فرانسه و مسأله فلسطین

از دانشنامه فلسطین


کنفرانس سان رمحو منعقده در نیسان ( آوریل ) 1920 ، پایان بلندپروازیهای فرانسه مبنی بر گسترش نفوذ خود در فلسطین را پایه ریزی کرد . در آن زمان فرانسه با بریتانیا توافق نمود که از آخرین ادعاهای خود مبنی بر پشتیبانی از کاتولیکهای قاطنی فلسطین و اماکن مقدسه دست بردارد و تلاشهای خود را در تثبیت نفوذ خود بر سوریه و لبنان که اشغال آن دو سرزمین و قیمومیت آنها به فرانسه واگذار شده بود متمرکز سازد .

هنگامی که طرح تقسیم فلسطین در 25/11/1947 به کمیته خاصی که اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد آن را نمایندگی می کردند ، عرضه شد فرانسه از دادن رأی به آن خودداری کرد . نتیجه رأی گیری در کمیته این شد که این طرح رأی لازم برای تصویب را به دست نیاورد .

رئیس مجمع عمومی آن زمان ، علی رغم مخالفت اعراب رأی گیری را تا 28 نوامبر در مجمع عمومی به تأخیر انداخت . هدف حقیقی وی این بود که فرصتی بدهد تا فشارهای صهیونیستی - - آمریکایی بر بعضی از هیأتهای نمایندگی مخالف طرح یا هیأتهایی که از رأی دادن خودداری می کردند منجر به تغییر رأی هیأتها در مجمع عمومی شده و طرح تصویب شود .

قرار بر این بود که رأی گیری در موعد مقرر انجام گیرد اما هیات فرانسوی درخواست تأخیر رأی گیری به

مدت 24 ساعت دیگر را نمود که مورد موافقت قرار گرفت . سرانجام رأی گیری بر سر طرح ( تقسیم فلسطین ) در روز 29/11/1947 انجام شد و هیأت فرانسوی از جمله هیأتهایی بود که نظر خود مبنی بر عدم رأی به طرح را تغییر داده و آن را تصویب نمود .

به این ترتیب فرانسه هم با کسانی که در ایجاد دولت یهودی برخاک عربی فلسطین شریک بودند سهیم شد . این سهم خود را با شرکت در صدور بیانیه سه جانبه سال 1957 که هدف واضح آن پشتیبانی از اسرائیل حتی در مرزهای توسعه یافته از قرارداد تقسیم بود ، تأکید کرد .

اما در مورد مسأله پناهندگان ، موضع فرانسه این مطلب را تأیید می کرد که بنا به قطعنامه شماره 194 مجمع عمومی صادره در 11/12/1948 ( دوره سوم ) ، پناهندگان فلسطینی باید به سرزمینشان برگردند یا به آنها ، غرامت پرداخت شود . همچنین فرانسه عضویت خود در کمیته سازش را تداوم بخشید .

اما از جهت دیگر حکومتهای بعدی فرانسه از سیاست تأیید اسرائیل پیروی نمودند و اسرائیل را از لحاظ تسلیحاتی . به ویژه هواپیماهای جنگی کمک نمودند تا اینکه فرانسه به تأمین کننده اصلی اسرائیل در این زمینه تبدیل گردید .

بعد از شروع انقلاب الجزایر در سال 1954 و پشتیبانی و تایید این انقلاب از سوی اعراب ، اسرائیل از تأیید و پشتیبانی قابل ملاحظه فرانسویان برخوردار گردید . نزدیکی اسرائیل و فرانسه به حدی رسید که آن دو کشور در جریان بحران سوئز سال 1956 جانب بریتانیا را گرفتند و در مورد عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از صحرای سینا به دنبال آن هجوم ناجوانمردانه ، علی رغم قطعنامه های مجمع عمومی در این مورد ، فرانسه جانب اسرائیل را گرفت .

خطرناک ترین همکاری بین فرانسه و اسرائیل در زمینه نیروی هسته ای بود . این همکاری از زمانی شروع شد که اسرائیل در سال 1953 قراردادی با فرانسه در زمینه تحقیقات هسته ای امضاء کرد که بر طبق آن فرانسه اسرائیل را از نظر دانشمندان تحقیقات هسته ای تجهیز می نمود .

