اندیشه صهیونیسم ( تکیه بر دولت بزرگ در - )

از دانشنامه فلسطین


جنبش صهیونیسم پس از تعیین اهداف خود ، وسایل و اصولی را که برای تحقق رؤای بزرگ خویش ( در زمینه توسعه طلبی و نفوذ ) ، نیاز داشت ، مشخص نمود .

نخستین اصلی که صهیونیسم از ابتدا به آن می اندیشد ، تکیه بر یک دولت بزرگ است به گونه ای که رشدونمو این نوزاد غیرقانونی - آن هم در قلب سرزمینهای اسلامی ، در سایه چنین دولتی صورت پذیرد . از این رو اصل تکیه بر یک دولت بزرگ ، سنگ بنیادین استراتژی اسرائیل را تشکیل داده ، و هرگز تغییر نکرده است .

این دیپلماسی در استراتژی صهیونیسم از ابتدای آغاز کار این جنبش تاکنون ، نقش مهمی را ایفا کرده است . در این باره می توان به ذکر چند نمونه پرداخت : برقراری تماسها برای به رسمیت شناختن جنبش با تأیید دول بزرگ ، صدور اعلامیه بالفور ( 1917 ) و پس از آن ، دست یابی به توصیه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد تقسیم فلسطین در سال 1947 و سپس ایجاد دولت اسرائیل و تلاش در جهت شناسایی مجدد آن در سطح بین المللی ، همچنین تلاس برای عضویت در سازمان ملل متحد پس از پایان یافتن قیمومیت بریتانیا در ماه مه 1948 .

دیپلماسی مزبور در این سطح پایان نیافت بلکه به زمینه های اقتصادی و تداوم کمکهای خارجی نه فقط از جانب صهیونیسم و یهود ، بلکه از طرف سایر دولتهای حامی صهیونیسم ، کشیده شد . دایره این دیپلماسی به حفظ امنیت و صلح در مقابل ملل پیرامون آن گسترش یافت .

برای این منظور توافقنامه هایی در زمینه کمک های تسلیحاتی و تعهدات نظامی با صهیونیسم منعقد شد ، که اولین آن " بیانیه سه جانبه 1950 " و آخرینش " بیانیه 1967 آمریکا " بود . البته حسب آنچه که مشخص شده ، جنبش صهیونیسم از ابتدا ، یک شرط اساسی را مدنظر داشته ، و آن دست یابی به کمکهای بی دریغ یکی از دولتهای بزرگ و توافق کآمل در زمینه همکاری با جنبش بوده است .

استراتژی اسرائیل در ابتدا ، تا زمان صدور طرح تقسیم 1947 از سخاوت انگلیس ، بهره جست و پس از ایجاد اسرائیل نیز تاکنون از آمریکا یاری جسته است . در این راستا استراتژی نظامی اسرائیل زمانی به اجرای طرحهای خود پرداخته که تصویری از موضع گیریهای جهانی و توازن در سطح بین المللی ، در دست داشته است . لذا همواره این رژیم در همکاری با دول بزرگ ، بر منافع سیاسی ، استراتژیکی و اقتصادی که از جانب او عاید آنان می شود ، تکیه زده است .

مناخیم بگین در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی " معاریو " درتاریخ 18 مارس 1971 ، به صورت مستدل ، در مورد منافع مشترکی که اسرائیل را با آمریکا مرتبط می سازد ، می گوید :

" ملت اسرائیل آمریکا را در نجات زندگی فرزندان این کشور ، یاری داد ( البته از طریق بستن کانال سوئز و لذا کاهش تجهیز دشمنان آمریکا در جنوب شرقی آسیا به سلاح روسی و در نتیجه افزایش حضور آمریکا در ویتنام ) . از این رو آمریکائیها باید بدانند که ما این اقدام را برای آنان انجام دادیم . این سلاحهای اهدائی آنان ، نه به خاطر چشمان سیاه ما ، که برای وجود منافع مشترک بین ملتی بزرگ و ملتی کوچک بوده است . "

از آن پس ، مسئولان اسرائیل از دشمنی آمریکا و شوروی بهره جستند . زیرا تصور آمریکا بر آن بود که اسرائیل برای مقابله با شوروی در سال 1973 با او همگام خواهد شد .

اسحاق رابین که در آن زمان سفیر اسرائیل در آمریکا بود در مصاحبه با روزنامه " معاریو " در 14 ژانویه 1972 اظهار داشت : به نظر آمریکائیها چنان که عملکرد اسرائیل نشان داده است ، ما در مقابل شوروی و کمونیسم خواهیم ایستاد . "

در زمینه تحلیل وضع سیاسی موجود ، " ابا ابان " در یک مصاحبه با رادیو اسرائیل که در روزنامه " دافار " در 18 آوریل 1971 منعکس شد ، ماهیت روابط بین اسرائیل و آمریکا را این گونه تشریح می کند :

" ایالات متحده آمریکا از اسرائیل دور نخواهد شد . زیرا پشتیبانی آنها از اسرائیل به دلیل همدردی و همفکری با او نبوده ، بلکه همان طور که نیکسون اشاره نمود تنها به خاطر جلوگیری از بر هم خوردن موازنه تسلیحاتی است . و این از ضروریات منافع آمریکاست ، چرا که امنیت ایالات متحده آمریکا بر توان قدرت او بر بازدارندگی در جهان پابرجاست . و اگر از اسرائیل کناره گیرد ، دیگر هیچ کشوری در سطح جهان باور نخواهد کرد که آمریکا در آینده او را یاری کند . "

صهیونیست ها می دانند که دورشدن آمریکا از اسرائیل ، به قیمت پایان اعتماد به بازدارندگی او در جهان ، تمام خواهد شد . بنابراین ایالات متحده آمریکا ، نه از سر دلسوزی و همدردی ، که برپایه حفظ منافع خود ، علی رغم اختلافات موجود ، در آینده نیز به یاری اسرائیل خواهد شتافت . این سؤل نیز برای بسیاری مطرح است که به چه دلیل آمریکا موضع تأیید محض اسرائیل را اتخاذ نموده است ؟ جواب این سؤل را " هانسون " و " بالدوین " در کتابشان به نام " استراتژی فردا " داده اند .

در این کتاب در مورد حمایت آمریکا از اسرائیل تفسیری ارائه شده و به نکات مشترک بین دیانت یهودی و مسیحی ، آرای یهود در ایالات متحده و مخصوصا نیویورک و نفوذ سیاسی آنها در این کشوره اشاره کرده ، و می گوید : " نفوذ یهود در ایالات متحده ، نزاع عربی - اسرائیل را ، به نزاع بین شرق وغرب مبدل ساخته است . "

مآخذ :

  1. ربابعه ، غازی اسماعیل : استراتژی اسرائیل ، ترجمه محمدرضا فاطمی ، نشر سفیر 1368 .
  2. هانسون و بالدوین : استراتژی فردا ، ترجمه عربی محمود خیری بتونه ، قاهره .