انقلاب 1929

از دانشنامه فلسطین


حرکتهای آزادی خواهانه در فلسطین بین سالهای 1922 و 1929 ، به جز تظاهرات سال 1925 در اعتراض به دیدار بالفور از فلسطین و در حمایت از انقلاب سوریه ( 1925 - 1927 ) ، به طور کلی با رکود و افت زیاد روبه رو شده بود .

از جمله علل مهم این رکود ، ضعف رهبری جنبش و تغییرات آن ، برخوردهای سخت و خشن استعمار انگلیس با مردم برای آماده کردن شرایط جهت اجرای وعده بالفور ، انتقال روزافزون صهیونیست ها به فلسطین و تشکیل واحدهای نظامی و ضدشورش صهیونیست ها را می توان برشمرد . تمام این عوامل دست به دست هم داد و نیروهای استعماری و اشغالگر را در یک موضع برتر قرار داده بود .

الف - علل انقلاب 1929 :

در آغاز سال 1929 مردم عرب فلسطینی وضعیت عمومی بسیار بدی را می گذراندند به ویژه پس از قحطی ناشی از هجوم ملخ و وقوع زلزله و بادی که در سال 1927 تمام کشور را فراگرفت . علاوه بر این جهان نیز همزمان در یک بحران اقتصادی ( 1929 - 1932 ) به سر می برد . از سوی دیگر حکومت تحت الحمایه با تصویب قوانینی که هجرت و انتقال یهودیان را آسانتر می کرد ، باعث افزایش تعداد این مهاجران شده بود تا آنجا که تا ابتدای سال 1929 شمار مهاجران یهودی افزون بر هزاران نفری که به طور غیرقانونی به فلسطین راه یافته بودند ، به صدهزار نفر می رسید . همراه با این مهاجرتها ، مساحت زمینهائی که به زور ازکشاورزان گرفته می شد هم زیاد گردید و بر تعداد آوارگان و بیکاران عرب نیز افزوده می شد . مساحت زمینهای دولتمردان که حکومت سلطه گر انگلیس به شرکتهای صهیونیستی داده بود به 82 هزار جریب می رسید .

علاوه بر این ، 75 هزار جریب به شرکت پوتاس و 18 هزار جریب دیگر به شرکت برق روتنبرگ ( نک : قدس ، شرکت برق ) ، به عنوان شرکتهای انحصاری صهیونیستی ، واگذار کرده بود . در کنار این بخششها ، امتیاز خشک کردن دشت حولة را نیز که مساحت آن به یک سوم زمینهای مرغوب فلسطین می رسید ، به شرکتهای صهیونیستی داده شده بود .

در کنار این همه ستم ، اگر امور بازرگانی و صنعتی را که بیشتر توسط صهیونیستها اداره می شد ، همچنین حمایتها و پشتیبانیهای مالی و فنی نسبت به یهودیان از جانب دولت و دیگر کشورها را نیز در نظر بگیریم ، خواهیم فهمید که مردم و انقلابیون فلسطین در چه شرایط دشواری به سر می بردند .

ب - درگیری در قدس :

در این شرایط بحرانی ، اولین جرقه ء انقلاب 1929 ، که بعضی از تاریخ نویسان آن را " ثورة البراق " نامیده اند ، زده شد . آغاز درگیری چنین بود که در 14 اوت 1929 تظاهراتی توسط صهیونیستها در تل آویو به مناسبت سالگرد " ویران شدن معبد سلیمان " انجام شد . این تظاهرات روز بعد نیز با وسعت بی نظیری در خیابانهای قدس ، دنبال شد . تظاهر کنندگان در نزدیکی " دیوار براق " جمع شدند و در حالی که پرچم صهیونیسم را بالا برده و شعارهای ملی خود را سر می دادند و به مسلمانان ناسزا می گفتند ، خواهان پس گرفتن " دیوار براق " گردیدند که به اعتقادشان دیوار باقیمانده از معبد سلیمان است .

