صنایع

از دانشنامه فلسطین


بحث از صنایع در فلسطین به علت وضعیت سیاسی که فلسطین در آن به سر می برد و شرایط اشغال صهیونیستی و اشغال شدن سرزمین و آوارگی ساکنان که کشور از سال 1948 گریبانگیر اینهاست ، امری پیچیده محسوب می گردد . برای تسهیل بحث و بررسی ، بحث صنایع را به سه قسمت زیر تقسیم می کنیم :

الف - صنعت در فلسطین تا 1948 .

ب - صنعت صهیونیستی در فلسطین از 1948 .

ج - صنعت در کرانه غربی و نوار غزه 1980 - - 1948 .

الف - صنعت در فلسطین تا 1948 :

1 - پیشرفت صنعت :

سهم صنعت در اقتصاد ملی فلسطین در آغاز قرن

بیستم نسبتا ناچیز بود ، چون فلسطین در آن زمان دارای اقتصاد کشاورزی بود . نسبت افراد شاغل در بخش صنعت از افراد شاغل در رشته های مختلف اقتصاد ملی از 5 الی 10 درصد تجاوز نمی کرد . مؤسسات صنعتی موجود از نظر حجم کوچک بودند .

ابزار صنعتی در بعضی از آسیابها و کارگاههای صابون سازی پیدا می شد و بیشتر صنایع ابتدایی مونتاژ بود که روابط تولید خانگی در آنها حاکم بود و کم کم حالت فنی بخود گرفت که سرمایه های سودزا یا کارگران حرفه ای در آنها به چشم نمی خورد .

همچنین وسایل ارتباطی پیشرفته که بازار را به مناطق تولیدی نزدیک کند وجود نداشت ، علاوه بر اینها فلسطین از استعداد ثروتهای طبیعی غنی ، مخصوصا غنی ، مخصوصا منابع نیرو ، فقیر بود . در این مرحله اولیه 75% مؤسسات و محلات صنعتی در دست اعراب بود .

در ابتدای قرن بیستم صنایع غذایی از مهمترین رشته های صنعت فلسطین بود و تولید فقط برای نیاز بازار داخلی بود ( نک : مواد غذایی ، صنعت ) . از مهمترین این صنایع آرد و ماکارونی و معجونها بودند . صنعت الکل در سال 1885 با سرمایه های خارجی صهیونیستها تأسیس شد . در حالی که بعضی از عربها نبیذ و عرق را با میزان کمی درست می کردند .

از صنایع اصلی ، روغن زیتون گیری و صنایع صابون بود ، که تعداد مؤسسات این صنعت به حدود 30% از مجموع کلی مؤسسات صنعتی می رسید . برای اولین بار صنایع صابون در شهر نابلس به وجود آمد و پیشرفت نمود سپس در حیفا و یافا در غزه ، کارگران شاغل در تولید صابون به حدود 600 کارگر تخمین زده می شد و تولید سالانه به 6000 تن صابون رسید که قسمت زیادی از آن صادر می شد .

قیمت صادرات صابون در فلسطین در سال 1913 به حدود 200 هزار لیره فلسطینی رسید . صنعت صابون بر روغن زیتون داخلی و روغن وارداتی استوار بود و مجموع واردات روغن برای صابون در سال 1912 به هزار تنرسید . اما کارگاههای روغن گیری در نزدیکی مناطق کشت زیتون پراکنده بودند که به حدود 200 کارگاه می رسید که در این کارگاهها به صورت فصلی تقریبا 3000 کارگر مشغول به کار بودند .

کارگاههای پیشرفته در شهرهای بزرگ مانند عکا ، ( 30 کارگاه ) حیفا و یافا قرار داشت . تولید داخلی روغن زیتون به 7000 تن رسید که نیمی از آن در صنعت صابون سازی داخلی مصرف می شد و بقیه برای مصرف داخلی و صادرات استفاده می گردید .

فلسطین از نظر گرفتن روغن کنجد نیز مشهور است ( ر : روغنهای نباتی ، صنعت ) ، بیشتر کارگاههای روغن گیری کنجد نزدیک مناطق کشت کنجد در اللد و الرمله و یافا و قدس و نابلس است که این روغن به صورت اساسی در صنایع شیرینی جات استعمال می شود .

در فلسطین صنعت پارچه و قالی و قالیچه و عباء و سربند ( پارچه هایی که عربها به سر می بندند ) نیز وجود دارد . این صنایع بیشتر دستی هستند و بادیه نشینها در تولید قالی و قالیچه و عبا تخصص دارند . اما گلدوزی و حاشیه دوزی در بیشتر شهرها و روستاها پراکنده هستند . همه این رشته ها متکی بر مواد خام وارداتی از بریتانیا بودند . همچنین پشم داخلی و کارگاههای دستی پارچه بافی بزرگی در مجدل ( 500 کارگاه ) و در غزه ( 50 کارگاه ) ایجاد گردیدند .

در فلسطین دباغی صنعت کفش نیز پیشرفت کرد که بیشتر متکی بر پوستهای داخلی و وارداتی بود . ( نک : پوست ، صنایع ) . همچنین آهنگری و بدن سازی نیز از کارگاههای روغن گیری و آسیابها پیشرفته تر بود و بیشتر کار فنی بود . مرکز جهانگردی و دینی بزرگ به فلسطین کمک کرد که در آن صنعت سوغات ( هدیه ) و جامه دوزی مربوط به سرزمینهای مقدس و همچنین مصنوعات چوب زیتون و صدف پیشرفت نماید ( نک : جهانگردی ) .

صنایع تا قبل از جنگ جهانی اول در شهرها متمرکز بودند و بیشترین مراکز صنعتی فلسطین در قدس و یافا و حیفا و نابلس قرار داشت . بعد از جنگ جهانی اول ، فلسطین شاهد یک انقلاب صنعتی بود که نرخ رشد بالاتری نسبتبه کشورهای مجاور در این کشور وجود داشت .

مجموع کارگران شاغل در صنعت از 1600 کارگر در سال 1912 به 49 هزار کارگر در نیمه دهه چهل رسید و تعداد مؤسسات صنعتی در این فاصله از 1236 به بیش از 3474 مؤسسه رسید .

صنعت کم کم نقش بیشتری در جهات اقتصادی فلسطین را ایفا کرد و مجموع سرمایه های به کار رفته در سال 1942 در صنعت به 205 میلیون لیره فلسطینی افزایش یافت . یعنی بیشتر از ده برابر آنچه که در ابتدای دهه 1920 به کار رفته بود . قیمت تولیدات صنعتی از 38 میلیون لیره فلسطینی در سال 1927 به هفت میلیون در سال 1935 و 44 میلیون در سال 1944 افزایش یافت .

در همان زمان تغییراتی در نوع صنعت رخ داد و ماشین به شکل گسترده ای به صنعت وارد شد و تولیدات دستی تنزل یافت اما کاملاً از بین نرفت و رشته های صنعتی جدیدی به وجود آمد مانند سیمان ، شیشه ، لوازم خانگی ، آلومینیوم ، کاغذ ، تنباکو ، تولید نیروی برق ، الماس ، پنبه پاک کنی ، کائوچو و پلاستیک و کارخانه های بزرگی که تعداد کارگر شاغل در هر کدام بیش از 500 کارگر بود ، ایجاد گردیدند .

انقلاب صنعتی فلسطین به عوامل زیادی برمی گردد ، از جمله ظهور سرمایه های عربی اهمیت پیشرفت صنعتی در کشورهای عربی را درک کرد و صنعت گسترش یافت . دیگر مهاجرت صهیونیستها و اسکان آنها به فلسطین بود که پس از اعلامیه بالفور در سال 1917 شهرت بیشتری گرفت و همراه با آن سرمایه ها از طریق مؤسسات صهیونیستی عمومی و خصوصی به سوی فلسطین روانه شدند .

این اموال در موارد مختلفی به کار رفت از جمله صنعت و هدف اصلی این بود که مهاجرین جدید را اسکان دهند . مهاجرین جدید تأثیر زیادی در صنعت داشتند چون اکثر آنها از کشورهای اروپایی می آمدند و در طی دهها سال صنعت پیشرفته را همراه خود آوردند و از نظر کارشناس فنی کمبودی نداشتند که همه اینها باعث ایجاد رشته های صنعتی جدید شدند و ماشین را به رشته هایصنعتی مونتاژ وارد کردند .

بهبود شبکه راهها و ارتباطات به پیشرفت تولید صنعتی کمک کرد و مسافت بین شهرها نزدیکتر شد و بازارهای معروف به محله های تولید ، نزدیک شدند . در بندر یافا پیشرفتی حاصل شد و بندرگاه حیفا در دهه 1930 ساخته شد و به همین هدف فرودگاههایی نیز ایجاد گردید . ( نک : راهها ) .

این به نفع استعمار بریتانیا بود که مصرف در فلسطین رشد پیدا کند تا از این طریق تولیدات خود را اعم از ابزار صنعتی و مواد خام افزایش دهد و به همین دلیل ابزار صنعتی وارده از گمرک معاف شدند .

