ایالات متحده آمریکا ( مواضع - نسبت به انتفاضه فلسطین )

از دانشنامه فلسطین


با شروع انتفاضه فلسطین در تاریخ 16/9/1366 در تمامی سرزمینهای اشغالی که از هنگام تسلط رژیم صهیونیستی بر این سرزمینها بی سابقه بود ، آمریکا وارد مرحله دیگری از تحرکاتش در منطقه گردید و مصمم شد که به تلاشها و اقدامات خود در رابطه با صلح اعراب و اسرائیل به منظور تضعیف و سرکوب انتفاضه و تثبیت حاکمیت رژیم صهیونیستی در خاورمیانه عربی ، با شدت هر چه بیشتر ادامه دهد و با اتخاذ مواضع چند پهلو ، سران عرب را به پیمان صلح در منطقه امیدوار سازد .

واکنش اولیه آمریکا در هنگام شروع انتفاضه ، نسبت به آن ، به خیال اینکه این قیام نیز همانند حرکتهای قبلی فلسطینیها در اراضی تحت اشغال اسرائیل امری زودگذر و روبنایی است ، به بهانه اینکه وضعیت باید از هرگونه خشونت و ناامنی برای مذاکرات طرفهای عربی - اسرائیلی به دور باشد ، قدری محافظه کارانه بود .

دو هفته پس از شروع انتفاضه ، واکنش آمریکا به بیانیه ای منحصر گردید که وزارت خارجه آن کشور در اواخر آذر 1366 ( دسامبر 1987 ) صادر نمود و از دو طرف خواست که آرامش خود را حفظ نمایند .

موضع رسمی آمریکا نسبت به نمایندگی فلسطینیها که برای اولین بار در زمان حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982 اعلام شده بود ، مجددا توسط یک مسئول وزارت خارجه آمریکا طی سخنانی که به درخواست " هاملتون " نماینده حزب دمکرات و رئیس کمیته فرعی امور خاورمیانه کنگره آمریکا ، در مقابل این کمیته اظهار داشت ، اعلام گردید . این اظهارات به این نکته اشاره داشت که : " فلسطینیها نه به عنوان سازمان بلکه به عنوان نمایندگان ساکنان فلسطینی باید در گفت وگوها شرکت کنند و رأی خود را برای ترتیبات نهایی اوضاع شان که گفت وگوهای صلح ناشی ازآن می باشد صادرکنند . " بااین حال ، آمریکا سیاست خود در مقابل انتفاضه فلسطین و پشتیبانی از اسرائیل را در مواضع سه گانه زیر ادامه داد :

  1. تعطیل کردن دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در واشنگتن و نیویورک . به دنبال فشار صهیونیستها بر آمریکا علی رغم اینکه این کار ، با میثاق سازمان ملل متحد که به این سازمان و دهها سازمان و هیأت مشابه دیگر اجازه گشایش دفتر در آمریکا را می دهد ، قانونا مخالفت دارد .
  2. در اوج کشتارهای خونین در نوار غزه و کرانه غربی توسط ارتش رژیم صهیونیستی ، آمریکا درباره انعقاد یک موافقتنامه با اسرائیل سخن می گفت که طبق آن اسرائیل از همان حقوق و ویژگیهای کشورهای عضو ناتو برخوردار است وبرایش گشوده است تا انواع مختلف سلاح را خریداری و موشکهای مختلف خود را به سیستمهای پیشرفته مجهز نماید .
  3. سعی در عقیم گذاردن تلاشهای شورای امنیت درصدور قطعنامه های بین المللی در محکومیت اقدامات وحشیانه اسرائیل بر ضد ملت فلسطین و پرهیز از طرح قطعنامه ای که در آن از فلسطینیهای ساکن در سرزمینهای اشغالی نام برده شده و پیشنهاد جایگزین ساختن ساکنان سرزمینهای اشغالی به جای ملت فلسطین که دارای بار و شأن حقوقی می باشد . لذا نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد از رأی دادن به قطعنامه ای که اعمال خشونت بار اسرائیل را محکوم می کرد و از آن می خواست تا نسبت به معاهده ژنو خصوصا بند مربوط به حمایت از شهروندان در زمان جنگ ، پایبند باشد ، خودداری کرد .