روز بعد از آن ، 16 اوت ، مصادف بود با جمعه سالروز میلاد حضرت رسول ( ص ) ( 12 ربیع الاول 1348 ه ) . در این روز ، همچون سالهای دیگر ، اهالی قدس و روستاهای اطراف ، برای برگزاری نماز ظهر راهی مسجدالاقصی شدند . پس از اتمام نماز ، جمعیت نمازگزار که هزاران نفر بودند به سوی " دیوار براق " حرکت کردند و مجسمه متعلق به یهودیان را که بالای دیوار قرار داشت ، خرد کردند ، اوراق حاوی دعاهای یهودیان را که در سوراخها و شکافهای " دیوار براق " جای داشت ، سوزاندند .

روز بعد ، 17 اوت ، درگیری سختی بین اعراب و صهیونیستها درگرفت که به مجروح شدن 11 نفر از دو طرف و کشته شدن یک صهیونیست انجامید و مقامات دولتی تعداد زیادی از اعراب و تنی چند از یهودیان را زندانی نمودند .

[[ پرونده : | بیت المقدس ( اسعدی ) ص 226 ]]

[[ پرونده : | پرچمهای عزا در یکی از بازارهای بیت المقدس که به مناسبت دوازدهمین سالگرد صدور اعلامیه بالفور تعطیل شده است ، 2 نوامبر 1929 ]]

بار دیگر شایع شد که صهیونیستها قصد دارند به " دیوار براق " به بهانه این که مالک آن هستند حمله کرده و آن را اشغال نمایند . با شنیدن این خبر ، تعداد زیادی از روستائیان قدس ، روز جمعه 23/8/1929 برای برگزاری نماز ظهر ، به این شهر آمدند . این عده پس از اقامه نماز در حالی که سنگ و چماق در دست داشتند ، به قصد درگیری با صهیونیستهای مزاحم ، از مسجدالاقصی خارج شدند و زد و خورد شدیدی بین آنان و صهیونیستها درگرفت . پلیس انگلیس به کمک صهیونیستها شتافت و بر روی اعراب آتش گشود و برای ترساندن آنان همزمان هواپیماها بر بالای شهر به پرواز در آمدند . حدود ساعت 4 بعدازظهر ، در شرایطی که جوانان عرب در نواحی یهودی نشین بر صهیونیستها پیروز شده بودند ، زره پوشهای انگلیسی به همراه پلیس برای برقراری آرامش وارد قدس شدند .

ج - ناآرامیهای شهرهای دیگر : با انتشار خبر حوادث قدس ، مردم نابلس ، الخلیل و شهرهای دیگر نیز به تظاهرات پرداختند . در شهر الخلیل ، اعراب به یک منطقه یهودی نشین حمله برده 60 تن از آنان را کشته و بیش از 50 نفر را مجروح کردند . همزمان در نابلس نیز مردم برای خلع سلاح یکی از مراکز پلیس ، به آن حمله ور شدند و چون به سوی مردم تیراندازی شد ، زدوخورد شدیدی به وقوع پیوست . در بیسان و یافا نیز حوادث مشابهی روی داد .

در روزهای 25 و 26 اوت حملات زیادی از سوی مردم به آبادیها و شهرکهای یهودی نشین اطراف شهرها ، صورت گرفت که در خلال این حملات 6 آبادی یهودی به کلی ویران شد . طی این دو روز ، ناآرامیهائی نیز در منطقه قدیمی حیفا به وقوع پیوست و به محله " هادار ها کرمل " حیفا ، حملاتی صورت گرفت . در یافا نیروهای پلیس برای جلوگیری از این گونه حملات در مقابل یکی از مساجد بر روی اعراب آتش گشود که منجر به شهادت 6 تن گردید . روز 26 اوت در قدس نیز گروهی از یهودیان به مسجد تاریخی و قدیمی عکاشه حمله برده و با زیر پا گذاشتن حرمت و قداست مقبره های موجود در مسجد ، خسارات قابل ملاحظه ای به بار آوردند .

