کاخ ( سازمان - )

از دانشنامه فلسطین


" کاخ " واژه ای عبری به معنای " این چنین " و نام یک گروه سیاسی تروریستی صهیونیستی است که نشانه و آرم آن دو دست است که در یکی تورات و در دیگری شمشیر قرار داد و زیر آن واژه عبری " کاخ " نوشته شده است ؛ یعنی تنها راه تحقق آرمان های صهیونیسم تورات و شمشیر ( یعنی خشونت مسلحانه و شیوه های توراتی ) است که بازتابهایی از برخی گفته های ژابوتنسکی را می توان در آن دید .

این گروه در زمینه های نژادپرستی و خشونت نسبت به اغلب گروههای تروریستی صهیونیستی راستگراتر و متعصب تر است . اقدامات تروریستی این گروه نه تنها شامل عربها ، بلکه یهودیان چپگرا را نیز دربرمی گیرد . بنیانگذار و تئوریسین این جنبش که حق رأی منحصر به فردی در آن داشت حاخام مایر کاهانا بود . وی در سال 1969 - - دو سال پس از جنگ ژوئن 1967 - - از ایالات متحده آمریکا وارد فلسطین اشغال شده گردید .

با آنکه بعضی کاهانا را یک حاخام می شمارند ، او هیچ گونه آموزش دینی ندیده بود ، بلکه خود ادعای این لقب را داشت . وی زندگی تروریستی خویش را از هنگامی که در آمریکا به سر می برد ، آغاز کرد . کاهانا مدتی به عنوان مزدور سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا و دفتر اطلاعات فدرال آمریکا کار کرد و انجمن دفاع از یهود را که یک جنبش افراطی تروریستی بود در سال 1968 در ایالات متحده تأسیس کرد .

این انجمن ، به گروههایی از دو دسته تقسیم شد که دسته اول ، لقب " حیا " را به خود گرفت که یک واژه عبری به معنای " وحشی " یا " حیوان " است و بر دومی ، لقب " اهل علم و اندیشه " نهاده شد . سپس محل فعالیت آن در سال 1971 به اسرائیل انتقال یافت و این تقسیم دوگانه از بین رفت و پیش از انتخابات 1973 ، به یک سازمان سیاسی به نام کاخ ، تبدیل شد .

کاهانا که پدرخوانده خشونت در فلسطین اشغال شده و مواضع افراطی و نژادگرایانه وی بر ضد عربها مشهور بود در نخستین روزهای اقامت خود در فلسطین اشغال شده در رأس جنبش قرار گرفت که در میان گروههای سیاسی ، نوبنیاد بود . وی نام آن را " دوف " به معنای " سرکوب خائنان " گذاشت . یکی از آرمهای آن ، " مشت گره کرده ای در درون سپر داوود " بود . این آرم ، یکی از آرمهای " سازمان دفاع یهود " به شمار می رفت که کاهانا چندین سال پیش در ایالات متحده آمریکا ، ایجاد کرده بود .

مایر کاهانا در خلال مدت کوتاهی در عرضه سیاست رژیم صهیونیستی به شخصیت مشهوری تبدیل گردید و جنبش خود را به یک حزب تبدیل ساخت تا بتواند به " کنست " راه یابد و مواضع افراطی خود را عرضه نماید . وی بعدها به دست یک عرب مصری به قتل رسید . ( نک : کاهانا ، مایر ) .

از سال 1972 که از بنیادگذاری آن می گذرد شبکه پیچیده ای از گروههای مسلح تروریستی در سطوح مختلف در درون آن رشد یافتند . اعضای جنبش کاخ در حریم دانشگاه عبری شهر قدس حضور می یافتند و به دانشجویان عرب حمله می کردند . بعدها ، عملیات خشونت آمیز توسط اعضای این گروه گسترش یافت . آنان ، اغلب از فارغ التحصیلان " انجمن دفاع از یهود " هستند که به دنبال پیشوای خود از آمریکا به فلسطین اشغال شده مهاجرت کردند .

