خلیج فارس ( تأثیر جنگ - برانتفاضه فلسطین )

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۵ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


با شکست جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و توجه انقلاب اسلامی ایران در پشتیبانی مادی و معنوی جنبشهای اسلامی و به ویژه انتفاضه فلسطین که آمریکا و صهیونیسم آنرا امتداد انقلاب اسلامی دانست ، آمریکا و صهیونیسم درصدد برآمدند به اقداماتی در منطقه دست زنند تا در نتیجه آن منطقه عربی و اسلامی را زیر نظر خود قرار دهند .

این سیاست که از طرف آمریکا و با توافق اسرائیل اتخاذ شد ، ناشی از این فکر بود که مقابله با بحرانها و مشکلات جاری در مناطق عربی و اسلامی که باعث خطر و مزاحمت برای آمریکا می شوند ، آمریکا و هم پیمانش را به هدف خود نمی رساند بلکه لازم است که از بعضی تناقضات در منطقه استفاده شود و بدین ترتیب با درخواست دولتها و سازمانهای مربوطه ، آمریکا حضوری قوی و جدی در منطقه پیدا کند . لذا " جرج بوش " رئیس جمهوری آمریکا بار دیگر حل بحران خاورمیانه و کشمکش اعراب و اسرائیل را در صدر اولویتهای کاری خود قرار داد به ویژه اینکه انتفاضه فلسطین روزبه روز از رشد چشمگیری برخوردار می شد و خطر و تهدید بالفعلی برای رژیم صهیونیستی و بسیاری از رژیمهای عربی با توجه به ویژگیهای ساختاری حکومتی و وابستگی آنها به غرب تلقی شد ، به صورتی که به یکباره از درون کشورهای اسلامی رشد اسلام گرایی در مردم مسلمان شدت گرفت و رژیم صهیونیستی و بعضی از رژیم های عربی مرتجع و وابسته به غرب را در معرض خطر قرار داد . بدین جهت آمریکا مصمم و قاطع ، تصمیم به حل این بحران و اجرای سناریوی جدیدی گرفت که با تضعیف موقعیت اعراب در مقابل اسرائیل می توانست صورت پذیرد .

متأسفانه جنگ عراق و کویت در خلج فارس در راستای این سناریو و به دنبال این اهداف صورت گرفت و با ارسال نیروهای آمریکایی به منطقه تا حد زیادی اهداف آمریکا را جامه عمل پوشاند و در خلال این اهداف مشترک بین آمریکا و صهیونیسم ، هدف از بین بردن یا دست کم فشار بر انتفاضه هم عملی شد .

این سناریوی جدید از زمانی شروع شد که ناگهان عراق به کویت حمله کرد و در 11/7/1369 این کشور را ضمیمه خاک خود ساخت و به دنبال آن خاورمیانه به ویژه منطقه خلیج فارس دچار بحران شدیدی شد که عامل و زمینه ساز خوبی برای آمریکا در چارچوب نظم نوین جهانی و طرح صلح مورد نظر آن برای سرکوبی نهایی انتفاضه بود .

پس از اشغال کویت توسط عراق ، آمریکا یک نیروی دویست هزارنفری به خلیج فارس اعزام کرد و همراه با نیروهای چند ملیتی و ارتش کشورهای عربی ، در مدت کمتر از 6 ماه ، اقدام به آزادسازی کویت کرد .

در همان زمان ، وقایع نگاران و تحلیل گران سیاسی ، بحران خلیج فارس و حضور نیروهای آمریکایی و چند ملیتی در این منطقه که تحت پوشش آزادسازی کویت ، حفاظت از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ، و تأمین امنیت منطقه و غیره انجام می گرفت را سرآغاز و نقطه عطفی برای تک قطبی شدن جهان و در پرتو آن برقراری صلح اعراب و اسرائیل و سپس سرکوبی انتفاضه و ایجاد نظم نوین جهانی آمریکا پیش بینی می کردند .