د - درگیریهای شهر صفد :

در صفد ، پس از آنکه خبر رسید ، یهودیان به حرم شریف حمله برده و آن را به آتش کشیدند ، مردم بعدازظهر روز 29/8/1939 برای شنیدن سخنان خطبا ، دسته دسته به سوی مسجد جامع شهر حرکت نمودند چندی از تجمع مردم نگذشته بود که " میجر فردی " معاون رئیس پلیس انگلیس به مسجد آمد و برای آرام کردن مردم به زبان عربی شروع به سخنرانی نمود . او می گفت :

" ای برادران ، هر آنچه را که می شنوید ، باور نکنید ، یهودیان حرم را ویران نکردند ، بلکه به آن حمله آوردند و " براق " را اشغال کردند . ولی محال است که دولت در این باره آرام بنشیند . "

لیکن مردم با سر دادن شعارهای انقلابی ، اجازه ندادند وی سخنان خویش را تمام کند . در این میان کسی داد زد که احمد طافش - یکی از مجاهدان - کشته شده است . با شنیدن این خبر ، مردم به سوی منطقه یهودی نشین که در شمال شهر واقع شده بود هجوم بردند و مغازه های آنجا را به آتش کشیدند ، که با کمک پلیس ، یهودیان ، به ویژه زنان و بچه ها به محله " سرای " منتقل گردیده و سه روز در آنجا ماندند . اعراب نیز به جهت خوی انسانی و سرشت بشردوستی ، یهودیان در بند را تغذیه می نمودند . در همین گیرودار بود که به وسیله افرادی ناشناس نارنجکی بین یهودیان پرتاب شد که به کشته شدن چهار نفر از آنان و سه تن از افراد پلیس انجامید . در پی این حادثه ، روز بعد یعنی 30 اوت ، نیروهای انگلیسی از مناطق جاعونه وطبریه ، وارد منطقه یهودی نشین شده و به سوی هر عربی که در آنجا دیدند ، آتش گشودند . البته ورود سربازان انگلیسی به صفد ، چندان به آسانی صورت نگرفت زیرا جوانان صفد با قرار دادن موانعی در جاده های ورودی شهر ، آنان را وادار نمودند تا از اسبها و اتومبیل ها پیاده شوند . این اقدام پیشگیرانه بر کینه و بغض سربازان افزود و سبب شد ، به هر عربی که بر می خورد تیراندازی کنند .

آنها همچنین به دو روستای نزدیک صفد ، یعنی عین زیتون و بیریا آتش گشودند که این حمله منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از اعراب گردید .

نیروهای انگلیسی پس از مسلط شدن بر اوضاع ، یهودیان را به خانه هایشان بازگرداندند و از مناطق مسکونی شان حفاظت کردند سپس برای ترساندن اعراب به بازرسی خانه به خانه پرداخته و 400 نفر از ایشان را دستگیر کردند . بعدا تعداد زیادی را آزاد و بقیه را برای شکنجه و آزار به زندان شهر عکا منتقل کردند . در زندان ، رئیس زندان که یک افسر انگلیسی بود ، اهانتهای زیادی به حاج توفیق غنیم روا داشت که سبب شد پسر وی ، نایف ، به رئیس زندان حمله برد و او را به زمین بزند . این حمله باعث شد که نایف و برادرش عارف غنیم به زندان ابد محکوم شوند . علاوه براین دو تن ، توفیق عبید ، احمدصالح کیلانی ، رشیدسلیم حاج درویش و برادرش علی ، محمدعلی زبیب ، جمال سلیم خولی ، رشیدمحمد طبیل ، مصطفی احمد دعیس ، محمد مصطفی شریفه و سعید شما نیز به حبس ابد محکوم گردیدند و شهید فواد حجازی از صفد و شهیدان عطا الزیر و محمد جمجوم از خلیل ، روز 17/6/1930 به دست مقامات انگلیسی اعدام شدند .