عملیات تروریستی " کاخ " در سالهای

1983 - 1982 به اوج خود رسید . " دان عومر " نویسنده مقاله نئوفاشیسم در اسرائیل " عملیات زیر را نام می برد : تلاش برای چیرگی بر مسجداقصی ، نقشه منفجر کردن گنبد " صخره " ، تیراندازی در نزدیکی گنبد صخره ، کشتن " امیل گرینتشفایک " در یک راهپیمایی گروه " صلح اکنون " به هنگام تجاوز اسرائیل به لبنان ، حمله به یک اتوبوس عرب در نزدیکی کوه هرتزل در قدس و یک رشته انفجار در قدس عربی و آتش زدن خودروهای مردم عرب در حمله ( ابوالطور ) و نیز دهها عملیات تروریستی علیه فلسطینیان از جمله اقدامات تروریستی این گروه می باشد .

تسلسل اقدامات تروریستی ، دلیل بسنده ای بر ماهیت جنبش " کاخ " و سردمدار و اعضای آن و نیز بیانگر سرشت هدفهای جنبش ، ابعاد و برنامه هایش است . اهداف محوری این جنبش ، بیرون راندن عربها از زمینهایشان است . " جادسروتمان " منشی حاخام کاهانا ، در یک مصاحبهمطبوعاتی ، آشکار این هدف را بر زبان رانده است : " این حق ماست که عربهای زیادی را در اینجا نگه داریم . " یکی از اعضای بسیار تندرو جنبش کاخ نیز گفته است : " لازم است جهت بیرون راندن عربها از کشور ، با بهره جویی از شیوه های فوری خشونت آمیز فعالیت کرد . "

پیدایش جنبش " گوش آمونیم " در نخستین سالهای پس از جنگ رمضان 1973 ، به تدریج حاخام " کاهانا " را به حاشیه عرصه راستگرایان کشاند . همچنین چیرگی جنبش " گوش آمونیم " بر رسانه های گروهی ، اعضای جنبش " کاخ " را واداشت تا در محدوده این جنبش - - که در ابتدای کار خود ، چندین هزارتن را در بر می گرفت فعالیت کند .

" کاخ " این عمل را به خاطر بهره برداری از شهرت عمومی جنبش " گوش آمونیم " و استفاده از نیروی انسانی این جنبش ذخیره جنبش " کاخ " انجام داد . در برابر آن ، عوامل " کاخ " تلاش کردند تا شهرک کوچ نشین " کریات اربع " را به یکی از مراکز عمده فعالیت خویش تبدیل سازند . در این مرحله ، اعضای جبنش " کاخ " ، اغلب از اعضای پیشین سازمان دفاع یهود بودند که پس از حاخام خود ، " مایر کاهانا " از ایالات متحده آمریکا به فلسطین اشغال شده کوچ کردند .

تلاش جنبش " کاخ " برای چیرگی بر شهرک کوچ نشین " کریات اربع " به یک رشته رویارویی میان این جنبش و حاخام " موشه لیفنگر " و عوامل وی انجامید . " نبرد مردمی " که توسط شاخه ای از جنبش " گوش آمونیم " به نام " کمیته متوقف ساختن عقب نشینی از سینا " علیه قرار داد صلح با مصر و عقب نشینی از شبه جزیره سینا ، انجام گرفت ، بر تندروی حاخام کاهانا و دار و دسته وی - - که در دو انتخابات شکست خورده بودند - - افزود .

کاهانا سعی کرد جنبش " کاخ " را به عنوان یک حزب سیاسی و به منظور موفقیت در انتخابات کنست سازماندهی کند تا در آنجا مواضع تندرو خویش را ارائه دهد . وی عملاً لیست کاندیداهای " کاخ " را به همین کمیسیون انتخابات کنست عرضه داشت . اما " دکترموشی عتسیونی " قاضی پیشین دیوان عالی به سبب نژادپرستی بسیار افراطیش از پذیرفتن لیست نامزدها خودداری ورزید . این امر باعث رنجش سایر دوستان دکتر عتسیونی نمایندگی لیکود - - معراخ - - در کمیسیون گردید .

کاهانا در سالهای 1972 ، 1977 و 1981 ، خود را برای انتخابات کنست نامزد کرد اما در دستیابی به شمار کافی آراء برای انتخاب شدن ناکام ماند . البته با دگرگونی جو سیاسی و رشد شیوه های دینی افراطی یهودی و راست افراطی غیرمذهبی و با افزایش احساسات ضد عرب ، کاخ از حاشیه به مرکز آمد .

