طنطوره ( کشتار - 23/5/1948 )

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۰ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


طنطوره یکی از زیباترین روستاهای فلسطین بود که یکی از وحشیانه ترین جنایتهای رژیم صهیونیستی در آن اتفاق افتاد . اسرائیل امروزه سعی می کند آن را انکار کند و حتی با هر گونه اطلاعاتی مربوط به آن مبارزه کند تا دامن ارتش خود را از آن اتهام پاک نگه دارد .

روستای طنطوره در اوایل ماه مه 1948 جزو آخرین روستاهای عرب نشین باقیمانده در نوار دشت ساحلی به شمار می رفت . نشستی در 9 مه میان افسران اطلاعاتی گروه هاگاناه و کارشناسان امور عربی به منظور تعیین سرنوشت روستای طنطوره و دیگر روستاها برگزار شد .

به گفته " بنی موریس " مورخ اسرائیلی ، نشست مذکور تصمیم گرفت تا اهالی را اخراج یا به تسلیم شدن وادار سازد . تصمیم یاد شده پس از دو هفته در طنطوره به مورد اجرا گذاشته شد . گردان 33 هاگاناه " گردان سوم لشکر اسکندرونه ) در شب 23 ماه به روستا حمله کرد و روستای طنطوره پس از یک نبرد کوتاه مدت تصرف شد .

زیرا - - به گفته موریس - - اهالی روستا شرایط هاگاناه مبنی بر تسلیم شدن را نپذیرفتند و جنگ را برگزیده بودند .

موریس می افزاید : بدیهی است که فرماندهان لشکر اسکندرونه روستا را خالی از سکنه می خواستند . هر چند که بعضی از اهالی ، روستا را ترک کرده بودند .

روزنامه نیویورک تایمز به نقل از بیانیه نظامی اسرائیل در 23 ماه مه 1948 گفت : صدها عرب به همراه تعداد زیادی گاو و گوسفند به دست ما افتادند . اما بر سر این صدها اسیر عرب چه آمد ؟ روزنامه مذکور به نقل از هاگاناه مدعی می شود که روستا محل رفت و آمد مصری های داوطلب برای جنگ از طریق دریا بوده است .

کتاب می افزاید : البته مشکل اهالی با اخراج آنها پایان نگرفت . بعضی از آنها به منطقه مثلث رفتند ، در حالی که 1200 تن از آنان به روستای همجوار طنطوره یعنی فریدیس رانده شدند .

فریدیس قبل از طنطوره تصرف شده بود . " بیخور شیطریت " وزیر مشاور در دولت اسرائیل در اواخر ماه مه از دیوید بن گورین نخست وزیر پرسید : آیا ساکنان طنطوره را باید از فریدیس نیز اخراج کرد ؟

موریس خاطرنشان می سازد : اکثر اهالی در تابستان از سرزمینهای اشغال شده توسط اسرائیل اخراج شدند و تقریبا 2000 تن از آنان که اغلب زن و بچه بودند و نزدیکانشان در بازداشت اسرائیل به سر می بردند ، در فریدیس باقی ماندند . آنان بی سرپناه و بی لباس و آذوقه باقی ماندند .

" اجرای عملی طرح دال ( نک : دال ، مطرح - ) باعث شد تا دهها روستای عربی از سکنه خاکی شوند و کاملاً ویران گردند . این در حالی است که بعضی از روستاهای یاد شده به شبه نظامیان عرب پناه نداده بودند .

اسرائیل سیاست " زمین سوخته " را در پیش گرفته بود . براساس طرح دال می بایست مجتمع های مسکونی عرب واقع در جاده های اصلی از سکنه خالی می شد .

ستاد فرماندهی کل از 8 تا 10 آوریل به یگانهای هاگاناه فرمان داد تا اکثر ساکنان باقیمانده در مجتمع های روستایی عربی واقع در جاده های تل آویو - - خصیره و جنین - - حیفا و بیت المقدس - - تل آویو را کوچ دهند و در صورت لزوم با زور اخراج نمایند .