در بیانیه رسمی شماره 14 که در 31/5/1930 صادر شد آمده است که : " از اعراب ، عبدالغفور حاج سعید ، عبدالسلیم خضرا ، فوزی احمد دبدوب و عبدذیاب عیساوی ، کشته شدند واز یهودیان 45 کشته و زخمی به جای مانده است . "

پس از آرام شدن شهر ، گروهی از جوانان صفد به کوههای اطراف رفتند و اقدام به تشکیل گروهی جهادی برای مقابله با نیروهای انگلیس و صهیونیسم نمودند . دولت سلطه گر انگلیس گردان سوارکاری را از مرزهای شرق اردن فرا خواند و در روستای میرون واقع در دامنه کوه جرمق در 10 کیلومتری غرب صفد ، گمارد . این گردان به طور شبانه روزی در کوهها و دره های اطراف به جست وجو پرداختند تا این جوانان را دستگیر کنند . این جستجو بیش از یک سال ادامه داشت ولی تنها دو نفر را توانستند دستگیر نمایند .

مهمترین دستاورد این سلسه از زد و خوردهای صفد این بود که یهودیان به تدریج از این شهر هجرت کردند تا آنجا که جمعیت 7 الی 9 هزار نفری آنان در سال 1948 به حدود دوهزار نفر کاهش یافت .

ه - - نتایج انقلاب :

در پایان اوت 1929 ، کشته شدن 133 یهودی و مجروح گشتن 239 نفر دیگر بود که جراحت 198 نفرشان عمیق بود . و اما از اعراب 166 تن شهید و 232 نفر زخمی شدند . همچنین روستاهای لفتة ، دیر یاسین نیز به دست نیروهای انگلیسی ویران گردید و صدماتی نیز به روستاهای دیگر وارد آمد .

علاوه بر این ، مقامات انگلیسی بیش 1000 نفر را که 900 نفرشان عرب بودند ، به اتهام شرکت در حوادث انقلاب 1929 به پای میز محاکمه کشاندند . از این عده ، 26 نفر به اعدام محکوم شدند که فقط یک نفر آنان یهودی بود که یک خانوار هفت نفری عرب را به قتل رسانده بود . مقامات انگلیس بعدها پافشاری کردند که عطاالزیر ، محمد جمجوم و فواد حجازی نیز اعدام شوند لذا حکم اعدام این سه نفر در 17/6/1930 در زندان عکا به مرحله اجرأ درآمد . این سه شهید ، راه آزادی و استقلال وطن چنان شجاعت ، دلاوری و ایثار از خود نشان دادند که برای همیشه در دل مردم زنده ماندند و شاعر فلسطینی ، ابراهیم طوقان را واداشتند که در جاودانگی آنان قصیده " سه سرخ پیکر " را بسراید .

مقامات انگلیس سپس با تصویب قوانینی ، ساکنین شهرها و روستاهائی را که " در حمله به یهودیان الخلیل ، موتزا و عرتوف دست داشتند " مورد پیگرد قرار داده و به جبران خسارت ، وادار نمودند .

چانسلور ، نماینده عالی انگلیس ، در زمان وقوع حوادث ماه اوت در کشورش به سر می برد . وی پس از بازگشت به قدس ، بلافاصله در روز 1/9/1929 با صدور بیانیه ای که از پشتیبانی وی نسبت به صهیونیسم و صهیونیستها حکایت می کرد ، تهمتهای بسیاری را بر اعراب روا داشت تا آنجا که به صهیونیستها جرأت داد تا مدعی شوند که اعراب در شهر الخلیل جسد یهودیان مقتول را م ، ثله کرده اند . اعراب نیز برای رفع این اتهام خواستار تحقیق پیرامون این موضوع شدند . لذا نماینده عالی ، کمیسیونی از پزشکان را مأمور رسیدگی به آن نمود . این کمیسیون پس از تحقیق روی اجساد در حضور نمایندگان دو طرف ، طی بیانیه ای اعلام داشت که " به هیچ مدرک و نشانی که ثابت کند جسدها تکه تکه و مثله شده باشد ، دست نیافته است . " گزارش کمیسیون پزشکی که نوعی پیروزی سیاسی و معنوی برای اعراب فلسطین به شمار می رفت ، موجی از نارضایتی را به دنبال داشت و مورد اعتراض اعراب فلسطین قرار گرفت و کنفرانسهائی برای محکوم کردن آن ، برپا گردید . از جمله جلسه ای بود که ساکنان منطقه یافا در 3/9/1929 ، تشکیل دادند و طی آن بیانیه چانسلور را محکوم کرده و از جامعه ملل خواستند که کمیسیونی را مأمور تحقیق دربارهمحتوای این بیانیه نماید . از دیگر تجمعات ، گردهمائی کمیسیون اجرائی کنفرانس عربی فلسطینی بود که در پایان آن بیانیه ای در حمایت از درخواستهای اهالی یافا و توجه به مجروحان و خانوادهای مصدومان و دفاع از زندانیان ، صادر گردید .