بنابراین ، هنگامی که کاهانا در انتخابات سال 1984 نامزد شد ، حدود 26 هزار رأی به دست آورد و به پارلمان راه یافت . محبوبیت او افزایش یافت تا جایی که نظرسنجی ها پیش بینی کردند که حزب او خواهد توانست در پارلمان ، پنج کرسی به دست آورد .

اما دستگاه حاکم ، به خطر این پدیده برای وجهه کشور صهیونیستی پی برد و قانون انتخابات را اصلاح کرد به طوری که احزابی که خواهان تبعیض نژادی بودند و احساسات تنفرآمیز و دشمنی علیه اعراب را تحریک می کردند ، ممنوع شدند .

جنبش کاخ ، شماری از تروریست ها را در خود جای داده است که دارای تاریخ پرماجرایی هستند . این جنبش علاوه بر حاخام مایر کاهانا ، گروهی از افرادی را در بر می گیرد که پرونده آنان آکنده از اعمال خشونت آمیز بازداشت و محکومیت به سبب ارتباطهای سیاسی آنان

است . نامورترین این افراد ، شخصی به نام " ایلی هازئیف " بود که در سال 1980 به هنگام یورش به حاخام " هداسا " در الخیل به قتل رسید .

هازئیف پیش از کوچ کردن به فلسطین اشغال شده مسیحی و نام خانوادگیش " جیمز " بود . هازئیف در خلال جنگ ویتنام یکی از افراد یگان تک تیراندازان وابسته به نیروی چتربازان آمریکا بود . وی در پایان دهه شصت و اندکی پیش از شکست آمریکا در ویتنام در یکی از نبردها زخمی گردید ، همکارانش نام " قاتل " و " گرگ " را بر وی نهادند .

فرد مشهور دیگر این جنبش که از خود کاهانا تندروتر است " یوآل لارنر " است که پیشتر از بنیادگذاران سازمان دفاع یهود در ایالات متحده آمریکا به شمار می رفت . لارنر جزو رهبران کاخ است که به علت فعالیت مسلحانه پنهانی علیه شهروندان عرب چندین بار از قانون رژیم صهیونیستی سرپیچی کرد و به زندانهای متفاوتی محکوم شد .

وی در سال 1975 به اتهام تلاش برای ترورکیسینجر ، دستگیر شد . سپس بار دیگر در سال 1982 به اتهام تشکیل گروهی از جوانان دختر و پسر ، برای هتک حرمت مسجدالاقصی ، دستگیر شد .

مایر کاهانا ویوسی دایان ، برای چندین سال ، سمبل رهبری کاخ به شمار می رفتند . دایان به سبب مبارزه قدرت از کاهان منشعب شد . دایان که دبیر جنبش کاخ بود در مه 1980 به اتهام ترور یک راننده عرب یک تاکسی کرایه در شهر قدس دستگیر گردید .

وی این کار را به منظور انتقام قتل " ایلی هازئیف " و دانش آموزان مدرسه مذهبی خلیل انجام داد . اما به همین علت نیز به محاکمه کشیده نشد . دایان در ژوئن سال 1980 در گفت وگویی با روزنامه " یدعوت آحرونوت " دیدگاه خود را نسبت به ضرورت برپایی یک سازمان تروریستی یهودی ، اعلام نمود . وی گفت که فزون بر جنبش " کاخ " که یک جنبش سیاسی است باید یک سازمان پنهانی تروریستی برای رویارویی با هراس افکنی عربها ایجاد شود .

" یوسی دایان " در مخالفت با عقب نشینی رژیم صهیونیستی از صحرای سینا جزو افرادی از جنبش کاخ بود که در خندق انتحارکنندگان " یمیت " دست به یک نمایش فاجعه آمیز زدند . هنگامی که دایان از خندق بیرون آمد به علت خودداری از خدمت احتیاط دریگانی که ساکنان یمیت را بیرون می راند ، زندانی گردید .

