بیت المقدس ( زندگی در - قرن چهارم و پنجم )
اشارات متعددی که در آثار نویسندگان مسلمان آمده و نیز بیش از یکصد نامهی مکشوفهی جنزهی که در طول قرن پنجم/یازدهم از
بیت المقدس فرستاده شده ، این امکان را به وجود آورده است تا از زندگی در بیتالمقدس در دو قرن قبل از تصرف این شهر توسط صلیبیون ، تصوری نسبتاً واقعی پیدا شود . این سخن به ویژه دربارهی ثلث آخر قرون چهارم/دهم ، که آثار مطربن طاهر و مقدسی درطول آن به رشتهی تحریر درآمده ، و ثلث دوم قرون پنجم/یازدهم که طی آن ناصر خسرو از این شهر دیدن کرده و این سرزمین ، به گواهی نامههای مکشوفهی جنزه ، در فاصلهی شرارتهای بدویان و ویرانگریهای ترکمنان ، موقتاً روزگاری نسبتاً عادی داشته ، صادق است .
جغرافی دانان مسلمان طبیعتاً بیشتر توجه خود را به اماکن و بناهای مقدس و نیز استحکامات شهر معطوف میداشته اند . مقدسی ، به عنوان ناظری تیزبین ( مثلا اشارات وی دربارهی حمامی در مجاورت باب الاسباط یا دروازهی قدیس استفانوس که نیمی بنا به سنت و شیوهی محلی و نیمی مطابق سبک ایرانی ساخته شده بود ) مکرراً با تحسین و اعجاب از زیبایی بی همتای بیتالمقدس ، بازارهای پرمتاع و حمامهای پاکیزهی این شهر سخن میگوید ، و حتی از ذکر آبریزگاههای مجاور مساجد و بازارهای آن نیز غافل نمیماند . ظاهراً در خلال قرون چهارم/دهم تعالیم دینی مسلمانان بیتالمقدس عمدتاٌ در مساجد حرم ( قابل مقایسه با آنچه در سایر شهرهای اسلامی انجام میشد ) متمرکز بوده است . با افزایش فشارهای خلیفه الحاکم ، برخی از بناهای مسیحیان بیتالمقدس نیز ممکن است برای تشکیل گوشههای مورد اشارهی مجیرالدین مورد استفاده قرار گرفته باشد . فرقهی مذهبی ایرانی کرامیه ، که ابتدا در حوالی میانهی قرون سوم/نهم در شهر بیتالمقدس اسکان یافته بودند و خانقاههایی برای اعضای خود تأسیس کردند ، تا اواسط قرون پنجم یازدهم ، بخش مسیحی نشین این شهر ، در قسمت شمال غربی یعنی محلههای اطراف کلیسای قیامت و سایر کلیساهای کهن ، و بخش ارمنی نشین در قسمت جنوبی نزدیک کلیسای سنت جیمز st . james و نیز دو محلهی یهودی نشین ، یکی در نزدیکی دیوار غربی که مردم در آنجا نیایشهای دینی به جا میآورند ، و دیگری در نزدیکی باب دمشق ، کاملا پا گرفته بود . کنیسههایی که مطهر مقدسی ، ناصر خسرو و قلانسی از آنها یاد کرده اند ، احتمالاً همان " مدراش " midrash ( مدرسه ) هایی بوده که از آنها در یکی از نامههای جنزه به عنوان محل عبادت از آنها یاد شده است . پیروان فرقهی قرائیم در محلهای جداگانه در قسمت جنوب شهر ، موسوم به " حارة المشارقه " یعنی محلهی شرقیها ، زندگی میکردند زیرا بیشتر آنها از ایران و عراق آمده بودند .
داوری کردن در مورد میزان جمعیت این شهر در آن ایام آسان نیست . رقم 20000 که ناصر خسرو ذکر میکند ، صرفاً حاکی از گرایش غریب و بسیار رایج نسبت به عدد 20 است وی برای جمعیت طرابلس لبنان ، و جمعیتی که برای مراسم عید قربان در بیتالمقدس گرد آمده بودند نیز همین رقم را ذکر میکند ، اما ابن اثیر ، تنها عدهی کرامیهی ساکن این شهر را معادل این رقم دانسته است . سخن مقدسی آنگاه که میگوید بیتالمقدس از مکه کوچکتر ولی از مدینه بزرگتر و یا بسیار پر جمعیت تر از اکثر مراکز ولایات دیگر است ، مفیدتر است . رقم 70000 کشته شدگان به ضرب شمشیر صلیبیون در سال 492هجری/1099میلادی را که پیوسته در منابع مختلف تکرار شده ، به هیچ وجه نمیتوان شاخص تعداد سکنهی این شهر تلقی کرد . زیرا قبل از رسیدن صلیبیون به این شهر ، افراد بسیار از جاهای دیگر بدان پناهنده شده بودند ، و به طور کلی در این گونه موارد اعداد و ارقام اغراق آمیز بوده و به هیچ روی قابل اعتماد نیست . اگر تعداد شبستانهای مسجد الاقصی پس از زلزلهی سال 424ه - /م و غیر آن به واقع از چهارده به هفت کاهش یافته باشد ، در آن صورت امکان دارد که جمعیت این شهر نیز در نتیجهی آزارهای مصیبت بار بدویان ، در دههی سال ه - /م به میزان قابل ملاحظهای کاهش پیدا کرده باشد .