اشغال کویت و عملیات آمریکا در آزادسازی آن و حضور نظامی در منطقه خلیج فارس علاوه بر اینکه موجب ویرانی عراق و کویت و خسارتهای زیاد به محیط زیست منطقه شد ، در اوضاع سیاسی و آشفته خاورمیانه دوره نوینی به وجود آورد که نتایج آنرا باید در کنفرانس دو جانبه اعراب و اسرائیل ، و سکوت اعراب در مقابل اقدامات سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی علیه انتفاضه ملت مسلمان فلسطین ، جستجو کرد . زیرا بحران خلیج فارس و در معرض خطر قرار گرفتن شیخ نشینهای حوزه خلیج فارس و عربستان سعودی که دچار تزلزل شده و دست به دامان آمریکا و کشورهای غربی شدند ، اختلاف و اضمحلال جامعه عربی را بیش از پیش تعمیق و گسترش داد و اسرائیل را بیش از گذشته تقویت و دست آنرا برای سرکوب انتفاضه بازگذاشت و بعضی از کشورهای عرب به ویژه شیخ نشینهای حوزه خلیج فارس نیز در مقابل حمایتهای آمریکا و متحدان آن به طور تلویحی و گذرا اعلام کردند که این حمایتها را با چشم پوشی از مواضع ضداسرائیلی خود جبران می کنند ، یعنی همان چیزی که آمریکا انتظار آنرا داشت .

در ارزیابی پس از شکست عراق در جنگ خلیج فارس ، غالبا صحبت از بین رفتن نیروگاهها ، کارخانجات و تأسیسات زیربنایی آن کشور ، به آتش کشیده شدن چاههای نفت کویت ، پرداختهای عربستان سعودی به متحدین ، بابت لشکرکشی آنها ، قطع درآمدهای ارزی مصریان از ناحیه شاغلین آن کشور در کویت و عراق... می شد اماکمتر ارزیابی و برآوردی از خسارات بنیادی که بر فلسطینیان وارد شد به عمل آمد . مشکل در این بود که خسارات وارده بر فلسطینیان همچون نیروگاههای ویران شده عراق و یا چاههای مشتعل کویت به چشم نمی خورد .

در واقع ماجراجویی اسفبار صدام حسین در جنگ خلیج فارس ، در تاریخ فلسطین به عنوان یکی از زیانبارترین و تلخ ترین نقاط عطف ثبت شد . و برخلاف تبلیغات رژیم عراق در طول اشغال کویت و هیاهوی رهبری ساف ( یاسرعرفات ) اشغال کویت نه تنها فلسطینیان را قدمی به آرمان خود نزدیک نکرد بلکه فلسطینیان دریافتند . که چه بهای سنگینی برای ماجراجویی صدام حسین و موضع گیری نابخردانه رهبر ساف در حمایت از جاه طلبی های صدام حسین باید بپردازند .

فلسطینیان مناطق اشغالی دریافتند که قربانی اصلی موشکهای اسکاد عراقی که اصابتشان بر تل آویو و حیفا با غریو شادی و هلهله آنان همراه بود ، در حقیقت بیشتر خودشان بودند تا اسرائیلیها . زیرا فلسطینیان به دلیل مواضعی که در جنگ خلیج فارس اتخاذ کردند در ضعیف ترین شرایط ممکن قرار گرفتند و ضربات زیادی خوردند و صدمات فراوانی بر امکانات و توان اقتصادی آنها وارد آمد که در زیر ضمن بررسی توان اقتصادی فلسطینیان و ستون فقرات اقتصادی مناطق اشغالی به صدمات وارده بر آنها اشاره می شود .

به طور کلی ستون فقرات اقتصاد مناطق اشغالی را سه عنصر تشکیل می دهد :

الف - منابع داخلی ( محلی )

ب - کمکهای اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد

ج - درآمدهای اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد

که هر سه این منابع در نتیجه بحران خلیج فارس صدمات اساسی دیدند .

