سبسطیه ( روستای - )

از دانشنامه فلسطین


روستایی عربی است که در 15 کیلومتری شمال غربی شهر نابلس واقع شده است و در چند کیلومتری آن خط آهنی که نابلس را به جنین متصل می گرداند ، وجود دارد . سبسطیه بر روی کوهی که 463 متر از سطح دریا فاصله و ارتفاع دارد ، واقع شده است ، در غرب آن منطقه جلگه ای وسیعی قرار دارد ، در حالی که در جهت شمالی آن جروف و انحرافهای وعره قرار گرفته است .

الف - سبسطیه در تاریخ :

نام این روستا در " سباستی " شهر خودمختار که هیرودس بزرگ در سال 25 قبل از میلاد تأسیس کرده بود

( در جایگاه شهر سامره ) گرفته شده و یا در آن آمده بود . این نام برای اماکن در طول دوره های متعددی مورد استفاده قرار می گرفته است . حفاری و کاوش در آثار و بقایای آن در سالهای 1908 و 1931 و 1935 انجام گرفته و خرابی های باقی مانده از آن نمایانگر چهار شهر بزرگ متمایز از یکدیگر می باشند :

اول : پایتخت پادشاهی و مرکز مملکت مستقل .

دوم : مرکز اداری برای امپراتوری بزرگ و دارای مستعمرات بسیار .

سوم : مستعمره مجالیه خارجی ( اجنبی ) بعد از انحلال امپراتوری .

چهارم : شهری که تا به امروز استمرار و ادامه یافت .

1 ) شهر عمری ( حدود 880 - 721 قبل از میلاد ) :

اقوام بدوی از اوایل عصر برونزی 3000 - 2000 قبل از میلاد در آن سکونت داشتند . این تپه مقر دائمی و وطن ثابتی تا اوایل قرن نهم قبل از میلاد در عهد پادشاه اسرائیل به نام عمری ( حوالی 885 - 874 قبل از میلاد ) بود .

این تپه را وی از شامر به مبلغ اندکی که عبارت بود از دو وزنه از نقره ، خریداری و بر روی آن شهری تأسیس کرد و نام آن را شامر گذاشت . این تپه بر دو راه اصلی و مهم سیطره دارد که یکی از آنها از جنوب و دیگری از شرق می باشد و دفاع از آن به خاطر احاطه شدن به وسیله دره ها از تمام جهات آسان می باشد و دریا از بالای آن به راحتی مشاهده می شود .

این مزایای طبیعی علی رغم اینکه منابع طبیعی برای آبها در آنجا وجود ندارد ، عمری را وادار به تأسیس شهری بر روی آن نموده است . هدف و تلاش اصلی و مهم او همانند سلف خودش سلیمان حکیم سیطره بر راههای تجارتی - - که فلسطین را به ممر ساحلی و از آنجا روابط آن را با خارج قوی تر می گرداند - - بوده است .

وی مدت شش سال را برای جمع آوری اموال و وسایل جهت ساختن بنای سامره صرف کرد و به دنبال آن قراردادی با قدرتهای قوی اطراف خود مانند فنیقی ها منعقد ساخت . فنیقی ها با پشم و روغن و عسل و گندم و عاج و تولیدات صنایع رفنی زیبا معاملات کالا با کالا ( و یا پایاپا ) انجام می دادند .

این شهر قلعه ای بر روی قله بوده که بر شهرک پایینی سیطره داشت . به شکل مستطیل که حدود 90 متر از شمال به جنوب و سپس از شرق به غرب می رسید ، بنا شده است . اما دامنه اطراف آن دارای سراشیبی تند و شدیدی از شمال به جنوب و غرب که در جهت شرق شیب آن بیشتر می گردد ، می باشد .

لیکن امروزه هیچ گونه اثری از بناهای موجود در داخل این قلعه باقی نمانده است . سفر ملوک در تورات اشاره می کند که در آنجا مجسمه و نیز تمثال خدای " بعل " وجود داشته لیکن محل آن پیدا نشده است . همچنین در نزدیکی قصر موجود در این قلعه بایگانی و دفاتری برای اسناد وجود داشت . مالیات به صورت شراب و زیتون و مواد دیگر جمع آوری می گردید .