دست اندرکاران دستگاه اطلاعات محلی هاگاناه ، در جلسه مشترکی با کارشناسان امور عربی تصمیم گرفتند از هاگاناه بخواهند تا اهالی روستاهای کفرتابا ، طیره ، قانون ، طنطوره و فجه واقع در دشت ساحلی را اخراج یا وادار به تسلیم نمایند .

اشغال روستای ساحلی طنطوره در 23/5/1948 توسط گردان سوم لشکر اسکندرونه صورت گرفت . در منطقه مرکزی هاگاناه که از کرمل تا حومه تل آویو امتداد داشت ، تأسیس شد و موظف بود تا از منطقه مشخصی دفاع نماید . البته دفاع از این منطقه برای تمام صحنه نبرد اهمیت حیاتی داشت ، زیرا ستون فقرات اسرائیل را تشکیل می داد و دربردارنده جاده های مواصلاتی و راه آهن بود و راههایی که شمال کشور یعنی جلیل و حیفا را به جنوب آن یعنی

تل آویو ، شفیلا و نقب متصل می ساخت ، از آن می گذشت .

" اشتاین " فرمانده لشکر ، نیروی خود را به سبک لشکر انگلیس دسته بندی و سازماندهی کرد . او مشاهده کرد که " عفنمات حاییم " گنجایش نیرویش را ندارد و به همین دلیل آن را به دو اردوگاه نظامی در نتانیا در محله ای کهن دور از مرکز شهر منتقل ساخت .

او پس از گذشت سه ماه از تشکیل لشکر ، ستاد فرماندهی خود را به یکی از اردوگاههای ارتش انگلیس در نزدیکی نتانیا منتقل ساخت .

پس مشخص شد که طنطوره در جاده ساحلی میان حیفا و تل آویو واقع شده بود و اردوگاه آموزش نظامی دورا در نزدیکی آن قرار داشت و از سوی دیگر آتش بس در آستانه اجرا شدن بود و طنطوره براساس طرحهای صهیونیستها می توانست به حال خود باقی ماند .

" دیوید بن گوریون " در کتاب " خاطرات جنگ 1947 - 1948 " درباره طنطوره می گوید : " روز دوشنبه مصادف با 24/5/1948 است . عملیات در منطقه مرکزی یک ضرورت به شمار می آمد ، زیرا روحیه جوانان ما باید تقویت می شد . طنطوره را تصرف کردند . در آنجا یک بندر جدید وجود دارد . لشکر اسکندرونه 1100 تفنگدار و 1800 نیروی عملیاتی در اختیار دارد . عملیات اسکندرونه در طنطوره با موفقیت همراه بود . روستا اشغال شد و اسیر و اسلحه به دست آمد . "

اما اسرا به چه سرنوشتی دچار شدند ؟ منابع رسمی اسرائیل تاکنون به این سئوال پاسخ نگفته اند . " تیدی کاتس " پژوهشگر اسرائیلی در تحقیق خود به نام " خروج اعراب از روستاهای ساحلی کرمل جنوبی در سال 1948 " به عنوان پایان نامه فوق لیسانس خود به نقل از شاهدان عینی فاجعه طنطوره و سربازان شرکت کننده در عملیات نظامی سال 1948 مطالبی به رشته تحریر درآورد .

شاهدان عینی :

فوزی محمود الطنجی 74 ساله ساکن اردوگاه طولکرم از اهالی طنطوره و از نجات یافتگان این کشتار است . در این باره می گوید : ارتش اسرائیل نیمه شب 22 مه روستای طنطوره را اشغال کرد . پس از آن جوانان روستا در نقاط مختلف مستقر شده بودند تا با سلاحهای سبکی که داشتند از روستا حمایت کنند .

" ارتش به طرف جوانانی که مقاومت می کردند آتش

گشود . تعدادی کشته شدند . مقاومت ما تا نزدیک صبح ادامه یافت و مهماتمان تمام شد . من یکی از کسانی بودم که فقط دو تا گلوله دیگر داشتم . تصمیم گرفتم به خانه برگردم . دو گلوله را برای احتیاط نگه داشته بودم ، تا بروم از خانه اسلحه دیگری به دست آورم . در راه سربازان را دیدم که داشتند جوانان را به خانه الدسوقی در ساحل دریا می بردند . نمی توانستم مادرم و خانواده را به حال خود بگذارم .

