آتش‌بس 1949 ( استراتژی اسرائیل پس از - )

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۱۹ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '$$blockquote$$ ' به '<blockquote>')


پس موافقتنامه رودس ( نک : آتش‌بس دائم بین مصر و اسرائیل ، موافقتنامه - ) و ایجاد دولت اسرائیل ، رهبران لشکری و کشوری این رژیم به وضع اصول ضروری برای حفظ بقا آن پرداختند . جنگ 1948 و پیامدهای سیاسی آن ، همچنین ، حضور در صحنه‌های مختلف تجربه‌ای به دست داد که اثر آن در تدوین اصول مزبور به‌ویژه در جنبۀ نظامی ، غیر انکار است .

اسرائیل که در محیطی عربی و بیگانه قرار داشت به لحاظ مسائل زیر نسبت به اعراب از موقعیت ضعیفی برخوردار بود :

  1. برتری کمی ( نیروی انسانی )
  2. موقعیت ژئواستراتژیک بسیار مهم و عمیق
  3. وحدت سرزمین و ملت احاطه‌کننده اسرائیل
  4. وفور منابع طبیعی این کشورها و اهمیت منابع مزبور برای استراتژی امپریالیسم جهانی .

اسرائیل پس از امضای آتش‌بس به خوبی می‌دانست که کشورهای عربی آن را یک عنصر بیگانه دانسته و وجودش را نخواهند پذیرفت و بر همین اساس با همکاری و کمک‌های دولت‌های استعمارگر تشکیل شد و کماکان بقای آن بر " زور " و پشتیبانی دول مزبور استوار بوده است . اسرائیل آنها را متقاعد ساخت که می‌تواند به عنوان پاسدار منافع استعمار و امپریالیسم در منطقه عمل کند .

با انعقاد توافقنامه آتش‌بس بین اسرائیل و کشورهای عربی ، نیروهای اسرائیلی بخش وسیعی از مناطق بی‌دفاع و همچنین مناطقی را که در متن توافقنامه جزو مناطق بیطرف شناخته شده و طرفین ، حق حاکمیت و ایجاد کارخانه‌های نظامی و شبه نظامی در آن را نداشتند ، به اشغال خود درآوردند .

اسرائیل مانند زمان جنگ 1948 به اشغال نظامی این مناطق دست زد . به طور مثال منطقۀ نقب جنوبی را در اثنای مذاکرات اشغال کرد ، ساکنان عرب آن را بیرون راند و منطقۀ را به خاک خویش ملحق ساخت . در مارس 1950 " بیر قطار " در منطقه " العوجا " را اشغال کرد . ( شورای امنیت مؤکداً خواستار عقب‌نشینی اسرائیل از این منطقه شد . ) اشغال منطقه واقع در میان سوریه و اسرائیل نیز از جمله این اقدامات بود . اسرائیل کم‌کم بر وسعت خاک خویش افزود و در مارس 1951 ، ساکنان مناطق بی‌دفاع " اوسطی " ، " البقاره " ، " الفنانه " و " مزرعۀ الخوری " را از خانه‌هایشان بیرون راند .

اسرائیل از طریق کمیته‌های آتش‌بس که بین آن و کشورهای عربی مصر ، سوریه و لبنان و اردن تشکیل شده بود ، سعی بر تحمیل حاکمیت خود بر برخی از مرزهای مصنوعی و مناطق بی‌دفاع داشت . او تلاش می‌کرد از کمیته‌های مزبور در جهت تشکیل یک دیوار سیاسی بین خود و همسایگانش استفاده کند . البته در این مسیر با موانعی مواجه شد .

( ن - : آتش‌بس دائم بین مصر ، ]سوریه ، اردن ، لبنان[ و اسرائیل ( موافقتنامه‌های - ) .

اسرائیل از لحاظ موقعیت جغرافیایی ، در طول یک نوار ساحلی باریک و احاطه شده به وسیله حلقه‌ای از خشکی قرار داشت . همچنین در صورت خواست اعراب سواحل آن نیز در خطر محاصره دریایی قرار می‌گرفت . مرزهای خشکی آن نسبت به مساحت و عمق این منطقۀ طولانی و در حدود 950 کیلومتر است .

  • مرز با لبنان : 75 کیلومتر
  • مرز با اردن : 530 کیلومتر
  • مرز با مصر : 265 کیلومتر
  • مرز با سوریه : 750 کیلومتر

سواحلی فلسطینی تحت اشغال اسرائیل بیشتر از 254 کیلومتر بوده و در مقابل تمام نقاط ضعف موجود ، تنها از ویژگی‌های مثبت زیر بهره‌مند است :

  1. بافت اجتماعی نظام آن
  2. نظام سیاسی حکومت اسرائیل
  3. ارتباط سیاست اسرائیل با استعمار و امپریالیسم و به‌ویژه با ایالات متحده آمریکا .