به موجب قرارداد سری 1957 بین اسرائیل و فرانسه ، فرانسه از اسرئیل در زمینه اجرای طرح رأکتورهای هسته ای دیمونا که به صورت مستقیم زیر نظر وزارت دفاع اسرائیل برای رسیدن به اهداف حقیقی این کشور که مربوط به آمادگی جنگی بیشتر از کاربرد صلح آمیز نیروی هسته ای

بود ، پشتیبانی می کرد .

بعد از اینکه ژنرال دوگل ریاست جمهوری فرانسه را در سال 1958 به دست گرفت و استقلال الجزایر در سال 1962 ، فرانسه موضع تأیید مطلق خود از اسرائیل را تغییر داد . قبل از حمله ژوئن سال 1967 ژنرال دوگل آبا ابان وزیر خارجه اسرائیل را از اینکه کشورش آغاز کننده جنگ باشد بر حذر داشت . زیرا شروع کننده جنگ مسئولیتهای تاریخی آن را نیز به عهده خواهد داشت .

این موضع گیری در اظهارات رسمی هیأت وزیران فرانسه در 2/6/1967 تبلور یافت که در آن آمده بود که فرانسه " معتقد است که هر دولتی از دولتها حق زندگی کردن دارد . اما بدترین چیزی را که ممکن است اتفاق بیفتد شروع جنگ می داند در نتیجه دولتی که آغازگر کاربرد سلاح باشد . هر کسی که باشد ، از همراهی و موافقت فرانسه محروم خواهد بود " .

بعد از آنکه اسرائیل هجوم خود را در 5/6/1967 شروع کرد ژنرال دوگل هیچ شکلی در مورد اینکه اسرائیل را متجاوز بخواند بخود راه نداد و ارسال اسلحه فرانسوی را به طرفین جنگ ممنوع کرد .

این محاصره تسلیحاتی به طور مستقیم روی اسرائیل تأثیر داشت چون این کشور به موجب قراردادهایی که با حکومتهای جمهوری چهارم ، که روابط خوبی با اعراب نداشتند ، منعقد ساخته بود ، به وسیله تسلیحات فرانسوی تجهیز شده بود .

با اینکه فرانسه در گذشته جزو کشورهایی بود که تهدید به نابودی اسرائیل توسط همسایگانش را سرزنش می کرد ، هیأت وزیران فرانسه در تاریخ 21/6/1967 طی اظهاراتی به صورت قاطع اقدام اسرائیل مبنی بر شروع جنگ را محکوم کرد و اعلام داشت که فرانسه هیچ گونه تغییرات ارضی که در نتیجه عملیات جنگی حاصل شود را به رسمیت نمی شناسد .

فرانسه بر این موضع که هیچ دستاورد منطقه ای اسرائیل که در نتیجه به کارگیری قدرت حاصل شده باشد به رسمیت نمی شناسد اصرار ورزید . حتی بعد از صدور قطعنامه 242 شورای امنیت ( 22/11/1967 ) که زمینه را برای تأویل و تفسیر در آنچه تأکید بر عقب نشینی از سرزمینهای اشغال سال 1967 - - چنانچه در متن فرانسوی آمده - - یا عقب نشینی از " سرزمینهایی که در سال 1967 اشغال شده " - - چنانچه در متن انگلیسی آمده - - داشت ، باز

نمود .

برای سازش بین آنچه که در مقدمه قطعنامه 242 مبنی بر عدم جواز به دست آوردن سرزمین با زور و آنچه در متن قطعنامه آمده مبنی بر حق هر دولتی برای " زندگی در داخل مرزهای امن شناخته شده " ، فرانسه تلاشهایی را پایه گذاری کرد که رسمیت یافتن این مرزها بدون شک از طریق گفت وگو حاصل می شود ، اما این گفت وگوها نمی تواند تعدیل در مرزهای قبل از 5/6/1967 ایجاد می نماید مگر اینکه این تعدیلات ناچیز بوده و بنا به مقتضیات توپوگرافی ( وضعیت جغرافیایی ) یا دموگرافی ( جمعیت شناسی ) با طبیعت راههای ارتباطی باشد . در ضمن این تعدیلات باید با رضایت کامل طرفین باشد .

معنای این موضع گیری ، در آنچه که به مسأله فلسطین ارتباط داشت ، این بود که فرانسه هیچ گونه حق حکومت اسرائیل را بر هیچ قسمتی از قسمتهای کرانه غربی یا نوار غزه یا بر دیگر سرزمینهای اشغالی سوریه و مصر به رسمیت نمی شناسد تا بدین طریق از بی اعتنایی به حقوق ثابت مردم فلسطین و دولتهای عربی که سرزمینشان مورد تجاوز قرار گرفته بود ، جلوگیری نماید . ولی در عمل از این موضع گیری به ذکر صریح حقوق فلسطینیان تعلل ورزید .