برای بررسی علل و انگیزه های انقلاب 1929 ، دولت انگلیس ، کمیسیونی از افراد پارلمان خود را مأمور تحقیق نمود . این کمیسیون که به جهت نام رئیس آن ، ولتزشو ، به " کمیسیون شو " معروف است ، در 23/9/1929 وارد فلسطین شد و کار خود را در 6/3/1930 به پایان برد . گزارش این کمیسیون انگیزه اصلی انقلاب را " دشمنی و کینه اعراب نسبت به یهودیان می داند ، کینه ای که حاصل شکست آرزوهای سیاسی و ملی و ترس از آینده اقتصادیشان است... اقتصادی که در پی هجرت یهودیان و خرید زمینهای اعراب ، به مخاطره افتاده است . "

چانسلور ، نماینده عالی انگلیس در روز 12/10/1929 کمی پس از انقلاب 1929 ، طی نامه ای به پاسفیلد وزیر مستعمرات بریتانیا ، نوشته بود که " اعراب هنوز کینه یهود را در دل نگه داشته اند و تحریم یهودیان همچنان ادامه دارد . این دشمنی و کینه روزافزون نتیجه تبلیغات ماهرانه رهبران عرب است ، به من گفته شده است که این کینه و دشمنی با یهودیان از مجامع سیاسی اعراب گذشته و به همه اقشار حتی روستائیان نیز سرایت کرده است . "

یک هفته بعد از این گزارش ، چانسلور گزارش دیگری به پاسفلید فرستاد و در آن اظهار داشت :

" ساکنان مسلمان فلسطین از این که حکومت بریتانیا به درخواستهای ایشان عمل نکرده است ، مأیوس شده اند . این ناامیدی از حکومت ، تنها در سطح رهبران نیست بلکه همه طبقات حتی روستائیان را نیز دربرگرفته است . "

حوادث انقلاب 1929 سه حقیقت را برای مردم فلسطین روشن ساخت :

  1. صهیونیسم و بر پائی دولت ملی یهود از جانب نیروی نظامی انگلیس پشتیبانی می شود لذا برای مؤثر بودن مبارزه علیه صهیونیسم ، باید با هر دوی آنها ، هم انگلیس و هم صهیونیسم ، مبارزه کرد .
  2. نظر به این که کادر رهبری جنبش ملی فلسطین ، از حقیقت یاد شده ، یعنی ارتباط تشکیلاتی صهیونیسم با استعمار انگلیس ، آگاهی ندارد ، نمی تواند توده مردم را در این مبارزات رهبری کند .
  3. برای مردم روشن شد که تنها با اعتراض و تظاهرات نمی توان با استعمار انگلیس و صهیونیسم به مبارزه پرداخت لذا مبارزات ایشان نیازمند استفاده از نیروی اسلحه و گروههای مسلحانه است . به دنبال این آگاهی بود که گروه " گل سبز " اولین گروه مسلح فلسطین ، پس از انقلاب 1929 ، به وجود آمد .

مآخذ :

  1. کیالی ، عبدالوهاب : تارخ فلسطین الحدیث ، بیروت 1973 .
  2. حوت ، بیان نویهض : القیادات و المؤسات السیاسیة فی فلسطین ( 1917 - 1948 ) ، بیروت 1981 .
  3. بویصیر ، صالح مسعود : جهاد شعب فلسطین خلال نصف قرن ، بیروت 1968 .
  4. عابدی ، محمود : صفد ، فی التاریخ ، عمان 1977 .
  5. خلة ، کامل محمود : فلسطین و الانتداب البریطانی ، بیروت 1974 .