انهدام و مصادره خانه ها در سرزمینهای اشغالی پس از 1967 ( سیاست - )

از دانشنامه فلسطین


الف - انهدام و تخریب خانه ها و آتش زدن چادرها در سرزمینهای اشغالی : هرتزل در کتاب خود " دولت یهود " می گوید : " اگر بخواهم خانه جدیدی در جای خانه قدیمی بسازم ، نخست باید خانه قدیمی را ویران کنم " . اسرائیل پس از سال 1948 این اصل را به طور عملی اجرا کرده است .

پس از جنگ 1967 ( نک : جنگ 1967 ) اسرائیل سیاست تجاوز و دست اندازی بر املاک اعراب ، مصادره زمینها ، غارت منابع طبیعی ، از بین بردن روستاها و منفجرکردن خانه ها را ادامه داد و قصدش از تخریب خانه ها این بود که ساکنان اصلی آنها را ناگزیر به مهاجرت گرداند و مهاجران یهودی را جایگزین آنها سازد . اقدام رژیم صهیونیسی به این کارها به دلایل سیاسی موقت یا مرحله ای نیست بلکه از ماهیت واقعی صهیونیسم ریشه می گیرد . هدف این سیاست دگرگون کردن محیط زندگی روستاهای عربی و ایجاد یک حصار مهاجرنشین به دور آنهاست تا مانع رشد طبیعی آنها گردد .

اسرائیل برای آنکه به فعالیت انهدامی و تخریبی خود وجهه و جنبه ای انتظامی ببخشد ، برای ویران کردن منازل و سوزانیدن چادرها بهانه های متعدد دارد . مثلاً ادعا می کند که تخریب خانه ها یا برچیدن چادرها مربوط به مقررات شهرنشینی است و به علت تخلف ساکنان آنها از مقررات شهرداریها صورت می گیرد . مثلاً ممکن است ساختمانی بدون پروانه ساخته شده یا روی زمین مصادره شده یا ممنوعه ای بنا شده باشد یا در محدوده راههای عمومی و میدانها و زمینهای اختصاصی راههای ارتباطی قرار گرفته باشد ، دستور تخریب از طرف حاکم نظامی صادر می شود و اجرای آن را نیروئی از ارتش و نیروهای امنیتی با استفاده از دستگاههای مکانیکی به عهده می گیرند . در حقیقت این سیاست اسرائیل در مورد روستاها و عدم انتشار نقشه های تقسیماتی و ایجاد کمبود در زمینها که برای ساختمان سازی اختصاص می یابد ، به دلیل مشکلاتی است کهمردم مناطق اشغالی را مجبور می کند تا بدون پروانه ساخت ( زیر فشار تراکم جمعیت و افزایش سالانه آن ) اقدام به ساختمان سازی کنند . هرچند که تهدید تخریب در هرزمان وجود داشته باشد .

دولتی که خود در زمان تخریب خانه ها بهانه اجرای قانون را مطرح می کند ، در همان زمان بسیاری از تازه واردان اسرائیلی را به نام " کارگران کشفیات باستانی " در بسیاری از اماکن ممنوع مانند مهاجرنشین شیلا ، ابقا می کند . انهدام خانه ها ، تخریب روستاها و سوزانیدن چادرها به بهانه هائی که به فعالیت عوامل مقاومت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی مربوط می شود ، انجام می گیرد . خانه هائی که منفجر می شود به کسانی تعلق دارند که مقامات اشغالگر آنها را به اجرای عملیات چریکی و یا به همکاری با مجریان آن متهم می کند یا کسانی که احتمال می رود با عوامل مقاومت ارتباط داشته باشند . در بیشتر موارد تخریب و ویرانی و آتش سوزی ، جنبه تنبیه دست جمعی به خود می گیرد . دستور انفجار و تخریب پس از موافقت وزیر جنگ از طرف حاکم نظامی صادر می گردد ، و عمل انفجار با دینامیت صورت می گیرد . گزارش عضو بین المللی " امنستی Amnesty " که در تاریخ 1/2/1979 در لندن منتشر شد ، اقدامات اسرائیل در اجرای احکام نظامی درباره غیر نظامیان را محکوم کرد .