رئیس جمهور فرانسه " جورج بومبیدو " از اولین حاکمان دولتهای اروپای غربی بود که در کنفرانس مطبوعاتی منعقده در 10/7/1969 " حل مشکلات انسانی و سیاسی ناشی از وجود فلسطینیان و حقوق آنها " را خواستار شد . حتی هنگامی که در دعوتش به " حل عادلانه مشکل پناهندگان " اکتفاء نمود در قطعنامه 242 به وضوح نیامده بود .

بهترین اظهارات در مورد ناقص بودن قطعنامه 242 ، اظهارات دوبریه نخست وزیر فرانسه در تاریخ 10/2/1969 در تلویزیون مصر بود هنگامی که گفت : " این برعهده شخص من نیست که برآورد نمایم که آیا مشکل فلسطینی وجود دارد یا نه ! زیرا حوادث و وقایع به این پرسش جواب داده اند .

اما حقیقت این است که دو مشکل وجود دارد : یکی مشکل انسانی که قبل از جنگ شش روزه وجود داشته و بعد از آن هم ادامه پیدا کرده و آن مشکل پناهندگان ، بهداشت ، مسکن ، اسکان مجدد و آینده آنهاست... و دیگری مشکل سیاسی است که مشکل جدیدی نیست ، اما الآن می بینیم دوباره مطرح شده است .

شکی نیست گذشت زمان از هنگام تصویب قطعنامه شورای امنیت ، نیازمند به کامل شدن این قطعنامه را روشن نموده ، الآن حل مسأله ، دائمی پرداختن به مشکل سیاسی را می طلبد ، چه بسا از هنگام عرضه این مشکل ( سیاسی ) به شورای امنیت در جریان مناقشات اول ( اعراب و اسرائیل ) ، به طور کافی به آن توجه نشده است . "

وزیر امور خارجه فرانسه لیبکوفسکی در هنگام گشایش نمایشگاه بازرگانی فرانسه - - عربستان سعودی در جده در تاریخ نوامبر 1969 با بیان اینکه " فرانسه پایه گذاری روابط دولتها بر تحقیر و خشونت را رد می کند و فرانسه اقرار دارد که مردم فلسطین دارای حقوقی هستند " نشان داد که فرانسه در فلسطین فقط مسأله پناهندگان را ملاحظه نمی کند بلکه معتقد است که فلسطین دارای مردمی است مانند سایر مرمان که از حقوقی برخوردارند ، اگر برای مردم فلسطین حقوقی هست ، پس در هر راه حلی برای مسأله فلسطین باید این حقوق مورد احترام قرار گیرد . "

در بیانیه مشترک فرانسه و عراق که در پی دیدار نائب رئیس مجلس فرماندهی عراق از پاریس در 8/7/1972 صادر شد ، بر این مطلب صحه گذاشته و در آن آمده است که " دروطرف ، ضرورت عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از سرزمینهای اشغالی را جهت ایجاد صلح عادلانه و دائم ضمن احترام به حقوق مردم فلسطین بیان می دارند . "

موضع گیری فرانسه در ازای حقوق مردم فلسطینی در بعضی اوقات واضح نبوده است . برخلاف اظهارات گذشته که این حقوق را تأیید می کرد ، مثلا فرانسه از رأی دادن به قطعنامه 2672 مجمع عمومی ( دوره 25 ) مورخ 8/12/1970 که برای اولین بار در تاریخ سازمان ملل " بر تساوی مردم فلسطین در حقوق و حق تعیین سرنوشت " اعتراف کرد و اینکه " احترام تام به حقوق ثابت مردم فلسطین عنصری است که در ایجاد صلح عادلانه و دائم در خاورمیانه به آن نیاز است " خودداری نمود .

همچنین فرانسه از رأی دادن به قطعنامه 2727 مجمع عمومی ( دوره 25 ) مورخ 15/12/1970 و درخواست از حکومت اسرائیل برای اجرای توصیه های خاصی که برای تحقیق در مورد کارهای اسرائیل در ارتباط با حقوق بشر ساکنان اراضی اشغالی تعیین شده بود ، خودداری کرد . فرانسه بر ضد قطعنامه شماره 2787 مجمع عمومی ( دوره 25 ) مورخ 6/12/1971 که مشروعیت

مبارزه ملتها در راه تعیین سرنوشت و آزادی از استعمار و تسلط و استعباد بیگانه که مردم فلسطین هم جزو آن ملتها بوده را مورد تأیید قرار می داد ، رأی داد .