قیمت واردات ابزار و مواد خام صنعتی بر انقلاب صنعتی در فلسطین تأثیر فراوانی داشت . قیمت ابزار صنعتی وارداتی سال 1927 حدود 198 هزار لیره فلسطینی بود که این رقم در سال 1935 به 990 هزار افزایش یافت و قیمت مواد خام صنعتی در همین زمان از 643 هزار به 6/1 میلیون لیره فلسطینی افزایش یافت . صنعت صهیونیستی در فلسطین ، با گذشت سالها و افزایش مهاجرت و سرازیر شدن سرمایه ها ، نسبت به صنعت عربی گسترش پیدا کرد . در حالی که سرمایه های عربی در سال 1928 حدود 65 درصد از مؤسسات صنعتی در فلسطین را مالک بودند ، این نسبت به 8/27 درصد در سال 1939 کاهش پیدا کرد .

صنعت صهیونیستی خبر بزرگی از تولیدات در رشته های صنعتی مختلف بجز بافندگی و روغن را ارائه می کرد . تنوع در رشته های صنعتی صهیونیستی به 80 رشته رسید در حالی که صنعت عربی فقط 19 رشته داشت .

سرمایه های به کار رفته در صنعت از 5/13 درصد مجموع سرمایه های به کار رفته در صنعت فلسطین در سال 1942 تجاوز نکرد ، بنابراین مؤسسات صنعتی عربی با حجم کوچک باقی می ماندند و در آنها از کاردستی استفاده می شد و فقط به رشته های مونتاژ منحصر بود مانند غذا و صابون و پوشاک .

علت عقب ماندگی صنعت عربی از صنعتصهیونیستی برمی گردد به اینکه صنعت عربی در شرایط نابرابر با صنعت صهیونیستی کار می کرد . علاوه بر آن در دسترس نبودن سرمایه های کافی ، حکومت قیمومیت بریتانیا سیاست تبعیض را بر ضد صنعت عربی اتخاذ نمود در حالی که تمام تسهیلات در اختیار سرمایه ها و صنایع صهیونیستی گذاشته شد .

مثلاً از اعطای پروانه برای کارخانه های عربی جدید امتناع می کردند یا مانع آن می شدند و یا مانع رسیدن مواد خام به صنایع عربی می گردیدند و یا در این راه اشکال تراشی می کردند . مخصوصا در سالهای جنگ ، در حالی که انواع تسهیلات در اختیار صنایع صهیونیستی قرار می گرفت و به شرکتهای صهیونیستی حق امتیاز در مساحتهای وسیعی از فلسطین اعطاء می کردند مانند امتیاز شرکت برق فلسطینی با سرمایه های صهیونیستی در سرزمینهای فلسطین و شرق اردن و احتکار ثروتهای دریای میت از طرف " شرکت پتاسیم فلسطین یا مسئولیت محدود " .

حکومت قیمومیت از تولیدات صهیونیستها حمایت می کرد .

فرماندار سامی نژاد بریتانیا در فلسطین در سال 1937 بیانیه ای مبنی بر منع ورود الکل آبی ( آلبسرتو ) از سوریه را صادر کرد ، علی رغم اینکه هزینه تولید این الکل در کارخانه های صهیونیستی قریب 114 درصد بیش از الکل سوری بود .

صنعت صهیونیستی سیاست " کار عبری " را در پیش گرفت . یعنی به هیچ کارگر عربی اجازه کار در مؤسسات صنعتی صهیونیستها داده نمی شد . صنایع صهیونیستی به طور مداوم براساس محاصره تولید صنعتی عربی کار می کرد .

تنها صنعت عربی فلسطین که کمک نمود این صنعت در میدان رقابت باقی بماند ، ارزانی کارگر عربی بود که باعث کاهش هزینه تولید می شد . نیروی کار عربی در دهه 1940 به حدود 9000 کارگر از مجموع 49000 کارگر صنعتی در فلسطین رسید . جدول پایین وضعیت عربی و صهیونیستی در سال 1942 مقایسه می کند :

نام صنعت

تعداد کارخانه===

تعداد کارگران===

قیمت تولیدات به===

هزار لیره فلسطینی===

اغذیهصنایع مدنیپوشاکریسندگی وبافندگیشیمیاییروغنغیرمعدنی ( سیمان ) الکلالماسپوستیچوبتنباکوکاغذکائوچوجلد کردن کتابمتفرقه276

2 - مهمترین تولیدات صنعتی :

1 ) تولید نیروی الکتریسیته :

از نتایج طبیعی جنبش اجتماعی و صنعتی این بود که تولید نیروی برق پیشرفت نماید . این تولید از سه میلیون کیلووات در ساعت در سال 1926 به 110 میلیون کیلووات ساعت در سال 1937 افزایش یافت . در همان سال 30درصد از برق ( نیروی ) تولید شده را صنعت مصرف کرد .

از طرف دیگر ایجاد پالایشگاه نفت صینا در خلال دهه 1930 به تولید نیرو از طریق نفت که منبع اصلی تولید برق را تشکیل می داده کمک نمود . چون منبع آبی منحصر در یک نیروگاه برق بر رود اردن بود که به اندازه 18000 کیلووات برق تولید می کرد .

نیروی برق در فلسطین از طریق دو شرکت تولید می شد ، یکی شرکت برق فلسطین که امتیاز تولید نیرو در فلسطین و شرق اردن بجز منطقه قدس را داشت و شرکت دومی شرکت برق قدس ، که سرمایه های انگلیسی در آن نقش اصلی داشت . منطقه امتیاز آن دایره ای را شامل می شد که قطرش 20کیلومتر و مرکز آن قبدالصخره بود یعنی شامل قدس ، بیت لحم ، رام الله و بسره می شد .

2 ) صنایع غذایی و الکل و تنباکو :

صنایع غذایی در بین سایر صنایع از نظر قیمت و تعداد کارگرانش رتبه اول و از نظر تعداد مؤسسات صنعتی اش رتبه دوم را داشت . از مهمترین فرآورده های آن ، صنعت آرد بود و آسیابها در بیشتر روستاها و اکثر شهرها پراکنده بود و در این مجموعه شرکتهای آسیاب بزرگی ظاهر شدن از جمله شرکت عربی در یافا ( شرکت ملی آسیابهای فلسطین با مسئولیت محدود ) و شرکت صهیونیستی در حیفا .

همچنین در این زمینه صنایع و کارخانه های بیسکویت سازی و ماکارانی و نانوایی به ویژه در تل آویو رشد نمود . اما در زمینه صنایع روغن گیری ، علاوه بر کارگاههای کوچک ، کارگاههای بزرگی نیز در شهرهای بزرگ به وجود آمد . این کارگاههای روغن کشی روغنهای وارداتی مانند روغنپسته سودانی و دانه های آفتابگردان و گردوی هندی و همچنین روغنهای داخلی را تصفیه و پالایش می کردند .

روغن زیتون در سال 1942 حدود 8000 تن تولید شد . در دهه 1930 صنعت ، کنسروسازی به وجود آمد ، مخصوصا کنسرو آب مرکبات ، رب گوجه فرنگی و انواع مربا که اغلب آنها به اروپا صادر می شد .

مؤسسه های کوچکی چه در نزد عربها و چه در نزد صهیونیستها شیرینی و شکلات تولید می کردند . بعضی از مؤسسه های صهیونیستی در این زمینه بزرگ بودند . این صنعت بر کاکائوی وارداتی متکی بود . اما تولید لبنیات در این مرحله ضعیف بود . شرکت تولید نمک با سرمایه صهیونیستی در اسدوم تأسیس شد که تولید آن در سال 1942 به 13 هزارتن رسید .

با افزایش مهاجرت صهیونیستها تولید الکل نیز گسترش یافت . تعداد کارخانه های الکل سازی به 44 کارخانه رسید ، که در بعضی از آنها نیز نوشابه های گازدار تولید می شد . مهمترین تولیدات صهیونیستها عبارت بود از : شراب و آبجو که بخشی از آن به خارج صادر می شد اما تولیدات اعراب در این زمینه به مصرف داخلی می رسید .

در سال 1942 تولید شراب در فلسطین به حدود 5500 تن رسید و تولید آبجو به 2000 تن ، اما عرق و کنیاک و غیره به اندازه کم تولید می شد . تولید تنباکو ( توتون ) تا سال 1921 زیر سیطره شرکت ترکیه بود .

از این سال به بعد اجازه کشت توتون و صنایع سیگار داده شد . این صنعت در دست شرکتهای عربی متمرکز بود به قدری که سیگار و تنباکو تولید می کردند . تولید سیگار در سال 1943 به یک تن رسید .

بیشتر تولیدات مواد غذایی کفاف مصرف داخلی را نمی کرد ، بنابراین از خارج وارد می شد ، موادی مانند آرد ، لبنیات ، بیسکویت ، ماکارونی ، شیرینی و سیگار .

3 ) صنعت ریسندگی و پارچه بافی :

صنعت ریسندگی عربی قدیم پیشرفت کرد و تعداد کارگاههای ریسندگی دستی در مجدل به 700 کارگاه رسید که در آنها بیش ازهزار کارگر کار می کردند . صنایع عربی معادل 20 درصد از مجموع صنعت ریسندگی را تشکیل می دادند .

اما در سال 1935 صهیونیستهای مهاجر که از چک اسلواکی وارد فلسطین شدند در نواحی حیفا 5500 دستگاه ریسندگی برپا کردند که قسمت عمده این تولیدات به خارج صادر می شد مخصوصا به سوریه و عراق . همچنین صنعت تریکو پیشرفت کرد و صنایع پوشاک در تل آویو و نواحی اطرافش تأسیس شد که اکثرا با سرمایه های صهیونیستها و آمریکائیها ایجاد شده بود .

