هلنستی ( فلسطین در دوره - )

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۸ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


عصر هلنستی یک اصطلاح تاریخی است که به دوره زمانی از فوت اسکندر به سال 323 قبل از میلاد تا شروع امپراطوری روم به دست اوگسطس در سال 30 قبل از میلاد اطلاق می شود و برای تشخیص آن از دوره یونانی که همان دوره یونان باستان است ما و به خاطر اینکه تمدن جدید به این تمدن منسوب است و یا از آن تأثیر پذیرفته است ، به این نام می نامند .

مورخین در تعیین معنای لفظ " هلنستی " با وجود اینکه اغلب آنها بر اینکه هلنستی عنوان مناسبی برای تمدن سه قرن گذشته میلادی می باشد اتفاق نظر دارند ، متفق نیستند . در این سه قرن فرهنگ یونان بر سرزمین یونان و سرزمین تمدنهای قدیمی مصر و ایران و بین النهرین و آسیای صغیر و سوریه و فلسطین ، تسلط داشت .

اسکندر مقدونی در طول زندگی کوتاه مدتش ( 356 - 323 ق . م ) به حکومت ایرانی ها در منطقه غرب آسیا و مصر خاتمه داد و امپراطوری تأسیس کرد و مناطق فوق به اضافه بعضی از کناره های شمالی چین ، به آن ضمیمه کرد و پس از مرگش نبرد سختی بین فرماندهانش درگرفت که تا سال 302 ق . م ادامه داشت و منجر به تسلط و سیطره فرمانده سلوکی ( 356 - 280 ق . م ) بر آسیای غربی ( سوریه شمالی و آسیای صغیر و بین النهرین و فلات ایرانی )

و نیز تسلط فرمانده بطلیموس ( 367 - 283 ق . م ) علاوه بر فلسطین بر مصر و قورینائیه ( برقه ) و بعضی از جزایر دریایی اژه و نیز به تسلط فرمانده انیتونوس ( 306 - 301 ق . م ) بر یونان انجامید .

از خصوصیات دوره هلنستی کشمکش پی درپی بین سلوکیان و بطلیموسیان بر سر گرفتن و مالکیت سوریه بزرگ ، شامل منطقه ای از جنوب لاذقیه و لبنان و فلسطین و بعضی از بخشهای داخلی سوریه همانند دمشق می گردید ، ادامه داشت . بطلمیوسیان توانستند که از سال 302 ق . م تا 198 ق . م سلطه خود را در منطقه وسیع ، آن هم به هنگام خروج ( ترک ) سلوکیان از آن ، حفظ نمایند و تسلط سلوکی تا سال 64 ق . م بر فلسطین وقتی به همراه اراضی سوریه به طور کلی سخت حمایت و سلطنت روم درآمد ، ادامه یافت .

علی رغم اینکه فلسطین به عنوان بخشی از سوریه بزرگ تحت سیطره دولت بطلمیوسیان بین سلوکیان درآمد ، ولی مظاهر تمدن آنها بجز در موضع گیری دو دولت در برابر یهودیان مقیم بیت المقدس ، تفاوت زیادی با دو دوره قبل نداشت .

الف - فلسطین تحت حکومت بطلمیوسیان :

منابع قدیمی حاکی از این است که پادشاهان اولیه بطلمیوسیان ، به طور صریح نزدیکی به یهودیان را ادامه دادند . به نظر می رسد که نارضایتی مصریان از یهودیان که در اثر محبت درونی ایرانی ها نسبت به یهود ، در زمان کورش ، علت اصلی و مستقیم توجه و اعتماد بطلمیوسیان به آنها به عنوان اقلیتی که پشتیبان اقلیت یونانی حاکم می باشد به شمار می رود .

منابع موجود ، اختصاص یکی از نواحی اسکندریه به یهودیان را به بطلیموس اول نسبت می دهند . همچنین انتقال گروههایی از یهودیان فلسطین جهت اقامت در مصر نیز به او برمی گردد . در زمان جانشینی او بطلیموس دوم مهاجرت یهود به مصر ( 308 - 246 ق . م ) افزایش یافت .

وی به خاطر توجه و عنایت نسبت به یهودیان بیش از

هر پادشاه دیگر به " دوست یهودیان " موصوف است . به طوری که می گویند او اسرای یهود را با اموال مخصوص خود نجات داد و هدایای گرانقیمتی به معبد آنان در بیت المقدس بخشید . منابع یادآور می شوند که بطلیموس سوم در اراضی آباد و اصلاح شده توسط فیوم تعدادی از یهودیان را اسکان داد .

