اخوان المسلمین و قضیۀ فلسطین
شیخ حسن البنا در سال 1928 در شهر " اسماعیلیه " مصر جمعیت اخوان المسلمین را تأسیس کرد . وی در سال 1932 مرکز این جمعیت و فعالیتهای خویش را به قاهره منتقل ساخت . ولی جمعیت اخوان المسلمین تا هنگام انتشار هفته نامه " النذیر " در سال 1938 ، فعالیت گستردهای در صحنه سیاسی نداشت . تا آنکه طی اجلاس پنجمین کنگره جمعیت در ژانویه سال 1939 ، خط مشی فعالیت سیاسی آن تعیین گردید .
مسأله فلسطین مدتها پیش از این تاریخ ، نظر حسن البنا را به خود جلب کرده بود . تا آنجا که او را در اوائل دهه دوم قرن 20 و هنگامی که هنوز جوانی دانشجو در دانشکده علوم بود ، در مقالهای در مجله " الفتح " که " محب الدین خطیب " آن را منتشر میکرد ، خطر صهیونیستها را درباره فلسطین یادآور شده بود . حسن البنا از سال 1927 با " حاج امین الحسینی " مفتی قدس نیز آشنایی داشت .
با توجه به اهدافی که جنبش اخوان المسلمین بر آن استوار شده بود ، در سومین اجلاس عمومی آن ، مسأله گسترش فعالیت اخوان المسلمین به خارج از مصر مطرح شد . سوریه و فلسطین نیز از هدفهای نخستین چنین فعالیتهایی در نظر گرفته شده بود .
حسن البنا در سال 1935 اعلام داشت که دو تن از رهبران برجسته اخوان المسلمین یعنی برادرش " عبدالرحمان البنا " و " محمد اسعد حکیم " را برای گسترش پیام اخوان و تقویت روابط با مسلمانان بالد شام - سوریه ، فلسطین و لبنان - به منطقه اعزام داشته است .
دو فرستاده وی در همان ماه با مفتی " حاج امین الحسینی " ملاقات کردند . نامبرده نه تنها از فرستادگان با خوشرویی استقبال نمود ، بلکه در معرفی آنها به جمعیتها و شخصیتهای اسلامی در سوریه ، فلسطین و لبنان ، به آنها کمک فراوان کرد .
انتخاب " عبدالرحمان البنا " برای چنین مأموریتی ، بسیار حساب شده بود ، زیرا که وی برای مسأله فلسطین اهمیت زیادی قایل بود ، و در روزنامههای اخوان المسلمین مقالاتی دربارۀ آن منتشر میساخت .
پس از این دیدارها ، روابط بین " حسن البنا " و " مفتی قدس " مستحکم تر شد و نامه نگاری بین آن دو ، تا سال 1949 - یعنی تا هنگام شهادت حسن البنا - ادامه یافت . اصولاً اخوان المسلمین برای مفتی قدس احترام زیادی قائل بود . وی از جمله افرادی بود که به عنوان جانشین حسن البنا برای انتخاب به مقام مرشد کل اخوان المسلمین در اوائل دهه پنجاه مطرح شده بود . البته مفتی قدس هم به دنبال آغاز مرحله اول انحلال سازمان اخوان المسلمین و فعالیت دراز مدت اخوان المسلمین که تا کودتای عبدالناصر ( 1952 ) در مصر ادامه داشت ، از آنها حمایت میکرد .
با آغاز قیام همگانی سال 1936 در فلسطین ، اخوان المسلمین مصر تبلیغات خویش را به نفع قیام مردم فلسطین شروع کرد . در این راستا کمیتهای تحت عنوان ( کمیته مرکزی کمک به فلسطین ) تشکیل شد که ریاست آن را حسن البنا رهبر کل اخوان المسلمین به عهده داشت . از اقدامات این کمیته اعتراض به دولت انگلستان و دعوت به همیاری قضیه فلسطین در دانشگاههای مصر بود . در زمینهی نظامی نیز تعداد اندکی از نوجوانان وابسته به سازمان اخوان المسلمین مصر به تأسیسات و منافع یهودیان در فلسطین حمله بردند .