منابع عمده درآمد محلی مناطق کرانه غربی و ساکنین نوار غزه عبارتند از صادرات محصولات کشاورزی و توریسم . اشغال ساکنین مناطق اشغالی در داخل اسرائیل منبع بعدی درآمد محلی را تشکیل می دهد که با پیدایش انتفاضه درآمد فلسطینیان از این محل در نوسان بوده است . جدا از آنکه رهبران انتفاضه اشتغال فلسطینیان در داخل اسرائیل را چندان تشویق نمی کنند ، مقامات اسرائیلی نیز با جلوگیری از اشتغال اعراب در اسرائیل سعی نموده اند تا با وارد نموددن فشار اقتصادی بر انتفاضه جلوی پیشروی آنرا سد کنند . در طی ماههای بحران خلیج فارس نیز ، اسرائیلیها با اعلام حکومت نظامی شدیدا رفت و آمد فلسطینیان را کنترل نموده و اجازه ورود به کارگران روزمزد را به اسرائیل نمی دادند .

محصولات کشاورزی مناطق اشغالی که به اردن و اسرائیل صادر می گردید نیز کاهش یافت جدا از اعتصابات و مشکلاتی که در اثر انتفاضه برای اقتصاد مناطق تحت اشغال به وجود آمد ، اعلام حکومت نظامی های ممتد در طی بحرانخلیج از یک طرف و فشارهای زیادی که اسرائیلیها برای جلوگیری از خروج محصولات فلسطینیان به عمل می آوردند ، درآمدهای این منبع را شدیدا کاهش داد .

صنعت توریسم مناطق اشغالی نیز لطمه خورد ، شمار توریستهای غربی که به مناطق اشغالی مسافرت نمودند طی چندماه بحران خلیج فارس بسیار کاهش یافت . در مجموع از این دو ناحیه به تنهایی اقتصاد مناطق اشغالی حداقل 25% تولید ناخالص ملی خود را از دست داد . کمکهای اتحادیه عرب و شیوخ ثروتمند خلیج فارس نیز کاهش یافت . به عنوان مثال ، عربستان سعودی در سال 1369 بیش از 90 میلیون دلار به تنهایی به فلسطینیان کمک نمود . اما با موضع گیری فلسطینیان به نفع عراق ، در جریان اشغال کویت ، انتظار کمک از عربستان به فلسطینیان قطع شد و انتظار کمک رهبران فلسطینیان از عربستان و دیگر رژیمهای عرب ، انتظاری عبث بود .

بدین ترتیب در بحران خلیج فارس ، ابتدا عرصه بر فلسطینیان تنگ شد و تلاش برای از بین بردن انتفاضه قوت و شدت گرفت و اعراب نیز ملت مظلوم فلسطین را ترک کردند . بعد از منابع داخلی ، مهمترین منبع اقتصادی فلسطینیانی مناطق اشغالی ، ازناحیه فلسطینیانی بود که در مناطق خلیج فارس به ویژه کویت مشغول به کار بودند . برخلاف بسیاری از کارگران مهاجر شاغل در این مناطق ، فلسطینیانی ساکن حوزه خلیج فارس را بیشتر افراد تحصیل کرده ، تکنیسین ، معلم ، متخصص تشکیل می داد . کمک آنها به مناطق اشغالی به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم انجام می گرفت . در حالت اول فلسطینیان به طور مستقیم برای فامیل و بستگان خود کمکهای مالی ارسال می داشتند . اما کمک اصلی به صورت غیرمستقیم صورت می گرفت و نحوه انجام آن نیز پیچیده تر از کمک مستقیم و با توافق " مجمع ملی فلسطین " بود .

