فرانسه ( حمله نیروهای - به فلسطین )

از دانشنامه فلسطین


حمله استعماری فرانسه به فرماندهی ناپلئون بناپارت علیه فلسطین است که در سال 1799 میلادی صورت گرفت و چهار ماه به طول انجامید به شکست ناپلئون در اطراف حصار قدیمی شهر عکا و سرانجام به خروج فرانسوی ها از مصر منجر شد .

ناپلئون یکی از رهبران انقلاب فرانسه بود و در عین حال هنگامی که دولت وقت فرانسه او را به فرماندهی حمله معروف فرانسه به مصر در سال 1798 به امید یکی شدن دو هدف متضاد برگزید ، وی یکی از برجسته ترین و در عین حال خطرناکترین آنان به شمار می رفت .

اما این دو هدف عبارت بودند از : حفظ روابط دوستانه با دربار عثمانی از یکسو و تسلط بر بخشی از مستملکات آن ( درباره عثمانی ) به منظور بستن راه عبور بر هند در برابر انگلیس و از سوی دیگر ایجاد یک مستعمره فرانسوی بر سر این راه بود .

با وجود حضور هیأت دیپلماتیک فرانسه در آستانه ، اعلام بناپارت در قاهره مبنی بر اینکه او به عنوان دوست حضرت سلطان ( عثمانی ) و همه مردم مصر به آنجا آمده است و برای اسلام و مسلمانان احترام قائل است و تنها برای بیرون راندن ممالیک یعنی دشمنان سلطان و به منظور مجازات آنان به علت بستن راه تجارت به روی فرانسه ، به مصر آمده است و با وجود نامه های دوستانه ناپلئون برای

حکمرانان کشورهای عرب و عبدالله پاشا العظم و احمد پاشا الجزار والی عکا که انتظار می رفت آن دو را علیه او ( ناپلئون ) تحریک کند ، علی رغم نفاق مذهبی و تلاشهای ( ناپلئون ) جهت سرپوش گذاشتن بر اهداف استعماری اش ، ناپلئون ناکام ماند .

به ویژه در پی نبرد دریایی ابی قیر ( 1/8/1798 ) و بازداشت فرانسوی ها و دیپلماتهای آنان در آستانه به دستور سلطان و این به منزله قطع روابط و اعلام جنگ بود . در پی آن ، یک پیمان دفاعی میان سلطان عثمانی و روسیه در تاریخ 25/12/1798 منعقد شد و دیری نپائید که انگلستان نیز در تاریخ 15/1/1799 بدان ملحق شد .

در آن هنگام ، دولت وقت فرانسه ، عدم امکان ارسال سربازان و مهارت خود را به علت استیلای انگلیس و روسیه بر آبهای مدیترانه ، طی نامه ای به ناپلئون اعلام کرد و از وی خواست که برای خود چاره ای بیندیشد یا اینکه در مصر بماند و به دفاع بپردازد یا اینکه آنجا را ترک کرده و به هند حمله کند و یا اینکه از راه زمینی به قسطنطنیه برود .

با وجود اینکه ناپلئون راه حل سوم را برگزید ، اما در واقع او با انتخاب این راه حل ، دستورهای دولت متبوع خود را اجرا نکرده بود . زیرا که پیام دولتش با تأخیر بسیار و پس از به محاصره درآمدن عکا توسط نیروهایش ، در تاریخ 25/3/1799 به دست او رسید . تهاجم به فلسطین ، یک ابتکار عمل شخصی از جانب ناپلئون و در پی محاسبات خاص خود او بود .

ناپلئون پیش از ترک قاهره برای به عهده گرفتن فرماندهی حمله به فلسطین ، به دولت متبوع خود نوشت که انگلیس ها ، نیروهای شام را به فرماندهی الجزار که پاشاهای شام برای حمله به مصر نزد او گرد آمده بودند ، متحد کرده اند و او ( ناپلئون ) به منظور تحکیم موقعیت فرانسه در مصر و برای دفع خطر حمله به مصر و تبدیل کرانه های سوریه به یک منطقه دوستانه از راه دیپلماتیک یا از راه توسل به جنگ ، به سوی آنان می رود .

