سپتامبر سیاه در اردن ( حادثه - )
رشد سریع جنبش کماندویی فلسطین در طی سال 1969 و نیمه اول 1970 با پیشرفتهای سازمانی مشابه آن که بتواند به جنبش نظم بدهد و نیروهای جنبش ملی فلسطین را راهنمایی کند همراه نبود . بر اثر فقدان تصمیم گیری و تشکیلات ساختاری کنترل کننده ، رهبران فلسطین نتوانستند با تهدیدی که به واسطه پذیرش اقدام صلح مورد حمایت سازمان ملل و آتش بس تابستان 1970 ، توسط رئیس جمهور مصر جمال عبدالناصر متوجه جنبش مقاومت می شد مقابله نمایند .
چریکهای فلسطینی در حالی که به شدت با توافق حل تضاد با اسرائیل براساس طرح به اصطلاح " راجرز " مخالفت می ورزیدند ، بر سر وسیله ای که بشود این تلاشهای صلح را خنثی نمود باهم به توافق نمی رسیدند . با از دست دادن حمایتهای مصر ، که واضح ترین انعکاس آن توقیف پخش برنامه های رادیویی مقاومت فلسطین از قاهره بود - - بخشی از رهبری ساف ( plo ) به خطر بالقوه ای که از جانب رویارویی مسلحانه با رژیم اردن متوجه جنبش مقاومت بود پی بردند .
در ضمن توافق تاکتیکی در حوزه های فلسطینی از اینکه ملک حسین با توافق ضمنی ناصر ، قصد کنترل و یا در صورت ممکن ، نابود کردن خودمختاری کماندوها را در اردن دارد ، وحشت و هراسی احساس می شد .
در سراسر سال 1970 ، چریکهای فلسطینی تشویق شده بودند ، که در اثر سیاستهای ضعیف دولتهای اردنی به رهبری " بهجت التلحونی " و " عبدالمنعم الرفاعی " ، منافعشان را در اردن با شتاب پیش ببرند . فلسطینیان مبارز که فرسایش سریع اقتدار و حاکمیت دولت اردن را در تابستان می دیدند ، ظاهرا بدین نتیجه رسیده بودند که ارتش بسیار مجهز و منظم اردن در ماجرای مناقشه تمام عیار با حکومت شاه حسین در سرکوبی کماندوها درنگ خواهد کرد .
در اواخر اوت 1970 ، تعدادی از سازمانهای فلسطینی ظاهرا بدین نتیجه رسیدند که هنگام یک حمله مستقیم به رژیم اردن فرا رسیده است . جنبش فتح که شاید هم با معزول کردن شاه حسین و به قدرت رساندن یک دولت اردنی طرفدارتر موافقت می کرد ، بدون شک نگران این بود که افراطی ترین گروههای کماندویی مثل جبهه خلق برای آزادی فلسطین ( PFLP ) و جبهه دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین ( PDFLP ) ممکن است قبل از اینکه فتح آماده جنگیدن شود یک رویارویی را تحمیل نمایند .
گواه موجود و معتبر نشان می دهد که PFLP و PDFLPبه رهبری جرج حبش ونایف حواتمه نقشه داشتند همان چیزی را که فتح از آن می ترسید به طور قطعی به اجرا درآوردند و بدین وسیله فتح را برای حادثه سرنگونی رژیم اردن آماده نمایند .
نمایندگان PDFLPدر جلسه سالانه خودشان که از 21 تا 24 اوت برگزار شد ، به نظر می رسد که در مورد عملیات فوری و مستقیم علیه دولت شاه حسین به تصمیم رسیده بودند ، شعار " همه نیروها به سوی مقاومت " آغاز به ظهور کرد و درخواستهای آشکار برای سرنگونی شاه حسین شنیده شد . جنبش مقاومت به عنوان یک کل ، آغاز به سخن گفتن از ضرورت یک " حاکمیت ملی " در عمان کرد .