ب - فلسطین تحت حکومت سلوکیان :

به دنبال نبرد بانیون در سال 198 ق . م که طی آن پادشاه سلوکی آنتیوخس سوم بر سپاهیان بطلمیوس غالب آمدند ، فلسطین و لبنان و دیگر بخشهای تشکیل دهنده سوریه بزرگ ، تابع امپراطوری سلوکی شدند . از ارتباط و علاقه آنتیوخس سوم به سرزمین فلسطین به جز پیش بینی مورخین که می گویند وی به منظور جلب رضایت آنها برای شرکت در جنگی که با بطلمیوسیان انجام می دهد ، دوستدار و علاقه مند شهرهای فلسطینی گردید . به طور طبیعی ای شهرها بین طرفداران سلوکیان و طرفداران بطلمیوسیان تقسیم شدند و این جنگ به صورت شدیدتر در برابر یهودیانی در بعضی مناطق بیت المقدس علاوه بر سامره ، صورت گرفت .

آنتیوخس چهارم - - که به میزان ارتباط اغلب یهودیان با رقیبان بطلمیوسیان آگاه بود - - اعتقاد داشت که بهترین وسیله برای نفوذ سرسختی و تعصب یهودی ، تلاش در یونانی کردن آن می باشد . در سال 67 ق . م یکی از سردمداران خود را فرستاد و لغو مراسم دینی یهودی ، تعویض اله زیوس اولمبی به جای اله یهوه و برپایی کشتارگاهی به شیوه یونان ، در بالای قتلگاه مقدس را به او واگذار نمود .

در همان سال انتیوخس چهارم معبد یهوه واقع در کوه جرزیم ( طور ) - - که معبد طایفه سامریان بود - - به معبد الهه زیوس اکسنیوس ، تبدیل کرد . او ختنه کردن و انجام اسفار مقدس را حرام دانسته و خوردن گوشت خوک را واجب نمود . بدین ترتیب بعضی از اوامر و احکامی که حلالهای یهودی را حرام و حرام های آن را حلال دانست .

به موجب این دستورهای جدید ، یهودیان تا سال بعد ( 166 ق . م ) به دو بخش تقسیم گردید : گروهی بالاجبار و یا به دلخواه از قانون و شریعت منصرف گردیده و در بیت المقدس و یا دیگر شهرهای یونانی اقامت گزیدند که آنها متهلنون یا متأغرقون ( یونانی زده ها ) بودند . گروه دیگر که محافظه کار و تعدادشان کمتر است به خارج از شهر مقدس رفتند که حزب قدیسی ها بر آنان اطلاق می گردد و ماتاتیه ( Mattatiah ) بزرگ خاندان اثمونی را به رهبری انتخاب کردند .

او پس از مدت کوتاهی درگذشت و رهبری و حکومت پس از وی به پسر سوم او یهودا ملقب به مکابی به معنی چکش رسید . وی در دفاع از حمله نیروهای سلوکی موفقیتی را به تحقق رساند ، که باعث گردید تعداد زیادی از شورشیان و آشوبگران یهودی به وی ملحق شوند .

در سال 166 ق . م مکابی توانست در نبرد عقبه بیت حورون بر فرمانده اپولونیوس غلبه کند و در سال 165 ق . م در نبرد " اماوس " سپاه دیگری را به رهبری فرماندهان نیکانور و جورجیاس شکست داد . این امر سبب گردید تا آنتیوخس - - در حمله شرقی علیه پارثی ها - - به خواسته مکابی ها پاسخ داده شکنجه و آزار محافظه کاران را متوقف نمود و به آنان اجازه داد تا به همراه طرفداران یونان شعائر دینی خود را انجام دهند .

مکابی ها در 25 دسامبر 164 ق . م به بیت المقدس و انجام امور دینی خود بازگشت . یهودیان این عید را تحت عنوان عید انوار جشن می گیرند .

وقتی آنتیوخس چهارم مرد مکابی ها جنگی را بین فیلیب قائم مقام ولایت عهدی و فرمانده لوسیاس که نائب و نماینده پادشاه در انطاکیه بود شروع کردند و بر یهودیان یونانی ( یونانی شده ) که به فرمانده لوسیاس پناه بردند ، فشار آوردند ، لوسیاس آنها را نجات داده و مکابی ها را در نبرد ( بیت زکریا ) در نزدیکی بیت صور شکست دادند و برادر مکابی درگذشت .

ولی لوسیاس پس از تعیین موبد ( کاهن ) جدید به نام الیاکیم مجبور به بازگشت سریع به طرف پایتخت شد . در

همان زمان روم ، قصد برکناری لوسیاس از مقر سلطنت در انطاکیه کرد و یکی از داعیان سلطنت لوکی به نام دمتریوس اول که در روم گروگان بود را برای بازپس گیری حکومت در شرایط بسیار سخت مساعدت نمود .

مکابی ها از این فرصت استفاده کرده و کاهن یونانی شده الیاکیم Alkimos را برکنار کرد و معاهده ای را با روم امضاء کرد که به موجب آن رومیان متعهد شدند که در صورت متعرض شدن با حمله و هجومی ، دست یاری و کمک به سوی او دراز کردند .

