فراماسونگری در فلسطین

از دانشنامه فلسطین


در فلسطین فراماسونگری وجود داشتند که با لژهای فراماسونگری لبنان و سوریه در پیوند بودند . ولی نخستین انجمن فراماسونگری در آن کشور به نام " محفل سلیمان الملوکی الاساسی " تا سال 1290 ه . ش/1873 م بنیاد نیافته بود .

پس از آن دیگر انجمنهای فراماسونگری در شهرهای فلسطین نیز پدید آمد که از میان آنان می توان از انجمنهای " پاکس " ( pax ) در بیت المقدس به ریاست و هبة تماری ، " هیکل سلیمان " در یافا ، " الاتحاد الفلسطینی " و " سینا " در غزه نام برد .

لنداو " londau " در کتاب فرماسونری " farmasuniyya " می آورد که نخستین لژ فراماسونگری یافا از سوی مهندسان فرانسوی که در راه آهن کار می کردند به سال 1309 ه . ش/1891 م شکل گرفت .

بسیاری از اعضای انجمنهای فراماسونگری فلسطین از چهره های برجسته آن کشور به شمار می رفتند و حتی برخی از رهبران فلسطینی که در راه آرمان فلسطینیان در تلاش و ستیز بودند در میان فراماسونان دیده می شدند . کنگره چهارم فلسطینی که از نهم مه تا دوم ژوئن

1300 ه . ش/1921 میلادی در بیت المقدس تشکیل یافته بود شش تن را برگزید که به اروپا روند و پیرامون مسأله فلسطین با دولت انگلیس به گفت وگو بنشینند .

چهارتن از اعضای آن هیأت نمایندگی فلسطینی فراماسونری بودند .

نمونه دیگر اینکه پنج نماینده از سوی فلسطینین در پیوند با مسأله فلسطین برگزیده شدند تا در سازمانهای سیاسی و در شهر ژنو مأموریتهایی انجام دهند ، تنها یکی از آنان - - الحاج توفیق حمار - - فراماسون نبود .

در دهه 1930 بیش از هفده لژ فراماسونگری وابسته به " لژ بزرگ ملی مصر " در تکاپو بود . برابر یک گزارش به سال 1310 ه . ش/1931 م در حدود یک هزار و پانصد تن فراماسون در فلسطین می زیستند .

یکی از آن لژها - - " محفل یافا " به سرپرستی عمرالبیطار ، رئیس جمعیت اسلامی مسیحی و لژ دیگر - - " محفل غزه " به سرپرستی فهمی الحسینی شهردار غزه اداره می شد . ولی دامنه نفوذ یهودیان در بیشتر انجمنهای فراماسونگری سخت گسترده بود .

به نوشته آگاهان در دوازده لژ فراماسونگری آن کشور ، یهودیان از یک اکثریت هشتاد و پنج درصدی برخوردار بودند . همزمان با گسترش این چنین نفوذ یهودیان در انجمنهای فراماسونگری ، گرایش فراوانی میان فراماسونان فلسطین به همساز کردن لژهای فراماسونگری ابراز شد و دامنه این گرایش بدانجا کشید که یک لژ مرکزی به نام " محفل وطنی فلسطینی اعظم " بنیاد یافت و سرپرستی آن به یک وکیل دادگستری یهودی شهر تل آویو به نام الادون کروتسکی ( Aladon Krosky ) واگذار گردید .

اعضای برخی از دیگر لژهای فراماسونگری با این همسازگری لژها سرنا همسازی داشتند و به " لژ بزرگ اسکاتلند " در این زمینه اعتراض کردند و از سازمانهای فراماسونگری مصر خواستند که " محفل وطنی فلسطینی اعظم " را به رسمیت نشناسند .

ولی " لژ بزرگ ملی مصر " با این درخواست همدلی نشان نداد و افزون بر به رسیمت شناختن آن پروانه های لژهای فراماسونگری وابسته به خود را در فلسطین لغو کرد و با اعزام یک هیأت نمایندگی به فلسطین رسمیت " محفل وطنی فلسطینی اعظم " را که ریاستش با کروتسکی یهودی بود مورد تأکید و تأیید قرار داد .