آمریکا با وجود اقدامات یادشده ، به منظور کشاندن اعراب به پای میز مذاکره با اسرائیل و نهایتا سرکوب انتفاضه و تثبیت رژیم اسرائیل در منطقه و سرگرم ساختن کشورهای عربی به امور دیگر و به ویژه ، به دلیل موج اسلام گرایی در منطقه ، به ناچار موقتا موضع معتدلی نسبت به انتفاضه فلسطین اتخاذ نمود تا بتواند هم سناریوی صلح خود را مجددا به نمایش گذارد و هم با کشاندن کشورهای عربی به سوی خویش برای دسترسی به پیمان صلح مورد نظرش ، اعراب را پیرامون نقش خود در روند صلح با اسرائیل و همچنین مخالفت با گسترش انتفاضه در سرزمینهای اشغالی متحد نماید . ولی موضعی که در هفته اول نوامبر 1987 نسبت به انتفاضه فلسطین اتخاذ کرد ، موجب واکنش منفی و سریع اسرائیل و اختلال در روابط آمریکا و اسرائیل ( به شکل صوری ) گردید . زیرا آمریکا برای اولین بار در طول حیات سیاسی خود در رابطه با قضیه فلسطین فقط به قطعنامه شورای امنیت که از اسرائیل می خواهد از سیاست خشونت آمیز پرهیز نماید و نسبت به معاهده ژنو متعهد بماند ( با امتناع از حق وتو برای منع صدور قطعنامه مزبور ) رأی مثبت داد .

این موضع آمریکا که تحت فشار افکار عمومی جهان و همچنین جلب نظر اعراب نسبت به طرحهای ابتکاری آتی آمریکا انجام گرفت ، موجب بروز وخامت اوضاع بین آمریکا و اسرائیل شد به طوری که اسحاق شامیر موضع آمریکا را این طور توصیف کرد که " مواضع آمریکا نسبت به حوادث انتفاضه ، مبالغه آمیز و منافقانه است و حکومت وی تهدیدات اعلام شده از سوی حکومت آمریکا را قبول نخواهد کرد . "

اما دیری نپائید که آمریکا در مقابل فشارهای اسرائیل و مواضع شدید مسئولان اسرائیلی ، موضع تاکنیکی خود را تغییر داد و به همان اصل و ماهیت خویش بازگشت و در اول فوریه 1988 از حق وتوی خود ، به منظور ناکام گذاردن قطعنامه شورای امنیت جهت محکوم کردن اسرائیل به دلیل نقض حقوق بشر در کرانه غربی و نوار غزه ( علی رغم اینکه شورای امنیت در تهیه پیش نویس قطعنامه تلاشهای زیادی نمود )

استفاده کرد . آمریکا نه تنها از به کارگیری حق وتو صرف نظر نکرد بلکه کمکهای مالی فراوانی در اختیار اسرائیل قرارداد تا با انتفاضه مقابله کند . همچنین به مناسبت چهلمین سالگرد اشغال فلسطین ، یک پیمان همکاری استراتژیک ، امنیتی و اقتصادی با آن امضا نمود .

به دنبال این حرکت ، سیاست آمریکا نسبت به قضیه فلسطین ، به سمت مخالفت با انتفاضه فلسطین و وضعیت اسلامی در منطقه شکل گرفت و دور تازه ای از تحرکات و اقدامات آغاز شد که در زیر به طور گذرا به آنها اشاره می شود .

در تاریخ 22/1/1988 حسنی مبارک رئیس جمهور مصر در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست طرحی را برای حل قضیه فلسطین اعلام نمود .

اسحاق شامیر نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی نیز طرحی ارائه داد که به موجب آن شدیدا از موضوع خودمختاری فلسطینیان در چارچوب قرارداد کمپ دیوید طرفداری شده بود .

