پیمان ملی فلسطین ( 1968 )

از دانشنامه فلسطین


سازمان آزادی بخش فلسطین پس از جنگ 1967 و بالا گرفتن عملیات افتخاری ، شاهد تحولات مهمی در زمینه های سیاسی و اداری بود از جمله دستاورد این پیشرفتها ، پیمان ملی فلسطین بود که در دوره چهارم مجلس ملی فلسطین ( در قاهره در تاریخ 10 - 17/7/1967 ) به تصویب رسید و در پیمان قومی فلسطین اصلاحاتی اساسی به وجود آورد .

پیمان ملی فلسطین شامل 33 ماده پی درپی بود یعنی 4 ماده به پیمان قومی افزوده شد ولی این تنها تفاوت بین دو پیمان نبود بلکه تعدادی از مواد پیمان قومی حذف و مواد دیگری بر آن اضافه شد و در برخی دیگر تغییراتی به وجود آمد . اولین اصلاح این بود که به جای میثاق قومی فلسطین نام میثاق ملی فلسطین بر آن نهاده شد و مقدمه آن نیز حذف گردید .

ماده اول پیمان چنین بود " فلسطین سرزمین اعراب و جزو جدا نشدنی سرزمین بزرگ عربی است و مردم آن جزئی از امت عربی هستند " . با جایگزینی عبارت " فلسطین وطن ملت عربی فلسطین " به جای جمله " فلسطین وطن عربی " در ابتدای ماده اول پیمان قومی سابق ، این ماده ، گرایش فلسطین را به تشخص و استقلال آن تقویت نمود . متن ماده دوم پیمان ملی همان متن سابق بود و مقرر گردید که " فلسطین با مرزهائی که در ( دوره تحت الحمایگی ) انگلستان برایش باقی مانده ، به عنوان یک کشور تلقی گشته و تجزیه نشود " . ماده سوم حاوی حق تصمیم برای مردم فلسطین بود ، مبنی بر اینکه " مردم عرب فلسطین صاحب حق قانونی در میهن خود هستند و بعد از آزادی سرزمینشان هرزمان و هرگونه که بخواهند می توانند درباره آن تصمیم گیری کنند . " این ماده حق ملت فلسطین در وطن خود را با حق تصمیم در یک ماده جمع کرد ، در حالی که ماده سوم پیمان سابق با عبارت " آن جزئی جدانشدنی از امت عرب است " آغاز می شد و در یک ماده مستقل حق تصمیم گیری گنجانده شد .

ماده چهارم پیمان ملی در مورد موجودیت فلسطین بود مبنی بر اینکه این موجودیت ویژگی اصیل و نابود نشدنی است که از پدران به فرزندان منتقل می گردد . این ماده برگرفته از ماده پنجم پیمان سابق بود که عبارت زیر به آن اضافه شد : " با اشغال فلسطین توسط صهیونیستها و پراکنده شدن مردم آن به سبب مصیبتهائی که بر آنها وارد آمد ، موجودیت فلسطین در برابر تلاش دشمن صهیونیستی در جهت از بین بردن مظاهر آن ، نابود نمی شود " .

ماده پنجم پیمان ملی فلسطین همانند ماده ششم پیمان سابق اعتراف دارد که " هموطنان عربی که تا سال 1948 در فلسطین اقامت عادی داشتند چه آنهایی که خارج شده چه آنهایی که در آنجا باقی مانده اند و هر کسی که دارای پدر فلسطینی عرب است و بعد از این تاریخ وارد فلسطین شده یا خارج از آن به سر می برد ، فلسطینی می باشد .

ماده هفتم یهودیان فلسطین را مشخص کرده و می گوید : " یهودیانی که تا زمان جنگ صهیونیستی اقامت عادی در فلسطین داشته اند فلسطینی می باشند . نص این ماده با نص مشابه آن در پیمان سابق اختلاف زیادی دارد . یهودی فلسطینی را صرف اینکه اقامت عادی در فلسطین داشته مثل عربهای فلسطین مشخص کرده است و شرطهای پیمان سابق را نیاورده است ، از جمله اینکه : " به زندگی مسالمت آمیز در فلسطین التزام داشته باشند " همچنین شرط پیچیده درباره اصلیت فلسطینی یهودی را انداخته است . لیکن نص این ماده ، تاریخ شروع جنگ صهیونیستها علیه فلسطین را مشخص نکرده است ، بدین لحاظ هم شأن با نص ماده مشابه در پیمان قبلی است .

