صهیونیسم سیاسی: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۹
" صهیونیسم سیاسی " (Political Zionism) اصطلاحی است مترادف با " صهیونیسم دیپلماتیک " (Political Zionism) . واضع پایه های صهیونیسم سیاسی یا دیپلماتیک ، هرتزل بازیگر بزرگ و بلامنازع صهیونیست ، بود ؛ ماکس نورد و جاکوب کلاتزکین از مهمترین پیروان او بودند .
اصطلاح " صهیونیسم سیاسی " یا " صهیونیسم دیپلماتیک " برای فرق گذاشتن میان اولین نشانه های برآمدن صهیونیسم قبل از تئودور هرتزل ( 1904 - 1860 ) ، مثل دوستداران صهیون ( و نیز صهیونیسم وطنی یهودیان ثروتمند غربی ) و جنبش صهیونیسم به کار می رود ؛ جنبشی که هرتزل آن را سازمان داد و شروع آن به سال 1869 ( تاریخ انتشار دولت یهود ) بازمی گردد .
صهیونیسم سیاسی بر پایه دو هدف و الهام گرفته از دو جنبش قوی اروپای سالهای دهه آخر قرن نوزدهم ، یعنی لیبرالیسم و ملی گرایی ، نضج گرفت . صهیونیسم سیاسی با امتزاج دو هدف فوق الذکر و با بهره گیری از جو بیزاری حاکم بر اروپای قرن نوزدهم تلاش می کرد وحدت میان یهودیان را احیا کرده ، آنها از ظلم و سمتی که در اروپای شرقی و به ویژه روسیه به آنها روا می شد برهاند .
راه حل صهیونیسم سیاسی برای " مسأله یهود " تأسیس دولت ملی یهودی با اکثریت شهروندان یهودی در سرزمین فلسطین بود . از دیدگاه صهیونیسم سیاسی ، " یهودیان " قبل ازهر چیز یک " قوم " هستند .
رهبران سازمانهای صهیونیستی قبل از هرتزل ضرورت و ناگزیری تکیه بر امپریالیسم را در عملی کردن طرح صهیونیسم درک نکرده بودند و گمان می بردند که مهاجرت و اسکان در فلسطین با تلاش و کوششی متکی به خود و با تکیه بر صدقات ثروتمندان یهودی بدون هیچ گونه تضمین های استعماری ، انجام شدنی است . اما هرتزل ، از ابتدا ضرورت و ناگزیری تکیه بر امپریالیسم را درک کرد و از همین رو پی برد که پیش از دست زدن به تلاشهای وطن گزین نفوذی ، پرداختن به تلاشهای دیپلماتیک برای تضمین حمایت غرب از طرح صهیونیسم ، ضروری است .
ایده آل های هرتزل در خصوص سرزمین موعود در مقایسه با مذهب یهود نوعی حرکت سکولار بود . برداشت شخص هرتزل از صهیونیسم ، کاملاً غیرمذهبی و مخالف تعالیم دین یهود بود . صهیونیسم سیاسی هرتزل عمدتا طرحی برای مقابله با اقدامات ضد یهود و حل آن یا بازگرداندن یهودیان به " ارض موعود " شان در فلسطین بود . هرتزل ، شکل جغرافیای کشوری را که قرار بود در آینده ایجاد شود در " دولت یهود " توصیف کرده بود :
" باید به نسبت پیشرفت بازرگانی خارجی خود به دریا راه پیدا کنیم . نیز باید مالک زمینی گسترده و پردامنه باشیم تا کشاورزی جدید خود را در مقیاسی بزرگ در آن زمین اجرا کنیم . شعار تبلیغاتی ما باید چنین باشد : " فلسطین داود و سلیمان " وسعت آن : " از رود نیل تا شط فرات " . "
پس از برپایی اولین کنگره صهیونیستی در شهر بال سوئیس در آگوست 1897 وی به خوبی دریافته که برای تأمین هدفهایش باید علاوه بر جذب سرمایه ، حمایت قدرتهای بزرگ اروپا را نیز به دست آورد . به همین دلیل در سفرش به آلمان یا قیصر ویلهلم دوم پس از آن با سلطان عثمانی ملاقات کرد .
در این ملاقاتها هرتزل تلاش بسیاری کرد تا فواید موافقت آن دو را با طرح مهاجرت یهودیان به یک منطقه که از آن خودشان باشد ، شرح دهد ، اما تلاش وی برای جلب نظر ویلهلم دوم و سلطان عبدالحمید عثمانی بی نتیجه ماند .
پس از آن هرتزل به دولت بریتانیا رو می آورد و با ژوزف چمبرلین مشاور دولت بریتانیا در امور مستعمرات ملاقات کرد . اما در آن زمان ( 1903 ) وعده ای که دادهشد ، پیشنهاد در ارائه منطقه ای خودمختار به یهودیان در شرق آفریقا ( اوگاندا ) بود .
هرتزل در کنگره ششم جنبش صهیونیسم در سال 1903 ، اوگاندا را جهت مأمن موقتی یهودیان پیشنهاد و در عین حال تأکید کرد که این مسأله تنها یک راه حل موقتی است و هیچ تأثیری در هدف غایی و نهایی صهیونیستها که همانا تشکیل دولتی یهودی در ارض موعود است ندارد .