پس از جنگ دوم جهانی ، اخوان المسلمین مصر اقدام به اعزام فرستادگانی به فلسطین کرد که نه تنها برای تبلیغ و نشر فرهنگ اسلامی و مبارزه با صهیونیسم بلکه برای کمک به آموزش پیشاهنگان فلسطینی نیز مؤثر بوده است . یکی از افراد برجسته آنها ، شخصی بود به نام " محمود لبیب " افسر بازنشسته ارتش مصر که بر عملیات اعزام داوطلبان جوانان اخوان المسلمین نظارت داشت و فرماندهان واحدهای نظامی شان را به عهده گرفته بود . محمود لبیب سپس به سمت جانشینی رهبر کل اخوان المسلمین در امور نظامی منصوب گردید . لبیب در فلسطین علاوه بر آموزش نظامی نیروهای تعلیم نیافته ، وظیفه داشت میان دستهها و گروههای فلسطینی شبه نظامی مانند " النجاده " ( نک : نجاده ، سازمان - ) و " الفتوه " ( نک : فتوة ، سازمان - ) اتحاد و هماهنگی ایجاد نماید .
اخوان المسلمین در حمایت و پشتیبانی از اعتصاب سالهای 1936 - 1939 چه از طرق روزنامههای ارگان و به هدف آگاهی مردم از مسأله فلسطین و یا از طریق تشکیل کمیتههای جمع آوری کمکهای مردمی و تدارکات لازم برای تداوم اعتصاب ، تحرکات چشم گیر و گستردهای داشت . در تاریخ 7/10/1938 به منظور پیروزی ملت فلسطین ، کنفرانس " مجالس کشورهای اسلامی " را برگزار کرد . نمایندگان مجالس کشورهای اسلامی از جمله مصر ، عراق ، سوریه ، و لبنان و همچنین یک هیأت مردمی از فلسطین و نمایندگانی از طرف مسلمان مراکش ، هند ، یمن ، چین و چند کشور دیگر در آن حضور داشتند . این کنفرانس با صدور قطعنامهای ، وعده " بالفور " و تقسیم فلسطین را مردود و خواهان متوقف شدن مهاجرت یهودیان به فلسطین شد . " ریچارد میشل " در کتاب خود به این موضوع اشاره میکند که جنبش اخوان المسلمین از آن تاریخ ، مسأله فلسطین و مسأله اشغال مصر توسط انگلستان را به عنوان دو اصل مبارزه سیاسی خویش قرار داد . وی معتقد است که وجود این دو مسأله سبب اصلی تشکیل جناح نظامی در اخوان المسلمین که در سال 1937 به وجود آمد به شمار میآورد زیرا اهمیت و فعالیت جنبش اخوان المسلمین را در رابطه با مسأله فلسطین ، افزایش داد .
بدون تردید جو ترور و وحشت که به دنبال انقلاب سالهای 1936 - 1939 بر فلسطین تحمیل شده بود و نیز عقب نشینی جنبش سیاسی فلسطینی که تا نیمه دوم دهه چهارم قرن 20 ادامه داشت ، سبب گردید تا حسن البنا و اخوان المسلمین نتوانند طرحی را که نیمه دهه سوم در رابطه با گسترش فعالیت اخوان المسلمین در فلسطین آغاز کرده بودند ، ادامه داده و کامل کنند . اما به محض اینکه جو مساعد برای فعالیتهای سیاسی در پایان جنگ دوم جهانی به وجود آمد و علائم نزدیک شدن مرحله مبارزه در فلسطین ظاهر شد ، اخوان المسلمین نیز تلاشهای خویش را از سر گرفت ، تا اینکه سرانجام اولین هسته سازمانی آن در " قدس " تشکیل شد . البته این باعث نشد که اخوان المسلمین در داخل مصر از مسأله فلسطین دست برنداشته و یا فعالیتهای خود را دربارۀ مسأله فلسطین در مصر متوقف سازد ، بلکه فعالیت آن بیشتر گردید . مقالات منتشر شده در روزنامههای اخوان المسلمین در دهه چهارم ، میزان توجه و اهتمام نویسندگان اخوان المسلمین نسبت به مسأله فلسطین را کاملاً آشکار میسازد
در نوشتههای نویسندگان اخوان المسلمین ، اهمیت فلسطین به عنوان مرکز اولین قبله مسلمانان و سومین حرم شریف و نیز اهمیت " جغرافیای سیاسی و نظامی " آن در قلب منطقه عربی و اسلامی و نقش خاص آن به عنوان مرکز پیوند امت اسلامی ، اشاره شده است .