این صنایع کفاف بازار داخلی را نمی کرد بنابراین پارچه و منسوجات پشمی و پوشاک و جوراب از خارج به ویژه انگلیس وارد می شد .

4 ) صنایع معادن و فلزات :

با افزایش مهاجرت صهیونیستها به فلسطین ، صنعت ساختمان سازی رشد نمود و این خود در صنعت معدن و فلزات اثر گذاشت و صنایع خانگی ، ظرف معدنی ، لوازم فولادی و حمامها ، لوازم بهداشتی ، مخازن آب ، صندلی ، پنجره سازی ، قفل سازی ، سیم خاردار ، آلومینیوم ، پیچ و مهره ، نیز کم کم به وجود آمد .

تولیدات این صنایع در کارگاههای کوچک انجام می شد که بعضی از آنها فنی بودند اما این مانع پیدایش کارخانه های بزرگ در حیفا نشد به قدری که سرمایه کارخانه لوله و لوازم بهداشتی و مخازن آب به حدود 100 هزار جنیه فلسطینی رسید . به همین مقدار کارخانه سیم خاردار و پیچ و مهره سازی در تل آویو وجود داشت .

صنایع فلزی در سالهای جنگ جهانی دوم پیشرفت کرد و برای رفع نیاز سپاهیان متفقین در منطقه مورد استفاده قرار گرفت . این صنعت از مواد خام وارداتی استفاده می کرد که این مواد را صهیونیستها احتکار می کردند . 12درصد از کارگران شاغل در این بخش از صنعت را کارگران عرب تشکیل می دادند .

5 ) صنعت مواد ساختمانی :

به دنبال مهاجرت یهودیانبه فلسطین این صنعت گسترش پیدا کرد . مجموع سرمایه هایی که در این صنعت بین سال 1924 و 1925 به کار رفت معادل 36 میلیون جنیه فلسطینی بود . معادن در دست عربها متمرکز بود به ویژه در منطقه قدس .

سرمایه شرکت معادن شرق به 15 هزار جنیه فلسطینی رسید . همچنین صنعت سنگ تراشی و کاشی سازی و لوله های سفالی در حیفا و قدس گسترش یافت . مهمترین رشته هایی که از این صنعت به وجود آمد عبارتند از : صنعت سیمان ، شرکت " بورتلاند " در سال 1925 در حیفا بزرگترین کارخانه سیمان سازی را در فلسطین تأسیس کرد که قدرت تولیدی سالانه آن به 300 هزار تن و تعداد کارگران آن به 700کارگر رسید .

این کارخانه از مواد خام داخلی در نواحی حیفا و گچ وارداتی از دره اردن استفاده می کرد . این کارخانه در سال 1943 موفق شد 70درصد از نیاز کشور را برطرف سازد و تولید خود را به 176 هزار تن برساند . در این دوره صنایع چوبی در فلسطین ظهور نمود و گسترش یافت مانند صنعت پنجره سازی و درسازی و وسایل خانگی و صندوقهای مرکبات ( نک : چوب ، صنایع ) .

مصرف چوبهای وارداتی در فلسطین از 52 هزار مترمکعب در سال 1930 به 250 هزار مترمکعب در سال 1937 افزایش یافت . این صنعت به طور مساوی بین عربها و صهیونیستها تقسیم شده بود . همچنین صنعت دباغی و پوستی گسترش یافت و کارگاههای کوچک و بزرگی به وجود آمد که مهمترین آنها با ثروتهای صهیونیستها و انگلیسی ها در یازور و کارگاههای عربی در یافا به وجود آمد .

دوسوم صنعت کفش و مؤسسات آن در دست عربها بود و بقیه در دست صهیونیستها از جمله کارخانه رشیون - - لتسیون . تولید تقریبی کفش در سال 1943 به یک میلیون جفت رسید .

همچنین در فلسطین صنعت کاغذ و کارتون و چاپ و جلد کردن و لوازم التحریر و کاربن و نوارهای ماشین التحریر و جعبه های سیگار به وجود آمد که اکثر آنهابا سرمایه های صهیونیستی بودند .

  1. صنایع دیگر : ( نک : الماس ، صنعت تراش ) و ( نک ، شیمیایی ، صنایع ) .

ب - صنایع صهیونیستی در فلسطین تا 1948 :

اسرائیل دشمنی است که با امپریالیسم ارتباط کلی دارد . اقتصادش در خلال دوره های گذشته از سیاست جنگ و دشمنی تأثیر می پذیرفت . مهمترین وجه تمایز اقتصاد اسرائیل این است که این اقتصاد یک اقتصاد نظامی است و نظامی گری در آن همیشه در حال پیشرفت است .

مجموع هزینه های نظامی سال 1966 به 30درصد از بودجه جاری دولت رسید . مجموع این هزینه ها ، از جمله سودهای وامهای نظامی ، در بودجه سال 1977 به 66درصد رسید و بودجه نظامی از 2/1 میلیارد ( لیره استرلینگ ) در سال 1966 به 50/116 میلیارد ( لیره استرلینگ ) در سال 1978 رسید . اسرائیل از نظر نسبت هزینه های نظامی به مجموع تولید ملی هیچ شباهتی به سایر کشورهای دنیا ندارد .

این نسبت به 50درصد رسید ، در حالی که این نسبت در ایالات متحده به 6 درصد و در دولتهای اروپایی غربی 2 الی 4 درصد می رسد . وابستگی اقتصاد به صنعت نظامی اسرائیل یک پدیده مضر به اقتصاد است . به طوری که تعداد افرادی که در ارتش به صورت مستقیم و غیرمستقیم شاغل هستند به بیش از 240 هزار نفر می رسد و این یک رقم نزدیک به تعداد کارگران صنعتی در این رژیم است .

معمولاً ، خدمت نظام ، افراد جوان خبره را دربر می گیرد ، علاوه بر فراخوانی سالانه احتیاط ، هزینه های نظامی کلان باعث تأثیر منفی در بودجه دولت شده و اقتصاد آن دچار بیماری تورم مزمن و رکود اقتصادی مستمر و افزایش مستمر قیمتها می گردد . میزان افزایش سالانه قیمتها در دهه 1970 معادل 40 الی 50 درصد می رسد . که این رشد کند در رشد تولید ملی که در سال 1975 کمتر از یک درصد بود تأثیر گذاشت .

همچنین اقتصاد اسرائیل با قدرت سرمایه ذخیرهدولت که در خدمت سرمایه های داخلی و بیگانه بوده متمایز می شود و برای تحقق اهداف توسعه طلبانه صهیونیستها به کار می رود .

بودجه اسرائیل در سال 1977 مشتمل بر 90درصد از مجموع تولید ملی و بیشتر از 75درصد از درآمد ملی بود . این به این معناست که بودجه نقش بزرگی در حیات اقتصادی بازی می کند . اما ترکیب بودجه غیرطبیعی است ، به طوری که وامها در اقتصاد تأثیر بسیار زیادی دارد .

در سال 1974 حدود 8/33 درصد از بودجه را وامهای خارجی تشکیل می داد و 44 درصد در سال 1977 ، چیزی که نشانگر اتکای اقتصاد بزرگ بر منبع وامهای اصلی است و آن منبع اصلی ، ایالات متحده آمریکا است . در همان وقت وامهای اسرائیل افزایش چشمگیری پیدا کرد و از 2 میلیارد دلار آمریکایی در سال 1969 به 4/10 میلیارد دلار در پایان سال 1977 افزایش پیدا کرد . سود این قرضها معمولاً به جیب میلیاردهای فروشنده تسلیحات می رود ، اسرائیل سلاح دریافت می کند و دلارها به سوی شرکتهای انحصاری نظامی آمریکا سرازیر می شود ، این است تفسیر ارتباط عمیق بین این دو ( اسرائیل و شرکتهای تسلیحاتی ) .

اقتصاد اسرائیل به طور همه جانبه وابسته به سرمایه گذاریهای خارجی است ، مخصوصا سرمایه های آمریکایی که به اسرائیل شرایط فریبنده ای را پیشنهاد می کنند تا سود به جیب بزنند . سرمایه های خارجی بر بسیاری از صنایع مهم مانند صنایع الکترونیکی و نظامی احاطه دارند . حکومت اسرائیل به فروش شرکتها و کارخانه های دولتی به شرکتهای خصوصی داخلی و خارجی متمایل است .

سرمایه های خارجی وارده به افزایش پدیده تورم کمک می کند زیرا این شرکتها سعی در به دست آوردن بالاترین سود در سایه بالاترین حد به کارگیری سرمایه هستند . از بزرگترین شرکتهای آمریکایی مسلط شرکت " جنرال تلفن " و " کنترول داته " و " میلز " است .

در اقتصاد اسرائیل پدیده تمرکز بانکها و سیطره آنهابر اقتصاد را می توان دریافت . دارایی این بانکها در سال 1976 به حدود 173 میلیارد دلار ( لیره استرلینگ ) رسید . وقتی که دارایی بانکها در حال افزایش بود ، تعداد آنها در حال کاهش از 120 به 27 بانک در خلال بیست سال بود . سه بانک ، لئومی ، وهابوعالیم و دسیکونت بر نود در صد از مجموعه دارایی بانکها سیطره دارند و این سیطره بانکها در رشته های مختلف اقتصاد داخلی اثر دارد .

1 - صنعت :

صنعت حدود 32 درصد از درآمد ملی اسرائیل و 5/24 درصد از مجموع تولید ملی را شامل می شود ، یعنی صنعت در این مورد چهار برابر بخش کشاورزی درآمد ملی را دربر می گیرد .

