مدرسه اسرائیلی

از دانشنامه فلسطین


مدرسه از مهمترین وسایل ، در تحقیق هدف صهیونیستی در فلسطین اشغالی است . درون چرخه های آن ایجاد جوان اسرائیلی و پرورش او بر پایه اهداف رژیم اسرائیل تحقق می یابد . همچنان که در همین حصارهای مدرسه است که او برای مرحله بعد ، یعنی مرحله جنگ به خاطر تحقق این اهداف ، آماده می شود . بر این اساس مربیان صهیونیسم تأکید کرده اند که نقش مدرسه اسرائیلی نقش تلقین معلومات نیست ، بلکه محققا نقش تربیت و خلق فرهنگ مرتبط با آرمانهای ملی است . " دیوید ساچر " در سال 1917 نوشت :

" ما به تأسیس مدرسه در فلسطین ، فقط به عنوان وسیله آموزش تعدادی از دانش آموزان یهودی نگاه نمی کنیم . بلکه افق دیدگاه ما از آن فراتر است . به درستی مدرسه سمبل رسالتی عظیم در تربیت خویشتن خویش است و این رسالت به روش ماست . مدرسه سمبل بازسازی نسل های ما برپایه ملیت است که به دوام ملت و قوم ما در آینده نوید داده است .

اگرچه تقریبا همه دولتها و تحقیقا همه مربیان بر ضرورت اینکه مدرسه باید از نقش تلقین معلومات پا فراتر بگذارد و نیز به ضرورت تکامل فرایندهای تربیتی تأکید کرده اند . اما این امر در رابطه با اسرائیل با عمق و پافشاری بیشتری آشکار می شود . زیرا اسرائیلی ها تأکید می کنند که انتظار از مدرسه اسرائیلی بیشتر از همانندهایش در کتورهای دیگر است . به همان گونه که مربیان اسرائیل می گویند : که نمی تواند بر پایه فرهنگخانه بنا شود ، بلکه در اکثر اوقات از آن خواسته می شود تا فعالیتهای فرهنگی و بازپروری کودکان را به وضعی انجام دهد که عادات و تربیت گذشته آنها را نقض کند . تا خلق ملت واحد با زبان واحد و ارزشهای واحد تحقق یابد .

الف - نظام گرایشها :

این مأموریت که برعهده مدرسه اسرائیل گذاشته شده است ، دست اندرکاران حکومت اسرائیل را بر آن داشته است تا به منظور دستیابی به یکپارچگی در نظام آموزشی ، مرکزیت در آموزش و کنترل در سطح

گسترده ای به ویژه در دوره تعلیمات اجباری دایمی یهودیان به اسرائیل و اسکان در آن و شرایط استثنایی داخلی آنکه اسرائیلی ها بدون وجود الگو یا منتهای فرهنگی یا اجتماعی ثابت در آن به سر می برند آن را تغییر می دهد و دگرگون می سازد .

کنترل دولت به نظام آموزشی اسرائیل ، از سال 1951 با صدور قانون آموزشی رسمی شروع می شود . اما این قانون با سال 1952 به اجرا در نیامد . نظام آموزش یهودی در فلسطین در سالهای قبل از 1951 به " نظام گرایشها " شناخته می شود .

مدارس یهودی تابع یکی از گرایشهای سه گانه " گرایش دینی " ، " گرایش کارگری اشتراکی " و " گرایش عمومی " بودند . مدارس تابع این گرایشها مستقل بودند و از جهت تعیین معلم تنظیم برنامه و مدیریت از استقلال کامل برخوردار بودند .

مدارس گرایش عمومی از مدارس دو گرایش دیگر قدیمی تر بوده و فعالیت آن از سالها پیش ، قبل از جنگ جهانی اول آغاز گردیده است . علی رغم اینکه برپاکنندگان این مدارس ضد دین نبودند ، اما از تمدن غربی تغذیه می شدند و نفی کنندگان تستهای یهودی و زندگی و زندگی دیاسپورا بودند . اینان چنین عقیده داشتند که بازگشت به فلسطین به اندازه ای که ضرورت رستاخیز ملی است . اشتیاق و آرزوی دینی نیست . به این خاطر در این مدارس تورات تدریس می شد . اما از تدریس تلمور خبری نبود .