هنگامی که احساس بحران در سراسر اردن گسترش یافت ، کنگره ملی فلسطین در اجلاسیه اضطراری 27 تا 28اوت در عمان برگزار شد . تنها نتیجه منتشره این اجلاس رد کلی طرحهای موافقت صلح آمیز با اسرائیل بود . مسأله حرکت علیه رژیم در عمان ، حداقل می بایستی توسط PDFLPمطرح می شد ، اما روشن نیست که فتح مایل بوده است تا موضوع را بدین زودی به نقطه شروع برساند . البته ، مقامات اردنی بعدا ادعا کردند که اسنادی یافته اند مبنی بر اینکه فتح به همراه سازمانهای رادیکالتر ، تصمیم به انجام یک کودتا در طی ماه سپتامبر گرفته بود .
از سوی دیگر تشکیل سازمانهای چریکی فلسطینی در اردن که فاقد انضباط لازم بودند ، نظم داخلی آن کشور را به هم ریخت . مقامات اردنی برای چاره جویی بارها با سران عرب تماس گرفته با شرح وضع داخلی کشور خود ، درخواست داشتند تا سازمانهای فلسطینی را از مداخله در امور داخلی اردن بازدارند و چون حملات و تیراندازی های چریکهای فلسطینی به سرزمینهای اشغالی فلسطین موجب زد و خوردهای مرزی و بمباران روستاها و قصبات اردن توسط اسرائیل می شد ، دولت اردن مایل بود این عملیات چریکی با تصویب ستاد ارتش آن کشور صورت گیرد .
پادشاه اردن چون از تماس با سران عرب به ویژه عبدالناصر رئیس جمهور مصر نتیجه ای نگرفت و ضمنا از اطلاعات محرمانه ای که به دست آورده بود دریافت که کشورهای سوسیالیست عرب به طور غیرمستقیم از سران چریکهای فلسطینی و رهبر جنبش فتح برای برانداختن رژیم اردن پشتیبانی می کردند ، همچنین مطمئن بود که نیروهای چریک فلسطینی که اکثرا در شهرها به ویژه در پایتخت اردن مستقر بودند به طور مسالمت آمیز حاضر به تخلیه شهرها و سپردن قدرت به دست ارتش اردن نمی باشند ، یک سازمان چریک دولتی مرکب از افراد داوطلب غیرنظامی به نام نیروی مخصوص برای جنگهای احتمالی و غیر منظم خیابانی به منظور مقابله با چریکهای فلسطینی تحت فرماندهی سرلشکر ناصربن جمیل ایجاد نمود و تعداد آنها را تا سی هزار نفر افزایش داد .
تعداد چریکهای سازمانهای فلسطینی در شروع جنگهای داخلی با ارتش اردن ، بالغ بر 25 تا 30 هزار نفر بودند و همچنین کمیته مرکزی سازمان نجات فلسطین ، ستادی برای نیروی پنجاه هزار نفری شبه نظامی ( میلیشیا ) از غیرنظامی های فلسطینی مقیم این کشور ، به وجود آورده بود .
این افراد غیر نظامی را به تدریج تحت تعلیمات کماندویی قرار می داد . ارتش شصت هزار نفری اردن از داخل کشور با یکصدهزار نفر نیروهای عراقی و چریک فلسطینی و شبه نظامی میلیشیا مواجه بود و از خارج نیز یک لشکر سوری در مرز ، امنیت این کشور را تهدید می کرد و نیروی هوایی دو کشور سوریه و عراق آمادگی خود را برای دفاع از چریکهای فلسطینی اعلام داشته بود و مصر نیز از دور با پشتیبانی سیاسی ، چریکهای فلسطینی را تقویت می کرد .
دفتر مرکزی سازمان فتح در عمان به منظور تحریک افکار عمومی ، دولت اردن را متهم به سازش با اسرائیل نمود و مدعی شد که مقامات اردنی به علت همکاری با ارتش اسرائیل ، از عملیات چریکهای فلسطینی علیه نیروهای اشغالگر جلوگیری می کنند .
