تجاوز نظامی گسترده اسرائیل به لبنان - 1982

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۲ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


روز 6 ژوئن 1982 میلادی مطابق با 14 شعبان المعظم 1402 هجری قمری ، نیروهای نظامی ارتش اسرائیل حرکت براندازی خود را در لبنان آغاز نمودند . این تجاوز نظامی که از سری اسرائیل عملیات " صلح برای جلیل " یا " آزادسازی لبنان " نامیده می شد ، از مدتها قبل پیش بینی شده بود .

از دو روز پیش از این تاریخ ، مناطق بسیاری از این کشور با سلاحهای سنگین کوبیده می شد و توسط هواپیماهای اسرائیلی بمباران می گردید . برای شروع جنگ ، دلایل و توجیهاتی از سوی دولت اسرائیل مطرح می شد که اهم این دلایل عبارت بودند از :

  1. سوءقصد به جان " شلومر آرگوف " سفیر اسرائیل در لندن که در سوم ژوئن به وقوع پیوست . 2 ) دفاع از شهرکهای مرزی اسرائیل در منطقه جلیل که در هجوم یا بمباران نیروهای ساف قرار می گرفت . 3 ) ایجاد یک منطقه فاصل مرزی 40 کیلومتری به منظور تسلط بیشتر به کرانه باختری و نوار غزه .

بعد از شروع جنگ و در ادامه آن ، بعضی از این دلایل رنگ باخته و انگیزه های جدیدی مطرح می شدند که بهترین راه برای بررسی صحت و سقم این مطالب ، بررسی دقیق و همه جانبه تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان می باشد . مناطق مورد تهاجم واقع شده ، چگونگی تهاجم ، برخوردهای سیاسی در رابطه با این موضوع و دیگر مسایل مربوط به این جنگ روشنگر بررسی فوق الذکر می باشد .

در 4 ژوئن اسرائیل مناطق جنوب لبنان را بمباران کرد . تونی ، سفیر لبنان در سازمان ملل متحد ، در 5 ژوئن به آگاهی شورای امنیت رسانید که کماندوهای اسرائیلی در مناطق ساحلی بین صیدا و بیروت پیاده شده اند و به روی اتومبیلها و خانه های آوارگان فراری از جنوب آتش گشوده اند . حمله اول پس از بمبارانهای نخستین متوجه مواضع از قبل معین شده ساف و پایگاههای ساف بود . اما خیلی زود در همان زمان دکترین بیرون کردن ساکنان غیرنظامی از سوی دولت اسرائیل استفاده شد . تونی اعلام کرد ، این عملیات بسیار سخت و سنگین است و دولت متبوع من امیدوار است که شورای امنیت برای متوقف کردن آن چاره ای بیندیشد . او درخواست کرد تا شورای امنیت فکر عاجلی کند و جلوی بمباران سخت لبنان از سوی اسرائیل را بگیرد . شورای امنیت به این درخواست پاسخ مثبت داد و به اتفاق آرا قطعنامه ای تصویب کرد که از ساعت 6 صبح ششم ژوئن آتش بس به مرحله اجرا درآید . واکنش اسرائیل نسبت به این قطعنامه تشدید عملیات نظامی در روز ششم ژوئن بود . شورای امنیت که احتمالاً دانست اخطارهای نماینده لبنان از جهت به خطر افتادن صلح در منطقه و جهان کاملاً درست و موجه است به اتفاق آرا در 6 ژوئن قطعنامه دیگری تصویب کرد و از اسرائیل درخواست کرد که بلافاصله و بی قید و شرط به مرزهای شناخته شده بین المللی عقب بنشیند . این قطعنامه نیز توسط اسرائیل نادیده گرفته شد . در 8 ژوئن ، شورای امنیت قطعنامه دیگری تصویب کرد و در آن اسرائیل را به خاطر نادیده گرفتن قطعنامه های گذشته محکوم کرد و خواستار قطع فوری عملیات جنگی و عقب نشینی نیروهای اسرائیلی شد . اما این قطعنامه را آمریکا وتو کرد و با این کار حمایت خود از این تجاوز را نشان داد و پس از آن نیز موضع خود را حفظ کرد .

نخستین هدف ارتش اسرائیل ، نابود کردن اردوگاه فلسطینی رشیدیه در جنوب صور بود که بخش اعظم آن در دومین روز تجاوز به صورت ویرانه درآمد . مقاومت ناچیزی صورت گرفت . 9000 سکنه اردوگاه یا فرار کردند یا به ساحل دریا پناه بردند و همه مردان به زندان افتادند . این ماجرا نمونه ای است از آنچه در سراسر جنوب لبنان اتفاق افتاد . اردوگاههای فلسطینی درهم کوبیده می شد . نخست بمباران و سپس به دست سربازان فاتح آنچه باقی مانده بود با بولدوزر ویران می گردید . ساکنان آنها پراکنده و آواره می شدند و همه مردان فلسطینی 16 تا 60 ساله دستگیر می شدند و با چشم و دست بسته راهی پادگانها می شدند . خبرنگاران را به درون این اردوگاهها که بیش از هرجای دیگر آسیب دیده بود راه نمی دادند . از ورود آنها به زندانها و پادگانها نیز ممانعت به عمل می آوردند . دنیا هیچ اطلاعی از این زندانیان نداشت . تنها در 18 ژوئن به صلیب سرخ اجازه داده شد از 8 فلسطینی زخمی در بیمارستانی در اسرائیل عیادت کند .

استراتژی اسرائیل عبارت بود از راندن فلسطینیها ( در واقع ، آنهایی که از زندان ، کشتار و آوارگی جان سالم به در برده بودند ) به بخش غربی عمدتا مسلمان نشین بیروت ، محاصره حرب لبنان ، ص 74 ، عکس بالا

شهر و بستن آب و غذا و برق و مواد دارویی بر آن و سپس بمباران سنگین شهر . طبعا لبنانیان بومی شهر نیز در این ماجرا تارومار شدند . این اقدامات بر چریکهای رزمنده ساف در بیروت تأثیر چندانی نداشت اما غیرنظامیان لطمات فراوانی دیدند و به درستی حساب شده بود که چنین عملیاتی موجب می شود تا ساف از ترس نابودی کامل خود ، بیروت غربی را تخلیه کند . همین امر موجبات آن را فراهم می کرد که در رسانه های غربی منعکس شود که این ساف است و نه اسرائیل که شهر و مردمان آن را به گروگان گرفته است و محاصره بیروت را بزرگترین گروگانگیری تاریخ نام ببرند .

مناطق شقیف ، نبطیه ، صور ، صیدا ، دامور ، رشیدیه ، عین الحلوه ، برج شمالی و دهها شهرک دیگر که جنگ خانه به خانه در آن جریان داشت ، روزهای متوالی در محاصره نظامی قرار داشت و بمباران ، آتش سوزی و ویرانی عرصه را بر آنها تنگ ساخته بود . اسرائیل از لحاظ قدرت آتش هوایی و زمینی و دریایی از برتری فوق العاده برخوردار بود . ارتش اسرائیل ، هرچه را که بر سر راه خود می دید به آتش می کشید و سپس سربازان را به عرصه طیب و طاهر می فرستاد تا به حساب آنچه باقی مانده است برسند .

تاکتیک اسرائیلیها در نخستین روزهای جنگ عبارت بود محاصره شهرها و شهرکها با چنان سرعتی که ساکنان غیرنظامی آنها به دام افتند و سپس گلوله باران کردن از زمین و هوا و دریا . بعد از چند روز حمله مختصری انجام می شد چنانچه هنوز آثاری از مقاومت بروز می کرد گلوله باران تجدید می گردید . نیروهای اسرائیلی ادعا می کنند پیش از شروع گلوله بارانهای زمینی و دریای و هوایی معمولاً به ساکنان اخطار می کردند . اما ساکنان می گویند از این اخطارها بی خبر بوده اند دلیل آن هم روشن است . اعلامیه ها و اخطاریه ها معمولاً وقتی از هوا به زمین ریخته می شود که مدتی از شروع بمباران هدفهای غیرنظامی گذشته بود مانند آنچه در صیدا گذشت .

دومین وجه دکترین نظامی اسرائیل که در جنگ لبنان تظاهر کرد عبارت بود از بهره برداری نظامی از آتش بس . آنها به طور یک جانبه در زمانهایی که بیش از همیشه برای آنها مناسب باشد اعلام آتش بس می کنند و این صرفا به مفهوم کسب فرصتی است برای استراحت ، تجدید قوا و پیشروی بدون جنگ ، کوششی برای بهره گیری از جنگ بدون دست زدن به جنگ . آتش بس برای این ارتش فقط به معنای گلوله نیانداختن است و هیچ ارتباطی با عدم پیشروی و رعایت خط آتش بس ندارد . به تناسب اوضاع تناوبا اعلام آتش بس کنند یا آتش بس را بشکنندو اسرائیلیها می توانند از چنین تاکتیکی استفاده کنند چرا که از برتری نظامی عظیمی برخوردارند . عملیات جنگی اسرائیلیها در لبنان از این قرار بود که به ناحیه کمربندی گسترده ای هجوم می بردند . دامنه حمله را اندک اندک به مناطق مسکونی می کشیدند و ساکنان را به عقب می راندند تا در فضای محدودتری متمرکز شوند . بدین سان ضربه پذیری جمعیت به شدت افزایش می یافت و با هر بمباران یا گلوله بارانی نفرات زیادی تارومار می شدند . توپها و تفنگها با دقتی مرگبار در و دیوار خانه ها و آپارتمانهایی که تصور می شد مقر فلسطینیهاست سوراخ سوراخ می کرد . حفره های بزرگی در عرصه کارزار ایجاد می شد و پهنه ای پاک و بی صاحب به وجود می آمد تا تانکهای اسرائیلی بتوانند پیشروی کنند و از هر نوع مقاومت ساف جلوگیری نمایند . تجاوزگران از سلاحهای بسیار پیشرفته آمریکایی استفاده می کردند از جمله از گلوله ها و بمبهایی که چنان طراحی شده بود تا پیش از منفجر شدن به داخل ساختمانها نفوذ کند و نیز از بمبهای فسفری که ایجاد سوختگیهای علاج ناپذیر می کند . بنابراین پس از بمباران اسرائیلیها چیز قابلی در اردوگاههای فلسطینی برپا نماند و در جنوب اسرائیلیها اردوگاههای پناهندگان را با بولدوزر با خاک یکسان کردند تا غیرقابل سکونت شوند . در صبرا ، شتیلا و برج البراجنه که اردوگاههای فلسطینی در بیروت هستند هیچ توپخانه سنگین یا سنگربندی استوار نظامی وجود نداشت اما این اردوگاهها از 4 ژوئن در معرض گلوله بارانهای وحشتناک قرار گرفت و موجب فرار نیمی از 000,125 سکنه آنها در همان چند هفته نخستین جنگ شد مناطقی که این فراریان به آنها پناه بردند ، به خصوص محله فخانی در بیروت بیرحمانه