بعضی از لیستهای حسابرسی و حسابداری درآمدهای حکومت به صورت سند در این قصر پیدا شده است . این لیستها بر روی آجرهایی که با مرکب بر روی آنهابه زبان عبری نوشته شده بود ، به دست آمده است . همچنین 70 سند که نام و ذکری از 272 روستا از روستاهای این منطقه ، همراه تعداد زیادی نام کارمندان مالیات و درآمدها ، در آن ثبت شده بود .

بعد از عمری فرزندش " آخاب " جانشین وی گردید و قصر پدرش را گسترش داد و زینت کاری نمود و به نام " بیت عاج " شناخته شد .

حفاریهای جدیدی که انجام گرفته به بعضی از آثار عاجی دسترسی پیدا کرده اند و برخی از آنها نیز با طلا ساخته شده بودند و تنها قصری بود که دانشمندان وجودش را در ایام عهد توراتی قدیم ذکر کرده اند . همچنین باستان شناسان یک حوض شیشه ای به طول 9 متر که باقیمانده برکه سامره می باشد ، را کشف کرده اند . اما از قبرهای پادشاهان که عمری و خانواده اش در آن دفن گردیده اند چیز قابل ذکر و قیمتی به دست نیامده است .

عمری دارای تأثیر زیادی بعد از حیات خود بوده است زیرا آشوری ها نیز به مدت یک قرن از زمان و بعد از زوال خاندان عمری از سامره به نام " بیت حمری " یاد می کردند .

ولی خلفای آخاب ضعیف بودند و پادشاه دمشق بر آنها سیطره پیدا کرده و شهر سامره را محاصره کردند . ولیکن به خاطر استحکامات قوی آن مقاومت کرده و محاصره کنندگان آنان را مجبور به ترک آن و فرار کردند . با این وجود آشوری ها برآن تسلط یافته و جزیه بر آن تحمیل نمودند .

هنگامی که آشوری ها در ( حدود سال 805 قبل از میلاد ) به سوریه حمله کردند و مملکت دمشق را درهم کوبیدند ، سامره به خاطر پرداخت این جزیه نجات یافت و به زندگی قبلی خود یعنی پادشاه " یربعام دوم " ( حوالی سالهای 788 - 747 قبل از میلاد ) رسید . استحکامات آن تجدید بنا گردید و دیوارهایی که قطر آنها به 9 متر می رسید ، ساخته شد و ثروتش رو به افزایش گذاشت ، قصرها و ساختمانهای عظیم زیادی در آن به وجود آمد و پیشرفتها و اختراعات دیگری نیز انجام گرفت .

این پیشرفت بعد از یربعام ادامه نیافت . هرج و مرج بعد از مرگش ، جامعه را فرا گرفت . خلفای او یکی پس از دیگری ترور می شدند . وی جزیه ای به آشور پرداخت به مبلغ هزار وزنه که از نقره بود و از اغنیا گرفته شده بود . در سال 732 قبل از میلاد پادشاه آشوری " تیگلات فلاس سوم " دمشق را اشغال نمود و جزئی از شمال ( مملکت اسرائیل ) را به امپراتوری آشور منضم کرد .

بعد از ده سال هوشع ( 733 - 722 قبل از میلاد ) آخرین پادشاه سامره بعد از اینکه با فراعنه مصر هم پیمان شد مخالفت خودش را با آشوری ها اعلان نمود و پرداختن جزیه را رد کرد . " سلمانصر پنجم " پادشاه آشوری سامره را محاصره و پادشاه آن را دستگیر نمود . سپس پادشاه آشوری سارگون دوم موفق به تسلط مجدد بر آن در سال 721 قبل از میلاد گردید .

بدین ترتیب این سرزمین 160 سال بعد از تأسیس خودش نابود شد .

2 ) شهر سارگون ( 721 - 331 قبل از میلاد ) :

سارگون دوم ، شهر سامره را منهدم نکرد ولی حدود 280/27 نفر از اهالی این شهر را دستگیر و اسیر نمود ، از آنها در بنای شهر استفاده کرد و آن را بزرگتر از سابق مجددا بنا نهادند . شاید این قول مبالغه ای بیش نباشد چون دانشمندان و باستان شناسان به این قول اشاره ای نکرده اند .