در عین حال ناپلئون متذکر شد که به علت نرسیدن هیچ گونه خبری از فرانسه در مدت دو ماه گذشته ، دست به این اقدام زده است .

نیروهای مهاجم فرانسوی روز 6/2/1799 مرزهای مصر را ترک کردند که تعداد افراد آن نیروها به 13 هزار سرباز تخمین زده شد . سه ماه بعد این نیروها به نیروهای پادگان العریش ملحق شدند . سپس ناپلئون خود ،

بدان نیروها ملحق شد و فرماندهی نبرد را در تاریخ 17 الی 20/2/1799 به عهده گرفت و العریش را اشغال کرد .

چند روز بعد ، فرانسوی ها وارد خان یونس ، سپس غزه شدند و در آنجا مواد خوراکی و آذوقه ای که به دست نیروهای فرانسه افتاد ، آنان را نجات داد . درحالی که فرانسوی ها به هنگام عبور از صحرای ( سینا ) گوشت سگ و الاغ می خوردند و آبهای گل آلود را می نوشیدند .

ناپلئون چهار روز بعد ، روی به شمال نهاده ، از ساحل دور شد و شهرهای لود و رمله را به اشغال خود درآورد و ذخیره خواروبار خود را افزایش داد . روز بعد ( 3/3 ) روی به طرف شهر یافا نهاد و مبادرت به محاصره آن و ایجاد خاکریزهایی در اطرافش ( یافا ) نمود .

شهر یافا بر یک تپه بلند قرار داشت و دارای حصاری محکم با برجها و پست های دیده بانی بود و این شهر از لابه لای صخره ها می گذشت و از طرف شمال ، جنگل درختان پرتقال و لیمو و موز احاطه اش می کردند .

فرانسوی ها پس از چهار روز کشتار خونین ، در تاریخ 7/3/1799 وارد شهر شدند و به مدت ده روز قتل و غارت و تجاوز به نوامیس مردم پرداختند . پس از اینکه این قتل و غارتها پایان گرفتند ، ناپلئون متوجه شد که سربازانش در حدود سه هزار اسیر که در برجهای شهر آنان را یافته بودند ، در اختیار دارند .

ناپلئون از اینکه سربازانش آنها را به اسارت خود درآورده بودند ، خشمگین شد . زیرا چنانچه آنها را رها می ساخت ، بیم داشت که آنان به نیروهای دشمن ملحق شوند و اگر آنها را نگه می داشت ، می ترسید که ذخیره خوراکی به اندازه کافی برای آنها نداشته باشد .

سرانجام او راه حل وحشیانه ای برگزید و برخلاف همه موازین و قوانین ، دستور اعدام آنان را صادر کرد . به دستور او پس از آزاد کردن اسیران مصری و دمشقی ، بقیه اسرا به تپه های شنی واقع در جنوب شهر برده شده و در آنجا تیرباران شدند و برخی از آنان با سرنیزه به قتل رسیدند .

یک گزارش رسمی حاکیست که نتیجه این کشتار ، 2500 کشته بود که به دو هزار مقتول دیگر که در جریان دفاع از شهر کشته شده بودند ، افزوده شدند و البته شیوع بیماری طاعون در اثر پوسیدگی جنازه ها ، یک امر طبیعی بود .

ناپلئون برای فرستادن پیام به مردم آن سرزمین ، وقت

کافی در اختیار داشت . او در تاریخ 9/3/1799 نامه هائی برای شیوخ نابلس فرستاد و آنها را میان انتخاب صلح و بیرون راندن مردان الجزار یا جنگ ، آزاد گذاشت . در همان روز اعلامیه ای خطاب به شیوخ و علمای غزه و رمله و یافا صادر کرد و آنها را به آرامش دعوت نمود و وعده ی محترم شمردن آداب و اعتقادات مذهبی را به آنان داد و مخالفان را نیز تهدید کرد . روز بعد پیش از عزیمت به شمال ، نامه مشروحی که پیروزی های او را نشان می داد ، نوشت تا در دیوان قاهره خوانده شود .