تولیدات صنعتی 9/83 درصد از صادرات را تشکیل می دهد . که ارزش آن به دو میلیارد دلار آمریکایی می رسد . مهمترین صادرات صنعتی الماس است . در مقابل واردات صنعتی 89 درصد از مجموع واردات را دربر می گیرد که قیمت آن بالغ بر سه میلیارد دلار آمریکایی است . در این ارقام واردات اسلحه در نظر گرفته نشده است .

تقریبا کارگران مشاغل در بخشهای صنعت 4/1 کارگران شاغل در شعبه های مختلف اقتصاد را دربر می گیرد . افراد شاغل عرب از این کارگاههای صنعتی - - که فقط برای بهره برداری به کارگرفته می شوند - - بیشتر در کارهای صنعتی سیاه به کار گرفته می شوند و دستمزد آنها از 50 درصد دستمزد کارگر اسرائیلی بیشتر نیست . این کارگران عرب از امکاناتی که کارگران اسرائیلی برخوردارند بهره مند نیستند .

تعداد کارگاههای صنعتی در سال 1955 از 3353 مؤسسه تجاوز نمی کند که 65 هزار کارگر در این کارگاهها به کار اشتغال داشتند . این تعداد در سال 1976 ( بجز مؤسسات تولید برق پمپاژ آب و مؤسسات ساختمانی ) به 11916 کارگاه رسید که 7/277 هزار کارگر صنعتی مشغول به کار بودند . 95 درصد این مؤسسات متعلق به بخش خصوصی است و بقیه متعلق به هیستادروت ( سندیکاهای کارگری ) و دولت است .

بیشتر کارگاههای صنعتی در اسرائیل دارای حجم کوچکی هستند و تعداد کارگران شاغل در هر کارگاه در 46 درصد کل این کارگاهها بیشتر از چهار کارگر نیست . این به معنی عدم وجود تمرکز در صنعت نیست با پدیده کارخانه های بزرگ تمرکز هر سال پس از دیگری در حال پیشرفت است . در بیشتر رشته های صنعت فقط یک یا دو کارخانه نیمی از تولید صنعتی را تولید می کنند .

تعداد کارخانه ها که افراد شاغل در هر یک از آنها 300 کارگر است در خلال بیست سال از 20 واحد به 153 کارخانه افزایش یافته و نسبت کارگران آن به طور کلی از 11 درصد به 3/39 درصد نسبت به کارگران در کل صنعت افزایش یافت اما وضع سیاسی و نظامی غیرطبیعی است که به وسیله پدیده تمرکز در کارخانه ها محدود می شوند .

در اسرائیل پدیده شرکتهای انحصاری بزرگ که بر شعبات متعدد اقتصادی سیطره دارند یا انحصار شعبه خاصی از اقتصاد را در انحصار دارند به چشم می خورد . این پدیده شبیه پدیده تمرکز در بانکهاست . از بین این کارتل ها ، کارتل " کلال " است که 115 شرکت پراکنده در شعبات مختلف اقتصاد را مالک است و همچنین کارتل " کور " و فدراسیون کارخانه های " علییت " که تولید قهوه و شیرینی جات و قند را در انحصار خود دارد .

کارتل های دیگری هم هست که تولید ادویه و کائوچو و روغن نباتی و تخته های چوب وارانه و غیره را در انحصار خود دارند .

هیستادروت و دولت با شرکتهای انحصاری بزرگ در مالکیت کارخانه های بزرگ شریکند . در کارخانه های که هیستادروت تعدادشان از 1/4 درصد کل مؤسسات صنعتی بیشتر نیست ، حدود 14 درصد افراد شاغل کار می کنند . این پدیده در کارخانه های دولتی افزایش بیشتری پیدا می کند به طوری که نسبت کارگران شاغل در کارخانه های دولتی 14 درصد است در حالی که تعداد مؤسسات دولتی از سه درصد مجموع مؤسسات صنعتی بیشتر نیست .

بهره برداری حکومت بیشتر به طور اصلی متوجه بخش واردات طبیعی و آب و بخش نظامی است و سرمایه دولت در بسیاری از بهره برداری های دیگر شرکت دارد .

بیشتر مؤسسات صنعتی اسرائیل سر دو منطقه حیفا و تل آویو برپا هستند . علی رغم اینکه این دو منطقه بیش از 5 درصد مجموع مساحت فلسطین اشغالی بعد از 1948 را دربر نمی گیرد .

42درصد ساکنان اسرائیل در این دو منطقه متمرکزند و 49درصد از افراد شاغل در صنعت و 65درصد مجموع مؤسسات صنعتی در این دو منطقه تمرکز دارند . حیفا و تل آویو دو مرکز صنعتی بزرگ به شمار می آیند .

شهر تل آویو به تنهایی 25 درصد از مجموع افراد شاغل صنعتی و 40درصد از تعداد تأسیسات صنعتی را در خود جای داده اما بیشتر این تأسیسات حجم کوچکی دارند . اما شهر حیفا 11درصد از کارخانه ها و 5/12درصد از افراد شاغل صنعتی را دربر گرفته است . علت تمرکز صنعت صهیونیستها در تل آویو برمی گردد به اینکه این شهر اولین مرکز اسکان یهودیان صهیونیستی بود .

حیفا در خلال دهه 1930 و پس از ایجاد بندر دریایی بزرگ و پالایشگاه نفت در آن به مرکز صنعتی بزرگی تبدیل شد .

در منطقه قدس فقط 5 درصد از مؤسسات صنعتی و افراد شاغل تمرکز دارند . زیرا این شهر نیاز به منابع آبی دارد . آب و هوای این شهر نیز کوهستانی است و نزدیک خط آتش بس واقع شده است . حدود 8/7درصد از مؤسسات صنعتی در منطقه شمال ( عکا ، صفد ، طبریه و ناصره ) متمرکز شده اند و 4/11درصد از کارگران در این منطقه مشغول به کارند ، منطقه وسط ( ناتانیا ، ملبس ، رمله و دیران ) 8/15درصد از مؤسسات صنعتی 7/21 درصد از افراد شاغل را دربر گرفته اند .

اما در منطقه جنوبی ( عسقلان و بیرالسبع ) صنعت نسبتا دیر پیدا شد به ویژه در مناطق استخراج فسفات و غیره در نقب صفر درصد حدود 5/5 درصد از کارخانه ها و12درصد افراد شاغل در جنوب تمرکز دارند .

2 - قدرت تولیدات صنعتی :

قیمت مواد ساخته شده و تولید شده به 8/65 میلیارد ( لیره استرلینگ ) رسید الماس و سنگهای معدنی تولید شده و وسایل ارتباطی و تجهیزات برقی - - الکترونیکی و تولیدات شیمیایی که از جمله فرآورده های نفتی هستند را می توان نام برد . قیمت کالاهای ساخته شده که در هر یک از این بخشها تولید می شود حدود پنج میلیارد ( لیره استرلینگ ) بود و پس از آن تولیدات مواد غذایی و توتون 4/4 میلیارد ( لیره استرلینگ ) شد .

پس پارچه و لباس که هر کدام بیش از سه میلیارد و کائوچو و پلاستیک و کودهای شیمیایی و ابزارآلات و کاغذ و لوازم چاپی که قیمت کالاهای تولید شده در هر یک از این بخشها بین یک تا دو میلیارد ( لیره استرلینگ ) می باشد .

نیروی برق به وسیله نفتی که بیشترش تا قبل از انقلاب وارد می شد تولید می شد . این نفت به وسیله لوله از " ام رشرش " ( ایلات ) در خلیج عقبه به سوی حیفا پمپاژ می شد ، منابع طبیعی اصلی استخراج شده پتاس و برومید از بحرالمیت ( دریای مرده ) و فسفات از نقب و دره عربة و شن شیشه از " ام رشرش " و نقب را تشکیل می داد .

بخشی از ذخایر اندک نفت در سواحل فلسطین میانه و گاز در نقب میانه و مس در " ام رشرش " و آهن نزدیک طبریه و " ام رشرش " وجود دارد .

از مهمترین صنایع اسرائیلی ، صنعت فلزات است که متکی به سنگهای وارداتی است . این صنعت تولید اصلی خود را به صنعت نظامی ارائه می کند ، با طبیعت کینه توزانه اسرائیل در حال پیشرفت است و قیمت تولیدات آن از 90 میلیون دلار آمریکایی در سال 1966 به 800 میلیون دلار در سال 1977 افزایش یافت .

این صنعت از پشتیبانی مستقیم ایالات متحده آمریکا برخوردار است . صنایع تسلیحاتی علاوه بر تأمین نیازاسرائیل از نظر بعضی تسلیحات ، مقداری از تولیدات خود را نیز صادر می کند به ویژه تسلیحات سبک را به تعدادی از کشورهایی که جزو اقمار ایالات متحده هستند صادر می نماید .

قیمت صادرات این بخش از صنعت به 400 میلیون دلار می رسد . صنایع هوایی نظامی اسرائیل در این بخش می درخشد که مجموع فروش سالانه آن به حدود 200 میلیون دلار آمریکایی می رسد ( نک : صادرات نظامی اسرائیل ) لازم به ذکر است که پیشرفت صنعت نظامی باعث افزایش تورم مالی و در تنگنا قرار گرفتن صنایع دیگر می گردد .