در ماده هفتم پیمان ملی آمده است " علاقه و دلبستگی به فلسطین و ارتباط مادی و روحی و تاریخی به فلسطین حقائقی ثابت بوده و لازم است که مردم فلسطین با به کارگیری مسایل آموزشی تحت تعلیمات انقلابی قرار گیرند و نسبت به سرزمین خود شناختی عمیق پیدا کنند تا حدی که خود را برای دفاع و مبارزه مسلحانه و ایثار مال و جان برای باز پس گیری کشورشان و آزادی آن ، آماده نمایند . به این ترتیب به ماده هشتم پیمان سابق عبارات جدید و مهمی افزود شد به طوری که با جایگزینی عبارت " تربیت فرد فلسطینی و ابعاد انقلاب عربی " به جای " نسل فلسطین " مسأله همبستگی و ارتباط مادی ، روحی و تاریخی فلسطین به عنوان حقائقی ثابت و تغییر ناپذیر شمرده شد و مانند پیمان سابق به مسأله آموزش و پرورش اشاره گردید و لیکن به وسیله عبارت " آماده کردن فرد برای جهاد و نزاع و مبارزه مسلحانه و فداکاری و قربانی کردن مال و جان برای آزادی وطن عربی . " ماده هشتم اشاره به روند و چگونگی دفاع به وسیله مردم فلسطین داشته و بیان می دارد که :

" مردم فلسطین هم اکنون در مرحله دفاع از وطن برای آزادی آن به سر می برند به همین دلیل لازم است که کلیه تناقضات و برخوردهای داخلی ، به خاطر پرداختن به مسألهاصلی که نزاع بین مردم فلسطین ، و استعمارگران و صهیونیستها می باشد متوقف گردد . و برهمین اساس بر کلیه مردم فلسطین چه آنها که در داخل وطن به سر می برند و چه آنها که مهاجرت کرده اند واجب است که سازمانها و گردهمائی برای دفاع مسلحانه و آزاد کردن فلسطین تشکیل دهند . " این ماده ، بند نهم پیمان سابق را به کلی اصلاح کرد و روند مراحل دفاعی کشور را به وضوح بیان نمود در حالی که در ماده سابق به صراحت بیان نشده بود . در این ماده مسأله اتحاد احزاب و ایمان عقیدتی که در ماده سابق بدان اشاره شده بود حذف شد و مقرر گردید که کلیه کوششها در جهت دفاع مسلحانه از وطن برای حل مسأله جنگ و تشکیل جبهه ملی واحد ، به کار گرفته شود . مسأله ای که در ماده سابق نیامده بود .

بند نهم پیمان ملی متن جدیدی داشت و در آن مقرر شد که " دفاع مسلحانه تنها راه برای آزاد کردن فلسطین می باشد و این امر درعین حالی که یک استراتژی محسوب می گردد ، یک تکلیف و وظیفه شرعی نیز می باشد و مردم عرب فلسطین بایستی عزم خود را برای ادامه دفاع مسلحانه و برپائی انقلابی مردمی برای آزاد کردن کشورشان جزم نموده و برای بازپس گیری حق قانونی خود که همان سیادت بر سرزمینشان و حق تصمیم گیری برای آن می باشد ، تلاش کنند " . این ماده به دنبال دفاع مسلحانه ای که سالها قبل از تصویب این پیمان توسط سازمانهای مقاومت فلسطین انجام می گرفت و نیز برای مقابله با قوانینی که بعد از جنگ پنجم ژوئن برای حل مسأله فلسطین وضع شده بود ، تصویب گردید .

ماده دهم نیز متنی جدید داشت مبنی براینکه : " عملیات انتحاری به عنوان هسته مرکزی جنبش آزادی بخش مردم فلسطین است و بایستی تمامی توان مردمی و همفکری فلسطین در جهت پیشرفت و توسعه و حمایت از آن به کار گرفته شود و برای استمرار و پیروزی انقلاب ، بین مردم فلسطین و دیگر کشورهای عربی هم بستگی و اتحاد ایجاد شود " . و این ماده ( ماده دهم ) با حجم عملیات فدائیان و نقش آن در سال صدور میثاق ، منسجم و منطبق بوده است .

