آل سعود و مسأله‌ی فلسطین

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۳۹ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سلسله آل‌سعود به سعودبن محمدبن مقیرن منسوب است که از سال 1148 ق - ( 1735م ) بر بخشی از شبه‌جزیره عربستان سلطه یافتند .

این سلسله که به‌دنبال ضعف امپراطوری عثمانی و پدید آمدن جنبش‌های جدایی‌طلب در اوایل سده‌ی 12 هجری و قرن 18 میلادی در شبه‌جزیره عربستان به قدرت رسید هم‌اکنون نیز بر کشور عربستان سعودی حکومت می‌راند .

پس از مرگ محمدبن سعود ، پسرانش محمد ، ثنیان فرحان و مشاری مشترکاً قلمروی کوچک پدر را اداره کردند . پس از مرگ ثنیان ، محمد حکومت را به عهده گرفت و دیگران نیز از او اطاعت کردند . وی در واقع مؤسس واقعی دولت آل‌سعود در نجد به‌شمار می‌رود .

از وقایع بسیار مهمی که در این دوره به‌وقوع پیوست و سرنوشت و آینده‌ی خاندان آل‌سعود و بخش بزرگی از شبه‌جزیره عربستان را تیعین کرد ، گسترش فعالیت محمدبن عبدالوهاب بنیان‌گزار مذهب وهابیت بود . او و ابن‌سعود که هر دو خواستار گسترش نفوذ خود بودند با یکدیگر عقد اخوت بستند و پس از چندی بر بخش بزرگی از نجد چیره گشتند . به طور کلی می‌توان گسترش نفوذ سیاسی نظامی این سلسله را به سه دوره تقسیم کرد .

  1. تأسیس دولت کوچکی در نجد تا چیرگی مصریان .
  2. بازگشت به قدرت تا استیلای ابن‌رشید بر نجد .
  3. چیرگی ابن‌سعود بر ریاض یا آغاز دوران نوین فرمانروایی آل‌سعود .

الف - نقش آل‌سعود در رابطه با فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل :

پس از اینکه انگلیسی‌ها معاهده‌ی معروف سایکس - پیکو را در تاریخ 26 اردیبهشت 1295 ( 15 مه 1917 ) به امضا رساندند و براساس آن کشورهای خاورمیانه بین انگلیس و فرانسه تقسیم گردید ارتش انگلیس در تاریخ 18 آذر 1296 ( 8 دسامبر 1918م ) به فرماندهی لارنس وارد بیت‌المقدس شد و آنان در تاریخ 25 آذر اه 1296 همان سال وعده‌ی ایجاد یک وطن قومی یهود را به صهیونیست‌ها دادند . این وعده که به‌عنوان اعلامیه‌ی بالفور شناخته شد فلسطین را تحت قیومیت دولت انگلیس قرار داد تا زمینه‌های ایجاد دولت اسرائیل فراهم گردد . ( نک : اعلامیه بالفور ) همزمان با این تصمیم متفقین ، ملک عبدالعزیزبن سعود ( پدرفهد ) که حاکم نجد بود طی تلگرامی به " سر ونیگت " ورود انگلیسیها به بیت‌المقدس را تبریک گفت : وی فرزندش فیصل را به لندن فرستاد تا پیروزی نیروهای انگلیسی در بیت‌المقدس را به پادشاه انگلیس تبریک بگوید . حکومت آل‌سعود هیچ‌گونه مخالفتی با تلاش‌های دولت انگلیس در راستای ایجاد یک وطن قومی برای یهودیان در فلسطین نشان نداد .

در سال 1299 ( 1920م ) درگیری بین فلسطینیها و اشغالگران انگلیسی در مناطق مختلف فلسطین از جمله بیت‌المقدس روی داد و این درگیری موجب شد که در کشورهای عربی و اسلامی تظاهراتی به‌نفع مردم فلسطین علیه انگلیسیها برپا گردد ولی حکومت آل‌سعود با نادیده گرفتن این درگیریها در برابر این رویدادها سکوت اختیار کرد .

[[ پرونده : | افشای یک سند تاریخی در مورد مسأله فلسطین ]]

من " سلطان عبدالعزیز عبدالرحمن آل فیصل آل‌سعود " نزد " سر پرسی کوکس " نماینده‌ی بریتانیای کبیر ، هزار بار اقرار و اعتراف می‌کنم که از نظر من هیچ مانعی برای بخشیدن فلسطین به فقرای یهود یا غیر آنان بدان‌گونه که بریتانیا صلاح می‌داند وجود ندارد و من هرگز تا روز قیامت از رأی بریتانیا تخلف نخواهم کرد .

در مرداد 1308 یهودیان سعی کردند مسجدالاقصی را در هنگام برگزاری نماز به آتش بکشند که این امر موجب برپایی تظاهراتی در جان اسلام شد و فلسطینیها سعی کردند یهودیان را مورد تعرض قرار دهند ولی نیروهای انگلیسی مانع این امر شدند و از یهودیان حمایت کردند . حافظ وهبه وزیر مشاور آل سعود در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی دیلی تلگراف مورخه‌ی 12 شهریور 1308 ( 1929م ) اعلام کرد : ملک ابن‌سعود قبل از هر چیز دوست بریتانیای‌کبیر است ، به بریتانیا اعتماد دارد و می‌داند که مقامات انگلیسی تحقیقاتی در مورد درگیریها در قدس انجام خواهند داد .