ج - صنایع در کرانه باختری و نوار غزه 1980 - 1948 :

اشغال بخش وسیعی از فلسطین در سال 1948 منجر به جدایی کرانه غربی و نوار غزه از سرزمین اصلی شد . کرانه غربی به شرق اردن پیوست و نوار غزه زیر اداره مصر درآمد و حدود نیم میلیون فلسطینی به کرانه غربی و 150هزار تن به نوار غزه مهاجرت کردند . این مسأله مشکلات اقتصادی در این دو منطقه را در شرایط جدید بیشتر کرد .

نه در کرانه غربی و نه در نوار غزه صنعت اساسا پیشرفتی نکرده بود و چیزی جز بعضی از شکل های صنعتی مونتاژ مانند روغن گیری ، صابون سازی در نابلس و صنایع سرزمینهای مقدس در منطقه قدس و بیت لحم و شیشه در الخلیل و بعضی صنایع فنی ساده دیگر نبود . عملیات جدایی سیاسی بین بخشهای فلسطین منجر به پیشرفت اقتصاد در هر یک از این بخشها برحسب شرایط و اوضاع مختلف شد که در هر یک از آنها نیاز به تحقیق دارد .

1 - صنایع در کرانه غربی :

1 ) مقدمه ( 1967 - 1948 ) :

بین سالهای 1948 و 1967 پیشرفت تولید صنعتی در اردن به طور کلی ضعیف بود . این امر به طور خاص در کرانه غربی به چند دلیل تأثیر گذاشت . بهترین آنها عدم توجه رسمی در اردن به

برنامه ریزی و پیشرفت رشد صنعتی بود در حالی که رویکرد عمومی به تمرکز و انبوه سازی تولید صنعتی در منطقه عمان - - زرقاء بود از بین سرمایه هایی که دولت اردن در راه پیشرفت تولید صنعتی به کار گرفت و تا سال 1967 به 4/5 میلیون دینار اردنی ( هر دینار معادل 3 دلار آمریکایی ) رسید ، فقط دولت 178 هزار دینار در شرکت روغنهای نباتی در نابلس در کرانه غربی سرمایه گذاری کرد .

علاوه بر آن سرمایه های داخلی که در بخش صنعت کرانه غربی به کار گرفته شد ، خیلی ضعیف بود . در هر یک از واحدهای صنعتی بین 1000 تا 5000 دینار اردنی سرمایه گذاری شد . بیشتر مؤسسات صنعتی موجود کوچک بودند .

در سال 1966 فقط 4 کارخانه وجود داشت که تعداد کارگران در هر یک از آنها حدود 100 کارگر بود . اما متوسط تعداد کارگران بین 6/4 در هر کارخانه بود و سهم صنعت از مجموع تولید سال در کرانه غربی از 17/6 درصد تجاوز نمی کرد .

علی رغم اینکه تعداد مؤسسات صنعتی در کرانه غربی در سال 1966 معادل 3/54 درصد از مجموع مؤسسات صنعتی در اردن بود ؛ اما سهم آن از مجموع کل تولید صنعتی بیشتر از 25 درصد کل تولید صنعتی در سال نبود . همچنین قیمت سرمایه های آن از 23 درصد قیمت سرمایه های ثابت در کارخانه های اردن تجاوز نمی کرد .

تولیدات صنعتی کرانه غربی بیشتر مصرفی بود . از مهمترین صنایع که در آن دوره پیشرفت نمودند ، صنایع غذایی بود اعم از آسیابها ، صنایع شیرینی جات و روغن گیری و بسته بندی و ماکارونی و غیره . صنایع دستی مانند صنایع صابون سازی و صنایع سرزمینهای مقدس پیشرفت کرده و صنایع جدیدی مانند پلاستیک و کبریت سازی و تعویض لاستیک خودروها و قپان و ترازو و لوازم منزل و بافندگی و پوست و چاپ و کفش و غیره ، نیز به وجود آمد .

2 ) صنایع در کرانه غربی ( 1980 - 1967 ) :

اشغال کرانه غربی توسط صهیونیستها نتایج منفی و مشکلاتی را برای تولید در مناطق اشغالی به وجود آورد و هیچ پیشرفتی و یا رشدی در بعضی از بخشهای تولید صنعتی صورت نگرفت مگر با تلاشهای فردی نه از طرف ساکنان فلسطینی و پذیرفتن مشکلاتی که صهیونیستها پیش رویشان قرار می داد .

به همین دلیل رشد صنعتی در کرانه غربی و متوسط این رشد در خلال چهارده سال کندتر از بسیاری از کشورهای عربی مجاور بود . در سال 1979 تعداد مؤسسات صنعتی به 2586 واحد کاهش پیدا کرد در حالی که در سال 1969 این تعداد 4009 واحد بود . یعنی در ده سال معادل 5/35 درصد کاهش یافت .

این کاهش نتیجه ادغام یا تمرکز نبود بلکه نتیجه بسته شدن این کارگاهها و عدم سرمایه گذاری داخلی در آنها به دلیل مالیاتهای سنگین از طرف اسرائیل بود . همچنین تنگناهایی که همیشه مقامات اشغالگر ایجاد می کردند .

همچنان کارگاههای صنعتی در کرانه غربی کوچک و از نظر سرمایه ضعیف است . در 43درصد از کارگاههای صنعتی موجود در کرانه غربی ( بجز قدس غربی ) بجز صاحبانشان کسی دیگر در آنها کار نمی کند و کسی خارج از خانواده در این مؤسسات نمی تواند مشغول به کار شود .

میزان کارگاههای صنعتی که فقط یک نفر در آن کار می کند در سال 1979 به 5/26درصد مجموع کارگاههای صنعتی کرانه غربی رسید . اما نسبت کارگاههایی که در آنها کمتر از چهار کارگر کار می کند در همان سال به 68 درصد و کارگاههایی در آنها بین 44 تا 10 کارگر کار می کند به 7/24 درصد و کارگاههایی که در آنها بیش از 10 کارگر کار می کند به 3/7 درصد رسید . در حالی که کارخانه هایی که در آنها بیش از 100 کارگر کار می کردند هفت کارخانه بود .

%%%محل جدول%%%

میزان سرمایه های به کار گرفته شده در پایان دهه 1970 در بخش صنایع کرانه غربی به حدود 50 میلیون دینار اردنی که به مقدار اساسی در کارگاههای صنعتی مختلف پراکنده شده برآورده شده است . 8/64 درصد از این سرمایه در کارگاههای صنعتی که کمتر از چهار کارگر در آنها کار می کند به کار رفته و 60درصد از مجموع صنایع پابرجا با سرمایه کمتر از پنج هزار دینار و 5/3 درصد از مؤسسات صنعتی در کرانه غربی با سرمایه بیش از 50 هزار دینار کار خود را شروع نمودند .

اما سهم تولید صنعتی از کل تولید سال در کرانه غربی دلیل شرایط دشواری که صنایع با آن روبه روست رو به کاهش مداوم است . رشد صنعتی ضعیف تر از بخشهای تولیدی دیگر است و در نتیجه سهم صنعت از مجموع تولید سالانه از 6 درصد سال 1975 به 4/4 درصد سال 1979 کاهش یافته است .

2 - بخشهای اصلی صنایع :

این بخشها عبارتند از :

1 ) صنایع غذایی :

این بخش از صنعت با شاخه های متعدد و زیادش در شهرهای مختلف کرانه غربی پراکندهاست . مهمترین صنایع غذایی موجود عبارتند از : شیرینی ، روغن ، چربی ها ، بسته بندی ، ماکارونی ، آرد و مشروبات .

این صنعت بیشترین تأثیر را از اشغال صهیونیستها و رقابت صنایع غذایی آنها پذیرفت ، تعداد کارگاههای این صنعت و تعداد کارگران آن در سال 1979 نسبت به 1969 تقریبا چهار برابر کاهش یافت ، این صنعت 9/9 درصد از مؤسسات صنعتی در کرانه را تشکیل می دهند و حدود 1/15درصد افراد شاغل در صنعت کرانه غربی را دربر می گیرد .

این بخش از صنعت ، کارخانه های بزرگی در مقیاس با کرانه را دربر می گیرد . از مهمترین این کارخانه ها شرکت روغنهای نباتی نابلس است که در سال 1953 با سرمایه های داخلی و سهام حکومت اردن تأسیس شد . تولید اصلی این کارخانه روغن نباتی است که بیشتر آن به اردن صادر می گردد .

قرار بود که این کارخانه برای تولید خود متکی بر روغنهای داخلی باشد ، اما اکنون این کارخانه متکی بر روغنهای وارداتی است . حدود 250 کارگر ( سال 1980 ) در این کارخانه کار می کنند .

از دیگر کارخانه های غذایی مهم ، کارخانه سلفانا در رام الله است که شکلات تولید می کند و در سال 1954تأسیس شد . در سال 1980 در این کارخانه حدود 120 کارگر ( سال 1980 ) مشغول به کار بودند . این کارخانه مواد خام خود را از خارج وارد می کند .

با توجه به آنکه بخش بزرگی از تولیدات این کارگاه به اردن صادر می شود و بقیه در کرانه غربی و نوار غزه فروخته می شود پیشرفت مهمی در بهبود تولید ، صورت گرفت . از دیگر کارخانه های مهم همچنین کارخانه رشته های ماکارونی در بیت ساحور و کارخانه های بسته بندی و سبزیجات در الخلیل است .