حکومت ریگان با طرح حسنی مبارک مخالفت کرد و فقط موافقت خود را با بند اول آن مبنی بر توقف کامل انتفاضه فلسطین و اعمال خشونت بار در سرزمینهای اشغالی بود ، به هنگام دیدار مبارک از آمریکا در هفته آخر ژانویه 1988 اعلام نمود و سپس به تحرک دیپلماسی فعال در خاورمیانه ( بر اساس تلفیق طرح مبارک و شامیر ) ، از این دیدگاه که هدف اساسی این تحرک ، رسیدن به تفاهم عربی - اسرائیلی بر اساس روش صلح آمیز جدیدی است که به زمین گیر کردن انتفاضه فلسطین منجر شود روی آورد . در این زمینه حکومت ریگان معتقد بودکه قبل از رسیدن به توافق کلی طرفهای درگیر درباره این طرح ، و همچنین جلوگیری از حوادث و تحولات موجود در کرانه غربی و نوار غزه ( انتفاضه ) و نیز رسیدن به آرامش و صلح موقت با استفاده از فرصت به وجود آمده ، ( با توجه به نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری ) برگزاری کنفرانس بین المللی صلح را حتی به صورت ظاهری فایده بخش نمی بیند . این تلاش آمریکا ، به قصد خنثی سازی طرح ابتکاری شوروی ( سابق ) بود که در نامه وزیرخارجه اش ، ادوارد شوارنادزه ، به دبیر کل سازمان ملل عنوان گردیده بود . شوروی در این طرح از وزرای خارجه کشورهای عضو دائم شورای امنیت درخواست نمود تا با توجه به اوضاع آشفته سرزمینهای اشغالی ، جلسه ای اضطراری برای برگزاری کنفرانس بین المللی صلح به منظور پایان دادن به کشمکش اعراب و اسرائیل تحت نظارت سازمان ملل تشکیل دهند .

آمریکا ، در راستای توافق پیرامون تدابیر موقت و به تعبیر شولتز ، " نادیده انگاشتن بحث مسائل اجرایی مثل کنفرانس بین المللی و تمرکز بر بحثهایی جهت چاره جویی سریع برایوضعیت کرانه غربی و نوار غزه ، فعال نمودن عملیات صلح و قانع ساختن اعراب و اسرائیل به اینکه گفت وگوها ممکن است به زندگی بهتر ساکنان سرزمینهای اشغالی و تضمین سلامت و رفاه اسرائیل منجر گردد " ، کوششهای خود را شدت بخشید و با تفهیم این نکته که عملیات صلح و راه حل پیشنهادی باید با توجه به مواضع دو جریان حاکم در اسرائیل انجام گیرد یا به عبارتی ، با خط لیکود و کارگر تصادم نداشته باشد ، به تحرک سیاسی فعالی به منظور جلو راندن دیدگاه اسرائیل نسبت به صلح و قانع ساختن اعراب نسبت به مذاکره با اسرائیل دست زد .

این دیپلماسی در خاورمیانه ، در خلال دیدارها و اقدامات زیر صورت گرفت :

در اوایل ماه فوریه 1988 با شعله ور شدن آتش انتفاضه در فلسطین ، فیلیپ جیب ، فرستاده آمریکا از اردن دیدار نمود و در سفر خود پیشنهاد کرد : اردن و فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی طی دوره کوتاهی که از چندماه تجاوز نکند و در خلال آن انتخابات داخلی صورت گیرد ، زیر نظارت آمریکا درباره خودمختاری وهمچنین درگفت وگوهای صلح با اسرائیل شرکت کنند و رهبران جدید فلسطینی به جای ساف ، در مورد آینده سرزمینهای اشغالی ، نوار غزه و کناره غربی وارد مذاکره با اسرائیل شوند .

در چارچوب تلاشهای آمریکا برای کنترل انتفاضه ، درجهت دستیابی به یک صلح عربی - اسرائیلی ، ریچارد مورفی در تاریخ 5/2/1988 از سوریه و در 8/2/1988 از عربستان سعودی دیدار کرد که موضع هر دو کشور نسبت به گفت وگوهای صلح منفی بود . مورفی در ادامه سفرش به قاهره رفت و حسنی مبارک از پیشنهاد آمریکا که توسط مورفی ارائه شد ، استقبال نمود .