تورات نیز به صورت امروزی و نوین تدریس می شد . به گونه ای که این وضع روتشیلر را در هنگام بازدیدش از فلسطین مبهوت ساخت .

اما بسیاری از شهروندان از این گرایش راضی نبودند ، آنها می خواستند فرزندانشان علاوه بر درسهای جدید مثل ریاضیات ، علوم و غیره مناسک و مراسم یهودی و شعار دینی را نیز بیاموزند . لذا در سال 1904 مدرسه دینی ایجاد گردید که علاوه بر علوم جدید تورات ، تلمود و شعائر یهودی نیز در آن تدریس می شد . طولی نکشید که این مدارس گسترش یافت .

از جمله عواملی که به تقویت این نوع مدارس کمک کرد مصارف شدن آن با تأسیس حزب دینی مزراحی ( نک : احزاب اسرائیل ) در درون حرکت صهیونیسم بود . کمیته اجرایی جنبش صهیونیسم در سال 1920 ، این گرایش را به رسمیت شناخت . همچنین برخی از مدارس

دینی به حزب " اگودات اسرائیل " که یک حزب دینی افراطی تر از مزراحی است وابسته بودند .

اما مدارس گرایش کارگری اشتراکی با تأسیس آبادی های اشتراکی و تعاونی که به نام " کیبوتز " ( نک : کیبوتز ) و موشاو ( نک : موشاو ) مشهورند آغاز شد . تعداد این نوع مدارس تا سال 1920 از 5 مدرسه تجاوز نمی کرد و همه آنها روی هم تقریبا 50 شاگرد را در برمی گرفتند . اما طولی نکشید که این مدارس گسترش یافت و تعداد آن با پایان گرفتن قیمومیت انگلیس از تعداد مدارس گرایشهای دیگر بیشتر شد و این مرهون پشتیبانی " هیستادروت " بود . ( نک : هیستادروت )

ب - قانون آموزش رسمی :

بر این دسته بندیها ، به ویژه با شدت گرفتن رقابت بین احزاب صهیونیستی ، خطرهای متعددی مترتب شد . به این دلیل حکومت اسرائیل در سال 1951 قانون آموزش رسمی را ابلاغ کرد . این قانون بر محدود کردن آموزش به دو نوع و اینکه دولت آنها را بدون ارتباط به هیچ حزب یا جمعیت خارج از حکومت ارائه می کند ، تصریح دارد . نوع اول آموزش رسمی مدنی ( پالائیک ) و نوع دوم آموزش رسمی دینی نامیده می شوند .

تفاوت این دو آموزش این است که نوع دوم مشتمل بر مواد درسی دینی بیشتری نسبت به نوع اول است . افزون بر آن به مواد درسی غیر دینی نیز رنگ دینی می زند . علی رغم اینکه آموزش دینی همانند آموزش مدنی تابع وزارت معارف و فرهنگ است . اما در داشتن بازرسان و آموزگاران ویژه مستقل از آموزش مدنی است . اولیاء نیز در فرستادن فرزندان خود به یکی از دو نوع مدرسه آزادند .

همچنین قانون ، وجود مدارس غیر رسمی را منوط به اجرای دو شرط وزارت می پذیرد اول اینکه صلاحیتهای حرفه ای و درجه تحصیلات آموزگاران آن مدارس به گونه ای برابر با درجه تحصیلات آموزگاران دولتی باشد . دوم اینکه باید زبان تدریس این مدارس ، زبان عبری باشد . افزون بر اینکه مدارس یادشده به اجرای 75 درصد از برنامه رسمی دولت ملزم هستند .