در تاریخ 16/3/49 ( ژوئن 1970 ) نیروهای چریک الصاعقه وابسته به ارتش سوریه به طور ناگهانی در مرکز پایتخت دست به خلع سلاح نیروهای پلیس و ژاندارمری و شبه نظامیان دولتی زدند . این حادثه موجب تکرار زد و خوردهایی شد که تا آن تاریخ کم و بیش میان نظامیان دولتی و چریکهای فلسطینی در می گرفت ولی این بار دامنه آن در شهرهای عمان و زرقاء ، اربد ، رمثاء ، جرش و سلط ادامه یافت و بدین ترتیب آشکار شد که دولت سوریه به رهبری دکتراطاسی و سازمانهای فلسطینی دست چپی به رهبری جرج حبش و نایف حواتمه و نیز رژیم عراق آتش افروزان جنگهای پراکنده داخلی اردن بودند .
این زد و خوردها هیچ گاه تا سپتامبر 1970 به طور جدی متوقف نشد و روزبه روز دامنه عملیات آن وسعت یافت تا به صورت یک جنگ عمومی داخلی درآمد .
در سحرگاه روز 26/6/49 ( سپتامبر 1970 ) نیروهای زمینی ارتش اردن شهر عمان را که در تصرففلسطینیان بود ، زیر آتش توپخانه و خمپاره انداز قرار داد و تانکها از غرب به سوی داخل شهر شروع به پیشروی نمودند . سایر واحدهای ارتش حلقه محاصره شهر را تنگ تر نموده و کلیه معابر و راههای ورودی به پایتخت را بستند .
در ابتدای عملیات پیشروی نیروی زرهی به طرف شهر سریع بود ولی هرچه جنگ بیشتر ادامه پیدا می کرد پیشروی کندتر می شد زیرا نیروهای زرهی قادر به حرکت در کوچه های تنگ نبودند و اکثر خیابانهای مرکزی شهر مین گذاری شده و چریکهای فلسطینی به سختی مقاومت می کردند و متقابلاً کاخهای سلطنتی و ادارات و سفارتخانه های خارجی را زیر آتش خمپاره انداز 80 و 120 میلیمتری گرفته بودند .
در اعلامیه شماره یک ارتش گفته شد که جنگ در اردن تا تسلیم کامل چریکهای فلسطینی ادامه خواهد داشت و از همه خواسته شد که از خانه های خود خارج نشوند . چریکهای فلسطینی کارخانه برق شهر را منفجر کردند و لوله های آب را نیز قطع کردند . تلفن ها از کار افتاد و بر اثر تیراندازی و ترکش گلوله ها آتش سوزی هایی در نقاط مختلف شهر عمان ایجاد شد .
به علت قطع ارتباط تلفنی و نداشتن آب ، وضع عبور و مرور ، اطفای حریق و جمع آوری کشتگان و انتقال مجروحین به بیمارستان به هیچ وجه میسر نبود به طوری که پس از چند روز ، بوی تعفن اجساد و کشتگان هوای شهر را آلوده کرد . افزون بر آن دود آتش سوزی و ترکش گلوله های بمب ، فضای شهر را پوشانده و وضع بسیار وحشتناکی به وجود آورده بود .
طی دو روز نبرد بیش از نیمی از شهر به دست ارتش اردن افتاد و تعداد مجروحین و کشته شدگان در حدود پنج هزار نفر تخمین زده می شد . رئیس جمهوری عراق و همچنین دولت سوریه ، مقامات اردنی را تهدید کردند که اگر دست از حمله چریکهای فلسطینی برندارند ، اقدامات شدیدی علیه دولت اردن به عمل خواهندآورد .