متن ماده یازدهم چنین بود : " شعار مردم فلسطین سه چیز است : استقلال ، بسیج ملی و آزادی " . این ماده مطابق با ابتدای بند دهم قانون سابق بوده و عبارت زیر از آن حذف گردید . " بعد از آزادی مردم فلسطین می توانند هر برنامه ای اعم از سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی را در کشور خود پیاده کنند . " ماده دوازدهم قانون جدید همان متن ماده یازدهم پیمان سابق بود با این مطلب که : " مردم عرب فلسطین به وحدت معتقدند و برای ایفای نقش خود در تحقق آن لازمست در این برهه از زمان از موجودیت و هستی سرزمین خود دفاع کنند . در پرورش و رشد آگاهیهای خود بکوشند و با قوانینی که در جهت تضعیف و از بین بردن فلسطین به وجود آمده مبارزه نمایند " .

ماده 13 همانند ماده دوازدهم قانون سابق به مسأله رابطه وحدت عربی با آزادی فلسطین اشاره کرده و بیان می دارد : " وحدت عربی و آزادی فلسطین دو هدف مکمل هم می باشند و چنانچه یکی از آنها حاصل شود دیگری نیز حاصل خواهد شد و تلاش برای به دست آوردن آن دو بایستی در کنار هم باشد . "

متن ماده چهارم نیز مطابق با ماده سیزدهم سابق و چنین است " : سرنوشت و موجودیت امت عرب مرهون نتیجه مسأله فلسطین است و تلاش امت عرب بایستی در جهت آزادی فلسطین باشد و مردم این سرزمین برای تحقق این هدف مقدس قومی نقش اول را دارند . "

ماده پانزدهم با دید جدید نسبت به نقش مردم عرب فلسطین و امت عربی در آزادی فلسطین ، ماده چهاردهم قانون سابق را اصلاح کرد . و متن آن چنین بود : " آزاد کردن فلسطین به وسیله اعراب یک تکلیف ملی است و ملتها و حکومتهای عرب و در صدر آنها مردم فلسطین موظفند که فلسطین را از وجود صهیونیستها و امپریالیسم پاک سازند . بر همین اساس امت عرب بایستی تمامی قوای نظامی ، انسانی ، مادی و معنوی خود را برای همکاری با مردم فلسطین به کار گیرد . و در این برهه از زمان و در این مرحله از انقلاب مسلحانه فلسطین باید از هرگونه کمکی به مردم آن دریغ نورزد . " این بند از پیمان اشاره صریح دارد که آزادی فلسطین یک قضیه قومی است و اسرائیل ، وطن عربی را به تمامی مورد تهدید قرار داده همچنان که در جنگ ژوئن 1967 می خواست دیگر کشورهای عربی را نیز مورد هجوم و تسلط خود قرار دهد .

در ماده شانزدهم نیز همانند قانون سابق مقرر شد که : " در راستای آزادی فلسطین ، از جهت معنوی ، ایجاد جو اطمینان و آرامش در سایه مقدسات مذهبی نقش بسیار والائی دارد و باعث می شود تا مردم از هر نژاد و قوم و با هر زبان و دینی ، آزادی عبادت و زیارت اماکن مقدسه آن را پیدا کنند و مردم فلسطین به همکاری همه نیروهای معنوی در جهان نیازمندند " . ماده هفدهم به نقش انسانی مسأله آزادی فلسطین اشاره دارد با این عبارت : " آزادی فلسطین از نظر انسانی ، کرامت و عزت و آزادی انسان فلسطینی را بدو باز می گرداند . به همین دلیل مردم فلسطین برای باز یافتن کرامت انسانی و آزادی خود به پشتیبانی مسلمانان نیاز دارند . "

ماده هجدهم بیان می دارد که : " آزادی فلسطین از نظر حکومتی ، یک عملیات دفاع از خود است و به همین جهت مردم فلسطین از دولتهای دوستدار آزادی و عدالت و صلح ، انتظار تأئید و حمایت دارند تا اوضاع عادی و امنیت صلح به آن باز گردد و امکان سیادت بر سرزمین خود را پیدا کنند . "

این ماده برگرفته از ماده شانزدهم قانون سابق است که البته عبارت ذیل از آن حذف گردیده است :

( همان طوری که میثاق سازمان ملل بر آن تأکید و تصریح دارد ) . در این ماده مسأله آزادی ، به حق دفاع از خود تعبیر گردیده که نه تنها در منشور سازمان ملل متحد بلکه از نظر افکار عمومی ، یک حق طبیعی و قانونی است .