در سال 1314 قیام مردم فلسطین به‌رهبری شیخ عزالدین قسام آغاز شد . ولی اسناد وزارت خارجه انگلیس هیچ اشاره‌ای به عکس‌العمل آل‌سعود به‌نفع این قیام نمی‌کند . در همین رابطه " آندرو رایان " سفیر وقت انگلیس در جده طی گزارشی نوشت ! " فکر نمی‌کنم که ابن‌سعود نسبت به این مسأله ( قیام ) عکس‌العمل نشان دهد . "

ملک عبدالعزیز آل‌سعود در توجیه رویدادهای فلسطین گفت : اعراب باید خود را ملامت کنند زیرا آنها ، خودشان خود را اذیت و آزار داده‌اند نه انگلیسیها .

در تاریخ 8 اردیبهشت 1315 عبدالعزیز آل‌سعود نامه‌ای از حاج امین‌الحسینی یکی از رهبران فلسطین دریافت کرد . در این نامه آمده بود " فلسطین از سوی سیاست انگلیس و صهیونیسم هدف قرار گرفته است . همه‌ی احزاب متحد شده‌اند تا دست به اعتصاب عمومی بزنند ، این اعتصابات تا تغییر این سیاست ادامه خواهد یافت " . وی در نامه‌ی خود از عبدالعزیز آل‌سعود خواست کمک‌های لازم را برای نجات بیت‌المقدس و تحقق اهداف ملت فلسطین انجام دهد . عبدالعزیز آل‌سعود بلافاصله پس از دریافت نامه‌ی مزبور به یوسف یاسین مشاور خود دستور داد که متن نامه را تحویل سفارت انگلیس در جده بدهد تا انگلیسیها در جریان امر قرار گیرند . وی تأکید کرد هیچ اقدامی که متعارض سیاست انگلیس باشد انجام نخواهد داد و به‌هیچ‌وجه در مسایل داخلی انگلیس دخالت نخواهد کرد .

وزیر مستعمرات انگلیس در پاسخ به اقدام عبدالعزیز آل‌سعود طی نامه‌ای از وی خواست که برای خاموش کردن شعله‌ی قیام فلسطینیها تلاش کند . در این نامه آمده است :

" اگر ملک‌بن سعود بتواند از نفوذ خود برای متقاعد کردن اعراب جهت دست کشیدن از خشونت استفاده کند ، خدمت بزرگی نه تنها به حکومت انگلیس ، بلکه به اعراب کرده است " . پس از اینکه قیام مردم فلسطین به رهبری شیخ عزالدین قسام در سال 1315 به اوج خود رسید و اعتصاب عمومی سراسر فلسطین را فرا گرفت ، جنگ مسلحانه‌ی مردم علیه نیروهای انگلیسی موجب گردید که استعمار انگلیس برای رسرکوب مسلمانان از سلطه استفاده کند . با اینکه نیروهای انگلیسی قیام سراسری مردم را با اسلحه پاسخ دادند ولی نتوانستند این قیام را سرکوب کند . لذا دست به دامن عبدالعزیز آل‌سعود شدند تا بلکه وی بتواند مردم فلسطین را آرام کند .

" خیرالدین انورکلی " در کتاب خود تحت عنوان " شبه‌الجزیره‌العربیه فی عهدالملک عبدالعزیز " می‌نویسد : دولت انگلیس از طریق وزیر مختار عربستان در لندن با ابن‌سعود تماس گرفت تا وی را به دخالت در این مسأله تشویق کند . انورکلی می‌افزاید : اعلیحضرت تصمیم گرفت برای حل بحران ، تلاش مشترکی با دولت‌های عربی مبذول دارد ولی این تلاش باید طبق شرایط انگلیس و برای پایان دادن بدون قید و شرط قیام انجام گردد .

به دنبال گسترش قیام فلسطینیها علیه انگلیس و یهودیان ، عبدالعزیز آل‌سعود آمادگی خود را برای میانجیگری و نصیحت کردن مردم فلسطین جهت دست کشیدن از قیام اعلام کرد .

پیشنهاد آل‌سعود به اعراب این بود که : آشوب‌ها را متوقف کنید تا خواسته‌های شما تحقق یابد چون این آشوب‌ها به‌ضرر شما خواهد بود . وی همچنین در دیدار با رهبران فلسطینی از آنها خواست که از قیام علیه انگلیسیها دست بردارند و برای بریتانیای کبیر مشکلاتی به‌وجود نیاورند .