ریچاردمورفی از قاهره به تل آویو رفت و نتیجه این سفرها عبارت بود از مشخص شدن مواضع و نظریات صریح اسرائیل و کشورهای عربی نسبت به طرح صلح آمریکا ، به طوری که بعضی از محافل و جریانات سیاسی اسرائیل معتقد بودند ، خودمختاری فلسطین دررابطه حل اختلافات پایان مسیر است در حالی که موضع اعراب عبارت بود از این که ، خودمختاری ، صرفا ابتدای کار آنهاست .

طرح جورج شولتز :

در تلاش برای جذب نیروهاوچهره های سیاسی داخل فلسطین ، " وات کلوفوریوس معاون ریچارد مورفی با شخصیتهای فلسطینی کرانه غربی و نوار غزه دیدار نمود و طرح شولتز را که قرار بود در دیدارش از منطقه ، به اعراب ارائه دهد برای آنهابه طور مفصل توضیح داد . این طرح شامل موارد زیربود :

  1. از روزی که فلسطینیها با طرح آمریکا موافقت نمایند ، دوره ای انتقالی به مدت 6 ماه شروع می شود که در خلال آن تشکیلات نظامی و اداری شهری اسرائیلی کناره گیری می کند و به جای آن مردم فلسطین مسئولیت قانونگذاری و امور مالیاتی و بهداشتی و آموزش و کشاورزی را به عهده می گیرند .
  2. در کرانه غربی و نوار غزه انتخابات انجام می شود و برای اداره امور اعراب ، یک شورا تشکیل می گردد .
  3. پس از انقضای مدت 6 ماهه ، برای تعیین وضع نهایی کرانه غربی و نوار غزه ، گفت وگوهای مستقیمی که دوره آن حداکثر 3 سال تعیین می شود ، خلال برگزاری کنفرانس بین المللی که طرفهای درگیر و از جمله فلسطینیها در آن شرکت می کنند ، انجام می گیرد .
  4. گفت وگوها بر اساس قطعنامه شماره 242 شورای امنیت بر حسب تفسیر آمریکا و مصر که برای ابتدای کار برشعار " زمین در مقابل صلح " تأکید دارد ، انجام می گیرد .
  5. حاکمیت کامل اعراب بر کرانه غربی و نوار غزه پس از عقب نشینی اسرائیل از این نواحی ، مفهوم پیدا می کند .
  6. در رابطه با آنچه که مربوط به شهر بیت المقدس است ، به علت پیچیده بودن مشکل این شهر ، بحث آن تا روشن شدن وضعیت حق رأی اهالی آن ، همانند ساکنان کرانه غربی و نوار غزه ، برای مرحله بعد گذاشته می شود .
  7. نمایندگان فلسطینی در مرحله پایانی گفت وگوها در قالب هیأت مشترک اردنی - فلسطینی ، وارد صحنه خواهند شد تا از طرف سازمان آزادی بخش فلسطین ، افرادی انتخاب گردند که اعضای رسمی سازمان نباشند .

طبق این طرح ، فلسطینیها نمی توانند از آمریکا و اسرائیل درخواست حق تعیین سرنوشت کنند ، بلکه برای این مساله باید بین آنها و طرفهای عربی توافق صورت گیرد . نتیجه این طرح عبارتست از :

عدم توجه و اهتمام آمریکا به درخواستها و آرزوهای ملی فلسطینیها که از علل اصلی انتفاضه است و نادیده گرفتن حقوق مشروع و قانونی آنها به دلیل این است که یکی از اهداف سیاسی آمریکا در خاورمیانه عبارتست از : نجات اسرائیل که انتقاضه فلسطین ، موجودیتش را زیر سؤل برده و افکار انسانهای جهان را آگاه ساخته است .