ناپلئون کوشش در جهت حرکت به سوی بیت المقدس به عمل نیاورد . زیرا چنان که گفته شد ، این شهر خارج از چهارچوب نقشه اش بود و او نمی خواست در منطقه کوهستانی پیشروی کند ولی به نظر می رسد که ناپلئون از برانگیخته شدن احساسات مسلمانان نگرانی داشت و می ترسید که ورودش به بیت المقدس ، رنگ جنگهای صلیبی به خود گیرد .

او تنها به ارسال پیامی برای پادگان شهر اکتفا کرد و از روی آوردن به شهر نابلس که نیروهای بسیاری در کوهستانهای آن تجمع کرده بودند ، خودداری کرد . قسمتی از این نیروها کوشیدند که بخشی از نیروهای فرانسوی را به سوی ارتفاعات در جهت ( زیتا ) بکشانند تا از کمینگاهی که برای آنان تهیه دیده بودند ، خارج شده ، بدان حمله کنند . فرانسوی ها نیز در مقابل کوشیدند نیروهای مدافع در نابلس را به سوی دشت بکشانند ولی ناکام ماندند .

به هرحال این مانورها به متجاوزین ( فرانسوی ) کمک کرد تا نیروهای نابلس را غافلگیر کرده ، آنها را از حمله به ارتش فرانسه از پشت سر ، بازدارد . در این میان ، ناپلئون به پیشروی خود در جهت شمال به سوی حیفا ادامه داد و این شهر سرانجام به تسلیم او درآمد . ناپلئون قلعه حیفا و نیز ناصره را تصرف کرد .

در تاریخ 18/3/1799 که ناپلئون در برابر حصارهای شهر عکا قرار گرفته بود ، عملیات محاصره و ایجاد خاکریزها و سنگرها و نیز شلیک خمپاره های توپ آغاز شد .

در جریان محاصره عکا ، مأموریت دفاع از جبهه ( مرج ابوعامر ) در برابر هرگونه تهاجم احتمالی از ناحیه شرق به ژنرال کلیبر محول شد و در واقع چنین تهاجمی با شرکت حدود سی هزار جنگجو که از دمشق به مرج آمده بودند ، صورت گرفت .

این مهاجمان ژنرال کلیبر و نیروهای اش را که از 1500 سرباز تجاوز نمی کرد ، به دام انداخته و آنها را به کوه طور ( طابور ) کشاندند و به محاصره خود درآوردند . اما خبر به سرعت به گوش ناپلئون رسید که بلافاصله ، با حمله ناگهانی خود ، به یاری وی شتافت و مهاجمان عثمانی روز 16/4/1799 پا به فرار گذاشتند .

با این حال این پیروزی ، نتیجه سودمندی برای حمله فرانسوی ها نداشت . زیرا که صحت نظریه ژنرال کلیبر در مورد بیهودگی تهاجم مکرر به عکا ، خیلی دیر برای ناپلئون به اثبات رسید و بدین ترتیب او پس از دو ماه محاصره سخت و طاقت فرسا ، در تاریخ 20/5/17999 تصمیم به عقب نشینی گرفت .

محاصره عکا ، به چند دلیل با شکست مواجه شد که مهمترین این دلایل عبارتند از :

  1. جانبازی و ایثار مدافعان این شهر و استحکام حصارهای آن .
  2. ناپلئون در سرزمینی می جنگید که همه مردم آن نسبت به او خصومت می ورزیدند و هیچ گونه امیدی در مورد سازگاری با آنها وجود نداشت . ناپلئون کوشش کرد که نظر شیوخ و رهبران کشورهای مجاور را به سوی خود جلب کند . لذا او به دمشق نامه نوشت و آن ها را نسبت به امنیت راه حج مطمئن کرد . همچنین به عمربن ظاهرالعمر نامه نوشت و به او وعده حکمرانی عکا را داد .

