لباسهای محلی فلسطین

از دانشنامه فلسطین


بدون شک ، زنده نگاه داشتن میراث فرهنگی یک ملت و حفظ ویژگی های هنری و بروز اصالت آن شرط اساسی در جاودانه کردن آثار تمدن اصیل آن ملت است . پس هنر ملی هر ملتی نشانگر فرهنگ آن ملت در طول زمانها و مکانهاست .

بسیاری از ملتها از دشواری امر گردآوری و تنظیم میراثهای ملیتشان شکایت دارند . فلسطینیان نیز به دلیل سهل انگاری در گردآوری آثارشان و دخل و تصرف در تدوین آثار عامیانه خود در میهن اشغالی اعتراض دارند . این سهل انگاری ، منجر به این شد که صهیونیستهای اشغالگر مبادرت به سوءاستفاده از آثار ملی و میهنی فلسطین نموده و مدعی مالکیت خود بر آنها شوند . آنها برای تعرض به این آثار ، سراسر سرزمینهای اشغالی را زیرپا گذاردند گویی که این آثار ، متعلق به آنها ( اسرائیلی ها ) است .

ارزیابی جدید آثار فلسطین براساس بررسی گذشته با دیدگاه امروزی و مطابق با نیازهایی که امروزه فلسطینیان دارند و بر مبنای نشان دادن کلیه اهداف اجتماعی ، سیاسی و هنری که امروزه آنها به کار می گیرند ، تهیه و تنظیم شده است .

در اینجا لازم است اشاره کنیم که از جمله محاسن اشغال فلسطین ، البته اگر حسنی داشته باشد ، رابطه محکمی است که بین مردم فلسطین و میراث ملیشان به وجود آمده است ، تا جایی که وابستگی آنها به سرزمین محبوب خود از علاقه آنها به لباس و اگال و اشعار و آوازها در رقص های ملی و محلی کمتر نیست ، زیرا تمام اینها میراث این سرزمین و نتایج گذشته و دستاورد این ملت است . واضح ترین دلیل بر این امر این است که زنان فلسطین حتی زنان شهرنشین ، بعد از جنگ 1968 به پوشیدن لباسهای روستایی فلسطین و تفاخر به آن تا سرحد تفاخر و غرور و تلاش در ترویج و پیشرفت آن به ویژه در کشورهایی که بدانجا هجرت نمودند ، رو آوردند .

الف - لباس زن :

به خاطر پوشیدگی ، وقار و زیبایی اش از ویژگیخاصی برخوردار است و آدمی با دیدن خطوط و اشکال و رنگهای آن ، هماهنگی و انسجام برخاسته از ذوق و نوآوری و مهارت را از آن به وضوح درمی یابد .

بی شک تنوع لباسها که تعداد آن از 30 نوع تجاوز می کند ، به عوامل بسیاری از جمله اقلیتهای مذهبی فراوان و در نهایت آداب و رسوم بی شمار برمی گردد .

تمدنهایی را که پی درپی و به تدریج در فلسطین به وجود آمدند و بر لباس و ویژگی ها و خطوط و رنگهای آن تأثیر گذاشتند را نیز باید بدان افزود تا جایی که ریشه

بسیاری از واژگان مربوط به لباس ، عربی نیست مانند :

  • طقیه : ریشه آن فارسی است و به معنای نواری است که به دور سر می پیچند .
  • طربوش : از واژه فارسی " سرپوش " گرفته شده و به معنای روسری می باشد .
  • مندیل : ریشه آن ایتالیایی و به معنای دستمال است .
  • شروال : معرب کلمه " سروال " فارسی است و خواننده از طریق لباسهای فلسطینی ، علائم و نشانه های تاریخی ، دینی ، اجتماعی ، اقتصادی و آب وهوایی را که بر لباسها ، تأثیر بسزایی گذاشته است درمی یابد .

1 - لباس زن شهری :

لباس زن شهری به سادگی و پوشیدگی توصیف شده است و به وسیله آنچه که تعداد بسیاری از تاریخ نگاران و محققان ، به ویژه کشیش اسعد منصور در کتابش " تاریخ ناصره " در این باب نوشته اند ، می توان به ویژگی های لباس زن شهری از اوایل قرن هجدهم پی برد و چه بسا آن زمانی ، این خصوصیات در تمام شهرهای فلسطین یکسان بوده است . لباس زن شهری در اوایل قرن هجدهم تقریبا از این اجزاء تشکیل شده بود :

1 ) جلایه :

لباس بلندی است که از پنبه داخلی بافته شده و جلوباز است ، آستین هایش کوتاه و تنگ و اغلب به رنگ نیلی می باشد . احتمالاً این واژه از کلمه " جلومه " گرفته شده و لباسی است که داماد در شب عروسی به عروس می دهد . 1 توان .

2 ) دامر :

لباس کوتاهی است که بلندی آن تا زانو می رسد . آستینهایش به اندازه آستینهای جلایه یا کمی کوتاهتر از آنست ، اغلب از پشم بافته شده و به صورت راه راه با ملیله تزیین گردیده و اگر آستینها خیلی کوتاه باشد به آن " سلطه " می گویند .