پس به آنجا رفتم . " فوزی ادامه می دهد : " سربازان لیست اسامی فلسطینیانی را داشتند که قبل از آمدن اسرائیل در نیروهای پلیس کار می کردند . من هم یکی از آنها بودم . نخستین دور از اسامی را سربازی خواند . نوبت به اسم من رسید . تصمیم گرفتم پاسخ ندهم . مطمئن هم بودم که کسی مرا شناسایی نخواهد کرد . وقتی نام مرا خواند ساکت شدم . کسی حرفی نزد . چند بار دیگر نام مرا خواند و عصبانی شد . پسر عمه ام را فراخواند و گفت او را به جای من خواهد کشت . در آن موقع بود که برخاستم و خودم را به سرباز معرفی کردم " .

فوزی می گوید : " سرباز دست و چشمم را بست و به همراه ده جوان دیگر برد . ما سومین گروه بودیم که به آن گور دسته جمعی می رسیدیم . تعداد زیادی از جوانان روستا کشته شده بودند . معلوم شد هر گروه را می آوردند آنجا می کشتند . پیش از آنکه نوبت به کشتن یا اعدام ما برسد ، دستور دادند چاله بکنیم . حفره ای به طول چهل و عرض دو متر کندیم . وقتی تمام شد دستور دادند که جسدها را دفن کنیم . این کار برای ما بسیار سخت بود . آنها رفتند تا خودشان این کار را انجام دهند . مناظری بود که پشت آدم می لرزید . وحشت همه ما را فرا گرفته بود ، چون می دانستیم که مرگمان نزدیک است . بدترین صحنه ها ، جایی بود که می دیدیم بعضی جوانهایی را خاک می کردند که هنوز اعضای بدنشان تکان می خورد . روشن بود که آنها زنده اند . "

در مدت انتظار مرگ ، گروهی از یهودیان از " زخدون یعقوب " آمدند و مانع ادامه این جنایت شدند .

فوزی طنجی می گوید : " من با بقیه مردان روستا ، پس از کشته شدن 250 تن نجات پیدا کردیم . یک شاهد عینی دیگر به نام مصطفی مصری 65 ساله می گوید : 12 تن از افراد خانواده ام در نزدیکی منزلشان کشته شدند . فرمانده یهودی ساعتها پس از پایان یافتن نبرد در خیابانهای روستا

قدم می زد و به سوی هر کس که می دید تیراندازی می کرد . "

اسناد :

منابعی که اسناد این کشتار را ثبت کرده اند تأیید می کنند که ارتش اسرائیل برای ارتکاب این جنابت برنامه ریزی کرده بود . این موضوع در پژوهشهای تیدی کاتس و محمد الطنجی فرزند فوزی هر دو آمده است . هر دو برداشت خود را متکی بر اطلاعاتی کرده اند که از شاهدان عینی به ویژه بعضی سربازان اسرائیلی و یهودیان ساکن شهرکهای همسایه طنطوره به دست آورده اند .

اطلاعات موجود نشان می دهد که گروهان 33 از گردان " اسکندرونه " به همراه بخشی از گروهان ترابری گردان " کرملی " و گروهان دریایی گردان " پالماخ " اقدام به حمله به روستای طنطوره و اشغال آن کرده اند . نزدیکی های صبح بود که روستا پس از اتمام مهمات مدافعان و تسلیم شدن سقوط کرد . محمد الطنجی به نقل از یکی از شاهدان عینی می نویسد :

پس از حمله شبانه تصمیم گرفتیم صبح تسلیم شویم . مقاومت اهالی روستا با آن سلاحهای قدیمی و مهمات اندک جز چند ساعت طول نکشید . ما پرچم های سفید را در همه جا بالا بردیم . با این وجود ما را در ساحل دریا جمع کردند . مردها یک طرف و زنان و کودکان طرف دیگر . تا بعدازظهر در آن آفتاب سوزان بدون غذا و آب ماندیم حتی به کسی اجازه دستشویی رفتن داده نمی شد . مجبور بودیم در مقابل همدیگر قضای حاجت کنیم .

