اردن ( فعالیتهای مقاومت فلسطین در - )
پس از جنگ 1968 اعراب و اسرائیل و استقرار نیروهای فلسطین و تعداد زیادی از فلسطینیهای آواره در اردن ، فعالیت سازمانهای چریکی فلسطینی این کشور که فاقد هماهنگی لازم با رژیم اردن بود ، نظم داخلی آن کشور را به هم ریخت . در این رابطه مقامات اردنی برای چاره جویی این مسأله کراراً با سران عرب تماس گرفته و با تشریح وضع داخلی کشور از آنان خواستند تا سازمانهای فلسطینی را از مداخله در امور داخلی اردن باز دارند . دولت اردن از تیراندزیهای حساب نشده کماندوها و فدائیان فلسطینی به اراضی اشغالی - فلسطین که از داخل سرزمین اردن انجام میشد . موجب زدوخوردهای مرزی و بمباران مراکز و روستاهای اردن توسط اسرائیل میگردید به شدت نگران بود و مایل بود که اقدامات چریکی کماندوهای فلسطینی با تصویب ستاد ارتش اردن صورت گیرد .
پادشاه اردن چون از تماس با سران عرب ، خصوصا جمال عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر ، نتیجهای نگرفت و نیز از اطلاعات محرمانهای که به دست آورده بود ، دریافت که کشورهای سوسیالیست عرب به طورغیر مستقیم از سران چریکهای فلسطینی و رهبر سازمان فتح در جهت برانداختن رژیم اردن پشتیبانی میکنند و با آگاهی کامل از اینکه نیروهای فلسطین اکثراً مستقر در شهرها و خصوصاً در پایتخت اردن به طور مسالمت آمیز حاضر به تخلیهی شهرها و سپردن قدرت به دست ارتش اردن نبودند ، یک سازمان نظامی مرکب از افراد داوطلب غیر نظامی به نام نیروی مخصوص برای جنگهای احتمالی و غیر منظم خیابانی به منظور مقابله با چریکهای فلسطین تشکیل داد و سرلشکر ناصرالدین به فرماندهی این نیروها گماشته شد و تعداد آنها تاسی هزار نفر افزایش یافت .
تعداد نیروهای سازمانهای فلسطینی در شروع جنگهای داخل با ارتش اردن بالغ بر 25 تا 30 هزا نفر بود و همچنین کمیتهی مرکزی سازمان نجات فلسطین ستادی برای نیروی پنجاه هزار نفری شبه نظامی ( میلیشیا ) از غیر نظامیان فلسطینی مقیم این کشور به وجود آورده و این افراد غیر نظامی را به تدریج تحت آموزش کماندویی قرار داده بود . ارتش 60 هزار نفری اردن از داخل کشور با یکصد هزار نفر نیروهای عراقی و چریک فلسطین و شبه نظامی میلیشیا مواجه بود و از خارج نیز یک لشکر سوری در مرز اردن ، امنیت این کشور را تهدید میکرد .
دفتر مرکزی سازمان فتح در عمان که بعد از نبرد کرامه حضور سیاسی - نظامی خود را در اردن تثبیت کرده بود به منظور تحریک افکار عمومی ، دولت اردن را به سازش با اسرائیل متهم کرد و مدعی شد که مقامات اردنی را به علت همکاری با ارتش اسرائیل ، از عملیات چریکهای فلسطینی علیه نیروهای اشغالگر جلوگیری میکنند . در تاریخ 16/3/49 ( ژوئن/1970 ) نیروهای الصاعقه وابسته به ارتش سوریه به طور ناگهانی در پایتخت اردن دست به خلع سلاح قوای پلیس و ژاندارمری و چریکهای دولتی زدند ، این حادثه موجب تکرار زدوخوردهایی بین نظامیان دولتی و نیروهای فلسطینی گردید . البته این نوع درگیریها بی سابقه نبود ولی این بار دامنهی آن در شهرهای عما ، زرقاء ، اربد ، رمثاء جرش و سلط ادامه یافت . این مسأله باعث شد تا رژیم اردن به راحتی ثابت کند که کشورهای سوریه و عراق سازمانهای فلسطینی چپی به رهبری جرج حبش و نایف حواتمه آتش افروزان جنگهای پراکندهی داخلی در اردن هستند . این زدوخوردها تا سپتامبر 1970 هیچ گاه به طور جدی متوقف نگردید و روز به روز دامنهی عملیات آن وسعت یافت تا به صورت یک جنگ عمومی داخلی در آمد .