دفاع پر شور روزنامههای اخوان المسلمین -چاپ قاهره - و اهتمام آشکار این روزنامهها به فلسطین در افکار عمومی مردم فلسطین اثرات خاصی باقی گذاشت . زیرا این روزنامهها در شهرهای مهم فلسطین در دسترس همگان قرار داشت .
اما عوامل و مسایلی سبب شد تا گروههای اسلامی فلسطین تصمیم بگیرند پیرامون اندیشه اخوان المسلمین گرد هم آیند و به تأسیس شعبه اخوان المسلمین در قدس اقدام کنند . همان تکرار دیدارهای رهبران اخوان المسلمین از فلسطین و برگزاری اجلاسیهها و مراسم مختلف سخنرانی در فلسطین و نیز روابط استوار با مفتی قدس و برقراری روابط با هواداران مفتی در داخل فلسطین ، از جمله این عوامل و مسایل بوده است . حاج امین الحسنی مفتی قدس پس از شکست آلمان و پیش از اشغال " برلین " به وسیله متفقین در سال 1946 به قاهره رفته بود ، با استقبال بینظیر اخوان المسلمین روبه رو شد . روزنامههای ارگان آن ، از جمله روزنامه " اخوان المسلمین " برای وادار ساختن دولت مصر برای اعطای حق پناهندگی به مفتی فلسطین و اقامت وی در مصر ، کوشش قابل ملاحظهای را انجام داد .
از سوی دیگر ، از جمله مسایلی که سبب شد تا چنین روابطی در آغاز فعالیت اخوان المسلمین در فلسطین مؤثر واقع شود ، این بود که " جمال حسینی " نائب رئیس مجلس اعلای اسلامی قدس و قائم مفتی در تأسیس شعبه سازمان ، نقش مهمی ایفا کرد و در واقع نام وی به عنوان اولین عضو اخوان المسلمین در فلسطین ثبت گردید .
رهبری اخوان المسلمین در مصر ، با اعزام شخصیتهای مهم این سازمان به فلسطین و برگزاری نشستها و سخنرانیها و ملاقاتها ، همچنان با مراکز اسلامی و مردمی در فلسطین در ارتباط بود . درباره شخصیتهایی که به فلسطین اعزام شدند و اثرات مثبتی که در میان فلسطینیها از خود به جای گذاشتهاند ، میتوان " عبدالرحمان البنا " ( برادر مرشد عام ) ، " عبدالمعز عبدالستار " ، " عبدالعزیز احمد " و " دکتر سعید رمضان " ( داماد شیخ حسن البنا ) را نام برد .
برای فراهم ساختن مقدمات بازگشایی شعبه اخوان المسلمین در قدس " شیخ عبدالمعز عبدالستار " در سال 1946 به مدت دو ماه سرتاسر فلسطین را زیر پا گذاشت . همین شخص به نمایندگی از شیخ البنا ، مرشد کل جنبش اخوان المسلمین در بازگشایی شعبه قدس حضور یافت .
البته باید اضافه کرد که در همان هنگام که شعبه قدس در ششم ماه مه سال 1946 افتتاح میشد ، اخوان المسلمین فعالیتهای خود را برای تأسیس شعبههای دیگری از اخوان المسلمین در فلسطین ادامه داد . به طوری که این فعالیتها ، شهرهای " یافا " ، " لد " ، " نابلس " و " طولکرم " را در برگرفت و در " حیفا " دو جمعیت اسلامی " انصار فضیله " و " اعتصام " به اخوان المسلمین پیوستند .