[[ پرونده : | حرب لبنان ، ص 28 ، عکس پائین ]]

بمباران شد . هدف بمباران خلبانهای اسرائیلی ظاهرا مناطق و ادارات چریکها بود اما چون به این کار موفق نشدند ساکنان خیابان ابوچاکر را مورد حملات شدید خود قرار دادند . خیابان ابوچاکر ویرانه شده بود آپارتمانهای خراب شده آن هنوز در آتش می سوخت برخی از کشته ها هنوز در این آپارتمان ها هستند و بیشتر آنها متعلق به زنان و مردانی است که در خانه های خود در ساختمانی 9 طبقه پناه گرفته بودند اما بمبی اسرائیلی سقف ساختمان را منفجر کرد و نیمی از آن را ویران کرد . این مناطق کاملاً غیرنظامی بودند . این اقدامات باعث شد تجاوز اسرائیل به لبنان موجب مهاجرت مردم مناطق جنگ زده شد .

که حتی بعضی از نظامیان اسرائیلی از چگونگی جنگ لبنان و ماهیت آن تکان بخورند . سرهنگ داویرسیاه که در طول سالیاندراز کارنامه ای درخشان در ارتش اسرائیل داشته است و پیرترین سربازی بوده که در لبنان خدمت می کرده ، به مجرد ورود به لبنان تشخیص داده است که : هدف عملیات نظامی اسرائیل کشتن تروریستها نیست زیرا تعداد کمی از آنها به قتل رسیدند بلکه ویران کردن اردوگاههای فلسطینی است . او این سخن را در جلسه ای در تل آویو برای شماری از سربازان و استادان دانشگاه مخالف جنگ و نیز یکی از مهم ترین فرماندهان ارتش اسرائیل ژنرال اوراهام عدان که در لبنان خدمت کرده و با این سربازان مخالف بوده ، بیان نموده است .

تام سه گف از روزنامه " هاآرتس " در نیمه های ماه ژوئن از لبنان دیدار کرد . او در گزارش خود گفته است : " آوارگان میان شعله های آتش سرگردانند . ژنده پوش و وحشت زده و حیران - زنان شیون و کودکان ناله می کردند . صور ، شهری ویران بود . تمام مغازه های شهر آسیب دیده است . مردم به حالتی کابوس زده اینجا و آنجا راه می رفتند . بوی جسدهای در حال گندیدن فضا را پر کرده بود . اسقف ژژر حداد گفت که بسیاری کشته شده اند هر چند شمار درست کشته شدگان را نمی دانست زیرا جسد بسیاری از آنها هنوز زیر آوار قرار داشت . اسقف درگیر مراقبت از کودکان یتیم و آواره بود . " در صیدا خرابی از این هم بالاتر بود . اردوگاه عین الحلوة در نزدیکی صیدا همچون پارکینگی تسطیح شده بود .

حدود 7 تا 8هزار فلسطینی ، عمدتا زن و بچه ، به آنجا برگشته بودند زیرا مردها یا در جنگ بودند یا کشته شده و یا به زندان افتاده بودند . اسرائیلیها در جست وجوی اسلحه ، مسجد اردوگاه را با بولدوزر خراب کردند اما به عوض اسلحه در آنجا 90 تا 100 جسد پوسیده یافتند . در ساحل صیدا ، 100 هزار تن به مدت دو روز یا بیشتر ، در گرمای وحشتناک بدون قطره ای آب متراکم شده بودند . شبکه آب شهر ویران شده بود و هیچ برنامه ای برای ترمیم آن وجود نداشت . 000,100 انسان بی سرپناه در کنار دریا بودند . وقتی زنها می خواستند به سوی ساحل فرار کنند سربازان آنها را بر می گرداندند . کودکان میان تانکها و خرابیها و گلوله ها و تشنج عصبی سرگردان بودند چشمان و دستان مردان جوان را بسته بودند . نظامیانی که مراقب این انسانها بودند اجازه هیچ نوع کمکی به فلسطینیها را نداشتند بعد از یک هفته مقداری مواد غذایی و دارویی رسید اما به فلسطینیها هیچ ندادند به مسیحیان اجازه می دادند در سایه پناه بگیرند اما فلسطینیها و مسلمانان لبنانی مجبور بودند زیر آفتاب بنشینند .

در 22 ژوئن یعنی تقریبا دو هفته بعد از آغاز جنگ ، آقای تونی سفیر لبنان در سازمان ملل ، سخنرانی مهمی در کنفرانس خلع سلاح سازمان ملل ایراد کرد . او از اینکه نماینده دولت لبنان هیچ سخنی ندارد که درباره خلع سلاح جهانی برزبان آورد پوزش طلبید و از پارسایان تقاضای دعا کرد برای زنده و پایدار ماندن کشورش ، کشوری که هم اکنون شهید شده و به صلیب کشیده شده . او اضافه کرد : " جهنم انفجار هسته ای فردا ، برای آنهایی که هم اکنون در جهنم به سر می برند و شاهد نابودی سرزمین ، زنان و مردان هموطن و شهرهایی هستند که خود ساخته اند و دوست می دارند ، معنایی ندارد . انتخاب لبنانیها اکنون بین امروز و فرداست . بین رهایی از مرگ فوری و فکر درباره پیشگیری از نابودی نهایی . " او از مجمع عمومی درخواست کرد خود را به سخنان انتزاعی درباره صلح مشغول نکند و چندان نگران جهنم هسته ای فردا نباشد بلکه به جهنم ترسناکی بپردازد که همین امروز مردم لبنان در آن دست و پا می زنند . وی براساس قطعنامه 509 شورای امنیت خواستار عقب نشینی بی درنگ و بی قید و شرط اسرائیل شد . او از اینکه نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد نتوانسته از لبنان در برابر تجاوز دفاع کند اظهار تأسف نمود و اضافه کرد که با توجه به ناتوانی سازمان ملل متحد در پیشگیری از حمله اسرائیل ، آینده نیروهای حافظ صلح به خطر افتاده است .

بیروت پایتخت لبنان سه ماه تمام در محاصره نظامی قرار داشت . بمبارانهای جنون آمیز بعضی روزها صدهاهزار بمب بر سر اهالی بیروت فرو می ریخت . جنگ و گریز در مدخل شهر همه روزه ادامه داشت ، نیروهای اسرائیلی هر روز برای تصرف شهر هجوم می بردند و دوباره به عقب پس رانده می شدند تا بالاخره بخشهای مهمی از آن را اشغال کردند .

اسرائیل بارها از رسیدن مواد غذایی و دارویی و کمکهای بین المللی به قربانیان جنگ جلوگیری کرد صلیب سرخ بین المللی ، یونیسف و دیگر سازمانهای کمک رسانی بارها گزارش داده اند که دخالتهای اسرائیل موجب تأخیرهای طولانی در عرضه مواد غذایی و دارویی شده است .

نیروهای نظامی اسرائیل نابودی تسهیلات درمانی را یکی از اهداف خاص خود قرار دادند :

در نخستین بمباران در ماه ژوئن یک بیمارستان کودکان در اردوگاه صبرا به آتش کشیده شد . بیمارستان غزه و مناطق سکونی اطراف آن در اردوگاه برج البراجنه بمباران شد . در 12 ژوئن چهار بمب بر یک بیمارستان دیگر بیروت افتاد . در آسایشگاه آمریکایی مسلولین در جنوب بیروت قطعاتی از بمبهای خوشه ای پیدا شد و در جریان جنگ این آسایشگاه به شدت آسیب دید . بیمارستان اکرا در بیروت نیز هدف تیراندازی قرار گرفت و بیمارستان‌ها اردوگاهها دوباره بمباران شدند . در 24 ژوئن بیمارستان‌ها اکرا و غزه دوباره بمباران شدند و علاوه بر اینها خانه اسلامی از کار افتاده ها بمباران شدید شد به گونه ای که دالانهای آن مالامال از خونبود . این مکان بعدها آنچنان گلوله باران شد که از 200 کارمند آن فقط 15 تن باقی ماندند و چندین کودک عقب مانده به دلیل اینکه کسی نبود به آنها غذا بدهد جان سپردند . به دلیل بمباران چندباره بیمارستان غزه و اطراف آن ، بیمارستان تخلیه شد .