متریوس در بهار سال 161 ق . م حمله ای را به رهبری نیکانور آغاز شد که مکابی ها آن را در منطقه پرها در سیزدهم مارس شکست دادند و حمله دومی را به رهبری کخیدس سازماندهی نمود که در ناحیه لاشع بر مکابی ها غلبه کرد . خود مکابی کشته شد و برادران و یارانش از طریق اردن گریختند .

در سال 157 ق . م با توجه به سختی پیگیری شورش و قیام مکابیها به رهبری یوناثان برادر یهودا ، دمتریوس صلحی را به یوناثان به شرط عدم اقامت او و گروهش در داخل دیوارهای بیت المقدس پیشنهاد داد ، یوناثان قبول کرد و در مکماش اقامت کرد . پس از مرگ موبد و کاهن بزرگ یوناثان این منصب برای خود غصب کرد . نفوذش را گسترش داد و مملکت مستقلی را تحت حکومت خود تأسیس نمود .

به دنبال فعالیت سیاسی که دمتریوس در طول حکومتش مبذول داشت هر یک از ممالک بطلمیوسی در مصر و امیرنشین برغامه در آسیای صغیر تابع او شدند . با تأیید روم برغامی ها پسرخوانده ای به نام اسکندر بالاس را برای رقابت با دمتریوس یاری کردند .

در اثنای جنگ هر یک از رقبا عرایض تحریک آمیزی به یهودیان جهت کمک و یاری ارائه کردند و با راهنمایی روم ، یهودیان اسکندر را پشتیبانی نمودند چرا که او به یاری آنها توانست بر دمتریوس غلبه کرده و در سال 150 ق . م او را در عکا به قتل برساند . در عکا اسکندر بالاس با کلوپاترا دختر پادشاه مصر بطلمیوس

ششم ازدواج نمود و در همان شهر که پایتخت کنونی وی گشته بود اقامت گزید .

بطلیموس که همچنان چشم طمع به سوریه بزرگ دوخته بود مخفیانه با یونایان متفق شد . سپاهی را جمع کرده و با تظاهر به صلح روانه فلسطین گردید . شهرهای فلسطین در انتظار خوشامدگویی و استقبال دیدار بطلیموس ، جهت دفع آزار و اذیت مکابی ها که عملیات و اقدامات خصمانه پی در پی علیه شهرهای فلسطین انجام می دادند به سر می بردند .

ساکنان شهر اشدود بطلیموس را از نتایج خشونت بار و وحشتناک کشتار مکابی ها در این شهر مطلع ساختند . ولی بطلمیوس رغبتی بر برانگیختن دشمنی با یهود نشان نداد و تصمیم گیری در این زمینه را به تعویق انداخت . در یافا بطلیموس با یوناثان که به استقبال پادشاه مصر رفته بود و او را تا رود بزرگ در شمال همراهی کرده بود ، دیدار نمود .

به دنبال نارضایتی اسکندر بالاس از پذیرایی شهرهای فلسطین و سوریه از بطلیموس ، دمتریوس دوم پسر دمتریوس اول - - که در آسیای صغیر سکونت داشت - - توسط بطلیموس تائید شد و به جای بالاس که همراه بطلیموس در نبردی که بین دو گروه انجام گرفت ، حکومت را گرفت و دست فرمانده لشکریانش را در قضاوت علیه مخالفانش در پایتخت و خارج آن بازگذاشت .

خودگردانی در فلسطین از آن گروه یهودیان به رهبری یوناثان از زمان دوره بالاس بود . فقط گروه اندک سوری در قلعه بیت المقدس از او ناراضی بودند . یوناثان از جنگ بین بالاس و دمتریوس استفاده کرده و حصاری را بر قلعه زد تا از آخرین مظاهر سلطه حکومت نجات یابد .

این حصار را تا زمان دیدار دمتریوس دوم از عکا ادامه داد و با هدایا و اموال در متمایل کردن پادشاه که از توسعه طلبی مکابی ها در شمال فلسطین چشم پوشی کرده بود ، موفق گردید . وقتی انتقام مردمی در انطاکیه پایتخت علیه فرمانده نظامی ارتش دمتریوس شدت گرفت و تبدیل به یک قیام داخلی گردید .

دمتریوس از یوناثان کمک خواست او نیز به کمک

تعدادی از خشنترین مردانش او را - - آنچنان که منابع یهودی ذکر می کنند - - در قتل بیش از صدهزار تن از ساکنان انطاکیه و نواحی اطراف آن شرکت داد .