اقدامات مربوط به انهدام و تخریب اماکن فلسطینیان را می توان به دوبخش اصلی تقسیم کرد :

  1. تخریب دسته جمعی روستاها و محله های مسکونی که عملیات آن بلافاصله پس از جنگ ژوئن 1967 آغاز شد و در ماههای پایانی همان سال شدت یافت . در این مدت مقامات اسرائیلی اقدامات تخریبی وسیعی را در چندین روستا و شهر عرب نشین انجام دادند که در اثر آن صدها خانه و مجتمع مسکونی در قسمتهای مختلف کرانه غربی و نوار غزه ویران شد .
  2. تخریب انفرادی خانه ها و چادرها . شمارخانه هائی که به این صورت تخریب شد ، داخل محدوده شهری نابلس به حدود 217 خانه و در خارج محدوده و روستاهای اطراف آن به 1200 خانه رسید . در جنین ، بیره ، رام الله ، بیت المقدم ، اغوار ، قلقیلیه و طولکرم نیز عملیات تخریب مشابهی انجام گرفت .

[[ پرونده : | ج4/ص 463 ]]

جمع منازل و واحدهای مسکونی که توسط مقامات اسرائیلی در فاصله سالهای 77 - 1966 در سرزمینهای اشغالی ویران شد ، به 7639 خانه برآورد شده است ، 3629 خانه در کرانه غربی ، 2500 باب در بخش غزه و بقیه 1500 واحد مسکونی بوده است . در یادداشتی که از طرف اتحادیه اسرائیلی حقوق انسانی و مدنی ( تل آویو ) درباره اقدامات اسرائیل در سرزمین های اشغالی ، به کمیسیون تحقیق وابسته به سازمان ملل همچنین به کمیته بین المللی حقوق بشر فرستاده شد چنین آمده است : " اسرائیل تا کنون 7554 باب خانه را در سرزمینهای اشغالی ویران ساخته و بیش از 16000 انسان را از مسکن محروم کرده است . تنها در قلقیلیه از مجموع 2000 خانه 850 باب ویران شده است " .

ب - مصادره املاک در سرزمینهای اشغالی :

از زمان تأسیس دولت صهیونیستی تاکنون ، سیاست الحاق زمینهای عربی و راندن ساکنان اصلی آنها یکی از برنامه های اساسی و استراتژیک صهیونیسم بوده که توجه رهبران آن را در داخل سرزمینهای اشغالی و خارج از آن به خود جلب کرده است . کشتار دیریاسین و امثال آن آغاز اجرای این سیاست برای بیرون راندن فلسطینیها و تخریب خانه ها و روستاهای آنان و ایجاد مهاجرنشینها به جای آنها بوده است ( نک : بیرون راندن اعراب از فلسطین ، سیاست - ) . پس از جنگ ژوئن 1967 توجه رژیم صهیونیستی به مصادره املاک اعراب ( زمینها ) در مناطق اشغالی افزایش یافت . برای وسیع تر کردن فعالیتهای مصادره و اجرای برنامه های اسکانی ، کمیته هائی تشکیل شد و برنامه هائی مقرر گردید . در داخل کابینه اسرائیل ، یک کمیته عالی برای امور اسکان تشکیل یافت و ریاست آن به آریل شارون وزیر وقت کشاورزی واگذار گردید . او طرح بزرگی را برای ایجاد تغییرات جغرافیائی ، و قوانین سکونت در سرزمینهای اشغالی تهیه کرد . مأموریتهای اسکانی دیگری نیز به سازمانها و جنبشهای افراطی مذهبی صهیونیستی داده شد . مشهورترین آنها جنبش " گوش آمونیم " بود که خود را برای خدمت به برنامه های توسعه طلبی و اجرای نقشه های اسکانی بسیج کرده بود . دولت ( اسرائیل ) از لحاظ تبلیغاتی و برای گمراه کردن آرای عمومی جهانیان مسئولیت تمام وقایع را به عهده این سازمانها می گذاشت و وانمود می کرد که مسأله توسعه طلبی و اسکان و تجاوز به زمینها مطرح نیست ، بلکه مسأله گروههائی از افراط گران مذهبی است که اصرار دارند در کرانه غربی مهاجرنشینهائی برپا دارند و خود را با آنچه که ( زمین اسرائیل ) می نامند مرتبط کنند . طرح عزر وایزمن وزیر جنگ سابق اسرائیل در مورد ایجاد شش شهرداری جدید در کرانه غربی و بیت المقدس و اسکان مهاجران یهودی در آنها که زیر شعار " خانه خود را با هرچه که می خواهی بنا کن " اجرامی شد ، یکی از قسمتهای یک برنامه کلی است که جنبش صهیونیستی برای اشغال زمینها و مصادره آنها و پاکسازی آنها از اعراب ، به قصد " ایجاد اسرائیل بزرگ " در سر می پروراند . مهم ترین جنبه در برنامه اسکان یهودیان مبتنی بر مصادره زمینهای عربی آنست که این مهاجرنشینها علاوه بر هدفهای غیر نظامی مانند یهودی کردن منطقه و تقویت و توسعه نواحی اشغالی ، دارند مراکزی نظامی به شمار می روند که در مناطق مقدم مستقر می شوند و وظایف جنگی به عهده می گیرند .