در همین حال به امیر بشیر الشهابی و سایر شیوخ نابلس نیز نامه هایی نوشت و با آنها از در دوستی درآمد ولی همه این کوششها در گرو موافقت آنان با پذیرفتن ناپلئون به جای سلطان سلیم عثمانی بوده و نیز به سقوط عکا که البته سقوط نکرد ، بستگی داشت .

  1. مقاومت عکا باعث شد که ناپلئون نتواند از نیروهای خود برعلیه نیروهای عثمانی که از دمشق آمده و در جبل طابور متمرکز شده بودند ، استفاده کند . ناپلئون پس از آن نبردها ، به دنبال اعزام سربازانش به جنین حمله کرده و آن را آتش زدند و نیز روستاهای نابلس را ویران کردند و به صفد حمله بردند و با مردم طبریه جنگیدند ، خصومت و کینه بیشتری برای خود به وجود آورد و بالأخره کار به جایی رسید که کینه و نفرت همگان از هر سو ، گریبانش را گرفت .
  2. مداخله نیروهای دریایی بریتانیا و کارشناسان بریتانیائی برای کمک به عکا . این کمکها دو روز قبل از

محاصره عکا ، همراه با فرمانده ناوگان انگلیسی سدنی اسمیت که توانست راه تدارکاتی میان رود سی و عکا را بازنگهدارد ، به عکا رسیدند و بدینسان محاصره عکا ، یک محاصره زمینی بود . زیرا ناوگانهای بریتانیایی کنترل دریا را در دست داشتند و کشتی های فرانسوی را که حامل توپهایی از یافا بود ، مصادره کرده ، سایر کشتی های فرانسوی را نیز از کار انداختند .

  1. ناپلئون تعدادی از فرماندهان ماهر و بسیاری از سربازانش ( 3500 سرباز ) را از دست داد و هیچ گونه کمک جهت جبران خسارت وارده ، برای او نرسید و در عین حال امیدی به رسیدن قوای کمکی نیز نداشت .

بدین سان ناپلئون متوجه شد که این ماجراجویی ، موفقیتی به دنبال ندارد و در صورت ادامه آن ، به فاجعه تبدیل خواهد شد . زیرا که بهای آن به قیمت از دست دادن مصر خواهد بود .

در عین حال چنانچه او درنگ می کرد و قادر به بازگشت به مصر نبود . به ویژه که انگلیس ها خود را آماده حمله به مصر می کردند . ضمنا شایعه سازی و هرج و مرج سراسر مصر را فراگرفته بود و ناپلئون در تاریخ 16/5/1799 طی نامه ای ، دیوان قاهره را از تصمیم بازگشت سریع خود به مصر آگاه ساخت و روز بعد ، این تصمیم را به اطلاع سربازانش رساند .

ناپلئون به ژنرال کلیبر مأموریت حمایت از پسقراول ارتش در حال عقب نشینی را محول کرد و هنگامی که روز بعد 24/5/1799 به یافا رسید ، صدها تن از سربازانش مبتلا به طاعون شده بودند و او از پزشکان خواست تا آنها را با زهر بکشند ولی پزشکان مخالفت کردند و ناپلئون به ناچار آنها را روی تخته های چوبی قرار داد و اسیران جنگی ، آنان را به مصر حمل کردند .

ناپلئون استحکامات خود را درهم کوبید و مهمات را به دریا انداخت و یا در عمق ماسه ها مدفون کرد . 13 روز پس از ترک یافا ، ناپلئون العریش را ترک کرد و در روز 14/6/1799 همانند یک فرمانده پیروزمند ، با شکوه و جلال فراوان وارد قاهره شد ولی کمتر از 3 ماه ( 22/8/1799 ) او به طور محرمانه ، سوار کشتی شده به فرانسه بازگشت و به ژنرال کلیبر مسئولیت حمله را واگذار نمود .