در سال 143 ق . م فرمانده دیودوتوس کنیه اهالی انطاکیه را علیه دمتریوس تحریک کرد و پسر پادشاه مذکور حکومتی را تحت عنوان آنتیوخس ششم اعلام داشت و مملکت به دو بخش تقسیم گردید ، انتیوخس به کمک وزیرش دیودوتوس بر سوریه داخلی که پایتخت آن انطاکیه بود حکم راند و حکومت سوریه ساحلی را دمتریوس به عهده گرفت و پایتخت آن سلوکیه در مصب رود عاصی بود .

با وجود اینکه مکابی ها طرفدار دمتریوس بودند ولی به زودی علیه وی شوریدند و آنتیوخس را که اطمینان آنها را جلب کرده بود تائید کردند او از این اطمینان استفاده کرده و تا حدی به توسعه طلبی ادامه دادند که با روم ارتباط برقرار کردند تا هم تأیید او را به دست آورند و هم توسعه طلبی آنها را به رسمیت بشناسد .

وزیر دیودوتوس نیز دست به حمله ای زد که تا بیسان ( سکیثو بولیس ) پیش رفت و طی آن سپاهیانش یوناثان مکابی و اغلب مردان وی را نابود کردند . به طوری که برادرش سمعان - - رهبر جدید مکابی ها - - فقط به استخوانهای برادرش دست یافته و آنها را در پایتخت مکابی ها دفن نماید .

اما دیودوتوس که پیروزی او در کودتا و شورش علیه سرورش آنتیوخس و ترور او را فریفته بود ، خود را پادشاه به نام تروفون اعلام کرد به طوری که مکابی ها را بار دیگر حریصتر نمود و رضایت خود را نسبت به دمتریوس دوم که در سلوکیه واقع در مصب رود عاصی اقامت داشت ، ارائه نمودند .

دمتریوس قبول کرد و آنها را از دادن باج و مالیات معاف کرده و دژها را برایشات تخلیه نمود . ولی او وارد جنگی علیه پارثی ها شد که طی آن اسیر شد . این امر باعث شد که برادر کوچکش آنتیوخس هفتم با همسر برادرش کلوپاترا ازدواج کرده و خود را به عنوان پادشاه معرفی

نماید . در اولین درگیری بین او و تروفون ، تروفون به " دورا " در سواحل فلسطینی گریخت و از آنجا به عکا ، سپس به عرطوس واقع در مصب رودخانه بارد و آنگاه به افامیه رفت که در همانجا به قتل رسید .

وقتی حکومت به دست آنتیوخس افتاد ، از سمعان خواست تا جزیه اراضی خارج از بلاد یهود به ویژه یافا و جزر را بپردازد . نیروهای آنتیوخس پس از سه سال ، زمانی که آنتیوخس در محاصره بیت المقدس که در سال 132 ه سقوط کرد شرکت نمود ، توانستند جزیه را جمع آوری نمایند . آنتیوخس پس از تحمیل غرامت جنگی سنگین بر یهودیان و تحمیل جزیه بر شهرها و سرزمیهای دیگر فلسطین همانند یافا و جزر ، به شمال بازگشت .

با افزایش اختلاف داخلی در سوریه و مصر ، مکابی ها توانستند نفوذ خود را در زمان هرکانوس در بخشی از فلسطین در جنوب کرمل گسترش دهند . همچنین جانشین او اریستوبولوس به سال 104/103 ق . م ساکنان الجلیل را با ضرب شمشیر مجبور به روی آوردن به یهودیت کرد .

وقتی که یانایوس ، خلیفه اریتوبولوس و اولین کسی که لقب پادشاهی از یهود گرفت را محاصره نمود ، شهر عکا از بطلیموس نهم پادشاه مصر که در جنگ اسوفون شکست سختی به یهود وارد کرده بود ، کمک خواست ولی او نتیجه و ثمره پیروزیش را به دلیل شرایطی ک او را ناچار به بازگشت به مصر نمود ، ندید و این امر باعث شد که یانایوس دولتش را دوباره تأسیس نماید و آن به حساب انتقام یهودیانی که از مظاهر سلطنت خود او ناراضی بودند ، صورت گرفت و از پادشاه سلوکی دمشق دمتریوس سوم طلب مساعدت نمود .

او نیز در سال 87 ق . م آنها را یاری کرد و یانایوس را مجبور به فرار از بیت المقدس نمود و بدین ترتیب ذکر و نام هرگونه جنبش مهم سیاسی در فلسطین تا پایان دوره هلنستی در آن به سال 64 ق . م از بین رفت .

ج - مهمترین مظاهر تمدن :

1 - سیستم های حکومتی :

زمانی که فتح در تاریخ قدیم حقوق مشروط و مطلقی

را بر فاتح آن سرزمینها اعطا می کرد ، فلسطین تا سال 198 ق . م در نظر پادشاهان بطلمیوسی و پس از آن در نظر پادشاهان سلوکی اش به عنوان غنیمت جنگی ، یک سرزمین همراه با ساکنان محسوب می شد ، سلطه و قدرت آن پادشاهان مطلق بود و فقط در شرایط سیاسی و قدرت پادشاهان اختلاف کمی و کیفی وجود داشت .