البته بارزترین مشخصهی زندگی در بیتالمقدس آن بود که هیچگاه خالی از اغیار نبوده است . زائران تمام نقاط جهان در این شهر موج میزدند ، احرام پوشیدن مسلمانان پارسا در بیتالمقدس برای زیارت مکه باعث شده بود که این شهر محل تردد مسلمانان کشورهای دوردست ، خصوصا مسلمانان مغرب ، باشد از یهودیان مغرب و اسپانیا که به عنوان " حاج " ( زائران ایام مقدس ) و یا " زائر " ( زیارت کنندگان ایام دیگر ) از بیتالمقدس دیدار میکرده اند نیز نامههایی در جنزه باقی مانده است .
مراسم دینی گروههای مختلف مذهبی این شهر همیشه در محدودهی نیایشگاهها و حتی داخل دیوارهای شهر محصور نمیماند . راجع به این گونه جریانات و اجتماعات شرحهای مفصلی به دست ما رسیده ست . این چنین رویدادها میبایستی در بسیاری از روزهای سال به بیتالمقدس چهرهای پر سرور بخشیده باشد .
در مورد ادارهی این شهر ، مقدسی شکوه میکند که " ستمدیدگان فریادرسی ندارند " . اما همین شکوه را در مورد شهرهای دیگر نیز تکرار میکند و نامههای جنزه حاکی از آن است که اوضاع از این بابت آنقدرها هم نومید کننده نبوده است . عدالت در این شهر اجرا میشد اما مشروط به آن که فردی مقتدر و علاقه مند موضوع را پیگیری میکرد ، چون رمله مرکز این ایالت بوده ، همهی دعاوی میبایست در آنجا مطرح میشده و در مورد دعاوی جدی نیز درجام خواهیها به قاهره ارجاع میگردید . به این ترتیب که یکی از افراد برجستهی بیتالمقدس به یکی از اعیان رمله فی المثل " طبیب ارشد بخش اسهال خونی
بیمارستان " متوسل میشده و از او میخواسته که دعوای شخص یا نهاد ستمدیده را در محضر والی یا قاضی اعظم آن شهر ، به ترتیبی که لازم باشد مطرح کند تا مالاً وی نیز به مقامات زیردست خود در بیتالمقدس توصیه کند که دعواهای مطروحه را به نحو شایسته حل و فصل کنند . در مسایل عمومی نیز همچنان از احکام صادره از جانب خلفای فاطمی ، له و علیه قرائیم فلسطین و مکاتبات مربوط به آنها بر میآید ، ترتیب قضایا بر همین سیاق بوده است .