همچنین فرانسه از دادن رأی به بند " د " قطعنامه 1792 ( دوره 26 ) مجمع عمومی مورخ 6/12/1971 که در آن شناسایی سازمان ملل نسبت به حقوق مساوی مردم فلسطین و حق تعیین سرنوشت آنها تأکید شده بود ، خودداری کرد .

همچنین این کشور از رأی دادن به قطعنامه شماره ( 285 مجمع عمومی ( دوره 26 ) صادره در 20/12/1971 ، که در آن از اسرائیل درخواست شده بود تا عملیات انضمام و اسکان در اراضی اشغالی را ملغی نماید ، امتناع نمود ، در حالی که این کشور قطعنامه شماره 2949 مجمع عمومی ( دوره 27 ) صادره در 8/12/1972 را که شناسایی تغییرات انجام شده توسط اسرائیل در سرزمینهای اشغالی را رد می کرد ، تأیید نمود . لیکن فرانسه در سال 1972 بر موضع خود در سازمان ملل در قبال حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت اصرار کرد ولی از رأی دادن به بند " ه " قطعنامه شماره 2963 مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورخ 13/12/1971 که درخواست شناسائی حقوق این مردم و حق تعیین سرنوشت آنها را داشت ، امتناع ورزید .

علی رغم شروع جنگ 1973 با تمام مضامین فلسطینی آن ، فرانسه در خلال دوره 28 مجمع عمومی سازمان ملل متحد ( 1973 ) بر موضع در نوسان خود در برابر حقوق مردم فلسطین اصرار کرد و این موضع همچنان در خلال دوره تاریخی بیست و نهم ( 1974 ) ادامه یافت .

علی رغم اینکه به نفع قطعنامه 3210 ( دوره 29 ) مجمع عمومی مورخ 14/10/1974 که به موجب آن از سازمان آزادی بخش فلسطین دعوت شده بود تا در گفت وگوهای مجمع عمومی در مورد مسأله فلسطین شرکت نماید ، رأی داد اما از رأی دادن به قطعنامه مهم 3236 ( دوره 29 ) مورخ 22/11/1974 که به مردم فلسطین اقرار می کرد ، امتناع ورزید .

همان طور که نسبت به قطعنامه مجمع عمومی که به سازمان آزادی بخش فلسطین حق نظارت می داد ، موضع رد را اتخاذ نمود و نسبت به بند " ج " قطعنامه 3240 ( دوره 29 ) مورخ 29/11/1974 که اختصاص به ایجاد کمیته معینی برای تحقیق در فعالیتهای اسرائیلی در اراضی اشغالی

داشت ، موضع منفی درپیش گرفت .

هنگامی که اظهارات مسئولین فرانسه ، به ویژه بعد از ملاقاتهایشان با رهبران عرب داشت صورت و انعطاف دیگری می گرفت همه اینها در سازمان ملل در جریان بود . کنفرانس مطبوعاتی که رئیس جمهور فرانسه والری ژیسکار دستن در 24/10/1974 در پاریس برپا کرد . به ما نشانه های دقیقی از این انعطاف نشان می دهد ، مسأله فلسطین شرح و بسط بیشتری به خود گرفت .

بعد از اینکه وی گفت دنیا بعد از 1973 دارد احساس می کند که در فلسطین مسالهای غیر از مسأله پناهندگان همه وجود دارد و اینکه فلسطینیان سرزمین و حقیقت و مردمی را تشکیل می دهند و اینکه هیچ شانسی برای صلح خاورمیانه بدون حل مسأله فلسطین نیست و رأی گیری سازمان ملل متحد برای شناسایی سازمان آزادی بخش فلسطین در حقیقت به اندازه ای که این رأی گیری تثبیت منطق سلیم است در حد ذلت خود برای شناسایی نیست و اینکه هنگامی که در سازمان ملل بحث و مناقشه مسأله فلسطین در جریان است طبیعی است که حتما نمایندگان مردم فلسطین نظر خود را ارائه دهند " بعد از همه اینها اضافه کرد :

" جوهر مسأله درک این نکته است که صلح دائم در خاور نزدیک نمی تواند برقرار شود مگر اینکه فلسطین به صورت عادلانه حل شود . از لحظه ای که سازمان ملل وجود ملت فلسطین را شناسائی نمود این سئوال مطرح است که : آرزوی طبیعی هر ملتی از ملتها چیست ؟ در اختیار داشتن کشوری ، این کشور چگونه باید باشد ؟ روابطی که ایجاد می کند چگونه باید باشد ؟ چگونه خودش را در برابر دولتهای موجود در منطقه نشان می دهد و در حال حاضر چه چیز شایسته عده زیادی از فلسطینیان است ؟ اینها موضوعات گفت وگو هستند .