عراق حتی تهدید کرد که ؛ ارتش عراق مستقر در اردن به نفع چریکها وارد جنگ خواهد شد ولی ملک حسین به این تهدیدها وقعی ننهاد و ارتش اردن در شمال شهر " اربد " که نیروهای عراق در اطراف جاده آن موضع گرفته بودند ، حمله کرد و با وارد آوردن تلفات سنگینی به چریکهای فلسطینی آن شهر را محاصره نمود و چون ارتش سوریه دست به مداخله مستقیم در جنگهای داخلی اردن زد ، نیروی هوایی اردن ضمن حمله به واحدهای سوریه ، نیروهای عراقی را نیز در جاده " اربد " بمباران نمود و در جواب اعتراض فرمانده عراقی با ابراز تأسف پاسخ داد که قصد بمباران نیروهای زرهی سوری را داشته و چون واحدهای عراقی بدون اطلاع قبلی از پادگان خود در " مفرق " خارج شده بودند ، لذا نیروی هوایی اردن نیروهای عراقی را به اشتباه مورد حمله قرارداده و توصیه نمود برای جلوگیری از سوءتفاهمات احتمالی بهتر است نیروهای عراقی به پادگان خود در مفرق و یا نزدیک زرقاء بازگردند تا چنین اشتباهی رخ ندهد .
ارتش عراق فورا به پادگانهای تعیین شده بازگشت و تا پایان جنگهای داخلی اردن از مداخله مستقیم در نبرد خودداری کرد و فقط با ارسال اسلحه و مهمات به چریکهای فلسطینی کمک می نمود . اما سوریه گروهی از افراد ارتش خود را با لباس فلسطینی به داخل نقاط شمالی اردن فرستاد و حتی با نیروی زرهی خود داخل خاک اردن شد ولی دولت سوریه از بدو تجاوز نیروهای خود ادعای اردن را مبنی بر حمله نیروهای زرهی ارتش سوریه به خاک اردن تکذیب نمود و مدعی بود که نیروهای مزبور افراد چریک و ارتش نجات فلسطین هستند که به کمک برادران فلسطینی خود رفته اند .
با حملات مداوم نیروی هوایی اردن به واحدهای زرهی سوریه و عدم وصول مهمات و بنزین به آنها ، آثار شکست و بلاتکلیفی در نیروهای سوریه مشهود گردید و شورای عالی جنگ در دمشق دستور داد تا فورا نیروی هوایی سوریه به پشتیبانی از نیروهای زرهی آن کشور بشتابد ولی سپهبد حافظاسد که در آن موقع فرماندهی نیروی هوایی سوریه را به عهده داشت از قبول ایندرخواست امتناع ورزید و پاسخ داد چون دولت سوریه مدعی شده که نیروهای مهاجم از نیروهای فلسطینی هستند ، نمی توانند آنها را با هواپیماهای جنگی نیروی هوایی سوریه پشتیبانی کند ، لذا ارتش سوریه به نیروهای خود دستور داد به طرف مرز عقب نشینی کند ولی این عقب نشینی با تشدید حملات نیروی هوایی اردن به صورت فرار درآمد .
محافل نظامی موثق افشا نمودند که در جنگ بین واحدهای ارتش سوریه و اردن بیش از یک هزار نفر از طرفین ، جان خود را از دست دادند و 97 تانک و نفربر جنگی و خودروی زرهی ارتش سوریه سالم یا آسیب دیده به دست ارتش اردن افتاد . این اشتباه نظامی و سیاسی سران افراطی چپی بعث سوریه موجب سقوط حکومت آطاسی و صلاح جدید و یوسف زعین گردید و از همان زمان قدرت به دست حافظ اسد افتاد .
با اینکه طی جنگهای 12 روزه اردن در سپتامبر 1970 بین یازده تا 20 هزار نفر کشته و بین 30 تا 50 هزار زخمی تخمین زده شده بود و تنها در شهر عمان چهارده هزار خانه خراب شده و خسارات وارده به شهرها بالغ بر دویست میلیون دلار برآورد گردید و یک سال طول کشید تا خطوط آب و برق و تلفن عمان از نو به کار افتاد ، با این وجود واضح بود که هنوز کار تمام نشده و برخوردهای مجدد دیگری بین ارتش و مقاومت فلسطینی در اردن روی خواهد داد چنان که در 26/7/49 مجددا افراد ارتش با حمله به یک واحد چریکی فلسطینی ، فرمانده آن را که یکی از افسران سازمان فتح بود ، با عده ای از چریکها به قتل رساندند و بقیه را هم خلع سلاح کردند و فدائیان نیز متقابلاً در مرکز پایتخت ، چند اتومبیل غیرنظامی را واژگون ساختند که منجر به تشنج در شهر و بسته شدن بازار گردید .