این گروه همچنین عضوی به نام یهودا ریختر دارد که پلیس ، به دلیل شبهه مشارکت او در قتل یکی از اعضاء جنبش صلح اکنون ، از او بازجویی کرد . وی به اصطلاح قهرمان دیگر کاخ و رهبر عملیات خندق خودکشی کنندگان در منطقه یمیت ، " یهوداریختر " است که مبتکر اندیشه خودکشی گروهی در اعتراض به خالی کردن یمیت از کوچ نشینان یهودی بود .

ریختر که عضو جنبش کاخ به شمار می رفت به اتهام مشارکت در قتل " امیل گرینسفایج " عضو جنبش " صلح اکنون " . مدتهای طولانی در معرض بازجویی بود .

پس از مدتی میان رهبران کاخ اختلاف به وجود آمد . آن هنگامی بود که یوسی دایان از حاخام کاها ناخواست تا یک خط بسیار تندروی در پیش گیرد . دایان معتقد بود که تلاش جنبش کاخ باید به جای پراکندگی در مناطق و زمینه هایش گسترده در یک جا متمرکز گردد و باید پیکان این جنبش به سوی عربها نشانه رود . دایان ، کاهانا را متهم ساخت که بیش از اندازه میانه رو است و معتقد بود که جایگزین سرسخت تری جانشین وی گردد . دایان طی یک نامه توسط کاهانا برکنار شد و متهم گردید که در برخورد با جنبش و رهبر آن صداقت به خرج نداده است . خود کاهانا این نامه را امضاء کرد .

در میان دیگر امضاءکنندگان این نامه که از اعضای جنبش کاخ بودند نام های برجسته ای به چشم می خورد نظیر : " مزال هایورکت " از شهرک کوچ نشین " جنی هایراک " در صحرای سینا و همسر وی " افیجدورارسکنی " که پیشتر به اتهام ضرب و جرح شهروندان عرب در خلیل محکوم شده بود . نیز " ایلی کلاین و جادسروتمان " .

از هنگام برکناری دایان ، دیگر کسی جرأت مخالفت با مواضع حاخام کاهانا در جنبش کاخ را پیدا نکرد . مدتی دبیر این جنبش ، " جاد سروتمان " بود که نمایانگر خط سرسخت جنبش به شمار می رود . سروتمان خواهان ایجاد گروههای خشونت در درون جنبش است . وی در یک گفت وگوی مطبوعاتی گفت : جنبش کاخ شبیه سازمان

" لیحی " است . همان گونه که آنان - - ( صهیونیستها ) امروزه ، به نقش مثبت لیحی در برپایی اسرائیل اعتراف می کنند در آینده نیز از ما به عنوان یک عامل تأثیر بر اسرائیل یاد خواهند کرد . وی افزود که در اینجا به عنوان یک کشور یهودی نباید یک عرب در آن بماند و این کار در نتیجه اقدام های ما صورت خواهد گرفت .

با وجود این ، مایر کاهانا ، برجسته ترین شخصیت جنبش بود و این جنبش به دور شخصیت او می گشت و او " مغز متفکر " آن بود ( البته اگر بتوان سخنان ضد و نقیض او را " اندیشه " یا " تفکر " نامید ) .

وجه مشخص " کاخ " نسبت به سایر گروههای تروریستی در فلسطین اشغال شده آن است که پذیرش اعضای فعال ، در جنبش کاخ از هر جنبش مشابه آن ، بالاتر است . شمار فراوانی از اعضایش در سن پایین تر از بیست سال قرار دارند . شاید دلیل این امر ، آن باشد که عضویت در این گروه نیاز به پرداختن حق عضویت نداشته باشد .

دفتر ثبت نام این جنبش ، در برگیرنده هزاران نام است که از این هزاران نفر ، تنها چندین نفر را برای فعالیت در درون جنبش را می پذیرند . از نظر این جنبش ، عضو کسی است که روزی از روزها ، اعضای خود را دریای عریضه های مایر کاهانا یا بر یکی از یادداشتهای وی ثبتکرده یا پرسشنامه های عضویت را پر کرده باشد .