تأسیس ائلین شعبه اخوان المسلمین در شرق اردن نیز ، در همان سال تشکیل شد . به طوری که تا سال 1947 حدود 25 شعبه برای این جماعت در سراسر فلسطین تأسیس شد . این شعبات که توانستند به میزان 12 تا 20 هزار عضو فعال را بپذیرند . همگی تحت اشراف فرماندهی کل در قاهره اداره میشدند . انتخاب حاج امین حسینی به سمت رهبر محلی اخوان المسلمین فلسطین و بهره برداری از جایگاه ایشان به عنوان مفتی قدس باعث شد اخوان المسلمین نفوذش را در فلسطین توسعه دهد .
بدین ترتیب جنبش اخوان المسلمین به صورت نیرومندی در فلسطین ظاهر شد . چنانچه شهر " حیفا " در اکتبر 1946 یعنی پس از بازگشت [تنها] چند ماه از بازگشایی شعبه قدس ، شاهد اولین اجلاس عمومی اخوان المسلمین در فلسطین بود . در آن اجلاس نمایندگانی از اخوان المسلمین شعبۀ لبنان و اردن هم حضور داشتند و تصمیماتی اتخاذ شد و دولت فلسطین ( دولت تحت قیمومیت ) را مسئول اوضاع متشنج سیاسی وقت به شمار آورد .
از تصمیمات مهم اتخاذ شده این اجلاس میتوان تأیید و پشتیبانی از تأسیس اتحادیه عرب ، تأیید و پشتیبانی از تقاضای مصر مبنی بر خروج انگلیس از خاک مصر و وحدت جلگه نیل ، تقاضای مطرح شدن مسدله فلسطین در شورای امنیت ، عدم اعتراف به استقرار یهودیان در خاک فلسطین و نیز عمومی شدن شعبههای اخوان المسلمین در فلسطین را نام برد . نیز در اجلاس مزبور از برخی طرحهایی که هدف آن نجات سرزمین فلسطین بود ، تأیید کامل به عمل آمد .
از نقطه نظر داخلی ، باید گفت که عقب نشینی اخوان المسلمین -که طی چند سال جنگ ادامه داشت - و همچنین غیبت شخصیت مفتی ، سبب شد تا در صفوف جنبش مردم شکافی به وجود آید و بخش بزرگی از اعضای آن به سوی سیاستهای انگلیس جلب شوند . مقامات دولت تحت قیمومیت نیز برخی از زندانیان سیاسی را آزاد کردند و طرفداران خود را نیز در مناصب و پستهای اداری وارد کرد .
در حقیقت قضیه فلسطین از ابتدا جایگاه ویژهای در فکر و عمل سازمان اخوان المسلمین مصر داشت . حمایت و تأیید همه جانبه این سازمان از قضیه فلسطین بر این اساس به عمل میآمد . تا ابعاد اسلامی و عربی فلسطین را برای جهانیان روشن سازد ، همچنین این حمایتها باعث شد محبوبیت مردمی این سازمان به طور چشمگیری افزایش یابد به ویژه پس از مشارکت فعال آن در جنگ فلسطین در سال 1948 که طی آن تعدادی از داوطلبان اخوان المسلمین در جبهههای نبرد این سرزمین مقدس -در ماه آوریل 1948 چند هفته قبل از پایان یافتن قیمومیت انگلستان بر سرزمین فلسطین و آغاز اولین جنگ میان اعراب و اسرائیل - به شهادت رسیدند . اخوان المسلمین مصر تعداد سه گردان نیروی داوطلب رزمنده به فلسطین ارسال داشت که اغلب این داوطلبان را جوانان وابسته به این سازمان تشکیل میدادند .
آقایان البکباشی ، احمد عبدالعزیز و عبدالجواد طباله و الیوزباشی محمود عبده به ترتیب سمت فرماندهی این گردانها را به عهده داشتند . اخوان المسلمین اردن نیز یک واحد رزمنده به فرماندهی عبداللطیف ابوقوره ، رئیس اخوان المسلمین شاخه عمان به فلسطین اعزام داشت . از سوریه نیز واحد رزمنده دیگری به فرماندهی مصطفی السباعی رئیس اخوان المسلمین دمشق اعزام شد .