در تاریخ 25/2/1988 شولتز ، وزیر خارجه وقت آمریکا ، برای پیشبرد طرح صلح پیشنهادی خود در جهت حل مسأله فلسطین و خاورمیانه ، از فلسطین اشغالی دیدار کرد . در این سفر ، اسرائیل به شولتز اعلام نمود که فکر برگزاری کنفرانس بین المللی صلح را نمی پذیرد ، سرزمینهای اشغالی اعراب را تخلیه نمی کند و تا قبل از پایان گرفتن انتفاضه بافلسطینیها گفت وگو نخواهد کرد . در خلال این دیدار ، کنسولگری آمریکا در بیت المقدس شرقی از 15 ( پانزده ) شخصیت سیاسی فلسطینی دعوت کرد تا با شولتز دیدار کنند ولی فلسطینیها بنا بر امر فرماندهی متحد ملی انتفاضه به دعوت مذکور پاسخ منفی دادند و شولتز مجبور شد در هتل " آمریکا کولونی " در حضور روزنامه نگاران سخنانی را خطاب به فلسطینیها ایراد نماید . او گفت : " همکاری فلسطینیها ، ضرورت اساسی عملیات صلح می باشد و آنان حق دارند درباره تمام آنچه مربوط به حیات سیاسی و اقتصادی آنهاست تصمیم بگیرند . همچنین برآنهاست که نقش خود را در گفت وگوها برای تعیین وضعیت آینده خود ایفا نمایند . "

در این مرحله آمریکا اعتقاد نداشت که انتفاضه فلسطین در معامله توازن خاورمیانه خللی ایجاد کرده باشد . اما زمانی نگذشت که از این نظر برگشت و اولویتهای کاری خود را بر سرکوب انتفاضه قرارداد چرا که این اقدام به نظرش در درجه نخست به عملیات صلح کمک می کرد .

در تلاش برای بحث پیرامون طرح صلح آمریکا ، شولتز طی سفر دیگری به فلسطین اشغالی با دو عضو شورای ملی فلسطین ، دکتر ادوارد سعید و دکتر ابراهیم ابوالغد دیدار کرد . این دو تن مواضع ثابت فلسطینیها نسبت به راه حل صلح آمیز را به اطلاع وی رساندند . اما سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تأکید نمود این دیدار به معنی این نیست که آمریکا سیاست خود مبنی بر عدم تماس مستقیم با سازمان آزادی بخش فلسطین را تغییر داده باشد . این دیدار تلاش مجددی بود برای این که فلسطینیهای داخل اراضی اشغالی را به شرکت در گفت وگوهای صلح در چارچوب هیأت مشترک اردنی - فلسطینی ( که مورد رضایت اسرائیل است ) مجبور نماید . این اقدام به خاطر توافق همگان بر ضرورت شرکت فلسطینیها در عملیات صلح و این که نماینده آنها مورد اعتماد ملت فلسطین باشد صورت می گرفت .

شولتز ضمن سفر دیگری به خاورمیانه در 3 ژوئن 1988 ، اظهار داشت :

" انتفاضه فلسطین به نتیجه ای منجر نخواهد شد و تنهارسیدن به نتیجه ، مذاکره است . " وی همچنین مخالفت خود را با برپایی دولت مستقل فلسطینی اعلام داشت . شولتز ، هنگام ورود به تل آویو در 5/ژوئن/1988 گفت : " استمرار اشغال کرانه غربی و نوار غزه و عدم پذیرش حقوق فلسطینیها منجر به بن بست راه حل صلح می گردد . انتشار موشکهای دور برد و سلاحهای شیمیایی ، هشدار می دهد که درگیریهای آینده شدیدتر و کشنده تر خواهد بود . پس سعی کنیم در آینده جنگی روی ندهد که تعداد زیادی کشته و مجروح در بر داشته باشد و کنترل آن نیز مشکل گردد . "

این موضع شولتز نه به خاطر اعاده حقوق فلسطینیها و یا به رسمیت شناختن ملت ستم کشیده فلسطین بود بلکه بیشتر از این جهت مجبور به اعتراف به پذیرش حقوق محدود

فلسطینیها گردید که انتفاضه آنها هر روز گسترده تر و حامیان و طرفداران آن نیز در جهان اسلام بیشتر می گردید و در صورتی که فقط یک کشور عربی به طور جدی از حقوق فلسطینیها حمایت می کرد و در مقابل سلطه گریهای اسرائیل قرار می گرفت ، نه تنها در مسیر عملیات صلح مورد نظر آمریکا خلل وارد می شد بلکه ممکن بود همه جهان عرب را به سمت تشدید بحران خاورمیانه و درگیری عربی - اسرائیلی سوق دهد .