در 4 مرداد 1315 ( 25 ژو ئیه 1936 ) چهار تن از مقامات وزارت خارجه انگلیس پیشنهاد آل‌سعود را مورد بررسی قرار دادند و در پایان این مذاکرات طی بیانیه‌ای از پیشنهاد عبدالعزیز آل‌سعود جهت میانجیگری استقبال کردند . در این میان آل‌سعود خوشخدمتی خود را به انگلیس به خوبی نشان داد . " حافظ وهبه " وزیر مختار آل‌سعود در لندن در دیدار با مقامات وزارت خارجه‌ی انگلیس اعلام کرد که اعلیحضرت ملک عبدالعزیز آل‌سعود گزارش‌های مختلفی از داخل عربستان و شرق اردن دریافت کرده حاکی از اینکه بادیه‌نشینان تظاهرات به‌نفع مردم فلسطین تهدید کرده‌اند ، ولی اعلیحضرت این تهدیدها را تقبیح و دستورات خود را به حکام مناطق جهت سرکوب هرگونه تظاهرات صادر کرد . وی افزود دولت اعلیحضرت آماده است اتباع عربستان و حتی اتباع اردن را که اقدام به حمایت از مردم فلسطین کند دستگیر کند .

در 20 مهرماه 1315 ( 14 اکتبر 1936 ) عبدالعزیز آل‌سعود به‌نمایندگی از پادشاهان عرب ، پیامی را برای مردم فلسطین جهت دست کشیدن از قیام خود صارد کرد . در این پیام آمده بود :

به فرزندان ما ، اعراب فلسطین... " از اینکه اوضاع در فلسطین به اینجا رسیده است بسیار متأثرم . ما به‌اتفاق پادشاهان عرب و شاهزاده عبدالله ( پادشاه اردن ) از شما دعوت می‌کنیم که آرامش را حفظ کنید و برای جلوگیری از خونریزی اعتصاب خود را متوقف سازید و به حسن‌نیت دوست ما انگلیس که می‌خواهد عدالت را تحقق بخشد اعتماد کنید و یقین داشته باشید که ما به تلاش‌های خود برای کمک به شما ادامه می‌دهیم . "

به‌دنبال صدور پیام عبدالعزیز آل‌سعود برای پایان دادن قیام مردم فلسطین ، هیأت عالی عربی که رهبری قیام مردم فلسطین را برعهده داشت در همان روز ( 20 مهر 1315 ) طی بیانیه‌ای از مردم خواست به قول و عهد پادشاهان عرب اعتماد کنند و اعتصابات را متوقف سازند . در این بیانیه آمده بود :

" از آنجا که پذیرفتن اراده و مقاصد اعلیحضرت‌ها پادشاهان عرب یکی از خصلت‌ها و رسوم موروثی اعراب است و نظر به اینکه هیأت عالی عرب اعتقاد راسخ دارد که پادشاهان عرب برای حفظ مصالح فرزندان خود از آنها خواستته‌اند اعتصاب خود را پایان دهند ، لذا هیأت عالی عربی در پاسخ به خواست پادشاهان عرب و با اعتقاد به اینکه میانجیگری پادشاهان مثمرثمر خواهد بود ، از مردم فلسطین می‌خواهد به اعتصابات خود پایان دهند و به دستورات پادشاهان که هدفی جز خدمت به مصلحت اعراب ندارند عمل کنند . همزمان با این بیانیه ، فرماندهی کل قیام اطلاعیه‌ای به امضای فوزی قاوقچی صادر کرد و توقف خشونت و جلوگیری از هر اقدام خدشه‌دارکننده‌ی مذاکرات را خواستار شد و از مردم خواست که به سر کارهای خود بروند .

بدین ترتیب یک بار دیگر آل‌سعود با دخالت خود و حمایت پادشاهان عرب قیام مردم فلسطین را در سال 1315 خاموش کرد بی‌آنکه فلسطینیها به اهداف موردنظر خود دست یابند . این در حالی بود که عبدالعزیز آل‌سعود پادشاه عربستان سعودی ضمن همکاری صمیمانه و علنی در دفاع از سیاست‌های ضد فلسطینی انگلستان ، با رهبران یهودی و صهیونیست در تماس بود و حمایت‌های بی‌دریغ خود را در ملاقات‌های محرمانه با عوامل صهیونیستی ابراز می‌کرد که در بخش روابط آل‌سعود با صیهونیست‌ها به آن اشاره خواهد شد . ولی آنچه که در اینجا لازم است به آن اشاره شود این است که براساس اسناد تاریخی ، رژیم آل‌سعود متعهد شده بود که منافع دولت‌های انگلیس ، آمریکا و یهودیان را حفظ کند .

سننت جان فیلپی مستشار سازمان اطلاعات انگلیس که بعداً به مذهب وهابیت گرایید و به عنوان مشاور عبدالعزیز مشغول به کار شد و نام حاج‌عبدالله فیلپی را به خود اختصاص داد در کتابش موسوم به ( چهل سال در نیروی دریایی ) می‌گوید :