در حالی که پادشاهان اولیه فلسطین نام واحد بطلیموس را بر خود نهادند ، پادشاهان بعدی این شیوه را دنبال نکردند بلکه عناوین و نام های متعددی مانند سلوکس ، آنتیوخس و دمتریوس و اسکندر با خود داشتند . که البته همه اینها در داشتن القاب بزرگی چون نیکاتور ( پیروز ) و ابیفانس ( متجلی ) و فیلا دلفوس ( دوستار برادرش ) و غیره شبیه هم بودند .

همان طوری که اطرافیان پادشاه القاب افتخاری مختلف برحسب مقام و منزلت داشتند که این القاب را پادشاهان به رعایای مورد نظر خود اعطا می کردند . زبان رسمی فلسطین در دوره یونان باستان هلنستی یونانی بود ولی زبان متداول بین مردم علاوه بر گروه یهودی که زبان آنها عبری بود ، آرامی یا سریانی بود .

در دوره اول عصر هلنستی ، یعنی در اثنای حکومت بطلمیوسیان ، سرزمین فلسطین فاقد تقویم رسمی بود و تاریخ با سالهای حکومت پادشاهان مشخص می گردید ، ولی یهودیان تاریخ خود را با تقویم های ویژه خودشان معین می کردند . با آغاز حکومت سلوکی فلسطین تابع تقویم سلوکی گردید که از ماه اکتبر سال 312 ق . م آغاز می شد و تا قرن سوم میلادی مطابق این تقویم عمل می کرد .

با وجود پیچیده بودن اطلاعات درباره قدرت داخلی و سازمانها و تشکیلات اداری ، بعضی از این اطلاعات را می توان چنین خلاصه نمود :

فلسطین به دو بخش تقسیم گردید : مهمترین کهنوتیه ( کشیش نشین ) که پایتخت آن بیت المقدس بود و سرزمینهای دیگر فلسطینی و مهمترین شهر آن عکا بود که بطلمیوسیان اول آن را بتولمایس ( بطلمایه ) نامیدند این شهر در دوره اخیر حکومت سلوکی پایتخت امپراطوری بی اسم

بود . به استثنای چندین قلعه که در اغلب اماکن فلسطین مخصوصا در منطقه بیت المقدس ایجاد گردید ، هیچ گونه اطلاعات گسترده ای درباره مستعمرات نظامی پادشاهان بطلمیوسی و سلوکی در سرزمین فلسطین با وجود ارزش و اهمیت بالغ آن برای سیستم حکومت دو دولت ، در دسترس نیست .

در زمینه اداره امور داخلی ، علاوه بر بخش کهنوتی یهودی ، فلسطین شامل تعداد زیادی از شهرهای محلی و چندین شهر یونانی نما گردید که اطلاعات زیادی درباره اداره شهرهای محلی و بومی در دست نیست .

مورخین معتقدند که شیوه قدیم اداره داخلی با در نظر گرفتن عدم تعارض این اداره با سیستم واحد اداری بزرگ وابسته به آن و عدم جلوگیری از تبعیت هر گروه از این شهر از شهرهای یونانی یا یونانی شده نزدیک آن ، ادامه یافت . اما در مورد شهرهای یونانی معتقدند که هر شهر آن شامل دو ناحیه اصلی بود که در بخش وسیع و بزرگ آن یونانی ها و به صورت قبیله ای و در ناحیه کوچکتر ساکنان محلی اقامت داشتند که به صورت تبعه هایی با توجه به اعتقادات و آداب و رسومشان ، زندگی خاص خود را داشتند .

آثار به دست آماده از چندین شهر یونان باستان نشان نمی دهد که هر شهر یونانی دارای مجلسی بود که نماینده پادشاه که لقب ایبستات را از پادشاه گرفته بود ، ریاست آن را به عهده داشت و اجرای دستورات سلطنتی در شهری که او ریاست مجلس آن را عهده دار بود و در شهرهای محلی مجاور به او محول می شد . بی شک چنین نظام و سیستمی در شهرهای یونانی و یا یونانی شده فلسطین در آن دوره عملی بود .

در رابطه با بخش کشیش نشین یهودی ، بیت المقدس مرکز اصلی این بخش بود . با وجود اینکه تاریخ نویس یهودی یوسیفوس آن را شبیه به شهرهای یونانی گمان می کند . ولی این شهر در عدم وجود هیأت شرکت کننده درجریان امور شهر از طریق تشکیل محکمه ها و انتخاب حاکمان با آنها تفاوت داشت . کاهن بزرگ جامعه یهودی

در رأس دستگاهی متشکل از رؤسای خاندان بزرگ و راهبان ، قرار داشت و طبق قوانین ناشناخته و نامعلومی انتخاب می شد .