در مجموع تعداد داوطلبان اخوان المسلمین که از مصر ، سوریه ، اردن ، فلسطین و کشورهای دیگر برای جنگ با یهودیان به فلسطین رفتند 471 تن میباشد . در دفتر خاطرات خصوصی احمد عبدالعزیز فرمانده یکی از گردانهای داوطلب گفته شده است که تعداد 804 داوطلب رزمنده تحت امر او قرار داشتند . به طوری که 344 نفرشان مصری بودند و بقیه از افراد ارتش نظامی مصر و داوطلبان اخوان المسلمین کشورهای عربی تشکیل میشدهاند . در جنگ 1948 هیچ یک از نقاطی که نیروهای اخوان میجنگیدند به تصرف نیروهای اسرائیلی در نیامد .
در ماه مارس 1948 حسن البنا اعلام داشته بود که تعداد 1500 نیروی داوطلب در فلسطین در اختیار او میباشد . میزان مشارکت اخوان المسلمین در گردانهای داوطلب به هیچ وجه با حجم انبوه اعضای اخوان المسلمین مطابقت ندارد . در آن زمان تعداد اعضا و هواداران اخوان المسلمین به صدها هزار نفر و شاید هم یک میلیون نفر مید . شاید یکی از علل آن ، کارشکنیهای دولت مصر بوده است . دولت مصر از این بیم داشت که چنانچه نیروهای اخوان المسلمین به اسلحه و مهمات نظامی دست یابند و یا آنها آموزش ببینند از وضع موجود سوء استفاده کرده و تلاش خود را روی ساقط کردن رژیم مصر متمرکز میکنند . این کارشکنیها به هیچ وجه مانع ادامه تلاش اخوان المسلمین برای اعزام داوطلبان به فلسطین نشد . آنها اقدام به تشکیل " هیأتهای علمی " نموده که اهداف اعلام شده و ظاهری این هیأتها اجرای اکتشافات علمی در صحرای سینا بود . لیکن این عنوان پوششی بود برای اعزام مخفیانه نیروهای داوطلب به فلسطین . اضافه بر این داوطلبان دیگری از طریق دریا به سوریه اعزام شدند .
دیری نپایید که دولت مصر نسبت به اخوان المسلمین تغییر موضع داد . در ماه مارس 1948 دولت مصر آمادگی خویش را برای آموزش و مسلح کردن داوطلبان مبارزه در فلسطین اعلام کرد . در پی آن دو اردوگاه آموزشی بازگشایی شد . یکی در منطقهای به نام " هیکتسب " نزدیک کانال سوئز و دیگری در منطقه " مرسی مطرح " و نزدیک مرز لیبی . در این خصوص افسرانی از ارتش مصر مأمور شدند بر نحوۀ انجام کار آموزش نظارت داشته باشند . آقای محمود لبیب مسئول شاخه نظامی سازمان اخوان المسلمین نیز کمکهای لازم را به این افسران تقدیم داشت . با وجودی که اخوان المسلمین مصر موفق نشدند مسیر جهاد در فلسطین را تکمیل کنند لیکن توانستند پای مصر را به جنگ فلسطین بکشانند .
حضور فیزیکی داوطلبان اخوان المسلمین مصری در فلسطین به ویژه در مناطق مرزی رفح و العریش و نیز وجود عناصر نظامی ( افسران و سربازان ) وابسته به اخوان المسلمین در واحدهای نظامی مصری مستقر در مرزهای میان مصر و فلسطین سبب شد تماسهای وسیعی میان اخوان و فلسطینیان به ویژه در منطقه غزه برقرار شود . در ماههای واپسین سال 1949 تعدادی از اعضای اخوان المسلمین که در کنار نیروهای مسلح مصری مستقر در فلسطین با دشمن میجنگیدند در منطقه الخلیل باقی ماندند و به تأسیس شعباتی برای این سازمان در روستاهای منطقه اقدام کردند . این روستاها عبارتند از : جنین ، قلقیلیه ، عنتبا ، دورا ، صوریف ، صورباهر ، طوباس ، کفربرقه و اریحا . شعبات دیگری نیز اردوگاههای پناهندگان فلسطینی از قبیل عقبه جبر نزدیک اریحا و العروب در بیت لحم تأسیس کردند .
