت شده است که فرماندهان قلعه‌های مجاور در جریان یورش نبوکدنصر به کشور یهودی به یکدیگر می‌نوشتند . ساختمان‌های بسیاری کشف شده که تاریخشان به این عصر باز می‌گردد مانند کاخ آخاب در سامره که فنیقیان آن را ساختند . اسرائیلیان در این عصر سبک بروتر ایونی را به کار گرفتند . اما سنگ‌های ساختمان به جز سنگ‌های کاخ آخاب ، با ظرافت تراشیده نشده است . همچنین اغلب شهرها با حصارها و دروازه‌های دوگانه مستحکم می‌شدند و هر دو طرف دروازه اتاقی برای نگهبانان داشت . می‌توان گفت که بخش دوم عصر آهن ( 900 - 600 ق . م ) در مقایسه با آنچه در کشورهای همسایه می‌گذشت عصر انحطاط بود .

مآخذ :

  1. Albright, W.F. : Archaeology of Palestine, London 1931.
  2. Asor XII, XIII, XVII and XXI, XXII.
  3. Baramki, D : Art and Architecture of Ancient Palestine, Beirut, 1962.
  4. Kenyon, K : Archaeology in the Holy Land, London 1960.
  5. Marquet, Y : Les Fouilles de Ay, Beyrouth 1935.
  6. Rowe, A : Beth - Shan I, London.
  7. Tityserald G.M : The Four Canaonite Temples of Beth Shan, 1930.
  8. Tulnell, O : Lachish II, III, IV, Oxford 1940, 1953, 1957.