زیر جلایه لباس بلندی می پوشند که تا زیر زانو می رسد و بالاتر از شلواری که معروف به " لباس وشنتیان " است قرار می گیرد که به آن " نیم تنه " می گویند و شبیه به شلوار گشادی است که رنگش سفید یا نیلی و در قسمت پاها با حریر و ملیله به صورت راه راه تزئین شده باشد .

3 ) زنار :

انواع بسیاری دارد و به صورت ساده یا راه راه از طلا یا نقره پوشیده می شود .

4 ) زربند :

خانم ها آن را بر سر می اندازند . نوعی از حریر راه راه و اغلب به رنگ سفید است که به رنگهای سیاه یا قرمز یا زرد می زند . طول آن چهار متر و عرضش حدود نیم متر است و خانم ها قسمت بالای آن را تا می زنند و روی صماده2 می اندازند و آن را با دستمالی که به پشت می اندازند ، می پوشانند و وسطش را با زنار محکم می کنند در حالی که قسمتی از آن را روی زنار می اندازند تا آن را بپوشاند و از اینجا تا روی پاها آن را زیر زنار می اندازند .

5 ) عصبه :

دستمال پهن تا شده ایست که خانم ها آن را به خود می پیچند تا بالای صماده را بپوشاند و یک طرف آن را به پشت می اندازند در حالی که یک طرف آن از طرف دیگر کمی بلندتر است .

6 ) حذاء :

نوعی کفش است و انواع زیادی دارد که مشهورترین نوع آن ، " بابوج " است و اغلب رویه زرد رنگ دارد که پشت پا را نیز می پوشاند و از پشت بندی دارد که بلندیش به اندازه یک قیراط است و دارای پاشنه ای آهنی شبیه نعل اسب است .

در نیمه دوم قرن هجدهم " جلایه " جای خود را به " قمباز " داد که تفاوت آن در اینست که " قمباز " از پارچه مرغوب تری درست شده و رنگهای متنوع تری دارد و چاکهای دو طرف آن بلندتر است . در شلوار هم از زمانی که خانم ها دو شلوار می پوشند تغییراتی حاصل شده یکی از

شلوارها با بندی به زیر پا متصل می شود و دیگری بدون بند است و به صورت دایره ای روی پاها می افتد که به آن " فراره " می گویند .

" رامر " یا " سلطه " هم جای خود را به لباسهای پشمی با آستینهای کوتاه که معروف به " عباء " است داد .

در اوایل قرن بیستم به دلیل رواج جهانگردی و تغییر وسائط نقلیه و به خاطر وجود غربی ها در این کشور ، لباسهای بسیاری از جمله " صماده " ، " دامر " ، " عباده " ، " زربند " ، " عصبه " و " قمباز " از دور خارج شدند . به استفاده از پوششهای سر " حطه " و به دور آن " عصبه " ( دستار ) اکتفا شد .

بعدها دستار هم جای خود را به " بشنیقه " داد که آن را به دور گردن می پیچند که دستمالیست به نام " اویه " . " اویه " دستمال نرمی است که دور آن را با سوزن دوزی تزئین می کنند و نیز گل های مختلف رنگارنگ و زیبایی روی آن دوخته می شود . روی دستمال یا بشنیقه ، " شال " یا " طرحه " یا " فیشه " می اندازند که همه این لباسها از حریر یا پشم بافته شده اند .

" عباه " هم بعدها به " ازار " و در بعضی شهرها به " ملایه " یا " حبره " تبدیل شد .

1 ) الحبره :

از حریر مشکی یا مانند آن درست شده و در وسطش کمربندی قرار دارد . سپس نیمی از آن را برای پوشاندن سر و دستها بالا می برند . صورت و گردن و قسمتی از سینه را با دستمال می پوشانند . ولی صورت و گردن و قسمتی از سینه با دستمال پوشیده می شود . زیر آن ، لباس دیگری که معمولاً در اندازه های مختلف است می پوشند و پارچه های آن اغلب از سوریه وارد می شود .

2 ) الملایه :

از نظر رنگ و نوع پارچه مانند " حبره " است و فقط در برش با آن تفاوت دارد زیرا دارای آستین است و روی آن نیز برسنی که سر را می پوشاند و از پشت رها می شود پوشیده می شود . صورت را هم با دستمال سیاهی می پوشانند .

3 ) الازار :

سفید رنگ و یک تکه است و از سر تا پا را می پوشاند و صورت و گردن و قسمتی از سینه را هم با دستمال رنگی می پوشانند .

2 - لباس زن روستایی :

هرشهری لباسی دارد و هر درختی سایه ای .

لباس زن روستایی بیشتر لباس بلند گشادی است که قسمت وسط آن را با کمربند یا " زنار " محکم می کنند و در بعضی از روستاها " جداد " نامیده می شود . لباسهای عادیی که خانم های روستایی روزانه و موقع کار می پوشند از پارچه های پنبه ای ساده ای ساخته می شود . البته لباسهای گران قیمت تر و ضخیم تر با بافت زیباتری که خاص مجالس و میهمانی هاست نیز وجود دارد که خانم های متمکن ، روزانه هم آن را می پوشند . جنس این لباسها از پارچه های کتان یا پنبه ای راه راه و هرمز و توبیت و کرمسوت و ملک و رومی و مخمل و مانند آن است .