ارتش اردن پایگاههای چریکهای فلسطینی را در نزدیکی مرز سوریه مورد حمله ناگهانی و شدید واحدهای زرهی و توپخانه قرار داد و تلفات بسیار سنگینی به چریکها وارد ساخت و کنترل راهها و خطوط ارتباطی آنها را با سوریه و عراق در دست گرفت ولی چهار منطقه اصلی و پرجمعیت پایتخت کماکان در دست چریکها باقی مانده بود .
با امضا قراردادی که با حضور هیأت مصری نظارت بر آتش بس بین مقامات اردنی و فلسطینی صورت گرفت ، اکثر افراد چریک فلسطینی از مواضع مستحکم خود در عمان خارج شده به کوهستانهای عجلون و اطراف جرش که شکست قطعی آنها در آن مناطق کار مشکلی نبود ، اعزام گردیدند و به همین دلیل بلافاصله پس از تخلیه شهرها از فدائیان ، ارتش مقررات عبور و مرور شهرها را سنگین تر نمود و از خروج افراد ارتش از شهرها جلوگیری کرد و با ایجاد پستهای بازرسی در راهها مزاحمت فراوانی برای چریکهای فلسطینی که تا آن موقع خودسرانه می توانستند به هرجا می خواستند ، رفت و آمد کنند ، فراهم ساخت و افراد آنها را دسته جمعی بازداشت و یا خلع سلاح می کرد و با اعمال مشابه ، زمینه را برای برخورد نظامی دیگری با چریکهای فلسطینی فراهم می نمود و چون مقدمات امر از هر جهت فراهم شده بود ، پادشاه اردن طی فرمانی احمد طوقان نخست وزیر را به سمت وزیر دربار تعیین کرد و زمام امور دولت را به دست وصفی تل نخست وزیر اسبق که مجری دستور و طرفدار جدی غرب و مخالف سرسخت مقاومت فلسطینی بود ، سپرد .
وصفی تل به چریکهای فلسطینی فرصت داد تا طی یک ماه شهرهای شمالی اردن را تخلیه کنند ولی عده زیادی از چریکهای فلسطینی به صورت افراد شبه نظامی به عمان مراجعت کرده در پایگاههایی که هنوز در اختیار افراد و دفاتر آنها باقی مانده بود ، مستقر شدند . با اینکه وصفی تل مهلت را تمدید کرد ، مقاومت فلسطینی به سرسختی خود افزود تا آنکه زد و خورد بین نیروهای ارتش و چریکهای فلسطینی در نواحی ام القیس و شقره مضفور و زرقاء درگرفت و ارتش با استفاده از توپهای 105 میلی متری ، مواضع چریکهای فلسطینی را زیر آتش گرفت و تلفات سنگینی برآنها وارد ساخت .
روزبه روز دامنه زد و خوردهای پراکنده در کشور توسعه یافت و ارتش با تلاش فراوان مشغول جمع آوری اسلحه و تار و مار کردن واحدهای میلیشیا و پیدا کردنانبارهای اسلحه و مهمات فدائیان در شهرها بود . در 17/9/49 زد و خوردهای شمال کشور به شهرهای جرش و سلط نیز کشیده شد . در جرش نبرد شدیدی بین دو هزار نفر از افراد چریکهای فلسطینی که 300 نفر آنها سربازان ارتش عراق بودند ، با سربازان اردنی درگرفت .
نیروهای دولتی در این زد و خورد موفق شدند کلیه ارتفاعات و مراکز سوق الجیشی عجلون و جرش را تصرف کنند و راههای این منطقه را که به شمال کشور و به پایگاههای عراقی ها متصل می شد را تحت کنترل قرار دهند .