دفتر جنبش کاخ لیست اعضای جنبش گوش آمونیم را نیز در برمی گیرد که عوامل جنبش کاخ به طرز مرموزی بدان دست یافته اند . اطلاعات پلیس و نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی نمایانگر آن است که هواخواهان کاخ به دوری از کار علنی و قید و بندهای قانون ، گرایش نشان می دهند .

کاهانا در گفت وگو پیرامون حکم قانون می گوید : آن کس که نفهمد که جنبش کاخ تابع قانون است چیزی را درک نخواهد کرد و یک قانون بر این جنبش حاکم است و آن قانون تورات است . ما هنگامی که تناقضی میان قانون کنست و قانون تورات ، ببینیم ، قانون تورات را اجرا می کنیم .

عوامل جنبش کاخ از هر گونه عمل تخریبی علیه عربها ابراز خشنودی می کنند . رهبران و اعضای این جنبش از اعمال تروریستی که بر ضد شهروندان عرب صورت می گیرد ، ستایش می کنند . اعمالی نظیر ، حمله به شهرداران کرانه باختری و تیراندازی به مردم و حتی نمازگزاران در مساجد .

در اینجا لازم است اشاره ای به منابع مالی این جنبش که مطبوعات صهیونگرا ادعا دارند سری است . اشاره نماییم . منابع درآمد کاخ بسیار محرمانه است حاخام کاهانا ادعا می کند که جنبش وی متکی بر کمکهایی است که از هوادارانش در ایالات متحده آمریکا می رسد . اما از نام بردن افراد و مؤسساتی که کمکهای مالی می پردازند ، خودداری می ورزد .

برخی بر این باورند که سازمان جاسوسی آمریکا ، بخشی از کمکهای مالی به صندوق جنبش را به سبب همکاری کاهانا با " سی . آی . ا " ، تأمین می کند . برخی اعتقاد دارند که یک میلیونر بیت المقدس سهم بزرگی در کمک مالی به جنبش کاخ ، ایفا می کند .

در زمینه پیوند کاخ با رژیم صهیونیستی ، ظاهرا هم پیوندی آشکاری میان دو طرف هم چنان که در مورد گوش آمونیم وجود دارد - - موجود نیست . اما مسأله هم پیوندی غیر مستقیم را نمی توان نادیده گرفت که در زمینه شیوه های پیگرد و محاکمه انجام دهندگان عملیات تروریستی " کاخ " و دیگر سازمانهای تروریستی دیده می شود . آنان با سهل انگاری فراوان مقام های رژیم صهیونیستی روبه رو می شوند .

همچنین سیاست پنجه فولادین دوران بگین ، شامیرو نتانیاها بر ضد عربها ، تأثیر آشکاری بر افزایش فعالیتهای " کاخ " و دیگر جنبشهای فاشیستی داشته است که تجاوزهایی علیه عربها داشته اند نظیر جنبش دانشجویی ( یش ) . در دانشگاه حیفا و تخنینون و سازمان ( کاستل ) در بیت المقدس و تل آویو و سازمان ( متاره ) در دانشگاه بئرالسبع . سازمانهای دانشجویی فاشیستی یاد شده ، یورشهای خونینی علیه دانشجویان عرب و انجمنهای آنان در دانشگاهها ، انجام داده اند .

می توان گفت که صهیونیسم کاخ ، همان شیوه خلقی صهیونیسم اندامی و حلول گرا است . مردم یهود از نظر او ، یک ملت برگزیده ، بی نظیر و ممتاز و بلکه یک ملت مقدس و دارای حقوق مقدسی هستند . بنابراین به خود و بر الگوی خود و معیارهای خود تکیه داشته ، به معیارهای

ملتهای دیگر ، توجهی ندارند .

در نظام های حلولی اندامی همیشه زمین ، همچون ملت ، مقدس است ؛ زیرا خدا به یک اندازه در ملت و زمین حلول می کند و میان آنها پیوندی اندام وار ( ارگانیک ) و ناگسستنی وجود دارد . بنابراین ، ملت مقدس یهودی نمی تواند نسبت به حقوق مقدسش در سرزمین مقدس ، کوتاهی کرده و از بخشی از آن ، به نفع ملتهای ( غیرمقدس ) دیگر دست بردارد .