رنگ لباسها نیلی ، سیاه و یا سفید است و رستائیان در پوشیدن آنها فصل و تغییرات آب و هوایی را رعایت می کنند . لباسهای سفید را در تابستان و لباسهای مشکی را در زمستان می پوشند .

آستینها به صورتها و شکل های متفاوت است . بعضی از انواع آن تنگ و بعضی دیگر در قسمت مچ کمی گشادتر است و نوع دیگری از آن هم کم کم گشاد شده و در دو طرف به نقطه ای می رسد که از آن یک قسمت ریشه ریشه آویزان می گردد . به این نوع آستینها ، " ردان " می گویند .

چنانچه ردان ، از حد معمولش کوتاهتر باشد به آن " ابوالردین " می گویند . بدون تردید بلندی آستینهای خانم ها مانع در انجام کارهای منزل می شود و به همین علت آستینها را تا گردن تا می کنند و بالا می زنند . خانم های خاندان " سوریک " ، " قبیبه " ، " جیب " و " بنالا " به پوشیدن ابوالردین معروف هستند .

امتیاز لباسهای روستایی به گلدوزی با رنگها و شکل های مختلف در قسمتهایی از لباس است . بی شک ، اینها همه عوامل مهمی در مشخص کردن منشأ به وجود آمدن لباس در گذشته می باشد . البته امروزه کمتر از گذشته می توان به طور مطمئن درخصوص ریشه و منشاء این لباسها اظهارنظر نمود . زیرا عوامل بسیار اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، تغییر مراسم و جشنها به ویژه عروسی ها ( نک ، عروسی - ) ، آوارگی و هجرت ، چنان فرهنگها را بهم

درآمیخته است که از روی لباس زنان یک روستا به سختی می توان با تاریخ آن روستا آشنا شد .

روی لباس ، " تقصیره " می پوشند که مانند " دامر " است و دارای آستینهای کوتاه می باشد و در جاهای دیگر هم " جبه " می پوشند .

روسری خانم های روستایی با توجه به زیبایی ، تنوع شکل ها و زیور تقریبا چهار نوع دارد :

1 ) الشطوه :

فقط در بیت لحم پوشیده می شود ، استوانه ای شکل و بلند است و مانند آنچه که زنان دروزی3 در قدیم می پوشیده اند کاملاً دایره ای و نوک تیز نمی باشد .

شطوه عمامه بلندی است و شاید هم کلاه بلند و نوک تیز یا مثلثی شکلی باشد که در قرن 14 میلادی در مصر و جاهای اطراف آن ، رواج داشته و حالا تکامل یافته است . زمانی هم درویشهای مصر و هم مولوی های ( روحانیون اهل سنت ) لبنان و سوریه آن را بر سر می گذاشتند . گفته می شود این کلاه را بادیه نشینان بر سر می گذاشتند و با آن قسم می خوردند .

شطوه در اوایل قرن بیستم کوتاهتر از آنچه که اکنون وجود دارد بوده و در جلوی آن یک ردیف سکه و دو ردیف مرجان در بالای آن قرار داشته است . در دهه 20 طول شطوه بلندتر شده است و به حدی که پنج ردیف سکه طلا یا نقره جلوی آن می دوختند . گلدوزی روی شطوه بسیار دقیق و ظریف است و روی شطوه پارچه حریر مربع شکل سفیدی که معروف به " تربیعه " بود می گذاشتند .

2 ) طفطاف ، شکه یا عرقیه :

به پشت گوشها می رسد و از دو ردیف درست شده است و در پشت سر چهار قطعه پول بزرگتر از آنچه که در جلو قرار دارد می گذارند . در حالی که زنان شهرهای الخلیل و قدس و یافا کلاه هایی بر سر می کنند که فقط یک ردیف سکه دارد که به آن " شکه " یا " عرقیه " می گویند .

3 ) وقاة :

شاید از کلمه وقایه گرفته شده و به معنی چیزی باشد که سر را می پوشاند و به وسیله رشته سکه هایی که روی آن قرار دارد و گاهی تعداد آن به 80 قطعه می رسد شناخته می شود . در دوره عثمانی زنان " رام الله " پول های وزری یا نیم وزری ( وزری : معادل ده قروش ترکیه است ) نقره ای و آنها که می توانستند ( ثروتمندان ) لیر یا نیم لیرهای طلایی روی آن قرار می دادند . این پولها قسمتی از مهریه خانم ها بود و می توانستند هر تصرفی در آنها بکنند .

" وقاة " مخصوص خانم های استان رام الله و شهرستانهای آن بوده و دارای دایره ای است که از پارچه نرم تهیه شده و آن را به دور سر می پیچیدند و به صورت نواری به گردن متصل می شده است .

4 ) حطه و عصبه :

زنان شمال فلسطین آنها را می پوشند . حطه شکل های مختلفی دارد ، در لباس " دبسویه " به صورت بزرگ و در " صفصاف " مانند شال است و همیشه دستاری روی آن به دور سر می پیچند .

گلدوزی اصلی ترین عنصر لباس است که نشانگر مهارت و ذوق و استعداد خانم است و زنان فلسطینی به آن علاقه بسیاری دارند . در شهرهای بیت لحم و بیت جالا ، گلدوزی به صورت یک حرف و شغل برای خانم ها درآمده است . پس از ماجرای مصیبت بار سال 1948 ، این هنر با رکود مواجه شد . برای حفظ این هنر اصیل بعضی مؤسسات و گروهها ، در اردن و سوریه و لبنان با تلاش بسیار مراکزی برای آموزش آن و تأمین نیروی انسانی در این جهت ، تأسیس کردند .