هر فرد شاغل فلسطینی 5% درآمدش را علی الرأس به صورت مالیات مستقیم به " مجمع ملی " می پرداخت . دولت کشور میزبان به عنوان عامل اجرایی یا " وزارت دارایی مجمع ملی " عمل می نمود . به این صورت که مالیاتهای جمع آوری شده را از طریق اردن به دست رهبران فلسطینی می رساند . جمع مبالغ ارسالی از خلیج فارس به رقمی نزدیک به 250 میلیون دلار در سال بالغ می گشت ( 45 میلیون دلار از ناحیه مالیات و 210 میلیون دلار به صورت مستقیم ) . اما به دنبال بحران خلیج فارس ، مالیاتها عملاً قطع شد و 18 میلیون دلاری که ماهانه از ناحیه فلسطینیانی شاغل در خلیج فارس به کرانه غربی می رسید ، به کمتر از 4 میلیون دلاری که ماهانه از ناحیه فلسطینیانی شاغل در خلیج فارس به کرانه غربی می رسید ، به کمتر از 4 میلیون دلار کاهش یافت . اقتصاد مناطق اشغالی که براثر ماهها مبارزات انتفاضه رو به تحلیل رفته بود ، با کاهش یا بعضا قطع درآمدهای خارجی عملاً دچار وضع وخیمی شد . جدا از رکود کلی ، عواقب بحران خلیج فارس در زمینه های مشخصی همچون بیکاری ، بهداشت و درمان و آموزش و پرورش نمایان گردید . تا قبل از بحران خلیج فارس ، سازمان ملل از طریق آژانس امدادرسانی خود جمعا به 28000 خانوار فلسطینی در اردوگاههای آوارگان فلسطینی کمک غذایی می نمود . اما این رقم در طی بحران این منطقه به 295000 رسید . و اگر متوسط خانوار را در فلسطین اشغالی 5 نفر بگیریم ، در این صورت از هر 4 فلسطینی مناطق اشغالی سه نفرشان مجبور شدند کمک غذایی دریافت کنند . خدمات بهداشتی و درمانی نیز با مشکلات جدی روبه رو شد . طی سالهای گذشته ، فلسطینیان به تدریج سعی نمودند که خدمات بهداشتی و درمانی را هر چه بیشتر خود در اختیار گرفته و تسلط اسرائیلیها را در این زمینه مرتبا کاهش دهند . کمیته امداد پزشکی که زیر نظر " ساف " اداره می شد ، طی سالهای اخیر توانسته بود پیشرفت قابل توجهی بنماید . کمکهای ارسالی فلسطینیان ساکن خلیج فارس منبع اصلی درآمد کمیته امداد پزشکی را تشکیل می داد . با کاهش این کمکها ، بالطبع دامنه خدمات کمیته کاهش یافت . کمیته برای فلسطینیانئی که قادر به پردادخت هزینه ها نبوددندد ، خدمات خود را به رایگان انجام می داد . تا قبل از بحران خلیج فارس جمعا 6% از مراجعین به واحدهای کمیته ، خدمات رایگان دریافت می نمودند . اما در طی بحران خلیج فارس این رقم به 45% رسید . به عبارت دیگر کمیته از یکسو منابع مالی اش را از دست داد و همزمان از سویی دیگر با افزایش تقاضای خدمات رایگان روبه رو گردید . در نتیجه کمیته مجبور شد بسیاری از خدمات خود را تعطیل نماید .

آموزش و پرورش و تحصیلات عالی نیز وضع مشابهی پیدا کرد : فلسطینیان سعی نمودند که تعلم و تربیت را نیز به تدریج به عهده بگیرند . برای دو میلیون جمعیت مناطق اشغالی شش دانشگاه وجود دارد که از نظر علمی معتبر می باشند . مسئولیت اداره این دانشگاهها بر عهده " شورای آموزش عالی فلسطین " که در سال 1356 تأسیس شد ، می باشد . به استثنای دانشگاه بیت اللحم ، اعتبار بقیه دانشگاهها از صندوق " اتحادیه دانشگاههای عرب " که 22 کشور عرب ، در آن عضویت دارند ، تأمین می شد . بخش عمده منابع مالی صندوق از سوی کشورهای عربستان ، کویت و امارات تأمین می گردید . اما در زمان بحران خلیج فارس در حدود 70% اعتبار صندوق از میان رفت . که در نتیجه این کاهش ، حقوق و دستمزدهای کادر هیأت علمی و کارمندان دانشگاهها به کمتر از نصف آنچه قبلاً دریافت می کردند ، کاهش یافت .