" به‌نظر ابن‌سعود ، مشکل فلسطین مستحق به خطر انداختن روابط ویژه‌ی او با انگلیس و اخیراً با آمریکا نبود و به‌نظر عبدالعزیز آل‌سعود و کلیه خ اندان آنها ، سرنوشت فلسطین مربوط به دوست عزیز آنها انگلیس که قیمومیت فلسطین را به عهده دارد می‌باشد و آن کشور هرگونه که مایل است در این مورد برخورد کند و عبدالعزیز می‌بایست رسماً و طاعتاً فرمانبردار باشد . وی می‌افزاید : اصل موافقتنامه‌ی ایجاد کشور سعودی این بود که سیاست آل‌سعود می‌بایست به نحوی باشد که ملک عبدالعزیز و نوادگان پس از وی علیه منافع انگلیس و آمریکا و یهود در کشورهایی که انگلستان بر آنها حکمرانی می‌کند و یا زیر قیمومیت یا نفوذ آن قرار دارند و فلسطین یکی از آنها می‌باشد ، به‌هیچ وجه مداخله نکنند . وی در قسمت دیگری از کتاب می‌افزاید " ملک عبدالعزیز اعلان کرده بودکه اگر بریتانیای کبیر خواهان تقسیم فلسطین باشد ، اعراب آن را خواهند پذیرفت و انگلیس به عبدالعزیز پیشنهاد کرده بود که فلسطین به طور کامل به یهود داده شود و در عوض استقلال تمام کشورهای عربی به رسمیت شناخته شود و تضمین نموده بود که مردم فلسطین را که از آن کشور خارج می‌شوند ، به‌نحو شایسته‌ای اسکان دهد " .

ب - ارتباط رژیم آل‌سعود با یهودیان صهیونیست :

جان فیلپی مستشار سازمان اطلاعات انگلیس که قبلاً درباره‌ی ماهیتش مطالبی بیان شد در صفحه 953 کتابش عکس سمحا ایرلخ جنگجوی سابق صهیونیست را که دتی وزیر دارایی اسرائیل بود ، چاپ کرده و در زیر آن نوشته است : سمحا ایرلخ فرستاده‌ی بن گورین نزد عبدالعزیز آمد و از او درباره‌ی واقعیت بیانات وی که درباره‌ی فلسطینیان ایراد شده بود از جمله درباره‌ی فرستادن اسلحه و داوطلبان توضیح خواست . در این دیدار سمحا ایرلخ موافقتنامه‌هایی را که بین او و انگلستان در حمایت یهودیان فلسطینی از یک طرف و روزولت از طرف دیگر به امضا رسیده بود یادآور شد و خاطر نشان کرد که انگلستان و آمریکا براساس پشتیبانی شما پیشرفت می‌کنند . عبدالعزیز در پاسخ گفت که " این اظهارات همگی برای گمراه کردن است ، توقع داری چه بگویم ؟ بگویم من تسلیم فلسطین به یهودیان را تأیید می‌کنم و با این حرف‌ها خود را ذلیل کنم ! ! " وی افزود : " به کاری که برای یهودیان انجام می‌دهم اعتماد کن نه به آنچه که می‌گویم . مطمئن باش ایرلخ ! ! " جان فیلپی همچنین در کتاب خود که در سال 1952 در تبعیدگاهش در بیروت به رشته تحریر درآورده بود و طی نامه‌ای به ملک سعود و فیصل تهدید کرده بود که در صورتی که به وطن اصلیش نجد ! ! بازگردانده نشود اقدام به انتشار کتابش خواهد کرد همچنین نوشته است : " عبدالعزیز در مجمعی ( کنگره‌ای ) بی‌نتیجه بنابر درخواست من پیمانی را امضا کرد تا حسن نیتش را به سازمان اطلاعات انگلیس که حقوقش را به‌میزان 500 جنبه استرلینگ قطع کرده بود ، ثابت کند . او که حالی بسیار بد و گله‌مند داشت و نزدیک بود گریه کند قلمی از جیبش که از گردن او تا نافش می‌رسید درآورد و موافقتنامه‌ای مبنی بر تسلیم فلسطین به‌عنوان وطنی برای یهودیان بیچاره نوشت . متن دقیق پیمان به شرح ذیل می‌باشد .

بسم الله الرحمن الرحیم

من ، سلطان عبدالعزیز پسر عبدالرحمن آل‌فیصل ، آل‌سعود هزاران بار در حضور سرپریسی‌کوکس نماینده‌ی بریتانیای کبیر اعتراف می‌کنم و اقرار می‌کنم که از نظر من هیچ مانعی در تسلیم فلسطین به یهودی‌نشینان یا دیگران نمی‌باشد همان‌طور که این رأی ، نظر انگلیس تا روز قیامت است .

او سپس این پیمان را با نگین انگشترش تأیید کرد .

جان مارتن منشی چرچیل نمایندگی عمومی کنگره‌ی بیل را در دست داشت در 11/3/1942 هنگام دیدار با وایزمن از قول چرچیل به او گفت : می‌خواهم بدانی که برای شما برنامه‌ای ( طرحی ) دارم که تا پایان جنگ قابل اجرا نیست . من مایلم که ابن‌سعود را رهبر خاورمیانه و مسلط بر قدرتمندان آن ببینم ، به‌شرط آنکه با شما به توافق برسد و سپس هرچه که می‌خواهید از او بگیرید . بی‌شک شما را در این کار یاری می‌کنم . باید این راز مخفی نگه‌داشته شود ولی من به روزولت ( رئیس‌جمهور وقت آمریکا ) می‌گویم . وی افزود هنگامی که من و روزولت تصمیم به انجام کاری بگیریم ، حتماً آن کار انجام می‌شود .