سران رژیم صهیونیستی از همان ابتدای تشکیل اسرائیل متوجه شدند که مسأله فلسطین باعث بیداری ملل و موجب انقلاب‌های متعدد در کشورهای عربی خواهد شد . در انتظار چنین حرکتی می‌بایست به منظور جلوگیری از گسترش شکاف بین اسرائیل و اعراب در زمینه‌هایی که اعراب بر او برتری داشتند ، حرکت کنند . پیروزی اسرائیل در تحقق برتری قطعی بر اعراب مرهون شرایط زیر بود :

طرح دفاعی صحیح ، مردمی کارآزموده ، مبارزان ورزیده ، اراده نبرد در تمامی سطوح فرهنگی و تکنیکی ، توانائی‌های فنی ارتش دفاع اسرائیل ، توان رهبری و توان نیروهای مسلح .

اسرائیل برای جبران کمبود نیروی انسانی خود از طرح مهاجرت به شیوه‌ای که ضامن منافع او باشد ، بهره جست . در این روند ، اولویت به کارگران فنی با تخصص‌های مختلف داده شد تا همزمان بتوانند کارگاههای صنعتی و نظامی لازم را به منظور پیروزی در نبرد با اعراب در دست داشته باشد . در عین حال تلاش کرد تا یک ارتش احتیاط با کارآیی فراوان ، که توان مقابله با جنگی احتمالی را در سریع‌ترین زمان ممکن داشته باشد ، به منظور اهداف توسعه‌طلبانه خود تشکیل دهد .

هدف سیاسی اسرائیل توسعه‌طلبی به هر وسیله ممکن و تحقق حاکمیت خود بر مناطق بی‌دفاع است . اما هدف نظامی او سیطره بر مناطق حیاتی است که امکان آزادی عمل و مانور در جهت تهاجم به سرزمین‌های مجاور را دارا باشد . در این راستا اسرائیل اقدام به جنگ روانی و اشاعه ترس و وحشت ( از قدرت خود ) در بین دشمنانش کرد .

همزمان با فعالیت‌های اسرائیل در مناطق بی‌دفاع و تعیین استراتژی گام به گام و توسعه‌طلبانه خویش ، برخی از مسئولین اسرائیلی بانگ برآوردند : " از آنجا که دولت‌های عربی به نقض مقررات آتش بس اقدام نموده‌اند این حق مسلم اسرائیل است که به عکس‌العمل انتقامی مناسب دست زند . "

" ژنرال بیرنز " ، اقدامات اسرائیل را در این زمینه مختصراً بیان می‌کند :

" اسرائیلی‌ها با آنکه خود به عدم وجو نیروی نظامی در مناطق بی‌دفاع رأی داده بودند ، مدعی حاکمیت بر مناطق مزبور شده و به تدریج در هر فرصت پس از حضور نیروی نظامی ، خود را از قید مزبور و در نهایت از قبول این ماده سرباز زدند . برای نمونه اقدام آنها در مورد منطقه العوجا را می‌توان ذکر نمود . " $$blockquote/$$

در این راستا اسرائیلی‌ها سیاست " واقعیت موجود " را که با گذشت زمان به یک حق مشروع تغییر می‌یافت ، پی‌ریزی کردند . کنت برنادت در گزارش خود می‌نویسد :

" زور و اجبار دیروز به واقعیت موجود مبدل شده و فردا صورت وضع حاکم را به خود خواهد گرفت . " ( نک : برنادت ، گزارش - ) $$blockquote/$$

نقطۀ ضعف سوم اسرائیل باقی ماندن به صورت یک جزیره در میان دریایی عربی است . اسرائیل به لحاظ اینکه دولت نژادپرست و توسعه‌طلب می‌باشد به‌خوبی آگاه است که در آینده‌ای نه‌چندان دور شاهد یک وحدت عربی پیرامون خود خواهد بود .

به همین دلیل استراتژی آن عکس‌العملی در قبال وضعیت مزبور ، یعنی ایمان به وقوع حتمی جنگ با کشورهای عربی است . این مسأله باعث آمادگی او برای جنگ با دولت‌های عربی می‌شد . در این مسیر ، استراتژی " تلافی بزرگ " علیه جبهه‌های عربی مکرراً اجرا شد . با افزایش عملیات چریکی بر ضد اسرائیل در سال 1955 جهان شاهد افزیاش تجاوزات اسرائیل در جبهۀ مصر بود .

همچنین پیش از آن که توان نظامی دول عربی افزایش یابد اسرائیل به ایجاد و تکمیل یک " نیروی واکنش سریع " پرداخت تا آماده تهاجم فوری به کشورهای عربی باشد .

این استراتژی در تجاوز سه جانبه به مصر ، در سال 1956 ، مشاهده شد . از نظر اسرائیل این یورش عکس‌العملی در قبال افزایش عملیات چریکی و توسعه تسلیحاتی مصر بود ، بدین منظور که نیروی اصلی اعراب قبل از توسعه کامل و دست‌یابی به تمامی سلاح‌های جدید منهدم گردد .