دیدگاه اخوان المسلمین نسبت به قضیه فلسطین
از دیدگاه کلیه جناحهای اخوان المسلمین در همه کشورها ، سرزمین فلسطین یک میهن اسلامی است و لازم است در آنجا یک دولت اسلامی تشکیل شود . به عقیده اخوان همان طوری که از زبان " محمد حامد ابوالنصر " رهبر کل جماعت اخوان المسلمین مصر ایراد شده است ، مسأله فلسطین یک مسأله اسلامی است و به تمامی مسلمانان تعلق دارد . این مسأله به مردم و یا قوم خاصی ارتباط نداشته و هیچ کس حق ندارد تصمیماتی برای ارایه امتیازات به دشمن و افراط و تفریط در سرزمین فلسطین و یا عقد پیمان اتخاذ کند . استاد " محمد حامد ابوالنصر " معتقد است اسلامی کردن مسأله فلسطین به معنی آن است که عقب نشینی از یک وجب از خاک فلسطین خیانت به اسلام تلقی میشود
به نظر وی رضایت دادن به رژیم بیگانهای که در سرزمین مسلمان خود را با ما شریک میداند ، بزرگترین خیانت است . جست و جو کردن در شعارهای غیر اسلامی به منظور بسیج مردم برای مقابله با دشمنی که خاک ما را اشغال کرده و به ناموس ما تجاوز میکند و خون مردم ما را به زمین میریزد و نیز پرسه زدن در محافل بین المللی و دراز کردن دست گدایی و دریوزگی در راهروهای سیاسی جهان و جست و جوی راههایی که به کنفرانس بین المللی صلح منتهی میگردد و یا تیز کردن قلمها به منظور صدور بیانیههای اعتراض آمیز و محکوم ساختن این و آن جز به نشانه فرار از مسئولیت سنگین نبرد و رویایی با دشمن صهیونیستی و عقب نشینی از میدان مبارزه تعبیر دیگری نمیتواند ، داشته باشد .
روابط با گروههای ملی
به طور کلی طرفداران جریانهای ملی از جماعت اخوان المسلمین انتقاد میکنند که در فخر فروشی اغراق میگویند و نقش مقابله با نیروهای اسرائیلی را تنها منحصر به خودشان قلمداد مینمایند . از قبیل نقش جنبش اسلامی لبنان در مقابله با اسرائیل و ترور انور سادات به دست هواداران جنبش اسلامی مصر و نیز اقدامات جنبش جهاد اسلامی -فلسطین . جنبش ملی معتقد است جنبشهای اسلامی فوق الذکر که اقدامات یاد شدرا انجام دادهاند در حقیقت گروههایی هستند که از اخوان المسلمین منشعب شدهاند و از نظر اصولی با آن سازمان اختلاف دارند و بسیاری از مواضع سازمان اخوان المسلمین و طرفهایی که از آنان حمایت میکنند را محکوم کردهاند . عملیات شجاعانهای نیز که در لبنان انجام گرفته توسط جنبش " حزب الله " لبنان طرفدار ایران صورت پذیرفته است . و کسانی که در مصر اقدام به ترور انور سادات کردند اعضای جماعت جهاد اسلامی مصر میباشند ، که از اخوان المسلمین منشعب شده است . افرادی نیز که در سرزمینهای اشغالی فلسطین دست به عملیات شجاعانه بر ضد نیروهای اشغالگر زدهاند ، از طرفداران جنبش جهاد اسلامی فلسطین هستند ، سازمانی که باز هم از اخوان المسلمین منشعب شده است .