توافقات پنهانی رژیم آل‌سعود با آمریکا ، انگلیس و اسرائیل به منظور تحقق کشور اسرائیل روزبه‌روز به مرحله عمل می‌رسید و ماهیت رژیم سعودی برای اعراب و فلسطینیان مسلمان آشکارتر می‌شد و اعتراضات اعراب مسلمان و فلسطین به سیاست‌های رژیم سعودی افزایش می‌یافت ولی عبدالعزیز سعی می‌کرد مشکلات فلسطینیها را نتیجه‌ی سیاست‌های داخلی انگلیس قلمداد کند .

عبدالعزیز در سال 1946 در ملاقات خود با یکی از رهبران فلسطینی گفت : فکر نمی‌کردین که اختلاف گروههای کارگر و محافظه کار بر انگلیس بر سیاست انگلیس در مورد فلسطینیان مسلمان و اعراب تأثیر بگذارد . ولی به‌محض اینکه فلسطینیان در اعتراض به اظهارات عبدالعزیز جلسه را ترک کردند ، او با صدای بلند به حاضرین در جلسه گفت : این فلسطینیها یهودیانی هستند که جنگ بر ضد آنها واجب است ولی یهودیان واقعی آنهایی هستند که به سرزمینشان بازگشتند و آزادند که هر اسمی برای خود انتخاب کنند ، زیرا هر کس که بر چیزی دست یافته ، خود شایسته‌ی آن است و لیاقتش را دارد ! و هنگامی که به او گفتند : فلسطین ، فلسطین ، او با تعجب پرسید : مگر فلسطین را چه می‌شود ؟ گفتند : فلسطین به‌زودی نابود می‌شود ، سپس به او گفتند : صدرو نفت را به دوستان آمریکاییت که بعد از دوستان انگلیسیت بزرگترین پشتیبان یهود هستند قطع کن . عبدالعزیز با تعجب و تمسخری حیله‌گرانه گفت : نفت به فلسطین چه ربطی دارد ؟ حتی اگر ما به قطع صدور نفت به آمریکا فکر کنیم کسی نیست که آن را دوباره به ما بازگرداند و تازه کسی از ما چگونگی قطع صدور نفت را نمی‌داند ، زیرا که نفت ، اول به دست خدا و سپس به دست آمریکاست و اگر قطع صدور نفت را از آمریکائیان یاد بگیریم ، دیگر چیزی نداریم که به ارتش و سربازان مسلمان عرب در جنگ فلسطین و رهاییش از دست یهود بدهیم . ولی من در مورد این موضوع با دوستان آمریکاییم بحث و گفت‌وگو می‌کنم .

این در حالی بود که اطرافیان ملک عبدالعزیز نظرات وی را در مورد فلسطین قبول نداشتند . او عقیده داشت که مسأله‌ی فلسطین در حدی نیست که به‌خاطر آن روابط خود را با انگلیس و آمریکا به خطر بیندازد . البته به‌نظر می‌رسد که آشکار شدن مواضع ضدفلسطینی عبدالعزیز ، در اواخر زندگی وی و به‌دنبال رد و بدل شدن پیام‌ها بین آمریکا ، انگلیس و آل‌سعود بود و آن هنگامی بود که چرچیل نخست‌وزیر انگلیس به فکر افتاد که آل‌سعود را به‌عنوان رهبر بلامنازع جهان عرب مطرح نماید .

همزمان با این تصمیات ملک عبدالعزیز با صراحت اعلام کرده بود که اعراب همواره تقسیم یا شناسایی هرگونه حقی را برای یهودیان در فلسطین رد می‌کنند اما اگر انگلیس مسأله‌ی تقسیم فلسطین را بر آنها تحمیل کند ، خواهند پذیرفت وی پس از شکست ارتش‌های عربی و تقسیم فلسطین ، عمیقاً ناراحت شد ، چرا که توقع داشت بخشی از فلسطین در اختیار او قرار گیرد .

جان فیلپی مشاور عبدالعزیز در کتاب خود نوشته است " انتقال بخش عربی فلسطین که تحت حکومت عبدالله پادشاه اردن قرار گرفت امری بیش از آنچه که گوارای ملک عبدالعزیز باشد به‌شمار می‌رفت " چرا که وی می‌خواست این جزء از فلسطین به وی یا اسرائیل واگذار شود و بدین جهت در برابر تشکیل حکومت عمومی فلسطین در بخش غزه که تحت اشغال رژیم مصر بود موضع مخالف گرفت ، زیرا می‌ترسید این حکومت تقویت شود و نگرانی‌های جدیدی علیه یهود به ‌وجود آورد .

برای همین موضع با چرچیل نخست‌وزیر انگلیس و روزولت رئیس‌جمهور آمریکا بر سر مسأله‌ی تقسیم فلسطین بین کشورهای عربی به توافق رسیدند و برای اینکه فلسطینیها هیچ دوستی نداشته باشند ، وی به فریفتن جمال‌حسینی که به‌عنوان وزیر خارجه‌ی حکومت فلسطین در غزه انتخاب شده بود اقدام کرد و بنا به درخواست آمریکا و انگلیس و با دادن مبلغ ناچیزی وی را به‌عنوان یکی از مشاورین خود در ریاض منصوب نمود و بقیه‌ی اعضای دولت فلسطین را به روش‌های دیگر فریب داد .