گرایش سیاسی گروه کاخ ، یک گرایش نیرومند مشیحانی ( موعودگرا ) است . بنابر این رهایی ملت مقدس یهودی نزدیک است ، اما این امر ، پس از الحاق مناطق اشغالی و زدودن هر گونه عبادت بیگانه از کوه معبد ( حرم شریف قدس و مسجدالاقصی ) و راندن همیه دشمنان یهود از سرزمین فلسطین امکانپذیر خواهد شد .

کاهانا در این چارچوب ، به مسأله رابطه یهودیت با صهیونیسم ( و با تمدن غربی ) می پردازد و در چارچوب حلولی اندام وار ( ارگانیک ) حرکت می کند ؛ لذا شیوه های صهیونیستی متأثر از فرهنگ غربی یا ارزشهای مردم سالاری یا سوسیالیستی را رد می کند و تأکید می کند که یهودیت ، دین زور و قدرت است . بنابراین ، تصریح می کند که که او هیچ یهودی متدینی را نمی شناسد که بگوید ، معامله عبرانیان با کنعانیان در دوران یشوع بن نون ( یعنی نابودی کنعانیان به دست عبرانیان ، برحسب ادعای تورات ) عادلانه نبوده است .

براساس تصور او هنگامی که صهیونیسم از این یهودیت زورمدار جدا شد ، قدرت و توان خود را از دست داد و برای احیای آن ، راهی جز ربط مجدد صهیونیسم ، به یهودیت وجود ندارد ( یعنی فراتر رفتن از دوگانگی یا گریز از مرکز که کوک و فیش بدان اشاره کرده اند ) .

بنابراین ، کاهانا خواهان دگرگونی کامل نظامی آموزشی در اسرائیل و ادغام کامل آن در یهودیت می شود . اما اعضای گروههای یهودی باید به اسرائیل مهاجرت کنند ؛ زیرا آینده آنها تنها در آنجا تأمین خواهد شد . او بر این باور است که یهودیان جهان ( ملت اندام وار مطرود ) باز هم در معرض نابودسازی قرار دارند و نهاد یهودیت در جهان به کلی گندیده و خائن است ؛ زیرا یهودیان را از خطری که در کمین آنهاست آگاه نمی کند .

اکنون ملت یهود ، در آستانه رهایی نهایی است و ماشیح ، حتما خواهد آمد و ملت برگزیده بر همه ملل دیگر سروری خواهد کرد .

خود این اندیشه ها درباره یهودی و یهودیت ، به اندیشه ای خاص درباره کشور صهیونیستی ، تبدیل می شود ؛ چه اسرائیل از نظر کاهانا میهن امت یهودی است و لذا یهودی شدن ، تنها پایه دستیابی به تابعیت اسرائیل است . کشور صهیونیستی نیز تنها شریعت تورات را اجرا می کند . بنابراین یا یک کشور یهودی مبتنی بر تورات و یا یک کشور مردم سالار خواهد بود .

کشور صهیونیستی که یهودی به وسیله آن هویت بی نظیر و ممتاز خو را ابراز می کند ، یک کشور اندامی و مبتنی بر یکپارچگی نژادی و خلوص خون و همچنین مبتنی بر اعلام حاکمیت مطلق یهودی بر فلسطین است که این حاکمیت ، از راه زندگی مستقل در چارچوب فرهنگ یهودی حاکم بر همه جنبه های زندگی در اسرائیل اعمال می شود .

بنابراین هر کس که یهودیت را می پذیرد غریبه می شود و از هیچ حق سیاسی یا فرهنگی برخوردار نیست . کشور یهودی به آن غریبه ها ( که به گفته کاهانا " همچون کک " هستند ) اجازه ازدیاد جمعیت را نمی دهد تا امنیتش تهدید نشود . تنها به آنها اجازه اقامت یک ساله داده می شود که پس از بررسی دقیق در پایان هر سال قابل تمدید است . اعرابی که در کشور یهودی باقی می مانند باید بندگی را بپذیرند و به عنوان بندگان و مالیات دهندگان باقی بمانند .