در سحرگاه روز 26/6/49 ( سپتامبر 1970 ) نیروهای زمین اردن شهر عمان را که در تصرف فلسطینیها بود زیر آتش توپخانه و خمپاره انداز گرفت و تانکها از غرب به سوی داخل شهر شروع به پیشروی کردند . سایر واحدهای ارتش ، حلقهی محاصرهی شهر را تنگتر کردند و کلیهی معابر و راههای ورودی به پایتخت را بستند . چریکهای فلسطینی سخت مقاومت میکردند و متقابلاً کاخ سلطنتی ، ادارات و سفارتخانههای خارجی را زیر آتش خمپاره انداز 80 و 120 میلیمتری گرفته بودند . طی دو روز نبرد بیش از نیمی از شهر به دست ارتش اردن افتاد . رئیس جمهوری عراق و دولت سوریه ، اردن را تهدید کردند که اگر دست از حمله علیه چریکهای فلسطین برندارد ، اقدامات شدیدی علیه دولت اردن انجام خواهند داد ولی ملک حسین به این تهدیدها توجهی نکرد و به حملات خود ادامه داد . با حملات نیروهای هوایی اردن ، نیروهای عراقی به پادگانهای تعیین شده خود بازگشتند و از مداخله مستقیم در جنگ خودداری کردند ، ارتش سوریه نیز با مشاهدهی آثار شکست به نیروهایش دستور عقب نشینی داد .
در اسفند ماه1349 ( 1970 م ) شورای ملی فلسطین در قاهره تشکیل جلسه داد مهم ترین موضوعی که در این اجلاس مطرح گردید ، تشکیل جبههی واحدی از کلیهی سازمانهای فلسطینی و الحاق چریکها به ارتش نجات فلسطین بود . تعداد افراد ارتش نجات فلسطین بین هفت تا ده هزار نفر تخمین زده میشد . در این اجلاسیه موضوع اتخاذ روش سیاسی واحد از جانب همهی سازمانهای مقاومت فلسطین مطرح شد و چگونگی روابط آن با دولت اردن مورد بررسی قرار گرفت ، در پایان این اجلاس ضمن چشم پوشی از وقایع اتفاقیه ، تصمیم گرفته شد برای متوقف ساختن زدوخوردها بین نیروی مقاومت فلسطینی و ارتش اردن نسبت به رعایت مفاد قرار داد قاهره و عمان تلاش شود .
اردن ، پس از پیروزی بر سازمانهای چریکی ، در یک موقعیت خاص و انزوای سیاسی و اقتصادی قرار گرفته بود زیرا لیبی و کویت کمکهای مالی خود به اردن را متوقف کردند و سوریه و عراق راههای خود را بر روی اردن بستند و مشکلات اقتصادی فراوانی برای این کشور به وجود آوردند . در داخل اردن غائله چریکها هنوز کاملاً به پایان نرسیده بود اما از شدت عمل بیشتر علیه فلسطینیها در آن شرایط کاسته شده بود ، ولی همه روزه در پایتخت و جادههای اطراف شهرهای شمالی زدوخورد و آشوب و کشتار ادامه داشت . ملک حسین با توجه به این مشکلات مایل نبود مجدداً دست به یک جنگ داخلی مانند حوادث سپتامبر 1970 بزند ، وی ترجیح میداد با عملیات اجرایی علیه نیروهای فلسطینی و خسته کردن 5 هزار چریک فلسطین مستقر در اردن آنان را مجبور کند که به کشورهای سوریه و لبنان متواری شوند . بر اساس این نقشه ، ارتش اردن فشار خود را بر شهرهای شمالی افزود و حلقهی محاصره را به دور چریکها تنگتر ساخت و برای مخفی نگه داشتن این عملیات ، از ورود افسران کمیتهی نظامی هیأت عالی بازرسی سران عرب به مناطق جنگ زده جلوگیری نمود .