اسرائیل ، سیاست مستحکم کردن اشغال و دست اندازی به املاک اعراب را ادامه داده و قصد دارد با به کارگیری عوامل زیر ، یهودی کردن منطقه را عملی سازد :

  1. قوانین دوران قیمومیت انگلیسی ، به ویژه قانون موارد اضطراری که در سال 1945 صادر گشت و به دولت اجازه داد مجازاتهای سنگین بر افراد مخل امنیت تحمیل کند و هر خانه یا بنا را پس از حصول اطمینان از این که از داخل آن تیراندازی شده یا مواد منفجره پرتاب گردیده به تصرف خود درآورد . نماینده عالی انگلیس اختیار داشت که دستور تخریب آن بنا را بدهد و یا هرگونه که صلاح بداند از آن استفاده شود .
  2. مقررات قانونی انگلیس که در تاریخ اوت 1926 به تصویب رسید و به دولت اجازه می داد هر زمینی را که برای طرحها و اهداف و منافع عمومی لازم تشخیص دهد ، حتی اگر صاحب آن به فروشش رضایت ندهد ، به تصرف خود درآورد . مقامات اشغالگر صهیونیستی با استفاده از این قانون ، آن را در موارد زیر به اجرا گذارند :
    1. سلب مالکیت به بهانه استفاده از زمین در طرحهای دولتی یا خدمات عمومی ، همان گونه که در خان احمر ، نبی یعقوب ، لطرون ، رام و شعفاط روی داد .
    2. تصرف زمین توسط نظامیان و ایجاد خیابانهایی در اطراف آن برای بهره گیری نظامی .
    3. تصرف موقتی زمین به دلایل امنیتی که در بیشتر موارد به تصرف دائمی تبدیل می شود . علاوه بر آن گاهی با پرداخت مبالغ ناچیزی که با قیمت زمین برابر نیست ، از آن سلب مالکیت می شود .
  3. اجرای ماده 16 قانون تعدیل یافته فلسطین که به نماینده عالی انگلیس اجازه می داد با صدور یک فرمان هر زمینی را که بخواهد از حالت " میری - خالصه " درآورد و جنبه " ملکیت " به آن بدهد . بر اساس این قانون هزاران جریب زمین از دست صاحبان عرب آنها خارج شد .
  4. دستورات حاکم نظامی در مورد مسدود و ممنوعه اعلام کردن اراضی و مناطق ، دیوارکشی به دور آنها برای جلوگیری از ورود افراد ، یا تصرف و کشت زمینها و نیز تعطیل بسیاری از خانه ها و محلهای تجاری ، و اقدام مسئولان در دفتر نظارت براملاک اشخاص غایب ، به دخل و تصرفهای خود خواسته در تفسیر دستور شماره 58 حاکم نظامی که در سال 1967 صادر شده است .
  5. نقشه ها و شیوه هائی که اسرائیل از سال 1948 در مناطق اشغالی فلسطین به کار می برد تا ساکنان عرب را بترساند و آنها را وادارد که زمینها و خانه های خود را ترک کنند . در این صورت ، این افراد غایب محسوب شده و قانون املاک اشخاص غایب ( صادر شده در سال 1950 ) در مورد آنها به اجرا گذاشته می شد و دولت ، املاک و زمینهای آنان را برای خود ضبط می کرد .