غیریهودیان ( یعنی اعراب ) از اقامت در قدس و دستیابی به سمت های مهم و از رأی دادن در انتخابات کنست ، محروم خواهند شد . همچنین آمیزش آنها با یهودیان در بسیاری از اماکن همگانی ، همچون استخرها و مدارس ، ممنوع خواهد شد و طبعا از ازدواج با یهودیان ، منع می شود .

همان طور که ملاحظه می شود - - تشابه بسیاری میان قوانین کاهانا ( صهیونیسم ارگانیک ) و قوانین نورمبرگ ( نازیسم ارگانیک ) وجود دارد . مایکل ایتان ، عضو کنست اسرائیل ، این تشابه را توضیح داده است . کاخ ، همچنین

خواهان آن است که همه آثار اسلامی زدوده شوند .

کاهانا نقشه ای از اسرائیل را منتشر می کند که از نیل تا فرات را در بردارد ؛ زیرا از نظر او درباره آنچه که در تورات آمده است ، که " زمین ما از نیل تا فرات است " هیچ جای شکی نیست . در اندیشه او ، همچون اندیشه صهیونیسم ، به طور کلی عنصر جغرافیایی بسیار مهم است . همان گونه که او می گوید ، زمین ظرفی است که گروهی از انسان ها را در خود جای می دهد و آنها باید در آن زندگی کرده و زندگیشان با دیگر گروههای انسانی متفاوت باشد و باید رسالت قومی و سنتی خود را به انجام برسانند .

دولت نیز ابزاری است که اجازه می دهد این منظور ، تأمین شده و ملت بتواند به اهداف خود دست یابد . این امت است که صاحب زمین و سرور آن است و این مردم هستند که هویت زمین را مشخص می کنند و نه عکس . شخص به این دلیل که در زمین اسرائیل زندگی می کند اسرائیلی نمی شود ، بلکه هنگامی اسرائیلی می شود که به ملت اسرائیل بپیوندد و بخشی از امت اسرائیل شود .

تفسیر تندروی کاهانا ، جز با رجوع به نظام صهیونیستی ، امکانپذیر نیست . این نظام ، دربردارنده بذرهای بیشتر این اندیشه ها و اعمال است . هنگامی که هرتزل از راندن ساکنان اصلی به شکلی لیبرالی سخن می گفت به این دلیل بود که او ( در اروپا ) ناگزیر نبود که وارد جزئیات مشخصی در آن دوره شود . او در جست وجوی یکی از قدرت های بزرگ بود تا در پشت او بایستد و از او کمک بگیرد و دست نشانده اش شود .

بنابراین ، شیوه های کلی درباره ساکنان اصلی کاملاً متناسب با آن مرحله بود . دلیل آنکه کشور صهیونیستی پس از سال 1948 زمینه های سوسیالیستی را حفظ کرد این بودکه زمین را از عرب ، " پاک کرده بود و می توانست اقلیت باقیمانده را با مجموعه ای از قوانین دربند کند و از سوسیالیسم و برادری سخن بگوید .

اما اکنون ، جزئیات افزایش یافته ، بحران اوج گرفته و مقاومت تشدید شده است . بنابراین ، پرده ها و پوششها می افتد و آنچه که به صورت جنین نهفته بود ، پرده از چهره خود برداشته و کاملاً آشکار می شود .

در زمینه عملی ، کاخ ، راه پیمایی هایی را در نیمه نخست دهه هشتاد ترتیب داد تا برای جمعیت عرب فلسطین - - که در سال 1948 به اشغال درآمد - - مزاحمت ایجاد کرده و آنها را " متقاعد " سازد که آنها ، چاره ای جز رفتن از " سرزمین اسرائیل " ندارند .

این سازمان ، همچنین به فعالیتهای تروریستی پنهانی دست می زد که شامل حمله به اشخاص ، زیان رساندن به اموال ، تخریب درختان و کشتزارها و گهگاه قتل بود . در میان اعضای برجسته کاخ ، کسی نبود که بیش از یک بار ، دستگیر نشده باشد یا در بایگانی پلیس ، پرونده ای جنایی نداشته باشد .

کاخ ، از اواخر دهه هشتاد ، فعالیت خود را به کرانه باختری منتقل کرد و پایگاه اصلی انسانی آن در این منطقه و مقر رهبری آن در شهرک کریات اربع ( در نزدیکی الخلیل ) قرار دارد .