بیمارستان روانی بیروت که بر فراز ساختمان آن پرچم صلیب سرخ در اهتزاز است و از این رو کاملاً مشخص است ، مورد اصابت چهار بمب فسفری قرار گرفت و بارها از زمین و دریا گلوله باران شد . بعد از حملاتی متعدد که به این بیمارستان صورت گرفت ، 800 بیمار روانی آن مرخص شدند و روانه خیابانهای بیروت گردیدند . بنا به گزارش کارمندان ، 90 درصد بیماران لبنانی بودند . تا فاصله دو کیلومتری بیمارستان مزبور هیچ هدف نظامی وجود نداشت اما بیمارستان به شکلی خطرناک در مجاورت آلونکهای فلسطینی در اردوگاههای صبرا و شتیلا قرار داشت که هدف روزمره بمباران اسرائیلی ها بودند . محیط اطراف بیمارستان از محلات مسکونی بود .

به دنبال این اقدامات وحشیانه رژیم اسرائیل ، مفهوم تجاوز به لبنان که از سوی آن " صلح برای جلیل " ناگرفته بود ماهیت واقعی خود را به جهانیان نشان داد . در 24 ژوئن 1982 تونی نماینده لبنان در نارین افرز حرفهایش را برای آمریکائیها نوشت . او گفت : اشغال نیمی از خاک یک کشور ، ویران کردن پایتخت آن ، بر هم زدن اقتصادش و کشتن هزاران هزار تن از مردمش به خاطر صلح برای جلیل واقعا که مفهومی خیلی غریب از صلح است . علاوه بر این نسبت به آینده نیز ابراز نگرانی کرد و ادامه داد : ادبیات صهیونیستی همواره بر این اثر تأکید داشته که خانه ملی یهود ( اسرائیل ) به آب رود لیطانی و اراضی جنوب آن نیاز دارد اسرائیل هم همیشه با مردم ساکن این ناحیه که عربند نه یهودی و اکثر آنها مسلمانند نه مسیحی جوری رفتار کرده است انگار که موجودیتی چشم پوشیدنی دارند ، در نهایت می توان از شرشان راحت شد اهمیتی ندارد و تقریبا لاوجودند .

پیامد مطالب فوق ، به استثنای جبهه لبنانی دست راستی ، همه مقامات ، سیاستمداران و رهبران حزبی لبنان یکصدا تجاوز اسرائیل را محکوم کرده ، خواهان مقاومت در برابر آن شدند . اینها ، جملگی ایالات متحده آمریکا را در این تجاوز وحشیانه مسئول می دانند و دولتهای عربی را به خاطر کوتاهی در حمایت کامل از لبنان و فلسطینیها محکوم کردند . نخست وزیر وقت ، شفیق وزان از جانب شورای وزیران به محکوم کردن تجاوز برخاست از دیگر رجال سرشناس که تجاوز را محکوم کردند می توان از افراد زیر نام برد : فواد پطروس ، وزیر مسیحی امور خارجه ، کمال اسعد رئیس شیعه مجلس ، شماری از نخست وزیران پیشین ، نبیه بری رئیس شبه نظامیان امل ، سخنگویان جامعه اسلامی سنی ها و مجلس اسلامی شیعیان ، ولید جنبلاط رهبر دروزیها ( پسر رهبر مقتول جنبش ملی لبنان - ائتلافیه مسلمانان و فلسطینیها ) ، سلمان فرنجیه رئیس جمهور پیشین و از رهبران مارونیها .

از تجاوز اسرائیل فقط جبهه لبنانی پشتیبانی کرد که شامل دست راستی ترین حزبهای مارونی است رهبر این جبهه کامیل شمعون و رهبر حزب فالانژ یعنی پیر جمیل و پسر او بشیر جمیل که فرمانده شبه نظامیان فالانژ بود به خصوص از حمله اسرائیل شور و شوق فراوانی نشان دادند .

در نیمه ماه ژوئن نبیه بری رهبر جنبش شیعی امل که همراه فلسطینیها در جنوب بیروت علیه اسرائیل می جنگید به نیروهای خود فرمان داد به عملیات جنگی پایان دهند زیرا ادامه مقاومت را بیهوده می بیند . او و ولید جنبلاط به کمیته نجات ملی که الیاس سرکیس رئیس جمهور لبنان برای مقابله با شرایط اضطراری تشکیل داده بود ، پیوستند . ولید جنبلاط با توجه به برتری چشمگیر نیروهای متجاوز از مقاومت منفی طرفداری می کرد . نبیه بری نیز اظهار نظر کرد که حمله اسرائیل به بیروت غربی به معنای آغاز جنگ دیگری است که سراسر کشور را به کام خود می کشد .

در اواخر ژوئن نخست وزیر لبنان شفیق وزان و ولید جنبلاط اعلام کردند که به خاطر تداوم حملات اسرائیل دیگر نمی توانند به مذاکرات مربوط به تخلیه بیروت از نیروهای ساف ادامه دهند . او اعلام کرد که هر زمان که به نوعی توافق رسیده اند با موج تازه ای از حملات شدید که هدف آن تحت فشار قرار دادن آنها بوده است مواجه شده اند .

به دلیل بحران موجود ، فرستاده ای از جانب دولت آمریکا به نام فیلیپ حبیب راهی منطقه شده بود که مذاکرات مربوط به تخلیه بیروت و اسرائیل و لبنان را انجام می داد .

ولید جنبلاط که تجاوز اسرائیل به لبنان را توطئه ای علیه لبنان و لبنانیها می دید ، اعلام کرد که نمی تواند مانند فیلیپ حبیب بمباران مناطق مسکونی را با آرامش نظاره کند بنابراین به الیاس سرکیس اطلاع داده شد که در شرایط تهدید و گروکشی و تشدید بمبارانها قادر به ادامه کار نیست .

سرانجام در سایه تعهداتی که از سوی فیلیپ حبیب فرستاده کاخ سفید داده شد نیروهای فلسطینی و سربازان عرب بعضی کشورهای عربی از بیروت عقب نشینی کردند و با پایان گرفتن اشغال نظامی بخش شرقی شهر ، بخش غربی بیروت به محاصره اسرائیلیها درآمد .

تا اواخر ژوئن مناطق مسکونی بیروت با شدت هرچه تمامتر مورد حمله قرار گرفته بود . این حملات روزافزون در ماههای ژوئیه و اوت ادامه یافت و اکنون هدف اصلی شهر محاصره شده بیروت غربی بود . بمباران بیروت بعد از آنکه قرار تخلیه شهر از ساف گذاشته شد شدیدتر شد . بمبهایخوشه ای و گلوله های توپ فسفر سفید فراوانی به کار رفت . به همان نسبتی که سربازان اسرائیلی عرصه را تنگ تر می کردند مردم شهر از غذا ، آب ، دارو ، برق و مواد سوختی محروم شدند . از آنجا که شهر بی دفاع بود ارتش اسرائیل توانست تاکتیک خود را تا 26 ژوئیه به مرحله اجرا درآورد بمبارانها درست سر ساعت 24/2 و 38/3 بعدازظهر آغاز می شد و در این کار هشداری طعنه آمیز وجود داشت .

زمان بمباران به قطعنامه های 224 و 338 سازمان ملل متحد اشاره داشت . در 27 ژوئیه دولت لبنان یکبار دیگر با شدیدترین وجه ممکن به ادامه بمبارانها اعتراض می کرد و از شورای امنیت خواست که بر پایه منشور ملل متحد راههایی عملی و ممکن برای به اجرا درآوردن قطعنامه های پیشین خود پیدا کند اما آمریکا رأی دادن به این درخواست را هم وتو کرد .

در 30 ژوئیه کامیل شمعون رئیس جمهور دست راستی لبنان اعلامیه ای صادر کرد با اشاره به محاصره غرب بیروت از جانب اسرائیل خواستار قطع این کشتار وحشیانه و ناموجه غیرنظامیان بی گناه شد .

مواد غذایی ، پتو ، دارو و چادرهایی که شهردار صیدا تقاضا کرده بود و دیگر کمکهایی که از راه اسرائیل یا از راه بیروت غربی مسیحی نشین بعد از چندین هفته تأخیر در 5 ژوئیه به صیدا رسیده بود اما مقامات نظامی ارتش اسرائیل مانع از توزیع آنها شده بودند در اوایل اوت توزیع گردید . اگرچه که یک حرب لبنان ، ص 56 ، عکس بالا

کشتی حامل 700 تن مواد غذایی و سایر مواد مورد نیاز مردم صیدا که توسط یک میلیونر لبنانی فرستاده شده بود به این بهانه که آبهای ساحلی مین گذاری شده است به وسیله مأموران نظامی ارتش اسرائیل از تخلیه آن جلوگیری به عمل آمد .

با وجود مذاکرات ، بمبارانها ادامه یافت . تنها در یک مورد در 4 اوت ارتش اسرائیل به حمله ای زمینی دست زد اما بعد از دادن 19 کشته عقب نشینی کرد و باز هم همان تاکتیک مطمئن یعنی بمباران و گلوله باران مناطق بی دفاع از راه زمین و دریا را ادامه داد . تا روز 4 اوت ، 8 پرورشگاه از 9 پرورشگاه بیروت مورد اصابت بمبهای خوشه ای و فسفری قرار گرفت و ویران شد .