به این ترتیب درمی یابیم که نظام گرایشها تماما ملغی شده است . بلکه فقط گرایشها تابع حاکمیت دولت - که در وزارت معارف و فرهنگ متبلور است - گرایشی مستقل و متکی به خود شمرده می شوند . علی رغم اینکه این مدارس

از چهارچوب اهدافی که قانون آموزش رسمی معین می کند فراتر نمی روند ، اما در اجرای آن به ویژه تا آنجا که به پیشگامی و کار کشاورزی مربوط است ، افراط به خرج می دهند . بنابراین می توان قانون را فقط یک گام در راه تحقق یکپارچگی در آموزش اسرائیل در نظر گرفت .

علی رغم اینکه قانون مربوط به دوره آموزش اجباری است - - که از سن پنج سالگی شروع و تا آخر کلاس هشتم ادامه می یابد - - و شامل دبیرستان که به دلیل غیردولتی بودن تا حدی برخوردار از آزادی است ، نمی شود . اما وزارت معارف و فرهنگ ، اقدام به افزایش قدرت خود در کنترل آموزش دبیرستانی از طریق به اجرا در آوردن طرح برنامه واحد برای دوره دبیرستان کرده است .

اگرچه وزارت معارف و فرهنگ ، مدارس مختلف را به طور مستقیم عبور نمی کند ، اما آنها را به صورت غیرمستقیم و از طریق اجرای امتحانات " بگروت " ( پایان دوره دبیرستان ) طبق برنامه وزارت معارف مجبور به پذیرش شرایط خود می کنند . پرواضح است که موفقیت در این امتحان شرط پیوستن به مؤسسات آموزش عالی است .

از جهت دیگر ، علی رغم اینکه قانون ، آموزش اجباری را مسئولیت مشترک بین وزارت معارف و مقامات حکومت محلی قرار می دهد . اما مسئولیت این قدرتهای محلی از حد محافظت ساختمانها ، اسباب و اثاثیه و لوازم اداری تجاوز نمی کند . اما آنچه در داخل مدرسه جریان دارد ، زیر نظر وزارت معارف است . این وزارت است که برنامه ریزی می کند .

مواد درسی را تصویب می نماید و موافقت با کتب درسی به عهده آن است و نیز همین وزارت است که به اقداماتی در زمینه تجارب تربیتی دست می زند . بعلاوه بر آن آموزگاران و بازرسان ، کارمندان دولت به حساب می آیند و حقوق خود را از دولت می گیرند . همچنین پرداختن به تبلیغات حزبی در داخل مدرسه برای آموزگاران ممنوع شده است .

همین قانون اهداف آموزشی را که در فصل پیش یادآور شدیم ، معین کرده است . تدوین این اهداف ، پیروزی گرایش کارگری در رژیم صهیونیستی قلمداد شد . به ویژه که این گرایش ، از آغاز تأسیس اسرائیل تا سال 1977 یک گرایش عمده در حکومت اسرائیل بوده است .

ج - تعلیم و تربیت در دوره کودکی :

قانون آموزش اسرائیل ، کودکستان را بخشی از دوره تعلیمات اجباری قرار داده است . به این دلیل اسرائیل در زمره کشورهایی قرار می گیرد که بیشترین عنایت را به کودکی دارند . چراکه سن تعلیمات اجباری در اسرائیل از پنج سالگی آغاز می شود و نه از شش سالگی - - که در حال حاضر در بیشتر کشورهای جهان رایج است - و شاید سن تعلیمات اجباری کاهش داده شود و از سه سالگی آغاز گردد . اما سن تعلیمات اجباری در کیبوتزها از آغاز ولادت شروع می شود . به سبب انبوه مهاجرت یهودیان به ویژه در سالهای اول پس از تأسیس دولت و اینکه بسیاری از اولیاء از یک سو به طور کامل با زبان عبری آشنا نبودند و از دیگر سو با الگوی زندگی یهودی همنوایی نداشتند . اسرائیل ناچار به کاهش سن تعلیمات اجباری شده است . چراکه در چنان جوی موقعیت خانوادگی ای که مکمل نقش مدرسه برای کودک باشد در دسترس نیست .