صدمات بحران اشغال کویت برای فلسطینیان ، بدبختانه فقط منحصر به مناطق اشغالی نشد . فلسطینیانی مقیم ، شاغل و یا ساکن در کشورهای حوزه خلیج فارس در مقایسه با هموطنانخود در مناطق اشغالی وضع بهتری نداشتند . جدا از کمکهایی که فلسطینیان شاغل در این مناطق به مناطق اشغالی ارسال می داشتند ، در بلندمدت به آنان به عنوان پشتوانه اقتصادی تشکیل کشور مستقل فلسطینی نگریسته می شد . و نیز دانش فنی و تکنولوژی ، تجربه اداری ، مدیریت و تواناییهای اجرایی که فلسطینیان شاغل در حوزه خلیج فارس طی دهها سال کسب کرده بودند پشتوانه دیگری برای فلسطین مستقل فرض شده بود . اما در بحران خلیج فارس این پشتوانه هم زیر سوال رفت و آینده آن در تردید قرار گرفت .

از مجموع 000/370 فلسطینی که تا قبل از اشغال در کویت زندگی می کردند ، قریب به 000/200 نفر در جریان اشغال آنجا را ترک کردند . برخی به مناطق اشغالی بازگشتند ، برخی به کشورهای همجوار پناه بردند و شمار انبوهی در اردوگاههای آوارگان در مرزهای کویت و عراق و عربستان سرگردان شدند . سرمایه ، هستی و زندگی فلسطینیان ساکن کویت عملاً از بین رفت . حجم دارائیهای از دست رفته فلسطینیانی مقیم یا شاغل در کویت بالغ بر 11 میلیارد دلار شد . برای چهار میلیون فلسطینی که حداقل نیمی از آنان به صورت آواره در چادرها و اردوگاههای آوارگان در اطراف و اکناف خاورمیانه به سر می بردند . این 11 میلیارد دلار پشتوانه و ستون فقرات محکمی بود که از بین رفت .

حمایت ساف و عرفات از عراق همه پلهای پشت سر فلسطینیان را نه تنها با کویت ، بلکه با بخش عمده ای از جهان عرب به ویژه کشورهای ثروتمند حوزه خلیج فارس از بین برد . سرمایه و هستی شان به کنار ، هزاران فلسطینی ساکن کویت به جرم همکاری و طرفداری از رژیم عراق بازداشت شدند و صدها نفر از آنان به دست کمیته های مسلح و جوانان کویتی اعدام شده و مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند .

تمامی موارد فوق الذکر ، احساس عمیقی از ناامیدی را در میان فلسطینیان به بار آورد . در چنین شرایطی معمولاً تیغها برای یافتن یک مستمسک ، یک عاملی که همه تقصیرها بر گردنش ریخته شود ، بیرون آمد . این بار ساف و مشخصا رهبری آن یاسرعرفات به عنوان مقصر اصلی در موضع گیری ساف در کنار عراق و در نتیجه مسئول مصیبتهای وارده به فلسطینیان ، بر صندلی اتهام قرار گرفت . اسرائیلیها که قبلاً با دشواری زیاد در مورد عدم پذیرش ساف به عنوان سخنگوی فلسطینیان روبه رو بودند ، پس از بحران خلیج به راحتی و صراحتا اعلام نمودند که در راه حلها و تلاشهای دیپلماتیک در سطح بین المللی یا منطقه ای ، به هیچ روی حاضر به پذیرش ساف نخواهند بود جدا از تل آویو ، واشنگتن و دیگر متحدین غربی آن و حتی برخی از کشورهای عرب که تا قبل از آن حضور ساف را به عنوان بنده فلسطینیان در یک راه حل کلی لازم می دیدند ، تا مدتی اصراری بر اینکه ساف در گفت وگوها مشارکت کند نشان ندادند . مخالفین رهبری ساف در میان رژیمهای عربی از یکسو و جناح مخالف عرفات ، درون مقاومت فلسطین نیز در چنین اوضاع و احوال مساعدی ، کوششهای خود را برای برکناری عرفات افزایش دادند .