2 ) صنایع ریسندگی و پوشاک :

این صنعت در سال 1979 شاخه تولید صنعتی اصلی را تشکیل داد زیرا حدود 5/21 درصد از کارگران شاغل صنعتی را در خود جای دادند که این مقدار بالاترین نسبت بین شاخه های صنعتی دیگر است . نسبت مؤسسات صنعتی ریسندگی پوشاک به 4/19 درصد از مجموع مؤسسات صنعتی است .

این صنعت با صنعت کفش تنها صنایعی هستند که در آنها پیشرفت نسبی رخ داد و سرمایه به کار گرفته شده در این دو بخش از صنعت افزایش یافت و تولید در آنها گسترش یافت و مؤسسات صنعتی متوسط در این دو بخش پیدا شد و بسیاری از مؤسسات کوچک متلاشی شدند .

علت پیشرفت در این دو بخش صنعتی برمی گردد به ارتباط مستقیم این دو صنعت با صنعت پوشاک و کفش صهیونیستها و سیطره داشتن صنعت صهیونیستی بر این دو صنعت به شکلهای مختلف . کارخانه های بزرگ صهیونیستی از خلال قراردادهای مخصوص کالاهای نیمه ساخت را به کارخانه های فلسطینی می دهند و این کارخانه ها این کالاها را تکمیل نموده و به همان مؤسسات برمی گردانند .

صنایع صهیونیستی در این زمینه از ارزانی نیروی کار عربی مخصوصا زنان استفاده می برد . اما بحران اقتصادی شدیدی که صنعت ریسندگی و پوشاک اسرائیل درگیر آن است در کارخانه های عربی تأثیر منفی می گذارد .

از بزرگترین کارخانه های لباس در کرانه غربی کارخانه " وهبته للخیاطه " در نابلس است که در سال 1964تأسیس شد و در سال 1980 قریب به 80 کارگر که بیشترشان زن بودند در آن کار می کردند .

همچنین کارخانه " ریسندگی ابوعیطه " در بیت ساحور ، که لوازم تریکو را در خانه ها توزیع می کند و زنها در داخل خانه هایشان بدون نیاز به کارخانه ، پوشاک درست می کنند و تعداد کارگران زن داخل خانه ها که تابع این کارخانه هستند به 100 کارگر می رسد .

3 ) صنعت پوست و کفش :

با توجه به جدول ، قدرت تولید صنعتی در کرانه غربی ملاحظه می شود که تعداد کارگاههای تولید کفش به نسبت 44درصد کاهش یافته در حالی که تعداد کارگران در آن ثابت باقی مانده اند . علت آن برمی گردد به شکل تولید جدید که قبلاً در صنعت پوشاک بدان اشاره شد و ارتباط این صنعت با تولید صهیونیستها تولید شکل مدرن کفش .

همه اینها منجر به کاهش یا بسته شدن کارگاههای کوچک شده و صاحبان اینها به کار در مؤسسات صنعتی بزرگ که قادر به رقابت هستند جذب شدند . سهم کارخانه های کفش از مجموع کارخانه های کرانه غربی سال 1979 ، 8/10درصد بود که 6/8 درصد از مجموع افراد شاغل در بخش صنعت در این کارخانه ها مشغول به کار بودند .

4 ) صنایع خانگی و چوبی :

علت کاهش تعداد مؤسسات صنعتی لوازم خانگی و چوبی و همچنین کاهش کارگران اشتغال به آنها برمی گردد به رقابت لوازم خانگی وارداتی از خارج و لوازم خانگی سنگی و تجارت لوازم خانگی مستعمل که به شکل وسیعی در کرانه غربی و نوار غزه به علت بالا بودن قیمتها وجود دارد .

اما صنایع چوبی و لوازم منزل همچنان مرکز مهمی بین صنایع دیگر کرانه غربی را اشغال می کند و این بخش از صنعت 4/16 درصد از کارگران شاغل در صنعت را دربر می گیرد و با این ترتیب این بخش از صنعت هشتمین مرکز بین بخشهای صنعتی دیگر را اشغال می نماید .

5 ) صنایع ابزار مهندسی :

به دنبال تلاشهای شخصی و تصمیم بسیاری از مهندسین فلسطین و کارگران ، بخشهای جدیدی برای تولید ابزار در کرانه غربی پیدا شد و بخشهای صنعتی ابزار قدیمی پیشرفت کرد .

از مهمترین این ابزار صنعتی ، صنایع قطع لوازم ماشین و صنعت گرم کن و سردکن و آبگرمکن های خورشیدی و ابزار قطع کننده و سیمها و ماشین چرخ گوشت برقی و دیگر دستگاههای برقی و غیره را می توان نام برد . اما همچنان این صنایع به علت نیاز به سرمایه های بزرگ و رقابت صنایع صهیونیستی و صنایع خارجی ضعیف است .

6 ) صنایع شیمیایی :

این صنایع شامل موارد ذیل می باشد :

صنایع داروسازی : تا سال 1967 صنعت داروسازی در کرانه غربی وجود نداشت . تعدادی از داروخانه ها و پزشکان فلسطین به منظور مقابله با افزایش داروهای صهیونیستی تصمیم به تأسیس تعدادی کارخانه تولید دارو گرفتند . این کارخانه ها بیشتر در منطقه رام الله متمرکزند . تا سال 1980 تعداد آنها به هفت کارخانه رسید در مجموع آنها 250 کارگر مشغول به کار شدند .

تولید داروی فلسطین 30 درصد از نیاز بازار داخلی کرانه غربی و نوار غزه را تأمین می کند ، تولید کارخانه ها در سال 1980 به حدود چهار میلیون قطعه دارو در اشکال مختلف رسید ، اعم از قرص و شربت و مایعات ، پماد و قطره و غیره این کارخانه ها از ابزار جدید در تولید خود استفاده می کنند که خیلی خوب هستند . مشکلات صنعت داروسازی یکی تراکم بازار مصرف و ضعف سرمایه ها و رقابت صهیونیستها است .

صنایع پلاستیک : شش کارخانه پلاستیک سازی در کرانه غربی وجود دارد که تا سال 1980 ، 40 نوع تولید داشت و سه بخش کلی را پوشش می دهد که عبارتند از : پلاستیک و اسفنج و فرش . بزرگترین این کارخانه ها در بیت ساحور واقع شده است .

این کارخانه در سال 1958 تأسیس شد و تعداد کارگران آن بیش از 120 کارگر است و این یکی از کارخانه های بزرگ کرانه غربی است و قسمت بزرگی از تولیدات آن به اردن صادر می شود . یک کارخانه پلاستیک سازی بزرگ دیگری نیز در نابلس وجود دارد ( 100 کارگر ) و سومین آن در قدس ( 80 کارگر ) قرار دارد .

صابون و روغن : صنعت صابون از صنایع دستی در کرانه غربی است ، به ویژه در نابلس که 90درصد از کارگاههای صابون سازی در آن تمرکز یافته است . این صنعت بر روغن محلی و روغنهای وارداتی متکی است همچنین ابزار کارخانه های غیرپیشرفته در آنها به کار گرفته شده است .

اما کارگاههای روغن کشی تعدادشان در نقاط مختلف کرانه غربی در سال 1978 به 272 کارگاه رسیده که حدود 2648 کارگر در آن مشغول به کار هستند . کار در این کارگاهها فصلی است که هر کارگری بیش از متوسط 18 روز کار نمی کند . این روزها به موسم چیدن زیتون در پاییز مرسوم است .

کار در کارگاههای روغن کشی متکی بر موسم زیتون است که تولیدش هر ساله مختلف است گاهی یک سال تولید خوب است و یک سال تولید کم است . در سال 1975 نزدیک به 3571 تن زیتون فقط در کرانه غربی چیده شد . در سال 1976 این رقم تولید حدودا ده برابر شده و به 31561 تن و در سال 1978 تولید به 50839 تن رسید . پس از آن در سال 1979 میزان تولید به 9771 تن زیتون کاهش پیدا کرد .

با این نوسانات تولید روغن زیتون نیز کم و زیاد می گردد . بعد از اینکه در سال 1978 حدود 12685 تن روغن تولید شد ، تولید روغن در سال 1979 به 3288 تن کاهش پیدا کرد . 64 درصد کارگاههای روغن کشی کرانه غربی در منطقه نابلس قرار دارد که معادل 63 درصد روغن کرانه غربی را تولید می نماید .

7 ) تولید نیروی برق :

تنها منبع نیرو در کرانه غربی سوخت نفتی است که مولدهای مخصوص را می چرخاند . قبل از سال 1967 در کرانه غربی هشت ایستگاه تولید برق وجود داشت که در شهرهای اصلی مختلف پراکنده بودند .

هنگامی که این منطقه اشغال شد ، اشغالگران با روشهای مختلف سعی در اشکال تراشی در راه تولید برق عربی تا شهرها و روستاهای عربی را به شبکه برق اسرائیل وصل کنند .

به استثنای اینها ، نیروی برق توسط مولدهای با سوخت نفت در ایستگاههای بزرگ مانند ایستگاه شرکت برق قدس و ایستگاه تولید برق نابلس تولید می شود ، یا در مولدهای کوچکتر که در شهرهای با حجم متوسط و روستاهای مختلف پراکنده است .

شرکت برق قدس : این شرکت در سال 1928 تأسیس شد و منطقه امتیاز آن به اندازه مساحت دایره ای است که نصف قطر آن 20کیلومتر است و مرکز آن گنبدالصخره در قدس می باشد . در سال 1957 این شرکت کار خود را از سر گرفت و شهرهای قدس ، رام الله و بیت لحم و اریحان را دربرمی گرفت .