در اسرائیل کودکستانهای گوناگونی وجود دارد . یکی از آنها کودکستانی است که به نام " کودکستان عمومی " شناخته می شود . پنج ساعت در روز ، از ساعت هشت صبح تا یک بعدازظهر ، باز است و این نوع بیشتر از همه رایج است . در بعضی از روستاها این نوع از کودکستانها فرزندان پنج و شش ساله ( یعنی دوره آموزشهای اولیه ) را نیز در برمی گیرد .

همچنین کودکستانهای تمام وقت دیگری نیز وجود دارد که در آن واحد هم کودکستان هستند و هم کودک . کودکان به طور پیوسته تا ساعت چهار بعدازظهر در آن به سر می برند و در خلال این مدت از سه وعده غذا برخوردار می شوند . نوع سومی از این کودکستانها وجود دارد که به کودکانی اختصاص یافته است که به علل متعدد ، دوری آنها از خانواده هایشان ضروری است . این کودکستانها به غیر از کودکستانهای کیبوتز است .

در کودکستانها برنامه یا آموزش صوری وجود دارد - بلکه انحصارا در آنها تمایلات عمومی نسبت به انواع کارهای مورد رغبت به چشم می خورد . هدفی که در ضمن این کارهای مطلوب کودکان دنبال می شود ، تربیت جمعی ، اجتماعی ، عاطفی و عقلی کودک و ایجاد اعتماد به نفس ، استقلال شخصیت ، بیان آزادانه مافی الضمیر و احساس وابستگی به زمین ، زبان و فرهنگ جدید است .

این اهداف از خلال برنامه های گوناگونی که مشتمل

بر بازی آزاد ، حرکت و فعالیت ، نقاشی ، رنگ آمیزی ، آوازخوانی ، موسیقی و قصه گویی است دنبال می شود . بعلاوه بر توجه به گیاهان و حیوانات برای پیوند کودکان به زراعت و نیز بر مسافرتها به منظور ارتباط دادن کودکان با شهر تأکید می کنند . همچنین بر سنتهای یهودی و تاریخ یهود توجه خاص دارند و از تعطیلات و اعیاد یهودی برای این مقصود بهره می گیرند .

د - دوره تعلیمات اجباری و دبیرستانی :

در حالی که دوره کودکستان به پایان می رسد و کودک به مدرسه راه می یابد ، برنامه ها و فعالیتهایی شروع می شود که کارش تعمیق احساساتی است که در مرحله قبل کسب کرده و مشخصا تعمیق آگاهی او به اسرائیلی بودن و به نقشی است که برای اجرای آن آماده می شود . علی رغم اختلاف الگوهای آموزشی ای که بین الگوی دینی و الگوی لائیک ، مدارس کیبوتز و مدارس غیر رسمی وجود دارد . به علت کنترل دولت ، حد بالای یکپارچگی نیز به چشم می خورد . به طور کلی حداقل نسبت به 75 درصد از برنامه دولتی ، اجبار وجود دارد .

گذشته از اینکه وزیر معارف حق دارد هنگامی که ضروری دید نسبت معینی از مواد را که از 25 درصد تجاوز نمی کند ، به برنامه اضافه کند .

در جدولهای زیر چگونگی توزیع مواد درسی ، در بعضی از کلاسهای ابتدایی و دبیرستانی نشان داده شده است .

%%%محل جدول%%%

ماده درسیتعداد ساعات تعداد ساعات

درمدارس مدنیدر مدارس دینی

%%%محل جدول%%%

ماده درسیتعداد ساعات هفتگی

مآخذ :

  1. بشور ، منیر و الشیخ ، خالد : التعلیم فی اسرائیل ، مرکز الابحاث الفلسطینیة ، بیروت ، 1969 .
  2. عطاری ، عادل توفیق : التربیة الیهودیه فی فلسطین لمحتله و " الدیاسبورا " ، مؤسسه الرساله ، بیروت 1980 .
  3. Sacher, David : zionism and the Jewish future; London 1917
  4. Teibawi, A.L : Arab Education in Mandarory palestine; London, Luzac and company LTD. 1965.
  5. Kleinberger, Aharon, F : Society, progress and Israel; London Pergman press 1969.
  6. Smilanski, Moshe; Child and Youth welfare in srael; Jeruslem, Henrietta szold Institute, 1960.