علی‌رغم همه‌ی تلاش‌های آل‌سعود و مواضع صریح ملک عبدالعزیز هیچ‌کس قهرمانی‌های گردان " عربی " را که بدون رضایت خاندان سعودی از جزیرةالعرب به پا خواست فراموس نمی‌کند ، این گردان که حدود 700 نفر از افراد آن در جنگ شهید شدند نشان‌دهنده‌ی حضور مردم مسلمان جزیرةالعرب در جنگ با صهیونیست‌ها بود و وقتی که آوازه‌ی فداکاری‌های این گردان در سطح جزیرةالعرب پیچید ، ملک عبدالعزیز آن را منتسب به خود کرد و گفت : " انگلیس می‌خواهد که اسرائیل را ایجاد کند و اسرائیل ایجاد خواهد شد . " اینها گوشه‌ای از نقش خاندان آل‌سعود در به رسمیت شناختن بنیان‌گزار دولت صهیونیستی یعنی وایزمن و فراهم آوردن زمینه‌های تشکیل دولت اشغالگر قدس می‌باشد .

ج - مواضع آل‌سعود نسبت به مسأله‌ی فلسطین پس از تشکیل اسرائیل :

نزدیکی روزافزون ابن‌سعود به متفقین به ویژه دیدار او با روزولت در ناو جنگی آمریکا موسوم به کوئنسی در سال 1364 . ق ( 1945م ) که موجب سپردن بنادر سعودی در خلیج‌فارس به ناویها انگلیسی و آمریکایی شد و روزولت تعهد کرد که آمریکا بدون گفت‌وگوهای زمینه‌ساز با عرب‌ها و یهودیان موضع خود را در قبال فلسطین دگرگون نکند ، تأثیری در مواضع آمریکا نسبت به مسأله‌ی فلسطین نداشت . در سال 1946 ترومن ( رئیس‌جمهور آمریکا ) از 000,100 یهودی دعوت کرد که به سرزمین‌های اشغالی مهارجت کنند . این مسأله‌ی مورد اعتراض آل‌سعود قرار گرفت ولی اقدام حادی از سوی آن انجام نگرفت .

یک سال بعد آمریکا به قطعنامه‌ی سازمان ملل مبنی بر تجزیه‌ی فلسطین رأی مثبت داد که منجر به تیره شدن روابط آمریکا با دولت سعودی گردید ولی منجر به قطع مناسبات نشد . این در حالی بود که رؤسای هیأت‌های عربی در سازمان ملل در آستانه‌ی صدور قطعنامه‌ی تقسیم فلسطین در سال 1948 با ارسال پیامی با پادشاه سعودی اصرار کردند که بیانیه‌ای صادر کند و در آن آمریکا را به قطع صدور نفت در صورت تصویب قطعنامه‌ی تقسیم فلسطین و به رسمیت شناختن اسرائیل ، تهدید کند ولی پادشاه‌ی سعودی در یک موضع غیرمنتظره اعلام کرد : " منافع آمریکا در عربستان محفوظ است و مورد حمایت ماست و از آنجا که آمریکاییان حکم اهل‌ذمه را دارند در نتیجه ، حمایت از آنها و منافع آنها براساس نص قرآن بر ما واجب است . "

چندی بعد روابط آل‌سعودو و آمریکا رو به گرمی نهاد و در سال 1367ق ( 1948م ) ناوگان آمریکا وارد خلیج‌فارس شد و برای نخستین بار مقامات نظامی آمریکا از عربستان دیدار کردند .

در آن ایام که جمال عبدالناصر رهبری جهان عرب را در مقابل رژیم اسرائیل و متحدان آن به عهده داشت ، ملک سعود از سویی برای رهایی از انزوای سیاسی و از سوی دیگر برای ایستادگی در برابر هاشمیان اردن و عراق که از پشتیبانی انگلیس برخوردار بودند ، سیاست دوستی با مصر را در پیش گرفت و پس از ورود به پیمان بغداد در سال 1375ق ( 1955م ) دو پیمان دفاعی جداگانه با مصر و سوریه به امضا رسانید و پیمانی هم با مصر و یمن منعقد کرد .

دولت سعودی در سال 1367ق ( 1956م ) در برابر اشغال خاک مصر ( صحرای سینا ) توسط نیروهای انگلیس ، اسرائیل و فرانسه ، روابط سیاسی خود را با انگلستان قطع کرد و ملک‌سعود کمک مالی هنگفتی برای مصر ارسال داشت . سپس نمایندگان مصر ، سوریه ، اردن و عربستان در جمای‌الثانی 1376ق ( ژانویه 1957م ) اجلاسیه‌ای در قاهره برپا کردند و طی قطعنامه‌ی مشترکی دکترین آیزنهاور را محکوم ساختند و از ملک سعد خواستند که در دیدار با آیزنهاور ، او را از دیدگاهشان درباره‌ی این نظریه آگاه سازد . اما وقتی ملک‌سعود به آمریکا رفت تعهدات خود در قاهره را نادیده گرفت و خواسته میزبان را گردن نهاد و پذیرفت که دکترین آیزنهاور را به رسمیت بشناسد .