آنطور که بسیاری از منابع تأکید میکنند ، شهر رمله مرکز اقتصادی این مملکت نیز بوده است . " سفتجه " ها یا سفتههایی که در بیتالمقدس در وجه اشخاصی کشیده میشد ، در رمله نقد میگردید و از آنجا به بیتالمقدس ارسال میگشت . البته در بیتالمقدس ، فرد صرافی که نام ایرانی داشته ، بر عهدهی قاهره سفتجه صادر میکرده است . پولی که در اواسط قرون پنجم دهم در بیتالمقدس ، بیشتر رایج بود " رومی " ( =واحد پولی ایتالیای جنوبی ) و در ربع دینار مسلمانان غربی بوده است ، شاید به این دلیل که زائرانی که از آن نواحی و از اروپای غربی به این شهر میآمدند ، اکثریت مشتریان را تشکیل میدادند . بنابر آنچه که جغرافی نویسان مسلمان نوشته اند و یا در نامههای جنزه آمده ، مهم ترین صادرات بیتالمقدس ، روغن چراغ ، پنیر ، پنبه و انواع میوه بوده است ، در نامهای از صور ، راجع به مقداری نخ ارسالی به بیتالمقدس اشاره شده که برای یافتن هزار " ثوب " جامه از نوع بازاری کافی بوده است . از آنجا که هر سیاح قرون وسطایی در پی معامله و داد و ستد نیز بوده است ، در بیتالمقدس نیز معاملات پایاپای ، به ویژه با ایرانی ها ، رایج بوده که پارچهی " ابریزم " [=ابریشم] از خراسان ( برای صدور به مصر ) میآورده اند و در عوض کالاهای مدیترانه ای ، نظیر مرجان را به خراسان میبرده اند . تبدیل بیتالمقدس به شهری مقدس باعث بود که جامهی مردم این شهر تا حدودی به زمختی گراید . یک تاجر ابریشم در نامهای که به شهر فسطاط ارسال کرده مینویسد که " در این جا مثل رمله و عسقلان ابریشم قرمز پررنگ نمیپوشند " . بازرگانان پشم ، یا " صواف " ها ، پارچه فروشها و " تاجر " ها به عنوان مهم ترین اقشار بازرگانان این شهر ذکر شده اند . برید ( پست ) تجاری پیشرفتهای که میان بیتالمقدس و قاهره دایر بوده ، و توسط مسلمین اداره میشده ، حاکی از آن است که این شهر در آن ایام از نظر اقتصادی دارای اهمیت و اعتبار بوده است کسانی که تازه وارد این شهر میشدند ، اگر استطاعتی داشتند ، خانهها و دکانهایی میخریدند و با اجاره دادن آنها روزگار میگذرانیدند . دیگرانی که چنین استطاعتی نداشتند ، به کار دادو ستد میپرداختند ، اما گلایههایی نظیر " وسیلهی گذران زندگی در بیتالمقدس فراهم نیست " یا " تلاش آدم در اینجا به ضررش تمام میشود " و یا " بسیاری با دست پر به اینجا آمده اند و به فقر افتاده اند " فراوان بوده است . همچنان که بسیاری از نامهها نشان میدهد ، این شهر از شاهراه تجارت بین المللی آن ایام بسیاردور بوده است . عامل نامطلوب دیگر ، فشارهای خردکنندهای بود که که بر غیر مسلمانان ( یا شاید کلاٌ بر خارجیان ) وارد میشده است . جامعهی یهودی این شهر تقریباً همواره به وام دهندگان مسلمان مقروض بوده و بهرههای کمرشکن میپرداخته اند ، زیرا ناگزیر بوده اند جزیهی سالانه را به مقامات رسمی و دیگران ، فی المثل سازمان " احداث " یا جوانان ( نک : جوانان ، سازمانهای ) بپردازند ، خواه شمار زائرانی که وارد شهر میشدند به حد مورد انتظار میرسید یا نمیرسید . این شهر تا حد زیاد مأمن فقرایی بود که مجامع دینی مربوط به آنان ، از نقاط دیگر به شیوههای گوناگون به ایشان مدد میرساندند .
احیاناً یکی دیگر از جنبههای منفی زندگی بیتالمقدس در این دوره ، همان اوضاع غالباً نامطلوب اقتصادی آن بوده است . این شهر علی رغم قداستی که از نظر پیروان هر سه دین توحیدی داشته هرگز برای هیچ کدام از ادیان ، حکم یه مرکز بزرگ دینی و روحانی را که سهم مستقل و مشخص داشته باشد ، نیافت ( شاید بتوان گروههای کوچکتر مذهبی ، نظیر ارامنه و گرجیها در میان مسیحیان و قرائیم در میان یهودیان را از این قاعده مستثنی کرد ) .
بسیاری از علمای مسلمانان برای تعلیم و تعلم به این شهر میآمدند . اما قابل توجه است که در معجم الادبأ یاقوت ، نام بصره 170 بار و دمشق 100 باز ذکر شده است ولی از بیتالمقدس تنها یک بار آن هم به طور گذرا یاد شده است . در کتاب الاغانی نیز اصلا ذکری از این شهر به میان نیامده است . این سخن شکوه آمیز مقدسی که " مسجد ( در واقع یعنی مدرسه ) خالی است و در آن نه عالمی هست ، نه حکیمی و نه درس و بحثی " مسلماً مبالغهای بیش نیست و مانند همان حکم کذایی او در مورد تفوق مسیحیان و یهودیان بر مسلمانان این شهر ، از علاقهی عمیق او به زادگاهش مایه میگیرد . با این همه بیتالمقدس قطعاً شأن چندان شامخی در زمینهی علوم اسلامی یا علوم دیگر نداشته است . غزالی ، متکلم برجسته و معروف در سال 488 ه . ق مدتی نه به قصد حشر و نشر بلکه به نیت عزلت گزینی و اعتکاف در این شهر اقامت گزیده است .