در گلدوزی سه نوع بخیه وجود دارد : صلیب ، تحریری یا دشیق و لف . زن فلسطینی در به وجود آوردن این نوع بخیه ها و شکل های زیبا و بی نظیر مباهات کرده و در واقع با این اشکال از آنچه که در درون می گذرد و از تأثیری که بر زندگی ساده اش دارد پرده برمی دارد .

گل هایی که دوخته می شود : زنبق ، توت ، شکوفه گل ، خوشه انگور ، خرما ، سرو و شکوفه پنبه است . از حیوانات : مرغابی ، شیر ، مار ، طاووس ، کبوتر ، حلزون و خروس اهلی را می توان نام برد .

بخیه های رایج ستاده بیت لحم ، مفتاح ، خلیل ،

حوض القیثاره می باشد . گلدوزی ویژه قسمتهای خاصی از لباس است . گلدوزی که به صورت مربع روی سینه می دوزند ، " قبه " و روی آستینها ، " زدائد " و در قسمتپهلوها " بنایق " یا " مناجل " نامیده می شود . قسمت پایین پشت را هم در اندازه های مختلف گلدوزی می کنند . به نظر می رسد که جلوی لباس ، گلدوزی نمی شود بجز لباس عروسی که ضخیم و یا جلوباز است و زیر آن شلواری به رنگ پرتقالی یا سبز می پوشند . در بعضی از روستاها در قسمت بالای قبه ، پارچه مخمل می دوزند و روی آن را با گلدوزی تزئین می کنند .

آنچه که قابل توجه است این است که همه روستاها در دوخت تعدادی از بخیه ها وجه اشتراک دارند و برخی دیگر از بخیه ها فقط در جاهای به خصوصی رایج است ، همچنین تعدادی از بخیه ها در بعضی از مناطق مورد استعمال بیشتری دارد تا جایی که به عنوان منشأ لباس خاصی شناخته می شود .

در شهرهای " غزه " دو نوع بخیه معروف است که " قلاده " و " سرده " نام دارند . در رام الله بخیه به " مغله " معروف است . رنگها هم در گلدوزی غالبا قرمز و سیاه است در حالی که در گذشته بیشتر رنگهای زرد و گلی به کار می رفته است .

در [[بیت دجن ( روستای - ) |بیت دجن]] ، با پشت سر هم آوردن بخیه های مانند هم گلدوزی را تزئین می کنند و در الخلیل هفت بخیه متوالی می دوزند که بیشتر از نوع " شیخ " است و آنچه که لباس الخیل را از دیگر لباسها جدا می کند ، نوع گلدوزی در پایین لباس است و به خصوص از پشت که به شکل قسمت پهنی می باشد و این تأثیر روشنی است که در شهرهای بیسان و بیرالسبع هم به چشم می خورد .

بخیه ای معروف به " میزان " هم بین مردم الجبل و الساحل رایج است . معروف است که بخیه صلیب در گلدوزی بسیار مرسوم و رایج است ولی در بیت لحم به کار برده نمی شود .

قبه تلحمیه در گلدوزی فلسطینی بسیار به چشم می خورد ولی با آنچه که در مناطق دیگر رایج است متفاوت می باشد زیرا در دوختن آن حریر و ملیله به کار برده می شود و بخیه های به کار برده شده در آن " تحریری " یا " رشیق " و " لف " می باشد .

روش دوخت تحریری بدین صورت است که نخ ملیله را می کشند و در فواصل مشخص آن را با بخیه های کوتاهی محکم می کنند ، از خوبی این روش آنست که محکم کردن آن آسان است و گاهی با " لف " به صورت خطوط موازی ، قسمتهای خالی آن را پر می کنند .

این نوع گلدوزی تلحمی در بین زنان فلسطین بسیار شایع است . به طوری که باعث شده است که آنها همه لباسهایشان را به این صورت گلدوزی کنند . از جمله روستاهایی که این روش را تقلید می کنند روستای " لفتا " را می توان نام برد که لباسهایشان از حریر قرمز و سبز ( معروف به بهشت و جهنم ) است که به آن قبه تلحمیه را هم اضافه می کنند و نیز روستاهای " سلوان " و " ابودیس " که لباسهای آنها از پارچه قباز با قبه تلحمیه است .

گاهی به پارچه اصلی لباس ، تکه هایی از حریر اضافه می کنند که این کار بیشتر در شهرهای قدس ، یافا ، غزه و [[بیت دجن ( روستای - ) |بیت دجن]] مرسوم است .

بعضی از روستاها از آنچه که تاکنون گفته شد پیروی نمی کنند . زنان " طیره " که در نزدیکی " حیفا " قرار دارند لباسهای سفید بدون آستین می پوشند که با گره های " تیج " و با شکل پرندگان یا مانند آن گلدوزی شده و زیر آن بلوز و شلوارهای کشی می پوشند .

برای شناخت فرهنگ هایی که پی درپی در این مناطق به وجود آمده اند لازم است که این پدیده مورد بررسی کافی صورت گیرد .