بعد یکی از افسران آمد . به نظرم فرمانده بود . ما چند تن را بردند و دستور دادند که حفره بزرگی را بکنیم . فهمیدیم که برای کشته هایی است که آنها را می خواهند بیاورند و خاک بکنند . کشته ها را آوردند . آنها را یکی یکی در حفره انداختیم و بدترین خاطره ای را که به یاد می آورم این بود که من با دوست هم سن خودم ، مردی را داشتیم به طرف حفره می بردیم و یک دفعه دوستم ایستا و شروع کرد به گریستن و ضجه زدن و گفت : " عدنان ! این پدرم است که هنوز زنده است و دارد به ما نگاه می کند . چه کار کنم ؟ "

این شاهد ادامه می دهد : " یادم می آید وقتی ما را از ساحل به آن گور بردند مردی کشته و به رو افتاده بود . دخترانش او را احاطه کرده و مویه می کردند اما همسرش با اصرار انکار می کرد که او شوهرش نیست تا بچه ها از گزند

مصون بمانند . در طول راه اجساد زیادی را دیدیم که بعد در آن گور دفن شدند . "

نکاتی را هم که پژوهشگر اسرائیلی ( تیدی کاتس ) نقل می کند . به همین ترتیب است . او از زبان ایلی شمعونی که در آن زمان مسئول سربازگیری لشکر اسکندرونه بود می گوید :

" من تردیدی ندارم که در طنطوره کشتاری اتفاق افتاد . من این حرف را هیچ جا نزده ام . چون این حادثه افتخاری برای ما نیست . " وی در نواری که از او ضبط شده می گوید ماجرا را شنیده ولی به چشم ندیده است .

می گوید موضوع را از سه فرد یهودی شنیده است و آنها تأیید کردند که سربازان اسرای فلسطینی را در گروههایی جمع کرده و آنها را دویست متر جلوتر برده و به طرف آنها شلیک کردند . فردی یهودی به او گفته بود پسر عمویش در جنگ قلقیلیه کشته شد . زیرا در آن نبرد ، لشکر اسکندرونه به شدت تضعیف شد .

از این رو فرماندهان تصمیم گرفتند با کشتار طنطوره ضمن انتقام از فلسطینیان ، روحیه سربازان خود را بالا برند . این سرباز از فرمانده اش شنیده بود که به او دستور داد تا فلسطینیان را به گروههای 7 - 5 نفره تقسیم کرده و آنها را اعدام کنند .

سرباز دیگری می گوید : " برادرم در یکی از نبردها کشته شد و آن وقت فرمانده دستور داد گروهی را ببر و بکش . به این ترتیب کشته ها بیشتر می شد . در مقابل هر تن تعدادی کشته می شدند . "

محمد الطنجی نیز در پژوهش خود با اتکا بر اسناد رسمی ارتش اسرائیل نشان می دهد که اشغال طنطوره و کشتار آن از پیش طراحی شده بود .

طنجی در تحقیق خود می نویسد : " پس از اشغال کفرسابا و خسارتهای زیاد ارتش اسرائیل ، لشکر اسکندرونه تصمیم گرفت با تمام توان روستای طنطوره را اشغال کرده با انجام این خیانت به آن ارتش شکست خورده اعتبار تازه ای ببخشد . "

بن گورین نیز در یادداشتهای روزانه خود می نویسد : " انجام عملیات ضروری بود . باید روحیه سربازان تقویت می شد برای همین طنطوره تصرف شد .

طنطوره بندر خوبی دارد . لشکر اسکندرونه 1100 تن نیروی دژبان و 1800 نیروی عادی داشت . " محمد الطنجی می گوید طبق اظهارات بن گورین اسرائیل از این

کار سه هدف داشته است :

  1. بالا بردن روحیه سربازان شکست خورده اش .
  2. تمایل صهیونیسم برای تخلیه طنطوره و در اختیار گرفتن این بندر .
  3. اشغال طنطوره شکافی را بین روستاهای فلسطینی به وجود می آورد و زمینه اشغال بقیه آنها را تسهیل می کرد . به هر حال پس از تصمیم گیری ، ارتش اسرائیل ، طنطوره را از چهار جهت محاصره کرد و بنابراین هیچ فرصتی به روستاییان برای فرار داده نشد .