این شهر به عنوان محل تحصن یا تبعید کسانی که عقاید و شیوهی زندگی نامتعارفی داشتند نیز مورد توجه بود . چنین توجهی از اوایل عهد بنی امیه آغاز شد . ثوربن یزید به لحاظ عقاید قدری خود ناگزیر شده بود دمشق را ترک کند . او در حدود سال 153ه . ق در بیتالمقدس چشم از جهان فروبست .
تکین ، والی ترک مثر ( که بنا به وصیتش در سال 321 ه . ق در بیتالمقدس مدفون گردید ) ؛ ابوالحسن دینوری ، صوفی معروف را به بیتالمقدس تبعید کرد . در عهد ممالیک نیز عزلت گزینی اجباری در بیتالمقدس تبعید کرد . در عهد ممالیک نیز عزلت گزینی اجباری در بیتالمقدس تقریباً به صورت امری عادی در آمده بود . بیتالمقدس ، شهر کاتبان ، و کتابت ، حرفهی پارسایان با سواد و بی تمکن بود . دست نوشتههای عربی و مسیحی که در نیمهی قرون سوم/نهم در صومعهی " مارسابا " marsaba در نزدیک بیتالمقدس و در اوایل قرون چهارم دهم در خود بیتالمقدس نوشته شده ، هنوز موجود است و اختتامیهی یک نسخهی خطی ارمنی متعلق به 256 ه . ق 870م که از بیتالمقدس به دست آمده نیز در دست است . کاتبان یهودی که در قرون پنجم/یازدهم در بیتالمقدس فعال بوده اند جزئیات بسیاری از حرفهی خود را به جا گذاشته اند . بنابر گفتهی مجیرالدین العلیمی ، مذهب شافعی ، با رشحاتی از مذهب حنبلی بوده که توسط ابوالفرج شیرازی ایرانی بدان سامان یافته ، در حالی که قاضی شهر ، یک ترک حنفی بوده است . این چنین وضعی در دورههای بعد نیز در این شهر مشاهده شده است . روح این شهر در اواخر قرون چهارم/دهم به نحوی چشمگیر با قرن پنچم/یازدهم متفاوت بود قرن چهارم/دهم به سه شخصیت بسیار جالب توجه مقدس ایرانی الاصل مشخص میشد که علائق بسیار انسان دوستانهای داشتند : مقدسی ، سیاح بزرگ و یکی از والاترین شخصیتهایی که تمدن اسلامی پرورده است . مطهر بن طاهر ، پژوهندهای تیزبین و بسیار بی غرض در زمینهی ادیان ، که آثار خود را در " بست " واقع در بخش شرقی ایران ، به رشتهی تحریر در آورده است . اما قرون پنجم/یازدهم ، شاهد گرایش هرچه بیشتر به طرف شعب معارف مشخصاً اسلامی بود . یکی از نمایندگان تمام عیار این دوره ، ابوالفضل بن طاهر قیسرانی بود که در زمینههای زبان عربی ، حدیث ، و به ویژه عرفان ، فعالیت فراوان داشت . او که اکثراً پیاده سفر میکرد و کتابهایش را بر پشت خود حمل مینمود ، سرانجام در همدان رحل اقامت افکند و بدین طریق پیوند و ارتباط دیرینهای را که میان بیتالمقدس و ایران برقرار بود ، تداوم بخشید .
" المشرف بن مرجاء " نویسندهی کتاب فضائل القدس ، نیز در همین قرن زندگی میکرد . برجسته ترین عالم بیتالمقدس ، یعنی ابوالفتح نصربن ابراهیم ، شیخ شافعیان شام ، این شهر را به قصد صور ترک کرد . " گایون " یهودی بیتالمقدس نیز ( حدود سال 463ه " /1070م " همین کار را کرد . این جریان و نیز بسیاری از نامههای مکشوفهی جنزه ، حاکی از آن است که بسیار پیشتر از آن که صلیبیون زندگی مسلمانان ویهودیان این شهر را برای چند صباحی مختل سازند ، اوضاع بیتالمقدس خود به خود غیر قابل تحمل شده بود .
مأخذ :
- اسعدی ، مرتضی : بیتالمقدس ، بنیاد دائرة المعارف اسلامی ، تهران .