در 4 اوت آتش توپخانه و لرزشهای آن به به بیمارستان دانشگاه آمریکایی بیروت لطمه زد . هیچ هدف نظامی در اطراف بیمارستان وجود نداشت البته بیمارستان مزبور تنها بیمارستانی در بیروت بود که مستقیما گلوله باران شد اما حتی در آنجا نیز شرایط بهداشتی چنان به بدی گرایید که نیمی از بیماران بخش مراقبتهای ویژه از دست رفتند . تا 6 اوت ، از 1400 تخت بیمارستانی بیروت غربی فقط 130 تخت آماده استفاده بود . بنا به گزارش کارمندان بیمارستان دانشگاه آمریکایی بیروت این بیمارستان در روزها سخت و بد فقط بیمارانی را می پذیرفت که نجات یافتنی به نظر می رسیدند . بیمارستان بیروت تبدیل به خوابگاهی زیرزمینی شده بود که ژنراتورهای آن به زحمت کار می کرد تا به بیماران معدود بستری هوا برسد . در هتل بریستول که بمبهای فسفری به آن اصابت کرد صلیب سرخ بیمارستانی زیرزمینی به راه انداخت حتی مرکز صلیب سرخ نیز دوبار گلوله باران شد . در یکی از حملات نیروی دریایی اسرائیل در روز 30 ژوئیه شش گلوله توپ به ساختمان خورد و بار دیگر در 5 اوت دو گلوله توپ دیگر به آن اصابت کرد . در راهروهای بیمارستان بیروت جوی خون جریان داشت بسیاری از بیماران آن تخلیه شده بود و سردخانه های آن لبریز از جسد بود . این جسدها آن قدر در آنجا باقی ماند تا در یکی از دورانهای آرامش و توقف موقتی بمبارانها ، پزشکان انگشت شمار باقیمانده توانستند آنها را بدون شناسایی در گوری دسته جمعی دفن کنند . در یک روز 17 بیمارستان گلوله باران شد . بعد از آنکه در اواخر ژوئیه قرار تخلیه شهر از ساف گذاشته شد بمباران بیروت شدیدتر شد . روزنامه گران گزارش دادند اگر از ساکنان بیروت حفاظت نشود در بیروت حمام خون به راه خواهد افتاد . بمباران 11 ساعته روز 12 اوت فریاد اعتراض و محکوم کردن را در سراسر جهان و حتی در ایالات متحده به آسمان برد . به همین دلیل حمله مستقیم به بیروت متوقف گردید .

در 11 اوت ، ارتش اسرائیل به مناطق مسیحی نشین از جمله نواحی شمال بیروت حمله ور و گسیل شد . اسرائیل برای این عمل هیچ توجیهی نداشت . تا اواخر ژوئیه شخصیتهای سیاسی دست راستی لبنان حتی پیار جمیل و کامیل شمعون نیز که تا قبل از این نسبت به حمله اسرائیل اظهار خوشحالی می کردند ، تجاوز اسرائیل را به شدت محکوم کردند .

رهبران مسلمان از جمله شفیق وزان و صائب سلام نخست وزیر پیشین با شدت بیشتری به محکوم کردن تجاوز برخاستند . صائب سلام در جمع خبرنگاران علاوه بر محکوم کردن شدید حملات وحشیانه اسرائیل به ساکنان غیرنظامی ، ناراحتی شدید خود را از بمباران جنگل کاج هزار ساله شهر که اکنون تبدیل به میدان اسب سواری شده اعلام کرد . او گفت که جنگل کاج ، افتخار دیرین بیروت با بمبهای فسفری سوخته شده و از بین رفته است . وی از اسرائیل مطابق رویه های معمول جنگی ادعای غرامت کرد .

لازم به ذکر است که سلام و وزان در غرب بیروت زندگی می کردند و شاهد وحشت و خرابیها بودند و کامیل شمعون و جمیل از شرق بیروت نظاره گر ماجرا بودند .

در 30 اوت یاسر عرفات از بیروت بیرون رفت و بدین ترتیب حضور سازمان یافته فلسطینیها در آن شهر عملاً پایانپذیرفت . این روز را با مراسم خداحافظی هیجان انگیزی با ولید جنبلاط رهبر دروزیهای لبنان آغاز کرد . سپس در معیت جنبلاط ، بنیه بری و محسن ابراهیم رهبر حزب کمونیست برای دیدار وزان به نخست وزیری رفت . سپس در حالی که وزان ، چهار نخست وزیر پیشین ، رهبران مذهبی و نمایندگان پرزیدنت سرکیس او را مشایعت می کردند از بیروت خارج شدند .

علی رغم خروج ساف از بیروت ، اسرائیل بمبارانهای خود را تشدید کرد . اسرائیل بر همه چیز بمب انداخت ، از جمله بر بیمارستانها و پرورشگاهها ، مدرسه ها ، مناطق مسکونی ، خانه ها و آپارتمانها حتی در یک مورد بر اتوبوس مدرسه ای که 35 کودک سوارش بودند و بر جاده ای معمولی حرکت می کرد . در یک مورد دیگر بنا به ادعای معاون فرمانده ناوگان آمریکا در بیروت که مسئولیت جابه جا کردن مهمات منفجر نشده را بر عهده داشت پنج بمب در یک پرورشگاه و حدود 45 بمب خوشه ای در حیاط آن پیدا کرده بودند . او اضافه می کند که 3 تا 5 درصد از بمبها و گلوله های خیلی خطرناک منفجر نشده بود بدین سان این پرورشگاه باید خیلی شدید بمباران شده باشد .

سرانجام در حالی که بیروت غربی در محاصره بود و در زیر آتش توپخانه اشغالگران ، انتخابات ریاست جمهوری لبنان برگزار گردید و " بشیر جمیل " فرمانده شبه نظامیان فالانژ به ریاست جمهوری لبنان انتخاب گشت .

نیروهای نظامی آمریکا ، فرانسه و ایتالیا از بخش غربی بیروت عقب نشینی کردند تا نیروهای فلسطینی آن قسمت شهر را تخلیه نمایند . نیروهای پیمان ناتو با عقب نشینی خود که به خروج نیروهای فلسطینی مشروط شده بود ، زندگی و امنیت غیر نظامیان را در اردوگاهها تضمین ساخته بودند . ولی به محض خروج نیروهای فلسطینی ، اردوگاه صبرا و شتیلا در معرض قتل عام وحشتناکی قرار گرفتند . این قتل عام را نیروهای ارتش کتائب زیر نظر ارتش اشغالگر اسرائیل انجام داد و بالاخره بخش غربی بیروت نیز به اشغال نظامی اسرائیل درآمد . وحشتی که از اندکی قبل انتظار آن می رفت واقعیت پیدا کرد و فلسطینیها و مسلمانان بیروت که اکنون بی دفاع شده بودند در مقابل فالانژیستهایی که دشمن آنها بودند و قدرت را به دست گرفته بودند قرار گرفتند . ساکنان جنوب لبنان که سرزمینشان به اشغال اسرائیل درآمده بود گرفتار سرگرد سعد حداد یا کسان دیگری بودند که توسط اسرائیل مسلح می شدند و در خصومت با مسلمانان و فلسطینیها و خوی جنایت و وحشی گری روی اسرائیلیها را سفید کرده بودند . منطقه جبل لبنان که پس از آنکه به اشغال اسرائیل درآمد مورد حمله ستونهایی از نیروهای فالانژ قرار گرفت ، نیروهایی که با حمایت نیروهای اسرائیلی درگیریهای خونینی را آغاز کردند . درگیریهایی که اصولاً می توان گفت دولت مارونی مولود آنست . حتی دروزیهای ناحیه شوف که تاکنون از جنگ داخلی در امان مانده بودند بعد از آنکه پیشقراولان اسرائیلی به ناحیه آنها سرازیر گشتند مورد حمله نظامیان فالانژ قرار گرفتند . سکوهای موشکی سام مستقر در ناحیه بقاع که زمانی امید می رفت هدفگر اسرائیل باشد مورد حمله اسرائیلها قرار گرفت . بیروت نیز همچنان بمباران می شد .

آنچنان که از شواهد امر می آید ، پذیرفتنی است که بسیاری از لبنانیها به دلایل کاملاً روشن خواستار خروج ساف باشند اما با آنچه که بعد از خروج ساف گذشت ، دگرگونی چشمگیری در فکر ساکنان شهر محاصره شده بیروت پدیدار شد . ساکنان بیروت غربی که تاکنون به شدت خواستار بیرون رفتن ساف بودند تا از خونریزی بیشتر جلوگیری شود اینک آرزوی شکست اسرائیل را داشتند زیرا اسرائیلیها نه فقط به مواضع نظامی فلسطینیها بلکه به بیمارستانها ، ساختمانهای بلند مسکونی ، اداره های دولتی و مراکز کشتیرانی حمله بردند . همه چیز لبنان و از جمله مردم غیرنظامی که بی دفاع و بی گناه بودند در معرض حمله و نابودی قرار گرفت . اما در بیروت صحنه های مرگ و زندگی شیرین نیز دیده می شد . مسیحیان مارونی بیروت غربی شادمانه به خیابانها ریختند ، با اتومبیلهای پوشیده از عکسهای بشیر جمیل رئیس جمهور جدید انتخاب شده اقدام به تیراندازی بی هدف کردند که 5 کشته و 9 زخمی برجای گذاشت .