ماده نوزدهم قانون جدید مطابق با هفدمین ماده پیمان سابق بوده و برای رد قطعنامه تقسیم ( سال 1947 ) و قرارداد بالفور و مدرک و سند و قباله تحت الحمایگی بیان می دارد که : " مسأله تقسیم فلسطین در سال 1947 و قیام اسرائیل ، هر دو باطل و مردود است زیرا که با اراده مردم فلسطین و حق طبیعی آنها و با مفاد منشور ملل متحد مغایرت دارد " . ماده بیستم پیمان جدید با اندکی تفاوت به این صورت نگاشته شده است : " قرارداد بالفور و سند قیمومیت و تحت الحمایگی و پیامدهای آن باطل و مردود است . و ادعای ارتباط تاریخی و معنوی یهود با فلسطین هیچ واقعیت تاریخی ندارد . یهود ، دینی آسمانی است و مخصوص به گروهی خاص نمی باشد و یهودیان نیز ملتی با شخصیت مستقل نیستند و آنها نیز مانند سایر مردم تبعه دولت متبوع خود می باشند . " تنها تغییری که در ماده سابق داده شد این بود که به جای کلمه " وعده بالفور " ، " بیانیه بالفور " نهاده شد .

منشور ملی جدید یک ماده جدید داشت که در پیمان قبلی نیامده بود و آن ماده بیست ویکم بود که بیان می داشت " مبارزه اعراب فلسطین انقلابی مسلحانه بوده که کلیه راه حلهای ارایه شده جهت آزادی فلسطین را رد می کند ، همچنین کلیه طرحها و تزهای مطرح شده درباره تصفیه قضیه فلسطین را نیز مردود می داند و موضوعاتی مربوط به دو ساحل ( ساحل غربی رود اردن و نوار غزه ) بعد از جنگ ژوئن 1967 و بیانیه در بردارنده تصفیه قضیه فلسطین براساس قطعنامه بین المللی شورای امنیت به شماره 242 سال 1967 را قبول ندارند .

ماده بیست ودوم صهیونیسم را معرفی نموده و می گوید : " صهیونیسم یک حرکت سیاسی وابسته به امپریالیزم جهانی و مخالف و دشمن همه نهضتهای آزادی بخش در جهان می باشد . صهیونیسم یک حرکت عنصری و متعصب است که به قصد توسعه طلبی به وجود آمد و از زور و سلطه گری به عنوان وسیله استفاده می نماید ، و اسرائیل وسیله ای برای حرکت صهیونیسم و جایگاهی برای امپریالیسم و نقطه اتکائی برای آن در قلب عالم برای ضربه زدن به وحدت و پیشرفت امت عرب است اسرائیل در خاورمیانه و در همه جهان ، اسلام را مورد تهدید قرار داده است . و آزادی فلسطین ، مساوی است با از بین رفتن و نابودی اسرائیل و محو وجود صهیونیسم و امپریالیزم و بازگشت صلح و امنیت به خاورمیانه ، به همین دلیل مردم فلسطین امید به یاری همه آزادگان جهان برای برقراری صلح و امنیت در کشور خود دارند و از آنها می خواهند که فلسطینیان را برای رسیدن به حق قانونی شان یاری کنند " .

این تعریف ، از آنچه که در ماده نوزده منشور سابق آمده است کاملتر و دقیق تر می باشد . در این ماده رابطه مستقیم صهیونیسم با امپریالیزم جهانی مشخص گردیده و بر هدف مبارزه مسلحانه فلسطین که همانا از بین بردن وجود صهیونیسم و استکبار در فلسطین است تأکید می نماید و ادعاهای صهیونیستها را مبنی بر اینکه فلسطینیها قصد از بین بردن یهود را دارند رد می کند . این ماده همچنین نقش اسرائیل را به عنوان پایگاهی برای اجرای اهداف صهیونیسم و امپریالیزم در منطقه عربی روشن می سازد .