وی با در نظر گرفتن سه پیش فرض ، به سه نتیجه کلی رسید که بعدها پایه و اساس صهیونیسم سیاسی را تشکیل داد . او که به شدت تحت تأثیر ماجرای " دریفوس " بود مفروض های خود را چنین تعریف کرد :
- یهودیان ، در سراسر دنیا ، در هر کشوری که باشند ، مجموعا یک قوم را تشکیل می دهند .
- یهودیان در همه وقت و همه جا ، تحت آزار و ظلم بوده اند .
- یهودیان غیرقابل ادغام و جذب در ملتهایی هستند که در بین آنها زندگی می کنند .
نتایج عملی هرتزل از این سه فرض ، نخست جلوگیری از ادغام و هضم یهودیان و از بین رفتن و در خطر بودن نژاد سامی در بین ملتهای دیگر ؛ دوم ، ایجاد یک " دولت یهودی " تا تمام یهودیان جهان در آن گردهم آیند و " کانون " روحانی و مرکز اشاعه ایمان و فرهنگ یهودی باشد و سوم اینکه این دولت باید در یک محل خالی و بی مدعی مستقر شود ، بود .
پس از مرگ هرتزل در سال 1904 ، رهبری جنبش صهیونیسم را حیم وایزمن به عهده گرفت و مرکزیت نهضت از وین به آلمان منتقل شد .
وایزمن صهیونیسم سیاسی ( دیپلماتیک ) را تلاش برای جهانی کردن مسأله یهود ، یا قرار دادن آن در طرح استعماری غرب ، تعریف کرد .
صهیونیسم سیاسی از آن جهت که معتقدان به آن همه یهودی هستند ، با صهیونیسم غیریهودی فرق دارد و از آن جهت که به یهودیان از خارج و به عنوان جمعیت سرباری نگاه می کند که باید با تأسیس یک دولت کارکردی برای آن ، از شرش خلاص شد ، با صهیونیسم غیریهودی تفاوتی ندارد . صهیونیستهای دیپلماتیک ، معمولاً یا یهودیان آلمانی هستند و یا یهودیانی با پیشینه آلمانی یا غربی مدرن .
بنابراین ، آنان از یهودیت به معنی قومی و دینی یا سکولار آن ، به کلی دورند . اما با این حال ، این عده خود را در متن طرح صهیونیستی یافتند ؛ زیرا یهودستیزان آنان را یهودی می دانستند و نیز آمدن یهودیان یدیشی موقعیت آنان را در خطر انداخته بود و آنان به ناچار باید سریعا حرکتی می کردند که شکل صهیونیسم وطنی به خود گرفت .
صهیونیستهای سیاسی به طرح صهیونیستی فقط به عنوان طرحی برای نجات دادن اروپا از جمعیت سربار یهودی ، اهمیت می دادند و بنابراین به مسائل سیاسی ، اقتصادی یا فرهنگی هیچ اهمیتی نمی دادند . آنان چون نسبت به جهان غرب شناخت داشتند ، می توانستند نقش رابط را میان غرب و ماده انسانی موردنظر در اروپای شرقی بازی کنند و با جهان به زبان خودش سخن می گفتند ؛ لذا توانستند قرارداد صهیونیستی خاموش را شکل دهند و به فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیکی دست زنند که به قرارداد یا اعلامیه بالفور انجامید .
صهیونیسم سیاسی ، در ابتدای تشکیل ، با استقبال عده کمی از یهودیان روبه رو شد و مخالفتهای بسیاری با این روند از میان یهودیان برخاست . اولین گروه مخالفان که موافقان آسیمیلاسیون ( ادغام در جوامع دیگر ) بودند ، عقیده داشتند که یهودیان در میان اقوام و ملل دیگر به راحتی در حال گذراندن زندگی هستند و جنبش صهیونیسم سعی دارد آرامش به وجود آمده پس از سالها تلاش را برهم بزند .
گروه دیگر که اکثر آنها را یهودیان ارتدوکس تشکیل می دادند ، از دیدگاه مذهب به پدیده صهیونیسم می نگریستند و معتقد بودند که " مهاجرت " یا " بازگشت " یهودیان به ارض موعود تا آن زمان ظهور نکرده بود .
پس از صدور اعلامیه بالفور ، صهیونیسم سیاسی یا دیپلماتیک از میان رفت و یهودیان همانند شده ( آسیمیله ) جهان غرب اشکال دیگری از صهیونیسم را اختیار کردند که همان " صهیونیسم عمومی " ؛ " صهیونیسم تجدیدنظرطلب " و " صهیونیسم پراکندگی " بود .
مآخذ :
- المسیری ، عبدالوهاب : دایره المعارف یهود ، یهودیت و صهیونیسم ، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه ، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه#فلسطین ، جلد ششم ، چاپ اول ، پاییز 1382 .
- سروش نژاد ، احمد : صهیونیسم ( نوزایی ، استقرار ، فروپاشی ) ، نشر نی ، تهران ، 1385 .
- احمدی ، حمید : ریشه های بحران در خاورمیانه ، انتشارات کیهان ، تهران ، 1377 .
- اسدی ، بیژن : " صهیونیسم سیاسی : تبدیل آرمان مذهبی به آرمان سیاسی " ، فصلنامه مطالعات منطقه ای ، جلد 4 ، 1379 .