دراین تحرکات شولتز ، موضع آمریکا چیزی جز تلاش برای تضعیف و سرکوب انتفاضه و بازکردن میدان و دادن فرصت و زمان کافی به اسرائیل برای افزایش حملات سرکوبگرانه علیه انتفاضه ملت فلسطین نبود . چیز جدیدی که افکار و اندیشه های آمریکایی در رابطه با قضیه فلسطین و انتفاضه آن ، همراه خود داشت ، در حقیقت جز کاهش دوره خودمختاری انتقالی فلسطین ( بنابر قرارداد کمپ دیوید ) از پنج سال به سه سال چیز دیگری نبود . در این مرحله ، سیاست آمریکا نسبت به قضیه فلسطین رویارویی با انتفاضه و همکاری با رژیم صهیونیستی بود و همانند گذشته ، جرائم صهیونیستها در حق ملت فلسطین را نادیده می گرفت . سیاستمداران آمریکا انتفاضه را مورد حمله قرار داده و آن را " تروریسم " نامیدند . در سخنانی که رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی در مارس 1988 در مورد انتفاضه ایراد نمود ، گفت : " انتفاضه ، اعمالی خشونت بار است وبه نظر می رسد از طرف تروریستهای مسلح که وارد سرزمینهای اشغالی شده اند ، صورت می گیرد تا برخورد مردم با اسرائیل را در آن مناطق تشویق کنند . "

اما معاون ریگان ، جرج بوش که بعد از وی رئیس جمهور آمریکا گردید ، انتفاضه را تروریسم و افراط گرایی ( تندروی ) خواند و عناصر فلسطینی را متهم کرد که در سرزمینهای اشغالی ، اسرائیل رابه شدت مورد اذیت و آزار قرار می دهند . در اوایل ماه نوامبر 1988 رونالد ریگان در بیانیه سالانه خود در مقابل کنگره آمریکا ، اوضاع کرانه غربی رود اردن را کاملاً نادیده انگاشت و در 26 همان ماه در سخنان خود در مقابل مجمع مشترک مجلس سنا و نمایندگان ، به این مسأله هیچ توجهی نکرد . ولی ریچارد مورفی ، در یک چرخش مقطعی ، از کشتار و اقدامات سرکوبگرانه ارتش اسرائیل در کرانه غربی و نوار غزه انتقاد نمود و اظهار داشت " کشورش بارها مخالفت خود را نسبت به استفاده سربازان اسرائیلی از گلوله های جنگی برای مقابله با تظاهرکنندگان و برخوردها در سرزمینهای اشغالی به اطلاع اسرائیل رسانده است . "

در ماه مه 1991 بیکر ، در جهت پیشبرد اهداف آمریکا و چشم اندازهای کنفرانس صلح خاورمیانه ، با سه تن از فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی به نامهای فیصل حسینی ، خانم حنان عشراوی از رام الله و زکریا اکرم از غزه در محل کنسولگری آمریکا در قدس به مدت دو ساعت ملاقات و گفت وگو کرد و دیدگاه آمریکا را پیرامون حل قضیه فلسطین در چارچوب کنفرانس صلح پیشنهادی به این افراد ارائه کرد . در این دیدار مذاکرات بر روی حادترین مسائل در دستیابی به یک راه حل جامع و فراگیر برای مسأله خاورمیانه متمرکز بود .