ماده بیست وسوم که همان بند بیستم پیمان سابق است بیان می دارد : " به خاطر حفظ امنیت و صلح و حق و عدالت از همه دولتها خواسته می شود که روابط دوستانه بین ملتها را حفظ نموده و با ایجاد ارتباط و روابط دوستانه با ملت خود آنها را در سرزمینها و اوطان خودشان باقی نگهدارند و صهیونیسم را غیر قانونی دانسته و وجود و فعالیتش را تحریم کنند .

قسمت اول ماده بیست ویکم پیمان قدیم در ماده بیست وچهارم قانون جدید گنجانیده شد :

" اعراب فلسطین به مبانی اصول عدالت ، آزادی ، سیادت ، حق تصمیم گیری و کرامت انسانی ایمان داشته و آنها را حق همه ملتها می دانند " . قسمت دوم عبارت می گوید : " و کوششها و تلاشهای دولتها را به منظور برقراری صلح و امنیت براساس حق و همکاری دولتهای آزاد ، تأئید می نماید . " برای اینکه تصور نشود که طراحان و وضع کنندگان پیمان ، دولتهایی را که در جهت تحقق معادلات سیاسی براساس قطعنامه 242 سازمان امنیت تلاش می نمایند ، تأئید می کنند . متن ماده بیست ودوم پیمان سابق را که می گفت : " مردم فلسطین معتقد به زندگی در صلح و آرامش و حق حیات قانونی هستند و زندگی با دشمنان و صلح با اشغالگر و استعمار را نمی پذیرند " نیز حذف گردید .

ماده بیست وپنجم قانون جدید همان قسمت اول ماده بیست وسوم پیمان سابق بود که بیان می داشت : برای تحقق اهداف این پیمان و آزادی فلسطین ، سازمان آزادی بخش فلسطین ایجاد و تأسیس می شود . و عبارت زیر حذف گردید : " تطبیق نظام اساسی برای این سازمان به خاطر ورود ماده ویژه ای از نظام اساسی در این میثاق . "

متن ماده بیست وششم چنین بود : " سازمان آزادی بخش فلسطین نماینده کلیه نیروهای انقلابی فلسطین و مسئول جنبشمردم برای بازپس گیری وطن و آزادی خود و حق تصمیم گیری برای خویش در کلیه صحنه های نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و کلیه امور دولتی می باشد " . و با آن ، ماده بیست وپنجم پیمان سابق ، در پی تحولات و پیشرفتهایی که دو صحنه فلسطین و عربی به خود دیده بود ، تعدیل شد .

و عبارت " سازمان آزادی بخش فلسطین نماینده کلیه نیروهای انقلابی فلسطین است " بر قانونی بودن این انقلاب و ارتباط آن با حق بازپس گیری و حق تصمیم گیری تأکید می کند .

قسمتی از ماده بیست وهفتم با بند بیست وششم پیمان سابق مطابق بود و بیان می داشت که سازمان آزادی بخش فلسطین با کلیه دولتهای عربی همکاری می کند . سپس به آن افزوده شد : و التزام به بی طرفی در سایه مستلزمات نبرد آزادی بخش و براساس آن می باشد .

و عبارت آخر یعنی " و در امور داخلی هیچ دولتی حق دخالت ندارد " نیز در هر دو ( قانون سابق و جدید ) مشترک بود .

ماده بیست وهشتم در پیمان سابق نیامده و متن آن چنین بود : " مردم عرب فلسطین به اصالت و استقلال انقلاب ملی خود معتقدند و هرگونه دخالت و وابستگی در امور خود را رد می کنند . ماده بیست ونهم هم با این متن در قانون جدید وارد شد : " مردم عرب فلسطین صاحب حق قانونی و اصلی در مسأله آزادی و بازپس گیری وطن خود از بیگانگان هستند و موضع خود در برابر همه دولتها را بر اساس این قضیه پایه ریزی می کنند و انقلاب خود را تا تحقق آرمانهایشان ادامه می دهند . " اضافه شدن این دو ماده ، نشانگر تحولاتی است که در فلسطین و در اعراب به وجود آمده و در حالی که پیمان ملی بر عدم دخالت سازمان آزادی بخش فلسطین در امور داخلی دیگر کشورها تأکید داشت و تعهد به این مطلب که در ماده قید شده بود " و بی طرف ماندن در سایه مستلزمات نبرد آزادی بخش و براساس آن از جمله هرنوع دخالت و وصایت و تبعیت " هرگونه دخالتی در کشور خود را نیز رد کرد که این جمله اخیر در منشور سابق نیامده بود . این پیمان همچنین بر موضع فلسطین در برابر تمامی دولتها و قدرتها تأکید کرده و این مطلب را که فلسطینیها انقلاب خود را تا دست یابی به اهدافشان ادامه می دهند روشن نمود .