پیش از آن هم آنها از بالکون هتلها در حال مزه مزه کردن نوشیدنیهای خود نظاره گر به آتش کشیده شدن بیروت بودند و یا در ساحل آفتاب می گرفتند و سربازان اسرائیلی را به حمله شدیدتر به مسلمانان و فلسطینیهای درمانده تشویق می کردند و یا در خانه های ویرانه خود پناه می گرفتند و به انتظار حمله و بمباران بعدی می نشستند . در نگاه خبرنگار نظامی ، لبنانیهای ثروتمند به آنها چون سربازان زرخرید خود می نگریستند . حرب لبنان ، ص 57 ، عکس بالا

فرماندهی ارتش فالانژیست لبنان به اشغالگران خوش آمد گفت . ارتش لبنان همچنان در پادگانها باقی ماند گویا که مسأله به او مربوط نمی شود . رئیس جمهور کشور آماده باش عمومی اعلام نکرد اما دولت تا می توانست بر نیروهای فلسطینی و نیروهای عربی مستقر در لبنان به منظور عقب نشینی هر چه سریعتر فشار آورد و بدین سان طعم شیرین پیروزی به ذائقه بیشتر اسرائیلیها و حامیان آنها چشیده شد . آنها اکنون شاهد برقراری نظام جدید ، موعود آرمانی خود در لبنان بودند . اسرائیل بر مناطق اشغالی روحیه باخته ای مسلط شده بود و تاکتیک اعمال قدرت ر ا در آن مناطق اجرا کرد همان تاکتیکی که خطر دشنه ای که به قلب اسرائیل هدف گیری شده بود را از میان می برد .

استراتژی اسرائیل تا پیش از این عبارت بود از درهمکوبیدن مواضع فلسطینیها ، بمباران مناطق نظامی و غیرنظامی ساف که به این بهانه مناطق مسکونی و غیرنظامی بیشماری از لبنانیها نیز آسیب دید و دستگیری و زندانی کردن تمامی مردان فلسطینی مناطق اشغالی که لبنانیهای زیادی نیز دستگیر شدند . اینک از بین بردن تمام فلسطینیهای باقی مانده در مناطق به اشغال درآمده در صدر اهداف تاکتیک اعمال قدرت قرار داشت .

اردوگاههای فلسطینی به شدت مورد حمله قرار گرفتند در آخرین حمله هوایی به بیروت ، برج البراجه اردوگاه پناهندگان فلسطینی مفروش شد . هیچ مرد جنگی در آنجا باقی نمانده بود فقط خانه های ویرانه خانوارهای فلسطینی به چشم می خورد و این خانوارها ناچار شدند باری دیگری به دنبال پناهگاه به جایی دیگر کوچ کنند .

بیمارستان‌ها فلسطینی تعطیل شد و کارکنان آنها به زندان افتاده و شکنجه شدند . در صیدا ، ارتش اسرائیل بیمارستان فلسطینی هلال احمر را تعطیل کرد . کارکنان این بیمارستان که درگیر مراقبت از زنان و کودکان و مردان مجروح بودند توقیف شدند . سرگردی که فرماندار نظامی صیدا بود و بیمارستان را بست می گوید : پرواضح است که اینجا بیمارستان خوبی نیست . پس در ساعت 11 صبح امروز تمام بیماران را به یک بیمارستان خوب خصوصی ( منظور مرکز پزشکی لبیب است ) منتقل کردم . بیمارستانی که آلودگی ارتباط با فلسطینیها را ندارد . او اضافه می کند هر چند پرستار نروژی بیمارستان عضو ساف است دستور توقیف او را نداده است زیرا آنها دمکرات هستند و زنان را دستگیری نمی کنند اگرچه خود او ادعا کرده است که دو پزشک کانادایی و نروژی را همراه با پزشکان فلسطینی برای بازجویی و توقیف احتمالی به اسرائیل خواهد فرستاد . بیماران به مرکز پزشکی لبیب منتقل شدند در آنجا هیچ کس ظاهرا عجله نداشت مدیر بیمارستان باعصبانت از پذیرش بیماران بیمارستان تعطیل شده خودداری ورزید . دراین میان پزشک بلژیکی در بیمارستان تعطیل شده باقی ماند تا در فضایی آکنده از بوی گند نجاست و بدنهای آش ولاش به مراقبت از 58 بیماری بپردازد که برخی از آنها به شدت زخمی بودند . دو پزشک کانادایی و نروژی به همراه یک مددکار اجتماعی نروژی توقیف شده و به اسرائیل اعزام گشتند و فقط وقتی آزاد شدند که دولتهای آنها دست به اعتراض زد .

یک مدرسه ابتدایی نیز در صیدا وجود داشت که از قسمتهایی از آن به عنوان پناهگاه استفاده می شد . مهاجرانی که پس از بمباران اردوگاهایشان در این مناطق مستقر شده بودند . این مدرسه مکرر بمباران شد و وقتی پناهگاه مدرسه مورد اصابت توپ قرار گرفت چند صد تن از مهاجران کشته شدند . ناظم این مدرسه ابتدایی فرانسوی طی مصاحبه ای گفت که هنوز صدای هواپیما شنیده می شود دانش آموزان شروع به لرزیدن می کنند . بیشتر آنها از لحاظ روانی و جسمانی دچار مشکل شده اند و مدت زیادی طول خواهد کشید تا به حال عادی برگردند . بنا به ادعای مقامات اسرائیلی تعداد جسدهایی که در این پناهگاه کشف شد از تعداد تمام کشته های ناحیه صیدا بیشتر است . ساکنان شهر می گویند که در آن بمباران بیش از 300 تن کشته شدند . حتی تا چندین ماه پس از جنگ نیز هنوز از زیر خرابه ها جسد بیرون می آوردند و تعداد این جسدها به قدری زیاد بود که ارتش اسرائیل از بروز بیماریهای واگیر نگران شده بود .

در مناطق اشغالی ، پس از اشغال مردان بالغ را به خط کرده و آنها را از برابر افراد سر و صورت پوشیده می گذراندند هر کسی را که این افراد شناسایی می کردند سربازان اسرائیلی توقیف کرده و با خود می بردند . این زندانیان یا به زندانها و پادگانهای اسرائیلی برده می شدند و یا به بازداشتگاه انصار در لبنان . در مسیر رسیدن به بازداشتگاه و از بدو دستگیری با شکنجه و ضرب و شتم مواجه بودند تا روزهایی که مرگ را بارها بر زندگی ترجیح دادند .

کرین جیانر ، جراح کانادایی که در یکی از بیمارستان‌ها دولتی کار می کرده در برابر کنگره آمریکا از آنچه در لبنان دیده بود سخن گفت . او اظهار داشت که شاهد بمباران مناطق مسکونی با بمبهای خوشه ای و شکنجه زندانیان بوده است . " پزشکی فلسطینی که کتک خورده و با دستان بسته از درختی سراپا آویزان بود ، جراحی عراقی که چند تن از نگهبانان اسرائیلی او را چنان زده بودند که بیهوش در زیر آفتاب افتاده و صورتش در شن و ماسه فرو رفته بود . جیانو وادار شد بیمارستان را تخلیه کند و بیماران را به کنار دریا ببرد . در ساحل دریا زندانیان دیگری در زیر گرمای سوزان نشسته بودند و با کمبود آب و غذا دست و پنجه نرم می کردند . پیرمردی که از کمبود آب و گرمای شدید دیوانه شده بود و در همان حالی که زندانیان به ناچار برای ساعتها زیر آفتاب نشسته بودند به خود می پیچید ، چهار سرباز اسرائیلی او را کتک زده و مچهایش را به قوزکهای پایش بستند و در زیر آفتاب رهایش کردند تا سرانجام درگذشت . افرادی که مجبور می شدند در طول روز و در زیر آفتاب یا بنشینند یا بایستند . آب را فقط بر سطح زمین جاری می کردند بنابراین آنها به ناچار باید چون حیوانات زمین را لیس می زدند . دکتر شفیق الاسلام از بنگلادش که در شمار کارکنان بیمارستان فلسطینی صیدا بود گزارش داد که او را در حالی که مشغول جراحی پسر فلسطینی 12 ساله ای بوده توقیف کردند . پسرک زخمهای درونی عمیقی داشت به او اجازه ندادند عمل جراحی را به پایان ببرد در عوض توقیفش کردند به شدت کتک زدند و 4 روز تشنه و گرسنه نگاهش داشتند به این بهانه که تمام زندانیها تروریستند به او اجازه ندادند برای زندانیان بیمار تقاضای دارو و لباس کند . پزشک و مددکاراجتماعی نروژی ماجرای دوران اسارت خود را در گزارشی که وزارت خارجه نروژ منتشر کرد درج کردند . آنها وادار شده بودند تا با دستان بسته بیش از 36 ساعت بنشینند بی آنکه اجازه حرکت داشته باشند در تمام مدت فریادهایی دردآلود از نزدیک می شنیدند در زندان اسرائیل آنها را وادر کردند تا چشم و دست بسته به مدت 48 ساعت روی زمین دراز بکشند . آنها شاهد خشونتی بسیار زیاد در رفتار با زندانیان بودند از جمله کتک زدن با باتوم و شلاقهای سیمی و آهنی که غالبا گره های درشتی بر سر آنها بوده و اینکه زندانیان با تسمه های کلفت پلاستیکی دردآور بسته می شدند . این درحالی است که اسرائیلها نسبت به نروژ رفتار ترجیحی داشتند اما زندانیان عرب همواره در معرض خشونت و توهین بوده اند .

چنین رفتاری با زندانیها ، ماهیت ارتش فاتح و رهبری سیاسی حاکم بر آن را تاحدودی روشن می کند . نشان می دهد که آنها چگونه به خود اجازه می دهند که نوجوانان و مردان را توقیف کند و پس از آنکه جاسوسان مزدور سر و رو پوشیده هویت آنها را تأیید کردند به اردوگاههای اجباری اعزامشان دارند . از سرنوشت زندانیان اطلاع چندانی در دست نبود . زیرا اسرائیل اجازه ورود به اردوگاهها را نمی داد . حتی به صلیب سرخ نیز بیش از یکماه اجازه ندادند از اردوگاهها بازدید کند . صلیب سرخ سرانجام در ماه اوت اجازه بازدید از انصار را پیدا کرد و این زمانی بود که وضع تا حدودی بهبود یافته بود . پنج ماه پس از پایان جنگ ، اسرائیل خود به خبرنگاران و روزنامه نگاران اجازه نمی داد از بازداشتگاه انصار در لبنان بازدید کنند . آنها گزارش دادند . آوردن زندانی به بازداشتگاه انصار ادامه دارد گاهی تا حدود 20 تن در هفته . رئیس کمیته زندانیان می گوید : " نخست این مکان جهنمی واقعی بود بعد اوضاع بهتر شد . من نمی گویم که اینجا آشوتیز است اما مسلما در شماراردوگاههای کار اجباری است همو اضافه می کند اکنون در انصار از شکنجه خبری نیست .