ارتش اردن در خلال عملیات بعدی خود موفق شد بیش از 600 نفر از افراد سوری و عراقی عضو سازمان چریکی صاعقه را از مرزهای کشور اخراج کند . 18 پایگاه آنها را در شمال اردن اشغال کرد و واحدهای خود را در نوار مرزی بین دو کشور مستقر ساخت . وصفی تل به خبرنگاران خارجی صریحا گفته بود که دیگر اجازه نخواهد داد چریکها برای جنگیدن با اسرائیل از خاک این کشور استفاده کنند بلکه باید در مناطقی که تحت اشغال اسرائیل است متمرکز شوند .
ملک حسین با توجه به مشکلات مالی فراوان و قرار گرفتن در یک انزوای سیاسی مایل نبود مجددا دست به یک جنگ داخلی و کشتار دیگری مانند حوادث خونین سپتامبر 1970 بزند و ترجیح داد که با عملیات ایذایی چریکهای فلسطینی را خسته کند و ترتیبی دهد که به تدریج پنج هزار نفر چریکهای باقیمانده به کشورهای سوریه و لبنان متواری و تار و مار شوند .
براساس این نقشه ارتش اردن فشار خود را بر شهرهای شمالی افزود و حلقه محاصره را به دور چریکها تنگ تر ساخت ولی برای مکتوم نگاهداشتن این عملیات از ورود افسران کمیته نظامی هیأت عالی بازرسی سران عرب به مناطق جنگ زده جلوگیری نمود و سرانجام بار دیگر ، زد و خورد به عمان کشیده شد .
چریکهای فلسطینی که خود را در وضع متزلزلی در محاصره نیروهای ارتش در عمان می دیدند با موافقت نیروهای تأمینی شروع به تخلیه بعضی از پایگاههای خود در عمان نمودند و ملک حسین طی بیاناتی اظهار داشت که اگر چریکها بقیه اسلحه خود را از شهر - - به موجب قراردادهای قاهره و عمان - - کاملاً بیرون نبرند ، دولت اقدام مقتضی را به عمل خواهد آورد .
با اخطار ملک حسین سازمان فتح به سرعت شروع به تخلیه باقیمانده پایگاههای خود در پایتخت نمود و فقط گروههای افراطی چپی نظیر ؛ گروه جرج حبش دست به عملیاتی پنهانی در عمان زدند . در حقیقت موافقت چریکهای فلسطینی با تخلیه عمان از روی اضطرار بود و دست از مبارزه علیه رژیم اردن برنداشته و با پشتیبانی سیاسی و نظامی کشورهای سوسیالیست عرب و تقویت مالی دولتهای سرمایه دار عرب ، سعی کردند با تجدید قوا موقعیت خود را در شمال اردن و منطقه مرزی بین سوریه و اردن حفظ نمایند .
دولت اردن با اطلاع از این نقشه مرتبا چریکها را در پایگاههای جدیدشان در مناطق کوهستانی و در خارج از شهرها مورد حمله قرار می داد و از احیای قدرت آنها جلوگیری می کرد . ارتش اردن به منظور تحت فشار قرار دادن چریکهای فلسطینی ابتدا راههای اطراف این مناطق را بست و مانع رسیدن خواربار و مایحتاج به آنها گردید و از رفت و آمد چریکها به شهرها جلوگیری کرد و با این اقدامات روحیه آنها را تضعیف نمود .
در ژوئن 1971 ارتش اردن موفق شد چریکهای فلسطینی را از اکثر شهرها و روستاهای اردن بیرون براند به طوری که قسمت اعظم آنها به سوریه و لبنان متواری شدند و مسأله چریکهای فلسطینی در اواخر بهار 1971 پس از تقریبا 9 ماه زد و خوردهای مکرر و با وجود وساطت کشورهای عربی نظیر تونس و مصر و مخالفتهای شدید کشورهای تندرو یا سوسیالیست عرب مانند سوریه و عراق و لیبی ، سرانجام دولت اردن در بیرون راندن چریکهای فلسطینی از خاک خود موفق شد .
مآخذ :
- کسمائی ، علی اکبر : مقاومت فلسطینی ، انتشارات بعثت .
- جابر ، فؤاد ، ویلیام کوانت : تاریخ انقلاب فلسطین ، ترجمه ، حمید احمدی ، انتشارات الهام ، 1361 .