مقاومت فلسطین همواره در مثلثی که یک رأس آن فلسطینیان ، یک رأس اعراب و رأس سوم آنرا اسرائیل و غرب تشکیل می دادند در تلاش و تقلا بود . بخش عمده ای از موفقیت دیپلماتیک ساف به رهبری یاسرعرفات در دو دهه گذشته در این بود که عرفات توانسته بود حالت تعادلی بین این سه رأس را برقرار نماید . او توانسته بود هم بخش عمده ای از فلسطینیان ، هم بخش قابل توجهی از رژیمهای عربی و هم طیفی ازاسرائیلی و غرب را با خود همراه سازد . اما در جریان اشغال کویت ، عرفات فقط تأکید بر روی رأس فلسطینی مثلث گذاشت و عملا دو رأس دیگر را از دست داد .

سیاست جانبداری از عراق در مناطق اشغالی فلسطین نیز ، صرف نظر از درست یا غلط بودن آن ، سیاستی بود که بعضی فلسطینیانی مناطق اشغالی با احساسات تمام و بدون آنکه رهبری ساف و یا دیگر نیروهای فلسطینی نقش چندانی در تصمیم گیری آنها داشته باشد اتخاذ نمودند . زیرا از همان روزهای اولیه اشغالی کویت پرچم عراق و تصاویر صدام حسین در کوچه بازارهای مناطق اشغالی ظاهر گردید . مناطق ساده " دشمن دشمن ما دوست ماست " بالاخص که آن دشمن خصمی همچون اسرائیل باشد ، مصداق کامل حمایت فلسطینیانی مناطق اشغالی از رژیم عراق بود .

ساف یا می بایستی به این احساسات ، که در مناطق اشغالی از همه جا قویتر بود ، پشت می کرد و مخالف بغداد موضع می گرفت و یا خود را همراه احساسات فلسطینیانی مناطق اشغالی می نمود . ساف سعی نمود تا راه حل میانه ای برگزیند . در طرح صلحی که با عجله دست و پا نمود هم خروج عراق از کویت را قرار داد و هم لشکرکشی آمریکا به خلیج فارس را محکوم نمود .

افزایش حمایت فلسطینیان از رژیم عراق ، به ویژه با مانوری که صدام حسین داد مبنی بر گره زدن اشغال کویت به اشغال سرزمینهای اعراب و حل مسأله فلسطین و بالاخره اعلام اینکه در صورت بروز درگیری با موشک به اسرائیل حمله خواهد کرد ، باعث گردید که راه حل ساف در کیف رهبرانش باقی بماند . البته برخی از شخصیتهای فلسطینی مخالف عرفات او را متهم به زیر پا نهادن اصول و دنباله روی از احساسات عامیانه فلسطینی کردند ، برخی دیگر معتقد بودند که علت اصلی موضع گیری عرفات نزدیکی و پیروی بیش از حد " ساف " از رژیم عراق بود .