این شرکت پس از اشغال قدس از ثبت خود به عنوان شرکت اسرائیلی خودداری نموده است . اشغالگران روشهایی همانند فشار و تنگنا قرار دادن و ایجاد رعب و وحشت زیاد برای مسلط شدن بر این شرکت به کار گرفتند . در پایان سال 1979 حکومت اسرائیل اخطاریه ای برای تصفیه شرکت صادر کرد . اما اداره شرکت و کارگرانش و مردم فلسطین با این اخطاریه به مخالفت پرداختند و آن را بی اعتبار ساختند .

ایستگاه تولید برق در شهرداری نابلس : این ایستگاه در سال 1956 تحت نظر شهرداری نابلس ایجاد شد . مقامات اشغالگر به طور مداوم جلو پیشرفت این ایستگاه را می گرفتند تا نابلس را به شبکه برق اسرائیل ارتباط دهند . اما تلاشهای اعراب توانست این ایستگاه را حفظ نماید و باعث پیشرفت نیروگاه گردد .

به طوری که قدرتش از هنگام تأسیس آن و به دنبال توسعه آن در سال 1981 به 23 مگاوات رسید . در نتیجه این نیروگاه توانست برق را به شهرها و روستاهای شمال کرانه غربی برساند . تا سال 1981 این نیروگاه برق دو شهر نابلس و عنبتا و 14 روستای واقع در منطقه کرانه غربی را تأمین می کرد و شهرداری نیز سعی کرد تا نیاز تمام شمال کرانه غربی را برطرف سازد .

8 ) صنایع مصالح ساختمانی :

به دنبال افزایش مهاجرت فلسطینیان به کرانه غربی و نوار غزه از سال 1948 این صنعت رونق گرفت به طوری که عمران و آبادانی در بیشتر شهرهای کرانه غربی و روستاهایش توسعه یافت . علاوه بر آن تعداد ساکنان خود منطقه نیز در حال افزایش بود . این صنعت بر موارد اولیه داخلی که در ارتفاعات و تپه های کرانه غربی اعم از سنگهای آهکی و شن و غیره پیدا شود ، متکی است .

3 - توزیع جغرافیایی تولید صنعتی در کرانه غربی :

در نتیجه شرایط اقتصادی و تاریخی و سیاسی موجود ، تولید صنعتی در کرانه غربی برحسب مناطق متفاوت است . بهترین مرکز تولید صنعتی در الخلیل و نابلس و قدس و رام الله و بیت لحم وجود دارد .

1 ) شهر الخلیل :

در سال 1978 حدود 28درصد مجموع مؤسسات صنعتی کرانه غربی در الخلیل متمرکز بود . اما بیشتر این کارخانه ها کوچک بودند به طوری که در هر یک کمتر از 9 کارگر مشغول به کار بود . مهمترین صنایع متمرکز در الخلیل عبارتند از صنایع کفش و پوست ، لوازم منزل ، منسوجات ، مواد ساختمانی و شیشه رنگی که داخل در صنعت جهانگردی است . شغل آهنگری نیز در الخلیل پراکنده است .

به تدریج کارخانه هایی با حجم متوسط که هر یک از آنها بین 20 تا 49 کارگر مشغول به کار هستند در منطقه ایجاد شد شد و توسعه یافت . از جمله کارخانه تولیدچرخ گوشت برقی و کارخانه سیمها و کابل های برقی بیت أومر . کارخانه بزرگ سیمان در الخلیل که قسمت زیادی از نیاز کرانه غربی و نوار غزه در زمینه سیمان را برطرف کرد .

2 ) شهر نابلس :

یکی از شهرهای قدیمی صنعتی در کرانه غربی است . در سال 1978 حدود 20درصد از مجموع مؤسسات صنعتی کرانه غربی در این شهر بود که بیشتر آنها کوچک بودند . مهمترین صنایع موجود در نابلس عبارت است از صنعت پوشاک و تریکو و پوست و کفش و تعویض لوازم یدکی اتومبیل و سنگهای معدنی و مواد ساختمانی . صنایع مونتاژ ( دستی ) که در نابلس معروف است عبارت است از صنعت شیرینی سازی و صابون سازی و روغن گیری .

در نابلس بزرگترین مؤسسات صنعتی کرانه غربی وجود دارد ، مانند نیروگاه تولید برق و کارخانه تولید روغن نباتی و پلاستیک و کارخانه تولید پوشاک و غیره .

3 ) قدس :

در قدس و اطراف آن 7/14 درصد از مجموع مؤسسات صنعتی کرانه غربی قرار دارد . مهمترین این صنایع پراکنده عبارتند از لوازم خانگی و پوست و آهنگری و تعمیرات اتومبیل و صنعت توریستی . بیشتر این کارگاههای صنعتی کوچکند اما در قدس تأسیسات صنعتی بزرگی نیز مانند شرکت برق و شرکت توتون و شرکت پلاستیک وجود دارد .

4 ) بیت لحم :

این شهر از شهرهای قدیمی صنعتی کرانه است و سه شهر بیت لحم ، بیت ساحور و بیت جالا را دربر می گیرد . مهمترین تولیدات صنعتی این منطقه و از هم پراکنده تر صنعت سرزمینهای مقدس است که 27 درصد از مجموع تأسیسات صنعتی منطقه کرانه را دربر می گیرد . از دیگر صنایع مهم بیت لحم ، صنعت لباس ، تریکو ، لوازم خانگی ، آهنگری ، مواد ساختمانی و سنگ است .

این منطقه با داشتن کارگاههای صنعتی با حجم متوسط متمایز است مانند کارخانه پلاستیک سازی وکارخانه داروسازی و کارخانه پوشاک و توتون و دو کارخانه ماکارونی و کارخانه تولید آبگرمکن خورشیدی .

5 ) رام الله :

این شهر از نظر بزرگی مؤسسات صنعتی اش معروف است . مهمترین این مؤسسات در منطقه عبارتند از کارخانه سلفانای شیرینی سازی ، کارخانه بیرزیت داروسازی ، شکستنی جات و چاپ . در کنار آن شغل های آهنگری و تعمیر اتومبیل و کارخانه های خانگی و سنگ و پوشاک .

4 - صنایع در نوار غزه :

پیشرفت تولید صنعتی در نوار غزه از زمان اداره این منطقه توسط مصر ( 1967 - 1948 ) شروع شد . این پیشرفت به دلایلی ضعیف تر از کرانه غربی بود : مهمترین علت اینکه نوار غزه به دلیل کمبود واردات صنعتی و ضعف سرمایه گذاری بهره ور در آن ، اقتصادش اولاً برگشت مرکبات و ثانیا بر تجارت استوار بود . بنابراین نقش تولید در مجموع تولید ملی ضعیف بود و از 3/3 درصد کل تولید سال تجاوز نمی کرد ( سال 1966 ) .

میزان کارگاههای صنعتی در نوار غزه در سال 1967 حدود هزار واحد برآورد شده که اکثر آنها فنی بود تعداد کارگاههایی که در آنها بیش از 10 کارگر کار می کردند از یازده مؤسسه صنعتی تجاوز نمی کرد .

نوار غزه نیز همچون کرانه غربی از اشغال رنج می برد . اما تلاشهای فردی داخلی در به حرکت درآوردن چرخ تولید صنعتی در نوار غزه به بالاترین حد از آنچه در کرانه بود رسید .

سهم صنعت از کل تولید ملی در نوار غزه در سال 1979 حدود 1/7 درصد بود در حالی که این میزان در کرانه غربی حدود 4/4 درصد بود . ترکیب و شکل تولید در نوار غزه اغلب مصرفی است . تولیدات در نوار غزه کمتر از تولیدات کرانه غربی تنوع داشت زیرا بسیاری از تولیدات کرانه غربی در نوار غزه پیدا نمی شد .

یک تغییر نوعی در تولیدات صنعتی در نوار غزه رخ داد ، تعداد مؤسسات صنعتی که در آنها بیشتر از ده کارگرمشغول کار هستند از یازده مؤسسه صنعتی در سال 1969 به 92 مؤسسه صنعتی در سال 1979 افزایش یافت که در 30 مؤسسه آن بیشتر از 21 کارگر در هر مؤسسه مشغول کار بودند یک تحول نوعی نیز در کارخانه های کفش و پوشاک صورت گرفت ، به طوری که هم اکنون در غزه دو کارگاه وجود دارد که در هر یک بیش از 21 کارگر مشغول کار هستند .

حدود 54 کارگاه لباس و کفش وجود دارد که در هر یک بیش از ده کارگر مشغول کار هستند . علت این پیشرفت در این دو بخش صنعتی همان دلایلی است که قبلاً در مورد پیشرفت این دو رشته صنعتی در کرانه غربی ذکر گردید .

علی رغم این رشد و پیشرفت مؤسسات صنعتی نوار غزه همچنان کوچک باقی می مانند . به طوری که تعداد مؤسسات صنعتی که فقط صاحبان آنها مشغول به کار هستند ، 5/46 درصد مجموع مؤسسات صنعتی نوار غزه است . در حالی که نسبت مؤسسات صنعتی که فقط در آنها یک کارگر بیشتر مشغول کار است به 5/30 درصد مجموع مؤسسات صنعتی نوار غزه می رسد .