ولی آنچه که در آن شکی نیست این است که زندگی در شهر سامره تغییر نمود و مثل سابق نبود بلکه مرکزی غریب شد برای حکومت اجنبی که حاکم آشوری در آن اقامت دارد .

ساکنین جدیدی که سارگون از بابل ، عیلام و سوریه و جماعتی از قبیله ثمود عربی را آورده بود ، جایگزین ساکنین قبلی این شهر شدند . اهالی جدید با اسرائیلی ها مخلوط شده و سامری هایی که امروزه شناخته شده می باشند ، به وجود آمدند ، قصری بر روی کوه جرزیم بنا نهاده و معتقدات دینی آنها با عبادت یهوه یکی شد . این طایفه در طول دوره ها باقی ماند . حتی امروزه گروههایکمی از آنها در نابلس زندگی می کنند .

وجود حاکم بیگانه و عناصر بابلی زیاد و قوی اثر بزرگی در تغییر سامره داشته است . بعد از آشوری ها ، بابلی ها و سپس ایرانی ها ( فارسها ) بر این شهر حکومت کردند . در دوره آنها سامره مثل سایر شهرهای شرق با یونان رابطه و ارتباط تجارتی داشت و تعداد زیادی از تولیدات صنعتی غربی به سامره وارد گردید .

اما تغییر مهم و اساسی در وضعیت سامره در زمان اسکندر بزرگ - - که بزرگترین انقلاب را در حوادث آن به وجود آورده بود - - اتفاق افتاد .

3 ) شهر اسکندر کبیر ( 331 - 107 قبل از میلاد ) :

بعد از اطاعت سامره و بقیه شهرهای سوریه از فتوحات اسکندر ، اهالی این شهر در سال 331 قبل از میلاد ، حاکمی که اسکندر در این شهر تعیین کرده بود ، را به طور زنده سوزاندند ، کاری که موجبات خشم وی را برانگیخت . خودش در سامره حاضر شد و مسببین این عمل را اعدام و سایرین را به خارج از شهر راند . بعد از آن برای مدت کوتاهی حدود شش هزار تن از نظامیان خود را در این شهر اسکان داد و در تمام مظاهر تبدیل به یکی از شهرهای یونانی گردید . علی رغم وجود بخشی از ساکنین اصلی که به زبان عبری و آرامی تکلم نموده و " یهوه " را عبادت می کردند ، زبان یونانی تنها زبان رایج و غالب گردید .

بعد از تأسیس این مستعمره فرمانده اسکندر به نام " بردکس " اقدام به تجدید وسایل دفاعی و استحکامات نمود و قلعه های بزرگی را در محل ها و مکانهای مهم با دیوارهای بلندی احداث کرد و یک دیوار داخلی در ضمن دیوار اول ساخت . در عهد خلفای اسکندر تقویت استحکامات شهر بیش از یک بار تجدید گردید .

این سیاستهای هلنیستی را که حکام سوریه از آن تبعیت می کردند ( در زمان خلفای اسکندر ) بخشی از یهود را به انقلاب و شورش برانگیخت . انقلابی به رهبری خانواده حشمونیان که معروف به مکابی ها بودند . آنها بر تعدادی از بخشها مانند شکیم و کوه جرزیم در سال 108 قبل از میلاد سیطره یافتند رهبر آنها " جون هرکانوس " توانست در سال 107 قبل از میلاد به شهر سامره حمله کرده و آن را در این سال اشغال نماید .

برعکس سارگون دوم هرکانوس تصمیم گرفت که نشانه ها و بقایای و آثار شهر را ویران کرده و اهالی آن را به عنوان بنده و برده اسیر نماید . دیوارهای آن را خراب کرد و سیل بارانهای زمستانی آن را تبدیل به بیابان نمود .