در صفصات در شمال فلسطین ، پوشیدن شلوار رنگی و تنگ و لباسهای راه راه با رنگهای معروف عربی و نیز رنگ زرد متداول است و کوتاهتر بودن جلوی لباس از پشت آن توجه انسان را به خود جلب می کند .

لباسهای " مجدل " و اطراف آن هم با نوارهای بلند از جنس حریر بنفش شناخته می شود .

اما کمربند به نسبت مناطق مختلفی که آن را می پوشند متفاوت است . در شمال ، از حریر صاف رنگی است که در یکی از دو طرف گره می خورد و در مرکز فلسطین از حریر راه راه است که در وسط گره می خورد و بعضی وقتها با پارچه محکمی پوشیده می شود تا در قسمت کمر بایستد . در بعضی از روستاها از پشم رنگی برای کمربند استفاده می شود . بعضی دیگر از روستاها از این قاعده پیروی نمی کنند و زنان آنها هر کمربندی را

نمی بندند .

3 - لباس صحرایی :

در جنوب فلسطین به ویژه " اریحا " و در " تعامره " از شهرهای بیت لحم و در شمال دریاچه طبریه پوشیده می شود . به طور مثال لباس تعامره سیاه و دارای آستینهایبلند و گشاد است و هیچ اثری از گلدوزی در آن دیده نمی شود ، مگر بعضی اوقات در آستینهای کوتاه عبا و در قسمت پایین پشت لباس تکه پارچه های رنگی به چشم می خورد که مشخص کننده قبیله یا منطقه ای است که آن لباس را می پوشند .

پوشش سر ، هم کلاهی است که همه آن را سکه های نقره پوشانده و به گوش ها هم گوشواره های مثلثی شکل و نوارهای بلند که با سکه و سنگهای کهربا ، تزئین شده و آویزان می کنند .

در " اریحا " لباس سیاه بلندی به طول 20 ذراع می پوشند که به " صایه " معروف است . در قسمت وسط دوتکه است و مجموعا از سه تکه تشکیل می شود و به شیوه ای کاملاً متفاوت با لباس دیگر زنان فلسطین گلدوزی می شود . گلدوزی به صورت خط های بلند از شانه تا پایین لباس را دربرمی گیرد . روی آن هم عبای سبکی می پوشند .

لباس مردم صحرای شمال دریاچه طبریه ، سیاه و بلند است و در قسمت پایین آن با پارچه های نقره ای اسم هایی خاص مانند ( سه تخم مرغ در ظرف ) و ( گام های اسب در بهار ) با خطوطی ویژه نوشته می شود .

گردنبندی با دانه های نقره و مروارید به گردن می اندازند و روی این لباس ، لباس گلدوزی شده دیگری می پوشند که تا زیر زانو می رسد و آستینهای گشاد و گلدوزی شده ای دارد .

4 - زیور ، تزئین و زینت :

بیشتر زیورآلات در فلسطین از جنس نقره است تاریخ و سابقه قالب ریزی نقره در فلسطین به هزاران سال پیش می رسد ، زمانی که زنان کنعان ، آن را به عنوان زیور استفاده می کردند ، امروزه قدس به نقره سازی معروف است .

زیورآلات از اهمیت خاصی نزد زنان فلسطینی برخوردار است به طوری که بیشترین بخش جهیزیه آنها را تشکیل می دهد . زیورآلات شکل ها و اندازه های مختلفی دارد و شیوه استفاده از آنها مشخص و ویژه است و بعضی از انواع آن بین خانم های شهری و روستایی مشترک است .

نام برخی از این زیورها عبارت است از :

1 ) صمادة :

پوشیدن آن بعد از دهه بیست قرن بیستم کمتر مرسوم است . به صورت کیسه ای استوانه ای شکل است که با مواد نرمی مانند پنبه و چیزهای مانند آن حاشیه دوزی می شود که به آن " مقرعه " می گویند . به دور سر پیچیده می شود و کمی از چانه را هم می پوشاند و در قسمت خارجی آن سکه های سوراخ شده ای دور تا دور لبه آن دوخته می شود و تعدادش به 200 تا 400 قطعه زهراه یا نیم زهراه می رسد ، در پایین آن هم پارچه ای با تعدادی سکه دوخته می شود .

2 ) زناق :

رشته ای نقره ای یا رسیمانی طلائی است که در زیر چانه به " صمادة " وصل می شود و از آن رشته هایی با شکل های مختلف ، که در اطرافش سکه های کوچک نقره ای آویزان شده وجود دارد . این زینت هم در لباسهای شهری و هم در لباسهای روستایی به چشم می خورد .

3 ) صفه :

در گذشته تکه پارچه ای بوده که سکه های طلا به آن دوخته شده بود و روی صماده و در قسمت بالای پیشانی بسته می شد .

4 ) قفوه :

طربوشی است که روی آن حلقه های طلا یا نقره دوخته شده و دور آن نوارهای حریر و رشته های طلا قرار دارد ، بعضی از خانم ها به جای صماده آن را می پوشند .

5 ) لقرامل :

خانم ها آن را به موهایشان می بندند . از شش تکه نقره متصل به هم که به هر کدام از آنها رشته های حریر متصل است تشکیل می شود که خانم ها آنها را به موهای خود می بافند .