بیکر در ملاقات با فلسطینیها تلاش نمود تا امکان شرکت هیأت اردنی را به نام فلسطینیها از طریق هیأت اردنی - فلسطینی در مذاکرات مورد گفت وگو قرار دهد ، که پاسخ فلسطینیها ، مثبت بود به شرط آنکه تشکیل هیأت بر اساس مساوات و هماهنگی باشد . بالاخره پس از مسافرتهای پی درپی بیکر به منطقه و فلسطین اشغالی و قولهای متعدد آمریکا به فلسطینیان مذاکره کننده مبنی بر تعهد به اجرای قطعنامه های 224 و 338 شورای امنیت سازمان ملل ، زمینه های توافق آمریکا و رهبران ساف برای حل مشکل انتفاضه فلسطین و دستیابی به صلح اعراب و اسرائیل در خاورمیانه مطرح شد . بدین ترتیب مواضع و دیدگاههای اسرائیل در خصوص انتفاضه فلسطین به واسطه تلاشهایی که آمریکا برای حل بحران خاورمیانه در قالب طرحها و گفت وگوهای صلح انجام داد ، تأمین شد و آمریکا با ارائه طرح صلح خاورمیانه عملاً در صحنه بین المللی در رأس دولتهای طرفدار سرکوب قیام مردم فلسطین توسط صهیونیستها قرار گرفت و پس از مخالفت جدی باطرح صلح آمریکا از جانب فلسطینیان از طریق انتفاضه ، آمریکا علنااعلام کرد که انتفاضه را حمایت نخواهد کرد و از سازمانهای بین المللی خواسته است تا کمکهای خود را به ملت فلسطین کاهش دهند .

شاید بزرگترین توطئه ای که آمریکا علیه انتفاضه ملت فلسطین پیاده کرد ، ایستادگی در مقابل خواسته های مشروع ملت انقلابی فلسطین و مجهز ساختن رژیم صهیونیستی به انواع تجهیزات ، برای سرکوبی آن ملت ، علی رغم ظاهرسازی و ریختن اشک تمساح برای شهدا و از بین رفتن تملکات آنها یعنی کسانی بود که جز ایمان به خدا و سنگ و چاقو سلاح دیگری نداشتند . هرگاه هم که دولتهای جهان خواستند از انقلاب بزرگ اسلامی مردم فلسطین طرفداری کنند ، بلافاصله آمریکا به کمک رسانه های گروهی صهیونیسم سعی کرد تا عمل فلسطینیان را ، اعمال تروریستی و مخرب و انقلاب آنها را آشوب طلبی معرفی کند و همه را به مقابله و ایستادگی در مقابل آن و سست کردن آن ترغیب نماید .

آمریکا در بین کشورهای غربی و نیز دولتهای عضو سازمان ملل متحد شایع کرد که انتفاضه فلسطین ، نتیجه و امتداد اعمال تروریستی سازمانهای افراطی فلسطینی در خارج است و طرفداری و تأیید آن ، اجازه و فرصت دادن بیشتر به تروریستها است که موجودیت دولتهای غربی در منطقه و جهان را بخطر می اندازد .

این مسأله باعث تقویت تلاشهای آمریکا برای حل بحران خاورمیانه ، البته به نفع و مصلحت اسرائیل گردید . هدف آمریکا این بود که اعراب را راضی کند تا دست از حمایت انتفاضه بردارند و سازمانهای فلسطینی در خارج از فلسطین ، تحت فشار قرار دهد تا زمینه برای صلح ( مذاکرات صلح ) در خاورمیانه آماده شود . اما علی رغم همه این اقدامات آتش انتفاضه خاموش نشد و پس از این که اسرائیل نتوانست از عهده آن برآید ، آمریکا صراحتا از یاسرعرفات رئیس دولت خودگران فلسطینی در غزه خواست تا نسبت به کنترل و سرکوب انتفاضه فلسطینیها اقدام کند .

مآخذ :

  1. بال ، جرج : خطا و خیانت در لبنان - ترجمه حسین ابوترابیان ، انتشارات اطلاعات ، 1366 .
  2. صفاتاج ، مجید : سراب صلح ، روزنامه اطلاعات ضمیمه ، قسمت 5 - 7 ، 16 - 18/3/72 .
  3. انصارالثورة الاسلامیه فی فلسطین : انتفاضه ، جلد دوم ، چاپ اول ، 1990 .
  4. عثمان ، عوض : الموقف الامیرکی من الانتفاضه الفلسطینیه ، فصلنامه الفکرالاستراتیجی العربی ، یولیو 1988 .
  5. ابراهیم صدقی ، راجیه : الانتفاضه الفلسطینیه و السیاسة الامیرکیه فی الشرق الاوسط ، فصلنامه السیاست الدولیه ، مؤسه الاهرام ، قاهره ، آوریل 1988 .