ماده سی ام که تازه در قانون جدید وارد شده بود بیان می داشت که : " مجاهدان و افراد مسلح در جنگ آزادی بخش ، هسته های ملی ارتش و حافظ و پاسدار دستاوردهای انقلاب ملت فلسطین هستند . "

ماده سی ویک مطابق با ماده 27 قانون سابق حاوی این متن بود : " این سازمان ، پرچم ، شعار و سرود ویژه ای دارد که قانون اساسی برای آن مقرر خواهد کرد " . ماده بیست وهشتم منشور سابق به نام ماده سی ودوم در قانون جدید وارد شد : " نظامنامه رسمی سازمان آزادی بخش فلسطین به همراه این پبمان آمده و کیفیت تشکیل سازمان و هیأت ها و مؤسات وابسته به آن و نیز هر آنچه را که بر اساس این پیمان برعهده سازمان است ، مشخص می نماید " .

ماده سی وسوم مانند ماده بیست ونهم پیمان قومی می گوید : " اصلاح این قانون فقط با نظر اعضای شورای سازمان آزادی بخش فلسطین در جلسه ویژه ای که به این منظور تشکیل می شود ، امکان پذیر است " .

علاوه بر این ، اصلاحات و اضافاتی که در قانون سابق صورت گرفت 2 ماده از آن هم حذف گردید :

  1. ماده نهم : اختلاف مذهبهای اعتقادی ، سیاسی ، اجتماعی یا اقتصادی مردم فلسطین نباید باعث اختلاف و تفرقه آنها در امر آزاد کردن وطنشان گردد و فلسطینیان همگی به عنوان یک جبهه واحد همراه با کلیه احساسات و توان معنوی و مادی شان برای آزادی سرزمین خود مبارزه می کنند . این ماده ، با تحول جنبش ملی فلسطین و تفکر سیاسی آن هماهنگ نبود ، به همین دلیل از پیمان جدید حذف گردید . زیرا که نیروهای فلسطینی باوجود افکار و عقاید مختلف ، همگی این اساسنامه را برای سازمان آزادی بخش فلسطین تصویب کرده بودند .
  2. ماده بیست وچهارم : این منطقه هیچ گونه سلطه ای بر نوار غربی در مملکت اردن هاشمی و نوار غزه و منطقه الحمة را نمی پذیرد . و فعالیت آن در کلیه امور سیاسی ، اداری ، اقتصادی و... براساس مشارکت همه ملت می باشد . " این ماده نیز در پاسخ به شرایط طرف های عربی که تأئید آن را به سازمان آزادی بخش فلسطین ارزانی داشت ، در برابر آن حذف گردید . زیرا کلیه مواد پیمان ملی تأکید بر این داشت که حق حکومت بر فلسطین و تعیین مسیر آن مربوط به همه مردم فلسطین است .

پیمان ملی فلسطین نشانگر تغییرات و تحولاتی بود که در فلسطین و به طور کلی در اعراب و در پیشاپیش آنها در قوای مسلح مجاهد فلسطین به ویژه پس از ژوئن 1967 و در ظهور و ایجاد سازمان آزادی بخش فلسطین تنها نماینده قانونی مردم عرب فلسطین ، ایجاد شده بود .

مآخذ :

  1. - حمید ، راشد : مقررات المجلس الوطنی الفلسطینی 1964 - 1974 ، بیروت 1975 .
  2. حورانی ، فیصل : الفکر السیاسی الفلسطینی ( 1964 - 1974 ) ، ( 1962 - 1974 ) ، دراسة للمواثیق الرئیسیة لمنظمة التحریر الفلسطینیة ، بیروت 1980 .