6 ) سوکه :

قطعه طلا یا نقره ای است که مانند آب سرخ فامی می باشد و دارای مواد مشتعل است که در وسط آن سنگی قیمتی قرار دارد و دورش زنجیری است با

سکه هایی اطراف آن که به دور گردن آویخته می شود .

7 ) دمالج :

قطعه نقره ای پهنی است که به باز و بسته می شود و از آن گوی هایی آویزان است که در هنگام حرکت صدای خاصی ایجاد می کند .

8 ) اساور :

انواع زیادی دارد . از طلا یا نقره ای که نقشهای ساده ای روی آن کنده شده ، ساخته شده است و معروفترین انواع آن " مکوبج " ، " قبوزالیهود " و " سلتیات " نام دارد . یکی از انواع آن شیشه ای است که " گویشات " نام دارد .

9 ) خلخال :

قطعه ای است که به پا بسته می شود و چیزهایی به آن آویخته می شود که موقع راه رفتن تولید صدا می کنند .

10 ) حیاصة :

زنار پهنی است با رشته های نقره که رشته های کوچک با سکه یا زنگوله های کوچکی از آن آویزان است .

11 ) شکل :

گره ای از رشته سکه های نقره یا طلاست ، از انواع آن غازیات ، یا " غوازی " را می توان نام برد که وجه تسمیه آن به خاطر این است که از سکه هایی که روی آن عکس پادشاهان جنگجو حک شده ، تشکیل شده است و نیز سکه هایی که زمانی رایج بوده و روی آن عکس افراد ناشناخته حک شده که بعضی از آنها را " ابالوزه " می نامند که شاید نام سازنده آن باشد . سکه هایی هم به نام " الجهادی " ممکن است باشد که پول زمان سلطان محمد مجاهدی بوده است .

12 ) کتاب :

قطعه ای نقره ای است به شکل کتاب و تقریبا اندازه کف دست و اطراف آن سکه هایی قرار دارد که به گردن آویخته می شود و روی سینه یا به یک طرف می افتد که در آن کتابهای آسمانی یا آیات قرآن و دعا قرار می دهند .

13 ) قلادة :

انواع بسیار دارد و از مروارید ، جواهرات ساده یا سکه دار که " براغیث الست " نامیده می شود ، درست می گردد .

14 ) بقمه :

معرب کلمه ترکی است " بگمت " است و به معنای " گنبد " می باشد ، زنجیری طلایی است که به دور گردن می آویزند و از آن پنج حلقه نقره ای آویزان است که چهار رشته سکه نقره به آن متصل است .

15 ) کردان :

کلمه فارسی است و به معنای گره یا زنجیر تکه طلایی کوچک است که مانند دانه های گل زعفران از عرض سطوارخ شده و در یک رشته به دور گردن آویخته می شود .

16 ) قبیه :

سکه های طلایی است که به صورت منظم در یک رشته قرار داده شده و به جای کردان به گردن آویخته می شود .

17 ) شعیره :

قطعه طلایی است مانند دانه جو که از عرض سوراخ شده و به جای " قبیه " استفاده می شود .

18 ) ذخیره :

سکه کوچک طلایی یا نقره ای است با شکل های مختلف که در آن دعا می گذارند و به گردن می آویزند .

19 ) مهبد :

دستبند نقره ای است که بر روی آن نقشهایی حک شده است .

20 ) حیضری :

دستبندی نقره ای است که مانند حباب ، نقشهایی زنجیره ای بر روی آن است .

21 ) شناف :

حلقه ای از طلا یا نقره یا مس می باشد که به ته بینی آویزان کنند .

22 ) پرقع :

نوار پارچه ای و گلدوزی شده ایست که به دور سر بسته می شود . در بین چشمان دو بند که دور آنها سکه هایی به اندازه های مختلف قرار دارد ، روی بینی و دهان را می پوشاند و به پشت گردن وصل می شود و به فاصله 50مم از قسمت تلاقی دو بند روی پیشانی دو جواهر

رنگی قرار دارد که به هر کدام از آن دو ، سکه هایی وصل است .

زن فلسطینی به زیور و زینت خود توجه بسیار دارد و برای نشان دادن زیباییش تلاش فراوان می کند و اگر امکانات مادی به او اجازه مزین شدن به زیورآلات طلایی یا نقره ای را ندهد موهایش را با گل و لباسش را با پارچه اویا تزئین می کند و این بیشتر بین خانم های شهرنشین متداول است . همچنان که هم ایشان و هم زنان روستایی چشم هایشان را سرمه می کشند ، با این تصور که سرمه علاوه بر جنبه آرایشی برای سلامت چشم هم مؤثر است ، تا جایی که خانم ها چشم های فرزندانشان را نیز پس از تولد سرمه می کشند و سرمه ای که اغلب از چوب زیتون ساختهمی شود . " المرواد " نام دارد .

خانم ها در جشن ها و اعیاد صورت خود را با مواد براق و جواهرات درخشان آرایش می کنند به خصوص عروس ها که دستمالی هم روی چهره خود می کشند .

زینت خالکوبی :

اشکال مختلفی دارد از جمله شکل خضر سوار بر اسبش یا تصویر برخی از نشانه های مذهبی مانند حرم و قیامت . خالکوبی هم بین زنان و هم بین مردان رایج است و آنها پشت دستها و آرنج ، گردن و چانه خود را خالکوبی می کنند .