اگرچه واضح و مشخص بود که مردم در ایجاد چنین دستگاهی که قرائن بیانگر اشرافی بودن آن می باشد و هیچ یک از اعضای آن به طور مستقیم و یا غیر مستقیم انتخاب نمی شد هیچ نقشی نداشتند . اولاً جنگ بین بطلمیوسیان و سلوکیان و سپس جنگ بین یونانی زده ها ( یاران سلوکی ها ) به رهبری دو خاندان طوبیا و اونیاس ، ثانیا محافظه کاران به رهبری مکابی ها ، به تثبیت اختلاف بین خاندان بزرگ بر سر به دست گرفتن مراکز اصلی و فرماندهی محلی پرداختند .

از مظاهر بارز لطف پادشاهان بر خاندان و طوایف برگزیده ، دادن معافیت های مالیاتی و امتیازات و القاب افتخاری بود . کاهن بزرگ مسئول تنظیم جمع آوری اصول دولتی با نظارت نماینده سلطنتی حکومت مرکزی بود که این نماینده اگرچه هیأت کشیش ها حق داشت علیه او شکایت کرده و یا حکم های او را در برابر پادشاه از سر بگیرد ، ولی قادر بر نقض تصمیم های وی نبود .

فوروس یا جزیه از مالیاتهای مهمی بود که فلسطین به پادشاه بطلمیوسی و پس از آن به پادشاه سلوکی می پرداخت این مالیات از زمان پادشاه ایران ، دارای اول ( 521 - 486 ق . م ) مرسوم شد و تا فتح روم ادامه یافت . مقدار جزیه برحسب اخلاف اوضاع و شرایط متفاوت بود . بیت المقدس در دوره آنتیوخس سوم جزیه ای حدود سیصد تالانت می پرداخت که این مقدار در دوره خلیفه آنتیوخس چهارم به دنبال رقابت بین نامزدهای منصب عالم بزرگ یهود به سیصد و نود تالانت رسید .

بر این اساس مقدار پرداختی کل فلسطین در آن دوره حدود هزار تالانت تخمین زده می شد . در تحمیل جزیه دو مبداء اساسی دنبال می شد :

  1. اینکه فقط عینا بر هر شخص تحمیل نمی شد بلکه بر تمام افراد تحمیل می شد .
  2. اینکه این جزیه بر تمام افراد این جامعه چه افراد و روستاها به طور مساوی تقسیم می شد و این مقدار تا مدت

نامحدودی چه در روزگار فراخی و یا قحطی بدون تغییر باقی ماند .

رسم بود که این واحدها بخشی از جزیه را به طور نقد و قسمت دیگر را عینا از محصولات و یا حیوانات آن هم مطابق اشتهار هر واحد به نوع معینی از انواع ثروت ، برعکس آنچه که در زمان ایرانی ها مرسوم بود می پرداختند . از آنجا که این جزیه تنها دلیل کرنش و اطاعت از پادشاه به شمار می رفت هیچ کدام از واحدهای مملکت بطلموسی یا امپراطوری سلوکی از آن معاف نشدند مگر اینکه امتیاز ویژه ای از سوی پادشاهان به بعضی از این واحدها اختصاص داده می شد .

شهرهای فلسطینی تعدادی از این امتیازات را به یاد دارد که مشهورترین آن بیت المقدس در حالات قوت و قدرت یهودیان و ضعف قدرت مرکزی بود و نیز عکا و جزر و اشدود به عنوان پاداش یا در عرض ممانعت یهود در بعضی از حالات می پرداختند .

فلسطین علاوه بر جزیه ، مالیاتهای دیگری در دوره های بطلمیوسیان و سلوکیان به خود دید که از جمله آنها مالیات تازیانه و اشخاص و مالیات نمک و تاج و مالیات بازارها و مشاغل بود . در زمینه آداب و رسوم گمرکی ، فلسطین مالیات تجارت خارجی و بنادر را بر تجارت دریایی و نیز دروازه را به خود دید .

2 - قضاوت :

عرفها و قوانین محلی در عصر یونان باستان در فلسطین عملی و مورد اجرا بودند و بطلمیوسیان و یا سلوکیان فقط تخفیف اندکی که اوضاع و شرایط جاری ایجاب می کرد بر این قوانین وارد کردند . شواهد تاریخی نشان می دهد که حتی تبعه های ملی شهرهای فلسطینی قوانین و عرفهای مخصوص آنها را اجرا می کردند . به طوری که حتی یک مورخ یهودی اعتقاد دارد که تبعه های یهودی شهرهای مملکت بطلمیوسی یا امپراطوری سلوکی حق محاکمه اعضای خود براساس قوانین دینی آن زمان داشتند . مردان پلیس فولاکیتای اعمال سیستم و اجرای احکام در

شهرهای فلسطین را به عهده داشتند .