اسرائیل با سیاستها و اقداماتی که از ژوئن 1967 در سرزمینهای اشغالی به کار بست توانست همه زمینهای دولتی را که مساحت آنها از نیم میلیون جریب بیشتر و معادل یک پنجم همه زمینهای کرانه غربی می گردید به تصرف خود در آورد . هزاران جریب دیگر را نیز مصادره و مساحتهای بزرگی را به بهانه مقاصد نظامی ممنوعه اعلام کرد . همچنین اقدام به استرداد زمینهائی نمود که مدعی بود قبل از سال 1948 یهودیان مالکیت آنها را داشته اند . صندوق ملی یهود ( کرین کایمت ) و نیز اداره مستغلات اسرائیل کوشش کردند تا با روشهای گوناگون و وسایل و نیرنگهای بسیار ، زمینهای بیشتری را به ویژه از مالکانی که در کرانه غربی غایب بودند ، خریداری کنند . صندوق ملی یهود به همین منظور و برای سرپوش گذاردن بر روی خرید زمینها و مخفی داشتن هویت خریداران ، شرکت ویژه ای را در ایالات متحده به نام " هیمانوتا " تشکیل داد و مأموریت خرید زمینهای کرانه غربی را به آن سپرد . بیشتر معاملات خرید ، یا از راه اجبار و قراردادن صاحبان آن در برابر امر واقع ، یا مصادره و یا تأسیس مهاجرنشینها روی آنها انجام می گرفت ، و یا از راه خدعه و نیرنگ با مکلف نمودن اشخاص ثالث غیر اسرائیلی به خرید زمین تا فروشندگان متوجه نشوند که زمین حقیقتا برای چه منظوری خریداری می شود .

اسرائیل ، از زمینهائی که در جنگ 1967 اشغال کرد تنها قسمت شرقی شهر بیت المقدس را رسما به خود ملحق کرد . اما چیزی نگذشت که مقاصد حقیقی اش درباره آن زمینها آشکار شد و این زمانی بود که اسرائیلیها در ژوئیه 1967 اولین مهاجرنشین خود را در سرزمینهای اشغالی بنا کردند . طی سالهای بعد نیز اسرائیل به تأسیس مهاجرنشینها ادامه داد تا آنکه شمار آنها در ماه مه 1978 به 90 مهاجرنشین رسید . از این تعداد 57 مورد در کرانه غربی ، 26 مورد در سینا و 7 مورد دیگر در غزه بود . این امر کاملاً آشکار می کند که اسرائیلیها در فرصت مناسب و با بهره گیری از سیاستهای خود که در کرانه غربی به کار بسته اند ، در صدد هستند سرزمینهای اشغالی را به اسرائیل بزرگ ملحق سازند ( نک : اسکان یهودیان پس از 1967 ) .

از سال 1967 تا کنون و در نتیجه وضع فعلی سرزمینهای اشغالی و ادامه تسلط اسرائیلیها بر آنها ، فلسطینیها همچنان زیر سلطه حاکمان نظامی بوده و از همه حقوق خود محروم مانده اند . آنها در برابر احکامی چون دستگیری یا تبعید که علیه شان صادر می شود یا مصیبتهایی که بر آنها وارد می شود ، مانند ویرانی خانه ها ، مصادره زمینها ، سوزانیدن محصولات و بریدن درختان ، مقام و مرجعی برای ارائه شکایت خود ندارند و از هیچ هیأتی نمی توانند استیناف احکام صادره را درخواست بکنند .

در اینجا اهمیت زمینهای اعراب برای طرحها و برنامه های اسکان یهودیان متوسط اسرائیلی در زمینهای اشغالی و نیز تأکید شدید آنها بر گسترش سیاست مصادره زمینها ، آشکار می گردد ، این یکی از مهم ترین و خطرناک ترین انگیزه ها و پایه های اساسی سیاست ایجاد واقعیتها و طرح ریزی برای الحاق است که اسرائیل در این مناطق پیاده می کند . این سیاست در کل ، با مطامع توسعه طلبانه که جزو جدایی ناپذیر نقشه استراتژیک نظامی و سیاسی صهیونیسم برای منطقه است ، سازگاری دارد .

[[ پرونده : | الثورة الشعبیه فی فلسطین/ص 185 ]]

اسحاق رابین ، هدف از عملیات مصادره زمینها و اسکان صهیونیستها را چنین توضیح داد : " هدف از اسکان در بیت المقدس آن بود که اکثریت یهودی در آن شهر حفظ شود " نیز آنکه " مهاجرنشینها بدین دلیل در خارج از خط سبز احداث شدند که خطوط رویاروئی در امتداد جولان و رود اردن و شرم الشیخ و نیز بیت المقدس و کوه خلیل ، تقویت گردد ، و منطقه ای که در جنوب غزه قرار دارد کاملاً بسته شود " .

گلدامایر نخست وزیر اسرائیل اساس سیاست اسرائیلی را چنین خلاصه کرد : " مرز آنجاست " که یهودیان زندگی می کنند و نه آن خطهائی که روی نقشه کشیده شده است " .