اسرائیل به خوبی می‌دانست که فاجعه فلسطین ، بر کینه و انزجار اعراب نسبت به حضور غیرقانونی او در سرزمین‌های اشغالی سال 1948 ، خواهد افزود . استراتژی اسرائیل برای بهره‌مندی هر چه بیشتر از نتایج تجاوز سال 1948 و دفع خطر تهاجم اعراب و همچنین تحقق تصمیمات متخذه در کنفرانس بال ( 1897 ) ، و جبران ضعف استراتژیک در عمق سرزمین‌های خود ، طرحی را مبتنی بر نکات زیر پی‌ریزی نمود :

  1. تقویت نظام دفاع منطقه‌ای با ایجاد یک شبکه پوشش امنیتی به وسیلۀ شهرک‌های یهودی‌نشین و تلاش در ج هت تغییر طبیعت جغرافیایی مناطق برای ایجاد موانعی طبیعی در مقابل پیشروی اعراب . این عمل به‌ویژه در شمال " حوله " صورت گرفت . چنان‌که کلیه کانال‌های آبیاری ایجاد شده در این منطقه ، براساس یک سلسله تصمیمات نظامی - اقتصادی ، احداث گردید . خشک کردن آب دریاچه " حوله " و تغییر شکل آب رود اردن تأثیر زیادی در تغییر جغرافیای طبیعی منطقه داشته و ارزش این منابع آبی را بیشتر کرد . ( نک : حوله ، خشک کردن دریاچه - ) تلاش در جهت تغییر طبیعت جغرافیایی منطقه " نقب " از لحاظ اقتصادی و نظامی برای اسرائیل از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود . زیرا باعث مقاومت او در برابر نیروی اصلی اعراب می‌شد . اسرائیل همچنین به احداث صدها برکۀ پرورش ماهی در منطقه بیسان در مقابل دشت اردن آن هم در برابر چشمان اردنی‌ها پرداخت . این مسأله مانع تهاجم اعراب و پیشروی نیروهای آنان بود . اسرائیل سعی داشت تا با در اختیار گرفتن آب نهر اردن و با افزایش سطح آن ، این نهر را به صورت یک مانع نظامی درآورد . اسرائیلی‌ها اعتراف می‌کنند که استراتژی نفوذ غیرمستقیم " لیدل هارت " را عملی ساخته‌اند . از همین جا آشکار می‌گردد که چرا رهبران اسرائیل و " لیدل هارت " به ستایش یکدیگر می‌پردازند . زیرا اسرائیلی‌ها مدعی هستند و لیدل هارت آنها را به این خاطر شایستۀ تحسین می‌داند ! لازم به تذکر است که اسرائیل از موضع متعادل خود در برابر ارتش‌های عربی و عدم وحدت کامل آنها استفاده نمود و از تهاجم مستقیم با بهره‌مندی از اصل نفوذ غیرمستقیم بر ضد یک ارتش و تهاجم غیرمستقیم در مقابله با سایر ارتش‌ها ، بهره گرفت .
  2. تدوین یک استراتژی تهاجمی مبتنی بر یورش و انتقال جنگ به سرزمین‌های عربی مجاور . در استراتژی مزبور عقب‌نشینی و بازگشت معنا ندارد . سازمان نظامی اسرائیل توانست این مفهوم را در اذهان یهودیان جا بیندازد : " شکست در یک نبرد ، به معنای نابودی و مرگ اسرائیل است . " به همین دلیل ، اسرائیل حاکمیت اعراب را بر مناطق بی‌دفاع نپذیرفته و سعی در اشغال تدریجی این مناطق داشت .
  3. اجرای استراتژی جنگ پیشگیرانه . این استراتژی مبتنی بر ایجاد و تکامل " نیروی واکنش سریع " به منظور اقدام به یک جنگ پیشگیرانه بر ضد کشورهای عربی است . قبل از آنکه کشورهای مزبور بتوانند با افزایش توان تسلیحاتی خود آمادگی حضور در یک نبرد نهایی علیه اسرائیل را بیابند .

این استراتژی ، آشکارا در تجاوز سه جانبه 1956 دیده شد . این تجاوز از دید اسرائیل عکس‌العملی در قبال افزایش توان تسلیحاتی مصر و در هم کوبیدن نیروی اصلی اعراب بود .

در یک جمع‌بندی کلی از اقدامات اسرائیل پس از آتش‌بس 1949 می‌توان تصریح کرد که استراتژی اسرائیل در این مرحله در جهت تقویت بنیۀ دفاعی و حفظ نیروهای تهاجمی خود و اجرای جنگ پیشگیرانه و نهایتاً تسلط بر مناطق غیرقانونی و ممنوع قرار گرفت .

مآخذ :

  1. اکرم دیرئی و هیثم ایوبی : به سوی استراتژی جدید عربی ، دارالیقطه العربیة للتألیف و الترجمه و النشر ، بیروت 1972 .
  2. ربابعه ، غازی اسماعیل : استراتژی اسرائیل ، ترجمه محمدرضا فاطمی ، نشر سفیر ، 1368 .
  3. Major General Mosheh Dayan. : The Sinai Compaign, New York