3 - شرایط اقتصادی :

مورخین بر قدمت کشاورزی فلسطین در عصر هلنستی اتفاق نظر دارند و آن به دلیل شواهد موجود در منابع قدیمی مبنی بر توجه زیاد بطلمیوسیان اولیه و سلوکیان اخیر به این امر آن هم به دلیل نیاز شدید به اموال برای ایجاد نیروها و شهرها و مستعمره ها صورت گرفت کشاورزی از مهمترین راههای درآمد دولت به شمار می رفت . دلیل آن ایجاد انقلاب عمیق و ریشه ای در شکل مالکیت کشاورزی و استیلای آنها نه تنها بر سرزمینهای مملکت ایران بلکه بر تملکات و اراضی بزرگی که وابسته به شهرهایی که در برابرشان مقاومت می کردند و یا واحدهای ثروتمند کشیش نشین ، بود .

منابع حاکی از این است که کشاورزی توسط گاوآهن هایی که گاوها آن را می کشیدند صورت می گرفت و کشاورزان در دوره زراعی خود از نظام زراعتی زمین هر دو سال یکبار تبعیت می کردند . علاوه بر کشتهای سنتی و در رأس آنها غلات و گندم قرار داشتند دشتهای فلسطین به تولید زیتون و روغن که دلیل مرغوبیت آن گرانی هزینه های گمرکی بود که بطلمیوسیان بر روغن سوری گذاشته بودند . این امر مانع صدور آن به مصر نمی شد .

صنعت روغن ، شیره انگور از مهمترین صنایع فلسطین در عصر هلنستی ، بودند که دلیل آن کثرت درختان انگور و زیتون و افزایش نیاز یونان به این ماده بود .

طبیعی بود که شکوفایی دو صنعت شیره و روغن منجر به شکوفایی صنعت سومی به نام صنعت ظروف سفالی مورد نیاز برای جمع آوری و حمل آن گردید . آثار باستانی بیانگر انتشار پدیده سنتی نمونه های سفال قدیمی در تمام مراکز مملکت بطلمیوسی و مراکز غربی امپراطوری سلوکی ، می باشد . این نوع سفال دارای رنگی سیاه بود و نمونه های اولیه آن کاسه های چوگانی نامیده می شود .

در عصر یونان باستان شهرهای ساحلی فلسطین به تولید انواع مرغوب صنایع شیشه مانند انواع کاسه و سینی و

تزئینات شیشه ای می پرداختند . تاریخ نگاران - - با وجود اینکه اطلاعات مستقیمی از صنایع نساجی فلسطین در عصر هلنستی در دست ندارند - - معتقدند که مراکز صنعتی قدیمی تولید منسوجات ادامه داشت و آن به دلیل فعالیت این صنعت در دوره های فارسی و رومانی و نیز احتیاج ساکنان به استفاده لباسهای کتانی و پشمی به طور مساوی بوده است .

دو عامل سبب تجدید شکوفایی تجارت فلسطین در عصر هلنستی گردید :

یکی تحول مهم از اقتصاد پایاپای به اقتصاد نقدی ( پولی ) که این تغییر باعث حمله اسکندر مقدونی به شرق و تسلط و دستیابی بر گنج های ایرانی ها به همراه پولهای طلائی دیگر گردید .

دوم : قرار گرفتن فلسطین بر سر راه تجارت هند جنوبی که راه دریائی بین هند و بنادر واقع در جنوب عربستان مانند أدانا و جزیره سقطری به شمار می رفت . کشتی های هندی بارهای خود را نزد اعراب منطقه جنوب تخلیه می کردند و اعراب آنها را از طریق دریای سرخ و یا از طریق خشکی قدیم معروف به طریق البخور ، به شمال منتقل می کردند که این راه خشکی از سباء و معین و یثرب و علا ( أوددان ) و ایله ( عقبه ) و بتراء عبور می کرد و راه تجارتی دیگر در پی آن به طرف ساحل غربی خلیج فارس تا شهرهای ساحلی فلسطین و دمشق و صور می گذشت .

4 - زندگی اجتماعی :

با وجود عدم وضوح اطلاعات درباره زندگی اجتماعی فلسطین در عصر هلنستی ( یونان باستان ) اما مورخین معاصر اطلاعات فراوانی به دست آورده اند که تا حد اطلاعات دقیق و موثق تاریخی نمی رسد . براساس این اطلاعات گفته می شود که جامعه فلسطین در آن عصر به چهار بخش تقسیم می شد :

بخش کشاورزی یا تیولداری و بخش تجارتی و سوم بخش کشیش ( کهنوتی ) و چهارم قبیله ای . گروههای کشاورزی در مناطق مختلف فلسطین به غیر از بخش جنوب

و جنوب غربی صحرایی سکونت داشتند ، ولی در عین حال گروه تاجران در شهرهای بزرگ ساحلی و کشیشی در بیت المقدس و مناطق سامره و در اطراف معابد کم اهمیت اقامت داشتد و گروه قبیله ای در جنوب و جنوب غربی بودند .