از زمانی که ائتلاف لیکود حکومت را در اسرائیل دست گرفت ، تمایل برای الحاق و تسلط بر زمینها و املاک شدت یافت و بعد از اجلاس کمپ دیوید و شروع مذاکرات مصر و اسرائیل همچنان رو به افزایش گذاشت . اسرائیلیها با پیش بینی آنکه فعالیت آنان در صورت انعقاد یک موافقتنامه صلح متوقف خواهد شد ، در تقویت و مستحکم کردن مهاجرنشینهای فعلی و گسترش آنها و نیز ایجاد مهاجرنشینهای جدید شتاب می ورزند . حدود 150 عرب از صاحبان زمینهای روستای حزما ، در شمال شرقی بیت المقدس ، یادداشتهائی از طرف حاکم نظامی در رام الله دریافت کردند که از آنها خواسته بود در دفتر وی حضور یابند ، زیرا " فرمان خرید " در مورد زمینهای آنها صادر شده و بنابر آنست که از آن زمین ها در توسعه محله نبی یعقوب در بیت المقدس ، استفاده شود . اریل شارون ، وزیر کشاورزی ، در برابر کنگره سیزدهم اتحادیه کشاورزان اعلام کرد که آنها می توانند ، بلافاصله ، در پشت خط سبز اقدام به تأسیس مهاجرنشینها کنند ، و هفت محل را به آنها پیشنهاد کرد که می توانستند در هر جای آن که خواسته باشند اقامت کنند . دادگاه عالی اسرائیلی ، دعوای مردم روستای عناتا در شهرستان رام الله در مورد مصادره 1700 جریب از زمینهایشان را رد کرد ، و در پاسخ اظهار داشت که " حاضر نیست در مسایل امنیتی ارتش مداخله کند " . بدین ترتیب این دادگاه سابقه خطرناکی به وجود آورد که به مقامات اسرائیلی فرصت می داد ، هرگاه بخواهند ، به بهانه های " امنیتی " زمینهای مورد نیاز خود را مصادره کنند .

در اواخر سال 1978 منطقه ای به مساحت 1000 جریب از زمینهای شهرک طوبا در شمال نابلس مصادره شد . در شهرک ساحور نیز مساحتی برابر با 1200 جریب مصادره و مسدود شد و ورود به آن ممنوع اعلام گردید . در شهر الخلیل ، ارتش ، منطقه ای به مساحت 3000 جریب را نرده کشی کرد و نیروهای زیادی را جلوی نرده مستقر ساخت . در تاریخ 15/1/1979 ، 38 خانوار عشیره عزازمه از اعراب بیرون رانده شدند ، خانه های آنان ویران گردید و گله های شان مشمول تصفیه گشت تا زمینه برای مصادره زمینهایشان فراهم گردد . موشه دایان در ماه اوت 1967 اظهار داشته بود " اگر ما کتاب مقدس را داریم ، و اگر خود را ملت کتاب مقدس بدانیم ، بر ماست که زمین کتاب مقدس را نیز به مالکیت خود درآوریم... زمین اورشلیم و جرون و اریحا و غیر آن . من راههائی را عرضه می کنم که آرزوی دیرینه پدران ما برآورده شود . کشورهای بیگانه باید بدانند سینا و بلندیهای جولان و تنگه های تیران و کوههایغرب اردن... ، گذشته از اهمیت استراتژیک آنها ، در طول تاریخ در قلب یهودیان قرار داشته است " .

مآخذ :

  1. آدامز ، مایکل : معاملة اسرائیل للعرب فی الارض المحتله ، مرکز الدراسات الفلسطینیه شماره 21 ، آذار - نیسان 1977 بغداد .
  2. مجله شؤن فلسطینیه : جدول شکایتهای ساکنان عرب کرانه غربی اشغالی ضد اقدامات وحشیانه رژیم اشغالگر قدس ، 1967 - 1971 - شماره 6 کانون الثانی 1972 ، بیروت .
  3. حمزه ، نسرین محمود : عملیات الاستیطان الاسرائیلی ، مجله مرکز الدراسات الفلسطینیه ، شماره 16 حزیران ، تموز 1976 ، بغداد .
  4. قهوچی ، حبیب : استراتیجیه الاستیطان الصهیونی فی فلسطین المحتله ، دمشق 1978 .
  5. گزارش وزارت خارجه آمریکا پیرامون معامله اسرائیل با ساکنان مناطق اشغالی ، روزنامه معاریو 7/2/1979 .