تجاوز اسرائیل به مصر و سوریه و اردن در ربیع‌الاول 1387ق ( 1967م ) مردم عربستان را به تکانی سخت وا داشت . آنان به کنسولگری آمریکا در ظهران هجوم بردند . در رأس‌التنوره کار به تیراندازی کشید و تعدادی از آمریکائیان و عرب‌ها زخمی شدند . فیصل برخی از افسران ارتش را بازداشت کرد و مقررات حکومت نظامی برقرار ساخت . آنگاه در پی فشارهای داخلی و خارجی در کنفرانس سران عرب در خارطوم در 1346ه - . ش ( 1967م ) همراه با کویت و لیبی متعهد شد که سالانه 135 میلیون لیره استرلینگ برای بازسازی اقتصادی جمهوری متحد عربی و اردن بپردازد . همچنین مقرر شد که نیروهای جمهوری متحد عربی و عربستان از یمن خارج شوند .

در رمضان 1393ق ، اکتبر 1973م با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل ، ملک فیصل طی بیانیه‌ای صدور کلیه‌ی محموله‌های نفتی به آمریکا را قطع کرد . در صفر 1394 ( فوریه 1974م ) کنفرانس اسلامی به اتکار ملک فیصل در پاکستان تشکیل شد . قطعنامه‌ی این کنفرانس ظاهراً بر تمامی آرمان‌های اعراب صحه گذاشت و مهم‌تر آنکه برای نخستین بار سازمان آزادی‌بخش فلسطین به‌عنوان تنها نماینده‌ی مردم فلسطین در آن شرکت نمود .

پس از شرکت انورسادات رئیس‌جمهور مصر در مذاکرات کمپ‌دیوید و امضای پیمان صلح با اسرائیل در سال 1398ق ( 1978م ) ملک خالد بر قطع روابط با مصر پای فشرد ولی ملک فهد به‌عنوان ولیعهد عربستان اگرچه قطعنامه‌ی کنفرانس عراق مبنی‌بر تحریم سادات را در همان سال امضا کرده بود ، از انتشار رسمی آن در کشور خود جلوگیری کرد . با این همه در سال 1357ه - . ش ( 1979م ) آل‌سعود رسماً پیمان کمپ‌دیوید و عمل سادات را مردود شمرد .

زمانی که رژیم اشغالگر قدس بیت‌المقدس را پایتخت دائمی خود اعلام کرد ، فهد جهاد مقدس علیه اسرائیل را اعلام نمود . جهاد مقدس فهد علیه اسرائیل که در سال 1359 ( 1981 ) اعلام گردید فقط روی کاغذ باقی ماند و چون خود فهد به این دعوت اعتقاد نداشت ، جهاد وی در حد یک شعار بود و هیچ‌وقت به عمل تبدیل نگردید و تها رسانه‌های گروهی رژیم آل‌سعود بودند که برای فهد تبلیغ می‌کردند و جهاد او را مورد تقدیر و ستایش قرار می‌دادند .

هنگامی که رژیم صهیونیستی در سال 1361ه - . ش ( 1982م ) به لبنان حمله کرد و نیروی مقاومت فلسطین را از این کشور بیرون راند فهد سکوت اختیا رکرد و حتی از تهدید رژیم صهیونیستی خودداری نمود . فهد در پی تجاوز اسرائیل به لبنان یکسال پس از اعلام جهاد مقدس علیه اسرائیل ، طرح صلحی به نام " طرح صلح فهد " ارایه کرد و در آن موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت . این طرح شامل نکات زیر بود :

  1. عقب‌نشینی اسرائیل از کلیه‌ی سرزمین‌های عربی به ویژه بیت‌المقدس که در سال 1967 اشغال شد .
  2. از بین بردن شهرک‌های یهودی‌نشین که پس از سال 1967 بنا شده بود .
  3. تضمین آزادی عبادت و برگزاری مراسم مذهبی برای همه‌ی ادیان در اماکن مقدسه .
  4. تأکید بر حق ملت فلسطین و پرداخت غرامت به کسانی که قصد بازگشت به فلسطین را ندارند .
  5. کرانه‌ی باختری و نوار غزه در مدت انتقالی ( چندماه ) زیر نظر سازمان ملل قرار گیرد .
  6. تأسیس کشور مستقل که قدس پایتخت آن باشد .
  7. تأکید بر حق کشورهای منطقه از جمله اسرائیل در زندگی مسالمت‌آمیز .
  8. سازمان ملل و یا برخی از اعضای این سازمان اجرای این اصول را به عهده گیرند .

د - مواضع آل‌سعود نسبت به مسأله‌ی فلسطین پس از انتفاضه :

پس از شروع انتفاضه در سرزمین‌های اشغالی فلسطین رژیم آل‌سعود همراه با دیگر رژیم‌های عربی موضع مثبتی در حمایت از آن گرفت و خواهان توقف اعمال سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی علیه فلسطین شد ولی در عین حال با نقشه‌های آمریکا در مورد مسأله فلسطین مخالفت نکرد حتی پس از مدتی که انتفاضه‌ی فلسطین گسترش یافت ، تحرکات انقلابی در سرزمین‌های اشغالی را به شدت زیرنظر داشت ، اخبار آن را با نگرانی دنبال می‌کرد و از تأثیر آن بر مسلمانان منطقه نگران بود . فهد پادشاه سعودی در زمانی که انتفاضه به اوج خود رسید ، در برابر کمک‌های آمریکا به رژیم صهیونیستی اعلام کرد که : " تلاش‌های صلح‌آمیز آمریکا مورد تأیید او است " و حتی اظهار داشت که : " تلاش اصلی کشورهای عربی ، مبارزه با اصولگرایی اسلامی و مقابله با ایران است . " در این خصوص رژیم سعودی رسماً سعی نمود که به سازمان آزادی‌بخش فلسطین در جهت تحریک یاسر عرفات برای سازش با رژیم صهیونیستی و ورود به مذاکرات صلح خاورمیانه کمک کند .