بی شک گروههای تجارتی معمولاً بازتر از دیگر نواحی بودند یعنی افکار و آداب و رسوم بیگانه را بیش از دیگر مناطق پذیرا بودند . به همین دلیل شهرهای ساحلی فلسطین به طور ویژه از زندگی اجتماعی یونانی ، حتی قبل از جنگ اسکندر مقدونی در منطقه ، تأثیر پذیرفتند و این به دلیل دستیابی کارشناسان بر تعداد زیادی از اسناد و مدارکی که بیانگر اقدام فنیقی به ترجمه اسامی خود به زبان یونانی بوده است . این نباید باعث شود که بگویم این جامعه های باز شیوه های مخصوص زندگی اصیل قدیمی خود را کنار گذاشتند .

اما گروههای تیولدار و کشیشها ( کهنوتی ) و قبائل در حفظ آداب و رسوم خود مقیدتر بودند که مسأله افتخار به گذشته و عامل خسارات وارده از سوی پایگاههای یونان به آن اضافه می گردد . می توان گفت ، اکثریت قریب به اتفاق ساکنان فلسطین مخصوصا اکثریتی که در شهرها و روستاهای خالی از سکنه یونان زندگی می کردند ، برای مدت طولانی به زندگی عادی و معمولی و حفظ آداب و رسوم موروثی خود می پرداختند . ولی این امر با اقدام بعضی از این گروهها برای اقتباس از مظاهر زندگی یونانی یا بخشی از آن منافات ندارد .

در مورد زندگی و اوضاع دینی این گروهها باید گفت که هر یک اعتقادات دینی مخصوصی داشتند که اطلاعات زیادی در این زمینه در دست نیست و اغلب محققین بر موارد زیر اتفاق نظر دارند :

  1. تفاوتهای عمده ای بین اعتقادات دینی فلسطینیان یا به طور کلی سوریه و بین اعتقادات یونانی وجود داشت .
  2. دیانت شخص فلسطینی قدیم مانند یک فرد یونانی بخشی از جوانب زندگیش را تشکیل نمی داد بلکه قوام و دوام زندگی او بسته به دیانت او بود .
  3. فلسطینیان قدیم بشر را نمی پرستیدند ، بی شک بطلمیوسیان و سلوکیان به این دو حقیقت از اهالی و ساکنان فلسطین و به طور کلی سوریه پی بردند به طوری که هر گروهی دارای دین و آئینی بود که بر آن تسلط داشت و دیگر آنکه این رعیتها به پرستش بشر ولو پادشاهان نمی پرداختند و در مقابل آن ، منطقی نبود که این پادشاهان صفات خدایان بزرگ را در هر گروه از گروههای فلسطینی و یا آسیایی وابسته به آن به خود بدهند .

در ازای منزلت و مقام والایی که دین در میان این گروههای داشت پادشاهان سیاستهای دینی را براساس دادن آزادی عبادت به رعیتها پی ریزی می کردند .

این امر را به تکرار در مواردی که پادشاهان احترام خود را نسبت به خدای محلی بعل و حدد و ارتاجاتیس و یهوه و اوزیریس اظهار و ابراز داشتند مشخص می نماید . نیز عدم ارائه دین و آئین واحدی که تمام فعالیتها و اقدامات دینی گروههای مختلف را دربرگیرد ، بیانگر این موضوع بود . با وجود اینکه اغلب پادشاهان بطالمیوسی و سلوکی پس از مرگشان در شهرهای مختلف امپراطوریشان پرستش می شدند ولی هیچ نظم و انتظامی که مبنی بر اثبات این عبادت در هر شهر فلسطینی در دسترس نیست .

مآخذ :

  1. عهد قدیم : سفر دانیال ، سفر بیان اول ، سفر بیان دوم .
  2. Babelon, E. : Les Rois de syrie, Paris, 1890
  3. Bevan, E : The House of Seleu Cus, London 1902.
  4. Bikerman. E. : In Stitutions des seleucides, Paris 1938.
  5. Cambriidge Ancient History, Vols 6 - 7.
  6. Dussaud, R. : To pographie Historique de la syrie Antique et Medievale, Parise 1927.
  7. Jones, A. H. M. : Cities of Eastern Roman provinces, oxford 1937.
  8. Rostovtzeff, M. : Social and Economic History of

#the Hellenistic World, oxford 1953.

  1. Tarn, W. W. : Hellenistic civilization, London 1966.