بنا به دیگر گزارشها ، بیش از نیمی از 000,15 زندانی را به زندانها یا اردوگاههای داخل اسرائیل برده بودند . صلیب سرخ گزارش داد که در آنجا نیز اجازه بازدید از زندانیان را ندادند . حتی چندین ماه پس از خاتمه جنگ .

برخی از اطلاعات را زندانیان آزاد شده و برخی را منابع اسرائیلی داده اند که همین جا به آنها می پردازیم . تراکم زیاد زندانیها همچون قوطیهای ساردین اجبار زندانیان به دراز کشیدن روی زمین در طول روز و شب ، زندانیان مجبور بودند دستهایشان را بالای سرشان نگاه دارند و از چنین فرمانهایی

[[ پرونده : | مقاومت مردم لبنان در برابر تجاوز نظامی گسترده اسرائیل ]]

[[ پرونده : | حرب لبنان ، ص 66 ، عکس بالا ]]

اطاعت کنند " چون سگ هستید پارس کنید . " " زنده باد بگین " " زنده باد شارون " . بسیاری از زندانیان به دلیل شکنجه درگذشته اند . تحقیقی از تایمز لندن که یافته های آن در روزنامه یدیعوت آهرونوت اسرائیل نیز منتشر شد حکایت از کشف جسد 7 جوان داشت که ظاهرا در هفته های نخست جنگ در اردوگاهی نزدیک صیدا کشته شده بودند . دست مرده ها بسته بود و بر جسدها نشانه ضربات سخت دیده می شد ناظران مستقل لبنانی نیز این ماجرا را تأئید کردند یکی از آنها ادعا کرد

که کشته شدن یک زندانی را به دست نگهبانی اسرائیلی با چشمان خود دیده است . مقامات اسرائیلی در ابتدا این ادعا را تکذیب کردند اما بعد پذیرفتند که جسدها یافته شده است و گروهی مأمور تحقیق درباره ماجرا شده اند . آنها ادعا کردند که یکی از زندانیان بر اثر سکته قلبی درگذشته است . تایمز گزارش داد که پنج تن از کشته شدگان شهروند لبنان با تبار فلسطینی بوده اند ، یکی از آنها پناهنده ای فلسطینی و دیگری مصری بوده است . کتک زدن به وسیله باتوم و شلاق کمترین شکنجه رایج بود . بعد از کتک زدن زندانی با شلاق و باتوم تکه ای نان و گوجه فرنگی به عنوان غذا به او داده می شود سپس چند سگ گله تنومند را به جان زندانیان می انداختند و هرکس که قصد دفاع از خود را داشت مورد ضرب و شتم بیشتر سربازان قرار می گرفت .

هر روزی با خود شکنجه تازه ای به ارمغان می آورد . بسیاری را با میله های فلزی کتک می زدند . ضربه بر دستها ، قوزک پا و آلت تناسلی . از بعضی از زندانیها به عنوان کیسه

بکس استفاده می شد . وقتی زندانیها برای آب به التماس می افتادند به آنها ادرار ( ادرار سربازان را ) می دادند . زندانیان را وادار می کردند تا مثل چارپایان بدوند و به آنها شلاق می زدند . یک بار در حالی که دستهایشان را به سرشان بسته بودند مجبور کردند به مدت یک هفته بر زمین بنشینند . بدترین اوقات برای زندانیان جمعه شبها و روزهای شنبه بود که سربازان روز سبت ( شنبه ) را جشن می گرفتند . مست می شوند و در میان خنده هایی هولناک آکنده از نفرت برخی از زندانیان را برای مجازات مخصوص برمی گزیدند .

گزارش مفصلی از چگونگی گذران یک زندانی در اسرائیل و بازداشتگاه انصار در جنوب لبنان در هفته نامه آلمانی اشپیگل منتشر شد . در بازداشتگاه انصار همراه با شلاق و ضرابت سخت از زندانیها بازجویی می شد . آموزگاران ، بازاریان ، دانش آموزان و روزنامه نویسها مورد ضرب و شتم شدید قرار می گرفتند جلسات بازجویی از 10 دقیقه تا نیم روز طول می کشید . زندانیها را در شبهای سرد بدون هیچ بالاپوشی روی زمین می خوابانیدند . بسیاری از آنها بیمار می شدند . آنها را وادار می کردند از جلوی خبرچین های لبنانی بگذرند و اگر شناسایی می شدند به اسرائیل گسیل می گشتند . عده ای اززندانیان زندانهای اسرائیل را پس از پایان جنگ به اردوگاه انصار باز می گرداندند . اردوگاه انصار محصور به سیمهای خاردار بود در آنجا دست زندانیان لبنانی را می بستند اما زندانیان فلسطینی را لخت و عور با چشمها و دستهای بسته مراقبت می کردند زندانیان دست بسته را سربازان کتک می زدند یکی با ته پوتین بارها به سر و صورت آنها می زد و دیگری با شلاق آنها را می زد . تمام سربازان ادعا می کردند که دستور دارند چنین کارهایی انجام دهند . جلسات طولانی بازجویی همراه با ضرب و شتم مداوم و حملات سگهای نیمه وحشی و نیز استفاده از تیرهایی که خیلی دردآور بود ولی نمی کشت . در جریان بازجوئیها معمولاً ناچار می شدند تعداد زیادی شلاق تازه به زندان بیاورند تا جایگزین شلاقهای شکسته شده بشود . زندانیان را در جعبه فلزی سخت و کوچکی که نمی گذاشت آنها بنشینند یا بخوابند ، می کردند و آنها را آنقدر در این جعبه ها نگاه می داشتند تا از حال بروند و دست و پایشان زخمی و خون آلود بشود . زندانیان را وادار می کردند تا سر خود را به میان پاهایشان بگیرند و بنشینند اگر تکان می خوردند آنها را می زدند و بر سرشان فریاد می کشیدند . شما ملتی از میمونها هستید ، تروریستید ما سرتان را له می کنیم . زندانیان اظهار می داشتند شکنجه گران در کار خود استادند و می دانند به کجا شلاق بزنند تا بالاخره زندانی وادار به اعتراف بشود که تروریست است . نگهبانانی که زندانیان را پایین تر از انسان می دانستند در زمانی که شرایط بدتر می شد از شکنجه الکتریکی و نیز وسایل مختلف برای برهم زدن تعادل روانی زندانیان اسفتاده می کردند . حدود 10000 زندانی در انصار بودند . ( ن . ر . ک : بازداشتگاه انصار ) اسف بارتر از وضعیت مردان و نوجوانان زندانی که در زندانهای پر از شکنجه و توهین و کشتار به سر می بردند ، خانواده های آنها بودند . زنان و کودکان و پیرمردان بیگناهی که در میان ویرانیها و خرابه های صور و صیدا و دیگر شهرها و روستاها آواره و سرگردان با جسدهای بیشمار مواجه می شدند مجروح و بیمار بودند اما بیمارستان و پزشکی نبود تا از آنها مراقبت نماید . حتی ارتش اسرائیل مانع از توزیع کمکهایی می شد که مردم اسرائیل جمع آوری کرده بودند . شیری را که در حیفا جمع آوری شده بود به این بهانه که برای سلامت عربها نامناسب است نگذاشتند توزیع شود فرماندهی ارتش اسرائیل اجازه نداد تا از تانکرهای عظیم آبرسانی به دهها هزار نفری که روزهای بسیار در ساحل صیدا در تشنگی به سر می بردند استفاده شود . با آنکه چادرها زیاد بود به آوراه ها اجازه نمی دادند از آنها استفاده کنند . حتی زنانی که در نزدیکی صور ، گروهی از آوارگان رشیدیه در باغهای مرکبات مجاور شهر ویران شده خود اردو زده بودند فرمانده نظامی دستور داد که آنها را متفرق کنند زیرا از خیلی از آنها فیلم برداشته می شود . اگر کمک محدود و ناچیزی به بعضی از لبنانیها می شد همان را از فلسطینیها دریغ می کردند . تلقی کلی نسبت به مردم غیرنظامی فلسطینی ، را برخورد با سوسکهایی که روی زمین می خزند می دانستند . اردوگاه عین الحلوه را به شدت بمباران کردند در حالی که به روشنی می دانستند که زنان و کودکان بسیاری در آن پناه گرفته اند . و در اردوگاه دیگری بعد از آنکه به زنان و کودکان آواره آن ، اجازه بازگشت به اردوگاه را دادند آن را به شدت بمباران کردند . حتی بعد از سه ماه بعد از جنگ عملاً هیچ کاری برای مردمی که شهرها و اردوگاههایشان ویران شده بود صورت نگرفت و ارتش اسرائیل از پذیرش هر مسئولیتی سرباز زد .