پنمی خواهم در این مسأله موضع گیری کنم ، ولی وضع ما اینست که این مشکل باید حل شود و گفت وگوها باید شروع شود . اگر شروع شد تا به کجا باید ادامه یابد ؟ باید به طور مشخص تا حدی ادامه یابد که امکان رسیدن به محتوای قطعنامه 242 و تحقق آن وجود داشته باشد ، یعنی همه دولتها در این قسمت از دنیا بتواند در داخل مرزها شناخته شده با امنیت زندگی کند . "

واضح است که رئیس جمهور فرانسه با این اظهارات موضع فرانسه را مستند به قطعنامه 242 که تأکید بر

عقب نشینی اصل عادلانه مشکل پناهندگان دارد ، قرار داد ، ضمنا این راه حل عادلانه باید منحصر به این باشد که مردم فلسطین بتوانند کشوری در تصرف خود داشته باشند که این کشور در سرزمینهای فلسطین قرار دارد که اسرائیل از آنها عقب نشینی خواهد کرد و شکل آن و بازگشت پناهندگان به آن و روابطش با همسایگان به وسیله گفت وگو بین افراد معین ، از جمله دولتهایی که پناهندگان فلسطین از آنها برمی گردند ، تعیین می شود که از جمله آن حتما نمایندگان مردم فلسطین که حق رأی برای آنها شناخته شده می باشند . "

رئیس جمهور فرانسه با این عناصر در پایان اضافه کرد " صلحی که ممکن است به وسیله گفت وگو به آن رسید ، موضوعی برای ضمانتهای بین الملل گردد .

این ، عنصر جدیدی است برای تأمین امنیت دولتهای منطقه در صورتی که برای حجت ضمانتهای بین الملل گردد . همچنین اسرائیل این ضمانتهای بین الملل را مانعی در راه عقب نشینی از اراضی اشغالی و ایجاد کشور فلسطین قرارداده است .

به دنبال موضع گیری ها حکومت فرانسه در پایان اکتبر 1975 به سازمان آزدای بخش اجازه داد دفتری برای تبلیغات و ارتباطات در پاریس دائر نماید . سخنگوی وزارت خارجه فرانسه این موضوع را این گونه تعبیر کرد که در این عمل به تسویه مسأله فلسطین که همگان آن را مسأله جوهری در مشکل خاورمیانه می دانند کمک می کند .

در 14/11/1975 سخنگوی سازمان آزادی بخش فلسطین از این عمل فرانسه قدردانی کرد . ولی حکومت فرانسه تا هنگام شروع کنفرانس صلح خاورمیانه و مذاکرات چندجانبه اعراب و اسرائیل در سال 1991 و امضای توافقنامه اسلو در سال 1993 میان ساف و اسرائیل ، سازمان آزادی بخش را به صورت قانونی و کامل به عنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت نشناخته و حوادث تروریستی صهیونیستی علیه فلسطینیان در فرانسه همچنان ادامه پیدا کرد بدون اینکه حکومت فرانسه به صورت جدی مانع این کار گردد .

فرانسه همیشه در ضمن اتحادیه اروپا روی دو نظریه کشور فلسطین و دادن تضمینات به اسرائیل تأکید می کرد تا اینکه در مراحل مختلف توانست نظر بقیه اعضای اتحادیه را نسبت به پذیرش این دو نظریه حتمی نماید . بیت المقدس خارج از اراضی عربی که در سال 1967 که اشغال شد ، قرار نمی گیرد .

در ماه مارس 1980 پیشرفت مهمی نسبت به موضع فرانسه در رابطه با مسأله فلسطین و حقوق ملت آن صورت پذیرفت به دنبال ملاقاتهای رئیس جمهور فرانسه " ژیسکاردستن " از بعضی دولتهای عربی در دهه اول مارس بیانیه های مشترکی که حاکی از این پیشرفت بود صادر گردید .