4 ) شهر هیرودس :

شهر سامره بعد از پیشرفت به عنوان یک شهر خالی از سکنه باقی ماند تا اینکه رهبر رومی ، " بومبی " در سال 63 قبل از میلاد سرزمین سوریه را اشغال کرد و سپس این شهر و شهرهای دیگر را به صاحبین اصلی و سابق خود برگرداند . در سال 57 قبل از میلاد حاکم سوریه رومی " اولوس گابنوس " اقدام به احداث محله های شهر با بناهای عمومی و دکانها و خانه های مخصوص نمود و با دیوارهایی آن را محصور و مستحکم کرد .

در سال 30 قبل از میلاد امپراتور رومی آگوستس به خاطر خدمات هیرودس پادشاه یهودی در ایام اضطراب و ناامنی آن را به او هدیه داد و هیرودس به خاطر موقعیت استراتژیک آن اهتمام زیادی به آن نمود و برج مرکزی مستحکمی برای نگهبانی و حفاظت آن ایجاد نمود و ساکنان آن را کمک کرد و قانون اساسی آن را اصلاح کرده تا به نفع تمام ساکنین آن باشد . همه اینها در سال 25 قبل از میلاد انجام گرفت و سپس نام " سیباستی " را بر آن اطلاق نمود که یک کلمه یونانی است و مترادف با نام ولی نعمت او یعنی آگوستس می باشد ، و هر دو کلمه به معنای " موقر " می باشد . از آن زمان تا حال این نام را حفظ نمود و حتی امروز نیز به نام سبسطیه شناخته می شود .

هیرودس در بالاترین قسمت تپه میدان وسیع و معبدی برای آگوستس را به وجود آورده و ستونهایی را بنا نموده است که از ساحل قابل مشاهده می باشد .

همچنین دیوارهای جدیدی که طول آنها به چهار کیلومتر می رسیده با برجهای پهن و کشیده بنا نهاده است . همچنین یک بنا و ساختمان عمومی برای تشکیل اجتماعات به طول 128 متر و عرض 72 متر تأسیس کرده است . این ساختمان مثل سایر بناهای شبیه خودش در شهرهای رومی ، مرکز تجارتی و اجتماعی شهر بوده است . اما ورزشگاه ، مخصوص بازی ها و مسابقات ورزشی و ادبی و موسیقی و مناظرات فلسفی بوده است .

ساکنان آنها مثل سابق متشکل از سربازان ارتش و اهالی سرزمینها بودند . معبود برتر و مفضل آنها " کوری عذراء " بود که به نام " برسقونی " یعنی خدای جهان پایین نامگذاری شده بود و معبدی برای آن که چسبیده به معبد آگوستس بود بنا گردید و دو قربانگاه برای آن تأسیس شد .

باستان شناسان به تصاویر و تمثال های حک شده بر منبع آبی برخورد نموده اند ، همین طور عکسهای آن را که بر روی پول ها حک شده بود را پیدا کرده و بر سکه های دیگر که تصویر آگوستس بر آن نقاشی شده بود ، دست یافتند .

در سال 200 میلادی زندگی در این شهر شکل جدیدی به خود گرفت . این امر در دوره امپراتوری سبتیموس سفیروس که حقوق مستعمرات رومی را به آن داده و لقب آن را " کولونیا لوسیا سبتیما سبسطی " قرار داد . بناهای جدیدی را در آن تأسیس نمود و مجسمه ها را براساس الگوهای جدید - - بعد از خراب کردن آنها - - ساخت و پایه های قبلی را تغییر و به شکل کورنثی قرار داده و پله ای در محل جدید آن قرار داد و دیوارهای اصلی را تعمیر نمود و اقدامات زیاد دیگری نیز انجام داد .

تعداد ساکنان سبسطیه در قرن سوم میلادی رو به کاهش نهاد . تعداد زیادی از بناهای عمومی از جمله ورزشگاه و مساحتی که متعلق به ساکنان شرق مجسمه آگوستس بود تبدیل به باغ شد و محل زندگی به پایین تر از جایی که امروزه سبسطیه بر روی آن ایجاد شده انتقال یافت .