زنان و کودکان و خانواده های بی پناهی که بعد از این همه رنج و ناراحتی سرانجام هدف آزار کشتار باندهای تروریستی ارتش فاتح قرار می گرفتند . تروریسم فالانژها با کمک ارتش اسرائیل ضربه هولناک دیگری بود . مردم جنوب لبنان از طغیان گریهای نیروهای سعد حداد و فالانژیستها به ستوه آمدند فالانژیستها شیوه های ترور و آدم ربایی را در پیش می گرفتند . رفتار نیروهای سعد حداد که به پایگاههای اسرائیلی آزادانه رفت و آمد می کردند حتی از رفتار گاردهای مرزی نیز بدتر بود . در یک مورد آنها به زن جوانی که دست و پایش کاملاً بسته بود و هرجای بدنش را لمس می کردی از درد به فریاد می آمد بارها تجاوز کردند و حتی کوشیدند تا او را وادار به همآغوشی با یک سنگ کنند سپس زن را به زندان بازگرداندند . نیروهای حداد حتی زندانیان را با آگاهی افسران اسرائیلی به سختی آزار می دادند .

دانی روبینشتاین از روزنامه اسرائیلی داوار ، در پایان جنگ از مناطق اشغال شده دیدن کرد . در سراسر مناطق تحت کنترل مسیحیان تقریبا هیچ فلسطینی عربی دیده نمی شد . اردوگاههای پناهندگان از مدتها پیش ویران شده صلیب سرخ شمار افراد دستگیر شده از سوی اسرائیل را 000,15 تن ذکر می کند . در ویرانه های عین الحلوه پیرمرد سالخورده ای که دندانهایش ریخته بود جوانترین مردی بود که در میان هزاران زن و کودک و پیرمرد به چشم می خورد . شاید حدود 350 تا400هزار فلسطینی در اینجا و آنجا پراکنده بودند . این افراد عمدتا زن و کودک و پیرمرد بودند زیرا مردان به زندان افتاده بودند . آنچه باقی بود در معرض تاخت و تاز نیروهای فالانژ و سعد حداد قرار داشت . آنها خانه ها را می سوزاندند و مردم را کتک می زدند . شبکه خدمات غیرنظامی ساف نابود شده و هزاران خانواده آواره شده بودند . منظره تکان دهنده اردوگاهای ویران شده نشان می داد که خرابی و ویرانی آنها از روی نقشه و حساب صورت گرفته است . حتی جاهایی که مردماز ترس بمباران به آن پناه برده بودند نیز نابود شده و با گذشت سه ماه از پایان جنگ از آنها جسد بیرون می آوردند . در حرب لبنان ، ص 28 ، عکس پائین

اعلامیه اوکسفام که برای درخواست کمک صادر شد آمده است : هرگز معلوم نخواهد شد که چند تن زیر آوار آهنهای درهم تنیده و بناها و تأسیسات درهم شکسته شهرها و روستاهای لبنان مدفون شده اند .

بنا به آمار پلیس لبنان ، تا آخر ژوئن حدود 10هزار تن در لبنان کشته شدند . گزارش بعدی که در روزنامه مستقل لبنانی النهار منتشر شد شمار کشتگان را 825,17 تن و شمار زخمیها را بیش از 000,30 تن برآورد کرد . حدود 5000 تن در بیروت و بیش از 000,12 تن در اطراف صیدا به قتل رسیدند . بنا به گزارش دولتی حدود 90 درصد از کشته ها غیرنظامی بودند . تا اواخر دسامبر ، پلیس لبنان برآورد کرد که در ماه اوت 085,19 تن کشته شده اند که از میان آنها 6775 تن در بیروت به هلاکت رسیده اند 84 درصد آنها نیز غیرنظامی بوده اند . اسرائیل شمار تلفات ارتش خود را به این شرح اعلام کرد : 340 تن در اوایل سپتامبر و 446 تن تا اواخر نوامبر . اگر این ارقام درست باشد آنگاه شمار سربازان کشته شده اسرائیلی در طول ده هفته بعد از بیرون رفتن ساف از لبنان ، درست به همان اندازه اسرائیلهای تلف شده در عملیات تروریستی مرز شمالی کشور از 1968 به بعد می شود . به گفته ایتان ، رئیس ستاد ارتش ، شمار تلفات ارتش اسرائیل در سراسر بخش غربی لبنان یعنی به جز جبهه سوریه 117 تن بود . به ادعای او هشت سرباز نیز در بیروت بزرگ کشته شدند که سه تن آنها در تصادف کشته شده بودند . یعنی در برابر 6000 غیرنظامی 50 سرباز اسرائیلی کشته شده اند . اگرچه اسرائیل درباره مجموع کشته شدگان در لبنان ارقام مختلفی ارایه داد . گزارشهایی حاکی از آن بود که 930 تن در بیروت کشته شده اند شامل 340 غیرنظامی 40 ساختمان در بیروت ویران شده و جمعا 350 ساختمان در تمام لبنان ، تلفات جانی ساف حدود 4000 تن ذکر شد .

برآوردهای اسرائیل را کارکنان و خبرنگاران سازمانهای کمک رسانی جهانی به مسخره گرفتند . در خود اسرائیل نیز معمولاً به ارقام ارایه شده از جانب لبنانیها استفاده می شد . به طور کلی اعتبار اسرائیل در ماجرای لبنان به شدت لطمه دید .

آمار دولت لبنان از تلفات به پرونده های پلیس متکی است . این پرونده ها به نوبه خود بر آمارگیری بیمارستانها و

[[ پرونده : | مقاومت مردمی در برابر اشغالگری اسرائیل - حومه بیروت ]]

درمانگاهها و مراکز دفاع غیرنظامی پایه دارد . بنا به گفته سخنگویان پلیس ، این آمار جسدهایی را که به اطلاع مقامات دولتی در گورهای دسته جمعی به خاک سپرده شده است دربرنمی گیرد .

همان طور که مأموران سازمانهای کمک رسانی و دیگران همواره تأکید کرده اند آگاهی از ارقام دقیق امکان ندارد . زیرا بسیاری از افراد به ویژه فلسطینیها را به سادگی در محاسبات وارد نمی کنند ماهها پس از آنکه جنگ در ناحیه صیدا به پایان رسیده بود ساکنان عین الحلوه هنوز جسدها را از زیر آوار بیرون می کشیدند و به هیچ صورت نمی دانستند که چند تن کشته شده اند یکی از افسران اسرائیلی گزارش داد به خاطر وجود جسدهای بسیار در خرابه ها ارتش نگران بروز بیماریهای همه گیر در صیدا است . به نظر مأموران کمک رسانی لبنانی و خارجی بسیاری از کشته شدگان اساسا به بیمارستان برده نشدند و مقدار نامعینی زیر خرابه ها و آوارهای بیروت جان سپردند . بسیاری از اجساد را به دلیل پربودن بیش از اندازه سردخانه ها نتوانستند در آنها جا دهند و بنابراین شمار آنها در آمارها منظور نشد . بنابراین آمار بیمارستانها که مبنای گزارش یاد شده لبنانیها بود فقط بخش کوچکی از تراژدی را نمایش می داد و آمار مربوط به 000,19 کشته و 000,30 زخمی قاعدتا باید خیلی کم شماری داشته باشد .

گزارشی از سازمان ملل متحد شمار خانه های آسیب دیده را فقط در بیروت به 500,13 و در دیگر جاها به هزاران خانه برآورد می کند . در این گزارش اردوگاههای فلسطینی که در واقع برای خود شهری محسوب می شدند منظور نشده اند . اولاف ریدبک ، رئیس آژانس ملل متحد برای رسیدگی به وضع فلسطینیها بر این عقیده است که همه زحمات 32 ساله این آژانس برباد رفته است . بمبارانهای اسرائیل عملاً تمام مدرسه ها ، درمانگاهها و تأسیسات ساخته شده از سوی این آژانس را ویران کرده است . اسرائیل در این باره که یکی از این مدرسه ها ، البته بدون آگاهی آژانس ، تبدیل به مرکزی برای آموزش نظامی ساف شده بود ، سر و صدای فراوانی به راه انداخت . به نظر مجله اکونومیست لندن ، اسرائیل حق دارد که به خشم آید اما این خشم اعتبار بیشتری داشت اگر که تجهیزات آموزشی این مدرسه را در هم نمی شکست شمار دانش آموزان را به 150 تن کاهش نمی داد و اردوگاههای نزدیک آن را که زادگاه و محل زندگی بسیاری از این دانش آموزان بود تبدیل به ویرانه نمی کرد .

ابعاد سیاسی تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان :

از ابعاد سیاسی تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان عناوین زیر را می توانیم برشمرد :

دولت اسرائیل با ارایه آمار و ارقام نادرست و اشاعه اخبار کذب ، مورد انتقاد شدید از جمله در محافل صهیونیستی قرار گرفت . اسحار اسمیدنسکی از معروفترین داستان نویسهای اسرائیل در انتقاد کوبنده خود از بگین و از جامعه ای که او را تاب می آورد ، آمار لبنانیها را ذکر می کند . هیرش گودمنخبرنگار نظامی می گوید : حرفهای سخنگویان ارتش از همیشه اعتبار کمتری دارد . هزاران سرباز اسرائیلی که شاهد عینی رویدادها هستند دیگر به سخنگویان ارتش اعتقادی ندارند و برای آگاهی از اخبار جنگ معمولاً به برنامه های انگلیسی و عربی رادیو لبنان گوش می کنند که به نظر آنها معتبرتر است .

ارتشیها خبرنگاران نظامی اسرائیل را متهم می کنند که با تکرار کورکورانه اخبار و توجیهات رسمی که همه می دانند دروغ است به این جنگ ابعادی ورای هدفهای نخستین داده اند .

در میان این همه آتش و حزنی که در این جنگ بپاخاست ، توده هایی از مردم فلسطین و لبنان به دفاع از خویش برخاستند و قهرمانیهای فراوانی از خود نشان دادند . در این درگیریهای نابرابر ، نیروهای مردمی با دادن قربانیان بیشمار ، تلفات سنگینی از نیروها ، خساراتی در سازوبرگ نظامی و شکست روحیه را بر اشغالگران تحمیل نمودند و با این اقدام خود به ابهت و پرستیژ نظامی اسرائیل لطمه شدیدی وارد نمودند .