در بیانیه مشترک فرانسه - - کویت آمده : " دوطرف اتفاق نظر دارند که برای برپایی صلح عادلانه و دائم در منطقه باید اسرائیل از سرزمینهای عربی اشغالی سال 1967 عقب نشینی کرده و حقوق مشروع مردم فلسطین را به رسمیت بشناسد ، دو طرف می پذیرند که مسأله فلسطین ، مسأله پناهندگان نیست بلکه مسأله مردمی است که باید بر این اساس در چارچوب صلح شامل و دائم ، از حق تعیین سرنوشت بهره مند شوند . "

در بیانیه مشترک فرانسه با اردن آمده که دوطرف بر " ضرورت شرکت سازمان آزادی بخش فلسطین در هر راه حل برای مشکل خاورمیانه " اتفاق نظر دارند و دو کشور بر " حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و داشتن کشوری در سرزمینهای اشغالی سال 1967 " تأکید دارند .

قابل ذکر است که انگلیس و آلمان فدرال و لوکزامبورگ به دنبال بیانیه های مشترک مذکور پذیرش و تأیید حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را اعلام داشتند .

بدین ترتیب روشن می گردد که موضع رسمی حکومت فرانسه نسبت به مسأله فلسطین از ابتدای تأسیس اسرائیل تا نیمه دهه شصت ( 1960 ) با تأیید اسرائیل همراه بود ، پس شروع تحول به سوی اعتدال نمود تا اینکه به مرحله ای که ذکر شد رسید .

روشن است که سیاست فرانسه نسبت به مسأله فلسطین از عوامل مختلفی تأثیر می پذیرد ، از جنبه مثبت قضیه می توان از عامل روابط دوجانبه فرانسه با کشورهای عربی به ویژه در زمینه بازرگانی و نفت نام برد و همچنین عامل پشتیبانی احزاب و گروههای فشار مردمی نسبت به مشکل عربی و در رأس آن نیروهای پیشرو .

از جنبه منفی قضیه فشارهای ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان فرانسه در اتحادیه اروپا همچنین فشار خود صهیونیسم داخل فرانسه و فشار بعضی از احزاب و گروههای دوستدار صهیونیسم در پوشش های سیاست فرانسه ( را می توان نام برد . )

بعد از روی کار آمدن حزب سوسیالیست فرانسه در

مه 1981 ، سیاست فرانسه نسبت به قضیه فلسطین مواضع مختلفی داشته که بعضی از جوانب آن منفی بوده است .

با شروع انتفاضه فلسطین و بلند شدن فریاد مظلومیت ملت فلسطین ، در سال 1987 فرانسه نیز همراه با جامعه اروپا سعی در احساس همدردی با فلسطینی های ساکن اراضی اشغالی کرد و حتی پس از اینکه انتفاضه گسترش یافت تلاش نمود تا موضع دیگری غیر از موضع آمریکا در مورد مسأله فلسطین درپیش گیرد ولی هیچ گاه از خط حمایت و پشتیبانی از رژیم صهیونیستی خارج نشد زیرا انتفاضه را خطری برای آینده رژیم صهیونیستی می دانست و در همین راستا بود که رئیس جمهور فرانسه از ادامه انتفاضه در فلسطین ابراز نگرانی کرد و اظهار داشت :

" استمرار انتفاضه در توان اسرائیل نیست و یا باید همیشه در حالت جنگ باشد یا راه گفت وگو را در پیش گیرد . "

ولی وزیر خارجه آن ، برناردریمون انتفاضه را در نتیجه نبود یک راه حل مسالمت آمیز دانست و در این مورد گفت : " آنچه در سرزمینهای اشغالی می گذرد بر اثر نبود یک راه حل مسالمت آمیز و همچنین به دلیل پیچیدگی موضع دولت آمریکا در رابطه با مسأله خاورمیانه است .

مآخذ :

  1. اسناد سازمان ملل متحد .
  2. شحاده ، موسی : علاقات اسرائیل مع دول العالم 1967 - 1970 ، بیروت 1971 .
  3. انصار الثورة الاسلامیة فلسطین ، الانتفاضه ( 2 ) ، بیروت 1999 .
  4. Fred J. Khouri : The Arab israeli Dilemma, syracuse 1968. Philippe de saint Robert : Le Jeu de a Franee en Mediterranee, paris 1967.