کلیبر کوشید از راه مذاکره با عثمانی ها و انگلیس ها نجات یابد . اما در این میان ، ناگهان جوانی از شهر حلب

به نام سلیمان حلبی ، او را در مقر فرماندهی نیروهای فرانسوی در قاهره غافلگیر کرده و با خنجر مسمومی به وی حمله ور شد و او را از پا درآورد . پس از این ماجرا ، سلیمان حلبی و رفقای او که از شهر غزه بودند ، با بدترین کیفرها مجازات شدند . جمجمه سلیمان همچنان در موزه انسان شناسی پاریس موجود است .

گرچه نتایج حمله ناپلئون به مصر ، مشخص بود . اما گسترش دامنه حمله او به فلسطین ، نتایج و پیامدهایی به جای گذاشت . زیرا که علاوه بر اینکه اهمیت استراتژی فلسطین را در کنار مصر و در چهارچوب نقشه های استعماری ( انگلیسی ، فرانسوی و روسی ) آشکار کرد ، اما در واقع ناپلئون در جریان تهاجم خود ، نخستین بذر مشکل صهیونیستی را کاشت . چون ناپلئون تا قبل از شروع حمله استعماری فرانسه ، پل بارباس عضو دولت وقت در پاریس از دولت سرمایه دار یهودی و ایرلندی الأصل خود توماس کوریت نامه ای دریافت کرد مبنی بر اینکه وی را به استفاده از یهودیان تشویق می کرد : " زیرا که آنان عوامل و مهره های قابل اعتمادی در مشرق زمین در اختیار وی می گذارند " .

این پیشنهاد به اطلاع ناپلئون در جریان تدارک حمله رسید . زیرا که او با تعدادی از شخصیتهای یهودی فرانسه ملاقات کرد و این شخصیتها در پی آن ملاقات ، اعلامیه ای منتشر کردند که یهودیان جهان را به استفاده از نفوذ و ثروت خود جهت بازپس گیری سرزمین قدیمی شان و تشکیل شورایی از طریق انتخابات به وسیله یهودیان 15 کشور از اروپا ، آسیا ، آفریقا و ترکیه جهت اتخاذ تصمیمات لازم و آگاه کردن دولت فرانسه از آن تصمیمات ، دعوت کردند .

" اما کشوری که مورد قبول ما با توافق فرانسه واقع شود ، عبارتست از اقلیم ساحل شمالی مصر به انضمام بخش وسیعی از شهر عکا در بحرالمیت که از آنجا به دریای سرخ امتداد خواهد داشت " .

در تاریخ 20/4/1799 و در جریان محاصره عکا ، ناپلئون اعلامیه ای در روزنامه رسمی فرانسه منتشر کرد که یهودیان را به پشتیبانی از فرانسه و استفاده از حضور وی در فلسطین جهت تحقق آرزوهای خود برای سکونت بین عکا و اسکندریه ، دعوت نمود .

هدف از این طرح به طور کلی ، استفاده از کمک سرمایه داران یهودی به سود فرانسه و علیه بریتانیا بود . به هرحال این طرح با شکست ناپلئون ، در نطفه خفه شد و

در همان مرحله نوشتار روی کاغذ باقی ماند ولی بریتانیا بعدها ، از همین برگه کاغذ ( آتو ) به عنوان بهانه استفاده کرد .

مآخذ :

  1. علی ، محمد کرد : خطط الشام ، بیروت 1972 .
  2. جبرتی : عجائب الاثار فی التراجم و الاخبار ، قاهره 1297ه
  3. الترک ، نقولا : ذکر تملک جمهور الفرنساویه ، پاریس 1839
  4. مشاقه ، میخائیل : مشهدالعیان بحوادث سوریا و لبنان ، قاهره 1908
  5. شکری ، محمد فؤاد : المفصل فی تاریخ القدس ، بیت المقدس 1961
  6. دباغ ، مصطفی مراد : بلادنا فلسطین ، بیروت 1976