روزنامه النهار به نقل از فرمانده عملیات در روستای طنطوره می گوید : " نبتس بریدان " سرتیپ بازنشسته اسرائیلی به آرامی ، کشتار را برای روزنامه اسرائیلی معاریو تعریف می کند . وی می گوید : نیروهای مهاجم حق سئوال کردن نداشتند و نباید کسی را زنده نگه می داشتند .

سخنان این سرتیپ تقریبا کاملاً شبیه اظهارات فرمانده کشتار کفرقاسم در سال 1956 بود .

منابع اسرائیلی در مورد کشتاری که تقریبا 200 قربانی گرفت چه می گویند ؟ به عبارت دیگر از نظر تلفات انسانی از کشتار دیریاسین نیز فراتر رفت . این در حالی است که کشتار طنطوره پس از اعلام تشکیل دولت اسرائیل و توقف عملیات نظامی ، یعنی در شب 22 و 23 ماه مه سال 1948 به وقوع پیوست .

سخنگوی نظامی اسرائیل تنها به این گفته بسنده کرد که بر اساس اطلاعات موجود ارتش هیچ دلیلی مبنی بر وقوع کشتار در اختیار ندارد .

بیم اسرائیل :

وقتی پایان نامه " تیدی کاتس " که زیر نظر دکتر " ایلان بابی " تهیه شده بود ، در دانشگاه حیفا رد شد ، پرسشهای متعددی را برانگیخت . دکتر بابی ، کار پژوهش علمی در این باره را معرفی کرد که به طور طبیعی داستان پردازی های پیرامون فاجعه سال 1948 را مورد تردید قرار می داد . از این رو بیشترین مخالفتها از سوی کسانی طرح شد که تاریخ اسرائیل را تدریس می کردند .

به نظر بابی علت دیگر مخالفت با این پایان نامه ، بحث هایی بود که پیرامون حق بازگشت فلسطینیان مطرح می شد . بحثی که در گفت وگوهای آینده صلح باید حل و فصل گردد . در عین حال تیدی کاتس بین این کشتار و فاجعه جنین تفاوتی نمی بیند .

وی می گوید ارتش اسرائیل در سال 1948 این کشتار را مرتکب شد و در سال 2002 نیز کشتار جنین به وجود آمد و این حقیقتی است که هیچ کس نمی تواند آنها را انکار کند . "

وی می افزاید : " به عنوان یک اسرائیلی حتی برای لحظه ای در یکسان بودن این دو کشتار تردیدی ندارم . به صراحت می گویم کسی که می کوشد تا این کشتار را کتمان کند دروغ می گوید . "

اگر در رأس کشتار جنین ، افرادی چون شارون ، شائول موفاز و موشه دایان بودند ، در لشکر اسکندرونه هم شارون حضور داشت ، گرچه در گروهی نبود که آن کشتار را مرتکب شد . ولی تفکری که امروز حاکم است آن روز هم حاکم بود .

" میشر یعبل " مورخ انگلیسی خاطرنشان می سازد : مطالب ذکر شده در پژوهش کاتس به طور حتم درست است ، زیرا وی به داشتن صداقت و پاکی شهرت دارد .

پرفسور یوآن جلبا با ارائه فهرست اصول اخلاقی در ارتش اسرائیل می گوید : بحث حول محور و موضوع مهمی است که نباید با آن محافظه کارانه برخورد شود . حوادث طنطوره بسیار زشت بود و باید تمام تلاش خود را به کار ببریم تا این که دیگر تکرار نشود .

ایلان بابی مورخ انگلیسی از دانشگاه حیفا ابراز داشت : کشف کردن این کشتار ، حادثه بسیار مهمی است که علاوه بر موارد دیگر ، برای اسرائیلی ها معنای فاجعه و ابعاد آن را بهتر نمایان می سازد .

مآخذ :

  1. عقل ، عبدالسلام : کتاب سیاه ، خیانت اسرائیل در قرن بیستم ، معاونت امور فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی ، 1381 .
  2. شحاده ، آمال : " زنده به گور ، افشای قتل عام 250 فلسطینی به دست ارتش اسرائیل ( 1948 ) " ، روزنامه همشهری ، 13 خرداد 1382 .