در داخل کشور عربستان نیز به مردم مسلمان خود به هیچ‌وجه اجازه‌ی حمایت علنی از انتفاضه را نداد لذا تظاهرات مردم در حمایت از انتفاضه ممنوع شد و حتی از مراسمی که در جهت حمایت از قیام اسلامی فلسطین انجام می‌گرفت جلوگیری کرد .

به‌دنبال گسترش انتفاضه فلسطین ، رژیم سعودی در صدد برآمد با اعطای کمک‌های مالی به ساف رهبران آن را به مذاکرات صلح با رژیم صهیونیستی ترغیب کند . در این زمینه نشریه‌ی " رسالة الحرمین " در شماره 39 خود که در اوریل 1993 به‌چاپ رسید نوشت : رژیم آل‌سعود ، فلسطین و رژیم‌های عربی خلیج‌فارس را به دامان یهودیان سوق می‌دهد . این نشریه نوشت : وجود روابط همکاری و گفت‌وگوهای دوستانه میان آل‌سعود و یهودیان ، این اعتقاد قدیمی را مطرح کرده است که میان رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی مشترکات غیرقابل تفکیک و جداناپذیر وجود دارد ، همچنین روزنامه‌ی السفیر در تاریخ 20 آوریل ( 1993م ) نوشت : رژیم سعودی برای سوق دادن اعراب به شرکت در مذاکرات دو جانبه‌ی صلح که قرار بود در 20 آوریل 1993 برگزار شود ، تصمیم گرفت است که وارد بازی پول شود . این در حالی بود که هیأت فلسطین شرکت‌کننده در مذاکرات صلح ، اعلام کرده بود : نادیده گرفتن مسأله‌ی تبعیدی‌های فلسطینی به لبنان و عدم یافتن راه‌حلی برای بازگرداندن آنان به سرزمین‌های اشغالی موجب خودداری آنها جهت شرکت در دور نهم مذاکرات صلح خواهد شد .

روزنامه‌ی لبنانی السفیر نوشت : آل‌سعود پرداخت مبلغ دویست‌میلیون دلار به سازمان آزادی‌بخش فلسطین و طرف‌های دیگر فلسطینی در داخل سرزمین‌های اشغالی را قبول کرده است تا از درخواست خود مبنی بر حل سریع مسأله‌ی تبعیدیها صرف نظر کند ، زیرا پافشاری بر این موضوع ، روند مذاکرات صلح را کند می‌کند و نوعی مخالفت با خواسته‌های آمریکا به‌حساب می‌آید .

قبل از برگزاری کنفرانس مادرید در سال 1991 نیز ناظران سیاسی چنین عقیده داشتند که رژیم آل‌سعود دلال عملیات صلح با رژیم صهیونیستی است و با توجه به موقعیت مالی خود و وضعیت ناهنجار حاکم بر اقتصاد جهان عرب اقدام به تشویق کشورهای عربی و ساف به مذاکره و برقراری صلح با اسرائیل کرده است .

در پی تلاش‌های رژیم آل‌سعود و هماهنگ شدن تدریجی کشورهای عربی منطقه با سیاست‌های این رژیم و اعطای دلارهای نفتی به یاسر عرفات برای وادار کردن او به پذیرفتن طرح‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی ، سرانجام یاسرعرفات به‌عنوان رهبر ساف موافقتنامه‌ی غزه و اریحا را امضا کرد و رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخت . فهد و سران عرب پس از امضای موافقتنامه غزه - اریحا قول هرگونه کمک به حکومت خودگردان فلسطین را به عرفات دادند تا بدین‌ترتیب صلح با رژیم صهیونیستی تحقق یافته و حالت جنگ و کشمکش میان اعراب و رژیم اشغالگر قدس پایان یابد .

مآخذ :

  1. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، آل سعود ، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، جلد اول ، 1369 .
  2. کیالی ، عبدالوهاب : تاریخ نوین فلسطین ، محمد جواهرکلام ، انتشارات امیرکبیر ، 1366 .
  3. بولتن مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه ، شماره 714 ، در تاریخ 21/1/1372 .
  4. گزیده‌هایی از پرونده آل‌سعود ، روزنامه جمهوری اسلامی ، مورخ 25 و 26/3/1373 .
  5. رضوی ، سیدمرتضی : صفحه عن آل سعود الوهابیین .
  6. سعید ، ناصر : تاریخ آل سعود ، منشورات اتحاد شعب الجزیرة العربی ، جزء اول .
  7. ‌انصار الثورة الاسلامیه فی فلسطین : الانتفاضه ، جلد دوم ، بیروت 1990 .
  8. روزنامه و نشریات عربی السفیر و رسالة الحرمین ، آوریل 1993 .