کاهانا ، دو آموزشگاه برای تدریس آموزه های یهودی و آموزه های خود ، تأسیس کرد : " آموزشگاه جبل الهیکل " ( یشیوات هارهبیت ) و " آموزشگاه اندیشه یهودی " ( یشیوات هرعیون هیهودی ) . همچنین دو تشکل سری مسلح تأسیس کرد که یکی از آنها " کمیته امنیت راهها " بود که شمار اعضای آن ، صدها تن ، ارزیابی می شود . سازمان کاخ ، برای حفاظت از راههای همگانی اسرائیل و خودروهای شهرک نشینان مسافر در کرانه باختری نگهبانان مسلح گماشته بود .

این سازمان ، سپس به کار سری روآورد و به حملات انتقام جویانه علیه فلسطینیان و اموال آنها در شهرها و روستاها و راهها دست زد که بر اثر آن ، ده ها تن کشته و زخمی شدند . در هر حال پس از آنکه اعضاء این تشکل محل حادثه را ترک می کردند ، ارتش به محل می آمد .

دومین سازمان ، " کشور مستقل یهودا " نام داشت که اعلام کرده بود ، تا زمانی که دولت اسرائیل ، خواهان تمامی سرزمین اسرائیل باشد ، پیرو آن خواهد بود . این بدان معناست که در صورتی که دولت صهیونیستی از هر بخش از سرزمین اسرائیل دست بردارد ، این سازمان دیگر پیرو آن نخواهد بود . این حق سازمان خواهد بود که به زور ، آن بخش را تصاحب کند و تأسیس کشور یهودا را - - که به دفاع از این زمین ها خواهد پرداخت ! - - اعلام کند . همچنین ، نام کاخ ، با دو تشکل سری دیگر به نام های ت . ن . ت ( سازمان

تروریستی ضدترور ) و سیکارییم ( خنجرداران ) نزدیک بود .

این جنبش ، پس از قتل کاهانا ( در نیویورک در سال 1990 ، به دست یک شهروند آمریکایی مصری تبار ) به دو بخش تقسیم شد : بخش اول ، نام کاخ را حفظ کرد . این تشکل ، بزرگتر و مهمتر بود و شمار اعضای به ثبت رسیده آن ، صدها تن بود . اما طرفداران آن ، از طبقات اجتماعی تهیدست ، با سطح آموزش پایین بودند که از نهاد حاکم ، ناخرسند بوده و با آن مخالف بودند . آنها بیزاری شدیدی از اعراب داشتند . عناصر مهاجر از ایالات متحده ( که دارای گرایش آشکار حلولی و اندامی بودند ) از پیشگامان و رهبران سرسختان تشکل بودند .

اما بخش دوم ، تشکل کاهاناحی بود که رئیس آن ، پسر مایر کاهانا است . اگرچه این تشکل ، به همان فعالیت های آشکار و پنهان تروریستی می پردازد ، اما نسبت به تشکل کاخ از اهمیت کمتری برخوردار است .

پس از کشتار الخلیل ، دولت اسرائیل ، فعالیت کاخ و کاهاناحی را ممنوع کرد . اما این به معنای پایان خشونت در رژیم صهیونیستی نیست ؛ زیرا خشونت ، بخشی از ساختار آن است . همچنین بسیاری از اندیشه های کاخ ( و کاهاناحی ) در وجدان اسکان صهیونیستی ، تأثیر گذاشته و علی رغم ظاهرسازی و فریبکاری در گفتمان صهیونیسم رخنه کرده است .

مآخذ :

  1. المسیری ، عبدالوهاب : دایره المعارف یهود ، یهودیت و صهیونیسم ، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه ، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین ، جلد هفتم ، چاپ اول ، 1383 .
  2. خبرگزاری وفا : بولتن خبری وفا ، سازمانهای جدید فاشیستی در فلسطین اشغال شده به شماره های 1348 - 1347 .
  3. خبرگزاری وفا : بولتن خبری وفا ، فاشیسم در فلسطین اشغال شده ، شماره های 1289 - 1284 .