از فراماسونانی که با این برنامه متحد شدن لژهای

فلسطینی ، که خود به خود پهنه نفوذ و قدرت یهودیان را گسترده تر می ساخت ، ناسازگاری نشان دادند عمرالبیطار بود .

وی گفت که بنیاد نهادن " محفل وطنی فلسطینی اعظم " کمکی به آرمانهای فراماسونگری نمی کند ، که هدف از آن پدید آوردن تفاهم میان عربان و یهودیان است و این درست همان چیزی است که عربان از هنگام انتشار " بیانیه بالفور " " Declaration Balfour " با آن سخت ناهمدلی نشان داده اند .

پس از رویدادهای خونین سال 1327 ه . ش/1948 م میان اعراب و اسرائیل و الحاق کرانه غربی رود اردن به دولت پادشاهی اردن هاشمی ، لژهای فراماسونگری فلسطینی به شیوه پیشین ادامه حیات داد . فلسطینیانی که به عمان رفتند یک انجمن فراماسونگری وابسته به " لژ بزرگ اسکاتلند " به پا کردند .

شایسته نگرش است که پس از بسته شدن انجمنهای فراماسونگری در مصر به سال 1343 ه . ش/1964 م واکنشی منفی در میان مردم مصر و دیگر کشورهای عربی به ویژه اردن پدید آمد .

در این زمینه فراماسونان اردن ضمن پراکندن بیانیه ای این گونه استدلال کردند که صهیونیگری از فراماسونگری جهانی به زشت ترین شیوه های جنایت آمیزی که تاکنون تاریخ بشر سراغ دارد بهره گیری می کند و از این روی ، عربان هرگز نباید سنگر فرماسونگری را رها کرده صهیونیستها را یکه تاز میدان سازد ، تا آنان بتوانند به آسانی به آرمانهای خویش دست یابند و تبلیغ گری های گمراه کننده خود را گسترش دهند .

آنان در همین بیانیه ، پدید آمدن یک سازمان فراماسونگری را به نام " الحرکة الماسونیة العربیة " ( جنبش فراماسونری عربی ) اعلام داشتند و عبدالمجید مرتضی و دکتر سلیمان البستانی را به عنوان " استاد بزرگ " و " دبیر بزرگ " معرفی نمودند و خواست خود را از بنیاد نهادن آن سازمان این گونه بیان کردند : همکاری با آن دسته از سازمانهای فراماسونگری جهان که با آنان همدردی می کند ، فراهم ساختن داد و دادگری برای عربان فلسطین ، آگاه ساختن جهان از وضع فاجعه بار آوارگان فلسطین .

مسجدالاقصی و هم آرمانی فراماسونگری - صهیونگری :

از دیدگاه بسیاری از از صاحبنظران فراماسونگری یا

یهودی گری و صهیونی گری همدلی ها ، همسویی ها ، همکاری ها و همگامی هایی فراوان داشته است . در اینجا شاید نابجا نباشد که پیرامون نمونه ای روشن از آن هم آرمانی ها سخنی کوتاه به دست دهیم .

یهودیان در درازای تاریخ دراز خود همواره آرزوی دستیابی بر بیت المقدس را داشته اند و تشکیل دولت اسرائیل با کمک امپریالیسم غرب به سال 1948 م/1327 ه . ش و جنگهای گوناگونی که تاکنون میان صهیونیستها و مسلمانان عرب برپا شده همه در راستای به دستیابی و پاسداری از همین خواست بود است .

صهیونیستها به ویژه می خواستند به مسجدالاقصی ، که در ضلع خاوری شهر بیت المقدس کهن واقع شده ، چیره گردند ، زیرا آنچه به نام " دیوار ندبه " ( Wailing Wall ) آوازه گرفته و سخت مورد احترام یهودیان است در سمت باختری آن مسجد قرار دارد و به باور یهودیان ، مکان دیگر مورد احترام آنان به نام " معبد سلیمان " که در سده یکم میلادی توسط " تیتوس " " Titus " امپراتور روم ویران شده بود ، نیز در همان محل واقع بوده است .