در اوایل قرن چهارم میلادی به مسیحیت به عنوان دیانت و مذهب قانونی در امپراتوری روم اعتراف شد و ساکنان سبسطیه بین مسیحیان و بت پرستان تقسیم شدند و مسیحیان طایفه ای دارای مقام و منزلت شدند و سبسطیه مرکزی برای اسقفها گردید که اول آنها اسقف ماکرینوس بود که در مجمع کلیسایی " نیقیه " در سال 325 میلادی حاضر شد .

افسانه ای در آنجا شایع است که می گوید ؛ یوحنا در سبسطیه مدفون شده است . علی رغم بت پرست بودن ساکنان آنجا دو کلیسای بزرگ در دوره امپراتوری یولیان ( 361 - 363 میلادی ) تأسیس گردید که یکی از آنها به نام آن در بالای مقبره خودش و دیگری بر روی نوک تپه بنا گردید . هنوز قرن نهم میلادی فرا نرسیده بود که کلیسای فوق به سبب زمین لرزه های پی درپی و پشت سرهم ویران گردید . همچنین گفته می شود توسط نیروهای ایرانی که در سال 614 میلادی به فلسطین حمله کرده بودند ، خراب شده است .

سبسطیه تا زمان اشغال صلیبی ها در قرن دوازدهم میلادی متروک مانده بود ، در این قرن ، سیطره اروپایی ها بر آن حیات و زندگی جدیدی را در آن به وجود آورد و یونان اقدام به بنای مجدد کلیسای خراب شده نموده و مهندسانی از فرانسه برای تعمیرات و ساختن بناها و اماکن به آنجا آورده شدند . اما بعد از صلیبی ها به دنبال جنگ حطین در سال 583 هجری/1187 میلادی ، حسام الدین پسر ، برادر صلاح الدین بر سبسطیه مستولی گردید و کلیسا را تبدیل به مسجد نمود ، این آخرین حادثه مهم در تاریخ سبسطیه بوده است .

ب - سبسطیه جدید :

سبسطیه جدید در محل استراتژیک مهمی که محیط بر تپه های کوهپایه ای از شرق به جنوب و روبه روی دریای مدیترانه در غرب می شود ، بنا شده است .

مساحت این روستا به 90 جریب می رسد که دو ثلث آن در ضمن مرزهای شهر رومی است در حالی که یک سوم دیگر در جهت جنوب شرقی به طرف راهی که آن را به راه نابلس - - جنین متصل می کند ، امتداد دارد . سیلابهای وعره شمالی ، این روستا در امتداد و جهت خود قرار دادهاست .

مساحت زمینهای روستا به 066,5 جریب می رسد که به وسیله زمینهای روستاهای نصف جبل و برقه و ناقوره و دیرشرف احاطه شده است . ساکنان آن بر کشت و زراعت زیتون تا حد زیادی تکیه دارند که مساحتی به اندازه 300,1 جریب را تشکیل می دهد . درختان میوه مساحتی به اندازه 675 جریب را اشغال نموده اند . ساکنان و اهالی روستا برای امرار معاش خود بر پرورش چهارپایان به ویژه گوسفندان تکیه زیادی دارند .

جهانگردی درآمد اساسی و مهمی برای آنها محسوب می گردد . چشمه هارون در جنوب شرقی این روستا آب مشروب و آشامیدنی آن را فراهم می کند . همچنین مکانها و مخازنی برای جمع آوری آب در نزدیکی مسجد جامع روستا بنا شده است . ( نک : چشمه های آب )

تعداد ساکنان سبسطیه در سال 1961 حدود 345/1 نفر می رسید . این رقم در سال 1979 به 400/2 نفر افزایش یافت .

مآخذ :

  1. نقشه فلسطین : مقیاس 000,501 تصویر طولکرم .
  2. دباغ ، مصطفی مراد : بلادنا فلسطین ، جلد 2 ، ق 2 ، بیروت #1970 .
  3. حتی ، فیلیپ : تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین ، بیروت 1958 .
  4. عهد قدیم : سفر پادشاه اول و دوم .
  5. اداره آمار عمومی اردن : التعدد العام الاول للسکان و المساکن ، عمان 1964 .
  6. Hamilton, R. W. : Guide to samaria-Sebaste, Amman 1958.
  7. Smith, G.A : The Historical Geography of the Holy Land, Glasgow 1890.