از جانب دیگر هواداران گرایشات ملی ، اخوان المسلمین را متهم میکنند که همواره بر نقش خود در جنگ سال 1948 فلسطین پافشاری میکنند .
ملی گرایان پیوسته این پرسش را مطرح میکنند که اخوان المسلمین در این سالهای طولانی ( 1948 - 1988 ) چه نقشی در فلسطین ایفا کردهاند ؟ همچنین ملی گرایان فلسطین میپرسند چگونه اخوان المسلمین سوریه علیه رژیم این کشور دست به عملیات مسلحانه زدند در حالی که چنین حرکتی را بر ضد اسرائیل انجام ندادند ؟ اضافه بر این طرفداران جنبش ملی فلسطین این پرسش را مطرح میسازند که اخوان المسلمین سوریه به چه علت به حافظ اسد رئیس جمهور سوریه به دلیل طرفداری از سازمان آزادی بخش فلسطین حمله میکنند در حال که با احزاب لائیک و غیر مذهبی آن کشور بر ضد او متحد میشوند ؟ آیا سزاوار نبود که با سازمان آزادی بخش فلسطین در سرزمینهای اشغالی متحد میشدند و با نیروهای اشغالگر اسرائیلی به مبارزه و مقابله بر میخاستند ؟ ملی گرایان فلسطینی در میان انتقاداتشان به ائتلافی که در گذشته میان ساف و جنبش توحید اسلامی لبنان به رهبری شیخ سعید شعبان و ائتلافی که میان فتح و جنبش حزب الله لبنان به عمل آمد اشاره میکنند . افزون بر این ملی گرایان ، جنبش اخوان المسلمین را متهم میکنند که در سال 1970 از جنبش مقاومت بر ضد شاه حسین خود را کنار کشید .
رهبران اخوان المسلمین ضمن مردود دانستن نکته اخیر ادعاهای ملی گرایان اظهار میدارند که برای آنان مقدور نمیباشد در چهارچوب تشکیلات ساف عمل کنند ، زیرا سازمان آزادی بخش فلسطین تسلیم شده و از همه چیز صرف نظر کرده است . لیکن این امکان وجود دارد که بدون اینکه ساف محور تشکیلاتی اخوان باشد با آن هماهنگی و همکاری کنند .
رئیس دانشگاه اسلامی غزه که در اردن اقامت دارد علل عدم همکاری و ائتلاف اخوان المسلمین با ساف را این گونه تفسیر میکند : " در واقع جنبش اسلامی از سوی نظامهای عرب تحت تعقیب قرار دارد . تحت تعقیب قرار دادن جنبش اسلامی یکی از علل شکست اعراب به شمار میرود ، لذا جنبش اسلامی بر این باور است که سازمان آزادی بخش فلسطین زاییده نظامهای عربی است و در خدمت این نظامها قرار دارد . بنابر این رژیمهای عربی در کشمکشها و درگیریشان با یکدیگر از جناحهای متعدد سازمان آزادی بخش فلسطین استفاده میکنند . اصولاً این رژیمها مسئول شکست اعراب هستند . این صرف نظر از ادعاهای جناحهای مختلف سازمان آزادی بخش میباشد که مدعیاند جانشین رژیمهای شکست خورده عربی هستند . "
مآخذ :
- خسروشاهی ، سید هادی : حرکتهای اسلامی در فلسطین ، اسرائیل پایگاه امپریالیسم ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1370 .
- نشاشیبی ، ناصرالدین : در خاورمیانه چه گذشت ، محمد حسین روحانی ، دفتر دوم ، انتشارات توس ، 1351 .
- میشل ، ریچارد : الاخوان المسلمون ، بیروت ، دارالقلم ، 1978 .
- ابوعمرو ، زیاد : الحرکة الاسلامیة فی الضفة الغربیة و قطاع غزة ، دارالاسوار ، عکا ، 1989 .
- شریف ، کامل اسماعیل : الاخوان المسلمون فی حزب فلسطین ، دارالکتاب العربی ، قاهره ، 1950
- عارف ، عارف : نکبة بیت المقدس والفردوس المفقود ، 1947 - 1955 ، بیروت .