تعداد مؤسساتی که در آنها کمتر از هشت کارگر مشغول به کار هستند در سال 1979 به 6/80 درصد از مجموع مؤسسات صنعتی نوار غزه می رسد . در نوار غزه هیچ کارخانه ای که تعداد افراد شاغل در آنها بیش از 50 درصد کارگر باشد پیدا نمی شود .

%%%محل جدول%%%

5 - وضع کنونی تولید صنعتی در کرانه باختری و نوار غزه و راه حل های آن :

طبیعی است که بخش صنعت در مناطق اشغالی نقش فعالی در تثبیت پایداری ملت فلسطین در مناطق اشغالی ایفا می کند . از اینجاست که تمسک به این شاخه تولیدی و پشتیبانی آن از سوی اعراب لازم می شود و از اینجاست که برنامه ریزی مستمر صهیونیستی برای از بین بردن این بخش و نابودی آن به روشها و راههای مختلف قابل توجیه می شود .

مشکلات اساسی در راه تولید صنعتی از ناحیه اشغالگران ایجاد می گردد که این اشغالگران مالیاتهای سنگین بر این بخشهای صنعتی تحمیل می نمایند و در راه رسیدن به آن وسایل پشتیبانی و مواد خام و ابزار صنعتی محدودیت ایجاد می کنند و تشریفات گمرکی سنگینی که مانع از صادرات و یا فروش تولیدات می گردد ، تحمیل می نمایند .

وضعیت اقتصادی بی سامان رژیم صهیونیستی به شکل روشن و عمیق در تولید صنعتی مناطق اشغالی اثر گذاشته و نرخ تورم بالا را در اسرائیل موجب شد به طوری که این نرخ در سال 1980 به 132 درصد ( بالاترین نسبت در جهان ) رسید و همراه با آن ارزش هر پول اسرائیلی در خلال سالهای اشغال کاهش مستمری داشت ، تا حدی که سرمایه های عربی که در صنایع به کار گرفته شده بود کاهش یافت و آثار آن به شکل واضح در نیروی کار کارخانه های مختلف در مناطق اشغالی ظاهر شد .

در گزارش کمیته صنعتی کرانه غربی آمده که 28 درصد از کارخانه های کرانه غربی با کمتر از 50 درصد از نیروی خود ( ظرفیت خود ) مشغول به کارند و 20درصد از کارخانه ها با کمتر از 90درصد نیروی خود ( ظرفیت خود ) مشغول به کارند .

وضعیت صنعت در سایه اشغال نگران کننده است ، اشغالگران صهیونیستی با روشهای مختلف سعی دارند که در این شاخه تولیدی دست برده و آن را در خدمتاهدافشان به کار گیرند به چند علت که مهمترین آنها عبارت است از :

  1. اشغالگری صهیونیستی فقط استعمارگری اسکانی نیست بلکه استعمار اقتصادی نیز هست و با مناطق اشغال همانند مستعمراتی رفتار می کنند که قصد بهره وری از آنها و غارت ثروتهای داخلی آنها را دارند . اقتصاد مناطق اشغالی را به اقتصاد خود ملحق کرده اند و آنها می دانند که مناطق اشغالی ( با یک میلیون و 250 هزار جمعیت ) بازار مصرف بزرگی برای تولیداتشان هست و این مناطق از نظر حجم معاملات تجاری با رژیم صهیونیستی در مرکز اول قرار داد ، در سال 1379 کرانه باختری و نوار غزه 88 درصد از نیازهایشان را از اسرائیل وارد کردند که سهم مواد صنعتی از این مقدار 85 درصد بود .

در همان زمان 64 درصد از مجموع صادرات مناطق اشغالی به اسرائیل می رفت و کفه بازرگانی در طول سالهای اشغال به سوی منافع اسرائیل تمایلی داشت . در سال 1979 حجم واردات از رژیم صهیونیستی حدود 8/2 برابر حجم صادرات به اسرائیل بود . بنابراین اشغالگران صهیونیستی می بینند که پیشرفت اضافی تولیدی در مناطق اشغالی رقیب جدی برای آنها محسوب می گردد از این رو بر سر راه این پیشرفت مشکلی تراشی و مانع ایجاد می کنند .

  1. اشغالگران صهیونیستی از نیروی کار ارزان اعراب به صورت غیرانسانی و زیاد استفاده می کنند ، به طوری که سود صاحبان سرمایه صهیونیستی به خاطر کار نیروی کار اعراب افزایش می یابد .

تعداد افراد شاغل عرب در داخل رژیم صهیونیستی از 30000 در سال 1970 به حدود 113000 در سال 1979 افزایش یافت . سودهای سالانه ناشی از اختلاف دستمزدها در سال 1979 معادل 335 میلیون دلار آمریکایی برآورد شده که مساوی 67درصد از قیمت صادرات اسرائیلی به مناطق اشغالی است .

اتکای رژیم صهیونیستی بر نیروی کار ارزان اعراب افزایش می یابد ، بنابراین ترفندهای مختلفی به کار می برد تا از این منبع ارزان سودآور ، که ممکن است در صورتپیشرفت و حمایت از کارخانه های عربی به این کارخانه روی آورند ، محروم نگردد .

34 درصد از نیروی کار عرب شاغل در داخل رژیم صهیونیستی در سال 1980 در عملیات ساختمانی مشغول به کار گرفته شده بودند و 30درصد در صنعت و 22درصد از کشاورزی و 14درصد در بخش خدمات . کارگران عرب از کرانه باختری و نوار غزه در داخل رژیم صهیونیستی حدود 50درصد نیروی کار عربی کل سرزمینهای اشغالی را تشکیل می دهند .

  1. تداوم بی ثباتی اوضاع اقتصادی در مناطق اشغالی و کاهش فرصت کاریابی در آن ، ساکنان عرب این مناطق را وادار به ترک سرزمینشان برای امرار معاش بهتر می نماید و این خدمت بزرگی به نقشهای صهیونیستی به منظور دستیابی به زمین بدون ساکن است . بنابراین رژیم صهیونیستی اشغالگر برای رشد در زمینه تولید در مناطق اشغالی اشکال تراشی می نماید که این منجر به افزایش نسبت مهاجرت از مناطق اشغالی می گردد . به طوری که افزایش جمعیت در کرانه باختری و نوار غزه در سالهای 1979 - 1975 سالانه بین 5/1 تا 9/1 درصد بوده ، در حالی که می بایست براساس اختلاف بین میزان ولادت و مرگ و میر حداقل سالانه حدود 5/3 درصد باشد .

علت این کاهش به نرخ مهاجرتی که سالانه در حال افزایش است برمی گردد . در سال 1979 تعداد آن به 18 هزار نفر رسید که معادل 6/1 درصد مجموع ساکنان کرانه غربی و نوار غزه در همان سال است .

در صورتی که اگر صنایع حمایت نشود و تولید به صورت عام رشد نیابد و به فرصت کار جدید در مناطق اشغالی به طرق مختلف ایجاد نگردد ، سیل مهاجرت ادامه می یابد ، چیزی که به طور جدی پایداری مردم ساکن بر روی زمینشان را تهدید می کند .

این از مؤسسات رسمی عربی و مردمی ، افزایش سرمایه گذاریها و دادن وامهای بدون بهره به مؤسسات تولیدی در داخل را می طلبد و نیز تشویق تولیدات صنعتی کوچک و زیاد و توسعه و پیشرفت تولیدش که می تواندمکان تولیدات اسرائیلی را پر کند .

مآخذ :

  1. مجموعه مؤلفین : تاریخ الاقطار العربیه المعاصر ، موسکو .
  2. جامعه بیرزیت : تقریر مبدئی عن الاوضاع الاقتصادیة فی المناطق المسحلة ، 1978 .
  3. مصطفی ، ولید : بعض ملامح الهجرة من الضفة الغربیة و قطاع غزه ( 1967 - 1980 ) ، تونس .
  4. مصطفی ، ولید : مدینة بیت لحم ، دراسة اقلیسمیة ، 1964
  5. مجله الوطن العربی : شماره 89 - 1978 .
  6. عامری ، عنان : التطور الزراعی الصناعی الفلسطینی ( 1900 - 1970 ) ، بیروت 1974 .
  7. وزارت تبلیغات اردن : القطاع الصناعی ، عمان 1969 .
  8. دائره الاحصائات العامة : الدراسة الصناعیة لعام 1965 ، عمان .
  9. سعدالدین ، زیاد ( گردآوری ) : احتفال بافتتاح محطة تولید الکهرباء الجدیدة و الیوبیل الفضی لتأسیس مشروع کهرباء بلدیة نابلس ، ( 1956 - 1981 ) ، نابلس 1981 .
  10. Administered Territories Statistics Quarterly ( 1976-1977 ) . Jerusalem.
  11. Bakir Abu Kishk : Indurtrial Survey in the West Bank and Gaza Strip, A Study Prepared For Ecwa, 1981.
  12. Benefits and Burdens : A Report on the West Bank and Caza strip Economies Since 1967, NewYork 1977.
  13. Efram Orni and Elisha Efrat : Geoqraphy of Israel, Jerusalem 1976.
  14. Government of Palestince : A Survey of Palestine 1946.
  15. Hishame Awartani : A Survey of Industrise in the
  16. West Bank and Gaza Strip, Birzeit University 1979.
  17. Kurt Grunwald and Joachim O. Ronall : Indurstria Lization in the Middle East. New York 1960.
  18. Manuf a Cturinq Industry in Jordan, Amman 1962.
  19. Yehuda Karman : Israel, A Reqional Geoqraphy, Londen 1972.