خالکوبی هر چند ظاهرا پیشینه و علل مذهبی خود را از دست داده و جنبه آرایشی و تزئینی پیدا کرده است ولی در واقع همیشه به عنوان وسیله ای برای خنثی کردن چشم و نظر و رد حسد و شر مورد استفاده قرار می گیرد .

ب - لباس مرد :

لباسهای مشهور مردان که " قمباز " یا " غمباز " ، " کبر " و یا " دمایه " نام دارد . لباسی است که بالای آن تنگ و پایینش کمی گشادتر است و جلو باز می باشد و یک طرف آن روی طرف دیگر قرار می گیرد و مانند زنار ، از دو طرف چاک دارد . قمباز تابستانی از جنس کتان به رنگهای مختلف و قمباز زمستانی از جنس پشم می باشد که زیر آن لباس سفید پنبه ای که معروف به " منتیان " است می پوشند . اما شلوار که با " دکمه " آن را محکم می کنند بلند است و روی کفش می افتد .

روی قمباز اغلب " دامر " می پوشند که لباسی کوتاه یا " سلطه " با آستینهای کوتاه است .

عباء روی قمباز و " دامر " را می پوشاند و رنگها و انواع بسیاری دارد . ثروتمندان آن را از پارچه های گرانقیمت و روستاییان از پارچه های ساده می دوزند . مشهورترین انواع آن عبارتند از : محلاویی ، بغدادی ، مزاوی عادی ، مزاوی صوفی و ارجبادی ، حصمی ، صدی ، شال پشمی ، حرایری ، خاشی ، عجمی ، حضری ، باشی .

بشت کوتاهتر از عباء است و مشهورترین انواعش عبارتند از : خنوصی ، حلبی ، حمصی ، زوفی ، یوز و رازی .

پوشیدن قمباز به بعضی از مناطق اختصاص دارد در حالی که شروال عمومیت دارد . به آن اسکندری نیز می گویند زیرا ، در اصل اهالی شهر اسکندرونه در شمال ، آن را به روی شروال می پوشند ، فضفاض که از شش ذراع پارچه سفید دوخته شده می پوشند و روی آن را نیز با صدریه یا دامر می پوشانند . بیشتر دریانوردان یافا ، از این لباس استفاده می کنند .

اما کمربند که به آن " اسیر " می گویند یا از جنس پوست است و یا از پارچه راه راه پنبه ای یا پشمی به نوع پهن آن لاوندی گویند . اما پیرمردان بیابان نشین کمربند " سلیمی " می پوشیدند که وجه تسمیه آن به خاطر نسبت آن با سلطان سلیم است . پوشش سر از عمامه یا حطه و عقال یا طربوش تشکیل شده است .

1 ) عمامه :

یا " عمه " یا " طبزیه " یا آن طور که بعضی روستاها می گویند " کفیه " . پارچه ای است که روی طقیه یا طربوش به دور سر می پیچند . اصل عمامه به زمان آشوریان و مصریان قدیم برمی گردد و آثار تاریخی نشان می دهد که آنها عمامه بر سر می گذاشتند . گفته شده است که اعراب قبل از اسلام هم عمامه می پوشیدند . همچنان که گفته شده است که رسول خدا ( ص ) عمامه سفید بر سر می کردند چرا که رنگ سفید رنگ محبوب ایشان بوده است . عمامه در اسلام ، لباس رایج ملی و مذهبی است و اشاره به احکام و وظایف و مناسبات دینی و رسمی مسلمانان دارد . به خصوص عمامه سبز اهمیت خاصی در تاریخ مذهبی داشته است و تاکنون نیز منسوبین به " فرقه دراویش " در فلسطین ، عمامه سبز رنگ به سر می گذارند .

عمامه در میان اعراب و مسلمانان مختلف

حائزاهمیت خاصی است و کسانی که بر ایشان مقدور بوده است چهار پایه خاصی برای قرار دادن عمامه در خانه هایشان داشتند . از جمله آداب و رسوم متداول در سرزمینهای عربی این بوده است که عمامه را به همراه جهیزیه عروس به خانه اش فرستاده اند .

پوشیدن عمامه برای اشخاص آداب و اصول خاصی دارد ، از جمله اینکه شخص بایستی عمامه را موقع درآمدن ریش ها و بلوغش بپوشد و با گفتن بسم الله عمامه را از طرف راست به طرف چپ بپیچاند .

راههای زیادی برای پیچیدن عمامه وجود دارد که تا حدود 66 راه بیان شده اما تعداد لایه های آن نباید از 40 لایه کمتر باشد .

بسیاری از روستاییان فلسطینی عمامه های مختلفی با رنگهای متنوع به سر می گذارند که تعداد آن بالغ بر 40 نوع می باشد .

روستاییان فلسطین از عمامه خود به عنوان محلی برای جا دادن برخی چیزها مثل کارت شناسایی ، آیینه ، شانه و... استفاده می کنند .

زیر عمامه یا کفیه یا طبزیه ، عرقگیر کوچکی که معمولاً از جنس پنبه نرم است و " معرمیه " نامیده می شود می پوشند که هم عرق را می گیرد و هم عمامه را روی سر ثابت نگه می دارد و هم سر را هنگامی که عمامه برداشته می شود می پوشاند .