شورش خونین یهودیان به سال 1929 م/1308 ه . ش ، در مسجدالاقصی که به بهای جان صدها تن مسلمان و یهودی تمام شد ، نیز برای دستیابی بر دیوار ندبه بوده است . از این روی اسرائیل در جنگ شش روزه اش به سال 1968 م/1364 ه . ش آن بخش از بیت المقدس را که دربرگیرنده مسجدالاقص بوده از چنگ دولت اردن هاشمی بیرون آورد و همان روزی که اسرائیل به بیت المقدس کهن چیره شد ( 7 ژوئن ) یک آیین مذهبی بی برنامه ریزی پیشین ، با حضور " لوی اشکول " ( levi Eshkol ) نخست وزیر و " موشه دایان " ( Moshe Dayan ) وزیر دفاع اسرائیل در پای دیوار ندبه برپا شد .

روز بیست ویکم اوت 1969 م/سی ام مرداد 1348 ه . ش ، رویدادی دیگر رخ داد که جهان اسلام را به خشم آورد ؛ در آن روز مسجدالاقصی به آتش کشیده شد . از دیدگاه مسلمانان آتش سوزی مسجدالاقص ساخته و پرداخته دست صهیونیان بوده و با این خواست که یکی از مقدس ترین مکانهای اسلامی و محل معراج پیامبر اسلام ( ص ) یکسره از میان برداشته شود .

چنین می نماید که بنیادهای فراماسونگری با آنچه که پیرامون یهودیان و صهیونیان در زمینه بیت المقدس ، معبد سلیمان و مسجدالاقصی آورده شده است پیوند نبوده

است . در این زمینه نشانه هایی فراوان به چشم می خورد که یکی از تازه ترین و آشکارترین آنها نامه ای است که یکی از فراماسونان آمریکایی به تاریخ 30مه 1968 م/9 خرداد 1347 ه . ش - - کمتر از سه ماه پیش از آتش سوزی مسجدالاقصی - نوشت و در آن سخن از هزینه کردن بیش از یکصد میلیون دلار برای خرید زمینهای مسجدالاقص به میان آورد .

نویسنده نامه ، معبد سلیمان را نخستین انجمن فراماسونی و سلیمان پیامبر را نخستین رئیس آن انجمن خوانده و پیشنهاد ساختن معبدی نوین در حوالی مسجدالاقصی کرده است تا فراماسونان آمریکایی بتوانند معبد سلیمان را که هفده سده پیش از آن توسط تیتوس ویران شده بود دوباره زنده کرده برپا دارند .

این هم آرمانی فراماسونگری - صهیونگری تا جایی در اندیشه های همگانی مسلمانان جای گرفته که حسین عمر حماده نویسنده سوریه ای حتی پیوندی نزدیک میان آتش سوزی مسجدالاقصی و خواستهای فراماسونان دیده است . آگاهی از همه آنچه در نامه آمده شاید برای خوانندگان سودمند باشد .

" به امنای مسجد عمر - - بیت المقدس - - اسرائیل ، سروران عزیز ! مادربزرگ من در اردن متولد شده و وطن من آمریکاست و اجداد من متشکل از افراد اردنی و ایرلندی می باشند . من افتخار می کنم که از طرف مادر عرب بوده و مذهبم نیز مسیحی است .

من [روز ]هفتم سپتامبر آینده در تل آویو و روز نهم سپتامبر در بیت المقدس خواهم بود و امیدوارم که به ملاقات شما نایل آیم . سروران و بزرگان معبد مقدس عمر ! من نامه ای نوشته بودم که از قرار به دست اشخاصی که مورد نظر بوده نرسیده است . بدین جهت اکنون خبر زیارت خود را به شما می دهم .