با هر دیدی که بر جریان اشغال کویت بنگریم ، در اینکه کل این ماجرا مصیبت بزرگی برای فلسطینیان به بار آورد کمترتردیدی می تواند وجود داشته باشد . اصابت موشکهای عراقی بر اسرائیل و حمایت صریح ساف از بغداد ، ظرف چندماه دستاوردهایی را که انتفاضه به زحمت و با تقبل صدها شهید و مجروح و زندانی در عرض چندسال به دست آورده بود دو دستی تقدیم اسرائیل نمود . انگشتان اتهامی که ظرف چندسال گذشته به تدریج به طرف اسرائیل گرفته شده بودند در همان هفته های اولیه بحران محو شد . حالت مظلوم نمایی واینکه اسرائیل همواره مورد تهدید و نابودی از طرف همسایگان عرب خود قرار دارد ، هم در اسرائیل و هم در غرب مجددا ظاهر گشت . احساسات فلسطینیان به نفع رژیم عراق غریو هلهله و شادی آنها ، هر بار که موشکهای اسکاد عراقی در آسمان ظاهر می گشت ، بخش عمده ای از حمایت و طرفداری را که انتفاضه در میان اسرائیلی هائی که مخالف توسعه طلبی و سیاست سرکوب رژیم صهیونیستی در مناطق اشغالی بودند ، کسب کرده بود از دست داد . اگر ادعا شود که برنده نهایی این تراژدی اسرائیل و بازنده اصلی آن ، جدا از کویت و عراق ، فلسطینیان شدند سخنی گزاف نخواهد بود زیرا رژیم صهیونیستی توانست بدون اینکه در این جنگ حتی یک گلوله شلیک کند ، به دستاوردهای سیاسی و نظامی مهمی دست یابد که در زیر به بعضی از آنها اشاره می شود :

  1. دریافت یک کمک 13 میلیارد دلاری از آمریکا برای انتقال هر چه بیشتر یهودیان جهان به فلسطین اشغالی و دریافت کمکهای مالی دیگر از کشورهای اروپایی .
  2. تقویت بنیه نظامی خود و مجهز شدن به سلاحهای پیشرفته از جمله موشکهای پاتریوت آمریکا و برخورداری از کمکهای نظامی دیگر و بهبود موقع نظامی آن در مقابل اعراب .
  3. حذف خطر بالقوه اعراب و تضعیف بنیه نظامی آنها و پیدایش انعطاف در مواضع ضدصهیونیستی کشورهای خط مقدم جبهه با اسرائیل و ایجاد یک شکل و ساختار سیاسی نوینی در جامعه عربی که قبح صلح با اسرائیل را به تحمل گرایشهای اسلامی مردم منطقه ترجیح می دهد .

آنچه که از مجموع تأثیرات جنگ خلیج فارس بر انتفاضه می توان دریافت این است که این جنگ هدف دار بود و هدف آن محاصره انتفاضه و مجبور کردن رژیمهای عربی طرفدار آمریکا به یاری و پشتیبانی نکردن از انتفاضه و تهدید و ترغییب آنها برای جلوگیری از ورود انتفاضه به کشورشان و گرفتن تعهد از آنها مبنی بر اینکه سیاست جدید آمریکا در مقابله با مقاومت ملت فلسطین در داخل و خارج از آن ، جامعه عمل پوشد و نسبت به انتفاضه ملت مسلمان فلسطین سخت گیرند .

به هرحال اگرچه در نتیجه بحران اشغال کویت بر پیکره انتفاضه صدمات جدی وارد شد اما انتفاضه طی چند سال توانست ضایعات ناشی از جنگ خلیج فارس را جبران کند . آنچه که در نهایت باعث پیدایش انتفاضه گردید تراژدی حدود 5 میلیون مسلمان فلسطینی بود که بیش از نیمی از آنان پراکنده و آواره شده و نیم دیگر زیر سرنیزه اشغالگران اسرائیلی زندگی مشقت باری را می گذرانند . مادام که این 5 میلیون انسان وجود داشته باشند ، انتفاضه و مقاومت ممکن است ، کند شود یا شتاب بیشتری بگیرد ، اما هرگز از بین نخواهد رفت .