جالب توجه است بدانید که افراد پلیس قدس ( 1919 ) عمامه را همراه با لباس رسمی خود می پوشیده اند مسلمانان عمامه سفید و مسیحیان عمامه سیاه یا زرد بر سر می گذاشتند .

2 ) کوفیه :

در سال 1936 ، به دلایل سیاسی ، رهبران انقلاب فلسطین کوفیه و عقال ( دستار ) را به جای عمامه و طربوش را به عنوان لباس همگانی برای فلسطینیان تعیین کردند .

به " کوفیه " " حطه " نیز می گویند . دروزی ها معتقدند که اصل آن ایتالیایی است و از طریق تجارت و بازرگانی در قرون وسطی وارد فلسطین گردیده است .

یکی از محققین اروپایی در این زمینه می گوید : " پوششی مربع شکل است که بر سر می گذارند ، از پارچه های پنبه ای و پشمی یا حریر می باشد و گاهی با حاشیه های طلایی تزئین می شود . امروزه سعودی ها و بسیاری از صحرانشینان آن را می پوشند .

در داستانهای هزار و یکشب ، داستان زنانی آمده که " کوفیه " هایی از جنس حریر یا پشم یا خز بر سر می گذاشتند از اینجا می توان دریافت که " کوفیه " لباس مخصوص خانم هاست و این واقعیت حاکی از این است که زنان شمال فلسطین از قبل ، این لباس را می پوشیده اند .

اهالی شهرها ، کوفیه را برای زیباتر و کامل کردن لباسشان می پوشند و دنباله آن را روی قمباز و دامر بر روی شانه خود می اندازند و کوفیه غالبا از جنس حریر با رنگ عنابی و مزین شده با خطوط طلایی است .

3 ) لعقال :

معمولاً از جنس پشم است و یک ، دو یا سه دور به دور سر پیچیده می شود . عقال جایگاه اهمیت ویژه ای نزد مرد دارد ، چرا که به وسیله آن از لباس زن که فقط حطه می پوشند متمایز می شود . مردان تا زمانی که در شرایط خوب ، همراه با کرامت باشند به پوشیدن آن افتخار می کنند .

به طور مثال مرد بر خودش پوشیدن عقال را حرام می کند زمانی که خونخواهی دارد ولی هنوز موفق به خونخواهی نشده است و پس قاتل در روز " عیبه " یعنی روز صلح در حالی که عقال خودرا روی دوش خود نهاده است ، وارد خانه مقتول می شدند .

این کنایه از این معنا است که مردی که نتوانسته انتقام خودش را بگیرد ، از مردی به دور است و تنها با گرفتن انتقام است که می تواند مردی خود را به دست آورد و سپس عقال بپوشد .

4 ) طربوش :

پوششی برای سر مردان در شهرهای فلسطین است . اصل آن فارسی است در قرن 16 وارد کلمات عربی شده است . طربوش از جنس پشم است و در قسمت وسط و بالای آن حریر سیاهی دوخته می شود که نوارهای سیاهی از آن به اطراف آویزان می شود . طربوش در کشور عثمانی در قرن 19 به جای عمامه استفاده می شده است . از زمان حکومت مصطفی کمال آتاترک دیگر استفاده نمی شود .

کشیش اسعد منصور در کتابش " تاریخ ناصره "

می گوید : مرد فلسطینی در اواخر قرن 18 " شطفه " می پوشیده است . " شطفه " طربوشی است که کناره های آن را با حریر تزئین کرده اند و در قسمت بالای آن به طرف راست یک برش دارد . روی حریر را با پارچه ای قرمز به نام " حرشه " تزئین کرده روی آن دستمالی به نام " سمک بالشبک " می اندازد و تازمانی که عبدالله پاشا پوشیدن آن را ممنوع کرد ، هم مسلمانان و هم مسیحیان آن را بر سر می گذاشتند .

طربوش فلسطین با طربوش مغرب متفاوت است . بلندتر از آنست و با پارچه محکم دوخته می شود تا درست بایستد . ولی طربوش مغربی به رنگ قرمز تیره است و مردان مسیحی آن را می پوشند .

طربوش از جمله زیباترین لباسهای مردان است البته جزء لباس کار نیست زیرا تابستانها سبب گرمی سر می شود و در زمستانها سر را از سرما و باران محافظت نمی کند و در برابر باران هم مقاوم نیست . اما شک نیست که کوفیه بهتر از آنست برای اینکه از لحاظ جنس مرغوب است در زمستان گرم و در تابستان نوع تابستانه آن باعث کم شدن حرارت می گردد .

مآخذ :

  1. صمد ، هانی : أغانینا فی الضفة الشرقیه من الاردن ، عمان 1969 .
  2. سرحان ، نمر : أغانینا الشعبیه فی الضعفة الغربیه من الاردن ، بیروت 1973 .
  3. عرنیطه ، یسرمی جوهریه : الفنون الشعبیه فی فلسطین ، بیروت 1968 .
  4. Doz y.R. : Supplement aux Dictionnaires Arabes, 2.ded. London 1967
  5. The Encyclopedia of islam.
  6. Kohler. E : A History of costume, New York 1963.