من و رفیقم مورفی [Murphy] دو عضو از اعضای محفل فراماسونی می باشیم که شعارشان چنین است : " فراماسونهای پیشرو آزاد " و شما آگاهید که معبد سلیمان خود اول محفل فراماسونی حقیقی بوده و سلیمان ، اول رئیس این محفل .

این معبد به سال هفتاد میلادی ویران شده است و من نیز آگاهم که مسجد شما ملک حقیقی و شرعی این معبد است و نیز صخره ای که نزدیک آن است همان است که جد ما ابراهیم پسرش اسحاق را برای قربانی بدان سوی برد

و می دانم که شما اعراب فرزندان اسماعیلید و در طی قرون به حمایت این کوه برخاسته اید و سپاس خدای راست اگر امنای مسجد عمر به تشکیلات من اجازه دهند یکصد میلیون دلار یا هر مقدار دیگر که لازم باشد جمع آوری خواهیم کرد و برای اعاده بنای هیکل ]معبد] خواهیم داد .

توجه داشته باشید که مسجد شما هرگز سمت برتری و اشراف را از دست نخواهد داد و وقتی ساختمان معبد به اتمام رسید در راه خداوند و نظام فراماسونی جهانی وقف خواهد شد و مجانا به شما بخشیده می شود و علاوه بر این ، اگر هیأت امنای مسجد اجازه دهند هر برادر ماسونی که در ساختن این معبد همکاری کند افتخار عضویت در محفل ماسونی شماره یک ملک سلیمان در بیت المقدس را به دست می آورد .

تمام فراماسونهای عالم مشتاق عضویت در محفل ملک سلیمانند و قطعا هیچ کدام از آنان در طول عمرشان این معبد را ندیده و امیدوارند که افتخار عضویت این محفل به اعقاب آنان برسد و هر سال عضویت آنان تجدید می شود و این بدان معنی است که هر سال هزاران دلار به معبد سرازیر شده به طوری که برای نگاهداری معبد بسنده آید و مقداری نیز برای امور خیریه مسجد عمر اختصاص می یابد . یعنی مسجد هیچ گاه احتیاج به جمع پول از اعضا ندارد و تأکید می کنم که اگر شما یا ما در ساختمان این بنا همکاری کنید مسجد شما غنی ترین مؤسسه مذهبی روی زمین خواهد شد .

این امری است که به همت شما کسب شما را رونق خواهد داد و هیچ گونه ضرر و خسارتی نیز در آن متصور نیست . ما به قدر کافی به شما پول خواهیم داد که برای بنای معبد خرج کنید و در پذیرفتن هدایا مختارید ، مشروط بر آنکه قسمتی محدود را از معبد اختصاص به فراماسونی و مابقی به صلاحدید شما مصرف شود . زیرا معبد ملک شماست و ما این بنا را مجانا برای شما به وجود خواهیم آورد .

من هم اکنون پیشنهاد می کنم که قسمتی از معبد به صورت یک بیمارستان برای ساکنین عرب یهودی بیت المقدس درآید که فقرا را به رایگان درمان کند و پس از آنکه ساختمان معبد به انجام رسید از طریق عضویت اعضای فراماسونی پیش از آنچه مورد احتیاج است پول بدان سرازیر خواهد شد .

من در سرزمین مقدس در پی ساختن فیلم سینمایی

برخواهم آمد و امکان عرضه این فیلم دینی که... [درباره] جدمان ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و حتی ساختمان معبد و داستان تولد مسیح تا مصلوب شدن اوست در محافل ماسونی بسیار است .

سروران عزیز ! من اطمینان دارم که شما این مسأله را قبل از ورود من بدانجا مورد بررسی قرار داده و آرزو دارم که اعضای هیأت امنای مسجد عمر استدعای مرا قبول کرده و اجازه دهند که شخصا در خلال توقف کوتاهم با شما صحبت کنم . در پایان از خداوند برای شما خیر و برکت مسئلت دارم . "

مأخذ :

  1. حائری ، عبدالهادی : تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی ، آستان قدس رضوی ، 1368 .