سرانجام در تاریخ 18/1/1350 زدوخورد بار دیگر به عمان کشیده شد . چریکهای فلسطینی که خود را در وضع متزلزلی میدیدند با موافقت قوای تأمینیه شروع به تخلیه بعضی از پایگاههای خود در عمان کردند و ملک حسین در 17/1/1350 طی بیاناتی اظهار داشت : اگر تا 22/8/1350 چریکهای فلسطینی بر اساس قراردادهای منعقده در قاهره و عمان سلاحهای خود را کاملاً بیرون نبرند ، دولت اقدام مقتضی را به عمل خواهد آورد . با این اخطار ، سازمان فتح به سرعت شروع به تخلیه باقی مانده پایگاههای خود در پایتخت کرد و فقط گروههای چپی نظیر گروه جرج حبش دست به عملیات پنهان در عمان میزدند . موافقت چریکهای فلسطینی با تخلیهی عمان از روی اظطرار بود ولی دست از مبارزه علیه رژیم اردن بر نداشتند . آنان با پشتیبانی سیاسی و نظامی دولتهای سوسیالیست عرب و تقویت مالی دولتهای سرمایه دار عرب سعی میکردند با تجدید قوا ، موقعیت خود را در شمال اردن و منطقهی مرزی بین سوریه و اردن حفظ نمایند . دولت اردن با اطلاع از این نقشه مرتباً چریکها را در جایگاههای کوهستانی شان و در خارج از شهرها مورد حمله قرار میداد .
ارتش اردن به منظور تحت فشار قرار دادن نیروهای فلسطینی ، ابتدا راههای اطراف این مناطق را بست و مانع رسیدن آذوقه به آنها گردید و با جلوگیری از رفت و آمد چریکها به شهرها روحیه آنها را تضعیف کرد . در تاریخ 4/2/1350 ارتش اردن موفق شد چریکهای فلسطینی را از اکثر شهرها به روستاهای اردن بیرون کند به طوری که قسمت اعظم آنها به سوریه و لبنان منتقل شدند . علی رغم وساطت کشورهای عربی نظیر تونس و مصر مخالفتهای شدید کشورهای تندرو با سوسیالیست عرب مانند سوریه ، عراق ، لیبی ، سرانجام دولت اردن موفق شد چریکهای فلسطینی را در اواخر بهار 1350 و پس از 9 ماه زدوخورد از خاک خود بیرون کند . نتیجهی تارومار شدن چریکهای فلسطینی در اردن این بود که تعداد آنها از 50 هزار نفر به 12 هزار نفر کاهش یافت و این عده نیز به مرور زمان با تحلیل در جامعهی اردن و حتی بعضاً در ارکان اداری این کشور جذب سیاستهای حاکم بر اردن شدند و زندگی مسالمت آمیز و بدون دغدغه خاطر و کار امرار معاش روزانه را جایگزین مقاومت ضد اسرائیلی و مبارزات مسلحانه علیه نیروهای صهیونیستی کردند . فعالیتهای سیاسی آنها به ویژه تحرکات گروههای چریک چپگرا نیز از سوی سازمان امنیت و ارتش اردن تحت نظارت و کنترل در امد .
در طول ده سال که از متوقف شدن فعالیت سیاسی - نظامی فلسطینیها در اردن میگذشت فقط چندین عملیات اجرایی توسط بعضی از افراد فلسطین علیه نیروهای اشغالگر صهیونیستی در کرانهی غربی رود اردن انجام گرفت و غیر از موارد یاد شده صحنهی سیاسی اردن شاهد فعالیت دیگری از جانب فلسطینیها نبود و اکثر فلسطینیهای ساکن اردن که حدوداً نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل میدادند با ورود به سازمانهای سیاسی و دولتی و یا بعضی از ارگانهای اردنی که با حضور فلسطینیها در این کشور مخالفتی نداشتند ، خود را از فعالیتهای سیاسی - نظامی کنار کشیدند .
مآخذ :
- کسمایی ، علی اکبر : مقاومت فلسطینی ، انتشارات بعثت 1354 .
- گزارشهای خبری خبرگزاری وفا ، ارگان سازمان آزادی بخش فلسطین .