حملات مداوم ارتش اسرائیل به غیرنظامیان و مناطق مسکونی و اقداماتی که شاید در ردیف جنایات جنگی محسوب شود به ویژه در مورد فوق الذکر باعث شد که اعتبار اسرائیل به طور کلی در صحنه بین المللی در جریان ماجرای لبنان مانند جنگ 1973 ، ضربات جبران ناپذیری را ببیند و خسارات معنوی قابل توجهی را متحمل شود .

فالانژیست های لبنان همواره مخالف فلسطینیها بوده اند . زیرا از آن وحشت داشتند که این تازه واردها موجب برهم خوردن تعادل سیاسی موجود و سنتی کشور به نفع مسلمانان شوند و برتری سیاسی فالانژها را به خطر افکنند آن هم در کشوری که فالانژها خود در اقلیت هستند . با این وجود بسیاری از مسیحیان لبنانی و به خصوص غیر مارونیها با فالانژها مخالف هستند . در همین حال " بیار جمیل " یعنی متحد اصلی اسرائیلها در لبنان در اظهارنظر خود در مورد این جنگ گفت که او این عملیات را چونان فاجعه ای برای لبنان ، فلسطین و دنیای عرب می داند که چه بسا به جنگی بین المللی بینجامد . به نظر او حضور اسرائیل باعث نابودی فرمول لبنان می شود همان فرمولی که قرار را بر همکاری و مدارای دو تمدن مسیحی و اسلامی گذاشته است . اما اکنون مقدمات تجزیه لبنان فراهم شده است . بنابراین حتی در محافل فالانژیستی نیز استقبال از حمله اسرائیل چندان دلگرم کننده نبود . بسیاری از لبنانیها به دلایل کاملاً روشن خواستار خروج ساف بوده اند و دلیل نخست آنکه به دلیل حضور چندین ساله ساف در مناطق جنوبی لبنان ، رنجها و سختیهای فراوان برای ساکنان این مناطق به ارمغان آورده بود که نمونه عملی واضح آن در بیروت غربی انعکاس می یابد دومین دلیل آن است که لبنانیها از هر طیف و گروه سیاسی مانند سایر اعراب آرزو دارند و مایلند فلسطینیها را در فلسطین ببینند و نه در جای دیگر و حتی حاضر نیستند این جای دیگرسرزمین خودشان باشد . اگرچه که محافل صهیونیستی از این نکته در جهت تحقیر ساف بهره برداری فراوان کردند اما این مطلب نیز وجود دارد که دولتهای عربی بارها اعلام کرده اند که خواهان پراکندگی بیشتر فلسطینیها نیستند و مایلند که همساز با تفاهم و وجدان بین المللی آنها را در کشوری از خودشان تمرکز بینند بنابراین یک ادعای رایج به وجود می آید که دولتهای عرب را به دلیل نپذیرفتن فلسطینیها در آوارگی و پراکندگی آنها سهیم می داند ، نتیجه این ادعا آن است که بازهم آرزوی خود فلسطینیها برای بازگشت به سرزمین خودشان و حفظ علیت و هویت فرهنگی خودشان نادیده گرفته می شود . با تمام اینها بسیاری اعتقاد دارند که ساف نیز در لبنان به گونه ای حرب لبنان ، ص 74 ، عکس بالا

ناشیانه و قدرناشناسانه عمل کرد و بسیاری از ساکنان جنوب لبنان را از خود بیزار ساخت .

در صحنه سیاسی جهان ، نسبت به تجاوز اسرائیل به لبنان پیچیدگیها و بن بستهایی به چشم می خورد اما می توان موضع گیریهای کشورهای مختلف را در این قضیه خوب فهمید .

آمریکا با تمام امکانات از اسرائیل پشتیبانی کرد . کمکهای مالی از یکسو ، ارسال سلاحهای مدرن از سویی دیگر و بالاخره فرستادن نماینده ویژه خود یعنی فیلیپ حبیب که با انعقاد پیمان و شرکت در جلسات مذاکرات ، اشغال صهیونیستها را توجیه می کرد .

[[ پرونده : | بمباران بیروت توسط هواپیماهای نظامی اسرائیل - 1982 ]]

اروپای غربی ظاهرا هجوم گسترده اسرائیل را محکوم کرد اما موضع گیری محافظه کارانه و ظاهری داشت و در باطن با آمریکا و اسرائیل همدستی می نمود . اتحاد جماهیر شوروی که موشکهای سام او در بقاع مستقر بود و نسبت به هرگونه دخالت نظامی از سوی اسرائیل اولتیماتوم می داد ناگهان از صحنه غایب شد و حتی زمانی که مقر موشکهای سام در بقاع مورد حمله قرار گرفت سکوت کرد و متحدین استراتژیک او در منطقه نتوانستند سکوت مرموز او را توجیه و تفسیر نمایند .

دولتهای متوسط و کوچک جهان سوم تهاجم اسرائیل را محکوم می کردند اما کاملاً روشن بود که از نقطه ضعف برخورد می کنند .

اما نکته تأمل برانگیز ، موضع کشورهای عربی است . کشورهای عربی با سکوت ننگ آور خود ، ذلت و خواری به دنبال آوردند . با سکوت خود نشان دادند فریادی که از عمق محاصره بیروت برمی آمد هرگز نشنیدند و کمترین حرکتی در جهت کمک به قهرمانانی که در یک نبرد ناجوانمردانه از شقیف تا بیروت می جنگیدند ، نشان ندادند . دول عرب با داشتنانبارهای مهمات از انواع سلاحهای سبک و سنگین و پیشرفته مانند هواپیما ، تانک ، سکوی پرتاب ، توپخانه و انواع موشکها حتی یک گلوله در جهت دفاع از لبنان و لبنانی شلیک نکردند .

دولتهای عربی با داشتن امکانات اقتصادی فراوان ، سلاح برنده نفت و سرمایه های پس انداز شده در بانکهای اروپا و آمریکا حتی کوچکترین تهدید مبتنی بر به کار گرفتن آنها از خود نشان ندادند . همچنین دول عرب از قدرت سیاسی و دیپلماتیک خود نیز هیچ گونه استفاده ای نکردند مگر برای درخواست از آمریکا و تقاضای دخالت از آن دولت در اوضاع داخلی لبنان که از حل بحران بکاهد . دولت آمریکا برای جلوگیری از هرگونه حرکت احتمالی دول عرب و به انگیزه رام ساختن آنها ، به انعقاد قراردادهای سنگین فروش تجهیزات به آنان مبادرت ورزید .

در کنار مواضع ضعیف و سست کشورهای عربی و دیگر کشورهای جهان ، جمهوری اسلامی ایران تجاوز اسرائیل به لبنان را شدیدا محکوم کرد و علی رغم درگیر بودن نیروهایش در جنگ با عراق ، خواستار اعزام نیروهای نظامی خود به لبنان برای مقابله با تجاوز اسرائیل به این کشور شد . حتی پس از هماهنگی با سوریه یک تیپ از نیروهای نظامی اش را بنام تیپ محمد رسول الله ( ص ) به سوریه و لبنان گسیل داشت . برخی جریانات مذهبی و سیاسی جهان نیز با محکوم کردن تجاوز اسرائیل به لبنان ، اظهار امیدواری کردند که حادثه اسف بار بیروت و جنگ لبنان زمینه ای باشد برای یک زلزله فکری که بنیان امت اسلامی را به چنان تکان و لرزشی دچار سازد که مسلمین بتوانند از بیماریها ، ضعفها و ناتوانی هایی که گریبانگیر آن هستند خلاصی یافته ، راه را برای یک نهضت راستین و یک حرکت اصولی با اندیشه و ایدئولوژی بنیادین هموار سازند . از این همه انحطاط و بی حاصلی رهایی یافته در جهت فتح قله رفیع سعادت گام بردارند .

بنابراین رویداد غم انگیز لبنان را می توان نقطه عطفی دانست که حقایق بسیاری را روشن نمود . روشن کرد که دولتهای عربی و امت عربی با داشتن امکان بالقوه فراوان در جهت رو در رویی با نظام اشغالگر قدس هرگز از استعدادها و امکانات خود استفاده نمی کند . دردهای درونی و ناتوانیها و عارضه سستی و فرسودگی که در طول قرون گذشته متناوبا دامنگیر این مردم شده بود برملا شود .

متجاوز اسرائیل به لبنان بحران بیمانندی را در منطقه عربی به وجود آورد که تمام کسانی را که در گذشته پس از هر شکست خود را با امیدهای دروغین سرگرم کرده و می پنداشتند برای این بحرانهای کور راه حلی در پیش دارند غافلگیر کرد . این بار بحران به اندازه ای عمیق بود که عمده جمعیتها و احزاب انقلابی را با همه اندیشه ها و تئوریهایی که زمانی دراز بر آن امید بسته بودند زیر سئوال برد و نظریاتی را که شاید به عنوان راه حل چندین ساله پذیرفته بودند بی اعتبار ساخت .

مآخذ :

  1. چامسکی ، نوم : مثلث سرنوشت آمریکا ، اسرائیل و فلسطینیها ، همایون پور ، هرمز ، انتشارات آگه ، پاییز 1369 .
  2. شفیق ، منیر : اسلام رو در روی انحطاط معاصر ، موسوی ، غلامحسین ، مؤسه تحقیقاتی انتشاراتی نهضت جهانی اسلام : تابستان 1363 .